شهید اصغر وصالی

روایت مریم کاظم‌زاده از روز‌های سخت کردستان / تعجب کُرد‌ها از استقامت یک زن

روایت اولین عکاس زن دفاع مقدس از روز‌های سخت کردستان/ تعجب کُرد‌ها از استقامت یک زن


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مریم کاظم‌زاده همسر شهید اصغر وصالی فرمانده گروه دستمال سرخ‌ها دار فانی را وداع گفت. او که در آن دوران به عنوان عکاس خبرنگار در غائله‌های کردستان و درگیری با ضدانقلاب حضور داشت تصاویر و ناگفته‌های زیادی را با خود همراه داشت که بسیاری از آن‌ها را منتشر می‌کرد.

به همین مناسبت مرکز اسناد انقلاب اسلامی برگی از خاطرات او درباره سختی‌های جنگ در کردستان را منتشر کرد این خاطره با تصویر مرتبط آن در صفحه شخصی مریم کاظم‌زاده منتشر شده است:

«شهریور ٥٨ بود. براى اینکه آفتاب کمتر اذیتم کند، روسریم را تا جایى که می‌شد جلو کشیده بودم. حس مى‌کردم صورتم نبض می‌زند. گلویم خشک شده بود. سختى مسیر و گرما برایم طاقت فرسا بود. تمام تلاشم را مى‌کردم از بچه‌ها عقب نمانم. اما نمی‌شد. معلوم بود قدم هایشان را آهسته مى‌کنند تا من به گروه برسم.

به پیشنهاد دکتر چمران براى اولین بار همراه گروه دستمال سرخ‌ها شده بودم. براى شناسایى منطقه مرزى باید از مسیر کوهستانى طولانى عبور مى‌کردیم تا به روستاى برده رَشه و دوپلوره برسیم.

حدود ۲۰ نفرى مى‌شدیم. به دستور اصغر وصالى، بچه‌ها در سه گروه حرکت مى‌کردند. یک گروه در قله، یک گروه در کمرکش و گروه آخر پایین کوه. خود اصغر وصالى در هر سه گروه حرکت مى‌کرد. گاهى قله بود، گاهى کمرکش و گاه پایین کوه. من در کمرکش مى‌رفتم.

تمام بچه‌ها به جز اصغر وصالى از بودنم خوشحال بودند. به وضوح از حضور من دل خوشى نداشت. به انتخاب خودم و برخلاف میل او همراهشان شده بودم. وقتى نیرو‌ها براى شناسایى پیاده مى‌شدند، اصغر وصالى من را به شمس‌الله رحیمى که راننده بود سپرد و رفت.

ماشین حرکت نکرده بود که پیاده شدم. نیم ساعتى مى‌شد که همراه بچه‌ها از کوه بالا مى‌رفتم که اصغر وصالى مرا دید. به سمتم آمد و آمرانه پرسید: «مگه نگفتم با ماشین برى؟»

گفتم: «من خودم براى خودم تصمیم مى‌گیرم.»

تشنگى امانم را بریده بود. خودم قمقمه نداشتم. بچه‌ها تقریباً تمام آب قمقمه‌هایشان را به من داده بودند. خوب خاطرم هست که وقتى رضا مرادى داشت از قمقمه‌اش بهم آب مى‌داد، اصغر وصالى با لحن تندى گفت: «انقدر به این فرد آب ندهید!» هرچند اولین برخورد تندش با من نبود، اما خیلى ناراحت شدم. وقتى تعجب بچه‌ها را دید آرام‎‌تر گفت: «حرکتش را کندتر مى کنید.»

فقط تشنگى نبود، راه هم خیلى سخت بود. راستش اصلا راهى نبود. یک نفر به سختى عبور مى‌کرد. باران راه را شسته بود. بلدچى‌هاى کُرد از حضور من تعجب مى‌کردند و مى‌گفتند زن‌هاى ما هم از این راه نمى‌آیند؛ اما من دلم به این گفته‌ها خوش نمى‌شد و از صمیم قلب به نشاط‌شان غبطه مى‌خوردم. آن‌ها هم خسته بودند، اما عادت داشتند. خوب خاطرم هست که آن روز در دلم، دوربینم را با اسلحه‌ها و خشاب‌هایشان مقایسه می‌کردم. استقامتشان برایم عجیب بود.

یکى از بلدچى‌هاى کُرد گام‌هایش را آهسته‌تر کرد. وقتى به او رسیدم گفت: «خواهر، اگه آب مى‌خواى تندتر بیا. چشمه نزدیک است!» این را که شنیدم ایستادم. روى تخته سنگى نشستم. سرم را با دست‌هایم بغل کردم. انگار خورشید مى‌خواست به صورتم سیلى بزند و من با این کار جلویش را مى‌گرفتم. چند دقیقه‌اى گذشت که سایه‌اى را روى سرم احساس کردم. بلدچى بود. با لیوانش از چشمه برایم آب آورده بود.

به چشمه که رسیدم باز آب خوردم. از آب خنک به سر و صورتم زدم. بچه‌ها با شور و شیطنت سر و رویشان را خیس مى‌کردند و سر به سر هم می‌گذاشتند. رضا مرادى از همه‌شان جوان‌تر بود. انگار انرژى‌اش چندبرابر شده باشد می‌خندید و مى‌گفت: «عجب چشمه‌اى پیدا کردیم!»

شنیدم که منصور اوسطى گفت: «چشمه‌هاى بهشت خیلى از این بهتر است…» منصور اوسطى اولین شهیدى بود که دیدم. برایتان از او خواهم نوشت.

به یاد گروه دستمال سرخ‌ها در این عملیات شناسایى: شهید اصغر وصالى- شهید منصور اوسطى- شهید جهانگیر جعفر زاد – شهید رضا مرادى- شمس‌الله رحیمى- عبدلله نورى‌پور- اسماعیل لسانى- فریدون خیام‌باشى»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایت اولین عکاس زن دفاع مقدس از روز‌های سخت کردستان/ تعجب کُرد‌ها از استقامت یک زن بیشتر بخوانید »

داستان مریم؛ خبرنگار جنگ و هم‌سفر فرمانده دستمال سرخ‌ها

داستان مریم؛ خبرنگار جنگ و هم‌سفر فرمانده دستمال سرخ‌ها



مریم کاظم‌زاده، اولین زن خبرنگار دفاع مقدس در تاریخ سوم خردادماه ۱۴۰۱ به دیار باقی شتافت. «مجله مهر» برشی از زندگی او را از زبان خودش روایت کرده‌ است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، مریم کاظم زاده، خبرنگار و عکاس دوران دفاع مقدس و همسر شهید اصغر وصالی در سالروز فتح خرمشهر به وصال همسر شهیدش رسید.

زهرا امیری، کارشناس ارشد مطالعات زنان، روایت‌های مستندی از زندگی مرحومه کاظم‌زاده از زبان خود او را نوشته است.

«همین که قدم به فرودگاه لندن گذاشتم دلم برای خانواده‌ام تنگ شد. اصرارهای پدر و مادرم باعث شده بود برای ادامه تحصیل به انگلستان سفر کنم. حس غریبی داشتم. هم خوشحال بودم هم ناراحت. ناراحتی برای دلتنگی و خوشحالی از بابت داشتن خانواده‌ای که علی رغم داشتن تقیدات مذهبی، روشنفکر بودند و مثل اکثر دختران، مرا اسیر تفکرات جنسیتی و بی احساس نکرده بودند. در زمانی که خیلی از دخترهای هم سن سال من در شیراز، از حق تحصیل محروم بودند، من به اصرار خانواده برای ادامه تحصیل، راهی فرنگ شده بودم.

برای مسلط شدن به زبان انگلیسی، باید دو سال در کلاس‌های آموزش زبان شرکت می‌کردم. بعد از آن در هر رشته‌ای که می‌خواستم می‌توانستم به ادامه تحصیل بپردازم. همان ابتدای ورودم به کالج، به عضویت انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور درآمدم. جمعی گرم و صمیمی متشکل از مسلمان‌های ایرانی و عرب و پاکستانی و هندی و… بودیم. همان جا بود که با مسائل انقلاب آشنایی پیدا کردم. نام امام خمینی برای من آشنا بود و دلیل آن به سال‌های نه چندان دوری باز می‌گشت که دایی ام برای دیدن ایشان به نجف رفته بود. بعد از بازگشت دایی، کل فامیل جمع شده بودند تا از حال و روز امام در تبعید جویا شوند. دایی هم با شور و حرارت درباره دیدارش با امام سخن می‌گفت. چندی بعد از طریق بچه‌های انجمن با خانم دباغ آشنا شدم. او زنی بسیار شجاع و نترس بود و نقش به سزایی در انقلابی شدن من داشت. دو بار همراه خانم دباغ از لندن برای دیدار امام به پاریس رفتم. جهان بینی من بعد از آشنایی با شخصیت حضرت امام، به کلی تغییر کرد و به شدت مجذوب ایشان شده بودم.

دو سال از بودنم در انگلیس گذشته بود وکلاس های زبان به اتمام رسیده بود. من رشته ریاضی را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم اما طولی نکشید که جریانات انقلاب در ایران به اوج خود رسید و امام به ایران برگشتند. من هم دیگر صلاح ندیدم که بیش از این در انگلیس بمانم و ۱۴ بهمن ۵۷ عازم ایران شدم.

روزنامه انقلاب اسلامی تازه تأسیس شده بود و نیاز به عکاس و خبرنگار داشت. من هم به دلیل علاقه‌ای که داشتم، در انگلیس دوره عکاسی دیده بودم. به عنوان عکاس و خبرنگار در این روزنامه مشغول به کار شدم.
تیر ۵۷ در پاوه، غائله ای برپا شد. خیلی دوست داشتم من هم برای تهیه خبر به کردستان بروم. دوبار درخواست دادم اما قبول نکردند، به نظر آنها وضعیت کردستان برای حضور یک خبرنگار زن اصلاً مناسب نبود، من هم دست بردار نبودم. چند بار دیگر هم درخواست دادم تا اینکه بالاخره با سفر من به کردستان موافقت شد.

من خبرنگار پشت میزنشین نیستم

وارد مریوان که شدم غائله پاوه تمام شده بود. همانجا برای اولین بار فرمانده گروه دستمال سرخ‌ها، اصغر وصالی را دیدم. وقتی فهمید خبرنگارم با لحن تندی گفت: چرا الان آمدی؟ برگرد بنشین پشت میزت و دروغ‌هایت را بنویس. شما خبرنگارها همیشه وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد سر و کله تان پیدا می‌شود! خیلی ناراحت شدم، اصلاً توقع چنین برخوردی را نداشتم. به نظر خودم همین که من کردستان را برای تهیه خبر انتخاب کرده بودم به اندازه کافی برای یک زن تصمیم شجاعانه ای بود اما از نظر اصغر وصالی خبرنگار خبرنگار بود و زن و مرد نداشت و باید همه جا حاضر می‌بود. تصمیم گرفتم به او ثابت کنم که من از آن خبرنگارهای پشت میزنشین نیستم. با اجازه شهید چمران و با دستور او با گروه اصغر وصالی همراه شدم.

عملیات سختی بود، دو شبانه روز پیاده روی در دل کوه‌های سر به فلک کشیده کردستان داشتیم، در حالی‌که آب تمام شده بود. به چشمه که رسیدیم, علی رغم اینکه بسیار تشنه بودم، سعی کردم به خودم مسلط باشم. یکی از بچه‌ها لیوان آبی به من تعارف کرد، من هم آب را به نفر دیگری تعارف کردم که این کار ما با اعتراض اصغر وصالی مواجه شد و گفت اینجا جای این کارها نیست، راه بیفتید تا شب نشده باید به پناهگاه برسیم.

در راه، ناگهان همه گروه موضع گرفتند. در کمین دشمن افتاده بودیم. من هم کنار صندوق مهمات رفتم و پناه گرفتم. خشاب‌های بچه‌ها را پر می‌کردم. درگیری که شدید شد عبدالله نوری، کلتی را به من داد تا در صورت لزوم از خودم دفاع کنم. اصلاً حس خوبی به اسلحه نداشتم اما آن را گرفتم. از قبل، نارنجک و گاز اشک آوری را به توصیه شهید چمران در جیبم گذاشته بودم تا اگر جایی در کمین دشمن افتادم، اسیر نشوم. با خودم فکر کرده بودم که وقتی در موقعیتی گیر کردم که احتمال اسارت وجود داشت، اگر توانستم گاز اشک آور را بزنم و فرار کنم و اگر امکان فرار نبود، نارنجک را فعال کنم تا خودم و دشمن با هم کشته شویم.

لحظات پر اضطرابی بود. یکی از بچه‌ها موقع گرفتن خشاب گفت، منصور شهید شد. انگار زمان برایم ایستاد، تا آن موقع پیکر هیچ شهیدی را از نزدیک ندیده بودم، انگار غم سنگینی روی دلم نشست. منصور اوسطی را در همان یکی دو روزی که با گروه همراه بودم، کمابیش شناخته بودم، رزمنده خوش اخلاقی بود. ترسیدم از دیدن پیکرش نتوانم خودم را کنترل کنم و حالم بد شود. آن چند لحظه‌ای که این فکرها از ذهنم عبور می‌کرد انگار هیچ صدایی نمی‌شنیدم. به خودم که آمدم سر و صداها کمتر شده بود. چند نفر دیگر از همراهان ما هم به شهادت رسیده بودند. در نهایت دشمن پا به فرار گذاشت. همه این اتفاق‌ها را با سختی پشت سر گذاشتم و به اصغر وصالی ثابت کردم که من خبرنگار پشت میزنشین نیستم.

شب‌ها داخل ماشین می‌خوابیدم

بعد از آن عملیات به تهران برگشتم و مقاله‌ای تحت عنوان دستمال سرخ‌ها چه کسانی هستند نوشتم؛ اما من دیگر آن آدم سابق نبودم. از جو حاکم بر دفتر روزنامه و منیت های آدم‌های شهر، حالم به هم می‌خورد. دوباره به کردستان برگشتم.
محل اسکانم معمولاً در دفتر ستاد فرماندهی بود. در مریوان در دفتر ستاد اتاقی به من داده بودند که فقط یک تخته در آن بود. من همیشه همراهم کیسه خواب و کوله پشتی داشتم. شب‌ها داخل کیسه خواب می‌خوابیدم. اما شرایط همیشه اینقدر راحت نبود. گاهی باید شب‌ها را در جایی غیر از ستاد می‌گذراندیم. بعضی از فرماندهان یا افراد به دیدن یک زن در پادگان یا منطقه نظامی عادت نداشتند و لازم بود توجیه شوند، حتی گاهی اتاقی برای اسکان من در یک محیط کاملاً مردانه وجود نداشت. من هم در این شرایط، داخل ماشین می‌خوابیدم و در را قفل می‌کردم.

مدام بین تهران و کردستان در رفت و آمد بودم تا این‌که بعد از آرام شدن اوضاع کردستان، یک روز وقتی گروه دستمال سرخ‌ها به تهران برگشته بودند، اصغر وصالی با گفتن جمله “با من ازدواج می‌کنی؟ ” از من خواستگاری کرد. چه می‌توانستم بگویم؟ اواخر شهریور ۵۸ عقد کردیم!

من همچنان در دفتر روزنامه کار می‌کردم و می‌دانستم در مرز درگیری‌هایی بین ایران و عراق هست اما روزی که صدام فرودگاه‌های ما را در ۳۱ شهریور ۵۹ بمباران کرد، جنگ به طور رسمی آغاز شد. همان روز همراه اصغر به سمت جبهه غرب حرکت کردیم. با او تا خط مقدم رفتم. اصغر و گروهش دشمن را در سرپل ذهاب متوقف کردند و کمکم عقب زدند. من همراه دکتر کیهانی و ۳ نفر دیگر در درمانگاه شهید نجمی سرپل ذهاب ساکن شده بودیم. درمانگاهی که دکتر کیهانی و همسرش آقای تهرانی آن را برای رسیدگی به مجروحین راه اندازی کرده بودند تا در نزدیک ترین فاصله از خط مقدم جلوی خونریزی آنها را بگیرند تا مجروحین از شدت خونریزی به شهادت نرسند. هر از چند گاهی همراه اصغر برای عکاسی به خط مقدم می‌رفتم. یک‌بار یکی از رزمنده‌ها از دیدن من آنجا متعجب و تا حدی هم عصبانی شده بود، از دور با اشاره دست گفت: اینجا چه کار می‌کنی؟ من هم گفتم خودت چه کار می‌کنی؟ اسلحه اش را بالا برد و گفت: می‌جنگم! من هم دوربینم را بالا بردم و گفتم من هم عکس می‌گیرم!

به سادگی اوایل جنگ نبود

۲۸ آبان روز عاشورا بود. حال خوبی نداشتم، نفسم سنگین شده بود. غروب بود که خبر مجروح شدن اصغر را آوردند. خودم را به بیمارستان اسلام آباد رساندم. تیر به سرش اصابت کرده بود. لحظات آخر کنارش بودم که چشم‌هایش را بست، من هم چشم‌هایم را بستم و به صاحب آن روز سپردمش. بعد شهادت اصغر چند روزی را تهران بودم اما خیلی زود کوله ام را بستم و به سمت منطقه حرکت کردم. برای مدتی خبرنگاری را کنار گذاشتم چون دیگر مواضع روزنامه انقلاب اسلامی را قبول نداشتم. در آن مدت یا به دکتر کیهانی در درمانگاه کمک می‌کردم یا اینکه برای عکاسی همراه ابوشریف فرمانده سپاه به مناطق مختلف جبهه می‌رفتم. بعد از آن وارد تحریریه کیهان شدم.

سال ۶۲ بود که به توصیه یکی از دوستان، مدتی را برای ادامه تحصیل به هندوستان رفتم؛ اما با آن اوضاع ایران اصلاً نتوانستم تحمل کنم و زود برگشتم. این بار در مجله زن روز مشغول به کار شدم و تا آخر جنگ بهانه‌های مختلف برای خبرنگاری یا تهیه گزارش به جبهه جنوب می‌رفتم. هر چند دیگر حضور در جبهه برای من به عنوان یک زن به سادگی اوایل جنگ نبود اما هیچکس نمی‌توانست حریف من بشود.»

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

داستان مریم؛ خبرنگار جنگ و هم‌سفر فرمانده دستمال سرخ‌ها بیشتر بخوانید »

بازیگر نقش «اصغر وصالی» در «روزهای ابدی» کیست؟ + عکس

بازیگر نقش «اصغر وصالی» در «روزهای ابدی» کیست؟ + عکس



بازیگر نقش شهید اصغر وصالی در «روز‌های ابدی» کیست؟ +عکس

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «محمدرضا حسن‌زاده» از بازیگران تئاتر که پیش‌تر در فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» ایفای نقش کرده بود، نقش شهید اصغر وصالی را در سریال «روزهای ابدی» عهده‌دار است.

حسن‌زاده درباره نحوه حضورش در سریال گفت: توسط یکی از دوستانم به برنامه‌ریز پروژه معرفی شدم و به‌خاطر شباهتم به شهید اصغر وصالی بعد از تست‌های اولیه انتخاب شدم.

بازیگر نقش «اصغر وصالی» در «روزهای ابدی» کیست؟ + عکس

حسن زاده درباره چگونگی نزدیک شدن به نقش توضیح داد: نزدیک شدن به چنین نقش‌هایی که معمولا اطلاعات جامع و کاملی از آن‌ها در دسترس نیست، کار دشواری است، اما بعد از جلساتی که با آقای شمقدری داشتیم و بررسی اندک تصاویری که از شهید در فضای مجازی موجود است به جمع بندی رسیدیم و اتفاقات پشت سر هم شکل گرفت.

وی درباره خصوصیات بارز شهید وصالی گفت: یکی از بارزترین صفاتی که ایشان داشتند شجاعت، جسارت و قدرت مدیریت در بحران بوده است. تقریبا در هر منبعی به شجاعت شهید توجه ویژه‌ای شده بود و به نظرم لقب «اصغر پررو» که توسط همرزمان و هم‌دوره‌ای‌های ایشان به او نسبت داده شده بود گویای میزان شجاعت شهید است.

حسن‌زاده درباره ایفای نقش این شهید توسط بابک حمیدیان در فیلم سینمایی «چ» و تاثیر بازی او بر ایفای نقشش در سریال گفت: از سختی‌های پذیرش نقشی که قبلا توسط بازیگر دیگری اجرا شده می‌توانم به این نکته اشاره کنم که مخاطب بعد از دیدن چنین اتفاقی تا حدودی نسبت به شخصیت شناخت پیدا می‌کند و بعد از دیدن همان نقش از یک بازیگر جدید ناخودآگاه به مقایسه این دو بازیگر و چگونگی اجرای این نقش توسط هر دوی آن‌ها می‌پردازد و این موضوع کار را برای من که دومین نفر بودم سخت می‌کرد؛ اما تمام تلاشم را کردم که بتوانم با اجرای درست، نظر کارگردان را جلب کنم. امیدوارم بیننده کار را دنبال کند و بپسندد.

بازیگر «روزهای ابدی» درباره لزوم ساخت آثار تاریخ انقلاب در شرایط امروز گفت: به نظرم نیاز ضروری امروز ما پرداختن به همین وقایع است چرا که در شرایط فعلی، جامعه نیاز به همبستگی، هم‌فکری و شناخت مسیر درست دارد. فکر می‌کنم با نگاه به گذشته و آموختن از وقایعی که تاثیر زیادی بر زندگی ما داشتند می‌توان از موانعی که امروز در مسیر ماست، به سادگی گذر کرد.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «محمدرضا حسن‌زاده» از بازیگران تئاتر که پیش‌تر در فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» ایفای نقش کرده بود، نقش شهید اصغر وصالی را در سریال «روزهای ابدی» عهده‌دار است.



منبع خبر

بازیگر نقش «اصغر وصالی» در «روزهای ابدی» کیست؟ + عکس بیشتر بخوانید »

معرفی اصغر وصالی در «دستمال سرخ‌ها»

معرفی اصغر وصالی در «دستمال سرخ‌ها»



شهید اصغر وصالی - خانم مریم کاظم زاده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، تهیه‌کننده مستند «دستمال سرخ‌ها» که در بخش جایزه شهید آوینی چهاردهمین جشنواره سینماحقیقت حضور دارد، می‌گوید گروه سازنده این اثر تلاش کرده‌اند امانتدار شهدا در روایت ماجرایی تاریخی باشند.

حسین اسدی‌زاده، تهیه‌کننده مستند «دستمال سرخ‌ها» که در چهاردهمین جشنواره سینماحقیقت حضور دارد، درباره زمان تولید مستند «دستمال سرخ‌ها» عنوان کرد: تولید این فیلم یک سال و نیم زمان برد و طی آن با 19 نفر مصاحبه شد که در 75 دقیقه در جشنواره سینماحقیقت چهاردهم ارائه شده است.

اسدی‌زاده با اشاره به تدوین این مستند در ۳ فصل کلی عنوان کرد: در بخش اول مستند به معرفی گروه دستمال سرخ‌ها و وجه تسمیه آن پرداخته می‌شود تا دیدی کلی برای مخاطب نیز شکل بگیرد.

در فصل دوم شهید اصغر وصالی و خدماتش معرفی شده است و فصل سوم نیز درباره جوان عکاس و هنرمندی به نام علی تیموری است که آخرین فرمانده دستمال سرخ‌ها بوده است و با روایت شهادت او فیلم تمام می‌شود.



منبع خبر

معرفی اصغر وصالی در «دستمال سرخ‌ها» بیشتر بخوانید »

روزی که همسر مریم و برادرشوهر فهیمه شهید شدند

روزی که همسر مریم و برادرشوهر فهیمه شهید شدند



شهید اصغر وصالی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ۲۸ آبان ۱۳۹۹ هجری شمسی برابر با ۲ ربیع الثانی ۱۴۴۲ هجری قمری و ۱۸ نوامبر ۲۰۲۰ میلادی است. مروری می کنیم بر حوادت مهم دفاع مقدس در این روز.

رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (۲۸ آبان)

• ولادت شهید شهرام شنوا (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۳۵ ه.ش)

• ولادت شهید محمدرضا پورکاظمی خورشیدی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۳۶ ه.ش)

• ولادت شهید محسن باقری (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۲ ه.ش)

• ولادت شهید حمیدرضا زمانی فتح‌آبادی (استان فارس، شهرستان شیراز) (۱۳۴۵ ه.ش)

• ولادت شهید محمود رضایی (استان اصفهان، شهرستان نجف آباد) (۱۳۵۶ ه.ش)

• شهادت شهید علی‌اصغر وصالی طهرانی‌فرد (اصغر وصالی) (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش)

(همسر شهید وصالی،‌ خانم مریم کاظم زاده از خبرنگاران جنگی بود.)

• شهادت شهید محرم مباحی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید رمضان علی هزار جریبی (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید محمدباقر الله‌وردی امیدی (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید محمود یوسفیان (استان کرمان، شهرستان رفسنجان، روستای روامهران) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید محمد کریم پیرحیاتی (استان ایلام، شهرستان ایوان) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید عبدالمهدی پیرحیاتی (استان ایلام، شهرستان ایوان) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید جلیل رستمی (استان ایلام، شهرستان ایوان) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید محمد نوری (استان ایلام، شهرستان ایوان) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید جوهر مرادی (استان ایلام، شهرستان ایوان) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید تقی کوهی (استان ایلام، شهرستان ایوان) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید خلیل رشیدی (استان ایلام، شهرستان ایوان) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید نبی‌الله اصغری (استان مازندران، شهرستان فریدونکنار) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید غلامحسین علیمردانی (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید سیدشمس الدین میرحسینی (استان البرز، شهرستان ساوجبلاغ) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید محمدعلی حجتی (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید عبدالرضا صادق‌زاده (۱۳۶۱ ه.ش)

(برادر شهید غلامرضا صادق زاده، همسر مرحوم فهیمه باباییان پور که نامه هایش در کتابی با نام فهیمه از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد.)

• ولادت شهید مدافع حرم مهدی قاضی خانی (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید سیدابراهیم اسماعیل‌زاده (استان خراسان جنوبی، شهرستان قائنات) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید حمیدرضا شریفی (استان تهران، شهرستان رباط کریم) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید احمد امینی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید عباس ورامینی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید غلام رضا پورانی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید محسن مقدم جز (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید محمد حسینی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید سیدداود حسینی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید محمدجلیل علی زاده اروج کندی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید احمد کبریایی (استان تهران، شهرستان ورامین) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید محمود برزویی (استان سمنان، شهرستان سمنان) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید محمود طاهریان (استان سمنان، شهرستان سمنان) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید محمود صالحیان (استان اصفهان، شهرستان خوانسار) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید پولاد ابراهیمی (استان آذربایجان شرقی، شهرستان ورزقان) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید حسین جعفری (استان مرکزی، شهرستان آشتیان، روستای نادر آباد) (۱۳۶۳ ه.ش)

• آغاز عملیات ظفر ۴ در منطقه دهوک توسط سپاه (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید سیدعبدالله نصرزاده جوان (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید محمدتقی شیری (استان مازندران، شهرستان فریدونکنار) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم محمدحسین مرادی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۲ ه.ش)

• شهادت شهید اقتدار فرهنگی حجت الاسلام والمسلمین ابراهیم انصاری رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان (۱۳۹۲ ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم محمد سخندان (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۹۴ ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم علیرضا جیلان (استان چهارمحال و بختیاری، شهرستان بروجن) (۱۳۹۶ ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم بابک نوری هریس (استان گیلان، شهرستان رشت) (۱۳۹۶ ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم عارف کاید خورده (استان خوزستان، شهرستان دزفول) (۱۳۹۶ ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم محمد محمدی (لشکر فاطمیون) (۱۳۹۶ ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم مهدی خوش‌آمدی (لشکر فاطمیون) (۱۳۹۶ ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم سیدعلی احمد جعفری (لشکر فاطمیون) (۱۳۹۶ ه.ش)



منبع خبر

روزی که همسر مریم و برادرشوهر فهیمه شهید شدند بیشتر بخوانید »