شهید حاج قاسم سلیمانی

عصر «شعر سوره» ویژه شهدای مقاومت برگزار شد

عصر «شعر سوره» ویژه شهدای مقاومت برگزار شد


عصر «شعر سوره» ویژه شهدای مقاومت برگزار شد

به گزارش نوید شاهد؛ عصر «شعر سوره» ویژه شهدای مقاومت با حضور شاعران مقاومت در دانشگاه بین‌المللی سوره برگزار شد. هنگامی که وارد سالن برگزاری مراسم شدم، تصاویر و تابلوهای نقاشی‌شده از چهره سیدالشهدای مقاومت، شهید «قاسم سلیمانی» به چشم می‌خورد.

یکی از این آثار، تابلویی دوطرفه بود که یک طرف آن تصویر شهدای مقاومت از جمله شهیدان قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و محسن حججی  بود و طرفی دیگر تصویر دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا، «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، ملک سلمان «سلمان بن عبد العزیز بن عبد الرحمن آل سعود» پادشاه عربستان سعودی و سربازان داعش به چشم می‌خورد.

سمت دیگر این سالن، تابلوی هنرهای تجسمی از دست‌هایی به چشم می‌خورد که با گلی در دست، صدای صلح بودند و در میان این دست‌ها، چفیه‌ای فلسطینی به چشم می‌خورد که به شکل آن بخش از فلسطین که دست نیروهای مقاومت است، به نظر می‌آمد.

دور این دست‌ها و چفیه، قرمزرنگ بود و این معنی را تداعی می‌کرد که مقاومت فلسطین با خون سربازان این جبهه است که پابرجا مانده است.

سمت دیگر سالن نیز فرد دیگری در حال کشیدن چهره شهید «خالد نبهان و نوه‌اش، ریم» پدربزرگ فلسطینی و نوه‌اش بود. «خالد نبهان» پدربزرگ اهل غزه بود که بر اثر حملات رژیم صهیونیستی سال گذشته نوه‌اش «ریم» را که دخترکی چهارساله بود، از دست داد و پس از آن به‌دلیل بازی با بچه‌های غزه و دلداری دادن آنها به «پدربزرگ غزه» معروف شد و چند ماه قبل خودش نیز بر اثر شلیک مستقیم تانک رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.

تصویر وداع این پدربزرگ فلسطینی با نوه‌اش، یکی از تصاویری است که ترند صفحات فضای مجازی شده است.

فردی که این تابلو را نقاشی کرد، در توضیح آثاری که نقاشی کرده بود، گفت: من در این روز دو اثر نقاشی کردم که موضوع آن، بچه‌هایی هستند که توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند. من می‌خواهم بیشتر بچه‌های غزه، ظلمی که به آنها می‌شود و معصومیت آنها را به تصویر بکشم. کار اول من، رنگ روغن است و تصویر پدربزرگی است (که نوه شهید خود را در حملات رژیم صهیونیستی از دست داد) موقع شهادت نوه‌اش چشمان او را باز می‌کند و داخل چشمانش را می‌بوسد.

وی افزود: تصویر دومی که کار کرده‌ام، طراحی کار کرده‌ام که تصویر مادری است که بچه‌اش به شهادت می‌رسد و کفن فرزندش را در آغوش می‌گیرد و این هم فیلمی بود که وایرال شده بود و من این صحنه را طراحی کردم و اطراف آن را با گل‌های شقایق که با آبرنگ طراحی شده است، کلاژ کردم.

سمتی که تریبون سالن در آن قرار داشت، با پس‌زمینه‌ای که متناسب با موضوع جبهه مقاومت بود، تزئین شده بود. روی این پس‌زمینه تصاویر شهیدان جبهه مقاومت یحیی السنوار، قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و سید حسن نصرالله به چشم می‌خورد؛ کنار آنها نیز یکی از آخرین جملات سید عزیز مقاومت، سید حسن نصرالله «بسمه تعالی؛ قطعاً سَنَنتَصِرُ» قرار داشت.

همچنین در کنار آن تصویری از شهید «مهدی باکری» فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا در دفاع مقدس به چشم می‌خورد و زیر آن بیت ترکی «عَلَم سبز اباالفضل (ع) نگهباندی بورا/ خسم نامرده دِنَن گَس سَسی ایراندی بورا» به چشم می‌خورد.

هرکدام از شاعرانی که در این عصر شعر حضور داشتند، سعی داشتند ابیاتی چند از اشعار خود را که در مورد جبهه مقاومت، شهید قاسم سلیمانی و شهدای مقاومت است، بخوانند.

 

انتهای پیام/



منبع خبر

عصر «شعر سوره» ویژه شهدای مقاومت برگزار شد بیشتر بخوانید »

برگزاری مراسم چهلمین روز تدفین شهید گمنام در بابلسر 


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از مازندران، مراسم چهلمین روز تدفین شهید گمنام شهرک ساحلی و پنجمین سالگرد شهادت حاج «قاسم سلیمانی» چهارشنبه ۱۹ دی ساعت ۱۸ در مصلی المهدی (عج) شهرستان بابلسر برگزار می‌شود.

برگزاری مراسم چهلمین روز تدفین شهید گمنام در بابلسر 

این مراسم نورانی با سخنرانی حجت الاسلام «دانشمند» و مدیحه سرایی «عباس طهماسب‌پور» همراه هست.

برگزاری مراسم چهلمین روز تدفین شهید گمنام در بابلسر 

انتهای پیام/

 

 

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

برگزاری مراسم چهلمین روز تدفین شهید گمنام در بابلسر  بیشتر بخوانید »

مهندس اوحدی: همکاری معاونت فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران و صداوسیما برای تقابل با «ناتوی خطرناک فرهنگی»

تحول در مقابله با ناتوی فرهنگی با همکاری بنیاد شهید و رسانه ملی


مهندس اوحدی: همکاری معاونت فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران و صداوسیما برای تقابل با «ناتوی خطرناک فرهنگی»

به گزارش نوید شاهد؛ مهندس سعید اوحدی در این برنامه با گرامی‌داشت یاد و خاطر همه شهدا به ویژه شهدای محور مقاومت، شهدای مراسم تشییع شهید حاج قاسم سلیمانی، شهدای حادثه تروریستی در گلزار شهدای کرمان و شهدای حادثه هواپیمای اوکراینی، گفت: اولین بار که مقام معظم رهبری در باره شهیدی عنوان «مکتب» را نام بردند از شهید حاج قاسم سلیمانی بود، شهید سلیمانی ویژگی‌هایی داشتند که در زمان حیات؛ سردار سلیمانی بودند و بعد از شهادت سردار دل‌ها شدند.

مهندس اوحدی گفت: شهید سلیمانی عصاره فضائل همه شهدا در دوره معاصر، گذشته و آینده هستند. ویژگی‌هایی که شهید سلیمانی داشتند از ایشان یک شخصیت چند بعدی ساختند. مکتب یعنی یک هژمونی چند بعدی که ظرفیت حل مسائل در ابعاد مختلف داشته باشد و شهید سلیمانی این ویژگی‌ها را داشتند و برای همین مکتب شهید سلیمانی بری ایشان از سوی مقام معظم رهبری عنوان شد.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران با اشاره به شاخص‌های مدیر کارآمد، اظهارداشت: تلاش و پشتکار، روحیه مردمی بودن، سعه صدر، مهربانی با فرزندان شهدا، اخلاق و تواضع، نظارت و پیگیری بر روند کارها، برنامه محوری و آینده‌نگری، همه این ویژگی‌ها برای مدیر کارآمد در اوج خودش در شهید حاج قاسم سلیمانی وجود داشت. شهید حاج قاسم سلیمانی از زمان خودش جلو بود و خانواده شهدای فاطمیون از شهید سلیمانی طوری صحبت می‌کنند که به ایشان غبطه می‌خوریم، قصد نداریم بگویم که شهید سلیمانی دست نیافتی بود، «چهارمین جشنواره کارمند و مدیر تراز مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی» برای این برگزار می‌شود که بگویم می‌توان مثل «حاج قاسم» شد.

معاون رئیس جمهور با اشاره به آیه‌ای از قرآن کریم گفت: «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا» اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند برای شما قوه تشخیص قرار می‌دهد. اگر انسان از ظواهر دنیا جدا شود خداوند قوه تشخیص در او ایجاد می‌کند این انسان‌ها آینده را می‌توانند پیش‌بینی کنند. امیدواریم همه مدیران ما با این الگو و بشارتی که برای آنها وجود دارد خودشان را به ویژگی‌های  شهید سلیمانی نزدیک کنند. طبق فرمایش مقام معظم رهبری محور مقاومت زنده است و قدرت بیشتری دارد. زیرا شاهد هستیم که رژیم جنایتکار صهیونیست مستصال به دنبال حل مسائل است.

مهندس اوحدی با اشاره به تشکیل ستاد پیاده‌روی اربعین و مشکلاتی که در آن زمان در مرزها برای زائران پیاده روی اربعین وجود داشت، خاطرنشان‌کرد: مردم با شور اشتیاق برای پیاده روی اربعین به سمت مرزها رفتند و آمار زائران به بیش از یک میلیون رسید، شهید حاج قاسم سلیمانی با تدبیر توانستند در آن زمان  و در کوتاه ترین زمان مشکل زائران اربعین را حل کنند و این نشانه و ویژگی مدیر تراز مکتب شهید سلیمانی است.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران تصریح کرد: رسالت اصلی بنیاد شهید و امور ایثارگران ترویج و توسعه فرهنگ ایثار و شهادت است. گنجینه عظیمی از خانواده شهدا و ایثارگران در اختیار بنیاد قرار دارد و می‌توان برای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت از ابزاری مثل هنر برای انتقال مفاهیم استفاده کرد. معاونت فرهنگی و آموزش بنیاد شهید و امور ایثارگران توسط شورای راهبری تلاش دارد در حوزه‌های مختلف مثل فیلم، کتاب، شعر و روایت‌گری تفاهم‌نامه‌ای را با صدا و سیما داشته باشد و تحولی را در مقابل «ناتوی خطرناک فرهنگی» که برای تحریف ارزش‌های ما شکل گرفته است، ایجاد کند.

انتهای پیام/ 



منبع خبر

تحول در مقابله با ناتوی فرهنگی با همکاری بنیاد شهید و رسانه ملی بیشتر بخوانید »

عراقچی: دیپلماسی بخشی از مکتب مقاومت است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار بین‌الملل دفاع‌پرس، «سیدعباس عراقچی» وزیر امورخارجه کشورمان در مراسم نکوداشت شهید حاج قاسم سلیمانی در سخنانی، اظهار داشت: سردار شهید سلیمانی در تعابیر رهبری و هرجایی که از او صحبت می‌شود به‌عنوان تبلور مکتب مقاومت از او یاد می‌شود. مکتبی که بنیانگذار و نظریه‌پرداز آن امامین انقلاب بودند.

عراقچی افزود: از آرمان‌هایی که مرحوم امام خمینی (ره) آن را به دنیا به‌خصوص به دنیای اسلام معرفی کردند و نظریاتی که رهبر معظم انقلاب اسلامی داشتند منجر شد به آن چیزی که ما نام آن را مکتب مقاومت می‌گذاریم.

وزیر امور خارجه کشورمان ادامه داد: در این میان سردار شهید سلیمانی این مکتب را در صحنه عمل به محور مقاومت تبدیل کرد. شهید سلیمانی جریانی را در منطقه ایجاد کرد که از بین بردن آن غیر ممکن هست؛ چراکه مکتب مقاومت یک آرمان، طرز تفکر و هدف مقدس هست.

وی خاطرنشان کرد: مکتب مقاومت چیزی نیست که توسط سلاح و با بمباران از بین برود؛ این جریان و مکتب وابسته و متکی به هیچ فردی هم نیست که با شهادت افراد بخواهد از بین برود؛ زیرا یک آرمان، به‌خصوص یک آرمان مقدس را نمی‌توان از طریق گلوله از بین برد.

عراقچی اضافه کرد: اتفاقا ماجرا در این زمینه کاملا برعکس هست و مکتب مقاومت سلاح دارد و سلاح اصلی آن خون شهدا هست. این همان تعبیری هست که حضرت امام (ره) در جریان انقلاب اسلامی ایران فرمودند که خون بر شمشیر پیروز هست.

در حال تکمیل…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

عراقچی: دیپلماسی بخشی از مکتب مقاومت است بیشتر بخوانید »

فرشی از خون در مسیر عشق، گستردیم ما

فرشی از خون در مسیر عشق، گستردیم ما


فرشی از خون در مسیر عشق، گستردیم ما

به گزارش نوید شاهد، یکسال از عهد خونین و عروج عاشقانه لاله های سرخ و سوخته بال گلزار شهدای کرمان و میعادگاه مردم ایران با جهانمرد میدان شرف و شهادت، سیدالشهدای عزت و اقتدار، سردار سپهبد شهید سرباز قاسم سلیمانی، گذشت. روزی که در چهارمین سالروز عاشورای سردار دل ها، دشمن خبیث و خونخوار وحدت و عظمت امت، دست به جنایتی بزرگ زد و در دو عملیات انفجاری در مسیر موکب عزاداران سلیمان عشق، ده‌ها شهید و صدها زخمی بجا گذاشت. جانیان و حرامیان سلفی و تکفیری، با این جنایت وحشیانه، عمق کین توزی، خباثت و وحشت خود را از اسطوره سلیمانی و از مردم عاشق سردارشان نشان داد و بر همه آشکار کرد که این شاگردان شیطان، برای گرفتن انتقام شکست ها و ناکامیهای خود در منطقه و جهان اسلام، تا کجاها حاضر به جنون و جنایتند.

شهدای مظلوم سال گذشته در چنین روزی، خونبهای عهد جاوید این امت بیدارند با راه و آرمان سلیمانی که همان مسیر و منطق عزتمندی و مقاومت است. همانکه در این یکسال، بهایی به عظمت خون سیدحسن نصرالله ها، اسماعیل هنیه ها، فواد شکر ها، هاشم صفی الدین ها، یحیی سنوارها و…. داشت. همه در این یکسال به برکت خون شهدای کرمان، شهدای غزه و قدس، شهدای حماس و حزب الله لبنان، و همه شهدای بزرگ جبهه مقاومت، دانستند که رژیم غاصب و آمریکای جهانخوار و تروریستهای سلفی و تکفیری و داعشی، همه در یک مسیر، رو در روی یک جبهه اند. حوادث ابن روزهای سوریه، نشان می دهد که چرا دشمن داعش و جبهه النصره و تحریرالشام، جمهوری اسلامی و محور مقاومت و قاسم سلیمانی و این مردم است نه اشغالگران قدس!

خون شهدای کرمان، روشنای این افق حقیقت است. خونهایی در امتداد خون سردار بصیرت و غیرت… کاپشن صورتی و گوشواره های قلبی ریحانه کوچک، رقیه کربلای سیزدهم دی کرمان، مقدس‌ترین سند پیوند این مردم است با او که سردار دلهاست تا همیشه…

فرشی از خون در مسیر عشق، گستردیم ما…

همه آمده بودند. موکبها، برپا شده بود و سیل جمعیت عزادار و عاشق از کرمان و همه جای ایران، خود را به میعادگاه عشق با سردارشان سرباز وظیفه در خانه ی هر مسلمان مظلوم در همه جای جهان، رسانده بودند تا بازهم قیامتی دیگر بپا کنند. اما دشمن، تاب این اقیانوس وحدت و عظمت عاشقانه را نداشت. خواست نفرتش را با جنون ریختن خون، فرونشاند. دو عملیات تروریستی وحشیانه، ۹۶ شهید و صدها زخنی و مصدوم، حاصل این خشم و قساوت بود.
انفجار اول در ساعت ۱۴:۵۰ رخ داد که بر اثر آن ده‌ها نفر زخمی و تعدادی شهید شدند. در ساعت ۱۵:۱۷ در حالی که مردم و نیروهای امدادی در حال کمک به آسیب‌دیدگان و انتقال جانباختگان بودند، انفجار دوم با شدت بیشتری رخ داد.
ابتدا گفته شد که منشا انفجار، کپسول گاز بوده، اما بعد تکذیب شد. برخی منابع اظهار کردند که در ورودی گلزار شهدا دو کیف حاوی بمب وجود داشته و عوامل با استفاده از ریموت بمب‌ها را منفجر کرده‌اند. طبق اطلاعات اولیه بمب‌ها درون دو کیف قرار داشته‌اند. هر چند در دقایق اولیه پس از وقوع این حادثه، فرضیه عامل انتحاری توسط برخی رسانه‌های ایران مطرح شد ولی خبرگزاری ایرنا گزارش داد که مطابق بررسی‌های اولیه، دو بسته بمب‌گذاری شده با ریموت و کنترل از راه دور منفجر شده‌اند. خبرگزاری تسنیم، نزدیک به سپاه پاسداران هم اعلام کرد که انفجار کیف‌های جاسازی‌شده ی کنترل‌شونده در داخل سطل زباله یا انفجار بخشی از یک دستگاه خودرو پژو به محض توقف در محل، عامل این حادثه بوده‌اند. در نهایت داعش با قبول مسئولیت در این حمله اعلام کرد که دو عضو انتحاری در این عملیات دست داشتند.
در آمار اولیه در این حمله‌ها ۲۱۱ نفر مصدوم شدند و ۱۰۳ نفر شهید شده‌اند و حال برخی از زخمی‌ها هم وخیم گزارش شده‌است. بعدها شمار شهدا ۹۶ تن و شمار زخمی‌شده‌ها ۲۸۴ تن اعلام شد. گمان می‌رود بیشتر شهدا در انفجار دوم شهید شده‌اند.

نگاه کنید این زهراست؟!….

شهیده مریم قوچانی، دخترش فاطمه دهقانی و نوه دو ساله‌اش زهرا از مشهد برای شرکت در مراسم چهارمین سالگرد شهادت حاج‌قاسم سلیمانی به گلزار شهدای کرمان مشرف می‌شوند که در ۱۳ دی‌ماه بر اثر حمله تروریستی، مریم قوچانی و فاطمه دهقانی به شهادت می‌رسند و زهرا جانباز می‌شود. شهیده فاطمه دهقانی از ناحیه جمجمه سر آسیب جدی می‌بیند و دچار مرگ مغزی می‌شود که طبق وصیت این شهیده و رضایت خانواده‌اش اعضای بدنش اهدا می‌شود. برادر شهیده از آن روز می‌گوید: «آن روز برای بازکردن گچ دست پسرم به بیمارستان رفته بودم. ساعت حدود پنج بعدازظهر بود که همسرم با من تماس گرفت و گفت پدر چند باری با شما تماس گرفته است، گویا شما پاسخ‌شان را ندادید! گفتم نه من متوجه تماس‌شان نشدم. بعد به من گفت شنیدید چه شده؟ گفتم نه! می‌گویند در گلزار شهدای کرمان بمب منفجر شده است! کمی بعد پدرم با من تماس گرفت و گفت هر چه با مادر و خواهرت تماس می‌گیرم، کسی جواب نمی‌دهد. نگران‌شان هستم. با رصد اخبار و شنیده‌هایی که برایمان تلخ بود، شبانه راهی کرمان شدیم؛ من، برادرم و پدرم. در مسیر به سمت کرمان بودیم که دوستان به ما اطلاع دادند، در فضای مجازی عکسی منتشر شده است. نگاه کنید که این زهراست؟ ما تصویر را دیدیم و نتوانستیم تشخیص دهیم دختر فاطمه‌جان است که مجروح شده، در آن تصویر سر زهرا باندپیچی شده و خونی بود. همسرش هم آن روزها در کربلا بود. دوستانی که با او ارتباط گرفته بودند، ماجرای گلزار را برایش روایت کرده و آن تصویر را برایش فرستاده بودند و همسرش تا آن تصویر را دید، گفت این زهرا دختر من است.»

به هر گل می رسم، می بویم او را….

برادر شهیده در ادامه می‌گوید: «ما صبح به کرمان رسیدیم. صبح پنج‌شنبه خواهرهایم از تهران و مشهد آمدند و همگی برای پیداکردن نشانی از مادر و خواهرم به بیمارستان‌های کرمان رفتیم. همسر فاطمه هم از کربلا به کرمان آمد. فاطمه از ناحیه سر به شدت مجروح شده بود و زهرا در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار داشت. ما ماندیم و بی‌خبری از مادر؛ هرچه می‌گشتیم از او دورتر و دورتر می‌شدیم؛ مادر مفقود شده بود. ما در ساعات انتظار برای پیداشدن نشانه‌ای از مادر، حس و حال خانواده شهدای مفقودالاثر را تجربه کردیم. اصلاً خوب نبود. خودمان را به پزشکی قانونی رساندیم، اما مادر در میان شهدا نبود. باز هم راهی بیمارستان‌ها شدیم، اما خبری نشد. همان شب از طریق بچه‌های مسئول ستاد بحران کرمان دوباره به پزشکی قانونی مراجعه کردیم. آن‌ها گفتند دو شهید داریم که هنوز شناسایی نشده‌اند. بیایید ببینید که بین این دو نفر مادرتان را می‌توانید پیدا کنید یا خیر؟ آن بنده خدا که آنجا بود به ما گفت از چه طریقی می‌خواهید شناسایی کنید؟ گفتیم از دست و پایش؛ از چهره اش. چون مادر یک خال زیر لبش داشت. او گفت خانمی که اینجاست، اصلاً چهره‌ای برای شناسایی ندارد. گفتیم دستش؟! گفتند دستش هم سوخته است. برادرم گفت از کف پای مادر از ترک‌های کف پایش می‌توانیم او را شناسایی کنیم. نهایتاً مجاب شدند که به ما اجازه بدهند داخل برویم. بالای سر پیکر رفتیم، دست‌های مادر سوخته و چیزی نمانده بود. بعد به ما گفتند پاهایش سالم مانده که ما تا پایش را دیدیم گفتیم بله این مادر ماست. ما از ناخن پای مادر او را شناختیم. بعد هم کفش‌هایش را به ما نشان دادند که مطمئن شویم. تا کفش مادر را دیدم، آن را شناختم. یادم آمد مادر این کفش‌های راحتی را برای پیاده‌روی اربعین خریده بود و از آن استفاده می‌کرد. پای دیگر مادر از مچ قطع شده بود و از سر مادر تنها کمی از موهای پشت‌سرش باقی‌مانده بود. یک روز قبل از حادثه خواهرم و مادرم از مشهد با قطار به کرمان می‌روند و صبح روز ۱۳ دی‌ماه به کرمان می‌رسند و در منزل یکی از دوستان اسکان پیدا می‌کنند. آن‌ها بعد از خوردن صبحانه به شوق حضور در گلزار شهدای کرمان به سمت گلزار حرکت می‌کنند که در انفجار اول دچار حادثه می‌شوند.»

قلب در تهران، کبد در شیراز، کلیه ها در کرمان!

و حکایت اهدای عضو فاطمه که هر عضو بدن مطهرش به جایی از ایران رفت و در پیکری دیگر، زندگی آفرید: شب، پیکر مادر را به مشهد آوردیم و شنبه پیگیر کارهای تدفین او شدیم و یک‌شنبه قرار بر تشییع مادر بود که در میان تشییع به ما اطلاع دادند فاطمه هم شهید شده است. فاطمه و همسرش مدت‌ها پیش از این، کارت اهدای عضو گرفته بودند و خواهرم به شوهرش سفارش کرده بود که اگر من فوت کردم و امکان اهدای اعضایم بود، این کار را برای من انجام بدهید. دامادمان به فاطمه خانم می‌گوید از کجا معلوم که شما اول بروی؟ شاید من بروم. خواهرم گفته بود حالا هر کسی زودتر رفت برای دیگری این کار را انجام دهد؛ ان شاءالله. خواهرم پنج روز در بیمارستان بود. ما در مراسم تشییع مادر بودیم که دامادمان تماس گرفت و گفت: «به بابا بگویید که فاطمه هم شهید شده است. او کارت اهدای عضو داشته و می‌توان اعضایش را اهدا کرد. تصمیم شما چیست؟ اگر اجازه می‌دهید اعضای او را اهدا کنیم. موضوع را با پدر در میان گذاشتم و او هم اجازه داد و رضایتنامه را نوشت و به کرمان فرستادیم و اهدای عضو انجام شد. قلب او به تهران و کبدش به شیراز رفت و کلیه‌هایش هم در کرمان اهدا شد.»

 

داستان دو پسر عموی شهید!

برادر شهید حسین محمدآبادی، حکایت خود را از دو پسر عموی شهید حادثه می گوید؛ دو پسرعمویی که در یکی از موکب‌های مسیر پیاده‌روی گلزار شهدای کرمان از چند روز قبل از آغاز مراسم دست به کار شده بودند تا در چهارمین سالگرد شهادت حاج قاسم بهترین خدمات را به زائران ارائه دهند. حسین و حسن محمدآبادی که همه جا باهم و کنار هم بودند حتی در لحظه شهادت:
قرار گذاشته بود همراه دوستان و تعدادی از بستگان به کرمان بروند تا در مسیر گلزار شهدای کرمان خدمت کنند، اما من حتی پول کرایه ماشین حسین را نداشتم که به او بدهم. تا صبح بی‌خواب شده و ناراحت بود که چرا نمی‌تواند همراه بچه‌ها به گلزار برود. حال و هوای او را که دیدم رفتم و از یکی از دوستان خانوادگی‌مان پول قرض کردم و او را با پول قرضی راهی گلزار شهدای کرمان کردم. یکی از وظایف حسین در موکب مسیر گلزار شهدا، واکس زدن کفش‌های زائران بود. رفقایش می‌گفتند او با دل و جان این کار را انجام می‌داد…
: «حسن خیلی حاج قاسمی بود. او دو سالی می‌شد که در برنامه‌های سالگرد حاج قاسم شرکت می‌کرد و خودش را به گلزار شهدا می‌رساند. دی ۱۴۰۲ دومین سال خادمی‌اش در موکب بود. دوستانش می‌گویند قبل از اینکه بار و بنه را برای اعزام به موکب گلزار شهدا ببندیم همراه با چند نفر از بچه‌ها رفتیم تا برای پخت و پز موکب مقداری هیزم جمع آوری کنیم. حسن سر از پا نمی‌شناخت. خیلی خوشحال بود که برای حاج قاسم می‌تواند کاری انجام بدهد. مسئولمان درست کردن چای آتشی را به حسن سپرده بود. همه مقدمات آماده شد. من، امیرحسین، علی و مهدی سه نفر همراه حسن و حسین که همه در یک رده سنی بودیم، به موکبی که در مسیر گلزار شهدا بود رفتیم.»

بچه ها! یعنی می شود برویم و شهید برگردیم؟!…

«حسن ذوق و شوق عجیبی داشت. او روز حرکت به کرمان به ما گفت بچه‌ها یعنی می‌شود برویم و شهید برگردیم؟! ما همه خندیدیم و گفتیم حسن مگر به میدان جنگ می‌رویم؟!
حسن تا لحظه شهادت از زائران حاج قاسم و شهدا با چای آتشی موکب، پذیرایی کرد. او و حسین و سه دوست دیگرشان در حال پذیرایی از زائران بودند که عامل انتحاری خود را منفجر می‌کند. حسن و حسین که کنار هم بودند با اصابت ترکش به شهادت می‌رسند و سه دوست دیگرشان که پشت آن‌ها بودند به شدت مجروح می‌شوند. حالا آن‌ها ماندند و حسرت شهادتی که نصیب‌شان نشد. آن‌ها هیچ‌گاه آرزوی شهید حسن محمدآبادی را از یاد نخواهند برد که می‌گفت: «بچه‌ها یعنی می‌شود برویم و شهید برگردیم؟!»

روی سنگم بنویسید: شهیده فاطمه نظری!

عبدالرضا نظری کدخدایی همسر و پدر سه بانوی شهید حادثه کرمان از دخترش خاطره ای دارد: فاطمه علاقه زیادی به حاج قاسم داشت. او خیلی شهدایی بود. هر پنج‌شنبه همراه با مادربزرگش به گلزار شهدا می‌رفت. مادربزرگش از کربلا برای او یک چفیه آورده بود. فاطمه چفیه را بر دوشش می‌انداخت و به زیارت شهدا می‌رفت.
مادربزرگش می‌گفت یک روز که با هم به زیارت مزار حاج قاسم رفته بودیم به من گفت مادربزرگ اگر من شهید شدم برای من یک سنگ سفید، مانند سنگ مزار حاج قاسم بگذارید. مادربزرگش با ناراحتی گفته بود فاطمه جان! دخترهای همسن و سال تو از جهیزیه و ازدواج صحبت می‌کنند و دوست دارند عروس شوند و تو از مزار و شهادت می‌گویی؟!…

مادر! ببخش که پول نداشتم برایت هدیه بخرم!

گلنسا شادکام، مادر میلاد کوچک. شهیدی دیگر از این کربلای عشق، و از آخرین هدیه روز مادرش می گوید؛ هدیه ای در آخرین شب پیش از شهادت: میلاد قبل از رفتن، هدیه روز مادر را به من داد و رفت. هدیه‌ای که برای همیشه به یادگار از او برایم خواهد ماند. وقتی برگه نقاشی را که برای من کشیده بود به من داد، گفت؛ «مادر جان ببخش که پول ندارم تا بتوانم برایت هدیه‌ای بخرم.» او برایم نقاشی کشیده و کنار آن شعرنوشته بود؛ «مادر خوبم روزت مبارک. به تو سلام می‌کنم تا خانه عروجم با دعای تو بنا شود و دلم در آسمان آبی مهرت رها شود. روزت خجسته، لبانت پر خنده و دلت شاداب و سرزنده باد. بوی بهشت می‌دهد دست دعای مادرم ….

ریحانه کاپشن صورتی، رقیه دوساله ی عاشورای کرمان

دختر دوساله ی کاپشن صورتی با گوشواره های قلبی، ریحانه سلطانی نژاد، پدیده این حادثه بود. شهادت مظلومانه این دسته گل کوچک، به همراه ۷ تن از خانواده اش، موجی عظیم از عاطفه و شور همدلانه ملی را برانگیخت. ریحانه نازدانه، رقیه این روز عاشورایی کربلای کرمان است. احمد سلطانی‌نژاد یکی از اقوام خانواده می‌گوید: «دایی ریحانه کوچولو به نام حسین، کارمند دفتر ثبت اسناد ملی در کرمان است. آنها در مسیر گلزار شهدای کرمان موکبی دارند که امسال هم به مناسبت سالگرد شهادت حاج‌قاسم برپا بود و روز حادثه حسین علاوه بر ۲فرزند خودش، فرزندان ۲خواهرش را که ریحانه هم یکی از آنها بود، با خود به

موکب برده بود. انفجار دوم درست در محلی رخ داد که همسر حسین، ۲ خواهرش و بچه‌هایشان حضور داشتند. یکی از خواهران حسین فاطمه نام داشت که ریحانه و محمدامین فرزندان او بودند. فاطمه و هر دو فرزندش در این حادثه به شهادت رسیدند. خواهر دیگر حسین سمیه نام داشت. فرزندان او فاطمه‌زهرا و مهدی نام داشتند که آنها نیز به شهادت رسیدند. دیگر شهدا نغمه، همسر حسین و دختر ۹ساله‌اش به نام مریم بودند. البته پسر ۱۲ساله حسین به نام امیرعلی نیز همراه آنها بود که در این حادثه مجروح شد.»

یاد و خاطره همه آن ۹۶ لاله زهرایی، که غریبانه و مظلومانه در روز میلاد زهرای اطهر (س) مادر همه شهیدان بی نشان و بی مزار، به سردار عشق پیوستند و حاج قاسمی شدند، در آفاق قلب این مردم، به روشنای خورشید باد.

انتهای گزارش/ 



منبع خبر

فرشی از خون در مسیر عشق، گستردیم ما بیشتر بخوانید »