شهید مدافع حرم

شهید «حسین‌پور» با تدابیر خود باعث پیروزی جبهه اسلام شده بود

شهید «حسین‌پور» با تدابیر خود باعث پیروزی جبهه اسلام شد


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، سردار «محمد عبدالله‌پور» فرمانده سپاه قدس گیلان عصر امروز (دوشنبه) در دیدار با خانواده سردار شهید مدافع حرم «مرتضی حسین‌پور شلمانی» و بازدید از مزار این شهید گرانقدر در جمع خبرنگاران با بیان اینکه در مراسم یادواره‌های شهدا باید ویژگی‌های خاص آنان برای جوانان بازگو شود، اظهار داشت: شهدای ما با شناخت امام زمان (عج) خود به او یاری رساندند و ثابت کردند که اگر جامعه با امامت و ولایت باشد فتح قطعی است.

فرمانده سپاه قدس گیلان با اشاره به نقش موثر مکتب امام خمینی (ره) در پرورش نیرو‌های بسیجی و جهادی، تصریح کرد: اگر سعی داریم شهدای گرانقدر خود را به جامعه معرفی کنیم باید بگوییم که این شهدای ممتاز شاگردان مکتب ام ابی‌ها (س) و امام خمینی (ره) هستند که از جان، مال و خانواده گذشتند، ولی نگذاشتند ذره‌ای از خاک جمهوری اسلامی ایران جدا شود.

وی با تاکید بر لزوم بازگو کردن نقش ولایت و ولایت‌پذیری در جامعه، خاطرنشان کرد: آن چیزی که در همه یادواره‌های شهدا باید عنصر کلام ما باشد این است که اگر می‌خواهیم یادواره‌ها اثربخش باشند باید در آن‌ها از ولایت بگوییم، زیرا رزمندگان دوران دفاع مقدس و مدافعین حرم سختی‌ها را تحمل می‌کردند و در قبال آن هیچ چیز نمی‌گرفتند، زیرا این کار را فقط به خاطر تبعیت از ولایت انجام می‌دادند.

سردار عبدالله‌پور یکی از برنامه‌های استکبار را کمرنگ جلوه دادن نقش ولایت پذیری در جامعه به منظور فائق آمدن بر مشکلات دانست و افزود: اسلام ناب محمدی (ص) تعریفی به جز ولایت علوی ندارد و همین مسئله نیز سبب مقاومت و ایستادگی ما در مقابل دشمنان شد.

وی شهید مرتضی حسین‌پور شلمانی را نمونه بارز جوان پرورش یافته مکتب روح الله دانست و تاکید کرد: این شهید گرانقدر یکی از نخبگان نظامی در نیروی قدس سپاه پاسداران بوده و شهادت ایشان فقدانی بزرگ در دل مردمان گیلان و به ویژه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی ایجاد کرد.

فرمانده سپاه قدس گیلان بارزترین ویژگی شهید مرتضی حسین‌پور شلمانی را اخلاص در امور و بنده مخلص بودن دانست و متذکر شد: شهید مرتضی حسین‌پور یکی از شجاع‌ترین فرماندهان نیروی قدس بوده و علیرغم جراحت زیاد همواره در جبهه مبارزه با تکفیری‌ها حضور داشته و با تدابیر خود باعث پیروزی جبهه اسلام شده بود.

وی تصریح کرد: تجربه‌هایی که شهید حسین پور در عراق و سوریه از مبارزه با گروه‌های تروریستی کسب کرده بود، او را دائماً رشد می‌داد، به طوری که همه به توانائی‌هایش اعتماد داشتند و آنقدر روی منطقه اشراف داشت که اقدامات گروه‌های تروریستی را به خوبی پیش بینی و تحلیل می‌کرد و بعضا گاهی افراد دشمن را که از روبرو می‌دید به اسم می‌شناخت.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید «حسین‌پور» با تدابیر خود باعث پیروزی جبهه اسلام شد بیشتر بخوانید »

پدر شهید: جمعه‌ها خانه‌ مردم را نظافت می‌کردم! +‌ عکس

پدر شهید: جمعه‌ها خانه‌ مردم را نظافت می‌کردم! +‌ عکس



خرجی خانه‌مان را هم به سختی درمی‌آوردیم. من در همان دستکش‌بافی کار می کردم و یک صاحب‌کار دیگر هم داشتم به نام آقاسید یحیی علوی رضوی از نوه نتیجه‌های امام رضا (ع). من خیلی دوستش داشتم. روحش شاد…

گروه جهاد و مقاومت مشرق – برایمان عجیب بود اما واقعیت داشت. پدر شهیدی که بارها نامش را شنیده بودیم و ارادت خاصی به او داشتیم، در حاشیه شهر پاکدشت، در آستانه بی‌خانمانی بود! بروبچه‌های سپاه برایش پولی جور کرده بودند تا خانه کوچکی بخرد اما جهش قیمت‌ها، دستش را کوتاه کرده بود. حالا حتی با آن پول نمی‌توانست همین خانه‌ای که در آن زندگی می کند را اجاره کند!

وقتی تلفنش را گرفتیم، غم از صدایش می بارید. مردی که از بچگی در خیابان‌های تهران کار کرده بود،  با سختی روزگارش را گذرانده بود و لقمه‌های حلالش، پسرش محمدهادی را جانفدای اهل بیت(ع)‌ کرده بود، حالا گرفتار تأمین سرپناهی برای خودش و دخترانش بود. کاری که از دست ما برمی‌آمد این که قبل از ظهر پانزدهمین روز از خرداد، زیر تیغ تیز آفتاب، خودمان را به خانه‌های مسکن مهر پاکدشت برسانیم و بنشینیم پای صحبت مردی که از چهره‌اش می‌شد سال‌ها سختی و مرارت را فهمید.

قسمت قبلی گفتگو را اینجا بخوانید؛

وقتی پدر شهید از گرسنگی از حال رفت +عکس

حدود سه ساعت یک جفت گوش دیگر هم قرض کردیم برای شنیدن درددل‌های بابا رجبعلی که محمدهادی‌اش در سامرا شهید شد و حتی نتوانست پیکر جوانش را ببیند و به دل خاک بسپارد. حرف‌هایش را شنیدیم به امید این که شاید گره‌های زندگی‌اش به دست کسی باز شود. ما امیدوار بودیم و او، امیدوارتر. محمدهادی که کنار مزارش در قبرستان وادی‌السلام نجف، حاجت می‌دهد، مگر می‌شود هوای پدرش را نداشته باشد؟…

آنچه در این چند قسمت می‌خوانید، متن کامل این گفتگوی سه ساعته است. برای حل مشکلات این پدر دردمند، یا کمک کنید، یا دعا…

پدر شهید: جمعه‌ها خانه‌ مردم را نظافت می‌کردم! +‌ عکس

**: در قوچان، بعد از ازدواج، پیش مادرتان زندگی می‌کردید؟

پدر شهید: نه، جدا بودیم. بعدش آمدیم به تهران و در محله مسجد صدریه و خیابان مشهد (حوالی میدان خراسان) اتاقی اجاره کردیم. اینجا در تهران یک فامیلی داشتیم به نام شیخ کمال‌نیا که برای گرفتن آن اتاق، کمکمان کرد. کل زندگی‌مان همان یک اتاق بود. کم‌کم آمدیم کنار کلانتری ۱۴ در خیابان غیاثی (آیت الله سعیدی) پشت مسجد موسی بن جعفر(ع) که آقاسید مهدی طباطبایی امام جماعتش بود. روحش شاد. آدم خوبی بود. حاج تقی متبحری هم آنجا بودند. حاج آقا کاظمی هم بودند. آدم های خوبی بودند که هوای من را داشتند…

من از همان اول، همه نمازهایم را در مسجد می خواندم و اعتقادم محکم بود. حلال و حرام خیلی برایم مهم بود. گاهی که برادرم از پدرم صحبت می کرد، می گفت یک بار در روستا یک تومان پیدا کرده بودم و پدرم داشت می رفت قوچان. من هم گفتم می آیم. گفت کجا می‌آیی؟ گفتم من هم می‌آیم قوچان. گفت من می خواهم بروم وسائل بخرم. گفتم من هم پول دارم و می خواهم وسائل بخرم. گفت پسرم! چقدر پول داری؟ گفتم اینقدر (یک تومان). گفت می برمت اما این پول را از کجا آوردی؟ من هم گفتم آنجا پیدا کرده ام. گفت بیا برویم. من را برد به همانجا که یک تومانی را پیدا کرده بودم وگفت پول را بگذار سر جایش. من یک تومان را گذاشتم و گفت بیا برویم؛ پسر جان! هر چیزی هر جایی دیدی برندار. اصلا نگاه هم نکن… همان باعث شد من را به قوچان برد و هر چه می خواستم از اسباب بازی و کفش و چیزهای دیگر برای من خرید. تربیت خانوادگی ما اینطوری بود.

**: پدرتان چه شغلی داشتند؟

پدر شهید: کشاورز بود.

**: چه چیزی می کاشتند؟

پدر شهید: گندم، جو، نخود و…

**: زمین برای خودتان بود؟

پدر شهید: نه، رعیت بودیم.

**: وضع مالی‌تان خوب بود؟

پدر شهید: الحمدلله وضع پدرم از نظر مالی خوب بود. زمین‌هایی را از افرادی اجاره می کرد و کار می کرد. اما من چون کوچک بودم، بعد از فوت پدرم، حقم خورده شد. سال ۱۳۵۴ پدرم فوت کردند.

**: علت فوتشان چه بود؟

پدر شهید: ۱۲۰ سالَش بود. مادر من، همسر دومش بود. زن اولش فوت کرده بود و بعدش با مادرم ازدواج کرد. دایی من پالان می‌دوخت. با پدر من رفیق بود. یکبار وقتی وارد روستا می‌ شود، می گوید تو که زن نداری، من یک خواهر دارم که یک بچه دارد؛ با خواهر من ازدواج کن… مادر من قبل از پدرم یک همسر داشت که جوانمرگ شده بود. یک بچه کوچک هم داشت، وقتی که پدرم با مادرم ازدواج می کند. حالا سه برادر و یک خواهر ماند و البته چند تا از بچه های مادرم هم به خاطر بیماری از دنیا رفتند. مادرم جوان بود و پدرم خیلی پیر بود.

**: پس شما دو برادر شدید و یک خواهر از طرف مادرتان.

پدر شهید: بله؛‌ دو خواهر و یک برادر هم فوت کردند.

**: با برادرها و خواهرهایی که از طرف پدر یکی هستید هم ارتباط دارید؟

پدر شهید: بله، دو برادر و یک خواهر هم از آن طرف داشتیم که در همان قوچان بودند. یکی از آن پسرها هم فلج شده بود و چشم هایش هم ضعیف شده بود که مادرم از او پرستاری می کرد. آن برادرم هم فوت کرد. ماند یک خواهر و یک برادر که در قوچان هستند. آن برادرم که از سمت مادر یکی بودیم هم فوت کرد.

**: برادر خودتان که تهران هستند.

پدر شهید: بله، در تهران است. خواهرم هم در قوچان است. ما خیلی سختی کشیدیم.

**: وقتی تصمیم گفتید با همسرتان به تهران بیایید، از نظر شغلی چه برنامه ای داشتید؟

پدر شهید: می رفتم در میدان می ایستادم برای کارگری. من نخاله بار کرده‌ام، واکس زده‌ام؛ همه کار کرده ام.

**: چرا آمدید تهران؟

پدر شهید: خب آنجا کار نبود. خیلی تحت فشار بودیم.

**: وسائل زندگی را هم از همین تهران خریدید؟

پدر شهید: وسائلی نداشتیم. یک تخته فرش بود. یک صندوق کائوچویی هم داشتیم که داخلش یخ می گذاشتیم. اولین پسرم مهدی، سال ۱۳۶۳ در قوچان به دنیا آمد. بعد که به دنیا آمد، ما هم آمدیم تهران. مهدی ۱۳ اسفند ۱۳۶۳ به دنیاآمد. ما اوایل سال ۱۳۶۴ آمدیم تهران.

**: اینجا در تهران آشنا هم داشتید؟

پدر شهید: آقای شیخ کمال‌نیا آشنای ما بود.

پدر شهید: جمعه‌ها خانه‌ مردم را نظافت می‌کردم! +‌ عکس

**: امام جماعت مسجد صدریه بودند؟

پدر شهید: اگر آقای خلخالی نمی آمدند، ایشان امام جماعت مسجد بودند. بعد رفتیم کنار کلانتری غیاثی، پشت مسجد موسی بن جعفر (ع). بعدش سال ۱۳۶۵ بود که صاحبخانه‌مان خانه‌اش را فروخت به ۹۰۰هزار تومان. با پولی که داشتم خانه‌ای پیدا نمی کردم و خیلی گرفتار شده بودم. یک روز در مسجد موسی بن جعفر(ع) نشسته بودم و خیلی گریه می کردم که حاج تقی متبحری که جزو هیأت امنای مسجد بود آمد سراغم و وقتی دید حالم خوب نیست، کنجکاو شد. گفت چی شده؟ گفتم صاحبخانه جوابم کرده. گفت بیا برو خادم مسجد فاطمیه (دولاب) شو. مسجد فاطمیه انتهای خیابن جهان‌پناه،‌ کنار پارک جهان‌پناه بود.

من هم گفتم باشد. یک روز رفتیم و دیدیم چند نفر از جمله آقای محمدی داشتند صحبت می کردند که حاج تقی متبحری گفت آقای ذوالفقاری را بگذاریم خادم مسجد فاطمیه. آقا سید (خادم قبلی) رفته و می توانیم ایشان را به عنوان خادم معرفی کنیم. خلاصه یک اتاق در آنجا به ما دادند و ما شدیم خادم. بقیه بچه هایم همانجا به دنیا آمدند و در حیاط مسجد بزرگ شدند.

**: بعد از آقا هادی، خدا چه فرزندانی به شما داد؟

پدر شهید: اول آقا مهدی؛ بعد زینب خانم، بعدش آقا هادی؛ بعدش زهرا خانم و آخری هم معصومه خانم.

**: چند سال آنجا بودید؟

پدر شهید: حدود ۱۳ سال آن جا بودیم.

**: از شرایط راضی بودید؟

پدر شهید: شکر خدا زندگی‌مان می چرخید.

**: بعد از کار مسجد، شغل دیگری هم داشتید؟

پدر شهید: در مسجد یک حاج حسین منوچهری بود که اهل دولاب بود. ایشان دستکش‌بافی داشت. طرف خیابان ۱۷ شهریور، حوالی بیمارستان سوم شعبان، کارگاه داشت. بعد از مدتی که با هم آشنا شدیم، ‌من را برد آنجا سرِ کار. من ساعت ۸ صبح می رفتم تا ۴ بعد از ظهر.

**: پس نماز ظهر مسجد چه می شد؟

پدر شهید: مسجد فاطمیه، ظهرها و صبح‌ها نماز نداشت. فقط مغرب‌ها نماز داشت. ظهر یک ساعت می آمدم خانه و درب مسجد را از ساعت ۱۲ تا ۱۳ باز می کردم تا اگر کسی می خواست، ‌نماز بخواند. دوباره می رفتم سرِ کار. یک ساعت مانده بود به اذان مغرب، از سر کار می آمدم و در را باز می کردم و آب و جارو می کردم تا نمازگزارها بیایند.

**: آن موقع چه کسی امام جماعت بود؟

پدر شهید: آن موقع آسید احمد امام جماعت بود. اتفاقا باعث شد ما بیمه هم شدیم. تازه آخوند شده بود و جوان بود. با شیرینی و مراسم خاصی آمدند و ایشان را برای امامت محله معرفی کردند. اهل همان محله بود. حاج رجب و آقای  محمدی و آقای پازوکی هم هیأت امنای مسجد بودند.

پدر شهید: جمعه‌ها خانه‌ مردم را نظافت می‌کردم! +‌ عکس

**: آن ها از کار شما راضی بودند؟

پدر شهید: بله،‌ شکر خدا راضی بودند. اگر خانومم اصرار نمی کرد که از مسجد برویم، آن‌ها نمی خواستند از آنجا برویم. از ما خیلی راضی بودند. حدودا تا سال ۱۳۷۵ در آن مسجد زندگی می کردیم.

**: ماجرای بیمه شدنتان چه بود؟

پدر شهید: آقای پازوکی ما را بیمه کردند. گفت مدارکت را بیاور که بیمه‌ات کنیم. من زیر بار نمی رفتم اما ایشان خیلی اصرار داشت.

**: سر کارتان یعنی دستکش‌بافی شما را بیمه نکرده بود؟ چه دستکشی می‌بافتید؟

پدر شهید: نه، آنجا ما را بیمه نکرده بود. دستکش بافتنی برای زمستان می بافتیم. بالاخره، مسجد ما را بیمه کرد.

**: از چه طریقی؟

پدر شهید: از طرف مسجد و خادمان مسجد بیمه شدم. آقای پازوکی خودش در اداره بیمه کار می کرد و راه و چاهش را بلد بود. راهنمایی می کرد که هر چند ماه یک بار حق بیمه را می دادیم و مهر تأییدش را مسجد می‌زد. خودم حق بیمه را می‌دادم اما ارزش داشت. همینطوری ۱۳ سال سابقه بیمه برای ما رد شد. بعد از این که یک سال در مسجد بودیم، بیمه‌مان کرد. بعدش هم مدتی، حق بیمه را واریز کردم.

**: بعدش دیگر ادامه ندادید؟

پدر شهید: نه، پولی برای این کار نداشتم. خرجی خانه‌مان را هم به سختی درمی‌آوردیم. من در همان دستکش‌بافی کار می کردم و یک صاحب‌کار دیگر هم داشتم به نام آقاسید یحیی علوی رضوی از نوه نتیجه‌های علی بن موسی الرضا (ع). من خیلی دوستش داشتم. روحش شاد. خدا رحمتش کند. ایشان هم دست ما را می‌گرفت. ایشان با حاج حسین منوجهری در دستکش‌بافی شریک بودند. چند دستگاه از ژاپن آورده بودند که کامپیوتری دستکش می بافت و من هم زیگزال‌دوز بودم. من کار را که بلد نبوم. اولش دستکش ها را صاف و دسته می کردم. بعد از مدتی آنجا را بستند. دوباره آمدند و باز کردند. گفته بودند یک چرخ را دزدیده‌اند و این باعث اختلاف شد که شریک ها از هم جدا شدند و آقاسید یحیی، ‌کارگاه را برای خودش برداشت. من در همان مسجد بودم که آمد دنبالم و گفت اگر کار می کنی، بیا پیش ما. من هم قبول کردم و گفتم شرایط من برای مسجد طوری است که باید ظهرها و مغرب ها به مسجد بروم. قبول کرد و ما را گذاشت برای قسمت زیگزال‌دوزی. تقریبا دو هفته طول کشید تا دست من راه افتاد. باز هم من را بیمه نمی کرد.

تقریبا آن زمان بود که خانومم گفت من دیگر در مسجد نمی‌مانم. بالاخره آقاسید یحیی به ما کمک کرد و یک خانه در هشت‌متری نادر، حوالی خیابان عارف گرفتیم.

**: یعنی قرار شد که خادمی مسجد را تحویل بدهید؟ خانه تان در مسجد کوچک بود؟

پدر شهید: بله؛ قرار شد که دیگر آنجا نباشیم. اتفاقا خانه‌مان خوب بود. حیاط بزرگی هم داشتیم که برای بچه‌ها خیلی خوب بود. هر امکاناتی می خواستیم، بود. بچه ها در حیاط بازی می کردند،‌ دنبال هم می کردند. عکسی که دو تا بچه کنار هم هستند، برای همان حیاط مسجد فاطمه الزهرا(س) است. خیلی گلدان داشت و همه جای مسجد گل می گذاشتیم. عکس‌هایی که برای بچگی محمدهادی است در همان مسجد است.

پدر شهید: جمعه‌ها خانه‌ مردم را نظافت می‌کردم! +‌ عکس
محمدهادی ذوالفقاری در کنار برادر و در مسجد فاطمیه

**: مسجد فاطمیه یا فاطمه زهرا؟

پدر شهید: اسم اصلی‌ش مسجد فاطمه الزهرا بود اما به مسجد فاطمیه معروف بود.

**: پس شما قبول کردید که از آنجا بیرون بیایید. پول پیش خانه را هم که آقای سید یحیی علوی رضوی داده بود…

پدر شهید: بله، یک مقدار هم خودمان جمع کرده بودیم. خانه ای گرفتیم که یک اتاق و یک هال کوچک و یک زیرزمین هم به عنوان آشپزخانه داشت. بالاخره زندگی کردیم و رسیدیم به وقتی که بچه ها بزرگ شده بودند. هادی را بردیم به مدرسه آیت الله سعیدی و ثبت نام کردیم.

**: شما هم که همچنان در دستکش‌بافی کار می‌کردید…

پدر شهید: بله،‌ من همچنان همانجا بودم. یادم نمی آید سال چند بود که خودم از آن کار بیرون آمدم و می رفتم برای نظافت خانه‌ها. در همان زمان خادمی مسجد هم روزها جمعه به خانه‌ها می‌رفتم و نظافت می کردم. بالاخره زندگی‌مان می گذشت.

هیئت کاظمیه هر هفته منزل یک نفر بود و هر هفته اسباب و اثاثیه هیئت را من با چرخ، جابه‌جا می کردم. هادی هم آن موقع کمکم می‌کرد. یک هیئت هم بود به نام قمر بنی هاشم(ع). اسباب این هیئت را هم من می بردم. در سال دو ماه برنامه داشتند که هر روز محرم و صفر برنامه داشت و من هر صبح، وسائل را به ۶۰ خانه می بردم. صبح‌ها زیارت عاشورا که خوانده می شد، ساعت ۲ و۳ بعد از ظهر می رفتم و وسائل را به خانه بعدی می بردم. از استکان و نعلبکی گرفته تا چراغ و کتری و… به همین خاطر در محله،‌ همه ما را می‌شناختند.

*میثم رشیدی مهرآبادی

ادامه دارد…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پدر شهید: جمعه‌ها خانه‌ مردم را نظافت می‌کردم! +‌ عکس بیشتر بخوانید »

فیلم/ دلجویی سردار دل‌ها از دختر شهید مدافع حرم

فیلم/ دلجویی سردار دل‌ها از دختر شهید مدافع حرم

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ دلجویی سردار دل‌ها از دختر شهید مدافع حرم بیشتر بخوانید »

آب سرد رسانه آمریکایی روی سر بزک‌کنندگان برجام/بازی اصلاح‌طلبان در پروژه ضدایرانی آمریکا و اسرائیل

آب سرد رسانه آمریکایی روی سر بزک‌کنندگان برجام/بازی اصلاح‌طلبان در پروژه ضدایرانی آمریکا و اسرائیل



یکی از اهداف اصلی در این پروژه، وادارکردن ایران به عقب نشینی و تن دادن به برجام 2 و 3 است.

سرویس سیاست مشرق- در روزهای گذشته روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در مطلبی به نقل از منبعی آگاه نوشت: «اسرائیل به آمریکا اطلاع داده که ترور شهید صیادخدایی کار آنها بوده است.»

پس از انتشار این مطلب، روزنامه «یدیعوت آحارونوت» در گزارشی نوشت: «دستگاه نظامی اسرائیل از انتشار گزارش روزنامه نیویورک تایمز مبنی بر اینکه اسرائیل در مورد ترور حسن صیاد خدایی به آمریکا اطلاع‌رسانی کرده، ابراز تعجب و غافلگیری نمود.»

این روزنامه صهیونیستی در ادامه به نقل از دستگاه نظامی اسرائیل نوشت: «این نگرانی وجود دارد که گزارش نیویورک‌تایمز منجر به هدف قرار گرفتن اشخاص اسرائیلی مهمتری به عنوان اهداف انتقامی شود.»

یدیعوت آحارونوت در ادامه تصریح کرد: «دستگاه نظامی اسرائیل با ابراز غافلگیری از افشای گزارش اطلاعاتی خود به آمریکا درباره ترور شهید مدافع حرم در تهران، از اقدام واشنگتن در بی‌گناه نشان دادن خود انتقاد کرد.»

آب سرد رسانه آمریکایی روی سر بزک‌کنندگان برجام/بازی اصلاح‌طلبان در پروژه ضدایرانی آمریکا و اسرائیل

آب سرد رسانه آمریکایی روی سر بزک‌کنندگان برجام/بازی اصلاح‌طلبان در پروژه ضدایرانی آمریکا و اسرائیل

محتوای گزارش این دو رسانه آمریکایی و اسرائیلی، جدیدترین سند شراکت آمریکا و اسرائیل در اقدامات تروریستی علیه مردم ایران است.

این دو گزارش، بیش از پیش ثابت کرد که اسرائیل در اجرای اقدامات تروریستی و جنایتکارانه علیه ایران، همیشه شراکت و همراهی آمریکا را با خود دارد.

اما این دو گزارش، آب سردی بود بر سر بزک کنندگان برجام در داخل کشور؛ چرا!؟ به این دو نمونه توجه کنید:

نمونه اول: روزنامه اعتماد- 3 خرداد- در مطلبی با عنوان  «ترور با هدف تخریب مذاکرات احیای برجام»  نوشت: «غروب روز یکشنبه انتشار خبر شهادت سرهنگ حسن صیاد خدایی در یکی از خیابان‌های تهران و در نزدیکی محل زندگی‌اش در صدر اخبار داخلی و بین‌المللی قرار گرفت. در حالی که نهادهای اطلاعاتی و امنیتی ایران هنوز درباره عامل یا عوامل این عملیات تروریستی گزارشی منتشر نکرده‌اند، نخستین ظن در فضای رسانه‌ای و مجازی به سمت رژیم اسراییل رفت.»

آب سرد رسانه آمریکایی روی سر بزک‌کنندگان برجام/بازی اصلاح‌طلبان در پروژه ضدایرانی آمریکا و اسرائیل

در ادامه این مطلب آمده است: «در نخستین ساعات پس از این عملیات تروریستی، بیشترین تحلیل منتشر شده درباره دلیل این ترور در مقطع زمانی فعلی به مساله مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و ایالات متحده در قالب تلاش‌هایی برای احیای برجام اختصاص داشت و بسیاری این ترور را تلاش احتمالی تل‌آویو برای به تعویق انداختن توافق احیای برجام دانستند

این گزارش اینگونه القاء می کرد که آمریکا در پی مذاکره و توافق با ایران است و در این میان اسرائیل به صورت خودسر و مستقل برای تخریب توافق احتمالی، ترور در تهران را انجام داده است.

نمونه دوم: روزنامه شرق- 3 خرداد- در مطلبی با عنوان «اسرائیل با این ترور برجام را نشانه رفته است» نوشت: «اسرائیل با این ترور، برجام را نشانه رفته است. همان‌گونه که می‌دانید بزرگ‌ترین دشمن احیای برجام اسرائیل است. اگرچه بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای دیگری هم برای عدم احیای برجام وجود دارد، اما اسرائیل موتور اصلی حرکت ضدبرجامی است. چه در دوره بنیامین نتانیاهو و چه در دوره نفتالی بنت؛ بنابراین بدون شک تروری که یکشنبه در تهران انجام شد، می‌تواند بخشی از سلسله اقدامات، تحرکات و واکنش‌های اسرائیل در منطقه و فضای بین‌الملل ضد جمهوری اسلامی ایران قلمداد شود.»

آب سرد رسانه آمریکایی روی سر بزک‌کنندگان برجام/بازی اصلاح‌طلبان در پروژه ضدایرانی آمریکا و اسرائیل

متاسفانه برخی رسانه های اصلاح طلب در داخل کشور، نقش جاده صاف کنی را برای پروژه های آمریکا و اسرائیل ایفا می کنند.

در حال حاضر آمریکا و اسرائیل با شراکت برخی دولت های اروپایی و برخی حکام مرتجع در منطقه، پروژه تحریم، ترور و تهدید را پیش گرفته اند.

یکی از اهداف اصلی در این پروژه، وادارکردن ایران به عقب نشینی و تن دادن به برجام 2 و 3 است. در این میان برخی در داخل، آمریکا را بازیگر خوب و اسرائیل را بازیگر بد معرفی کرده و به گونه ای فضاسازی می کنند که گویا دولت آمریکا برای لغو تحریم های ضدایرانی، بی قرار است و لحظه شماری می کند و این اسرائیل و منتقدان برجام در داخل هستند که در لغو تحریم ها ممانعت ایجاد می کنند.

این طیف دقیقا در همین راستا منتقدان برجام در داخل را با اسرائیل همصدا و دارای هدف مشترک معرفی می کنند. این در حالی است که مقامات آمریکایی- چه در دولت های پیشین و چه در دولت فعلی آمریکا- صراحتا اعلام کرده اند که در پرونده ایران و از جمله در برجام، با یکدیگر کاملا هماهنگ هستند و در این خصوص هر دو طرف به یکدیگر مشاوره می دهند.

آب سرد رسانه آمریکایی روی سر بزک‌کنندگان برجام/بازی اصلاح‌طلبان در پروژه ضدایرانی آمریکا و اسرائیل

نشان به آن نشان که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در دولت جمهوری‌خواهان (ترامپ) و شهید صیاد خدایی در دولت دموکرات ها ترور شده است. این تنها یکی از مصادیق این حقیقت است که جمهوری خواهان و دموکرات ها در هر مسئله ای اختلاف داشته باشند در دشمنی و خصومت علیه ملت ایران هیچ اختلاف اساسی با یکدیگر ندارند و به عبارتی دارای وحدت استراتژیک و اختلاف تاکتیکی هستند.

آمریکا همواره شریک اسرائیل در اقدامات جنایتکارانه بوده است؛ از کودک کشی در فلسطین تا ترور دانشمندان هسته ای در ایران. در اقدام جنایتکارانه اخیر نیز همین مسئله صدق می کند.

آمریکا، اسرائیل و تروئیکای اروپا در تقلا هستند تا به طرق مختلف ایران را در موضع ضعف قرار داده و برجام موشکی و منطقه ای و دائمی کردن محدودیت های هسته ای ایران را کلید بزنند. خرابکاری در تاسیسات هسته ای و ترور دانشمندان و مدافعان حرم نیز در همین پازل قابل بررسی است.

هدف اصلی این است که ایران به عقب نشینی وادار شده و از خواسته های به حق خود کوتاه بیاید و ابزار چانه زنی آمریکا علیه ایران تقویت شود. متاسفانه برخی رسانه های منتسب به جریان اصلاح طلب- یا سهوا و یا عمدا- در این پازل بازی کرده و به نقشه ضدایرانی دشمن ضریب داده و آن را بزک می کنند.  

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آب سرد رسانه آمریکایی روی سر بزک‌کنندگان برجام/بازی اصلاح‌طلبان در پروژه ضدایرانی آمریکا و اسرائیل بیشتر بخوانید »

عاشقانه یک دختر بچه با پدر شهیدش+عکس

عاشقانه یک دختر بچه با پدر شهیدش+عکس


به گزارش مجاهدت از فضای مجازی دفاع‌پرس، یک کاربر فضای مجازی به مناسبت روز دختر تصویری از محدثه داوودی دختر شهید مدافع حرم ابوذر داوودی را در توییتر منتشر کرد.

انتهای پیام/ 801

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عاشقانه یک دختر بچه با پدر شهیدش+عکس بیشتر بخوانید »