سردار شهید سید رضی موسوی؛ همسنگر حاج قاسم و پرچمدار جبهه جهانی مقاومت در سوریه
به گزارش نوید شاهد، هفتم دی ۱۴۰۲، درست یکسال پیش در چنین روزی، پیکر سردار شهید سید رضی موسوی، سردار پیروز و پرافتخار سپاه قدس، مستشار عالیرتبه و باسابقه جمهوری اسلامی در سوریه و مسئول پشتیبانی جبهه مقاومت، به میهن مقدس لاله های پرپر عشق، بازگشت و آقا بر قامت شهید بزرگ مقاومت، نماز خواند و خون همسنگر و همراه همیشگی حاج قاسم، سیدالشهداء مقاومت، سید محبوب مدافعان حرم و سرپناه و تکیه گاه سربازان خط مقدم مصاف با صهیونیسم، سند وحشیگری کودک کشان غزه و مهر کرامتی بر صحیفه فخر و فضیلت عاشقان شهادت فرزندان مکتب روح الله شد. اینک که از پس یکسال پرحادثه پس از شهادت او، خیل شهیدانی به عظمت سید بزرگ مقاومت. نصرالله عزیز، سید هاشم صفی الدین، یحیی السنوار، اسماعیل هنیه، فواد شکر، و…. توسط رژیم خبیث و شکست خورده اشغالگر، به قافله شهیدان جاوید قدس شریف پیوسته اند، روشن و آشکار می توان به عمق وحشت و نفرت این خصم بشریت از جبهه مقاومت و سرداران دلیر و غیورش و نیز برکات خون روشنگر و راهگشای این شهیدان پی برد.
امروز که سرنوشت کشور و مردم سوریه، دستخوش مطامع بازیگران سیاسی در تشنج و بحران، بی ثباتی و ناامنی دست و پا می زند، فلسفه حضور مقتدرانه و مخلصانه این مدافعان حقیقی حرم اهل بیت و حریم غیرت و شرف را در سنگربانی از عمق راهبردی و محور مقاومت اسلامی، روشنتر رخ عیان کرده است.
از بچگی می گفت باید کشته شویم!
دوران کودکی سید رضی را از زبان همسر او بشنویم:
آقا سید رضی از همان دوران نوجوانی سری پر شور داشت و دوست نداشت یکجا بنشیند. با اینکه تک پسر خانواده بود و طبیعتاً یک جورهای عزیز کرده پدرو مادرش هم بود اما از سن 15-16 سالگی تصمیم گرفت علاوه بر درس، کار هم بکند و به همین خاطر در اداره راه مشغول می شود. یادم هست همیشه تابستانها خاله با دخترخالههایم و سید رضی به روستایمان «چاشم» جایی میان استان مازندران و استان سمنان می آمدند و یک ماهی با هم بودیم. آن سالها او 10، 12 سالش بود. بچه بودیم و با هم تفنگبازی میکردیم، از چوب تفنگ درست میکرد و میگفت باید کشته شویم، از همان بچگی هم به فکر جبهه و جنگ بود.
وقتی جنگ تحمیلی آغاز شد، سید هم علیرغم سن نوجوانی، مصمم می شود که برود جبهه اما پدرش اجازه نمی دهد و به او می گوید: «تو تنها پسر من هستی!» اما گوش پسر بدهکار شنیدن این حرف ها نبوده و دائم اصرار به رفتن می کرده. تا اینکه پدرش تعریف می کرد: «یک روز وارد اتاق سید رضی شدم و دیدم اینقدر گریه کرده که تمام روبالشتی خیس شده! با تعجب پرسیدم چرا اینقدر گریه کردی؟! گفت: چون نمیگذاری بروم جبهه!» پدرش هم چون بسیار او را دوست داشت می گوید: «باشه، من تحمل گریه تو را ندارم و رضایت میدهم بروی ولی تو را قسم میدهم که طوری نشود تو شهید شوی و من زنده باشم! برای من سخت است و نمی توانم شهادتت را ببینم.» که بالاخره همینطور هم شد و پدرشوهرم 5 سال پیش به رحمت خدا رفت.
دو ماه بعد از عروسی به لبنان رفت
و ادامه این روایت عاشقانه:
آقا سید آن زمان، کلاس دوم دبیرستان بود. در چند برخوردی که با پسر خاله داشتم فهمیدم بسیار جدی است و کاملاً رسمی برخورد می کرد. سید رضی با اینکه سن بالایی نداشت اما شخصیتی مومن و متدین بود و در همان سن دنبال خودسازی خودش بود. تازه هنوز پایش هم به سپاه باز نشده بود. خلاصه با این وصف از شخصیت او، مهرش به دل من نشست و در دلم گفتم: «خدایا میشود یک روز او را قسمت من کنی؟ البته اگر لیاقت زندگی با او را داشته باشم؟» حتی چند باری وسوسه شده بودم که به سید بگویم دوستش دارم. اما بعد می گفتم خدایا چه بگویم؟ بگویم پسرخاله من تو را دوست دارم؟! اما نمیتوانستم؛ گذشت و ما برگشتیم خانه خودمان.
سید دو ماه بعد از عروسی به لبنان رفت و تا 6 ماه برنگشت. اوایل سال 63 گروهی از رزمندگان برای یکسری کارها از جمله زدن دکل در لبنان، به این کشور اعزام شدند. سید رضی هم ابتدا از سپاه زنجان به لبنان رفت و مدتی در پادگان زبدانی، همانجایی که پیش از این افرادی مثل حاج احمد متوسلیان هم در آن حضور داشتند، مستقر بود.
ماموریت ۶ ماهه ای که از حاج قاسم گرفت، شد ۲۷ سال!…
حاج قاسم سلیمانی، این جوان را برای یک ماموریت ۶ ماهه به سوریه میفرستد؛ این ۶ ماه میشود ۲۷ سال! ۲۷ سال زندگی او در خارج از کشور بود، نه برای مهاجرت، که برای آرمان بزرگ مقاومت…
رزمنده بسیجی ۱۶ ساله زنجانی، که از نوجوانی به جبهه ها رفت و آنگاه با اعزام به لبنان، به جبهه جهانی مقاومت پیوست، تربیت شده مکتب امام(ره) بود و از وقتی خود را شناخت، در مسیر انقلاب قرار گرفت و همه عمرش را در خدمت به انقلاب و سپاه و محور مقاومت گذاشت و 37 سال در محور مقاومت خدمت کرد.
بعد از اینکه رژیم صهیونیستی بخشهای جنوبی لبنان را اشغال کرد و تا بیروت جلو آمد، سید رضی در سالهای ۱۳۶۵- ۶۶ به منطقه رفت. در آن سالها شرایط داخلی هم سخت، و درگیر جنگ تحمیلی بود و شرایط انتقال هم شرایط سختی بود چون روابط ایران با لبنان و سوریه به گونهای نبود که امکانات و موقعیت برای مشارکت و مساعدت، مهیا باشد و هر امکاناتی را بتوان به راحتی انتقال داد؛ لذا وقتی او وارد این عرصه شد، حوزه بسیار محدود و بستهای بود اما با تلاشهای مستمر و روابطی که سیدرضی با مسئولین سوری و لبنانی ایجاد کرد فضایی را به وجود آورد که این امکانات روز به روز گستردهتر به منطقه منتقل شود و بعد هم شرایطی در محور مقاومت ایجاد شود که خود محور مقاومت، قادر به تولید بسیاری از نیازمندیهایش شود.
الگوی مدیریت جهادی و تفکر بن بست شکن بسیجی
این انتقال تجهیزات و تکنولوژی و فناوریهای لازم برای تولیدات در داخل محور مقاومت از ویژگیهای سید رضی موسوی در این سالها بود و در یک شرایط بشدت پیچیده و سخت، راهبردهای اساسی برای پایدار ماندن مقاومت در طول سه دهه را عملیاتی کرد.
نکته دیگر، نحوه تعامل، تداخل، و همپوشانی روابط سازمانی و غیرسازمانی بود که قادر بود هر دو را با هم هماهنگ کند تا بتواند از یک نقطه با فاصله 3 ـ 4 هزار کیلومتری، امکانات را به نقطهای برساند که آن نقطه از هر جهت تحت نظارت و اشراف اطلاعاتی دشمن بود. او با درایت و روابطی که میتوانست ایجاد کند، این انتقالات را بخوبی مدیریت و ساماندهی میکرد.
یکی دیگر از ویژگیهای این شهید، انضباط کاری و نظم و ویژگی دیگر، مدیریت جهادی و انقلابی او بود. خودش را معطل دستورات اداری و بوروکراسی نمیکرد و هر جا تشخیص میداد کاری لازم است آن را به صورت جهادی و انقلابی انجام میداد. شجاعت و جسارتش در مدیریت، زبانزد و کمنظیر بود و با جسارتش دست به کارهایی میزد که شاید برخی از مدیران عالیرتبه و دارای اختیارات و امکانات هم حاضر به انجام آن نباشند.
این شهید برای پیشبرد اهداف مقاومت، به صورت شجاعانه و جهادی در هر صحنه که لازم بود، حاضر میشد و هر هزینه معنوی و مادی لازم برای انجام کار را میپرداخت. لذا مدیریت جهادی و انقلابی، یکی از ویژگیهای خاص برادر سیدرضی موسوی بود.
رابطه قلبی و معنوی سید رضی و حاج قاسم، بین همه بچه های جبهه مقاومت، زبانزد بود
علیرغم انضباط کاری و مدیریت انقلابی و اشراف و اقتدار در حوزه فعالیت، تعامل بسیار قوی با ردههای بالاتر داشت و به عبارتی؛ فرمانپذیری و ولایتمداری نسبت به سلسله مراتب کاری، یکی از ویژگیهای برجسته و بارز او بود و ارتباطش با فرماندهان نیروی قدس، نه صرفا یک ارتباط تشکیلاتی، که فراتر از آن، یک ارتباط عاطفی و ولایتپذیری مبتنی بر باور قلبی و بینش معنوی و معرفت ولایی بود و در واقع دستور را دستور ولایی میدانست و همه تلاش خود را به کار میگرفت که آن موضوع را به عرصه عمل برساند. این در رابطه او با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بخوبی جلوه داشت. هرجا که نظر حاج قاسم به او منتقل می شد فورا متل یک سرباز مطیع، خاضعانه و خالصانه در پی اجرای آن برمی آمد و حاج قاسم هم او را جزو محبوبترین و قابل اعتمادترین نیروهای خود می دانست به طوری که بین همه معروف بود که اگر سه یا چهارنفر مورد اطمینان و علاقه قطعی و کامل حاجی باشند، سید، یقینا یکی از آن ها بود و کسی در این مساله شکی نداشت. به گفته زینب سلیمانی فرزند سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی، این علاقه و رابطه قلبی و معنوی به قدری بود که سید، خود را مرید آن مراد و مرشد طریقت و سلوک عارفانه و شهادت طلبانه خود می شمرد و پس از شهادت او دیگر آرام و قرار نداشت و خود را از همه در فراق دوست، تنهاتر و غریبتر می دید. و در آستانه چهارمین سالگرد فرمانده خود هم به دیدار او شتافت، آنهم با شهادتی به دست همان دشمن!
چشم و گوش حاجی در سوریه، باید هم سرنوشتی چون او می یافت…
سید کریم مدافعان حرم، در جوار عقیله آل الله، عاشورایی شد…
سید رضی بین همه بچه های مدافع حرم به سید کریم مشهور بود. صفای نفس، تواضع، تقوی، روحیه عارفانه، شجاعت و اخلاص این مرزبان حریم اسلام و تشیع در خط مقدم شرارت و شقاوت شیاطین صهیونیست، او را اسوه و الگوی خداجویی و شهادت طلبی کرده بود. همه بوی حاج قاسم را از این یار و همراه همیشگی او می شنیدند. نمی شد بعد از نزدیک به ۳۷ سال حضور در این جبهه، شهید نشود آنهم به شکلی کاملا نمادین، با موشک هایی که از خاک اشغالی جولان توسط این جانیان روزگار شلیک شده و آنهم در زینبیه؛ در جوار بزرگ بانوی شهادت و پرچمدار رسالت کربلا که یک عمر برای دفاع از حرم او جان بر کف دست گرفته و به قلب خوف و خطر زده بود.
خوشا به حالش! یک عمر زحمت، آخرش هم جایزه شهادت!…
صدا و سیما روز ۴ دی یکسال پیش این اطلاعیه را منتشر کرد:
«ساعت ۱۶ چهارم دی ماه ۱۴۰۲ به وقت تهران با شلیک ۳ موشک از آسمان جولان اشغالی محل حضور سردار موسوی در منطقه زینبیه دمشق را مورد هدف قرار داد که منجر به شهادت این فرمانده سپاه پاسداران شد»
روابطعمومی کل سپاه نیز با صدور اطلاعیهای درخصوص شهادت سید رضی موسوی اعلام کرد:
«به آگاهی ملت ایران میرساند ساعاتی قبل در حمله موشکی جنایتکارانه رژیم کودککش صهیونیستی به دمشق «سردار سرتیپ پاسدار سید رضی موسوی» از مستشاران نظامی باسابقه سپاه در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. شهید موسوی از همرزمان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و مسئول پشتیبانی جبهه مقاومت در سوریه بود.
آری، شهادت، همانگونه که فرمانده حاج قاسم و سید رضی و سید حسن نصرالله و همه شهیدان بزرگ قدس فرمود، جایزه یک عمر تلاش خستگی ناپذیر او بود… و باز هم از کلام مقتدای سید بشنویم:
خوشا به حالش، یک عمر زحمت و تلاش، آخرش هم جایزه شهادت…
انتهای گزارش/
منبع خبر
سردار شهید سید رضی موسوی؛ همسنگر حاج قاسم و پرچمدار جبهه جهانی مقاومت در سوریه بیشتر بخوانید »