شهدای هویزه

جریان انقلابی باید مردم را نسبت به آینده امیدوار کند

جریان انقلابی باید مردم را نسبت به آینده امیدوار کند


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، «محمدمهدی اسماعیلی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی روز گذشته (شنبه) با حضور در یادمان شهدای هویزه، در جمع خبرنگاران اظهار داشت: جای جای خوزستان سرشار از یادمان‌های دفاع مقدس است که هر کدام از آن تاریخ بزرگی را در دل و روح خودش دارد و هر فردی که در مقابل تاریخ این حماسه قدری تأمل کند، قطعاً مقابل عظمتی که این اماکن مقدس به واسطه حضور شهدای عالی مقام دارند، سر تعظیم فرود می‌آورد.

وی افزود: در حوزه فرهنگی از ظرفیت‌های بزرگ دفاع مقدس به نحو شایسته استفاده نشده است؛ البته از زحماتی که برای ترویج اهمیت ایثار شهدای بزرگ اتفاق افتاده است، نباید بی‌انصافانه رد شد؛ بلکه در این زمینه اقداماتی انجام شده است، ولی هیچ تناسبی میان عظمتی که رخ داده است با اتفاقات وجود ندارد.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکید کرد: بنا بر آن است که در حوزه فرهنگی به این سرمایه‌های بزرگ که همان شهدا و… هستند، توجه ویژه کنیم. ما موظف هستیم که این کار بزرگ را با همکاری مردم انجام دهیم؛ زیرا انقلاب را مردم مدیریت کردند و جلو بردند.

اسماعیلی افزود: شهدای هویزه در زمان جنگ تحمیلی مقاومت جانانه‌ای کردند، اما بخشی از دلایل شهادت این شهیدان ناکارآمدی‌های جریان منحرف در اداره کشور بود.

وی گفت: اگر بخواهیم مشکلات فرهنگی بوجود آمده را بعد از جنگ به دلیل ناکارآمدی‌ها، مشکلات و رویکرد‌های غیر انقلابی حاکم در این بخش، اصلاح و برطرف کنیم باید کار را در اختیار مؤسسات و جریانات جبهه فرهنگی انقلاب قرار دهیم.

وزیر ارشاد بیان کرد: در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این موضوع را مأموریت محوری خود قرار دادیم و بخش‌های فرهنگی که وظیفه تسهیل‌گری را در این حوزه دارند، باید مسیر را برای علاقه‌مندان و فعالان و مردم هموار کنند تا روایت درستی از این مقاومت‌های جانانه شهدا ثبت شود.

اسماعیلی با تاکید بر اینکه این موضوع به صورت جدی در دستور کار وزارت ارشاد قرار دارد، افزود: در همین قطعه آسمانی هویزه ظرفیت بزرگی وجود دارد که باید تلاش شود تا همه ظرفیت‌ها برای روایت درست به نسل جدید (نسلی که انقلاب، امام و جبهه‌ها را ندیدند و امروز ممکن است برای آن‌ها روایت نادرست انجام شود) منتقل شوند، چون شبکه‌های معاند و جریان وابسته دنبال این هستند که مردم را از گذشته خود نادم نشان دهند و آن‌ها را از آینده ناامید کنند.

وزیر ارشاد گفت: جریان انقلابی باید مردم را نسبت به گذشته خود آگاه و نسبت به آینده امیدوار کند؛ این مهمترین وظیفه دستگاه‌های فرهنگی و حاکمیتی در جمهوری اسلامی است و چنین هدفی محقق نمی‌شود مگر با حضور قوی خود مردم و صاحبان اصلی این سرمایه‌ها یعنی خانواده معظم شهدا، ایثارگران و کسانی که خون دل خوردند تا درخت انقلاب امروز به این تنومندی برسد.

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جریان انقلابی باید مردم را نسبت به آینده امیدوار کند بیشتر بخوانید »

خدا کند درمحضر امام زمان (عج) رفوزه نشویم/ ما خون دادیم تا مردم پاییمان را به گوش جهان برسانند

خدا کند درمحضر امام زمان (عج) رفوزه نشویم/ ما خون دادیم تا مردم پیاممان را به گوش جهان برسانند


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: انقلاب اسلامی، انقلاب ارزش‌ها بود، شهدای کربلای هویزه ارزشی و انقلابی بودند، اما ارزش آن‌ها به فتح خاک نیست، چرا که به دنبال قهرمانی نبودند، برای وطن آمدند، قهرمان جریان اجتماعی‌ای بودند که امام به راه انداخت و همه اقشار را همراه کرد. در هویزه از همه اقشار شهید داریم، دانش آموز، معلم، طلبه، پاسدار، بسیجی، کارمند، کارگر و حتی عشایر عربی که دشمن در آغازین روز‌های جنگ تحمیلی روی استقبال از آنان حساب باز کرده بود، اما عشایر دست رد به سینه آنان زدند.

به مناسبت ایام دهه فجر و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، میلاد کریمی مسوول امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه در گفت‌وگویی با خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس به بخشی از فعالیت‌های انقلابی شهدای هویزه پرداخت که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید.

ما خون دادیم، مردم پیاممان را به گوش جهان برسانند

سعید جلالی پور متولد سال ۴۲ و اهل اهواز است. کلاس دوم راهنمایی بود که یکروز از مدرسه به مادرش زنگ زدند وگفند پرونده پسرتان را بگیرید. جدی جی می‌خواستند اخراجش کند، دلیل اخراجش را که پرسیدند گفت، چون به حرف مدیرش گوش نداده و در جشن ۹ آبان تولد ولیعهد شرکت نکرده. همین شهید در وصیت نامه‌اش درباره انقلاب حرفی دارد و نوشته انقلاب ما بیهوده به دس مردم نرسیده، خون ضامن پایداری آن است. دکر شریعتی می‌گفت انقلاب ۲ وجه دارد خون و پیام، سعید می‌گوید ما به رسالتمان عمل کردیم و وظیفه مردم است که پیاممان را به گوش جهان برسانند.

هرکس خلاف امام است حرفی بزند باید از روی جسد ما رد شود

شهید علی اکبر رکاب ساز متولد سال ۴۲ و اهل دزفول است. این شهدا علاوه بر مبارزه انقلابی خودسازی داشت. خواهرش می‌گوید علی ما ۱۵ سالش بود. برادر ما آلمان زندگی می‌کرد که یک دست لباس مارکدار برای علی فرستاد، مدتی گذشت، دیدیم لباس را نمی‌پوشد، مدتی اصرار کردیم تا آخر گفت من نمی‌خواهم تابلوی استعمار بشوم. این بچه فهمید با لباس تن هم می‌توان به مبارزه با استکبار رفت و گفت ما سرباز گهوار‌های سال ۴۲ امام هستیم هرکس خلاف امام حرفی دارد باید از جسد ما بگذرد.

انقلاب ما در هیچ کجای جهان نمونه ندارد

یکی دیگر از شهدا فعال در انقلاب اسلامی در تسخیر لانه جاسوسی که به تعبیر امام انقلاب دوم بود و نیز انقلاب فرهنگی شرکت کرد. علی حاتمی است دانشجوی رشته دامپزشکی دانشگاه تهران بود. برادرش تعریف می‌کرد علی مسوول انتظامات مراسم ورود امام بود وقتی برگشت فهمیدیم کتک خورده، تعریف کرد هنگامی که هلکیوپتر امام خواست در بهشت زهرا (س) بنشیند مردم هجوم بردند و با مامورین انتظارات درگیر شدند که در این درگیری علی با کمربرند کتک خورده بود. علی، اما ناراحت نبود، می‌گفت عیبی ندارد، فدای سر حضرت امام. او در نامه‌ای به خانواده‌اش که آن را از لانه جاسوسی فرستاد نوشته بود انقلاب ما در هیچ کجای دنیا رخ نداده، وحدت کلمه آن کوبنده‌تر و قدرتمندتر از هر نیروی شیطانی و اهریمنی است، اگر شکرش نگوییم اگر در جهت آن گام برنداریم بر ضد آن عمل کردیم.

خدا کند از محضور امام زمان (عج) رفوزه نشویم

شهید دیگر عباسعلی حبیبی است فارغ التحصیل اتومکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان و اهل خمینی شهر. برادرش نقل می‌کرد در دوران دانشجویی دنبال کار‌های سیاسی بود به قدری که رئیس دانشسرا به تنگ آمده بود، تهدید کرده بودند کاری نکن وگرنه اخراج می‌شوی، گفته بود هرکار می‌خواهید بکنید، خدا کند از محضر امام زمان (عج) رفوزه و اخراج نشویم.

بر عقیده‌ات بمان

شهید سید محمدعلی حکیم دانشجوی پزشکی دانشگاه جندی شاپور اهواز بود. نوه آیت الله سید احمد حکیم از نوادگان عارف سید علی شوشتری. ایشان در وصیتنامه مادرش را قسم می‌دهد که بعد انقلاب من خیلی خوشحال شدم، چون تو و پدرم سخت به انقلاب علاقه دارید و از امام طرفداری می‌کنید، تو را به خدا قسم بر سر عقیده‌ات بمان و این وصیت من را بپذیر و هیچگاه عقیده‌ات را در برابر انقلاب تغییر نده و بلکه روز به روز بر اعتمادت اضافه کن و در هر حال و موقعیت و شرایط سخت از آن دفاع کن.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خدا کند درمحضر امام زمان (عج) رفوزه نشویم/ ما خون دادیم تا مردم پیاممان را به گوش جهان برسانند بیشتر بخوانید »

مبارز شدن یک شهید با کلت‌های پدرش/ انتخاب رشته شیمی برای ساخت مواد منفجره

حماسه‌سازی شهید خوشنویسان با میراث نظامی پدرش/ انتخاب رشته تحصیلی برای کمک به پیشبرد انقلاب


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، انقلاب اسلامی، انقلاب ارزش‌ها بود، شهدای کربلای هویزه ارزشی و انقلابی بودند، اما ارزش آن‌ها به فتح خاک نیست، چرا که به دنبال قهرمانی نبودند، برای وطن آمدند، قهرمان جریان اجتماعی‌ای بودند که امام به راه انداخت و همه اقشار را همراه کرد. در هویزه از همه اقشار شهید داریم، دانش آموز، معلم، طلبه، پاسدار، بسیجی، کارمند، کارگر و حتی عشایر عربی که دشمن در آغازین روز‌های جنگ تحمیلی روی استقبال از آنان حساب باز کرده بود، اما عشایر دست رد به سینه آنان زدند.

به مناسبت ایام دهه فجر و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، میلاد کریمی مسوول امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه در گفت‌وگویی با خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس به بخشی از فعالیت‌های انقلابی شهدای هویزه پرداخت که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید.

کلت‌های پدرم مرا مبارز کرد

شهید «حسین خوشنویسان» اهل تهران دانشجوی رشته راه و ساختمان دانشگاه تهران بود. یکی از همرزمانش به نقل از خود شهید می‌گوید حسین می‌گفت پدرم سرهنگ شهربانی بود. جنبش‌های دانشجویی تازه شروع شده بود، بعضی از انقلابیون به خاطر شغل پدرم روی خوش به من نشان نمی‌دادند، هر طور شده می‌خواستم اعتمادشان را جلب کنم، با پدر مطرح کرد و او ۴۰ اسلحه کلت را در اختیارم گذشت تا بچه‌ها را مسلح کنم، وقتی دوستانم کلت‌ها را دیدند انقدر خوشحال شدند که نزدیک پس بیفتند و از لحظه به بعد من را به تیم مبارزه بردند.

انتخاب رشته به خاطر ساخت مواد منفجره

«جمال دهش ور» اهل خوزستان و اهواز بود دانشجوی رشته شیمی دانشگاه تهران. اصلا رشته شیمی را به این نیت انتخاب کرد که تبحر در ساخت مواد منجره برای مبارزه با رژیم پیدا کند. در خیابان ایرانشهر خانه تیمی داشتند و آموزش‌های نظامی و ورزشی می‌دیدند. ۱۲ بهمن جزو کمیته استقبال از امام اشد و در فیلم‌های آن روز تصویرش را در کنار ماشین حضرت امام می‌توان دید.

هم مبارزه هم شهادت

شهید «محمود فروزش» دانشجوی تریبت معلم تهران و اهل دزفول بود، مبارزات زیادی در کنار محمدعلی مومن مبارز مطرح دزفولی داشت. می‌گفتند وقتی نفس رژیم به شماره افتاد محمود خیلی ناراحت بود، گفت انقلاب پیروز شد و ما شهید نشدیم. هم دنبال مبارزه بود و هم شهادت.

جانباز شهید

شهید «محمدحسن قدوسی» نوه ارشد علامه طباطبایی و فرزند شهید قدوسی دادستان انقلاب بود. در جریان قیام مردمی ۱۷ شهریور در میدان ژاله تیر می‌خورد. مادرش می‌گفت مرتب دچار ضعف و کمخونی بود، ۱۳ عمل جراحی روی دستش انجام شد، اما دستش خوب نشد و از آرنج به پایین نیمه فلج بود. قبل اینکه در هویزه شهادت شود جانباز انقلاب بود.

خانه ما در مقابل جان مردم ارزشی ندارد

از شهدای ارتش هم بگویم «حسنجان امیری» اهل بهشهر مازندران است. مادرش می‌گفت در منطقه می‌گفتند حسنجان خرابکار است و در کار‌های سیاسی افتاده، ساواک خانه‌مان را شناسایی کرد و به رگبار بستند، خیلی ناراحت شدم وقتی آمد خانه گفتم ببین به خاطر تو خانه زندگیم به چه روزی افتاد، سر تکان داد و گفت مردم جانشان را می‌دهند این‌ها ارزشی ندارد. در سرمای زمستان ذغال درست می‌کرد و می‌فرستاد تهران می‌گفت خدا را خوش نمی‌آید مردم در صف نفت بمانند و بی سوخت بروند خانه.

حضرت آقا اخیرا بحث جهاد تبیین را مطرح کردند که ما عمل به آن را در شهدای هویزه و اقدامات انقلابی آنان می‌بینیم. شهید فرخ سلحشور از دانشجویان شیمی و فاتحان لانه جاسوسی از مبارزان غرب کشور است که در کردستان و کرمانشاه و همدان فعالیت‌های متعدد داشت، جسارتش برای مردم منطقه تعجب برانگیز بود، از سردادن اولین شعار‌های مرگ بر آمریکا تا عکاسی انقلاب و اخراج از دانشگاه در پرونده‌اش وجود دارد. ایده‌های فرهنگی و خلاقانه او نقطه اشتراکش بین شهیدان حکیم و علم الهدی است. از آنجا که سلف سرویس دانشگاه کرمانشاه در نزدیکی سینما بود و این سینما به اکران فیلم‌های ناهنجار و غیراخلاقی معروفیت داشت تصمیم می‌‎گیرد به همراه دوستانش سینما را آتش بزنند. دکتر صمیمی از دوستانش می‌گوید روزی که همه جا خلوت بود و کسی در سینما حضور نداشت آنجا را به آتش کشیدند و سینما به تلی از خاکستر تبدیل شد. تا بعد از انقلاب هیچ کس نفهمید کار ما بوده است.

صمیمی همرزم شهید سلحشور می‌گوید بررسی کردیم که چگونه می‌توانیم روشنگری داشته باشیم و فقط مبارزه نکنیم. سال ۵۵ خانه ویلایی شش خوابه‌ای را در خیابان سپه کرمانشاه انتخاب کردیم که محیط امنی بود از طرف دیگر نزدیک محل تجمع انقلابیون قرار داشت. ماهی ۳ هزار تومن اجاره‌اش می‌شد که شراکتی آن را پرداخت می‌کردیم، چون در کنار درس خواندن کار هم می‌کردیم. نفری هزار تومن کمک هزینه تحصیلی می‌گرفتیم که با آن خانه را تجهیز کردیم. شهید سلحشور ابتدای هر ترم ۳۰، ۴۰ دانشجو که دنبال خانه بودند انتخاب می‌کرد یک ترم این‌ها را به خانه می‌آورد، همه کار‌ها را خودش می‌کرد تا دانشجویان درس بخوانند. تنها شرط ماندن خواندن نماز اول وقت بود، هر نماز کسی پیش نماز می‎ایستاد و شرط پیش نمازی این بود که یک هفته مرتکب گناه نشوند. اینجوری تمرینی برای گناه نکردن می‌شد. هر شب بساط روشنگری به راه بود، کتابخانه بزرگی در خانه وجود داشت که دانشجویان را تغذی روحی و فرهنگی می‌کرداین بچه‌ها بعدا برای ورود به انجمن اسلامی آماده می‌شدند. پس از سر رسیدن موعد ماندن آن‌ها را رها نمی‌کرد. خیلی از همین بچه‌ها در دفاع مقدس شهید شدند.

یا شهید علم الهدی از شنیدن خبر پیروزی انقلاب خوشحال نشد، چون نگران آینده انقلاب بود و این را از اقدامات بعدی می‌توان فهمید که عضو نهاد‌های انقلابی شد. او نوع نگاهش به جامه نظامی نیست و فرهنگی است. بعد دیدار تاریخی پنجم دی ۵۹ که عشایر را نزد امام برد برادر کوچکترش تعریف می‌کند محمدحسین گفت جنگ تمام می‌شود، اما مسئله بعدی فرهنگ است، از من خواست بروم حوزه علمیه، من هم می‌آیم تا به اسلام خدمت کنیم.

این‌ها فرزندان انقلاب هستند و به کنشگری افراد باور دارند، این شهدا اکثرا به دنبال برنامه‌های فرهنگی بودند و نماد راه‌های نرفته انقلاب هستند که باید نگاهشان تکثر یابد و هرکس ببیند چه باید کند که مثل این‌ها باشد.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حماسه‌سازی شهید خوشنویسان با میراث نظامی پدرش/ انتخاب رشته تحصیلی برای کمک به پیشبرد انقلاب بیشتر بخوانید »

مبارز شدن یک شهید با کلت‌های پدرش/ انتخاب رشته شیمی برای ساخت مواد منفجره

مبارز شدن یک شهید با کلت‌های پدرش/ انتخاب رشته شیمی برای ساخت مواد منفجره


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، انقلاب اسلامی، انقلاب ارزش‌ها بود، شهدای کربلای هویزه ارزشی و انقلابی بودند، اما ارزش آن‌ها به فتح خاک نیست، چرا که به دنبال قهرمانی نبودند، برای وطن آمدند، قهرمان جریان اجتماعی‌ای بودند که امام به راه انداخت و همه اقشار را همراه کرد. در هویزه از همه اقشار شهید داریم، دانش آموز، معلم، طلبه، پاسدار، بسیجی، کارمند، کارگر و حتی عشایر عربی که دشمن در آغازین روز‌های جنگ تحمیلی روی استقبال از آنان حساب باز کرده بود، اما عشایر دست رد به سینه آنان زدند.

به مناسبت ایام دهه فجر و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، میلاد کریمی مسوول امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه در گفت‌وگویی با خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس به بخشی از فعالیت‌های انقلابی شهدای هویزه پرداخت که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید.

کلت‌های پدرم مرا مبارز کرد

شهید «حسین خوشنویسان» اهل تهران دانشجوی رشته راه و ساختمان دانشگاه تهران بود. یکی از همرزمانش به نقل از خود شهید می‌گوید حسین می‌گفت پدرم سرهنگ شهربانی بود. جنبش‌های دانشجویی تازه شروع شده بود، بعضی از انقلابیون به خاطر شغل پدرم روی خوش به من نشان نمی‌دادند، هر طور شده می‌خواستم اعتمادشان را جلب کنم، با پدر مطرح کرد و او ۴۰ اسلحه کلت را در اختیارم گذشت تا بچه‌ها را مسلح کنم، وقتی دوستانم کلت‌ها را دیدند انقدر خوشحال شدند که نزدیک پس بیفتند و از لحظه به بعد من را به تیم مبارزه بردند.

انتخاب رشته به خاطر ساخت مواد منفجره

«جمال دهش ور» اهل خوزستان و اهواز بود دانشجوی رشته شیمی دانشگاه تهران. اصلا رشته شیمی را به این نیت انتخاب کرد که تبحر در ساخت مواد منجره برای مبارزه با رژیم پیدا کند. در خیابان ایرانشهر خانه تیمی داشتند و آموزش‌های نظامی و ورزشی می‌دیدند. ۱۲ بهمن جزو کمیته استقبال از امام اشد و در فیلم‌های آن روز تصویرش را در کنار ماشین حضرت امام می‌توان دید.

هم مبارزه هم شهادت

شهید «محمود فروزش» دانشجوی تریبت معلم تهران و اهل دزفول بود، مبارزات زیادی در کنار محمدعلی مومن مبارز مطرح دزفولی داشت. می‌گفتند وقتی نفس رژیم به شماره افتاد محمود خیلی ناراحت بود، گفت انقلاب پیروز شد و ما شهید نشدیم. هم دنبال مبارزه بود و هم شهادت.

جانباز شهید

شهید «محمدحسن قدوسی» نوه ارشد علامه طباطبایی و فرزند شهید قدوسی دادستان انقلاب بود. در جریان قیام مردمی ۱۷ شهریور در میدان ژاله تیر می‌خورد. مادرش می‌گفت مرتب دچار ضعف و کمخونی بود، ۱۳ عمل جراحی روی دستش انجام شد، اما دستش خوب نشد و از آرنج به پایین نیمه فلج بود. قبل اینکه در هویزه شهادت شود جانباز انقلاب بود.

خانه ما در مقابل جان مردم ارزشی ندارد

از شهدای ارتش هم بگویم «حسنجان امیری» اهل بهشهر مازندران است. مادرش می‌گفت در منطقه می‌گفتند حسنجان خرابکار است و در کار‌های سیاسی افتاده، ساواک خانه‌مان را شناسایی کرد و به رگبار بستند، خیلی ناراحت شدم وقتی آمد خانه گفتم ببین به خاطر تو خانه زندگیم به چه روزی افتاد، سر تکان داد و گفت مردم جانشان را می‌دهند این‌ها ارزشی ندارد. در سرمای زمستان ذغال درست می‌کرد و می‌فرستاد تهران می‌گفت خدا را خوش نمی‌آید مردم در صف نفت بمانند و بی سوخت بروند خانه.

حضرت آقا اخیرا بحث جهاد تبیین را مطرح کردند که ما عمل به آن را در شهدای هویزه و اقدامات انقلابی آنان می‌بینیم. شهید فرخ سلحشور از دانشجویان شیمی و فاتحان لانه جاسوسی از مبارزان غرب کشور است که در کردستان و کرمانشاه و همدان فعالیت‌های متعدد داشت، جسارتش برای مردم منطقه تعجب برانگیز بود، از سردادن اولین شعار‌های مرگ بر آمریکا تا عکاسی انقلاب و اخراج از دانشگاه در پرونده‌اش وجود دارد. ایده‌های فرهنگی و خلاقانه او نقطه اشتراکش بین شهیدان حکیم و علم الهدی است. از آنجا که سلف سرویس دانشگاه کرمانشاه در نزدیکی سینما بود و این سینما به اکران فیلم‌های ناهنجار و غیراخلاقی معروفیت داشت تصمیم می‌‎گیرد به همراه دوستانش سینما را آتش بزنند. دکتر صمیمی از دوستانش می‌گوید روزی که همه جا خلوت بود و کسی در سینما حضور نداشت آنجا را به آتش کشیدند و سینما به تلی از خاکستر تبدیل شد. تا بعد از انقلاب هیچ کس نفهمید کار ما بوده است.

صمیمی همرزم شهید سلحشور می‌گوید بررسی کردیم که چگونه می‌توانیم روشنگری داشته باشیم و فقط مبارزه نکنیم. سال ۵۵ خانه ویلایی شش خوابه‌ای را در خیابان سپه کرمانشاه انتخاب کردیم که محیط امنی بود از طرف دیگر نزدیک محل تجمع انقلابیون قرار داشت. ماهی ۳ هزار تومن اجاره‌اش می‌شد که شراکتی آن را پرداخت می‌کردیم، چون در کنار درس خواندن کار هم می‌کردیم. نفری هزار تومن کمک هزینه تحصیلی می‌گرفتیم که با آن خانه را تجهیز کردیم. شهید سلحشور ابتدای هر ترم ۳۰، ۴۰ دانشجو که دنبال خانه بودند انتخاب می‌کرد یک ترم این‌ها را به خانه می‌آورد، همه کار‌ها را خودش می‌کرد تا دانشجویان درس بخوانند. تنها شرط ماندن خواندن نماز اول وقت بود، هر نماز کسی پیش نماز می‎ایستاد و شرط پیش نمازی این بود که یک هفته مرتکب گناه نشوند. اینجوری تمرینی برای گناه نکردن می‌شد. هر شب بساط روشنگری به راه بود، کتابخانه بزرگی در خانه وجود داشت که دانشجویان را تغذی روحی و فرهنگی می‌کرداین بچه‌ها بعدا برای ورود به انجمن اسلامی آماده می‌شدند. پس از سر رسیدن موعد ماندن آن‌ها را رها نمی‌کرد. خیلی از همین بچه‌ها در دفاع مقدس شهید شدند.

یا شهید علم الهدی از شنیدن خبر پیروزی انقلاب خوشحال نشد، چون نگران آینده انقلاب بود و این را از اقدامات بعدی می‌توان فهمید که عضو نهاد‌های انقلابی شد. او نوع نگاهش به جامه نظامی نیست و فرهنگی است. بعد دیدار تاریخی پنجم دی ۵۹ که عشایر را نزد امام برد برادر کوچکترش تعریف می‌کند محمدحسین گفت جنگ تمام می‌شود، اما مسئله بعدی فرهنگ است، از من خواست بروم حوزه علمیه، من هم می‌آیم تا به اسلام خدمت کنیم.

این‌ها فرزندان انقلاب هستند و به کنشگری افراد باور دارند، این شهدا اکثرا به دنبال برنامه‌های فرهنگی بودند و نماد راه‌های نرفته انقلاب هستند که باید نگاهشان تکثر یابد و هرکس ببیند چه باید کند که مثل این‌ها باشد.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مبارز شدن یک شهید با کلت‌های پدرش/ انتخاب رشته شیمی برای ساخت مواد منفجره بیشتر بخوانید »

تیرباران به جرم اهانت نکردن به امام/ علم الهدی شکنجه گر ساواکی را برای انقلاب بخشید

تیرباران به جرم اهانت نکردن به امام/ علم الهدی شکنجه گر ساواکی را برای انقلاب بخشید


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، انقلاب اسلامی، انقلاب ارزش‌ها بود، شهدای کربلای هویزه ارزشی و انقلابی بودند، اما ارزش آن‌ها به فتح خاک نیست، چرا که به دنبال قهرمانی نبودند، برای وطن آمدند، قهرمان جریان اجتماعی‌ای بودند که امام به راه انداخت و همه اقشار را همراه کرد. در هویزه از همه اقشار شهید داریم، دانش آموز، معلم، طلبه، پاسدار، بسیجی، کارمند، کارگر و حتی عشایر عربی که دشمن در آغازین روز‌های جنگ تحمیلی روی استقبال از آنان حساب باز کرده بود، اما عشایر دست رد به سینه آنان زدند.

به مناسبت ایام دهه فجر و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، میلاد کریمی مسوول امور پژوهشی زیارتگاه شهدای هویزه در گفت‌وگویی با خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس به بخشی از فعالیت‌های انقلابی شهدای هویزه پرداخت که در ادامه ماحصل ان را می‌خوانید.

تیرباران به جرم اهانت نکردن به امام

در هویزه از هر قشر و گروهی شهید داریم که می‌توانند الگو باشند، نقطه اشتراک این شهدا مبارزه و انقلاب اسلامی است. مجموع ویژگی‌ها و اقداماتی که یک فرد عنوان مبارز و انقلابی دارد در شهدای هویزه هست؛ بنابراین این شهدا قبل اینکه شهید باشند انقلابی به تمام عیار هستند و سوابقی، چون شرکت در تظاهرات و پخش اعلامیه، ساخت کوکتل ملوتوف تا حرکات جسورانه تری مثل اقدامات مسلحانه، دستگیری، زندانی شدن، شکنجه، فرار از پادگان، مجروحیت و افتخار جانبازی انقلاب، تمرد از تیرباران انقلابیون در زمان خدمت سربازی، اخراج از محل کار، پیش رفتن تا مرز شهادت، گرفتن حکم اعلام و خودسازی انقلابی را شاهد هستیم.

یادمان شهدای عشایر عرب کرخه نور در مجاورت یادمان شهدای هویزه ۲۸ شهید از نوجوان ۱۷ ساله تا پیرمرد ۸۱ ساله را در خود دارد که به جرم عدم همراهی با دشمن و همراهی با امام تیرباران، و در گور دسته جمعی به خاک سپرده شدند. در یکی از نقل‌های تاریخ شفاهی، سرباز بعثی روایت کرده «روزی که این‌ها (شهدا) را در ۱۸ آبان ۵۹ در چند کیلومتری روستا‌ها به اسارت گرفتیم دستور دادند آن‌ها را بازرسی کنیم، در دشداشه یکی از پیرمرد‌ها تصویر امام را پیدا کردیم، ما فوق رفت سراغ پیرمرد گفت عکس را پاره کن و به امام فحش بده، اما پیرمرد امتناع کرد، گفت به امام توهین نمی‌کنم، افسر بعثی عصبانی شد و دستور تیرباران را صادر کرد.»

سربازان گهواره‌ای امام در هویزه

قالب شهدای دانش آموز ما در هویزه همان سربازان گهواره‌ای سال ۴۲ امام هستند و چند تن از آنان دقیقا متولد همین سالند.. تعدادی در جمعه سیاه و میدان ژاله حضور داشتند، حداقل ۲۱ نفر در وصایا و دستنوشته‌هایشان درباره انقلاب اسلامی سخن گفتند؛ لذا شهدای انقلابی هویزه افرادی نمونه جوان طراز انقلابند که خوب پرورش یافتند، شب بیداری کشیدند، خود را ساختند و جهادی کار کردن را در ذات خود بیدار کردند. آن‌ها مدت زمان زیادی در جبهه جنگ نبودند لذا به نظر من، به عنوان پژوهشکر بخش بزرگی از اجر شهادت، ماندگاری و برجستگی آنان در سراسر دوران جنگ به مبارزات و مجاهدت‌هایشان در دوران انقلاب برمی‌گردد که مبارزات انقلابی هر یک موضوع یک مصاحبه مستقل است.

سیدالشهدا و فرمانده حماسه هویزه سید محمدحسین علم الهدی از نخستین سال‌های نوجوانی در قالب مبارز برجسته و معتقد به انجام فعالیت‌ها و اقدامات ایزایی دست زد. او در خانواده‌ای مبارز متولد شد، پدر و برادرش روحانی بودند، آیت الله سید مرتضی پدرش بعد از دستگیری حضرت امام در سال ۴۲ به نمایندگی از مردم خوزستان به تهران آمده و سه ماه ماند. او در زمانی که احتمال شهادت امام می‌رفت به همراه دیگر روحانیون اقداماتی انجام دادند که منجر به تبعید ایشان شد. مادر شهید علم الهدی خانم جزایری به عنوان زنی سنتی، اما آگاه و مبارز به شاه تلگراف زد و گفت تو اگر ایرانی و مسلمان هستی به ما بگو چرا مرجع تقلید ما را تبعید کردی، اگر نیستی بگو تا تکلیفمات روشن شود. شهید در چنین خانواده به دنیا آمد.

آتش زدن سیرک مصری

نخستین مبارزه علم الهدی به سال ۵۱ و آتش زدن سیرک مصری برمی‌گردد. در ظهری که مردم و کارکنان سیرک نبودند و حیوانات در قفس‌ها بودند او به همراه دوستانش چادر اصلی سیرک را را آتش زده و نامه‌ای به مدیر سیرک نوشت. در این نامه عنوان کرده بود که همه ما در زمانی که باید در برابر اسرائیل متحد شده و مبارزه کنیم به ایران آمدید تا جوانانمان را به ابتذال بکشید. جالب اینکه خودشان به آتش نشانی زنگ می‌زنند تا سیرک بیشتر خسارت نبیند.

دسته عزاداری با راهپیمایی و خواندن آیات جهاد

سال ۵۳ راهپیمایی‌ای در روز عاشورا علیه رژیم شاه تدارک دید. در این سال به همراه انجمن اسلامی دانشوران دسته عزاداری راه انداخت، بال سیاهی بسته و روی آن نوشته بودند انَ الحیات عقیده و الجهاد نوشته بودند راهپیمایی کرده و فقط قران خوانده و سینه می‌زدد. آنان آیاتی تلاوت می‌کردند که همه سیاسی و در مورد مبارزه با کفر و ستم بود. طبق رسم هیئات که وقتی به فلکه شاه رسیدند، باید دور فلکه می‌چرخیدند از این کار امتناع کردند. ساواکی‌ها ریختند و دسته را متفرق کردند. هنوز در وقایع آن سال اهواز این ماجرا نقل زبان‌های مردم است.

اولین دستگیری او در سال ۵۳ اتفاق افتاد. وقتی بعد از مدت‌ها به یکی از اعضای خانواده اجازه ملاقت می‌دهند آسید کاظم برادر حسین به ملاقات می‌رود. او تعریف می‌کند «وقتی حسین آمد احساس کردم قدش بلندتر شده. وقتی آزاد شد تعریف کرد به خاطر شدت جراحات و شکنجه کف پا کفش مخصوصی داده بودند که ۱۰ سانت پنبه داخلش بود، این را پای من کردند تا بتوانم راه بروم.»

مبارزه مسلحانه

سال ۵۶ مقارن با دوران دانشجویی اوست، با جلسات شهید هاشمی نژاد و امام خامنه‌ای آشنا شده و با وقوع زلزله طبس به همراه رهبر انقلاب برای کمک به مردم یک ماه در طبس می‌ماند. زمانی که رژیم شاهنشاهی در یک حرکت نمایشی فرح را برای سرکشی به مردم می‌فرستد همانجا علم الهدی تظاهراتی ترتیب داده علیه حکومت راهپیمایی می‌کند.

تشییع جنازه شیخ احمد قاضی به یک تظاهرات سرسخت علیه رژیم تبدیل می‌شود. امام پس از آن اعلامیه صادر کرده و می‌گوید: مشهد بیدار شده است. علم الهدی علاوه بر اهواز در مشهد نیز نقش آفرینی می‌کند. از آنجایی که دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد است ۲ ترم بیشتر فرصت تحصیل پیدا نمی‌کند و به اهواز برمی‌گردد. در این مقطع گروه موحدین را راه اندازی می‌کند. در ابتدای انقلاب هفت گروه مسلح چریکی داشتیم که اقدامات بزرگی انجام دادند که یکی گروه موحدین است. یک سال بعد در سال ۵۷ اوج مبارزات به انفجار کنسولگری عراق در خرمشهر در اعتراض به اخراج امام از عراق دست می‌زند. همچنین بمب گذاری دیگری در شهربانی کرمان انجام می‌دهد که د ر اعتراض به کشتار مردم در مسجد جامع این شهر بود.

آخرین اقدام ناموفق ایشان اقدام برای انفجار خانه فرماندار وقت نظامی اهواز به نام شمس در شب‌های حکومت نظامی است که در درگیری با یکی از نگهبانان دستگیرمی‌‍شود. او در دادگاه نظامی به اعدام محکوم می‌شود که چند روز مانده به اعدام بحث آزادی زندانیان سیاسی در پی اوج گیری انقلاب مطرح می‌شود. سپس به تهران می‌آید و در کمیته استقبال از امام عضو می‌شود و در تیم چند نفره حفاظت از او جای می‌گیرد. تا بعد ۲۲ بهمن خدمت امام می‌ماند و سپس به اهواز برمی‌گردد تا در بخش اجتماعی و فرهنگی خدمت کند چرا که بیشترین نیاز جامعه را در این بخش می‌بیند. برای آشنایی بیشتر این نابغه مسلمان انقلابی که چنین لقبی را رهبر انقلاب به وی داده است می‌توان کتاب‌های سفر سرخ، سید حسین، نوجوان سیاسی که به زندگی شهید علم الهدی پرداخته است را مطالعه کرد.

سید حسین سال ۵۷ مامور شکنجه گرش در ساواک را عفو کرد، برای دادگاه انقلاب نامه‌ای فرستاد و اعلام کرد هدفم از این کار این است که فرد آزادشده به عنصری مجاهد و مومن برای انقلاب تبدیل شود.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تیرباران به جرم اهانت نکردن به امام/ علم الهدی شکنجه گر ساواکی را برای انقلاب بخشید بیشتر بخوانید »