شهیدابراهیم_هادی

ڪمڪ ڪن تا مبادا از نگاهت من شوم غافل نباشد راهت و خونت به زیر پاے ما باطـل . . . . . . . …


? ڪمڪ ڪن تا مبادا از نگاهت من شوم غافل
?نباشد راهت و خونت به زیر پاے ما باطـل
.
.
.
.
.
.
.



منبع

hadi.delha313@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

ڪمڪ ڪن تا مبادا از نگاهت من شوم غافل نباشد راهت و خونت به زیر پاے ما باطـل . . . . . . . … بیشتر بخوانید »

۱۴۶۰ روز گذشت از آن روزی که دستمان را گرفتی و این راه زیبا را نشانمان دادی… ۱۴۶۰ روزی که…


۱۴۶۰ روز گذشت از آن روزی که دستمان را گرفتی و این راه زیبا را نشانمان دادی…
۱۴۶۰ روزی که تک تک روزهایش برایمان مهم و پرخاطره بود..
۱۴۶۰ روزی که در کنار هم می شود چهار سال!

اصلا باورمان نمی شود که چهار سال گذشته از اولین مطلبمان در این صفحه ی پر خاطره. صفحه ای که حالا از صفحه های شناسنامه مان بیشتر به ما اعتبار عطا نموده.

۴ سال از شروع عشقبازیمان با مردانگی و راه ابراهیم گذشته… ۴ سالی که به عبارتی می شود ۸ ترم… یعنی ۸ ترم در دانشگاه ابراهیم شناسی در کنار هم بودیم و درس های اخلاق و مرام و انسانیتش را خواندیم… انسانیتش را یک به یک در کنار یکدیگر پاس نمودیم… و امروز قطعا مسئولیت و وظایفمان بیشتر از پیش خواهد شد…

در این مسیر پرپیچ و خم و ۴ ساله، دوستان زیادی همراهمان شدند و قصد تحصیل در دانشگاه اخلاق ابراهیم را نمودند؛ عده ای هم مشروط شدند و درجا زدند…عده ای راهشان جدا شد و ترک تحصیل کردند..

اما ما ماندیم و این پیج و هزاران خاطره…☘️?
بار دیگر در آخر یک سلام میدهیم
سلامی که زندگی مارا تغییر داد…
❤️ سلام بر ابراهیم… ❤️

? ۱۱ آبان ماه، چهار ساله شدن کانال و صفحه شهید ابراهیم هادی بر تمام شما همراهان عزیز تبریک و تهنیت???
.
.
.
.
.
.
.
.
.



منبع

hadi.delha313@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

۱۴۶۰ روز گذشت از آن روزی که دستمان را گرفتی و این راه زیبا را نشانمان دادی… ۱۴۶۰ روزی که… بیشتر بخوانید »

. _ رفته بودم به یکی از زندانهای استان همدان … با یکی از زندانی ها که پسر خوبی هم بود ر…


.
_ رفته بودم به یکی از زندانهای استان همدان …
با یکی از زندانی ها که پسر خوبی هم بود رو به رو شدم
داشتیم با هم صحبت می‌کردیم که ازش پرسیدم:
_ اینجا کتابخونه دارید ؟
گفت بله
.
گفتم بیشتر چه کتابی هست که میخونن اینجا ؟
چه نوع مطالعه‌ای دارند زندانی ها ؟
من رو با خودش برد کتابخونه زندان
.
یک نگاه به کتاب‌ها انداختم،خودم جواب سوال خودم رو گرفتم …
دیدم همه کتابها نو، دست نخورده و خاک گرفته …
.
گفت حاج آقا
ولی یه کتابی هست اینجا، خیلی دست به دست میشه
خیلی هم طرفدار داره و سر و دست براش میشکونن …
.
دست کرد تو قفسه کتاب ها و از اون لابه‌لا یه کتاب درآورد …
.
حدس میزدم … کتابی نبود جز …
.
داخلش رو که باز کردم دیدم گوشه هاش یادگاری نوشته شده و ابراز علاقه کردند به این شهید عزیز و دیگه کاغذ های کتاب، داشت از هم وا میرفت …
خیلی دلم قرص شد و خوشحال شدم …
.
هرجا رفتم، با هر کدوم از این زندانی ها صحبت کردم
فقط به این مطلب رسیدم، که نخ این تسبیح، فقط و فقط شهدا هستند …
.
راوی : حاج محمدتقی وکیل پور .
@vakilpour.ir



منبع

shahid.ebrahimhadi.99@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

. _ رفته بودم به یکی از زندانهای استان همدان … با یکی از زندانی ها که پسر خوبی هم بود ر… بیشتر بخوانید »

بعدازدیدن این کلیپ،حسی که به قلبت جاری شد روکامنت کن! . دخترخانم، تو هر وقت‌به من سلام می …


بعدازدیدن این کلیپ،حسی که به قلبت جاری شد روکامنت کن!?
.
دخترخانم، تو هر وقت‌به من سلام می کنی من جوابت رو میدم !
.
کتاب سلام بر ابراهیم ؛ جلد اول ، ص ۲۲۴
.
.
‌.
.
.

 



منبع

shahid.ebrahimhadi.99@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

بعدازدیدن این کلیپ،حسی که به قلبت جاری شد روکامنت کن! . دخترخانم، تو هر وقت‌به من سلام می … بیشتر بخوانید »

از آخر مجلس شهدا را چیدن… اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم …


از آخر مجلس شهدا را چیدن…
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم



منبع

@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

از آخر مجلس شهدا را چیدن… اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم … بیشتر بخوانید »