شهید برونسی

جلوه هایی از عشق و ارادات شهدا به حضرت زهرا (س)

جلوه هایی از ارادت شهدا به مادرشان حضرت زهرا(س)


جلوه هایی از عشق و ارادات شهدا به حضرت زهرا (س)

حاج قاسم دلباخته حضرت زهرا (س) بود

هر سال فاطمیه ده شب مراسم می‌گرفت. اوایل برنامه را در حیاط خانه‌اش در کرمان برگزار می‌کرد. ده سال بعد، با جابجایی مکان خانه اش به خیابان شهید رجایی فعلی زمین کنار خانه اش را خرید به آن ملحق کرد و اسمش را گذاشت بیت الزهرا (س). سال ۱۳۷۶ که به تهران منتقل شد، بیت الزهرا را وقف عزاداری کرد. دوست داشت آنجا مرکزی برای نشر فرهنگ قرآن و اهل بیت (ع) باشد. حتی پیمانکار صحن حضرت زهرا (س) در نجف اشرف را آورد تا فضای داخلی آنجا را طبق معماری اسلامی ایرانی تزیین کند. می‌گفت: دوست دارم تا فاطمیه تمام شود.

در مراسم فاطمیه بیشتر کارها با خودش بود؛ از جارو زدن تا چای دادن. برای تمیز کردن سرویس های بهداشتی بیت الزاهرا کارگر گرفته بودیم. تا فهمید رفت پایین پیششان. نگذاشت کارگرها دست بزنند. بعد همه را بیرون کرد. قدغن کرد کسی پایین برود. در را بست و مشغول تمیز کردن شد. بعد از ۴۵ دقیقه آمد بیرون. یک نفس راحت کشید و گفت: «آخیش؛ منم تونستم به عزاداری حضرت زهرا (س) یه خدمتی بکنم.» کار که زیاد بود. حاجی سخت ترین و بی ریاترین را انتخاب کرده بود.

راویان: فاطمه مراد زاده و ابراهیم شهریاری کتاب سلیمانی عزیز نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸٫ ؛

جلوه هایی از عشق و ارادات شهدا به حضرت زهرا (س)

محبت حضرت زهرا (س) در سیره شهید عبدالحسین برونسی

شب عملیات، نزدیک خاکریز عراقی‌ها برخورد کرده بودند به میدان مین. هرچه می گشتند معبرش را پیدا نمی‌کردند. حاج عبد الحسین برونسی سر درگم بود و چهل پنجاه متر آن طرف تر یک گردان نیرو منتظر دستورش.

می‌گفت: متوسل شدم به حضرت زهرا سلام الله علیها. دلم شکست. گریه ام گرفت. نمی دانم چند دقیقه گذشت. بی اختیار دستور حمله را صادر کردم.

محمدرضا فداکار می گفت: آن شب حتی یک مین هم عمل نکرد. چند روز بعد، سه نفر از بچه ها رفتند طرف همان میدان مین. پای یکی از آنها بر اثر انفجار مین قطع شد. میدان پر بود از مین‌های ضدنفر. کلاه خود را که پرتاب می کردیم، مین ها به یک منفجر می‌شدند.

راوی: همرزم شهید

کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار

جلوه هایی از عشق و ارادات شهدا به حضرت زهرا (س)

خط عاشقی شهید سید مجتبی علمدار

گاهی درد پهلو امانش را می برید. می رفتم کنارش، می خواستم پهلویش را بمالم تا آرام شود. می گفت: مادر! این در ارثیه مادرم زهراست. بگذار با همین درد به آرامش برسم.

راوی: مادر شهید

کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار ۱۳۹۵،

جلوه هایی از عشق و ارادات شهدا به حضرت زهرا (س)

ارادت شهید محمد رضا تورجی زاده به حضرت زهرا (س) و سادات

از بس که شیفته حضرت زهرا (س) بود، به سادات هم ارادت ویژه ای داشت. گردانی داشت به نام یا زهرا (س) که بیشتر نیروهایش از سادات بودند.

داشت سوار تویوتا می شد که برود، رفتم جلو و گفتم: برادر تورجی می خواهم بیایم گردان یا زهرا (س). گفت: شرمنده جا نداریم. گفتم: مگر می شود گردان مادرمان برای ما جا نداشته باشد؟ تا فهمید سیدم پیاده شد، خودش برگه ام را برد پرسنلی و اسمم را نوشت.

یک روز هم رفتم مرخصی بگیرم. نمی داد. نقطه ضعفش را می دانستم. گفتم: شکایتت را به مادرم می کنم.

از سنگر که آمدم بیرون، پا برهنه و با چشمان اشک آلود  آمده بود دنبالم. با یک برگه مرخصی سفید امضاء.

گفت: هر چقدر خواستی بنویس؛ اما حرفت را پس بگیر.

راوی: سید احمد نواب

کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم به نقل از کتاب یا زهرا (س)، گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ص ۱۲۶٫

جلوه هایی از عشق و ارادات شهدا به حضرت زهرا (س)

دعوت حضرت زهرا (س) از شهید سید حمید میر افضلی

سید حمید را در منطقه عملیاتی خیبر و قرارگاه نوح دیدمش. خوشحال شادمان بود و البته کتوم. همین قدر به من گفت که حضرت زهرا (س) به من گفته اند بیایم اینجا. هر چه اصرار کردم، بیشتر از این نگفت.

گفت: بگذار در دل خودم باشد.

شهید همت آمده بود دنبال یک گردان نیرو. سردار سلیمانی هم سید حمید را با همت همراه کرد برای تحویل نیروها. اما گلوله تانک امان شان نداد. سر و دست همت مجروح شده بود و صورت و پهلوی سید حمید. روز سوم جمادی الثانی بود و روز شهادت حضرت زهرا (س).

خدا بیش از این نمی خواست سرش مخفی بماند.

پا برهنه در وادی مقدس، نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، چاپ اول- ۱۳۹۳؛ ص ۱۱۹ و ۱۲۵-۱۲۴٫

سه روز بعد که در اتاق را باز کردند سید محمد خندان و شادمان از اتاق بیرون آمد و با خوشحالی گفت: «در این سه روز مادرم زهرا برایم آب و غذا می آورد و هم اکنون از دست مبارک ایشان آب نوشیدم».

عراقی ها بعد از شنیدن این مطلب خیلی عصبانی شدند. سید محمد را دوباره به اتاق مرگ بردند و آن قدر شکنجه اش کردند تا به شهادت رسید.

راوی: منصور

کتاب سلاح های بی فشنگ؛ خاطرات آزادگان ۱؛ نوشته عباس میرزایی. ناشر: اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کرمان.

جلوه هایی از عشق و ارادات شهدا به حضرت زهرا (س)

عشق و ارادت به حضرت زهرا در سیره شهید مجید شهریاری

می خواستیم تابلوهای با عنوان “یا فاطمة الزهرا” نوشته و به اتاق های دانشکده نصب کنیم.

بعضی دانشجوها می گفتند: “این کارها جاش اینجا نیست”.

دکتر موافق نبود. می گفت: “اتفاقا جاش همین جاست. باید این دانشگاه را با اهل بیت (ع) ضمانت کنیم”.

دکتر خیلی روی زمان کلاس حساس بود و اصرار داشت که ۹۹ درصد ۱۲۰ دقیقه را درس بدهد. اما روزهایی که به نام اهل بیت (ع) گره خورده بود، قاعده اش فرق می کرد. روز شهادت حضرت زهرا (س) چند کتاب عربی و فارسی همراه خود آورده بود و نیم ساعت درباره حضرت صحبت کرد.

نمی دانم آن روز در ذهنش چه گذشت که شروع کرد با صدای بلند گریه کردن. های های گریه می کرد و ما هاج و واج دکتر بودیم و فقط نگاهش می کردم.

شهید علم؛ دانشمند شهید دکتر مجید شهریاری در آینه خاطرات؛ تهیه و تنظیم: دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی. ناشر: دفتر نشر معارف. نوبت چاپ: نهم؛ صفحه ۳۶٫

جلوه هایی از عشق و ارادات شهدا به حضرت زهرا (س)

ارادت شهید عبد المهدی مغفوری به نام حضرت فاطمه (س)

عبد المهدی ارادت ویژه ای به حضرت زهرا (س) داشت. به طوری که حتی حرمت اسم فاطمه را هم نگه می داشت.

یک روز به من گفت: چند فرزند دختر داری؟ گفتم: پنج فرزند. گفت: آیا اسم هیچ کدام از آنها را فاطمه گذاشته ای؟ بهترین نام برای دختر فاطمه است.

دختر دومم مدام کفش هایش را گم می کرد و پا برهنه می آمد خانه. روزی باهم داشتیم می رفتیم مسجد جامع. باز کفش هایش را گم کرده بود و پا برهنه می آمد.

گفت: بابا! اگر پاهایم زخم بشود، فرش های مسجد نجس می شود چه کار کنم؟ عبد المهدی بغلش کرد.

به عبد المهدی گفتم: این دختر زیاد کفش هایش را گم می کند، یک بار دعوایش کن حواسش را جمع کند.

گفت: چون هم نام فاطمه زهرا (س) نمی توانم بهش چیزی بگویم.

راوی: زهرا سلطان زاده؛ همسر شهید

کتاب کوچه پروانه ها؛ خاطرات شهید عبد المهدی مغفوری. نوشته اصغر فکوری. ناشر: لشکر ۴۱ ثار الله. نوبت چاپ: اول-۱۳۷۸٫ صفحه ۵۱ و ۸۴٫

جلوه هایی از عشق و ارادات شهدا به حضرت زهرا (س)

عنایت حضرت زهرا (س) به شهید محمد حسن فایده

پانزده نفری در محاصره دشمن گیر کرده بودیم. از فشار تشنگی، بی حال و خسته خواب مان برد. بیدار که شدیم محمد حسن گفت: توی خواب حضرت زهرا (س) را دیدم. به من آب دادند و قمقمه یکی از شهدا را پرکردند.

فوری رفتیم سر وقت قمقمه های شهدا. یکی شان پر بود از آب خنک. انگار همین الان داخلش یخ انداخته بودند.

همه سیراب شدیم از مهریه حضرت زهرا (س).

راوی: غلام علی ابراهیمی

کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار ۱۳۹۵، خاطره  ۷۰ 

جلوه هایی از عشق و ارادات شهدا به حضرت زهرا (س)

خاطره شهید حسین خرازی از یک شهید سوخته

مرحله دوم عملیات بیت المقدس بود. با حسین در حال سرکشی از خط بودیم که در مسیر دیدیم یک نفر بر پی ام پی  در حال سوختن بود و رزمندگانی با دست خاک بر آن می ریختند تا خاموش کنند.

جلوتر رفتیم. رزمنده ای داخلش بود و حین سوختن با خدا بلند و سلیس صحبت می‌کرد:

خدایا الان پاهایم دارد می سوزد، می خواهم آن طرف پاهای مرا ثابت قدم کنی.

خدایا الان سینه ام سوخت. این سوزش به سوزش سینه حضرت زهرا (س) نمی رسد.

خدایا الان دستانم می سوزد. از تو می خواهم آن دنیا دستانم را به طرف تو دراز کنم؛ دستانی که گناه نداشته باشد.

خدایا صورتم دارد می سوزد. این سوزش برای امام زمان و برای ولایت است. اولین بار حضرت زهرا (س) این طور برای ولایت سوخت.

آتش به سرش که رسید، گفت: خدایا دیگر طاقت ندارم لا اله الا الله. خدایا خودت شاهد باش، خودت شهادت بده، سوختم ولی آخ نگفتم.

به اینجا که رسید  سرش با صدای تقّی از هم پاشید.

بچه ها در حال خود نبودند. زار زار گریه می کردند. حسین را نگاه کردم، گوشه ای زانو بغل گرفته و نشسته بود. های های گریه می کرد. می گفت: خدایا من چطور جواب اینها را بدهم.

دستم را که روی شانه اش گذاشتم، گفت: ما فرمانده این هاییم. اینها کجا ما کجا؟  آن دنیا خدا ما را نگه   نگه نمی دارد و نمی گوید جواب این ها را چه می دهی؟

پاهایش نای بلند شدن نداشت. پشت موتور که نشست، سرش را روی شانه ای گذاشت و آن قدر گریه کرد که پیراهن و زیر پوشم خیس اشک شد.

موقع برگشت بچه ها خاکسترش را در یک گونی ریخته بودند و برایش زیارت عاشورا می خواندند.

حسین می گفت: ای کاش ماهم مثل شهید معرفت پیدا کنیم.

راوی: علی مسجدیان

کتاب زندگی با فرمانده؛ خاطراتی از شهید حسین خرازی؛ نویسنده: علی اکبر مزد آبادی، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: سوم؛ ۱۳۶۴، صفحات ۱۳-۱۱

جلوه هایی از عشق و ارادات شهدا به حضرت زهرا (س)

یا زهرا (س)؛ ذکر آرام بخش شهید مصطفی ردانی پور

مصطفی مجروح شده بود. از مچ تا بازو، عصب دستش باید عمل می شد. زیر بار بی هوشی نمی رفت.

می گفت: اگر می توانید، بدون بی هوشی عملم کنید. ولی اج

ازه نمی دهم بی هوشم کنید. من یا زهرا(س) میگویم، شما عمل را شروع کنید.

کتاب یادگاران، جلد هشت؛ کتاب ردانی پور، نویسنده: نفیسه ثبات، ناشر: روایت فتح، تاریخ چاپ: چهارم-  ۱۳۸۹؛ صفحه ۳۵

جلوه هایی از عشق و ارادات شهدا به حضرت زهرا (س)

جلوه محبت حضرت زهرا (س) در سیره شهید سید مرتضی آوینی

سر چند قسمت از مطالب مجله سوره انتقاد تندی نسبت به سید مرتضی داشتم.

با ناراحتی رفتم خانه و قصد داشتم داشتم که دیگر همکاری نکنم. پلک که روی هم گذاشتم، حضرت فاطمه (س) را خواب دیدم. سه بار از سید گله کردم و هر سه بار حضرت فرمود: «با پسر من چه کار داری؟».

بعد از مدتی نامه ای سید برایم رسید که نوشته بود:«یوسف جان! دوستت دارم. هر جایی که می خواهی  بروی برو. ولی بدان برای من پارتی بازی شده و اجدادم هوایم را دارند.»

راوی: یوسف علی میر شکاک

کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار ۱۳۹۵،

 

انتهای گزارش

 



منبع خبر

جلوه هایی از ارادت شهدا به مادرشان حضرت زهرا(س) بیشتر بخوانید »

سپاه و بسیج همواره مدافع حقوق کارگران خواهند بود

سپاه و بسیج همواره مدافع حقوق کارگران خواهند بود


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، سردار سرلشکر «حسین سلامی» فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مناسبت هفته کار و کارگر و روز بسیج کارگران و کارخانجات پیامی صادر کرد.

متن این پیام به شرح زیر است:

بسمه تعالی

ملت بزرگ ایران در دهه‌های پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی؛ آفرینش‌گر حماسه‌هایی جاودان در صحنه دفاع از استقلال و هویت اسلامی و اعتبار و منزلت تمدنی خود بوده‌اند.

آن‌ها در مقابل جنگ، تحریم، فتنه، تکفیر و ترور، شرافتمندانه ایستاده‌اند. پاکترین و شریفترین بخشی از جامعه که در تمام این حوادث و رویداد‌های عظیم درخشید و در مسیر ساختن ایران قوی و عبور از تحریم‌ها نقش قاطعی آفرید، قشر نجیب و پر تلاش کارگر بود.

تقدیم ۱۴ هزار شهید یک صفحه نورانی و پرافتخار از این قشر الهی است که محبوب پیامبر اعظم (صلوات الله علیه و اله) است بازوی کارگر بوسه گاه نبی مکرم اسلام است.

در نگاه امام بزرگوار (ره) و در منطق رهبر عزیزمان، کارگران جایگاهی رفیع و منزلتی عظیم دارند.

حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و حضرت امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) همواره حامی و پشتیبانی کارگران عزیزمان بوده‌اند و رضایت ایشان از این جامعه پاک و بی ادعا؛ بیانگر تأثیر آنان در اعتلاء حال خوب جامعه است که در بیانات نورانی اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی (مد ظله العالی) جلوه‌ای درخشان داشت.

۹ اردیبهشت سالروز تشییع نمادین «شهید عزیز عبدالحسین برونسی» است که نشانگر و مظهر فضائل جامعه کارگری است، به عنوان روز بسیج کارگری نام‌گذاری شده و ۱۲ اردیبهشت روز جهانی کارگر است تا همگان بتوانند بخش کوچکی از دین خود را با تقدیر از این عزیزان ادا نمایند.

سپاه پاسداران و بسیج مستضعفان همواره در کنار شما و مدافع حقوق و مطالبات به حق شما خواهند بود.

اینجانب، این ایام را به همۀ کارگران شریف و خانواده‌های صبور و شکیبای آنان صمیمانه تبریک عرض نموده و دست بوس شما عزیزان هستم.

همه ما اراده‌ها و قلب‌های خود را به یکدیگر پیوند میزنیم و اوامر رهبر عظیم‌الشأن‌مان را که در مراسم ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ در جمع کارگران ابلاغ فرمودند را به صورت جدی اجرا می‌نمائیم.

عزت و سربلندی همه شما عزیزان را از خداوند بزرگ مسئلت دارم.

انتهای پیام/ 200

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سپاه و بسیج همواره مدافع حقوق کارگران خواهند بود بیشتر بخوانید »

هشتگ «کارگر ایرانیم» ترند برتر فضای مجازی+ تصاویر

هشتگ «کارگر ایرانیم» ترند برتر فضای مجازی+ تصاویر


به گزارش مجاهدت از فضای مجازی دفاع‌پرس، کاربران شبکه‌های اجتماعی نسبت به هفته کارگر واکنش نشان دادن و هشتگ «کارگر ایرانیم» ترند برتر فضای مجازی شد.

هشتگ «کارگر ایرانیم» ترند برتر فضای مجازی+ تصاویر

هشتگ «کارگر ایرانیم» ترند برتر فضای مجازی+ تصاویر

هشتگ «کارگر ایرانیم» ترند برتر فضای مجازی+ تصاویر

هشتگ «کارگر ایرانیم» ترند برتر فضای مجازی+ تصاویر

هشتگ «کارگر ایرانیم» ترند برتر فضای مجازی+ تصاویر

هشتگ «کارگر ایرانیم» ترند برتر فضای مجازی+ تصاویر

هشتگ «کارگر ایرانیم» ترند برتر فضای مجازی+ تصاویر

هشتگ «کارگر ایرانیم» ترند برتر فضای مجازی+ تصاویر

هشتگ «کارگر ایرانیم» ترند برتر فضای مجازی+ تصاویر

انتهای پیام/ 801

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

هشتگ «کارگر ایرانیم» ترند برتر فضای مجازی+ تصاویر بیشتر بخوانید »

خاطره ای عجیب از زندگی مشترک شهید برونسی

عنایت امام رضا (ع) به شهید برونسی برای تولد فرزندش


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس، عبدالحسین برونسی یکی از سرداران شهید خراسان رضوی است که ۲۵ اسفندماه سال ۱۳۶۳ و در حالی که مسوولیت فرماندهی «تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع)» را بر عهده داشت در عملیات «بدر» و شرق دجله به شهادت رسید.

برونسی متولد مشهد و عضوی از رزمندگان «لشکر ۵ نصر» خراسان بود. مزار وی در بهشت رضا (ع) مشهد قرار دارد.

عبدالحسین بیست و سوم شهریورماه ۱۳۲۰ در مشهد به دنیا آمد. وقتی در لباس سربازی به روستا آمد مردم از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجیدند. ورود ماموران اصلاحات ارضی شاه و عدم قبول آب و ملک باعث مهاجرتش به شهر مشهد شد. مشاغل متفاوت را آزمود و چون در هر کدام شبهه‌ای بود دست به بنایی زد. با ارشادات مقام معظم رهبری با مسایل سیاسی آشنا شد و پا در رکاب مبارزه با رژیم پهلوی گذاشت و ماموران ساواک در زیر شکنجه دندان‌هایش را شکستند.

انقلاب که پیروز شد، جزو نخستین افراد اعزامی به کردستان بود. عرصه‌های نبرد حق علیه باطل بستر مناسبی بود که استعداد بالقوه او به فعل درآید و از فرماندهی گروهان، به فرماندهی تیپ هجدهم جوادالائمه (ع) برسد. سال‌ها رشادت و ایثارگری او زبانزد خاص و عام بود تا آنجا که دشمن چنان هراسی از برونسی داشت که برای سرش جایزه تعیین کرد.

بعد از زیارت خانه خدا به مرحله‌ای از شهود رسیده بود که زمان و مکان شهادت خودش را می‌دید و سرانجام در عملیات بدر، پس از رشادت بسیار در «چهارراه خندق» به شهادت رسید.

فرازی از وصیت‌نامه شهید

«شما ای زن، چون زینب کبری (سلام‌الله علیها) فرزندانم را هم پدری کن و هم مادری، مادری که اسلام می‌گوید. همسر عزیزم، شما هفت فرزند دارید، باید آن‌ها را آنچنان با اسلام آشنا کنید که روز قیامت هم به درد خودت بخورند و هم به درد من. در راه امام خمینی که همان راه قرآن و راه امام حسین (ع) است بروند تا سر حد شهادت. از همه شما می‌خواهم که هر موقع پسرانم را داماد کردید، یک دختر مومن بگیرید، فاطمه و زهرا را هم یک شوهر مومن برایشان انتخاب کنید، برای داماد و عروس کردن فرزندانم پی مال دنیا نروید، فقط ببینید که از همه بهتر، خدا را می‌شناسد، ملاک خدا باشد. در هر کار اگر انسان خدا را در نظر بگیرد انحراف ایجاد نمی‌شود.

همسر عزیزم! اگر شما این حرف‌هایی که من در وصیتنامه نوشتم، عمل کردید، من اگر در راه خدا شهید شدم، شما را تا به بهشت نبرم! خودم نمی‌روم. از همه شما می‌خواهم که مرا حلال کنید و از پدر و مادر مهربانم هم می‌خواهم که مرا حلال کنند.

برونسی در عملیات بدر بسیار ناراحت و گرفته به نظر می‌رسید، چون عملیات خیبر و آنچه در عملیات خیبر اتفاق افتاده بود، خیلی برایش سنگین و متاثرکننده بود؛ بنابراین خیلی تاکید می‌کرد که هیچکس اجازه عقب‌نشینی در این عملیات را ندارد و باید ما هدفمان را بگیریم حتی اگر تا آخرین نفرمان هم به شهات برسیم، ولی باید به سر چهار راه برسیم. واقعا این را به عنوان شعار نمی‌گفت، از قلبش و از تمام نهادش این ندا برمی‌خواست و به صورت بلند و با فریاد می‌گفت: «وعده ما سر چهارراه»، این چهارراه هم به اصطلاح پدی بود که دشمن آورده بود، در عمق جزیره ایجاد کرده بود.

یعنی از اتوبان بصره منشعب می‌شد و یک خط پدافندی به حساب می‌آمد که دشمن تشکیل داده بود. تقاطع آن بعضی از جاده‌هایش به صورت عمودی به داخل جزیره می‌آمد که به این‌ها در واقع می‌گفتیم پد. جاده‌ای بود، ولی چون بلند بود ارتفاعش از سطح آب گرفتگی هور نزدیک به سه متر (دو و نیم تا سه مترمربع) از هور می‌آمد از توی آب یعنی می‌آمدی بالا تا می‌رسیدی به خود جاده. عرض جاده هم حدودا هشت متر بود، این تنها جاده‌ای بود که ما داخل آب داشتیم.»

خاطره‌ای از زندگی مشترک

شهید می‌گفت یک روز مادر همسرم به من گفت: عبدالحسین بدو بدو که الان همسرت فارغ می‌شود. بدو و یک قابله بیاور. من هم سوار موتور شدم رفتم دنبال قابله. وقتی می‌خواستم از چهارراه شهدا بگذرم، ناگهان چشمم به گلدسته‌های حرم امام رضا (ع) افتاد. می‌گوید اصلا به طور کل کارم را فراموش کردم و سر موتور را کج کردم و به طرف حرم امام رضا (ع) رفتم.

بعد از خواندن زیارتنامه و نماز و رفع خستگی تازه یادم آمد که دنبال قابله آمده‌ام. یکی دو ساعت گذشته بود. وقتی به خانه برگشتم به خاطر سر و صدای زیاد موتورسیکلت، آن را دو تا کوچه پایین‌تر گذاشتم و آهسته آهسته به طرف خانه رفتم. وقتی به خانه رسیدم دیدم مادر خانم جلوی در ایستاده و منتظر است. با خودم گفتم: الان حتما یک سیلی به گوشم خواهد زد، اما دستی به پشتم زد و گفت دستت درد نکند عجب قابله‌ای فرستادی. من هم قضیه را تعریف نکردم، وقتی وارد منزل شدم، بچه متولد شده و اوضاع هم آرام بود. بعد از مدتی که ماجرا را از خانمم پرسیدم، گفت: وقتی دنبال قابله رفته بودی، خانمی آمد و گفت که عبدالحسین مرا فرستاده است. از خانمم پرسیدم که آن خانم کی بود؟ گفت: من سوال کردم، اما او گفت: مرا عبدالحسین فرستاده. کارش را انجام داد، رفت و پولی هم نگرفت.

انتهای پیام/ ۳۶۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عنایت امام رضا (ع) به شهید برونسی برای تولد فرزندش بیشتر بخوانید »

فیلم/ شهیدی که برای خود کفن نخواست

فیلم/ شهیدی که برای خود کفن نخواست



امروز ۲۳ اسفند سالروز شهادت شهید عبدالحسین برونسی است که در عملیات بدر به درجه رفیع شهادت نائل شد.


دریافت
3 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ شهیدی که برای خود کفن نخواست بیشتر بخوانید »