فیلم/ قاب خاطرات شهید «رضایی» به روایت پدر و مادر
فیلم/ قاب خاطرات شهید «رضایی» به روایت پدر و مادر بیشتر بخوانید »
ما خیلی نگران بودیم با بچهها؛ خانهمان هم مستاجری بود. صاحبخانهمان وقتی فهمید همسرم رفته سوریه، آمد و گفت شما باید از خانهمان بروید! خانه را خالی کنید؛ دو ماه است خبری از شوهرت نیست…
ظلم صاحبخانه به خانواده مدافعحرم تا آخرین نفس! + عکس بیشتر بخوانید »
ساعت ۹ آمدند و دفتر فاطمیون را باز کردند. تا ساعت ۱۲ من آنجا نشستم و گریه کردم. گفتم یک خبری بدهید که همسرم چه شده؟ همانجا هم گفت که در خط است، چرا اینقدر نگرانی؟ شهید نشده…
اصرار همسر شهید برای انجام وصیت خاص شوهر! + عکس بیشتر بخوانید »
با این که می دانست وضعیت مالی آقا محمد خوب است. آن موقع که ماشین جلوی در پارک بود، پسرهایش می گفتند چقدر سوریه می روی به تو پول می دهند که این ماشین را گرفتی؟ چقدر پول می گیری؟
به هود آشپزخانه هم رحم نکردند! + عکس بیشتر بخوانید »