شهید غلامعلی پیچک

طعمه ۳۰۰ نفره برای نجات ۵۰۰۰ رزمنده ایرانی!

پیشمرگان ۳۰۰ نفره برای نجات ۵۰۰۰ رزمنده ایرانی!


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نیرو‌های خودی در ارزش‌گذاری سه جبهه، مانند دشمن، اولویت اول را برای جبهه جنوبی قائل بودند و جبهه‌های میانی و شمالی در رتبه دوم و سوم قرار داشت. به همین دلیل فرماندهی نیروی خودی در جبهه جنوبی تمرکزیافته بود و جبهه میانی عمدتاً با اتکای به توان تقویت‌شده سپاه منطقه ۷ و قرارگاه ارتش در غرب کشور اداره می‌شد.

به‌عبارت‌دیگر، اگرچه دو عملیات مطلع الفجر و محمد رسول‌الله (ص) از سلسله عملیات‌های دوره آزادسازی شناخته می‌شود، لیکن توانی که در این عملیات‌ها به کار گرفته شد، همچون عملیات‌های جبهه جنوبی نبود.

در عملیات مطلع الفجر که به فرماندهی مشترک سپاه و ارتش در منطقه جبهه میانی؛ گیلان غرب، شیاکوه از تاریخ ۹/۲۰ الی ۱۳۶۰/۱۰/۶ انجام شد، ارتفاعات شیاکوه و برآفتاب به تصرف خودی درآمد، اما پاتک‌های سنگین و متوالی دشمن از یک‌سو و عدم امکان پشتیبانی از نیرو‌ها به سبب دوری مسافت خط مقدم با عقبه از سوی دیگر، موجب شد که با وجود ۱۸ روز مقاومت، قله‌های آزادشده بار دیگر به تصرف دشمن درآید.

در این عملیات، غلامعلی پیچک فرمانده محور تنگ کورک به شهادت رسید.

به‌منظور سالروز این عملیات غرورآفرین، خاطرات سردار رضا میرزایی؛ فرمانده تیپ یکم لشکر ۳۲ انصار الحسین (ع) در دوران دفاع مقدس از این عملیات، در دو بخش منتشر می‌شود:

منطقه کمی آرام شده بود. وارد دومین پاییز جنگ شده بودیم. دومین پاییز پس از اشغال قصر شیرین و دشت ذهاب که ارتش بعثی عراق کاملاً به لاک دفاعی رفته بود و همه حرکت‌های ما هم برای بازپس‌گیری سرزمین‌های اشغالی ناموفق بود.

جبهه‌ها، هم از نظر استحکامات سنگری و هم امکانات نیرویی و تدارکاتی کمی سامان گرفته بود. اوایل آذر ۱۳۶۰ هرچند وقت یک‌بار برای تهیه آذوقه و مهمات به پادگان ابوذر می‌رفتیم. تردد ماشین‌های نظامی سپاه و ارتش در پادگان به نحو قابل‌ملاحظه‌ای زیاد شده بود و بسیاری از ساختمان‌ها مملو از نیرو‌های تازه‌نفس از شهر‌های مختلف کشور بود که پس از پرس‌وجو متوجه شدیم پاسداران و بسیجیانی از استان آذربایجان شرقی به همراه نیرو‌های محلی، ژاندارمری و ارتش به‌قصد آزادسازی ارتفاعات اطراف گیلان غرب در پادگان ابوذر مستقرشده‌اند.

روز ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰، از عملیاتی تحت عنوان مطلع الفجر در گیلان غرب مطلع شدیم. خبر عملیات را از طریق دوستانی که از آن محور به پادگان می‌آمدند جویا می‌شدیم.

ارتفاعات محور شمالی گیلان غرب بسیار صعب‌العبور بود، لذا تصرف آنها مستلزم غافلگیری دشمن و هجوم ناگهانی نیرو‌های ایرانی بود.

در سرپل ذهاب مستقر بودیم و اخبار لحظه‌به‌لحظه منطقه از قرارگاه‌های سنبله سپاه و ذوالفقار ارتش را که زیر نظر برادران محمد بروجردی و سید یحیی رحیم صفوی از سپاه و علی صیاد شیرازی از ارتش بود دریافت می‌کردیم.

** محاصره ۵۰۰۰ نفر از رزمندگان ایرانی

در ساعات اولیه رزمندگان محور یکم در دشت گیلان غرب به اهداف خود در عمق مناطق تحت اشغال عراقی‌ها می‌رسند و پس از عبور از ارتفاعات شیاکوه در عقبه دشمن منتظر پیشروی رزمندگان محور دوم و در نهایت پیروزی در کل عملیات می‌شوند.

در واقع، پیروز ماندن محور یکم بستگی به موفقیت محور دوم داشت و اگر محور دوم نمی‌توانست هدف‌های سخت خود را بگیرد، در واقع دشمن در جناح راست جا می‌ماند و در نتیجه به‌طور طبیعی عقبه محور پیروز را می‌بست.

دشمن با استفاده از صخره‌ای بودن و صعب‌العبور بودن مواضع، موفق به جلوگیری از نفوذ نیرو‌های محور دوم می‌شود و متأسفانه محور اول به استعداد حدود ۵ هزار نفر به محاصره دشمن می‌افتد.

با تصمیم فرماندهان قرار بر این می‌شود نیرو‌ها را به سمت تنگه قاسم‌آباد و به‌طرف عراقی‌ها بفرستند تا ضمن سرگرم شدن دشمن، زمینه شکست محاصره محور اول را فراهم آورند ولی هوشیاری و آتش سنگین دشمن باعث می‌شود علاوه بر حفظ مواضع خود، اجازه کوچک‌ترین تحرکی را به ما ندهد.

شهادت غلامعلی پیچک در راه نجات محاصره‌شدگان

دو روز از محاصره نیرو‌ها گذشت. آنها علاوه بر مهمات نیاز به اقلام تدارکاتی و غذا داشتند. گروهی بر این کار به قلب دشمن زدند، اما با شهادت بسیاری از آنها، کمک‌رسانی با شکست همراه شد.

در این ایام بود که چندین بار به قرارگاه سنبله رفتم و شاهد بی‌قراری فرماندهان بودم. در یکی از این رفت‌وآمد‌ها برادر غلامعلی پیچک را دیدم که با سرگرد مرادی همراه با گروهی عازم محور یکم شدند. آنها در حال جستجوی راهی برای خروج محاصره‌شدگان بودند که ناگهان گلوله خمپاره‌ای در کنارشان فرود آمد و هردو به شهادت رسیدند. چند ساعت بعد خبر شهادتشان قرارگاه را متحیر کرد. این آخرین تلاشی بود که برای آزادسازی نیرو‌های محور اول انجام گرفت.

تصور محاصره غریبانه هزاران نفر در عمق سرزمین‌های اشغالی برای همه رنج‌آور شده بود و رنج آنها به جبهه سرپل ذهاب و محور همدانی‌ها می‌رسید.

** ۳۰۰ نفر طعمه شدند تا ۵۰۰۰ نفر نجات یابند

فرماندهان، ناامید نشدند و تصمیم گرفتند با واردکردن نیرو‌های تازه‌نفس، با شکست دادن نیرو‌های عراق و نفوذ در دل دشمن، خود را به ارتفاعات تنگ کورک برسانند که عقبه اصلی دشمن محسوب می‌شد و در واقع عراقی‌ها را محاصره کنند. در این وضعیت، آنها مجبور به رهاسازی محاصره کنندگان شوند و به سمت این نیرو‌ها بیایند.

در واقع، تعدادی طعمه شوند و فدا شوند تا ۵ هزار رزمنده آزاد شوند. این نیرو‌های تازه‌نفس کسانی نبودند جز نیرو‌های استان همدان که جبهه سرپل ذهاب تحویل آنان بود و من و حبیب‌الله مظاهری هدایت آنها را عهده‌دار بودیم.

به‌جز نیرو‌های واحد روابط عمومی و آموزش، اغلب نیرو‌های سپاه ناحیه همدان ظرف چند ساعت خود را در پادگان ابوذر به ما رساندند.

همراه با حدود ۳۰۰ رزمنده همدانی در روز ۲۲ آذرماه ۱۳۶۰ با پنج دستگاه آیفای ارتش از پادگان ابوذر عازم جبهه گیلان غرب شدیم. پس از عبور از سه‌راهی سراب گرم و روستا‌های افشار آباد و شیشه راه به روستای نثاردیره رسیدیم و در آنجا مستقر شدیم؛ روستایی که در مسیر قرارگاه سنبله به چم امام حسن واقع‌شده بود.

با رسیدن ما نم‌نم باران هم شروع شد. با اینکه هوا نسبتاً سرد بود، فضای سرسبزی را در جلوی چشمانمان شاهد بودیم. روستا در مسیری واقع‌شده بود که دو طرف شرقی و غربی آن را ارتفاعات گرفته بودند و شمال و جنوب آن باز و محل تردد بود. ارتفاع روبرویمان باعث شده بود عراقی‌های مستقر در بازی دراز تسلطی بر روستا نداشته باشند.

** سه گروه ۴۵ نفره؛ داوطلب شهادت

آن شب استراحت کردیم و فردای آن روز با نقشه، عملیات را برای نیرو‌ها تبیین کردند. آنجا بود که قرار شد سه گروه داوطلب و شهادت‌طلب ۴۵ نفره به همراه یک گروه تدارکات، عازم تنگ کورک شوند؛ و بقیه در روستای نثار دیره که به‌عنوان عقبه و مقر انتخاب‌شده بود؛ باقی بمانند.

فرماندهی ستاد پشتیبانی با برادر حجت‌الله کتابی بود. فرماندهی سه گروه استشهادی نیز به من و امیر چلویی و فتح‌الله شیریان محول شد و ترکیب گروه‌ها نیز مشخص گردید.

منابع:

۱-جمعی از نویسندگان، اطلس جنگ ایران و عراق، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، چاپ چهارم ۱۳۹۹، صفحه ۵۶،

۲-رستمی، علی، از ارتفاعات سخت تا نخل‌های بی‌سر، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، ۴۴۲، ۴۴۳، ۴۴۴، ۴۴۵

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پیشمرگان ۳۰۰ نفره برای نجات ۵۰۰۰ رزمنده ایرانی! بیشتر بخوانید »

طعمه ۳۰۰ نفره برای نجات ۵۰۰۰ رزمنده ایرانی!

طعمه ۳۰۰ نفره برای نجات ۵۰۰۰ رزمنده ایرانی!


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نیرو‌های خودی در ارزش‌گذاری سه جبهه، مانند دشمن، اولویت اول را برای جبهه جنوبی قائل بودند و جبهه‌های میانی و شمالی در رتبه دوم و سوم قرار داشت. به همین دلیل فرماندهی نیروی خودی در جبهه جنوبی تمرکزیافته بود و جبهه میانی عمدتاً با اتکای به توان تقویت‌شده سپاه منطقه ۷ و قرارگاه ارتش در غرب کشور اداره می‌شد.

به‌عبارت‌دیگر، اگرچه دو عملیات مطلع الفجر و محمد رسول‌الله (ص) از سلسله عملیات‌های دوره آزادسازی شناخته می‌شود، لیکن توانی که در این عملیات‌ها به کار گرفته شد، همچون عملیات‌های جبهه جنوبی نبود.

در عملیات مطلع الفجر که به فرماندهی مشترک سپاه و ارتش در منطقه جبهه میانی؛ گیلان غرب، شیاکوه از تاریخ ۹/۲۰ الی ۱۳۶۰/۱۰/۶ انجام شد، ارتفاعات شیاکوه و برآفتاب به تصرف خودی درآمد، اما پاتک‌های سنگین و متوالی دشمن از یک‌سو و عدم امکان پشتیبانی از نیرو‌ها به سبب دوری مسافت خط مقدم با عقبه از سوی دیگر، موجب شد که با وجود ۱۸ روز مقاومت، قله‌های آزادشده بار دیگر به تصرف دشمن درآید.

در این عملیات، غلامعلی پیچک فرمانده محور تنگ کورک به شهادت رسید.

به‌منظور سالروز این عملیات غرورآفرین، خاطرات سردار رضا میرزایی؛ فرمانده تیپ یکم لشکر ۳۲ انصار الحسین (ع) در دوران دفاع مقدس از این عملیات، در دو بخش منتشر می‌شود:

منطقه کمی آرام شده بود. وارد دومین پاییز جنگ شده بودیم. دومین پاییز پس از اشغال قصر شیرین و دشت ذهاب که ارتش بعثی عراق کاملاً به لاک دفاعی رفته بود و همه حرکت‌های ما هم برای بازپس‌گیری سرزمین‌های اشغالی ناموفق بود.

جبهه‌ها، هم از نظر استحکامات سنگری و هم امکانات نیرویی و تدارکاتی کمی سامان گرفته بود. اوایل آذر ۱۳۶۰ هرچند وقت یک‌بار برای تهیه آذوقه و مهمات به پادگان ابوذر می‌رفتیم. تردد ماشین‌های نظامی سپاه و ارتش در پادگان به نحو قابل‌ملاحظه‌ای زیاد شده بود و بسیاری از ساختمان‌ها مملو از نیرو‌های تازه‌نفس از شهر‌های مختلف کشور بود که پس از پرس‌وجو متوجه شدیم پاسداران و بسیجیانی از استان آذربایجان شرقی به همراه نیرو‌های محلی، ژاندارمری و ارتش به‌قصد آزادسازی ارتفاعات اطراف گیلان غرب در پادگان ابوذر مستقرشده‌اند.

روز ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰، از عملیاتی تحت عنوان مطلع الفجر در گیلان غرب مطلع شدیم. خبر عملیات را از طریق دوستانی که از آن محور به پادگان می‌آمدند جویا می‌شدیم.

ارتفاعات محور شمالی گیلان غرب بسیار صعب‌العبور بود، لذا تصرف آنها مستلزم غافلگیری دشمن و هجوم ناگهانی نیرو‌های ایرانی بود.

در سرپل ذهاب مستقر بودیم و اخبار لحظه‌به‌لحظه منطقه از قرارگاه‌های سنبله سپاه و ذوالفقار ارتش را که زیر نظر برادران محمد بروجردی و سید یحیی رحیم صفوی از سپاه و علی صیاد شیرازی از ارتش بود دریافت می‌کردیم.

** محاصره ۵۰۰۰ نفر از رزمندگان ایرانی

در ساعات اولیه رزمندگان محور یکم در دشت گیلان غرب به اهداف خود در عمق مناطق تحت اشغال عراقی‌ها می‌رسند و پس از عبور از ارتفاعات شیاکوه در عقبه دشمن منتظر پیشروی رزمندگان محور دوم و در نهایت پیروزی در کل عملیات می‌شوند.

در واقع، پیروز ماندن محور یکم بستگی به موفقیت محور دوم داشت و اگر محور دوم نمی‌توانست هدف‌های سخت خود را بگیرد، در واقع دشمن در جناح راست جا می‌ماند و در نتیجه به‌طور طبیعی عقبه محور پیروز را می‌بست.

دشمن با استفاده از صخره‌ای بودن و صعب‌العبور بودن مواضع، موفق به جلوگیری از نفوذ نیرو‌های محور دوم می‌شود و متأسفانه محور اول به استعداد حدود ۵ هزار نفر به محاصره دشمن می‌افتد.

با تصمیم فرماندهان قرار بر این می‌شود نیرو‌ها را به سمت تنگه قاسم‌آباد و به‌طرف عراقی‌ها بفرستند تا ضمن سرگرم شدن دشمن، زمینه شکست محاصره محور اول را فراهم آورند ولی هوشیاری و آتش سنگین دشمن باعث می‌شود علاوه بر حفظ مواضع خود، اجازه کوچک‌ترین تحرکی را به ما ندهد.

شهادت غلامعلی پیچک در راه نجات محاصره‌شدگان

دو روز از محاصره نیرو‌ها گذشت. آنها علاوه بر مهمات نیاز به اقلام تدارکاتی و غذا داشتند. گروهی بر این کار به قلب دشمن زدند، اما با شهادت بسیاری از آنها، کمک‌رسانی با شکست همراه شد.

در این ایام بود که چندین بار به قرارگاه سنبله رفتم و شاهد بی‌قراری فرماندهان بودم. در یکی از این رفت‌وآمد‌ها برادر غلامعلی پیچک را دیدم که با سرگرد مرادی همراه با گروهی عازم محور یکم شدند. آنها در حال جستجوی راهی برای خروج محاصره‌شدگان بودند که ناگهان گلوله خمپاره‌ای در کنارشان فرود آمد و هردو به شهادت رسیدند. چند ساعت بعد خبر شهادتشان قرارگاه را متحیر کرد. این آخرین تلاشی بود که برای آزادسازی نیرو‌های محور اول انجام گرفت.

تصور محاصره غریبانه هزاران نفر در عمق سرزمین‌های اشغالی برای همه رنج‌آور شده بود و رنج آنها به جبهه سرپل ذهاب و محور همدانی‌ها می‌رسید.

** ۳۰۰ نفر طعمه شدند تا ۵۰۰۰ نفر نجات یابند

فرماندهان، ناامید نشدند و تصمیم گرفتند با واردکردن نیرو‌های تازه‌نفس، با شکست دادن نیرو‌های عراق و نفوذ در دل دشمن، خود را به ارتفاعات تنگ کورک برسانند که عقبه اصلی دشمن محسوب می‌شد و در واقع عراقی‌ها را محاصره کنند. در این وضعیت، آنها مجبور به رهاسازی محاصره کنندگان شوند و به سمت این نیرو‌ها بیایند.

در واقع، تعدادی طعمه شوند و فدا شوند تا ۵ هزار رزمنده آزاد شوند. این نیرو‌های تازه‌نفس کسانی نبودند جز نیرو‌های استان همدان که جبهه سرپل ذهاب تحویل آنان بود و من و حبیب‌الله مظاهری هدایت آنها را عهده‌دار بودیم.

به‌جز نیرو‌های واحد روابط عمومی و آموزش، اغلب نیرو‌های سپاه ناحیه همدان ظرف چند ساعت خود را در پادگان ابوذر به ما رساندند.

همراه با حدود ۳۰۰ رزمنده همدانی در روز ۲۲ آذرماه ۱۳۶۰ با پنج دستگاه آیفای ارتش از پادگان ابوذر عازم جبهه گیلان غرب شدیم. پس از عبور از سه‌راهی سراب گرم و روستا‌های افشار آباد و شیشه راه به روستای نثاردیره رسیدیم و در آنجا مستقر شدیم؛ روستایی که در مسیر قرارگاه سنبله به چم امام حسن واقع‌شده بود.

با رسیدن ما نم‌نم باران هم شروع شد. با اینکه هوا نسبتاً سرد بود، فضای سرسبزی را در جلوی چشمانمان شاهد بودیم. روستا در مسیری واقع‌شده بود که دو طرف شرقی و غربی آن را ارتفاعات گرفته بودند و شمال و جنوب آن باز و محل تردد بود. ارتفاع روبرویمان باعث شده بود عراقی‌های مستقر در بازی دراز تسلطی بر روستا نداشته باشند.

** سه گروه ۴۵ نفره؛ داوطلب شهادت

آن شب استراحت کردیم و فردای آن روز با نقشه، عملیات را برای نیرو‌ها تبیین کردند. آنجا بود که قرار شد سه گروه داوطلب و شهادت‌طلب ۴۵ نفره به همراه یک گروه تدارکات، عازم تنگ کورک شوند؛ و بقیه در روستای نثار دیره که به‌عنوان عقبه و مقر انتخاب‌شده بود؛ باقی بمانند.

فرماندهی ستاد پشتیبانی با برادر حجت‌الله کتابی بود. فرماندهی سه گروه استشهادی نیز به من و امیر چلویی و فتح‌الله شیریان محول شد و ترکیب گروه‌ها نیز مشخص گردید.

منابع:

۱-جمعی از نویسندگان، اطلس جنگ ایران و عراق، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، چاپ چهارم ۱۳۹۹، صفحه ۵۶،

۲-رستمی، علی، از ارتفاعات سخت تا نخل‌های بی‌سر، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، ۴۴۲، ۴۴۳، ۴۴۴، ۴۴۵

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

طعمه ۳۰۰ نفره برای نجات ۵۰۰۰ رزمنده ایرانی! بیشتر بخوانید »

نقش شهید «غلامعلی پیچک» در موفقیت عملیات «بازی‌راز»

نقش شهید «غلامعلی پیچک» در موفقیت عملیات «بازی‌راز»


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، غلامعلی پیچک سال ۱۳۳۸، در تهران متولد شد. غلامعلی با نمره‌های عالی، دوره ابتدایی را به پایان برد و هر سال شاگرد ممتاز شد. وارد دبیرستان شد و در سن ۱۶ سالگی با بهترین معدل، مدرک دیپلم را دریافت کرد و همان سال در کنکور و در رشته فیزیک هسته‌ای در دانشگاه پذیرفته شد. در دانشگاه به خاطر کسب امتیاز بالا، بورس تحصیل در خارج از کشور به وی تعلق گرفت، اما از پذیرش بورس سرباز زد و تحصیل در داخل کشور را به خارج رفتن ترجیح داد.

نقش شهید «غلامعلی پیچک» در موفقیت عملیات «بازی‌راز»

پیچک، همزمان با تحصیل در دانشگاه، از کسب معارف دینی غفلت نورزید و به آموختن و یاددادن به دیگران پرداخت. او «جامع‌المقدمات» را به خوبی یاد گرفت و برای دوستان و همسالان آموزش داد. از ۱۰ سالگی در انجام فرائض دینی مقید و از شروع تکلیف، مقلد حضرت امام (ره) شده بود.

پس از ورود به دانشگاه و آشنایی با تعدادی دانشجوی مسلمان و مبارز، جدی‌تر از گذشته وارد جریان‌های سیاسی شد و خیلی سریع نسبت به مسائل سیاسی داخلی اطلاعات کسب کرد و رژیم شاه را رژیمی فاسد و ظالم یافت و از این رو، مصمم‌تر از پیش، وارد مبارزات سیاسی شد. از آن پس تحت مراقبت و تعقیب عوامل ساواک قرار گرفت. او طی فعالیت‌های خود، مبارزات خود را گسترش داد.

با اوج گیری مبارزات انقلاب اسلامی، غلامعلی با دلگرمی و امید بیشتر، به روشنگری و هدایت مردم پرداخت و با ارائه تحلیل‌های خوب سیاسی، مفاسد و وابستگی رژیم شاه را افشا و بویژه قشر جوان را به مبارزه علیه نظام ستمشاهی ترغیب کرد. با ارتباطی که با برخی روحانیون برجسته داشت، اعلامیه‌ها و نوار‌های سخنرانی حضرت امام را چاپ و تکثیر کرد و در اختیار دیگران گذاشت.

با تجاوز رژیم عراق به ایران و تحمیل جنگی نابرابر به انقلاب نوپای اسلامی، پیچک عازم جبهه‌های نبرد شد. از آن جا که لیاقت و شجاعت او در درگیری‌های کردستان به فرماندهان محرز بود، به عنوان فرمانده محور غرب کشور منصوب شد. پیچک توان بالای نظامی خود را در این محور به منصه ظهور رساند و با ارائه طرح‌های دقیق و واقع‌بینانه نظامی، حیرت نیرو‌ها را برانگیخت.

به رغم سن کم، از ذهنی نقاد و خلاق برخوردار بود و از این رو موفق شد بهترین طرح‌های عملیاتی را با توجه به شناسایی منطقه ارائه و اجرا کند. او اغلب شناسایی‌ها را خودش انجام می‌داد و تا عمق بیش از ۳۰ کیلومتر، در پشت جبهه دشمن نفوذ می‌کرد. با اجرای عملیات‌های موفق در محور غرب، کم‌کم شهرت و آوازه‌اش در غرب پیچید. توانمندی نظامی و قامت خاص پیچک از او شخصیتی دوست داشتنی و در عین حال پر از ابهت ساخته بود. در عملیات «بازی‌دراز» آخرین کسی بود که از ارتفاعات عقب‌نشینی کرد.

نقش شهید «غلامعلی پیچک» در موفقیت عملیات «بازی‌راز»

سردار اسماعیل کوثری از دیگر همرزمان شهید پیچک روایت می‌کند: سال ۶۰ من از سومار به سرپل ذهاب رفتم. در نهایت اصغر وصالی که گروه دستمال‌سرخ‌ها را راه انداخته بود، به گیلانغرب رفت. اردیبهشت هم که از راه رسید عملیات بازی‌دراز شروع شد با یک موفقیت کامل در مقطعی که اوج اختلاف ارتش و سپاه با تصمیمات بنی‌صدر وجود داشت. هنر پیچک این بود که سپاه و ارتش را با هم هماهنگ کرد و این هماهنگی باعث شد عملیات بازی‌دراز که باید حتما به خاطر آن از شهید شیرودی یاد کنیم با موفقیت روبرو شود.

فرماندهی عملیات بازی‌دراز در ماه‌های اول جنگ کار هر کسی نبود، چون در آن مقطع نه امکاناتی داشتیم و نه سازمانی. کار ما در آن زمان نه با مدیریت وابستگی به قدرت‌ها جلو می‌رفت و نه با اشتباه و خامی؛ بلکه با توکل به خدا و تدابیر پیچک و باقی فرماندهان پیش می‌رفت. بویژه در ۱۰ ماه اول جنگ که کار خیلی سخت بود؛ چه در جبهه جنوب و چه در غرب.»

پیچک در عملیات مطلع‌الفجر در نوک پیکان گردان وارد نبرد علیه دشمن شد و در منطقه «قاسم‌آباد» واقع در ارتفاعات «برآفتاب» با نیرو‌های دشمن تن به تن درگیر شد و نزدیک ظهر روز ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰ بر اثر اصابت گلوله به گلو و سینه‌اش به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

نقش شهید «غلامعلی پیچک» در موفقیت عملیات «بازی‌راز» بیشتر بخوانید »

نخبه هسته‌ای که صدام را در جبهه غرب عاصی کرد+ عکس

نخبه هسته‌ای که صدام را در جبهه غرب عاصی کرد+ عکس


شهید غلامعلی پیچک بیشتر کار شناسایی‌ها را در عملیات‌ها خودش انجام می‌داد و تا پشت سنگرهای دشمن هم نفوذ می‌کرد. او در اوایل جنگ صدام حسین را در جبهه غرب عاصی کرده بود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، شهید غلامعلی پیچک در قالب بورسیه فیزیک هسته‌ای وارد دانشکده علوم دانشگاه تهران شد. در واقع او از دومین سری دانشجویان دانشکده انرژی اتمی ایران بود و حدود ۸۰ واحد را گذرانده بود که با آغاز غائله کردستان همراه با شهید بروجردی و حاج احمد متوسلیان به این منطقه رفت و همین حضور زمینه او را در جبهه غرب برای مقابله با دشمن بعثی فراهم کرد.

نخبه هسته‌ای که صدام را در جبهه غرب عاصی کرد+ عکس

نظر رهبر انقلاب درباره شهید پیچک

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب درباره شجاعت و جانفشانی غلامعلی پیچک فرمودند: درود خدا و فرشتگان و صالحان بر سردار شجاع و صمیمی و فداکار اسلام، غلامعلی پیچک، شهیدی که در دشوارترین روزها، مخلصانه‌ترین اقدام‌ها را برای پیروزی در نبرد تحمیلی انجام داد.

نخبه هسته‌ای که صدام را در جبهه غرب عاصی کرد+ عکس

مسئولیتی که بر دوش همه ما است

شهید غلامعلی پیچک در بخشی از وصیت‌نامه‌اش نوشته است: مسؤولیت ما، مسؤولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی (ع) بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگونی نمی‌ترسیم، از انحراف می‌ترسیم.

نخبه هسته‌ای که صدام را در جبهه غرب عاصی کرد+ عکس

درباره این شهید بیشتر بدانید

شهید غلامعلی پیچک در سال ۱۳۳۸ در تهران متولد شد. او در بیست و دوم آذرماه سال ۱۳۶۰ با سمت مسؤول طرح و برنامه‌ریزی قرارگاه در گیلان غرب بر اثر اصابت گلوله توسط نیروهای عراقی در عملیات مطلع‌الفجر شهید شد. مزارش در بهشت زهرا قطعه ۲۴ ردیف ۱۱۹ واقع است.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نخبه هسته‌ای که صدام را در جبهه غرب عاصی کرد+ عکس بیشتر بخوانید »

یادگاری از یک معلم بسیجی که «فرمانده» شد+صوت

یادگاری از یک معلم بسیجی که «فرمانده» شد+صوت



شهید غلامعلی پیچک

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه جهاد و مقاومت مشرق، غلامعلی پیچک به تاریخ هشت مهر سال ۱۳۳۸، مصادف با سالروز تولد حضرت صاحب الزمان (صلوات الله علیه) در تهران متولد شد. غلامعلی که سومین فرزند پدرش بود، در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تنها ۴ سال داشت و نفهمید که چرا حضرت روح الله ، موطن خود را ترک نمود اما زمانی که فرودگاه مهرآباد تهران ، شاهد بازگشت امام خمینی بود ، غلامعلی ، به خوبی می دانست که از این پیرمردِ طاغوت شکن ، چه می خواهد.

غلامعلی پیچک ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به کسوت معلمی درآمد اما زمانی که طبل جنگ در جبهه های غرب نواخته شد ، تخته سیاه و گچ را رها کرد و خود را به سپاه پاسداران مامور کرد.

این چریکِ معلم ، از همان بدو ورود به سپاه پاسداران ، چنان درخشید که به سرعت راهبری جمعی دیگر از مجاهدان را بر عهده گرفت و طی چند ماه بعد ، فرماندهی عملیاتِ سپاه پاسداران در جبهه های غرب را بر عهده گرفت. عمرِ فرماندهی غلامعلی پیچک چندان بلند نبود اما  کشف و تربیت مردانی چون احمد متوسلیان ،‌حاج علی موحد دانش ، حاج علی اصغر اکبری که  همواره به شاگردی او در روزهای کوتاه جهاد و فرماندهی اش افتخار می کردند، نام غلامعلی را در میان رزمندگان پرآوازه نمود.

غلامعلی پیچک ، این معلم اخلاق و مجاهد میادین جهاد اصغر و جهاد و اکبر ، سرانجام ؛ تنها چند روز پس از آن که «فرماندهی عملیات سپاه در جبهه های غرب» را به همرزمش محسن حاج بابا واگذار نمود ، در کسوت بسیجی پا به میدان نبرد گذاشت و به تاریخ ۲۰ آذر سال ۱۳۶۰ ،پنجه بر بام عرش گرفت و بر سفره اباعبدالله الحسین(صلوات الله علیه) نشست.

از شهید پیچک، یادگارهای صوتی و تصویرب زیادی به جا نمانده است. آن چه پیش رو دارید، دقایقی از احتمالا تنها مصاحبه ای است که چند ماه قبل از شهادتش  با وی انجام شده:

روحمان با یادش شاد
هدیه به روح بلندپروازش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

غلامعلی پیچک ، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به کسوت معلمی درآمد اما زمانی که طبل جنگ در جبهه های غرب نواخته شد ، تخته سیاه و گچ را رها کرد و خود را به سپاه پاسداران مامور کرد.

این چریکِ معلم ، از همان بدو ورود به سپاه پاسداران ، چنان درخشید که به سرعت راهبری جمعی دیگر از مجاهدان را بر عهده گرفت و طی چند ماه بعد ، فرماندهی عملیاتِ سپاه پاسداران در جبهه های غرب را بر عهده گرفت. عمرِ فرماندهی غلامعلی پیچک چندان بلند نبود اما  کشف و تربیت مردانی چون احمد متوسلیان ،‌حاج علی موحد دانش ، حاج علی اصغر اکبری که  همواره به شاگردی او در روزهای کوتاه جهاد و فرماندهی اش افتخار می کردند، نام غلامعلی را در میان رزمندگان پرآوازه نمود.

غلامعلی پیچک ، این معلم اخلاق و مجاهد میادین جهاد اصغر و جهاد و اکبر ، سرانجام ؛ تنها چند روز پس از آن که «فرماندهی عملیات سپاه در جبهه های غرب» را به همرزمش محسن حاج بابا واگذار نمود ، در کسوت بسیجی پا به میدان نبرد گذاشت و به تاریخ ۲۰ آذر سال ۱۳۶۰ ،پنجه بر بام عرش گرفت و بر سفره اباعبدالله الحسین(صلوات الله علیه) نشست.

از شهید پیچک، یادگارهای صوتی و تصویرب زیادی به جا نمانده است. آن چه پیش رو دارید، دقایقی از احتمالا تنها مصاحبه ای است که چند ماه قبل از شهادتش  با وی انجام شده:

روحمان با یادش شاد
هدیه به روح بلندپروازش صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم



منبع خبر

یادگاری از یک معلم بسیجی که «فرمانده» شد+صوت بیشتر بخوانید »