شهدای هویزه

محمدخانی: هدف ما نگاه خاص‌تر به شهدای خارج از تهران است

محمدخانی: هدف ما نگاه خاص‌تر به شهدای خارج از تهران است


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، نشست رونمایی کتاب «به رنگ خاک» با حضور حجت‌الاسلام سید حمید علم الهدی، افروز مهدیان، نویسنده اثر در محل مجمع ناشران انقلاب برگزار شد. 
 
در ابتدا، سید حمید علم‌الهدی، برادر شهید حسین علم‌الهدی اظهار داشت: اختلاف سنی من با برادرم تقریبا یک سال بود و کودکی‌مان با هم گذشت. حسین ویژگی‌هایی داشت که در افراد کمی پیدا می‌شد. مثلا بسیار پرتلاش و اجتماعی و شوخ و اهل فکر بود. 
 
سید محمد علم الهدی، برادر دیگر شهید نیز ع کرد: ما اصالتا شوشتری هستیم و پدرمان روحانی بودند و چهل سال در اهواز امام جماعت بودند. ایشان بسیار مبارز بود. سال ۴۲ که امام به قم تبعید شدند، قرار بود امام را اعدام کنند. علمای آن زمان با هم تماس گرفتند و در یک روز مشخص جمع شدند در تهران. من به همراه پدرم به تهران رفتم. این حرکت باعث شد شاه بترسد و امام به ترکیه تبعید شد و باقی ماجرا. حسین در چنین جوی بزرگ شد. 
 
سید محمد علم الهدی ادامه داد: حسین از بچگی نبوغی داشت. دیپلم ریاضی که گرفت، با وجود معدل خوب برای ادامه تحصیل تاریخ را انتخاب کرد و دانشگاه مشهد قبول شد. می‌گفت یکی از دلایل عقب‌ماندگی ما کشور‌های جهان سوم این است که تاریخ نمی‌دانیم. آن زمان رهبر انقلاب مقیم مشهد بودند و هفته‌ای یک بار برای دانشجو‌ها کلاس داشتند. حسین در این کلاس‌ها فعالانه شرکت می‌کرد. 
 
وی افزود: بعد از پیروزی انقلاب اهواز بود و پیشنهاد‌های بسیاری برای ورود به شورای سپاه داشت. اما او می‌خواست برای ارتقای سطح عقیدتی جوانان برایشان دوره بگذارد.
 
برادر شهید گفت: حسین از ۱۴ سالگی در ساواک پرونده داشت که در آن نوشته بود سید حسین علم الهدی جوانی است شرور و ناآرام و جوانان را علیه نظام شاهنشاهی می‌شوراند. او چند بار دستگیر شد.
 
علم الهدی بیان کرد: آن زمان خفقان بسیاری بود و کسی جرئت زدن حرف‌های سیاسی نداشت. حسین یک بار در گوش من گفت جاءالحق و زهق الباطل و شاه باطل است.
 
سید حمید علم الهدی درباره ماجرای بردن عشایر خدمت حضرت امام گفت: صدام گفته بود می‌خواهم بیایم عرب‌ها را نجات بدهم. حسین به همراه دوستانش تصمیم گرفت همه عشایر را خدمت امام ببرد. من هم همراهشان بودم. امام سخنرانی کردند و یکی دو نفر از سران عشایر صحبت کردند. وقتی برگشتیم مادرمان از حسین پرسید چرا خودت خدمت امام صحبت نکردی؟ حسین گفت چرا قبل از ورود امام خدمت ایشان رسیدم. اما وقتی کار برای رضای خدا باشد چه اهمیتی دارد حرف بزنم؟ برادر دیگر: مادر ما بانویی بسیار شجااع بود. وقتی امام دستگیر شد مادرمان تلگرافی تهیه کردند خطاب به شاه که به ما بگو تو مسلمانی یا نه؟ اگر مسلمانی چرا مرجع تقلید ما را دستگیر کردی؟ اگر مسلمان نیستی بگو تا بدانیم. 
 
در ادامه افروز مهدیان، نویسنده کتاب «به رنگ خاک» صحبت‌هایش را اینطور آغاز کرد: نوشتن از شهدا حتما روزی است و خودم صبر می‌کنم ببینم کدام شهید مرا برای نوشتن انتخاب می‌کند. مهر سال گذشته از طرف انتشارات روایت فتح پیشنهاد نوشتن از این شهید به من داده شد. زحمت جمع‌آوری خاطرات را برادر شهید انجام داده بودند و من قرار بود خاطرات را بازنویسی کنم؛ اما در طول کار فهمیدم این شهید هنوز بسیار جای کار دارد؛ بنابراین چند جلسه مصاحبه تکمیلی با برادر شهید گرفتم. اما هنوز فکر می‌کنم باز هم حرف‌های نگفته درباره ایشان باقی مانده. 
 
مهدیان درباره شخصیت شهید محمدحسین علم الهدی گفت: ما همیشه فکر می‌کنیم شهدا آدمای توپ و خمپاره هستند؛ اما من او را به کاغذ و قلم شناختم. او دغدغه فکر و اندیشه داشت و این قسمت از زندگی‌اش خیلی مغفول مانده. حتی اهل شعر بود و اشعار مولوی را حفظ بود. یکی از آثاری که از ایشان مانده، دلنوشته‌هایشان است که زیر آتش خمپاره می‌نوشت؛ اما متاسفانه بسیاری‌اش با اشغال هویزه از بین رفت.
 
محمدخانی، مدیر انتشارات روایت فتح در این نشست بیان کرد: رسالت انتشارات روایت فتح تولید آثار مکتوب در زمینه شهدا و انقلاب اسلامی است و در راستای رسیدن به این هدف انتشارات کوشیده از همه شهدا در قالب‌های مختلف مکتوب یاد کند. انتشارات روایت فتح در طول این ۲۶ سال فعالیت ۳۲۰ اثر منتشر کرده است. 
 
او با بیان هدف از فعالیت این انتشارات گفت: یکی از اهداف ما نگاه خاص‌تر به شهدای خارج از تهران است. وقتی بررسی کردم، متوجه شدم در انتشارات روایت فتح درباره شهید علم الهدی کتابی نوشته نشده و برایم عجیب بود. واقعه ۱۶ دی انقدر پتانسیل و شهید دارد که ده‌ها فیلم و صد‌ها کتاب می‌توان برایش تولید کرد. 
 
محمدخانی افزود: طی صحبتی که با خانواده شهید کردیم، به نتیجه رسیدیم در خاطرات ایشان بازنگری کنیم. کتابی با عنوان «سید حسین» قبلا منتشر شده بود که شامل خاطرات ایشان بود؛ اما به دلیل گذر ایام کتاب تجدید چاپ نشده بود و خاطرات جدید هم در دسترس بود که باید اضافه می‌شد؛ بنابراین مقرر شد کتاب «سید حسین» را خانم مهدیان بازنگری کند و خاطرات جدید را اضافه کند و کتاب جدیدی با عنوان «به رنگ خاک» تالیف شد. 
 
محمدخانی درباره عنوان کتاب بیان کرد: عنوان کتاب ویژگی اصلی شهید را از دیدگاه نویسنده بیان می‌کند و اشاره به بخشی از دستنوشته‌های شهید دارد که در ابتدای کتاب چاپ شده. این شهید عزیز ابعاد بسیار زیادی دارد و عناوین بسیاری می‌شود برای یک کتاب در نظر گرفت. اما با جمع‌بندی به این عنوان رسیدیم.
 
محمدخانی در پایان گفت: ما برای شهدای حماسه هویزه و ۱۶ دی کار را ادامه خواهیم داد و کتاب‌هایی را منتشر خواهیم کرد. کتاب بعدی نیز با موضوع مادر شهیدان علم الهدی منتشر می‌شود.
 
در پایان این مراسم، کتاب «به رنگ خاک» با حضور نویسنده اثر و برادران شهید علم الهدی رونمایی شد.
 
انتهای پیام/ ۱۲۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

محمدخانی: هدف ما نگاه خاص‌تر به شهدای خارج از تهران است بیشتر بخوانید »

جریان انقلابی باید مردم را نسبت به آینده امیدوار کند

جریان انقلابی باید مردم را نسبت به آینده امیدوار کند


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، «محمدمهدی اسماعیلی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی روز گذشته (شنبه) با حضور در یادمان شهدای هویزه، در جمع خبرنگاران اظهار داشت: جای جای خوزستان سرشار از یادمان‌های دفاع مقدس است که هر کدام از آن تاریخ بزرگی را در دل و روح خودش دارد و هر فردی که در مقابل تاریخ این حماسه قدری تأمل کند، قطعاً مقابل عظمتی که این اماکن مقدس به واسطه حضور شهدای عالی مقام دارند، سر تعظیم فرود می‌آورد.

وی افزود: در حوزه فرهنگی از ظرفیت‌های بزرگ دفاع مقدس به نحو شایسته استفاده نشده است؛ البته از زحماتی که برای ترویج اهمیت ایثار شهدای بزرگ اتفاق افتاده است، نباید بی‌انصافانه رد شد؛ بلکه در این زمینه اقداماتی انجام شده است، ولی هیچ تناسبی میان عظمتی که رخ داده است با اتفاقات وجود ندارد.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکید کرد: بنا بر آن است که در حوزه فرهنگی به این سرمایه‌های بزرگ که همان شهدا و… هستند، توجه ویژه کنیم. ما موظف هستیم که این کار بزرگ را با همکاری مردم انجام دهیم؛ زیرا انقلاب را مردم مدیریت کردند و جلو بردند.

اسماعیلی افزود: شهدای هویزه در زمان جنگ تحمیلی مقاومت جانانه‌ای کردند، اما بخشی از دلایل شهادت این شهیدان ناکارآمدی‌های جریان منحرف در اداره کشور بود.

وی گفت: اگر بخواهیم مشکلات فرهنگی بوجود آمده را بعد از جنگ به دلیل ناکارآمدی‌ها، مشکلات و رویکرد‌های غیر انقلابی حاکم در این بخش، اصلاح و برطرف کنیم باید کار را در اختیار مؤسسات و جریانات جبهه فرهنگی انقلاب قرار دهیم.

وزیر ارشاد بیان کرد: در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این موضوع را مأموریت محوری خود قرار دادیم و بخش‌های فرهنگی که وظیفه تسهیل‌گری را در این حوزه دارند، باید مسیر را برای علاقه‌مندان و فعالان و مردم هموار کنند تا روایت درستی از این مقاومت‌های جانانه شهدا ثبت شود.

اسماعیلی با تاکید بر اینکه این موضوع به صورت جدی در دستور کار وزارت ارشاد قرار دارد، افزود: در همین قطعه آسمانی هویزه ظرفیت بزرگی وجود دارد که باید تلاش شود تا همه ظرفیت‌ها برای روایت درست به نسل جدید (نسلی که انقلاب، امام و جبهه‌ها را ندیدند و امروز ممکن است برای آن‌ها روایت نادرست انجام شود) منتقل شوند، چون شبکه‌های معاند و جریان وابسته دنبال این هستند که مردم را از گذشته خود نادم نشان دهند و آن‌ها را از آینده ناامید کنند.

وزیر ارشاد گفت: جریان انقلابی باید مردم را نسبت به گذشته خود آگاه و نسبت به آینده امیدوار کند؛ این مهمترین وظیفه دستگاه‌های فرهنگی و حاکمیتی در جمهوری اسلامی است و چنین هدفی محقق نمی‌شود مگر با حضور قوی خود مردم و صاحبان اصلی این سرمایه‌ها یعنی خانواده معظم شهدا، ایثارگران و کسانی که خون دل خوردند تا درخت انقلاب امروز به این تنومندی برسد.

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جریان انقلابی باید مردم را نسبت به آینده امیدوار کند بیشتر بخوانید »

خدا کند درمحضر امام زمان (عج) رفوزه نشویم/ ما خون دادیم تا مردم پاییمان را به گوش جهان برسانند

خدا کند درمحضر امام زمان (عج) رفوزه نشویم/ ما خون دادیم تا مردم پیاممان را به گوش جهان برسانند


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: انقلاب اسلامی، انقلاب ارزش‌ها بود، شهدای کربلای هویزه ارزشی و انقلابی بودند، اما ارزش آن‌ها به فتح خاک نیست، چرا که به دنبال قهرمانی نبودند، برای وطن آمدند، قهرمان جریان اجتماعی‌ای بودند که امام به راه انداخت و همه اقشار را همراه کرد. در هویزه از همه اقشار شهید داریم، دانش آموز، معلم، طلبه، پاسدار، بسیجی، کارمند، کارگر و حتی عشایر عربی که دشمن در آغازین روز‌های جنگ تحمیلی روی استقبال از آنان حساب باز کرده بود، اما عشایر دست رد به سینه آنان زدند.

به مناسبت ایام دهه فجر و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، میلاد کریمی مسوول امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه در گفت‌وگویی با خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس به بخشی از فعالیت‌های انقلابی شهدای هویزه پرداخت که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید.

ما خون دادیم، مردم پیاممان را به گوش جهان برسانند

سعید جلالی پور متولد سال ۴۲ و اهل اهواز است. کلاس دوم راهنمایی بود که یکروز از مدرسه به مادرش زنگ زدند وگفند پرونده پسرتان را بگیرید. جدی جی می‌خواستند اخراجش کند، دلیل اخراجش را که پرسیدند گفت، چون به حرف مدیرش گوش نداده و در جشن ۹ آبان تولد ولیعهد شرکت نکرده. همین شهید در وصیت نامه‌اش درباره انقلاب حرفی دارد و نوشته انقلاب ما بیهوده به دس مردم نرسیده، خون ضامن پایداری آن است. دکر شریعتی می‌گفت انقلاب ۲ وجه دارد خون و پیام، سعید می‌گوید ما به رسالتمان عمل کردیم و وظیفه مردم است که پیاممان را به گوش جهان برسانند.

هرکس خلاف امام است حرفی بزند باید از روی جسد ما رد شود

شهید علی اکبر رکاب ساز متولد سال ۴۲ و اهل دزفول است. این شهدا علاوه بر مبارزه انقلابی خودسازی داشت. خواهرش می‌گوید علی ما ۱۵ سالش بود. برادر ما آلمان زندگی می‌کرد که یک دست لباس مارکدار برای علی فرستاد، مدتی گذشت، دیدیم لباس را نمی‌پوشد، مدتی اصرار کردیم تا آخر گفت من نمی‌خواهم تابلوی استعمار بشوم. این بچه فهمید با لباس تن هم می‌توان به مبارزه با استکبار رفت و گفت ما سرباز گهوار‌های سال ۴۲ امام هستیم هرکس خلاف امام حرفی دارد باید از جسد ما بگذرد.

انقلاب ما در هیچ کجای جهان نمونه ندارد

یکی دیگر از شهدا فعال در انقلاب اسلامی در تسخیر لانه جاسوسی که به تعبیر امام انقلاب دوم بود و نیز انقلاب فرهنگی شرکت کرد. علی حاتمی است دانشجوی رشته دامپزشکی دانشگاه تهران بود. برادرش تعریف می‌کرد علی مسوول انتظامات مراسم ورود امام بود وقتی برگشت فهمیدیم کتک خورده، تعریف کرد هنگامی که هلکیوپتر امام خواست در بهشت زهرا (س) بنشیند مردم هجوم بردند و با مامورین انتظارات درگیر شدند که در این درگیری علی با کمربرند کتک خورده بود. علی، اما ناراحت نبود، می‌گفت عیبی ندارد، فدای سر حضرت امام. او در نامه‌ای به خانواده‌اش که آن را از لانه جاسوسی فرستاد نوشته بود انقلاب ما در هیچ کجای دنیا رخ نداده، وحدت کلمه آن کوبنده‌تر و قدرتمندتر از هر نیروی شیطانی و اهریمنی است، اگر شکرش نگوییم اگر در جهت آن گام برنداریم بر ضد آن عمل کردیم.

خدا کند از محضور امام زمان (عج) رفوزه نشویم

شهید دیگر عباسعلی حبیبی است فارغ التحصیل اتومکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان و اهل خمینی شهر. برادرش نقل می‌کرد در دوران دانشجویی دنبال کار‌های سیاسی بود به قدری که رئیس دانشسرا به تنگ آمده بود، تهدید کرده بودند کاری نکن وگرنه اخراج می‌شوی، گفته بود هرکار می‌خواهید بکنید، خدا کند از محضر امام زمان (عج) رفوزه و اخراج نشویم.

بر عقیده‌ات بمان

شهید سید محمدعلی حکیم دانشجوی پزشکی دانشگاه جندی شاپور اهواز بود. نوه آیت الله سید احمد حکیم از نوادگان عارف سید علی شوشتری. ایشان در وصیتنامه مادرش را قسم می‌دهد که بعد انقلاب من خیلی خوشحال شدم، چون تو و پدرم سخت به انقلاب علاقه دارید و از امام طرفداری می‌کنید، تو را به خدا قسم بر سر عقیده‌ات بمان و این وصیت من را بپذیر و هیچگاه عقیده‌ات را در برابر انقلاب تغییر نده و بلکه روز به روز بر اعتمادت اضافه کن و در هر حال و موقعیت و شرایط سخت از آن دفاع کن.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خدا کند درمحضر امام زمان (عج) رفوزه نشویم/ ما خون دادیم تا مردم پیاممان را به گوش جهان برسانند بیشتر بخوانید »

مبارز شدن یک شهید با کلت‌های پدرش/ انتخاب رشته شیمی برای ساخت مواد منفجره

حماسه‌سازی شهید خوشنویسان با میراث نظامی پدرش/ انتخاب رشته تحصیلی برای کمک به پیشبرد انقلاب


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، انقلاب اسلامی، انقلاب ارزش‌ها بود، شهدای کربلای هویزه ارزشی و انقلابی بودند، اما ارزش آن‌ها به فتح خاک نیست، چرا که به دنبال قهرمانی نبودند، برای وطن آمدند، قهرمان جریان اجتماعی‌ای بودند که امام به راه انداخت و همه اقشار را همراه کرد. در هویزه از همه اقشار شهید داریم، دانش آموز، معلم، طلبه، پاسدار، بسیجی، کارمند، کارگر و حتی عشایر عربی که دشمن در آغازین روز‌های جنگ تحمیلی روی استقبال از آنان حساب باز کرده بود، اما عشایر دست رد به سینه آنان زدند.

به مناسبت ایام دهه فجر و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، میلاد کریمی مسوول امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه در گفت‌وگویی با خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس به بخشی از فعالیت‌های انقلابی شهدای هویزه پرداخت که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید.

کلت‌های پدرم مرا مبارز کرد

شهید «حسین خوشنویسان» اهل تهران دانشجوی رشته راه و ساختمان دانشگاه تهران بود. یکی از همرزمانش به نقل از خود شهید می‌گوید حسین می‌گفت پدرم سرهنگ شهربانی بود. جنبش‌های دانشجویی تازه شروع شده بود، بعضی از انقلابیون به خاطر شغل پدرم روی خوش به من نشان نمی‌دادند، هر طور شده می‌خواستم اعتمادشان را جلب کنم، با پدر مطرح کرد و او ۴۰ اسلحه کلت را در اختیارم گذشت تا بچه‌ها را مسلح کنم، وقتی دوستانم کلت‌ها را دیدند انقدر خوشحال شدند که نزدیک پس بیفتند و از لحظه به بعد من را به تیم مبارزه بردند.

انتخاب رشته به خاطر ساخت مواد منفجره

«جمال دهش ور» اهل خوزستان و اهواز بود دانشجوی رشته شیمی دانشگاه تهران. اصلا رشته شیمی را به این نیت انتخاب کرد که تبحر در ساخت مواد منجره برای مبارزه با رژیم پیدا کند. در خیابان ایرانشهر خانه تیمی داشتند و آموزش‌های نظامی و ورزشی می‌دیدند. ۱۲ بهمن جزو کمیته استقبال از امام اشد و در فیلم‌های آن روز تصویرش را در کنار ماشین حضرت امام می‌توان دید.

هم مبارزه هم شهادت

شهید «محمود فروزش» دانشجوی تریبت معلم تهران و اهل دزفول بود، مبارزات زیادی در کنار محمدعلی مومن مبارز مطرح دزفولی داشت. می‌گفتند وقتی نفس رژیم به شماره افتاد محمود خیلی ناراحت بود، گفت انقلاب پیروز شد و ما شهید نشدیم. هم دنبال مبارزه بود و هم شهادت.

جانباز شهید

شهید «محمدحسن قدوسی» نوه ارشد علامه طباطبایی و فرزند شهید قدوسی دادستان انقلاب بود. در جریان قیام مردمی ۱۷ شهریور در میدان ژاله تیر می‌خورد. مادرش می‌گفت مرتب دچار ضعف و کمخونی بود، ۱۳ عمل جراحی روی دستش انجام شد، اما دستش خوب نشد و از آرنج به پایین نیمه فلج بود. قبل اینکه در هویزه شهادت شود جانباز انقلاب بود.

خانه ما در مقابل جان مردم ارزشی ندارد

از شهدای ارتش هم بگویم «حسنجان امیری» اهل بهشهر مازندران است. مادرش می‌گفت در منطقه می‌گفتند حسنجان خرابکار است و در کار‌های سیاسی افتاده، ساواک خانه‌مان را شناسایی کرد و به رگبار بستند، خیلی ناراحت شدم وقتی آمد خانه گفتم ببین به خاطر تو خانه زندگیم به چه روزی افتاد، سر تکان داد و گفت مردم جانشان را می‌دهند این‌ها ارزشی ندارد. در سرمای زمستان ذغال درست می‌کرد و می‌فرستاد تهران می‌گفت خدا را خوش نمی‌آید مردم در صف نفت بمانند و بی سوخت بروند خانه.

حضرت آقا اخیرا بحث جهاد تبیین را مطرح کردند که ما عمل به آن را در شهدای هویزه و اقدامات انقلابی آنان می‌بینیم. شهید فرخ سلحشور از دانشجویان شیمی و فاتحان لانه جاسوسی از مبارزان غرب کشور است که در کردستان و کرمانشاه و همدان فعالیت‌های متعدد داشت، جسارتش برای مردم منطقه تعجب برانگیز بود، از سردادن اولین شعار‌های مرگ بر آمریکا تا عکاسی انقلاب و اخراج از دانشگاه در پرونده‌اش وجود دارد. ایده‌های فرهنگی و خلاقانه او نقطه اشتراکش بین شهیدان حکیم و علم الهدی است. از آنجا که سلف سرویس دانشگاه کرمانشاه در نزدیکی سینما بود و این سینما به اکران فیلم‌های ناهنجار و غیراخلاقی معروفیت داشت تصمیم می‌‎گیرد به همراه دوستانش سینما را آتش بزنند. دکتر صمیمی از دوستانش می‌گوید روزی که همه جا خلوت بود و کسی در سینما حضور نداشت آنجا را به آتش کشیدند و سینما به تلی از خاکستر تبدیل شد. تا بعد از انقلاب هیچ کس نفهمید کار ما بوده است.

صمیمی همرزم شهید سلحشور می‌گوید بررسی کردیم که چگونه می‌توانیم روشنگری داشته باشیم و فقط مبارزه نکنیم. سال ۵۵ خانه ویلایی شش خوابه‌ای را در خیابان سپه کرمانشاه انتخاب کردیم که محیط امنی بود از طرف دیگر نزدیک محل تجمع انقلابیون قرار داشت. ماهی ۳ هزار تومن اجاره‌اش می‌شد که شراکتی آن را پرداخت می‌کردیم، چون در کنار درس خواندن کار هم می‌کردیم. نفری هزار تومن کمک هزینه تحصیلی می‌گرفتیم که با آن خانه را تجهیز کردیم. شهید سلحشور ابتدای هر ترم ۳۰، ۴۰ دانشجو که دنبال خانه بودند انتخاب می‌کرد یک ترم این‌ها را به خانه می‌آورد، همه کار‌ها را خودش می‌کرد تا دانشجویان درس بخوانند. تنها شرط ماندن خواندن نماز اول وقت بود، هر نماز کسی پیش نماز می‎ایستاد و شرط پیش نمازی این بود که یک هفته مرتکب گناه نشوند. اینجوری تمرینی برای گناه نکردن می‌شد. هر شب بساط روشنگری به راه بود، کتابخانه بزرگی در خانه وجود داشت که دانشجویان را تغذی روحی و فرهنگی می‌کرداین بچه‌ها بعدا برای ورود به انجمن اسلامی آماده می‌شدند. پس از سر رسیدن موعد ماندن آن‌ها را رها نمی‌کرد. خیلی از همین بچه‌ها در دفاع مقدس شهید شدند.

یا شهید علم الهدی از شنیدن خبر پیروزی انقلاب خوشحال نشد، چون نگران آینده انقلاب بود و این را از اقدامات بعدی می‌توان فهمید که عضو نهاد‌های انقلابی شد. او نوع نگاهش به جامه نظامی نیست و فرهنگی است. بعد دیدار تاریخی پنجم دی ۵۹ که عشایر را نزد امام برد برادر کوچکترش تعریف می‌کند محمدحسین گفت جنگ تمام می‌شود، اما مسئله بعدی فرهنگ است، از من خواست بروم حوزه علمیه، من هم می‌آیم تا به اسلام خدمت کنیم.

این‌ها فرزندان انقلاب هستند و به کنشگری افراد باور دارند، این شهدا اکثرا به دنبال برنامه‌های فرهنگی بودند و نماد راه‌های نرفته انقلاب هستند که باید نگاهشان تکثر یابد و هرکس ببیند چه باید کند که مثل این‌ها باشد.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حماسه‌سازی شهید خوشنویسان با میراث نظامی پدرش/ انتخاب رشته تحصیلی برای کمک به پیشبرد انقلاب بیشتر بخوانید »

مبارز شدن یک شهید با کلت‌های پدرش/ انتخاب رشته شیمی برای ساخت مواد منفجره

مبارز شدن یک شهید با کلت‌های پدرش/ انتخاب رشته شیمی برای ساخت مواد منفجره


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، انقلاب اسلامی، انقلاب ارزش‌ها بود، شهدای کربلای هویزه ارزشی و انقلابی بودند، اما ارزش آن‌ها به فتح خاک نیست، چرا که به دنبال قهرمانی نبودند، برای وطن آمدند، قهرمان جریان اجتماعی‌ای بودند که امام به راه انداخت و همه اقشار را همراه کرد. در هویزه از همه اقشار شهید داریم، دانش آموز، معلم، طلبه، پاسدار، بسیجی، کارمند، کارگر و حتی عشایر عربی که دشمن در آغازین روز‌های جنگ تحمیلی روی استقبال از آنان حساب باز کرده بود، اما عشایر دست رد به سینه آنان زدند.

به مناسبت ایام دهه فجر و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، میلاد کریمی مسوول امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه در گفت‌وگویی با خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس به بخشی از فعالیت‌های انقلابی شهدای هویزه پرداخت که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید.

کلت‌های پدرم مرا مبارز کرد

شهید «حسین خوشنویسان» اهل تهران دانشجوی رشته راه و ساختمان دانشگاه تهران بود. یکی از همرزمانش به نقل از خود شهید می‌گوید حسین می‌گفت پدرم سرهنگ شهربانی بود. جنبش‌های دانشجویی تازه شروع شده بود، بعضی از انقلابیون به خاطر شغل پدرم روی خوش به من نشان نمی‌دادند، هر طور شده می‌خواستم اعتمادشان را جلب کنم، با پدر مطرح کرد و او ۴۰ اسلحه کلت را در اختیارم گذشت تا بچه‌ها را مسلح کنم، وقتی دوستانم کلت‌ها را دیدند انقدر خوشحال شدند که نزدیک پس بیفتند و از لحظه به بعد من را به تیم مبارزه بردند.

انتخاب رشته به خاطر ساخت مواد منفجره

«جمال دهش ور» اهل خوزستان و اهواز بود دانشجوی رشته شیمی دانشگاه تهران. اصلا رشته شیمی را به این نیت انتخاب کرد که تبحر در ساخت مواد منجره برای مبارزه با رژیم پیدا کند. در خیابان ایرانشهر خانه تیمی داشتند و آموزش‌های نظامی و ورزشی می‌دیدند. ۱۲ بهمن جزو کمیته استقبال از امام اشد و در فیلم‌های آن روز تصویرش را در کنار ماشین حضرت امام می‌توان دید.

هم مبارزه هم شهادت

شهید «محمود فروزش» دانشجوی تریبت معلم تهران و اهل دزفول بود، مبارزات زیادی در کنار محمدعلی مومن مبارز مطرح دزفولی داشت. می‌گفتند وقتی نفس رژیم به شماره افتاد محمود خیلی ناراحت بود، گفت انقلاب پیروز شد و ما شهید نشدیم. هم دنبال مبارزه بود و هم شهادت.

جانباز شهید

شهید «محمدحسن قدوسی» نوه ارشد علامه طباطبایی و فرزند شهید قدوسی دادستان انقلاب بود. در جریان قیام مردمی ۱۷ شهریور در میدان ژاله تیر می‌خورد. مادرش می‌گفت مرتب دچار ضعف و کمخونی بود، ۱۳ عمل جراحی روی دستش انجام شد، اما دستش خوب نشد و از آرنج به پایین نیمه فلج بود. قبل اینکه در هویزه شهادت شود جانباز انقلاب بود.

خانه ما در مقابل جان مردم ارزشی ندارد

از شهدای ارتش هم بگویم «حسنجان امیری» اهل بهشهر مازندران است. مادرش می‌گفت در منطقه می‌گفتند حسنجان خرابکار است و در کار‌های سیاسی افتاده، ساواک خانه‌مان را شناسایی کرد و به رگبار بستند، خیلی ناراحت شدم وقتی آمد خانه گفتم ببین به خاطر تو خانه زندگیم به چه روزی افتاد، سر تکان داد و گفت مردم جانشان را می‌دهند این‌ها ارزشی ندارد. در سرمای زمستان ذغال درست می‌کرد و می‌فرستاد تهران می‌گفت خدا را خوش نمی‌آید مردم در صف نفت بمانند و بی سوخت بروند خانه.

حضرت آقا اخیرا بحث جهاد تبیین را مطرح کردند که ما عمل به آن را در شهدای هویزه و اقدامات انقلابی آنان می‌بینیم. شهید فرخ سلحشور از دانشجویان شیمی و فاتحان لانه جاسوسی از مبارزان غرب کشور است که در کردستان و کرمانشاه و همدان فعالیت‌های متعدد داشت، جسارتش برای مردم منطقه تعجب برانگیز بود، از سردادن اولین شعار‌های مرگ بر آمریکا تا عکاسی انقلاب و اخراج از دانشگاه در پرونده‌اش وجود دارد. ایده‌های فرهنگی و خلاقانه او نقطه اشتراکش بین شهیدان حکیم و علم الهدی است. از آنجا که سلف سرویس دانشگاه کرمانشاه در نزدیکی سینما بود و این سینما به اکران فیلم‌های ناهنجار و غیراخلاقی معروفیت داشت تصمیم می‌‎گیرد به همراه دوستانش سینما را آتش بزنند. دکتر صمیمی از دوستانش می‌گوید روزی که همه جا خلوت بود و کسی در سینما حضور نداشت آنجا را به آتش کشیدند و سینما به تلی از خاکستر تبدیل شد. تا بعد از انقلاب هیچ کس نفهمید کار ما بوده است.

صمیمی همرزم شهید سلحشور می‌گوید بررسی کردیم که چگونه می‌توانیم روشنگری داشته باشیم و فقط مبارزه نکنیم. سال ۵۵ خانه ویلایی شش خوابه‌ای را در خیابان سپه کرمانشاه انتخاب کردیم که محیط امنی بود از طرف دیگر نزدیک محل تجمع انقلابیون قرار داشت. ماهی ۳ هزار تومن اجاره‌اش می‌شد که شراکتی آن را پرداخت می‌کردیم، چون در کنار درس خواندن کار هم می‌کردیم. نفری هزار تومن کمک هزینه تحصیلی می‌گرفتیم که با آن خانه را تجهیز کردیم. شهید سلحشور ابتدای هر ترم ۳۰، ۴۰ دانشجو که دنبال خانه بودند انتخاب می‌کرد یک ترم این‌ها را به خانه می‌آورد، همه کار‌ها را خودش می‌کرد تا دانشجویان درس بخوانند. تنها شرط ماندن خواندن نماز اول وقت بود، هر نماز کسی پیش نماز می‎ایستاد و شرط پیش نمازی این بود که یک هفته مرتکب گناه نشوند. اینجوری تمرینی برای گناه نکردن می‌شد. هر شب بساط روشنگری به راه بود، کتابخانه بزرگی در خانه وجود داشت که دانشجویان را تغذی روحی و فرهنگی می‌کرداین بچه‌ها بعدا برای ورود به انجمن اسلامی آماده می‌شدند. پس از سر رسیدن موعد ماندن آن‌ها را رها نمی‌کرد. خیلی از همین بچه‌ها در دفاع مقدس شهید شدند.

یا شهید علم الهدی از شنیدن خبر پیروزی انقلاب خوشحال نشد، چون نگران آینده انقلاب بود و این را از اقدامات بعدی می‌توان فهمید که عضو نهاد‌های انقلابی شد. او نوع نگاهش به جامه نظامی نیست و فرهنگی است. بعد دیدار تاریخی پنجم دی ۵۹ که عشایر را نزد امام برد برادر کوچکترش تعریف می‌کند محمدحسین گفت جنگ تمام می‌شود، اما مسئله بعدی فرهنگ است، از من خواست بروم حوزه علمیه، من هم می‌آیم تا به اسلام خدمت کنیم.

این‌ها فرزندان انقلاب هستند و به کنشگری افراد باور دارند، این شهدا اکثرا به دنبال برنامه‌های فرهنگی بودند و نماد راه‌های نرفته انقلاب هستند که باید نگاهشان تکثر یابد و هرکس ببیند چه باید کند که مثل این‌ها باشد.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مبارز شدن یک شهید با کلت‌های پدرش/ انتخاب رشته شیمی برای ساخت مواد منفجره بیشتر بخوانید »