شهید علی صیاد شیرازی

روز‌های بعد از عملیات مرصاد چگونه گذشت؟/ تعقیب منافقین در کوره راه‌های چهارزبر

روز‌های بعد از عملیات مرصاد چگونه گذشت؟/ تعقیب منافقین در کوره راه‌های چهارزبر


عملیات مرصاد به عنوان آخرین عملیات دفاع مقدس، از سوم تا پنجم مردادماه صورت گرفت. اما این پایان کار نبود و تعقیب نیرو‌های فراری منافقین که برخی به مناطق داخلی کشور و اکثرشان به سمت مرز‌ها فرار کرده بودند، ماموریت دیگری را می‌طلبید که طبق خاطرات «علی نادری» از رزمندگان لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) تا هشتم مرداد ماه ادامه داشت. 

نادری در خصوص مواجهه خود با حمله منافقین در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، اظهار داشت: بعد از پذیرش قطعنامه، نیرو‌های لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) در مناطق مختلفی پراکنده بودند. یک عده‌ای در اردوگاه کارون بودند و عده‌ای هم در پادگان دوکوهه و تعدادی از یگان‌ها هم همچنان در منطقه عملیاتی والفجر ۱۰ حضور داشتند. 

وی افزود: در اوایل مردادماه ۶۷ که جبهه جنوب از تک پایان جنگ عراق تا حدی فارغ شده بود. من جزو نیرو‌هایی بودم که در اردوگاه کارون مستقر بودیم. از آنجا به دوکوهه می‌رفتم و بعد دوباره به اردوگاه کارون برمی گشتم. در این رفت و آمد‌ها بودم که شنیدیم یک گروه ناشناخته‌ای از مرز‌های غرب کشور وارد شده‌اند و به عمق پیشروی می‌کنند. آن زمان هنوز ماهیت این گروه ناشناخته بود. 

نادری ادامه داد: به سمت محل درگیری حرکت کردم و اواخر شامگاه پنجم مرداد که عملیات مرصاد در ساعاتی پایانی بود به منطقه جاده اسلام آباد-کرمانشاه رسیدم. صحنه‌ای که می‌دیدم باور کردنی نبود. سراسر این جاده پر از خودرو‌های منهدم شده منافقین بود. کمر ستون نفاق شکسته و تا چشم کار می‌کرد، خودرو و نفربر روی جاده و حاشیه آن در حال سوختن بودند. اما باقی مانده منافقین به اطراف فرار کرده بودند و قصد داشتند که از کوره راه‌ها دوباره به عراق برگردند.

شهدای پس از مرصاد

این رزمنده دفاع مقدس خاطرنشان کرد: یادم هست که روز ششم مرداد سال ۱۳۶۷ هم شهید دادیم. الان اگر به گلزار شهدای بهشت زهرا (س) یا دیگر شهر‌ها بروید، شهدای بعد از عملیات مرصاد را می‌توانید پیدا کنید. این عزیزان یک روز پس از پایان عملیات مرصاد در درگیری با باقی‌مانده منافقین به شهادت رسیدند. علتش هم این بود که تعدادی از ماشین‌های زرهی منافقین به صورت گروهی فرار کرده بودند و وقتی که یک عده کمی از بچه‌های خودی با این گروه‌ها مواجه می‌شدند، درگیری شدیدی پیش می‌آمد که منجر به شهادت تعدادی از بچه‌ها می‌شد. 

نادری با تشریح اوضاع منطقه عملیاتی پس از پایان عملیات مرصاد گفت: به عنوان نمونه یک منطقه‌ای بود که در آن حدود ۱۰ خودروی منافقین گروهی فرار کرده بودند. در آنجا با یک گروهان از رزمندگان رو به رو شده و با هم درگیر می‌شوند. خب آنها خودروی زرهی بودند و بچه‌های ما نیروی پیاده. در این درگیری تعدادی از بچه‌های ما شهید شدند و چند خودروی دشمن نیز منهدم شد. 

وی بیان کرد: غیر از گروه‌های پراکنده، تعدادی از نفرات منافقین به صورت پیاده به کوه و کمر زده بودند و هر کدام سعی می‌کردند با پای پیاده به سمت عراق فرار کنند. تعداد کمتری هم خودشان را جای مردم جا می‌زدند تا به شهر‌های بزرگی مثل کرمانشاه، همدان یا حتی تهران بروند و از طریق خانواده یا آشنا‌های شان زمینه مخفی شدن یا فرار از کشور را فراهم کنند. 

این پیشکسوت دفاع مقدس اظهار کرد: نفرات پیاده منافقین حتی خطرناکتر از خودرو‌های زرهی شان بودند. چون هم دیرتر و سخت‌تر شناسایی می‌شدند و هم اینکه می‌توانستند در مسیر فرارشان به مردم بومی منطقه آسیب برسانند. 

جنازه‌های عریان منافقین

این رزمنده دفاع مقدس در بیان خاطره‌ای از روز‌های هفتم و هشتم مردادماه می‌گوید: دو الی سه روز بعد از پایان عملیات مرصاد که همچنان به دنبال فراری‌ها بودیم، به یک تپه‌ای رسیدیم که چند کیلومتر با تنگه چهارزبر (تنگه کنونی مرصاد) فاصله داشت. همان جا به یک گروه از فراری‌های منافقین برخوردیم که هیچ کدام پیراهن به تن نداشتند و اغلب پیکرشان سالم بود. حدود ۱۵ نفر می‌شدند. اینها یا از شدت گرما مرده بودند یا قرص سیانور انداخته و خودکشی کرده بودند. در هوای گرم مرداد ماه جنازه‌های شان بوی بسیار بدی گرفته بود. برای اینکه بیماری در منطقه شیوع پیدا نکند باید جنازه اینها را دفن می‌کردیم. حتی جسدشان هم برای ما دردسرساز بود. 

نادری بیان می‌کند: عملیات مرصاد یک عملیات خودجوشی بود. به این معنی که اغلب یگان‌های حاضر در منطقه مثل تیپ قائم سمنان، بچه‌های انصارالحسین همدان، تیپ بدر، لشکر ۲۷ و… هر کدام که در منطقه بودند یا می‌توانستند سریع‌تر خود را به چهار زبر برسانند، احساس مسئولیت کرده و خودشان را به محل درگیری رسانده بودند. ماموریت تعقیب باقی مانده منافقین هم از این قاعده مستثنی نبود. خودمان گروه‌هایی را تشکیل دادیم و آنها را تعقیب کردیم. البته به صورت ساماندهی شده هم عملیات تعقیب انجام می‌گرفت. مثل بالگرد‌های ارتش که ماموریت داشتند منطقه را پاکسازی کنند و از جاده اسلام آباد- کرمانشاه تا خود مرز را می‌رفتند و جست‌و‌جو می‌کردند.

این رزمنده حاضر در عملیات مرصاد در یک جمع بندی کلی می‌گوید: از روز ششم مرداد درگیری‌های شدید فروکش کرده و گاه درگیری موردی پیش می‌آمد. مثل همان برخورد یک گروهان از بچه‌های خودی با ۱۰ خودروی زرهی دشمن که قبلا عرض کردم. در روز‌های هفتم و هشتم مرداد بیشتر با نیرو‌های پیاده دشمن درگیر بودیم. چون خودرو‌های زرهی در همان چند ساعت یا نهایتا یک روز بعد از عملیات شناسایی و منهدم شدند. از اینجا به بعد نیرو‌های پیاده منافقین مد نظر بودند که اغلب هم با توجه به گرمای شدید هوا، دو، سه روز بیشتر دوام نمی‌آوردند و در حالت آوارگی هلاک می‌شدند. اگر کسی هم باقی مانده بود، چون منطقه عملیاتی به مرز‌های غرب کشور نزدیک بود، این تعداد نهایتا تا دو یا سه روز بعد از عملیات خود را به کشور عراق رسانده و از مهلکه گریخته بودند.

این رزمنده دفاع مقدس در پایان بیان می‌دارد: به نظر من تا روز هشتم مردادماه پرونده عملیات مرصاد بسته شد. اما بعد از اتمام کار، دیدن بعضی از جنازه‌های منافقین حال آدم را بد می‌کرد. چون بعضی از آنها حتی لباس نظامی به تن نداشتند. بعد‌ها فهمیدیم که اینها از اروپا آمده بودند تا طبق ادعای رجوی یک روزه تهران را بگیرند و نظام را سرنگون کنند! این عده در پادگان اشرف یک دست لباس نظامی هم گیرشان نیامده بود. وقتی می‌دیدیم که چطور در میان کوه و دشت تلف شده‌اند، دلمان به حماقت شان می‌سوخت که به خاطر یک وعده واهی اینطور خود را به هلاکت انداخته بودند.

گفت‌وگو از علیرضا محمدی

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

روز‌های بعد از عملیات مرصاد چگونه گذشت؟/ تعقیب منافقین در کوره راه‌های چهارزبر

روز‌های بعد از عملیات مرصاد چگونه گذشت؟/ تعقیب منافقین در کوره راه‌های چهارزبر بیشتر بخوانید »

امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی؛ صیاد دلها، عصاره ارتشی به رنگ خدا...

«صیاد دلها»، عصاره ارتشی به رنگ خدا


امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی؛ صیاد دلها، عصاره ارتشی به رنگ خدا...

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، بیست و یکم فروردین سال ۱۳۷۸، سالی که چندروز قبلش از سوی رهبر و مقتدای انقلاب، سال امام خمینی(ره) نام گرفته بود، روزی بود که سرباز شجاع و فداکار امام، امیر ارتش مومن، مخلص و پاکباخته روح الله، یار بسیجیان و رزمندگان جبهه ها و نماد شجاعت، ابتکار عمل، راهگشایی و تدبیر در مدیریت نظامی و دفاعی جنگ و مردی که به تنهایی، تجسم تحول عظیم معنوی یک ارتش بود که با انقلاب و با امام، از نو متولد شد و به رنگ خدا درآمد و از جنس مردم شد، بدست روسیاهترین دشمنان خدا و خلق، با چهره ای خونین به دیدار امام محبوبش، معشوق و مرادش و یاران و همرزمان شهیدش پیوست. امیر سرافراز ارتش اسلام سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، در چنین روزی هدف جنایت تروریستی منافقین قرار گرفت که کین توزانه و رذیلانه، انتقام شکست خفت‌بار خود در تنگه چهارزبر را از فاتح اسطوره ای مرصاد، گرفتند و رهبر و ملت را به سوگ قهرمان ملی دوران دفاع مقدس نشاندند. مردی که تجسم هویت انقلابی، معنوی و مردمی ارتش پیروز و پرحماسه این سرزمین بود. مردی که سنگرها و خاکریزها و قرارگاهها، از طریق القدس و فتح المبین و بیت المقدس، تا والفجر و رمضان و خیبر و کربلا، با طنین گام ها و نجابت نگاه و سوز مناجات او خاطره ها در سینه دارند. خبر عروج خونین سرباز سرافراز و پاکباز آقا که منتشر شد پیام فرمانده و مقتدای صیاد در وصف امیر شجاعش حق مطلب را ادا کرد:
(او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا روی دست داشتند. سرزمین‌های داغ خوزستان و گردنه‌های برافراشته کردستان سال‌ها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه‌های دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خودگذشتگی او حفظ کرده است…)
فردایش در روز آن بدرقه باشکوه، بوسه فرمانده خیل شرف و شجاعت بر پیکر صیاد، تداعی تمام باور کاروانسالار بود به این امیر قافله اقتدار که با پنج بار جراحت و رفتن تا مرز شهادت و با ۲۲ ترکش در بدن، خونین بال و خرامان، مزد آنهمه مجاهدتش را گرفته بود و مهمان آسمان شده بود… 

از روستای کبود گنبد تا آمریکا

در روز ۲۳ خرداد ۱۳۲۳ در روستای کبودگنبد از توابع شهرستان درگز استان خراسان رضوی متولد شد. با پایان دوران دبیرستان، علی برای گذراندن دوره سربازی به ژاندارمری رفت و پس از پایان دوران خدمت به استخدام این یگان نظامی درآمد. با خوش درخشیدن علی در ژاندارمری به ارتش منتقل شد در شهرهای گرگان، مشهد، آمل و شاهرود خدمت کرد سپس به دانشکده افسری ارتش در تهران برگشت و در ۱۳۴۶ با درجه ستوان دومی در رسته توپخانه فارغ‌التحصیل شد. د‌وره‌های چتربازی و رنجر را با رتبه یکم گذراند و مدتی بعد به‌ عنوان افسر توپخانه منصوب شد. با منحل شدن لشکر تبریز در سال ۱۳۴۹ گردان ۳۰۲ توپخانه لشکر تبریز به توپخانه لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه پیوست و متعاقب آن فرمانده آتشبار شد. پس از یک بار جابجایی و انتصاب به عنوان فرمانده آتشبار گردان ۳۱۶ توپخانه در سال ۱۳۵۰ برای شرکت در دوره آموزش زبان انگلیسی به تهران رفت و سپس با شرکت در کنکور اعزام به خارج در سال ۱۳۵۱ برای طی کردن دوره تخصصی هواسنجی بالستیک توپخانه به آمریکا رفت. 

با قید (متعصب مذهبی)، تحت مراقبت ضد اطلاعات ارتش

ارتش برای استفاده از دانش صیاد شیرازی، او را در سال ۱۳۵۳ به مرکز توپخانه اصفهان منتقل کرد اما او در اصفهان با یافتن دوستان جدید، فعالیت‌ها و مطالعات دینی منسجم‌تری را پی گرفت و شخصیت سیاسی خویش را در این دوره قوام بخشید و در نامه‌ای که برای سرگرد محمدمهدی کتیبه، یکی از افسران مذهبی ارسال کرد این جمله را نوشت: «در مورد برنامه‌های مذهبی به حمدالله پیش می‌رویم مخصوصاً در آن قسمت که می‌دانید». این جمله حساسیت ضد اطلاعات را برانگیخت و از آن پس وی تحت مراقبت قرار گرفت. آن‌ها پس از تحقیق و مراقبت متوالی، او را «متعصب مذهبی» معرفی کردند و مراقبت از وی را شدت بخشیدند.

امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی؛ صیاد دلها، عصاره ارتشی به رنگ خدا...

سازماندهی نیروهای مومن و انقلابی در ارتش

پس از گذراندن دوره تخصصی توپخانه در آمریکا با درجه ستوان‌ یکم، استاد مرکز آموزش توپخانه اصفهان شد و به تدریس دانشجویان نظامی پرداخت. او همزمان، فعالیت سیاسی را با ‌سازماندهی نظامیان انقلابی آغاز کرد. با حساس شدن ضداطلاعات ارتش از این موضوع ستوان یکم علی صیاد شیرازی در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ بازداشت اما سه روز بعد با پیروزی انقلاب اسلامی آزاد شد.

فرمانده عملیات غرب کشور، رودرروی ضد انقلاب در کردستان


فصول درخشان حیات صیاد، از فردای پیروزی انقلاب اسلامی، آغاز شد. او بدلیل شایستگی های شخصیتی و امتیازات فردی خود، از همان آغاز، مورد توجه امام(ره) و یاران انقلاب قرار گرفت و در کردستان که در سال ۱۳۵۸ اتفاق افتاد به عنوان فرمانده عملیات غرب کشور منصوب شد و عملیات‌های مختلفی علیه گروهک‌های جدایی‌طلب محارب و مسلح و ضدانقلاب در استان کردستان به خصوص شهرهای پاوه، مریوان و سنندج را فرماندهی و هدایت کرد. تهیه طرح‌های عملیاتی موفق و تلاش‌های او در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح، به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگان‌های مریوان، بانه و سقز منجر شد.

فرمانده نیروی زمینی ارتش به حکم امام (ره)

پیش از آغاز جنگ، صیاد به سبب درخشش مدیریت و صلاحیت‌های فرماندهی، با دو درجه ترفیع درجه به سرهنگ تمامی ارتقا یافت اما پس از بروز اختلافات او با فرمانده کل قوا و ریاست جمهور وقت، از سوی او خلع درجه شد اما او مدال و درجه را از خدا و از امام و مردم گرفته بود و برایش این ترفیع ها و خلع درجه ها کوچکترین ارزش و اعتباری نداشت. با عزل و برکناری اولین رئیس جمهور نظام، او دوباره در جایگاه خود قرار گرفت و آماده نقش آفرینی های بزرگ و سرنوشت ساز خود در تاریخ جنگ هشت ساله شد. تاریخی که قرار نبود بدون او نوشته شود. 
با کنار رفتن بنی‌صدر و به ریاست‌ جمهوری رسیدن محمدعلی رجایی، سرهنگ علی صیادشیرازی به خدمت فراخوانده شد و مسوولیت قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) که وظیفه هماهنگی ارتش و سپاه را به برعهده داشت به او سپرده شد.
مهر ماه سال ۱۳۶۰ به پیشنهاد رئیس شورای‌عالی دفاع از سوی امام خمینی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد. در این جایگاه،  فرماندهی نیروهای ارتش اسلام در عملیات‏های پیروزمند ثامن‌الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس را بر عهده داشت.

مظهر وحدت فرماندهی و محور پیوند ارتش و سپاه در جنگ

نقش راهبردی و تعیین کننده و تاریخساز صیاد در وحدت فرماندهی جنگ و پیوند و تشریک مساعی و تعامل مثبت و هم افزایی و همدلی ارتش و سپاه با وجود اختلافات متعدد نظامی در استراتژی و تاکتیک و روش فرماندهی و عملیات و آفند و پدافند، بخش مهم و قابل توجه این فصل از زندگی اوست. او در این سالها با درک ضرورت این وحدت و هماهنگی در مسیر پیشبرد اهداف کلان جنگ و در راه منافع ملی، منتهای سعی خود را در این همراستایی و همبستگی و قرار نهادن تجارب و قابلیتهای ارتش، در خدمت برادران سپاهی و نیروهای بسیجی و داوطلب مردمی به سود موفقیت در عملیات‌ها و طرح ها و تدابیر دفاعی، مصروف نمود و چه بسا در موارد متعدد، تشخیص ها و گزینش های فردی را به ضرورت اتخاذ تدابیر و تصمیمات مشترک و جمعی، فروگذاری و تابع رای جمعی و دستور فرماندهی ارشد جنگ و همچون مقلدی معتقد، متابعت نظر فرماندهی کل قوا و مرجع و مقتدای همه رزمندگان بود. این خلوص و روح ولایت پذیری و تبعیت محض از امر ولایی حضرت امام (ره) در او، تجسمی از تحول معنوی و اعتقادی ارتش بود که در پیوند خالصانه و خداجویانه خود با  سپاه، حماسه ها آفرید. نقل روایتی در این زمینه بی مناسبت نیست که  پیش از عملیات بدر، صیاد نظرش را صریحاً گفت که من مخالف اجرای این عملیات هستم. وقتی طرح درنهایت تصویب و به همه ابلاغ شد، صیاد گفت: «از این لحظه که دستور صادر شده، من، از دیگرانی که این طرح را دادند، محکم‌تر خواهم ایستاد و هیچ تخطی‌ای را هم نخواهم بخشید.» ایشان حقیقتاً آخرین نفری بود که صحنه عملیات بدر را ترک کرد. می‌گفت می‌خواهم خدای من و امام من گواه باشند که فقط نظر کارشناسی‌ام را دادم، اما در اجرا محکم‌تر از دیگران بودم… لوله تانک‌های عراقی دیده می‌شد و گلوله‌های‌شان جلوی پاهای‌مان می‌خورد. در چنین موقعیتی، بچه‌های سپاه دو قایق تندرو آورند، به آقا رحیم و صیاد و جمعی که آنجا بودند، گفتند سوار شوید، بروید که الان تانک‌ها می‌رسند؛ شما باید بروید، وگرنه اسیر می‌شوید. صیاد گفت: «من نمی‌آیم، من جواب امام را چه بدهم؟ من به امام قول دادم تا پای جان در این عملیات بایستم.» دو سه نفری او را گرفتند و بلندش کردند و انداختندش توی قایق تندرو. قایق حدود بیست متر توی آب پیش رفت، صیاد خودش را به آب انداخت و گفت بروید و نگران من نباشید. چند نفر مجبور شدند از قایق بپرند پایین. نمی‌شد تنهایش بگذارند. خلاصه با مصیبتی او را برگرداندند. 

امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی؛ صیاد دلها، عصاره ارتشی به رنگ خدا...
قهرمان (مرصاد)، ققنوس قله نشین ( تنگه چهار زبر) 

واپسین فصل درخشش صیاد در دفاع مقدس اما، پس از پایان رسمی جنگ با قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی بر اساس نظر حضرت امام (ره) است. هنگامی که منافقین جنایتکار به سودای تجاوز و تصاحب قدرت، با پشتگرمی دشمن متجاوز بعثی، به مرزهای سرزمین مقدس شهیدان، هجوم آوردند و تا استان کرمانشاه و اسلام آباد و کرند غرب، نیرکهای خود را گسیل کرده و مرتکب وحشی‌گری و جنایت شدند تا به خیال خام خود با استفاده از فرصت پیش آمده و فقدان آمادگی و انسجام نیروهای مسلح بدنبال قبول قطعنامه، به هدف شوم خود نائل شوند. اما باز حماسه ای دیگر با حضور قهرمانانه نیروهای مردمی در راه بود و صیاد، باید بازهم بر قله این حماسه می درخشید و ظلمت بی فروغ نفاق را در تابش خورشید تنگه چهارزبر، محو می کرد.  در سوم مرداد ۱۳۶۷ منافقین از محور خانقین، خسروی، سرپل ذهاب، به سمت کرمانشاه حرکت کردند.

مسؤولیت مبارزه با منافقین بر عهده صیادشیرازی گذاشته شد. او پس از حضور در منطقه مرصاد از طریق فرماندهی متحرک هوایی و با استفاده از بالگرد تمام محورهای هجوم منافقین را شناسایی و ابتکار عمل را از آنِ نیروهای خودی کرد و حرکت ستون نظامی منافقین را متوقف کرد. صیادشیرازی در خاطراتش از عملیات مرصاد گفت: «در آن زمان من نماینده حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع بودم و در ساعت ۲۰:۳۰ مورخه سوم مرداد ۱۳۶۷ معاون عملیات ستاد کل نیروهای مسلح به من تلفن کرد و گفت دشمن از سرپل ذهاب و گردنه پاتاق به سرعت در حال ورود به داخل خاک خودی است و به من حکم مأموریت دادند.

شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم … صبح روز پنجم مرداد عملیات مرصاد با رمز یا علی (ع) آغاز شد. در تنگه چهار زبر چنان جهنمی برای یاران صدام بر پا شد که زمانی برای پشیمانی نماند.»
در این عملیات حدود ۲۰۰۰ نفر به هلاکت رسیدند و حدود ۱۵۰۰ نفر مجروح  و ۱۰۰۰ نفر فراری شدند و ۱۵۰ نفر اسیر شدند. علاوه بر آن بیش از ۱۲۰ دستگاه تانک، ۴۰۰ دستگاه نفربر، و صدها قبضه تیربار و اسلحه و ادوات جنگی به غنیمت گرفته شد. 

دو هفته پیش از شهادت، آقا نشان سرلشکری روی شانه اش گذاشت

دو هفته پیش از شهادت، روز ششم فروردین ۱۳۷۸، حضرت آقا، نشان سرلشکری را روی شانه هایش گذاشت. فرزند امیر شهید چنین روایت می کند: 
 قرار بود به بابا، درجه سرلشگرى از طرف مقام‌ معظم فرماندهی کل قوا اعطا شود. گفتيم: « به سلامتى مباركه بابا.» خنديد. اما بلافاصله پشت بندش گفت: «خوش بحالم. امّا درجه گرفتن، فقط ارتقاى سازمانى نيست.وقتى آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حس مى كنم ازم راضيَن.وقتى ايشون راضى باشن، امام عصر هم راضين. همين برام بسه.»

امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی؛ صیاد دلها، عصاره ارتشی به رنگ خدا...

 عشق را، بی پای و سر، در خون شناور، خوانده اند…. 

و سرانجام، صیاد دلها، راهی آسمان شد و با یاران شهیدش، با امام و مقتدایش، به زیارت سالار عاشوراییان، حسین (ع) رفت و کربلایی شد. منافقی در لباس رفتگر، با استقرار در مقابل منزل امیر سرافراز ارتش اسلام و قهرمان اسطوره ای سال‌های دفاع مقدس، جلو آمد تا نامه ای را ظاهرا به ایشان بدهد. شهید که هیچ فرصتی را برای رفع مشکل مردم و قشر محروم از دست نمی داد پاکت را گرفت و آنگاه در جنایتی ناجوانمردانه، شلیک رگبار گلوله به چهره و قامت قله حماسه و عرفان… الی الرفیق الاعلی… سراپا غرقه به خون، در معراج به عرش قرب و لقای دوست. چندروز پیس از شهادت. به همسرش که نگران بود گفته بود: باید خودت را آماده کنی تا من راهی این سفر شوم. یقین داشت که شهادتش نزدیک است.  

علی، پشت فرمان، غرق در خون، چشمها را بسته بود…

همسر سپهبد علی صیادشیرازی بعد از ترور همسرش در خاطره‌ای وضعیت جسمی و روحی شهید یک روز قبل شهادت را اینطور روایت کرد: «یادم هست شب قبل از شهادتش -۲۰ فروردین ۱۳۷۸ – را در مشهد بود. آن روزها مادرش مریض بود. شب را تا صبح در بیمارستان و کنار مادر مانده بود و روز بعدش را آمده بود تهران. خیلی خسته بود با این حال مقداری به درس ریاضی بچه‌ها رسیدگی کرد. صبح روز شهادت ساعت ۶:۳۰ بامداد، با من خداحافظی کرد اما من به دلیل مشغله کاری متوجه خداحافظیش نشدم و او رفته بود. هنوز دقایقی از رفتنش نگذشته بود که صدای شلیک گلوله آمد و من با این تصور که بچه‌ها در کوچه ترقه‌بازی می‌کنند توجهی به صدا نکردم اما به دنبال صدای شلیک، فریاد و گریه پسرم مهدی بلند شد که «مامان بیا بابا رو کشتن.» سراسیمه از خانه بیرون پریدم، علی غرق خون، پشت فرمان ماشین به همان حالت نشسته، چشم‌هایش بسته بود، مثل وقت‌هایی که از فرط خستگی، روی صندلی خوابش می برد. آن قدر شوکه شده بودم که حتی نتوانستم کسی را صدا بزنم. برگشتم داخل منزل، گوشی تلفن را برداشتم و به چند نفر زندگ زدم اما هیچ کس جواب نداد وقتی دوباره به کوچه برگشتم همسایه‌ها علی را به بیمارستان برده بودند. بچه‌ها را که نگران پدرشان بودند، دلداری دادم و راهی مدرسه کردم. گفتم: «بابا تیر خورده اما اتفاقی نی

فتاده» در حالی که می‌دانستم علی همان لحظه به شهادت رسیده است. خواب دیده بود یکی از دوستان شهیدش آمده و او را با خود برده است. از شبی که این خواب را دید تا آن صبح که آرام و راحت روی صندلی ماشین خوابیده بود، کمتر از یک ماه نگذشت که به آرزوی دیرینش رسید.»

دلم برای صیادم تنگ شده!

روایت عشق مراد و مقتدا و فرمانده به سرباز و سردار و فدایی عاشق و پاکباخته را، از زبان فرزند شهید بشنویم: سحر بود. نماز را در حرم امام خوانديم و راه افتاديم. رسم خانواده بود كه صبح روز اوّل بعد ازخاکسپاری، برويم سر خاك. رسيديم. هنوز آفتاب نزده بود، امّا همه جا روشن بود. يك نفر اما،  زودتر از همه آمده بود; زودتر از بقيّه، زودتر از ما!… گفتم: شما چرا اين موقع صبح، خودتون روبه زحمت انداختيد؟ حضرت آقا فرمودند: دلم براى صيادم تنگ شده. مُدَتيه ازش دور شده ام…!
 پدر را تازه ديروز به خاك سپرده بودیم!

سرباز کوچک اسلام- علی صیاد شیرازی…

وصیتنامه شهید، گواه شوق و باور عارفانه و مومنانه او به مقام والای شهادت است که درتاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۷۱ نگارش یافته است:

«بسم‌الله الرحمن الرحیم، ارحم الراحمین، رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین و سلم.

انالله و اناالیه راجعون

خداوندا، این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی. خدایا تو خود می‌دانی که همواره آماده بوده‌ام آنچه را که تو خود به من دادی، در راه عشقی که به راهت دارم، نثار کنم. در صورتی که چنین نبود، آن هم خواست تو بود. پروردگارا رفتن در دست تواست، من نمی‌دانم چه موقع خواهم رفت ولی می‌دانم که از تو باید بخواهم تا مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و به قدری با دشمنان قسم خورده‌ات بجنگم تا به فیض شهادت نائل آیم. از پدر و مادرم که حق بزرگی بر گردنم دارند می‌خواهم که مرا عفو کنند من نیز همواره برای‌شان دعا کرده‌ام که عاقبت به خیر شوند.
از همسر گرامی، فداکار و فرزندانم تقاضا دارم که مرا ببخشند که کمتر توانسته‌ام به آنها برسم و بیشتر می‌خواهم وقف راهی باشم که خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده است.
آنچه برایم از دنیا باقی می‌ماند، حق است که در اختیار همسرم قرار گیرد. از همه آنهایی که از من بد دیده‌اند می‌خواهم که مرا به بزرگی خودشان ببخشند و بالاخره از مردان مخلص خودم به ویژه حاج آقا امیر رنجبر نیک‌دل، استدعا دارم به امور حساب و کتاب من در غیابم رسیدگی کنند و با برادران دیگر، چون جناب سرهنگ حاج آقا آذریون و تیمسار حاج آقا آراسته در این باب، تشریک مساعی نمایند.
خداوندا، ولی امرت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را تا ظهور حضرت مهدی (عج) زنده، پاینده و موفق بدار.»
سرباز کوچک اسلام
علی صیاد شیرازی  

 

«صیاد دلها»، عصاره ارتشی به رنگ خدا

منبع خبر

«صیاد دلها»، عصاره ارتشی به رنگ خدا بیشتر بخوانید »

شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده‌ای که عقب‌گرد نداشت

شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده‌ای که عقب‌گرد نداشت


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سپهبد شهید علی صیاد شیرازی؛ زاده سال ۱۳۲۳ شهرستان دره گز استان خراسان شمالی، از مهر ۱۳۶۰ تا پاییز ۱۳۶۴، فرماندهی نیروی زمینی ارتش را بر عهده داشت. سپس با حکم امام خمینی (ره)، ضمن ارتقاء به درجه سرهنگی، به عضویت شورای عالی دفاع درآمد.

پس از پایان جنگ؛ در معاونت بازرسی ستاد کل قوا و سپس جانشین رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح، به خدمت ادامه داد و در فروردین ۱۳۷۸ از دست آیت‌الله خامنه‌ای، درجه سرلشکری را دریافت کرد.

وی سرانجام روز بیست و یکم فروردین ۱۳۷۸ توسط دو نفر از اعضای فرقه تروریستی مجاهدین خلق، در تهران به شهادت رسید.

روایت سردار مهدی شیرانی نژاد؛ جانشین مخابرات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس

در عملیات بدر، نیرو‌ها و ادوات و … باید با بالگرد‌ها و شناور‌ها منتقل می‌شدند. چون نقش هوانیروز، بارز بود و قرارگاه کربلا هم دچار مشکل شد، شهید صیاد و بقیه فرماندهان هوانیروز به قرارگاه سپاه آمدند.

هلیکوپتر‌های هوانیروز باید امکانات را به جزیره می‌بردند. خاطرم هست به دلیل اهمیت ماجرا، صیاد شیرازی فرمانده پد هلیکوپتری شد.

ایشان با اینکه فرمانده نیروی زمینی ارتش بود ولی، چون آقای محسن رضایی جمع‌بندی کرد که الآن برای ما ترابری در اولویت هست، این کار را قبول کرد. رفت کنار پد هلیکوپتر و هماهنگی‌های عملیاتی هلیکوپتر‌ها را انجام می‌داد.

کار راحتی نبود. بااینکه کسانی مثل آقای جلالی (فرماندهی وقت هوانیروز ارتش) حضور داشتند که هرکدام وزنه‌ای بودند، ولی آن‌قدر مهم بود که خود آقا صیاد عملیات را اداره می‌کرد. این کار ایشان باعث شد، کار هماهنگ شود، کار ترابری قوت بگیرد و مشکلات منطقه کم شود.

روایت سردار عبد المحمد رئوفی نژاد؛ فرمانده لشکر ۷ ولی‌عصر (عج) در دوران دفاع مقدس

نه‌فقط من، بلکه خیلی از فرماندهان دیگر هم چندان شناختی از نقشه‌کشی جنگی و ترسیم کالک نداشتند. البته این به معنای مطلع نبودن از نقشه و طرح نبود.

وقتی سرهنگ صیاد شیرازی به دزفول آمد، گفت: اتاق جنگ کاملی دارید. نقشه و کالک وضعیت دشمن و خودی خیلی منظم چیده شده بود و از نظر ایشان خیلی جالب بود.

وقتی گفتیم این کار آقای غلامعلی رشید هست، خیلی تعجب کرد و خوشش آمد و خیلی تقدیر کرد.

وقتی‌که به دزفول آمد؛ من فقط اسمشان را شنیده بودم؛ البته می‌دانستم که ایشان همان کسی هست که بنی‌صدر با تحریک برخی افراد، از ارتش اخراجش کرده و او به گلف آمده بود تا همراه بچه‌های سپاه باشد.

وقتی برای اولین بار ایشان را دیدم، یک‌پایش کامل توی گچ بود، منتها با همان وضعیت و عصابه‌دست، این مأموریت را پذیرفته بود.

ایشان چند روز برای تشکیل اتاق جنگ در سپاه دزفول، بچه‌ها را آموزش داد و یک دوره آموزش تکمیلی برای نیرو‌هایی که از همه شهرستان‌ها آمده بودند، برگزار کرد. اینکه اتاق جنگ چیست، مسئول اتاق جنگ کیست، کالک چیست، چطور باید وضعیت آرایش دشمن را ترسیم کرد و اطلاعات ضروری دیگر را به بچه‌ها آموزش داد.

روایت حجت‌الاسلام‌والمسلمین، غلامحسین بشردوست؛ فرمانده قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس

(در جریان عقب‌نشینی نیرو‌ها در عملیات بدر)، بعد از رفتن صیاد و آقا رحیم، حدود ده دقیقه بعد، درحالی‌که داشتم به هور نگاه می‌کردم، دیدم یک نفر دارد شناکنان به طرفمان می‌آید. به طلابیان گفتم: این کیست که دارد شنا می‌کند؟ او قدری نگاه کرد و گفت: آقای صیاد هست!

چند دقیقه بعد بچه‌ها او را از آب بیرون کشیدند. من با دلخوری گفتم: آخه جناب سرهنگ، چرا شما برگشتید؟ مگر قرار نبود شما بروید عقب؟!

گفت من نمی‌توانم بروم. دلم رضایت نمی‌دهد. گفتم به‌هرحال شما فرمانده نیروی هوایی ارتش هستید. گفت هرکه هستم، من عقب برو نیستم. من همین‌جا می‌مانم.

منابع:

۱-نیازی، یحیی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: مخابرات در جنگ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۷، صص ۲۴۷، ۲۴۸،

۲-کوچک کوتیانی، عبد المحمد، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: فرمانده رئوف، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۳، صص ۱۴۰، ۱۴۱، ۱۴۲،

۳-بهداروند، محمدمهدی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: غروب روز ششم، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۲، ص ۳۵۹

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده‌ای که عقب‌گرد نداشت

شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده‌ای که عقب‌گرد نداشت بیشتر بخوانید »

سرلشکر موسوی: بزرگ‌ترین امتیاز نیروهای مسلح ایران استقلال از ابرقدرت‌هاست

سرلشکر موسوی: بزرگ‌ترین امتیاز نیروهای مسلح ایران استقلال از ابرقدرت‌هاست


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، امیر سرلشکر «عبدالرحیم موسوی» فرمانده کل ارتش امروز (پنجشنبه) در حاشیه بیست و ششمین مراسم سالگرد شهادت سپهبد صیاد شیرازی که در مسجد امام خمینی ستاد ارتش برگزار شد، اظهار داشت: پس از گذشت ۲۶ سال، امروز در سراسر کشور، مراسم‌ متعددی به منظور بزرگداشت شهید بزرگوار برگزار می‌شود. مردم از طبقات مختلف، با ادای احترام و ابراز ارادت، یاد ایشان را گرامی می‌دارند. این توجه و ارادت، به سبب ویژگی‌های خاص شهید صیاد شیرازی است که بارزترین آن‌ها اخلاص، امیدواری و پیروی کامل از ولایت فقیه بدون هیچ‌گونه قید و شرطی بود. 

وی افزود: شهید صیاد شیرازی در دوران دفاع مقدس، از برجسته‌ترین فرماندهان بود و بسیاری از فتح‌های بزرگ آن دوران به نام او ثبت شده است. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی همچون سربازی فداکار در کنار نظام و انقلاب قرار داشت و پس از پایان جنگ نیز، تا عملیات مرصاد و حوادث دیگر، همواره در صحنه بود. در نهایت، استکبار جهانی و منافقین انتقام خود را از او گرفتند. البته، شهید صیاد شیرازی به آنچه که حقش بود، پس از سال‌ها تلاش دست یافت و شهادت، پاداش شایسته‌ای برای او بود.

سرلشکر موسوی درباره ویژگی بارز شهید صیاد گفت: بیش از هر چیز دیگری می‌توان به اخلاص او اشاره کرد؛ البته ویژگی‌های متعدد دیگری نیز داشتند که در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های چند دقیقه‌ای نمی‌توان حق مطلب را ادا کرد. بصیرت، دید آینده‌نگرانه، تسلط بر مسائل نظامی و روحیه وحدت خواهی از جمله ویژگی‌های او بود. در هر کجا که انقلاب و نظام و مردم به کمک نیاز داشتند، او نخستین فردی بود که حاضر می‌شد. امیدواریم همه ما بتوانیم پیرو راه این شهدای بزرگوار، از جمله شهید صیاد شیرازی باشیم.

فرمانده کل ارتش در ادامه درباره توانمندی‌ها و ظرفیت‌های نظامی جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد: پیش از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، ما دارای برخی توانایی‌ها بودیم، اما بزرگ‌ترین اشکال آن وابستگی به خارج بود. اگرچه در آن زمان، حمایت و پشتیبانی خارجی وجود داشت، اما معلوم نبود که در میدان واقعی چه کاری می‌توانستیم انجام دهیم. 

وی افزود: امروز به برکت نظام اسلامی و فرماندهی رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله‌العالی) هر آنچه که برای دفاع نیاز داریم توسط جوانان خودمان ساخته می‌شود. 

سرلشکر موسوی ادامه داد: بزرگ‌ترین حُسن این امر این است که اولاً، به هیچ کشوری خارج از مرز‌های ایران وابسته نیستیم و ثانیاً این تجهیزات متناسب با نیاز‌های خودمان تعریف، ساخته و به کار گرفته می‌شود. این اقدامات، متناسب با تاکتیک‌ها و دکترین بومی ماست و قدرتی که بر اساس ایمان به خداوند بزرگ، متکی به مردم و خودمان باشد، شکست‌ناپذیر است و می‌تواند در عرصه‌های مختلف موفقیت‌های چشمگیری کسب کند و ماموریت‌های خود را به خوبی انجام دهد.

انتهای پیام/ ۲۷۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سرلشکر موسوی: بزرگ‌ترین امتیاز نیروهای مسلح ایران استقلال از ابرقدرت‌هاست

سرلشکر موسوی: بزرگ‌ترین امتیاز نیروهای مسلح ایران استقلال از ابرقدرت‌هاست بیشتر بخوانید »

سرلشکر باقری: بن‌بست‌شکنی از ویژگی‌های برجسته شهید صیاد شیرازی بود

سرلشکر باقری: بن‌بست‌شکنی از ویژگی‌های برجسته شهید صیاد شیرازی بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، سرلشکر پاسدار «محمد باقری» رییس ستاد کل نیرو‌های مسلح امروز (پنجشنبه) در حاشیه مراسم بیست و ششمین سالگرد بزرگداشت شهید سپهبد صیاد شیرازی که در  مسجد امام خمینی (ره) ستاد ارتش برگزار شد، اظهار داشت: شهید صیاد شیرازی، از بزرگان و فرماندهان موفق دوران دفاع مقدس است که یاد و خاطرات بسیار ارزشمندی از این همرزم و فرمانده عزیز در ذهن‌ها باقی مانده است.

وی افزود: از ویژگی‌های ارزشمند این بزرگوار می‌توان به تاکید و تکیه بر وحدت نیرو‌های مسلح و توکل بی‌نظیر به قدرت خداوند و موفقیت رزمندگان اسلام اشاره کرد که بن‌بست‌شکنی از ویژگی‌های برجسته او بود. 

سرلشکر باقر تاکید کرد: شهید صیاد شیرازی فردی متواضع، سخت‌کوش، توانمند و خوش فکر در دوران دفاع مقدس بود و پس از آن در مسئولیت‌هایی که عهده‌دار بود، خوش درخشید و سرانجام با شهادت که پاداش اینگونه مردان خداوند، به محضر پیامبر اکرم (ص) و همه ائمه اطهار (ص) شرفیاب شد.

وی خاطرنشان کرد: ارتشیان عزیز ما، همه رزمندگان و همرزمان، راه این بزرگوار را به خوبی ادامه می‌دهند.

انتهای پیام/ 271

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سرلشکر باقری: بن‌بست‌شکنی از ویژگی‌های برجسته شهید صیاد شیرازی بود

سرلشکر باقری: بن‌بست‌شکنی از ویژگی‌های برجسته شهید صیاد شیرازی بود بیشتر بخوانید »