شهید سجاد عفتی

معطر شدن آخرین نفس‌های شهید عفتی به نام اباعبدالله/ حضرت حجت عملیات خانطومان را فرماندهی کرد

معطر شدن آخرین نفس‌های شهید عفتی به نام اباعبدالله


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، امیرحسین حاجی نصیری رزمنده و جانباز مدافع حرم در روایتی از دلاوری رزمندگان مدافع حرم ایرانی در سوریه به حضور شهیدان سجاد عفتی، امیر سیاووشی و تعدادی دیگر از شهدا اشاره کرد. او در قطعه ۴۰ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) روایتگر روز‌های خون و حماسه در سوریه شد که بخشی از صحبت‌هایش در ادامه آمده است.

وقتی سجاد عفتی به منطقه آمد برای خودش لشکری بود، گفت می‌خواهم بیایم حلب، هماهنگی کردیم شب رسید فرودگاه حلب با ابورشید به دنبالش رفتیم. از هواپیما که پایین آمد شروع کرد به گریه کردن، سجده کرد و گفت آقا اسماعیل همیشه از ما سبقت می‌گرفتی ایندفعه می‌خواهم از شما سبقت بگیرم. گفتم داغی داداش بمان حالا، سبقت هم می‌گیری.

سجاد که خودش را رساند، الحمره ماشین را پارک کردیم و قرار شد برویم سمت خانطومان، از سمت راست و چپ به راه افتادیم، پشت بی سیم صدای ابورشید را می‌شنیدم، درگیر شدیم، اسیر گرفتیم، دیدیم درگیری سنگین است و نزدیک خانطومان هستیم دنبال ابورشید هم می‌گشتیم که کجا درگیر شده. چشم باز کردیم دیدیم اول شهر خانطومان هستیم. بعدا کسانی که سیمشان وصل بود گفتند حضرت حجت (عج) در آن عملیات خودشان مدیریت می‌کردند، واقعا هم کار دست ما نبود. به سجاد گفتم شهر بزرگ است موتور می‌خواهیم، گفت برمی گردم موتور میاورم. رسیدیم نزدیک ساختمان ۵ طبقه که کنارش سه سیلوی آهنی گندم قرار داشت. کنار سیلو جاده سراشیبی‌ای بود. روی جاده ایستادم، اسماعیل کریمی و حمید اسداللهی و امیر سیاووشی را نمی‌شناختم، به اسم می‌شناختم به امیر سیاووشی گفتم شما رگبار دستت هست حواست باشد تکفیری‌ها یک دفعه میایند جاده را ببند هرچه روی جاده بود بزن، دیدم هرچه صحبت می‌کنم جوابی به من نمی‌دهند بعدا در ذهنم گفتم حتما این‌ها توی دلشان می‌گفتند ما کمتر از ۲۰ ثانیه دیگر آنطرف پیش اباعبدالله هستیم. در حال صحبت بودم که صدای تیربار آمد، احساس کردم آسفالت زیر پایم کنده شد، تکفیری‌ها تیربار را بستند زیر پای من، نگاه کرم اسماعیل کریمی و امیر سیاووشی در جا کنارم در شانه خاکی جاده خوابیدند، من سریع دویدم سمت امیر سیاووشی، یه لحظه سجاد پنج متری من دراز کشید گفت «عبدالحسین یوسفیان شهید شد، منم دارم میرم از بچه‌ها حلالیت بگیر.» ما از بچگی باهم بودیم در یک باشگاه و مسجد ناخوداگاه به لبم آمد بگویم «یا کاشف کرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین» در این فاصله نفر سوم من بودم که تیر خوردم تیر رسام بود، یک لحظه بدنم شروع کرد به سوختن.

سجاد عفتی و بچه‌های دیگر از محاصره نجات پیدا کردند، ما را بردند عقب، برادرم می‌گوید سجاد سرش روی پای من بود، گفت سرم با بیاور بالا، خوشحال شدم سجاد نفسی می‌گیرد، همین که سرش را بالا آوردم گفت السلام علیک یا اباعبدالله. سجاد عفتی هم آسمانی شد.

کد ویدیو

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

معطر شدن آخرین نفس‌های شهید عفتی به نام اباعبدالله بیشتر بخوانید »

اعجاز عشق به امام حسین (ع) در لحظه شهادت



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پیکر شهید سجاد عفتی در گلزار شهدای کهنز شهریار، جایی که امروز زیارتگاه عاشقان مدافعان حریم اهل بیت (ع) شده در کنار شهیدان «مصطفی صدرزاده» و «محمد آژند» آرمیده است.

جوانی اهل محله کهنز شهریار و دوست و رفیق شهید مصطفی صدرزاده که متولد ۳۰ تیر سال ۶۴ است. دوستان شهید به خوبی به یاد دارند که پس از شهادت شهید صدرزاده بود که سجاد دیگر برای رفتن به سوریه آرام و قرار نداشت؛ به قول مادرش آنقدر بی‌تابی کرد تا شهید صدرزاده واسطه رفتنش شد.

روز ۲۹ آذر روز پرکشیدن سجاد عفتی از زمین خاکی بود. زخمی شده بود و در آغوش همرزمش آخرین نفس‌ها را می‌کشید که درخواست کرد او را بنشاند، وقتی با مقاومت دوستش مواجه شد، عنوان کرد در مقابل خودم حضرت اباعبدالله (ع) را می‌بینم، می‌خواهم سلام بدهم. با گفتن آخرین کلام و ذکر «السلام علیک یا اباعبدالله» روح بلند سجاد عفتی به سوی آسمان پرواز کرد.

فیلمی به تازگی از این شهید دقایقی قبل از شهادتش منتشر شده است که به توضیح درباره منطقه‌ای که در آن حضور دارند می‌پردازد.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

اعجاز عشق به امام حسین (ع) در لحظه شهادت بیشتر بخوانید »

اعجاز عشق به امام حسین (ع) در لحظه شهادت «سجاد عفتی»



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پیکر شهید سجاد عفتی در گلزار شهدای کهنز شهریار، جایی که امروز زیارتگاه عاشقان مدافعان حریم اهل بیت (ع) شده در کنار شهیدان «مصطفی صدرزاده» و «محمد آژند» آرمیده است.

جوانی اهل محله کهنز شهریار و دوست و رفیق شهید مصطفی صدرزاده که متولد ۳۰ تیر سال ۶۴ است. دوستان شهید به خوبی به یاد دارند که پس از شهادت شهید صدرزاده بود که سجاد دیگر برای رفتن به سوریه آرام و قرار نداشت؛ به قول مادرش آنقدر بی‌تابی کرد تا شهید صدرزاده واسطه رفتنش شد.

روز ۲۹ آذر روز پرکشیدن سجاد عفتی از زمین خاکی بود. زخمی شده بود و در آغوش همرزمش آخرین نفس‌ها را می‌کشید که درخواست کرد او را بنشاند، وقتی با مقاومت دوستش مواجه شد، عنوان کرد در مقابل خودم حضرت اباعبدالله (ع) را می‌بینم، می‌خواهم سلام بدهم. با گفتن آخرین کلام و ذکر «السلام علیک یا اباعبدالله» روح بلند سجاد عفتی به سوی آسمان پرواز کرد.

فیلمی به تازگی از این شهید دقایقی قبل از شهادتش منتشر شده است که به توضیح درباره منطقه‌ای که در آن حضور دارند می‌پردازد.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

اعجاز عشق به امام حسین (ع) در لحظه شهادت «سجاد عفتی» بیشتر بخوانید »

آخرین حرف‌های شهید عفتی در معرکه جنگ+ فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پیکر شهید سجاد عفتی در گلزار شهدای کهنز شهریار، جایی که امروز زیارتگاه عاشقان مدافعان حریم اهل بیت شده در کنار شهیدان مصطفی صدرزاده و محمد آژند آرمیده است. جوانی اهل محله کهنز شهریار و دوست و رفیق شهید مصطفی صدرزاده که متولد ۳۰ تیرماه سال ۶۴ است. دوستان شهید به خوبی به یاد دارند که پس از شهادت شهید صدرزاده بود که سجاد دیگر برای رفتن به سوریه آرام و قرار نداشت، به قول مادرش آنقدر بی تابی کرد تا شهید صدرزاده واسطه رفتنش شد.

آخرین حرف‌های شهید عفتی در معرکه جنگ+ فیلم

روز ۲۹ آذرماه روز پرکشیدن سجاد عفتی از زمین خاکی بود. زخمی شده بود و در آغوش همرزمش آخرین نفس‌ها را می‌کشید که درخواست کرد او را بنشاند، وقتی با مقاومت دوستش مواجه شد، عنوان کرد در مقابل خودم حضرت اباعبدالله (ع) را می‌بینم، می‌خواهم سلام بدهد. با گفتن آخرین کلام و السلام علیک یا اباعبدالله روح بلند سجاد عفتی به سوی آسمان پرواز کرد.

فیلمی به تازگی از این شهید دقایقی قبل از شهادت منتشر شده است که به توضیح درباره منطقه‌ای که در آن حضور دارند می‌پردازد.

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

آخرین حرف‌های شهید عفتی در معرکه جنگ+ فیلم بیشتر بخوانید »