شهید رجایی

مطهری: مادرم در انتخابات به رئیسی رأی داد

مطهری: مادرم در انتخابات به رئیسی رأی داد



فرزند ارشد شهید مطهری درباره نظر مادرش پیرامون ردصلاحیت علی لاریجانی در انتخابات گفت: ایشان تحت تأثیر قرار نگرفت، یک مقدار ناراحت شد، اما به آقای رئیسی رأی دادند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمدحسین رنجبران مجری برنامه «دست‌خط» در ابتدای این برنامه گفت: با توجه به ایام شهادت شهید مرتضی مطهری به یکی از افراد خانواده‌ ایشان که خیلی کمتر صحبت کرده، اختصاص داده شده است، او استاد دانشگاه تهران، دانشکده الهیات و پسر ارشد ایشان است، کسی است که گفتنی‌های فراوانی از اندیشه‌های استاد شهید مطهری برای ما دارد که هم به کار امروز و هم آینده می‌آید و هم خاطراتی از گذشته دارد.

در خدمت آقای دکتر مجتبی مطهری فرزند ارشد استاد شهید مرتضی مطهری هستیم که در آغاز برنامه به بخش‌هایی که مرتبط با شخصیت ایشان بود اشاره کردم.

* آقای دکتر سلام خیلی خوش آمدید.

سلام علیکم و رحمه الله، خیلی ممنون.

* تقریباً ۴۳ سال گذشت

بله، ۴۳ سال از شهادت ایشان می‌گذرد.

* شب شهادت را خاطرتان هست؟

بله.

* آن زمان ۲۵ سالتان بود؟

بله، ۲۶-۲۵ ساله بودم که از منزل آقای دکتر سهابی تلفن کردند، ظاهراً جلسه شورای انقلاب بود، شهید بهشتی هم آنجا بودند، گفتند آقای مطهری نمی‌آید و من گوشی را برداشتم و گفتم چطور نمی‌آید!؟ من به مادر گفتم نمی‌دانم ایشان چه می‌گویند، می‌گویند آقای مطهری نمی‌آید، تعجب کردم، مادر سراسیمه گوشی را از من گرفتند، مادر فوری متوجه شدند چه شده، یکدفعه حالشان متغیر شد، گفتند چه بلایی سرش آوردید! بعد او شروع کرد هق هق گریه که بله ایشان ترور و شهید شدند.

* به بیمارستان مراجعه نکردید؟

با خانواده به بیمارستان طرفه رفتیم، ظاهراً قبل از اینکه ایشان به بیمارستان برسند، شهید شده بودند.

* در جایی خواندم که شما گفته بودید مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای زودتر به بیمارستان رسیده بودند؟

بله، ایشان هم به بیمارستان آمده بودند. با اینکه ایشان آن موقع (قبل از سال ۶۰) هنوز رئیس جمهور نشده بودند، آمده بودند، یکی دو نفر از آقایان بودند که خود آقا آنجا بودند، ولی خیلی محدود بود، موقعی که ایشان شهید شدند. یکی دو نفر از اعضای جلسه هم آمده بودند.

* اعضای شورای انقلاب؟

اعضای شورای انقلاب مثل آقای… ی. به آنجا آمده بودند، از افرادی که خیلی مشخص و بنام بودند، حضرت آیت الله خامنه ای بودند.

* من در جایی مصاحبه‌ای از شما خواندم، گفتید پدر پیش‌بینی کرده بودند که من یکی از آن سه چهره‌ای هستم که فرقان گفته می‌زند، چهره مذهبی آنها، من هستم

مقاله‌ای که در مقدمه گرایش به مادی گرایی نوشته شد، این طور بخواهم بگویم، مقاله‌ای که با خون نوشته شد، «آنانی که ره دوست گزیدند همه، در کوی شهادت آرمیدند همه» و واقعاً ایشان شهادت خودشان را پیش‌بینی می‌کردند، حتی بعد از شهادت سپهبد قرنی، در قم گفتند که گروه فرقان گفتند ما یک شخصیت نظامی، مذهبی و سیاسی را در برنامه خودمان برای ترور داریم. پدر بلافاصله گفتند بعد از قرنی من هستم، آقایان گفتند برای خودتان محافظ و پاسدار بگذارید، شما نباید راحت بگیرید، انگار خودشان می‌دیدند، گفتند دیگر از این مسائل گذشته است که البته خود گودرزی هم در زندان اوین محاکمه شد و آقای ناطق نوری هم بود.

خیلی فحاش و کریه الچهره بود و به امام، علامه طباطبایی و شهید مطهری جسارت زیادی داشت، در این حد که آقای ناطق نوری گفت این را بیرون ببرید، فردا می‌خواهیم ایران را … کنیم، مردم ما را تکه تکه کنند، ببینید چقدر خبیث بود، آقای … می‌گفت تو از خدا بترس، او می‌گفت شما که من را می‌کشید، گفتند ما یک تیر به تو می زنیم، عذاب الهی سخت است، این تیر ما یک لحظه است، بدبخت معلوم است تو به آن دنیا هم اعتقادی نداری، تو دروغ می‌گویی، جوان‌ها را فریفته‌ای، اصلاً به مبدا، خدا، معاد، پیامبر، به هیچ چیز اعتقاد نداری.

او هم مثل اینکه اعدام شد، البته محمد بصیری هم قبل از او اعدام شده بود و ظاهراً مثل اینکه داماد ما زده بود، مادر نگذاشتند، گفته بودند خودتان می‌خواهید تیراندازی کنید؟ مادر به پسرها اجازه ندادند، گفتند داماد شهید که الان در مشهد است، ایشان تیر زد، ایشان الان مشهد است و این تیر را ایشان انداخت.

البته یک مسئله را خدمت شما بگویم که دو بار خون از ایشان رفت، من یادم است دو بار در حرم حضرت معصومه (س) نماز خواندند.

* بر پیکر شهید؟

یک بار آیت الله گلپایگانی خواندند، دو مرتبه خون بند نیامد، دوباره کفن زدند، با کفن، خون را بند آوردند و پوشاندند که مطمئن شدند خون بند بیاید، دومرتبه شهید بهشتی بعد از آیت الله گلپایگانی بر پیکر ایشان نماز خواند.

* قبل از شهادتشان خوابی دیده بودند؟

بله، گفتند من خودم را با امام خمینی (ره) با هم در خواب دیدم، ایشان می‌گفتند من دو سه بار خودم را در مدینه با امام خواب دیده بودم، وقتی ما وارد می‌شدیم، پیغمبر به ما احترام خاص می‌کرد، به امام بیش از من احترام می‌کرد، این دفعه (چند شب قبل از شهادت) خواب دیدم، احترام پیغمبر به من بیش از امام خمینی بود، تعجب کردم، سپس نزدیک شدیم، در مسجدالحرام برای طواف رفتیم، یکدفعه دیدم انسان بسیار نورانی از درون کعبه بیرون آمد، ما و امام هر دو (گویا می‌شناختیم) با هم گفتیم رسول خداست، خاتم‌الانبیا است، خودمان را آماده کرده بودیم، عطر زده و حمام رفته بودیم، نگاه کردیم، دیدیم ما چقدر نظیف و تمیز هستیم، عطر زده‌ایم و بوی عطر می‌دهیم و به استقبال پیغمبر رفتیم.

پیغمبر در حالی که لبخندی به لب داشتند به سوی ما می‌آمدند، اما وقتی که من نزدیک شدم، پیغمبر قبل از اینکه به سوی امام بیایند، به سوی من آمدند و من را بوسیدند، من گفتم آقا، آقا از اولاد شماست، خواهش می‌کنم اول آقا را مورد محبت قرار بدهید، خودم را کنار کشیدم، پیغمبر نگاهی کردند و سکوت کردند، من مثل بچه‌ای که جلوی پدربزرگ تسلیم شده باشد، چیزی نگفتم، پیغمبر اول به سراغ من آمدند، بوسیدند و بغل کردند و سپس رفتند امام خمینی را بغل کردند و بوسیدند اما عجیب این است که پیغمبر دومرتبه به سوی من برگشتند و لب‌های خودشان را به لب‌های من گذاشتند و مدتی لب‌های خودشان را روی لب‌های من نگه داشتند،

خواب را به مادر گفتند، مادر که اهل ریاضت و سختی در زندگی بود، می‌گفتند من فکر کنم تعبیرش این است که پیغمبر آثار شما، نوشته‌ها، جهاد و سخنتان را تأیید کردند. این خواب را شب جمعه دیدند، شب چهارشنبه قرار بود بیایند برای امام بیان کنند، آن وقت که شهید شدند، حاج احمد آقا رحمة الله دنبال ما آمدند که امام شما را می‌خواهد، مادر در آنجا خواب را برای امام گفتند، آنجا من اشک‌های امام را در چشمهایشان دیدم، امام سکوتی کرد و چشمانشان پر از اشک شد، عجایبی که از امام دیدم، امام اصلاً از خودشان چیزی نپرسیدند، قبلاً خواب دیده بودند، فقط گفتند ایشان برای من خیلی عزیز بود، من نمی‌توانم علاقه خودم را به ایشان توصیف کنم.

* حضرت امام، قم را برای محل تدفین ایشان گفتند؟

نکته خوبی فرمودید، من به دیگران گفته ام این حرم را به هیچ وجه ما نگفتیم، ممکن است بگویند چرا شهید بهشتی، شهید چمران و شهید رجایی در بهشت زهرا (س) هستند، آنها هم گوهرهایی بودند. خود امام گفته اند جای ایشان در حرم است.

* یک مقدار از خودتان بگویید. شما دکترای الهیات خوانده‌اید؟

بله.

* و یک جایی گفتید من به نوعی شاگرد خصوصی پدرم هم بودم؟

بله، یکی از کرامات پدرم را هم بگویم، من قبل از انقلاب می‌خواستم به دانشگاه دیگری مثلاً دانشگاه شهید بهشتی یا دانشکده‌های دیگر دانشگاه تهران بروم. گاهی مدرسه عالی زبان‌های خارجی در قبل از انقلاب، دانشگاه عالی ترجمه، هر چه امتحان می‌دادم و درس می‌خواندم قبول نمی‌شدم، نمی دانم پدر در نماز شب چه دعایی خواند که من به این محیط‌ها نروم، چون محیط آلوده بود، دخترها حجاب نداشتند، رابطه دختر و پسر بسیار بد بود…

* قبل از انقلاب؟

بله، پدر آرزو می‌کرد و عجیب که نمی‌خواست تحمیل کند، نمی‌گفت چرا اینجا شرکت می‌کنی؟ سکوت می‌کرد، ولی دعا می‌کرد که خداوند ما را هدایت کند، جای مناسبی برای ما و راه مناسب انتخاب کند، همین که نشد اینجاها قبول شوم، شروع به گریه کردم، پدرم گفتند حالا به دانشکده الهیات می آیی یا نه، گفتم بله می آیم، آن زمان دانشکده الهیات و هنرهای زیبا اختصاصی بود و دانشکده‌های دیگر دانشگاه تهران عمومی بود و کنکور سراسری داشت و من چون دیپلم طبیعی داشتم، اصلاً با معارف الهی و ادبی آشنا نبودم، یادم است پدر یک دفترچه ۴۰ یا ۶۰ برگ از معارف اسلامی و ادبیات عرب پُر کردند و همان دفترچه باعث شد که من بین ۶۵۰ نفر، ششم شدم و تا دکترای الهیات ادامه پیدا کرد.

* الان هم در دانشگاه تهران تدریس می‌کنید؟

فارغ التحصیل دانشگاه تهران هستم اما هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی هستم.

به نظر من یکی از مشکلات ما این است که معلمی در جمهوری اسلامی باید با عشق، خلوص، عاشقانه و خالصانه باشد، معلم باید عاشق باشد، چون شمعی باشد، بسوزد، مثل خود شهید مطهری که دیگران از وجودش روشنایی بگیرند.

یکی از ضایعات فرهنگی ما معلمان معارف هستند، برخی از معلمان معارف عاشق نیستند، فرد شغلی دارد، می‌گوید حالا برویم معارفی هم درس بدهیم. من یادم است، چند سال پیش مقام معظم رهبری برای آقایان مدرسین قم صحبت می‌کردند، گفتند باید آثار ایشان در حوزه مبنا باشد، ایشان می‌گفتند می دانم شما گوشتان به این مسائل گاهی برخی‌ از شما بدهکار نیست و آثار را به حاشیه می‌برید، آثار شهید مطهری باید در متن حوزه و کتاب‌های درسی باشد.

* چرا بعضی وقت‌ها اینطور می‌شود؟

سلیقه‌ای، بعضی از آقایان هستند که با عرفان و حکمت میانه ندارند، شاید مثلاً با روشنفکری دینی – به تعبیری بگوییم – میانه ای ندارند و حتی ممکن است برخی‌ها با خود انقلاب و امام و اصل انقلاب میانه نداشته باشند و حالا نمی‌توانند جرأت کنند. شهید مطهری تعبیری در تفسیر سوره نور دارند، می‌گویند، زیبایی، آرایش، برهنگی و خودنمایی جزو ذات زن است، پس به زن باید بگوییم خودت را بپوشان، حواس دیگران را پرت نکن، خانواده‌ها را متزلزل نکن، سلامت اجتماع را از بین نبر، آرامش روانی را در جامعه از بین نبر، پس حجاب برای این است. من می‌گویم درد از خود ماست. می‌خواهم بگویم خود قرآن خواندن و تلاوت قرآن در اروپا علامت روشنفکری است، مانتو و روسری پوشیدن در آمریکا علامت روشنفکری است، ما قدر خود و انقلاب را نمی‌دانیم.

* چقدر از اندیشه‌های سیاسی استاد شهید مرتضی مطهری الان بعد از ۴۳ سال دارد در کشور اجرا می‌شود؟

به نکته خوبی اشاره کردید، دو مسئله وجود دارد که مهم است، غربی‌ها می‌گویند حقوق‌مداری در غرب و اخلاق و فطرت در شرق است. شرق اخلاق‌مدار است و غرب حقوق‌مدار، در صورتی که باید توجه داشته باشیم یک نکته‌ای که در آثار ایشان وجود دارد، انسان‌ها از نظر حقوقی دارای کرامت و عزت هستند (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ ) این در آثار ایشان هست، ما باید توجه داشته باشیم که اگر بخواهیم حقوق‌مدار باشیم باید به مردم آموزش حقوقی بدهیم.

این خلأ در فرهنگ ما هست، اخلاق‌مداری فطری است، در عمق فرهنگ دینی ماست اما ما حقوق مدار نیستیم، چون آموزش حقوقی نداریم. اگر بخواهیم این آموزش در فرهنگ ما تجلی پیدا کند، باید مردم آموزش حقوقی ببینند. اینکه برخی‌ها می‌گویند قانون را دور می‌زنید، نه؛ ما فهم و درک قانون را باید برای مردم کلاس بگذاریم که مردم قانون را بفهمند.

* یعنی مردم از حقوق خودشان آگاه نیستند؟

بله، تعبیر خوبی فرمودید، از حقوق اجتماعی و سیاسی خودشان آگاه نیستند که باید به مردم آموزش داده شود، گاهی می‌گویند حقوق بشر مربوط به غرب است، این اشتباه است، در اسلام، قبل از حمله مغول ما حقوق بشر داشتیم، مسلمانان و تمدن اسلامی، حقوق بشر داشت.

* در اندیشه استاد شهید مطهری مرز میان حقوق مسئولان در قبال مردم و حقوق مردم در قبال مسئولان و این مرزی که حریم شخصی برای مسئولان قائل شویم، چگونه مرزی است؟

به نظر من یکی از مشکلاتی که ما الان داریم… شهید مطهری، امام خمینی، علامه طباطبایی، مقام معظم رهبری برای جامعه اصالت و هویت ذاتی قائل هستند، در واقع یک ادراک حقیقی قائل هستند، من معتقدم این خلاء در جامعه ما ایجاد است، جامعه شناسی، مردم‌شناسی، در کشور ما آن طور که باید کار نشده است، در آثار ایشان وجود دارد، در کتاب «جامعه و تاریخ» هست، اگر بخواهیم مردم سالاری دینی نهادینه، گسترده و عمیق شود، باید روی جامعه‌شناسی …

متأسفانه در علوم انسانی به این مسئله زیاد نپرداخته‌ایم، در آثار شهید مطهری و علامه طباطبایی نگاه کنید، درباره آیه ۲۰۰ سوره آل عمران، ایشان نوشته‌اند (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) ۀ علامه طباطبایی با توجه به همین آیه استنباط‌هایی می‌کنند، ترکیبی یاد می‌کنند که علاوه بر اینکه افراد دارای ویژگی‌ها و خصوصیات خاصی هستند، یک صورت نوعیه‌ای هم پیدا می‌کنند که این صورت نوعیه همان احکام، ویژگی‌ها و قوانین جامعه است، لذا شهید مطهری و علامه طباطبایی و خود امام (ره) برای جامعه هویت ذاتی و حقیقی قائل هستند، اگر اندیشه‌های شهید مطهری، امام و علامه طباطبایی در جامعه اجرا شود، این نظام بهترین نظام دنیاست.

* از سال ۵۷ تا الان ریشه‌های مردم سالاری دینی ما تقویت شده یا تضعیف شده است؟

به نظر من خوب بوده، در سال‌های اخیر (۲۰-۱۰ سال اخیر) کمی تضعیف شده است، باز هم داشته‌ایم، کمی کمرنگ شده، به خاطر اینکه پررنگی ادامه پیدا کند و این مسئله برای نظام هم تکامل پیدا شود و این ضایعه از بین برود، ‌ نیاز به …

نکته‌ای که الان در کشور ما وجود دارد و یکی از ضایعات فرهنگی ما هست، ارتباط فرهنگ با تمدن‌های دیگر است، تمدن اسلامی همواره با تمدن‌های ایرانی، تمدن مصر و هند ارتباط داشته است، منتهی سره را از ناسره جدا کرده، ناخوبی های اینها را دور ریخته و زیبایی‌ها را با «قولوا لا الله الا الله تفلحوا»، با توحید گرفته، یک روح و شخصیت و ماهیت مستقل، فرهنگ و تمدن اسلامی پیدا کرده است. من می‌خواهم بگویم در ارتباط با غرب هم همینطور است؛ سلطه غرب نفی است، غرب شدیداً قابل نقد است، سلطه غرب شدیداً نفی است، اما به معنای این نیست که ما با غرب تعامل نداشته باشیم. ۰

درست است علم و تمدن غربی دنباله تمدن اسلامی است، اما علوم غربی از علم الهی جدا شده‌اند، ریاضی غربی مسیر الهی ندارد، به قول افلاطون، ریاضی باید مسیر الهی داشته باشد. در اسلام، علوم از یک وحدت و نورانیت برخوردارند، وحدت روح، فرهنگ و وحدت علوم به یک مسیر سیر الی الله، لقاء الهی، عشق الهی برخوردارند اما در غرب اینطور نیست. لذا افلاطون می‌گوید ریاضیات وقتی صحیح است که آن ریاضیاتی که خدا تعبیر کرده، تمام جهان هستی بر محاسبات ریاضی و نظم بسیار دقیق بنا شده است.

برای همین می گویم ما در برخورد با غرب باید بسیار هم محتاط باشیم اما غرب را نفی نکنیم، درِ جمهوری اسلامی را به سوی غرب نبندیم. در عین اینکه نقد شدید داریم، در دهن غرب می‌زنیم، سلطه غرب را نفی می‌کنیم، نقد غرب هم باید کرد، ولی نفی نکنیم، تعامل داشته باشیم، در عین اینکه بدانیم مسیر غرب، مسیر درستی نیست.

* بر اساس اندیشه استاد شهید مطهری آیا عدالت‌خواهی اصالت دارد و باید بر اخلاق‌مداری غلبه داشته باشد یا نه اخلاق‌مداری است که باید بر عدالت‌خواهی اصالت داشته باشد؟

در آثار ایشان هست، ایشان فطرت اخلاقی و عدالت را مبانی حقوق می‌گویند، هر دو را بر مبنای فطرت می‌دانند، هم عدالت را محور می‌دانند و هم فطرت را.

بله، ایشان برای فطرت اصالت دقیق قائلند، برای عدالت هم مبنای فطری قائلند و هر دو را لازم و ملزوم هم می‌دانند و مبانی حقوقی اسلام را بر پایه این دو مبنا قرار می‌دهند. البته شما می‌دانید که از ارکان انقلاب اسلامی غیر از استقلال و آزادی، مسئله عدالت اجتماعی خیلی مهم است، یکی هم معنویت است.

من به جوانان عزیزمان توصیه کنم، خیلی‌ها می‌گویند ما آزادی اجتماعی می‌خواهیم، ولی هم اقبال لاهوری، هم پدر بزرگوار ما هر دو این حرف را می‌زنند، حالا نمی دانم در گفته‌های دکتر شریعتی هم هست یا نه که آزادی اجتماعی منهای آزادی معنوی نمی‌شود، نمی‌توانیم استفاده کنیم.

تا روح ما سالم نشود و از تعلقات و شهوات دنیایی آزاد نشود، روح و دل ما پاک نشود، امکان تحقق آزادی اجتماعی وجود ندارد، ولی یک نکته‌ای به جوانها بگویم، گاهی جوان‌های ما عُقده می‌کنند، می‌گویند برخی از مسئولان ما سوءاستفاده می‌کنند، می‌خورند، تبعیض وجود دارد، ولی ما مشکل و درد داریم و لذا به خدا، پیغمبر و گاهی به نظام بی مهر شده‌اند. فرق نمی‌کند، ولی من می‌خواستم در اینجا نکته‌ای را بگویم توجه داشته باشند اگر برخی ها امتیاز، امکانات و شرایط بیشتری دارند، یک طرف تناسب است، پله‌های خطرناک‌تر هم هست، سقوط بیشتر هست، لغزشگاه‌های خطرناک‌تری هم هست،

خیال نکنیم هر کسی امتیاز بیشتر دارد و پولدارتر است، موقعیت و منزل عالی‌تر داره… حساب و کتاب مشکل‌تر است، آدمی که سبکبال است، در برزخ عذابش کمتر است. ما یک طرف را می‌بینیم، دنیا فقط تا مرگ نیست، بعد از مرگ چه؟ ما ابدی هستیم، این نکته را به جوان‌ها بگویم اشتباه نکنید، رابطه خودتان را با خدا قطع نکنید، به خودتان ظلم نکنید و با خدا قهر نکنید، با امام حسین (ع)، رسول خدا (ص) و رهبری قهر نکنید. اگر مشکلات وجود دارد که حتماً هم هست، آن را به گردن دین و نظام نبندید و خدای ناکرده دچار مشکلات شوید.

* در همین موضوعات روز نگاه کنید، همین نکته‌ای که شما گفتید، از برخی رفتارها دلگیر می‌شوند، نمیإ‌دانم رفتاری از کسی، از مسئولان … عکس العمل هایی به خصوص در فضای مجازی اتفاق می‌افتد و رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان نکته‌ای را گفتند که انتقاداتتان سرجایش، ولی مواظب باشید حرف‌هایتان مخرج مشترک با دشمن پیدا نکند؟

خیلی نکته ارزشمندی گفتند که پدر هم گفتند که ما آزادی و تفکر می‌خواهیم اما جلوی غرض‌ورزی، توطئه، بدجنسی و بدنهادی را می‌گیریم، توی دهنش می زنیم، اینها جداست. ایشان می‌گویند آزادی و تفکر برای پیشرفت نظام لازم است، هسته تمدن اسلامی، عقلانیت بوده، متافیزیک تمدن اسلامی عقلانیت است، آزادی فکر.

می‌گویند اگر می‌خواهیم فکر رشد کند، نظام تکامل یابد، پرواز کند و اوج بگیرد، باید جلوی آزادی فکر را نگیریم، منتها شما نکته خوبی گفتید، اینکه مقام معظم رهبری فرمودند، چون برخی‌ها مریض هستند، در فضای مجازی می‌خواهند نیش بزنند، یک جور از این فضا استفاده نامطلوب کنند، اگر واقعاً آزادی فکر سالم باشد، میزگردها و حرف‌های سالم، اصلاً نقد هم بشود، خلاقیت‌های فکری ایجاد شود، برای پیشرفت نظام، فکر، تعالی علمی نظام و فرهنگی و تمدن اسلام می‌تواند بسیار موفق باشد.

* یکی از مهمترین مسائل الان جامعه ما فضای مجازی است، اگر استاد شهید مطهری بودند با فضای مجازی چگونه برخورد می‌کردند؟

من فکر می‌کنم برخورد عقلانی می‌کردند. فکر می‌کنم آثار ایشان هم پر از سیر عقلانی است. اول آنها را راهنمایی کنیم، سپس فرق بین توطئه، سوءنیت و غرض‌ورزی، مریض بودن دل با آزادی فکر که این دو باید حل شود، برخی‌ها با این مسئله … می‌کنند بعد می گویند آزادی فکر در نظام نیست. نخیر، شما مریض هستید! من نمی گویم اشکال ندارد، نظام ما هم ممکن است برای آزادی فکر اشکال داشته باشد، ولی شما مریض هستید، به نظر من، فضای مجازی را بستن خیلی کار اشتباهی است، به دین و نظام بسیار ضربه می‌زند، بهتر است ما راهنمایی کنیم، جلسه تشکیل دهیم و دائماً جوان‌ها را در دانشگاه‌ها و سمینارهای مختلف راهنمایی کنیم و فرق آزادی فکر را بگوییم.

متفکران و اساتید ما سخنرانی کنند. جوان‌های ما ناآگاه هستند و تفاوت بین آزادی فکر را نمی‌فهمند که هم بتوانند به خوبی از این فضای مجازی استفاده کنند…

فکر کنم نظر مقام معظم رهبری بزرگوار هم همین است. همان تعبیری که شما گفتید، ممکن است ما ضایعاتش را بگیریم، خب ضایعات برای نظام خیلی بد هم هست، ولی آزادی فکر که سالم باشد، باید جواب منطقی بدهیم، میزگرد تشکیل دهیم، با منطق، دلیل و محکم، بحث، صحبت و نقد کنیم از فکری که سالم است…

(بخش دوم گفتگو)

* متولد ۱۳۳۲ هستید؟

بله، نزدیک ۶۹ سالم است.

* حاج خانم (مادر) چطور هستند؟

الحمدالله بد نیست، اما یک مقدار نقاهت دارند، پایشان درد می‌کند، کرونای خفیف گرفتند، خوشبختانه سریع رد شد، اکسیژنشان خیلی خوب شد، قلبشان الحمدالله سالم است، با اینکه ۸۶ سالشان است، ولی مشکل خاصی ندارند. منتهی حرکت برایشان مشکل است، خیلی به ندرت حرکت می‌کنند. نمی‌توانند بیرون بیایند.

* یک بار حضوری خدمتشان رسیدم، خیلی دوست داشتیم یک برنامه خدمتشان باشیم، هر چقدر اصرار کردیم، قبول نکردند، ولی خیلی دوست داریم بتوانیم یک گفتگو هم با ایشان داشته باشیم.

یکی از هنرهای ایشان این است که – واقعاً خدا مادرمان را حفظ کند – هیچ وقت تحت تأثیر افراد سیاسی قرار نگرفت. من یادم است نهضت آزادی آقایان روشنفکر به مادر می‌گفتند شما بیایید در جلسات آقایان صحبت کنید، مادر می‌گفتند مطلقاً، من از خانه بیرون نمی آیم، فقط برای خانم‌ها صحبت می‌کنم. برای آقایان هم صحبت نمی‌کنم، حرمت معنویت شهید مطهری باید حفظ شود. خانم بسیار دانایی است.

* یک بار با ایشان همکلام شدم، به منزل شما آمدم، ۲۰ دقیقه نیم ساعتی با ایشان همکلام شدیم، واقعاً ایشان تأکید داشتند من مصاحبه نمی‌کنم، تصویر من نباید پخش شود، صحبت کردند، دغدغه بچه‌ها را داشتند.

حالا این بچه‌ها دورشان می‌چرخند.

* چند فرزند هستید؟

هفت خواهر و برادر هستیم. چهار خواهر و دو برادر دارم. پدرم ۷ اولاد داشتند.

* یعنی شما، علی آقای مطهری

بله، و محمد آقای مطهری که آنها دکتر هستند، وحیده خانم هم دکترای ادبیات عرب دارد و در دانشگاه الزهرا تدریس می کند، هیئت علمی آنجاست. بقیه خواهرهای من دیپلم هستند، دکتر وحیده مطهری در دانشگاه الزهرا استاد هستند و تدریس می‌کنند. همسر آقای دکتر عباسپور.

* با علی آقای مطهری از لحاظ سیاسی و تفکرات سیاسی چقدر نزدیک هستید؟

نسبتاً، خیلی نه، منطبق نیستم، یک مقدار.

* بعضی وقت‌ها شده به عنوان برادر بزرگ‌تر نصیحت هم کنید؟

گوش نمی‌دهد، چرا، خداییش شده، گفتم این حرف را نگو، بعضی حرف‌هایش را قبول دارم اما برخی را نه، مثلا راجع به هسته‌ای می گویم این چیست که می‌گویی، به هسته‌ای چه کار داری! باید صاحبنظران صحبت کنند، خود حضرت آقا بگویند، شما چه کار دارید.

* یک بار هم من مادر را دیدم، اتفاقاً مادر هم نگران بودند، می‌گفتند چند بار به علی آقا می گویم.

برخی از صحبت‌هایش خوب است، من با ایشان موافقم، ولی انتقاد هم دارم، ایشان حرف و فکرشان خوب است و می‌گویند فکر من این است و تحت تأثیر کسی قرار نمی‌گیرند، می‌گویند من فکرم همین طور است، مادرم می‌گویند… علی ما یک فرد سیاسی است، حتی خودش می‌گوید من به مسائل علمی و دانشگاهی خیلی ذوق ندارم. فرد بسیار سیاسی و در مجلس هم می‌بینید کاملاً فرد سیاسی شد.

* بین آقا دامادها علی آقای لاریجانی جایگاه ویژه ای دارند؟

بله پیش مادر، آقای لاریجانی فرزند میرزا هاشم آملی چون از یک صفای نفس، عرفان و صفای اخلاقی برخوردارند، مادر به ایشان ارادت بیشتری دارد، به همه دامادهایشان علاقه دارند، به ایشان بیشتر.

* در مورد قضیه انتخابات ۱۴۰۰ آقای لاریجانی تأیید نشد، مادر ناراحت نشدند؟

نه، کم، اما به آقای رئیسی رأی دادند. مادر که نمی‌تواند حرکت کند، از حسینیه الزهرا … آمدند و رای دادند. ایشان تحت تأثیر قرار نگرفت، نمی‌شود گفت چیزی نبود، بی انصافی است، یک مقدار ناراحت شد اما آن طور که بخواهد اثر بگذارد و بگویند رأی نمی‌دهم، پسر من را رد کردند، نه، قشنگ گفتند من رأی می‌دهم.

* شما چه زمانی ازدواج کردید؟

سال ۶۰ ازدواج کردم.

* بعد از شهادت پدر

دو پسر دارم، یکی از پسرانم دکترای حقوق و دیگری دکترای فلسفه دارد.

* در دوران انقلاب، خودتان که دستگیر نشدید؟

نه، من خاطره‌ای دارم که در دانشگاه صنعتی پدر صحبت کرد درباره اهداف روحانیت، آنجا حسابی مردم را برای حرکت در انقلاب بر علیه شاه تهییج کردند. بعد از اینکه سخنرانی پدر تمام شد، من احساساتی شدم، آن زمان ۲۵ سالم بود، جلو رفتم و شروع کردم بر علیه شاه شعار دادن «مرگ بر شاه»، بعد یکدفعه دیدم یک نفر من را گرفت و کشید و به ماشین پدر انداخت و بعد پدرم گفتند ای بنده خدای ساده، ای بنده خدای ساده، می‌دانی گارد اینجاست، اینها بچه‌های خود این دانشگاه هستند، اینها راه فرار بلد هستند، اگر گارد حمله کند می‌دانند کجا فرار کنند، تو بیچاره نمی‌دانی کجا فرار کنی، گارد هم به قصد کشتن، چنان می‌زد که بمیری، مطمئنم تو را می‌کشت، البته آنها به تناوب پدر را می‌گرفتند، من خوب یادم است برای قضیه فلسطین پدر را گرفتند

* این صحبت غرا و گیرای ایشان در مورد فلسطین یکی از صحبت‌های ماندگار بود؟

در حسینیه ارشاد، سال ۴۸، حساب هم باز کردند، به مردم هم گفتند به این حساب به مردم فلسطین کمک کنید. همان باعث این شد که ساواک ایشان را بازداشت کند، بعد ترسیدند.

* صحبت کردن در مورد اسرائیل، آن موقع در آن شرایطی که… با آن حرارت…

ایمان را نگاه کنید، با آن ایمان، شور و حماسه، واقعاً نور ایمان چه کار می‌کند.

* اختلافی که بین شهید مطهری و آیت الله بروجردی بود، چه موضوعی بود؟

ایشان (آیت‌الله بروجردی) با فلسفه خیلی میانه ای نداشتند.

* حضرت آیت الله بروجردی؟

بله، ایشان نزد آقای طباطبایی برای درس فلسفه می‌رفتند، با اینکه شاگرد ممتاز ایشان بودند و ایشان به آیت‌الله بروجردی هم علاقه داشت، حتی چه گریه‌ای برای آیت الله بروجردی می‌کرد.

* بعد آقای منتظری باعث رفع این اختلاف بین پدر و آیت الله بروجردی شدند؟

آقای منتظری در این مسائل، خود او هم استاد فلسفه بود، چون او هم با پدر فلسفه می‌رفت، منتهی آقای بروجردی خیلی میانه ای با خود فلسفه نداشت، می‌گفتند همان فقه را ادامه دهید. فکر کنم آقای منتظری در قم مانده بودند، ایشان چون می‌خواستند تهران بروند – آیت الله بروجردی سال ۱۳۴۰ رحلت کرد – ایشان سال ۱۳۳۱ آمدند … اینکه ایشان حوزه را رها کنند و به تهران بیایند، خیلی موافق نبودند، این مسئله اختلافشان با آیت الله بروجردی بود و با فلسفه هم خیلی میانه خوبی نداشتند.

از آقای طباطبایی گله کرد، آقای طباطبایی نامه‌ای به آیت الله بروجردی نوشتند که این نشانه خدایی بودن است، گفتند هر چه نظر شماست، گفتند من الان به این فلسفه برای جهان اسلام نیاز می‌بینم، اگر می‌گوئید قطع کن من قطع می‌کنم، با ادب گفتند، آقای بروجردی برعکس گفت نه، من به شما ایمان دارم، اگر اینطور نیاز می‌دانید بنده صحبتی ندارم.

* ایشان به حفظ حرمت مراجع خیلی تأکید داشت؟

بله، پدرم هم همینطور، من خاطره‌ای دارم، وقتی افرادی مثلاً از آیت الله خویی به امام … تا به آقای خویی بی ادبی می‌کردند، پدر ناراحت می‌شدند، می‌گفتند شما حق ندارید به یک مرجع توهین کنید، بلند شوید بروید ببینیم، آقای خویی خیلی برای من محترم است، آن نظرش است.

* نظر شهید مطهری در مورد مرحوم دکتر شریعتی چه بود؟

ایشان نقد می‌کردند، می‌گفتند دکتر شریعتی جامعه‌شناس با استعداد، با ارزش، خوش قلم ولی اسلام شناس نبوده است. اینکه برخی‌ها تهمت می‌زنند، بی دین و سنی بوده، اینها مزخرف است.

دکتر شریعتی فردی دانشگاهی، مسلمان، قصدش هم خیر بوده، جامعه شناس بوده و تاریخ اسلام می دانسته، فرد باسوادی بوده، ولی اسلام‌شناس نبوده، اسلام‌شناسی را … ایشان می‌گویند آقای دکتر شریعتی اسلام را سوژه قرار داده، بعد سروده، سپس روی آن توصیف کرده. ایشان می‌گویند باید اسلام را از منابعش شناخت، عمیقاً باید تفسیر و احادیث را دید، علوم اسلامی را دقیق خواند تا ما بتوانیم اسلام را عمیقاً بشناسیم، در حالی که آثار و نوشته‌های خوبی هم دارد، «فاطمه فاطمه است»»، «حج»، خدا رحمت کند پسر استاد جعفری می‌گفتند تا حج آقای شریعتی را نخوانده‌ای به حج نرو، به پسرشان می‌گفتند،

* علامه محمد تقی جعفری؟

بله، یعنی ما بی انصافی نکنیم. برخی‌ها خیلی بی انصاف هستند.

* برای همین بود که به رغم این نظری که پدر داشتند، خیلی تأکید داشتند که از آقای دکتر شریعتی استفاده کنید؟

به من می‌گفتند، استفاده کنید، مرد بزرگی بودند، ببخشید من نباید این تعبیر را بگویم، مثلاً حتی افرادی که مذهبی نبودند، استاد … اصلاً مذهبی نبود، در زمان طاغوت، فرد دانشمندی بود، ولی اصلاً مذهبی نبوداما پدر می‌گفت از علم او باید استفاده کرد، می‌گفتند از دکتر زرین‌کوب باید استفاده کرد، این افراد خیلی حیف هستند.

* رابطه شهید با دکتر نصر چگونه بود؟

بد نبود، ولی وقتی به دستگاه فرح رفتند، پدرم گفتند خاک بر سر نصر، این را من بگویم، از زبان خودش شنیدم.

* یعنی با گوش خودتان شنیدید؟

بله، با گوش خودم، گفتند نصر فرد بسیار با ارزشی است، عالم، دانشمند، ولی خودش را در دستگاه پهلوی خراب کرد و رفت با فرح پهلوی که بعد جلوی فرح بیاید سر خم کند.

* جایی از شما خواندم که گفتید خود امام (ره) و پدر شما یعنی شهید مطهری راضی نبودند که روحانیت پست بگیرد.

بله، نکته خوبی فرمودید، آقای هاشمی برعکس می‌گفت ما باید بیاییم، پدر ناراحت بودند. پدر می‌گفتند برای اینکه نگویند حکومت روحانیون است، بهتر است روحانیون از دور نظارت کنند، در حد ضرورت روحانی باشد، تا می‌توانیم حتی رؤسای مجلس، رئیس جمهور، قوه قضائیه مگر اینکه نشود. مثل رئیس قوه قضائیه که مجبوریم روحانی باشد، ولی مثلاً رئیس جمهور و مجلس می‌تواند روحانی نباشد، ممکن است شرایطش را نداشته باشند و مجبور باشیم روحانی انتخاب کنیم.

ولی مجلس، مقامات و وزرا روحانی نباشند، نگویند حکومت روحانی است، این حکومت آخونداست. تا آنجایی که ضرورت هست باید از وجود روحانی و پست استفاده کنیم، معمولاً روحانی باید هدایت و دائم راهنمایی کند، نباید پست بگیرد، مگر اینکه ضرورت ایجاب کند که پست بگیرد، ولی آقای هاشمی می‌گفت نه، چرا ما نگیریم؟ ما خودمان صاحب انقلابیم. پدر می‌گفتند اشتباه می‌کنید.

* نگاهشان به ولایت فقیه؟

ایشان می‌گفتند ولایت فقیه همان مسئله ایدئولوژی و نظارت و هدایت در همه مراتب است، فقیه باید در همه مراتب، هدایت ایدئولوژیکی، هدایت و مدیریت فراگیر داشته باشد و هدایت کند، ولی در همه کارها، کارهای جزئی نه – یک نظارت کلی داشته باشد. بر مسائل احاطه داشته باشد و دائم نظام را هدایت کند.

* و این را مخالف آزاداندیشی نمی‌دانستند؟

نه، نکته خوبی فرمودید، حوزه مردم‌سالاری دینی، آزاداندیشی و آزادی تفکر را با هم جمع می‌کردند، شهید مطهری بین ولایت فقیه، آزاداندیشی و مردم‌سالاری دینی جمع می‌کردند.

* شهید مطهری، خط قرمز بحث یا بخواهیم بگوییم مهاجه یا مثلاً تبادل نظر با ولی فقیه را چگونه می‌دانستند، خط قرمزش را کجا می‌دانستند؟

می‌گفتند بین مراجع و ولایت فقیه باید ارتباط باشد، حتی سخن بگویند، ممکن است نظر خودشان را نقد کنند، از نظر مراجع استفاده کنید، مثلاً همین آزادی فکر، من می‌گویم مثلاً تفسیر شورای محترم نگهبان است، درست هم هست اما شورای نگهبان باید از نظر حقوقدانان و اساتید دانشگاه هم استفاده کند که دید وسیع‌تری پیدا کند. فقط راه را در شورای محترم نگهبان نبندند، صدمه می‌خوریم. بله تفسیرهم فرمودند که باید شورای نگهبان باشد، بله، معنا ندارد ولی باید از نظرات اساتید استفاده کرد.

* یک جایی از شما خواندم که وقتی نظر امام قطعی می‌شد، شهید می‌گفتند نظر قطعی است، تبعیت کامل، ولی اگر نظر قطعی نشده بود مثل قضیه شهدای خانواده‌های مجاهدین در انقلاب …

بله، کسانی که صحبت دارند، قبل از این باید با امام با احترام و ادب صحبت کنند، البته کسی هم حرف می‌زند خیلی با احترام و ادب و قصد خیر داشته باشد، اگر اشتباه کند، ولی باید طوری باشد که از نظر دیگران استفاده کنیم، ولی نظر نهایی، نظر ولی فقیه است.

ولی در عینن حال باید آزادی فکر بگذارید، مراجع، حتی حقوقدانان صحبت کنند، دو نفر از حقوقدانان بیایند در شورای نگهبان صحبت کنند، حتی نظر آن را نقد کنند، یک حرف خوب بگویند، حرف آنها را هم استفاده کنند، بگویند اینجا را ممنونیم. اینطور کشور رشد می‌کند.

* امام یکی از چیزهایی که در مورد شهید مطهری می‌گفتند، این شناخت دقیق شهید مطهری از مجاهدین خلق یا همان منافقین بود، خیلی دقیق آنها را می‌شناخت؟

بله یکی از عجایب بود. وقتی امام به کشور بازگشتند، رجوی و اینها می‌خواستند به فرودگاه بیایند، امام به حاج احمد آقا گفتند اگر یک نفر از این افراد به فرودگاه بیایند من نیستم، امام گفتند من با شما نیستم، ببینید تا کجا رفتند، حاج احمد آقا تلفن کرد، گفتند مجاهدین و رجوی می‌خواستند برای استقبال امام به فرودگاه بیایند. پدر صریحاً به حاج احمد آقا گفتند (ببینید چه دیدی داشت) من یقین دارم اینها منحرف هستند، مسلمان نیستند، امام به ایشان خیلی علاقه داشت، گفت بگویید هیچکدام از این افراد حق ندارند به فرودگاه بیایند، جلوی آنها را بگیرند و اصلاً یک نفر را به فرودگاه راه ندهند که همان قضیه باعث کینه نسبت به ایشان شد و ایشان را نقد کردند و گفتند شما منافقی، شما علیه مذهب هستید، یعنی ماتریالیست منافقید، ماتریالیست‌ها و کمونیست‌ها احترامشان بیشتر است، چون می‌گویند ظاهر و باطن ما هیچ چیز را قبول نداریم. اما شما به نام مذهب، قرآن را تحریف می‌کنید، پدر گفتند من دیگر نمی‌خواهم زنده بمانم.

قرآن را می‌خواهند تحریف کنند، مفاهیم معنوی و روحانی قرآن را از بین ببرند و تفسیرهای ماتریالیستی کنند، گودرزی ملعون -. پدر گفتند پناه بر خدا، این بزرگترین خیانت است، من تحمل این را ندارم. با قرآن کتاب خدا می‌خواهید این بازی را کنید، پدر این را گفتند، اگر قرار است من جان خودم را از دست بدهم، این بهترین شیوه مردن است با دیدار پیغمبر (ص).

همان هم باعث شد بر علیه این افراد مقاله‌ای با خون نوشتند (مقاله‌ای که در مقدمه علل گرایش به مادی‌گرایی نوشته شد) که گفتند شما مجاهدین خلق، ماتریالیست منافق هستید.

* خاطره‌ای از حضرت آقا و دیدارهایی که با آقا داشتید دارید؟

از خود پدر می‌گویم؛ محبت شدید بود. مثلاً وقتی آقا در مشهد سخنرانی داشتند به من می‌گفتند بروید سخنرانی آقا خیلی خوب و با روح است. مثلاً درباره حضرت امیر، اهداف اجتماعی، عدالت و…، می‌گفتند بروید از وجودشان استفاده کنید. به هر حال وقتی به مشهد می‌رفتند، ارتباطشان با آقا خیلی دقیق بود و شاید عمیق‌ترین رابطه را داشتند، خیلی مأنوس بودند، آقا هم علاقه‌شأن همین طور بود.

* بعد از شهادت شهید مطهری به خصوص قشر دانشجویان به حضرت امام مراجعه می‌کردند که ما از چه کسی استفاده کنیم؟ ایشان می‌گفتند از آقا سید علی آقا، آیت الله خامنه ای استفاده کنید، چه تشابهی باعث شد که امام چنین سفارشی به دانشجویان کنند که بعد از شهادت آیت الله مطهری به سراغ آیت الله خامنه ای بروند؟

من فکر می‌کنم ایشان با توجه به روشن‌بینی که داشتند، روحانی متفکر، با استعداد، از نظر علمی روشن، نسل و زبان امروز را خوب می‌شناختند، قالب روز و ادبیات جدید را می‌شناختند، فرد نوگرایی بودند. خلاقیت، نوگرایی و آزادی تفکر جزو هسته عقلانیت فرهنگ و تمدن اسلامی است.

* از شما جناب دکتر مطهری تشکر می‌کنم، خیلی ممنون. از مردم شریف ایران خداحافظی می‌کنم، اما آخر برنامه دستخط طبق روال با دستخطی است که جناب آقای دکتر مجتبی مطهری به یادگار برای ما خواهند نوشت.

«بسم الله الرحمن الرحیم

مَثَل شهید، مَثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است».

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مطهری: مادرم در انتخابات به رئیسی رأی داد بیشتر بخوانید »

سالروز تاسیس ستاد‌های امور تربیتی در مدارس با هدف گسترش و تعمیق ارزش‌های انقلاب اسلامی

ضرورت ایجاد روحیه دینی و تقویت نماد‌های اسلامی در مدارس


به گزارش مجاهدت از خبرنگار اخبار داخلی دفاع‌پرس، نوجوانان و جوانان، نقش مهم و تعیین کننده‏‌ای در ساختن جامعه فردا دارند. استمرار و بقای هر جامعه نیز مستلزم انتقال مجموعه باورها، ارزش‏ها، رفتارها، گرایش‏ها، دانش‏ها و مهارت‏ها به نسل‏های جدید به وسیله آموزش و پرورش است.

همچنین مدرسه، علاوه بر ایفای نقش انتقال دانش و مهارت فنی، به اجتماعی کردن افراد و نیز تطبیق دادن دانش ‏آموزان با هنجار‌ها و نگرش‏های اجتماعی مطلوب و مناسب توجه خاص دارد.

لذا استمرار و بقای هر جامعه مستلزم انتقال مجموعه باورها، ارزش ها، رفتارها، دانش‌ها و مهارت‌های آن به نسل‌های جدید بوده و مهمترین وسیله انتقال آموزش و پرورش و مدرسه مهم‌ترین واسطه انتقال دانش و مهارت فنی است و به همین دلیل در دوره نخست وزیری شهید رجایی و تصدی شهید باهنر در وزارت آموزش و پرورش، در سال ۱۳۵۹ اقدام به تاسیس ستاد‌های امور تربیتی در مدارس (ستاد امر تربیتی) با هدف گسترش و تعمیق ارزش‌های انقلاب اسلامی و نیز ترغیب دانش آموزان به حرمت نهادن و عمل به ارزش‌های اسلامی کردند.

در میان مکتب‌های مختلف تربیتی که روش‌های متفاوتی از شیوه‌های تربیتی را ارائه می‌کنند، دین مبین اسلام روش خاصی را در راستای تربیت انسان‌ها ارائه می‌کند در این روش که در قرآن و احادیث هم بیان شده سعی می‌شود با آگاه ساختن افراد از خود و جهان اطراف به تربیت همه جانبه شخصیت آنان پرداخته شود و جامعه‌ای براساس برادری و برابری به وجود آید. در کشور دینمدار ایران هم مسئله تربیت از دیرباز مورد توجه مردم و متفکران بوده و همواره از سوی آن‌ها مورد اهتمام و تاکید قرار می‌گرفته است.

امور تربیتی بخشی جدایی ناپذیر از تعلیمات دینی

۸ اسفند روز امور تربیتی و تربیت اسلامی نفس انسان در آغاز آفرینش سالم، صاف و بی آلایش است و تحت هر نوع تعلیم و تربیتی که قرار بگیرد به همان سرشت درمی آید.

اگر تعلیم و تربیت بر اساس فطرت پاک و استعداد‌های درونی انسان باشد، او انسانی پاک، وارسته و با اخلاق دینی پرورش می‌یابد و اگر تربیت شخص بر فساد اخلاقی و معیار‌های غیرالهی مبتنی باشد، وی به فردی فاسد و بی ایمان تبدیل می‌شود. در میان مکتب‌های مختلف تربیتی که روش‌های متفاوتی از شیوه‌های تربیتی را ارائه می‌کنند، دین مبین اسلام روش خاصی را در راستای تربیت انسان‌ها ارائه می‌کند در این روش که در قرآن و احادیث هم بیان شده سعی می‌شود با آگاه ساختن افراد از خود و جهان اطراف به تربیت همه جانبه شخصیت آنان پرداخته شود و جامعه‌ای بر اساس برادری و برابری به وجود آید.

در کشور دینمدار ایران هم مسئله تربیت از دیرباز مورد توجه مردم و متفکران بوده و همواره از سوی آن‌ها مورد اهتمام و تاکید قرار می‌گرفته است.. اگر چه در دوره‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تربیت اسلامی و دینی به صمیمیت همه گیر و رسمی در بین مردم رایج نبود که دلیل عمده آن هم جو حاکم و سختگیری فرمانروایان این مرز و بوم بود.

اما پس از انقلاب اسلامی یکی از مهمترین دغدغه‌های مردم و مسئولان ایجاد روحیه دینی و تقویت نماد‌های اسلامی در میان دانش آموزان به عنوان نسل نوپای جامعه بود و در این راستا سعی شد که نام آموزش و پرورش در پرورش دینی هم تجلی پیدا کند لذا مسئولان امر تصمیم گرفتند نهاد امور تربیتی را در وزارت آموزش و پرورش با هدف پاسداری از اصول و ارزش‌ها و دستاورد‌های انقلاب اسلامی، برنامه ریزی و ایجاد هماهنگی بین نهاد‌های مختلف فرهنگی کشور، تلاش در جهت اشاعه فرهنگ اسلامی، در میان دانش آموزان، نظارت بر فعالیت‌های پرورشی مدارس و استفاده از دبیران و افراد خبره در تربیت دینی نسل جوان جامعه و… تشکیل دهند.

سرانجام ۳۰ سال پیش در ۸ اسفند سال ۱۳۵۹ هجری شمسی، به همت شهیدان رجایی و باهنر، امور تربیتی به عنوان یک بخش جدایی ناپذیر از تعلیمات تاسیس شد و توانست جایگاهی ویژه در نظام آموزش و پرورش ایران کسب کند و امام (ره)؛ چه خوش می‌فرمایند: اگر چنانچه معلمی باش که دعوت به نور بکند، دعوت به صلاح بکند، دعوت به اسلام بکند، دعوت به اخلاق صالحه بکند، دعوت به ارزش‌های اسلامی بکند، آن ارزش‌هایی که عندالله ارزش است، اگر معلم این کار را بکند همانطوری که انبیاء مردم را از ظلمت به نور می‌کشانند، این معلم هم این بچه‌ها را از ظلمات به نور وارد می‌کند و همین شغلی است که شغل انبیاء است.

پاسداری از اصول، ارزش‌های اسلامی و دستاورد‌های انقلاب، برنامه ریزی و ایجاد هماهنگی بین عملکرد عوامل تربیتی، توجه جدی به نقش معلمان در فعالیت‌های تربیتی و توجه به نقش دانش آموزان در فعالیت‌های تربیتی ازجمله اهداف ستاد‌های امور تربیتی بوده و هشتم اسفند روز «امور تربیتی و تربیت اسلامی» نام‌گذاری شد.

گزارش از امیر قشقایی

انتهای پیام/341

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ضرورت ایجاد روحیه دینی و تقویت نماد‌های اسلامی در مدارس بیشتر بخوانید »

انتشار تصویر جوانی شهید رجایی برای اولین بار


به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، روح الله سلگی استاد دانشگاه و رئیس شورای راهبردی بسیج اساتید تهران بزرگ با انتشار تصویری از شهید رجایی برای اولین بار در صفحه شخصی اش در توئیتر نوشت: سالگرد شهادت رئیس جمهور محبوب ایرانیان شهید رجایی بود. نهار مهمان کمال آقای رجایی فرزند شهید رجایی در منزلشان بودم (به قول ایشان نهار درویشی). کمال آقا ماه‌های زیادی سابقه جبهه دارد، بی‌ادعا و انقلابی، خودمانی، بی تکلف، آقازاده و آزاده است.

سلگی تصویری از شهید رجایی را هم به اشتراک گذاشت و نوشت که این تصویر برای اولین بار منتشر می شود.

انتشار تصویر جوانی شهید رجایی برای اولین بار

انتشار تصویر جوانی شهید رجایی برای اولین بار





منبع

انتشار تصویر جوانی شهید رجایی برای اولین بار بیشتر بخوانید »

مدیریت و نحوه تقابل با پیشروی ارتش بعثی عراق در سال ۵۹ به روایت اسناد

مدیریت و نحوه تقابل با پیشروی ارتش بعثی عراق در سال ۵۹ به روایت اسناد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حملات زمینی ارتش عراق به پاسگاه‌ها و مناطق مرزی کرمانشاه که از زمستان ۱۳۵۸ شروع شده بود، از اوایل سال ۱۳۵۹ توسعه یافت و تجاوز‌های هوایی و حمله به مناطق مسکونی را نیز در بر گرفت. ارتش عراق در حمله به مناطق مسکونی با سلاح‌های سنگین و دوربرد خود، شبکه آب و برق قصرشیرین را هدف قرار داد. در پی این اقدام، با توجه به هوای گرم منطقه، علاوه بر ناامنی، مشکلات جدیدی ایجاد شد. برخی مردم برای تأمین آب شرب مجبور بودند از آب رودخانه الوند که غیربهداشتی بود، استفاده کنند. نانوایی‌های شهر نیز به دلیل قطعی برق تعطیل شده بودند. با این‌ حال، برخی مردم با خرید آرد و پخت نان در خانه مایحتاج خود را تأمین می‌کردند.

با تداوم تجاوز‌های هوایی و زمینی ارتش عراق و گلوله‌باران مناطق مسکونی، فرماندهان دستور دادند به‌منظور تقویت منطقه و نوار مرزی، یگانی از لشکر ۸۱ زرهی در آنجا مستقر شود. همچنین استعدادی از توپخانه خودی در منطقه از جمله روستای نصرآباد در نزدیکی شهر قصرشیرین استقرار یافت و به مقابله با حملات توپخانه‌ای عراق پرداخت. در واکنش به این اقدام نیرو‌های خودی، توپخانه عراقی نیز گلوله‌های بیشتری شلیک می‌کرد که تعدادی از آن‌ها به مناطق مسکونی اصابت کرد.

مدیریت و نحوه تقابل با پیشروی ارتش بعثی عراق در سال ۵۹ به روایت اسناد

در شهریور ۱۳۵۹ حجم حملات دو طرف به‌ویژه ارتش عراق به‌ طور بی‌سابقه‌ای افزایش یافت و با اشغال منطقه خان‌لیلی حملات دشمن شدیدتر هم شد. حجم حملات ارتش عراق در تابستان ۱۳۵۹ به‌ خصوص در شهریور نسبت به چند ماه گذشته شدت بیشتری داشت که در پی آن، عده‌ای از مردم، شهر قصرشیرین را ترک کردند. بازار و کاسبی نیز رونق گذشته را نداشت. برخی مغازه‌داران هم رغبتی برای تهیه اجناس نداشتند.

از نیمه اول سال ۱۳۵۹ به‌ ویژه تابستان و شهریور، قصرشیرین به شهری جنگ‌زده تبدیل شد که نیمی از آن نیز خالی شده بود. همچنین با کمبود جدی سوخت و بنزین و در بسیاری از روز‌ها با قطع آب و برق روبه‌رو شد. بااین‌حال، برخی از کسبه و متدینان و انقلابیون مصمم بودند در هر شرایطی در شهر بمانند و زندگی را در شهر رونق ببخشند.

اما از طرف دیگر، رسیدگی به مجروحان به‌ویژه غیرنظامیان به دلیل کمبود امکانات و خدمات پزشکی به‌سختی انجام می‌گرفت و گاهی به شهادت عده‌ای از آنان می‌انجامید. علاوه بر این، تنها یک بیمارستان در شهر وجود داشت که هنگام قطع برق امکان خدمات‌رسانی به بیماران و مجروحان به‌کلی از بین می‌رفت و گاهی به همین دلیل، خون‌های اهدایی مردم نیز فاسد می‌شد.

این مطالب تنها بخشی از هزاران سخن نگفته از دوران جنگ قبل از جنگ است که در کتاب «دست‌های خالی، پا‌های خونین» اسدالله احمدی به قلم خود در خصوص تاخت‌ و تاز‌های ضد انقلاب و ارتش عراق در قصرشیرین، سرپل ذهاب و گیلان‌غرب در بازه زمانی ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹ نگاشته است.

ناامنی به روایت مردم

مردم منطقه نوار مرزی کرمانشاه پس از پیروزی انقلاب و از اولین روز‌های استقرار نظام جمهوری اسلامی درگیر جنگی نابرابر شدند و به‌ اجبار با دست‌ خالی در برابر مهاجمین مقاومت کردند. ایجاد کمین، غارت اموال و احشام، گروگان‌گیری، حمله به منازل افراد، قتل و دیگر اقدامات غیرانسانی نیز به امری عادی تبدیل شده بود و مسافرانی که قصد عزیمت به مرکز استان و سایر مناطق را داشتند باید خود را برای روبه‌رو شدن با این قبیل حوادث آماده می‌کردند.

در مجموع، امنیت در منطقه از بین رفته بود و اقدامات افراد ضد انقلاب هر روز گسترده‌تر، سازمان‌یافته‌تر و خشن‌تر می‌شد. در چنین شرایطی، مردم ساکن مناطق امن استان و سایر نقاط کشور نه‌ تنها رغبتی برای سفر به این منطقه و بازدید اقوام خود نداشتند، بلکه برخی از آنان به خویشاوندان خود در شهر‌های ناامن به‌ویژه قصرشیرین توصیه می‌کردند، آنجا را ترک کنند. با این‌حال، بسیاری از مردم مؤمن و متعهد به انقلاب و نظام اسلامی قصد داشتند در شهر بمانند و در برابر گروه‌های ضد انقلاب مقاومت کنند.

از اواخر سال ۱۳۵۸ با ورود مستقیم ارتش عراق به صحنه و گسترش ناامنی‌ها، شرایط به گونه دیگری رقم خورد. در این دوره گروه‌های ضد انقلاب در اغلب حملات خود از حمایت‌های ارتش عراق و آتش سلاح‌های سنگین آنان بهره‌مند بودند اما اغلب مدافعان انقلاب اعم از نیرو‌های متعهد ارتش، ژاندارمری و سپاه پاسداران در مقابله با حملات نیرو‌های ضد انقلاب پیروز میدان بودند. از این‌ رو، ارتش عراق در اقدام دیگری حمله به مناطق مسکونی شهر قصرشیرین و برخی روستا‌های اطراف را در دستور کار خود قرار داد. در پی این اقدام مردم حتی در خانه خود نیز احساس امنیت نمی‌کردند.

ناامنی به روایت اسناد

در طول سال ۱۳۵۸ به‌ ویژه نیمه دوم آن، اقدامات ارتش عراق در چند حوزه گسترش یافت. از سویی با استفاده از ظرفیت افراد ضد انقلاب داخلی بر ناامنی‌های منطقه نوار مرزی کرمانشاه دامن زد تا میزان آمادگی نیرو‌های مسلح خودی را محک بزند. از سوی دیگر نیز با تجاوز هوایی و بمباران و گلوله‌باران مناطق مرزی، ضمن شناسایی مواضع خودی به مراکز مهم خسارت وارد کرد.

در سه ماه اول سال ۱۳۵۹ تجاوز‌های مرزی نیرو‌های عراقی به‌صورت زمینی و عبور آنان از مرز کمتر بود، ولی پس‌ از آن، حملات زمینی و هوایی گسترش و شدت یافت. مهم‌ترین حوادث و اقدامات و حملات گروه‌های ضد انقلاب و نیرو‌های ارتش عراق و تلاش‌های واحد‌های خودی در منطقه نوار مرزی کرمانشاه در نیمه اول سال ۱۳۵۹ چنین بود:

مرداد ۱۳۵۹

تحرکات و تجاوز‌های ارتش عراق که از نیمه نخست سال ۱۳۵۹ با هدف زمینه سازی برای به راه انداختن جنگی گسترده و کسب آمادگی‌های لازم انجام می‌گرفت، به تدریج در حال افزایش و گسترش بود و در طول تیر و به ویژه مرداد ۱۳۵۹ به صورت گلوله باران و گاهی بمباران مناطق و شهر‌های مرزی بروز یافت.

این اقدامات در حاشیه مرزی استان از پاسگاه باباهادی در شمال شرقی قصرشیرین تا ارتفاعات گیسکه در جنوب‌ غربی سومار شدت بیشتری داشت و اهداف عراق از چنین اقداماتی، علاوه بر خسارت به پاسگاه‌ها و نیرو‌های نظامی، ایجاد رعب و وحشت در مردم مرزنشین نیز بود.

بدین ترتیب ارتش عراق هنگام تهاجم گسترده آسوده‌تر به اهداف بعدی‌اش می‌رسید. در اولین روز مرداد، ارتش عراق با سلاح‌های سنگین پاسگاه‌های خان‌لیلی ، خسروی، یکه‌شان، دربندجوق، پرویزخان و قلعه سفید در اطراف شهر قصرشیرین و پاسگاه‌های باویسی، تیله کوه، اِزگله و گردنو را در منطقه دشت ذهاب زیر آتش سلاح‌های سنگین خود قرار داد.

در این حمله، یکی از نیرو‌های خودی در پاسگاه خان‌لیلی به شهادت رسید و یک نفر نیز مجروح شد. همچنین در این روز ارتش عراق مناطق مسکونی نفت‌شهر را گلوله‌باران کرد. براثر این حمله که از ساعت ۲۱ شروع شد و تا ساعت ۲۴ ادامه داشت، دو غیرنظامی مجروح شدند. لازم است ذکر شود هم زمان با این تهاجم‌ها که از ساعت ۱۰ صبح و از حمله به پاسگاه خان‌لیلی شروع شد و تا ساعت ۲۴ ادامه یافت، ارتش عراق با استقرار تانک و نفربر در مقابل پاسگاه‌های منطقه خان‌لیلی نیرو‌های خود را تقویت کرد. [۱]

یک روز بعد نیز پاسگاه و منطقه خسروی هدف اصابت چهار گلوله خمپاره ۱۲۰ میلی‌متری ارتش عراق قرار گرفت. همچنین ساعت ۲۰:۴۵ همین روز پاسگاه‌های دربندجوق و پرویزخان هدف آتش گلوله‌های توپخانه و خمپاره‌انداز‌های عراقی واقع شدند. [۲] ساعت ۱۹ مورخ سوم مرداد هم شهر قصرشیرین، مرکز گروهان خان‌لیلی و پاسگاه‌های قلعه سفید و هدایت زیر آتش توپخانه ارتش عراق قرار گرفتند که یک نفر از نیرو‌های خودی مجروح شد. [۳]

همچنین در همین روز هنگ ژاندارمری قصرشیرین در نامه‌ای به رکن سوم ژاندارمری جمهوری اسلامی در کرمانشاه، حملات مجدد توپخانه ارتش عراق به پاسگاه‌های مرزی و مناطق مسکونی قصرشیرین را متذکر شد و گزارش کرد: «در نتیجه شلیک چندین گلوله توپ که به منازل سازمانی درجه‌داران اصابت کرده، فرزند استوار یکم ترابری حمزه رابانی شوکه شده است و از میزان تلفات و خسارات (ساکنان منازل سازمانی) نیز تاکنون اطلاعی در دست نیست.»[۴]

همچنین در ادامه این گزارش هنگ ژاندارمری با اشاره به حملات ارتش عراق به پاسگاه‌های قلعه سفید، هدایت و هنگ ژاندارمری، از فعال نبودن واحد ارتشی مستقر در پاسگاه کلانتر گله کرده بود. در سوم و چهارم مرداد نیز درگیری‌های شدیدی بین نیرو‌های خودی و واحد‌های ارتش عراق در منطقه نفت‌شهر ایران و نفت خانه عراق روی داد که به انهدام تأسیسات نفتی منطقه انجامید. همچنین ساعت ۱۶ مورخ پنجم مرداد، دو هواپیمای میگ عراقی به مدت نیم ساعت پاسگاه‌های گردنو، باویسی، تنگ هوان، بیشگان، تیله کوه، تپه رش و شیخ صله را زیر رگبار مسلسل‌های خود قرار دادند. [۵]

گزارش‌های واصله از منطقه از تقویت پاسگاه‌ها و تحکیم مواضع عراقی‌ها و تهاجم زمینی هم‌زمان آنان به پاسگاه‌های ایران حکایت می‌کرد. ششم مرداد پاسگاه‌های مجید سالار و نی‌کنده عراق با واحد‌های زرهی و پیاده تقویت شدند. همچنین در این روز، پاسگاه زینل کش زیر آتش سلاح‌های سنگین عراق قرار گرفت. [۶]

هفتم مرداد نیز با تجاوز دو تانک ارتش عراق به منطقه پرویزخان آغاز شد. برابر گزارش روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی غرب کشور، دو تانک ارتش عراق ساعت یک بامداد به منطقه پرویزخان حمله کردند که با مقابله نیرو‌های ارتش جمهوری اسلامی ایران و پاسداران انقلاب اسلامی مستقر در این منطقه، مجبور به عقب‌نشینی شدند. در این درگیری، یکی از پاسداران انقلاب اسلامی مجروح شد. بر اساس گزارش سپاه پاسداران قصرشیرین، در این روز نیرو‌های ارتش عراق به نفت‌شهر نیز حمله کردند. در این حمله، علاوه بر انفجار سه منبع نفت، به لوله نفت چاه شماره ۹ سومار به نفت‌شهر ، مغازه شخصی به نام فتح‌الله منصوری و تأسیسات اداری نفت‌شهر خساراتی وارد آمد. [۷]

ساعت ۲۱ نیز پاسگاه‌های تپه رش، تنگ هوان و تنگ ترشابه هدف تهاجم افراد ضد انقلاب که در حمایت آتش نیرو‌های عراقی بودند، قرار گرفت. همچنین از ساعت ۱۰ به مدت چهار ساعت و نیم پاسگاه‌های برج احمدی، یکه‌شان، دربندجوق، تنگاب نو، زینل کش و امینه هدف سلاح‌های سبک نیرو‌های عراقی قرار گرفتند. هنگ ژاندارمری قصرشیرین و سنگ معدن نصرآباد هم هدف سلاح‌های سنگین ارتش عراق قرار گرفتند. این در حالی بود که در همین روز، پاسگاه‌های عراق در منطقه مقابل پاسگاه‌های باویسی و ولدکشته تقویت شدند. [۸]

همچنین در همین روز، فرمانده ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران در نامه‌ای به فرماندهی لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه، گزارش هنگ ژاندارمری قصرشیرین مبنی بر حملات توپخانه دوربرد ارتش عراق به قرارگاه هنگ و منطقه گروهان خان‌لیلی و تقاضای او برای پشتیبانی زمینی و هوایی را منعکس کرد. [۹]

ساعت شش صبح هشتم مرداد هم نیرو‌های عراقی به پاسگاه باویسی حمله کردند که یکی از نیرو‌های خودی به شهادت رسید. [۱۰]

ساعت ۱۰ نیز حدود ۱۵۰ نفر نیروی پیاده عراق در سنگر شماره یک در پاسگاه قلعه یهودی عراق مقابل زینل‌کش، در حال تردد مشاهده شدند. ساعت ۱۲ هم نیرو‌های عراقی در حال تخلیه اقلام پشتیبانی در این منطقه (پاسگاه قلعه یهودی) مشاهده شدند. [۱۱]

همچنین ساعت ۱۳:۳۰ همین روز، پاسگاه خان‌لیلی از سوی پاسگاه قلعه یهودی عراق زیر آتش شدید قرار گرفت.[۱۲]

پاسگاه پرویزخان و مواضع نیرو‌های خودی در منطقه کلانتر نیز زیر آتش تانک و توپخانه عراق قرار گرفتند. [۱۳]

همچنین در این روز، هواپیما‌های میگ نیروی هوایی عراق در سه نوبت بر فراز نفت‌شهر پرواز و از منطقه عکس‌برداری کردند. [۱۴]

در ۹ مرداد نیز در منطقه خانقین عراق، چهار قبضه توپ ۱۵۵ م. م، چهار دستگاه تانک، شش خودرو زیل و یک جیپ فرماندهی مستقر شدند. همچنین ساعت ۱۸ همین روز، پاسگاه‌های تنگاب نو و زینل کش زیر آتش سلاح‌های سنگین عراق قرار گرفتند که یک نفر از نیرو‌های خودی مجروح شد. [۱۵]

علاوه بر این، نیرو‌های عراقی در نزدیکی مرز ایران در پشت پاسگاه تنگاب کهنه با دستگاه‌های مهندسی اقدام به احداث مواضع برای تانک‌های خود کردند. [۱۶]

۱۱ مرداد نیز بین نیرو‌های خودی و نیرو‌های ارتش عراق در مناطق جنوبی و شمالی قصر شیرین یعنی در پاسگاه‌های زینل‌کش، سه تپان، ولدکشته، دربندجوق و برارعزیز درگیری شدیدی رخ داد و توپخانه و خمپاره‌انداز‌های عراق، هنگ ژاندارمری قصرشیرین و پاسگاه‌های دربندجوق و برارعزیز در شمال قصرشیرین را به‌شدت گلوله‌باران کردند. با اصابت گلوله‌های توپ به هنگ ژاندارمری که کنار قصرشیرین قرار داشت، شش نفر از نیرو‌های ژاندارمری مجروح شدند. [۱۷]

در درگیری بین پاسداران اعزامی از گچساران و تهران و ارتش عراق در پاسگاه‌های دربندجوق و برارعزیز نیز ۱۹ نفر از پاسداران مجروح و دو نفر به اسامی لطیف اکبرنژاد و بهروز قهرمانی شهید شدند. [۱۸]

همچنین واحد‌های زرهی عراق در منطقه خان‌لیلی چند مرتبه اقدام به پیشروی کردند که با مقابله نیرو‌های خودی و درحالی‌که یک نفر از آنان مجروح شده بود، به مواضع قبلی برگشتند. [۱۹]

در این روز، به ساختمان مخابرات و برق و هنگ ژاندارمری قصرشیرین نیز خساراتی وارد شد. [۲۰]

همچنین اخباری برای فرماندهان و مسئولان نظامی به‌خصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قصرشیرین ارسال شد که از حضور گروه‌های ضد انقلاب در منطقه دالاهو و حمله آنان به برخی مراکز نظامی حکایت داشت. [۲۱]

در ۱۲ مرداد نیز گروه تحقیقات سپاه پاسداران قصرشیرین موفق شد گروهبان فراری ارتش به نام علیرضا خیرخواه و ۸ نفر دیگر را که گفته می‌شد با عراق ارتباط داشتند، دستگیر کند. [۲۲]

همچنین برابر گزارش فرمانده گروه ضربت سپاه پاسداران افراد این گروه در روز‌های ۱۲ و ۱۳ مرداد در روستا‌های کرند و دالاهو ۷۰ قبضه انواع اسلحه برنو، ژ ۳، کلت، ام ۱، پراّن و یوزی کشف کردند. [۲۳]

علاوه بر این، در ۱۲ مرداد به دنبال تحرکات و تجاوز‌های مرزی نیرو‌های عراقی و حملات شدید آنان به نیرو‌های خودی، تیمسار سرتیپ قاسمعلی ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی و سرپرست ژاندارمری کل جمهوری اسلامی ایران به غرب کشور سفر کرد تا از نزدیک شرایط را بررسی و به اوضاع مرزی رسیدگی کند. او ابتدا با شرکت در مراسم صبحگاهی در پادگان اسلام‌آباد، سرهنگ دوم زرهی روان فر را به‌عنوان فرمانده جدید لشکر ۸۱ زرهی معرفی کرد. سپس به همراه فرمانده عملیات سپاه پاسداران غرب کشور و مسئول اطلاعات عملیات ستاد غرب از مناطق مرزی کرمانشاه و واحد‌های مستقر بازدید کردند. [۲۴]

ساعت ۱۰:۳۰ صبح ۱۳ مرداد هم ارتش عراق بار دیگر پاسگاه‌های زینل‌کش، تنگ هوان و ترشابه و پاسگاه گروهان خان‌لیلی را با سلاح‌های سنگین هدف حمله قرار داد. شهرک امام خمینی، آبادی‌های خراط‌ها و سیدتراب و اطراف قصرشیرین نیز ساعت ۱۱ زیر آتش توپخانه عراق قرار گرفتند. [۲۵]

همچنین در این روز، گروه‌های ضد انقلاب از سه طرف به تلمبه‌خانه نفتی پاتاق واقع در منطقه گردنه پاطاق و دالاهو و همچنین پاسگاه ژاندارمری پاتاق حمله کردند، اما با حضور به‌موقع گروه ضربت، این افراد از مهلکه گریختند. در این حمله، یکی از کارگران تلمبه‌خانه زخمی شد، اما به تأسیسات آن آسیبی نرسید. علاوه بر این، در ادامه حملات ارتش عراق به مناطق مسکونی، به ۲۱ واحد مسکونی در روستای باباهادی خسارت وارد و یکی از اهالی روستا هم از ناحیه پا مجروح شد. [۲۶]

همچنین در این روز، نیرو‌های خودی و عراق در نفت‌شهر با یکدیگر درگیر شدند. در این درگیری براثر اصابت ترکش سلاح‌های سنگین یک نفر از برادران ارتش شهید شد و دو نفر دیگر نیز مجروح شدند. [۲۷]

ساعت دو بعدازظهر ۱۴ مرداد نیز یک نفربر ارتش جمهوری اسلامی در جاده باویسی روی مین رفت و براثر انفجار آن منهدم شد. سرنشینان آن‌هم مجروح شدند. همچنین یک خودروی اورال خودی هنگام انتقال مجروحان به بیمارستان قصرشیرین روی مین رفت و منهدم شد. در این حادثه، هشت نفر از سرنشینان خودرو به‌شدت مجروح شدند که دو نفر از آنان به دلیل شدت جراحات با بالگرد به بیمارستان کرمانشاه و شش نفر دیگر هم به بیمارستان قصرشیرین منتقل شدند. ۲۲۷ علاوه بر این، ساعت ۲۰ همین روز، پاسگاه تیله کوه هدف آتش سلاح‌های سنگین عراق قرار گرفت. این اقدام ارتش عراق با آتش نیرو‌های خودی پاسخ داده شد. [۲۸]

همچنین نیرو‌های پاسگاه‌های تنگ ترشابه و خسروی با نیرو‌های عراقی درگیر شدند. [۲۹]

در این روز پاسگاه پرویزخان نیز هدف خمپاره‌های ارتش عراق قرار گرفت که سه نفر از برادران سپاه پاسداران مجروح شدند. [۳۰]

۱۵ مرداد حملات نیرو‌های عراقی شدیدتر بود. در این روز، براثر اجرای آتش روی قصرشیرین و پاسگاه‌های تنگ هوان، برارعزیز و دارخور، ۱۰ تن از نیرو‌های خودی شهید و پنج تن نیز مجروح شدند. در این میان سه شهید و یک مجروح غیرنظامی بودند. [۳۱]

همچنین در ادامه حملات به قصرشیرین یک زن و دو کودک مجروح شدند که یکی از کودکان به دلیل قطع برق بیمارستان شهید شد. [۳۲]

گلوله‌باران گاه‌وبیگاه قصرشیرین تا روز ۱۶ مرداد ادامه یافت. ساعت ۱۰ این روز، نیرو‌های عراقی علاوه بر بمباران شهر، ساختمان پاسگاه خان‌لیلی (گروهان خان لیلی) را نیز زیر آتش گرفتند که به تخریب دکل بی‌سیم و ساختمان پاسگاه انجامید. علاوه بر این نیرو‌های عراقی با حمایت آتش سلاح‌های خود چند سنگر بتونی در پاسگاه قلعه یهودی احداث کردند. همچنین در همین روز، سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد اعلام کرد ۱۴ مین ضدتانک روسی را به کمک برادران سپاه در روستای قلقله کشف و خنثی کرده‌اند. [۳۳]

در ۱۷ مرداد نیز بنا بر گزارش نیرو‌های اطلاعاتی خودی یک تیپ زرهی عراق شامل صد تانک، نفربر و توپخانه به مناطق «میدان» و «چارکلاو» منتقل شدند. [۳۴]

همچنین در مناطق سومار و نفت‌شهر ، دو جاسوس عراقی دستگیر و تحویل دادگاه انقلاب شدند. [۳۵]

در این روز شهر قصرشیرین و مناطق اطراف آن ازجمله پاسگاه قلعه سفید همچنان زیر آتش توپخانه ارتش عراق قرار داشت. [۳۶]

علاوه بر این، ساعت یک بامداد ۱۸ مرداد، حدود ۳۰ فرد مسلح به روستای مرزی هدایت حمله کردند، ۲۰ نفر از اعضای چهار خانوار را ربودند و به عراق انتقال دادند. [۳۷]

در پی حملات هوایی و زمینی ارتش عراق به مناطق مسکونی قصرشیرین، ابراهیم مالکیان مسئول عملیات سپاه قصرشیرین در ۱۹ مرداد در مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان ضمن توضیح درباره حوادث مرزی و اقدامات ارتش عراق گفت: «ارتش عراق برای گسترش جنگ در سراسر نوار مرزی قصرشیرین از باویسی تا سومار، ۳۰۰ دستگاه تانک و تعداد زیادی آتشبار توپخانه مستقر کرده است.» [۳۸]

از ساعت ۹ تا ۱۰ نیز پاسگاه برج احمدی زیر آتش توپخانه عراق قرار گرفت. [۳۹]

همچنین از ساعت ۱۰:۳۰ این روز، نیرو‌های ارتش عراق با نیرو‌های خودی درگیر شدند. در این درگیری یک پاسدار و دو کارگر مجروح شدند. [۴۰]

علاوه بر این، دو نفر از هشت نفری که در ۱۲ مرداد به اتهام جاسوسی برای عراق دستگیر شده بودند، به‌ حکم دادگاه انقلاب سرپل ذهاب اعدام شدند. [۴۱]

همچنین ساعت ۱۰ صبح ۲۰ مرداد مناطق مسکونی قصرشیرین و منطقه خان‌لیلی بار دیگر زیر آتش سلاح‌های سنگین عراق قرار گرفتند. ساعت ۱۴:۳۰ نیز یک خودرو گاز ارتش جمهوری اسلامی ایران با شش سرنشین در مسیر خان‌لیلی به قصرشیرین هدف اصابت گلوله خمپاره عراق قرار گرفت و منهدم شد. در این حادثه یکی از سرنشینان خودرو مجروح و به بیمارستان منتقل شد. ساعت ۲۰ نیز یک نفربر ارتش با ۹ سرنشین در منطقه دشت ذهاب با مین برخورد کرد که براثر انفجار آن یکی از سرنشینان نفربر مجروح شد. [۴۲]

در ۲۴ مرداد هم عده‌ای ناشناس سه تن از اهالی شهر سرپل ذهاب را پشت کوه دالاهو در ۳۰ کیلومتری این شهر به گروگان بردند. همچنین در این روز، پاسگاه‌های تنگ هوان، قلعه سفید، دارخور و تپه رش هدف حملات سنگین نیرو‌های ضد انقلاب قرار گرفتند. حمله به پاسگاه قلعه سفید ساعت ۱۱ و پنج دقیقه صورت گرفت ولی حمله به پاسگاه‌های تنگ هوان، تپه رش و دارخور که نیرو‌های سپاه پاسداران در آن‌ها مستقر بودند و واحد‌های ارتش از آنان حمایت می‌کردند از ساعت ۲۳ تا پنج صبح ۲۵ مرداد طول کشید. گفتنی است این حمله از حمله به پاسگاه قلعه سفید سنگین‌تر بود و با ۴۰۰ نیروی مسلح انجام گرفت. [۴۳]

همچنین در این روز بنی‌صدر رئیس‌جمهور و محمدعلی رجایی که در ۲۲ مرداد با ۱۵۳ رأی موافق به نخست‌وزیری انتخاب شده بود [۴۴] به استان کرمانشاه رفتند تا در جلسه‌ای با حضور مسئولان و فرماندهان سپاه و ارتش به بررسی منطقه و حوادث آن بپردازند.

این جلسه ساعت ۱۶ تشکیل و گزارش‌هایی درزمینه تحرکات ارتش عراق و گروه‌های ضد انقلاب ارائه شد. سپس بنی‌صدر در مصاحبه با رسانه‌ها اعلام کرد: «به نیرو‌های مسلح دستور داده شد به دشمن امان ندهند.» [۴۵] بنی‌صدر پس از مصاحبه به همراه تعدادی از مسئولان و فرماندهان نظامی با بالگرد عازم قصرشیرین و مناطق اطراف آن شد و پس از بازدید از منطقه و سخنرانی برای مردم قصرشیرین به کرمانشاه بازگشت، اما در بین راه بالگرد حامل او و همراهانش در منطقه گهواره دچار سانحه شد و سقوط کرد. در این حادثه جز یکی از مسئولان سپاه قصرشیرین که مجروح شد، به هیچ‌کس آسیبی نرسید.

برادر نصر فرمانده سپاه نفت‌شهر نیز در ۲۶ مرداد درباره سفر رئیس‌جمهور چنین اظهار داشت: «روز گذشته به‌ اتفاق رئیس‌جمهور و سرهنگ صیاد شیرازی رئیس ستاد عملیاتی و فرمانده سپاه پاسداران قصرشیرین و تیمسار ظهیرنژاد برای بازدید راهی پاسگاه‌های قصرشیرین و همچنین روستا‌های اطراف مرز شدیم. از پاسگاه قلعه سفید که در اختیار ارتش بود و پاسگاه برارعزیز نیز که در اختیار سپاه بود و کاملاً تخریب شده بود، بازدید شد. مردم روستای برارعزیز که از ورود رئیس‌جمهور به مناطق مرزی آگاه بودند، دور او جمع شدند. »[۴۶]

او سپس درباره اقدامات ضربتی برای مقابله با عوامل بعثی عراق گفت: «گروهی از همراهان پیشنهاد کردند که ما مرز‌های خود را به فاصله پنج کیلومتر خالی از سکنه کنیم تا ارتش با خیال راحت مواضع دشمن را کوبیده، به مقابله برخیزد که من به‌شدت با این عمل مخالفت کردم، زیرا تنها پشتیبان چریک‌های محلی ما همین مردم روستا‌ها و شهر‌های مرزی بودند و در ثانی مردم نمی‌توانستند شهر و دیار خود را ترک کنند.» [۴۷]

بر اساس گزارش سپاه پاسداران قصرشیرین ۲۸ مرداد نیز بین گروه رزمی تیپ یک اسلام‌آباد مستقر در ارتفاعات شمالی قلخانی و مهاجمین مسلح در منطقه بیونیج درگیری رخ داد. در این درگیری یک نفر از مهاجمین دستگیر شد و ۶ نفر نیز کشته شدند. علاوه بر این، یک کلاشینکف، چهار خشاب و یک دوربین به غنیمت نیرو‌های مسلح ایران درآمد. [۴۸] همچنین در ۲۹ مرداد ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد:

رئیس استخبارات شمال عراق و فرمانده اطلاعاتی خانقین به‌اتفاق رهبر حزب دمکرات ایران از پایگاه‌های عراق در مناطق چارکلاو، قوره تو، پرویزخان، چیارضا و بردعلی بازدید کردند. هدف آنان از این بازدید هماهنگی با گروه‌های ضد انقلاب به‌منظور تشدید حمله به مناطق ایران بود. [۴۹]

همچنین در همین روز ارتش عراق به پاسگاه قلعه سفید ایران حمله کرد. علاوه بر این، پاسگاه منظریه عراق در مقابل پاسگاه خسروی ایران با دو نفربر، نفرات پیاده و یک جیپ فرماندهی تقویت شد. ساعت ۲۰ همین روز نیز یک ستون خودروِ نظامی عراق در حال حرکت به منطقه چارکلاو و سرغزل مشاهده شد. همچنین حرکت ستون دیگری به‌طرف منطقه سیدخان گزارش شد. [۵۰]

در ۳۰ مرداد نیز نیرو‌های ضد انقلاب به مقر سپاه و پاسگاه ژاندارمری در کرند حمله کردند. همچنین ساعت ۲۳ همین روز، مقر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تنگ هوان، تپه‌های زید یحیایی و تنگ ترشابه زیر آتش سلاح‌های سنگین عراق قرار گرفت. علاوه بر این، نیرو‌های عراقی در منطقه پرویزخان اقدام به جابه‌جایی و تعویض نیرو کردند. [۵۱]

ناامنی در مناطق غرب کشور (مردادماه ۱۳۵۹)

منابع

[۱]سند شماره ۲۷۷۰۸۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش حمله توپخانه‌ای عراق به مقر خان‌لیلی »، نامه هنگ قصرشیرین، ۱/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۵۶۳۳۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش زیر آتش قرار گرفتن پاسگاه خان‌لیلی »، تلفنگرام مرکز فرماندهی ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، ۱/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۴۲۵۵۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری‌هایی مرزی غرب»، تلفنگرام مرکز فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۴۲۵۳۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری مرزی قصرشیرین»، نامه واحد اطلاعات سپاه کرمانشاه، ۱/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۱۱۴۹۳۸، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تقویت پاسگاه‌های مرزی توسط عراق»، تلفنگرام مرکز فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۵۹/۵/۱ و سند شماره ۴۲۵۲۹، مرکز اسناد و تحقیقات دافع مقدس: «گزارش اجرای آتش توپخانه دشمن روی نفت‌شهر»، تلفنگرام مرکز فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۵۹/۵/۱ و سند شماره ۳۴۲۸ و سند شماره ۰۵۶۳۳۶، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری شدید در نفت‌شهر»، تلفنگرام فرماندهی عملیات غرب، ۳/ ۵/ ۱۳۵۹.

[۲]سند شماره ۵۴۳۴۴ و سند شماره ۲۷۷۰۹۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش گلوله‌باران نقاط مرزی توسط ارتش عراق»، نامه فرماندهی ۰۵، ۵/ ۵/ ۱۳۵۹.

[۳]سند شماره ۲۷۷۱۰۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش حمله عراق به پاسگاه‌ها و مناطق مرزی»، نامه هنگ قصرشیرین، ۳/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۷۷۰۹۸، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش حمله عراق به پاسگاه مرزی»، نامه ناحیه ۰۵، ۳/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۵۶۳۵، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش حمله عراق به پاسگاه‌های مرزی»، تلفنگرام مرکز فرماندهی ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، ۳/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۴۲۸۱، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۴]سند شماره ۲۷۷۰۹۹، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش گلوله‌باران قصرشیرین و درخواست پشتیبانی»، نامه هنگ قصرشیرین، ۱۳۵۹/۵/۳.

[۵]سند شماره ۵۶۳۸۲۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۶]سند شماره ۲۸۳۱۰۸، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش احتمال حمله به پاسگاه هدایت»، نامه هنگ قصرشیرین، ۶/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۷۷۱۱۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تقویت پاسگاه‌های مرزی توسط عراق»، نامه هنگ قصرشیرین، ۶/ ۵/ ۱۳۵۹.

[۷]محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۱۶.

[۸]سند شماره ۵۶۳۹۵، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش وضعیت نابهنجار نوار مرزی»، تلفنگرام سپاه پاسداران قصرشیرین، ۱۳۵۹/۵/۷ و سند شماره ۵۶۴۰۵، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش حمله ارتش عراق با سلاح سنگین به هنگ ژاندارمری و معدن نصرآباد»، تلفنگرام مرکز فرماندهی ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، ۷/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۳۰۹۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش گلوله‌باران هنگ قصرشیرین»، نامه هنگ قصرشیرین، ۷/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۷۷۱۰۵، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش گلوله‌باران پاسگاه‌های مرزی منطقه سومار، نفت‌شهر و خان‌لیلی »، نامه فرمانده ناحیه ۰۵، ۱۳۵۹/۵/۷ و سند شماره ۲۸۳۰۸۵، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش گلوله‌باران پاسگاه تنگاب نو»، نامه فرماندهی ناحیه ژاندارمری کرمانشاه، ۹/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۳۱۰۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش گلوله‌باران پاسگاه برج احمدی»، نامه هنگ قصرشیرین، ۸/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۳۴۲۹۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش زیر آتش قرار گرفتن پاسگاه‌های غرب کشور»، تلفنگرام مرکز ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، ۷/ ۵/ ۱۳۵۹.

[۹]سند شماره ۲۸۳۰۹۶، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش هنگ قصرشیرین»، نامه سرهنگ ستاد شهریاری، ۷/ ۵/ ۱۳۵۹.

[۱۰]سند شماره ۳۴۳۴۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری در پاسگاه باویسی»، نامه استانداری کرمانشاهان، ۲۲ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۱۱]سند شماره ۲۸۳۱۰۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش مشاهدات مرزی»، نامه فرماندهی ناحیه ژاندارمری کرمانشاه، ۹/ ۵/ ۱۳۵۹.

[۱۲]سند شماره ۲۸۳۰۹۹، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تقویت نیرو و استحکامات عراق»، نامه هنگ قصرشیرین، ۸/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۵۶۴۰۲، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش استحکام مواضع ارتش عراق در ارتفاعات پاسگاه قلعه یهودی»، تلفنگرام مرکز فرماندهی ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، ۸/ ۵/ ۱۳۵۹.

[۱۳]سند شماره ۵۰۴۷۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: رکن ۳ مرکز فرماندهی سماجا، ۱۳۵۹/۷/۲۰

[۱۴]سند شماره ۵۶۴۲۶، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تجاوز میگ‌های عراقی به حریم هوایی نفت‌شهر »، نامه مرکز اطلاعات سپاه غرب، ۱۰ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۱۵]سند شماره ۲۸۲۰۸۸، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۱۶]سند شماره ۵۶۴۲۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۱۷]سند شماره ۵۶۴۴۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری ضد انقلاب با پاسداران در غرب کشور»، نامه واحد اطلاعات سپاه کرمانشاهان، ۱۲ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۳۳۸۸، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تیراندازی عراق با سلاح‌های سنگین»، نامه ر- ۳-ژاجا، ۲۳ / ۶/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۵۶۴۴۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش آتش توپخانه دشمن بر روی پاسگاه‌های مرزی دارخور و قصرشیرین»، تلفنگرام رکن ۳ مرکز فرماندهی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، ۱۲ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۳۴۳۲۲، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش زیر آتش قرار گرفتن پاسگاه‌های دربندجوق و برارعزیز با سلاح‌های سنگین توسط عراق»، تلفنگرام رکن ۳ مرکز فرماندهی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، ۱۲ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۴۴۸۸ و سند شماره ۲۸۳۵۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۱۸]محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۴۳.

[۱۹]سند شماره ۵۶۴۴۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری ضد انقلاب با پاسداران در غرب کشور»، نامه واحد اطلاعات سپاه کرمانشاهان، ۱۲ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۳۳۸۸، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تیراندازی عراق با سلاح‌های سنگین»، نامه ر- ۳-ژاجا، ۲۳ / ۶/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۵۶۴۴۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش آتش توپخانه دشمن بر روی پاسگاه‌های مرزی دارخور و قصرشیرین»، تلفنگرام رکن ۳ مرکز فرماندهی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، ۱۲ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۳۴۳۲۲، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش زیر آتش قرار گرفتن پاسگاه‌های دربندجوق و برارعزیز با سلاح‌های سنگین توسط عراق»، تلفنگرام رکن ۳ مرکز فرماندهی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، ۱۲ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند‌های شماره ۲۸۴۴۸۸ و ۲۸۳۵۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۲۰]سند شماره ۲۸۳۲۹۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری هنگ قصرشیرین»، نامه سرگرد گلبادی- افسر جانشین، ۱۱ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۲۱]سند شماره ۱۴۸۹۹، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۲۲]محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۶۴.

[۲۳]همان، ص ۸۱۷.

[۲۴]روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۴ / ۵/ ۱۳۵۹، ص ۵.

[۲۵]سند شماره ۳۴۳۲۵، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش زیر آتش قرار گرفتن گروهان خان‌لیلی »، نامه رکن ۳ مرکز فرماندهی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، ۱۴ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۳۴۰۱، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش اعلام خاتمه درگیری»، نامه سرهنگ ستاد کریمی، ۱۴ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۳۲۹۲، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری پاسگا‌های گروهان خان‌لیلی »، نامه هنگ قصرشیرین، ۱۳ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۳۴۳۲۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تیراندازی به‌سوی شهرک امام خمینی و پاسخ نیرو‌های انتظامی مستقر در آنجا»، نامه شهربانی جمهوری اسلامی ایران، ۱۵ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۳۴۳۲۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش زیر آتش قرار گرفتن شهرک امام خمینی»، تلفنگرام شهربانی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۳۴۴۹۵، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ۳۱ / ۶/ ۱۳۵۹.

[۲۶]محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۵۱.

[۲۷]همان، ص ۷۵۳.

[۲۸]روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۵ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۲۹]سند شماره ۵۶۴۶۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش حمله عراق به پاسگاه تیله کوه غرب کشور»، نامه واحد اطلاعات سپاه کرمانشاه، ۱۵ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۳۰]همان.

[۳۱]محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۵۲.

[۳۲]سند شماره ۲۵۰۲۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و روزنامه کیهان، ۱۸ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۳۳]محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۶۸.

[۳۴]سند شماره ۲۵۰۲۳ و سند شماره ۵۰۵۷۲، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نامه سماجا، ۱۳۵۹/۶/۲۱ و محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۷۱.

[۳۵]سند شماره ۱۰۶۸۱۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۳۶]سند شماره ۵۰۵۶۸، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نامه مرکز فرماندهی سپاه، ۲۱ / ۶/ ۱۳۵۹.

[۳۷]سند شماره ۵۰۵۶۹، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: سماجا ۳ مرکز فرماندهی، ۱۳۵۹/۶/۲۱.

[۳۸]سند شماره ۳۱۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش نزاجا»، سماجا ۲، ۵/ ۶/ ۱۳۵۹.

[۳۹]سند شماره ۲۵۳۲۸۰ و سند شماره ۲۸۳۳۴۵ و سند شماره ۳۴۳۲۱، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری ژاندارمری کرمانشاهان»، نامه رکن ۳ مرکز فرماندهی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، ۱۹ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۴۰]محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۸۱.

[۴۱]همان، ص ۷۸۰.

[۴۲]سند شماره ۳۴۳۴۱، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش برخورد یک دستگاه نفربر به مین»، نامه شهربانی جمهوری اسلامی، ۱۳۵۹/۵/۲۱ و سند شماره ۳۴۳۴۲، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تیراندازی به‌سوی یک دستگاه گاز گروهان خان‌لیلی »، نامه شهربانی جمهوری اسلامی، ۲۱ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۳۲۸۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۴۳]روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۸ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۴۴]همان، ۲۳ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۴۵]همان، ۲۵ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۴۶]همان.

[۴۷]همان.

[۴۸]همان، ۳۰ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۴۹]سند شماره ۵۰۷۱۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تجهیز ضد انقلاب توسط عراق»، نامه اطلاعات سماجا ۲، ۲۹ / ۶/ ۱۳۵۹.

[۵۰]سند شماره ۲۷۶۹۲۶، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش وضعیت پاسگاه قلعه سفید»، نامه هنگ قصرشیرین، ۲۹ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۷۶۷۳۳ و سند شماره ۳۴۳۸۶، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش نقل و انتقالات خودرو‌های نظامی عراق»، نامه سرپرست استانداری ایلام، ۱۶ / ۶/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۷۶۷۲۱، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش پاسگاه خسروآباد»، نامه هنگ قصرشیرین، ۱۶ / ۶/ ۱۳۵۹.

[۵۱]سند شماره ۲۷۶۹۴۶، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش مشاهدات مرزی»، نامه هنگ قصرشیرین، ۳۱ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۱۴۱۶۶۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش ورود ۴ تانک و خودرو حامل نیرو به پاسگاه ترشابه»، نامه مرکز فرماندهی سپاه، ۱۳۵۹/۶/۲ و سند شماره ۵۰۷۲۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «حمل مهمات توسط ارتش عراق»، سماجا ۲، ۲۹ / ۶/ ۱۳۵۹.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

مدیریت و نحوه تقابل با پیشروی ارتش بعثی عراق در سال ۵۹ به روایت اسناد بیشتر بخوانید »

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس



صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+تصاویر

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، انتخابات در جبهه چگونه بود؟ این‌طوری بود که بالاخره یک عده رزمنده بوده‌اند و یک صندوق سیار هم می‌آورده‌اند و آن‌ها رأی می‌دادند؟ نه خیر! شور انتخابات بوده در جبهه‌ها و در دل رزمنده‌ها. یادمان نرود که در جبهه‌ها برای انتخاباتی رأی‌گیری شد که شهید رجایی برگزیده شد برای ریاست‌جمهوری در سال ۱۳۶۰ و آیت‌الله خامنه‌ای برگزیده شدند در سال‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۶۴ و البته یک دوره انتخابات مجلس خبرگان و ۲ دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هم در دوران دفاع مقدس برگزار شد.

چه شوری بوده در دل‌ها؟ خاطره یک رزمنده نشان می‌دهد آن شور و حال را: «قرار بود در آخرین روزهای مردادماه، انتخابات چهارمین دوره‌ ریاست‌جمهوری برگزار شود. خیلی دوست‌ داشتم در تهران باشم؛ هم به‌ این‌ دلیل که شناسنامه همراهم نبود تا رأی بدهم، هم این‌ که در کنار بچه‌های محل در جریان برگزاری انتخابات باشم. وقتی از برادر مصطفی عبدالرضا (معاون گردان شهادت) درخواست کردم که مرخصی دو ـ سه روزه‌ای بدهد تا بروم و برگردم، خندید و گفت: بین این همه رزمنده که این‌جا و جاهای دیگه‌ جبهه هستند، فقط حضرتعالی می‌خوای رأی بدی؟… صبح روز جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۶۴… صبحانه را که خوردیم، نزدیک ساعت ۸ بود که دو دستگاه نیسان پاترول به اردوگاه آمدند… به‌جای شناسنامه، پشت کارت پلاک مهر زدند. آن‌قدر سخت‌گیر بودند که به نیروهایی که به هر دلیلی کارت پلاک نداشتند، اجازه‌ رأی‌دادن ندادند».

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

عمل به ۲ تکلیف در یک روز

در جبهه‌ها چه‌ وقت‌هایی رأی می‌گرفتند؟ وقتی عملیات نبود و جبهه امن و امان بود؟ باز هم نه خیر! خاطره دیگری را بخوانید که معلوم شود کجا و چطوری و چه‌وقت رأی می‌دادند رزمنده‌ها: ساعت ۷ صبح مقابل ایستگاه صلواتی پل کرخه رسیدیم. بچه‌ها با داد و فریاد ماشین‌ها را متوقف کردند. همه با تجهیزات کامل از ماشین‌ها پیاده شدند و سمت درب ورودی صلواتی هجوم بردند. مقابل ورودی صلواتی روی پارچه‌ای نوشته بود: «محل اخذ رأی». اما هنوز صندوقی برای رأی‌گیری نبود. بچه‌ها اسلحه‌ها را روی میزهای چوبی که داخل صلواتی بود گذاشتند و برای گرفتن صبحانه صف کشیدند. بساط نون و پنیر و چای شیرین داخل لیوان‌های پلاستیکی قرمز رو به راه بود.

تازه صبحانه‌ خوردن تمام شده بود که دست‌اندرکاران اخذ رأی از اندیمشک آمدند. ساعت ۸ بود که رأی‌گیری شروع شد و برادران ارتشی در صفوف منظم می‌آمدند و رأی می‌دادند…

از مسئولین صندوق سوال کردیم: «ما هم می‌توانیم رأی بدهیم؟» گفتند: «باید کارت شناسایی عکس‌دار داشته باشید.» گفتیم: «کارت داریم، ولی عکس نداره. خودمون که هستیم عکس برای چی؟» گفتند: «به ما این طور ابلاغ شده.» هر چی بچه‌ها اصرار کردند فایده‌ای نداشت.

فرماندهان اعلام کردند: «برادران! سوار ماشین‌ها شوند و کسی هم اسلحه و تجهیزاتش را جا نگذاره.» تقریبا ما آخرین نفراتی بودیم که از صلواتی کرخه بیرون آمدیم که مسئول صندوق با خوشحالی گفت: «برادرهای رزمنده تماس گرفتیم با مرکز و اجازه دادند که با کارت جنگی، شما رأی دهید.»

این خبر زود میان بچه‌ها پخش شد و صدها رزمنده تیپ سیدالشهداء (ع) در یک صف شدند و رأی خود را به صندوق ریختند… روز ۲۵ مرداد ۶۴ بچه‌های رزمنده به دو تکلیف عمل کردند. یکی شرکت در عملیات «عاشورای ۳» و انهدام دشمن بعثی و دیگری شرکت در انتخابات ریاست جمهوری.

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

مبادا بگویید اجناس گران شده!

آخرسر چشم به روشنایی بگشاییم و عکس‌هایی ببینیم چه بسیار دیدنی از صندوق‌های رأی و صف‌های رأی در جبهه‌ها. و یاد کنیم از این‌که خیلی‌ها از آنان که در این عکس‌ها هستند، شهیدند امروز و نزد خدایشان روزی می‌خورند. خیلی‌هایشان هم وصیت کرده‌اند به مردم ایران که قدر بدانید این صندوق‌های رأی را: «حالت انقلابی و مذهبی خودتان را حفظ کنید و در صحنه انتخابات شرکت فعال داشته باشید و صحنه را ترک نکنید که این خواست دشمن است» و وصیتی دیگر: «هرکس به‌اندازه توانایی خویش احساس مسئولیت کند. در انتخابات با هوشیاری تمام به تقویت اسلام بپردازید. مبادا بگویید چیزها گران شده یا اجناس کم است و هی نگویید انقلاب برای ما چه کرده، بگویید ما به‌ عنوان یک شیعه امام زمان(عج) چه کاری برای انقلاب و امام زمان(عج) کرده‌ایم».

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، انتخابات در جبهه چگونه بود؟ این‌طوری بود که بالاخره یک عده رزمنده بوده‌اند و یک صندوق سیار هم می‌آورده‌اند و آن‌ها رأی می‌دادند؟ نه خیر! شور انتخابات بوده در جبهه‌ها و در دل رزمنده‌ها. یادمان نرود که در جبهه‌ها برای انتخاباتی رأی‌گیری شد که شهید رجایی برگزیده شد برای ریاست‌جمهوری در سال ۱۳۶۰ و آیت‌الله خامنه‌ای برگزیده شدند در سال‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۶۴ و البته یک دوره انتخابات مجلس خبرگان و ۲ دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی هم در دوران دفاع مقدس برگزار شد.

چه شوری بوده در دل‌ها؟ خاطره یک رزمنده نشان می‌دهد آن شور و حال را: «قرار بود در آخرین روزهای مردادماه، انتخابات چهارمین دوره‌ ریاست‌جمهوری برگزار شود. خیلی دوست‌ داشتم در تهران باشم؛ هم به‌ این‌ دلیل که شناسنامه همراهم نبود تا رأی بدهم، هم این‌ که در کنار بچه‌های محل در جریان برگزاری انتخابات باشم. وقتی از برادر مصطفی عبدالرضا (معاون گردان شهادت) درخواست کردم که مرخصی دو ـ سه روزه‌ای بدهد تا بروم و برگردم، خندید و گفت: بین این همه رزمنده که این‌جا و جاهای دیگه‌ جبهه هستند، فقط حضرتعالی می‌خوای رأی بدی؟… صبح روز جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۶۴… صبحانه را که خوردیم، نزدیک ساعت ۸ بود که دو دستگاه نیسان پاترول به اردوگاه آمدند… به‌جای شناسنامه، پشت کارت پلاک مهر زدند. آن‌قدر سخت‌گیر بودند که به نیروهایی که به هر دلیلی کارت پلاک نداشتند، اجازه‌ رأی‌دادن ندادند».

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

عمل به ۲ تکلیف در یک روز

در جبهه‌ها چه‌ وقت‌هایی رأی می‌گرفتند؟ وقتی عملیات نبود و جبهه امن و امان بود؟ باز هم نه خیر! خاطره دیگری را بخوانید که معلوم شود کجا و چطوری و چه‌وقت رأی می‌دادند رزمنده‌ها: ساعت ۷ صبح مقابل ایستگاه صلواتی پل کرخه رسیدیم. بچه‌ها با داد و فریاد ماشین‌ها را متوقف کردند. همه با تجهیزات کامل از ماشین‌ها پیاده شدند و سمت درب ورودی صلواتی هجوم بردند. مقابل ورودی صلواتی روی پارچه‌ای نوشته بود: «محل اخذ رأی». اما هنوز صندوقی برای رأی‌گیری نبود. بچه‌ها اسلحه‌ها را روی میزهای چوبی که داخل صلواتی بود گذاشتند و برای گرفتن صبحانه صف کشیدند. بساط نون و پنیر و چای شیرین داخل لیوان‌های پلاستیکی قرمز رو به راه بود.

تازه صبحانه‌ خوردن تمام شده بود که دست‌اندرکاران اخذ رأی از اندیمشک آمدند. ساعت ۸ بود که رأی‌گیری شروع شد و برادران ارتشی در صفوف منظم می‌آمدند و رأی می‌دادند…

از مسئولین صندوق سوال کردیم: «ما هم می‌توانیم رأی بدهیم؟» گفتند: «باید کارت شناسایی عکس‌دار داشته باشید.» گفتیم: «کارت داریم، ولی عکس نداره. خودمون که هستیم عکس برای چی؟» گفتند: «به ما این طور ابلاغ شده.» هر چی بچه‌ها اصرار کردند فایده‌ای نداشت.

فرماندهان اعلام کردند: «برادران! سوار ماشین‌ها شوند و کسی هم اسلحه و تجهیزاتش را جا نگذاره.» تقریبا ما آخرین نفراتی بودیم که از صلواتی کرخه بیرون آمدیم که مسئول صندوق با خوشحالی گفت: «برادرهای رزمنده تماس گرفتیم با مرکز و اجازه دادند که با کارت جنگی، شما رأی دهید.»

این خبر زود میان بچه‌ها پخش شد و صدها رزمنده تیپ سیدالشهداء (ع) در یک صف شدند و رأی خود را به صندوق ریختند… روز ۲۵ مرداد ۶۴ بچه‌های رزمنده به دو تکلیف عمل کردند. یکی شرکت در عملیات «عاشورای ۳» و انهدام دشمن بعثی و دیگری شرکت در انتخابات ریاست جمهوری.

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

مبادا بگویید اجناس گران شده!

آخرسر چشم به روشنایی بگشاییم و عکس‌هایی ببینیم چه بسیار دیدنی از صندوق‌های رأی و صف‌های رأی در جبهه‌ها. و یاد کنیم از این‌که خیلی‌ها از آنان که در این عکس‌ها هستند، شهیدند امروز و نزد خدایشان روزی می‌خورند. خیلی‌هایشان هم وصیت کرده‌اند به مردم ایران که قدر بدانید این صندوق‌های رأی را: «حالت انقلابی و مذهبی خودتان را حفظ کنید و در صحنه انتخابات شرکت فعال داشته باشید و صحنه را ترک نکنید که این خواست دشمن است» و وصیتی دیگر: «هرکس به‌اندازه توانایی خویش احساس مسئولیت کند. در انتخابات با هوشیاری تمام به تقویت اسلام بپردازید. مبادا بگویید چیزها گران شده یا اجناس کم است و هی نگویید انقلاب برای ما چه کرده، بگویید ما به‌ عنوان یک شیعه امام زمان(عج) چه کاری برای انقلاب و امام زمان(عج) کرده‌ایم».

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس



منبع خبر

صندوق انتخابات وسط میدان جنگ و زیر آتش دشمن+عکس بیشتر بخوانید »