شهید عباس بابایی

تبریک خانواده خلبان شهید «بابایی» به وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح

تبریک خانواده خلبان شهید «بابایی» به وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، خانواده سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی، در پیامی، انتخاب امیرسرتیپ عزیز نصیرزاده را به عنوان وزیر دفاع تبریک گفت.

در این پیام آمده هست:

برادر ارجمند امیر سرتیپ خلبان عزیز نصیرزاده

وزیر محترم دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح

سلام علیکم

اینجانب جواد بابائی (اخوی شهید سرلشکر خلبان عباس بابائی) به نمایندگی از خانواده انتصاب شایسته جنابعالی به سمت وزیر دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح و کسب رای اعتماد بالای مجلس شورای اسلامی که نشان از توانمندی، تعهد و تجارب شما در طول سال‌ها خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و نیرو‌های مسلح دارد را صمیمانه تبریک عرض می‌کنم.

بدون شک حضور ارزشمند حضرتعالی در مسئولیت خطیر وزارت دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح که همراه با تجارب ارزشمند در طول سالیان متمادی خدمت صادقانه در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که جایگاه شهدا و نامدارانی همچون شهید ستاری، شهید دوران، شهید اردستانی و شهید بابائی بوده و امیدواریم ادامه دهنده مسیر و سیره مدیریتی شهدا، موجب ارتقای بیش از پیش توانمندی‌های نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی ایران باشد. ان‌شاءالله.

توفیقات روزافزون جنابعالی در پیشبرد آرمان‌های نظام اسلامی و برنامه‌های پیش روی دولت «وفاق ملی» را در سایه توجهات حضرت ولی عصر (عج) و نایب بر حقش حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) از درگاه خداوند متعال مسئلت می‌نمایم.

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تبریک خانواده خلبان شهید «بابایی» به وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بیشتر بخوانید »

انقلاب بزرگ شهید ستاری در دوران دفاع مقدس/ فرماندهانی که «بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش» لقب گرفتند

انقلاب بزرگ شهید ستاری در دوران دفاع مقدس/ فرماندهانی که «بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش» لقب گرفتند


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: جبهه‌های نبرد رزمندگان اسلام با ارتش بعث عراق، برای نیرو‌های زمینی اعم از پیاده، زرهی و… اغلب در استان‌های مرزی قرار داشت؛ از استان خوزستان و ایلام گرفته تا کرمانشاه و آذربایجان غربی؛ اما جبهه‌های نبرد برای نیرو‌های دیگر، گستره بیشتری داشت؛ برای نمونه، نیروی هوایی علاوه‌بر مأموریتی که در پشتیبانی از نیرو‌های زمینی برعهده داشت، باید از آسمان کشور نیز در برابر تهدیدات علیه مراکز حساس و شهر‌ها محافظت می‌کرد و از طرفی دیگر، مأموریت‌های برون‌مرزی هم انجام می‌داد.

نیروی پدافند هوایی ارتش نیز در دوران دفاع مقدس، به‌عنوان یکی از نیرو‌های تحت فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، مأموریتی در گستره آسمان کل کشور داشت و حتی باید فراتر از مرز‌ها را نیز کنترل و رصد می‌کرد تا بتواند با تهدیدها، به‌موقع مقابله کند.

امروز نیز نیروی پدافند هوایی ارتش به‌عنوان یک نیروی مستقل در ارتش جمهوری اسلامی ایران، در زمینه تجهیزات، بر لبه فناوری روز دنیا حرکت می‌کند و این قدرت روزافزون را مرهون تجربیات گران‌سنگ دوران هشت سال دفاع مقدس و مجاهدت‌های مردانی همچون امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری» است.

سرهنگ بازنشسته «رشید قشقایی» یکی از رزمندگان نیروی پدافند هوایی ارتش و از همرزمان و همراهان شهید «ستاری» است که در دوران هشت سال دفاع مقدس به‌عنوان مسئول «جهاد سازندگی» و مسئول «جهاد خودکفایی» نیروی پدافند هوایی ارتش، در کنار این فرمانده شهید حضور داشته و پس از پایان جنگ تحمیلی نیز خدمت خود را در نیروی پدافند هوایی ارتش ادامه داده است. وی سال ۱۳۶۸ به پاس مجاهدت‌های خود در دوران دفاع مقدس مدال «درجه دو فتح» را از فرماندهی معظم کل قوا، حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) دریافت کرده و در اسفند سال ۱۳۸۹ نیز به‌عنوان یکی از «چهره‌های ماندگار نهاجا» انتخاب شده است؛ بنابراین خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس در راستای آشنایی بیشتر مخاطبان با مجاهدت‌ها و اقدامات نیروی پدافند هوایی ارتش در دوران دفاع مقدس، از جمله شهید منصور ستاری و ثبت و ضبط خاطرات رزمندگان این نیرو، به گفت‌وگو با این پیشکسوت دفاع مقدس پرداخته است.

سرهنگ «قشقایی» در ابتدای این گفت‌وگوی صمیمی، ابتدا به سوابق خود، پیش از آغاز جنگ تحمیلی اشاره می‌کند و می‌گوید: «سال ۱۳۵۰ وارد آموزشگاه درجه‌داری نیروی هوایی ارتش شده و پس از گذراندن دوره‌های مربوطه، به ایستگاه راداری بوشهر منتقل شدم. نیمه‌دوم سال ۱۳۵۴ به تهران منتقل شده و تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در تهران بودم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به عضویت «انجمن اسلامی» پدافند هوایی ارتش در آمدم و پس از فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل «جهاد سازندگی» نیز «جهاد سازندگی پدافند هوایی» را تشکیل دادیم و سومین روز از آغاز جنگ تحمیلی به دزفول رفتم و از دزفول، فعالیت‌های ما در جنگ شروع شد».

وی در بخش نخست این گفت‌وگو، به روایت حماسه رزمندگان اسلام در نیروی پدافند هوایی ارتش، در راه‌اندازی سایت راداری «مشروحات» پرداخت و در بخش دوم این گفت‌وگو نیز حماسه‌های نیروی پدافند هوایی ارتش در تأمین امنیت خلیج‌فارس در دوران دفاع مقدس برای تردد کشتی‌ها و نفت‌کش‌ها را روایت کرد.

سرهنگ «قشقایی» در بخش سوم این گفت‌وگو، چگونگی تشکیل جهاد خودکفایی نیروی پدافند هوایی ارتش در دوران دفاع مقدس با تدبیر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) را شرح داد و در ادامه، به چگونگی اجرای طرح شهید ستاری برای بهره‌گیری از سایت‌های ماکت هاگ (سایت‌های دامی) پرداخت و با اشاره به نتایج استقرار این ماکت‌ها، گفت: ارتش بعث عراق یکی از این سایت‌های ماکت را بمباران کرد؛ اما من اطلاعی از این موضوع نداشتم، تا این‌که شهید ستاری را دیدم که خیلی خوشحال بود. می‌خواستم برای تهیه مقداری غذا برای رزمندگان به «سوسنگرد» بروم که شهید «ستاری» هم گفت «من هم می‌آیم»؛ لذا با همدیگر راهی سوسنگرد شدیم. او در مسیر به من گفت: «سایتی که دیشب مستقر کردید، بمباران شده است»، گفتم: «مگر خوشحالی دارد؟»، گفت: «بله؛ چون بعثی‌ها وقتی می‌خواستند آن‌جا را بمباران کنند، یک هواپیمای خود را از دست دادند».

انقلاب بزرگ شهید ستاری در دوران دفاع مقدس/ فرماندهانی که «بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش» لقب گرفتند

آن‌چه در ادامه می‌خوانید، ماحصل بخش چهارم گفت‌وگوی خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس با این پیشکسوت دفاع مقدس است:

دفاع‌پرس: پس از انجام موفق طرح شهید «ستاری» برای استقرار سایت‌های دامی، طرح متحرک‌سازی سایت‌های هاگ چگونه اجرا شد؟

شهید ستاری به من گفت که ما باید امشب سامانه «هاگ» را جابه‌جا کنیم، چه طرحی برای این کار داری؟ گفتم: «باید بشینیم و تصمیم‌گیری کنیم؛ چراکه اگر خودرو تصادف کند، یا رادار از روی آن به زمین بیفتند و یا به هر دلیلی، هر اتفاقی بیفتد، به مشکل برمی‌خوریم؛ لذا همه ابعاد را باید در نظر بگیریم».

سامانه هاگ را باید با کامیون‌های آمریکایی «ریو» جابه‌جا می‌کردیم؛ اما آن‌زمان کامیون‌های «ریو»، مشکل صفحه کلاچ داشتند و چون تحریم بودیم، نمی‌توانستیم آن‌ها را تعمیر و به‌کارگیری کنیم؛ لذا شهید ستاری گفت که به‌جای به‌کارگیری «ریو»، طرح دیگری داری؟، گفتم: «اگر بتوانیم مال‌بند «ریو» را باز کنیم و روی کامیون بنز ۹۱۱ ببندیم، می‌توانیم سامانه هاگ را جابه‌جا کنیم». وقتی مال‌بند «ریو» را روی کامیون بنز ۹۱۱ نصب کرده و خواستیم طرف دیگر آن را به سیستم «های‌پاور» سامانه هاگ ببندیم، مقداری همطراز نبود؛ لذا باد لاستیک‌ها را کم کردم و مشکل حل شد.

وقتی که حرکت کردیم، خیلی اضطراب داشتم؛ چراکه اگر مال‌بند می‌بُرید، باید به مسئولان کشور پاسخ می‌دادیم. شهید ستاری شاید نیمی از راه را روی رکاب ماشین بود. وقتی داخل خودرو آمد، گفت که انگشتانم بی‌حس شده بود، ترسیدم که از رکاب ماشین بیفتم پایین. سرانجام سامانه هاگ را در سایت «پیروزی» واقع در سه‌راهی «جفیر» مستقر کردیم. تقریباً می‌شود گفت که نصب این سامانه هاگ، اولین اقدام نیمه موبایل بود و بعد از آن، رسیدیم به نقطه‌ای که دیدیم می‌شود این سامانه را موبایل کرد.

انقلاب بزرگ شهید ستاری در دوران دفاع مقدس/ فرماندهانی که «بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش» لقب گرفتند

دفاع‌پرس: موبایل کردن به چه معناست؟

یک جرثقیل سامانه هاگ را پشت یک تریلی می‌گذاشت و ارتفاع آن از سه متر به شش متر می‌رسید و به همه‌جا اشراف داشت، آن هم در سه یا چهار کیلومتری دشمن؛ بنابراین باید برای انجام این کار، عده‌ای می‌آمدند پایِ کار و پی همه چیز را به تن می‌مالیدند تا مشکلات را حل کنند و در این شرایط سرهنگ و سروان و استوار معنا نداشت؛ یعنی شهیدان بابایی، ستاری و افراد دیگر لباس بسیجی پوشیده و ما را دیگر به‌عنوان بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش می‌شناختند.

دفاع‌پرس: وقتی سایت هاگ را عملیاتی کردید، طرح شهید ستاری تا چه اندازه با موفقیت روبه‌رو شد؟

هشت صبح فردای آن‌روز، سایت را عملیاتی کردیم و این شروع اولیه‌ای برای طرح شهید ستاری بود؛ یعنی سامانه هاگ را نصف کنیم و در کنار آن، ماکت سامانه را نیز بسازیم و آن را در منطقه مستقر کنیم تا عراق را فریب دهیم و روی آن نیز صدا بگذاریم تا فکر کند که داریم پالس می‌فرستیم. همچنین رادار بندر امام خمینی (ره) را نیز عملیاتی کردیم تا اشراف بر این موضوع مستقر و تحت امر باشد. سامانه هاگ را هم که نیمه موبایل کرده بودیم. همه این اقدامات را می‌توان یک انقلاب بسیار بزرگی در عملیات و رزم دانست.

اثرات اقداماتی نظیر نیمه‌موبایل کردن سامانه هاگ خیلی زیاد بود؛ برای نمونه، دشمن بعثی تهدید کرده بود که پالایشگاه تبریز را هدف قرار می‌دهد؛ اما اطلاع نداشت که ما می‌رویم و مثلاً در روستای «ماهان» تبریز مستقر می‌شویم. در واقع ما در منطقه‌ای مستقر می‌شدیم و دشمن وقتی اقداماتی انجام می‌داد، می‌دید که هواپیمای خود را از دست داده است! هرچه هم که می‌خواست دلیل آن را بفهمد، نمی‌توانست.

ارتش بعث عراق بیش از ۳۵ جنگنده خود را در کمین‌های سایت‌های هاگ از دست داد؛ چراکه انتظار نداشت که مثلاً موشک هاگ جنگنده‌هایش را در منطقه «بینک» واقع در استان بوشهر منهدم کند. دلیل این غافل‌گیری هم این بود که همه اقدامات ما بی‌سر و صدا صورت می‌گرفت؛ یعنی کسی حق نداشت تلفن و بی‌سیم بزند و سامانه‌ها در استتار کامل قرار داشتند.

دفاع‌پرس: استتار تجهیزات چگونه صورت گرفت؟

برای استتار تجهیزات، طناب استتار کم آوردیم؛ لذا برای حل مشکل سر نخل‌ها که در بمباران شکسته شده و روی زمین افتاده بود را جمع‌آوری کرده و از آن‌ها برای استتار تجهیزات خود استفاده کردیم و این کار جواب داد. در واقع جهاد سازندگی، سپاه پاسداران، نیروی هوایی، بسیج همه مانند همدیگر فکر می‌کردند؛ یعنی کار‌های بزرگ را با امکانات کم انجام می‌دادند.

دفاع‌پرس: تا چه اندازه در جابه‌جایی سایت‌های هاگ سرعت عمل وجود داشت؟

عملیات‌های پدافند هوایی و نیروی هوایی منتصب به پیروزی‌های زمینی است و ما باید در راستای اهداف طرح نیرو‌های زمینی عمل می‌کردیم؛ یعنی اگر سایت هاگ را در منطقه‌ای مستقر می‌کردیم، برای این بود که نیرو‌های زمینی می‌خواستند در آن منطقه عملیات کنند.

نیمه دوم سال ۱۳۶۴ شرایط تحریم‌های نظامی و استهلاک تجهیزات ما، به‌مراتب بسیار تأثیرگذارتر از عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس بود؛ چراکه مثلا هوای شرجی خوزستان موجب زنگ زدن تجهیزات می‌شد و ما برای تهیه وسایلی نظیر لاستیک، باتری و… مشکل داشتیم؛ لذا در آبان سال ۱۳۶۴ غلامی، ستاری، بابایی، اردستانی و… در مقر مهندسی رزمی پدافند هوایی در اهواز جمع شدند و اشکالات را بررسی کردند؛ بر این اساس، تصمیم گرفته شد تا عملیات برخی از تعمیرات، به نزدیکی آبادان منتقل شود؛ بر این اساس داخل باتلاق «شادگان»، مقر «شاهد» را ساختیم و یک گرو‌هایی از مهندسی رزمی، مخابرات و بخشی از تعمیرات را به آن‌جا منتقل کردیم؛ لذا ۹ عامل در پشتیبانی خدماتی و پشتیبانی فنی که موجب ایجاد مشکل برای ما می‌شد را برطرف کردیم.

انقلاب بزرگ شهید ستاری در دوران دفاع مقدس/ فرماندهانی که «بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش» لقب گرفتند

همچنین قرار بر این شد که سامانه‌های هاگ را که از وسط نصف کرده بودیم را دوباره نصف کنیم؛ یعنی لانچر‌هایی که سه موشک داشت را به ۲ موشک تبدیل کنیم و از یک موشک‌های باقی مانده، یک سایت دیگر با ۲ موشک ایجاد کنیم و اختیار عمل را به رادار بندر امام خمینی (ره) بدهیم؛ لذا شهید ستاری گفت که من خودم در رادار بندر امام خمینی (ره) مستقر می‌شوم و شهید بابایی هم گفت که من هم در امیدیه مستقر می‌شوم، من و فرمانده مخابرات نیروی پدافند هوایی هم به آبادان رفتیم.

جابه‌جایی و عملیاتی کردن سایت هاگ اولین‌بار هشت ساعت بیشتر طول نکشید و در ساعت نهم ما یک هواپیما منهدم کردیم. در آن روز ما ۲ سایت ماکت گذاشتیم و یک سایت عملیاتی هم داشتیم که آن را به ۲ سایت تبدیل کردیم؛ یعنی وقتی عراق عکاسی کرد، دید که ما از پل چوئبده تا قفاس آبادان که ۵۶ کیلومتر است، چهار سامانه هاگ داریم! یک «های‌پاور» (رادار) آسیب‌دیده هم داشتیم که آن‌را کنار ماکت‌ها گذاشتیم تا یک مقداری پالس بفرستد که عراقی‌ها فکر کنند این ماکت‌ها سامانه واقعی هستند.

عراقی‌ها بعد از این‌که عکاسی کردند، با هواپیما‌های خود آمدند تا بمباران کنند؛ اما در همین حال یکی از هواپیما‌های آن‌ها منهدم شد؛ به‌طور کلی آن‌روز عراقی‌ها چهار هواپیما از دست دادند؛ بنابراین دست به تبلیغات گسترده علیه ما زندند که این سامانه‌های جدید را کشور‌های دیگر به ایرانی‌ها داده‌اند و…

عراق به‌یکباره اعلام کرد که می‌خواهم فولاد اهواز را هدف قرار دهم. فولاد اهواز هم جای کوچکی نیست و کارکنان و کارگران آن زیاد هستند. شهید ستاری که با من تماس می‌گرفت، یک کلمه بیشتر صحبت نمی‌کرد، مثلاٌ می‌گفت که بیا فلان جا و قطع می‌کرد. بعد از تهدید عراق هم تلفنی به من گفت بیا به اهواز. خیلی سریع خودم را به اهواز رساندم. شهید ستاری منتظرم بود، تا من را دید، گفت: عراق اعلام کرده است که می‌خواهد فولاد اهواز را بزند! ما باید یک سامانه هاگ را حداکثر تا امشب در «دب‌حردان» مستقر کنیم؛ لذا «عبدالرضا منصوری» که خودش اهل اهواز بود را مأمور کردم که سامانه را در آن‌جا مستقر کند و به او گفتم که مسئول این کار تو هستی که هر اتفاقی که بیفتد تو باید پاسخگو باشی!

از سویی دیگر، رادار‌های توپ‌های اورلیکن ما از لحاظ قطعه، استهلاک و… دیگر پاسخگو نبود؛ لذا شهید ستاری دستور داد که رادار‌ها را جمع کنیم و توپ‌ها به‌صورت تکی تیراندازی کنند. حالا اگر می‌خواستیم برای این کار از پدافند به نهاجا و از نهاجا به ستاد ارتش درخواست بدهیم و پاسخ را از ستاد ارتش به نهاجا و از نهاجا به پدافند هوایی دریافت کنیم، دیگر کار از کار گذشته بود؛ بنابراین یکی از امتیازات شهیدان ستاری و بابایی، این بود که هرچه می‌گفتند، مسئولیت آن را می‌پذیرفتند و بعد از پایان جنگ هم شهید ستاری همین‌گونه بود و هیچ‌وقت تغییر نکرد.

سرانجام همه این اقدامات و تدابیر، موجب شد تا ما بتوانیم در عملیات «والفجر هشت» دمار از روزگار عراق دربیاوریم؛ در واقع تعداد هواپیمایی که عراق در طول جنگ تحمیلی از دست داد، اگر هر کشور دیگری از دست داده بود، نیروی هوایی آن نابود می‌شد؛ البته این اتفاق برای عراق هم افتاد؛ چراکه دست به اجاره هواپیمای «سوپراتاندارد» زد و سپس هواپیمای «میراژ» را به وی دادند و تعداد «سوخو ۲۴» خود را زیاد کرد و آموزشگاه‌های خلبانی‌اش را به شوروی و اردن منتقل کرد تا کمبود خلبانان خود را جبران کند.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

انقلاب بزرگ شهید ستاری در دوران دفاع مقدس/ فرماندهانی که «بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش» لقب گرفتند بیشتر بخوانید »

بازدید «دهه نودی‌ها» از موزه شهید «عباس بابایی»

بازدید «دهه نودی‌ها» از موزه شهید «عباس بابایی»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از قزوین، جمعی از «دهه نودی‌ها» در شهر قزوین با حضور در موزه منزل شهید سرلشکر خلبان «عباس بابایی» ضمن بازدید از خانه این شهید، پای روایتگری «محمد بابایی» برادر این شهید نشستند.

این برنامه در امتداد طرح «سلاله‌ها» و با حضور نوجوانان شهر قزوین اجرا می‌شود.

در طرح «سلاله‌ها» نوجوان و دهه  نودی، با مفاهیم و ارزش‌های دفاع مقدس، رشادت‌ها و ایثارگری‌های رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی آشنا می‌شوند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بازدید «دهه نودی‌ها» از موزه شهید «عباس بابایی» بیشتر بخوانید »

عقاب تیز پرواز وطن، قهرمان بی همتای آسمان

عقاب تیز پرواز وطن، قهرمان بی همتای آسمان


عقاب تیز پرواز وطن، قهرمان بی همتای آسمانبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید عباس بابایی از مشهورترین فرماندهان و شهدای هست سال دفاع مقدس که از خلبانان نیروی هوایی بود که در طول هشت سال دفاع مقدس با حماسه آفرینی و رشادت‌‎هایی که از خود نشان داد به عنوان یکی از قهرمانان وطن نام خود را در بین بزرگمردان این سرزمین ثبت کرد. او نه تنها در کار و دفاع از کیان کشور بلکه در تقوا و ایمان نیز از سرآمدان دوران خود بود و خاطرات به جای مانده از او نشان از اوج خودسازی و مناعت طبع این قهرمان ملی است. در ادامه به زندگینامه سراسر مجاهدانه این شهید نگاهی خواهیم داشت.

شهید عباس بابایی در ۱۴ آذر سال ۱۳۲۹ و در شهر قزوین متولد شد. پس از طی دوره ابتدایی در دبستان «دهخدا» و دوره متوسطه در دبیرستان «نظام وفا»، در سال ۱۳۴۸ در رشتهٔ پزشکی پذیرفته شد، اما به دلیل علاقه به رشته خلبانی، به نیروی هوایی رفت و پس از گذراندن دوره مقدماتی برای تکمیل تحصیلاتش در سال ۱۳۴۹ به آمریکا اعزام گشت.

شهید بابایی در بخشی از خاطرات خود در مورد تحصیلات خلبانی‌اش گفته بود: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به دلیل گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی‌دادند، تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود، ژنرال آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهار نظر می‌کرد. او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال‌های ژنرال بر می‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت، زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال محو و نابودی است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا در آمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای کار مهمی به خارج از اتاق برود با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم.

به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می‌خوانم. ان‌شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از ژنرال معذرت‌خواهی کردم.

ژنرال پس از چند لحظه سکوت نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: عبادت می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعات زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست. این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین‌طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پای‌بندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای بشاش خود نویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد.

سپس با حالتی احترام‌آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم و من هم از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.

شهید بابایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی سرپرستی انجمن اسلامی پایگاه هشتم شکاری اصفهان را بر عهده گرفت. با شروع جنگ تحمیلی، عباس بابایی به انجام عملیات جنگی هوایی مشغول شد. در سال ۱۳۶۰ ضمن ارتقاء به درجهٔ سرهنگ دومی به عنوان فرمانده «پایگاه هوایی هشتم شکاری اصفهان» منصوب شد.

او در ۹ آذر ۱۳۶۲ به درجه سرهنگ تمامی ارتقاء یافت و به سمت معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی منصوب شد و به تهران عزیمت کرد. وی پس از چهار سال رزم در مقام معاونت عملیات نیروی هوایی، در ۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ به درجه «سرتیپی» ارتقا یافت.

شهید بابایی در تاریخ ۴ شهریور ۱۳۵۴ با دختردایی‌اش «ملیحه حکمت» ازدواج کرد و صاحب دختری به نام «سلما» و دو پسر به نام‌های «محمد» و «حسین» شد.

عباس بابایی پس از ۶۰ مأموریت جنگی موفق در صبح روز پانزدهم مرداد ماه روز عید قربان همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف–۵ از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. بابایی پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در منطقه عملیاتی سردشت در ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ از ناحیه سر مجروح شد و به شهادت رسید.

راوی در مورد بازتاب شهادت عباس بابایی در جمع فرماندهان سپاه نوشته است: «برخی از فرماندهان ارشد سپاه در جلسه‌ای مشغول بررسی عملیات بودند که تلفنی خبر شهادت عباس بابایی به اطلاع آناه رسید. با شنیدن این خبر، جلسه تعطیل شد و اشک در چشمان حاضرین حلقه زد. وی چند روز قبل ازشهادت در پاسخ پافشاری‌های بیش از حد دوستانش جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود: «تا عید قربان خودم را به شما می‌رسانم. شهید بابایی در هنگام شهادت ۳۷ داشت. پیکر وی در مزار کشته شدگان جنگ ایران و عراق در شاهزاده حسین قزوین به خاک سپرده شد.

سرتیپ خلبان علی محمد نادری همرزم شهید بابایی در گفت‌وگویی به نقش بی بدیل شهید بابایی در نیروی هوایی اشاره کرد.

وی گفت: زمانی که ایشان معاونت عملیاتی نیروی هوایی شد، من هم جانشین پایگاه دوم شکاری بودم. چون مشخص کردن طرح کلی، هدف ها، مسیر‌ها و نوع مهمات با عملیات نیرو بود، ایشان به پایگاه دوم شکاری آمدند. او یکی دو سال قبل از من دوره آموزش در آمریکا را تمام کرده و به ایران آمده بود. ایشان خلبان اف ۵ (همان هواپیمایی که من پرواز می‌کردم)، بود. با ورود هواپیما‌های اف ۱۴ به ایران ایشان که از خلبان‌های تیزهوش نیرو بود برای پرواز با آن انتخاب شد.

سرتیپ نادری ادامه داد: اصولا اگر بحث و خاطراتی از او گفته شده از ساده، بسیجی و مخلص بودن مطرح گردیده که فقط یک بعد از ابعاد شخصیتی شهید بوده است. در حالی که او ابعاد گوناگونی، چون مدیر و فرماندهی قاطع و توانمند بود و مدیریت اسلامی دلسوزانه‌ای داشت و با هر کس یک بار رو به رو می‌شد او را شیفته خود می‌کرد. شهید بابایی یک نیرو‌های هوایی متحرک، مغز متفکر و طراح اکثر عملیات‌های هوایی بعد از معاون شدنش در نیرو بود. زمانی که تازه این سمت را داشت، گروهک‌ها و نفوذی‌هایی که در کشور ما بودند حتی در دفتر ویژه نیروی هوایی نیز نفوذ کرده بودند، پرواز‌ها و عملیات‌ها لو می‌رفت، به طوری که وقتی هواپیمای ما می‌خواست از مرز عبور کند با دیوار‌هایی از پدافند رو به رو می‌شد. از زمانی که ایشان محوریت عملیاتی نیرو را بر عهده گرفت به روش‌های قبلی پشت کرد و روش‌های جدیدی را به وجود آورد.

همرزم شهید بابایی درباره نقش شهید بابایی در عملیات کربلای ۵ اظهار داشت: عملیات پیروزمندانه «کربلای ۵» در نوع خود، عملیاتی منحصر به فرد نظامی است و هر چند تاکنون از زوایای کلاسیک و غیر کلاسیک، تجزیه و تحلیل شده است، از دیدگاه نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، کم‌تر به آن دقت شده است. در حالی که فرماندهان و متخصصان نیروی زمینی با نگرش خاص خود این عملیات را تجزیه و تحلیل و نقد می‌کنند، از نگاه «قرارگاه رعد» قرارگاه عملیات هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران این عملیات از جهات گوناگون بسیار موثر بود که علاوه بر دستاورد‌های سیاسی و نظامی، باعث انهدام بسیار گسترده نیرو‌های زرهی عراق شد.

سازماندهی سریع نیرو‌های عملیایت به فاصله پانزده روز پس از عملیات «کربلای ۴» با تفکر بومی فرماندهان در قرارگاه خاتم الانبیا و در حالی که دشمن گمان می‌کرد نیرو‌های ایرانی دست کم تا چند ماه آمادگی عملیات نخواهند داشت، با اجرای دقیق اصل غافل گیری در یکی از دشوارترین مناطق جنگی، شوک بسیار سنگینی را بر دشمن وارد ساخت. در این عملیات، هر چند ما در جبهه کوچکی در شرق بصره با دشمن درگیر شدیم، انسجام و یکپارچگی همه نیروها، اعم از نیرو‌های بسیج و سپاه، نیروی زمینی و دریایی ارتش و هم چنین حضور گسترده و بسیار موثر نیروی هوایی، توانست تجهیزات زرهی و نیرو‌های عراقی را در بالاترین حد ممکن منهدم کند.

استراتژی نظامی شهید بابایی، ستاری و اردستانی در ایجاد تفکر بومی، تغییر تاکتیک‌های پروازی، رویکرد به خودکفایی به ثمر نشست و در این عملیات به رغم استفاده از تاکتیک پرواز در ارتفاع سطح که در این ارتفاع انواع آتش اعم از گلوله‌های توپ، تانک، خمپاره، سلاح‌های نیمه سنگین و سبک و انواع ترکش وجود دارد حتی یک گلوله یا ترکش به جنگنده‌های ما اصابت نکرد!

با ورود هواپیما‌های پیشرفته اف – ۱۴ به نیروی هوایی، شهید بابایی که از خلبان‌های تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف – ۵ بود که به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف–۱۴ انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد. با اوج گیری مبارزات علیه نظام ستم‌شاهی، شهید بابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، علاوه بر انجام وظایف روزمره، به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه، به پاسداری از دستاورد‌های پرشکوه انقلاب اسلامی پرداخت. شهید بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در سال ۱۳۶۰، فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهدهٔ او گذاشته شد. به هنگام فرماندهی پایگاه با استفاده از امکانات موجود آن، به عمران و آبادانی روستا‌های حومه پایگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تأمین آب آشامیدنی و بهداشتی، برق و احداث حمام و دیگر ملزومات بهداشتی و آموزشی در این روستا، گذشته از تقویت خط سازندگی انقلاب اسلامی، در روند هر چه مردمی کردن ارتش و پیوند هر چه بیشتر ارتش با مردم خدمات شایان توجهی را انجام داد. شهید بابایی برای پیشرفت سریع عملیات‌ها و حسن انجام امور، شخصاً پیشگام بود و در مأموریت‌های جنگی طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی، اولین خلبانی بود که شرکت می‌کرد.

«این شهید عزیزمان، انسانی مؤمن و متقی و سربازی عاشق و فداکار بود و در طول این چند سالی که من ایشان را می‌شناختم، همیشه بر همین خصوصیات ثابت و پابرجا بود».

«او هیچ گاه به مصالح خود فکر نمی‌کرد و تنها مصالح سازمان و انقلاب و اسلام را مدّ نظر داشت. او فرمانده‌ای بود که با زیردستان بسیار فروتن و صمیمی بود؛ امّا در مقابل اعمال بد و زشت، خیلی بی تاب و سختگیر بود».

«این شهید عزیز، یک انقلابی حقیقی و صادق بود؛ و من به حال او حسرت می‌خورم و احساس می‌کنم که در این میدان عظیم و پر حماسه از او عقب مانده‌ام».

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله العالی) درباره شهید بابایی فرموده است:در میان رزمندگان (چه ارتش و چه سپاه) شهید بابایی یک انسان بزرگ و یک چهره‌ماندگار و فراموش نشدنی است.

شهید بابایی حقیقتی انکار ناپذیر و مانند عقاب بلند پرواز و دارای سعه صدر اعلا و روحی ملکوتی بود که مانند پرنده‌ای سفید برای دفاع از ناموس و وطن خود به قلب دشمن زد و قلب او را درید و به درجه شهادت نائل شد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

عقاب تیز پرواز وطن، قهرمان بی همتای آسمان بیشتر بخوانید »

فرماندهان ارتش شاه که حامی انقلاب اسلامی شدند


مبارزه از قلب پادگانبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مبارزات انقلابی مردم ایران علیه رژیم پهلوی زمانی به پیروزی رسید که همه اقشار و طیف‌های مردم در کنار هم مقابل استبداد پهلوی ایستادند. در این میان جوانان مومن و پرشوری که از سیاست‌های ضد اسلامی و ضد مردمی رژیم به ستوه آمده بودند با همراهی روحانیون نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی داشتند.

این جوانان بعد‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی در موقعیت‌های مختلف و شرایط دشوار کشور به کمک آمدند، اوج این همراهی در روز‌های جنگ و دفاع مقدس رقم خورد که جوانان در صف اول حضور در جبهه به میدان جنگ رفتند. در این میان علی‌رغم فضای بسته ارتش شاهنشاهی و زیرنظر داشتن افسران، عده‌ای از آنان همراه و همگام با نوای انقلاب به صف مبارزین پیوستند. نیرو‌هایی که سال‌‎ها بعد و در جریان دفاع مقدس مسوولیت‌های مهمی را در جبهه عهده‌دار شدند. در ادامه به مبارزات و فعالیت‌های تعدادی از نیرو‌های بلندپایه ارتش در دوران مبارزات علیه نظام شاهنشاهی می‌پردازیم.

شهید علی صیاد شیرازی

علی‌رغم فضای حاکم در کشور به خصوص پادگان‌های نظامی و ساختار ارتش که موجب شده بود فرائض و اعمال دینی بصورت رسمی برگزار نشود، وجهه مذهبی و سیره اخلاقی علی صیاد شیرازی او را در ارتش زبانزد کرده بود. او تا زمانی که در پادگان کرمانشاه مشغول خدمت بود جلسات معارف اسلامی را دور از چشم ضد اطلاعات ارتش برگزار می‌کرد. بعد از اعزام به اصفهان وی در خاطرات خود نقل می‌کند که فعالیت‌ش در دو بُعد آغاز شد یکی در جهت خدمتی و دیگری در جهت فعالیت‌های اجتماعی.

سرتیپ گلفام در رابطه با فعالیت‌های انقلابی شهید صیاد شیرازی در دوران رژیم پهلوی می‌گوید: «شهید صیاد شیرازی قبل از پیروزی انقلاب‌ اسلامی علاوه بر شناسایی نیرو‌های مومن و انقلابی در مراکز نظامی اصفهان، برگزاری جلسات بحث و گفت‌وگو، مسافرت به شهرستان‌ها و پادگان‌های درگیر برای برقراری ارتباط و سازماندهی پرسنل انقلابی و مذهبی پادگان‌ها و همچنین ایجاد ارتباط بین نیرو‌های حزب‌الهی درون ارتش با روحانیت در خط امام راحل (ره) را نیز بر عهده داشت. شهید صیاد بصورت نامحسوس در اجتماعات انقلابی و سخنرانی افراد مذهبی سرشناس شرکت می‌کرد.»

شهید صیاد شیرازی همزمان با اوج‌گیری مبارزات ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی (ره) تقیه را کنار گذاشت و در ارتش علناً به دفاع از علمای اسلام و حکومت اسلامی پرداخت و سرانجام به دلیل این که در بین افسران، تبلیغات ضد رژیم می‌کرد، مورد پیگیری ضد اطلاعات قرار گرفت.

شهید عباس بابایی

شهید بابایی در سال ۱۳۴۹ برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. او قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با پایان دوره‌اش به کشور بازگشت و اتفاقا در مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی حضوری برجسته داشت به نحوی که نیرو‌های ساواک به دنبال بازداشت او بودند، اما او هر بار به نحوی از دست آن‌ها می‌گریخت. وی در واپسین سال‌های عمر رژیم طاغوتی به طور جدی‌تر وارد میدان مبارزه با رژیم ستمشاهی شد.

شهید ولی‌الله فلاحی

ولی الله فلاحی به دلیل مخالفت با رژیم پهلوی چند بار زندانی شد، اما به دلیل تفکر و دانش بالا و هوشی که داشت از افسران زبده قابل احترام ارتش بود که همواره مورد احترام فرماندهان ارشد قرار داشت. خود وی در خصوص فعالیت‌های سیاسی‌اش نوشته است: «مبارزات سیاسی خود را از سال ۱۳۳۸ علیه رژیم وقت آغاز کرده‌ام و از آن روز تاکنون سه بار به زندان افتاده‌ام و سه نفر از عزیزترین کسان خود را در راه انقلاب قربانی داده‌ام، ما معتقدیم انقلاب اسلامی ایران، بهشتی نو برای اسلام است، یک نظام خدایی که پایگاهی خدایی دارد.»

او به علت داشتن اعتقادات مذهبی و مبارزه سیاسی ضد رژیم شاهنشاهی در اواخر دهه ۴۰ سه بار روانه زندان شد و دائماً در مراقبت دستگاه‌های اطلاعاتی به سر می‌برد و به همین لحاظ به او فقط مشاغل و مأموریت‌های فرهنگی محول می‌شد و در تست امیری هم به شرطی پذیرفته شد که به وی شغل فرماندهی لشکر داده نشود.

در آستانه پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و همزمان با اوج‌گیری مبارزات انقلابی مردم بر ضد حکومت پهلوی، پس از اعلام حکومت نظامی با تلاش او و سایر همفکران انقلابی‌اش در شیراز، حکومت نظامی لغو شد و جز مواردی معدود، از درگیری‌های جدی ممانعت بعمل آمد.

وی درباره زندگی سیاسی خود قبل از پیروزی انقلاب اسلامی چنین بیان می‌کند: «من از دوران کودکی سعی کرده‌ام متکی به خود باشم، از هفت سالگی تاکنون بی‌وقفه از راه نماز و روزه، به عبادت خدا پرداخته‌ام و ۴۸ سال است که فقط در برابر خدا سر تعظیم فرود آورده‌ام، فقط خدا را بندگی کرده‌ام و فقط از او یاری جسته‌ام و سرانجام علی‌وار زندگی کرده‌ام، هرگز حتی یک لقمه نان حرام نخورده‌ام، در طول تحصیل از برجسته‌ترین شاگردان بوده‌ام، مبارزات سیاسی خود را از سال ۱۳۳۸ علیه رژیم وقت آغاز کرده‌ام و از آن روز تاکنون سه بار به زندان افتاده‌ام و سه نفر از عزیزترین کسان خود را در راه انقلاب قربانی داده‌ام، ما معتقدیم انقلاب اسلامی ایران، بهشتی نو برای اسلام است، یک نظام خدایی که پایگاهی خدایی دارد.»

شهید سپهبد محمد قرنی

سپهبد قرنی که درکارنامه سوابق حرفه‌ای خود در دوران قبل از انقلاب، معاونت ستاد ارتش، فرمانده ارتش در استان‌های مختلف و همچنین ریاست رکن دوم ستاد را داشت، در تاریخ ۲۳ بهمن ۵۷ یعنی یک روز پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامى، از سوی دولت موقت به ریاست ستاد کل ارتش منصوب شد.

سپهبد قرنی در اواخر سال ۱۳۳۵ هنگامی که رئیس رکن ۲ ستاد ارتش بود، فعالیت‌های خود را علیه رژیم شاه آغاز کرد. سپهبد قرنی، در اسفند سال ۱۳۳۶ به اتهام طرح کودتا علیه رژیم پهلوی بازداشت شد؛ اما با وجود جرایم سنگینی که به وی نسبت داده شد، تنها به سه سال زندان و اخراج از ارتش محکوم شد. قرنی در دی سال ۱۳۳۹ مورد عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شد، اما این بار نیز فعالیت‌های سیاسی خود را در رابطه با نهضت آزادی و آیت ا… طالقانی ادامه داد و اواخر سال ۱۳۴۲ مجددا بازداشت شد؛ این بار نزدیک به ۹ ماه در زندان انفرادی به سر برد و مجددا در دادگاه نظامی به سه سال زندان محکوم شد و در دی سال ۱۳۴۵ از زندان آزاد و تا پیروزی انقلاب اسلامی تحت نظر ساواک خانه‌نشین شد.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

فرماندهان ارتش شاه که حامی انقلاب اسلامی شدند بیشتر بخوانید »