شهید شادمانی

تصویری تازه‌ منتشر شده از شهید شادمانی در جمع دانش‌آموزان کرمانشاهی

تصویری تازه‌ منتشر شده از شهید شادمانی در جمع دانش‌آموزان کرمانشاهی



حضور سپهبد شهید شادمانی دیدار با نوجوانانی که برای بازدید از مناطق جنگی آمده بودند، بیش از هر سخنرانی، عمق نگاه تربیتی و انسانی فرماندهان ما را فریاد می‌زند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، در میان غبار خاطرات تاریخ دفاع، تصویری از اردیبهشت ۱۳۸۰ در غرب کشور می‌درخشد؛ تصویری که در آن، شهید شادمانی، فرمانده وقت قرارگاه عملیاتی نجف اشرف، نه در قامت یک سردار نظامی، بلکه در هیبت یک پدر مهربان در جمع دانش‌آموزان کرمانشاهی حاضر شده است. این لحظات ثبت شده از دیدار با نوجوانانی که برای بازدید از مناطق جنگی آمده بودند، بیش از هر سخنرانی، عمق نگاه تربیتی و انسانی فرماندهان ما را فریاد می‌زند. آن نگاه پدری، یادگار مکتبی است که بزرگی را نه در اقتدار محض، بلکه در دلدادگی به ملت تعریف می‌کند.

این حضور صمیمانه، آینه‌ای است برای تمدن اصیل مقاومت؛ مکتبی که سرداران بزرگش را نه تنها محافظان مرزها، بلکه مربیان نسلی می‌داند که میراث‌دار آرمان‌ها هستند. شهید شادمانی، در کنار یادگارانی چون سلیمانی، باقری، رشید، سلامی و حاجی‌زاده، به ما می‌آموزند که اوج فرماندهی، در قابلیت پدرانه برای هدایت و دلسوزی نهفته است. این فرماندهان، سنگرها را حفظ کردند تا بذر امید در دل جوانان کاشته شود و فرهنگ دفاع، به یک ارزش اخلاقی در جامعه تبدیل شود.

آنچه از این دیدار به جای مانده، فراتر از تاریخ جنگ است؛ آن لبخند پدرانه، حکایت از یک مأموریت عمیق‌تر دارد: ساختن نسلی که با ریشه‌های اعتقادی و غیرت ملی‌اش، برای آینده آماده باشد. یاد شهید شادمانی در این قاب، یادآور این حقیقت است که هر گام تربیتی، خود، فتحی بزرگ‌تر از هر پیروزی نظامی است؛ چرا که تضمین‌کننده تداوم راه است. این همان نگاه تمدنی است که رهبران مقاومت را به اسوه‌های اخلاقی برای همه اعصار بدل می‌کند.

تصویری تازه‌ منتشر شده از شهید شادمانی در جمع دانش‌آموزان کرمانشاهی

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصویری تازه‌ منتشر شده از شهید شادمانی در جمع دانش‌آموزان کرمانشاهی

تصویری تازه‌ منتشر شده از شهید شادمانی در جمع دانش‌آموزان کرمانشاهی بیشتر بخوانید »

رونمایی از یادمان سپهبد شهید «علی شادمانی» در همدان

رونمایی از یادمان سپهبد شهید «علی شادمانی» در همدان


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از همدان، آیین رونمایی از یادمان سپهبد شهید علی شادمانی امروز (دوشنبه) با حضور رئیس و اعضای شورای اسلامی شهر همدان، فرزند شهید شادمانی، فرماندهان سپاه انصارالحسین(ع)، مدیر منطقه سه شهرداری و جمعی از دیگر مدیران شهری برگزار شد.

رونمایی از یادمان سپهبد شهید «علی شادمانی» در همدان

در این مراسم، «علی طهماسبیان» مدیر شهرداری منطقه سه همدان، ضمن گرامیداشت یاد و نام شهید علی شادمانی اظهار داشت: مایه افتخار ماست که امروز در مراسمی شرکت می‌کنیم که به نام یکی از افتخارات بزرگ کشور مزین شده هست، امیدواریم بتوانیم با خدمت صادقانه به مردم و ادامه راه شهدا، دل این عزیزان و خانواده‌هایشان را شاد کنیم و در مسیر آن‌ها ثابت‌قدم بمانیم.

وی با اشاره به اینکه امروز یادمان شهید شادمانی در بلواری به نام این شهید رونمایی می‌شود، افزود: حدود ۳ میلیارد ریال برای این پروژه هزینه شده هست.

 مدیر شهرداری منطقه سه همدان در ادامه با اشاره به پروژه‌های عمرانی اخیر شهرداری منطقه سه گفت: در شش ماه گذشته، سه پروژه مهم عمرانی در این منطقه آغاز و تکمیل شده که نخست، اجرای کندرو به طول ۱.۴ کیلومتر و عرض ۷ متر در بلوار شهید سردار همدانی با اعتباری بالغ بر ۲۱ میلیارد تومان بوده هست.

وی با اشاره به احداث بوستان بزرگ امام علی(ع) در خروجی شهر همدان به سمت ملایر با مساحت حدود ۹ هزار متر مربع و اعتباری بیش از ۱۰ میلیارد تومان که نقش مهمی در ساماندهی ورودی‌های شهر دارد تصریح کرد: سومین پروژه نیز احداث دوربرگردان و تقاطع هم‌سطح در بلوار شهید شادمانی با اعتباری بالغ بر ۲۵ میلیارد تومان بود که با اجرای آن بخش قابل توجهی از گره‌های ترافیکی محدوده میدان امام حسین(ع) رفع شد. 

طهماسبیان وی با تاکید بر اینکه در مجموع ۵۶ میلیارد تومان برای افتتاح این سه پروژه هزینه شده هست خاطرنشان کرد: پیش از این، حجم ترافیک در این میدان به دلیل تداخل خودروهای ورودی از بلوار شاهد با مسیر بلوار شهید شادمانی بسیار بالا بود، اما با احداث این دوربرگردان جدید، مشکل به‌طور اساسی برطرف شده هست.

وی در پایان ابراز امیدواری کرد که اجرای این طرح‌ها، گامی در جهت توسعه متوازن شهری و خدمت‌رسانی مؤثرتر به شهروندان باشد.

«محمدصالح شادمانی» فرزند شهید سپهبد علی شادمانی نیز در این مراسم با بیان اینکه راه سعادت در ایمان، جهاد و پیروی از ولایت نهفته هست، اظهار داشت: شهدای ما همواره شعار “حسبناالله و نعم‌الوکيل، نعم‌المولى و نعم‌النصیر” را سرلوحه خود قرار می‌دادند و مسیر ایمان، جهاد و شهادت را برگزیدند که امیدواریم ما نیز بتوانیم رهرو واقعی راه شهیدان باشیم و آنان را الگوی خود قرار دهیم.

وی با تاکید بر اینکه حفظ میهن و صیانت از اسلام عزیز، منوط به بهره‌گیری از راهنمایی‌ها و ارزش‌هایی هست که شهدا در دوران حیات خود به ما آموختند گفت: از همه عزیزانی که برای گرامیداشت یاد و نام شهید شادمانی و سایر شهدای دفاع مقدس زحمت کشیده‌اند، صمیمانه قدردانم و امید هست خداوند توفیق دهد تا در این مسیر ثابت‌قدم بمانیم و آخرین برگ زندگی‌مان شهادت در راه اسلام باشد.

سردار «مهدی فرجی» از فرماندهان پیشین سپاه انصارالحسین(ع) همدان نیز ضمن گرامیداشت یاد سپهبد شهید شادمانی اظهار داشت: وظیفه خود می‌دانم از مجموعه شورای اسلامی شهر همدان، شهردار و به‌ویژه شهردار منطقه سه، قدردانی کنم که این اقدامات را پیش از این نیز در برگزاری کنگره ۸۰۰۰ شهید استان آغاز کرده و با علاقه و عشق فراوان در مسیر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت گام برداشته‌اند.

وی در پایان با اشاره به جایگاه شهید شادمانی در دوران دفاع مقدس، متذکر شد: شهید شادمانی از فرماندهان برجسته و بااخلاص سپاه و فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیاء(ص) بود که عمر پربرکت خود را در مسیر خدمت به انقلاب و ولایت سپری کرد که یاد و نام او، چراغ راه آیندگان خواهد بود.

رونمایی از یادمان سپهبد شهید «علی شادمانی» در همدان

رونمایی از یادمان سپهبد شهید «علی شادمانی» در همدان

انتهای پیام/

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
رونمایی از یادمان سپهبد شهید «علی شادمانی» در همدان

رونمایی از یادمان سپهبد شهید «علی شادمانی» در همدان بیشتر بخوانید »

جنگ ۱۲ روزه اخیر یکی از فرازهای مهم تاریخ انقلاب است

جنگ ۱۲ روزه اخیر یکی از فرازهای مهم تاریخ انقلاب است


فرمانده قرارگاه سایبری و تهدیدات نوین قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص) مجاهدت‌های شهدایی چون شادمانی، همدانی و قاری را در کردستان و جبهه مقاومت، مایه پیروزی‌های بزرگ دانست.

  • هتل تارا مشهد

به گزارش مجاهدت از مشرق، فرمانده قرارگاه سایبری و تهدیدات نوین مجاهدت‌های شهدایی چون شهید شادمانی را مایه پیروزی‌های بزرگ دانست وگفت: ایشان برای خدمت وحرکت برای اعتلای کلمه«لا اله الا الله و محمد رسول الله(ص)» سر از پا نمی‌شناخت.

سرلشکر مصطفی ایزدی در مراسم اربعین شهدای اقتدار در حسینیه امام خمینی(ره)، سپهبد شهید حاج علی شادمانی را نمادی از اخلاص و فداکاری دانست و اظهار کرد: شهدا با مجاهدت‌های بی‌دریغ خود، مسیر انقلاب اسلامی را هموار کرده و پیروزی‌های بزرگ را رقم زدند.

وی سپهبد شهید حاج علی شادمانی را از بندگان خاص خداوند برشمرد و گفت: این حقیر بیش از ۴۰ سال در خدمت ایشان قرار داشتم و شاهد حرکت مجاهدانه و خستگی ناپذیر این سردار پرافتخار اسلام بودم.

فرمانده قرارگاه سایبری و تهدیدات نوین قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص) افزود: با رهبری امام خمینی (ره)، نوری بر ملت ایران تابید و افرادی چون شهید شادمانی توانستند در صحنه‌های نبرد، پیشرو باشند.

وی مجاهدت در راه ایجاد جامعه الهی را بعثت بیرونی انسان در مکتب اسلام دانست و اظهار کرد: انقلاب اسلامی، انقلاب ارزش‌ها است و در این انقلاب، مجاهدت‌ها وضعیتی به هم پیوسته دارد.

ایزدی جبهه‌های جنگ را، به فرموده امام خمینی (ره)، دانشگاه تهذیب نفس خواند و از شهیدانی چون شهید شادمانی، شهید حسین همدانی و شهید سعید قهاری سعید یاد کرد که در این مسیر تعالی گام برداشتند.

وی اخلاص و رضایت الهی را رمز پیروزی رزمندگان در دفاع مقدس دانست و با استناد به فرمایش امام علی(ع) مبنی بر پاداش الهی به صدق مجاهدان، افزود: امام خمینی (ره) نیز فتح خرمشهر را نه تنها فتح خاک، بلکه «فتح ارزش‌های اسلامی» می‌دانستند.

فرمانده قرارگاه سایبری و تهدیدات نوین قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص) همچنین به عملیات کربلای یک و فتح مهران اشاره کرد که با تدبیر و تجمیع نیرو، آزادسازی گسترده‌تری از آنچه پیش‌بینی می‌شد، منجر شد و گفت: اخلاص برگ برنده اصلی در عملیات‌هایی چون «وعده صادق ۳» است و نه صرفاً موشک و تجهیزات.

وی با اشاره به خاطراتی از عملیات کربلای ۴ و ۵ و رشادت‌های شهید حسین خرازی، تأکید کرد: نگاه رزمندگان به شهادت، سرشار از معرفت و ایثار بود.

ایزدی، مجاهدت‌های شهدایی چون شادمانی، همدانی و قاری را در کردستان و جبهه مقاومت، مایه پیروزی‌های بزرگ دانست و جنگ ۱۲ روزه اخیر را یکی از فرازهای مهم تاریخ انقلاب اسلامی خواند و گفت: سردار عزیز شادمانی از لحاظ اخلاق، رفتار، تهذیب نفس و شیدایی برای انجام خدمت و حرکت برای اعتلای کلمه «لا اله الا الله و محمد رسول الله(ص)» سر از پا نمی‌شناخت.

وی با مقایسه رویکرد جمهوری اسلامی در حفظ جان مردم و اقدامات رژیم صهیونیستی در غزه، گفت: دشمن با این اقدامات به صورت بنیادین شکست خود را به تصویر می‌کشد و بی‌مایه و بی‌ریشه بودن فرهنگ و عقیده خود را نشان می‌دهد.

فرمانده قرارگاه سایبری و تهدیدات نوین قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص) با اشاره به اذعان مقامات و تحلیلگران نظامی جهان به عظمت عملیات «وعده صادق»، این پیروزی‌ها را نتیجه ایستادگی و حضور مردم و نیروهای مسلح در صحنه دانست و افزود: شهدا با صدق مجاهدت کردند و با عهد و پیمانی که با خدای خود بسته بودند، محکم ایستادند و اجر سال‌ها مجاهدت خالصانه خود را گرفتند؛ هم پیروزی به ارمغان آوردند و هم به فوز عظیم شهادت رسیدند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جنگ ۱۲ روزه اخیر یکی از فرازهای مهم تاریخ انقلاب است

جنگ ۱۲ روزه اخیر یکی از فرازهای مهم تاریخ انقلاب است بیشتر بخوانید »

چهلم شهید «شادمانی» فرصتی برای بازخوانی نقش این فرمانده گمنام است

چهلم شهید «شادمانی» فرصتی برای بازخوانی نقش این فرمانده گمنام است


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، سردار سرتیپ دوم پاسدار «مهدی فرجی» دبیر کنگره ملی شهدای استان همدان، در جلسه کمیته رسانه‌ای مراسم چهلمین روز شهادت سپهبد علی شادمانی و شهدای استان، اظهار داشت: تاکنون دست‌کم ۲۵۰۰ خبر پیرامون شهید شادمانی منتشر شده هست. از زحمات اصحاب رسانه، فعالان فضای مجازی و خبرنگارانی که در این مسیر تلاش کرده‌اند، صمیمانه قدردانی می‌کنم.

وی با اشاره به اهمیت بزرگداشت مقام این شهید گرانقدر افزود: مراسم چهلمین روز شهادت این فرمانده فقید، با هدف تبیین جایگاه ارزشمند شهید شادمانی به عنوان فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص) و مسئول اتاق جنگ جمهوری اسلامی برگزار می‌شود. 

دبیر کنگره ملی شهدای استان همدان ادامه داد: شهید شادمانی از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی در کسوت معلمی وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و در ادامه مسئولیت‌های متعددی چون فرماندهی آموزشگاه، عملیات، فرماندهی قرارگاه نجف، لشکر ۳۲ انصارالحسین(ع)، و معاونت هماهنگ‌کننده قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص) را عهده‌دار بود.

سردار فرجی با بیان اینکه شهید شادمانی از فرماندهان گمنام و مؤثر کشور بود، ادامه داد: متأسفانه این شهید بزرگوار آن‌گونه که شایسته بود به مردم معرفی نشد.

دبیر کنگره ملی شهدای استان همدان گفت: مراسم چهلمین روز شهادت سپهبد «علی شادمانی» فرصتی ارزشمند برای بازخوانی و معرفی نقش تاثیرگذار اما کمتر شناخته شده این فرمانده گمنام و تأثیرگذار جمهوری اسلامی هست.

وی به روند دشوار و پرمخاطره انتقال پیکر شهید شادمانی نیز اشاره کرد و گفت: با وجود تهدیدات و چالش‌های متعدد، مراسم وداع و تشییع با شکوهی برای ایشان برگزار شد. این مراسم از نظر هماهنگی، نظم و مشارکت مردمی، نمونه‌ای از همدلی و انسجام ملی در پاسداشت مقام شهدا بود.

سردار فرجی همچنین خواستار حمایت از ستاد برگزاری مراسم و تقویت تولید محتوای رسانه‌ای شد و گفت: نیازمند همکاری در زمینه مصاحبه با همرزمان، تدوین تاریخ شفاهی و تشکیل اتاق رسانه‌ای فعال با مشارکت خانواده‌های شهدا هستیم. شهرداری همدان نیز در حوزه تولید محتوای تصویری اقدامات مؤثری انجام داده هست.

وی تاکید کرد: باید سایر شهدای گمنام و کمتر شناخته‌شده جنگ ۱۲ روزه اخیر نیز به جامعه معرفی شوند. بسیاری از این عزیزان با وجود نقش‌آفرینی بزرگ، در سکوت خبری به شهادت رسیدند و معرفی آنان می‌تواند الگوی درخشانی برای نسل جوان باشد.

دبیر کنگره ملی شهدای همدان با اشاره به جانفشانی‌های رزمندگان در جریان نبردهای اخیر تصریح کرد: در جریان نبرد ۱۲ روزه اخیر، صحنه‌هایی از ایمان، شجاعت و اعتقاد نسل جدید رزمندگان را شاهد بودیم که حتی در طول هشت سال دفاع مقدس نیز کمتر دیده می‌شد. 

وی با بیان اینکه تجربیات جنگ ۱۲ روزه ما را ۵۰ سال جلو انداخت، افزود: این ۱۲ روز، به‌ویژه هفت روز ابتدایی آن، به‌لحاظ پیچیدگی و فشار نظامی، معادل سال‌ها جنگ تمام‌عیار بود. دشمن با بهره‌گیری از آخرین فناوری‌ها و توان نظامی خود وارد میدان شد، اما به لطف خداوند، هوشیاری مردم و آمادگی نیروهای مسلح، جمهوری اسلامی ایران مقتدرانه ایستادگی کرد و در میدان نبرد سربلند شد.

سردار فرجی در پایان متذکر شد: آمادگی امروز ما حاصل سال‌ها تجربه و فداکاری هست. اگر این آمادگی وجود نداشت، در همان ساعات ابتدایی حملات اخیر ضربات جبران‌ناپذیری وارد می‌شد. ملت ایران نشان داد که در سخت‌ترین شرایط نیز حامی و پشتیبان نظام اسلامی هست.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

چهلم شهید «شادمانی» فرصتی برای بازخوانی نقش این فرمانده گمنام است

چهلم شهید «شادمانی» فرصتی برای بازخوانی نقش این فرمانده گمنام است بیشتر بخوانید »

فرزند شهید شادمانی و تفسیر «مثل شهدا زندگی کردن»/ ما در حال مبارزه با تمام نیرو‌های شیطانی جهان هستیم

فرزند شهید شادمانی و تفسیر «مثل شهدا زندگی کردن»/ ما در حال مبارزه با تمام نیرو‌های شیطانی جهان هستیم


فرزند شهید شادمانی و تفسیر «مثل شهدا زندگی کردن»/ ما در حال مبارزه با تمام نیرو‌های شیطانی جهان هستیم

احسان شادمانی، فرزند سردار شهید علی شادمانی اظهار کرد: آن جمله معروف حاج قاسم سلیمانی که می‌فرمایند «کسی اگر می‌خواهد شهید شود، باید مانند شهدا زندگی کرده باشد»، حقیقتی است که در مورد پدرم نیز صادق است. «مثل شهدا زندگی کردن» به معنای ترک دنیا یا بی‌توجهی به خانواده و انتظار کشیدن برای شهادت نیست.

به گزارش نوید شاهد از روابط عمومی شبکه افق، سردار سپهبد شهید علی شادمانی، از فرماندهان بلندپایه و تأثیرگذار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از نخستین سال‌های پیروزی انقلاب به عضویت این نهاد انقلابی درآمد و در دوران دفاع مقدس، با حضور مؤثر در میدان نبرد، فرماندهی لشکر ۳۲ انصارالحسین(ع) را عهده‌دار شد. پس از پایان جنگ تحمیلی نیز مسئولیت‌هایی مهم از جمله معاونت عملیات نیروی زمینی سپاه، فرماندهی لشکر ۳ نیروی مخصوص حمزه، ریاست اداره عملیات و معاونت عملیات ستاد کل نیروهای مسلح و نهایتاً فرماندهی قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء(ص) را بر دوش گرفت. او که سال‌ها در خط مقدم آمادگی و دفاع از امنیت ملی زیست، نهایتاً در چهارم تیرماه ۱۴۰۴، در پی جراحات ناشی از حملات رژیم صهیونیستی، به فیض شهادت نائل آمد.

فرزند این سردار شهید، احسان شادمانی ـ کارگردان و تهیه‌کننده‌ی سینمای مستند ـ در گفت‌وگویی اختصاصی و تفصیلی با سایت شبکه افق از ابعاد کمتر دیده‌شده‌ای از زندگی پدرش می‌گوید:

 معمولا فرزندان نظامیان، مسیر پدرشان را در حرفه نظامی ادامه می‌دهند؛ چه شد که مسیر شغلی شما و شهید شادمانی اینقدر متفاوت شد؟

در مدت پس از شهادت پدر، اولین واکنش بسیاری از دوستان نزدیکم، تسلیت گفتن بابت شهادت او نبود. بلکه از من می‌پرسیدند: «این شهید شادمانی که در خبرها نامش آمده، با شما نسبتی دارد؟» و من در پاسخ می‌گفتم: «بله، پدرم هستند.» سپس با تعجب می‌پرسیدند: «پس چرا تا حالا نگفتی؟» پاسخ من به همه این بود که چه نیازی به گفتن بوده؟ یا چرا باید شباهتی میان من و ایشان باشد؟ من مسیر مستقل خودم را در حوزه هنر دنبال می‌کنم و ایشان یک فرمانده نظامی عالی‌رتبه بودند.

در واقع، اگر من تاکنون چیزی نگفته‌ام، این موضوع باید کاملاً طبیعی تلقی شود، نه اینکه باعث تعجب دیگران شود. پدرم ما را طوری تربیت کرده بودند که هرگز به او وابستگی حرفه‌ای نداشته باشیم و تا حد امکان مستقل باشیم. او همواره تأکید داشت که اگر موفقیتی کسب کردید یا جایزه‌ای گرفتید یا پروژه‌ای انجام دادید، کسی نتواند ادعا کند که این موفقیت‌ها به واسطه وابستگی یا ارتباط خاصی به‌دست آمده است.

به یاد دارم روزی همراه پدرم به افطاری یکی از مسئولان کشور دعوت شده بودیم. در آن مراسم، یکی از همکاران پدر که در یکی از بخش‌های سازندگی فعالیت داشت، مرا دید و پرسید که مشغول چه کاری هستم. گفتم که دانشجو هستم؛ آن زمان ۱۸ سال داشتم و ترم اول دانشگاه بودم. ایشان گفتند: «نمی‌خواهی در کنار تحصیل کارت را هم شروع کنی؟» من با اشتیاق پاسخ دادم که خیلی دوست دارم کار کنم. ایشان گفتند: «فردا صبح بیا پیش من».

در آن مقطع هنوز ملاحظات و حساسیت‌های این نوع موقعیت‌ها را درک نمی‌کردم. صبح زود، حدود شش، آماده شدم تا از خانه بیرون بروم. اتفاقاً پدر نیز همان زمان قصد خروج داشتند. پرسیدند: «کجا می‌روی؟» من هم با ساده‌دلی پاسخ دادم که آقای فلانی گفته‌اند برای کار بروم پیش ایشان. پدرم به شدت مرا توبیخ کردند. همان‌جا متوجه شدم که استفاده از ارتباطات خانوادگی برای به دست آوردن شغل، کار نادرستی است و شأن انسان را زیر سؤال می‌برد.

 
از همان روز، تصمیم گرفتم که مسیر کاملاً مستقلی را طی کنم. وقتی وارد حوزه هنر شدم، پیش از آن‌که در دوره‌های کارگردانی شرکت کنم، سال‌ها در بخش‌های پشتیبانی و تدارکات فعالیت کردم تا به‌مرور تجربه کسب کنم و بتوانم کارگردانی کنم و مستند بسازم. در واقع، فهمیدم که باید از نقطه صفر، کار را شروع کرد و قدم به قدم پیش رفت.

 
رفتار پدرم، شهید علی شادمانی، در این مسائل برای ما بسیار تأثیرگذار بود. او هیچ‌گاه چیزی را به ما دیکته نمی‌کرد و بیشتر از طریق رفتار خود، مسیر را نشان می‌داد. ما با چشمان خود می‌دیدیم که او با همین شیوه، زندگی بسیار آرام‌تری دارد؛ نه کسی پشت سرش حرف می‌زند و نه نگرانی خاصی از بابت نگاه دیگران وجود دارد. این رویکرد، الگوی ما شد.

مسئول معراج، آقا ابوذر، به من گفت: «می‌دانی چرا سربند “یا زهرا (س)” را برای پدرت بستم؟» پرسیدم چرا؟ پاسخ داد: «زیرا حاج‌آقا از پهلو شهید شده بود؛ دستش قطع شده، پایش از کار افتاده و لبش پاره شده بود.» من تصور می‌کردم وضعیت تنها در همین حد است. اما روزی که آمدم تا سربند را کنار بزنم و کفن را ببندم، متوجه شدم که پیکر ایشان پر از قطعات بتن و ترکش است. شهادت پدرم به این شکل، و شباهت کاملش با مظلومان تاریخ، مایه افتخار ماست.

 
 رابطه شهید شادمانی با مردم و همسایه‌ها چطور بود؟ آیا آن‌ها از جایگاه شغلی ایشان مطلع بودن؟

پدرم هنگامی که با مردم در ارتباط بود، به‌خوبی نبض جامعه را در دست داشت و آگاه بود که مردم با مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کنند. در برخی از موقعیت‌ها، زمانی که محفل‌ها یا مهمانی‌هایی با حضور افراد مختلف برگزار می‌شد، ایشان به ما توصیه می‌کردند که در آن جلسات شرکت نکنیم. وقتی علت را جویا می‌شدیم، توضیح می‌دادند: «شما با دوستان خود، با همسایه‌ها، با کسانی که در مسجد حضور دارند رفت‌وآمد می‌کنید. این افراد، از لحاظ سطح اجتماعی با شما هم‌رده‌اند. اما زمانی که در جمع‌هایی با افراد صاحب جایگاه قرار می‌گیرید، ممکن است ناخواسته گفت‌وگوهایی درباره موقعیت پدرتان شکل بگیرد. اینکه بگویید پدر من چنین درجه‌ای دارد یا معاون فلان نهاد است. همین مسئله می‌تواند موجب شکل‌گیری وابستگی یا سوءبرداشت شود.»

از نقطه‌ای به بعد، ما به‌روشنی دریافتیم که پدر، هرگز مانعی برای پیشرفت ما نبوده‌اند. امروز، با درک عمیق‌تری، متوجه می‌شویم که ایشان چقدر ساده و آرام زندگی می‌کردند. سادگی زندگی ایشان تا جایی بود که در همان روزی که درِ خانه باز شد و به‌طور رسمی خبر شهادت ایشان منتشر شد و قصد داشتیم پوستر نصب کنیم، یکی از همسایگان که تازه از سفر شمال کشور بازگشته بود، از نظامی بودن و درجه‌ی بالای پدرم بسیار شگفت‌زده شد؛ زیرا تاکنون از چنین جایگاهی بی‌اطلاع بود.

واقعیت این است که هرچقدر مسئولان از مردم فاصله بگیرند، مردم نیز احساس می‌کنند که این افراد مسیر خود را جدا کرده‌اند و فاصله‌ها بیشتر می‌شود. اما زمانی که مردم می‌بینند یک فرمانده جنگی، مانند دیگر افراد جامعه از همان فروشگاه خرید می‌کند و زندگی‌ای ساده و مردمی دارد، حس نزدیکی و اعتماد بیشتری شکل می‌گیرد و زندگی برای همه دلچسب‌تر می‌شود.

 پدرتان باتوجه به مسئولیت‌های سنگین نظامی، چقدر می‌توانستند برای خانواده وقت بگذارند؟ آیا در چند سالی که در سپاه خدمت می‌کردند، فرصت فراغت منظمی هم برای خود در نظر گرفته بودند؟

پدرم واقعاً طی ۴۶ یا ۴۷ سال، پوتین از پا درنیاورد. قرارگاه خاتم، در واقع قرارگاه عملیاتی کشور است و ماهیت آن مستلزم آمادگی دائم است. وقتی برای نخستین بار پیکر ایشان را دیدیم، همه‌ ما یک جمله گفتیم: «چقدر راحت خوابیده است.» ایشان همیشه صبح‌ها رأس ساعت پنج‌ونیم خانه را ترک می‌کردند و حدود ساعت هشت یا نه شب به منزل بازمی‌گشتند.

بسیاری از فرماندهان دیگر نیز، مانند سردار رشید، شهید حاجی‌زاده، یا سرلشکر نوذری که همراه پدر به شهادت رسیدند، دقیقاً همین سبک زندگی و انضباط را داشتند. در حالی‌که یک فرد عادی معمولاً پس از ۳۰ سال خدمت بازنشسته می‌شود و به زندگی پس از آن می‌پردازد، هر یک از این فرماندهان حدود ۱۶ تا ۱۷ سال بیش از دیگران در سپاه خدمت کرده‌اند.

آن جمله معروف سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که می‌فرمایند «کسی اگر می‌خواهد شهید شود، باید مانند شهدا زندگی کرده باشد»، حقیقتی است که در مورد پدرم نیز صادق است. اما «مثل شهدا زندگی کردن» به معنای ترک دنیا یا بی‌توجهی به خانواده و انتظار کشیدن برای شهادت با اصابت موشک نیست. ملاک، اخلاق درست، رفتار مردمی و زندگی سالم است. می‌توان هم به خانوادگی رسیدگی کرد و هم در مسیر جهاد حرکت داشت.

شهید شادمانی تا آخرین لحظه‌ی زندگی، با همین رویکرد زیست. حتی زمانی که جنگ آغاز شد، ما با هم درباره برنامه‌هایی صحبت کرده بودیم که قرار بود پس از پایان درگیری‌ها، آن‌ها را با هم اجرا کنیم.

رابطه‌تان با پدر چطور بود؟!

با هم خیلی رفیق بودیم، ولی ارتباط ما بسیار رسمی بود. زمانی که به معراج رفتیم، روی تابوت خم شدم تا ایشان را در آغوش بگیرم. بقیه تعجب کردند و یکی می‌خواست من را آرام کند که گفتم: من تا حالا رویم نشده بود ایشان را بغل کنم! ولی همیشه پدربا ما رفیق بود. اگر سؤالی داشتیم، کاری داشتیم، مشورتی داشتیم، می‌توانستیم روی پدر حساب کنیم. با اینکه همه می‌گویند شما چقدر محکم هستید و این‌ها، هنوز باور نکرده‌ام که ایشان رفته‌اند. واقعاً حس می‌کنیم که جسمش دیگر نیست، ولی حضورش برای ما خیلی بیشتر شده است. با این‌که من پسر کوچک ایشان بودم، تمام کارهای تدفین شهید را انجام دادم و می‌دانستم تنها تصویری که دیگر تکرار نمی‌شود، این تصویر است.

اگر پیکری که به خاک می‌سپردم، برادرم بود، اگر رفیقم بود، اگر دوستم بود، واقعاً سخت نبود؛ اما داشتم پدرم را به خاک می‌سپردم. ولی چون نگاهمان به ایشان به عنوان «شهید» بود و نه «مرحوم علی شادمانی»، این استقامت را داریم. اگر «مرحوم علی شادمانی» بودند، این‌جوری ننشسته بودم؛ غصه داشتم، غم داشتم. در حالی که اکنون همه‌اش برای ما افتخار است.

برای ما، کمی بیشتر از این ارتباط صحبت کنید؛ دیدن اینکه دیگر اتاق کار پدر خالی است، چه احساسی دارد؟ آیا به محل کارشان مرتب سر می‌زدید؟

امروز صبح من رفتم سر کار ایشان و در را باز کردم، دیدم پدر دیگر نیستند. همه‌جا خالی‌ست و خلوت است. لباس درجه‌دارشان آویزان است، پرونده‌ها روی میزشان باز است. اتاق پشتی داشت ایشان در محل کارشان که ظهرها برای نماز خواندن یا استراحت آن‌جا می‌رفتند. بعضی وقت‌ها وقت نماز ظهر از من می‌پرسیدند: «کجایی؟ بیا کارت دارم» و هیچ کاری هم نداشت.

در یکی از این نماز خواندن‌ها، خیلی شرمنده شدم. ایشان اصرار بسیار کردند که من جلو بایستم و ایشان به من اقتدا کنند؛ پدر گفتند که: من تو را قبول دارم. من در آن زمان، یک احساس حقارت ویژه را تجربه کردم.

با شهادت ایشان، ما ظاهراً خسارت سنگینی متحمل شدیم و گنجی بزرگ را از دست دادیم. اما به نقطه‌ای رسیدیم که باور داریم همان موشکی که کودکان غزه را به شهادت می‌رساند، پدر مرا نیز آسمانی کرد و این، افتخاری بزرگ برای ماست.

مسئول معراج، آقا ابوذر، به من گفت: «می‌دانی چرا سربند “یا زهرا (س)” را برای پدرت بستم؟» پرسیدم چرا؟ پاسخ داد: «زیرا حاج‌آقا از پهلو شهید شده بود؛ دستش قطع شده، پایش از کار افتاده و لبش پاره شده بود.» من تصور می‌کردم وضعیت تنها در همین حد است. اما روزی که آمدم تا سربند را کنار بزنم و کفن را ببندم، متوجه شدم که پیکر ایشان پر از قطعات بتن و ترکش است. شهادت پدرم به این شکل، و شباهت کاملش با مظلومان تاریخ، مایه افتخار ماست.

شهید سید حسن نصرالله جمله‌ای دارد که می‌گوید: «ما به شهدا نمی‌گوییم خدا نگهدار، بلکه می‌گوییم به امید دیدار.» هنگامی که خواستم لَحد اول را بر پیکر پدر بگذارم، صورتش را بوسیدم و گفتم: «یادت نرود؛ خیلی طول نکشد که به دیدارت برسیم.» ان‌شاءالله که ظهور حضرت ولی‌عصر (عج) نزدیک باشد و شهدا بازگردند و ما آنان را دوباره ببینیم. اما به هر ترتیب که باشد، احساس می‌کنم با این روحیه، توان صبر طولانی برای دیدار دوباره‌اش را ندارم.

به عنوان فرزند سپهبد علی شادمانی، همدلی و همراهی اقشار گوناگون مردم ایران در این دفاع مقدس را چطور می‌بینید؟

شهدای ما در این جنگ، از فرمانده و متخصص هوافضا گرفته تا فردی که کنار لانچر و پدافند می‌نشیند، حضور داشتند. غیر از این‌ها، پرستار، پزشک و انسان‌های عادی نیز در میان شهدا بودند. چه نامی از آنان برده شود و چه نه؛ چه دانشمند هسته‌ای باشند و چه از نیروهای امنیتی که نامی از آنان برده نمی‌شود، همگی برای ما همانند سپهبد علی شادمانی‌اند. این‌گونه نیست که یک نفر فقط عنوانی به دوش بکشد؛ آن پرستار نیز برای ما سپهبد است، آن کارگری که شهید شده نیز همین‌طور، و حتی آن کودک شش‌ماهه‌ای که تابوتش بالاتر از سایر تابوت‌ها قرار داشت، همان شأن و جایگاه را برای ما دارد. همه‌شان برای ما عزیز و بزرگوارند.

وقوع این جنگ، امری پیش‌بینی‌پذیر بود و از پیش نیز پیش‌بینی شده بود؛ اما اینکه در چه سطحی و با چه الگویی پیش برود، دقیق مشخص نبود. تصور من، به‌عنوان فردی غیرمتخصص، این بود که شاید اسرائیل مثلاً یک مرکز هسته‌ای، یک پالایشگاه، یا یکی از مراکز صنایع دفاعی را هدف قرار دهد؛ یعنی در سطحی بالاتر از سطح کنونی وارد عمل شود.

برخی از افراد، به‌ویژه حتی نزدیک‌ترین کسان‌مان، نگاه ساده‌انگارانه و فانتزی به این موضوع دارند و تصور می‌کنند دکمه‌ای وجود دارد که با فشردن آن، اسرائیل به‌طور کامل نابود می‌شود. نمی‌دانند که ما در حال مبارزه با تمام نیروهای شیطانی جهان هستیم و بسیاری از قدرت‌های جهانی نیز پشتیبان این رژیم‌اند. با وجود اینهمه حمایت، همان یک موشکی که به تل‌آویو اصابت می‌کند، برای نمایش اقتدار ما کافی است؛ چه رسد به حملات مداومی که ایران داشته است.

 انتصاب و شهادت سریع الوقوع پدرتان برای شما و خانواده عجیب نبود؟

ایشان در جلسه‌ی سران حضور داشتند. همان‌گونه که در رسانه‌ها نیز مطرح شد و برخی از مسئولان سیاسی و رئیس‌جمهور به آن اشاره کردند، رژیم صهیونیستی آن مکان را هدف قرار داد. حاج‌آقا، همچون سایر سران، از محل خارج شدند و چند عملیات دیگر را نیز علیه اسرائیل فرماندهی کردند. در همان روزی که رژیم صهیونیستی ساختمان صدا و سیما را مورد حمله قرار داد، ایران به‌شدت پاسخ داد. فرماندهی آن عملیات‌ها نیز برعهده‌ی پدر بود. اما در روزهای بعد، در جریان جنگ، ایشان هدف حمله قرار گرفتند. 
شبکه‌ ۱۴ اسرائیل تحلیلی منتشر کرده بود که به‌نقل از مقامات این رژیم می‌گفت: «علی شادمانی باید حذف می‌شد، چون فرمانده جنگ بود، به رهبر ایران بسیار نزدیک بوده و در کمتر از ۱۲ ساعت، ورق جنگ را برگرداند و ساختار فرماندهی را بازسازی کرد.» بنابراین از نظر آنان، پدر فردی خطرناک بود.

عکسی هست از شهید شادمانی و آقای رشید که در کنار رهبر انقلاب ایستاده‌اند و به ایشان ابراز ارادت می‌کنند. معمولاً قرارگاه خاتم، هر یک یا دو هفته یک‌بار، جلسه‌ای منظم با رهبر انقلاب داشت. تا سال ۱۳۹۵، فرماندهی قرارگاه خاتم با خودِ رهبر انقلاب بود بود و این ارتباط همیشه وجود داشت، اما در همین چند روز که حاج‌آقا فرماندهی قرارگاه را برعهده داشتند، این ارتباط صمیمانه‌تر و نزدیک‌تر شده بود و جلسات نیز اندکی مفصل‌تر برگزار می‌شد

ما قرار بود با آقای جعفر اسدی مصاحبه‌ای انجام دهیم. اتاق ایشان کنار اتاق پدرم بود، اما چون فضای کافی نداشت، پدرم اتاق خود را در اختیار ما قرار دادند. پس از پایان مصاحبه، ایشان به اتاقشان برگشتند. بچه‌ها پیشنهاد دادند با شهید شادمانی عکس بگیریم. ایشان گفتند: «من عکس زیاد دارم.» من در حضور دوستانم به پدرم گفتم: «عکس شهادتیِ جدید ندارید!» بالاخره راضی شدند و باهم عکس گرفتیم. در بسیاری از بنرهایی که بعد از شهادت ایشان چاپ شد، از همان عکس استفاده شد.

 کمی از تواضع و سبک زندگی ساده سپهبد شادمانی و دوستان ایشان بگویید:

آقای رشید، فرماندهِ فرماندهان بود، اما همواره خود را در سایه نگه می‌داشت. در جایگاهی با آن سطح از مسئولیت، بسیار دشوار است که تواضع بورزی، آن هم تواضعی که نمایشی نباشد؛ درعین‌حال به به فرمانده‌ای که روزی، شاگرد تو بوده است میدان بدهی. ارتباط میان ایشان و دیگر فرماندهان، رابطه‌ای دوستانه بود، نه رقابتی.

سردار باقری، با تمام دلاوری‌هایش، در مسیر آقای رشید گام نهاده بود؛ از اطلاعات سپاه تا اطلاعات عملیات ستاد کل. آنان همراه با یکدیگر جلو آمدند. با این‌حال، پس از شهادت آقای رشید، در بسیاری از بنرها، تصویر فرماندهانی که از زیرمجموعه‌های ایشان بودند، با ابعاد بزرگ و در جایگاه برجسته قرار گرفت، و عکس خود ایشان پایین‌تر و کوچک‌تر درج شد. این در حالی است که اگر چهره‌هایی چون حاج قاسم سلیمانی و دیگران در مقطعی معروف شدند، اقتضای زمان بود؛ در آن بازه می‌بایست این شهید شناخته می‌شد.

در عید مبعث، همه‌ی مسئولان برای دیدار با رهبر انقلاب می‌روند. یک‌بار، پدر ظهر هنگام مشغول گشتن کیف خود بود که ناگهان کارت دعوت برای دیدار را پیدا کرد و به یاد آورد که دعوت شده است. ایشان در این‌گونه مراسم‌ها کمتر شرکت می‌کردند. حتی زمانی که در ایام محرم و فاطمیه، از سوی دفتر رهبری دعوت می‌شدند که جلو بنشینند، نمی‌پذیرفتند و همواره سعی داشتند از شیوه‌هایی که امکان ورود ویژه یا بدون صف را فراهم می‌کرد، پرهیز کنند.

شهید شادمانی، به زندگی ساده و عادی علاقه‌مند بودند. خودشان در ابتدا، فردی روستایی و کشاورز بودند؛ سپس معلم شدند. در سال ۱۳۵۸، زمانی که دوستشان؛ تقی بهمنی، به ایشان گفت نهادی به نام «سپاه» تشکیل شده و پیشنهاد داد که به آن بپیوندند، مسیر زندگی‌شان تغییر کرد. جنگ تحمیلی هشت سال به طول انجامید؛ معادل ۹۶ ماه؛ اما حاج‌آقا بیش از ۱۰۸ ماه سابقه حضور در جبهه داشتند؛ یعنی حتی پیش از آغاز رسمی جنگ در کردستان حضور داشتند و پس از آن نیز در مناطق جنگی باقی ماندند و همواره با همین شیوه‌ی ساده و بی‌تکلف زندگی کردند.

صبح روزی که به دفترشان رفتم، کاغذی بر روی میز ایشان دیدم که توصیه‌ای را با خطی خوش بر آن نوشته بودند؛ توصیه‌ای برای خواندن نماز در اول وقت.

انتهای پیام/ ح

فرزند شهید شادمانی و تفسیر «مثل شهدا زندگی کردن»/ ما در حال مبارزه با تمام نیرو‌های شیطانی جهان هستیم

منبع خبر

فرزند شهید شادمانی و تفسیر «مثل شهدا زندگی کردن»/ ما در حال مبارزه با تمام نیرو‌های شیطانی جهان هستیم بیشتر بخوانید »