شهید حسینی محراب

دست‌پرورده کاوه در دوعیجی آسمانی شد

دست‌پرورده کاوه در دوعیجی آسمانی شد



دست‌پرورده کاوه در دوعیجی آسمانی شد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار شهید حاج‌علی‌اصغر محراب از همرزمان سردار شهید محمود کاوه و از بنام‌ترین رزمندگان شهر مشهد به شمار می‌رود. وی فرماندهی تیپ قائم (عج) را بر عهده داشت. این تیپ را شهید کاوه در کنار لشکر ویژه شهدا تأسیس کرده بود و فرماندهی‌اش را به محراب سپرد. کمی بعد شهید محراب تیپ قائم را به تیپ مستقل انصارالرضا (ع) ارتقا بخشید. اما با وجود خدمات بسیاری که شهید محراب در این تیپ انجام داد، اکنون کمتر نامی از وی در تاریخ دفاع مقدس برجای مانده است. به مناسبت ۳۰ دی ماه سالروز شهادت سردار حاج‌علی‌اصغر محراب در جریان عملیات کربلای ۵، خاطرات تعدادی از همرزمانش را تقدیم حضورتان می‌کنیم. شهید محراب متولد ۱۵ مردادماه ۱۳۴۰ در مشهد بود که به تاریخ ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ در منطقه دوعیجی عراق به شهادت رسید.


کاک محراب

پیشمرگان کرد مسلمان شهید محراب را «کاک محراب» صدا می‌زدند. حتی بسیجی‌های تازه وارد هم شهید را به همین عنوان صدا می‌زدند. برایم سؤال شده بود که چطور پیشمرگان همه ما را با پسوند برادر صدا می‌زنند، اما شهید محراب را «کاک محراب» لقب داده‌اند. بالاخره از یکی از فرماندهان علتش را پرسیدم، گفت: در یکی از عملیات‌ها که در عمق مناطق آلوده به وجود دشمن انجام گرفت و به مدت سه روز هم طول کشید، عبادت و راز و نیاز محراب را زیاد می‌دیدیم. او در هر لحظه آماده کمک و رفع گره کور عملیات بود. به‌خاطر همین نام او را کاک محراب گذاشتیم، زیرا محراب محل عبادات و راز و نیاز بزرگان و افراد مورد توجه خدا و رسول خدا (ص) است.

راوی: حاج‌علی‌اکبر کاشانی

نبرد در میاندوآب

عملیاتی سخت حوالی میاندوآب آغاز شده بود. آنجا شهیدان کاوه و محراب هر دو حضور داشتند. روند عملیات گره سختی خورده بود و ضدانقلاب از بالای ارتفاعات، ما را با کلاشنیکف مورد اصابت قرار می‌داد. همان لحظه دیدم شهید کاوه صاف ایستاده و سر خم نمی‌کند. شهید محراب هم آمده کنارش و هر دو شروع به صحبت کردند. دشمن هم از بالا یکریز می‌زد. بعد از مدتی شهید محراب با چند نفر رفتند و دشمن را دور زدند و ارتفاعات را گرفتند و با بیسیم پیام دادند. خلاصه پس از شش ساعت درگیری، نهایت میدان جنگ را به‌دست گرفتیم و تعدادی ضدانقلاب کشته شدند و الباقی فرار کردند.

شهید محراب یک فرمانده جوان و شجاعی بود که در عملیات‌های سخت و خطرناک کردستان ترسی به دلش راه نمی‌داد و بسیار مرید حضرت امام بود. شهید کاوه را خیلی دوست داشت و حرف ایشان را با دل و جان اطاعت می‌کرد. البته همه رزمندگان احترام خاصی برای شهید کاوه قائل بودند، ولی شهید محراب خیلی بیشتر از همه با شهید کاوه انس و الفت داشت.

راوی: حاج‌حسن خرمی

تشکیل تیپ حضرت قائم (عج)

تشکیل تیپ حضرت قائم (عج) از یادگاری‌های شهید محمود کاوه است. ایشان فرماندهی تیپ قائم را به شهید محراب سپرده بود. وقتی بعثی‌ها در یک مقطعی تاکتیک‌شان را تغییر دادند و به دفاع متحرک پرداختند. در لشکر ویژه شهدا قرار بر این شد که با تشکیل یک گردان یا یگان مستقل از دل لشکر، به مقابله با این تاکتیک دشمن بپردازیم.

این گردان به فرماندهی شهید محراب تشکیل شد. مقرش هم دورتر از پادگان شهید بروجردی بود. وقتی به سمت سه راه نقده می‌رفتیم به پادگان آن‌ها می‌رسیدیم. پادگانی که هنوز هم پس از سال‌ها کاربرد نظامی دارد. این یگان به فرماندهی حاج علی اصغر محراب عملکرد قابل قبولی داشت. در ابتدا نامش به گردان حضرت قائم موصوف شد. بعدها به تیپ ۷۲ قائم و سپس به تیپ انصارالرضا تغییر نام داد. از ابتدا هم فرمانده‌اش «شهید محراب» بود.

شهید محراب و عملیات کربلای ۲

شهید محراب و تیپ قائم در عملیات کربلای ۲ هم حضور داشتند. البته پدافند لشکر ویژه شهدا بودند و پس از شهادت شهید کاوه همچنان مأموریت‌های محوله را انجام می‌دادند. در عملیات کربلای ۲ حاج محمود کاوه فرمانده لشکر ویژه شهدا به شهادت رسید. ۱۰/ ۶/ ۱۳۶۵ سردار محمود کاوه بر اثر اصابت ترکش خمپاره ۶۰ آسمانی شد. وقتی حاج علی‌اصغر محراب خودش را بالای پیکر بی‌جان فرمانده‌اش رساند، چندبار او را صدا زد. چنان بی‏تاب شده بود که سرش را دوبار به زمین کوبید. به طوری که خون از دماغش جاری شد. سپس پیکر کاوه را در آغوش کشید و بوسید و پیکرش را روی دوشش گذاشت. این دو رزمنده از سالیان قبل با هم بودند و عملیات‌های متعددی را در کنار هم گذرانده بودند. اما اکنون تقدیر اینطور رقم خورده بود که محراب، پیکر کاوه را بر دوش بکشد. فردای آن روز شهید محراب در صف تیپ مستقل قائم برای رزمنده‌ها سخنرانی کرد و خبر شهادت کاوه را به نیروهایش داد.

راوی یکی از همرزمان شهید
شهادت در کربلای ۵

کربلای ۵، مشهد حاج‌علی‌اصغر محراب بود. در این عملیات، یگان ما شهرک دوعیجی عراق را تصرف کرد. از این شهرک هم عبور کردیم و همجوار لشکر ۲۱ امام رضا (ع) خط پدافندی تشکیل دادیم و مستقر شدیم. این در حالی بود که دیگر نیرویی برای ما نمانده بود. بیشتر بچه‌ها به شهادت رسیده یا به سختی مجروح شده بودند.۳۰ دی ماه ۱۳۶۵، حاج‌علی‌اصغر محراب در همین شهرک دوعیجی به شهادت رسید. محراب یکی از دست‌پروردگان سردار شهید محمود کاوه بود که همانند فرمانده‌اش در حالی به شهادت رسید که کوله‌باری از زخم‌های میدان نبرد را به همراه دنیایی از فتوحات و پیروزی‌ها با خود به یدک می‌کشید. او همانند شهید کاوه در حالی شهید شد که از همه جلوتر به خط مقدم بود. او با صدای خس‌خس سینه شیردل و شیمیایی‌شده و چشمان خونینش باید استراحت می‌کرد و به خط مقدم نمی‌آمد. مانند چند نفر دیگر که آن‌ها هم شیمیایی شدند و رفتند. اما محراب ماند، چون غیرت و تعصب و حمیت بی‌مانندش مانع از آن شد که استراحت را به میدان جهاد ترجیح بدهد. او بستر مجروحیت را رها کرد و تا آخرین نفس جنگید و مردانه به شهادت رسید.

راوی: سردار علی صلاحی

فرازی از وصیتنامه شهید محراب‌
ای خدای مهربان! دیگر خسته شدم. تا کی زنده بمانم و شاهد باشم که بهترین یاران امام و دوستانی همچون بروجردی، ناصر کاظمی، علی قمی، محمود کاوه، امیر عباسی، ولی‌نژاد، یزدانی، کشمیری، منفردی، بی‌غم، رضا ابوطالب‌زاده، سرابی، توکلی، احمد و دیگران در کنارم شهید می‌شوند و دم نزنم؟ و همیشه این راه طولانی از جبهه تا منزل را بپیمایم، و در هر عملیاتی یاوری را از دست بدهم همین طور احمد، پسر خواهرم، که یاری با ارزش برای من در جنگ با ضد انقلابیون بود شهید شد و مرا تنهاگذاشت…
*
جوان آنلاین

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار شهید حاج‌علی‌اصغر محراب از همرزمان سردار شهید محمود کاوه و از بنام‌ترین رزمندگان شهر مشهد به شمار می‌رود. وی فرماندهی تیپ قائم (عج) را بر عهده داشت. این تیپ را شهید کاوه در کنار لشکر ویژه شهدا تأسیس کرده بود و فرماندهی‌اش را به محراب سپرد. کمی بعد شهید محراب تیپ قائم را به تیپ مستقل انصارالرضا (ع) ارتقا بخشید. اما با وجود خدمات بسیاری که شهید محراب در این تیپ انجام داد، اکنون کمتر نامی از وی در تاریخ دفاع مقدس برجای مانده است. به مناسبت ۳۰ دی ماه سالروز شهادت سردار حاج‌علی‌اصغر محراب در جریان عملیات کربلای ۵، خاطرات تعدادی از همرزمانش را تقدیم حضورتان می‌کنیم. شهید محراب متولد ۱۵ مردادماه ۱۳۴۰ در مشهد بود که به تاریخ ۳۰ دی ماه ۱۳۶۵ در منطقه دوعیجی عراق به شهادت رسید.


کاک محراب

پیشمرگان کرد مسلمان شهید محراب را «کاک محراب» صدا می‌زدند. حتی بسیجی‌های تازه وارد هم شهید را به همین عنوان صدا می‌زدند. برایم سؤال شده بود که چطور پیشمرگان همه ما را با پسوند برادر صدا می‌زنند، اما شهید محراب را «کاک محراب» لقب داده‌اند. بالاخره از یکی از فرماندهان علتش را پرسیدم، گفت: در یکی از عملیات‌ها که در عمق مناطق آلوده به وجود دشمن انجام گرفت و به مدت سه روز هم طول کشید، عبادت و راز و نیاز محراب را زیاد می‌دیدیم. او در هر لحظه آماده کمک و رفع گره کور عملیات بود. به‌خاطر همین نام او را کاک محراب گذاشتیم، زیرا محراب محل عبادات و راز و نیاز بزرگان و افراد مورد توجه خدا و رسول خدا (ص) است.

راوی: حاج‌علی‌اکبر کاشانی

نبرد در میاندوآب

عملیاتی سخت حوالی میاندوآب آغاز شده بود. آنجا شهیدان کاوه و محراب هر دو حضور داشتند. روند عملیات گره سختی خورده بود و ضدانقلاب از بالای ارتفاعات، ما را با کلاشنیکف مورد اصابت قرار می‌داد. همان لحظه دیدم شهید کاوه صاف ایستاده و سر خم نمی‌کند. شهید محراب هم آمده کنارش و هر دو شروع به صحبت کردند. دشمن هم از بالا یکریز می‌زد. بعد از مدتی شهید محراب با چند نفر رفتند و دشمن را دور زدند و ارتفاعات را گرفتند و با بیسیم پیام دادند. خلاصه پس از شش ساعت درگیری، نهایت میدان جنگ را به‌دست گرفتیم و تعدادی ضدانقلاب کشته شدند و الباقی فرار کردند.

شهید محراب یک فرمانده جوان و شجاعی بود که در عملیات‌های سخت و خطرناک کردستان ترسی به دلش راه نمی‌داد و بسیار مرید حضرت امام بود. شهید کاوه را خیلی دوست داشت و حرف ایشان را با دل و جان اطاعت می‌کرد. البته همه رزمندگان احترام خاصی برای شهید کاوه قائل بودند، ولی شهید محراب خیلی بیشتر از همه با شهید کاوه انس و الفت داشت.

راوی: حاج‌حسن خرمی

تشکیل تیپ حضرت قائم (عج)

تشکیل تیپ حضرت قائم (عج) از یادگاری‌های شهید محمود کاوه است. ایشان فرماندهی تیپ قائم را به شهید محراب سپرده بود. وقتی بعثی‌ها در یک مقطعی تاکتیک‌شان را تغییر دادند و به دفاع متحرک پرداختند. در لشکر ویژه شهدا قرار بر این شد که با تشکیل یک گردان یا یگان مستقل از دل لشکر، به مقابله با این تاکتیک دشمن بپردازیم.

این گردان به فرماندهی شهید محراب تشکیل شد. مقرش هم دورتر از پادگان شهید بروجردی بود. وقتی به سمت سه راه نقده می‌رفتیم به پادگان آن‌ها می‌رسیدیم. پادگانی که هنوز هم پس از سال‌ها کاربرد نظامی دارد. این یگان به فرماندهی حاج علی اصغر محراب عملکرد قابل قبولی داشت. در ابتدا نامش به گردان حضرت قائم موصوف شد. بعدها به تیپ ۷۲ قائم و سپس به تیپ انصارالرضا تغییر نام داد. از ابتدا هم فرمانده‌اش «شهید محراب» بود.

شهید محراب و عملیات کربلای ۲

شهید محراب و تیپ قائم در عملیات کربلای ۲ هم حضور داشتند. البته پدافند لشکر ویژه شهدا بودند و پس از شهادت شهید کاوه همچنان مأموریت‌های محوله را انجام می‌دادند. در عملیات کربلای ۲ حاج محمود کاوه فرمانده لشکر ویژه شهدا به شهادت رسید. ۱۰/ ۶/ ۱۳۶۵ سردار محمود کاوه بر اثر اصابت ترکش خمپاره ۶۰ آسمانی شد. وقتی حاج علی‌اصغر محراب خودش را بالای پیکر بی‌جان فرمانده‌اش رساند، چندبار او را صدا زد. چنان بی‏تاب شده بود که سرش را دوبار به زمین کوبید. به طوری که خون از دماغش جاری شد. سپس پیکر کاوه را در آغوش کشید و بوسید و پیکرش را روی دوشش گذاشت. این دو رزمنده از سالیان قبل با هم بودند و عملیات‌های متعددی را در کنار هم گذرانده بودند. اما اکنون تقدیر اینطور رقم خورده بود که محراب، پیکر کاوه را بر دوش بکشد. فردای آن روز شهید محراب در صف تیپ مستقل قائم برای رزمنده‌ها سخنرانی کرد و خبر شهادت کاوه را به نیروهایش داد.

راوی یکی از همرزمان شهید
شهادت در کربلای ۵

کربلای ۵، مشهد حاج‌علی‌اصغر محراب بود. در این عملیات، یگان ما شهرک دوعیجی عراق را تصرف کرد. از این شهرک هم عبور کردیم و همجوار لشکر ۲۱ امام رضا (ع) خط پدافندی تشکیل دادیم و مستقر شدیم. این در حالی بود که دیگر نیرویی برای ما نمانده بود. بیشتر بچه‌ها به شهادت رسیده یا به سختی مجروح شده بودند.۳۰ دی ماه ۱۳۶۵، حاج‌علی‌اصغر محراب در همین شهرک دوعیجی به شهادت رسید. محراب یکی از دست‌پروردگان سردار شهید محمود کاوه بود که همانند فرمانده‌اش در حالی به شهادت رسید که کوله‌باری از زخم‌های میدان نبرد را به همراه دنیایی از فتوحات و پیروزی‌ها با خود به یدک می‌کشید. او همانند شهید کاوه در حالی شهید شد که از همه جلوتر به خط مقدم بود. او با صدای خس‌خس سینه شیردل و شیمیایی‌شده و چشمان خونینش باید استراحت می‌کرد و به خط مقدم نمی‌آمد. مانند چند نفر دیگر که آن‌ها هم شیمیایی شدند و رفتند. اما محراب ماند، چون غیرت و تعصب و حمیت بی‌مانندش مانع از آن شد که استراحت را به میدان جهاد ترجیح بدهد. او بستر مجروحیت را رها کرد و تا آخرین نفس جنگید و مردانه به شهادت رسید.

راوی: سردار علی صلاحی

فرازی از وصیتنامه شهید محراب‌
ای خدای مهربان! دیگر خسته شدم. تا کی زنده بمانم و شاهد باشم که بهترین یاران امام و دوستانی همچون بروجردی، ناصر کاظمی، علی قمی، محمود کاوه، امیر عباسی، ولی‌نژاد، یزدانی، کشمیری، منفردی، بی‌غم، رضا ابوطالب‌زاده، سرابی، توکلی، احمد و دیگران در کنارم شهید می‌شوند و دم نزنم؟ و همیشه این راه طولانی از جبهه تا منزل را بپیمایم، و در هر عملیاتی یاوری را از دست بدهم همین طور احمد، پسر خواهرم، که یاری با ارزش برای من در جنگ با ضد انقلابیون بود شهید شد و مرا تنهاگذاشت…
*
جوان آنلاین



منبع خبر

دست‌پرورده کاوه در دوعیجی آسمانی شد بیشتر بخوانید »

«محراب» و شمارش بعثی‌های خواب در سنگر!

«محراب» و شمارش بعثی‌های خواب در سنگر!



شهید علی اصغر حسینی محراب

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شهید علی اصغر حسینی محراب از فرماندهان داور لشکر خراسان بود که در جریان عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. آنچه در ادامه می‌خوانید، چند خاطره کوتاه درباره اوست…

نبردهای دلاورانه شهید محراب

عملیاتی سخت حوالی میاندوآب انجام شد، که آنجا شهیدان کاوه و محراب هر دو حضور داشتند، کار عملیات هم گره سختی خورده بود و ضدانقلاب از بالای ارتفاعات ما را با گلوله کلاش مورد هدف قرار می‌داد، در حالی که دیدم شهید کاوه به قامت راست صاف ایستاده و سر خم نمی‌کند و شهید محراب هم آمد سمت شهید کاوه و هر دو شروع به سخن کردند و دشمن هم از بالا یک‌ریز می‌زد.

بعد از مدتی شهید محراب با چند نفر رفتند و دشمن را دور زدند و ارتفاعات را گرفتند و با بیسیم پیام دادند، خلاصه پس از شش ساعتی درگیری، نهایت امر میدان جنگ را به‌دست گرفتیم و ضدانقلاب هرچه کشته شدند که هیچ ولی الباقی فرار کردند.

شهید محراب را مردی دلیر، پهلوان و با شهامت و بسیار خوش‌مشرب دیدم در حالی که در عملیات‌های سخت و خطرناک کردستان ترسی به دل نداشت و بسیار مرید امام بود و بعد هم شهید کاوه را خیلی دوست داشت و حرف ایشان را روی چشم می‌گذاشت. البته همه رزمندگان احترام خاصی برای شهید کاوه قائل بودند ولی شهید محراب خیلی بیشتر از همه با شهید کاوه انس و الفت داشت.

راوی: حاج حسن خرمی

فاتح ارتفاعات سخت

شهید محراب شب‌ها در گوشه‌ای از فرماندهی به محراب می‌رفت و ملتمسانه با خدای خود راز و نیاز می‌کرد. یکی از ویژگی‌های محراب شرکتش در تمامی عملیات‌ها بود. شهید محراب فقط با محمود شوخی می‌کرد و از این بابت بسیار خرسند می‌شد و از این سرگرمی و شوخ‌طبعی‌اش با محمود لذت می‌برد… شهید محراب سوای تمام رزمندگان همیشه برای رزم رو در رو با ضد انقلاب، همانند محمود آمادگی کامل داشت و وقتی به عنوان فرمانده تیپ انصارالرضا معرفی گردید تمام همت و تلاشش را کرد تا آن تیپ به‌خوبی بدرخشد.

ایشان بعد از شهادت کاوه اسطوره مقاومت و جوانمردی شد و تا شهادت از پا ننشست. اصغر محراب در تمامی طرح‌های عملیاتی صاحب‌نظر بود و محمود نیز از داشتن چنین نیروی شجاع و خداترسی به‌خود می‌بالید.محراب تا مرز شهادت از درس‌های محمود الهام می‌گرفت… و به خوبی دینش را به اسلام ادا نمود.ضد انقلاب کردستان هرگز نتوانست محراب را از پای درآورد. شهید محراب از رزمندگان نزدیک به کاوه بود. یاری که با شهادت خود را به محمود رساند… روحش شاد.

 راوی: اصغر حسین‌خانی

لمس سنگر عراقی‌ها!

چند شب مانده به شروع عملیات والفجر ۹ در جلسه‌ای با حضور فرماندهان لشکر در محضر شهید بزرگوار کاوه، مسئولین محورهای عملیاتی، واحد اطلاعات و عملیات گزارشی از وضعیت دشمن و عده و عده و ملزومات ارائه دادند، بعد از پایان گزارش‌ها، مسئول اطلاعات عملیات شهید کاوه که از چهره‌اش مشخص بود اصلا اقناع نشده و شناسایی را کافی نمی‌داند شهید محراب را صدا زد و گفت: «این محور را شما شخصا امشب برو شناسایی کن و فردا صبح گزارش به من بده» و بعد ادامه داد «اصغر باید بری سنگر عراقی‌ها را لمس کنی ها!»

خلاصه، شهید اصغر محراب از واحد تخریب من را برداشت با چند نفر از نیروهای اطلاعات عملیات که شب‌های قبل در این محور کار کرده بودند راهی محل ماموریت شدیم و سیم خاردار و میدان مین عراقی‌ها را رد کردیم و رفتیم تا رسیدیم به سنگرهای اجتماعی عراق. ایستادیم و با دوربین دید در شب همه جا را بررسی کردیم؛ از تانکر آنها قمقمه خودمان را آب کردیم آمدیم برگردیم که شهید محراب گفت: همین‌جا بنشینید! ما نشستیم و اصغر رفت جلوتر، بعد با دست به ما اشاره کرد که بیایید! رفتم دیدم جلو سنگر اجتماعی عراقی‌ها ایستاد و پتوی در سنگر را کنار زد پر بود از نیروهای دشمن که خواب بودند. اصغر شروع به شمارش آنها کرد، گفتم چکار می‌کنی؟ گفت مگه کاوه نگفت سنگر عراقی‌ها را لمس کنی؟ هم لمس کردم هم شمردم تا به برادر کاوه گزارش بدم! خلاصه فردا صبح وقتی به شهید کاوه گزارش داد، برادر محمود در عین خوشحالی از او پرسید واقعا شمردی؟ محراب هم رو به من کرد و گفت عذرایی شهادت بده که چه کردم! من هم شهادت دادم. بحمدالله والفجر ۹ بسیار موفقیت‌آمیز بود و فتح‌الفتوحی شد.

راوی: علی‌اکبر عذرایی، مسئول واحد تخریب لشکر ویژه شهدا
 



منبع خبر

«محراب» و شمارش بعثی‌های خواب در سنگر! بیشتر بخوانید »

شگرد «محراب» برای دستگیری یک ضدانقلاب

شگرد «محراب» برای دستگیری یک ضدانقلاب



شهید علی اصغر حسینی محراب

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شهید علی‌اصغر حسینی محراب با یکی از بچه‌های کشتی‌گیر سقزی کشتی گرفته بود و اتفاقا پیروز شده بود. در یکی از روزهای اواخر پاییز سال ۶۰  اطلاع داده بودند برادر همان کشتی‌گیر که اتفاقا وابسته به گروهک‌های منحله بود شب آمده خانه پدرش.

شهید محراب را مامور به دستگیری فرد مورد نظر با تعدادی از بچه‌ها کرده بودند که اتفاقا بنده هم آن شب جزو نفرات بودم. خانه بلافاصله محاصره شد. به اتفاق شهید محراب و سه نفر از برادران از درب منزل وارد حیاط شدیم دیدیم چندتا از خانم‌ها و دوتا بچه و یک پیرمرد آمدند بیرون خانه. شهید محراب با گشاده‌رویی و احترام با پیرمرد احوالپرسی کرد و از حال پسر کشتی‌گیرش پرسید. پیرمرد که گویا خیلی ترسیده بود به زبان کردی شروع کرد به نفرین کردن آن پسر ضد انقلابش، که ظاهراً اول شب تلفن کرده بیاید خانه که پیرمرد گفته اگر بیایی خودم به سپاه خبر می‌دهم، و رو کرد به شهید و گفت: آقا من این پسر را «عاق» کرده‌ام!

شهید به پیرمرد گفت: اتفاقا من با پسر بزرگت تا حالا دو بار کشتی گرفته و پسر بسیار خوبی داری. چرا این یکی پسرت این طوری است. پیرمرد گفت: من هرچی می‌کشم ازدست پسردایی فلان فلان شده‌اش می‌کشم. شهید محراب پیرمرد را بوسید و گفت: خودت را ناراحت نکن، ان شاءالله خوب می‌شود. بعد به شوخی گفت: کاک نسیم خودت هم کشتی می‌گرفتی؟ فکر می‌کنم پسرت به شما رفته خیلی زور داره.

پیرمرد که حالا با شهید محراب انس گرفته بود گفت: «پس چی من جوان بودم کسی نمی‌توانست حریفم بشه!» یکدفعه بنده خدا بغض گلویش را گرفت گفت: «ای کاش این پسر خدانشناس اینطوری منو اذیت نمی‌کرد دیگه به مرگم راضی شده‌ام…»

شهید محراب به ما اشاره کرد که از حیاط خارج شویم و پیرمرد را با مهربانی در آغوش گرفت و پیشانی‌اش را بوسید و گفت: اگر لقمه حلال داده باشی برمی‌گرده. خودت می‌دانی و خدای خودت و خداحافظی کرد و برگشیم به سپاه سقز.

یک هفته نگذشته بود که شهید محراب در آسایشگاه گفت: بچه‌ها پسر کاک نسیم آمده خودش را معرفی کرده است و الان در ندامتگاه است. یاد صحبت شهید محراب افتادم. اگر لقمه حلال دادی برمی‌گردد…

راوی: از رزمندگان منطقه مردخیز جوین



منبع خبر

شگرد «محراب» برای دستگیری یک ضدانقلاب بیشتر بخوانید »

چگونه علی‌اصغر حسینی «کاک محراب» شد؟! +‌ عکس

چگونه علی‌اصغر حسینی «کاک محراب» شد؟! +‌ عکس



شهید علی اصغر حسینی محراب

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، رزمندگان پیشمرگان کرد مسلمان با توجه به شناخت منطقه در عملیات‌ها نقش بسزایی داشتند که علاقه وافری به چنگیز عبدی فرمانده سپاه سقز و سردار شهید کاوه داشتند و اکثراً این دو بزرگوار را برادر محمود یا برادر چنگیز صدا می‌زدند.

 اما شهید علی‌اصغر حسینی محراب را «کاک محراب» صدا می‌کردند و مدتی نگذشت که کلیه پیشمرگان منطقه هم ایشان را کاک محراب صدا می‌کردند و حتی بسیجیان تازه‌وارد هم شهید را به همین عنوان می‌خواندند. همین امر برای من سؤالی شده بود که چطور پیشمرگان همه ما را با خطاب پسوند، برادر صدا می‌زنند اما شهید محراب را «کاک محراب» لقب داده‌اند. بالاخره از یکی از فرماندهان کرد علت را پرسیدم، او عنوان کرد در یکی از عملیات‌ها که در عمق مناطق آلوده انجام و مدت سه روز طول کشید، در آنجا عبادات و راز و نیاز محراب را دیدم و در ثانی او در هر لحظه آماده کمک و رفع گره کور عملیات بود.

به‌خاطر همین نام او را کاک محراب گذاشتیم. زیرا محراب محل عبادات و راز و نیاز بزرگان و افراد مورد توجه الله و رسول‌الله است. پرسیدم چرا برادر اصغر صدایش نمی‌کنید؟ جواب کوبنده‌ای داد و گفت: کسی که در هر حال ذکر خدا و پیامبر و علی ورد زبانش است کوچک و فقط در برابر خداوند عالم اصغر و عبد صالح امام است و محراب محلی است که همیشه منزه و پاک و عالی از هرگونه آلودگی است و او با ما رفاقتی نزدیک دارد و الفتی فراوان بین کاک محراب و مردان پیشمرگ کرد برقرار است.

 راوی: حاج علی‌اکبر کاشانی



منبع خبر

چگونه علی‌اصغر حسینی «کاک محراب» شد؟! +‌ عکس بیشتر بخوانید »