شهرک اکباتان

مادر «آرمان» هنوز بخش دوم کتاب پسرش را نخوانده است!

مادر «آرمان» هنوز بخش دوم کتاب پسرش را نخوانده است!



مجید محمدولی، نویسنده کتاب آرمان عزیز می‌گوید: پدر شهید کتاب را خوانده ولی مادر شهید می‌گوید من هنوز بخش دوم روایت را نخوانده‌ام و گفته‌ام کسی این بخش را برای من تعریف نکند.

  • آهن پرایس

به گزارش مجاهدت از مشرق، کتاب «آرمان عزیز» با موضوع زندگی شهید امنیت، آرمان علی‌وردی که توسط انتشارات ۲۷ بعثت منتشر شده است به چاپ سیزدهم رسیده و تا یک هفته با تخفیف ۲۵ درصد به فروش می‌رسد.

مادر «آرمان» هنوز بخش دوم کتاب پسرش را نخوانده است!

مجید محمدولی، نویسنده این کتاب در پاسخ به این پرسش که در مقدمه کتاب موضوع فیلم‌هایی که از اداره آگاهی به شما داده شد قابل توجه است. آیا کل ماجرا در این فیلم‌ها معلوم بود؟ می‌گوید: تقریبا آن چه که از روایت شهادت نوشته‌ام و دو بخش ابتدایی و انتهایی کتاب آمده است، در آن فیلم‌ها قابل مشاهده است. فیلم‌ها چند بخش بود، یک سری فیلم‌های دوربین‌های مدار بسته‌ای بود که در شهرک اکباتان موجود بود و دیگری دوربین‌های امنیتی بود که ساکنین و مغازه‌داران کار گذاشته بودند. هر کدام از دوربین‌ها بخش‌هایی از ماجرا را ثبت کرده‌اند. مثلا نیروی‌های اطلاعات و آگاهی فیلم دوربین یک کافه در خیابان ورزش را گرفته بودند.

اما یک سری از فیلم‌ها، تصاویر ثبت شده گوشی‌های همراه متهمین بود. برخی فیلم‌ها را پاک کرده و برخی پاک نکرده بودند. برخی نیز فیلم‌ها را در کانال‌هایی قرار داده بودند که یک سری از فیلم‌ها از آن طریق به دست آمده بود. برخی از فیلم‌ها در شبکه‌های مجازی و معاند منتشر شده بود. این فیلم‌ها به صورت آنلاین و سپس آفلاین دیده شده و حتی چندین بار پخش شده بود.

مادر «آرمان» هنوز بخش دوم کتاب پسرش را نخوانده است!

وی می‌افزاید: پدر شهید کتاب را خوانده ولی مادر شهید می‌گوید من هنوز بخش دوم روایت را نخوانده‌ام و گفته‌ام کسی این بخش را برای من تعریف نکند.

محمدولی درباره شهادت آرمان می‌گوید: فرمانده یگان می‌گوید بچه‌های اطلاعات و لباس شخصی برای شناسایی بروند. دو نفر از بچه‌های اطلاعات آن شب گیر می‌کنند و می‌توانند با صحنه‌سازی فرار کنند. آن‌ها گاز اشک‌آور کوچک داشتند که می‌زنند و فرار می‌کنند. آرمان هیچ کدام از این‌ها را نداشت و نیروی اطلاعات نبود. آرمان بسیجی معمولی گردان بود. آن روز اول به حوزه علمیه رفته بود و دیر رسیده بود؛ بچه‌ها رفته بودند. با آن‌ها تماس می‌گیرد و می‌پرسد کجا هستید؟ به او می‌گویند در اکباتان هستیم. موتور امیرعباس پارسا در یگان بود. می‌گوید موتور من آنجاست. با موتور من بیا. او هم با لباس معمولی خودش که لباس یقه سفید آخوندی است با یک کوله‌پشتی و ماسک به اکباتان می‌رود و وارد گردان می‌شود. چون لباس شخصی بود وارد درگیری‌ها نمی‌شود ولی وقتی فرمانده گردان می‌گوید لباس شخصی‌ها بروند؛ آرمان با خودش می‌گوید من هم لباس شخصی هستم و باید بروم. کسی به او نگفته بود برود. او می‌خواسته کاری انجام بدهد و مفید باشد. همراه بچه‌های اطلاعات می‌رود و پخش می‌شود و دقیقا آنجا که حدود دویست و خورده‌ای نفر آدم را می‌بیند می‌خواسته برگردد که تمام راه‌ها مسدود می‌شود. آرمان باید از بین اغتشاشگران رد می‌شد. گروه مقابل هم تیم‌های شناسایی داشته که اهالی آنجا را می‌شناختند و وقتی به کسی مشکوک می‌شدند گیر می‌دادند. این اتفاق برای آرمان می‌افتد و آن حادثه رخ می‌دهد.

مادر «آرمان» هنوز بخش دوم کتاب پسرش را نخوانده است!
مادر شهید آرمان علی‌وردی

نویسنده کتاب «آرمان عزیز» همچنین درباره حال و هوای گفتگو با خانواده شهید اضافه می‌کند: مصاحبه با خانواده جزو سخت‌ترین مصاحبه‌هایی بود که انجام دادم. حالم بد بود و بدتر می‌شد. این مصاحبه‌ها حین دیدن فیلم‌ها انجام می‌شد. خیلی مراقب بودم که چیزی از دهانم نپرد. در فصل مادر دوران کودکی تا نوجوانی آرمان وجود دارد او بچه‌ای بود که لاکچری بزرگ شده بود. آرمان را لای پر قو بزرگ کرده بودند. به نظر من این زیست، دو بخش جداگانه داشت. سبک زندگی ابتدایی و نوع تربیت پدر و مادر او را به مرحله دوم رسانده بود. پدر و مادر در حالیکه کاملا مراقبش بودند به او آزادی عمل داده بودند. او راهش را خود انتخاب کرده بود.

مادر «آرمان» هنوز بخش دوم کتاب پسرش را نخوانده است!
پدر شهید آرمان علی‌وردی

برای یکی از مصاحبه‌ها ساعت ۷ شب به منزل خانواده آرمان رفتم. چند گروه فیلم‌برداری آمده‌بودند و ساعت ۱۱:۳۰ شب شد. خانواده شام نخورده بودند و تا ۲ نیمه شب مصاحبه کردیم. مصاحبه بعدی وقتی بود که خانواده به همدان دعوت شده بود. مجبور شدم مدتی از مسیر را با آن‌ها بروم و داخل ماشین گفتگو کنیم و بعد برگشتم. این ملاحضات بخاطر حال خانواده بود که در آن روزها داغدار و آشفته بودند. البته هنوز هم حال آن‌ها طبیعی نیست.

در مصاحبه‌هایی که جمع کردم بسیاری از روایت‌ها بین پدر و مادر مشترک بود. روایت مادر رابه دو قسمت تقسیم کردم که قسمتی از به دنیا آمدن آرمان تا نوجوانی و اوایل جوانی‌اش را شامل می‌شود و بخش دوم مربوط به زمانی است که آرمان وارد حوزه و کارهای فرهنگی شده است و رفتار او در خانه تغییر می‌کند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مادر «آرمان» هنوز بخش دوم کتاب پسرش را نخوانده است! بیشتر بخوانید »

جزئیات حریق در شهرک اکباتان از زبان سخنگوی آتش نشانی

جزئیات حریق در شهرک اکباتان از زبان سخنگوی آتش نشانی



سخنگوی سازمان آتش‌نشانی شهر تهران از آتش‌سوزی یک واحد مسکونی در فاز ۳ شهرک اکباتان خبر داد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سید جلال ملکی، در تشریح جزئیات حادثه آتش‌سوزی در شهرک اکباتان، گفت: در ساعت ۱۶:۰۱ سه شنبه آتش سوزی در یکی از بلوک‌های مسکونی واقع در فاز ۳ شهرک اکباتان به سامانه ۱۲۵ آتش‌نشانی اعلام شد که در پی آن بلافاصله سه ایستگاه از سوی ستاد فرماندهی به محله حادثه اعزام شدند.

وی افزود: آتش‌نشان‌ها به فاصله زمانی ۴ دقیقه به محل رسیده و پس از حضور در محل مشاهده کردند که آتش‌سوزی در یک واحد ۱۰۰ متری واقع در طبقه هفتم یکی از بلوک‌های ۱۱ طبقه شهرک اکباتان رخ داده است.

ملکی با بیان اینکه بخش زیادی از این واحد شعله‌ور شده و دود زیادی طبقات را فرا گرفته بود، گفت: احتمال سرایت آتش به واحدهای مجاور بسیار زیاد بود و از این رو آتش‌نشان‌ها با تقسیم شدن به دو گروه و انجام تدابیر عملیاتی مناسب همزمان با خاموش کردن آتش به جست و جو در واحدی که آتش‌سوزی رخ داده بود و اطراف آن پرداختند، تا اگر فردی دچار حادثه شده بود، برای نجات و خروج وی اقدام کنند.

سخنگوی سازمان آتش‌نشانی شهر تهران افزود: همزمان با عملیات خاموش کردن آتش عملیات نجات افراد گرفتار در میان دود نیز انجام شد و بیش از ۴۰ نفر از کسانی که در محدوده حادثه داشتند از طریق راه پله‌های نجات و اضطراری خارج و به بیرون از ساختمان منتقل شدند.

ملکی در پایان با تاکید بر اینکه حادثه هیچ گونه تلفات جانی نداشت، افزود: آتش مدتی است که با اقدامات آتش‌نشانان اطفا شده و نیروها در حال لکه‌گیری، ایمن سازی و تخلیه دود هستند. علت این حادثه نیز از سوی کارشناسان سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهر تهران بررسی و اعلام خواهد شد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جزئیات حریق در شهرک اکباتان از زبان سخنگوی آتش نشانی بیشتر بخوانید »

فیلم/ دستگیری بزرگ‌ترین شبکه خرابکاری در اکباتان

فیلم/ دستگیری بزرگ‌ترین شبکه خرابکاری در اکباتان



تصاویری از دستگیری بزرگ‌ترین شبکه خرابکاری تهران در شهرک اکباتان را مشاهده می کنید.


دریافت
5 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ دستگیری بزرگ‌ترین شبکه خرابکاری در اکباتان بیشتر بخوانید »

چرا باید یکی از معابر شهری به‌نام شهید آرمان علی‌وردی نام‌گذاری می‌شد؟

چرا باید یکی از معابر شهری به‌نام شهید «آرمان علی‌وردی» نام‌گذاری می‌شد؟


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: تقریباً ۴۰ روز قبل بود که طلبه بسیجی «آرمان علی‌وردی»، به صورت فجیع در شهرک اکباتان شکنجه شد و به شهادت رسید. آن‌هم به جرم اینکه کتاب‌های حوزوی در کوله‌پشتی خود به همراه داشت! قاتلان این شهید والامقام همچنین از او خواسته بودند تا به اعتقادات خود و مقدسات توهین کند؛ اما آرمان، از آرمان‌های خود پا پس نکشید؛ لذا با هرچه که در دست داشتند، این بسیجی مظلوم را آن‌قدر زدند، تا به شهادت رسید.

وقوع این جنایت غیرانسانی، قلب همگان به درد آورد و روضه معروف «غریب گیر آوردنت…» را روی زبان‌ها انداخت، حتی رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز به آن حادثه واکنش نشان دادند و این شهید مظلوم را «آرمان عزیز» خطاب کردند؛ اما واکنش‌ها به شهادت آرمان علی‌وردی به اینجا نیز ختم نشد؛ بلکه به گفته سخنگوی شورای اسلامی شهر تهران: «پس از شهادت «آرمان علی‌وردی» هزاران تماس با کمیسیون تعیین نام و کمیسیون فرهنگی شورای شهر برقرار شد و عمده مطالبات نیز تغییر نام شهرک اکباتان به شهرک آرمان بود».

مطالبات مردم مبنی بر تغییر نام شهرک اکباتان به نام شهید آرمان علی‌وردی، علی‌رغم حجم زیاد آن؛ اما به نتیجه نرسید؛ چراکه بنا بر اظهارات سخنگوی شورای اسلامی شهر تهران: «هر شهرکی هیات امنا دارد و بر اساس قانون، شورای شهر تنها می‌تواند در تغییر نام معابر، میادین، بوستان‌ها و تاسیساتی که تحت پوشش مدیریت شهری است، وارد شود»؛ بنابراین پس از گذشت ۴۰ روز از شهادت آرمان علی‌وردی سرانجام تصمیم بر این شد تا نام میدان «بسیج» شهرک اکباتان به نام «شهید آرمان علی‌وردی» تغییر کند.

بر این اساس، همزمان با ایام فاطمیه و اربعین شهادت آرمان علی‌وردی، تجمع بزرگ فاطمیون در شهرک اکباتان برگزار شد و در ابتدای این تجمع، با حضور جمعی از مردم و خانواده معظم شهدا، این تغییر نام صورت گرفت و تجمع‌کنندگان سپس در محل شهادت آرمان علی‌وردی حاضر شده و یاد این شهید والامقام را گرامی داشتند.

پس از برگزاری تجمع بزرگ فاطمیون در شهرک اکباتان و نام‌گذاری یک میدان در این شهرک به‌نام شهید آرمان علی‌وردی، این سوال به‌وجود می‌آید که این هجمه از مطالبات مردم برای انجام این تغییر نام برای چه بود؟ اگرچه مردم مطالباتی فراتر از نام‌گذاری یک میدان به‌نام شهید آرمان علی‌وردی را داشته و همان‌طور که گفته شد، در ابتدا موضوع تغییر نام شهرک اکباتان به‌نام شهرک آرمان مطرح بود.

برای پاسخ به این سوال، لازم است تا ابتدا به چگونگی و علت شهادت آرمان علی‌وردی اشاره کنیم؛ همان‌گونه که شاهدان لحظه شهادت «آرمان علی‌وردی» گفته‌اند و برخی از بازداشت‌شدگان اعتراف کرده‌اند، آشوبگران آرمان را تنها به جرم این‌که ظاهر و پوشش شبیه بسیجی‌ها داشت، دنبال کرده و سپس او را متوقف کردند و با هر وسلیه‌ای که داشتند، بر سر و بدن او زدند. برخی نیز گفته‌اند که وجود کتاب‌های حوزوی در کوله‌پشتی آرمان نیز بر خشم قاتلان وی افزوده بود.

همچنین قاتلان آرمان از او خواسته بودند تا به اعتقادات خود توهین کند و در فیلمی که از لحظات شکنجه آرمان منتشر شده است، نشان می‌دهد او را به‌دلیل دعایی که بر بازوی خود بسته بود هم کتک زده‌اند؛ بنابراین شهید آرمان علی‌وردی باید به ۲ دلیل به عنوان یک نماد در جامعه معرفی شود؛ اول این‌که او را نه به‌دلیل بسیجی بودن یا طلبه بودن به شهادت رساندند؛ بلکه قاتلانش او را قربانی عقده‌ای کردند که از اسلام و جامعه اسلامی در گلو داشتند. دوم این‌که در حادثه شهادت آرمان علی‌وردی، قاتلان او یک جنایتی فجیع، غیرانسانی و بی‌سابقه را در خیابان‌های شهر تهران انجام دادند که نمونه آن را فقط در جنایات منافقین در دهه ۶۰ و همچنین جنابات داعش در عراق و سوریه شاهد بودیم! لذا افکار عمومی نباید این جنایت را به فراموشی بسپارد تا جای جلاد و شهید باهم عوض نشود.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا باید یکی از معابر شهری به‌نام شهید «آرمان علی‌وردی» نام‌گذاری می‌شد؟ بیشتر بخوانید »

جنایت هولناک لاهیجان را چه کسانی و چگونه رقم زدند؟

جنایت هولناک لاهیجان را چه کسانی و چگونه رقم زدند؟



رسانه‌های فارسی‌زبان لندن و تل‌آویونشین طی دوونیم ماهی که گذشت، هیچ قانونی در حوزه رسانه نبوده که در مواجهه با کشورمان، زیر پا نگذاشته باشند. از ترویج علنیِ «پلیس‌کشی» تا آتش زدن مساجد و…

جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: آشوب‌های زورکی و مصنوعی، عمر طولانی ندارند، اگرچه شروعی پُرسروصدا داشته باشند. در این میان اگر با استفاده از «جادوی رسانه» و «حقه‌های شیطانی» و صدالبته «جنایت‌های قرون وسطایی» چنین آشوب‌هایی را «گسترده و بزرگ» و «جدی» جا بزنند هم، طول عمرشان مفتضحانه تمام می‌شود که دیدیم تمام شد.

دیروز آشوب‌سازان لندن و تل‌آویونشین و آن اقلیت کم‌هوش داخلی‌شان سیلی سختی از مردم باهوش ایران خوردند و مفتضح شدند!

حالا شاید بشود در چنین فضایی این تاریخ دوونیم ماهه را تورقی زد و به دور از هیاهوهای سیاسی، به تحلیل برخی تحولات آن نشست. می‌خواهیم، قطعه‌ای از این تاریخ کوتاه را برداشته، با استفاده از نظریات و ایده‌هایی در مبحث «جامعه‌شناسی خشونت» و «جرم»، آن را- نه خیلی عمیق- که در حد یک مقاله ژورنالیستی، تبیین کنیم: ۱۲ آبان ۱۴۰۱ جنایت تکان‌دهنده در شهرستان لاهیجان! جامعه هدف‌مان از کل این تکه از تاریخ، ۱۷ نوجوان است!

۱۷ یا ۱۸ نفر که غالبا نوجوانان ۱۶ و ۱۷ ساله‌اند، به همراه یک خانم معلم وارد خانه یک مامور پلیس شده، او را جلوی زن و فرزندنش، به شکل وحشیانه‌ای سلاخی می‌کنند.

خواندن جزئیات این جنایت آن‌قدر تکان‌دهنده است که دود از کله آدم بلند می‌کند. در بین قاتلان، چند دختر و پسر هستند که وقتی در حال توضیح حادثه‌اند، به اقتضای سن کمی که دارند، به خوبی نشان می‌دهند، نه تحلیلی از سیاست دارند، نه از اقتصاد و فرهنگ چیز زیادی می‌فهمند و در عمر کوتاه‌شان چه‌بسا حتی یک مرغ را هم نکشته باشند.

در و دیوار خانه آن شهید امنیت اما چنان مملو از خون شده که یادآور جنایات داعش است و بیش از هر چیز میزان بالای قساوت را نشان می‌دهد. سؤال این است: چطور ناگهان ۱۷ نوجوان که به احتمال زیاد هیچ سابقه جنایی ندارند، در اولین تجربه خود این‌طور وحشی می‌شوند؟ این ۱۷ یا ۱۸ نفر که گفته می‌شود اصلا یکدیگر را نمی‌شناختند، چگونه یکدیگر را پیدا کرده و در راهِ هم قرار می‌گیرند و به‌طور دسته‌جمعی به سمت قربانگاه حرکت می‌کنند؟

به این نکته هم توجه کنید که همه این افراد بلااستثناء پس از دستگیری در حالی که‌ گریه می‌کنند این جملات را تکرار کرده‌اند: «اصلا نفهمیدم چی شد… به خدا خودمم باور نمی‌کنم این کارو کرده باشم. جوگیر شدم….»

«امیل دورکیم» را پدر جامعه‌شناسی می‌دانند چرا که این حوزه مهم علوم انسانی را رسما وارد ساحت علم کرد و مطالعه روش‌مند «جامعه» را رسما کلید زد.

او در کتاب مهم «قواعد روش جامعه‌شناسی» از ایده «امر اجتماعی»(Social Fact) رونمایی می‌کند. «امر اجتماعی» را می‌توان به‌عنوان بنیادی‌ترین مسئله جامعه‌شناسی در دوران کلاسیک و حتی بعد از آن نام برد و بسیاری از جامعه‌شناسان می‌گویند شناخت هستی و ماهیت امر اجتماعی و پاسخ به چگونگی تولید آن، می‌تواند ما را در درک بهتر جهان اجتماعی و چگونگی ساخت مسائل و پدیده‌های اجتماعی یاری رساند.

به زبان ساده‌تر می‌توان گفت، امر اجتماعی، شیء یا واقعیتی بیرون از انسان است و بر اذهان و رفتار جامعه اثر می‌گذارد و می‌تواند به ما در حل برخی مسائل و پدیده‌های اجتماعی [اینجا جنایت لاهیجان] یاری رساند. راه حس کردن وجود این واقعیت نیز، مقاومت کردن در برابرش است.

این ماجرا را به عمد از نگاه دورکیم دنبال می‌کنیم و با یکی دو مثال ساده ادامه می‌دهیم:

تصور کنید در استادیوم فوتبال و در جمع تماشاچیان بازی استقلال و پرسپولیس هستید. یک استقلالی وارد جمع تماشاچیان متعصب پرسپولیسی می‌شود. آیا می‌تواند مثل همیشه علیه تیم پرسپولیس شعار دهد؟ آنچه اینجا سنگینی‌اش را حس می‌کند و کار را برایش دشوار می‌نماید، همان امر اجتماعی است که در آن جمع ولو محدود، ظهو و بروز یافته است. گاهی این فضا، فرد را به سمت رفتارهایی هُل می‌دهد که شاید اگر بعدها تصاویر آن رفتارهایش را ببیند، متعجب شده و شرمگین شود.

یا فضایی را تصور کنید که مثلا، بسیاری از تولیدکنندگان کفش به دستگاه‌های پیشرفته مجهز شده و برای کاهش هزینه‌ها و افزایش میزان و سرعت تولید، روش تولید سنتی را کنار گذاشته‌اند. اینجا یک «حقیقت» و «امر اجتماعی» به وجود آمده که همه تولیدکنندگان را به سمت مجهز شدن به دستگاه‌های پیشرفته سوق می‌دهد و اگر فرد بخواهد همچنان روی تولید سنتی اصرار بورزد، به احتمال قریب به یقین، سنگینی آن را به شکل «ورشکستگی» به چشم خواهد دید! این همان «امر اجتماعی» است که تولیدکنندگان سنتی را به سمت مجهز شدن به دستگاه‌های مدرن هُل می‌دهد.

دورکیم «امر اجتماعی» را یک پدیده کاملاً جمعی و نه فردی می‌داند و معتقد است وقایع حیات فردی با وقایع حیات‌جمعی نامتجانس هستند. این جامعه‌شناس شهیر فرانسوی در ادامه وقتی به مسئله «جرم» و «نابهنجاری‌های اجتماعی» می‌رسد تاکید می‌کند، وجود امر اجتماعی در وقوع جنایت و بزهکاری‌ها، به معنای بی‌اختیار بودن فرد و تبرئه متخلف نیست و برخورد قوه قهریه با متخلف لازم است.

برگردیم به جنایت شهرستان لاهیجان. آن‌طور که گفته شده، این ۱۷ نوجوانان، هماهنگی قبلی با یکدیگر نداشته‌اند و در فضایی مشترک قرار گرفته و هیجانات و خشم یکدیگر را در طول راه تقویت کرده‌اند. چیزی شبیه به «هیستری جمعی» که افراد هیجانات [اینجا خشم] یکدیگر را تقویت می‌کنند و رفتارهای مشابهی بروز می‌دهند. تحت فضایی که باعث بروز این «امر اجتماعی» شده قرار گرفته و رفته‌رفته تبدیل به هیولاهایی می‌شوند که اقدام به قصابی یک فرد بی‌گناه جلوی چشم خانواده‌اش می‌کنند. اما با گذشت زمان و خروج از این فضا، وقتی با اقدامات‌شان مواجه می‌شوند، حیرت‌زده می‌گوید: «اصلا نفهمیدم چی شد؟» اما این فضا و «امر اجتماعی» در ماجرای جنایت لاهیجان، چگونه و توسط چه کسانی تولید شد؟ بخوانید:

راجع به سوءاستفاده از علم و تکنولوژی که باعث ظهور جنبش‌های مخالف علم در جهان شده، پیش از این در این ستون توضیحات مبسوطی داده‌ایم. ما فکر می‌کنیم پاسخ سؤال دو خط بالاتر این یادداشت در تکنولوژی «رسانه» است.

فضای مجازی در ایران به‌دلیل برخی کوتاهی‌ها و حتی خیانت‌ها سال‌ها رها و وِل بوده و اثرات مخرب برخی عقب‌ماندگی‌ها در این حوزه مدت‌ها باقی خواهد بود. فضای مجازی درست مثل فضای حقیقی، نیاز به قانون دارد. در تاریخ می‌خوانیم جوامع اولیه و وحشی برای خروج از «وضعیت طبیعی» بود که رفته‌رفته و طی سال‌ها دریافتند که باید قوانینی وضع کنند چرا که نبود قانون را مساوی با ادامه هرج و مرج و خشونت می‌دیدند.

چه خوش‌مان بیاید چه نه، جریان‌های سیاسیِ وابسته‌ای در این کشور تنفس می‌کنند که ادامه حیات سیاسی‌شان به حاکم بودن چیزی شبیه به همین وضع طبیعی در «فضای مجازی» گره خورده و در چنین فضایی است که می‌توان، امرهای اجتماعی ترسناکی به شکل کاملا مصنوعی و زورکی خلق کرد و عده‌ای کم‌خرد ولو قلیل را تبدیل به قاتلانی کرد که به راحتی به جان و مال و ناموس مردم تعرض می‌کنند.

بروید و قوانینِ خالقان ارزش‌هایی مثل آزادی بیان، دموکراسی و گردش آزاد اطلاعات را مطالعه کنید. درست مثل فضای حقیقی جامعه، قوانین بسیار سفت و سختی بر فضای مجازی این جوامع نیز حاکم است.

همین دو روز پیش بود که خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش مفصلی از آغاز عملیات سالانه و سراسری پلیس آلمان برای برخورد با تخلفات فضای مجازی منتشر کرد و نوشت پلیس آلمان کسانی را که اقدام به انتشار اخبار دروغ و نفرت‌پراکنی می‌کنند، شناسایی کرده و به‌صورت جست‌وجوی خانه به خانه شروع به دستگیری آنها می‌کند.

جالب است که، بخش مهم این سوءاستفاده از تکنولوژی رسانه، از سوی همین کشورهایی صورت می‌گیرد که برای رسانه‌های خود قوانین سفت و سخت وضع کرده‌اند.

رسانه‌های فارسی‌زبان لندن و تل‌آویونشین طی دوونیم ماهی که گذشت، هیچ قانونی در حوزه رسانه نبوده که در مواجهه با کشورمان، زیر پا نگذاشته باشند. از ترویج علنیِ «پلیس‌کشی» تا آتش زدن مساجد و… را علنا ترویج و تشویق کردند.

الحق والانصاف اکثریت جامعه هوشیار ایرانی، فریب این شعبده‌بازی‌های رسانه‌ای را نخوردند و تنها آن معدود افرادِ خامی فریب خوردند که جنایتی مثل جنایت لاهیجان را رقم زدند.

شاید انگیزه و هدف اولیه از راه‌اندازی رسانه، «اطلاع‌رسانی»، «گردش آزاد اطلاعات» و به قول «هابر ماس» کمک به «دموکراسی» و «تشکیل حکومت مشروع» بوده باشد اما همین تحولات اخیر در ایران نشان داد، امروز «اطلاع‌رسانی» و «گردش آزاد اطلاعات» تنها یکی از اهدافِ آن هم فرعی و کم‌اهمیت این تکنولوژی است.

رسانه کارکردهای مثبت و منفی زیادی دارد اما به نظر می‌رسد «خرفت کردن» و « هیولاسازی» را نیز باید به کارکردهای منفی این تکنولوژی افزود. جنایات بزرگ و ترسناک لاهیجان و شهرک اکباتان را مقایسه کنید با حادثه ایست قلبی یک دختر حین انجام وظیفه یک پلیس و نوع واکنش رسانه‌هایی که بالا به آنها اشاره کردیم را به این دو، با یکدیگر مقایسه کنید.

حالا شما پاسخ دهید. اینها رسانه‌اند یا کارخانه‌های هیولاسازی؟

ما فکر می‌کنیم، آن ۱۷ نوجوان قربانیان فضای مجازی بی‌در و پیکری هستند که سال‌ها بر این کشور تحمیل شد و فضای مجازی این قدرت و توانایی را دارد که با ایجاد «امرهای اجتماعی مصنوعی» قربانیان بیشتری بگیرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جنایت هولناک لاهیجان را چه کسانی و چگونه رقم زدند؟ بیشتر بخوانید »