شهید سید عباس موسوی

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، وضعیت امروز کشور لبنان و شیعیان آن تفاوتی اساسی با وضعیت لبنان و شیعیانش نسبت به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دارد. تغییراتی که با روشن‌بینی مرجع تقلید بزرگ شیعیان آیت الله «سید حسین بروجردی» و فرستادن امام موسی صدر به لبنان شروع شد و با تلاش‌های بی‌وقفه امام «موسی صدر» و شهید «مصطفی چمران» و با همت و ایمان مثال‌زدنی شیعیان لبنان به ثبات و استقلال لبنان و شرافت و کرامت شیعیان این کشور انجامید.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر

بدون شک برای ایجاد این استقلال و شرافت و کرامت خون همه شهدای حزب‌الله و به ویژه مجاهدان برجسته آن نقشی مهم و اساسی داشته و دارد. ما در مقاله زیر ضمن نگاهی تاریخی به وضعیت لبنان قبل از تشکیل سازمان حزب الله به نقش شهدای شاخص این گروه در ایجاد شرافت و کرامت برای کل مردم کشور لبنان، بلکه همه مسلمانان و آزادگان جهان اشاره داشته‌ایم.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویرامام موسی صدر

** روزگار محرومیت و قفر

تا حدود چهار دهه پیش کشور لبنان یکی از بی‌ثبات‌ترین کشور‌های منطقه غرب آسیا بود. کشوری که بخش‌هایی از خاک آن در اشغال صهیونیست‌های غاصب بود. جنگ داخلی و کشتار و فقر به عنوان میراث به جامانده از دوران استعمار در آن بیداد می‌کرد و مردمانش را بعد از جنگ جهانی دوم بیش از سه دهه درگیر کرده بود. شرایط سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را در لبنان می‌توان با مراجعه به یادداشت‌های شهید چمران در کتاب «لبنان» به وضوح دید. حتی در لابه‌لای خاطرات مبارزان ایرانی سفر کرده به لبنان هم در آن سال‌ها وضعیت بغرنج این کشور شرح داده شده هست.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
شهید مصطفی چمران

به طور مثال آقای روح‌الله میرزایی از مبارزان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که در سال ۵۶ سفری به لبنان داشته هست، درباره لبنان آن روزگار در کتاب خاطراتش عنوان می‌دارد که «در سال ۵۶ که به لبنان سفر کردم با توطئه آمریکا و اسراییل و فرانسه جنگ داخلی، لبنان را تبدیل به خرابه کرده بود. گروه‌های لبنانی با تفرقه‌افکنی دشمنان بیرونی همدیگر را می‌کشتند؛ بدترین وضعیت هم مربوط به شیعیان بود. شیعیان لبنان از بقیه محروم‌تر و فقیرتر بودند و بیشتر از بقیه گروه‌های لبنانی کشته می‌دادند.

موقع ورود به بیروت از تصاویری که از جلوی چشمان‌مان رد می‌شد، شوکه بودیم. شهر یک خرانه به تمام معنا بود. ساختمان‌ها فروافتاده و ویران، قیافه‌ها وحشت‌زده، سر هر خیابان سنگر‌های ساخته شده از کیسه‌های شنی، مسلسل‌ها و تانک‌ها در خیابان، وجود انبوهی از زیانه در سرگذر‌ها که از نبود بهداشت عمومی و شهری حکایت داشت. از دکتر چمران درباره این گروه‌ها و حزب‌ها سوال کردم که دکتر شروع کرد به شکل دقیق توضیح دادن در موردشان. دکتر برایم تشریح کرد که فلان شعار‌ها برای حزب «احرار» هست. آنها مسلمان بودند و نماینده فئودالیسم در لبنان. رهبر حزبش یک ملاک قدیمی بود که هم از اسراییل پول می‌گرفت، هم از شاه ایران. اعضای این حزب همه مزدور بودند.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
نماد حزب کتائب لبنان

دکتر در ادامه توضیح داد که فلان شعار هم برای حزب «کتائب» هست. آنها مسیحی بودند و خودشان را وارث سرداران صلیبیون می‌دانستند! به گفته دکتر، حزب کتائب چهل هزار نیروی مسلح داشت و با پول و اسلحه‌ای که از اسرائیل و آمریکا می‌گرفتند، هدفی جز نابود کردن مسلمانان نداشتند. همچنین دکتر توضیح داد شعار‌هایی که با امضای گروه «مرابطون» هست مربوط به گروهی با تفکر «پان‌عربیسم» هست. اینها قبلا جزء حزب ناصریون بودند، اما بعد انشعاب می‌کنند و به «ناصریون مستقلون» معروف می‌شوند. بعد هم که نام گروه‌شان را به «مرابطون» تغییر می‌دهند.

حتی به گفته دکتر، فلسطینی‌های آواره شده در لبنان هم در قالب احزاب مختلف مثل «جبهة دیمقراطیه»، «الفتح» و… اینکه شیعیان هم در قالب یک سازمان با نام «حرکة المحرومین» فعالیت می‌کردند و شاخه نظامی آنها «امل» نام داشت.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
نماد «حرکة المحرومین»

** شهید شیخ «راغب حرب»

بعد از انسجام تقریبی شیعیان لبنان به دست امام موسی صدر، با تشویق و هدایت ایشان گروهی از جوانان لبنانی برای کسب علوم دینی راهی نجف اشرف شدند. یکی از این افراد «شیخ راغب حرب» بود. شیخ متولد سال  ۱۳۳۲ خورشیدی در روستای «جبشیت» واقع در جنوب بیروت بود. او زمانی که امام موسی صدر به نمایندگی از آیت‌الله بروجردی به لبنان وارد شد، تنها شش سال داشت. منزل پدری شیخ همیشه محل رفت و آمد افراد مذهبی و علما بود، برای همین از کودکی به خواندن دروس دینی علاقه‌مند شد.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
شهید شیخ «راغب حرب»

شیخ در سال ۱۳۴۸ خورشیدی برای تحصیل علوم دینی به بیروت رفت و در آنجا بود که جذب تفکر و منش امام موسی صدر شد. مدتی بعد برای پیمودن مراتب بالاتر علمی و دینی راهی نجف اشرف شد. در حوزه علمیه نجف به کلاس درس امام خمینی (ره) راه پیدا کرد و از همان‌جا هم بود که بیش از پیش انگیزه مبارزه اسلامی را با اشغالگران صهیونیست و استعمارگران پیدا کرد. وی بعد از بازگشت به لبنان ابتدا با تاسیس یک خیریه به نام خیریه «حضرت زینب (س) لبنان» شروع به خدمت‌رسانی به فقرا و محرومین کشورش کرد. سپس با تاسیس «جمعیة بیت‌المال المسلمین» اقدام به توزیع مناسب اقلام و امکانات میان مردم بر اساس عدالت کرد.

شیخ «راغب حرب» در کنار فعالیت‌های خیریه‌ای، مبارزه با صهیونیست‌ها را هم دنبال می‌کرد. وی جزو موسسان سازمان حزب‌الله لبنان بود و با سخنرانی‌های خود، شیعیان لبنان را به بیعت با امام خمینی (ره) فرا می‌خواند؛ فعالیت‌های مبارزاتی این مجاهد نستوه موجب شد جوانان زیادی از میان شیعیان جذب سازمان حزب‌الله شوند. اقدامی که باعث حساسیت دشمنان صهیونیستی شد و در نهایت سبب شد اسراییل او را در تاریخ ۱۷ اسفند سال ۱۳۶۲ خورشیدی، هنگام بازگشت از مسجد به منزل، به وسیله مزدورانش ترور کند و به شهادت برساند.

** شهید «سید عباس موسوی»

دومین دبیر کل سازمان حزب‌الله حجت‌الاسلام والمسلمین «سید عباس موسوی» نام داشت. وی سال ۱۳۳۱ خورشیدی در شهرک «نبی شیت» در نزدیکی «بعلبک» لبنان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در محل تولد خود به اتمام رساند و برای تحصیل در مقطع دبیرستان راهی شهر «صور» شد. در شهر صور و در حالی که ۱۴ ساله بود با امام موسی صدر آشنا شد. این آشنایی موجب شیفتگی وی نسبت به رهبر شیعیان لبنان شد و مدتی بعد با تشویق امام موسی صدر تحصیل علوم دینی را در مدرسه «معهد الدراسات الاسلامیه» آغاز کرد. یک سال در این مدرسه دینی درس خواند، اما از آنجا که به دنبال کسب علوم بیشتری بود، راهی نجف اشرف شد.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویرشهید «سید عباس موسوی»

در نجف با نامه‌ای که امام موسی صدر به آیت‌الله «سید محمدباقر صدر» نوشته بود، ابتدا به حلقه درس ایشان وارد شد. سپس محضر علمی آیت‌الله «سید ابوالقاسم خویی» و امام خمینی (ره) را درک کرد. آشنایی با اندیشه‌های انقلابی آیت‌الله صدر و امام خمینی (ره) تاثیر عمیقی بر شخصیت «سید عباس موسوی» گذاشت و موجب شد حتی همراه با استادش در عراق مبارزه با حزب بعث را شروع کند. این مبارزات دردسر‌های زیادی برای وی در عراق ایجاد کرد و تا سال ۱۳۵۸ خورشیدی که به لبنان بازگشت، آزار فراوانی را از سوی حزب بعث عراق و استخبارات این کشور تحمل کرد.

از آنجا که در زمان بازگشت «سید عباس موسوی» به لبنان، امام موسی صدر ربوده شده بود و از سرنوشت او خبری نبود و همچنین دکتر مصطفی چمران هم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشته بود، لازم بود که علمایی، چون شیخ «راغب حرب» و «سید عباس موسوی» رهبری شیعیان را به عهده بگیرند. به همین علت «سید عباس موسوی» در شهر بعلبک، مدرسه «امام منتظر (عج)» را برای پسر‌ها و همسرش حوزه علمیه‌ای را به نام «الزهرا (س)» برای بانوان تاسیس کردند. دیگر این که وی با تاسیس نهادی به نام «تجمع علماءالمسلمین» ارتباط‌گیری با علمای اهل سنت لبنان را آغاز کرد و بعد از چند سال توانست میان علمای شیعه و سنی وحدت خوبی ایجاد کند.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
«صبحی طفیلی»، دبیرکل برکنار شده حزب‌الله لبنان

دو سال و نیم بعد از بازگشت «سید عباس» به لبنان هجوم گسترده ارتش اسراییل به جنوب این کشور آغاز شد. به همین دلیل وی به همراه تعدادی از جوانان انقلابی لبنان در دره «بقاع» پایه شکل‌گیری سازمان حزب‌الله لبنان را برای جنگ با صهیونیست‌ها بنیان گذاشت. به این صورت مبارزه مسلحانه و چریکی حزب‌الله با صهیونیست‌ها آغاز شد. سید عباس موسوی بعد از مدتی که انتقاد‌ها به اولین دبیرکل حزب‌الله یعنی «صبحی طفیلی» زیاد شد از سوی اعضای سازمان به عنوان دبیرکل انتخاب شد. مدیریت سید عباس در حزب‌الله موجب تربیت جوانانی انقلابی با بصیرت و متبحر در جنگ شد؛ جوانانی، چون «سید حسن نصرالله» و «عماد فایز مغنیه».

اخلاص و مدیریت او در طول بیش از ۱۰ سال، حزب‌الله لبنان را قوی کرد تا این که در تاریخ ۲۷ بهمن سال ۱۳۷۰ خورشیدی زمانی که «سید عباس موسوی» به همراه فرزند و همسرش در حال بازگشت از مراسم سالگرد شهادت شیخ «راغب حرب» بود، با حمله هوایی اسراییل مورد هدف قرار گرفت و همگی به شهادت رسیدند.

** شهید «عماد فایز مغنیه»

«عماد مغنیه» معروف به «حاج رضوان» در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در شهر «صور» لبنان به دنیا آمد. هنوز کودک بود که خانواده‌اش از صور به «ضاحیه جنوبی» لبنان مهاجرت کردند. عماد و برادرانش «جهاد» و «فواد» که بعد‌ها هر دو به شهادت رسیدند تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی خود را در بیروت به پایان رساندند. بعد از آن عماد در دانشگاه آمریکایی بیروت پذیرفته شد و تحصیل خود را در این دانشگاه آغاز کرد. در همان دوره دانشجویی به نیروی ۱۷ شاخه نظامی جنبش آزادی فلسطین پیوست و فعالیت‌های جهادی‌اش را شروع کرد.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
شهید «عماد فایز مغنیه»

بعد از مدتی که جنوب لبنان محل جولان صهیونیست‌ها شد، به جنبش «امل» پیوست در آنجا با «سید حسن نصرالله» آشنا شد و کمی بعد با انتقال «سید حسن نصرالله» به سازمان حزب الله او هم به این حزب منتقل شد و فرماندهی محافظت از مقامات بلندپایه حزب‌الله را به عهده گرفت. از این مقطع بود که نبوغ نظامی او برای رده‌های بالای حزب‌الله شناخته شد. به این شکل در مبارزات حزب‌الله برای آزادسازی جنوب لبنان نقش‌آفرینی کرد. حتی در تابستان ۱۳۸۴ خورشیدی رهبری عملیات موفق «ربودن دو نظامی اسراییل» را به عهده داشت. دو سال بعد از آن هم عماد مغنیه در جنگ ۳۳ روزه از فرماندهان موفقی بود که دنیا را شگفت‌زده کرد.

ضربات مهلکی که عماد مغنیه در سال‌های قبل و در جریان جنگ ۳۳ روزه به اسراییل وارد کرده بود، موجب شد اسراییل در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۸۶ خورشیدی با بمب‌گذاری خودرویش در دمشق، او را به شهادت برساند.

** شهید سمیر قنطار

«سمیر قنطار» در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در روستای «غبیه» در نزدیکی بیروت و در خانواده‌ای «دروزی» اهل سنت به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در روستای خود تمام کرد و در دوره دبیرستان به همراه چند تن از دوستانش به جبهه آزادی‌بخش فلسطین پیوست و مبارزه با صهیونیست‌ها را در سن ۱۴ سالگی آغاز کرد؛ اما در جریان عملیاتی در منطقه «بیسان» در مرز اردن و فلسطین اشغالی، علیه نظامیان صهیونیست توسط دستگاه اطلاعاتی اردن دستگیر و نزدیک یک سال به زندان افتاد.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
شهید سمیر قنطار

«سمیر قنطار» اندکی بعد از آزادی و این بار در سن ۱۶ سالگی به همراه چند نوجوان دیگر در شهر «نهاریا» نزدیک مرز لبنان با فلسطین اشغالی، اقدام به انجام عملیاتی کرد که طی آن دوستانش شهید شدند و خودش توسط صهیونیست‌ها دستگیر و بعد از محاکمه توسط اسراییلی‌ها به ۴۷ سال زندان محکوم شد. او ۳۰ سال از عمر خود را در زندان‌های رژیم صهیونیستی گذراند و جالب هست که در آن سال‌ها با خواندن نهج‌البلاغه شیعه شد، اما دو سال بعد از جنگ ۳۳ روزه، در حالی که سه دهه از زندانی بودنش در رژیم اسراییل می‌گذشت همراه با چهار عضو حزب‌الله با دو جنازه سربازان اسراییلی معاوضه شد و به این شکل به عنوان یک قهرمان ملی به وطن بازگشت.

«قنطار» در بهمن سال ۱۳۸۷ خورشیدی به ایران سفر کرد و در آن سفر با رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار داشت، اما با شروع ماجرای سوریه و فعالیت تکفیری‌ها در آن کشور، خود را برای مبارزه به سوریه رساند و فصل جدیدی از مبارزات خود را علیه جریان تکفیریِ مورد حمایت غرب و اسراییل آغاز کرد. در نهایت نیز در سال ۱۳۹۴ خورشیدی بر اثر حمله موشکی اسراییل در «جرمانا» در نزدیکی دمشق به شهادت رسید.

** شهید «فواد شکر»

«فواد شکر» از فرماندهان نظامی ارشد حزب‌الله لبنان بود که علاوه بر برخورداری از سابقه طولانی در جنگ با صهیونیست‌ها، مشاور «سید حسن نصرالله» و از مسئولان نظارت‌کننده بر ساخت موشک‌های هدایت‌شونده نیز بود. «فواد شکر» معروف به «حاج محسن» در سال ۱۳۴۰ خورشیدی در شهرک «نبی شیت» در «بعلبک» واقع در شرق لبنان به دنیا آمد. از جوانی به بخش نظامی سازمان حزب‌الله پیوست و در مبارزه با صهیونیست‌ها فراز و نشیب بسیاری را طی کرد.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
شهید «فواد شکر»

حاج محسن البته سوابق درخشانی در دفاع از ملت مظلوم مسلمان بوسنی و هرزگووین داشت و به مدت سه سال نیز مسئول ساماندهی و مدیریت نیرو‌های نظامی لبنانی اعزامی به بوسنی برای جنگ با صرب‌های جنایتکار بود. او بعد از شروع طوفان‌الاقصی از فرماندهانی بود که نقش مهمی در دفاع از ملت مظلوم غزه و جنگ با اسراییل غاصب ایفا کرد و در نهایت با حمله هوایی صهیونیست‌ها به محل سکونتش در ضاحیه بیروت، در تاریخ ۹ مرداد سال ۱۴۰۳ خورشیدی به شهادت رسید.

** شهید «ابراهیم محمد عقیل»

«ابراهیم محمد عقیل» معروف به «حاج عبدالقادر» در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در شهرک «بِدنایل» واقع در منطقه «بقاع» به دنیا آمد. از جوانی به حزب‌الله لبنان پیوست و مبارزه و جهاد را علیه صهیونیست‌های غاصب شروع کرد و به ویژه در جنگ ۳۳ روزه افتخارات بسیاری آفرید. او یکی از مغز‌های متفکر حزب‌الله در زمینه طراحی و اجرای عملیات‌های نظامی شناخته می‌شد. عقیل به عنوان یکی از اعضای بلندپایه حزب‌الله در جلسات مهم راهبردی این سازمان شرکت داشت و در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های مهم موثر بود. یکی از ویژگی‌های برجسته او توانایی‌اش در مدیریت عملیات‌های پیچیده نظامی بود که به موفقیت‌های مهمی برای حزب‌الله منجر شد.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
شهید «ابراهیم محمد عقیل»

ابراهیم عقیل از شروع طوفان‌الاقصی طراح و ناظر عملیات‌های یگان حاج رضوان علیه صهیونیست‌ها بود تا اینکه در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ خورشیدی در حمله موشکی اسراییل به شهادت رسید.

** شهید شیخ «نبیل قاووق»

یکی از اعضای برجسته حزب‌الله لبنان بود که در حادثه هفتم مهر سال جاری (واقعه شهادت سید حسن نصرالله) شهید شد، شیخ «نبیل قاووق» بود. او به مدت ۱۴ سال نائب رئیس شورای اجرایی حزب‌الله بود. این روحانی مبارز که سال‌های طولانی از عمر ۶۰ ساله اش را در جنگ با صهیونیست‌ها گذراند؛ توسط وزارت خزانه‌داری آمریکا تحریم شده بود. او مزد سال‌ها مجاهدتش را با شهادت در کنار یار همیشگی‌اش سید حسن نصر الله گرفت.

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر
شهید شیخ «نبیل قاووق»

منبع: مجله فکه

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

قله‌های شهادت در حزب‌الله لبنان+ تصاویر بیشتر بخوانید »

اولین دیدار امام خمینی (ره) با مجاهدان حزب‌الله/ ماجرای دبیرکلی «سید حسن نصرالله»

اولین دیدار امام خمینی (ره) با مجاهدان حزب‌الله/ ماجرای دبیرکلی «سید حسن نصرالله»


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، روز‌های پایانی بهمن ۱۳۷۰ خودروی «سید عباس موسوی» دومین دبیرکل حزب‌الله لبنان در مسیر بازگشت از مراسم سالگرد «شیخ راغب حرب» مورد حمله بالگرد‌های رژیم صهونیستی قرار گرفت و به همراه همسر و فرزندش به شهادت رسیدند. ۳۰ سال از آن روز و آغاز دوران دبیر کلی «سید حسن نصرالله» در حزب‌الله لبنان می‌گذرد.

مرحوم «حسین شیخ‌الاسلام» معاون سابق وزارت امور خارجه را می‌توان از جمله چهره‌های شاخص در سیاست خارجه دانست که در تأسیس و نمو حزب‌الله نقش داشت و شاهد احیای مقاومت بود.

به همین خاطر و به مناسبت سالگرد شهادت «سید عباس موسوی» دومین دبیرکل حزب‌الله لبنان مرکز اسناد انقلاب اسلامی بخشی از خاطرات مرحوم «شیخ‌الاسلام» از شهید «سید عباس موسوی» را منتشر کرد.

اولین دیدار امام خمینی با نیرو‌های حزب‌الله لبنان

مرحوم «حسین شیخ‌الاسلام» در خاطرات خود درباره اولین دیدار امام خمینی (ره) با نیرو‌های مقاومت لبنان اظهار داشت: قبل از «سید عباس موسوی»، «ابوحسن رعد» [دبیرکل] بود. افرادی از جمله حاج «حسین خلیل»، «سید حسن نصرالله»، «ابوهشام»، «سید ابراهیم امین» یک تیمی بودند که از داخل اَمَل [انشعاب کردند و] به عنوان حزب‌الله به تهران آمدند.

ما با این‌ها جلسه گذاشتیم. این جلسات خیلی برای من آموزنده بودند. از این بچه‌های لبنانی درس سیاست خارجه گرفتم… این‌ها می‌خواستند خدمت حضرت امام (ره) بروند. آقای ترک‌آبادی هم مترجم آنها شد. [بچه‌های حزب‌الله] خودشان، عقایدشان و اصول‌شان را خدمت حضرت امام ارائه کردند.

حضرت امام (ره) در اموال بیت‌المال خیلی حساسیت به خرج می‌دادند. ما برای برای سیاست خارجه غیر‌رسمی‌مان هر چه از ایشان پول درخواست می‌کردیم، خیلی سخت موافقت می‌کردند اما برای حزب‌الله (که البته آن موقع نامش «حزب‌الله» نبود) بسیار دست و دلبازانه برخورد کردند.

وقتی [ایشان] این برخورد را کردند ما فهیمدیم که باید روی این‌ها سرمایه‌گذاری کرد. توضیحی هم که آن‌ها برای حضرت امام دادند، توضیح ضداسرائیلی و مقاومتی بود. ما در کمک کردن به حزب‌الله از دیدگاه حضرت امام هیچ محدودیتی نداشتیم علی‌الخصوص که جنبه ضداسرائیلی این‌ها در آن ملاقات خیلی برجسته بود.

بعداً هم این‌ها [حزب‌الله] آمدند و فرمایشات حضرت امام (ره) در رابطه با لبنان و فلسطین را به عنوان یک منشور در آوردند که هدف آن آزادی فلسطین و قدس بود. [۱]

از جان‌گذشتگی شهید سید عباس موسوی

همچنین مرحوم شیخ‌الاسلام خاطرات شنیدنی زیادی درباره شهید «سید عباس موسوی» دومین دبیرکل حزب‌الله لبنان دارد. او می‌گوید: سیدعباس آدم عجیبی بود، اگر عشق، عرفان، دلدادگی و توان روحی او نبود، حزب‌الله پا نمی‌گرفت. او شجاع و اهل خطر بود.

یک روز همراه با سید عباس به روستای «میدو» رفتم. حزب‌الله از آنجا در مقابل ارتش رژیم صهیونیستی دفاع می‌کرد. وقتی وارد این روستا شدیم، من به خودم لرزیدم. اسرائیل تک تک خانه‌ها را با توپخانه زده بود. آن وقت ۲۰ جوان ۱۲ تا ۲۰ ساله از این روستا دفاع می‌کردند.

سید عباس برای آن‌ها نان، غذا و کنسرو آورده بود و هم‌زمان تیربار اسرائیل بالای سرِ ما بود. شب که برگشتیم، مقر حزب‌الله را در مسیر بیروت ـ دمشق زدند و کل ساختمان ویران شد. اسرائیل فکر می‌کرد سید عباس موسوی به مقر آمده است. وقتی با سید عباس به شهر صور و خانه او می‌رفتیم، آنجا هم احتمال خطر بود.

اولین دیدار امام خمینی (ره) با مجاهدان حزب‌الله/ ماجرای دبیرکلی «سید حسن نصرالله»

آقای مروی کاردار سفارت ما در دمشق بود و همسر سید عباس موسوی دختر عمویش می‌شد. در مسیر که با سید عباس موسوی می‌رفتم، از همسر سید عباس پرسیدم نمی‌ترسید به جبهه روید و شهید شوید؟ خانم گفت: «من از خدا خواسته‌ام که اگر قرار باشد سید عباس شهید شود، با هم شهید شویم و همین طور هم شد.»

در روزی که ماشین سید عباس مورد اصابت موشک قرار گرفت، جالب اینجاست که هم راننده و هم محافظ توانستند خودشان را نجات بدهند، ولی سید عباس و زنش و پسرشان که معلول بود و اگر می‌ماند برای بازمانده‌ها دردسر می‌شد، شهید شدند…

ماجرای دبیرکلی سید حسن نصرالله

حسین شیخ‌الاسلام ماجرای دبیرکلی سید حسن نصرالله را اینگونه روایت می‌کند: موقعی که سید عباس موسوی شهید شد و خبر شهادتش به ایران رسید، از طرف آقا دستور آمد که هیئتی برود تا ببینند چه کار می‌شود کرد. این هیئت به سرپرستی حضرت آقای جنتی رفت و من هم در خدمت‌شان بودم.

همه داشتیم فکر می‌کردیم که بعد از سید عباس چه باید کرد؟ در پرواز به این نتیجه رسیدیم که بهترین جایگزین برای ایشان آقا سیدحسن هستند. تقریباً برای هر موضوعی در لبنان، اکثراً آقای جنتی نماینده رهبری می‌شدند. هم به خاطر اینکه ما‌ بهتر با همدیگر کار می‌کردیم، هم با کار آشنا شده بودیم و هم روحیه‌ او، روحیه انقلابی و سختی است؛ به‌ ویژه درگیری‌های امل و حزب‌الله بسیار موضع سختی بود و ما نیاز داشتیم که یک فقیه ما را هدایت کند، چون خون شیعه بود که ریخته می‌شد…

در این سفر هم حضرت آقا ایشان را نماینده کردند. خلاصه به فرودگاه دمشق رسیدیم، ماشین‌ها هم آماده بودند که ما مستقیم برویم و به تشییع جنازه برسیم. در آنجا آقای «شیخ شمس‌الدین» در تشییع جنازه یک‌ طرف بود، آقای «سید فضل‌الله» یک طرف بودند. با آن‌ها در همان‌جا مشورت کردیم. جنازه اول در بیروت تشییع شد و بعد در جبشید یا بعلبک تشییع کردیم. در منزل شیخ صبحی جلسه‌ی شورا تشکیل شد…

اولین دیدار امام خمینی (ره) با مجاهدان حزب‌الله/ ماجرای دبیرکلی «سید حسن نصرالله»

سنّ «شیخ صبحی» از همه بیشتر بود و از طرفی ممکن بود خود ایشان مشکل بیافریند که مشکل هم آفرید که ان‌شاءالله خدا هدایتش کند و عاقبت به‌خیر شود. جلسه تشکیل شد و شورا به اتفاق آقای سید حسن نصرالله را انتخاب کرد. فردا قبل از اینکه سیدعباس را به خاک بسپاریم.

در مراسم سیدحسن نصرالله به عنوان دبیرکل حزب‌الله سخنرانی کرد و بسیار هم قوی سخنرانی کرد. مراسم بسیار خاصی بود و همه ما هم حالت دیگری داشتیم و خدا لطف کرد که این وقفه نیفتاد. این را هم من از حضرت امام درس گرفته بودم که وقتی مسئولی شهید می‌شد، قبل از اینکه او را به خاک بسپارند، جانشین او را تعیین کرده بود. [۲]

منبع

۱. خاطرات حسین شیخ‌الاسلام، گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی

۲. کتاب «تاریخ شفاهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اولین دیدار امام خمینی (ره) با مجاهدان حزب‌الله/ ماجرای دبیرکلی «سید حسن نصرالله» بیشتر بخوانید »

یک فرمانده مقاومت لبنان: ایران در یک روز می‌تواند اسرائیل را نابود کند

یک فرمانده مقاومت لبنان: ایران در یک روز می‌تواند اسرائیل را نابود کند


به گزارش مجاهدت از گروه بین‌الملل دفاع‌پرس، یکی از افسران محور مقاومت که به نام او اشاره‌ای نشده، در مصاحبه با پایگاه خبری «الخنادق» خاطراتی از فرماندهان شهید مقاومت لبنان نقل کرد.

رژیم اشغالگر در ماه می آینده و تقریبا در سالروز آزادسازی رزمایشی انجام خواهد داد و این رزمایش درگیری در پنج جبهه با محور مقاومت را شبیه‌سازی خواهد کرد. این همان رزمایشی است که یک سال پیش و قبل از نبرد «شمشیر قدس» آن را اعلام کردند. برداشت شما از این رزمایش چیست؟ آیا این نشانه یک اقدام است؟ یا تنها یک جنگ روانی؟

این افسر پاسخ داد: «در واقع، دشمن اسرائیلی از زمان جنگ سی‌وسه‌روزه نگران مقابله با مقاومت اسلامی لبنان است. این نگرانی ناشی از نتایجی است که در جنگ سی‌و‌سه‌روزه رقم خورد. برگزاری مانور از سوی هر ارتشی عجیب نیست؛ اما برای ما و البته با چشم‌پوشی از هدف این رزمایش، چنانچه هدف این مانور شبیه‌سازی مقابله ارتش اسرائیل در جنگ آینده باشد یا پیام تهدید‌آمیزی برای مقاومت اسلامی یا هر چیز دیگری، ما این را همانطور که شهید سید عباس موسوی گفت به منزله «اسرائیل سقوط کرد» در نظر می‌گیریم. ما با این مسئله بر همین اساس برخورد می‌کنیم. این را بیست سال پیش شهید عباس گفت چه برسد به الان. بله “اسرائیل سقوط کرد” و اکنون نمی‌تواند در هر رزمایشی آنچه را پیشتر با ارتش کشورهای عربی انجام داد، انجام دهد».

این فرمانده مقاومت لبنان اضافه کرد: «اسرائیل اکنون بسیار ضعیفِ ضعیف شده است. این ضعف به این علت نیست که آن‌ها سلاح یا نیروی نظامی یا فناوری ندارند نه! بلکه به این دلیل است که آن‌ها روحیه مبارزه ندارند و این ما هستیم که از روحیه رزمی و روحیه شهادت برخورداریم؛ روحیه مجاهدان مقاومت اسلامی؛ همان کسانی که این دشمن در تمام میدان‌ها از سال ۱۹۸۲ تا سال ۲۰۰۰ پس از بیرون راندنشان، شکست دادند و همچنین در سال ۲۰۰۶. در آینده بسیار نزدیکِ نزدیک -ان‌شاء‌الله- شکست خواهند خورد. با ایجاد هر جبهه یا آغاز جنگی، چنانچه اسرائیل جرأت تجاوز به خود بدهد، این پایان این رژیم خواهد بود».

به‌عنوان یک افسر نظامی مقاومت اسلامی، به فرماندهان ارتش اشغالگر که در حال انجام این زمینه‌سازی‌ها هستند، چه می‌گویی؟

این افسر که به هویت او اشاره‌ نشده، در پاسخ گفت: «من به فرماندهی -چه فرماندهی نظامی و غیرنظامیشان- توصیه می‌کنیم که ما را نیازمایند و سر عقل بیایند و آرام بگیرند. اگرچه ملت فلسطین امروز بی‌دفاع است، من به این ملت مجاهد و مقاوم که با هر شیوه هر چند بسیار ساده هم که شده، با این رژیم به تقابل می‌پردازد، درود می‌فرستم.این رژیم توان ایستادگی در برابر آن‌ها را ندارد. من به فرماندهانشان می‌گویم که به کسانی که ادعای ایمان دارند، مراجعه کنند و دنبال تاریخ اسرائیل باشند. خواهند دید که این رژیم -ان‌شاءالله تعالی- رو به نابودی است».

جناب سید حسن نصرالله از نابودی قریب‌الوقوع اسرائیل سخن گفت و امام سید علی خامنه‌ای نیز گفت که این رژیم بیش از ۲۵ سال دوام نمی‌آورد. شما به عنوان یک فرمانده نظامی و به عنوان یک افسر مقاومت آیا زوال اسرائیل را در آینده نزدیک می‌بینید؟

این فرمانده مقاومت لبنان اظهار داشت: «به خاطر کارشکنی‌های اسرائیل، ان‌شاء‌الله این حتما قریب‌الوقوع است. همانطور که گفتم رژیم اشغالگر امروز به بالاترین سطح یاغی‌گری و رفتار غیراخلاقی با خانواده و مردم ما در فلسطین و خارج از فلسطین رسیده است، این رژیم با کشتار، ویرانی و جنایت در قید حیات است. رژیمی که با این شکل از اشغالگری در قید حیات باقی مانده، دوام نمی‌آرود به‌ویژه آنکه مقاومت اسلامی اکنون قدرت بسزایی دارد و می‌تواند به این دشمن بگوید بس است دیگر. به هر حال هر چه باشد وعده‌ای الهی به ما داده شده است. طبیعی است که زمان دقیقی را اعلام نکنیم؛ اما بر اساس داده‌های میدانی و توانمندی -چه از طرف دشمن اسرائیلی و چه از طرف مقاومت و محور مقاومت- آن را قریب‌الوقوع می‌بینیم. پس نباید محور مقاومت را فراموش کنیم که در تمام عرصه‌ها اکنون قدرتمند شده است. از‌این‌رو دشمن رو به زوال است».

از محور مقاومت صحبت کردید و امروز اسرائیل جمهوری اسلامی را که در رأس این محور قرار دارد، تهدید می‌کند، شما این تهدید را چگونه می‌بینید؟

این مقام نظامی پاسخ داد: «اسرائیلی‌ها این را محک نزنند. اگر جغرافیای جمهوری [اسلامی ایران] را در نظر بگیریم و اگر آن‌ها در هر کیلومتر یک موشک‌انداز قرار دهند و آن را به سمت این رژیم نشانه بگیرند، می‌توانند آن‌ها را در یک روز نابود کنند. به همین دلیل به اسرائیلی‌ها توصیه می‌کنیم که خود را در برابر جمهوری اسلامی نیازمایند و وارد این مرحله نشوند چراکه آن‌ها کوچک‌تر از این‌ها هستند».

وی ادامه داد: «به هر حال، ما به هراس‌افکنی‌های اسرائیل عادت کرده‌ایم؛ اما اسرائیل جرأت انجام این کار و البته در این سطح را ندارد. آن‌ها در محافل خصوصی نیز از کشتن حاج قاسم سلیمانی پیشمان هستند چراکه با کشته شدن حاج قاسم سلیمانی، روحیه و اثرگذاری بیشتر [به رزمندگان] تزریق شد. امام خمینی می‌گفت: بکشید ما را ملت ما بیدارتر می‌شود. ما با شهادت فرماندهان و مجاهدانمان، بزرگ می‌شویم و روحیه می‌گیریم زیرا هدف ما این است به عنوان شهید به دیدار خداوند متعال برویم».

ما امروز در سالگرد فرماندهان شهید قرار داریم. با حاج عماد مغنیه شروع می‌کنیم. پیش از شهادتش طرح‌هایی را آماده کرده بود، آیا در مقاومت به این طرح‌ها عمل شد و این برنامه‌ها اجرایی شدند؟ به کجا رسیده است؟ بخصوص آنکه همیشه صحبت از این است که شهید حاج عماد مغنیه پس از خود هزاران رزمنده بر جای گذاشت یعنی بر پایه شیوه و مکتب حاج عماد..

این افسر مقاومت در این خصوص گفت: «بله، در واقع حاج عماد جزء جوانان و مردانی بود که زندگی‌اش با کار مقاومتی آغاز شد. من در سال ۱۹۸۲ و در ابتدای کار مقاومت با او آشنا شدم. او همواره با برخی از گروه‌های مقاومت فلسطین همکاری داشت. در آن زمان یک نفر به من گفت: این مرد خونش، جانش، ذهنش مقاومت است و می‌تواند به شما در تمام عرصه‌های مقاومت کمک کند. ازاین‌رو من در اولین دیدارمان به او گفتم که ما در مقاومت اسلامی به سلاح و تجهیزات و… نیاز داریم -راستی آن موقع در کنار شهید ابو حسن سلامه نششته بود- حتی یک لحظه هم تردید نکرد و فورا و بدون اینکه بپرسد: چرا، چگونه و کجا، مستقیما گفت هر چه بخواهید من هستم. طبیعتا آن موقع دیگر ما وارد جزئیات شدیم».

او ادامه داد: «چیزی که باعث آرامش غیرقابل‌توصیف من شده بود، دو چیز بود: اول اینکه طبق عادتش همیشه حین صحبت لبخند بر لب داشت و دوم اینکه مستقیما همکاری کرد و گفت: ما در خدمت هستیم و آماده. حاج عماد مغنیه با این روحیه بالا و با این روحیه مقاومتی، ایمانی و جهادی‌ای که داشت همیشه در میدان حاضر بود نه در پشت جبهه‌ها. همیشه حال جوانان را می‌پرسید و می‌آمد و کارهای خواسته‌شده را انجام می‌داد. او همچنین سرزده می‌آمد و به گله‌ها و دغدغه‌های شخصی مجاهدان گوش فرا می‌داد و تلاش می‌کرد و مشکلات و مسائل آن‌ها را حل کند».

در خصوص ارتباط حاج عماد -شهید عماد مغنیه- با گروه‌های مقاومت فلسطین، این ارتباط چگونه آغاز شد؟ آیا با ارتباط با این گروه‌ها شروع شد؟ ارتباط با گروه‌های مقاومت فلسطین در چه وضعیتی بود؟ آیا او در تجهیز مقاومت فلسطین به سلاح و تجهیزات ودادن آموزش به آن‌ها نقش داشت؟

افسر مقاومت پاسخ داد: «حاجی در واقع از همان ابتدای جوانی‌اش با مقاومت فلسطین در ارتباط بود؛ نه فقط در سطح برادران مقاومت فلسطین بلکه حتی در سطح لبنان و بعدها نیز خارج از لبنان. از موضع مقاومت فلسطین در دفاع از فلسطین آغاز شد و هیچ فرقی بین این گروه و آن گروه نیز نمی‌گذاشت. به همین دلیل روابطش بسیار مهم و اساسی بود. فعالیتش زمانی که مسئولت در مقاومت اسلامی را تحویل گرفت، بیشتر شد و در نتیجه آنکه تمام توانایی‌هایش در این راه گذاشت».

او افزود: «بی‌شک حاج عماد جزء افراد فعال اصلی جنبش مقامت فلسطین بود به‌نحوی که از آن‌ها حمایت می‌کرد و در کنار آن‌ها ایستاده بود. حتی برخی از برادران با حاجی هماهنگ می‌کردند. او نیز به‌ نوبه خود و با تمام توان و نیرویش با برادران فلسطینی هماهنگی‌هایی انجام می‌داد. دشمن اسرائیلی این را می‌داند».

شهید عباس موسوی، آیا با او دیدار کردید؟ درباره این شهید به ما بگو و همچنین درباره نگاه راهبردی‌ای که او در قبال اقدامات مقاومت و حزب‌الله داشت.

این فرمانده مقاومت لبنان گفت: «شهید سید عباس با تجربه‌ای که در کنار او داشتم، می‌توانم بگویم که او فرد نادری بود. در مناسبت باشکوه سالروز شهادتش، من این شهادت را تبریک می‌گویم. او یک پدر بود و صفات نادری داشت. در کنار شجاعت، رهبری و حکمتی که داشت، او بسیار مهربان نیز بود. تمام برادران مقاومت‌ را فرزندان خود می‌دانست و بر این اساس با آن‌ها رفتار می‌کرد. متواضع بود. به عنوان مثال به خاطر شدت این فروتنی، زمانی که کسی از برادران را می‌دید که غذا آماده می‌کند و یا چیزی از این قبیل انجام می‌دهد، به کمکش می‌رفت. زمانی که برادران می‌خواستند برای انجام عملیاتی بروند، اصرار می‌کرد که برای خواندن دعا باشد و با آن‌ها صحبت کند و به آن‌ها روحیه بدهد. قرآن با خود داشت تا برادران از زیرش رد شوند».

وی ادامه داد: «در میدان‌های جهاد نیز زمانی که محور منطقه بود، سید در یک نقطه قرار داشت و اکنون آن نقطه به اسم شهید سید عباس نامیده شده یعنی “غار شهید سید عباس” چراکه او اولین فرمانده از سران مقاومت بود که در سطح عالی سازمانی البته، به این مکان رفت. برخی از برادران از گروه‌های دیگر همراه ما بودند. یک بار یکی از آن‌ها از من پرسید: آیا این همان سید عباس است؟ به او گفتم بله. به من گفت که مطمئنی؟ گفتم بله او هم‌اکنون در مقابل توست. آخر او لباس نظامی می‌پوشید و بدون عمامه بود. به همین خاطر او به من گفت: به خدا، وقتی یک فرمانده در این سطح در اینجا حضور دارد، شما پیروز هستید. اگر فرمانده با این شکل از پایگاه جهادی دیدن می‌کند، این یعنی شما حتما پیروز هستید».

آیا شهید شیخ راغب را از نزدیک شناختید؟ روابط او با جمهوری اسلامی چگونه بود؟ می‌توانید این رابطه را توصیف کنید؟

فرمانده مقاومت در این خصوص اظهار داشت: «در حقیقت با شهید شیخ راغب پیش از حمله اسرائیل در ارتباط بودیم. ما با یکدیگر کارهای دینی مثل نماز جماعت و دروس فرهنگی انجام می‌دادیم. یک بار در خانه مرحوم مجهاد حاج ابو علی فرحات بودیم که درختان مقابل ما را دید و درباره نوع آن‌ها پرسید. ما گفتم که این‌ها بلوط هستند و یک چند نوع دیگر. او گفت: روزی می‌رسد که این درختان پناهگاه مجهادان خواهند بود” با حمله اسرائیل و عملیات نظامی و… این حرف را به یاد آوردیم. این سخن حقیقتا از آگاهی، فرهنگ و جهاد سرچشمه گرفته بود».

انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

یک فرمانده مقاومت لبنان: ایران در یک روز می‌تواند اسرائیل را نابود کند بیشتر بخوانید »