شهید منصور ستاری

شهید ستاری نابغه ابتکارات نوین عملیاتی در صنعت هوایی

شهید ستاری نابغه ابتکارات نوین عملیاتی در صنعت هوایی



شهید منصور ستاری

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و قطع دست‌های استکبار از هرگونه سیطره‌ای بر میهن اسلامی‌مان ایران و تلاش‌های بعدی استکبار برای برقراری ارتباطی دوباره به انواع شیوه‌های مرسوم و نامرسوم، از نفوذ در اعضای دولت موقت، تصویب تحریم‌های ظالمانه و تحمیل جنگی ۸ ساله. مردم بصیر، نیروهای مسلح و بسیج، هر بار گزینه‌ای از روی میز ستمکاران سیاست‌باز و دغلکار آمریکایی به زیر کشیدند و هر بار تمامی دکترین سناتورهای بلندمرتبه و نظریه‌پردازان طراز اول، در مقابل تنها دکترین برخاسته از فقه پویای شیعی سر تعظیم توام با ذلت فرود می‌آورد.

پس از ناامیدی از عرصه جنگ سخت و انواع توطئه و ترورهای در خلال آن، سیاست‌های ارعاب تهدید، تحریم، تحریم و باز هم تحریم در هاله‌ای از جنس شبیخون فرهنگی و دوباره تحریم، تمدید تحریم و تشدید تحریم به‌عنوان گزینه‌های باقی مانده اعمال گردید.

 نظر به اینکه دهه چهارم پس از انقلاب، دهه تهدیدهای اقتصادی و تحریم‌هایی از جنس اقتصاد، نفت و در یک کلام آنچه مایحتاج مردم است و امضاهای پی‌درپی روسای‌جمهور آمریکا بر تمدید تحریم‌ها و گره زدن برخی مشکلات داخلی به مباحث تحریمی شرایطی خاص را پس از سال‌ها گفتمان و گمانه‌زنی و تقریر و تدوین پای برجام نیز بر کشور به لحاظ اقتصادی حاکم کرده که بخش مهمی از آن معلول نگاه نادرست به داشته‌های خودی و امید بستن به دستان چدنی با روکش مخملین غرب در میدان مذاکرات است، به‌دنبال نمونه‌ای موفق از اقدامات موثر در شرایط تحریمی محض، ما را به مشی مدیریتی شهید والامقام منصور ستاری در یکی از بحرانی‌ترین دوران‌های گذشته بر کشورمان رساند.

مدیریتی که به‌رغم همه تنگناهای اقتصادی و معیشتی و تحریم‌ها در دل جنگ تحمیلی توام با خلاقیت، هم‌افزایی ابداع و نوآوری و منجر به گذر سربلند از بحران گردید.

عملکرد او ناشی از ایمان راستین و اعتماد و حسن‌ظن به وعده‌های الهی بود. شهید ستاری نمادی خستگی‌ناپذیر از مدیریت جهادی بود که نشان داد با نگاه به درون و بهره‌گیری از ظرفیت‌های معطل مانده نیروی انسانی می‌توان خلاء گذشته‌ها را با ابتکار و خلاقیت جایگزین نمود.

او در مدت کمتر از ۸ سال در نیروی هوایی نهضت قطعه‌سازی را به ثمره شیرین ساخت هواپیماهای آموزشی و شکاری رسانید. پایه‌گذاری اساسی در حیطه‌های آموزشی، رزمی، حفظ سرمایه‌های نهاجا، بازسازی و توسعه ناوگان نهاجا، راه‌اندازی دانشگاه علوم و فنون هوایی، تقوای روحیه خود باوری و بیشتر از این‌ها تنها در بازه زمانی کمتر از ۸ سال روی داده است.

اخیرا نیز فیلمی با عنوان «منصور» با محوریت بخشی از زندگی و مجاهدت‌های این شهید در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با تحسین‌های بسیاری مواجه شد. به همین بهانه و به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به گفت‌وگو با دوستان و نزدیکان یکی از نوابغ برخاسته از این انقلاب یعنی شهید منصور ستاری پرداختیم.

***

با کمک و همراهی مجید ترابی، روابط عمومی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به سراغ خسرو جهانی سرهنگ بازنشسته ارتش و از فرماندهان پدافند موشک زمین به هوا هاگ در دوران دفاع مقدس رفتیم تا از شهید ستاری برایمان بگوید:

جناب سرهنگ شما یکی از کسانی بودید که در عملیات والفجرهشت و در عملیات‌های مختلف در سایت‌ هاگ حضور داشتید، از خاطراتی که از شهید ستاری مخصوصا در عملیات والفجر هشت داشتید بفرمایید.

صحبت کردن در مورد امیر ستاری خیلی سخت است. ایشان فردی مبتکر و خلاق، نوآور و حماسه‌آفرین بود. ستاری را از روی علائم و نشان نمی‌شود شناخت. ستاری را باید با ایده‌های مناسبی که در عملیات‌های مختلف دفاع مقدس ارائه داد شناخت. شهید ستاری اخلاق بسیار شایسته‌ای داشت. هرگز خودکامه نبود و بدون مشورت با جمع کارکنان و همراهانش اقدامی نمی‌کرد. در عملیات‌های مختلف حرمت و تکریم خاصی برای کسانی که واقعا صادقانه در خط دفاعی پدافند هوایی کار می‌کردند قائل بود. ایشان درجه‌دار و افسر و سرباز را به یک چشم نگاه می‌کرد و برایش کسی محترم بود که هم از نظر بضاعت دینی و هم از نظر کار عملیاتی، بتواند اقدامات و تمهیدات سازمان را پیش ببرد. ایشان کسی بود که هرگز خسته نمی‌شد.

یعنی استراحت و آرامش‌ از دست ایشان کلافه بودند. شهید ستاری دائم در انجام اقدامات آموزشی، عملیاتی، لجستیکی، پشتیبانی و ارتباطات دخالت لازم را داشت؛ چون واقعا صاحب‌نظر و پیشکسوت بود. امکان نداشت مثلا با یک راننده تریلی برود و صحبت بکند و معضلی از نظر فنی از خودروی این شخص برداشت نکند، یا مثلا در سیستم‌های راداری ما یا سیستم‌های لجستیک ما که بهترین نفرات می‌آمدند و کتاب‌ها و دستورالعمل‌های لجستیکی را می‌آوردند، ایشان مسائل را برایشان کاملا می شکافت. خیلی انسان ریسک پذیری بود چون ریسک‌هایی که انجام می داد همراه با معلومات و دانش بود. یعنی در عملیات والفجر هشت که ما بیش از هفتاد فروند از هواپیماهای مختلف پیشرفته عراق و هم پیمان‌های او را سرنگون کردیم، ایشان ریسک بزرگی را انجام داد.

ما قبلا به صورت کامل از مبدا به مقصد می‌رفتیم و سایت‌هایمان را گسترش می‌دادیم؛ یعنی بسیار حجیم و طولانی و نیازی به نفرات بیشتر و کامیون و تریلی بیشتری داشت. عملیات والفجر هشت بسیار گسترده و پیچیده بود و یکی از طولانی‌ترین عملیات‌های دفاع مقدس بود و حدودا ۷۸ روز به طول انجامید. ایشان درآغاز این عملیات دستور دادند که ما دستگاه‌های شناسایی و همچنین رادارهای قدیمی را خارج و رادارهای مادر را جایگزین کنیم.

سمت و ارتفاع هواپیماهای مهاجم رو می‌گرفتند و در اختیار ما قرار می‌دادند، این کار باعث شد که اولا تعداد نفرات در خط ما کمتر شود و آسیب کمتری ببینند، نیاز به خودروهای ترابری و سنگین کمتری داشته باشیم و از همه مهم‌تر اینکه ما می‌توانستیم با یک حجم کمتری از سیستم‌های موشکی‌ هاگ و سکوهای کمتر پرتابی عملیات را انجام بدهیم. در صورتی که این مناطق قبلاً از نظر دشمن یک هدف حساب می‌شد؛ ولی وقتی فشرده‌تر و کوچک‌تر شد کمتر آسیب‌پذیر شد و این یکی از اقدامات مهمی بود که شهید ستاری در عملیات والفجر هشت انجام داد.

اگر خاطره‌ای از رفتار ایشان با پرسنل دارید بفرمایید.

یک روز بعد از عملیات والفجر هشت تعدادی از سربازها را به مرخصی فرستادیم، بعد از ساعتی دیدم که شهید ستاری که آنها را سر راهش دیده بود، با ماشین خودش برشان گردانده بود. وقتی علت را جویا شدم گفت: این‌ها عزیزان این ملت هستند، این‌ها امانت هستند، این‌ها به دست ما سپرده شدند، اینها آمده‌اند از ناموس ما دفاع ‌کنند.باید این‌ها را به سلامت به محل زادگاه یا پیش پدر و مادرشان برگردانیم. شما از این‌ها پرسیدید که آیا پول دارند یا نه؟ شما وجهی توی جیب این‌ها گذاشتی؟

 من گفتم: نه این کار را نکردم. گفت: از این‌ها پرسیدی که چقدر پول دارند که کرایه ماشین بدهند؟ یا توی راه بخواهند یک غذایی بخورند؟ گفتم: نه من در این فکر نبودم. گفت: باید به فکر همه باشید. شما نگاه نکن که افسر هستید و همیشه پول توی جیبت هست و هر موقع دلت بخواهد می‌توانی بروی و برگردی. این‌ها همه مثل بچه‌های تو، اگر فرمانده فرزند خودت این برخورد را بکند چکار می‌کنی؟ من همانجا سرم را انداختم پایین، گفت: من هماهنگ می‌کنم هر سربازی که مرخصی می‌رود هر مقدار پول که شما تشخیص دادید حتی اگر متاهل بود بیشتر، بگیرید و در اختیار سرباز قرار بدید و سرباز بدون پول از سایت خارج نشود. از آن به بعد هم کار ما همین بود که وقتی سربازها خواستند بروند بررسی کنیم که کدامیک متاهلند، کجا می‌روند و آیا مسیر اینها دور هست یا نه و یک وجهی را می‌گرفتیم و به این سربازها می‌دادیم.

خصوصیت اخلاقی بارز شهید ستاری را چه می‌دانید؟

 خصوصیات اخلاقی ایشان را در بُعد تخصصی خیلی بالا می دانم. ایشان علاوه‌بر تخصص رادار در سامانه‌های موشکی در مورد سیستم‌های شناسایی هم مطالعه و تخصص داشتند. من هرگز  ایشان را بدون کتاب و نشریه ندیدم. ایشان نشریات سیستم‌های مختلف ما را حتی سیستم‌های (IFFS) که از سیستم‌های شناسایی بود و از رده خارج کرده بودیم مطالعه می‌کردند. ایشان در زبان انگلیسی خیلی خبره بودند و از طرفی با توجه به اینکه ما در آمریکا دوره دیده بودیم و آموزش‌هایمان در ایران بازنگری شده بود، خیلی جاها به معضل برخورد می‌کردیم که وقتی خدمت جناب سرهنگ ستاری می رسیدیم و می‌گفتیم که آقا اینجا برایمان گنگ هست و این مطلب را درست نمی‌فهمیم، با روی خوش، مطالب را برایمان باز می‌کردند.

***

در ادامه امیر سرتیپ خلبان حیدر صفری؛ جانشین فرمانده نیروی هوایی در دهه ۶۰ و مسئول پروژه هواپیماسازی اوج نیروی هوایی ارتش از شهید ستاری گفت، از نبوغ و تخصص بالا و فرماندهی بی‌نظیر او در ارتش گفت. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانیم:

لطفا درباره‌ نحوه آشنایی‌تان با شهید ستاری و چگونگی شکل‌گیری و عملکرد مجتمع اوج توضیحاتی بیان بفرمایید.

شهید سرلشکر منصور ستاری یکی از شجاعان و دلاورمردان پاک باخته در خط امامت و ولایت بود که در مقطعی از تقاطع حساس دوران دفاع مقدس و جنگی که استکبار جهانی بر علیه انقلاب اسلامی ناب ایران که الگوی رهایی‌بخش برای مسلمانان و مستضعفین عالم است بر پا کرده بودند قرعه فال برای راهبری نیروی هوایی الهی به نام این شخصیت اهل علم و عمل و ولایت‌مدار زده شد.

شهید ستاری مدیری مردمی و برخوردار از دیدگاهی راهبردی بود. در دوران تصدی فرماندهی نیروی هوایی در تمامی عرصه‌های کارزار و فعالیت‌ها و سازندگی‌های نیروی حضوری ملموس و راهگشا داشت.

از برکات دوران فرماندهی او بود که نیروی هوایی در عرصه خودکفایی تسلیحاتی و اثرگذار در تقویت بنیه دفاعی و پشتیبانی از دفاع مقدس دستخوش تحول بی‌سابقه گردید.

او در عین کلی‌نگری از دقت و ورود به جزئیات تلاش‌ها در نیروی هوایی غافل نبود و ابائی نداشت که در کنار یک متخصص بنشیند و به او در کارش کمک کند.

بر امور عملیات پروازی و پدافندی و تحقیقات علمی کاربردی و امور فنی و تعمیر و نگهداری ‌اشراف داشت در عین حالیکه از امور رفاهی کارکنان و خانواده‌های آنها و خانواده شهداء غافل نبود.

ولایتمداری شهید ستاری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ ارتباط شهید ستاری با رهبر معظم انقلاب در چه سطحی بود؟

اینجانب فرمانده و مدیر و مدبری همانند شهید ستاری در نیروی هوایی سراغ ندارم، در حالی‌که جنگ در اوج خود باعث فرسودگی تجهیزات نیروی هوایی شده بود، با مظلومیت، نیروی هوایی را اداره و متحول کرد، و آنچه او را در این کارزار دلگرم و با انگیزه نگه می‌داشت، حمایت‌های معنوی مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای بود.

یکی از مصادیق بارز این ادعا این است که در اسفند سال ۱۳۶۹ که شهید ستاری فعالیت‌ها و دستاوردهای پروژه هواپیماسازی اوج ۱۱۰ را به عرض حضرت آقا رسانید و آقا اوامر واگذاری اعتبار مالی برای پروژه را صادر فرمودند، و شهید ستاری بر اساس تجربه‌ای که از مشکلات در راه تامین و دریافت بودجه داشت، فرمودند: من می‌دانم که نیاز ما را مرتفع نخواهند کرد و لکن موافقت حضرت آقا برای ما از هر چیز دیگری مهم‌تر است.

فکر می‌کنید علت این سطح از تعهد شهید ستاری چه بود؟

شهید ستاری در خانواده‌ای فرهنگی و اهل علم و دانش‌پرور متولد و رشد یافته بود، علاوه‌بر برخورداری از اندوخته‌های دوران تحصیلی و دانشگاهی و تخصص پدافند هوایی و تسلط بر زبان خارجی، نویسنده و هنرمندی چیره دست بودند و آثار مکتوب و صنایع دستی به یادگار مانده از او در نیروی هوایی باقی است.

در ساخت فیلم سینمایی جنگ نفتکش‌ها در بخش مربوط به نیروی هوایی که تامین امنیت خلیج‌فارس و پوشش هوایی ناوگان نفتی شرکت نفت را به‌عهده داشت و در کلیدخوردن فیلم سینمایی حمله به اچ ۳ نقش داشت. نقش شهید ستاری در طراحی و رسمیت بخشیدن در لباس فرم نیروی هوایی را نمی‌توان فراموش کرد.

او از هر امکان و فرصتی جهت رسیدگی و قدردانی از کارکنان و خانواده شهدا نیروی هوایی استفاده می‌کرد، و در اعتلای نیروی هوایی و تامین امنیت و آسایش روحی و معیشتی خانواده نیروی هوایی شب و روز نمی‌شناخت.

از نحوه آشنایی‌تان با شهید ستاری بگویید.

مدت کوتاهی بعد که شهید ستاری به فرماندهی نیروی هوایی منصوب شده بودند و چند روزی بیشتر از آغاز مسئولیت فرماندهی ایشان نگذشته بود که سرزده وارد صنایع هواپیمایی ایران شدند و افتخار اولین ملاقات حضوری با ایشان در صها نصیب بنده گردید. مرحوم مهندس سیدمرتضی ثنائی نیز در کنار ما بود.

شهید ستاری که شروع به صحبت کردند، او با پیشنهاد غیر منتظره خود در واقع من و شهید ثنائی را شگفت‌زده و در عین حال مشعوف و به هیجان آورد.

اواخر سال ۱۳۶۳ که عهده‌دار مدیریت عاملی صنایع هواپیمایی ایران شدم صرف نظر از تلاش جهت رفع مسائل و مشکلات و نارسائی‌های صنعت و ثمربخش بودن آن یکی از عمده‌ترین دغدغه‌های خاطر بنده تامین نیازهای نیروی هوایی به جت آموزشی پیشرفته و اضافه نمودن ابعاد هواپیماسازی به صنعت هوایی، که ماموریت و تعهد اصلی آن صرفا با آماد هواپیما و موتور بود و هیچ‌گونه تجربه‌ای در هواپیماسازی و ساخت قطعات هواپیما نداشت.

برای شروع کار فقط می‌بایست هماهنگی با نیروی هوایی را انجام می‌دادم و از آنجایی که آغاز چنین کاری در واقع آغاز کار بی‌سابقه ساخت هواپیما بود و در باور بسیاری از مسئولین ذی‌ربط وقت نمی‌گنجید با پاسخ مثبتی از آنها مواجه نگردیدم وچاره‌ای نداشتم جز اینکه منتظر فرصت برای جلب موافقت هیئت‌رئیسه نهاجا بمانم، لذا از آنجا که نیت خیر و کار جهادی و تبدیل تحریم‌های استکبار جهانی به فرصت و در راستای اهداف انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود وعده الهی در آیه شریفه الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا تخلف ناپذیر است و راهگشا است. خداوند متعال شهید ستاری را برای رفع بن‌بست و حل مشکل وسیله قرار داد.

این‌گونه بود که ورود سرزده شهید ستاری به صنایع هواپیمایی و ورود بدون مقدمه در صحبتش به مسئله‌ای که بی‌صبرانه منتظر شنیدنش بودیم و کلید فتح باب پروژه هواپیماسازی بود. از این روی اولین درخواست از ایشان که توسط مهندس ثنائی عنوان گردید، ارسال یک فروند هواپیمای نمونه از نیروی هوایی به صنایع هوایی جهت انجام مهندسی معکوس و الگوبرداری و تبدیل آن به هواپیمای دوکابینه بود، که شهید ستاری موافقت کرد و فردای همان روز هواپیمای نمونه را در اختیار ما قرارداد، با این وجود و علی‌رغم انجام موفقیت‌آمیز بخشی از کار این پروژه به علت کج‌فهمی‌ها و دخالت‌های بازدارنده و خودخواهی و تصمیمات نامعقول مسئولین وقت ادامه کار در صنایع هوایی را رها کردم و به نیروی هوایی و ملاقات با شهید ستاری رفتم واز آنجایی که بنده و شهید ستاری از برخی خصوصیات‌ فردی و علایق و استعدادهای خدادادی مشابه برخوردار بودیم و خداوند متعال ارتباطی قلبی و روحی بین ما برقرار کرده بود، علت رها کردن صنایع هوایی و مراجعه به ایشان را گفتم بدون هرگونه سؤال و تاملی حرکت بنده را تایید کردند وفرمودند خوب کاری کردی و پیشنهاد مرا برای ادامه کار هواپیماسازی در خود نیروی هوایی با اشتیاق پذیرفتند.

با انتخاب سایت اجرای پروژه که سوله‌ای دوقلو بزرگ متروکه در منطقه غرب فرودگاه مهرآباد بود و قبلا برای انبار تدارکات پروژه آواکس ساخته شده بود مشکل بزرگی از سرراه برداشته شد. اگرچه سوله راه دسترسی مناسبی نداشت و نیز فاقد هرگونه امکانات از جمله آب و برق و تلفن و سرویس بهداشتی و غیره بود با وجود این صرف وجود سوله‌ای بزرگ باعث صرفه‌جویی در زمان اجرای پروژه شد.

به هر حال با آغاز تلاش‌های همه‌جانبه و شبانه‌روزی از تیرماه سال ۱۳۶۶حداقل امکانات را برای جذب تعدادی از متخصصین مختلف نیروی هوایی و شخصی فراهم آوردیم و آماده شدیم تا هواپیمای نمونه و لوازم و قطعات که برای آن ساخته بودیم از صها به این محل منتقل کنم ولی در تماس‌های تلفنی که با صنایع هوایی گرفتیم یکی دو نفر از مهندسین صها از بنده خواستند که ادامه کار دوکابینه کردن هواپیما را به آنها بسپاریم و قول دادند که کار را انجام دهند.

در شهریور سال۱۳۶۶ با دعوت شهید ستاری از ریاست و اعضای کمیسیون دفاع وقت مجلس شورای اسلامی و برخی مسئولین دیگر، پروژه هواپیماسازی به نام پروژه اوج۱۱۰ نهاجا رسما آغاز گردید.

مختصر اینکه اگر یاری حق تعالی و نیت خیر حضرت امام خمینی(ره) و پشتیبانی‌های معنوی مقام معظم رهبری‌(مدظله‌العالی) در کار نمی‌بود مسلما با وجود همدلی و همفکری و دیدگاه‌های انقلابی و جهادی مشترک بین شهید ستاری و همراهان این طرح عظیم ملی بی‌سابقه و در تاریخ ایران به اجرا در نمی‌آمد و راه به‌ جایی نمی‌بردیم.

از آخرین دیدارتان با شهید بگویید.

شهید بزرگوار ستاری در هر هفته سه روز بازدید از پروژه را داشتند که روز سوم یا پنج‌شنبه بود یا جمعه، چرا که در روزهای جمعه نیز تا ظهر کار و تلاش در پروژه به روال عادی در جریان بود.

روزهای تعطیل پروژه منحصر به تاسوعا و عاشورا و روز اول عید بود.

بازدید سه روز در هفته شهید ستاری از پروژه باعث شده بود که ما هیچ‌گونه بهانه‌ای برای ارجاع مسائل و مشکلات طرح به ستاد نهاجا نداشته باشیم.

با این وصف یک روز قبل از شهادت ایشان که در روز چهارشنبه بود، بنده به‌جای اینکه طبق روال همیشگی از منزل راهی غرب تهران و محل پروژه شوم، بدون فکر و برنامه قبلی به دلم افتاد که به ستاد نیرو و به دیدن ایشان بروم و همین کار را کردم وارد اطاق مسئول دفتر فرماندهی نیرو شهید بهرام شریفی شدم، و روی صندلی نزدیک درب نشستم، شهید شریفی با آوردن یک فنجان نوشیدنی برای من خودش هم کنار بنده ایستاد و مهربانی می‌کرد و در حالی که با من صحبت می‌کرد مرتبا سرش را به سمت ساعت بالای درب و اطاق شهید ستاری می‌گرداند، از او پرسیدم نگران چه هستی که به ساعت نگاه می‌کنی، گفت من نگران شما هستم چون تیمسار ساعت ۹ قرار است به فرماندهی اطلاعات و شناسایی برود و هر لحظه ممکن است از درب دیگر خارج شود.

بنده هم به محض شنیدن این مسئله فوری بلند شدم و وارد راهرو شدم و همزمان شهید ستاری نیز از درب اطاقش به راهرو خارج شده و به محض دیدن بنده گفت سلام تیمسار شما اینجایید و به محافظین گفت ماشین تیمسار صفری را بیاورید، بنده فهمیدم که همراه او باید بروم، از درب ساختمان ستاد که خارج شدیم پشت فرمان پیکان سفید رنگی که جلوی درب بود نشست و به بنده هم گفت بفرمایید سوار شوید. بنده هم سوار شدم و با پیکان به راه افتادیم.

روز بعد که خبر ناگوار سانحه و شهادت ایشان را شنیدم تازه متوجه شدم که آن تصمیم به رفتن بنده به ستاد و ملاقات ایشان در واقع وداع با ایشان بوده که ناخودآگاه انجام داده بودم.

***

اگرچه همگان ستاری را مرد جنگ و جهاد می‌دانند و از رشادت‌ها و ابتکارهای او بسیار شنیده‌اند اما باید گفت که فرماندهی وی بر محیط خانواده نیز چیزی کم از فرماندهی در نیروی هوایی نداشت و باید پای صحبت خانواده او نشست تا هر چه بهتر از موفقیت‌های وی در اصلی‌ترین نهاد جامعه باخبر شد.

 از این شهید ۴ فرزند به نام‌های دکتر سورنا ستاری، معاون علمی ‌و فناوری رئیس‌جمهوری و رئیس بنیاد ملی نخبگان، دکتر شبنم ستاری، پزشک متخصص زنان، دکتر سحر ستاری، دندانپزشک و خانم مهندس ستاری، فوق‌لیسانس مهندسی کامپیوتر از دانشگاه تهران به یادگار مانده است. آنچه در ادامه می‌خوانید، دل‌گفته‌های فرزند ارشد ایشان، دکتر شبنم ستاری است که ما را هرچه بیشتر نسبت به فضای صمیمی ‌و خودمانی شهید آشنا می‌سازد.

با توجه به اینکه فرزند ارشد شهید ستاری هستید، می‌خواهیم از خاطراتتان در مورد این شهید برای ما بگویید.

پدرم نسبت به من نظارت بیشتری داشتند چون فرزند اول ایشان بودم و دوران مدرسه من از پیش از انقلاب و جنگ شروع شد. اما بعد از شروع جنگ این نظارت قطع شد. در آن دوران همیشه منتظر خبر بدی از ایشان بودم. البته خیلی ناگوار است که یک کودک دبستانی هر زمان به این فکر باشد که پدرش را از دست خواهد داد.

از پدر کمتر خبر داشتیم، ایشان هیچ وقت اسرار نظامی ‌را در خانه بازگو نمی‌کرد و تنها خبر عملیات‌ها را از طریق رادیو و تلویزیون متوجه می‌شدیم. عملیات هم که تمام می‌شد منتظر بودیم که یا ایشان به خانه بیایند یا خبری از ایشان بیاورند.

آنچه از پدرم به یاد دارم آن است که با جان و دل و اخلاص به مأموریت می‌رفت و هیچ کار دیگری برایشان اولویت نداشت.

مهم‌ترین خصوصیت پدرتان چه بود؟

پدر من انسان بسیار فعالی بودند و همیشه تصورم بر این است که چطور یک نفر می‌توانست این‌قدر فعال باشد. شاید می‌دانستند که طول عمرشان زیاد نخواهد بود. برای ایشان ۲۴ ساعت، به اندازه ۴۸ ساعت ارزش داشت و استفاده می‌کردند. پدرم در کارهای منزل بسیار کمک می‌کردند، به طوری که تمام کارهای تاسیساتی منزل را انجام می‌دادند، لوله‌کشی، برق‌کشی و نقاشی ساختمان تا کارهای جزیی‌تر حتی کاغذ دیواری خانه‌مان را پدر انجام می‌دادند. موکت کردن منزل و نجاری همه را خودشان انجام می‌دادند.

پدرم تابلو نقاشی هم کشیده‌اند که آخرین تابلو نقاشی ایشان بعد از شروع جنگ تا زمان شهادت نیمه‌کاره باقی‌ماند. شاید هر کدام از این هنرهایی که نام بردم نیاز به کلاس و آموزش داشت ولی ایشان با اعتماد به نفس و بدون گذراندن دوره‌های آموزشی این کارها را انجام می‌دادند، همه این‌ها از خودباوری بالای ایشان نشأت می‌گرفت. همین خصوصیت را در زمان جنگ با شجاعت و رشادت در مدیریت نشان دادند. تا جایی که می‌دانم و شنیده‌ام که خیلی از ابتکارهای ایشان در دانشگاه‌های جنگ تدریس می‌شــود. باید بگویم، آن چیزی که در قالب بسیار بزرگ به عنوان شجاعت می‌شناسیم من در قالب کوچک به عنوان کودک در شخصیت پدرم به عنوان شجاعت می‌دیدم.

در زمان تصدی سمت خود چطور بودند؟

شهید ستاری در تمام سمت‌هایی که بودند امکان تحصیل را برای تمام هم‌رده‌ای‌های خود فراهم می‌کردند. ایشان اعتقاد داشتند که به دانش بسیار بالایی نیاز دارد و باید به دانش روز متکی باشد. خودشان هم در مراحل مختلف کاری دانش به روزی داشتند به‌خصوص آن زمان که اینترنتی در کار نبود و از نظر اطلاعاتی و اقتصادی در تحریم بودیم ولی شهید ستاری اطلاعات به‌روزی داشتند که در مسافرت به کشورهای دیگر همه فرماندهان آنها را به تعجب وامی‌داشت. این دانستن مشروط بر این است که مطالعه بالایی داشته باشد. در دوران تحصیل هر وقت که از خواب بلند می‌شدم تا درس بخوانم می‌دیدم که چراغ اتاق کار پدر روشن است و ایشان مشغول مطالعه هستند.

همیشه به‌دنبال راه‌حل می‌گشتند و هیچ وقت احساس شکست نمی‌کردند و باور داشتند که خواستن توانستن است. خیلی از تحقیقاتی که در زمان فرماندهی ایشان انجام شد برگرفته از دست‌نوشته‌های ایشان است.

پدرم در زمان حضورشان در نیروی هوایی دید چندجانبه‌ای داشتند. به همه چیز توجه می‌کردند. اولین هواپیمایی که در ارتش ساخته شد، در زمان فرماندهی ایشان بود. آن موقع به این باور رسیدیم که در کشور می‌توان هواپیما ساخت. تاریخچه نیروی هوایی در زمان ایشان نوشته و سه فیلم سینمایی در این باره در زمان ایشان ساخته شد و بارها و بارها فیلمنامه را روی میز ایشان می‌دیدم با این همه کار فیلمنامه‌ها را می‌خواندند. با وجود همه این فعالیت‌ها هیچ جا اسم و نام ایشان را نمی‌بینیم چون به دنبال شهرت نبود و تنها آرزویشان این بود که بتواند خدمت کند.

 مسائل رفاهی پرسنل‌شان بسیار برای ایشان مهم بود. فروشگاه‌های رفاهی شمس که مخفف نام ایشان است و بعد از شهادت این نام بر فروشگاه‌ها اطلاق شد. ایشان فکر می‌کردند که با رفاه می‌توانند پرسنل نیروی هوایی را به کار راغب‌تر کرده و تمرکز آنها روی مسائل دیگر نباشد.

خاطره‌ای که از پدر در یاد دارید را بفرمایید.

خاطره‌ای که از ایشان به یاد دارم این بود که در نزدیک زمان شهادت پدرم نامزد کردم و یادم است که با پدرم درباره مهریه صحبت کردم، خیلی جالب بود که پدر سؤال کردند که می‌دانید مهریه مادرتان چقدر است گفتم: نه! نمی‌دانم. گفتند: مهریه مادر شما فلان قدر است. در آن زمان مهریه مادر شما بسیار بالا بود ولی تا حالا دیدید که در این مورد در خانه صحبتی کنیم؟ پس مهریه کم‌ارزش‌ترین چیزی است که وجود دارد.

خبر شهادت شهید ستاری را چطور به شما دادند؟

خبر شهادت ایشان غیرمنتظره بود با این که سال‌ها منتظر این خبرها بودیم. ازدواج رسمی‌ نکرده بودیم و ابتدا خبر شهادت را به همسرم داده بودند. از من پرسیدند که از دفتر پدر آمده‌اند تا من را به آنجا ببرند ‌اشکالی ندارد؟ سؤال کردم، شما فکر نمی‌کنید که اتفاقی برای پدر افتاده باشد؟ همسرم گفتند که فکر نمی‌کنم اگر این طور بود به ما می‌گفتند.

از طرفی به مادر هم گفته بودند که پدر در راه سفر تصادفی داشتند، ایشان الان در بیمارستان هستند، در همین گیر و دار خبر شهادت ایشان را از رادیو شنیدیم. چون کسی نتوانست خبر شهادت را مستقیم به ما بدهد.

ایشان درباره نسل آینده صحبت‌هایی داشته‌اند، شما فرازهایی از صحبت‌های ایشان را برای ما بگویید.

پدر هیچ وقت از رفتن صحبت نمی‌کرد چون به قدری با انرژی مثبت صحبت می‌کردند که اجازه نمی‌دادند که این تفکر در ذهن ما ایجاد شود. اما بیشترین چیزی که از ما انتظار داشتند این بود که انسان‌های صادق و مخلص و سعی کنیم تا جایی که می‌توانیم در خدمت مردم باشیم.

ایشان با مردم بودن را بیشتر می‌پسندیدند. همیشه تاکید داشتند که مطالعه داشته باشیم و از خیلی از موفقیت‌های ما خوشحال می‌شدند. سعی کردیم که جوابگوی انتظارات ایشان باشیم. پدرم طوری برخورد می‌کردند که این موفقیت‌ها کمتر از چیزی است که باید باشد. تنها وظیفه شما همین است.

*سید محمد مشکوهًْ‌الممالک

پس از ناامیدی از عرصه جنگ سخت و انواع توطئه و ترورهای در خلال آن، سیاست‌های ارعاب تهدید، تحریم، تحریم و باز هم تحریم در هاله‌ای از جنس شبیخون فرهنگی و دوباره تحریم، تمدید تحریم و تشدید تحریم به‌عنوان گزینه‌های باقی مانده اعمال گردید.

 نظر به اینکه دهه چهارم پس از انقلاب، دهه تهدیدهای اقتصادی و تحریم‌هایی از جنس اقتصاد، نفت و در یک کلام آنچه مایحتاج مردم است و امضاهای پی‌درپی روسای‌جمهور آمریکا بر تمدید تحریم‌ها و گره زدن برخی مشکلات داخلی به مباحث تحریمی شرایطی خاص را پس از سال‌ها گفتمان و گمانه‌زنی و تقریر و تدوین پای برجام نیز بر کشور به لحاظ اقتصادی حاکم کرده که بخش مهمی از آن معلول نگاه نادرست به داشته‌های خودی و امید بستن به دستان چدنی با روکش مخملین غرب در میدان مذاکرات است، به‌دنبال نمونه‌ای موفق از اقدامات موثر در شرایط تحریمی محض، ما را به مشی مدیریتی شهید والامقام منصور ستاری در یکی از بحرانی‌ترین دوران‌های گذشته بر کشورمان رساند.

مدیریتی که به‌رغم همه تنگناهای اقتصادی و معیشتی و تحریم‌ها در دل جنگ تحمیلی توام با خلاقیت، هم‌افزایی ابداع و نوآوری و منجر به گذر سربلند از بحران گردید.

عملکرد او ناشی از ایمان راستین و اعتماد و حسن‌ظن به وعده‌های الهی بود. شهید ستاری نمادی خستگی‌ناپذیر از مدیریت جهادی بود که نشان داد با نگاه به درون و بهره‌گیری از ظرفیت‌های معطل مانده نیروی انسانی می‌توان خلاء گذشته‌ها را با ابتکار و خلاقیت جایگزین نمود.

او در مدت کمتر از ۸ سال در نیروی هوایی نهضت قطعه‌سازی را به ثمره شیرین ساخت هواپیماهای آموزشی و شکاری رسانید. پایه‌گذاری اساسی در حیطه‌های آموزشی، رزمی، حفظ سرمایه‌های نهاجا، بازسازی و توسعه ناوگان نهاجا، راه‌اندازی دانشگاه علوم و فنون هوایی، تقوای روحیه خود باوری و بیشتر از این‌ها تنها در بازه زمانی کمتر از ۸ سال روی داده است.

اخیرا نیز فیلمی با عنوان «منصور» با محوریت بخشی از زندگی و مجاهدت‌های این شهید در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با تحسین‌های بسیاری مواجه شد. به همین بهانه و به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به گفت‌وگو با دوستان و نزدیکان یکی از نوابغ برخاسته از این انقلاب یعنی شهید منصور ستاری پرداختیم.

***

با کمک و همراهی مجید ترابی، روابط عمومی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به سراغ خسرو جهانی سرهنگ بازنشسته ارتش و از فرماندهان پدافند موشک زمین به هوا هاگ در دوران دفاع مقدس رفتیم تا از شهید ستاری برایمان بگوید:

جناب سرهنگ شما یکی از کسانی بودید که در عملیات والفجرهشت و در عملیات‌های مختلف در سایت‌ هاگ حضور داشتید، از خاطراتی که از شهید ستاری مخصوصا در عملیات والفجر هشت داشتید بفرمایید.

صحبت کردن در مورد امیر ستاری خیلی سخت است. ایشان فردی مبتکر و خلاق، نوآور و حماسه‌آفرین بود. ستاری را از روی علائم و نشان نمی‌شود شناخت. ستاری را باید با ایده‌های مناسبی که در عملیات‌های مختلف دفاع مقدس ارائه داد شناخت. شهید ستاری اخلاق بسیار شایسته‌ای داشت. هرگز خودکامه نبود و بدون مشورت با جمع کارکنان و همراهانش اقدامی نمی‌کرد. در عملیات‌های مختلف حرمت و تکریم خاصی برای کسانی که واقعا صادقانه در خط دفاعی پدافند هوایی کار می‌کردند قائل بود. ایشان درجه‌دار و افسر و سرباز را به یک چشم نگاه می‌کرد و برایش کسی محترم بود که هم از نظر بضاعت دینی و هم از نظر کار عملیاتی، بتواند اقدامات و تمهیدات سازمان را پیش ببرد. ایشان کسی بود که هرگز خسته نمی‌شد.

یعنی استراحت و آرامش‌ از دست ایشان کلافه بودند. شهید ستاری دائم در انجام اقدامات آموزشی، عملیاتی، لجستیکی، پشتیبانی و ارتباطات دخالت لازم را داشت؛ چون واقعا صاحب‌نظر و پیشکسوت بود. امکان نداشت مثلا با یک راننده تریلی برود و صحبت بکند و معضلی از نظر فنی از خودروی این شخص برداشت نکند، یا مثلا در سیستم‌های راداری ما یا سیستم‌های لجستیک ما که بهترین نفرات می‌آمدند و کتاب‌ها و دستورالعمل‌های لجستیکی را می‌آوردند، ایشان مسائل را برایشان کاملا می شکافت. خیلی انسان ریسک پذیری بود چون ریسک‌هایی که انجام می داد همراه با معلومات و دانش بود. یعنی در عملیات والفجر هشت که ما بیش از هفتاد فروند از هواپیماهای مختلف پیشرفته عراق و هم پیمان‌های او را سرنگون کردیم، ایشان ریسک بزرگی را انجام داد.

ما قبلا به صورت کامل از مبدا به مقصد می‌رفتیم و سایت‌هایمان را گسترش می‌دادیم؛ یعنی بسیار حجیم و طولانی و نیازی به نفرات بیشتر و کامیون و تریلی بیشتری داشت. عملیات والفجر هشت بسیار گسترده و پیچیده بود و یکی از طولانی‌ترین عملیات‌های دفاع مقدس بود و حدودا ۷۸ روز به طول انجامید. ایشان درآغاز این عملیات دستور دادند که ما دستگاه‌های شناسایی و همچنین رادارهای قدیمی را خارج و رادارهای مادر را جایگزین کنیم.

سمت و ارتفاع هواپیماهای مهاجم رو می‌گرفتند و در اختیار ما قرار می‌دادند، این کار باعث شد که اولا تعداد نفرات در خط ما کمتر شود و آسیب کمتری ببینند، نیاز به خودروهای ترابری و سنگین کمتری داشته باشیم و از همه مهم‌تر اینکه ما می‌توانستیم با یک حجم کمتری از سیستم‌های موشکی‌ هاگ و سکوهای کمتر پرتابی عملیات را انجام بدهیم. در صورتی که این مناطق قبلاً از نظر دشمن یک هدف حساب می‌شد؛ ولی وقتی فشرده‌تر و کوچک‌تر شد کمتر آسیب‌پذیر شد و این یکی از اقدامات مهمی بود که شهید ستاری در عملیات والفجر هشت انجام داد.

اگر خاطره‌ای از رفتار ایشان با پرسنل دارید بفرمایید.

یک روز بعد از عملیات والفجر هشت تعدادی از سربازها را به مرخصی فرستادیم، بعد از ساعتی دیدم که شهید ستاری که آنها را سر راهش دیده بود، با ماشین خودش برشان گردانده بود. وقتی علت را جویا شدم گفت: این‌ها عزیزان این ملت هستند، این‌ها امانت هستند، این‌ها به دست ما سپرده شدند، اینها آمده‌اند از ناموس ما دفاع ‌کنند.باید این‌ها را به سلامت به محل زادگاه یا پیش پدر و مادرشان برگردانیم. شما از این‌ها پرسیدید که آیا پول دارند یا نه؟ شما وجهی توی جیب این‌ها گذاشتی؟

 من گفتم: نه این کار را نکردم. گفت: از این‌ها پرسیدی که چقدر پول دارند که کرایه ماشین بدهند؟ یا توی راه بخواهند یک غذایی بخورند؟ گفتم: نه من در این فکر نبودم. گفت: باید به فکر همه باشید. شما نگاه نکن که افسر هستید و همیشه پول توی جیبت هست و هر موقع دلت بخواهد می‌توانی بروی و برگردی. این‌ها همه مثل بچه‌های تو، اگر فرمانده فرزند خودت این برخورد را بکند چکار می‌کنی؟ من همانجا سرم را انداختم پایین، گفت: من هماهنگ می‌کنم هر سربازی که مرخصی می‌رود هر مقدار پول که شما تشخیص دادید حتی اگر متاهل بود بیشتر، بگیرید و در اختیار سرباز قرار بدید و سرباز بدون پول از سایت خارج نشود. از آن به بعد هم کار ما همین بود که وقتی سربازها خواستند بروند بررسی کنیم که کدامیک متاهلند، کجا می‌روند و آیا مسیر اینها دور هست یا نه و یک وجهی را می‌گرفتیم و به این سربازها می‌دادیم.

خصوصیت اخلاقی بارز شهید ستاری را چه می‌دانید؟

 خصوصیات اخلاقی ایشان را در بُعد تخصصی خیلی بالا می دانم. ایشان علاوه‌بر تخصص رادار در سامانه‌های موشکی در مورد سیستم‌های شناسایی هم مطالعه و تخصص داشتند. من هرگز  ایشان را بدون کتاب و نشریه ندیدم. ایشان نشریات سیستم‌های مختلف ما را حتی سیستم‌های (IFFS) که از سیستم‌های شناسایی بود و از رده خارج کرده بودیم مطالعه می‌کردند. ایشان در زبان انگلیسی خیلی خبره بودند و از طرفی با توجه به اینکه ما در آمریکا دوره دیده بودیم و آموزش‌هایمان در ایران بازنگری شده بود، خیلی جاها به معضل برخورد می‌کردیم که وقتی خدمت جناب سرهنگ ستاری می رسیدیم و می‌گفتیم که آقا اینجا برایمان گنگ هست و این مطلب را درست نمی‌فهمیم، با روی خوش، مطالب را برایمان باز می‌کردند.

***

در ادامه امیر سرتیپ خلبان حیدر صفری؛ جانشین فرمانده نیروی هوایی در دهه ۶۰ و مسئول پروژه هواپیماسازی اوج نیروی هوایی ارتش از شهید ستاری گفت، از نبوغ و تخصص بالا و فرماندهی بی‌نظیر او در ارتش گفت. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانیم:

لطفا درباره‌ نحوه آشنایی‌تان با شهید ستاری و چگونگی شکل‌گیری و عملکرد مجتمع اوج توضیحاتی بیان بفرمایید.

شهید سرلشکر منصور ستاری یکی از شجاعان و دلاورمردان پاک باخته در خط امامت و ولایت بود که در مقطعی از تقاطع حساس دوران دفاع مقدس و جنگی که استکبار جهانی بر علیه انقلاب اسلامی ناب ایران که الگوی رهایی‌بخش برای مسلمانان و مستضعفین عالم است بر پا کرده بودند قرعه فال برای راهبری نیروی هوایی الهی به نام این شخصیت اهل علم و عمل و ولایت‌مدار زده شد.

شهید ستاری مدیری مردمی و برخوردار از دیدگاهی راهبردی بود. در دوران تصدی فرماندهی نیروی هوایی در تمامی عرصه‌های کارزار و فعالیت‌ها و سازندگی‌های نیروی حضوری ملموس و راهگشا داشت.

از برکات دوران فرماندهی او بود که نیروی هوایی در عرصه خودکفایی تسلیحاتی و اثرگذار در تقویت بنیه دفاعی و پشتیبانی از دفاع مقدس دستخوش تحول بی‌سابقه گردید.

او در عین کلی‌نگری از دقت و ورود به جزئیات تلاش‌ها در نیروی هوایی غافل نبود و ابائی نداشت که در کنار یک متخصص بنشیند و به او در کارش کمک کند.

بر امور عملیات پروازی و پدافندی و تحقیقات علمی کاربردی و امور فنی و تعمیر و نگهداری ‌اشراف داشت در عین حالیکه از امور رفاهی کارکنان و خانواده‌های آنها و خانواده شهداء غافل نبود.

ولایتمداری شهید ستاری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ ارتباط شهید ستاری با رهبر معظم انقلاب در چه سطحی بود؟

اینجانب فرمانده و مدیر و مدبری همانند شهید ستاری در نیروی هوایی سراغ ندارم، در حالی‌که جنگ در اوج خود باعث فرسودگی تجهیزات نیروی هوایی شده بود، با مظلومیت، نیروی هوایی را اداره و متحول کرد، و آنچه او را در این کارزار دلگرم و با انگیزه نگه می‌داشت، حمایت‌های معنوی مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای بود.

یکی از مصادیق بارز این ادعا این است که در اسفند سال ۱۳۶۹ که شهید ستاری فعالیت‌ها و دستاوردهای پروژه هواپیماسازی اوج ۱۱۰ را به عرض حضرت آقا رسانید و آقا اوامر واگذاری اعتبار مالی برای پروژه را صادر فرمودند، و شهید ستاری بر اساس تجربه‌ای که از مشکلات در راه تامین و دریافت بودجه داشت، فرمودند: من می‌دانم که نیاز ما را مرتفع نخواهند کرد و لکن موافقت حضرت آقا برای ما از هر چیز دیگری مهم‌تر است.

فکر می‌کنید علت این سطح از تعهد شهید ستاری چه بود؟

شهید ستاری در خانواده‌ای فرهنگی و اهل علم و دانش‌پرور متولد و رشد یافته بود، علاوه‌بر برخورداری از اندوخته‌های دوران تحصیلی و دانشگاهی و تخصص پدافند هوایی و تسلط بر زبان خارجی، نویسنده و هنرمندی چیره دست بودند و آثار مکتوب و صنایع دستی به یادگار مانده از او در نیروی هوایی باقی است.

در ساخت فیلم سینمایی جنگ نفتکش‌ها در بخش مربوط به نیروی هوایی که تامین امنیت خلیج‌فارس و پوشش هوایی ناوگان نفتی شرکت نفت را به‌عهده داشت و در کلیدخوردن فیلم سینمایی حمله به اچ ۳ نقش داشت. نقش شهید ستاری در طراحی و رسمیت بخشیدن در لباس فرم نیروی هوایی را نمی‌توان فراموش کرد.

او از هر امکان و فرصتی جهت رسیدگی و قدردانی از کارکنان و خانواده شهدا نیروی هوایی استفاده می‌کرد، و در اعتلای نیروی هوایی و تامین امنیت و آسایش روحی و معیشتی خانواده نیروی هوایی شب و روز نمی‌شناخت.

از نحوه آشنایی‌تان با شهید ستاری بگویید.

مدت کوتاهی بعد که شهید ستاری به فرماندهی نیروی هوایی منصوب شده بودند و چند روزی بیشتر از آغاز مسئولیت فرماندهی ایشان نگذشته بود که سرزده وارد صنایع هواپیمایی ایران شدند و افتخار اولین ملاقات حضوری با ایشان در صها نصیب بنده گردید. مرحوم مهندس سیدمرتضی ثنائی نیز در کنار ما بود.

شهید ستاری که شروع به صحبت کردند، او با پیشنهاد غیر منتظره خود در واقع من و شهید ثنائی را شگفت‌زده و در عین حال مشعوف و به هیجان آورد.

اواخر سال ۱۳۶۳ که عهده‌دار مدیریت عاملی صنایع هواپیمایی ایران شدم صرف نظر از تلاش جهت رفع مسائل و مشکلات و نارسائی‌های صنعت و ثمربخش بودن آن یکی از عمده‌ترین دغدغه‌های خاطر بنده تامین نیازهای نیروی هوایی به جت آموزشی پیشرفته و اضافه نمودن ابعاد هواپیماسازی به صنعت هوایی، که ماموریت و تعهد اصلی آن صرفا با آماد هواپیما و موتور بود و هیچ‌گونه تجربه‌ای در هواپیماسازی و ساخت قطعات هواپیما نداشت.

برای شروع کار فقط می‌بایست هماهنگی با نیروی هوایی را انجام می‌دادم و از آنجایی که آغاز چنین کاری در واقع آغاز کار بی‌سابقه ساخت هواپیما بود و در باور بسیاری از مسئولین ذی‌ربط وقت نمی‌گنجید با پاسخ مثبتی از آنها مواجه نگردیدم وچاره‌ای نداشتم جز اینکه منتظر فرصت برای جلب موافقت هیئت‌رئیسه نهاجا بمانم، لذا از آنجا که نیت خیر و کار جهادی و تبدیل تحریم‌های استکبار جهانی به فرصت و در راستای اهداف انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود وعده الهی در آیه شریفه الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا تخلف ناپذیر است و راهگشا است. خداوند متعال شهید ستاری را برای رفع بن‌بست و حل مشکل وسیله قرار داد.

این‌گونه بود که ورود سرزده شهید ستاری به صنایع هواپیمایی و ورود بدون مقدمه در صحبتش به مسئله‌ای که بی‌صبرانه منتظر شنیدنش بودیم و کلید فتح باب پروژه هواپیماسازی بود. از این روی اولین درخواست از ایشان که توسط مهندس ثنائی عنوان گردید، ارسال یک فروند هواپیمای نمونه از نیروی هوایی به صنایع هوایی جهت انجام مهندسی معکوس و الگوبرداری و تبدیل آن به هواپیمای دوکابینه بود، که شهید ستاری موافقت کرد و فردای همان روز هواپیمای نمونه را در اختیار ما قرارداد، با این وجود و علی‌رغم انجام موفقیت‌آمیز بخشی از کار این پروژه به علت کج‌فهمی‌ها و دخالت‌های بازدارنده و خودخواهی و تصمیمات نامعقول مسئولین وقت ادامه کار در صنایع هوایی را رها کردم و به نیروی هوایی و ملاقات با شهید ستاری رفتم واز آنجایی که بنده و شهید ستاری از برخی خصوصیات‌ فردی و علایق و استعدادهای خدادادی مشابه برخوردار بودیم و خداوند متعال ارتباطی قلبی و روحی بین ما برقرار کرده بود، علت رها کردن صنایع هوایی و مراجعه به ایشان را گفتم بدون هرگونه سؤال و تاملی حرکت بنده را تایید کردند وفرمودند خوب کاری کردی و پیشنهاد مرا برای ادامه کار هواپیماسازی در خود نیروی هوایی با اشتیاق پذیرفتند.

با انتخاب سایت اجرای پروژه که سوله‌ای دوقلو بزرگ متروکه در منطقه غرب فرودگاه مهرآباد بود و قبلا برای انبار تدارکات پروژه آواکس ساخته شده بود مشکل بزرگی از سرراه برداشته شد. اگرچه سوله راه دسترسی مناسبی نداشت و نیز فاقد هرگونه امکانات از جمله آب و برق و تلفن و سرویس بهداشتی و غیره بود با وجود این صرف وجود سوله‌ای بزرگ باعث صرفه‌جویی در زمان اجرای پروژه شد.

به هر حال با آغاز تلاش‌های همه‌جانبه و شبانه‌روزی از تیرماه سال ۱۳۶۶حداقل امکانات را برای جذب تعدادی از متخصصین مختلف نیروی هوایی و شخصی فراهم آوردیم و آماده شدیم تا هواپیمای نمونه و لوازم و قطعات که برای آن ساخته بودیم از صها به این محل منتقل کنم ولی در تماس‌های تلفنی که با صنایع هوایی گرفتیم یکی دو نفر از مهندسین صها از بنده خواستند که ادامه کار دوکابینه کردن هواپیما را به آنها بسپاریم و قول دادند که کار را انجام دهند.

در شهریور سال۱۳۶۶ با دعوت شهید ستاری از ریاست و اعضای کمیسیون دفاع وقت مجلس شورای اسلامی و برخی مسئولین دیگر، پروژه هواپیماسازی به نام پروژه اوج۱۱۰ نهاجا رسما آغاز گردید.

مختصر اینکه اگر یاری حق تعالی و نیت خیر حضرت امام خمینی(ره) و پشتیبانی‌های معنوی مقام معظم رهبری‌(مدظله‌العالی) در کار نمی‌بود مسلما با وجود همدلی و همفکری و دیدگاه‌های انقلابی و جهادی مشترک بین شهید ستاری و همراهان این طرح عظیم ملی بی‌سابقه و در تاریخ ایران به اجرا در نمی‌آمد و راه به‌ جایی نمی‌بردیم.

از آخرین دیدارتان با شهید بگویید.

شهید بزرگوار ستاری در هر هفته سه روز بازدید از پروژه را داشتند که روز سوم یا پنج‌شنبه بود یا جمعه، چرا که در روزهای جمعه نیز تا ظهر کار و تلاش در پروژه به روال عادی در جریان بود.

روزهای تعطیل پروژه منحصر به تاسوعا و عاشورا و روز اول عید بود.

بازدید سه روز در هفته شهید ستاری از پروژه باعث شده بود که ما هیچ‌گونه بهانه‌ای برای ارجاع مسائل و مشکلات طرح به ستاد نهاجا نداشته باشیم.

با این وصف یک روز قبل از شهادت ایشان که در روز چهارشنبه بود، بنده به‌جای اینکه طبق روال همیشگی از منزل راهی غرب تهران و محل پروژه شوم، بدون فکر و برنامه قبلی به دلم افتاد که به ستاد نیرو و به دیدن ایشان بروم و همین کار را کردم وارد اطاق مسئول دفتر فرماندهی نیرو شهید بهرام شریفی شدم، و روی صندلی نزدیک درب نشستم، شهید شریفی با آوردن یک فنجان نوشیدنی برای من خودش هم کنار بنده ایستاد و مهربانی می‌کرد و در حالی که با من صحبت می‌کرد مرتبا سرش را به سمت ساعت بالای درب و اطاق شهید ستاری می‌گرداند، از او پرسیدم نگران چه هستی که به ساعت نگاه می‌کنی، گفت من نگران شما هستم چون تیمسار ساعت ۹ قرار است به فرماندهی اطلاعات و شناسایی برود و هر لحظه ممکن است از درب دیگر خارج شود.

بنده هم به محض شنیدن این مسئله فوری بلند شدم و وارد راهرو شدم و همزمان شهید ستاری نیز از درب اطاقش به راهرو خارج شده و به محض دیدن بنده گفت سلام تیمسار شما اینجایید و به محافظین گفت ماشین تیمسار صفری را بیاورید، بنده فهمیدم که همراه او باید بروم، از درب ساختمان ستاد که خارج شدیم پشت فرمان پیکان سفید رنگی که جلوی درب بود نشست و به بنده هم گفت بفرمایید سوار شوید. بنده هم سوار شدم و با پیکان به راه افتادیم.

روز بعد که خبر ناگوار سانحه و شهادت ایشان را شنیدم تازه متوجه شدم که آن تصمیم به رفتن بنده به ستاد و ملاقات ایشان در واقع وداع با ایشان بوده که ناخودآگاه انجام داده بودم.

***

اگرچه همگان ستاری را مرد جنگ و جهاد می‌دانند و از رشادت‌ها و ابتکارهای او بسیار شنیده‌اند اما باید گفت که فرماندهی وی بر محیط خانواده نیز چیزی کم از فرماندهی در نیروی هوایی نداشت و باید پای صحبت خانواده او نشست تا هر چه بهتر از موفقیت‌های وی در اصلی‌ترین نهاد جامعه باخبر شد.

 از این شهید ۴ فرزند به نام‌های دکتر سورنا ستاری، معاون علمی ‌و فناوری رئیس‌جمهوری و رئیس بنیاد ملی نخبگان، دکتر شبنم ستاری، پزشک متخصص زنان، دکتر سحر ستاری، دندانپزشک و خانم مهندس ستاری، فوق‌لیسانس مهندسی کامپیوتر از دانشگاه تهران به یادگار مانده است. آنچه در ادامه می‌خوانید، دل‌گفته‌های فرزند ارشد ایشان، دکتر شبنم ستاری است که ما را هرچه بیشتر نسبت به فضای صمیمی ‌و خودمانی شهید آشنا می‌سازد.

با توجه به اینکه فرزند ارشد شهید ستاری هستید، می‌خواهیم از خاطراتتان در مورد این شهید برای ما بگویید.

پدرم نسبت به من نظارت بیشتری داشتند چون فرزند اول ایشان بودم و دوران مدرسه من از پیش از انقلاب و جنگ شروع شد. اما بعد از شروع جنگ این نظارت قطع شد. در آن دوران همیشه منتظر خبر بدی از ایشان بودم. البته خیلی ناگوار است که یک کودک دبستانی هر زمان به این فکر باشد که پدرش را از دست خواهد داد.

از پدر کمتر خبر داشتیم، ایشان هیچ وقت اسرار نظامی ‌را در خانه بازگو نمی‌کرد و تنها خبر عملیات‌ها را از طریق رادیو و تلویزیون متوجه می‌شدیم. عملیات هم که تمام می‌شد منتظر بودیم که یا ایشان به خانه بیایند یا خبری از ایشان بیاورند.

آنچه از پدرم به یاد دارم آن است که با جان و دل و اخلاص به مأموریت می‌رفت و هیچ کار دیگری برایشان اولویت نداشت.

مهم‌ترین خصوصیت پدرتان چه بود؟

پدر من انسان بسیار فعالی بودند و همیشه تصورم بر این است که چطور یک نفر می‌توانست این‌قدر فعال باشد. شاید می‌دانستند که طول عمرشان زیاد نخواهد بود. برای ایشان ۲۴ ساعت، به اندازه ۴۸ ساعت ارزش داشت و استفاده می‌کردند. پدرم در کارهای منزل بسیار کمک می‌کردند، به طوری که تمام کارهای تاسیساتی منزل را انجام می‌دادند، لوله‌کشی، برق‌کشی و نقاشی ساختمان تا کارهای جزیی‌تر حتی کاغذ دیواری خانه‌مان را پدر انجام می‌دادند. موکت کردن منزل و نجاری همه را خودشان انجام می‌دادند.

پدرم تابلو نقاشی هم کشیده‌اند که آخرین تابلو نقاشی ایشان بعد از شروع جنگ تا زمان شهادت نیمه‌کاره باقی‌ماند. شاید هر کدام از این هنرهایی که نام بردم نیاز به کلاس و آموزش داشت ولی ایشان با اعتماد به نفس و بدون گذراندن دوره‌های آموزشی این کارها را انجام می‌دادند، همه این‌ها از خودباوری بالای ایشان نشأت می‌گرفت. همین خصوصیت را در زمان جنگ با شجاعت و رشادت در مدیریت نشان دادند. تا جایی که می‌دانم و شنیده‌ام که خیلی از ابتکارهای ایشان در دانشگاه‌های جنگ تدریس می‌شــود. باید بگویم، آن چیزی که در قالب بسیار بزرگ به عنوان شجاعت می‌شناسیم من در قالب کوچک به عنوان کودک در شخصیت پدرم به عنوان شجاعت می‌دیدم.

در زمان تصدی سمت خود چطور بودند؟

شهید ستاری در تمام سمت‌هایی که بودند امکان تحصیل را برای تمام هم‌رده‌ای‌های خود فراهم می‌کردند. ایشان اعتقاد داشتند که به دانش بسیار بالایی نیاز دارد و باید به دانش روز متکی باشد. خودشان هم در مراحل مختلف کاری دانش به روزی داشتند به‌خصوص آن زمان که اینترنتی در کار نبود و از نظر اطلاعاتی و اقتصادی در تحریم بودیم ولی شهید ستاری اطلاعات به‌روزی داشتند که در مسافرت به کشورهای دیگر همه فرماندهان آنها را به تعجب وامی‌داشت. این دانستن مشروط بر این است که مطالعه بالایی داشته باشد. در دوران تحصیل هر وقت که از خواب بلند می‌شدم تا درس بخوانم می‌دیدم که چراغ اتاق کار پدر روشن است و ایشان مشغول مطالعه هستند.

همیشه به‌دنبال راه‌حل می‌گشتند و هیچ وقت احساس شکست نمی‌کردند و باور داشتند که خواستن توانستن است. خیلی از تحقیقاتی که در زمان فرماندهی ایشان انجام شد برگرفته از دست‌نوشته‌های ایشان است.

پدرم در زمان حضورشان در نیروی هوایی دید چندجانبه‌ای داشتند. به همه چیز توجه می‌کردند. اولین هواپیمایی که در ارتش ساخته شد، در زمان فرماندهی ایشان بود. آن موقع به این باور رسیدیم که در کشور می‌توان هواپیما ساخت. تاریخچه نیروی هوایی در زمان ایشان نوشته و سه فیلم سینمایی در این باره در زمان ایشان ساخته شد و بارها و بارها فیلمنامه را روی میز ایشان می‌دیدم با این همه کار فیلمنامه‌ها را می‌خواندند. با وجود همه این فعالیت‌ها هیچ جا اسم و نام ایشان را نمی‌بینیم چون به دنبال شهرت نبود و تنها آرزویشان این بود که بتواند خدمت کند.

 مسائل رفاهی پرسنل‌شان بسیار برای ایشان مهم بود. فروشگاه‌های رفاهی شمس که مخفف نام ایشان است و بعد از شهادت این نام بر فروشگاه‌ها اطلاق شد. ایشان فکر می‌کردند که با رفاه می‌توانند پرسنل نیروی هوایی را به کار راغب‌تر کرده و تمرکز آنها روی مسائل دیگر نباشد.

خاطره‌ای که از پدر در یاد دارید را بفرمایید.

خاطره‌ای که از ایشان به یاد دارم این بود که در نزدیک زمان شهادت پدرم نامزد کردم و یادم است که با پدرم درباره مهریه صحبت کردم، خیلی جالب بود که پدر سؤال کردند که می‌دانید مهریه مادرتان چقدر است گفتم: نه! نمی‌دانم. گفتند: مهریه مادر شما فلان قدر است. در آن زمان مهریه مادر شما بسیار بالا بود ولی تا حالا دیدید که در این مورد در خانه صحبتی کنیم؟ پس مهریه کم‌ارزش‌ترین چیزی است که وجود دارد.

خبر شهادت شهید ستاری را چطور به شما دادند؟

خبر شهادت ایشان غیرمنتظره بود با این که سال‌ها منتظر این خبرها بودیم. ازدواج رسمی‌ نکرده بودیم و ابتدا خبر شهادت را به همسرم داده بودند. از من پرسیدند که از دفتر پدر آمده‌اند تا من را به آنجا ببرند ‌اشکالی ندارد؟ سؤال کردم، شما فکر نمی‌کنید که اتفاقی برای پدر افتاده باشد؟ همسرم گفتند که فکر نمی‌کنم اگر این طور بود به ما می‌گفتند.

از طرفی به مادر هم گفته بودند که پدر در راه سفر تصادفی داشتند، ایشان الان در بیمارستان هستند، در همین گیر و دار خبر شهادت ایشان را از رادیو شنیدیم. چون کسی نتوانست خبر شهادت را مستقیم به ما بدهد.

ایشان درباره نسل آینده صحبت‌هایی داشته‌اند، شما فرازهایی از صحبت‌های ایشان را برای ما بگویید.

پدر هیچ وقت از رفتن صحبت نمی‌کرد چون به قدری با انرژی مثبت صحبت می‌کردند که اجازه نمی‌دادند که این تفکر در ذهن ما ایجاد شود. اما بیشترین چیزی که از ما انتظار داشتند این بود که انسان‌های صادق و مخلص و سعی کنیم تا جایی که می‌توانیم در خدمت مردم باشیم.

ایشان با مردم بودن را بیشتر می‌پسندیدند. همیشه تاکید داشتند که مطالعه داشته باشیم و از خیلی از موفقیت‌های ما خوشحال می‌شدند. سعی کردیم که جوابگوی انتظارات ایشان باشیم. پدرم طوری برخورد می‌کردند که این موفقیت‌ها کمتر از چیزی است که باید باشد. تنها وظیفه شما همین است.

*سید محمد مشکوهًْ‌الممالک



منبع خبر

شهید ستاری نابغه ابتکارات نوین عملیاتی در صنعت هوایی بیشتر بخوانید »

«منصور» دودره‌باز نیست! / تقلید صدای آقای هاشمی رفسنجانی غلو است/ چرا هیچ وقت داخل ماشین تیمسار را نمی‌بینیم؟! / «منصور» را باید در سینما دید

«منصور» دودره‌باز نیست! / تقلید صدای آقای هاشمی رفسنجانی غلو است/ چرا هیچ وقت داخل ماشین تیمسار را نمی‌بینیم؟! / «منصور» را باید در سینما دید



فیلم منصور

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در سری نشست‌های «سینما ۳۹» شش فیلم از آثار جشنواره فیلم فجر مورد بررسی قرار می‌گیرد. این برنامه که از ۲۵ تا ۳۰ بهمن‌ماه برگزار می‌شود در اولین قسمتش به بحث و بررسی درباره فیلم منصور پرداخت. در این نشست‌ها که در محل کتابفروشی به‌نشر و با مشارکت فرهنگسرای رسانه برگزار می‌شود،‌ میثم رشیدی مهرآبادی با محسن باقری اصل درباره فیلم‌ها صحبت می کنند. آنچه در ادامه می‌خوانید،‌ متن این گفتگو درباره فیلم منصور، ساخته سیاوش سرمدی است.

میثم رشیدی مهرآبادی: فیلم منصور درباره تیمسار منصور ستاری است که سالهایم تمادی فرمانده نیروی هوایی ارتش بودند و موقعی که با سختی های زیادی از داخل و خارج برای تجهیز و تامین اقلام مورد نیازشان خصوصا هواپیما روبرو بودند، ‌تصمیم می گیرند یک اتفاق تازه را رقم بزنند و تحریم‌ها و بخشی از توطئه های داخلی را خنثی کنند.

«منصور» دودره‌باز نیست! / تقلید صدای آقای هاشمی رفسنجانی غلو است/ چرا هیچ وقت داخل ماشین تیمسار را نمی‌بینیم؟! / «منصور» را باید در سینما دید

فیلم منصور در بیان نحوه این توطئه ها سعی کرده سنگ تمام بگذارد و از تمام توانش استفاده کند. این تلاش ها هم موفقیت آمیز بوده و پایان خوبی را برای فیلم رقم می زند.

محسن باقری اصل: درباره فیلم منصور چند ویژگی وجود دارد که در بسیاری از فیلم های جشنواره وجود ندارد. در کل ما سینمای ضعیفی داریم که حداقل ها هم در آن رعایت نمی‌شود. برخی فیلم ها توهین‌آمیز و شعاری هستند. درباره منصور، ما با فیلمی مواجه هستیم که علی رغم ضعف‌هایش در تکنیک و فرم، می شود گفت فیلم محترمی است.

منصور جز در برخی سکانس های محدود، شعاری نمی شود. منصور فیلمی است که توهین نمی کند و دودره‌باز نیست. برخی از فیلم مها آنقدر حرکت های دوربین درند که حتی چشم بیننده هم اذیت می شود و منصور این کار را ندارد و از دوربینش به خوبی استفاده کرده.

بیشتر بخوانیم:

فیلم« منصور» پدیده سی‌و نهمین جشنواره فیلم فجر از نگاه منتقدان و مخاطبان ؛

ستاره منصور

نقد و برررسی ۶ فیلم جشنواره در «سینما۳۹»

رشیدی: کارگردان این فیلم یک فیلم اولی است که اتفاقا مستندهای قوی و خوبی ساخته. سیاوش سرمدی در آغاز کار با اضطراب زیادی روبرو بوده تا جایی که می خواسته جلسه فیلمبرداری را کنسل کند اما شکر خدا با این استرس‌ها و ترس‌ها مقابله می کند و به خوبی کار را پیش می‌برد.

تنها جایی که لوکیشن محدود دارد، خانه و زیرزمین خانه تیسمار ستاری است و بقیه لوکیشن ها کاملا وسیع و بزرگند. دوربین سیاوش سرمدی در منصور، خیلی به اندازه است با این که می توانست بیشتر بازی کند و خودی نشان بدهد، حد و حدودش را می داند. نه چیزی را از نگاه ما پنهان می کند و نه چیزی را تحمیل می کند.

کار کردن درباره اتفاقاتی که در دهه ۶۰ اتفاق می افتد هم سختی های زیادی دارد که منصور از این نظر هم موفق بوده.

باقری اصل:‌ درباره دوربین سرمدی با نظر شما مخالفم. البته منصور اصلا فیلم بدی نیست. مستندسازی که وارد سینما می شود باید تجریاتش را پشت خودش نگهدارد چون دارد وارد یک مدیوم دیگر می شود. مستندنگاری و مستندسازی یک ضرورت ملی است. اتفاق های مهم دیروز و امروز و حتی برخی مکان ها و افراد باید شناسانده بشود. مستندساز عادت می کند که رویدادها را از نزدیک ببیند و به مخاطب منتقل کند.

«منصور» دودره‌باز نیست! / تقلید صدای آقای هاشمی رفسنجانی غلو است/ چرا هیچ وقت داخل ماشین تیمسار را نمی‌بینیم؟! / «منصور» را باید در سینما دید

جای این فیلم درباره شهید ستاری خالی بود. خیلی از افراد اسمشان را می‌دانیم اما تصویر درستی ازآن‌ها ندیده‌ایم. اگر هم چیزی وجود داشته اسطوره ای بوده که به درد نسل امروز نمی خورد.

منصور در درام پایش می لنگد و نقطه ضعف‌آن است. اگر چه این فیلم، ‌فیلم خوبی است.

منصور برخلاف فیلم هایی که سیاه‌نمایی قلابی دارد، امیدوارکننده واقعی است. منصور می تواند الگویی باشد برای امیدبخشی های واقعی و باورپذیر.

رشیدی: البته به نظر من اصلا مایه های دراماتیک ندارد و این جزو ضعف های فیلم است. منصور یک سکانس ضعیف دارد و آن هم همراهی و همکلامی تیمسار ستاری با فرمانده جنگ، آقای هاشمی رفسنجانی است. شاید چون گریم و قد و قامت قصابیان در نقش منصور ستاری خیلی خوب جاگیر شده، ‌شخصیت و بازی بازیگر آقای هاشمی، خیلی گل‌درشت شده و خوب در نیامده. اگر چه دیالوگ ها خوب شده ولی گریم و بازی آن فرد، ‌شبیه آقای هاشمی رفسنجانی نیست. حتی من انتظار داشتم در سالن برخی بخندند. البته چون ما در سالن رسانه ها این کار را دیدیم، این اتفاق نیفتاد اما ممکن است در اکران عمومی برخی ها بخندند. در این سکانس حتی تقلید صدای آقای هاشمی هم خیلی اگزجره (غلوآمیز) است.

البته منصور در سکانسی که حضرت آیت الله خامنه ای برای افتتاح یک پروژه می آیند این زرنگی را دارد که مهمان اصلی را، هم نشان بدهد و هم نشان ندهد و در این کار موفق بوده.

باقری: موافق نیستم که محسن قصابیان در منصور بازی خوبی دارد بلکه بازی‌اش متوسط است و توانسته نجاتش بدهد. منصور درباره شخصیت‌های بالاتر از تیمسار ستاری، چه در مورد آقای هاشمی و چه درباره آقای خامنه‌ای که می خواهد دوربین به ایشان نزدیک نشود، در دو مورد موفق نبوده. نکته دراماتیزه ش این است که بالاخره ستاری زیر فشار شرکت یاشی، زیر فشار مجلس، شورای عالی امنیت ملی و… است اما نتوانسته به نسبت نزدیک ستاری با آن آدم ها برسد.

البته خوشبختانه ما با یک شخصیت غیرقابل دسترس مواجه نمی شویم. حتی جاهایی ستاری دست به لابی می زند و چه خوب است. نکته من راجع به فیلم این است که از منصور ستاری آشنایی زدایی می کند. چند صحنه با برخورد مقتدر هم دارد که به خوبی درآمده. البته لابی های ستاری با آدم های دیگر را نمی بینیم.

«منصور» دودره‌باز نیست! / تقلید صدای آقای هاشمی رفسنجانی غلو است/ چرا هیچ وقت داخل ماشین تیمسار را نمی‌بینیم؟! / «منصور» را باید در سینما دید

رشیدی: منصور به طور واقعی برخی ساختارشکنی های تیمسار را نشان می دهد. حتی برخی جاها قانون را به خاطر قانون و مردم دور می زند…

باقری:‌ وقتی زاوه دید تو جایی است که باید برای کشور کار کنی، جاهایی برای نام و ننگ باید کاری کنی. پدر من چون نظامی بوده،‌ من این آدم ها را از نزدیک دیده ام. کسی که تیمسار می شود، یک سنگینی در رفتار دارد که این را توانسته نشان بدهد. خیلی ها فکر می کنند که تیمسار و نظامی قدرت قلع و قمع کردن همه را دارد اما اینطوری نیست.

نظامی ها یکی از مظلوم‌ترین قشرهای جامعه هستند چرا که به جاهای مختلفی باید پاسخگو باشند.

رشیدی: یکی از نکات منصور این است که ما هیچ وقت داخل ماشین تیمسار را نمی بینیم و به نظرم این یک فاصله‌گذاری هوشمند است.

باقری: به نظر من دفتر تیمسار ستاری هم در منصور، واقعی و خوب ترسیم شده. ولی مشکل این است که وقتی منصور دارد درباره آدمی که مسئول آسمان کشور است، صحبت می کند، حتی یک نما از او در آسمان هم نداریم!

رشیدی: باید ببینیم در واقعیت هم در آن مقطعی که فیلم دارد تعریف می کند، این اتفاق افتاده بود یا نه؟ فکر می کنم بعید است کارگردان از آن به سادگی گذشته باشد.

به نظرم جلوه های بصری در پرواز هم خوب درآمده و گل درشت نیست.

قصابیان گرینه خوبی برای تیمسار بوده و بازی اندازه ای دارد. بخش زیادی مدیون تجربیات او در تئاتر است. چهره قصابیان سالهاست کمتر دیده شده و چهره‌ای شناخته نشده است و این هم به منصور کمک کرده. یک نکته مهم دیگر هم این است که درباره یک شخصیت ارتشی، مجموعه ای از سپاه، سرمایه‌گذاری کرده. این نشان می دهد که اوج، دنبال آن است که از اتفاقات و افراد تاثیرگذار کشور بگوید، حتی اگر عضویت سپاهی نداشته باشد.

باقری: من نمی دانم اوج چقدر برای این فیلم خرج کرده اما به نظرم برای این فیلم، پولش هدر نرفته. اما درباره فیلم مصلحت، اینگونه نیست.

رشیدی: نمی دانم منصور در اکران عمومی چه وضعی خواهد داشت؟

باقری: به نظرم اگر تبلیغ خوبی داشته باشد و اگر اوج بیشتر پشت مصلحت نرود، می تواند اتفاقات خوبی برای منصور رقم بزند.

«منصور» دودره‌باز نیست! / تقلید صدای آقای هاشمی رفسنجانی غلو است/ چرا هیچ وقت داخل ماشین تیمسار را نمی‌بینیم؟! / «منصور» را باید در سینما دید

سکانس آخر فیلم منصور، واقعا خستگی این جشنواره را از تن من در کرد. سکانسی که منصور روی ویلچر است. البته نیاز به تغییر تدوین دارد که زودتر نفهمیم چه اتفاقی می خواهد بیفتد اما در این فیلم، به پشت سرم نگاه کردم و حس خوبی را در چهره همراهانم دیدم. خودم هم در دلم چندبار تحسین کردم. ما در سینمای ایران، نیاز داربم به این صحنه ها.

رشیدی: یکی از ظرافت های سکانس این است که انرژی‌اش اتفاق آنقدر بالا می رود که منصور ستاری از روی ویلچرش بلند می‌شود و به موقع  است.

باقری: به نظرم خلبان برای تاکسی دوم نباید اجازه می گرفت. چون با درام مواجهیم، نباید پیش بینی کنیم چه اتفاقی افتاده.

در منصور، یک سکانس کوچک درباره کودکی تیمسار می خواهیم تا بهتر بتوانیم به شخصیت آن نزدیک شویم. یک ویژگی از آدم را باید داشته باشیم تا در طول فیلم امتداد داشته باشد.

رشیدی:‌ البته جاهایی آن بیماری و کسالت تیمسار در طول فیلم وجود دارد که البته در نمی آید.

باقری: از نظر درام، ‌روند پیشرفت و تکمیل آن هواپیما باید دیده می شد. ما باید چند نما از ‌آن می دیدیم. موسیقی دراماتیک فیلم هم کم است، بغیر از موسیقی سکانس آخر. به همین خاطر هواپیما تبدیل به شخصیت نمی شود.

اقتداری که از تیمسار داریم هم در یک سکانس بسیار خوب است. وقتی نماینده دادستان می آید و سوله را پلمب می کند. تیمسار در این سکانس، به نیروهایش می گوید نماینده دادستان را داخل کانکس بندازید و جوش بدهید و در بیابان های اطراف بیندازید!

جای دیگر هم که نیروی تیمسار برای ترخیص قطعه مشکل دارد، مدیر ترخیص کالا در وزارت بازرگانی را به اطراف پارک چیتگر می برند و چقدر خوب، ماجرا را حل می کنند.

رشیدی: تا حالا فکر می کردیم این کارها ویژه بچه های بسیج است اما حالا می بینیم که از ارتشی‌ها هم برمی آید.

منصور فیلمی دیدنی است و امید داریم که به زودی اکران شود.

باقری:‌ منصور چند تا صحنه ضعیف هم دارد. یکی از آن ها همان بمباران شهر است که اگر حذف شود هم، چیزی را تغییر نمی دهد. در صحنه ای پای سفره می بینیم که تیمسار،‌ سرهنگش را خراب می کند که به نظرم درنیامده.

«منصور» دودره‌باز نیست! / تقلید صدای آقای هاشمی رفسنجانی غلو است/ چرا هیچ وقت داخل ماشین تیمسار را نمی‌بینیم؟! / «منصور» را باید در سینما دید

رشیدی: درباره سکانس بمباران شهر یک نکته بگویم. یکی از اولین گروه هایی که حتی قبل از همه در صحنه بمباران شهری حاضر می شدند، گروه چک و خنثای مهندسی نیروی هوایی بودند اما در این سکانس هیچ ردی از این همکاران تیمسار نمی بینیم.

باقری: نکته دیگر این است که به غیر از آن مهندس، تیم همراهش را به خوبی نشان نمی دهد و به آن‌ها نزدیک نمی شود. انگار بقیه، کارگرهای ساده هستند.

به خاطر سکانس آخر ارزش دارد این فیلم را ببینیم.

مستندساز نباید از ساخت فیلم سینمایی بترسد. نسبتی که مستندساز با واقعیت دارد می ارزد به تخیلاتی که خیلی از فیملسازان دارند و کارشان هم از آب در نمی آید. البته این روند بین مستند تا اثر نمایشی، ‌یک بحث دیگر است.

رشیدی: به نظر من زیبایی سکانس‌ آخر با تیتراژ ضعیف‌ آخر تحت الشعاع قرار می گیرد.

باقری: یه صحنه خوب دیگر هم دارد که تیمسار با موضوع زیارت عاشورا، برخورد جالبی می کند. نمی خواهم داستانش لو برود اما باید می گفتم که این جزو سکانس های خوب فیلم است.

به نظرم این فیلم ارزش سینما رفتن و پول دادن دارد.

رشیدی: ‌اتفاقا چون لوکیشن ها بزرگ و نماها لانگ است، فیلم را باید در سینما دید و در تلویزیون نمی شود از آن لذت برد.

چند کتاب خوب هم درباره تیمسار ستاری نوشته شده. یک سایت هم با هدایت آقای سورنا ستاری وجود دارد که مطالب قوی و خوبی دارد و به‌روز است. توصیه می کنم دوستان از این سایت هم دیدن کنند.

باقری: من هم امیدوارم تا جایی که می شود،‌مثل برخی فیلم‌های جشنواره، خام فروشی نکنیم و سوژه‌ها را هدر ندهیم.



منبع خبر

«منصور» دودره‌باز نیست! / تقلید صدای آقای هاشمی رفسنجانی غلو است/ چرا هیچ وقت داخل ماشین تیمسار را نمی‌بینیم؟! / «منصور» را باید در سینما دید بیشتر بخوانید »

روزی که «سورنا» داغدار تیمسار شد + عکس

روزی که «سورنا» داغدار تیمسار شد + عکس



شهید ستاری

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ۱۵ دی ۱۳۹۹ هجری شمسی برابر با ۱۹ جمادی الاول ۱۴۴۲ هجری قمری و ۴ ژانویه ۲۰۲۱ میلادی است. مروری می کنیم بر حوادت مهم دفاع مقدس در این روز.

** تاریخ شهادت برخی شهدای دفاع مقدس در دی **

• ولادت شهید عباسعلی قاضی نوری (استان مرکزی، شهرستان اراک) (۱۳۲۵ ه.ش)

• ولادت شهید داوود رضایی (استان مازندران، شهرستان محمودآباد) (۱۳۳۴ ه.ش)

• ولادت شهید رحمان اسلامی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۳۷ ه.ش)

• ولادت شهید داود آذریان (استان فارس، شهرستان نی ریز) (۱۳۳۸ ه.ش)

• ولادت شهید علی قربانی فیروزکوهی (استان تهران، شهرستان ورامین) (۱۳۴۴ ه.ش)

• ولادت شهید حمید عابدی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۴ ه.ش)

• ولادت شهید محمد سپهری (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۴۷ ه.ش)

• ولادت شهید محمد حسین چیذری (استان تهران، شهرستان شمیرانات) (۱۳۴۹ ه.ش)

• شهادت شهید بختیار قهوه‌ئیان (استان آذربایجان غربی، شهرستان ارومیه) (۱۳۵۸ ه.ش)

• عملیات نصر به فرماندهی ارتش (جنوب کرخه کور، هویزه) (۱۳۵۹ ه.ش)

• ولادت شهید مدافع حرم مصطفی عارفی (استان خراسان رضوی، شهرستان تربت جام) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید احمد امی (استان سمنان، شهرستان دامغان، روستای آهوانو) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید اکبر توپا (استان گیلان، شهرستان رشت) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید رضا خاکساری (استان خوزستان، شهرستان بهبهان) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید یعقوب شرافت (استان گیلان، شهرستان رشت) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید محمدحسین یاوری (استان تهران، شهرستان ری) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید خانعلی اجاق‌پور (استان آذربایجان شرقی) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید محمد شکوری طالقانی (استان گیلان، شهرستان شفت، روستای وسیرود) (۱۳۶۴ ه.ش)

• شهادت شهید سیدمرتضی منصوری (استان مازندران، شهرستان تنکابن) (۱۳۶۴ ه.ش)

• شهادت شهید ذبیح‌الله منتظری (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید محمود بیجاری (استان گیلان، شهرستان لاهیجان) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید قهار شکری (استان مازندران، شهرستان جویبار) (۱۳۶۶ ه.ش)

سورنا ستاری،‌ فرزند شهید منصور ستاری

• شهادت خلبان شهید منصور ستاری (استان تهران، شهرستان ورامین، روستای، ولی آباد) (۱۳۷۳ ه.ش)

• شهادت خلبان شهید سیدعلیرضا یاسینی (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۷۳ ه.ش)

• شهادت شهید محمدرضا محسنی (استان اصفهان، شهرستان گلپایگان) (۱۳۷۳ ه.ش)

• شهادت خلبان شهید مصطفی اردستانی (استان تهران، شهرستان ورامین، روستای قاسم‌آباد) (۱۳۷۳ ه.ش)

• شهادت خلبان شهید امیرحسین جمشیدی (استان مرکزی، شهرستان دلیجان، روستای جاسب) (۱۳۷۳ ه.ش)

• شهادت خلبان شهید رضا جم منش (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۷۳ ه.ش)

• شهادت شهید مهندس احمد شجاعی (استان مرکزی، شهرستان ساوه) (۱۳۷۳ ه.ش)

• شهادت شهید عباسعلی جزء محتشمی (استان سمنان، شهرستان دامغان، روستای طاق) (۱۳۷۳ ه.ش)

• شهادت شهید شهرام شاطرآبادی (استان کرمانشاه، شهرستان کرمانشاه) (۱۳۸۰ ه.ش)

• شهادت شهید حسن خسرونژاد (استان اردبیل، شهرستان مغان) (۱۳۸۲ ه.ش)

• شهادت شهید سعید رییسی نیاسر (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۸۷ ه.ش)

سورنا ستاری،‌ فرزند شهید منصور ستاری



منبع خبر

روزی که «سورنا» داغدار تیمسار شد + عکس بیشتر بخوانید »

نماهنگ «منصور آسمانی» در سالروز شهادت شهید ستاری رونمایی شد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، عبدالله مرتضوی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان‌های استان تهران امروز (دوشنبه) در آیین رونمایی از نماهنگ «منصور آسمانی» که در منزل شهید ستاری برگزار شد، با گرامی‌داشت یاد و خاطره فرماندهان شهید در دوران دفاع مقدس، اظهار داشت: هم‌زمان با بیست و ششمین سالگرد شهادت سرلشکر شهید منصور ستاری، نماهنگ «منصور آسمانی» کاری از معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهرستان‌های استان تهران با حضور دکتر سورنا ستاری معاون علمی و فن آوری رییس جمهور و همسر معظم شهید رونمایی شد.

وی افزود: شهید ستاری در دوران دفاع مقدس به علت فعالیت‌های بیش از حدی که در اجرای طرح‌های جنگی از خود نشان داد به عنوان معاون عملیات فرماندهی پدافند نیروی هوایی منصوب شد و همین امر نشان از توان بالای دفاعی و علمی این شهید بزرگوار است.

مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستا‌های استان تهران در این دیدار با تاکید بر زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا گفت: شهادتی که خداوند، روزی مردان بزرگی، چون سرلشکر شهید منصور ستاری کرد، نام ایشان را تا همیشه در آسمان این کشور ثبت کرد.

سرلشکر شهید «منصور ستاری» در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۲۷ در شهرستان قرچک متولد شد و در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۷۳ در سانحه هوایی به همراه فرماندهان نیروی هوایی ارتش به شهادت رسید.

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

نماهنگ «منصور آسمانی» در سالروز شهادت شهید ستاری رونمایی شد بیشتر بخوانید »