شهید عباس بابایی

سرلشکر خلبان شهید بابایی «شهید ماه» موزه شهدا

سرلشکر خلبان شهید بابایی «شهیدِ ماه» موزه شهدا


سرلشکر خلبان شهید بابایی «شهید ماه» موزه شهدا

به گزارش نوید شاهد، اداره موزه‌های شهدا در سالروز سی و هشتمین سالگرد شهادت امیر سرلشکر سرافراز ارتش جمهوری اسلامی ایران « شهید عباس بابایی» آثار به یادگارمانده از شهادت وی را که از سوی خانواده شهید به موزه مرکزی شهدا اهدا شده بود؛ با چیدمانی تازه در قاب غرفه «شهید ماه» به نمایش گذاشت. نمایش لباس تعزیه این خلبان قهار نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، از جمله اشیائی است که در این قاب جا گرفته‌اند.

 

»شهید ماه» یکی از طرح‌های موزه مرکزی شهداست که طی آن هرماه آثار به جامانده از یک شهید به همراه گزیده‌ای از زندگینامه یا وصیت‌نامه او در قاب بیرونی موزه برای تمامی رهگذران خیابان آیت‌الله طالقانی به نمایش گذاشته می‌شود.

 

این طرح با هدف آشنایی عابران با گنجینه‌های موزه مرکزی شهدا و مانوس شدن هرچه بیشتر مخاطبان با فرهنگ ایثار و شهادت اجرا می‌شود.

شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی در سال ۱۳۲۹ در شهرستان قزوین متولد شد و پس از گذراندن مدارج اولیه تحصیل در این شهر در فروردین ماه سال ۱۳۴۸ به نیروی ارتش پیوست و در اواخر سال ۱۳۵۱ با درجه ستوان دومی از دانشکده افسری خلبانی نیروی هوایی فارغ‌التحصیل گردید. وی با دختردایی‌اش «ملیحه حکمت» ۴ شهریور ۱۳۵۴ ازدواج کرد و صاحب دختری به نام «سلما» و دو پسر به نام‌های «محمد» و «حسین» شد. سرلشگر عباس بابائی به هنگام شهادت ۳۷ سال داشت و از خود سه فرزند به یادگار گذاشته است.

وی از جمله افسران متعهد نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که همواره وفاداری خود را به جمهوری اسلامی با انجام پروازهای متعدد در جبهه‌های جنگ به اثبات رسانید. وی در طول مدت فعالیت شجاعانه خود بیش از سه هزار ساعت پرواز با انواع هواپیماهای شکاری داشت و تنها طی یک سال و نیم گذشته بیش از ۶۰ ماموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید. شهید بابائی به کمک همکارانش در مدت ایام حج سال ۱۳۶۶ طرحی را برای عبور سالم کشتی¬‌های تجاری در خلیج فارس به اجرا درآورد، ماحصل‌اش عبور امن چهل فروند کشتی غول‌پیکر تجارتی از تنگه خورموسی بود. در پانزدهم مردادماه ۱۳۶۶ روز عید قربان با یک هواپیمای دو کابینه”اف -۵” در تبریز به اتفاق سرهنگ خلبان علی‌محمد نادری(خلبان کابین جلو) عهده¬دار انجام آخرین مأموریت پروازی خود شد. وی در زمان بازگشت از عملیات برون‌مزی و بمباران مناطق دشمن در سردشت در حالی هدایت جنگنده‌ی اف ۵ را برعهده داشت مورد اصابت گلوله‌های ۲۳ میلیمتری قرار گرفت و به شهادت رسید.

در ادامه تصاویری از آثار و اسناد به یادگار مانده از این شهید والامقام را در قاب ویترین «شهید ماه» می‌بینید:

 

انتهای پیام/ ر



منبع خبر

سرلشکر خلبان شهید بابایی «شهیدِ ماه» موزه شهدا بیشتر بخوانید »

سرلشکر خلبان شهید بابایی «شهید ماه» موزه شهدا

سرلشکر خلبان شهید بابایی «شهید ماه» موزه شهدا


به گزارش نوید شاهد، اداره موزه‌های شهدا در سالروز سی و هشتمین سالگرد شهادت امیر سرلشکر سرافراز ارتش جمهوری اسلامی ایران « شهید عباس بابایی» آثار به یادگارمانده از شهادت وی را که از سوی خانواده شهید به موزه مرکزی شهدا اهدا شده بود؛ با چیدمانی تازه در قاب غرفه «شهید ماه» به نمایش گذاشت. نمایش لباس تعزیه این خلبان قهار نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، از جمله اشیائی است که در این قاب جا گرفته‌اند.

 

»شهید ماه» یکی از طرح‌های موزه مرکزی شهداست که طی آن هرماه آثار به جامانده از یک شهید به همراه گزیده‌ای از زندگینامه یا وصیت‌نامه او در قاب بیرونی موزه برای تمامی رهگذران خیابان آیت‌الله طالقانی به نمایش گذاشته می‌شود.

 

این طرح با هدف آشنایی عابران با گنجینه‌های موزه مرکزی شهدا و مانوس شدن هرچه بیشتر مخاطبان با فرهنگ ایثار و شهادت اجرا می‌شود.

شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی در سال ۱۳۲۹ در شهرستان قزوین متولد شد و پس از گذراندن مدارج اولیه تحصیل در این شهر در فروردین ماه سال ۱۳۴۸ به نیروی ارتش پیوست و در اواخر سال ۱۳۵۱ با درجه ستوان دومی از دانشکده افسری خلبانی نیروی هوایی فارغ‌التحصیل گردید. وی با دختردایی‌اش «ملیحه حکمت» ۴ شهریور ۱۳۵۴ ازدواج کرد و صاحب دختری به نام «سلما» و دو پسر به نام‌های «محمد» و «حسین» شد. سرلشگر عباس بابائی به هنگام شهادت ۳۷ سال داشت و از خود سه فرزند به یادگار گذاشته است.

 

وی از جمله افسران متعهد نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که همواره وفاداری خود را به جمهوری اسلامی با انجام پروازهای متعدد در جبهه‌های جنگ به اثبات رسانید. وی در طول مدت فعالیت شجاعانه خود بیش از سه هزار ساعت پرواز با انواع هواپیماهای شکاری داشت و تنها طی یک سال و نیم گذشته بیش از ۶۰ ماموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید. شهید بابائی به کمک همکارانش در مدت ایام حج سال ۱۳۶۶ طرحی را برای عبور سالم کشتی¬‌های تجاری در خلیج فارس به اجرا درآورد، ماحصل‌اش عبور امن چهل فروند کشتی غول‌پیکر تجارتی از تنگه خورموسی بود. در پانزدهم مردادماه ۱۳۶۶ روز عید قربان با یک هواپیمای دو کابینه”اف -۵” در تبریز به اتفاق سرهنگ خلبان علی‌محمد نادری(خلبان کابین جلو) عهده¬دار انجام آخرین مأموریت پروازی خود شد. وی در زمان بازگشت از عملیات برون‌مزی و بمباران مناطق دشمن در سردشت در حالی هدایت جنگنده‌ی اف ۵ را برعهده داشت مورد اصابت گلوله‌های ۲۳ میلیمتری قرار گرفت و به شهادت رسید.

در ادامه تصاویری از آثار و اسناد به یادگار مانده از این شهید والامقام را در قاب ویترین «شهید ماه» می‌بینید:

سرلشکر خلبان شهید بابایی «شهید ماه» موزه شهدا

انتهای پیام/ ر



منبع خبر

سرلشکر خلبان شهید بابایی «شهید ماه» موزه شهدا بیشتر بخوانید »

شهادت خاص یک خلبان!

شهادت خاص یک خلبان!



به دنبال اصابت گلوله به هواپیمای سرتیپ بابایی و اختلالی که در ارتباط هواپیما و پایگاه تبریز به وجود آمد، پایگاه مزبور به رابط هوایی سپاه اعلام کرد که یک فروند هواپیمای خودی در منطقه مرزی سقوط کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس بابایی، سال ١٣٢٩ در شهرستان قزوین متولد شد. دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال ١٣٤٨ به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی، برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد.

شهادت خاص یک خلبان!

توصیف یک آمریکایی از روحیات عباس بابایی

در سال ١٣٤٩، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. طبق مقررات دانشکده می‌بایست به مدت دو ماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می‌شد. آمریکایی‌ها در ظاهر هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان می‌کردند، اما واقعیت چیز دیگری بود. چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام می‌داد و از بی‌بند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود. هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگی‌ها و روحیات عباس نوشته، یادآور می‌شود که بابایی فردی منزوی و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی بی‌تفاوت است. از رفتار او بر می‌آید که نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی است و شدیداً به فرهنگ سنتی ایران پایبند است. همچنین اشاره کرده که او به گوشه‌ای می‌رود و با خودش حرف می‌زند که منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است.

نماز عباس بابایی و احترام ژنرال آمریکایی

خود عباس ماجرای فارغ‌التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی‌دادند تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در مقابلش و روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهارنظر می‌کرد.

او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال‌های ژنرال برمی‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت، زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم همه در یک لحظه در حال محو شدن است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای انجام کار مهمی به خارج از اتاق برود، با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم.

به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می‌خوانم. ان‌شاالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز خواندن شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از ژنرال معذرت‌خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت، نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟

گفتم: عبادت می‌کردم.

گفت: بیشتر توضیح بده.

گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه‌روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم.

ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست، این طور نیست؟ پاسخ دادم: بله همین طور است. لبخند زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای بشاش خودنویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد. سپس با حالتی احترام‌آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.»

ورود هواپیماهای اف-۱۴

با ورود هواپیماهای پیشرفته اف – ١٤ به نیروی هوایی، بابایی که جزو خلبان‌های تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف – ٥ بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف–۱۴ انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد.

با اوج‌گیری مبارزات علیه نظام ستمشاهی، بابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وی گذشته از انجام وظایف روزمره، به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه، به پاسداری از دستاوردهای پرشکوه انقلاب اسلامی پرداخت.

بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ ۱۳۶۰/۵/۷ فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهده او گذاشته شد.

فرماندهی آبادگر

به هنگام فرماندهی پایگاه، با استفاده از امکانات موجود آن، به عمران و آبادانی روستاهای مستضعف‌نشین حومه پایگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تأمین آب آشامیدنی و بهداشتی، برق و احداث حمام و دیگر ملزومات بهداشتی و آموزشی در این روستا، گذشته از تقویت خط سازندگی انقلاب اسلامی، در روند هرچه مردمی کردن ارتش و پیوند هرچه بیشتر ارتش با مردم خدمات شایان توجهی را انجام داد.

بابایی، با کفایت، لیاقت و تعهد بی‌پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان از خود نشان داد، در تاریخ ۱۳۶۲/۲/۹ با ارتقا به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیات نیروی هوایی منصوب و به تهران منتقل شد.

۳۰۰۰ ساعت پرواز جنگی

او با روحیه شهادت‌طلبی به همراه شجاعت و ایثاری که در طول سال‌ها در جبهه‌های نور و شرف به نمایش گذاشت، صفحات نوین و زرینی به تاریخ دفاع مقدس و نیروهای هوایی ارتش نگاشت و با بیش از ٣٠٠٠ ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم وقت خویش را در پروازهای عملیاتی و یا قرارگاه‌ها و جبهه‌های جنگ در غرب و جنوب کشور سپری کرد و به همین ترتیب چهره آشنای «بسیجیان» و یار وفادار فرماندهان قرارگاه‌های عملیاتی بود و تنها از سال ١٣٦٤ تا هنگام شهادت، بیش از ٦٠ مأموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید.

برای پیشرفت سریع عملیات‌ها و حسن انجام امور، تنها به نظارت اکتفا نمی‌کرد، بلکه شخصاً پیشگام می‌شد و در جمیع مأموریت‌های جنگی طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی، اولین خلبان بود که شرکت می‌کرد.

سرلشکر بابایی به علت لیاقت و رشادت‌هایی که در دفاع از نظام، سرکوبی و دفع تجاوزات دشمنان از خود بروز داد، در تاریخ ۶۶/۲/۸، به درجه سرتیپی مفتخر شد.

سرتیپ بابایی معاون عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به هنگام بازگشت از یک مأموریت برون مرزی، هدف گلوله ضد هوایی قرار گرفت و به شهادت رسید.

شرح شهادت

عباس بابایی صبح روز پانزدهم مرداد ماه، (روز عید قربان) سال ۶۶ به همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف–۵ از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. پس از انجام مأموریت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف گلوله‌های تیربار ضد هوایی قرار گرفت و از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسید.

یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ درباره این واقعه نوشته است: «به دنبال اصابت گلوله به هواپیمای سرتیپ بابایی و اختلالی که در ارتباط هواپیما و پایگاه تبریز به وجود آمد، پایگاه مزبور به رابط هوایی سپاه اعلام کرد که یک فروند هواپیمای خودی در منطقه مرزی سقوط کرد؛ برای کمک به یافتن خلبان و لاشه آن هر چه سریعتر اقدام کنید. مدت کوتاهی از اعلام این موضوع نگذشته بود که فرد مذکور مجدداً تماس گرفت و در حالی که گریه امانش نمی‌داد، گفت: هواپیمای مورد نظر توسط خلبان به زمین نشست ولی یکی از سرنشینان آن به علت اصابت تیر در داخل کابین به شهادت رسیده است. «راوی در مورد بازتاب شهادت بابایی در جمع برادران سپاه نوشته است: «برخی فرماندهان ارشد سپاه در جلسه‌ای مشغول بررسی عملیات بودند که تلفنی خبر شهادت تیمسار بابایی به اطلاع برادر رحیم (سرلشکر رحیم صفوی) رسید. با شنیدن این خبر، جلسه تعطیل شد و اشک در چشمان حاضرین به خصوص آنان که آشنایی بیشتری با شهید بابایی داشتند، حلقه زد.»

نقل شده که وی چند روز قبل از شهادت در پاسخ پافشاری‌های بیش از حد دوستانش جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود: «تا عید قربان خودم را به شما می‌رسانم.»

بابایی در هنگام شهادت ٣٧ سال داشت. او اسوه‌ای بود که از کودکی تا واپسین لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداکاری و ایثار زندگی کرد و سرانجام نیز در روز عید قربان، به آرزوی بزرگ خود که مقام شهادت بود نائل شد و نام پرآوازه‌اش در تاریخ پرا فتخار ایران جاودانه شد.

منبع: دفاع پرس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهادت خاص یک خلبان! بیشتر بخوانید »

ماجرای اتومبیل دولتی که شهید بابایی آن را به یک جانباز ویلچری اهدا کرد

ماجرای خودروی دولتی که شهید بابایی به یک جانباز ویلچری اهدا کرد


ماجرای اتومبیل دولتی که شهید بابایی آن را به یک جانباز ویلچری اهدا کرد

امیر سرتیپ خلبان امیرحسین خلیلی همرزم شهید عباس بابایی و از اولین خلبانانی که با آموزش شهید بابایی جنگنده اف ۱۴ را در آسمان کشور به پرواز درآورد، در گفتگو با خبرنگار نوید شاهد درباره آشنایی خود به شهید عباس بابایی گفت: من از سال ۶۰ شاگرد شهید عباس بابایی بودم و در زمان حیاتشان از ایشان مسائل بسیار زیادی به ویژه درباره هواپیماهای جنگنده اف ۱۴ یاد گرفتم. شهید بابایی جزو کسانی بود که در زمان شاه این آموزش‌ها را پشت‌سر گذاشته بود و معلم خلبان اف ۱۴ شد.  بعد از پیروزی انقلاب و همزمان با رفتن آمریکایی ها از کشور، با تلاش و دستورالعمل های فرماندهان ایرانی توانستیم خودمان اف ۱۴ را آموزش دهیم.  سالهای بعد آنچه را از شهید بابایی آموخته بودم به شاگردانم یاد دادم و تا سال ۸۴ در دانشکده خلبانی در اصفهان آموزش انواع جنگنده‌ها را به خلبان‌های جوان‌تر می‌دادم؛ در واقع همه ما مدیون فرماندهانی مانند شهید بابایی هستیم که مسیری را با دیدی وسیع برای تقویت نیروی هوایی کشورمان باز کردند که تاکنون هم ادامه دارد. ثمره این دوره‌های آموزشی تربیت خلبان‌های توانمندی بود که برخی از آن‌ها در همان زمان جنگ وارد عملیات شدند و با به پرواز درآوردن جنگنده‌های اف ۱۴، ضربات سختی به دشمن وارد کردند. ایشان اسوه اخلاق ایثار و تدبیر و امید بود.

وی در ادامه با اشاره به نقش انکارناپذیر شهید بابایی در عملیات خیبر بیان کرد: در زمان عملیات خیبر، به خاطر وجود منطقه هور و عمق عملیاتی زیادی که داشت، امکان استقرار رادار‌ها وجود نداشت. شهید بابایی نیز تعدادی از جنگنده‌ها را برای کمک به روند عملیات به آسمان منطقه فرستاد؛ مسئله دیگری که وجود داشت این بود که چون خلبان اف ۱۴ تنها می‌تواند جلوی خودش را ببیند، امکان ضربه‌زدن دشمن به این جنگنده از پشت‌سر زیاد بود؛ بنابراین در نبود رادار، ما باید از طریق بیسیم خلبان را هدایت و او را متوجه خطرات پیرامونش می‌کردیم. به همین خاطر انتقال جنگنده‌ها به آسمان منطقه عملیاتی خیبر کار بسیار حساسی بود که شهید بابایی انجام داد. در واقع منطقه به امنیت رسیده بود. 

امیر سرتیپ خلبان امیرحسین خلیلی در ادامه افزود: در واقع من ارتباط بسیار نزدیکی با شهید داشتم و ایشان یک ویژگی اخلاقی که داشت و آن هم این بود افرادی که به او نزدیکتر بودند؛ سعی می کردند نسبت به آنان سختگیرانه تر عمل کند، باید بگویم همواره در حال یادگیری از ایشان بودم. در واقع ایمان و اخلاص یک بال پرواز و شجاعتی که شهید بابایی داشت بال دیگری برای پرواز ایشان بود. در واقع ایشان کسی بود که حتی رهبر انقلاب به حالت روحی ایشان غبطه می خورد. 

همرزم شهید بابایی با اشاره به ویژگی های روحی و اخلاقی شهید افزود: تقید به نماز و شعائر دینی در شهید بابایی به نحوی زبانزد همه بود که حتی شهید اردستانی با آن همه اخلاص خود را عبد شهید بابایی می دانست. شهید بابایی بسیار مقید بود که از امکانات بیت المال مراقبت کند حتی در زمانی قرار شد حواله ای دولتی به ایشان برای دریافت اتومبیلی اهدا شود اما شهید بابایی آن را به یک جانباز زمان انقلاب اسلامی اهدا کرد و سخنش هم این بود که من لایق گرفتن این امکانات نیستم در نتیجه آن را به آن جانباز ویلچری اهدا کرد. شاید برای شما باورپذیر نباشد ولی گذران زندگی ایشان با حقوق همسرشان بود چراکه دستگیری مستمندان از اولویتهای شهید بابایی بود و حتی از حقوق خودشان ریالی برای خود برنمی داشت و همه آن را در راه کمک به مستمندان صرف می کرد. زمانی که از عملیاتهای طولانی برمیگشتیم ایشان در پایگاه می ماند به خانواده اش سر نمی زد چراکه معتقد بود که من شرمنده خانواده شهدا هستم. 

امیر خلیلی ادامه داد: همانطور که اشاره کردم من شاگرد شهید بابایی بودم و شهید سعی میکرد در همه پروازهایی که داشت مرا با خود همراه کند تا بتوانم از تجربه ایشان استفاده کنم، یادم می آید زمانی که با ایشان پرواز می کردم هواپیما به مشکل خورد و ما بلافاصله از آن بیرون آمدیم تا فاصله ای که مهندسان فنی هواپیما را آماده پرواز دوباره کنند ایشان کنار من نشسته بود و متوجه شدم که در حال کندن چیزی از روی کلاهم است؛ ایشان همیشه به دلیل اینکه اهل قزوین بود از لفظ «بالام جان» استفاده می کرد و به شوخی گفت «بالام جان اینا چیه روی کلاهت می چسبانی؟» به عکس عقابی که روی کلاه چسبیده بود اشاره کرد و من نیز در جواب به ایشان گفتم که یک ثارالله زیبا روی کلاه می نویسم؛ شهید بابایی نیز از من خواست تا روی کلاه ایشان نیز همان را بنویسم؛ در همه پرواز ها نیز همین کلاه روی سرشان بود تا اینکه در  ۱۲ ظهر روز ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ مصادف با عیدقربان براثر اصابت گلوله پدافند هوایی به شهادت رسیدند و تنها کسی که در آسمانها بدرود حیات گفته خلبان شهید بابایی است. 

انتهای پیام/ 



منبع خبر

ماجرای خودروی دولتی که شهید بابایی به یک جانباز ویلچری اهدا کرد بیشتر بخوانید »

ماجرای اتومبیل دولتی که شهید بابایی آن را به یک جانباز ویلچری اهدا کرد

ماجرای اتومبیل دولتی که شهید بابایی آن را به یک جانباز ویلچری اهدا کرد


ماجرای اتومبیل دولتی که شهید بابایی آن را به یک جانباز ویلچری اهدا کرد

امیر سرتیپ خلبان امیرحسین خلیلی همرزم شهید عباس بابایی و از اولین خلبانانی که با آموزش شهید بابایی جنگنده اف ۱۴ را در آسمان کشور به پرواز درآورد، در گفتگو با خبرنگار نوید شاهد درباره آشنایی خود به شهید عباس بابایی گفت: من از سال ۶۰ شاگرد شهید عباس بابایی بودم و در زمان حیاتشان از ایشان مسائل بسیار زیادی به ویژه درباره هواپیماهای جنگنده اف ۱۴ یاد گرفتم. شهید بابایی جزو کسانی بود که در زمان شاه این آموزش‌ها را پشت‌سر گذاشته بود و معلم خلبان اف ۱۴ شد.  بعد از پیروزی انقلاب و همزمان با رفتن آمریکایی ها از کشور، با تلاش و دستورالعمل های فرماندهان ایرانی توانستیم خودمان اف ۱۴ را آموزش دهیم.  سالهای بعد آنچه را از شهید بابایی آموخته بودم به شاگردانم یاد دادم و تا سال ۸۴ در دانشکده خلبانی در اصفهان آموزش انواع جنگنده‌ها را به خلبان‌های جوان‌تر می‌دادم؛ در واقع همه ما مدیون فرماندهانی مانند شهید بابایی هستیم که مسیری را با دیدی وسیع برای تقویت نیروی هوایی کشورمان باز کردند که تاکنون هم ادامه دارد. ثمره این دوره‌های آموزشی تربیت خلبان‌های توانمندی بود که برخی از آن‌ها در همان زمان جنگ وارد عملیات شدند و با به پرواز درآوردن جنگنده‌های اف ۱۴، ضربات سختی به دشمن وارد کردند. ایشان اسوه اخلاق ایثار و تدبیر و امید بود.

وی در ادامه با اشاره به نقش انکارناپذیر شهید بابایی در عملیات خیبر بیان کرد: در زمان عملیات خیبر، به خاطر وجود منطقه هور و عمق عملیاتی زیادی که داشت، امکان استقرار رادار‌ها وجود نداشت. شهید بابایی نیز تعدادی از جنگنده‌ها را برای کمک به روند عملیات به آسمان منطقه فرستاد؛ مسئله دیگری که وجود داشت این بود که چون خلبان اف ۱۴ تنها می‌تواند جلوی خودش را ببیند، امکان ضربه‌زدن دشمن به این جنگنده از پشت‌سر زیاد بود؛ بنابراین در نبود رادار، ما باید از طریق بیسیم خلبان را هدایت و او را متوجه خطرات پیرامونش می‌کردیم. به همین خاطر انتقال جنگنده‌ها به آسمان منطقه عملیاتی خیبر کار بسیار حساسی بود که شهید بابایی انجام داد. در واقع منطقه به امنیت رسیده بود. 

امیر سرتیپ خلبان امیرحسین خلیلی در ادامه افزود: در واقع من ارتباط بسیار نزدیکی با شهید داشتم و ایشان یک ویژگی اخلاقی که داشت و آن هم این بود افرادی که به او نزدیکتر بودند؛ سعی می کردند نسبت به آنان سختگیرانه تر عمل کند، باید بگویم همواره در حال یادگیری از ایشان بودم. در واقع ایمان و اخلاص یک بال پرواز و شجاعتی که شهید بابایی داشت بال دیگری برای پرواز ایشان بود. در واقع ایشان کسی بود که حتی رهبر انقلاب به حالت روحی ایشان غبطه می خورد. 

همرزم شهید بابایی با اشاره به ویژگی های روحی و اخلاقی شهید افزود: تقید به نماز و شعائر دینی در شهید بابایی به نحوی زبانزد همه بود که حتی شهید اردستانی با آن همه اخلاص خود را عبد شهید بابایی می دانست. شهید بابایی بسیار مقید بود که از امکانات بیت المال مراقبت کند حتی در زمانی قرار شد حواله ای دولتی به ایشان برای دریافت اتومبیلی اهدا شود اما شهید بابایی آن را به یک جانباز زمان انقلاب اسلامی اهدا کرد و سخنش هم این بود که من لایق گرفتن این امکانات نیستم در نتیجه آن را به آن جانباز ویلچری اهدا کرد. شاید برای شما باورپذیر نباشد ولی گذران زندگی ایشان با حقوق همسرشان بود چراکه دستگیری مستمندان از اولویتهای شهید بابایی بود و حتی از حقوق خودشان ریالی برای خود برنمی داشت و همه آن را در راه کمک به مستمندان صرف می کرد. زمانی که از عملیاتهای طولانی برمیگشتیم ایشان در پایگاه می ماند به خانواده اش سر نمی زد چراکه معتقد بود که من شرمنده خانواده شهدا هستم. 

امیر خلیلی ادامه داد: همانطور که اشاره کردم من شاگرد شهید بابایی بودم و شهید سعی میکرد در همه پروازهایی که داشت مرا با خود همراه کند تا بتوانم از تجربه ایشان استفاده کنم، یادم می آید زمانی که با ایشان پرواز می کردم هواپیما به مشکل خورد و ما بلافاصله از آن بیرون آمدیم تا فاصله ای که مهندسان فنی هواپیما را آماده پرواز دوباره کنند ایشان کنار من نشسته بود و متوجه شدم که در حال کندن چیزی از روی کلاهم است؛ ایشان همیشه به دلیل اینکه اهل قزوین بود از لفظ «بالام جان» استفاده می کرد و به شوخی گفت «بالام جان اینا چیه روی کلاهت می چسبانی؟» به عکس عقابی که روی کلاه چسبیده بود اشاره کرد و من نیز در جواب به ایشان گفتم که یک ثارالله زیبا روی کلاه می نویسم؛ شهید بابایی نیز از من خواست تا روی کلاه ایشان نیز همان را بنویسم؛ در همه پرواز ها نیز همین کلاه روی سرشان بود تا اینکه در  ۱۲ ظهر روز ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ مصادف با عیدقربان براثر اصابت گلوله پدافند هوایی به شهادت رسیدند و تنها کسی که در آسمانها بدرود حیات گفته خلبان شهید بابایی است. 

انتهای پیام/ 



منبع خبر

ماجرای اتومبیل دولتی که شهید بابایی آن را به یک جانباز ویلچری اهدا کرد بیشتر بخوانید »