تصاویر/ برگزاری گرامیداشت سردار شهید شفیعزاده و شهدای توپخانه سپاه در تبریز
تصاویر/ برگزاری گرامیداشت سردار شهید شفیعزاده و شهدای توپخانه سپاه در تبریز بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از تبریز، تأسیس و توسعه توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیش از هرکسی مرهون تلاشهای بیوقفه شهیدان «حسن شفیعزاده» و «حسن طهرانی مقدم» است که در سالهای دفاع مقدس، تاثیر بسزایی در ارتقای توان رزمی ایران مقابل عراق گذاشت.
سردار شهید «غلامرضا یزدانی» فرمانده پیشین توپخانه نیروی زمینی سپاه پاسداران، نقش شهیدان «طهرانی مقدم» و «شفیعزاده» در روند شکلگیری این نهاد را در کتاب «سرداران آتش» چنین روایت کرده است:
«حسن مقدم» و «شفیعزاده»، همه تجربیاتشان را به کار گرفتند و با همفکری فرماندهان سپاه، طرح تشکیلاتی و برنامه توپخانه را تهیه کردند و به تایید و ابلاغ فرماندهان رساندند. خصوصا با پشتیبانی برادر «رحیم صفوی»، که آن زمان مسئول عملیات کل سپاه بود، کار توپخانه سپاه را شروع کردند.
از عملیات بیتالمقدس، «شفیعزاده» هماهنگی پشتیبانی آتش قرارگاه فتح را عهده گرفت و گردانهای توپخانه لشکرها و تیپهای سپاه را سازماندهی کرد، تعداد زیادی از دهها توپ غنیمتی را آماده نمود و در عملیات بیتالمقدس و پس از آن در عملیات رمضان به کار انداخت. همین هستههای کلاسیک و کارآمد توپخانه سپاه که به کمک نیروهای با انگیزه یگانهای رزمی شکل گرفتند، تحول فوق العادهای بود که همزمان با توسعه سازمان رزمی سپاه، تاثیر چشمگیری بر عملیات و پیروزیهای رزمندگان اسلام میگذاشت.
روزی یکی از افسران ارشد توپخانه ارتش که از توسعه سریع یگانهای توپخانهای سپاه آگاه بود، با خوشحالی و در عین حال تعجب میگفت «راهاندازی یک گردان توپخانه ۱۵۵ خودکششی در ارتش دوران شاه، و با این که آمریکاییها نظارت و مدیریت میکردند، دو سال طول کشید. شما سپاهیها چطور با این سرعت توپهای غنیمتی را دو ماهه بازسازی میکنید و بلافاصله هم در عملیات بعدی به کار میگیرید؟»
بلافاصله پس از بیتالمقدس، «حسن مقدم» و «شفیعزاده» با درک واقعیتها و نیازهای دفاع مقدس، ساختار تازه توپخانه سپاه را تهیه کردند. قدم اول آنها تشکیل توپخانه لشکرها و تیپهای رزمی بود و قدم بعدی، تشکیل گروههای توپخانه برای پشتیبانی آتش قرارگاههای اصلی عملکننده.
آنها در چند برنامه کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت، راهی را آغاز کردند که نهتنها تا پایان جنگ مشکل پشتیبانی آتش یگانهای سپاه را حل کرد، بلکه تا امروز نیز ادامه یافته؛ راهاندازی «مرکز آموزش توپخانه سپاه»؛
«شفیعزاده» و «مقدم» با توکل بر خدا و اتکا به همت همرزمانشان، توانستند دو ساله سازمان توپخانه سپاه را با همه نیازمندیهای جانبیش، مانند آموزش و کادرسازی و تامین تجهیزات، بهطور متوازن توسعه دهند.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
«شفیعزاده» و «طهرانی مقدم» راهی را آغاز کردند که تا امروز ادامه دارد بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از تبریز، سردار شهید «حسن شفیعزاده» از بنیانگذاران و فرمانده توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که رفتار متواضعانه توأم با شوخطبعی این شهید والامقام، در خاطرات بسیاری از همرزمان وی بارها مورد اشاره قرار گرفته است.
یکی از این موارد، خاطره جالب سردار «محمدجعفر اسدی» از برخورد خود با شهید «شفیعزاده» است که در کتاب «آشنای آسمان» ذکر شده است.
«یک کلت غنیمتی به دستم رسیده بود و من خیلی خوشحال بودم. آنروز در حال رانندگی با تویوتا بودم و از جادهای میگذشتم که یک دفعه چشمم به برادر «شفیعزاده» افتاد که کنار جاده ایستاده بود. نگه داشته و او را سوار کردم. وقتی چشمش به اسلحهای که بغل دستم بود، افتاد گفت: «میدانی، راستش من اصلا اسلحهای ندارم». گفتم: «بردارید مال شما». گفت: «این طوری که نمیشود، باید به جای آن به تو توپی چیزی بدهم». گفتم: «ولی من توپ موپی لازم ندارم، این یک کلت عراقی است، مبارک شما باشد». کلت را برداشت و زیر فانسقهاش جا داد و با تبسم همیشگی و برخورد صمیمیاش گفت: «خدا به شما جزای خیر دهد، انشاءالله در بهشت یک کلت به شما میدهند!» هر دو لبخند زدیم.
بعد از مدتها، وقتی سر مزارش رفتم، چشمم به تکهای از کلت افتاد که آن را در تابلوی مزارش گذاشته بودند. یک تکه از کلتی که «شفیعزاده» آن روز با خوشحالی از من گرفته بود و من با شور و شوق فراوان آن را به عنوان هدیه به او دادم».
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
انشاءالله در بهشت یک کلت به شما میدهند! بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از تبریز، در جریان دفاع مقدس نیروهای «پیشمرگه مسلمان کرد» به رهبری «جلال طالبانی» برای مقابله با رژیم بعثی عراق، با ایران همکاری میکردند که مشروح آن در خاطرات و روایات فرماندهان منعکس شده است.
سردار سرتیپ دوم پاسدار «محمدجعفر اسدی» فرمانده لشکر ۳۳ المهدی در دوران دفاع مقدس که بعدها فرمانده نیروی زمینی سپاه شد، در این خصوص روایتی از مزاح سردار شهید «حاج قاسم سلیمانی» درباره نقش شهید «حسن شفیعزاده»بهعنوان فرمانده توپخانه سپاه، در کتاب «آشنای آسمان» بیان کرده است:
«آخرین دیدار ما با شهید «شفیعزاده» در قرارگاه بود. با سردار شهید «قاسم سلیمانی» رفتم دیدن او. توی قرارگاه هیچکس نبود. ما که وارد قرارگاه شدیم، از خوشحالی مثل اینکه دنیا را به ایشان داده باشند، شاد و مسرور شد. قرار بود نیروهای «جلال طالبانی» از داخل عراق و ماها از این طرف حملهای را انجام دهیم تا «سلیمانیه» عراق آزاد شود. یک سری کارها انجام شده بود. سردار «سلیمانی» مزاحی کرد به این صورت که، فرمود: میخواهیم فیلمی بسازیم بهنام «گولان» (نام ارتفاعاتی در عراق) با شرکت افتخاری «جلال طالبانی» و به کارگردانی آقای «شمخانی» و در ادامه به ترتیب اجرای نقش سایر فرماندهان لشکرها از جمله سردار «مرتضی قربانی» (فرمانده وقت لشکر ۲۵ کربلا مازندران) و خودش که فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله کرمان بود را برشمرد و بعد گفت: موزیک متن هم از «حسن شفیعزاده»؛ چون وقتی اجرای آتش میکرد، صدای آتش توپخانه قوت قلبی بود برای رزمندگان. «شفیعزاده» خیلی خوشش آمده بود مخصوصاً از تکه آخرش که موزیک متن هم از اوست.»
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از تبریز، بسیاری از همرزمان شهید «حسن شفیعزاده» فرمانده توپخانه سپاه، از رفتار ساده و صمیمی وی با رزمندگان علیرغم جایگاه نظامی بلندمرتبهاش یاد میکنند. سردار «محمدرضا محمدزاده» فرمانده تیپ ذوالفقار لشکر ۳۱ عاشورا در دوران دفاع مقدس، خاطرهای از شوخی و مزاح شهید «شفیعزاده» با رزمندگان پرسنلی را روایت کرده است:
روزی در «دزفول» از چادر پرسنلی تیپ که کنار چادر ما بود، صدایی شنیدم. از چادرم بیرون رفتم. فردی که سر و صدا راه انداخته بود، پشتش به من بود، نشناختمش. دیدم سر خود را درون چادر کرده و میگوید: «باید به من مرخصی بدهید. فرمانده من گفته برو از آنجا مرخصی بگیر». مسئول پرسنلی ما هم که اهل «جلفا» بود، میگفت: «این طور نمیشود. باید بروی معرفی بیاوری».
رزمنده میگفت: «من مرخصی اضطراری میخواهم، معرفی لازم نیست»، خلاصه بگو مگوی آنها بالا گرفت. دمپایی پوشیده طرفشان رفتم. تا خواستم بگویم برادر چه اتفاقی افتاده است، برگشت طرف من. دیدم «حسن شفیعزاده» است! بیاختیار خندهام گرفت؛ اما «حسن آقا» جدی گفت: «برادر این چه کاری است؛ چرا پرسنلی به من مرخصی نمیدهد؟»، فهمیدم که میخواهد کمی سر به سر آن برادر پرسنلی بگذارد و شوخی کند، از خنده من پرسنلی متوجه شد که قضیهای وجود دارد، گفتم: «برادر! چرا به ایشان مرخصی نمیدهی؟»، گفت: «بدون برگه آمده که باید به من مرخصی بدهید، میخواهد پارتیبازی کنم»، گفتم: «ایشان نیروی آزاد هستند، باید مرخصی بدهید، بروند»، گفت: «نمیشود. خودتان دستور دادید، هرکس مرخصی بخواهد، باید از گروهان خود معرفی بیاورد».
ماجرای مرخصی را بیخیال شدیم، خلاصه باهم احوالپرسی کردیم. گفتم: «شما کجا، اینجا کجا؟»، گفت: «از این جا رد میشدم، خواستم بچههای آذربایجانی را ببینم و اولین جایی که آمدهام، تیپ ذوالفقار است. آمدم تا تو را ببینم»، به چادر ما آمدند و دور هم جمع شدیم. پرسنلی و بقیه برادران متوجه شدند کسی که ناشناس و با لباس خاکی، بسیجی و با قیافه بشاش آمده و مرخصی خواسته، فرمانده توپخانه سپاه است. خوشحال شدند که چنین مرد بزرگواری از آذربایجان در کسوت فرماندهی توپخانه سپاه است و اینطور بیادعا، ساده، صمیمی.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
روایتی از مزاح شهید «حسن شفیعزاده» با رزمندگان پرسنلی بیشتر بخوانید »