شهید علی هاشمی

روایتی از سردار خاکی هور، فرمانده سری‌ترین قرارگاه جنگ+ فیلم

روایتی از زندگی سردار علی هاشمی، فرمانده سری‌ترین قرارگاه جنگ + فیلم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار «علی هاشمی» از فرماندهان سپاه در جبهه جنوب بود که از ابتدای جنگ در جبهه حضور فعالی داشت، به ویژه در زمانی که جنگ در جبهه سوسنگرد شدت گرفت وی قرارگاه نصرت را تشکیل داد و با تلاش‌های شبانه‌روزی و تشکیل گروهی سری اقدامات خوبی را رقم زد.

او متولد سال ۱۳۴۰ در منطقه حصیرآباد اهواز و از عرب‌ها خوزستان بود. همین عرب بودنش باعث شد تا به عنوان نیروی سری به داخل خاک عراق نفوذ کند. در شرایطی که عملیات‌های نظامی ایران به بن بست رسیده بود قرارگاه نصرت توانست منطقه هورالهویزه و جزایر مجنون را برای عملیات آماده سازد.

با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ به عضویت کمیته انقلاب اسلامی در آمد. در سال ۱۳۵۹ پس از حمله صدام به خاک ایران، علی هاشمی به همراه ۴۰ نفر از نوجوانان و جوانان محله‌های حصیر آباد به حمیدیه عزیمت کرد. اوایل تیر سال ۱۳۶۷ سردار علی هاشمی، فرمانده سری‌ترین قرارگاه جنگ در منطقه هور به شهادت رسید و پیکرش در منطقه باتلاقی ماند تا ۲۲ سال بعد که با تلاش تفحص‌گران نور، بقایای پیکر مقدسش کشف شد.

در ادامه روایتی تصویری از فعالیت‌های این شهید را به صورت موشن‌گرافی می‌بینید.

کد ویدیو

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از زندگی سردار علی هاشمی، فرمانده سری‌ترین قرارگاه جنگ + فیلم بیشتر بخوانید »

پیشنهاد خاص سردار علی هاشمی به همرزمش

ترفند جالب شهید علی هاشمی برای متاهل شدن همرزمش


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «سردار علی ناصری» در دوران دفاع مقدس مسئول اطلاعات‌ عملیات لشکر هفت ولیعصر (عج)، جانشین مرکز اطلاعات‌ عملیات قرارگاه کربلا، فرمانده تیپ ششم امام حسن عسکری‌ (ع) و جانشین قرارگاه نصر بود که خاطرات او در کتاب «پنهان زیر باران» به چاپ رسیده است.

او در مدت فعالیتش در قرارگاه نصر با سردار علی هاشمی ارتباطی نزدیک داشت و از این رو خاطراتی از این شهید را در میان دیگر خاطرات خود از دفاع مقدس روایت کرده است که در ادامه بخشی از آن را می‌خوانید.

علی هاشمی در کار مدیریت خیلی دقیق بود. سخت هوای نیروهایش را داشت و مراقب زندگی خصوصی‌شان هم بود. جدا از مسائل کاری خیلی دلم می‌خواست بدانم علی هاشمی تا چه اندازه به من محبت دارد. روزی علی هاشمی رو به من کرد و گفت: «علی، نمی‌خواهی ازدواج کنی؟» من تا آن زمان هنوز مجرد بودم. جنگ همه چیزم بود و اجازه نمی‌داد به چیز دیگری فکر کنم. گفتم: «والله می‌خواهم ازدواج کنم ولی نمی‌توانم.»
_چرا؟
_خانه ما در دهات است. دختر شهری هم حاضر نمی‌شود بیاید دهات زندگی کند.

آن ایام خانواده‌ام ساکن روستای مظفری بودند که در شش هفت کیلومتری اهواز بود. اضافه کردم: تازه کسی را هم سراغ ندارم.
_ من برایت سراغ دارم! توی دهات هم می‌آید و مشکلی هم ندارد.
_کیه؟
_توی محله مان است. توی حصیرآباد زندگی می‌کند. می‌شناسمش.
_کیه؟
_من پدرش را می‌شناسم، مادرش را می‌شناسم، دختره را هم می‌شناسم. برادرهایش را هم می‌شناسم. به‌خصوص برادر بزرگش خیلی بچهٔ خوب و بامعرفتی است. بچهٔ نازیه.
کنجکاو شدم بدانم کیست. علی ادامه داد: با مادرت هماهنگ کن بیاد دختر را ببیند.
_ بالاخره نگفتی کیه؟
_اگر بگویم ناراحت نمی‌شوی؟
_نه. برای چی ناراحت بشوم؟

آهسته گفت: دختره، خواهرم است و با شیطنت ادامه داد: آن برادر بزرگش هم خودم هستم! احساس کردم سطل آب یخ رویم ریختند. احساس دوگانه‌ای داشتم. از طرفی از اینکه فردی مثل علی هاشمی آن انداره به من محبت دارد، در پوستم نمی‌گنجیدم و از طرف دیگر از پیشنهادش حسابی شرم‌زده و خجول شدم. راستش کمی هم دست و پایم را گم کردم. گفتم: خدا شاهد است این همه من خانهٔ شما رفت‌ و آمد کرده‌ام، نمی‌دانستم خواهر شوهر نکرده داری.

_ پدر و مادرم به تو علاقه پیدا کرده و گفته‌اند به علی زن بدهیم. من هم نظرم مثبت است. اگر می‌خواهی، بیا خواستگاری.

برای رهایی از مخمصه‌ای که در آن وضع برایم پیش‌آمده بود، گفتم: باید فکر کنم. مدتی فکر کردم. دیدم روابط خانوادگی ممکن است خوب یا بد از آب دربیاید. این بود که روزی به علی هاشمی گفتم: حیف است به خاطر پیوند با شما، رابطهٔ دو نفر به هم بخورد. علی هاشمی گفت: من، چون دوستت دارم و به تو اطمینان دارم، این حرف را زدم. به هر کسی چنین پیشنهادی نمی‌دهم.

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ترفند جالب شهید علی هاشمی برای متاهل شدن همرزمش بیشتر بخوانید »

حال و هوای یک عملیات سری در هور/ روز‌های پر رفت و آمد برادر محسن با علی هاشمی

ذکاوت شهید «علی هاشمی» در اجرای عملیاتی فوق سری


حال و هوای یک عملیات سری در هور/ روز‌های پر رفت و آمد برادر محسن با علی هاشمیبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار علی هاشمی از فرماندهان سپاه در جبهه جنوب بود که از ابتدای جنگ حضور فعالی داشت، به ویژه در زمانی که جنگ در جبهه سوسنگرد شدت گرفت وی در آن منطقه فعال بود، اما نام شهید علی هاشمی با قرارگاه نصرت و تلاش‌های شبانه روزی و گروه وی برای بررسی منطقه هورالهویزه برای انجام عملیات خیبر و بدر گره خورده است.

شهید علی هاشمی در دوران دفاع مقدس توانست قرارگاه نصرت را در منطقه هورالهویزه راه‌اندازی کند. در شرایطی که عملیات‌های نظامی ایران به بن بست رسیده بود قرارگاه نصرت توانست منطقه هورالهویزه و جزایر مجنون را برای عملیات آماده سازد. در ادامه روایتی از یکی از عملیات‌های برون مرزی نیرو‌های قرارگاه نصرت با هدایت سردار شهید علی هاشمی را از زبان یکی از رزمندگان به نام ابوحسین می‌خوانید.

«عملیات والفجر ۴ را که سپاه در غرب انجام داد، محسن رضایی بواسطه احمد غلام پور، علی هاشمی را جهت ماموریت سری و جدیدی فرا خواند. طبق اولین جلسه این دو، قرار شد هیچکس حتی معاون محسن از این ماموریت مطلع نشود.

آن روز بعد از دو ساعت حرف‌های خصوصی قرار شد علی هاشمی، قرارگاهی را بنام نصرت در منطقه هورالهویزه تشکیل دهد و با استفاده از نیرو‌های کار بلد و مطمئن، منطقه هور را مطالعه و اطلاعات لازم را از وضعیت عراقی‌ها بدست آورد تا بلکه به لطف و مدد الهی، بن بست نظامی در جنگ شکسته شود.

آن روز‌ها هیچکس حال و حوصله نداشت. شکست‌های پی در پی روحیه همه را ضعیف کرده بود. همه نگران وضعیت جنگ بودند. فرماندهان و رزمندگان، چون عادت به پیروزی‌های بزرگ کرده بودند، طاقت شکست و رکورد جبهه‌ها را نداشتند.

علی هاشمی بلافاصله مشغول راه‌اندازی قرارگاه شد و از نیرو‌های مورد نظرش مثل محسن نوذریان، علی ناصری، سعید خزاعلی، بهنام شهبازی، حمید رمضانی و… دعوت کرد، تا کار را شروع کنند.

با شروع کار، هیچ کس از قصد علی هاشمی خبر نداشت. او خیلی ماهرانه همه را به کار گرفت و طوری حرف می‌زد که کسی ذهنش به این که این جا قرارست عملیات شود نمی‌رفت.

این جوان حصیرآبادی اهواز، کارش را خوب بلد بود. هر چه بچه‌ها سوال می‌کردند که شناسایی هور چه سودی دارد می‌گفت شما کارتان را بکنید، چون وظیفه ما فقط و فقط شناسایی است. آن قدر شیرین و با اخلاص حرف می‌زد که هیچ کس تردیدی به خودش راه نمی‌داد و حرف‌هایش را با جان و دل عمل می‌کردند.

آن روز‌ها حال و هوای قرارگاه نصرت دیدنی بود. هر روز موقع نماز شور و حالی بین بچه‌ها بود. نیمه‌های شب، نماز شب بچه‌های شناسایی صفایی داشت.. هنوز وقت عملیات نیامده بود، ولی حس و حال معنوی خوبی در بین نیرو‌ها پیدا شده بود.

هر روز که تیم‌های شناسایی از ماموریت برمی‌گشتند، علی هاشمی با دقت به حرف‌های تک تک آن‌ها گوش می‌داد و در سالنامه اش تند و تند چیز‌هایی می‌نوشت.

فرماندهی کل سپاه معلوم نبود بر چه اساسی ذهنش به منطقه هور کشیده شده است. ویژگی‌های هور منحصر به فرد بود.

علی هاشمی در جلسه‌ای با بچه‌های گروه شناسایی در برابر سوال بهنام شهبازی که هورالهویزه چه اهمیتی دارد که این همه روی آن حساس شدی می‌گفت: به چند دلیل شناسایی‌های ما ارزش دارد:

۱. عراق اصلا حواسش به این منطقه نیست.
٢. در هور عراقی‌ها نمی‌توانند از پرواز‌های هوایی استفاده کنند و اگر بتواند، برتری بر ما ندارند.
٣. نیزار‌ها و وضعیت خاص هور بهترین پوشش برای ما است.
۴. هیچ استحکامات و رده پدافندی قویی در هور نیست. این نقطه ضعف عراق است.
۵. در هور روئیدنی‌هایی است که کار ما را سهل و آسان می‌کنند. مثل نی، بردی و چولان‌ها.

علی هاشمی آن قدر دقیق و زیبا هور را برای نیروهایش توصیف می‌کرد که آن‌ها بعد‌ها با تمام وجود متر به متر آن را شناسایی کردند و گزارشش را برای فرمانده شان آوردند.

آن روز‌ها که عملیات والفجر مقدماتی تمام شده بود چند روزی یک بار محسن رضایی با لباس عربی و یک محافظ و با ماشین مزدا وانت به قرارگاه می‌آمد و گزارش کار بچه‌ها را می‌گرفت و علی هاشمی مفصل برای او از روند کار بچه‌ها می‌گفت.

هیچ کس نمی‌دانست چرا فرمانده کل سپاه این چنین تنها و بی ریا به منطقه می‌آید تا از وضعیت منطقه باخبر شود. در سومین باری که فرماندهی کل سپاه به قرارگاه آمد، اولین سوالی که در جلسه از علی هاشمی کرد این بود که هور الهویزه را برایم تعریف کن.

علی هاشمی گفت: آقا محسن هور منطقه‌ای هم سطح دریاست که گاهی در بعضی جا‌ها دو سه متر از دریا بالا می‌زند. هور نسبت به سایر مناطق اطرافش گودتر و در مسیر رودخانه‌های قدیمی و دائمی بوجود آمده است. آب رودخانه سوئیب که ادامه نهر سابله است از وسط هور می‌گذرد که بعد‌ها به علت عدم خروج آب از منطقه، در زمین‌های اطراف پخش شده و به آب هورالهویزه اضافه شده است.

على آن قدر دقیق و مسلط حرف می‌زد که آقا محسن پلک نمی‌زد و گوش می‌داد. با چوب دستی اش روی نقشه اشاره کرد و گفت: کل منطقه هور که طول آن ۹۰ تا ۱۵۰ کیلومتر است در حد فاصل چزابه تا طلائیه است و در مقابل دو استان کشور عراق یعنی بصره و عماره قرار دارد.

وجود جاده‌های مهم عماره – بصره، مخازن و ذخائر نفتی از ویژگی‌های هور است. تصرف و تسلط بر کل هور استان‌های مهم بصره و میسان را در خطر سقوط قرار می‌دهد. سپاه‌های مقابل ما سپاه‌های سوم و چهارم عراق هستند.

حرف‌های فرمانده قرارگاه سری که تمام شد نوبت فرمانده کل سپاه بود. هنوز موی سفیدی در سر و صورت او دیده نمی‌شد. قبراق و سر حال بعد از شنیدن حرف‌های علی هاشمی گفت: برادر هاشمی! ممنون. بچه‌ها خیلی زحمت کشیدند، فقط حواست باشد که این کار لو نرود. دشمن در منطقه ستون پنجم زیادی دارد. تمام نگرانی من هم از اینجاست.

علی گفت: مطمئن باش آقا محسن. هیچ چیز لو نمی‌رود.»

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

ذکاوت شهید «علی هاشمی» در اجرای عملیاتی فوق سری بیشتر بخوانید »