شهید منصور ستاری

انقلاب بزرگ شهید ستاری در دوران دفاع مقدس/ فرماندهانی که «بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش» لقب گرفتند

انقلاب بزرگ شهید ستاری در دوران دفاع مقدس/ فرماندهانی که «بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش» لقب گرفتند


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: جبهه‌های نبرد رزمندگان اسلام با ارتش بعث عراق، برای نیرو‌های زمینی اعم از پیاده، زرهی و… اغلب در استان‌های مرزی قرار داشت؛ از استان خوزستان و ایلام گرفته تا کرمانشاه و آذربایجان غربی؛ اما جبهه‌های نبرد برای نیرو‌های دیگر، گستره بیشتری داشت؛ برای نمونه، نیروی هوایی علاوه‌بر مأموریتی که در پشتیبانی از نیرو‌های زمینی برعهده داشت، باید از آسمان کشور نیز در برابر تهدیدات علیه مراکز حساس و شهر‌ها محافظت می‌کرد و از طرفی دیگر، مأموریت‌های برون‌مرزی هم انجام می‌داد.

نیروی پدافند هوایی ارتش نیز در دوران دفاع مقدس، به‌عنوان یکی از نیرو‌های تحت فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، مأموریتی در گستره آسمان کل کشور داشت و حتی باید فراتر از مرز‌ها را نیز کنترل و رصد می‌کرد تا بتواند با تهدیدها، به‌موقع مقابله کند.

امروز نیز نیروی پدافند هوایی ارتش به‌عنوان یک نیروی مستقل در ارتش جمهوری اسلامی ایران، در زمینه تجهیزات، بر لبه فناوری روز دنیا حرکت می‌کند و این قدرت روزافزون را مرهون تجربیات گران‌سنگ دوران هشت سال دفاع مقدس و مجاهدت‌های مردانی همچون امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری» است.

سرهنگ بازنشسته «رشید قشقایی» یکی از رزمندگان نیروی پدافند هوایی ارتش و از همرزمان و همراهان شهید «ستاری» است که در دوران هشت سال دفاع مقدس به‌عنوان مسئول «جهاد سازندگی» و مسئول «جهاد خودکفایی» نیروی پدافند هوایی ارتش، در کنار این فرمانده شهید حضور داشته و پس از پایان جنگ تحمیلی نیز خدمت خود را در نیروی پدافند هوایی ارتش ادامه داده است. وی سال ۱۳۶۸ به پاس مجاهدت‌های خود در دوران دفاع مقدس مدال «درجه دو فتح» را از فرماندهی معظم کل قوا، حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) دریافت کرده و در اسفند سال ۱۳۸۹ نیز به‌عنوان یکی از «چهره‌های ماندگار نهاجا» انتخاب شده است؛ بنابراین خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس در راستای آشنایی بیشتر مخاطبان با مجاهدت‌ها و اقدامات نیروی پدافند هوایی ارتش در دوران دفاع مقدس، از جمله شهید منصور ستاری و ثبت و ضبط خاطرات رزمندگان این نیرو، به گفت‌وگو با این پیشکسوت دفاع مقدس پرداخته است.

سرهنگ «قشقایی» در ابتدای این گفت‌وگوی صمیمی، ابتدا به سوابق خود، پیش از آغاز جنگ تحمیلی اشاره می‌کند و می‌گوید: «سال ۱۳۵۰ وارد آموزشگاه درجه‌داری نیروی هوایی ارتش شده و پس از گذراندن دوره‌های مربوطه، به ایستگاه راداری بوشهر منتقل شدم. نیمه‌دوم سال ۱۳۵۴ به تهران منتقل شده و تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در تهران بودم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به عضویت «انجمن اسلامی» پدافند هوایی ارتش در آمدم و پس از فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل «جهاد سازندگی» نیز «جهاد سازندگی پدافند هوایی» را تشکیل دادیم و سومین روز از آغاز جنگ تحمیلی به دزفول رفتم و از دزفول، فعالیت‌های ما در جنگ شروع شد».

وی در بخش نخست این گفت‌وگو، به روایت حماسه رزمندگان اسلام در نیروی پدافند هوایی ارتش، در راه‌اندازی سایت راداری «مشروحات» پرداخت و در بخش دوم این گفت‌وگو نیز حماسه‌های نیروی پدافند هوایی ارتش در تأمین امنیت خلیج‌فارس در دوران دفاع مقدس برای تردد کشتی‌ها و نفت‌کش‌ها را روایت کرد.

سرهنگ «قشقایی» در بخش سوم این گفت‌وگو، چگونگی تشکیل جهاد خودکفایی نیروی پدافند هوایی ارتش در دوران دفاع مقدس با تدبیر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) را شرح داد و در ادامه، به چگونگی اجرای طرح شهید ستاری برای بهره‌گیری از سایت‌های ماکت هاگ (سایت‌های دامی) پرداخت و با اشاره به نتایج استقرار این ماکت‌ها، گفت: ارتش بعث عراق یکی از این سایت‌های ماکت را بمباران کرد؛ اما من اطلاعی از این موضوع نداشتم، تا این‌که شهید ستاری را دیدم که خیلی خوشحال بود. می‌خواستم برای تهیه مقداری غذا برای رزمندگان به «سوسنگرد» بروم که شهید «ستاری» هم گفت «من هم می‌آیم»؛ لذا با همدیگر راهی سوسنگرد شدیم. او در مسیر به من گفت: «سایتی که دیشب مستقر کردید، بمباران شده است»، گفتم: «مگر خوشحالی دارد؟»، گفت: «بله؛ چون بعثی‌ها وقتی می‌خواستند آن‌جا را بمباران کنند، یک هواپیمای خود را از دست دادند».

انقلاب بزرگ شهید ستاری در دوران دفاع مقدس/ فرماندهانی که «بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش» لقب گرفتند

آن‌چه در ادامه می‌خوانید، ماحصل بخش چهارم گفت‌وگوی خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس با این پیشکسوت دفاع مقدس است:

دفاع‌پرس: پس از انجام موفق طرح شهید «ستاری» برای استقرار سایت‌های دامی، طرح متحرک‌سازی سایت‌های هاگ چگونه اجرا شد؟

شهید ستاری به من گفت که ما باید امشب سامانه «هاگ» را جابه‌جا کنیم، چه طرحی برای این کار داری؟ گفتم: «باید بشینیم و تصمیم‌گیری کنیم؛ چراکه اگر خودرو تصادف کند، یا رادار از روی آن به زمین بیفتند و یا به هر دلیلی، هر اتفاقی بیفتد، به مشکل برمی‌خوریم؛ لذا همه ابعاد را باید در نظر بگیریم».

سامانه هاگ را باید با کامیون‌های آمریکایی «ریو» جابه‌جا می‌کردیم؛ اما آن‌زمان کامیون‌های «ریو»، مشکل صفحه کلاچ داشتند و چون تحریم بودیم، نمی‌توانستیم آن‌ها را تعمیر و به‌کارگیری کنیم؛ لذا شهید ستاری گفت که به‌جای به‌کارگیری «ریو»، طرح دیگری داری؟، گفتم: «اگر بتوانیم مال‌بند «ریو» را باز کنیم و روی کامیون بنز ۹۱۱ ببندیم، می‌توانیم سامانه هاگ را جابه‌جا کنیم». وقتی مال‌بند «ریو» را روی کامیون بنز ۹۱۱ نصب کرده و خواستیم طرف دیگر آن را به سیستم «های‌پاور» سامانه هاگ ببندیم، مقداری همطراز نبود؛ لذا باد لاستیک‌ها را کم کردم و مشکل حل شد.

وقتی که حرکت کردیم، خیلی اضطراب داشتم؛ چراکه اگر مال‌بند می‌بُرید، باید به مسئولان کشور پاسخ می‌دادیم. شهید ستاری شاید نیمی از راه را روی رکاب ماشین بود. وقتی داخل خودرو آمد، گفت که انگشتانم بی‌حس شده بود، ترسیدم که از رکاب ماشین بیفتم پایین. سرانجام سامانه هاگ را در سایت «پیروزی» واقع در سه‌راهی «جفیر» مستقر کردیم. تقریباً می‌شود گفت که نصب این سامانه هاگ، اولین اقدام نیمه موبایل بود و بعد از آن، رسیدیم به نقطه‌ای که دیدیم می‌شود این سامانه را موبایل کرد.

انقلاب بزرگ شهید ستاری در دوران دفاع مقدس/ فرماندهانی که «بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش» لقب گرفتند

دفاع‌پرس: موبایل کردن به چه معناست؟

یک جرثقیل سامانه هاگ را پشت یک تریلی می‌گذاشت و ارتفاع آن از سه متر به شش متر می‌رسید و به همه‌جا اشراف داشت، آن هم در سه یا چهار کیلومتری دشمن؛ بنابراین باید برای انجام این کار، عده‌ای می‌آمدند پایِ کار و پی همه چیز را به تن می‌مالیدند تا مشکلات را حل کنند و در این شرایط سرهنگ و سروان و استوار معنا نداشت؛ یعنی شهیدان بابایی، ستاری و افراد دیگر لباس بسیجی پوشیده و ما را دیگر به‌عنوان بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش می‌شناختند.

دفاع‌پرس: وقتی سایت هاگ را عملیاتی کردید، طرح شهید ستاری تا چه اندازه با موفقیت روبه‌رو شد؟

هشت صبح فردای آن‌روز، سایت را عملیاتی کردیم و این شروع اولیه‌ای برای طرح شهید ستاری بود؛ یعنی سامانه هاگ را نصف کنیم و در کنار آن، ماکت سامانه را نیز بسازیم و آن را در منطقه مستقر کنیم تا عراق را فریب دهیم و روی آن نیز صدا بگذاریم تا فکر کند که داریم پالس می‌فرستیم. همچنین رادار بندر امام خمینی (ره) را نیز عملیاتی کردیم تا اشراف بر این موضوع مستقر و تحت امر باشد. سامانه هاگ را هم که نیمه موبایل کرده بودیم. همه این اقدامات را می‌توان یک انقلاب بسیار بزرگی در عملیات و رزم دانست.

اثرات اقداماتی نظیر نیمه‌موبایل کردن سامانه هاگ خیلی زیاد بود؛ برای نمونه، دشمن بعثی تهدید کرده بود که پالایشگاه تبریز را هدف قرار می‌دهد؛ اما اطلاع نداشت که ما می‌رویم و مثلاً در روستای «ماهان» تبریز مستقر می‌شویم. در واقع ما در منطقه‌ای مستقر می‌شدیم و دشمن وقتی اقداماتی انجام می‌داد، می‌دید که هواپیمای خود را از دست داده است! هرچه هم که می‌خواست دلیل آن را بفهمد، نمی‌توانست.

ارتش بعث عراق بیش از ۳۵ جنگنده خود را در کمین‌های سایت‌های هاگ از دست داد؛ چراکه انتظار نداشت که مثلاً موشک هاگ جنگنده‌هایش را در منطقه «بینک» واقع در استان بوشهر منهدم کند. دلیل این غافل‌گیری هم این بود که همه اقدامات ما بی‌سر و صدا صورت می‌گرفت؛ یعنی کسی حق نداشت تلفن و بی‌سیم بزند و سامانه‌ها در استتار کامل قرار داشتند.

دفاع‌پرس: استتار تجهیزات چگونه صورت گرفت؟

برای استتار تجهیزات، طناب استتار کم آوردیم؛ لذا برای حل مشکل سر نخل‌ها که در بمباران شکسته شده و روی زمین افتاده بود را جمع‌آوری کرده و از آن‌ها برای استتار تجهیزات خود استفاده کردیم و این کار جواب داد. در واقع جهاد سازندگی، سپاه پاسداران، نیروی هوایی، بسیج همه مانند همدیگر فکر می‌کردند؛ یعنی کار‌های بزرگ را با امکانات کم انجام می‌دادند.

دفاع‌پرس: تا چه اندازه در جابه‌جایی سایت‌های هاگ سرعت عمل وجود داشت؟

عملیات‌های پدافند هوایی و نیروی هوایی منتصب به پیروزی‌های زمینی است و ما باید در راستای اهداف طرح نیرو‌های زمینی عمل می‌کردیم؛ یعنی اگر سایت هاگ را در منطقه‌ای مستقر می‌کردیم، برای این بود که نیرو‌های زمینی می‌خواستند در آن منطقه عملیات کنند.

نیمه دوم سال ۱۳۶۴ شرایط تحریم‌های نظامی و استهلاک تجهیزات ما، به‌مراتب بسیار تأثیرگذارتر از عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس بود؛ چراکه مثلا هوای شرجی خوزستان موجب زنگ زدن تجهیزات می‌شد و ما برای تهیه وسایلی نظیر لاستیک، باتری و… مشکل داشتیم؛ لذا در آبان سال ۱۳۶۴ غلامی، ستاری، بابایی، اردستانی و… در مقر مهندسی رزمی پدافند هوایی در اهواز جمع شدند و اشکالات را بررسی کردند؛ بر این اساس، تصمیم گرفته شد تا عملیات برخی از تعمیرات، به نزدیکی آبادان منتقل شود؛ بر این اساس داخل باتلاق «شادگان»، مقر «شاهد» را ساختیم و یک گرو‌هایی از مهندسی رزمی، مخابرات و بخشی از تعمیرات را به آن‌جا منتقل کردیم؛ لذا ۹ عامل در پشتیبانی خدماتی و پشتیبانی فنی که موجب ایجاد مشکل برای ما می‌شد را برطرف کردیم.

انقلاب بزرگ شهید ستاری در دوران دفاع مقدس/ فرماندهانی که «بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش» لقب گرفتند

همچنین قرار بر این شد که سامانه‌های هاگ را که از وسط نصف کرده بودیم را دوباره نصف کنیم؛ یعنی لانچر‌هایی که سه موشک داشت را به ۲ موشک تبدیل کنیم و از یک موشک‌های باقی مانده، یک سایت دیگر با ۲ موشک ایجاد کنیم و اختیار عمل را به رادار بندر امام خمینی (ره) بدهیم؛ لذا شهید ستاری گفت که من خودم در رادار بندر امام خمینی (ره) مستقر می‌شوم و شهید بابایی هم گفت که من هم در امیدیه مستقر می‌شوم، من و فرمانده مخابرات نیروی پدافند هوایی هم به آبادان رفتیم.

جابه‌جایی و عملیاتی کردن سایت هاگ اولین‌بار هشت ساعت بیشتر طول نکشید و در ساعت نهم ما یک هواپیما منهدم کردیم. در آن روز ما ۲ سایت ماکت گذاشتیم و یک سایت عملیاتی هم داشتیم که آن را به ۲ سایت تبدیل کردیم؛ یعنی وقتی عراق عکاسی کرد، دید که ما از پل چوئبده تا قفاس آبادان که ۵۶ کیلومتر است، چهار سامانه هاگ داریم! یک «های‌پاور» (رادار) آسیب‌دیده هم داشتیم که آن‌را کنار ماکت‌ها گذاشتیم تا یک مقداری پالس بفرستد که عراقی‌ها فکر کنند این ماکت‌ها سامانه واقعی هستند.

عراقی‌ها بعد از این‌که عکاسی کردند، با هواپیما‌های خود آمدند تا بمباران کنند؛ اما در همین حال یکی از هواپیما‌های آن‌ها منهدم شد؛ به‌طور کلی آن‌روز عراقی‌ها چهار هواپیما از دست دادند؛ بنابراین دست به تبلیغات گسترده علیه ما زندند که این سامانه‌های جدید را کشور‌های دیگر به ایرانی‌ها داده‌اند و…

عراق به‌یکباره اعلام کرد که می‌خواهم فولاد اهواز را هدف قرار دهم. فولاد اهواز هم جای کوچکی نیست و کارکنان و کارگران آن زیاد هستند. شهید ستاری که با من تماس می‌گرفت، یک کلمه بیشتر صحبت نمی‌کرد، مثلاٌ می‌گفت که بیا فلان جا و قطع می‌کرد. بعد از تهدید عراق هم تلفنی به من گفت بیا به اهواز. خیلی سریع خودم را به اهواز رساندم. شهید ستاری منتظرم بود، تا من را دید، گفت: عراق اعلام کرده است که می‌خواهد فولاد اهواز را بزند! ما باید یک سامانه هاگ را حداکثر تا امشب در «دب‌حردان» مستقر کنیم؛ لذا «عبدالرضا منصوری» که خودش اهل اهواز بود را مأمور کردم که سامانه را در آن‌جا مستقر کند و به او گفتم که مسئول این کار تو هستی که هر اتفاقی که بیفتد تو باید پاسخگو باشی!

از سویی دیگر، رادار‌های توپ‌های اورلیکن ما از لحاظ قطعه، استهلاک و… دیگر پاسخگو نبود؛ لذا شهید ستاری دستور داد که رادار‌ها را جمع کنیم و توپ‌ها به‌صورت تکی تیراندازی کنند. حالا اگر می‌خواستیم برای این کار از پدافند به نهاجا و از نهاجا به ستاد ارتش درخواست بدهیم و پاسخ را از ستاد ارتش به نهاجا و از نهاجا به پدافند هوایی دریافت کنیم، دیگر کار از کار گذشته بود؛ بنابراین یکی از امتیازات شهیدان ستاری و بابایی، این بود که هرچه می‌گفتند، مسئولیت آن را می‌پذیرفتند و بعد از پایان جنگ هم شهید ستاری همین‌گونه بود و هیچ‌وقت تغییر نکرد.

سرانجام همه این اقدامات و تدابیر، موجب شد تا ما بتوانیم در عملیات «والفجر هشت» دمار از روزگار عراق دربیاوریم؛ در واقع تعداد هواپیمایی که عراق در طول جنگ تحمیلی از دست داد، اگر هر کشور دیگری از دست داده بود، نیروی هوایی آن نابود می‌شد؛ البته این اتفاق برای عراق هم افتاد؛ چراکه دست به اجاره هواپیمای «سوپراتاندارد» زد و سپس هواپیمای «میراژ» را به وی دادند و تعداد «سوخو ۲۴» خود را زیاد کرد و آموزشگاه‌های خلبانی‌اش را به شوروی و اردن منتقل کرد تا کمبود خلبانان خود را جبران کند.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

انقلاب بزرگ شهید ستاری در دوران دفاع مقدس/ فرماندهانی که «بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش» لقب گرفتند

انقلاب بزرگ شهید ستاری در دوران دفاع مقدس/ فرماندهانی که «بسیجی‌های نیروی هوایی ارتش» لقب گرفتند بیشتر بخوانید »

پدافند هوایی در ۱۱ استان درگیر جنگ بود/ عربستان در خلیج‌فارس به کمک ارتش بعث عراق آمد

کمک عربستان به ارتش صدام در خلیج‌ فارس/ پدافند هوایی در ۱۱ استان درگیر جنگ بود


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: جبهه‌های نبرد رزمندگان اسلام با ارتش بعث عراق، برای نیرو‌های زمینی اعم از پیاده، زرهی و… اغلب در استان‌های مرزی قرار داشت؛ از استان خوزستان و ایلام گرفته تا کرمانشاه و آذربایجان غربی؛ اما جبهه‌های نبرد برای نیرو‌های دیگر، گستره بیشتری داشت؛ برای نمونه، نیروی هوایی علاوه‌بر مأموریتی که در پشتیبانی از نیرو‌های زمینی برعهده داشت، باید از آسمان کشور نیز در برابر تهدیدات علیه مراکز حساس و شهر‌ها محافظت می‌کرد و از طرفی دیگر، مأموریت‌های برون‌مرزی هم انجام می‌داد.

نیروی پدافند هوایی ارتش نیز در دوران دفاع مقدس، به‌عنوان یکی از نیرو‌های تحت فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، مأموریتی در گستره آسمان کل کشور داشت و حتی باید فراتر از مرز‌ها را نیز کنترل و رصد می‌کرد تا بتواند با تهدیدها، به‌موقع مقابله کند.

امروز نیز نیروی پدافند هوایی ارتش به‌عنوان یک نیروی مستقل در ارتش جمهوری اسلامی ایران، در زمینه تجهیزات، بر لبه فناوری روز دنیا حرکت می‌کند و این قدرت روزافزون را مرهون تجربیات گران‌سنگ دوران هشت سال دفاع مقدس و مجاهدت‌های مردانی همچون امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری» است.

سرهنگ بازنشسته «رشید قشقایی» یکی از رزمندگان نیروی پدافند هوایی ارتش و از همرزمان و همراهان شهید «ستاری» است که در دوران هشت سال دفاع مقدس به‌عنوان مسئول «جهاد سازندگی» و مسئول «جهاد خودکفایی» نیروی پدافند هوایی ارتش، در کنار این فرمانده شهید حضور داشته و پس از پایان جنگ تحمیلی نیز خدمت خود را در نیروی پدافند هوایی ارتش ادامه داده است. وی سال ۱۳۶۸ به پاس مجاهدت‌های خود در دوران دفاع مقدس مدال «درجه دو فتح» را از فرماندهی معظم کل قوا، حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) دریافت کرده و در اسفند سال ۱۳۸۹ نیز به‌عنوان یکی از «چهره‌های ماندگار نهاجا» انتخاب شده است؛ بنابراین خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس در راستای آشنایی بیشتر مخاطبان با مجاهدت‌ها و اقدامات نیروی پدافند هوایی ارتش در دوران دفاع مقدس، از جمله شهید منصور ستاری و ثبت و ضبط خاطرات رزمندگان این نیرو، به گفت‌وگو با این پیشکسوت دفاع مقدس پرداخته است.

سرهنگ «قشقایی» در این گفت‌وگوی صمیمی، که بخش نخست آن پیش از این منتشر شده است، ابتدا به سوابق خود، پیش از آغاز جنگ تحمیلی اشاره می‌کند و می‌گوید: «سال ۱۳۵۰ وارد آموزشگاه درجه‌داری نیروی هوایی ارتش شده و پس از گذراندن دوره‌های مربوطه، به ایستگاه راداری بوشهر منتقل شدم. نیمه‌دوم سال ۱۳۵۴ به تهران منتقل شده و تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در تهران بودم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به عضویت «انجمن اسلامی» پدافند هوایی ارتش در آمدم و پس از فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل «جهاد سازندگی» نیز «جهاد سازندگی پدافند هوایی» را تشکیل دادیم و سومین روز از آغاز جنگ تحمیلی به دزفول رفتم و از دزفول، فعالیت‌های ما در جنگ شروع شد».

وی همچنین در بخش نخست این گفت‌وگو، نحوه راه‌اندازی سایت راداری «مشروحات» را این‌گونه روایت کرده است: نحوه نصب و راه‌اندازی سایت راداری «مشرحات»، در واقع یک غیرممکن بود که اتفاق افتاد! به این صورت که مسئولان اعلام کرده بودند که چنانچه اگر بتوانید در سه‌هفته آینده این رادار را عملیاتی کنید، کشور با خاطرجمعی به سمت آزادسازی خرمشهر می‌رود؛ لذا متخصصان متعهد شدند که تا قبل از ۱۰ روز رادار را عملیاتی کنند. آن‌زمان شاید در جمع مسئولان، به‌غیر از من، هیچ‌کسی این حرف را باور نکرد! اما تنها هشت روز پس از آغاز عملیات نصب، این سایت راداری عملیاتی شد؛ چراکه متخصصان ۲۴ ساعته کارِ جهادی می‌کردند. (بیشتر بخوانید)

پدافند هوایی در ۱۱ استان درگیر جنگ بود/ عربستان در خلیج‌فارس به کمک ارتش بعث عراق آمد

آن‌چه در ادامه می خوانید، بخش دوم ماحصل گفت‌وگوی خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس با این پیشکسوت دفاع مقدس است:

دفاع‌پرس: نقش نیروی پدافند هوایی ارتش در تأمین امنیت خلیج‌فارس چگونه بود؟

ارتش بعث عراق پس از آزادسازی خرمشهر به هدف قرار دادن شهر‌ها روی آورد؛ از شیراز و اصفهان گرفته تا تهران و قم؛ لذا از نظر پدافند هوایی ۱۱ استان در دوران دفاع مقدس درگیر جنگ بودند؛ یعنی ما از نیروگاه «نکا» مازندران که بمباران شد، تا جزایر لاوان پدافند داشتیم و تیریز، همدان، آبدانان، دزفول، امیدیه و بوشهر خط مقدم پدافند هوایی بودند.

یکی از فجایعی که در بمباران شهر‌ها روی داد، بمباران گسترده شهر «اندیمشک» بود؛ چهارم آذر سال ۱۳۶۵ ارتش بعث عراق با ۵۴ فروند هواپیما، شهر «اندیمشک» را به‌مدت یک‌ساعت و ۴۰ دقیقه بمباران کرد که در پی آن، ۳۰۰ نفر شهید و ۷۰۰ نفر مجروح شدند؛ چراکه جمهوری اسلامی ایران داشت برای انجام عملیات‌های «کربلای چهار» آماده می‌شد و رزمندگان اسلام اغلب برای حضور در مناطق عملیاتی، ابتدا به «اندیمشک» می‌رفتند.

عراق وقتی از هدف قرار دادن شهر‌ها نتیجه نگرفت، به جلوگیری از صادرات نفت و واردات کالا‌های معیشتی مردم از طریق بندر‌های خلیج‌فارس روی آورد؛ لذا آذر سال ۱۳۶۵ تغییر و تحولاتی در نیروی هوایی ارتش صورت گرفت و با چیدمان جدید، نیروی هوایی توان خود را بر این موضوع گذاشت تا به هر قیمتی که شده، نفت صادر شود؛ سرهنگ «صدیق» فرمانده نیروی هوایی، شهید «عباس بابایی» معاون عملیات و سرهنگ «منصور ستاری» معاون عملیاتی پدافند هوایی شد و کلیه پایگاه‌ها نیز نیرو‌های جوان را به‌کارگیری کردند.

پدافند هوایی در ۱۱ استان درگیر جنگ بود/ عربستان در خلیج‌فارس به کمک ارتش بعث عراق آمد

دفاع‌پرس: اقدامات نیروی هوایی، چه نتایجی را در تأمین امنیت خلیج‌فارس، خصوصاً نفت‌کش‌ها و کشتی‌ها داشت؟

وقتی سامانه «اسکای گارد» در خلیج‌فارس مستقر شد و کلیه جنگ‌افزار‌ها افزایش پیدا کرد، عراق به‌وسلیه هواپیما‌های «میگ ۲۵» از ارتفاع بالا حمله می‌کرد، که در این راستا، یک کشتی درحال نفت‌گیری نیز در جزیره «تی» هدف قرار گرفت؛ بنابراین طرح‌های جدیدی برای مقابله با ارتش بعث عراق اندیشیده شد؛ به‌طوری که شهید «عباس بابایی» بخشی از هواپیما‌های F۱۴ را به پایگاه بوشهر منتقل کرد و قرار بر این شد تا نفت‌کش‌ها به‌صورت کاروانی حرکت کرده و درحالی که هواپیماها، پدافند هوایی و نیروی دریایی آن‌ها را اسکورت می‌کنند، از تنگه هرمز عبور کنند؛ لذا برای مقابله با ایران، عربستان با آواکس و هوپیما‌های F۱۵ خود به کمک عراق آمد و کویت آسمان خود را به‌روی هواپیما‌های عراقی باز کرد.

از سویی دیگر، در چهارمین روز از درگیری‌های شدید خلیج‌فارس، ۲ فروند هواپیمای عراقی توسط هواپیمای F۱۴ نیروی هوایی ارتش منهدم و اعلام شد که خلیج‌فارس از دهانه فاو تا تنگه هرمز قرمز است و هر وسیله‌ای که تردد کند، آن را هدف قرار می‌دهیم؛ لذا این ایستادگی باعث شد تا دنیا عقب‌نشینی کند. در این راستا سرگرد خلبان «محمد عتیقه‌چی»، یک کشتی گازی مربوط به کویت را هدف قرار داد و با این اقدامی که انجام شد، دنیا دید که موضوع شوخی‌بردار نیست.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کمک عربستان به ارتش صدام در خلیج‌ فارس/ پدافند هوایی در ۱۱ استان درگیر جنگ بود

کمک عربستان به ارتش صدام در خلیج‌ فارس/ پدافند هوایی در ۱۱ استان درگیر جنگ بود بیشتر بخوانید »

فیلم/ نامه ۳۰ سال پیش رهبر انقلاب به شهید ستاری


رهبرانقلاب

جمعی از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور در تاریخ ۱۴۰۰/۰۸/۲۶ با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. بخشی از این دیدار را مشاهده می کنید.

فیلم/ نامه ۳۰ سال پیش رهبر انقلاب به شهید ستاری

منبع

فیلم/ نامه ۳۰ سال پیش رهبر انقلاب به شهید ستاری بیشتر بخوانید »

شهید ستاری نابغه ابتکارات نوین عملیاتی در صنعت هوایی

شهید ستاری نابغه ابتکارات نوین عملیاتی در صنعت هوایی



شهید منصور ستاری

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و قطع دست‌های استکبار از هرگونه سیطره‌ای بر میهن اسلامی‌مان ایران و تلاش‌های بعدی استکبار برای برقراری ارتباطی دوباره به انواع شیوه‌های مرسوم و نامرسوم، از نفوذ در اعضای دولت موقت، تصویب تحریم‌های ظالمانه و تحمیل جنگی ۸ ساله. مردم بصیر، نیروهای مسلح و بسیج، هر بار گزینه‌ای از روی میز ستمکاران سیاست‌باز و دغلکار آمریکایی به زیر کشیدند و هر بار تمامی دکترین سناتورهای بلندمرتبه و نظریه‌پردازان طراز اول، در مقابل تنها دکترین برخاسته از فقه پویای شیعی سر تعظیم توام با ذلت فرود می‌آورد.

پس از ناامیدی از عرصه جنگ سخت و انواع توطئه و ترورهای در خلال آن، سیاست‌های ارعاب تهدید، تحریم، تحریم و باز هم تحریم در هاله‌ای از جنس شبیخون فرهنگی و دوباره تحریم، تمدید تحریم و تشدید تحریم به‌عنوان گزینه‌های باقی مانده اعمال گردید.

 نظر به اینکه دهه چهارم پس از انقلاب، دهه تهدیدهای اقتصادی و تحریم‌هایی از جنس اقتصاد، نفت و در یک کلام آنچه مایحتاج مردم است و امضاهای پی‌درپی روسای‌جمهور آمریکا بر تمدید تحریم‌ها و گره زدن برخی مشکلات داخلی به مباحث تحریمی شرایطی خاص را پس از سال‌ها گفتمان و گمانه‌زنی و تقریر و تدوین پای برجام نیز بر کشور به لحاظ اقتصادی حاکم کرده که بخش مهمی از آن معلول نگاه نادرست به داشته‌های خودی و امید بستن به دستان چدنی با روکش مخملین غرب در میدان مذاکرات است، به‌دنبال نمونه‌ای موفق از اقدامات موثر در شرایط تحریمی محض، ما را به مشی مدیریتی شهید والامقام منصور ستاری در یکی از بحرانی‌ترین دوران‌های گذشته بر کشورمان رساند.

مدیریتی که به‌رغم همه تنگناهای اقتصادی و معیشتی و تحریم‌ها در دل جنگ تحمیلی توام با خلاقیت، هم‌افزایی ابداع و نوآوری و منجر به گذر سربلند از بحران گردید.

عملکرد او ناشی از ایمان راستین و اعتماد و حسن‌ظن به وعده‌های الهی بود. شهید ستاری نمادی خستگی‌ناپذیر از مدیریت جهادی بود که نشان داد با نگاه به درون و بهره‌گیری از ظرفیت‌های معطل مانده نیروی انسانی می‌توان خلاء گذشته‌ها را با ابتکار و خلاقیت جایگزین نمود.

او در مدت کمتر از ۸ سال در نیروی هوایی نهضت قطعه‌سازی را به ثمره شیرین ساخت هواپیماهای آموزشی و شکاری رسانید. پایه‌گذاری اساسی در حیطه‌های آموزشی، رزمی، حفظ سرمایه‌های نهاجا، بازسازی و توسعه ناوگان نهاجا، راه‌اندازی دانشگاه علوم و فنون هوایی، تقوای روحیه خود باوری و بیشتر از این‌ها تنها در بازه زمانی کمتر از ۸ سال روی داده است.

اخیرا نیز فیلمی با عنوان «منصور» با محوریت بخشی از زندگی و مجاهدت‌های این شهید در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با تحسین‌های بسیاری مواجه شد. به همین بهانه و به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به گفت‌وگو با دوستان و نزدیکان یکی از نوابغ برخاسته از این انقلاب یعنی شهید منصور ستاری پرداختیم.

***

با کمک و همراهی مجید ترابی، روابط عمومی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به سراغ خسرو جهانی سرهنگ بازنشسته ارتش و از فرماندهان پدافند موشک زمین به هوا هاگ در دوران دفاع مقدس رفتیم تا از شهید ستاری برایمان بگوید:

جناب سرهنگ شما یکی از کسانی بودید که در عملیات والفجرهشت و در عملیات‌های مختلف در سایت‌ هاگ حضور داشتید، از خاطراتی که از شهید ستاری مخصوصا در عملیات والفجر هشت داشتید بفرمایید.

صحبت کردن در مورد امیر ستاری خیلی سخت است. ایشان فردی مبتکر و خلاق، نوآور و حماسه‌آفرین بود. ستاری را از روی علائم و نشان نمی‌شود شناخت. ستاری را باید با ایده‌های مناسبی که در عملیات‌های مختلف دفاع مقدس ارائه داد شناخت. شهید ستاری اخلاق بسیار شایسته‌ای داشت. هرگز خودکامه نبود و بدون مشورت با جمع کارکنان و همراهانش اقدامی نمی‌کرد. در عملیات‌های مختلف حرمت و تکریم خاصی برای کسانی که واقعا صادقانه در خط دفاعی پدافند هوایی کار می‌کردند قائل بود. ایشان درجه‌دار و افسر و سرباز را به یک چشم نگاه می‌کرد و برایش کسی محترم بود که هم از نظر بضاعت دینی و هم از نظر کار عملیاتی، بتواند اقدامات و تمهیدات سازمان را پیش ببرد. ایشان کسی بود که هرگز خسته نمی‌شد.

یعنی استراحت و آرامش‌ از دست ایشان کلافه بودند. شهید ستاری دائم در انجام اقدامات آموزشی، عملیاتی، لجستیکی، پشتیبانی و ارتباطات دخالت لازم را داشت؛ چون واقعا صاحب‌نظر و پیشکسوت بود. امکان نداشت مثلا با یک راننده تریلی برود و صحبت بکند و معضلی از نظر فنی از خودروی این شخص برداشت نکند، یا مثلا در سیستم‌های راداری ما یا سیستم‌های لجستیک ما که بهترین نفرات می‌آمدند و کتاب‌ها و دستورالعمل‌های لجستیکی را می‌آوردند، ایشان مسائل را برایشان کاملا می شکافت. خیلی انسان ریسک پذیری بود چون ریسک‌هایی که انجام می داد همراه با معلومات و دانش بود. یعنی در عملیات والفجر هشت که ما بیش از هفتاد فروند از هواپیماهای مختلف پیشرفته عراق و هم پیمان‌های او را سرنگون کردیم، ایشان ریسک بزرگی را انجام داد.

ما قبلا به صورت کامل از مبدا به مقصد می‌رفتیم و سایت‌هایمان را گسترش می‌دادیم؛ یعنی بسیار حجیم و طولانی و نیازی به نفرات بیشتر و کامیون و تریلی بیشتری داشت. عملیات والفجر هشت بسیار گسترده و پیچیده بود و یکی از طولانی‌ترین عملیات‌های دفاع مقدس بود و حدودا ۷۸ روز به طول انجامید. ایشان درآغاز این عملیات دستور دادند که ما دستگاه‌های شناسایی و همچنین رادارهای قدیمی را خارج و رادارهای مادر را جایگزین کنیم.

سمت و ارتفاع هواپیماهای مهاجم رو می‌گرفتند و در اختیار ما قرار می‌دادند، این کار باعث شد که اولا تعداد نفرات در خط ما کمتر شود و آسیب کمتری ببینند، نیاز به خودروهای ترابری و سنگین کمتری داشته باشیم و از همه مهم‌تر اینکه ما می‌توانستیم با یک حجم کمتری از سیستم‌های موشکی‌ هاگ و سکوهای کمتر پرتابی عملیات را انجام بدهیم. در صورتی که این مناطق قبلاً از نظر دشمن یک هدف حساب می‌شد؛ ولی وقتی فشرده‌تر و کوچک‌تر شد کمتر آسیب‌پذیر شد و این یکی از اقدامات مهمی بود که شهید ستاری در عملیات والفجر هشت انجام داد.

اگر خاطره‌ای از رفتار ایشان با پرسنل دارید بفرمایید.

یک روز بعد از عملیات والفجر هشت تعدادی از سربازها را به مرخصی فرستادیم، بعد از ساعتی دیدم که شهید ستاری که آنها را سر راهش دیده بود، با ماشین خودش برشان گردانده بود. وقتی علت را جویا شدم گفت: این‌ها عزیزان این ملت هستند، این‌ها امانت هستند، این‌ها به دست ما سپرده شدند، اینها آمده‌اند از ناموس ما دفاع ‌کنند.باید این‌ها را به سلامت به محل زادگاه یا پیش پدر و مادرشان برگردانیم. شما از این‌ها پرسیدید که آیا پول دارند یا نه؟ شما وجهی توی جیب این‌ها گذاشتی؟

 من گفتم: نه این کار را نکردم. گفت: از این‌ها پرسیدی که چقدر پول دارند که کرایه ماشین بدهند؟ یا توی راه بخواهند یک غذایی بخورند؟ گفتم: نه من در این فکر نبودم. گفت: باید به فکر همه باشید. شما نگاه نکن که افسر هستید و همیشه پول توی جیبت هست و هر موقع دلت بخواهد می‌توانی بروی و برگردی. این‌ها همه مثل بچه‌های تو، اگر فرمانده فرزند خودت این برخورد را بکند چکار می‌کنی؟ من همانجا سرم را انداختم پایین، گفت: من هماهنگ می‌کنم هر سربازی که مرخصی می‌رود هر مقدار پول که شما تشخیص دادید حتی اگر متاهل بود بیشتر، بگیرید و در اختیار سرباز قرار بدید و سرباز بدون پول از سایت خارج نشود. از آن به بعد هم کار ما همین بود که وقتی سربازها خواستند بروند بررسی کنیم که کدامیک متاهلند، کجا می‌روند و آیا مسیر اینها دور هست یا نه و یک وجهی را می‌گرفتیم و به این سربازها می‌دادیم.

خصوصیت اخلاقی بارز شهید ستاری را چه می‌دانید؟

 خصوصیات اخلاقی ایشان را در بُعد تخصصی خیلی بالا می دانم. ایشان علاوه‌بر تخصص رادار در سامانه‌های موشکی در مورد سیستم‌های شناسایی هم مطالعه و تخصص داشتند. من هرگز  ایشان را بدون کتاب و نشریه ندیدم. ایشان نشریات سیستم‌های مختلف ما را حتی سیستم‌های (IFFS) که از سیستم‌های شناسایی بود و از رده خارج کرده بودیم مطالعه می‌کردند. ایشان در زبان انگلیسی خیلی خبره بودند و از طرفی با توجه به اینکه ما در آمریکا دوره دیده بودیم و آموزش‌هایمان در ایران بازنگری شده بود، خیلی جاها به معضل برخورد می‌کردیم که وقتی خدمت جناب سرهنگ ستاری می رسیدیم و می‌گفتیم که آقا اینجا برایمان گنگ هست و این مطلب را درست نمی‌فهمیم، با روی خوش، مطالب را برایمان باز می‌کردند.

***

در ادامه امیر سرتیپ خلبان حیدر صفری؛ جانشین فرمانده نیروی هوایی در دهه ۶۰ و مسئول پروژه هواپیماسازی اوج نیروی هوایی ارتش از شهید ستاری گفت، از نبوغ و تخصص بالا و فرماندهی بی‌نظیر او در ارتش گفت. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانیم:

لطفا درباره‌ نحوه آشنایی‌تان با شهید ستاری و چگونگی شکل‌گیری و عملکرد مجتمع اوج توضیحاتی بیان بفرمایید.

شهید سرلشکر منصور ستاری یکی از شجاعان و دلاورمردان پاک باخته در خط امامت و ولایت بود که در مقطعی از تقاطع حساس دوران دفاع مقدس و جنگی که استکبار جهانی بر علیه انقلاب اسلامی ناب ایران که الگوی رهایی‌بخش برای مسلمانان و مستضعفین عالم است بر پا کرده بودند قرعه فال برای راهبری نیروی هوایی الهی به نام این شخصیت اهل علم و عمل و ولایت‌مدار زده شد.

شهید ستاری مدیری مردمی و برخوردار از دیدگاهی راهبردی بود. در دوران تصدی فرماندهی نیروی هوایی در تمامی عرصه‌های کارزار و فعالیت‌ها و سازندگی‌های نیروی حضوری ملموس و راهگشا داشت.

از برکات دوران فرماندهی او بود که نیروی هوایی در عرصه خودکفایی تسلیحاتی و اثرگذار در تقویت بنیه دفاعی و پشتیبانی از دفاع مقدس دستخوش تحول بی‌سابقه گردید.

او در عین کلی‌نگری از دقت و ورود به جزئیات تلاش‌ها در نیروی هوایی غافل نبود و ابائی نداشت که در کنار یک متخصص بنشیند و به او در کارش کمک کند.

بر امور عملیات پروازی و پدافندی و تحقیقات علمی کاربردی و امور فنی و تعمیر و نگهداری ‌اشراف داشت در عین حالیکه از امور رفاهی کارکنان و خانواده‌های آنها و خانواده شهداء غافل نبود.

ولایتمداری شهید ستاری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ ارتباط شهید ستاری با رهبر معظم انقلاب در چه سطحی بود؟

اینجانب فرمانده و مدیر و مدبری همانند شهید ستاری در نیروی هوایی سراغ ندارم، در حالی‌که جنگ در اوج خود باعث فرسودگی تجهیزات نیروی هوایی شده بود، با مظلومیت، نیروی هوایی را اداره و متحول کرد، و آنچه او را در این کارزار دلگرم و با انگیزه نگه می‌داشت، حمایت‌های معنوی مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای بود.

یکی از مصادیق بارز این ادعا این است که در اسفند سال ۱۳۶۹ که شهید ستاری فعالیت‌ها و دستاوردهای پروژه هواپیماسازی اوج ۱۱۰ را به عرض حضرت آقا رسانید و آقا اوامر واگذاری اعتبار مالی برای پروژه را صادر فرمودند، و شهید ستاری بر اساس تجربه‌ای که از مشکلات در راه تامین و دریافت بودجه داشت، فرمودند: من می‌دانم که نیاز ما را مرتفع نخواهند کرد و لکن موافقت حضرت آقا برای ما از هر چیز دیگری مهم‌تر است.

فکر می‌کنید علت این سطح از تعهد شهید ستاری چه بود؟

شهید ستاری در خانواده‌ای فرهنگی و اهل علم و دانش‌پرور متولد و رشد یافته بود، علاوه‌بر برخورداری از اندوخته‌های دوران تحصیلی و دانشگاهی و تخصص پدافند هوایی و تسلط بر زبان خارجی، نویسنده و هنرمندی چیره دست بودند و آثار مکتوب و صنایع دستی به یادگار مانده از او در نیروی هوایی باقی است.

در ساخت فیلم سینمایی جنگ نفتکش‌ها در بخش مربوط به نیروی هوایی که تامین امنیت خلیج‌فارس و پوشش هوایی ناوگان نفتی شرکت نفت را به‌عهده داشت و در کلیدخوردن فیلم سینمایی حمله به اچ ۳ نقش داشت. نقش شهید ستاری در طراحی و رسمیت بخشیدن در لباس فرم نیروی هوایی را نمی‌توان فراموش کرد.

او از هر امکان و فرصتی جهت رسیدگی و قدردانی از کارکنان و خانواده شهدا نیروی هوایی استفاده می‌کرد، و در اعتلای نیروی هوایی و تامین امنیت و آسایش روحی و معیشتی خانواده نیروی هوایی شب و روز نمی‌شناخت.

از نحوه آشنایی‌تان با شهید ستاری بگویید.

مدت کوتاهی بعد که شهید ستاری به فرماندهی نیروی هوایی منصوب شده بودند و چند روزی بیشتر از آغاز مسئولیت فرماندهی ایشان نگذشته بود که سرزده وارد صنایع هواپیمایی ایران شدند و افتخار اولین ملاقات حضوری با ایشان در صها نصیب بنده گردید. مرحوم مهندس سیدمرتضی ثنائی نیز در کنار ما بود.

شهید ستاری که شروع به صحبت کردند، او با پیشنهاد غیر منتظره خود در واقع من و شهید ثنائی را شگفت‌زده و در عین حال مشعوف و به هیجان آورد.

اواخر سال ۱۳۶۳ که عهده‌دار مدیریت عاملی صنایع هواپیمایی ایران شدم صرف نظر از تلاش جهت رفع مسائل و مشکلات و نارسائی‌های صنعت و ثمربخش بودن آن یکی از عمده‌ترین دغدغه‌های خاطر بنده تامین نیازهای نیروی هوایی به جت آموزشی پیشرفته و اضافه نمودن ابعاد هواپیماسازی به صنعت هوایی، که ماموریت و تعهد اصلی آن صرفا با آماد هواپیما و موتور بود و هیچ‌گونه تجربه‌ای در هواپیماسازی و ساخت قطعات هواپیما نداشت.

برای شروع کار فقط می‌بایست هماهنگی با نیروی هوایی را انجام می‌دادم و از آنجایی که آغاز چنین کاری در واقع آغاز کار بی‌سابقه ساخت هواپیما بود و در باور بسیاری از مسئولین ذی‌ربط وقت نمی‌گنجید با پاسخ مثبتی از آنها مواجه نگردیدم وچاره‌ای نداشتم جز اینکه منتظر فرصت برای جلب موافقت هیئت‌رئیسه نهاجا بمانم، لذا از آنجا که نیت خیر و کار جهادی و تبدیل تحریم‌های استکبار جهانی به فرصت و در راستای اهداف انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود وعده الهی در آیه شریفه الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا تخلف ناپذیر است و راهگشا است. خداوند متعال شهید ستاری را برای رفع بن‌بست و حل مشکل وسیله قرار داد.

این‌گونه بود که ورود سرزده شهید ستاری به صنایع هواپیمایی و ورود بدون مقدمه در صحبتش به مسئله‌ای که بی‌صبرانه منتظر شنیدنش بودیم و کلید فتح باب پروژه هواپیماسازی بود. از این روی اولین درخواست از ایشان که توسط مهندس ثنائی عنوان گردید، ارسال یک فروند هواپیمای نمونه از نیروی هوایی به صنایع هوایی جهت انجام مهندسی معکوس و الگوبرداری و تبدیل آن به هواپیمای دوکابینه بود، که شهید ستاری موافقت کرد و فردای همان روز هواپیمای نمونه را در اختیار ما قرارداد، با این وجود و علی‌رغم انجام موفقیت‌آمیز بخشی از کار این پروژه به علت کج‌فهمی‌ها و دخالت‌های بازدارنده و خودخواهی و تصمیمات نامعقول مسئولین وقت ادامه کار در صنایع هوایی را رها کردم و به نیروی هوایی و ملاقات با شهید ستاری رفتم واز آنجایی که بنده و شهید ستاری از برخی خصوصیات‌ فردی و علایق و استعدادهای خدادادی مشابه برخوردار بودیم و خداوند متعال ارتباطی قلبی و روحی بین ما برقرار کرده بود، علت رها کردن صنایع هوایی و مراجعه به ایشان را گفتم بدون هرگونه سؤال و تاملی حرکت بنده را تایید کردند وفرمودند خوب کاری کردی و پیشنهاد مرا برای ادامه کار هواپیماسازی در خود نیروی هوایی با اشتیاق پذیرفتند.

با انتخاب سایت اجرای پروژه که سوله‌ای دوقلو بزرگ متروکه در منطقه غرب فرودگاه مهرآباد بود و قبلا برای انبار تدارکات پروژه آواکس ساخته شده بود مشکل بزرگی از سرراه برداشته شد. اگرچه سوله راه دسترسی مناسبی نداشت و نیز فاقد هرگونه امکانات از جمله آب و برق و تلفن و سرویس بهداشتی و غیره بود با وجود این صرف وجود سوله‌ای بزرگ باعث صرفه‌جویی در زمان اجرای پروژه شد.

به هر حال با آغاز تلاش‌های همه‌جانبه و شبانه‌روزی از تیرماه سال ۱۳۶۶حداقل امکانات را برای جذب تعدادی از متخصصین مختلف نیروی هوایی و شخصی فراهم آوردیم و آماده شدیم تا هواپیمای نمونه و لوازم و قطعات که برای آن ساخته بودیم از صها به این محل منتقل کنم ولی در تماس‌های تلفنی که با صنایع هوایی گرفتیم یکی دو نفر از مهندسین صها از بنده خواستند که ادامه کار دوکابینه کردن هواپیما را به آنها بسپاریم و قول دادند که کار را انجام دهند.

در شهریور سال۱۳۶۶ با دعوت شهید ستاری از ریاست و اعضای کمیسیون دفاع وقت مجلس شورای اسلامی و برخی مسئولین دیگر، پروژه هواپیماسازی به نام پروژه اوج۱۱۰ نهاجا رسما آغاز گردید.

مختصر اینکه اگر یاری حق تعالی و نیت خیر حضرت امام خمینی(ره) و پشتیبانی‌های معنوی مقام معظم رهبری‌(مدظله‌العالی) در کار نمی‌بود مسلما با وجود همدلی و همفکری و دیدگاه‌های انقلابی و جهادی مشترک بین شهید ستاری و همراهان این طرح عظیم ملی بی‌سابقه و در تاریخ ایران به اجرا در نمی‌آمد و راه به‌ جایی نمی‌بردیم.

از آخرین دیدارتان با شهید بگویید.

شهید بزرگوار ستاری در هر هفته سه روز بازدید از پروژه را داشتند که روز سوم یا پنج‌شنبه بود یا جمعه، چرا که در روزهای جمعه نیز تا ظهر کار و تلاش در پروژه به روال عادی در جریان بود.

روزهای تعطیل پروژه منحصر به تاسوعا و عاشورا و روز اول عید بود.

بازدید سه روز در هفته شهید ستاری از پروژه باعث شده بود که ما هیچ‌گونه بهانه‌ای برای ارجاع مسائل و مشکلات طرح به ستاد نهاجا نداشته باشیم.

با این وصف یک روز قبل از شهادت ایشان که در روز چهارشنبه بود، بنده به‌جای اینکه طبق روال همیشگی از منزل راهی غرب تهران و محل پروژه شوم، بدون فکر و برنامه قبلی به دلم افتاد که به ستاد نیرو و به دیدن ایشان بروم و همین کار را کردم وارد اطاق مسئول دفتر فرماندهی نیرو شهید بهرام شریفی شدم، و روی صندلی نزدیک درب نشستم، شهید شریفی با آوردن یک فنجان نوشیدنی برای من خودش هم کنار بنده ایستاد و مهربانی می‌کرد و در حالی که با من صحبت می‌کرد مرتبا سرش را به سمت ساعت بالای درب و اطاق شهید ستاری می‌گرداند، از او پرسیدم نگران چه هستی که به ساعت نگاه می‌کنی، گفت من نگران شما هستم چون تیمسار ساعت ۹ قرار است به فرماندهی اطلاعات و شناسایی برود و هر لحظه ممکن است از درب دیگر خارج شود.

بنده هم به محض شنیدن این مسئله فوری بلند شدم و وارد راهرو شدم و همزمان شهید ستاری نیز از درب اطاقش به راهرو خارج شده و به محض دیدن بنده گفت سلام تیمسار شما اینجایید و به محافظین گفت ماشین تیمسار صفری را بیاورید، بنده فهمیدم که همراه او باید بروم، از درب ساختمان ستاد که خارج شدیم پشت فرمان پیکان سفید رنگی که جلوی درب بود نشست و به بنده هم گفت بفرمایید سوار شوید. بنده هم سوار شدم و با پیکان به راه افتادیم.

روز بعد که خبر ناگوار سانحه و شهادت ایشان را شنیدم تازه متوجه شدم که آن تصمیم به رفتن بنده به ستاد و ملاقات ایشان در واقع وداع با ایشان بوده که ناخودآگاه انجام داده بودم.

***

اگرچه همگان ستاری را مرد جنگ و جهاد می‌دانند و از رشادت‌ها و ابتکارهای او بسیار شنیده‌اند اما باید گفت که فرماندهی وی بر محیط خانواده نیز چیزی کم از فرماندهی در نیروی هوایی نداشت و باید پای صحبت خانواده او نشست تا هر چه بهتر از موفقیت‌های وی در اصلی‌ترین نهاد جامعه باخبر شد.

 از این شهید ۴ فرزند به نام‌های دکتر سورنا ستاری، معاون علمی ‌و فناوری رئیس‌جمهوری و رئیس بنیاد ملی نخبگان، دکتر شبنم ستاری، پزشک متخصص زنان، دکتر سحر ستاری، دندانپزشک و خانم مهندس ستاری، فوق‌لیسانس مهندسی کامپیوتر از دانشگاه تهران به یادگار مانده است. آنچه در ادامه می‌خوانید، دل‌گفته‌های فرزند ارشد ایشان، دکتر شبنم ستاری است که ما را هرچه بیشتر نسبت به فضای صمیمی ‌و خودمانی شهید آشنا می‌سازد.

با توجه به اینکه فرزند ارشد شهید ستاری هستید، می‌خواهیم از خاطراتتان در مورد این شهید برای ما بگویید.

پدرم نسبت به من نظارت بیشتری داشتند چون فرزند اول ایشان بودم و دوران مدرسه من از پیش از انقلاب و جنگ شروع شد. اما بعد از شروع جنگ این نظارت قطع شد. در آن دوران همیشه منتظر خبر بدی از ایشان بودم. البته خیلی ناگوار است که یک کودک دبستانی هر زمان به این فکر باشد که پدرش را از دست خواهد داد.

از پدر کمتر خبر داشتیم، ایشان هیچ وقت اسرار نظامی ‌را در خانه بازگو نمی‌کرد و تنها خبر عملیات‌ها را از طریق رادیو و تلویزیون متوجه می‌شدیم. عملیات هم که تمام می‌شد منتظر بودیم که یا ایشان به خانه بیایند یا خبری از ایشان بیاورند.

آنچه از پدرم به یاد دارم آن است که با جان و دل و اخلاص به مأموریت می‌رفت و هیچ کار دیگری برایشان اولویت نداشت.

مهم‌ترین خصوصیت پدرتان چه بود؟

پدر من انسان بسیار فعالی بودند و همیشه تصورم بر این است که چطور یک نفر می‌توانست این‌قدر فعال باشد. شاید می‌دانستند که طول عمرشان زیاد نخواهد بود. برای ایشان ۲۴ ساعت، به اندازه ۴۸ ساعت ارزش داشت و استفاده می‌کردند. پدرم در کارهای منزل بسیار کمک می‌کردند، به طوری که تمام کارهای تاسیساتی منزل را انجام می‌دادند، لوله‌کشی، برق‌کشی و نقاشی ساختمان تا کارهای جزیی‌تر حتی کاغذ دیواری خانه‌مان را پدر انجام می‌دادند. موکت کردن منزل و نجاری همه را خودشان انجام می‌دادند.

پدرم تابلو نقاشی هم کشیده‌اند که آخرین تابلو نقاشی ایشان بعد از شروع جنگ تا زمان شهادت نیمه‌کاره باقی‌ماند. شاید هر کدام از این هنرهایی که نام بردم نیاز به کلاس و آموزش داشت ولی ایشان با اعتماد به نفس و بدون گذراندن دوره‌های آموزشی این کارها را انجام می‌دادند، همه این‌ها از خودباوری بالای ایشان نشأت می‌گرفت. همین خصوصیت را در زمان جنگ با شجاعت و رشادت در مدیریت نشان دادند. تا جایی که می‌دانم و شنیده‌ام که خیلی از ابتکارهای ایشان در دانشگاه‌های جنگ تدریس می‌شــود. باید بگویم، آن چیزی که در قالب بسیار بزرگ به عنوان شجاعت می‌شناسیم من در قالب کوچک به عنوان کودک در شخصیت پدرم به عنوان شجاعت می‌دیدم.

در زمان تصدی سمت خود چطور بودند؟

شهید ستاری در تمام سمت‌هایی که بودند امکان تحصیل را برای تمام هم‌رده‌ای‌های خود فراهم می‌کردند. ایشان اعتقاد داشتند که به دانش بسیار بالایی نیاز دارد و باید به دانش روز متکی باشد. خودشان هم در مراحل مختلف کاری دانش به روزی داشتند به‌خصوص آن زمان که اینترنتی در کار نبود و از نظر اطلاعاتی و اقتصادی در تحریم بودیم ولی شهید ستاری اطلاعات به‌روزی داشتند که در مسافرت به کشورهای دیگر همه فرماندهان آنها را به تعجب وامی‌داشت. این دانستن مشروط بر این است که مطالعه بالایی داشته باشد. در دوران تحصیل هر وقت که از خواب بلند می‌شدم تا درس بخوانم می‌دیدم که چراغ اتاق کار پدر روشن است و ایشان مشغول مطالعه هستند.

همیشه به‌دنبال راه‌حل می‌گشتند و هیچ وقت احساس شکست نمی‌کردند و باور داشتند که خواستن توانستن است. خیلی از تحقیقاتی که در زمان فرماندهی ایشان انجام شد برگرفته از دست‌نوشته‌های ایشان است.

پدرم در زمان حضورشان در نیروی هوایی دید چندجانبه‌ای داشتند. به همه چیز توجه می‌کردند. اولین هواپیمایی که در ارتش ساخته شد، در زمان فرماندهی ایشان بود. آن موقع به این باور رسیدیم که در کشور می‌توان هواپیما ساخت. تاریخچه نیروی هوایی در زمان ایشان نوشته و سه فیلم سینمایی در این باره در زمان ایشان ساخته شد و بارها و بارها فیلمنامه را روی میز ایشان می‌دیدم با این همه کار فیلمنامه‌ها را می‌خواندند. با وجود همه این فعالیت‌ها هیچ جا اسم و نام ایشان را نمی‌بینیم چون به دنبال شهرت نبود و تنها آرزویشان این بود که بتواند خدمت کند.

 مسائل رفاهی پرسنل‌شان بسیار برای ایشان مهم بود. فروشگاه‌های رفاهی شمس که مخفف نام ایشان است و بعد از شهادت این نام بر فروشگاه‌ها اطلاق شد. ایشان فکر می‌کردند که با رفاه می‌توانند پرسنل نیروی هوایی را به کار راغب‌تر کرده و تمرکز آنها روی مسائل دیگر نباشد.

خاطره‌ای که از پدر در یاد دارید را بفرمایید.

خاطره‌ای که از ایشان به یاد دارم این بود که در نزدیک زمان شهادت پدرم نامزد کردم و یادم است که با پدرم درباره مهریه صحبت کردم، خیلی جالب بود که پدر سؤال کردند که می‌دانید مهریه مادرتان چقدر است گفتم: نه! نمی‌دانم. گفتند: مهریه مادر شما فلان قدر است. در آن زمان مهریه مادر شما بسیار بالا بود ولی تا حالا دیدید که در این مورد در خانه صحبتی کنیم؟ پس مهریه کم‌ارزش‌ترین چیزی است که وجود دارد.

خبر شهادت شهید ستاری را چطور به شما دادند؟

خبر شهادت ایشان غیرمنتظره بود با این که سال‌ها منتظر این خبرها بودیم. ازدواج رسمی‌ نکرده بودیم و ابتدا خبر شهادت را به همسرم داده بودند. از من پرسیدند که از دفتر پدر آمده‌اند تا من را به آنجا ببرند ‌اشکالی ندارد؟ سؤال کردم، شما فکر نمی‌کنید که اتفاقی برای پدر افتاده باشد؟ همسرم گفتند که فکر نمی‌کنم اگر این طور بود به ما می‌گفتند.

از طرفی به مادر هم گفته بودند که پدر در راه سفر تصادفی داشتند، ایشان الان در بیمارستان هستند، در همین گیر و دار خبر شهادت ایشان را از رادیو شنیدیم. چون کسی نتوانست خبر شهادت را مستقیم به ما بدهد.

ایشان درباره نسل آینده صحبت‌هایی داشته‌اند، شما فرازهایی از صحبت‌های ایشان را برای ما بگویید.

پدر هیچ وقت از رفتن صحبت نمی‌کرد چون به قدری با انرژی مثبت صحبت می‌کردند که اجازه نمی‌دادند که این تفکر در ذهن ما ایجاد شود. اما بیشترین چیزی که از ما انتظار داشتند این بود که انسان‌های صادق و مخلص و سعی کنیم تا جایی که می‌توانیم در خدمت مردم باشیم.

ایشان با مردم بودن را بیشتر می‌پسندیدند. همیشه تاکید داشتند که مطالعه داشته باشیم و از خیلی از موفقیت‌های ما خوشحال می‌شدند. سعی کردیم که جوابگوی انتظارات ایشان باشیم. پدرم طوری برخورد می‌کردند که این موفقیت‌ها کمتر از چیزی است که باید باشد. تنها وظیفه شما همین است.

*سید محمد مشکوهًْ‌الممالک

پس از ناامیدی از عرصه جنگ سخت و انواع توطئه و ترورهای در خلال آن، سیاست‌های ارعاب تهدید، تحریم، تحریم و باز هم تحریم در هاله‌ای از جنس شبیخون فرهنگی و دوباره تحریم، تمدید تحریم و تشدید تحریم به‌عنوان گزینه‌های باقی مانده اعمال گردید.

 نظر به اینکه دهه چهارم پس از انقلاب، دهه تهدیدهای اقتصادی و تحریم‌هایی از جنس اقتصاد، نفت و در یک کلام آنچه مایحتاج مردم است و امضاهای پی‌درپی روسای‌جمهور آمریکا بر تمدید تحریم‌ها و گره زدن برخی مشکلات داخلی به مباحث تحریمی شرایطی خاص را پس از سال‌ها گفتمان و گمانه‌زنی و تقریر و تدوین پای برجام نیز بر کشور به لحاظ اقتصادی حاکم کرده که بخش مهمی از آن معلول نگاه نادرست به داشته‌های خودی و امید بستن به دستان چدنی با روکش مخملین غرب در میدان مذاکرات است، به‌دنبال نمونه‌ای موفق از اقدامات موثر در شرایط تحریمی محض، ما را به مشی مدیریتی شهید والامقام منصور ستاری در یکی از بحرانی‌ترین دوران‌های گذشته بر کشورمان رساند.

مدیریتی که به‌رغم همه تنگناهای اقتصادی و معیشتی و تحریم‌ها در دل جنگ تحمیلی توام با خلاقیت، هم‌افزایی ابداع و نوآوری و منجر به گذر سربلند از بحران گردید.

عملکرد او ناشی از ایمان راستین و اعتماد و حسن‌ظن به وعده‌های الهی بود. شهید ستاری نمادی خستگی‌ناپذیر از مدیریت جهادی بود که نشان داد با نگاه به درون و بهره‌گیری از ظرفیت‌های معطل مانده نیروی انسانی می‌توان خلاء گذشته‌ها را با ابتکار و خلاقیت جایگزین نمود.

او در مدت کمتر از ۸ سال در نیروی هوایی نهضت قطعه‌سازی را به ثمره شیرین ساخت هواپیماهای آموزشی و شکاری رسانید. پایه‌گذاری اساسی در حیطه‌های آموزشی، رزمی، حفظ سرمایه‌های نهاجا، بازسازی و توسعه ناوگان نهاجا، راه‌اندازی دانشگاه علوم و فنون هوایی، تقوای روحیه خود باوری و بیشتر از این‌ها تنها در بازه زمانی کمتر از ۸ سال روی داده است.

اخیرا نیز فیلمی با عنوان «منصور» با محوریت بخشی از زندگی و مجاهدت‌های این شهید در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با تحسین‌های بسیاری مواجه شد. به همین بهانه و به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به گفت‌وگو با دوستان و نزدیکان یکی از نوابغ برخاسته از این انقلاب یعنی شهید منصور ستاری پرداختیم.

***

با کمک و همراهی مجید ترابی، روابط عمومی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به سراغ خسرو جهانی سرهنگ بازنشسته ارتش و از فرماندهان پدافند موشک زمین به هوا هاگ در دوران دفاع مقدس رفتیم تا از شهید ستاری برایمان بگوید:

جناب سرهنگ شما یکی از کسانی بودید که در عملیات والفجرهشت و در عملیات‌های مختلف در سایت‌ هاگ حضور داشتید، از خاطراتی که از شهید ستاری مخصوصا در عملیات والفجر هشت داشتید بفرمایید.

صحبت کردن در مورد امیر ستاری خیلی سخت است. ایشان فردی مبتکر و خلاق، نوآور و حماسه‌آفرین بود. ستاری را از روی علائم و نشان نمی‌شود شناخت. ستاری را باید با ایده‌های مناسبی که در عملیات‌های مختلف دفاع مقدس ارائه داد شناخت. شهید ستاری اخلاق بسیار شایسته‌ای داشت. هرگز خودکامه نبود و بدون مشورت با جمع کارکنان و همراهانش اقدامی نمی‌کرد. در عملیات‌های مختلف حرمت و تکریم خاصی برای کسانی که واقعا صادقانه در خط دفاعی پدافند هوایی کار می‌کردند قائل بود. ایشان درجه‌دار و افسر و سرباز را به یک چشم نگاه می‌کرد و برایش کسی محترم بود که هم از نظر بضاعت دینی و هم از نظر کار عملیاتی، بتواند اقدامات و تمهیدات سازمان را پیش ببرد. ایشان کسی بود که هرگز خسته نمی‌شد.

یعنی استراحت و آرامش‌ از دست ایشان کلافه بودند. شهید ستاری دائم در انجام اقدامات آموزشی، عملیاتی، لجستیکی، پشتیبانی و ارتباطات دخالت لازم را داشت؛ چون واقعا صاحب‌نظر و پیشکسوت بود. امکان نداشت مثلا با یک راننده تریلی برود و صحبت بکند و معضلی از نظر فنی از خودروی این شخص برداشت نکند، یا مثلا در سیستم‌های راداری ما یا سیستم‌های لجستیک ما که بهترین نفرات می‌آمدند و کتاب‌ها و دستورالعمل‌های لجستیکی را می‌آوردند، ایشان مسائل را برایشان کاملا می شکافت. خیلی انسان ریسک پذیری بود چون ریسک‌هایی که انجام می داد همراه با معلومات و دانش بود. یعنی در عملیات والفجر هشت که ما بیش از هفتاد فروند از هواپیماهای مختلف پیشرفته عراق و هم پیمان‌های او را سرنگون کردیم، ایشان ریسک بزرگی را انجام داد.

ما قبلا به صورت کامل از مبدا به مقصد می‌رفتیم و سایت‌هایمان را گسترش می‌دادیم؛ یعنی بسیار حجیم و طولانی و نیازی به نفرات بیشتر و کامیون و تریلی بیشتری داشت. عملیات والفجر هشت بسیار گسترده و پیچیده بود و یکی از طولانی‌ترین عملیات‌های دفاع مقدس بود و حدودا ۷۸ روز به طول انجامید. ایشان درآغاز این عملیات دستور دادند که ما دستگاه‌های شناسایی و همچنین رادارهای قدیمی را خارج و رادارهای مادر را جایگزین کنیم.

سمت و ارتفاع هواپیماهای مهاجم رو می‌گرفتند و در اختیار ما قرار می‌دادند، این کار باعث شد که اولا تعداد نفرات در خط ما کمتر شود و آسیب کمتری ببینند، نیاز به خودروهای ترابری و سنگین کمتری داشته باشیم و از همه مهم‌تر اینکه ما می‌توانستیم با یک حجم کمتری از سیستم‌های موشکی‌ هاگ و سکوهای کمتر پرتابی عملیات را انجام بدهیم. در صورتی که این مناطق قبلاً از نظر دشمن یک هدف حساب می‌شد؛ ولی وقتی فشرده‌تر و کوچک‌تر شد کمتر آسیب‌پذیر شد و این یکی از اقدامات مهمی بود که شهید ستاری در عملیات والفجر هشت انجام داد.

اگر خاطره‌ای از رفتار ایشان با پرسنل دارید بفرمایید.

یک روز بعد از عملیات والفجر هشت تعدادی از سربازها را به مرخصی فرستادیم، بعد از ساعتی دیدم که شهید ستاری که آنها را سر راهش دیده بود، با ماشین خودش برشان گردانده بود. وقتی علت را جویا شدم گفت: این‌ها عزیزان این ملت هستند، این‌ها امانت هستند، این‌ها به دست ما سپرده شدند، اینها آمده‌اند از ناموس ما دفاع ‌کنند.باید این‌ها را به سلامت به محل زادگاه یا پیش پدر و مادرشان برگردانیم. شما از این‌ها پرسیدید که آیا پول دارند یا نه؟ شما وجهی توی جیب این‌ها گذاشتی؟

 من گفتم: نه این کار را نکردم. گفت: از این‌ها پرسیدی که چقدر پول دارند که کرایه ماشین بدهند؟ یا توی راه بخواهند یک غذایی بخورند؟ گفتم: نه من در این فکر نبودم. گفت: باید به فکر همه باشید. شما نگاه نکن که افسر هستید و همیشه پول توی جیبت هست و هر موقع دلت بخواهد می‌توانی بروی و برگردی. این‌ها همه مثل بچه‌های تو، اگر فرمانده فرزند خودت این برخورد را بکند چکار می‌کنی؟ من همانجا سرم را انداختم پایین، گفت: من هماهنگ می‌کنم هر سربازی که مرخصی می‌رود هر مقدار پول که شما تشخیص دادید حتی اگر متاهل بود بیشتر، بگیرید و در اختیار سرباز قرار بدید و سرباز بدون پول از سایت خارج نشود. از آن به بعد هم کار ما همین بود که وقتی سربازها خواستند بروند بررسی کنیم که کدامیک متاهلند، کجا می‌روند و آیا مسیر اینها دور هست یا نه و یک وجهی را می‌گرفتیم و به این سربازها می‌دادیم.

خصوصیت اخلاقی بارز شهید ستاری را چه می‌دانید؟

 خصوصیات اخلاقی ایشان را در بُعد تخصصی خیلی بالا می دانم. ایشان علاوه‌بر تخصص رادار در سامانه‌های موشکی در مورد سیستم‌های شناسایی هم مطالعه و تخصص داشتند. من هرگز  ایشان را بدون کتاب و نشریه ندیدم. ایشان نشریات سیستم‌های مختلف ما را حتی سیستم‌های (IFFS) که از سیستم‌های شناسایی بود و از رده خارج کرده بودیم مطالعه می‌کردند. ایشان در زبان انگلیسی خیلی خبره بودند و از طرفی با توجه به اینکه ما در آمریکا دوره دیده بودیم و آموزش‌هایمان در ایران بازنگری شده بود، خیلی جاها به معضل برخورد می‌کردیم که وقتی خدمت جناب سرهنگ ستاری می رسیدیم و می‌گفتیم که آقا اینجا برایمان گنگ هست و این مطلب را درست نمی‌فهمیم، با روی خوش، مطالب را برایمان باز می‌کردند.

***

در ادامه امیر سرتیپ خلبان حیدر صفری؛ جانشین فرمانده نیروی هوایی در دهه ۶۰ و مسئول پروژه هواپیماسازی اوج نیروی هوایی ارتش از شهید ستاری گفت، از نبوغ و تخصص بالا و فرماندهی بی‌نظیر او در ارتش گفت. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانیم:

لطفا درباره‌ نحوه آشنایی‌تان با شهید ستاری و چگونگی شکل‌گیری و عملکرد مجتمع اوج توضیحاتی بیان بفرمایید.

شهید سرلشکر منصور ستاری یکی از شجاعان و دلاورمردان پاک باخته در خط امامت و ولایت بود که در مقطعی از تقاطع حساس دوران دفاع مقدس و جنگی که استکبار جهانی بر علیه انقلاب اسلامی ناب ایران که الگوی رهایی‌بخش برای مسلمانان و مستضعفین عالم است بر پا کرده بودند قرعه فال برای راهبری نیروی هوایی الهی به نام این شخصیت اهل علم و عمل و ولایت‌مدار زده شد.

شهید ستاری مدیری مردمی و برخوردار از دیدگاهی راهبردی بود. در دوران تصدی فرماندهی نیروی هوایی در تمامی عرصه‌های کارزار و فعالیت‌ها و سازندگی‌های نیروی حضوری ملموس و راهگشا داشت.

از برکات دوران فرماندهی او بود که نیروی هوایی در عرصه خودکفایی تسلیحاتی و اثرگذار در تقویت بنیه دفاعی و پشتیبانی از دفاع مقدس دستخوش تحول بی‌سابقه گردید.

او در عین کلی‌نگری از دقت و ورود به جزئیات تلاش‌ها در نیروی هوایی غافل نبود و ابائی نداشت که در کنار یک متخصص بنشیند و به او در کارش کمک کند.

بر امور عملیات پروازی و پدافندی و تحقیقات علمی کاربردی و امور فنی و تعمیر و نگهداری ‌اشراف داشت در عین حالیکه از امور رفاهی کارکنان و خانواده‌های آنها و خانواده شهداء غافل نبود.

ولایتمداری شهید ستاری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ ارتباط شهید ستاری با رهبر معظم انقلاب در چه سطحی بود؟

اینجانب فرمانده و مدیر و مدبری همانند شهید ستاری در نیروی هوایی سراغ ندارم، در حالی‌که جنگ در اوج خود باعث فرسودگی تجهیزات نیروی هوایی شده بود، با مظلومیت، نیروی هوایی را اداره و متحول کرد، و آنچه او را در این کارزار دلگرم و با انگیزه نگه می‌داشت، حمایت‌های معنوی مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای بود.

یکی از مصادیق بارز این ادعا این است که در اسفند سال ۱۳۶۹ که شهید ستاری فعالیت‌ها و دستاوردهای پروژه هواپیماسازی اوج ۱۱۰ را به عرض حضرت آقا رسانید و آقا اوامر واگذاری اعتبار مالی برای پروژه را صادر فرمودند، و شهید ستاری بر اساس تجربه‌ای که از مشکلات در راه تامین و دریافت بودجه داشت، فرمودند: من می‌دانم که نیاز ما را مرتفع نخواهند کرد و لکن موافقت حضرت آقا برای ما از هر چیز دیگری مهم‌تر است.

فکر می‌کنید علت این سطح از تعهد شهید ستاری چه بود؟

شهید ستاری در خانواده‌ای فرهنگی و اهل علم و دانش‌پرور متولد و رشد یافته بود، علاوه‌بر برخورداری از اندوخته‌های دوران تحصیلی و دانشگاهی و تخصص پدافند هوایی و تسلط بر زبان خارجی، نویسنده و هنرمندی چیره دست بودند و آثار مکتوب و صنایع دستی به یادگار مانده از او در نیروی هوایی باقی است.

در ساخت فیلم سینمایی جنگ نفتکش‌ها در بخش مربوط به نیروی هوایی که تامین امنیت خلیج‌فارس و پوشش هوایی ناوگان نفتی شرکت نفت را به‌عهده داشت و در کلیدخوردن فیلم سینمایی حمله به اچ ۳ نقش داشت. نقش شهید ستاری در طراحی و رسمیت بخشیدن در لباس فرم نیروی هوایی را نمی‌توان فراموش کرد.

او از هر امکان و فرصتی جهت رسیدگی و قدردانی از کارکنان و خانواده شهدا نیروی هوایی استفاده می‌کرد، و در اعتلای نیروی هوایی و تامین امنیت و آسایش روحی و معیشتی خانواده نیروی هوایی شب و روز نمی‌شناخت.

از نحوه آشنایی‌تان با شهید ستاری بگویید.

مدت کوتاهی بعد که شهید ستاری به فرماندهی نیروی هوایی منصوب شده بودند و چند روزی بیشتر از آغاز مسئولیت فرماندهی ایشان نگذشته بود که سرزده وارد صنایع هواپیمایی ایران شدند و افتخار اولین ملاقات حضوری با ایشان در صها نصیب بنده گردید. مرحوم مهندس سیدمرتضی ثنائی نیز در کنار ما بود.

شهید ستاری که شروع به صحبت کردند، او با پیشنهاد غیر منتظره خود در واقع من و شهید ثنائی را شگفت‌زده و در عین حال مشعوف و به هیجان آورد.

اواخر سال ۱۳۶۳ که عهده‌دار مدیریت عاملی صنایع هواپیمایی ایران شدم صرف نظر از تلاش جهت رفع مسائل و مشکلات و نارسائی‌های صنعت و ثمربخش بودن آن یکی از عمده‌ترین دغدغه‌های خاطر بنده تامین نیازهای نیروی هوایی به جت آموزشی پیشرفته و اضافه نمودن ابعاد هواپیماسازی به صنعت هوایی، که ماموریت و تعهد اصلی آن صرفا با آماد هواپیما و موتور بود و هیچ‌گونه تجربه‌ای در هواپیماسازی و ساخت قطعات هواپیما نداشت.

برای شروع کار فقط می‌بایست هماهنگی با نیروی هوایی را انجام می‌دادم و از آنجایی که آغاز چنین کاری در واقع آغاز کار بی‌سابقه ساخت هواپیما بود و در باور بسیاری از مسئولین ذی‌ربط وقت نمی‌گنجید با پاسخ مثبتی از آنها مواجه نگردیدم وچاره‌ای نداشتم جز اینکه منتظر فرصت برای جلب موافقت هیئت‌رئیسه نهاجا بمانم، لذا از آنجا که نیت خیر و کار جهادی و تبدیل تحریم‌های استکبار جهانی به فرصت و در راستای اهداف انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود وعده الهی در آیه شریفه الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا تخلف ناپذیر است و راهگشا است. خداوند متعال شهید ستاری را برای رفع بن‌بست و حل مشکل وسیله قرار داد.

این‌گونه بود که ورود سرزده شهید ستاری به صنایع هواپیمایی و ورود بدون مقدمه در صحبتش به مسئله‌ای که بی‌صبرانه منتظر شنیدنش بودیم و کلید فتح باب پروژه هواپیماسازی بود. از این روی اولین درخواست از ایشان که توسط مهندس ثنائی عنوان گردید، ارسال یک فروند هواپیمای نمونه از نیروی هوایی به صنایع هوایی جهت انجام مهندسی معکوس و الگوبرداری و تبدیل آن به هواپیمای دوکابینه بود، که شهید ستاری موافقت کرد و فردای همان روز هواپیمای نمونه را در اختیار ما قرارداد، با این وجود و علی‌رغم انجام موفقیت‌آمیز بخشی از کار این پروژه به علت کج‌فهمی‌ها و دخالت‌های بازدارنده و خودخواهی و تصمیمات نامعقول مسئولین وقت ادامه کار در صنایع هوایی را رها کردم و به نیروی هوایی و ملاقات با شهید ستاری رفتم واز آنجایی که بنده و شهید ستاری از برخی خصوصیات‌ فردی و علایق و استعدادهای خدادادی مشابه برخوردار بودیم و خداوند متعال ارتباطی قلبی و روحی بین ما برقرار کرده بود، علت رها کردن صنایع هوایی و مراجعه به ایشان را گفتم بدون هرگونه سؤال و تاملی حرکت بنده را تایید کردند وفرمودند خوب کاری کردی و پیشنهاد مرا برای ادامه کار هواپیماسازی در خود نیروی هوایی با اشتیاق پذیرفتند.

با انتخاب سایت اجرای پروژه که سوله‌ای دوقلو بزرگ متروکه در منطقه غرب فرودگاه مهرآباد بود و قبلا برای انبار تدارکات پروژه آواکس ساخته شده بود مشکل بزرگی از سرراه برداشته شد. اگرچه سوله راه دسترسی مناسبی نداشت و نیز فاقد هرگونه امکانات از جمله آب و برق و تلفن و سرویس بهداشتی و غیره بود با وجود این صرف وجود سوله‌ای بزرگ باعث صرفه‌جویی در زمان اجرای پروژه شد.

به هر حال با آغاز تلاش‌های همه‌جانبه و شبانه‌روزی از تیرماه سال ۱۳۶۶حداقل امکانات را برای جذب تعدادی از متخصصین مختلف نیروی هوایی و شخصی فراهم آوردیم و آماده شدیم تا هواپیمای نمونه و لوازم و قطعات که برای آن ساخته بودیم از صها به این محل منتقل کنم ولی در تماس‌های تلفنی که با صنایع هوایی گرفتیم یکی دو نفر از مهندسین صها از بنده خواستند که ادامه کار دوکابینه کردن هواپیما را به آنها بسپاریم و قول دادند که کار را انجام دهند.

در شهریور سال۱۳۶۶ با دعوت شهید ستاری از ریاست و اعضای کمیسیون دفاع وقت مجلس شورای اسلامی و برخی مسئولین دیگر، پروژه هواپیماسازی به نام پروژه اوج۱۱۰ نهاجا رسما آغاز گردید.

مختصر اینکه اگر یاری حق تعالی و نیت خیر حضرت امام خمینی(ره) و پشتیبانی‌های معنوی مقام معظم رهبری‌(مدظله‌العالی) در کار نمی‌بود مسلما با وجود همدلی و همفکری و دیدگاه‌های انقلابی و جهادی مشترک بین شهید ستاری و همراهان این طرح عظیم ملی بی‌سابقه و در تاریخ ایران به اجرا در نمی‌آمد و راه به‌ جایی نمی‌بردیم.

از آخرین دیدارتان با شهید بگویید.

شهید بزرگوار ستاری در هر هفته سه روز بازدید از پروژه را داشتند که روز سوم یا پنج‌شنبه بود یا جمعه، چرا که در روزهای جمعه نیز تا ظهر کار و تلاش در پروژه به روال عادی در جریان بود.

روزهای تعطیل پروژه منحصر به تاسوعا و عاشورا و روز اول عید بود.

بازدید سه روز در هفته شهید ستاری از پروژه باعث شده بود که ما هیچ‌گونه بهانه‌ای برای ارجاع مسائل و مشکلات طرح به ستاد نهاجا نداشته باشیم.

با این وصف یک روز قبل از شهادت ایشان که در روز چهارشنبه بود، بنده به‌جای اینکه طبق روال همیشگی از منزل راهی غرب تهران و محل پروژه شوم، بدون فکر و برنامه قبلی به دلم افتاد که به ستاد نیرو و به دیدن ایشان بروم و همین کار را کردم وارد اطاق مسئول دفتر فرماندهی نیرو شهید بهرام شریفی شدم، و روی صندلی نزدیک درب نشستم، شهید شریفی با آوردن یک فنجان نوشیدنی برای من خودش هم کنار بنده ایستاد و مهربانی می‌کرد و در حالی که با من صحبت می‌کرد مرتبا سرش را به سمت ساعت بالای درب و اطاق شهید ستاری می‌گرداند، از او پرسیدم نگران چه هستی که به ساعت نگاه می‌کنی، گفت من نگران شما هستم چون تیمسار ساعت ۹ قرار است به فرماندهی اطلاعات و شناسایی برود و هر لحظه ممکن است از درب دیگر خارج شود.

بنده هم به محض شنیدن این مسئله فوری بلند شدم و وارد راهرو شدم و همزمان شهید ستاری نیز از درب اطاقش به راهرو خارج شده و به محض دیدن بنده گفت سلام تیمسار شما اینجایید و به محافظین گفت ماشین تیمسار صفری را بیاورید، بنده فهمیدم که همراه او باید بروم، از درب ساختمان ستاد که خارج شدیم پشت فرمان پیکان سفید رنگی که جلوی درب بود نشست و به بنده هم گفت بفرمایید سوار شوید. بنده هم سوار شدم و با پیکان به راه افتادیم.

روز بعد که خبر ناگوار سانحه و شهادت ایشان را شنیدم تازه متوجه شدم که آن تصمیم به رفتن بنده به ستاد و ملاقات ایشان در واقع وداع با ایشان بوده که ناخودآگاه انجام داده بودم.

***

اگرچه همگان ستاری را مرد جنگ و جهاد می‌دانند و از رشادت‌ها و ابتکارهای او بسیار شنیده‌اند اما باید گفت که فرماندهی وی بر محیط خانواده نیز چیزی کم از فرماندهی در نیروی هوایی نداشت و باید پای صحبت خانواده او نشست تا هر چه بهتر از موفقیت‌های وی در اصلی‌ترین نهاد جامعه باخبر شد.

 از این شهید ۴ فرزند به نام‌های دکتر سورنا ستاری، معاون علمی ‌و فناوری رئیس‌جمهوری و رئیس بنیاد ملی نخبگان، دکتر شبنم ستاری، پزشک متخصص زنان، دکتر سحر ستاری، دندانپزشک و خانم مهندس ستاری، فوق‌لیسانس مهندسی کامپیوتر از دانشگاه تهران به یادگار مانده است. آنچه در ادامه می‌خوانید، دل‌گفته‌های فرزند ارشد ایشان، دکتر شبنم ستاری است که ما را هرچه بیشتر نسبت به فضای صمیمی ‌و خودمانی شهید آشنا می‌سازد.

با توجه به اینکه فرزند ارشد شهید ستاری هستید، می‌خواهیم از خاطراتتان در مورد این شهید برای ما بگویید.

پدرم نسبت به من نظارت بیشتری داشتند چون فرزند اول ایشان بودم و دوران مدرسه من از پیش از انقلاب و جنگ شروع شد. اما بعد از شروع جنگ این نظارت قطع شد. در آن دوران همیشه منتظر خبر بدی از ایشان بودم. البته خیلی ناگوار است که یک کودک دبستانی هر زمان به این فکر باشد که پدرش را از دست خواهد داد.

از پدر کمتر خبر داشتیم، ایشان هیچ وقت اسرار نظامی ‌را در خانه بازگو نمی‌کرد و تنها خبر عملیات‌ها را از طریق رادیو و تلویزیون متوجه می‌شدیم. عملیات هم که تمام می‌شد منتظر بودیم که یا ایشان به خانه بیایند یا خبری از ایشان بیاورند.

آنچه از پدرم به یاد دارم آن است که با جان و دل و اخلاص به مأموریت می‌رفت و هیچ کار دیگری برایشان اولویت نداشت.

مهم‌ترین خصوصیت پدرتان چه بود؟

پدر من انسان بسیار فعالی بودند و همیشه تصورم بر این است که چطور یک نفر می‌توانست این‌قدر فعال باشد. شاید می‌دانستند که طول عمرشان زیاد نخواهد بود. برای ایشان ۲۴ ساعت، به اندازه ۴۸ ساعت ارزش داشت و استفاده می‌کردند. پدرم در کارهای منزل بسیار کمک می‌کردند، به طوری که تمام کارهای تاسیساتی منزل را انجام می‌دادند، لوله‌کشی، برق‌کشی و نقاشی ساختمان تا کارهای جزیی‌تر حتی کاغذ دیواری خانه‌مان را پدر انجام می‌دادند. موکت کردن منزل و نجاری همه را خودشان انجام می‌دادند.

پدرم تابلو نقاشی هم کشیده‌اند که آخرین تابلو نقاشی ایشان بعد از شروع جنگ تا زمان شهادت نیمه‌کاره باقی‌ماند. شاید هر کدام از این هنرهایی که نام بردم نیاز به کلاس و آموزش داشت ولی ایشان با اعتماد به نفس و بدون گذراندن دوره‌های آموزشی این کارها را انجام می‌دادند، همه این‌ها از خودباوری بالای ایشان نشأت می‌گرفت. همین خصوصیت را در زمان جنگ با شجاعت و رشادت در مدیریت نشان دادند. تا جایی که می‌دانم و شنیده‌ام که خیلی از ابتکارهای ایشان در دانشگاه‌های جنگ تدریس می‌شــود. باید بگویم، آن چیزی که در قالب بسیار بزرگ به عنوان شجاعت می‌شناسیم من در قالب کوچک به عنوان کودک در شخصیت پدرم به عنوان شجاعت می‌دیدم.

در زمان تصدی سمت خود چطور بودند؟

شهید ستاری در تمام سمت‌هایی که بودند امکان تحصیل را برای تمام هم‌رده‌ای‌های خود فراهم می‌کردند. ایشان اعتقاد داشتند که به دانش بسیار بالایی نیاز دارد و باید به دانش روز متکی باشد. خودشان هم در مراحل مختلف کاری دانش به روزی داشتند به‌خصوص آن زمان که اینترنتی در کار نبود و از نظر اطلاعاتی و اقتصادی در تحریم بودیم ولی شهید ستاری اطلاعات به‌روزی داشتند که در مسافرت به کشورهای دیگر همه فرماندهان آنها را به تعجب وامی‌داشت. این دانستن مشروط بر این است که مطالعه بالایی داشته باشد. در دوران تحصیل هر وقت که از خواب بلند می‌شدم تا درس بخوانم می‌دیدم که چراغ اتاق کار پدر روشن است و ایشان مشغول مطالعه هستند.

همیشه به‌دنبال راه‌حل می‌گشتند و هیچ وقت احساس شکست نمی‌کردند و باور داشتند که خواستن توانستن است. خیلی از تحقیقاتی که در زمان فرماندهی ایشان انجام شد برگرفته از دست‌نوشته‌های ایشان است.

پدرم در زمان حضورشان در نیروی هوایی دید چندجانبه‌ای داشتند. به همه چیز توجه می‌کردند. اولین هواپیمایی که در ارتش ساخته شد، در زمان فرماندهی ایشان بود. آن موقع به این باور رسیدیم که در کشور می‌توان هواپیما ساخت. تاریخچه نیروی هوایی در زمان ایشان نوشته و سه فیلم سینمایی در این باره در زمان ایشان ساخته شد و بارها و بارها فیلمنامه را روی میز ایشان می‌دیدم با این همه کار فیلمنامه‌ها را می‌خواندند. با وجود همه این فعالیت‌ها هیچ جا اسم و نام ایشان را نمی‌بینیم چون به دنبال شهرت نبود و تنها آرزویشان این بود که بتواند خدمت کند.

 مسائل رفاهی پرسنل‌شان بسیار برای ایشان مهم بود. فروشگاه‌های رفاهی شمس که مخفف نام ایشان است و بعد از شهادت این نام بر فروشگاه‌ها اطلاق شد. ایشان فکر می‌کردند که با رفاه می‌توانند پرسنل نیروی هوایی را به کار راغب‌تر کرده و تمرکز آنها روی مسائل دیگر نباشد.

خاطره‌ای که از پدر در یاد دارید را بفرمایید.

خاطره‌ای که از ایشان به یاد دارم این بود که در نزدیک زمان شهادت پدرم نامزد کردم و یادم است که با پدرم درباره مهریه صحبت کردم، خیلی جالب بود که پدر سؤال کردند که می‌دانید مهریه مادرتان چقدر است گفتم: نه! نمی‌دانم. گفتند: مهریه مادر شما فلان قدر است. در آن زمان مهریه مادر شما بسیار بالا بود ولی تا حالا دیدید که در این مورد در خانه صحبتی کنیم؟ پس مهریه کم‌ارزش‌ترین چیزی است که وجود دارد.

خبر شهادت شهید ستاری را چطور به شما دادند؟

خبر شهادت ایشان غیرمنتظره بود با این که سال‌ها منتظر این خبرها بودیم. ازدواج رسمی‌ نکرده بودیم و ابتدا خبر شهادت را به همسرم داده بودند. از من پرسیدند که از دفتر پدر آمده‌اند تا من را به آنجا ببرند ‌اشکالی ندارد؟ سؤال کردم، شما فکر نمی‌کنید که اتفاقی برای پدر افتاده باشد؟ همسرم گفتند که فکر نمی‌کنم اگر این طور بود به ما می‌گفتند.

از طرفی به مادر هم گفته بودند که پدر در راه سفر تصادفی داشتند، ایشان الان در بیمارستان هستند، در همین گیر و دار خبر شهادت ایشان را از رادیو شنیدیم. چون کسی نتوانست خبر شهادت را مستقیم به ما بدهد.

ایشان درباره نسل آینده صحبت‌هایی داشته‌اند، شما فرازهایی از صحبت‌های ایشان را برای ما بگویید.

پدر هیچ وقت از رفتن صحبت نمی‌کرد چون به قدری با انرژی مثبت صحبت می‌کردند که اجازه نمی‌دادند که این تفکر در ذهن ما ایجاد شود. اما بیشترین چیزی که از ما انتظار داشتند این بود که انسان‌های صادق و مخلص و سعی کنیم تا جایی که می‌توانیم در خدمت مردم باشیم.

ایشان با مردم بودن را بیشتر می‌پسندیدند. همیشه تاکید داشتند که مطالعه داشته باشیم و از خیلی از موفقیت‌های ما خوشحال می‌شدند. سعی کردیم که جوابگوی انتظارات ایشان باشیم. پدرم طوری برخورد می‌کردند که این موفقیت‌ها کمتر از چیزی است که باید باشد. تنها وظیفه شما همین است.

*سید محمد مشکوهًْ‌الممالک

شهید ستاری نابغه ابتکارات نوین عملیاتی در صنعت هوایی

منبع خبر

شهید ستاری نابغه ابتکارات نوین عملیاتی در صنعت هوایی بیشتر بخوانید »