شهید حججی

حضور پدر شهید حججی در مراسم اهدای مدال طلای والیبال +عکس

حضور پدر شهید حججی در مراسم اهدای مدال طلای والیبال +عکس



پدر شهید حججی در جشن قهرمانی تیم ملی والیبال در بازی‌های آسیایی هانگژو حاضر شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، تیم ملی والیبال ایران با کسب سومین طلای بازی‌های آسیایی، نخستین مدال زرین ایران در هانگژو را به‌نام خود سند زد.

شاگردان بهروز عطایی درحالی در سالن لینپینگ و در مقابل چشم صدها تماشاگر چینی روی سکوی قهرمانی ایستادند که مراسم اهدای مدال ملی‌پوشان والیبال ایران با حضور ویژه پدر شهید حججی برگزار شد و پدر معنوی کاروان باراهدای گل به ملی‌پوشان طلایی کشورمان از آن‌ها تقدیر کرد.

حضور پدر شهید حججی در مراسم اهدای مدال طلای والیبال +عکس

حضور پدر شهید حججی در مراسم اهدای مدال طلای والیبال +عکس

حضور پدر شهید حججی در مراسم اهدای مدال طلای والیبال +عکس

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حضور پدر شهید حججی در مراسم اهدای مدال طلای والیبال +عکس بیشتر بخوانید »

غیبت زن مسلمان انقلابی در محتوای فرهنگی

غیبت زن مسلمان انقلابی در محتوای فرهنگی


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس  _ رسول حسنی؛ زنان ایرانی در طول تاریخ چهره‌ای وزین و عاری از خیانت‌پیشگی داشته‌اند. به همین دلیل واضح و روشن است که در ادبیات غنی و پربار این سرزمین کمتر و به ندرت با زنانی مواجه می‌شویم که چهره‌ای ضد ایرانی و انسانی داشته باشند. در شاهنامه فردوسی نیز بجز در یکی دو مورد هرگز با زنی روبه‌رو نمی‌شویم که شخصیتی منفی داشته باشند. زنان شاهنامه حتی آنانی که تباری تورانی دارند مانند فرنگیس و جریره و منیژه هرگز زنان فرومایه‌ای نبودند.

در تاریخ اسلام و تاریخ نهضت‌های ضد استعماری و بخصوص تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، زنان نقشی پیشتاز اثرگذار و پراهمیتی نسبت به مردان داشتند که هرگز در تولیدات فرهنگی ما نمود پیدا نکردند. در کدام اثر سینمایی یا تلویزیونی و حتی ادبیات می‌توان نام و نشانی از زن مسلمان انقلابی پیدا کرد تا مخاطب را سر شوق بیاورد و او را به عنوان قهرمان و الگوی خود بپذیرد و باور کند.

نه تنها از زنان نام‌آوری چون «ام ایمن»، «ام سلمه»، «ام وهب» و … نامی برده نشده که همواره این زنان و زنانی بزرگوارتر چون حضرت زهرا (س)، حضرت زینب (س)، حضرت ام البنین (س) را در حصار روضه‌ها و ذکر مصیبت‌ها محدود کرده‌ایم و اجازه تکثیر آنان را در آثار فرهنگی ندادیم.

متاسفانه نزدیک شدن به ساحت ملکوتی حضرت زهرا (س) برای هنرمندان تبدیل به تابویی غیرقابل خدشه شده که هنرمند به خود اجازه نمی‌دهد تا با الگو گرفتن از این شخصیت آرمانی، قهرمان بی‌بدیل زن را اثرش خلق کند. پس چگونه باید انتظار داشته باشیم تا دختران ایرانی الگوی خود را از غرب نگیرد.

باید بپذیریم چهره زن مسلمان انقلابی که هم در دل اجتماع نقش‌آفرینی کند و هم کانون خانواده را گرم نگه دارد همواره در محتوای فرهنگی ما غایب بوده، به همین دلیل نیز دختران امروز نه در ایران اسلامی که در فراسوی مرزها به دنبال الگوی زن مدرن می‌گردند. غفلت مدیران فرهنگی در وهله اول و کاهلی اصحاب هنر در مرتبه بعدی سبب شده تا هزاران قهرمان زن بی‌بدیل چه در حوزه ادبیات و چه در تاریخ اسلام، انقلاب و دفاع مقدس دیده نشوند. 

سینمای سیاه‌انگار و ولنگار ایران جز در موارد محدود هیچگاه نتوانسته در ترسیم چهره زن ایرانی موفق عمل کند و همواره با پز روشنفکرانه زن را موجودی یک لایه، تهی، یک بعدی و حقیر به تصویر کشیده که جز کنش‌های منفعلانه و تلاش‌های مذبوحانه رفتار دیگری از خود بروز نمی‌دهد. چنین تصویری از زن ایرانی به هیچ روی مورد پسند مخاطب زن نخواهد بود و به جای آنکه در او ایجاد هدفمندی و انقلابیگری کند، حس ناامیدی و یاس و سرخوردگی ایجاد می‌کند.

آن جامعه انقلابی و آرمانی که باید سبب‌ساز تحول شود و تمدن نوینی را رقم بزند جز با رشد و اعتلای شخصیت دختران جوان و احترام به ساحت او ممکن نخواهد شد. اگر نتوانیم دخترانی عفیف، بزرگ منش، دوراندیش و امیدوار تربیت کنیم قطعا در گام دوم انقلاب اسلامی شکست خواهیم خورد. تکرار شهیدانی چون سلیمانی، صیاد شیرازی، همدانی، حججی، احمدی روشن، طهرانی مقدم و … امر محالی نیست به شرط آنکه دختران امروز تکریم شوند تا در آینده و در دامن خود چنین مردانی را تربیت کنند.

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

غیبت زن مسلمان انقلابی در محتوای فرهنگی بیشتر بخوانید »

مداحی شهید حججی در پیعده روی اربعین

مداحی شهید حججی در پیاده روی اربعین


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از اصفهان، رسم زیبای پیاده‌روی اربعین در سال‌های اخیر جایگاه ویژه‌ای در زندگی شهدای مدافع حرم و شهدای مدافع امنیت داشته است، به‌طوری که بسیاری از این شهدا که این روزها در کنار اربابشان روزی‌خور سفره الهی هستند، با پای پیاده از هر دیاری راهی کربلا می‌شدند و در آن جا شهادت را از خدا طلب می‌کردند. شهید محسن حججی، یکی از این شهدا است که در پیاده‌روی اربعین حضور یافت.

 «سر صبح و در آن شلوغی جمعیت، ماشین کرایه پیدا نمی‌شد. مجبور شدیم بریزیم بالای تریلی‌هایی که آمده بودند زوار را جابه‌جا کنند. گردوخاک بالای تریلی در برابر سردی هوا قابل اغماض بود.

سرهایمان را توی هم فرو کرده بودیم و مثل لک‌لک می‌لرزیدیم. محسن تسبیح تربتش را دور انگشتانش می‌چرخاند و ذکر می‌گفت. نیم ساعتی گذشت، سرش را آورد نزدیکم و گفت: چقدر همه ساکتن! گفتم خوب تو یه چیزی بخون. ناامیدی خفیفی دوید توی چشمانش و گفت: یه وقت دیدی همراهی‌مون نکردن.

گفتم: امتحانش ضرر نداره.

انگار از قبل پیش‌بینی کرده بود. دفترچه‌ای از جیبش بیرون آورد. از روی همان مداحی‌ها شروع کرد به خواندن، کم‌کم بقیه هم جمع شدند عقب تریلی و سینه زدند و نوحه را تکرار کردند. از تریلی که پیاده شدیم، یک ون گرفتیم که ببردمان نجف. سریع رفت نشست جلو کنار دست راننده. دست و پا شکسته با راننده عربی حرف زد و کرایه را طی کرد.

زود باهاش پسرخاله شد و گوشی‌اش را وصل کرد به ضبط ماشین. عشق کرده بود که می‌تواند تا خود نجف مداحی نریمانی را گوش کند. راننده که متوجه نمی‌شد، ولی با شور مداحی گاز می‌داد و می‌رفت به محسن گفتم قطع کن تا ما رو به کشتن نداده! وقتی پیاده شدیم، ۱۰ هزار تومان اضافه به راننده داد که مدیونش نباشیم.

گفت: شاید زبونش رو درست متوجه نشده باشیم.

ساعت ۱۰ شب رسیدیم نزدیکی حرم. همه هم دفعه اولمان بود، می‌رفتیم زیارت اربعین. اصلاً راه و چاه را نمی‌دانستیم. مستقیم رفتیم سمت حرم. بچه‌ها گفتند: شام هم نخوردیم چه کنیم؟ محسن دستی به ریش پرپشتش کشید و گفت: خدا بزرگه، خودش جور می‌شه. ورودی حرم که رسیدیم.

گفت: من می‌شینم پای کوله‌ها و کفش‌ها شما برید زیارت و بیایید بعد هم من می‌رم.

تنهایی ایستاد پای وسایل. وقتی از زیارت برگشتیم بوی قورمه سبزی خورد زیر دماغمان. یکی با نایلونی پر از بسته‌های غذا آمد طرفمان. محسن با چهل‌من خنده گفت: اینم غذا! دیگه چی می خواید؟

جایی برای خواب پیدا نکردیم. رفتیم داخل صحن حضرت زهرا (س) وسط آن شلوغی که همه کیپ تا کیپ خوابیده بودند، هرکدام یک وجب جا پیدا کردیم. دم صبح که بیدارمان کردند، دیدم محسن پتویش را انداخته است، روی من. وقتی افتادیم در مسیر پیاده‌روی به سمت کربلا، از همان ابتدا شروع کرد به خواندن دعای عهد. فراز به فراز می‌خواند که ما هم تکرار کنیم. چقدر روی پرچمش حساس بود که همه جا روی کوله‌اش نصب باشد.

ساعت به ساعت دفترچه مداحی‌اش را بیرون می‌آورد و می‌خواند. سه چهارتایی با هم سینه می‌زدیم و می‌رفتیم. هر موقع جایی می‌نشستیم تا نفسی تازه کنیم، تند تند خاطرات سفر را در دفترچه زرد رنگش ثبت می‌کرد شب‌ها هم می‌گفت حلقه بزنیم و با هم سوره واقعه را بخوانیم. با اینکه زیاد اهل شکم نبود، نمی‌توانست از موکب‌هایی که فلافل می‌دادند، دل بکند.

غروب روز سوم رسیدیم کربلا، گنبد حرم حضرت ابوالفضل (ع) را که دیدیم، اشکمان جاری شد. محسن شروع کرد به خواندن زیارت نامه حضرت ابوالفضل (ع). قرار شد موکبی را پیدا کنیم برای اسکان و بعد برویم زیارت. جوانی ایرانی که دید داریم سرگردان می‌چرخیم، پرسید: دنبال موکب می‌گردید؟ با خوشحالی گفتیم: بله از روی کارتی کروکی موکب صاحب‌الزمان (عج) جهرم را به ما نشان داد.

محسن با دوربین گوشی‌اش از آن عکس گرفت. پرسان پرسان آنجا را پیدا کردیم. ظرفیت موکب تکمیل بود؛ ولی راه‌مان دادند. بعد از شام بچه‌ها بلند شدند بروند حمام. محسن گفت: نه اگه با همین گردو غباری توی راه بریم زیارت بهتره!

فردایش مریض شد: سرماخوردگی و تب و لرز شدید.

یک روز کامل توی موکب، از زیر پتو بیرون نیامد. ما برایش سوپ می‌گرفتیم و می‌آوردیم. آخر شب بود که روی پا شد. تک و تنها رفت حرم و برگشت.

با بچه‌ها داشتیم برنامه برگشت را می‌چیدیم. پیشنهاد داد که حتماً شب جمعه را بمانیم. می‌گفت: این همه راه کوبیدیم اومدیم کربلا. حیفه شب زیارتی آقا از دستمون بره. با این حرفش دل همه را راضی کرد. می‌خواستیم شب جمعه با هم برویم زیارت. ما را قال گذاشت. خودش تنهایی رفت گوشه دنجی پیدا کرد برای زیارت. در حرم هرچه گشتیم پیدایش نکردیم. صبح که به موکب برگشتیم، سر ساعتی که قرارمان بود، رسید با یک عالمه مهر و تسبیحی که برای سوغاتی خریده بود.»

منیع: کتاب سربلند به روایت محمدعلی جعفری

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مداحی شهید حججی در پیاده روی اربعین بیشتر بخوانید »

روایت زندگی «شهید حججی» روی پله چهل و دوم

روایت زندگی «شهید حججی» روی پله چهل و دوم


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، سربلند؛ روایت زندگیِ زمینیِ یک جوانِ ۲۷ ساله است که در ابتدای جوانی بر ترس و غفلت چیره شد؛ او که راهی به روزنه‎های غیب عالم یافت تا خود را به آسمان رساند.

محسن را شاید دیده باشی و شاید هم با او زیسته باشی. محسن در زندگی زمینی‌اش آدم خاصی نبود؛ بچه‌ای بود شرّ و شور. از آن‌ها که می‌خواهند همه چیز را تجربه کنند؛ از آن‌ها که می‎خواهند همه چیز را بدانند. آنچه محسن را خاص می‌کند، تجربۀ آخر زندگی‌اش در این دنیاست!

او برگزیده است که برگزیده باشد؛ او برگزیده است که انتخاب شود؛ و همه‌ی زندگی دنیا در این انتخاب خلاصه می‌شود؛ انتخابی که سرنوشت تو را نیز رقم می‌زند.

ما آن‌گونه می‌میریم که انتخاب و زیسته باشیم و محسن آن‌گونه رفت که برگزید و زیست.
«سربلـــند» روایتی است از انتخاب‌های محسن در زندگی زمینی‌اش که او را به آنچه می‌خواست، رساند. روایتی به زبان آن‌ها که چندصباحی را با محسن بوده‌اند و در کنار محسن زیسته‌اند و با اشک‌ها و لبخندهایش گریسته یا خندیده‌اند.

۲۱ تیرماه سالروز تولد این شهید عزیز می‌باشد که مصادف شده است با سالروز حجاب و عفاف و واقعه مسجد گوهر شاد. از این رو دست خط شهید سر افراز حاج قاسم سلیمانی بر کتاب سربلند که در رسای این شهید عزیز نوشته اند را بازخوانی می‌کنیم:

بسمه تعالی
سلام بر حججی که حجتی شد در چگونه زیستن و چگونه رفتن.
فدای آن گلویی که همچون گلوی امام حسین (ع) بریده شد و سلام بر آن سری که همچون سر مولای شهیدان دفن آن نامشخص و به عرش برده شد.
دخترم آن‌ها را الگو بگیر و مهمترین شادی آن‌ها عفت و حجاب است.

در برشی از کتاب می‌خوانیم:
برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟» خیلی بهم ریختم. رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحه‌اش را کشید طرفم. سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ حاج سعید تند تند حرف‌هایم را ترجمه می‌کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را برده‌اند «القائم» بپرسید. فهمیدم می‌خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می‌گوید اسیرتان را این‌طور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم به چه جرمی؟ بریده‌بریده جواب می‌داد و حاج سعید ترجمه می‌کرد: «از بس حرصمون رو درآورد؛ نه اطلاعاتی به ما داد، نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود…!»

این کتاب پیشکش به آستانِ آن شهید که در جوانی‌اش نشانه شد!
چاپ چهل دوم کتاب «سربلــند» روایت زندگی شهید حججی به قلم محمدعلی جعفری، در قطع رقعی و ۳۶۰ صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شد.

علاقه‌مندان جهت تهیه کتاب می‌توانند از طریق سایت nashreshahidkazemi.ir و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه کنند.

انتاهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایت زندگی «شهید حججی» روی پله چهل و دوم بیشتر بخوانید »

انسان‌هایی که زیبنده دریافت مدال «بل احیاء عندک» هستند


به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، حجت‌الاسلام علی سرلک در صفحه اینستاگرام خود نوشت: آرزوی او چقدر  عمیق و درونی است که وسط بازی های پدر و فرزندی این همه محکم و بدون تردید به زبان می آید.

آرزوی او چقدر بلند و آسمانی است که جاذبه‌های همسر و کودک شیرینش نمی توانند او را از غوطه ور بودن در این مغناطیس، دور کنند.

 آرزوی او چقدر نرم و لطیف است که وقتی می خواهد به زبان بیاورد مراعات دل همسر را می کند و با حروف مقطعه مثل( بدن تکه تکه شده اش) از او یاد می کند.

خدایا این شهدا را در کدام قطعه از زمین یا آسمان تربیت کرده ای که این چنین لطیف و عمیق و استوارند

 خدایا اینان زیبنده دریافت مدال «بل احیاء عندک »هستند

زنده تر از هر زنده ای

 خدایا باید برای دل های پوسیده و پاهای سنگین شده در زمین و زبان های به لکنت افتاده ما هم فکری بکنی.

دارد عمرمان به سر می رسد.

آرزوی شما چیست؟!اگر گفتنی است بگویید.

انسان‌هایی که زیبنده دریافت مدال «بل احیاء عندک» هستند





منبع

انسان‌هایی که زیبنده دریافت مدال «بل احیاء عندک» هستند بیشتر بخوانید »