شمار زیادی از مردم عراق در محل شهادت شهیدان «سلیمانی» و «المهندس» در نزدیکی فرودگاه بغداد تجمع کردند.
به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، شمار زیادی از مردم عراق شنبه شب در محل شهادت شهیدان «سلیمانی» و «المهندس» در نزدیکی فرودگاه بغداد تجمع کردند. تجمع کنندگان در محل شهادت شهیدان سلیمانی و المهندس اقدام به روشن کردن شمع در آنجا کردند.
در این تجمع شور و شوق خاصی حاکم بود. در خیابان فرودگاه بغداد نیز تجمع گستردهای توسط عراقیها صورت گرفت.
در این تجمع که در نزدیکی پایگاه نظامیان آمریکایی در بغداد برگزار شد، سرودهای ملی ایران و عراق پخش شد. پخش این سرودها نشان دهنده این بود که شهادت فرماندهان پیروزی، وحدت دو کشور را تقویت کرده و طنین انداختن این سرودها در نزدیکی پایگاه نظامیان آمریکایی پیام خاصی داشت.
فرودگاه بین المللی بغداد نیز به دلیل تجمع گسترده مردم به صورت موقت تعطیل شد.
در تجمع مردم بغداد مناره جمال المهندس دختر ابومهدی المهندس سخنرانی کرد و بر انتقام گیری از آمریکا تأکید کرد. دختر المهندس در این تجمع تاکید کرد که انتقام تو، برادرت و دوستانت را خواهیم گرفت. وی بیان داشت، خاک عراق را که سفارت آمریکا بر آن مسلط شده است، باز پس خواهیم گرفت. مناره جمال المهندس تاکید کرد که به خدا سوگند، از امروز به بعد، سکوت نخواهیم کرد.
وی همچنین گفت: از حکام عربستان سعودی که تصور میکنند با پولشان میتوانند حکومت اموی را بازگردانند، انتقام خواهیم گرفت.
زینب سلیمانی فرزند شهید سلیمانی در تجمع فرودگاه بغداد نیز حاضر بود و برای مردم عراق سخنرانی کرد. وی تاکید کرد: «پدرم از صمیم قلب عراق را دوست داشت و به عراقی قوی میاندیشید… شهید ابومهدی المهندس زندگی خود را وقف خدمت عراق کرد…اشکهای اندوه با آزادسازی عراق از آمریکاییها به شادی تبدیل میشود…زمان زیادی نخواهد گذشت تا انتقام فرماندهان شهید را بگیریم…والله این خونها و این فرودگاه را فراموش نخواهیم کرد.»
شعار عراقیها هنگام سخنان زینب سلیمانی درباره وحدت ملت ایران و عراق؛ از بغداد تا کرمان این پرچم برافراشته است
فالح الفیاض رئیس سازمان حشد شعبی نیز به همین مناسبت تأکید کرد که حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، با خون خود، ارزشهایی را ثبت کردند. وی تاکید کرد، ما با ریخته شدن خون، شکست نمیخوریم زیرا میراثدار امام حسین (ع) هستیم. رئیس سازمان حشد شعبی همچنین بیان داشت که این جنایت باعث میشود که هیچ نظامی آمریکایی با اراده مردم، در عراق باقی نماند.
«سید عمار حکیم»، رهبر جریان حکمت ملی عراق نیز در پیامی به مناسبت سالروز شهادت سرلشکر حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس نوشت: در دومین سالروز دردناک شهادتشان، یادگارهای نیک شهیدان ابومهدی المهندس و مهمان عراق، سرلشکر حاج قاسم سلیمانی، یادشان را گرامی میداریم که با مواضع شرافتمندانهشان در رویارویی با تروریسم و خنثی کردن نقشههای شومش، نام خود را در یاد و ضمیر ملت عراق و ملتهای آزاده جاودانه کردند.
همزمان با دومین سالگرد فرماندهان مقاومت، استانهای بصره، واسط، ذی قار، بابل، نجف، دیوانیه، میسان و کربلاء و دیالی با صدور بیانیههای جداگانه روز دوشنبه را تعطیل اعلام کردند.
پایگاه خبری العهد در گزارشی درباره شهادت فرماندهان مقاومت نوشت، شهید ابومهدی المهندس علیرغم بیماری، اصرار داشته که خود به استقبال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد برود.
به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، وبگاه شبکه العهد عراق در دومین سالروز جنایت آمریکا و شهادت سردار سپهبد قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، سلسله روایتهایی از این دو شهید و راه و منش آنها در قالب پادکست منتشر کرده است که یکی از آنها به اصرار شهید ابومهدی المهندس برای استقبال از شهید سلیمانی در شب حادثه اشاره دارد.
به گفته شبکه العهد، دو شهید بزرگوار پنج روز پیش از شهادتشان همدیگر را دیده بودند. شب آن ترور جنایتکارانه، شهید ابومهدی المهندس بیمار بود. او هیچ وقت از مراد خود حاج قاسم جدا نمیشد پس با او تماس گرفت و گفت که حال عمومیاش خوب نیست و اگر میشود شهید سلیمانی سفرش را به تأخیر بیندازد تا او بتواند در فرودگاه به استقبالش برود.
شهید قاسم سلیمانی نیز در پاسخ گفته بود که نیاز نیست او به استقبالش برود و چند نفر را برای همراهی به جای خود به فرودگاه بفرستد.
سپس شهید ابومهدی گفته بود: «اگر تو میخواهی بیایی، پس من هم به فرودگاه میآیم.»
وبگاه العهد نوشت: «ابومهدی همواره عادت داشت که خود شخصا به استقبال حاج قاسم در فرودگاه برود و به هنگام بازگشت نیز تا دم هواپیما او را بدرقه میکرد. در آن شب نیز عادتش را ترک نکرد. به فرودگاه رفت تا برای ابد در کنار شهید سلیمانی باشد.»
او یک بار در مصاحبهای در پاسخ به این سؤال که کدام یک از آدمها را وقتی میبیند احساس آرامش میکند، پاسخ داده بود: حاج قاسم.
سهراب سلیمانی گفت:اعتقاد حاج قاسم این بود که مهمانهای سامرا، مهمانهای آقا امام زمان (عج) هستند. مگر میشود آدم به مهمانی خانهای برود و صاحبخانه نباشد؟ امکان ندارد.
به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، چند روز آینده مصادف با دومین سالگرد شهادت جانسوز سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است. وقتی حرم امامین عسکریین علیهم السلام در محاصره داعش قرار گرفت، سردار سلیمانی وارد منطقه شد و توانست در مدتی کوتاه داعشیها را مجبور به عقبنشینی کند و سامرا را از چنگ آنها نجات داد. آنچه در ادامه میخوانید گفتگوی ویژه نامه خاتم سلیمانی ستاد بازسازی عتبات عالیات با سهراب سلیمانی برادر و باجناق شهید والامقام حاج قاسم سلیمانی است. او در حین مصاحبه از شهید سلیمانی با نام «حاجی» یاد میکند.
*لطفاً مختصری در مورد خودتان بفرمائید؟
من سهراب سلیمانی برادر کوچک حاج قاسم سلیمانی و برادر کوچکتر خانواده سلیمانی هستم. از سال پنجم ابتدایی از روستا به کرمان و نزد حاجی آمدم. تربیت یافته ایشان هستم و در دوران دبیرستان، جبهه تا آخر در خدمت ایشان بودیم. در این مدت هیچ وقت چه در زمان جبهه و چه بعد از آن از حاجی جدا نشدم. بعد هم که باجناق ایشان شدیم و همه جا همراه ایشان شدیم، مدتی در قوچان و زنجان بودم و بعد به کرمان برگشتم و بعد از آن دیگر کنار هم بودیم.
*برادر حاج قاسم بودن کار سختی است؟
سعادتی است که عضو خانواده ایشان و تربیت شده دست چنین انسان عزیز و بزرگواری باشیم که با نفس خودش مبارزه کرد و جزو کسانی بود که من فکر میکنم ولایت مدارترین و متدینترین افراد جامعه و در دنیا مدافع مظلومان بود. به همین خاطر نگهداشتن حرمت ایشان خیلی سخت است. ایشان زندگی ما را کنترل میکرد که خدای نکرده ما به بیراهه نرویم.
*مثالی از این نظارتها سراغ دارید؟
من در سازمان زندانها کار میکردم. ایشان مدت زیادی حتی کوچکترین آورده زندگی من را کنترل میکرد که مثلاً اگر یک تخته فرش در زندگی ما آمد، از کجا آمد و چه جور آمد؟ تا خدای نکرده به بیراهه نرویم. کار ما ضمن اینکه مصلحت انگیز بود و خیلی هم ثواب داشت مفسده انگیز و خطرناک نیز میتوانست باشد؛ ایشان تا آخرین لحظه به هر صورت از ما مراقبت میکرد و ما هم سعی و تلاشمان بر این بود که کاری نکنیم هم در مقابل خداوند مسئول باشیم و هم حیثیت و آبروی چنین انسان بزرگواری که آبروی خودش را برای اسلام گذاشته است، دچار خدشه شود و ایشان هتک حیثیت نشود.
*با توجه به مصالحی که جایگاه حاج قاسم ایجاب میکرد، ما از خانواده ایشان اطلاعات زیادی نداریم. میخواهیم بدانیم ایشان در چه خانوادهای پرورش یافت که حاج قاسم شد؟
ما در یک خانواده ۷ نفره بزرگ شدیم. ۵ بچه و دو خواهر و سه برادر بودیم. پدر ما فردی متدین، انقلابی، خوشنام و مبارز بودند و قبل و بعد از انقلاب با دامداری و کشاورزی و عشایری زندگی خود را اداره میکردند. جد پدری شهید سلیمانی و بنده در رابر کرمان ساکن بودند. خانواده ما جزو طایفه سلیمانی است که طایفه خوشنامی است. در واقع ما از عشایر بختیاری هستیم و نسبت لر داریم.
*اطلاع دارید چرا پدر شما در زمان اصلاحات ارضی، زمینی نگرفتند؟
ما خودمان مالک بودیم اما ملکی که در اصلاحات ارضی در اختیار قرار میدادند متعلق به دیگران بود. بابای من آدم بسیار مقیدی بود و حدود شرعی را رعایت میکرد. ایشان حاضر نبود حتی یک متر از زمینی را بگیرد که متعلق به شخص دیگری بود. موضوع اصلاحات ارضی را هم قبول نداشت و این موضوع را حق الناس میدانست. به هر صورت آن طرف ملکی که در دستش بود، شاید ۵۰ یا ۶۰ نفر یتیم و صغیر نسبت در آن سهم داشتند.
ایشان شخصی بود که در هیچ شرایطی نماز و روزه و عبادتش ترک نمیشد و متدین و مورد اعتماد تمام طایفه سلیمانی بود. در طایفه ما مراجعه به مراجع قضائی در کمترین حد بود. پدرم قبل از نماز صبح بیدار بود و ما ناهار و شام را هیچ وقت تنها نخوردیم. یکی از مواردی که پدرم همیشه از مادرم تعریف میکرد این بود که میگفتند: «هیچ وقت ندیدم مادرتان در مقابل مهمان نق بزند و با روحیه باز در مقابل مهمان قرار می گرفتند».
*چه نکات تربیتی در خانواده رعایت میشد؟
پدرم لقمه شبهه ناک هرگز در زندگی نیاورد. لقمه حرام که جای خود دارد! پدرم محل پناه افراد نیازمند طایفه بود به نحوی که اگر رویشان نمیشد به جایی مراجعه کنند به پدرم مراجعه میکردند. روزی حلال باعث میشود که حاج قاسم، حاج قاسم شود.
*پدرتان چه دعایی در حق حاج قاسم میکردند؟
پدر همیشه دوست داشت یکی از ما در جنگ شهید بشود. آرزویش این بود و برای حاج قاسم خیلی دعا میکرد که شهید شود. میگفت: «کسی که ضجه میزند و برای اسلام تلاش میکند حقش مردن نیست و حقش شهید شدن است. من دعا میکنم که ایشان شهید شود».
*برخورد حاجی با اعضای خانواده و فامیل چه طور بود؟
حاجی دو روز به روستا میآمد و به افرادی که احساس میکرد نیاز به سرزدن دارد، سر میزد. مشکلات را حل و فصل میکرد. این بود که در دل مردم جای گرفته بود. احترام خاصی هم برای پدر و مادر قائل بودند. در سختترین شرایط در جنگ چه سوریه و چه جای دیگر بود. دو روز یک بار به پدر و مادرم زنگ میزد. به خصوص بعد از فوت مادرم به پدرم زنگ میزد. اگر تماس نمیگرفت، آنها میفهمیدند که مشکلی هستند و با ما تماس میگرفتند که: «حاج قاسم چرا زنگ نزده؟ پیگیر شوید ببینید برادرتان کجاست!»
*از زمان جوانی خاطره مشترکی با حاج قاسم دارید؟
همه اش خاطره است. حاجی سال ۵۵ دو تومان به من جیره روزانه میداد. اگر مدرسه من دیر میشد با تاکسی ۵ ریال میدادم و با تاکسی میرفتم. اگر دوست داشتم ۵۷ ریال میدادم و ساندویچ و نوشابه میخوردم. دو تومان آن موقع خیلی بود. من به لطف خدا از پنجم ابتدایی نماز میخواندم. صدای نماز و صوت قرآن پدر در گوش ما بود که بلند و با قرائت زیبایی میخواند. سواد هم خیلی نداشت و قرآن را از حفظ میخواند. ما با صدای ایشان بلند میشدیم. کلاس اول راهنمایی بودیم و تنبلی میکردم و هنوز نماز بر من واجب نشده بود. حاجی و شهید احمد برای ما منبع تشویقی قرار دادند که نماز صبحمان قضا نشود. یک ساعت وسترن واچ برای من خریدند. آن وقتها ساعت خریدن خیلی رایج نبود. گفتند که: «این ساعت باید سر ساعت ۵ صبح کوک شود. اگر کوک نشود، حتماً ً خراب میشود.» من ساعت شماته دار زنگی را بالای سرم میگذاشتم و برای ساعت ۵ کوک میکردم که این ساعت نخوابد. دیگر عادت شد و ساعت را کوک میکردم و نمازصبح را میخواندم و بعدش درس میخواندم.
*جدای از وابستگی خانوادگی شهادت احمد سلیمانی تأثیر زیادی بر حاج قاسم داشت؟ چرا؟
سال اول حاجی، من و یکی از اقوام به نام علی محمد سلیمانی با شهید احمد در کرمان در یک اتاق زندگی میکردیم. این هم اتاقی بودن هفت سال از زمان حضور من ادامه داشت. دو سال هم قبل از آن حدود ۹ سال با هم، هم اتاقی بودند. برادر شهید احمد هم به ما پیوست. کسی فکر نمیکرد شهید احمد پسرخاله ماست و همه فکر میکردند برادر ماست. اینقدر به حاج قاسم نزدیک بود و حاجی به او علاقه داشت. به خاطر نزدیکی ارتباط شاید بیش از من هم دوستش داشت.
*از فعالیتهای شهید سلیمانی در مورد انقلاب نکتهای خاطرتان هست؟
من کلاس اول راهنمایی بودم. خیلی مسائل را متوجه نمیشدم. خانه ما در خیابان ناصریه بود. رفت و آمد افراد مختلف به خانه ما وجود داشت. ایشان فعالیت سیاسی داشت. دو سه نفر جلسات سیاسی در خانه ما برگزار میکردند. آنجا یکی از مراکز تصمیم گیری برای راهپیماییهای انقلاب در کرمان بود. حاجی و شهید احمد از افرادی بودند که کار راهپیمایی و مبارزه را ادامه میدادند.
*در ماجرای آتش زدن مسجد جامع کرمان توسط ساواک و عوامل رژیم، حاج قاسم و شهید احمد سلیمانی چه عکسالعملی داشتند؟
در بحث آتش زدن مسجد جامع کرمان، حاجی و احمد در اوج درگیری بودند؛ به لحاظ اینکه از نظر بدنی وضعیت خوبی داشتند. حاشیه شهر کرمان طایفهای بود که به پاسبانها برای دستگیری و کشتار مردم کمک میکردند. اینها جزو کسانی بودند که محافظ مردم بوده و خیلی کتک میخوردند.
*ارتباط ایشان با روحانیت انقلابی در کرمان چطور بود؟
آن موقع حاجی ارتباط بسیار نزدیکی با آقایی به نام محمودی و شهید سید رضا کامیاب داشتند که فکر میکنم از مشهد آمده بودند و رفتوآمدشان مخفیانه بود. امام جماعت مسجد جامع آقای حقیقی (خدا رحمتش کند) و علمای دیگری که وجود داشتند؛ مرحوم آیتالله جعفری که حاجی برای ایشان احترام خاصی قائل بودند و تا آخرین لحظه ارتباط خاصی با ایشان داشتند. آقای رودباری در سازماندهی راهپیماییها فعال بودند و با خانه ما ارتباط داشتند. با آقای شیخ محمد هاشمیان امام جمعه رفسنجان در زمان جنگ مرتبط بودند. ایشان کمک خوبی در زمان جنگ میکردند و از بهترین پشتیبانهای لشکر ثارالله در زمان جنگ بودند. لشکر ثارالله نسبت به لشکرهای دیگر از لحاظ خودرویی و تدارکاتی، لشکری قوی بودند. آقای شیخ محمد هاشمیان هرگاه که به لشکر میآمد، با کاروان عظیمی از خودروهای تویوتا، ژاپنی تا خشکبار و امکانات دیگر میآمد.
*ارتباطشان با مسجد چطور بود؟
روز پنجشنبه بعدازظهر بلااستثنا به مسجد صاحبالزمان (عج) میرفتیم، شش نفر بودیم و فوتبال گل کوچک بازی میکردیم. ما را اینطوری تربیت کردند تا به سمت سینما و مسائل دیگر کشیده نشویم. در طول هفته مدرسه بودیم، صبحهای جمعه برای سرکشی از اقوام میرفتیم. از کلاس پنجم اینطور ما را تربیت کردند. یکی از دوستان پس از شهادت حاجی گفت: «حاجی نماز و روزه طلبکار باشد، بدهکار نیست». از زمانی که به سن تکلیف رسیدیم، یک روز نماز و روزه قضا نداشتیم به واسطه تربیتی که اخوی و برادر احمد داشتند.
*چرا حاج قاسم پس از گرفتن دیپلم در سال ۱۳۵۲ به دانشگاه نرفت؟
ما در روستا دام داشتیم ولی از نظر مالی لازم بود که کار کنیم. ایشان کمکخرج پدر بودند، بعد هم به مسائل انقلاب خورد و انقلاب برایشان اولویت بود. بعد هم جنگ آمد. ایشان تقریباً از روزهای اول جنگ، دوره آموزش نظامی دیدند و به عملیات کرخه نور آمدند.
*چطور شد که حاجقاسم به فرماندهی لشکر ثارالله رسید؟
حاج قاسم اجبار بود که کار کند تا نیازهای زندگی خانواده را تأمین کند. ایشان مدتی در هتل کسری کار میکردند و بعد در سازمان آب، سپس پاسدار افتخاری سپاه شدند. اولین عملیاتی که بچههای کرمان شرکت کردند، عملیات کرخه نور بود. حاج قاسم مسئول آموزشمان و آدم ورزیده و دورهدیدهای هم بود؛ آقای مهاجری فرمانده گردان و ایشان معاونشان بود. وقتی آقای مهاجری زخمی شد، ایشان فرمانده شد، عملیات طریقالقدس بود که ایشان فرمانده نیروهای کرمان بود که یک گردان بود. ایشان از مربیان شاخص مرکز آموزشی در عملیات کرخه نور بود. آقای مهاجری فرمانده نیروهای کرمان رگبار به شکمشان خورد و زخمی شدند. حاج قاسم علیرغم آنکه تیر به کبدشان خورده بود، توسط شهید حسن باقری معرفی و فرمانده نیروهای کرمان شدند. در عملیات رمضان تیپ ثارالله تشکیل شد و نیروهای کرمان در عملیات طریقالقدس عملکرد خوبی داشتند.
*فرماندهی حاج قاسم چه خصوصیاتی داشت؟
ایشان به لحاظ هوشیاری و درک سریع مطالب و وضعیت بدنی، فرمانده شاخصی بود. حاج قاسم بلااستثناء در خط بود، پس از جلسه بلافاصله در خط حاضر میشد و شب یا روز به تکتک سنگرهای بچهها سر میزد و بعد از اعلام رمز عملیات، خودش جزو کسانی بود که مستقیماً از داخل خط فرماندهی میکرد نه از قرارگاه تاکتیکی. نمونه بارز خیلی از فرماندهان شهید جنگ مانند شهید باکری، شهید کاظمی و شهید همت بودند. شجاعت فرمانده به نیروهای خط منتقل میشد و در عملیاتها به ما میگفتند لشکر پیروز ثارالله و سختترین عملیات را به این لشکر میسپردند.
*ریشه توسلها و توجههای شهید سلیمانی به ائمه اطهار (ع) کجا بود؟
پدرم رعایتکننده شئونات اخلاقی و مذهبی بود. ریشه اعتقادات از شیرخوارگی از خانواده بسته شده بود و علیالخصوص ارادت به حضرت زهرا (س). پدرم ارادت خاصی به سادات داشت. در روضه هنوز اسم نبرده بودند که اشک و ضجه حاجی جاری بود. از زمانی که یادم هست، از خیابان سرباز روضه خانه حاجی شروع شد. اول دو شب بود و تعداد کمی حضور داشتند. در خیابان شهید رجایی بیتالزهرا آماده شد بعد هم روضه خانگی بود. ما تقریباً چند سال روضه خانگی داشتیم. گاهی ما هم نبودیم و خودشان دو نفری بودند، میآمدند روضه میخواندند و میرفتند.
*درباره نقش شهید سلیمانی در شکلگیری ستاد بازسازی عتبات عالیات نکتهای به خاطر دارید؟
ایشان بعد از سقوط صدام در عراق سه موضوع را دنبال کرد. اولین کاری که ایشان انجام داد، سازماندهی مجاهدین عراق در سازمان بدر بود که در زمان جنگ با صدام مبارزه میکردند. حفاظت از حرمهای شریف به سازمان بدر سپرده شد؛ موضوع دوم با دستور حضرت آقا و محوریت ایشان و هماهنگی و ارتباط بسیار نزدیک با آیتالله سیستانی و علمای عراق انجام شد. نیاز بود که ستاد بازسازی عتبات عالیات شکل بگیرد که کار بازسازی و نوسازی حرمهای شریف در عراق انجام شود. کارهای زیربنایی که در نجف، کربلا، کاظمین و سامرا انجام شد، الان قابل مقایسه نیست. دغدغه اصلی حاجی این بود که زائر در رفاه و صحن و سرای ائمه (ع) در شأن ایشان باشد. کار دیگری که ایشان انجام داد، گسترش پیادهروی اربعین با استفاده از توانمندی مردم برای مردم بود. مؤکبها مردم را درگیر خدمترسانی به خودشان کردند. کار اصلی، تشکیل حشدالشعبی با طراحی و فکر ایشان بود و عملیات تأمین امنیت زائرین به نجف، کربلا و خود شهر کربلا با ساماندهی خیلی خوبی که صورت گرفت، از این طریق انجام شد که منشأ دفاع از حرمهای شریف در برابر حمله شدید و برقآسای داعش در سوریه و عراق بود.
*موردی از مشکلات زائرین بود که حاج قاسم شخصاً دخالت کند؟
من در دو مرحله همراه ایشان بودم و در مسیر به زائرین حمله و جسارت شد. ایشان شبانه خودشان را به عراق رساندند تا از تعرض بعدی جلوگیری کنند. با این همه کوچکترین تعرضی به حرمهای شریف صورت نگرفت و بازسازی هم در شأن ائمه بود.
*ایشان تعصب خاصی به سامرا داشتند، علت خاصی داشت؟
اعتقاد ایشان این بود که مهمانهای سامرا، مهمانهای آقا امام زمان (عج) هستند. مگر میشود آدم به مهمانی خانهای برود و صاحبخانه نباشد؟ امکان ندارد. این را خود حاجی میگفتند که نباید به مهمان صاحبالزمان (عج) جسارت شود. ایشان علاوه بر وجود مرقد ائمه (ع) در عتبات، نسبت به این موضوع تعصبی داشت.
*نکتهای درباره خطمشی ستاد بازسازی از ایشان نشنیدهاید؟
در خصوص موضوعات کاری ایشان کمتر صحبت میکرد ولی سیاست کلی گسترش بازسازی تمام اعتاب مقدسه در عراق بود. من میدیدم که با مسئولان ستاد صحبت میکنند. چند باری شهید ابومهدی کارهای ستاد را دنبال میکردند. حاجی به سامرا توجه ویژه داشت و نقش شهید ابومهدی المهندس در گسترش سامرا نقش ویژهای بود.
*شهید سلیمانی در جایی گفتهاند که: «برای شهید شدن باید شهید بود».این جمله را در مورد خودشان چطور ارزیابی میکنید؟
ایشان واقعاً شهید بود که شهید شد، توجه خاصی داشت که در زندگی سر سوزنی حقالناس شکل نگیرد، به مردم از هر طیفی توجه داشتند و میگفتند ما باید مردم را جذب کنیم. به مظلومین جهان و هر جا صدای مظلومی بود، توجه داشت. ما با مراجعات و خاطراتی که بعد از شهادت ایشان گفته شد، توجه ویژه ایشان را به مظلومان جهان متوجه شدیم. شناختی که ایشان نسبت به معاندان، کفار و تکفیریها و روش زندگیشان داشت، درسآموز بود. مگر میشود کسی که از سن ۲۳ سالگی در خدمت مبارزه و اسلام باشد و شهیدوار زندگی کند، ولی شهید نشود؟ مگر میشود کسی برای دوستان شهیدش ضجه بزند و نماز شبش را مثل نماز یومیهاش واجب بداند و شهادت نصیبش نشود؟ مگر میشود کسی که تلاش میکرد تمام مستحباتش را انجام دهد و محرمات را ترک کند، شهید نشود؟
دیروز حاج احمد متوسلیان و یارانش و امروز حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش راه احقاق حق و ابطال باطل را برای ارتش بیست میلیونی اربعینی ها بیش از هر زمانی هموار کرده اند.
سرویس جهان مشرق – دورهی مسئولیت «رابرت مکایر» (مشهور به «راب مکایر») سفیر انگلیس در ایران، بهزودی به پایان میرسد و «سایمون شرکلیف» جایگزین او خواهد شد. در گزارش پیش رو مروری سریع بر سابقهی مکایر در تهران میکنیم؛ سفیری که به دنبال یک جنجال روی کار آمد و خودش در ایران عامل جنجال شد.
«رابرت مکایر» که به «راب مکایر» نیز مشهور است، سفیر انگلیس در ایران است که به زودی دورهی مسئولیتش به پایان میرسد (+)
مکایر اردیبهشتماه سال ۱۳۹۷ با انتشار توئیتی به زبان فارسی و عکسی از خودش و خانوادهاش، از سفر به تهران و آغازبهکارش در سفارت انگلیس در ایران خبر داد[۱]. سفیر جدید انگلیس مدعی شد: «مشتاقانه منتظرم تا به منظور تقویت روابط دو جانبه و روی موضوعات بسیار مهمی که در مقابل ایران و منطقه قرار دارند با دولت جمهوری اسلامی ایران کار کنم.»
«به اتفاق خانواده ام و با هیجان زیاد وارد تهران شده ام تا ماموریت جدید خود را شروع کنم. مشتاقانه منتظرم تا به منظور تقویت روابط دو جانبه و روی موضوعات بسیار مهمی که در مقابل ایران و منطقه قرار دارند با دولت جمهوری اسلامی ایران کار کنم.»؛ توئیت مکایر به زبان فارسی دربارهی آغاز به کارش در ایران (+)
مکایر که پیش از اعزام به تهران در ماه آوریل سال ۲۰۱۸، فارسی را یاد گرفته بود[۲]، بلافاصله پس از آنکه روی کرسی سفارت انگلیس در ایران احساس راحتی کرد، مشغول به کار شد. خردادماه سال ۹۷ به صرف شلهزرد، میزبان «تعدادی از دوستان و همکاران ایرانی و غیرایرانی مسلمان خود برای صرف افطار» بود؛ اقدامی که «یک رویداد جدید برای سفارت» انگلیس به شمار میرفت. سفیر جدید انگلیس البته به فارسیِ دستوپاشکسته هم دربارهی این مراسم توئیت کرد[۳]؛ هرچند از مهمانانش نامی نبرد[۴].
«خوشحالم از اینکه مهمان نوازِ تعدادی از دوستان و همکاران ایرانی و غیر ایرانی مسلمان خود برای صرف افطار در این هفته بوده ایم. این یک رویداد جدید برای سفارت بود.»؛ توئیت مکایر به فارسی دستوپاشکسته دربارهی مراسم افطار سفارت انگلیس در ایران (+)
آغاز یک رابطهی نامیمون
مکایر که یک ماه قبل از خروج آمریکا از برجام ساکن تهران شده بود، خیلی زود مأموریت وقتکشی و معطلسازی ایران را آغاز کرد. ماه مرداد سال ۹۷، همزمان با تقدیم استوارنامهاش به حسن روحانی، رئیسجمهور ایران، در واکنش به استقبال روحانی از گسترش روابط با لندن، با طرح این ادعا که دولت انگلیس از اجرا و تداوم برجام حمایت میکند، گفت: «امروز تلاش گستردهای میان کشورهای اروپایی برای حفظ برجام بهویژه در زمینهی اقتصادی برقرار است که بیسابقه بوده است.» وی ادامه داد: «ما به دنبال توسعهی هرچه بیشتر روابط و مناسبات با ایران هستیم و معتقدیم حل مشکلات و بحرانها تنها از طریق گفتوگو و دیپلماسی امکانپذیر است[۵].» تکتک این ادعاها، چنانکه در ادامهی این گزارش خواهیم دید، دروغ از آب درآمدند: از بیارادگی انگلیس و اروپا برای حفظ یا احیای برجام گرفته تا توقیف غیرقانونی نفتکش حامل نفت ایران به دستور لندن.
تقدیم استوارنامهی «رابرت مکایر» سفیر انگلیس، به حسن روحانی، رئیسجمهور ایران، در سال ۹۷ [دانلود]
بازیگردانی یک سفر مرموز
شاید اولین مأموریت جدی مکایر در ایران را بتوان بازیگردانی سفر «نورمن لامونت» سیاستمدار باسابقهی انگلیسی و کارگزار خاندان یهودی «روتشیلد» (یا «راتسچایلد») به تهران و دیدار وی با فعالان اقتصادی دولتی و غیردولتی ایران دانست. اگرچه دستورکار سفر لامونت به ایران ظاهراً اقتصادی عنوان میشد، اما شواهد نشان میدهد وی یکی از کانالهای اصلی روابط میان دولت حسن روحانی با دولت انگلیس و دیگر دولتهای اروپایی است[۶].
«رابرت مکایر» (راست) سفیر انگلیس در تهران، در مراسم تبریک سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به حسن روحانی (دوم از راست)، رئیسجمهور ایران، در سال ۹۸ (+)
وعدهی سر خرمن به دولت روحانی
مکایر سال ۱۳۹۸ یکی از تبلیغاتچیهای پروژهی شکستخوردهی «ابزار حمایت از تبادلات تجاری» موسوم به «اینستکس» بود[۷]؛ «ابزار ویژهی مالی»ای که قرار بود برجامِ بدون آمریکا را نجات بدهد، اما در عوض، ایران را ماهها معطل خود کرد. ایجاد یک سازوکار اروپایی برای دور زدن تحریمهای آمریکا از همان ابتدا یک «فرمول معیوب» بود، اما با تبلیغات افرادی مانند مکایر، متأسفانه دولت حسن روحانی به این سازوکار دل بست و ماهها طول کشید تا به این نتیجه برسد که اروپا بدون آمریکا قادر به حفظ برجام نیست؛ واقعیتی که مشرق از روز اول آن را به دولت گوشزد کرده بود.
دومین افطاری سفارت انگلیس به «خواص مجهولالهویه» و «معلومالحال»
مکایر که طبق برخی گزارشهای موجود، همکاریهای گستردهای با سازمان جاسوسی انگلیس، امآی۶، داشته است[۸]، از ترفندهای روباهصفتانهی دولت متبوعش هم غافل نبود. وی ماه رمضان سال ۱۳۹۸ شمسی با برگزاری مراسم افطار در سفارت انگلیس در تهران، میزبان برخی از «همکاران دولت، بخش خصوصی، و دیگر دیپلماتها» بود که البته نام آنها اینبار هم افشا نشد[۹].
جشن تولد ملکهی انگلیس به هزینهی ایرانیها
مکایر البته همان سال، مهمانی دیگری هم در سفارت انگلیس ترتیب داد که اینبار چاشنی تحقیر و توهین را به آن اضافه کرد. طبق شنیدهها، مکایر که قرار بود جشنی را به مناسبت تولد ملکهی انگلیس در سفارت این کشور برگزار کند، گفت نمیتواند پول مالیاتدهندگان انگلیسی را در ایران هزینه کند و خود ایرانیها باید هزینهی این مراسم را بپردازند[۱۰]. به همین منظور، سفارت انگلیس، ایمیلی را برای مدعوین ارسال کرد و از آنها خواست هر کدام بین ۱۰۰۰ تا ۲۵۰۰ پوند برای حضور در این مهمانی بپردازند[۱۱].
کارت دعوت جشن تولد ملکهی انگلیس در سفارت این کشور در تهران در سال ۹۸ (نام مدعو از این تصویر حذف شده است) (+)
ایمیلی که برای دعوت از مهمانها ارسال شده و شرایط حضور در مراسم، از جمله پرداخت هزینه، در آن قید شده است (مشخصات هویتی مدعو از این تصویر حذف شده است) (+)
بختِ مکایر، ۲۵ خرداد ۹۸ به یکباره برگشت. در پی اقدام دولت انگلیس به اتهامزنی به ایران دربارهی حمله به دو نفتکش در دریای عمان، مکایر به وزارت خارجهی ایران احضار شد و مراتب اعتراض شدید تهران به دولت و وزارت خارجهی انگلیس به او ابلاغ گردید[۱۲]. اما این احضار، صرفاً سرآغاز تلخیِ روابط میان مکایر و ایرانیها بود.
برخورد عجیب با رسانههای ایرانی
سفارت انگلیس در تهران، اواسط تیرماه سال ۹۸، در برخورد با رسانههای ایرانی افتضاح بزرگی به بار آورد[۱۳]. در حالی که از رسانههای ایرانی برای حضور در «جلسهی توجیهی» مکایر با موضوع برجام دعوت شده بود، محدودیتهای عجیب و غریبی برای این رسانهها وضع شده بود: «سفیر انگلیس، تنها یک بیانیه به زبان انگلیسی و بدون امکان ترجمه و بدون حضور مترجم همزمان سفارت، قرائت خواهد کرد؛ هیچ خبرنگاری اجازه همراه داشتن ضبط صوت نخواهد داشت؛ هیچ عکاسی اجازه حضور در برنامه را ندارد و خبرنگاران هم اجازه پارک خودرو در مجموعه سفارت را نخواهند داشت[۱۴].» این برخورد زننده، نهایتاً منجر به تصمیم برخی از رسانهها برای تحریم کامل این نشست خبری شد[۱۵].
توضیحات «رابرت مکایر» سفیر انگلیس در ایران، دربارهی مراسمی به میزبانی مشترک بریتانیا و کانادا با موضوع اهمیت «آزادی رسانه» [دانلود]
رفتوآمد به وزارت خارجهی ایران
پس از اقدام جبلالطارق به توقیف یک نفتکش حامل نفت ایران به درخواست و با پشتیبانی انگلیس[۱۶]، مکایر، ۱۳ تیر ۹۸، برای بار دوم در عرض یک هفته به وزارت خارجهی ایران احضار شد[۱۷]. اما این پایان کار نبود، مکایر برای بار سوم[۱۸] و چهارم[۱۹] هم راهی وزارت خارجه شد و توضیحاتی را دربارهی توقیف نفتکش مذکور ارائه داد؛ هرچند تمام این مراجعهها در نتیجهی احضار نبودند[۲۰]. این در حالی است که مکایر در اکانت توئیتری خودش تمامقد از اقدام جبلالطارق دفاع[۲۱] کرد[۲۲].
کوهِ اینستکس موش زایید!
مکایر که قبلاً با آبوتاب از اینستکس حمایت کرده و گفته بود «علاقه نسبت به این موضوع [اینستکس، در انگلیس] بسیار قوی است و تمامی تلاشها به سمت عملی کردن آن است»، پس از آنکه کمکم معلوم شد خبری از عملی شدن اینستکس نیست، اینبار صراحتاً گفت: «اینستکس قرار نیست تمام مشکلات اقتصادی ایران را حل کند… همچنین اینستکس راهی برای تشویق کمپانیهایی نیست که به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوانند با ایران کار کنند، اما ما میخواهیم این کار را بکنند.» وی در عین حال دوباره مدعی شد که انگلیس خواهان اجرای توافق هستهای است و حتی دربارهی اینکه «ایران اجرای برخی تعهدات خود را متوقف کرده» اظهار نگرانی کرد، چراکه از دید او «آنچه شما از جانب اروپا میبینید، اراده و تداوم قابلتوجه در اجرای برجام است[۲۳].»
توضیحاتی درباره «اینستکس»؛ سازوکاری که اروپاییها میگفتند قرار است برجام را از فروپاشی نجات بدهد [دانلود]
حدود یک ماه پس از تنشهای دریایی میان ایران و انگلیس، لندن به «مأموریت بینالمللی امنیت دریایی در خلیج [فارس]» پیوست که اقدامی تحریکآمیز علیه ایران و گامی در جهت بیثباتی آبهای جنوبی ایران به شمار میرفت. با این وجود، مکایر با انتشار یک توئیت، تلاش کرد اوضاع را عادی جلوه دهد[۲۴]: «وزیر امور خارجهی بریتانیا تأکید کرده است که رویکرد بریتانیا نسبت به ایران تغییری نکرده است، و اینکه با ایران برای کاهش تنشها و پشتیبانی از برجام همکاری خواهد کرد[۲۵].»
رآکتور اراک، یکی از منفعتهای برجام است!
پس از سفر هیأتی از انگلیس و چین به ایران، در مهرماه سال ۹۸، برای مذاکرات فنی دربارهی پروژهی مدرنسازی اراک، مکایر ضمن استقبال از این هیأت، ادعا کرد «همکاریهای غیرنظامی هستهای» یکی از مهمترین منفعتهای برجام برای ایران است. اشارهی مکایر به رآکتور اراک در حالی بود که همکاریهای آمریکا و انگلیس با ایران برای بازطراحی رآکتور اراک، به سال ۹۴ برمیگشت که در قلب این رآکتور بتن ریخته شد و طرفهای مقابل متعهد به مدرنسازی آن شدند. اما با گذشت چهار سال، انگلیسیها کاری جز وقتکشی نکردند؛ تا جایی که سخنگوی سازمان انرژی اتمی ایران گفت اگر روند بازطراحی رآکتور اراک همچنان کُند پیش برود، به سراغ رآکتور قدیمی میرویم[۲۶]. مکایر علاوه بر رآکتور اراک، دربارهی گرد هم آمدن «بهترین متخصصان هستهای دنیا» برای کمک به ایران و عزم انگلیس برای اجرای تعهدات برجامیاش هم حرفهایی زد که البته امروز میدانیم صرفاً در همان حد بودند: حرف[۲۷].
«رابرت مکایر» سفیر انگلیس در تهران میگوید همکاری هستهای بین بریتانیا و ایران یکی از مزایای برجام است [دانلود]
فرار رو به جلو
با نزدیک شدن به پایان سومین مهلت ۶۰ روزهای که ایران به طرفهای باقیمانده در برجام داده بود تا به تعهدات خود عمل کنند، مکایر در صحبتهایی که بهوضوح فرار رو به جلو بود، گفت: «در هفتههای آینده تصمیمات مهمی دربارهی آیندهی برجام پیش روی ایران خواهد بود. ما میخواهیم این تفاهمنامه باقی بماند.» وی در عین اینکه مدعی شد طرفهای اروپایی برجام به تعهدات خود در برجام عمل کردهاند[۲۸]، اعتراف کرد: «البته میدانیم که خروج آمریکا از برجام ضربهی بزرگی به این تفاهمنامه وارد کرده است و واقعاً نمیتوان تأثیر تحریمها را برطرف کرد[۲۹].»
سال نو؛ دروغهای نو
مکایر دیماه سال ۹۸، همزمان با آغاز سال جدید میلادی (۲۰۲۰)، ابراز امیدواری کرد که این سال، سال حل چالشهای دشوار بین ایران و جامعهی بینالملل باشد؛ مثلاً برجام. سفیر انگلیس لحن خود را کمی تندتر هم کرد و مدعی شد «اقدامات ایران در زمینهی هستهای [گامهای تهران در جهت کاهش تعهداتش در واکنش به خروج آمریکا و بدعهدی اروپاییها]، برای جامعه بینالملل نگرانکننده است.» مکایر بدون اشاره به تداوم وقتکشی و بیعملی اروپا در قبال تعهدات هستهایش مانند برقراری دسترسی ایران به نظام بیمهای، بانکی و خدمات پیامرسانی مالی (از جمله اتصال به سوئیفت)[۳۰]، گفت اقدامات ایران، برجام را در معرض خطر بزرگی قرار میدهد[۳۱].
اظهار امیدواری «رابرت مکایر» وزیر خارجهی انگلیس در تهران، دربارهی آغاز سال ۲۰۲۰ میلادی [دانلود]
احضار مجدد به وزارت خارجهی ایران
سالی که مکایر اظهار امیدواری کرده بود با حل چالشهای بینالمللی همراه شود، با اقدام جنونآمیز ترامپ و حمایت کامل دولت انگلیس از ترور شهید سلیمانی، شهید ابومهدی المهندس و همراهان آنها آغاز شد. پس از انجام این عملیات تروریستی، مواضع نخستوزیر و وزرای خارجه و دفاع انگلیس، بار دیگر احضار راب مکایر به وزارت خارجهی ایران را ایجاب کرد؛ جایی که مکایر تذکر داده شد، دفاع دولت انگلیس از اقدام ترامپ (که به اذعان کارشناسان بینالمللی و حتی صاحبنظران آمریکایی، خلاف قوانین بینالمللی بود)، میتواند به معنای شراکت لندن در این جنایت باشد[۳۲].
دستگیری در تجمع اعتراضی
احتمالاً سال ۲۰۲۰ برای مکایر بدتر از این نمیتوانست شروع شود. کمتر از یک هفته پس از احضار مکایر به وزارت خارجه دربارهی مسئلهی شهادت سردار سلیمانی، که بیشتر تقصیر دولت انگلیس بود، اینبار خودِ مکایر دست به یک اشتباه فاجعهبار زد. پس از شلیک موشک و سقوط هواپیمای اوکراینی بر فراز تهران، عدهای مقابل دانشگاه امیرکبیر تجمع کردند و بعضاً شعارهایی علیه نظام جمهوری اسلامی سر دادند. در این میان، خبر عجیبی (که البته شاید دربارهی سفیر انگلیس بعید یا غافلگیرکننده نبود) پخش شد: مکایر در این تجمع در حالی که مشغول عکسبرداری و فیلمبرداری از معترضان بوده، دستگیر شده است[۳۳]. گفته میشود سفیر انگلیس صرفاً ۱۵ دقیقه پس از دستگیری آزاد شد[۳۴]، اما حضور او در اعتراضات، آن هم همراه با یک «مستندساز[۳۵]»، مردم و مقامات ایران را بهشدت خشمگین کرد.
فیلمی که ظاهراً لحظات بلافاصله پس از دستگیری مکایر در تجمع اعتراضی و پرسوجو از او را نشان میدهد [دانلود]
دفاع دولت انگلیس از اقدام تحریکآمیز مکایر
پس از انتشار خبر دستگیری مکایر، «دومینیک راب» وزیر خارجهی انگلیس، اقدام ایران را «نقض فاحش قوانین بینالمللی» دانست و گفت: «[ایران] میتواند به حرکت به سمت [تبدیل شدن به] دولت یاغی و انزوای اقتصادی و سیاسیِ متعاقب آن ادامه دهد یا گامهایی را برای کاهش تنشها و تعامل در مسیر دیپلماتیک بردارد[۳۶].» دولت انگلیس حتی از بازنگری در تدابیر امنیتی در سفارتخانهی این کشور نیز خبر داد[۳۷]. در همین حال، خودِ مکایر از اقدامش دفاع و تلاش کرد آن را توجیه کند[۳۸]: «تأکید میکنم که من در هیچ تظاهراتی شرکت نکردم! من به مراسم یادبود افرادی که در سانحهی ناگوار سقوط هواپیمای #PS۷۵۲ بودند رفتم. طبیعی است که نسبت به کشتهشدگان ادای احترام کنم، تعدادی از آنها بریتانیایی بودند. پس از ۵ دقیقه هنگامی که عدهای شروع به شعار دادن کردن [کردند] محل را ترک کردم[۳۹]. من نیم ساعت بعد از ترک محل دستگیر شدم. دستگیر کردن دیپلماتها در هر کشوری غیرقانونی است. اظهارات وزیر امور خارجه بریتانیا @DominicRaab را ملاحظه کنید. ممنون از پیامهای شما که پر از حسن نیت بود[۴۰]».
حضور «رابرت مکایر» سفیر انگلیس، در تجمع اعتراضی مقابل دانشگاه امیرکبیر [دانلود]
«عنصر نامطلوب»
این اقدام نسنجیدهی سفیر انگلیس، در سطح بینالمللی نیز تنشهایی آفرید، در حالی که داخل ایران[۴۱]، صحبت از امکان (و یا حتی لزوم[۴۲]) معرفی سفیر انگلیس[۴۳] به عنوان «عنصر نامطلوب[۴۴]» و درخواست اخراج[۴۵] او از کشور بود[۴۶] و حتی برخی تحلیلگرهای آمریکایی نیز اقدام مکایر را ناقض پروتکلهای دیپلماتیک دانسته بودند[۴۷]، دولت آمریکا[۴۸] ضمن دفاع از اقدام مکایر خواستار عذرخواهی ایران از انگلیس شد؛ اتحادیهی اروپا خواهان کاهش تنشها شد[۴۹]؛ آلمان به شکل کلی از ناآرامی و اعتراضات در ایران حمایت کرد[۵۰]؛ و حتی رژیم صهیونیستی نیز در اینباره موضع گرفت[۵۱]. همهی اینها در حالی بود که انتشار فیلم حضور مکایر در اعتراضات[۵۲] و گزارش رسمی نیروی انتظامی[۵۳]، نشان داد بر خلاف ادعای سفیر انگلیس، وی پس از سر دادن شعار علیه نظام جمهوری اسلامی و توهین به شهید سلیمانی، اقدام به ترک محل نکرده است[۵۴].
توضیحات سخنگوی ناجا دربارهی حضور سفیر انگلیس در تجمع اعتراضی مقابل دانشگاه امیرکبیر و دستگیری او [دانلود]
احضار دوجانبه
اینبار، نهتنها وزارت خارجهی ایران مکایر را احضار و به او یادآوری کرد که «حضور سفرای خارجی در تجمعات غیرقانونی هیچ تناسبی با مسئولیتهای ایشان به عنوان نمایندهی سیاسی کشور متبوع خود ندارد و مخالف مفاد کنوانسیون ۱۹۶۱ روابط دیپلماتیک وین است[۵۵]»، بلکه دولت انگلیس نیز در اقدامی متقابل، «حمید بعیدینژاد» سفیر ایران در لندن را احضار کرد تا مراتب اعتراض بریتانیا نسبت به «بازداشت غیرقابلقبول» سفیرش در تهران را به او ابلاغ کند[۵۶].
آیا مکایر خودش را خیس کرد؟
البته بعید نیست، بخشی از عصبانیت انگلیسیها از اقدام ایران، نتیجهی مقایسهی رفتار جمهوری اسلامی مقابل انگلیس با حکومتهای قبل از انقلاب باشد [جزئیات بیشتر را از اینجا بخوانید]. روی هم رفته، حنای دولت انگلیس دیگر نزد مردم ایران رنگی ندارد؛ هرچه باشد انگلیسیها سابقهی بدترین دخالتها در امور داخلی ایران را در کارنامه دارند[۵۷]. در این مورد هم شواهد نشان میدهد، مکایر نقش فعالی در سازماندهی، تحریک و هدایت اقدامات و شعارهای هنجارشکنانه در تجمع مقابل دانشگاه امیرکبیر داشته و این کار را از درون یک مغازه روبهروی دانشگاه انجام میداده است. بنابراین شاید تعجبی نداشته باشد که طبق برخی گزارشها، آقای سفیر بعد از دستگیری، خودش را خیس کرده است[۵۸]؛ که دستمایهی معترضان به مکایر هم شد، که در اعتراضات خود از تصاویر و شعارهای مربوط به پوشک استفاده کردند یا حتی در بعضی موارد، پوشک واقعی برای سفیر هدیه آوردند[۵۹].
«تقدیم به سفیر انگلیس»؛ یکی از اصلیترین دلایل شهرت «رابرت مکایر» در ایران، ماجرای خیس کردن شلوارش پس از دستگیری مقابل دانشگاه امیرکبیر است (+)
مکایر پس از آزادی از بازداشت نیروی انتظامی ایران، در سفری که «ناگهانی» توصیف شده است[۶۰]، به کشور متبوعش رفت، هرچند این سفر با اطلاع قبلی و طبق ضوابط انجام شده بود[۶۱] و دولت انگلیس نیز آن را «معمولی» توصیف کرده بود. متعاقباً سخنگوی وزارت خارجهی انگلیس اعلام کرد مکایر برای «انجام یک سری مشورتها» به پایتخت کشورش رفته و مجدداً به تهران برخواهد گشت[۶۲]. با این وجود، بیشتر به نظر میآید، مکایر برای «بازخواست[۶۳]» به لندن احضار شده باشد، نه برای «مشورت». کمتر از یک ماه بعد نیز خبر بازگشت مکایر به تهران منتشر شد[۶۴]. این در حالی بود که امید میرفت دستگاه دیپلماتیک دولت روحانی مقتدرانهتر عمل کند و مکایر را به خاطر رفتارش مجازات نماید.
توئیت فارسی دربارهی هنگکنگ!
مکایر بعد از دستگیریاش مقابل دانشگاه امیرکبیر، دیگر خیلی خبرساز نشد. در عین حال، خردادماه سال ۹۹، در اقدامی عجیب به زبان فارسی و از تهران دربارهی مسئلهی هنگکنگ و اقدام دولت چین به «تحمیل قوانین امنیت ملی [به] هنگکنگ[۶۵]» توئیت کرد[۶۶]. سفیر انگلیس حتی با لحنی تهدیدآمیز نوشت: «اگر چین در مورد تصمیم خود تجدیدنظر نکند، برای بریتانیا راهی جز تقویت روابط عمیق تاریخی و دوستی با مردم هنگکنگ نخواهد ماند[۶۷].»
«رابرت مکایر» سفیر انگلیس در تهران، بعد از فراغت از دخالت در امور داخلی ایران، از دفتر کارش در تهران به سراغ دخالت در امور داخلی چین رفت؛ آن هم به زبان فارسی (+)
تلاش انگلیس جهت ایجاد گشایش برای مردم ایران!
مکایر همچنین در ادعایی عجیب دربارهی اینستکس که هرگز فعال نشده بود، گفت انگلیس با همکاری شرکایش تلاش میکند برجام حفظ شود و «اینستکس نیز فعال بماند.» سفیر انگلیس همچنین ادعا کرد که کشور متبوعش از «فشارهای فزایندهی اقتصادی» علیه مردم ایران آگاه است و تلاش میکند تا «یک گشایش [برای ایرانیها] ایجاد شود[۶۸].»
حمایت از حقوق بشر به سبک انگلیس
مکایر تیرماه سال ۹۹ نیز با اشارهای نهچندان تلویحی به موضوع «مجازات اعدام» در ایران، مدعی تعهد انگلیس به «حمایت از حقوق بشر[۶۹]» شد؛ که البته پاسخ درخورش را هم از «سید نظامالدین موسوی»، نمایندهی مجلس ایران، دریافت کرد: «جناب سفیر! میزان تعهد دولت بریتانیا به حمایت از حقوق بشر را در ۱۵۰ سال استعمار هند، کشاندن ۲۰ میلیون انسان سیاهپوست به بردگی و فاجعهی رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی یادآور نمیشوم. همین بمبهایی که با حمایت شما بر سر کودکان غزه و یمن میریزند نشان واضح تعهد شما به حمایت از حقوق بشر است[۷۰].» البته افراد دیگری هم پاسخهای دیگری[۷۱] به این ادعای مکایر دادند[۷۲].
پاسخ «سید نظامالدین موسوی» نمایندهی مجلس ایران (بالا)، به توئیت «رابرت مکایر» سفیر انگلیس در تهران (پایین)، دربارهی حمایت ادعایی بریتانیا از حقوق بشر (+)
بخشی از ادعاهای «رابرت مکایر» سفیر انگلیس در تهران، دربارهی بحران یمن و تلاش لندن برای حلوفصل دیپلماتیک این بحران [دانلود]
و باز هم احضار به وزارت خارجهی ایران
اواخر خردادماه ۱۴۰۰، همزمان با برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در ایران، وزارت خارجهی ایران بار دیگر مکایر را احضار کرد و اینبار دربارهی مشکلاتی به او اعتراض کرد که برای رأیدهندگان ایرانی در انگلیس رخ داده بود[۷۳]. دولت انگلیس که رسانههایش، از جمله بیبیسی، تلاش زیادی برای کمرنگ کردن حضور مردم در انتخابات کرده بودند، در تأمین امنیت حوزههای رأیگیریای که در این کشور برای تحقق حق رأی ایرانیان ساکن انگلیس فراهم شده بودند، کوتاهی کرد[۷۴]. به عنوان نمونه، یک زن ایرانی که قصد رأی دادن در شهر بیرمنگهام انگلیس را داشت، توسط عناصر تروریست مورد حمله و ضربوجرح قرار گرفت[۷۵].
پایان کار آقای سفیر
چنانکه گفته شد، مأموریت پرفرازونشیب رابرت مکایر در ایران بهزودی بالأخره به پایان میرسد و «سایمون شرکلیف[۷۶]» پیشاپیش به عنوان جانشین او معرفی شده است. گزارش مشرق در معرفی شرکلیف را میتوانید از اینجا بخوانید. مشرق به زودی گزارش دیگری را نیز در معرفی سفیر بعدی انگلیس در ایران منتشر خواهد کرد.
مکایر بارها به وزارت خارجه احضار و به خاطر مواضع یا اقداماتش خبرساز شد؛ اما شهرت سفیر انگلیس بیش از همه به خاطر حضورش در یک تجمع اعتراضی بود؛ به عبارت دقیقتر، وقتی بعد از دستگیری «خودش را خیس کرد.»