شهید حسن عبدالله زاده

فیلم/ فرمانده ایرانی فاتح شهر "قمحانه" سوریه که بود؟

فیلم/ فرمانده ایرانی فاتح شهر "قمحانه" سوریه که بود؟



روایتی از زندگی شهید مدافع حرم حسن عبدالله زاده را مشاهده می‌کنید.


دریافت
5 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ فرمانده ایرانی فاتح شهر "قمحانه" سوریه که بود؟ بیشتر بخوانید »

شما را به نوکری اباعبدالله دعوت می‌کنم/ تلاش ما بالابردن پرچم اسلام است

شما را به نوکری اباعبدالله دعوت می‌کنم/ تلاش ما بالا بردن پرچم اسلام است


شما را به نوکری اباعبدالله دعوت می‌کنم/ تلاش ما بالابردن پرچم اسلام استبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید مدافع حرم حسن عبدالله زاده فرزند سردار احمد عبدالله زاده در سال ۱۳۶۵ در اهواز به دنیا آمد. از اعضای نیروی قدس سپاه پاسداران بود که در جریان جنگ سوریه اولین بار در سال ۱۳۹۴ داوطلبانه و با اصرار خودش برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به سوریه رفت. او فرزند رئیس سابق سازمان حفاظت اطلاعات ناجا بود و ۱۳ خرداد امسال در مسیر دیرالزور به تدمر در تله دشمن به شهادت رسید.

در ادامه وصیتنامه این شهید را می‌خوانید.

«فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ ۚ وَمَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا (نسا آیه ۷۴)

الذین امنوا یقاتلون فی سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً (نسا آیه ۷۶)

إِنَ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ (توبه آیه ۱۱۱)

با خواندن این آیات و آیات مشابه این، دیگر دهانم بسته است از توصیف و گفتن قدر و عظمت قتال فی سبیل الله و شهادت در راه خدا

خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند

ما نمک خورده عشقیم به زینب (س) سوگند، پاسداران دمشقیم به زینب (س) سوگند

سلام می‌کنم خدمت همه خانواده‌ام، دوستان و آشنایان

و از همه تقاضا دارم که این بنده حقیر و سرتاپا تقصیر را حلال کنند. من با توجه به شناختی که از خود دارم می‌دانم که حق‌های زیادی از شما دوستان و آشنایان ضایع کرده‌ام، لذا عاجزانه از شما تقاضا دارم که این بنده سرتاپا تقصیر را حلال کنید و بدی‌های م را به بزرگی و کرم خود ببخشید که من خیلی حقیرتر و عاجزتر از اینم که بتوانم جبران کنم.
و، اما بعد: من همیشه از خداوند متعال درخواست داشتم که من را به فیض و مقام شهادت برساند و من هم این لیاقت را داشته باشم تا در زمره شهدا به حساب آیم و از این فیض نامتناهی خدا نسبت به بندگان مخلصش برخوردار گردم، هرچند من کجا و شهدا کجا! من کجا و مقام و منزلت ایت عارفان مخلص خدا کجا!

در دل همیشه دوست دار این آرزوی بزرگ بوده‌ام و از خدا باز هم می‌خواهم که نصیب من و تمامی کسانی که آرزوی شهادت در دل و قلب و جانشان شعله می‌کشد گرداند که به قول مولای متقیان علی (ع) اگر شهید نشدی، می‌میری! و این مردم بدترین چیزی است که می‌شود برای مشتاقان اتفاق بیافتد و در بستر یا گوشه بیمارستان جان دهند.

انشالله به مدد مولا و مادرمان حضرت زهرا (س) من نیز در راه دفاع از حم عقیله بنی هاشم زینب کبری (س) و بی بی سه ساله قیه (س) جان ناقابل خویش را فدا کنم و مهر مدافع حرم ناموس آل الله نیز بر پیشانی و سنگ قبرم حک گردد، شاید بدین وسیله من نیز بتوانم با خون خویش این شجره طیبه را به قد قطره‌ای آبیاری کرده باشم و خدمتی کوچک در راه اعتلای پرچم اسلام و تشییع انجام داده باشم.

یک نکته هست و این نکته این است که ما بالاترین و پرثمرترین و پرفایده‌ترین کاری که می‌توانیم انجام دهیم تا بلکه سبب حرکت و جوششی در جامعه شده باشیم و بالاترین کار فرهنگی و تبلیغی که می‌توانیم انجام دهیم تا شاید سبب خیری شده باشیم. این است که در راه خدا شهید شویم. زیرا خون شهید می‌جوشد و سبب حرکت در جامعه می‌شود. این خون است که سبب بیدار شدن دوستان را اطرافیان و هم محلی‌ها و هم شهی‌ها می‌شود و این بالاترین کاری است که یک انسان می‌تواند د طول زندگی خویش انجام دهد.

دوستان و رفقا و خانواده عزیزم

از خدا بخواهید تا من و شما به این خیل عظیم شهدا بپیوندیم و در جوا حضرت سیدالشهدا تا ابدیت بمانیم، که باشد قرار و وعده ما جنت الحسین، دنیا برای سینه زدن جایمان کم است

نکته دوم اینکه: این بنده حقیر هرچه در طول عمر ناچیز خود کسب کرده‌ام تمامی آن ا صدقه سری حضرت سیدالشهدا می‌دانم و به این ایمان دارم که تمام زندگی و دارایی من فقط و فقط به خاط نوکری آستان دردانه و عزیز اربابمان حضرت علی اکبر (ع) است و چه برکت و فیضی است از پایین پای اربابمان به زندگی ما سرازیر شده است؛ لذا خودم و شما را به نوکری و آستان بوسی دعوت می‌کنم و انشالله تا ابدیت در جوار حضرت علی اکبر (ع) و پدر بزرگوارشان ارتزاق رزق کنیم و به قدر لحظه‌ای از این خانه و خانواده جدا نشویم. باشد که گوشه چشمی به ما کرده و از خزانه کرم خویش توفیق شهادت و جهاد در راهتان را نصیب ما کنند، انشالله

نکته بعدی این است که ما راه خویش را بر پایه خدمت و اگر بشود تاثیرگذاری انتخاب کرده‌ایم یعنی آمده‌ایم تا کاری کرده باشیم و باری برداشته باشیم و بتوانیم تاثیر مثبتی در جامعه بگذاریم، نه به خاطر شخصی مشخص و واحدی و نه برای حزب و گروهی! تمام تلاش و انگیزه ما بالابردن پرچم اسلام است و هرکه در این مسیر باشد ما نیز پشت سر او و حامی او هستیم و الا ما را بخیر و او را به سلامت! ما نیامده‌ایم که کسی را بالا ببریم و یا پایین بیاوریم، ما در خدمت اسلام و رهبری هستیم و هوش و حواسمان به فرمایشات ایشان است.»

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

شما را به نوکری اباعبدالله دعوت می‌کنم/ تلاش ما بالا بردن پرچم اسلام است بیشتر بخوانید »

شما را به نوکری اباعبدالله دعوت می‌کنم/ تلاش ما بالابردن پرچم اسلام است

شما را به نوکری اباعبدالله دعوت می‌کنم/ تلاش ما بالابردن پرچم اسلام است


شما را به نوکری اباعبدالله دعوت می‌کنم/ تلاش ما بالابردن پرچم اسلام استبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید مدافع حرم حسن عبدالله زاده فرزند سردار احمد عبدالله زاده در سال ۱۳۶۵ در اهواز به دنیا آمد. از نیرو‌های قدس سپاه پاسداران بود که در جریان جنگ سوریه اولین بار در سال ۱۳۹۴ داوطلبانه و با اصرار خودش برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به سوریه رفت. او فرزند رئیس سابق سازمان حفاظت اطلاعات ناجا بود که ۱۳ خرداد امسال در مسیر دیرالزور به تدمر در تله دشمن به شهادت رسید.

در ادامه وصیتنامه این شهید را می‌خوانید.

«فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ ۚ وَمَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا (نسا آیه ۷۴)

الذین امنوا یقاتلون فی سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً (نسا آیه ۷۶)

إِنَ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ (توبه آیه ۱۱۱)

با خواندن این آیات و آیات مشابه این، دیگر دهانم بسته است از توصیف و گفتن قدر و عظمت قتال فی سبیل الله و شهادت در راه خدا

خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند

ما نمک خورده عشقیم به زینب (س) سوگند، پاسداران دمشقیم به زینب (س) سوگند

سلام می‌کنم خدمت همه خانواده‌ام، دوستان و آشنایان

و از همه تقاضا دارم که این بنده حقیر و سرتاپا تقصیر را حلال کنند. من با توجه به شناختی که از خود دارم می‌دانم که حق‌های زیادی از شما دوستان و آشنایان ضایع کرده‌ام، لذا عاجزانه از شما تقاضا دارم که این بنده سرتاپا تقصیر را حلال کنید و بدی‌های م را به بزرگی و کرم خود ببخشید که من خیلی حقیرتر و عاجزتر از اینم که بتوانم جبران کنم.
و، اما بعد: من همیشه از خداوند متعال درخواست داشتم که من را به فیض و مقام شهادت برساند و من هم این لیاقت را داشته باشم تا در زمره شهدا به حساب آیم و از این فیض نامتناهی خدا نسبت به بندگان مخلصش برخوردار گردم، هرچند من کجا و شهدا کجا! من کجا و مقام و منزلت ایت عارفان مخلص خدا کجا!

در دل همیشه دوست دار این آرزوی بزرگ بوده‌ام و از خدا باز هم می‌خواهم که نصیب من و تمامی کسانی که آرزوی شهادت در دل و قلب و جانشان شعله می‌کشد گرداند که به قول مولای متقیان علی (ع) اگر شهید نشدی، می‌میری! و این مردم بدترین چیزی است که می‌شود برای مشتاقان اتفاق بیافتد و در بستر یا گوشه بیمارستان جان دهند.

انشالله به مدد مولا و مادرمان حضرت زهرا (س) من نیز در راه دفاع از حم عقیله بنی هاشم زینب کبری (س) و بی بی سه ساله قیه (س) جان ناقابل خویش را فدا کنم و مهر مدافع حرم ناموس آل الله نیز بر پیشانی و سنگ قبرم حک گردد، شاید بدین وسیله من نیز بتوانم با خون خویش این شجره طیبه را به قد قطره‌ای آبیاری کرده باشم و خدمتی کوچک در راه اعتلای پرچم اسلام و تشییع انجام داده باشم.

یک نکته هست و این نکته این است که ما بالاترین و پرثمرترین و پرفایده‌ترین کاری که می‌توانیم انجام دهیم تا بلکه سبب حرکت و جوششی در جامعه شده باشیم و بالاترین کار فرهنگی و تبلیغی که می‌توانیم انجام دهیم تا شاید سبب خیری شده باشیم. این است که در راه خدا شهید شویم. زیرا خون شهید می‌جوشد و سبب حرکت در جامعه می‌شود. این خون است که سبب بیدار شدن دوستان را اطرافیان و هم محلی‌ها و هم شهی‌ها می‌شود و این بالاترین کاری است که یک انسان می‌تواند د طول زندگی خویش انجام دهد.

دوستان و رفقا و خانواده عزیزم

از خدا بخواهید تا من و شما به این خیل عظیم شهدا بپیوندیم و در جوا حضرت سیدالشهدا تا ابدیت بمانیم، که باشد قرار و وعده ما جنت الحسین، دنیا برای سینه زدن جایمان کم است

نکته دوم اینکه: این بنده حقیر هرچه در طول عمر ناچیز خود کسب کرده‌ام تمامی آن ا صدقه سری حضرت سیدالشهدا می‌دانم و به این ایمان دارم که تمام زندگی و دارایی من فقط و فقط به خاط نوکری آستان دردانه و عزیز اربابمان حضرت علی اکبر (ع) است و چه برکت و فیضی است از پایین پای اربابمان به زندگی ما سرازیر شده است؛ لذا خودم و شما را به نوکری و آستان بوسی دعوت می‌کنم و انشالله تا ابدیت در جوار حضرت علی اکبر (ع) و پدر بزرگوارشان ارتزاق رزق کنیم و به قدر لحظه‌ای از این خانه و خانواده جدا نشویم. باشد که گوشه چشمی به ما کرده و از خزانه کرم خویش توفیق شهادت و جهاد در راهتان را نصیب ما کنند، انشالله

نکته بعدی این است که ما راه خویش را بر پایه خدمت و اگر بشود تاثیرگذاری انتخاب کرده‌ایم یعنی آمده‌ایم تا کاری کرده باشیم و باری برداشته باشیم و بتوانیم تاثیر مثبتی در جامعه بگذاریم، نه به خاطر شخصی مشخص و واحدی و نه برای حزب و گروهی! تمام تلاش و انگیزه ما بالابردن پرچم اسلام است و هرکه در این مسیر باشد ما نیز پشت سر او و حامی او هستیم و الا ما را بخیر و او را به سلامت! ما نیامده‌ایم که کسی را بالا ببریم و یا پایین بیاوریم، ما در خدمت اسلام و رهبری هستیم و هوش و حواسمان به فرمایشات ایشان است.»

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

شما را به نوکری اباعبدالله دعوت می‌کنم/ تلاش ما بالابردن پرچم اسلام است بیشتر بخوانید »

حسن با شجاعت، عاشقانه شهادت را در آغوش کشید/ ولایت مداری امتحان ظهور حضرت حجت است

ملاک شهید عبدالله‌زاده برای محک صدق ولایت‌مداری/ خوابی از دوران کودکی که در بزرگسالی تعبیر شد


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: یک ماه پیش خبر شهادت دو تن از رزمندگان ایرانی در سوریه حال و هوای روز‌های پر تب و تاب جنگ در این کشور را زنده کرد؛ روز‌هایی که هر لحظه‌اش در انتظار خبر شهادت رزمنده‌هایی بودیم که در جریان دفاع از حرم، عزم دیار شام کرده بودند.

این اتفاق در این روز‌های آرام سوریه که مدت‌هاست این کشور از لوث وجود تکفیری‌ها پاک شده، غیر منتظره بود، اما همچنان هر از گاهی خبری از شهادت عزیزی به گوش می‌رسد. حسن عبدالله زاده و سعید مجیدی در تله تکفیری‌ها در مسیر دیرالزور به تدمر به شهادت رسیدند. رسانه‌ها پس از این گزارش دادند که حسن عبدالله زاده فرزند سردار احمد عبدالله زاده رئیس اسبق حفاظت اطلاعات ناجا بوده و از همین رو به او عنوان «آقازاده واقعی» را دادند.

به مناسبت شهادت این سرباز اسلام در دیدار با خانواده شهید پای صحبت‌های سردار عبدالله پدر شهید حسن نشستیم تا از زندگی و خصوصیات فرزندش بشنویم. در ادامه ماحصل صحبت‌های سردار عبدالله‌زاده را می‌خوانید.

تولد زیر بمباران بعثی‌ها

حسن متولد ۲۷ دی سال ۱۳۶۵ مصادف با عملیات کربلای ۵ است. من در منطقه بودم و همسرم باردار بود و منزلمان در اهواز قرار داشت؛ فرصتی پیش آمد که نیمه شبی به خانه آمدم، دیدم اوضاع خانه پریشان است. گفتند وقت زایمان همسرت رسیده. حسن هفت ماهه به دنیا آمد؛ به همراه یک قل دیگر که به دلیل نارس بودن از دنیا رفت. حسن زنده ماند، اما خیلی نحیف و کوچک بود و چند روزی در دستگاه ماند تا به وضعیت مطلوب برسد. آن زمان اوج بمباران‌های اهواز بود و بعثی‌ها به شدت شهر را بمباران می‌کردند.

حسن با شجاعت، عاشقانه شهادت را در آغوش کشید/ ولایت مداری امتحان ظهور حضرت حجت است

بعد‌ها در سال‌های ۶۸ و ۶۹ به تهران منتقل شدم. عمده دوران زندگی حسن از کوچکی در تهران و شهرک فجر سپاه گذشت. از همان کودکی و دوران مدرسه رفتنش بچه شلوغ و فعالی بود. کم‌کم با هیئت و بسیج خو گرفت و از اعضای ثابت آن شد. تا زمان شهادت به صورت فعال و مستمر و علاقه‌مند در هیئات و بسیج فعالیت می‌کرد، مدتی هم خودش فرمانده بسیج شد.

نامه‌ای برای یک عمر

۱۶ ساله بود که برایش نامه‌ای نوشتم و چند نکته را به او متذکر شدم. دوست داشتم حسن از نظر مذهبی متدین و علاقه‌مند به انجام فرایض دینی بار بیاید و از مکروهات دوری کند، به نظام و رهبری پایبند باشد، به درس اهمیت بدهد، کتاب‌های شهید مطهری و کتاب‌هایی که در تربیتش نقش داشت را بخواند. توجه به ورزش و کار‌های علمی نیز از دیگر مواردی بود که در نامه ذکر کردم. آن نامه را تا زمان شهادتش نگه داشته بود. وقتی شهید شد برادرخانمش در میان وسایل حسن پیدا کرده بود. وقتی زندگی حسن را مرور می‌کنم می‌بینم به همه آنچه گفته بودم حساس بود و در حد خوبی رعایت کرده بود.

سپاه یک آرمان مقدس است

حسن و برادرش به شدت علاقه‌مند به سپاه بودند با اینکه فرصت و زمینه فعالیت و کار‌های دیگر را داشت، اما با خواست خودش به سپاه رفت چرا که سپاه را یک آرمان خدایی می‌دانست. من و مادرش به شوخی می‌گفتیم دست از سپاه بردار، اما او تصمیمش را گرفته و راهش را انتخاب کرده بود.

عشق و شجاعت او را به سوریه کشاند

حسن از نظر شجاعت بسیار شجاع بود و از نظر روحی آمادگی مقابله با دشمنان را داشت؛ برای همین زمانی‌که تکفیری‌ها به سوریه حمله کردند انگیزه کافی برای حضور در جنگ را داشت. این اتفاق افتاد و با اصراری که به فرماندهش کرد تا به صحنه مبارزه برود این فرصت ایجاد شد و به سوریه رفت. عید سال ۱۳۹۴ برای اولین بار به سوریه اعزام شد. به ما هم گفت و، چون اصرار و علاقه‌اش را دیده بودیم مخالفتی نداشتیم. با وجودی که خودم سال‌ها در جبهه بودم، اما هیچ گاه نسبت به حضور حسن در سوریه مخالفت نکردم، چون برای انجام وظیفه شرعی و تکلیفی که داشت، رفت.

وقتی از جبهه برگشت کمتر از آنجا صحبت می‌کرد. می‌دانستم مسوولیت‌های مختلفی دارد و فرمانده عملیات قرارگاه بود. شجاعت و ایستادگی‌اش در مقابل دشمن را بیشتر از دوستانش شنیدیم، فقط گاهی از جنگ و اوضاع منطقه صحبت می‌کرد. با روحیه‌ای که داشت و حضورش در صحنه جنگ، احتمال شهادت را می‌دادیم، به خصوص که مادرش وقتی بچه بود خواب شهادتش را دید و این خواب چندین بار تکرار شد. خودش هم عاشق شهادت بود. هر زمان که از جبهه برمی‌گشت خدا را شکر می‌کردیم. بعد از اینکه داعش در سوریه سرنگون شد درگیری‌ها نیز کمتر شد، اما خبر داشتیم که کمین‌هایی هست و عملیات‌های ایذایی انجام می‌شود، احتمال هر اتفاقی را می‌دادیم، اما خیلی کمتر از زمان اوج جنگ.

سجده شکر به خاطر شهادت

من و مادر حسن کرونا گرفته و تازه از بیمارستان به خانه برگشته بودیم. ظهر حسن شهید شد و تا غروب دوستانش فهمیده بودند. قرار بود بچه‌ها بیایند خانه ما، آمدند، ولی مثل همیشه نبودند، من متوجه نشدم، اذان مغرب که شد رفتم نماز بخوانم، اواسط نماز شنیدم که همسرم اسم حسن را صدا می‌کند، بدون اینکه پسرم چیزی به او بگوید فهمیده بود که حسن شهید شده و من هم از گریه‌های همسرم در میانه نماز فهمیدم حسن شهید شده. نماز که تمام شد مهدی پسر دیگرم کنارم بود، از احوال حسن پرسیدم، گفت شهید شده. همانجا سر سجاده سجده شکر به جای آوردم که پسرم به آرزویش رسید.

حسن با شجاعت، عاشقانه شهادت را در آغوش کشید/ ولایت مداری امتحان ظهور حضرت حجت است

شهدای مظلوم مدافع حرم

حسن و مدافعان حرم در شرایطی به جنگ رفتند و مقابل دشمن ایستادند که شرایط متفاوت از دوران دفاع مقدس بود. در دفاع مقدس دشمن مشخص بود که برای تصرف ایران حمله کرده، مردم همه مقابل دشمن ایستادند و هیچ ابهامی وجود نداشت؛ اما در سوریه و عراق شرایط اینگونه نبود. اوایل وقتی شهدای ما از منطقه به کشور می‌آمدند سوال بود که این‌ها کجا شهید شدند، اصلا ایرانی‌ها برای چه به سوریه رفتند. اوایل به همین دلیل درباره شهدای مدافع حرم صحبت زیادی نمی‌شد. ولی زمانی که مردم متوجه توطئه تکفیری‌ها برای براندازی نظام جمهوری اسلامی شدند همه چیز مشخص شد. یک مظلومیتی در این مدافعان حرم هست و رهبر معظم انقلاب اسلامی هم به خوبی به جایگاه و نقش مدافعان حرم اشاره کرده‌اند.

پیروی از ولایت امتحانی برای ظهور امام زمان (عج) است

یکی از نکاتی که حسن خیلی به آن تاکید داشت عشق به ولایت و رهبری بود که در وصیتنامه‌اش هم ذکر کرده. در شرایط خاص و سخت، مدافع نظام و انقلاب اسلامی بود و همواره به فرامین رهبری گوش می‌داد. در وصیتنامه نوشته است که حمایت از رهبری امتحانی است که وقتی حضرت حجت (ع) ظهور می‌کند مشخص می‌کند چه کسانی در زمان غیبت ایشان در ادعا برای پیروی از ایشان صادق بودند. می‌گفت کسانی که از رهبری حمایت می‌کنند در زمان ظهور آقا نیز سرباز حضرت، ولی عصر (عج) می‌شوند.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

ملاک شهید عبدالله‌زاده برای محک صدق ولایت‌مداری/ خوابی از دوران کودکی که در بزرگسالی تعبیر شد بیشتر بخوانید »

علی اکبری که می‌خواهد مثل پدرش حسن باشد/ ۲۳ سال تا دیدار دوباره پدر و پسر

آرزوی فرزند 6 ساله شهید عبدالله‌زاده برای 23 سال آینده!


علی اکبری که می‌خواهد مثل پدرش حسن باشد/ ۲۳ سال تا دیدار دوباره پدر و پسربه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نزدیک یک ماه است که حسن مهمان سیدالشهداست و در حلقه شهدا و یاران اباعبدالله نزد پرودگارش روزی می‌خورد.

پنجشنبه روزی بود که خبر دادند دو رزمنده ایرانی مدافع حرم در سوریه به شهادت رسیده‌اند، آنهم درست زمانی که ماه‌ها بود خبری از شهادت مدافعان حرم دیگر به گوش نمی‌رسید. چه درست گفت پیر خمین که شهادت هنر مردان خداست و مردان بزرگ هنرمندانه در هر کجا و هر زمان که باشند شهادت را در آغوش می‌کشند، چه در اوج جنگ چه در زمانی که آرامش دوباره به شهر و خانه‌های جنگ‌زده برگشته باشد.

شهیدان حسن عبدالله‌زاده و سعید مجیدی از نیرو‌های مستشار ایرانی و عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مسیر دیرالزور یه تدمر در کمین نیرو‌های تکفیری به شهادت رسیدند. پیکر‌ها در مدت کوتاهی به کشور بازگشت و معراج‌الشهدای تهران محل آخرین وداع خانواده و دوستان با این شهیدان شد. همان ایام رسانه‌ها گزارش دادند حسن عبدالله‌زاده فرزند سردار احمد عبدالله‌زاده رئیس اسبق سازمان حفاظت اطلاعات ناجاست، همین عنوان کافی بود تا همه حسن را آقازاده‌ای بدانند که رسم حقیقی آقازادگی را طور دیگری معنا کرده است.

هفته گذشته که هیئتی از بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس با حضور سردار سرتیپ بسیجی «بهمن کارگر» به دیدار خانواده شهید عبدالله‌زاده در منزل پدرش رفتند، پدر حرف‌های خوبی از فرزندش زد؛ می‌گفت حسن عاشق شهادت بود و از بچگی آرزویش را داشت، چندباری هم مادرش خواب شهادت او را دیده بود. می‌گفت که سردار سلیمانی هم عاشق شهادت بود و برای رسیدن به آن اصرار و تلاش کرد، حسن هم سرباز کوچک حاج قاسم بود و همان راهی را رفت که فرمانده رفته بود.

بچه‌های کوچک شهید لحظه‌ای فضای خانه را آرام نمی‌گذاشتند، دو پسر و یک دختر یادگاری‌های شهید، سن و سالی نداشتند، علی‌اکبر فرزند بزرگتر شش سال بیشتر نداشت، لباس و کلاه نظامی بر تن کرده و شیرین‌زبانی می‌کرد. اسمش را خود پدر انتخاب کرده بود، قبل از اینکه آزمایش‌ها نشان بدهد بچه پسر است، پدر اسم علی‌اکبر را انتخاب کرده و مطمئن بود اولین فرزندش پسر می‌شود؛ وقتی پرسیده بودند چرا اسم بچه را علی‌اکبر انتخاب کردی گفته بود دوست دارم پسرم مثل علی‌اکبر امام حسین (ع) شود.

پدر شهید می‌گفت هم دوست داشت خودش شهید شود هم پسرش. لحظه‌ای نگذشت که خود علی‌اکبر زبان به سختی گشود و به مهمانان خانه اعلام کرد: «من هم دوست دارم شهید شوم، ۲۹ سالگی شهید می‌شوم، تا آن زمان ۲۳ سال مونده».

چنان با صلابت این حرف را زد که همه را به تحسین وا داشت. معلوم بود پدر بی دلیل اسم پسرش را علی‌اکبر نگذاشته. تربیتش هم همچون اسمش شیرمردانه بود. این رسم مردان بزرگ است که هم خود با عمل و کردارشان منشا اثر هستند و هم هر آنچه از آنان باقی مانده همچون شجره طیبه‌ای خواهد بالید.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

آرزوی فرزند 6 ساله شهید عبدالله‌زاده برای 23 سال آینده! بیشتر بخوانید »