شهیدی که مادر عماد مغنیه برای مراسمش به تهران آمد

شهیدی که مادر عماد مغنیه برای مراسمش به تهران آمد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جمعی از اعضای جامعه قرآنی به نیابت از قاریان، حافظان و فعالان قرآنی در برنامه هفتگی دیدار با خانواده شهدا به دیدار خانواده شهید مدافع حرم حمیدرضا اسداللهی رفتند و با پدر و مادر شهید به گفتگو پرداختند.

پدر شهید از تربیت قرآنی شهید سخن گفت و اظهار داشت: هر محفلی که در آن قرآن است محفل خاصی است، پدر ما قرآنی و از دوستان مرحوم خسروشاهی بود. ما بچه‌ها را از دوران بعد دبستان برای تشویق درس، سفر زیارتی می‌بردیم. یک سال شرط سفر حج گذاشتم معدلش ۵ صدم بالاتر از شرط معدلی که گذاشتیم شد. بچه‌ها در حفظ و قرائت کوشا بودند، حمیدرضا حلقه قرآنی برای بچه‌های مسجد در مسجد موسی بن جعفر برگزار می‌‎کرد و در این زمینه فعال بود.

وی تصریح کرد: امسال هفتمین سال شهادت حاج حمید است و شب چله‌هایمان مصادف با سالگرد شهادت شده. او از خادمین پژوهشی جمکران بود که ما بعد از شهادت متوجه آن شدیم.

پدر شهید اسداللهی به حضور حاج قاسم چند روز پس از شهادت فرزندش اشاره کرد و افزود: تقریبا بعد از پنج شش روز که پیکر از سوریه آمد چندین خبرنگار آمده بودند دوستی زنگ زد و گفت بگو خبرنگار‌ها بروند، خبرنگار‌ها که رفتند پشت بندش حاج قاسم آمد. ایشان را که دیدم متعجب شدم. نشستیم و کمی باهم صحبت کردیم، یکی از همرزمان سردار از وصف حاج حمید خواست بگوید که سردار گفت من حمید را چندین سال است می‌شناسم. از آن طرف مادر شهید عماد مغنیه خودش را به تهران رساند، در مجلس او حضور یافت و چند دقیقه‌ای صحبت کرد. بچه‌های جهادی یمن، بچه‌های فعال فرهنگی پاکستانی و عراقی به دیدار ما آمدند و به ما لطف داشتند، هرجا رفتیم فهمیدیم اثری از خودش به جای گذاشته است.

رحیم قربان از مسوولان قرآنی گفت: چند روز بعد از آزادی خانطومان به جایی که حمیدرضا شهید شد رفتیم و از آن بازدید کردیم حتی باقیمانده ترکش‌ها آنجا بود و فیلمش را گرفتم.

پدر شهید ادامه داد: بار‌ها به سوریه رفتیم و یکبار هم حاج قاسم ما را برای کار فرهنگی برد، اما قسمت نشده مقتل شهیدمان را ببینیم.

مادر شهید درباره فرزندش گفت: حمیدرضا از ابتدایی قرآن کوچکی داشت و در مهدیه قرآن واقع در خیابان خراسان با آقای فومنی قرآن تمرین می‌کرد. یک واکمن جایزه گرفته بود که با آن قرآن حفظ می‌کرد و خواهرش را تشویق کرد که همین باعث شد دخترم را کلاس حفظ یکساله بگذارم و موفق به حفظ قرآن شد. خداراشکر در منزل همیشه قرآن تلاوت می‌شد.

وی به ۲ خصوصیت ویژه شهید اشاره داشت و بیان کرد: یکی اینکه همیشه دستبوس پدر و مادر بود، گاهی کف پایم را می‌بوسید که من ناراحت می‌شدم، خصوصیت دوم اینکه هرجا بود نماز اول وقتش فراموش نمی‌شد از کودکی این خصوصیت را داشت. گاهی میگفتم حمید مرتب روزه میگیری مریض می‌شوی، می‌گفت نه باید با روزه خودسازی کرد. در راهیان نور و جهادی فعالیت داشت، کلاس‌های مهدویت در خارج از کشور برپا می‌کرد.

مادر شهید بیان کرد: یکبار حمیدرضا به من گفت فرماندهی داریم که همه جا هست و دشمن از ایشان میترسد، بعد از شهادت فهمیدم منظورش سردار سلیمانی است. از همه نظر فرزند خوبی برای ما بود، نجابت و چشم پاکی‌اش زبانزد بود. روی حجاب حساسیت داشت و برایم جالب بود یکبار زمان راهنمایی از مدرسه آمد، گفتم برود نان بخرد گفت نمی‌توانم، پرسیدم چرا؟ گفت الان دختر‌های راهنمایی و دبیرستان تعطیل می‌شوند نمی‌خواهم با آن‌ها چشم در چشم شوم. برای رفتن به سوریه مشکلی پیش آمد تماس گرفت و خواست روضه نذر کنم، روضه پنج تن نذر کردم که کارش درست شد و به سوریه رفت، بعدا فهمیدم این نذر برای رفتن به سوریه بود.

پدر شهید در پایان این دیدار گفت: سر نماز ترکشی به شاهرگ حمیدرضا خورد و یاحسین گویان به شهادت رسید. افتخار ما این شهداست هرچند در قیاس با حضرت زینب (س) چیزی نیستیم، اما ما هم جز زیبایی چیزی ندیدیم، امیدوارم به زودی ظهور حضرت حجت (عج) را ببینیم. الان با این اتفاقاتی که در کشور افتاده است مدام می‌گویم خداراشکر حمید نیستی ببینی. از خدا میخواهم همه را به راه راست هدایت کند.

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهیدی که مادر عماد مغنیه برای مراسمش به تهران آمد بیشتر بخوانید »