وقتی رسما گرای ترور شهید شهریاری را دادند +فیلم
وقتی رسما گرای ترور شهید شهریاری را دادند +فیلم بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ۱۰ سال پیش در چنین روزی خبر ترور و شهادت شهید مجید شهریاری، دانشمند هستهای کشورمان قلب میلیونها ایرانی را به درد آورد و یک بار دیگر دشمن که نتوانسته بود پیشرفتهای علمی جمهوری اسلامی ایران را تاب بیاورد، دست به جنایتی دیگر زد تا به گمان خام خودش مقابل پیشرفتهای روزافزون علمی و هستهای را بگیرد. امروز به بهانه سالروز شهادت شهید شهریاری به بازخوانی زندگینامه این شهید بزرگوار پرداختیم که در ادامه میخوانید.
شهید مجید شهریاری در سال ۱۳۴۵ در زنجان متولد شد. وی متاهل و دارای دو فرزند به نامهای محسن و زهرا بود. همسر این شهید بزرگوار، بهجت قاسمی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی است.
وی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زنجان، دوره کارشناسی را در رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه صنعتی امیر کبیر (از سال ۱۳۶۳ تا سال ۱۳۶۸ )، دوره کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی هستهای در دانشگاه صنعتی شریف (از سال ۱۳۶۹ تا سال ۱۳۷۱) و دوره دکترا را در رشته مهندسی هستهای در دانشگاه امیرکبیر (از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۷ ) گذارند. بدین تربیت، این شهید عزیز تمام تحصیلات خود را در کشور جمهوری اسلامی ایران گذرانده است.
شهید شهریاری پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه امیرکبیر به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه مشغول به کار شد. شروع به کارش به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاه شهید بهشتی در دانشکده مهندسی هستهای و در گروه آمورشی کاربرد پرتوها با مرتبه استادیاری پیمانی بود.
وی در ۲۸ اردیبهشت ۸۳ از مرتبه پیمانی به مرتبه رسمی آزمایشی تغییر وضعیت داد و حدود چهار سال بعد از شروع به کار به مرتبه دانشیاری ارتقاء پیدا کرد.
در این مرحله از ارتقاء، نمره کیفیت آموزشیاش در چهار سال تدریس در دوره استادیاری نمره ۱۸.۵ (از بیست) و در امر پژوهش با چاپ ۱۰ مقاله علمی پژوهشی در مجلات علمی بین المللی، ارائه سخنرانی در ۲۱ کنفرانس بین المللی، راهنمایی و مشاوره ۲۰ دانشجوی کارشناسی ارشد و راهنمایی ۳ دانشجوی دکترا و بالاخره اجرای ۵ طرح پژوهشی با امتیازی بالا به مرتبه دانشیاری ارتقاء پیدا کرد.
شهید شهریاری سال ۱۳۸۸ و بر اساس تصویب هیات ممیزه به درجه استادی ارتقاء پیدا کرد. در واقع بعد از چهار سال دوره دانشیاری و حدود هشت سال از زمان شروع به کار که حداقل زمان لازم برای برای ارتقاء به درجه استادی است، به این مرتبه ارتقاء یافت. نمره کیفیت تدریس وی در دوره دانشیاری ۱۹.۴۶ از ۲۰ بود. به علاوه، فقط از ماده ۲ آئین نامه ارتقاء، ۱۱۵.۸۳ امتیاز کسب کرد. جمع امتیازهای وی برای ارتقاء به مرتبه استادی ۱۶۹.۷۹ بود. در دوره دانشیاری، استاد راهنمای ۱۷ دانشجوی کارشناسی ارشد و ۵ دانشجوی دکترا بود و ۲۱ مقاله تخصصی در مجلات علمی پژوهشی به چاپ رساند. همچنین در ۲۴ کنفرانس بین المللی به ایراد سخنرانی در رشته تخصصی خود پرداخت و در این دوره مجری ۵ طرح پژوهشی بود.
* مشاغل اجرایی شهید شهریاری
شهید شهریاری از سال ۸۳ تا زمان شهادت نماینده دانشگاه شهیدبهشتی در امور اجرایی همکاری با سازمان انرژی هستهای بود. وی همچنین عضویت در انجمن هستهای ایران، مدیریت گروه کاربرد پرتوها، عضویت در شورای آزمایشگاه و شورای فناوری دانشگاه، عضویت در کمیته تخصصی فنی و مهندسی هیات ممیزه، مشاور جمهوری اسلامی ایران در پروژه سزامی و برگزاری چهار کمیته علمی و کارگاه آموزش را در پرونده اجرایی خود داشت.
* زمان شهادت
شهید مجید شهریاری دانشمند فرزانه و استاد فیزیک هستهای دانشگاه شهید بهشتی ایران سرانجام در تهران در ۸ آذر ۱۳۸۹ توسط رژیم صهیونیستی و باهمکاری اطلاعاتی منافقین در یک عملیات تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل شد.
* همسر شهید شهریاری: مراسم ازدواج ما در سلفسرویس اساتید دانشگاه امیرکبیر برگزار شد
بهجت قاسمی همسر شهید مجید شهریاری میگوید: زمانی وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شدم که به تازگی دوره کارشناسی خود را به اتمام رسانده بودم و هنوز شهید شهریاری را نمیشناختم. چند سالی را در دانشگاه صنعتی امیرکبیر حضور داشتم و بالاخره در مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی هستهای از دانشگاه صنعتی شریف قبول شدم و در این دانشگاه بود که با شهید شهریاری آشنا شدم.
وی افزود: شهید شهریاری دانشجوی نمونه و به قولی تاپ دانشکده مهندسی هستهای دانشگاه صنعتی شریف بود. او را در ابتدا در ترم اول تحصیل خود دیدم و همیشه وی در سایت دانشگاه حضور داشت و به قولی مرجع دانشگاه و دانشجویان بود.
همسر شهیدشهریاری ادامه داد: همسرم فردی آرام و ساکت بود و دائماً با دانشجویان در مباحث علمی به بحث میپرداخت و اساتید دانشگاه صنعتی شریف بسیار وی را دوست داشتند. در ترم دوم تحصیلی خود کرسی درسی برپا داشت و در این کلاس بیشتر با شهید شهریاری آشنا شدم.
این استاد دانشگاه بیان داشت: مراسم ازدواج من و شهید شهریاری در سلفسرویس اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد که به نظرم اکنون این محل به یک محل اداری تبدیل شده است و به یاد دارم که پس از آن با لباس عروس به خوابگاه رفتیم و زندگی بیتکلف خود را آغاز کردیم.
وی افزود: شهید شهریاری از نظر رفتاری بسیار نمونه و فردی بسیار متشرع بود. در کلاس درس سن و سال من از بقیه دانشجویان بیشتر بود و در آن حین کارمند دانشگاه صنعتی امیرکبیر هم بودم و دانشجویان جوانتر از متشرع بودن شهید شهریاری بسیار تعریف و تمجید میکردند و این امر باعث میشد تا وی را بیشتر بشناسم.
همسر شهید شهریاری تصریح کرد: پس از ازدواج با شهید شهریاری عمق رفتار نمونه و متشرع بودنش را در زندگی شخصی خودمان دیدم و نماز شب خواندن همسرم را مشاهده کردم. در شب اول ازدواجمان سجاده نماز شب شهید شهریاری پهن بود. شهید شهریاری بسیار مبادی اخلاق بود و ادب، نگاه، صحبت، رفتار و تقدم سلام وی همیشه زبانزد بود.
وی افزود: در زمانی که قرار بود پایاننامه خود را ارائه دهم تا ساعت ۲۲ یا ۲۳ در خارج از منزل حضور داشتم و وی در این برهه در فعالیتهای منزل نیز کمک میکرد.
یادم هست برای انجام کاری به کرج رفته بودم با شهید شهریاری تماس گرفتم و به وی گفتم برای فرزندانمان غذا درست کند که وی بدون ریختن روغن و نمک برای فرزندان نیمرو درست کرده بود. سالهایی که با شهید شهریاری زندگی کردم بسیار مرا رعایت میکرد و به جرأت میتوانم بگویم لقمه غیر حلالی وارد زندگی ما نشد.
قاسمی با تأکید براینکه شهید شهریاری علاقه داشت آنچه را که فرا گرفته به همه منتقل کند، تصریح کرد: شهید شهریاری بارها تا ساعت یک تا دو نیمهشب در خارج از منزل میماند و هنگامی که از وی میپرسیدم کجا بودی؟ میگفت تز درسی یکی از دوستان به مشکلی برخورده بود و در سایت کامپیوتری دانشگاه برای رفع این مشکل حضور داشتم. شهید شهریاری به دانشجویان خود بسیار کمک میکرد و برایشان وقت میگذاشت که در این خصوص به وی میگفتم وقت خودم را حلالت میکنم اما باید برای فرزندانمان وقت صرف کنیم.
همسر شهید شهریاری با بیان اینکه همسرم در انجام واجبات و ترک محرمات نیز به اندازه جدیت در مسائل علمی جدی بود، خاطرنشان کرد: شهید شهریاری حتی در برخی عروسیها حضور پیدا نمیکرد و با کسی هم تعارف نداشت. میگفت وقتی قرار است حلالی حرام شود در آن محل حضور پیدا نمیکنم.
قاسمی با اشاره به اینکه همسرم بسیار مراقبت میکرد تا حلال را حرام نکند، تأکید کرد: شهید شهریاری مطالعه تفسیر قرآن را هرگز رها نمیکرد و تفسیر آیتالله جوادی آملی را به صورت کتاب و نرمافزار همیشه همراه خود داشت. در خانه بخشهایی از تفسیر قرآن را برای من و فرزندان بیان میکرد و همچنین ارادت خاصی به حافظ داشت.
وی افزود: شهید شهریاری شعرهای حافظ را میخواند و آرامآرام اشک میریخت. برخی اوقات روبروی من مینشست و شعر میخواند و نمیدانم در این اشعار چه میدید که اشک میریخت. به نظرم این قانون الهی بود که همسرم شهید شود و واقعاً لیاقت وی شهادت بود و شاید به همین دلیل است که خداوند صبر عظیمی به من داده است.
همسر شهید شهریاری اظهار داشت: آیتالله جوادی آملی در مراسم چهلم همسرم در اطلاعیهای اعلام کرد: «همسر و خانواده شهید شهریاری مطمئن باشند که وی در روح و ریحان است. اگر با دو دست پر به بارگاه الهی راه یافت، نه تنها مشکل خودش را حل میکند بلکه مشکل دیگران را هم برطرف میکند و از دیگران شفاعت خواهد کرد.»
وی افزود: آیتالله جوادی آملی شخصیت کمی نیست و طی چند سال اخیر با ایشان حشر و نشر داشتیم و به صورت خانوادگی خدمت ایشان میرسیدیم.
قاسمی با بیان اینکه یقین دارم جایی که اکنون شهید شهریاری است بسیار خوب است و به منزل خود نیز نظر دارد، گفت: از دو یا سه روز پیش از حادثه تا آخرین لحظاتی که با همسرم بودم ارتباط عاطفی بسیاری بین ما برقرار شده بود. اگر آرامش درونی من نبود فکر میکنم نمیتوانستم دوری شهید شهریاری را تحمل کنم و باید باور داشته باشید که حضورش را در منزل حس میکنم.
همسر شهید شهریاری تصریح کرد: شهید شهریاری به من و فرزندانم حتی اکنون که به شهادت رسیده آرامش میدهد و باید این نکته را توجه داشت که خداوند توفیق داد که به عنوان همسر در کنارش بودم. شهید شهریاری از نظر روحی بسیار به من نزدیک بود و در همه موارد زندگی با یکدیگر مشورت میکردیم. امیدوارم همسرم در پیشگاه خداوند متعال ما را از یاد نبرد و شفیع ما باشد.
* چگونگی شهادت شهید شهریاری
همسر شهید شهریاری در گفتوگویی با خبرنگار واحد مرکزی خبر ماجرای آن حادثه تلخ و فراموش نشدنی را اینگونه توصیف میکند: روز قبل از حادثه دکتر از دانشگاه به من زنگ زد و گفت در دانشگاه جلسهای هست که من هم باید بروم، چون من یک طرح در دست اجرا داشتم که مدتی بود به مشکل خورده بودم و دکتر گفت مشکل طرح من در آن جلسه حل میشود. فردای آن روز من خیلی خوشحال بودم.
صبح روز بعد با دکتر از منزل بیرون رفتیم. به علت آلودگی هوا و زوج و فرد شدن خودروها، دکتر نمی توانست خودرو بیاورد به همین دلیل با خودروی من رفتیم و به پسرم محسن هم گفتیم با ما بیاید اما گفت کلاس دانشگاه او ساعت ۱۰ صبح است و نیامد و این لطف خدا بود که نیاید تا شاهد این حادثه تلخ نباشد.
شهیدشهریاری و راننده جلو نشستند و من هم عقب، دکتر مطابق معمول که بیشترین استفاده را از وقتش می کرد در ماشین شروع به گوش کردن تفسیر قرآن آیت اله جوادی آملی کرد، حدود پانصد، ششصد متر در بزرگراه ارتش رفته بودیم که یک موتوری نزدیک ماشین شد در همین حین راننده فریاد زد دکتر برو بیرون.
شهیدشهریاری پس از فریاد راننده گفت چی شده؟ من چون کمربند نداشتم بلافاصله از ماشین پیاده شدم راننده هم سریع پیاده شد من رفتم در سمت دکتر را باز کنم تا دکتر سریع پیاده شود که در همین حین بمب جلوی صورت من منفجر شد. بیهوش نشدم، حرارت اولیه انفجار را در صورتم احساس میکردم. خواستم بروم به مجید کمک کنم اما نمیتوانستم حرکت کنم و فقط میگفتم مجید من. راننده آمد بالای سر من به او گفتم برو مجید را کمک کن اما راننده که آمد بالای سر مجید، دیدم توی سر خود می زند. یک نگاه به من میکرد و یک نگاه به مجید. دیدم کسی نبود کمک کند خودم را کشان کشان رساندم به درب خودرو دیدم مجید بی سر و صدا سرش به سمت راننده بی حرکت افتاده، فهمیدم که مجید شهید شده در این دقایق من فقط داد می زدم و ناله می کردم مجید من.
وی ادامه میدهد: لحظهای بعد فهمیدم روی برانکارد نیروهای امداد هستم، بی اختیار تا یاد مجید افتادم صحنه کربلا به ذهنم خطور کرد که سر فرزند زهرا (س) را بریدند و چه بلاهایی که بر سر اهل بیت نیاوردند اما مجید من که خاک پای انها هم نمیشود. پس از آن گفتم الحمدلله…
همسر شهید شهریاری میگوید: بعد از شهادت شهید علیمحمدی به ما هم تذکر داده بودند که مراقب باشیم و ما هم جدی گرفته بودیم اما می گفتیم هر چه خدا بخواهد میشود حتی برخی اوقات در جمع دوستان خانوادگی شوخی میکردیم که این بار شهادت نوبت همسر شماست یا من. در مجموع دوری مجید خیلی برای من و فرزندان سخت است. البته فقدان مجید برای جامعه علمی هم دشوار است. اما مطمئنم که راه مجید ادامه پیدا خواهد کرد.
همسر شهید شهریاری می افزاید: مجید واقعا آماده شهادت بود چون وقتی زندگی این مرد را مرور می کنم می بینم رویه مجید در زندگی هیچ سرانجامی جز شهادت نداشت.
امروز هفت سال از هشتم آذر ۸۹ که پیکر بی جان شهید شهریاری روی دست هزاران نفر از مردم این سرزمین به امام زاده صالح برده شد و در آنجا آرام گرفت، میگذرد؛ مردم ما هیچگاه یاد و خاطره شهید شهریاری و شهدای علمی و هستهای کشورمان را فراموش نخواهند کرد. امیدواریم مسئولان نظام هم پاسدار دستاوردهای عظیم و خون این شهدای گرانقدر باشند.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ۱۰ سال پیش در چنین روزی خبر ترور و شهادت شهید مجید شهریاری، دانشمند هستهای کشورمان قلب میلیونها ایرانی را به درد آورد و یک بار دیگر دشمن که نتوانسته بود پیشرفتهای علمی جمهوری اسلامی ایران را تاب بیاورد، دست به جنایتی دیگر زد تا به گمان خام خودش مقابل پیشرفتهای روزافزون علمی و هستهای را بگیرد. امروز به بهانه سالروز شهادت شهید شهریاری به بازخوانی زندگینامه این شهید بزرگوار پرداختیم که در ادامه میخوانید.
شهید مجید شهریاری در سال ۱۳۴۵ در زنجان متولد شد. وی متاهل و دارای دو فرزند به نامهای محسن و زهرا بود. همسر این شهید بزرگوار، بهجت قاسمی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی است.
وی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زنجان، دوره کارشناسی را در رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه صنعتی امیر کبیر (از سال ۱۳۶۳ تا سال ۱۳۶۸ )، دوره کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی هستهای در دانشگاه صنعتی شریف (از سال ۱۳۶۹ تا سال ۱۳۷۱) و دوره دکترا را در رشته مهندسی هستهای در دانشگاه امیرکبیر (از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۷ ) گذارند. بدین تربیت، این شهید عزیز تمام تحصیلات خود را در کشور جمهوری اسلامی ایران گذرانده است.
شهید شهریاری پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه امیرکبیر به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه مشغول به کار شد. شروع به کارش به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاه شهید بهشتی در دانشکده مهندسی هستهای و در گروه آمورشی کاربرد پرتوها با مرتبه استادیاری پیمانی بود.
وی در ۲۸ اردیبهشت ۸۳ از مرتبه پیمانی به مرتبه رسمی آزمایشی تغییر وضعیت داد و حدود چهار سال بعد از شروع به کار به مرتبه دانشیاری ارتقاء پیدا کرد.
در این مرحله از ارتقاء، نمره کیفیت آموزشیاش در چهار سال تدریس در دوره استادیاری نمره ۱۸.۵ (از بیست) و در امر پژوهش با چاپ ۱۰ مقاله علمی پژوهشی در مجلات علمی بین المللی، ارائه سخنرانی در ۲۱ کنفرانس بین المللی، راهنمایی و مشاوره ۲۰ دانشجوی کارشناسی ارشد و راهنمایی ۳ دانشجوی دکترا و بالاخره اجرای ۵ طرح پژوهشی با امتیازی بالا به مرتبه دانشیاری ارتقاء پیدا کرد.
شهید شهریاری سال ۱۳۸۸ و بر اساس تصویب هیات ممیزه به درجه استادی ارتقاء پیدا کرد. در واقع بعد از چهار سال دوره دانشیاری و حدود هشت سال از زمان شروع به کار که حداقل زمان لازم برای برای ارتقاء به درجه استادی است، به این مرتبه ارتقاء یافت. نمره کیفیت تدریس وی در دوره دانشیاری ۱۹.۴۶ از ۲۰ بود. به علاوه، فقط از ماده ۲ آئین نامه ارتقاء، ۱۱۵.۸۳ امتیاز کسب کرد. جمع امتیازهای وی برای ارتقاء به مرتبه استادی ۱۶۹.۷۹ بود. در دوره دانشیاری، استاد راهنمای ۱۷ دانشجوی کارشناسی ارشد و ۵ دانشجوی دکترا بود و ۲۱ مقاله تخصصی در مجلات علمی پژوهشی به چاپ رساند. همچنین در ۲۴ کنفرانس بین المللی به ایراد سخنرانی در رشته تخصصی خود پرداخت و در این دوره مجری ۵ طرح پژوهشی بود.
* مشاغل اجرایی شهید شهریاری
شهید شهریاری از سال ۸۳ تا زمان شهادت نماینده دانشگاه شهیدبهشتی در امور اجرایی همکاری با سازمان انرژی هستهای بود. وی همچنین عضویت در انجمن هستهای ایران، مدیریت گروه کاربرد پرتوها، عضویت در شورای آزمایشگاه و شورای فناوری دانشگاه، عضویت در کمیته تخصصی فنی و مهندسی هیات ممیزه، مشاور جمهوری اسلامی ایران در پروژه سزامی و برگزاری چهار کمیته علمی و کارگاه آموزش را در پرونده اجرایی خود داشت.
* زمان شهادت
شهید مجید شهریاری دانشمند فرزانه و استاد فیزیک هستهای دانشگاه شهید بهشتی ایران سرانجام در تهران در ۸ آذر ۱۳۸۹ توسط رژیم صهیونیستی و باهمکاری اطلاعاتی منافقین در یک عملیات تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل شد.
* همسر شهید شهریاری: مراسم ازدواج ما در سلفسرویس اساتید دانشگاه امیرکبیر برگزار شد
بهجت قاسمی همسر شهید مجید شهریاری میگوید: زمانی وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شدم که به تازگی دوره کارشناسی خود را به اتمام رسانده بودم و هنوز شهید شهریاری را نمیشناختم. چند سالی را در دانشگاه صنعتی امیرکبیر حضور داشتم و بالاخره در مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی هستهای از دانشگاه صنعتی شریف قبول شدم و در این دانشگاه بود که با شهید شهریاری آشنا شدم.
وی افزود: شهید شهریاری دانشجوی نمونه و به قولی تاپ دانشکده مهندسی هستهای دانشگاه صنعتی شریف بود. او را در ابتدا در ترم اول تحصیل خود دیدم و همیشه وی در سایت دانشگاه حضور داشت و به قولی مرجع دانشگاه و دانشجویان بود.
همسر شهیدشهریاری ادامه داد: همسرم فردی آرام و ساکت بود و دائماً با دانشجویان در مباحث علمی به بحث میپرداخت و اساتید دانشگاه صنعتی شریف بسیار وی را دوست داشتند. در ترم دوم تحصیلی خود کرسی درسی برپا داشت و در این کلاس بیشتر با شهید شهریاری آشنا شدم.
این استاد دانشگاه بیان داشت: مراسم ازدواج من و شهید شهریاری در سلفسرویس اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد که به نظرم اکنون این محل به یک محل اداری تبدیل شده است و به یاد دارم که پس از آن با لباس عروس به خوابگاه رفتیم و زندگی بیتکلف خود را آغاز کردیم.
وی افزود: شهید شهریاری از نظر رفتاری بسیار نمونه و فردی بسیار متشرع بود. در کلاس درس سن و سال من از بقیه دانشجویان بیشتر بود و در آن حین کارمند دانشگاه صنعتی امیرکبیر هم بودم و دانشجویان جوانتر از متشرع بودن شهید شهریاری بسیار تعریف و تمجید میکردند و این امر باعث میشد تا وی را بیشتر بشناسم.
همسر شهید شهریاری تصریح کرد: پس از ازدواج با شهید شهریاری عمق رفتار نمونه و متشرع بودنش را در زندگی شخصی خودمان دیدم و نماز شب خواندن همسرم را مشاهده کردم. در شب اول ازدواجمان سجاده نماز شب شهید شهریاری پهن بود. شهید شهریاری بسیار مبادی اخلاق بود و ادب، نگاه، صحبت، رفتار و تقدم سلام وی همیشه زبانزد بود.
وی افزود: در زمانی که قرار بود پایاننامه خود را ارائه دهم تا ساعت ۲۲ یا ۲۳ در خارج از منزل حضور داشتم و وی در این برهه در فعالیتهای منزل نیز کمک میکرد.
یادم هست برای انجام کاری به کرج رفته بودم با شهید شهریاری تماس گرفتم و به وی گفتم برای فرزندانمان غذا درست کند که وی بدون ریختن روغن و نمک برای فرزندان نیمرو درست کرده بود. سالهایی که با شهید شهریاری زندگی کردم بسیار مرا رعایت میکرد و به جرأت میتوانم بگویم لقمه غیر حلالی وارد زندگی ما نشد.
قاسمی با تأکید براینکه شهید شهریاری علاقه داشت آنچه را که فرا گرفته به همه منتقل کند، تصریح کرد: شهید شهریاری بارها تا ساعت یک تا دو نیمهشب در خارج از منزل میماند و هنگامی که از وی میپرسیدم کجا بودی؟ میگفت تز درسی یکی از دوستان به مشکلی برخورده بود و در سایت کامپیوتری دانشگاه برای رفع این مشکل حضور داشتم. شهید شهریاری به دانشجویان خود بسیار کمک میکرد و برایشان وقت میگذاشت که در این خصوص به وی میگفتم وقت خودم را حلالت میکنم اما باید برای فرزندانمان وقت صرف کنیم.
همسر شهید شهریاری با بیان اینکه همسرم در انجام واجبات و ترک محرمات نیز به اندازه جدیت در مسائل علمی جدی بود، خاطرنشان کرد: شهید شهریاری حتی در برخی عروسیها حضور پیدا نمیکرد و با کسی هم تعارف نداشت. میگفت وقتی قرار است حلالی حرام شود در آن محل حضور پیدا نمیکنم.
قاسمی با اشاره به اینکه همسرم بسیار مراقبت میکرد تا حلال را حرام نکند، تأکید کرد: شهید شهریاری مطالعه تفسیر قرآن را هرگز رها نمیکرد و تفسیر آیتالله جوادی آملی را به صورت کتاب و نرمافزار همیشه همراه خود داشت. در خانه بخشهایی از تفسیر قرآن را برای من و فرزندان بیان میکرد و همچنین ارادت خاصی به حافظ داشت.
وی افزود: شهید شهریاری شعرهای حافظ را میخواند و آرامآرام اشک میریخت. برخی اوقات روبروی من مینشست و شعر میخواند و نمیدانم در این اشعار چه میدید که اشک میریخت. به نظرم این قانون الهی بود که همسرم شهید شود و واقعاً لیاقت وی شهادت بود و شاید به همین دلیل است که خداوند صبر عظیمی به من داده است.
همسر شهید شهریاری اظهار داشت: آیتالله جوادی آملی در مراسم چهلم همسرم در اطلاعیهای اعلام کرد: «همسر و خانواده شهید شهریاری مطمئن باشند که وی در روح و ریحان است. اگر با دو دست پر به بارگاه الهی راه یافت، نه تنها مشکل خودش را حل میکند بلکه مشکل دیگران را هم برطرف میکند و از دیگران شفاعت خواهد کرد.»
وی افزود: آیتالله جوادی آملی شخصیت کمی نیست و طی چند سال اخیر با ایشان حشر و نشر داشتیم و به صورت خانوادگی خدمت ایشان میرسیدیم.
قاسمی با بیان اینکه یقین دارم جایی که اکنون شهید شهریاری است بسیار خوب است و به منزل خود نیز نظر دارد، گفت: از دو یا سه روز پیش از حادثه تا آخرین لحظاتی که با همسرم بودم ارتباط عاطفی بسیاری بین ما برقرار شده بود. اگر آرامش درونی من نبود فکر میکنم نمیتوانستم دوری شهید شهریاری را تحمل کنم و باید باور داشته باشید که حضورش را در منزل حس میکنم.
همسر شهید شهریاری تصریح کرد: شهید شهریاری به من و فرزندانم حتی اکنون که به شهادت رسیده آرامش میدهد و باید این نکته را توجه داشت که خداوند توفیق داد که به عنوان همسر در کنارش بودم. شهید شهریاری از نظر روحی بسیار به من نزدیک بود و در همه موارد زندگی با یکدیگر مشورت میکردیم. امیدوارم همسرم در پیشگاه خداوند متعال ما را از یاد نبرد و شفیع ما باشد.
* چگونگی شهادت شهید شهریاری
همسر شهید شهریاری در گفتوگویی با خبرنگار واحد مرکزی خبر ماجرای آن حادثه تلخ و فراموش نشدنی را اینگونه توصیف میکند: روز قبل از حادثه دکتر از دانشگاه به من زنگ زد و گفت در دانشگاه جلسهای هست که من هم باید بروم، چون من یک طرح در دست اجرا داشتم که مدتی بود به مشکل خورده بودم و دکتر گفت مشکل طرح من در آن جلسه حل میشود. فردای آن روز من خیلی خوشحال بودم.
صبح روز بعد با دکتر از منزل بیرون رفتیم. به علت آلودگی هوا و زوج و فرد شدن خودروها، دکتر نمی توانست خودرو بیاورد به همین دلیل با خودروی من رفتیم و به پسرم محسن هم گفتیم با ما بیاید اما گفت کلاس دانشگاه او ساعت ۱۰ صبح است و نیامد و این لطف خدا بود که نیاید تا شاهد این حادثه تلخ نباشد.
شهیدشهریاری و راننده جلو نشستند و من هم عقب، دکتر مطابق معمول که بیشترین استفاده را از وقتش می کرد در ماشین شروع به گوش کردن تفسیر قرآن آیت اله جوادی آملی کرد، حدود پانصد، ششصد متر در بزرگراه ارتش رفته بودیم که یک موتوری نزدیک ماشین شد در همین حین راننده فریاد زد دکتر برو بیرون.
شهیدشهریاری پس از فریاد راننده گفت چی شده؟ من چون کمربند نداشتم بلافاصله از ماشین پیاده شدم راننده هم سریع پیاده شد من رفتم در سمت دکتر را باز کنم تا دکتر سریع پیاده شود که در همین حین بمب جلوی صورت من منفجر شد. بیهوش نشدم، حرارت اولیه انفجار را در صورتم احساس میکردم. خواستم بروم به مجید کمک کنم اما نمیتوانستم حرکت کنم و فقط میگفتم مجید من. راننده آمد بالای سر من به او گفتم برو مجید را کمک کن اما راننده که آمد بالای سر مجید، دیدم توی سر خود می زند. یک نگاه به من میکرد و یک نگاه به مجید. دیدم کسی نبود کمک کند خودم را کشان کشان رساندم به درب خودرو دیدم مجید بی سر و صدا سرش به سمت راننده بی حرکت افتاده، فهمیدم که مجید شهید شده در این دقایق من فقط داد می زدم و ناله می کردم مجید من.
وی ادامه میدهد: لحظهای بعد فهمیدم روی برانکارد نیروهای امداد هستم، بی اختیار تا یاد مجید افتادم صحنه کربلا به ذهنم خطور کرد که سر فرزند زهرا (س) را بریدند و چه بلاهایی که بر سر اهل بیت نیاوردند اما مجید من که خاک پای انها هم نمیشود. پس از آن گفتم الحمدلله…
همسر شهید شهریاری میگوید: بعد از شهادت شهید علیمحمدی به ما هم تذکر داده بودند که مراقب باشیم و ما هم جدی گرفته بودیم اما می گفتیم هر چه خدا بخواهد میشود حتی برخی اوقات در جمع دوستان خانوادگی شوخی میکردیم که این بار شهادت نوبت همسر شماست یا من. در مجموع دوری مجید خیلی برای من و فرزندان سخت است. البته فقدان مجید برای جامعه علمی هم دشوار است. اما مطمئنم که راه مجید ادامه پیدا خواهد کرد.
همسر شهید شهریاری می افزاید: مجید واقعا آماده شهادت بود چون وقتی زندگی این مرد را مرور می کنم می بینم رویه مجید در زندگی هیچ سرانجامی جز شهادت نداشت.
امروز هفت سال از هشتم آذر ۸۹ که پیکر بی جان شهید شهریاری روی دست هزاران نفر از مردم این سرزمین به امام زاده صالح برده شد و در آنجا آرام گرفت، میگذرد؛ مردم ما هیچگاه یاد و خاطره شهید شهریاری و شهدای علمی و هستهای کشورمان را فراموش نخواهند کرد. امیدواریم مسئولان نظام هم پاسدار دستاوردهای عظیم و خون این شهدای گرانقدر باشند.
۸ آذر، سالروز شهادت دکتر مجید شهریاری، دانشمند بزرگ هسته ای ایران بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سریال تاریخی «بوم و بانو» ساخته سعید سلطانی، چهارشنبه هفتهای که پشت سر گذاشتیم، پس از پخش 41 قسمت به پایان رسید. پخش این سریال بهانهای شد تا با افسانه ناصری که نقش شخصیت «آرنوش» را در سریال بازی کرده بود، درباره این مجموعه، حضور موفق او در نمایش خانگی با سریال «همگناه» و فعالیت جدیدش در تلویزیون که سریال «صبح روز بعد» با موضوع زندگی شهید شهریاری است،گفتوگو کنیم که در ادامه میخوانید.
قبلا در گفتوگویی از نقش کلیشهای مادر در سریالها انتقاد کرده بودید، چه چیزی باعث شد نقش «آرنوش» را بپذیرید؟
بله، گفته بودم بسیاری اوقات در فیلم نامه که نقش مادر را میخوانیم نوشته «مادر نسرین» یا «مادر سعید»، انگار این مادر به خودی خود هویت و اسمی ندارد. بیهویتی مادر، از فیلم نامه با همین که اسمی برایش در نظر نمیگیرند شروع میشود، اما در «بوم و بانو» مادر خارج از منزل در یک مزون کار میکند، کنش دارد، برای کمک کردن به دخترش به تیمسار رجوع میکند تا بتواند از مخمصهای که در آن گیر افتاده نجات پیدا کند. یک مقدار با مادرهای کلیشهای تفاوت داشت و حضورش در روند داستان موثر بود.
ریتم سریال «بوم و بانو» کمی کُند بود، نظر شما چیست؟
من حدود 20 قسمت از سریال را ندیدم، اما در آن بخشهایی که من دیدم، شاید چون وقفه و فاصله افتاده بود، متوجه این ریتم کند نشدم در نتیجه نمیتوانم اظهارنظری بکنم، اما خودم خیلی با قصه ارتباط برقرار کردم، چون همیشه داستانهایی که خط سیاسی دارد و قصههای عاشقانه هم در کنارشان دیده میشود میتواند جذاب باشد، مثل فیلم «دکتر ژیواگو».
به تازگی با سریال «همگناه» در نمایش خانگی موفق بودید، به نظرتان علت استقبال مخاطبان از این مجموعه چه بود؟
«همگناه» ریتم بسیار خوبی داشت که یکی از مهمترین ویژگیهای سریال بود، علاوه بر این داستانها و شخصیتها خیلی واقعی به نظر میرسیدند، آدم با آنها همذاتپنداری میکرد، داستان هرکدام از شخصیتها و کلا قصه کشش بسیار خوبی داشت و مسائلی مطرح شده بود که نمیتوانستند در تلویزیون یا سینما به آنها بپردازند، به عنوان مثال ازدواج با زنی بزرگ تر و یک دختر ترنس. اینها به جذابیت سریال افزوده بود.
پایانبندی سریال به دلیل مبهم ماندن سرنوشت بعضی شخصیتها مورد انتقاد مخاطبان قرار گرفت، نظر شما چیست؟
من پایانش را ندیدم، اما اگر این طور به نظر میرسد شاید ترفندی بوده که بتوانند داستان را ادامه بدهند، چون همان زمانی که کار میکردیم هم میدانستیم سریال خوبی خواهد شد. البته این احتمال، استنباط من است و از طرف آقای کیایی چیزی نمیگویم. در کل بسیاری از فیلمها هم پایان باز دارند و زندگی هم واقعا همین طور است، خیلی وقتها نمیتوان سرنوشت محتوم هیچ کس را که مثلا میماند، میمیرد یا جدا میشود ، تعیین کرد. به نظرم گاهی پایان باز هم خودش جذابیت دارد.
پس با این حساب سریال کاملا ظرفیت دارد که فصل سومی هم داشته باشد؟
من فکر میکنم این طور است.
عدهای معتقد بودند مرگ «زیبا فخری» باعث میشود غیبت این شخصیت و خلأ او در فصل سوم کاملا احساس شود.
بله، حضور خانم تهرانی خیلی موثر بود، ایشان وزنه بزرگی در سینماست و مردم هم او را بسیار دوست دارند.
به نظرتان ممکن است غیبت ایشان به فصل جدید لطمه بزند یا فصل سه هم میتواند جذابیت خاص خودش را داشته باشد؟
چون بخشهایی از زندگیاش را ندیدیم، شاید بشود مثلا از طریق فلاشبک کارهایی انجام داد که در سریال حضور داشته باشد. ترفندهای زیادی میشود در این زمینه به کار برد، نویسندهها بلدند چه کار کنند (میخندد).
«همگناه» تنها تجربه شما در نمایش خانگی است، چرا تا به حال در سریالهای این مدیوم بازی نکرده بودید؟
پیشنهاد نشده بود. آقای کیایی که نویسنده سریال «نقطه سر خط» به کارگردانی آقای سعید آقاخانی بودند، بازی من را در آن سریال دیده بودند ، همان زمان محبت داشتند و گفتند که بازی من را دوست داشتند و به من گفتند یادم مانده بود که هروقت خواستم کار کنم از حضور شما هم استفاده کنم. من هم بسیار ذوقزده و خوشحال شدم که آقای کیایی دوست دارند با من کار کنند و طبیعتا برای من هم شگفتانگیز بود.
خود شما مخاطب نمایش خانگی هستید؟
نه، من فقط «شهرزاد» را میدیدم.
چرا؟ فرصت نداشتید یا سریالها مورد پسندتان نبوده است؟
یک مقدار با سریالها ارتباط روانی برقرار نمیکنم. این طور نیست که به محض انتشار یک سریال آن را تماشا کنم. صبر میکنم واکنشها را بگیرم، ببینم نظر مردم چیست، بعد اگر خوب باشد میبینم. البته نمیخواهم بگویم در این مدت سریال خوبی ساخته نشد، اما کار آقای فتحی را خیلی دوست داشتم و پیگیر آن بودم.
سریال «بیمار استاندارد» که جزو معدود سریالهای طنز شماست، از آیفیلم در حال پخش است، چرا کمتر آثار کمدی بازی کردید، پیشنهادها بیشتر غیرکمدی بوده؟
در حد تلهفیلم هم کمدی کار کردم، اما مفاهیمی در فیزیک، صورت و نگاه آدمها وجود دارد که نمیتوان از آن فرار کرد. چهره من هم جدی و مقتدر است و خودم هم خیلی انگیزه ندارم کمدی کار کنم، مگر این که کمدی موقعیت باشد و در آن صورت جدی بودن من به چشم بیاید. در کار آقای آقاخانی هم نقش کمدی بازی نمیکردم یعنی در قصه هم برای این شخصیت اصلا نقش کمدی طراحی نشده بود. پیشنهادها این طور بوده و اشکالی هم ندارد اگر کمدی کار نکنم.
مشغول بازی در سریال جدیدی هستید؟
بله در حال بازی در سریالی مربوط به شهید «مجید شهریاری» نخبه انرژی هستهای هستم. طبق تحقیقاتی که انجام شده این شخصیت با مادربزرگش ارتباط عاطفی زیادی داشته، این مادربزرگ در آن زمان مدیر مدرسه بوده و به شهید شهریاری کمک میکند و به او آموزش میدهد که یک سال زودتر به مدرسه برود، چون احساس میکند با بقیه بچهها متفاوت است و هوش بیشتری دارد. من این نقش را با تهلهجه ترکی بازی کردم، البته ما ترکی حرف نزدیم و فقط با لهجه صحبت میکنیم.
چگونه مادربزرگ شهید شهریاری زمینهساز پیشرفت نوهاش شد؟ بیشتر بخوانید »