شهید مرتضی خدادادی

مقایسه جالب امنیت افغان‌ها در ایران و اروپا


رایزنی‌های ایران و اروپا بعد از توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی

وقتی به آژانس زنگ می زنم یک ایرانی من را می برد بهشت زهرا سر قبر عزیزم. به قدری آرامش و امنیت دارم در ایران که من فکر نمی کنم افغانستانی‌هایی که به اروپا رفتند اینقدر آرامش داشته باشند.

مقایسه جالب امنیت افغان‌ها در ایران و اروپا
خانم طاهره رحیمی، همسر شهید مرتضی خدادادی



منبع

مقایسه جالب امنیت افغان‌ها در ایران و اروپا بیشتر بخوانید »

از همسایگی با «حافظ شیرازی» تا دوندگی در «مانتودوزی» + عکس


رزمنده فاطمیون، شهید مرتضی خدادادی

خانواده پدری آقا مرتضی سمت شیراز بودند. مادر آقا مرتضی پسر بزرگشان که در کاشان ازدواج می‌کند، با بقیه پسرها راهی شیراز می شوند، چند سالی هم شیراز زندگی می‌کنند ولی…

از همسایگی با «حافظ شیرازی» تا دوندگی در «مانتودوزی» + عکس
همسر شهید شیرعلی محمودی ما را در این گفتگو همراهی کرد



منبع

از همسایگی با «حافظ شیرازی» تا دوندگی در «مانتودوزی» + عکس بیشتر بخوانید »

انتظاری که با شهادت به ملکوت پیوند خورد


در آخرین ثانیه‌های نفس کشیدنت منتظر بازگشتت بودمبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید مرتضی خدادادی از شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون بود که در آبان سال ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسید.

وی متولد سال ۱۳۶۶ و از نیرو‌های افغانستانی بود که در نبرد با تروریست‌های تکفیری شهید شد و پیکرش را در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) در تهران به خاک سپردند. تاکنون چندین مستند از زندگی این شهید با خاطره‌گویی و روایت همسرش تولید شده است که از جمله آن می‌توان به مستند «من و مرتضی» و همچنین قسمتی از ملازمان حرم اشاره کرد.

در سالگرد شهادت این شهید عزیز، همسرش در دلنوشته‌ای که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده نوشته است:

«امشب آخرین ثانیه‌های نفس کشیدنت بود و من چه دلخوشانه منتظر آمدنت بودم. شش روز به پایان ماموریتت مانده بود و ما همچنان چشم به راه بودیم. آمدنت برایم تنها دلخوشی‌ای بود که در خانه و کاشانه‌ام داشتم.

ماه صفر بود، چمدان جمع کرده و کوله‌بار سفر به کربلا بسته بودم. قبل آمدنت زیارتی به مشهد داشتم، لباس گرم برایت خریده بودم، همه اهالی محل مسافر شده بودند تا راهی کربلا شوند، بی‌خبر از همه چیز، اما انگار همه منتظر مسافری از حرم حضرت زینب (س) بودند.

همچین شبی آخرین تماس تلفنی را داشتیم و قول دادی شش روز دیگر حرکت کنی و تاکید کردی آمدم حاضر باشید تا سریع راهی کربلا شویم.

چه دلخوشانه من و نازنین منتظر بودیم که اولین سفر کربلایمان رقم بخورد آن هم همراه با مسافری که از دیار حضرت زینب (س) می‌آید. خدا می‌داند چه شور و شوقی داشتیم برای دیدنت، از فردا که ۲۴ آبان می‌شود تماس تلفن قطع شد، دوستانت می‌گفتند رفتی یک مقر دیگر و تلفنت را جا گذاشتی. استرس‌ها و دلشوره‌های من ثانیه به ثانیه زیاد می‌شد، دل در دلم نبود، حالم بدتر می‌شد تا اینکه بعد چهار روز بی‌تاب صدایت شدم. روز جمعه تماس گرفتم، رفیقت را قسم دادم به حضرت زینب (س) به سه ساله حسین (ع) که طاقت نمی‌آورم و می‌خواهم فقط یک کلام بگوید مرتضایم کجاست و پاسخ می‌شنوم، مرتضی شهید شده.»

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

انتظاری که با شهادت به ملکوت پیوند خورد بیشتر بخوانید »