شهید چمران

لزوم بهره گیری از الگو‌های رفتاری و علمی شهید چمران در کشور

لزوم بهره‌گیری از الگو‌های رفتاری و علمی شهید چمران برای ایجاد تمدن اسلامی


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، وزارت دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح به مناسبت ۳۱ خرداد سالروز شهادت دکتر «مصطفی چمران» نخستین وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران، بیانیه‌ای صادر کرد.

 در متن این بیانیه آمده است:

۳۱ خرداد، یادآور عظمت، اندیشه‌مداری و حماسه‌آفرینی‌های بزرگ مردی از پیروان مکتب امام خمینی (ره) است که در مسیر نورانی انقلاب شکوهمند اسلامی و آرمان‌های والای آن عاشقانه کوشید و پرفروغ درخشید و با عملکرد جهادی خود نمونه‌ای آموزنده از یک انسان الهی برای نسل‌های آتی به نمایش گذاشت.

مطالعه و تفکر در نحوه زندگی شهید دکتر مصطفی چمران و نگاه عمیق و کنجکاوانه به ابعاد و مؤلفه‌های شخصیتی آن دانشمند و عارف بزرگ به‌عنوان اسطوره‌ای از تعهد و تخصص، علم و عمل، بصیرت و پیشرفت که در سنگر‌های علم وجهاد به الگو‌های الهی و معنوی ماندگار تبدیل شده است، سبک سازنده و جاویدی را ارائه می‌نماید که برای همیشه تاریخ سرمشق و راهنمای انسان‌های آزاده، ظلم‌ستیز، نیک‌اندیش و ربانی خواهد بود؛ به گونه‌ای که باور عمیق به معنویت و توکل الهی و همچنین از خودگذشتگی و کارآمدی وی منبعث از علم و تجربه جهاد، نسخه‌های رهگشایی را به سوی کمال و سعادت فراروی انسان خدامحور، حق‌جو و آینده‌نگر قرار می‌دهد.

شهید چمران، مجاهد، معلم برجسته، فرمانده شجاع و انسانی تحول‌گرا و پرهیزگار بود که در دفاع از حق و مبارزه با باطل آرام و قرار نداشت؛ لذا بهره‌گیری از الگو‌های رفتاری، علمی و نقش‌آفرینی‌های تأثیرگذار این استاد شهید در عرصه مقاومت و مقابله با استعمار و استکبار، نیاز دائمی سربازان انقلاب و میهن در مسیر پیشرفت و ایجاد تمدن اسلامی است.

وزارت دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهید والامقام دکتر مصطفی چمران، ادامه راه او را که مسیر جهاد برای پیاده‌سازی دین، مقاومت، عقلانیت و پیشرفت علم و دانش است، رسالت مهم خود می‌داند و با اجرای فرامین حکیمانه مقام عظمای ولایت و فرماندهی معظم کل قوا حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) به‌منظور دستیابی به فناوری‌های پیشرفته نظامی برای اقتدار و بالندگی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، از هیچ تلاش و کوششی دریغ نخواهد کرد و این راه عزت و اقتدار را تا رسیدن به قله‌های افتخار ادامه خواهد داد.

انتهای پیام/ 221

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

لزوم بهره‌گیری از الگو‌های رفتاری و علمی شهید چمران برای ایجاد تمدن اسلامی بیشتر بخوانید »

تعهد و تخصص شهید چمران، چراغ راه آینده

تعهد و تخصص شهید چمران، چراغ راه آینده است


«جواد انصاری» رئیس شورای اسلامی شهر اردبیل در آستانه 31 خرداد، سالروز شهادت شهید دکتر «مصطفی چمران» در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس، در خصوص جنگ تحمیلی اظهار داشت: دفاع مقدس هشت ساله، باعث ظهور و بروز اسطوره‌های راستین و قهرمان‌های واقعی شد و نشان داد که مانند عاشورای حسینی، یک دانشگاه بود.  

وی افزود: از فرمایشات امام راحل و رهبر معظم انقلاب اسلامی به راحتی می‌توان به این حقیقت پی برد که دفاع مقدس یک نعمت عظیم و گنج گران بهایی است که از دل آن گوهرهایی مثل «چمران»، «باکری»، «همت»، «صیاد شیرازی» و «قاسم سلیمانی» بیرون آمدند.

رییس کمیسیون ایثارگران شورای شهر اردبیل عنوان کرد: غرب و کشورهای استکباری همیشه به دنبال قهرمان سازی و قهرمان پروری برای ساختن تاریخی پوشالی برای خود بوده اند تا بتوانند غرور ملی نداشته خود را روز به روز احیا کنند، در حالیکه دفاع مقدس توانست از دل خود صدها و بلکه هزاران قهرمان واقعی برای غرور و افتخار نسل های متمادی در این سرزمین مقدس ارائه کند.

رییس شورای اسلامی شهر اردبیل ضمن گرامی داشت فرارسیدن 31 خرداد، سالروز شهادت شهید دکتر مصطفی چمران، تأکید کرد: در برهه حساس کنونی در کشور و در اوج تحریم های ظالمانه، تعهد و تخصص شهید چمران، به یقین چراغ راه آینده و چاره برون رفت از مشکلات است، چرا که الگویی چون شهید چمران لازم است که با تبیین اعتقاد و اخلاص و کار جهادی او، به معنای واقعی کلمه را برای جامعه به نمایش بگذارد.

انصاری عنوان کرد: سنگری که شهید چمران در دهلاویه در برابر گلوله های دشمن داشت، اکنون ما در جنگ اقتصادی در برابر تحریم ها داریم و بر ما واجب است که خود را میراث دار مردان بزرگی مانند چمران بدانیم و با همان روحیه در برابر هجمه های ناجوان مردانه غرب مقاومت کنیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تعهد و تخصص شهید چمران، چراغ راه آینده است بیشتر بخوانید »

بزرگداشت شهید چمران در تالار بزرگ کشور برگزار می‌شود

بزرگداشت شهید چمران در تالار بزرگ کشور برگزار می‌شود


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، همایش شرح فراق برای بزرگداشت شهید مصطفی چمران و شهدای ستاد جنگ‌های نامنظم ۳۰ خرداد ساعت ۱۷:۳۰ در تالار بزرگ کشور واقع در میدان فاطمی تهران برگزار می‌شود.

انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بزرگداشت شهید چمران در تالار بزرگ کشور برگزار می‌شود بیشتر بخوانید »

توبه‌کنندگان جزو اولین کسانی بودند که به دفاع مقدس پای نهادند

توبه‌کنندگان جزو اولین کسانی بودند که به دفاع مقدس پای نهادند


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: انقلاب اسلامی ایران موجب ایجاد انقلاب اعتقادی در برخی افراد شد و آن‌ها را وارد جبهه حق کرد؛ به‌عبارتی دیگر برخی افرادی که در دوران حکومت پهلوی خطاکار بودند، در جریان انقلاب اسلامی متحول شدند، توبه کردند و به سیل خروشان مریدان امام خمینی (ره) پیوستند و در دوران دفاع مقدس نیز بسیاری از این افراد، جزو اولین افرادی بودند که به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شتافتند و مقابل دشمن تا به دندان مسلح بعثی ایستادند و از این میان، تعدادی نیز به شهادت رسیدند که این شهدا را به‌عنوان «شهدای احرار» می‌نامند.

سردار «قاسم صادقی» یکی از یادگاران دوران هشت سال دفاع مقدس است که از ابتدای جنگ تحمیلی در جبهه‌ها حضور داشته و در گروه «فدائیان اسلام» به فرماندهی شهید سید مجتبی هاشمی، در کنار شهدای احرار جنگیده است. وی چند سالی است که برای زنده نگه داشتن یاد و خاطرات «شهدای احرار»، یادمانی را با عنوان یادمان شهدای «دشت ذوالفقاری» در حوالی شهر آبادان احداث کرده است و خود نیز به روایت‌گری از این شهیدان والامقام برای زائران راهیان‌نور می‌پردازد.

شناخت بیشتر شهدای احرار و این‌که آن‌ها چگونه پای در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل گذاشتند، موجب شد تا خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس به سراغ این یادگار دوران دفاع مقدس برود، تا روایت‌های وی از همرزمان شهیدش را به نگارش دربیاورد.

سردار قاسم صادقی در این گفت‌وگو به یکی از دیدارهای خود با رهبر معظم انقلاب اسلامی اشاره می‌کند و می‌گوید: من یک‌بار که خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی رفته بودم، وقتی می‌خواستم خاطره بگویم، گفتم که من معمولاً از شهدای منفی می‌گویم. ایشان فرمودند که شهدای منفی چه کسانی هستند؟ گفتم شهدایی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برای خود دار و دسته و بساطی داشتند؛ اما وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، متحول شدند؛ لذا آقا فرمودند «این درست است که ما همه شهدا را به میدان بیاوریم و معرفی کنیم و بگوییم که شهدا دست‌یافتنی هستند».

آن چه در ادامه می‌خوانید، بخش نخست ماحصل گفت‌وگوی خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس با سردار قاسم صادقی است.

دفاع‌پرس: شهدای دشت ذوالفقاری چه کسانی بودند؟

بخشی از شهدای «دشت ذوالفقاری» از «شهدای احرار» بودند؛ یعنی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی خطاکار بودند؛ ولی با نهضت امام خمینی (ره) متحول شدند و توبه کردند. قرآن کریم درباره کسانی که خطاکار هستند، می‌گوید که اگر آن‌ها توبه کنند و عمل صالح انجام دهند، ما گناهان آن‌ها را به خوبی تبدیل می‌کنیم [۱]. همچنین خداوند در آیه‌ای دیگر از قرآن می‌گوید که قطعاً خداوند توبه‌کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد [۲]؛ پس خداوند بخشنده و توبه‌پذیر است.

همین توبه‌کنندگان جزو اولین افرادی بودند که به صف انقلاب اسلامی پیوستند و وقتی جنگ تحمیلی آغاز شد نیز همین افراد جزو اولین کسانی بودند که به دفاع مقدس پای نهادند؛ آن‌هم با آلات قتاله‌ای نظیر «گُرز»، «قمه»، «چاقو»، «زنجیر»؛ چراکه «بنی‌صدر» آن‌زمان اعلام کرده بود که به نیرو‌های داوطلب مردمی، سلاح ندهید؛ اما این توبه‌کنندگان نیز مانند همه مردم ایران، ناموس‌دوست، وطن‌دوست بوده و ولایت‌پذیر شده بودند و می‌خواستند از کشور خود دفاع کنند؛ پس یکی از خصوصیات دفاع مقدس این است که توبه‌کنندگان نیز در آن حضور داشتند و مردانه در مقابل دشمن ایستادگی کردند و برخی از آن‌ها به شهادت رسیدند.

دفاع‌پرس: شهدای شاخص احرار چه‌کسانی هستند؟

تعدادی از این شهبدان، «حسن بشرویه» اهل ساری، «شاهرخ ضرغام» اهل تهران و «علی مصطفی قناد» اهل اصفهان هستند؛ این‌ها کسانی بودند که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی اهل نماز، خمس و زکات نبودند؛ بنابراین وقتی می‌خواستند به سپاه بپیوندند، آن‌ها را راه ندادند و این‌گونه شد که یک عده از آن‌ها یا نزد شهید «مصطفی چمران» رفتند، یا نزد شهید «سید مجتبی هاشمی».

دفاع‌پرس: چرا این افراد نزد شهیدان «مصطفی چمران» و «سید مجتبی هاشمی» می‌رفتند؟

چراکه شهید «مصطفی چمران» فراجناحی فکر می‌کرد و این عقیده را داشت که همه افراد می‌توانند وارد عرصه جنگ شوند؛ بنابراین همه این افراد که نباید لزوماً نمازخوان باشند و توبه‌کنندگان و حتی خلافکار‌ها هم ناموس و وطن خود را دوست دارند؛ حالا چه کسی باید آن‌ها را جذب می‌کرد؟

توبه‌کنندگان جزو اولین کسانی بودند که به دفاع مقدس پای نهادند

همچنین، شهید «سید مجتبی هاشمی» هم که به‌اصطلاح یکی از لوطی‌ها و داش‌مشتی‌های متدین تهران بود، وقتی گروه «فدائیان اسلام» را تشکیل داد؛ همه‌جور افراد را جذب کرد؛ از نمازشب‌خوان و متدین گرفته تا بی‌نماز و خطاکار قبل از انقلاب اسلامی؛ لذا این موضوع کم‌کم در جامعه پیچید و خطاکار‌ها و توبه‌کنندگان دیگری هم که می‌خواستند به جبهه بروند نیز یا می‌رفتند نزد شهید چمران یا می‌رفتند نزد شهید هاشمی.

من یک‌بار که خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی رفته بودم، وقتی می‌خواستم خاطره بگویم، گفتم که من معمولاً از شهدای منفی می‌گویم. ایشان فرمودند که شهدای منفی چه کسانی هستند؟ گفتم شهدایی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برای خود دار و دسته و بساطی داشتند؛ اما وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، متحول شدند؛ لذا آقا فرمودند «این درست است که ما همه شهدا را به میدان بیاوریم و معرفی کنیم و بگوییم که شهدا دست‌یافتنی هستند»؛ چراکه همه نوع افراد در جبهه حق وارد می‌شوند.

دفاع‌پرس: به‌عنوان یکی از اعضای گروه «فدائیان اسلام»، بگویید که این گروه چگونه تشکیل شد؟

همان‌طور که گفتم؛ شهید «سید مجتبی هاشمی» شخصیتی داش‌مشتی، لوتی‌مرام داشت؛ اما در عین حال مثبت و متدین بود. وی یکی از مسئولان کمیته انقلاب اسلامی منطقه ۹ تهران حوالی بهارستان بود که به‌عنوان یکی از مناطق بحران‌زا شناخته می‌شد؛ بنابراین مفسدین را شناسایی و دستگیر می‌کردند. وی همچنین در قائله کردستان و عرصه‌های دیگری نیز حضور داشت تا این‌که وقتی جنگ آغاز شد، یک لیست حدود ۱۰۰ نفره تهیه کردند تا به جبهه بروند.

آ‌ن‌زمان مرحوم حجت‌الاسلام «صادق خلخالی» به‌عنوان دادستان، به «سید مجتبی هاشمی» حکم می‌دهد که با این ۱۰۰ نفر به سمت خوزستان برود و به «محمد غرضی» استاندار خوزستان نیز نامه‌ای می‌نویسد و به وی اعلام می‌کند تا او هم این افراد را یاری کند؛ بنابراین این گروه که یک عده از آن‌ها چاقو، قمه و پنجه بوکس به‌همراه داشتند از تهران حرکت می‌کنند و در مدرسه‌ای مستقر می‌شوند که «فدائیان اسلام» نام داشت؛ این‌گونه شد که کم‌کم این اسم بر روی آن‌ها ماند و به‌تدریج ستاد تشکیل داده و توسعه پیدا کردند، تا این‌که به خرمشهر رفتند و نزدیک به ۳۴ روز دفاع کردند که در این مدت، تعدادی از نیرو‌های آن‌ها به شهادت رسیده و از طرفی دیگر هم تعدادی نیز به آن‌ها پیوستند؛ تا جایی که در مقطعی، در هتل «کاروانسرا» آبادان حدود هزار نفر نیرو از همه قشر کارگر، کارمند، دانش‌آموز، دانشجو، طلبه داشتند؛ یکی از این افراد «محمدعلی حبیب‌الله» بود که بعد از ۱۰ سال از آمریکا بازگشته بود و دکترای انفورماتیک داشت؛ حتی نیرو‌های مسلح هم برخی از نیرو‌های خود را به فدائیان اسلام مأمور می‌کردند.

[۱]: آیه ۷۰ سوره فرقان
[۲]: آیه ۲۲۲ سوره بقره

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

توبه‌کنندگان جزو اولین کسانی بودند که به دفاع مقدس پای نهادند بیشتر بخوانید »

داستان مریم؛ خبرنگار جنگ و هم‌سفر فرمانده دستمال سرخ‌ها

داستان مریم؛ خبرنگار جنگ و هم‌سفر فرمانده دستمال سرخ‌ها



مریم کاظم‌زاده، اولین زن خبرنگار دفاع مقدس در تاریخ سوم خردادماه ۱۴۰۱ به دیار باقی شتافت. «مجله مهر» برشی از زندگی او را از زبان خودش روایت کرده‌ است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، مریم کاظم زاده، خبرنگار و عکاس دوران دفاع مقدس و همسر شهید اصغر وصالی در سالروز فتح خرمشهر به وصال همسر شهیدش رسید.

زهرا امیری، کارشناس ارشد مطالعات زنان، روایت‌های مستندی از زندگی مرحومه کاظم‌زاده از زبان خود او را نوشته است.

«همین که قدم به فرودگاه لندن گذاشتم دلم برای خانواده‌ام تنگ شد. اصرارهای پدر و مادرم باعث شده بود برای ادامه تحصیل به انگلستان سفر کنم. حس غریبی داشتم. هم خوشحال بودم هم ناراحت. ناراحتی برای دلتنگی و خوشحالی از بابت داشتن خانواده‌ای که علی رغم داشتن تقیدات مذهبی، روشنفکر بودند و مثل اکثر دختران، مرا اسیر تفکرات جنسیتی و بی احساس نکرده بودند. در زمانی که خیلی از دخترهای هم سن سال من در شیراز، از حق تحصیل محروم بودند، من به اصرار خانواده برای ادامه تحصیل، راهی فرنگ شده بودم.

برای مسلط شدن به زبان انگلیسی، باید دو سال در کلاس‌های آموزش زبان شرکت می‌کردم. بعد از آن در هر رشته‌ای که می‌خواستم می‌توانستم به ادامه تحصیل بپردازم. همان ابتدای ورودم به کالج، به عضویت انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور درآمدم. جمعی گرم و صمیمی متشکل از مسلمان‌های ایرانی و عرب و پاکستانی و هندی و… بودیم. همان جا بود که با مسائل انقلاب آشنایی پیدا کردم. نام امام خمینی برای من آشنا بود و دلیل آن به سال‌های نه چندان دوری باز می‌گشت که دایی ام برای دیدن ایشان به نجف رفته بود. بعد از بازگشت دایی، کل فامیل جمع شده بودند تا از حال و روز امام در تبعید جویا شوند. دایی هم با شور و حرارت درباره دیدارش با امام سخن می‌گفت. چندی بعد از طریق بچه‌های انجمن با خانم دباغ آشنا شدم. او زنی بسیار شجاع و نترس بود و نقش به سزایی در انقلابی شدن من داشت. دو بار همراه خانم دباغ از لندن برای دیدار امام به پاریس رفتم. جهان بینی من بعد از آشنایی با شخصیت حضرت امام، به کلی تغییر کرد و به شدت مجذوب ایشان شده بودم.

دو سال از بودنم در انگلیس گذشته بود وکلاس های زبان به اتمام رسیده بود. من رشته ریاضی را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم اما طولی نکشید که جریانات انقلاب در ایران به اوج خود رسید و امام به ایران برگشتند. من هم دیگر صلاح ندیدم که بیش از این در انگلیس بمانم و ۱۴ بهمن ۵۷ عازم ایران شدم.

روزنامه انقلاب اسلامی تازه تأسیس شده بود و نیاز به عکاس و خبرنگار داشت. من هم به دلیل علاقه‌ای که داشتم، در انگلیس دوره عکاسی دیده بودم. به عنوان عکاس و خبرنگار در این روزنامه مشغول به کار شدم.
تیر ۵۷ در پاوه، غائله ای برپا شد. خیلی دوست داشتم من هم برای تهیه خبر به کردستان بروم. دوبار درخواست دادم اما قبول نکردند، به نظر آنها وضعیت کردستان برای حضور یک خبرنگار زن اصلاً مناسب نبود، من هم دست بردار نبودم. چند بار دیگر هم درخواست دادم تا اینکه بالاخره با سفر من به کردستان موافقت شد.

من خبرنگار پشت میزنشین نیستم

وارد مریوان که شدم غائله پاوه تمام شده بود. همانجا برای اولین بار فرمانده گروه دستمال سرخ‌ها، اصغر وصالی را دیدم. وقتی فهمید خبرنگارم با لحن تندی گفت: چرا الان آمدی؟ برگرد بنشین پشت میزت و دروغ‌هایت را بنویس. شما خبرنگارها همیشه وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد سر و کله تان پیدا می‌شود! خیلی ناراحت شدم، اصلاً توقع چنین برخوردی را نداشتم. به نظر خودم همین که من کردستان را برای تهیه خبر انتخاب کرده بودم به اندازه کافی برای یک زن تصمیم شجاعانه ای بود اما از نظر اصغر وصالی خبرنگار خبرنگار بود و زن و مرد نداشت و باید همه جا حاضر می‌بود. تصمیم گرفتم به او ثابت کنم که من از آن خبرنگارهای پشت میزنشین نیستم. با اجازه شهید چمران و با دستور او با گروه اصغر وصالی همراه شدم.

عملیات سختی بود، دو شبانه روز پیاده روی در دل کوه‌های سر به فلک کشیده کردستان داشتیم، در حالی‌که آب تمام شده بود. به چشمه که رسیدیم, علی رغم اینکه بسیار تشنه بودم، سعی کردم به خودم مسلط باشم. یکی از بچه‌ها لیوان آبی به من تعارف کرد، من هم آب را به نفر دیگری تعارف کردم که این کار ما با اعتراض اصغر وصالی مواجه شد و گفت اینجا جای این کارها نیست، راه بیفتید تا شب نشده باید به پناهگاه برسیم.

در راه، ناگهان همه گروه موضع گرفتند. در کمین دشمن افتاده بودیم. من هم کنار صندوق مهمات رفتم و پناه گرفتم. خشاب‌های بچه‌ها را پر می‌کردم. درگیری که شدید شد عبدالله نوری، کلتی را به من داد تا در صورت لزوم از خودم دفاع کنم. اصلاً حس خوبی به اسلحه نداشتم اما آن را گرفتم. از قبل، نارنجک و گاز اشک آوری را به توصیه شهید چمران در جیبم گذاشته بودم تا اگر جایی در کمین دشمن افتادم، اسیر نشوم. با خودم فکر کرده بودم که وقتی در موقعیتی گیر کردم که احتمال اسارت وجود داشت، اگر توانستم گاز اشک آور را بزنم و فرار کنم و اگر امکان فرار نبود، نارنجک را فعال کنم تا خودم و دشمن با هم کشته شویم.

لحظات پر اضطرابی بود. یکی از بچه‌ها موقع گرفتن خشاب گفت، منصور شهید شد. انگار زمان برایم ایستاد، تا آن موقع پیکر هیچ شهیدی را از نزدیک ندیده بودم، انگار غم سنگینی روی دلم نشست. منصور اوسطی را در همان یکی دو روزی که با گروه همراه بودم، کمابیش شناخته بودم، رزمنده خوش اخلاقی بود. ترسیدم از دیدن پیکرش نتوانم خودم را کنترل کنم و حالم بد شود. آن چند لحظه‌ای که این فکرها از ذهنم عبور می‌کرد انگار هیچ صدایی نمی‌شنیدم. به خودم که آمدم سر و صداها کمتر شده بود. چند نفر دیگر از همراهان ما هم به شهادت رسیده بودند. در نهایت دشمن پا به فرار گذاشت. همه این اتفاق‌ها را با سختی پشت سر گذاشتم و به اصغر وصالی ثابت کردم که من خبرنگار پشت میزنشین نیستم.

شب‌ها داخل ماشین می‌خوابیدم

بعد از آن عملیات به تهران برگشتم و مقاله‌ای تحت عنوان دستمال سرخ‌ها چه کسانی هستند نوشتم؛ اما من دیگر آن آدم سابق نبودم. از جو حاکم بر دفتر روزنامه و منیت های آدم‌های شهر، حالم به هم می‌خورد. دوباره به کردستان برگشتم.
محل اسکانم معمولاً در دفتر ستاد فرماندهی بود. در مریوان در دفتر ستاد اتاقی به من داده بودند که فقط یک تخته در آن بود. من همیشه همراهم کیسه خواب و کوله پشتی داشتم. شب‌ها داخل کیسه خواب می‌خوابیدم. اما شرایط همیشه اینقدر راحت نبود. گاهی باید شب‌ها را در جایی غیر از ستاد می‌گذراندیم. بعضی از فرماندهان یا افراد به دیدن یک زن در پادگان یا منطقه نظامی عادت نداشتند و لازم بود توجیه شوند، حتی گاهی اتاقی برای اسکان من در یک محیط کاملاً مردانه وجود نداشت. من هم در این شرایط، داخل ماشین می‌خوابیدم و در را قفل می‌کردم.

مدام بین تهران و کردستان در رفت و آمد بودم تا این‌که بعد از آرام شدن اوضاع کردستان، یک روز وقتی گروه دستمال سرخ‌ها به تهران برگشته بودند، اصغر وصالی با گفتن جمله “با من ازدواج می‌کنی؟ ” از من خواستگاری کرد. چه می‌توانستم بگویم؟ اواخر شهریور ۵۸ عقد کردیم!

من همچنان در دفتر روزنامه کار می‌کردم و می‌دانستم در مرز درگیری‌هایی بین ایران و عراق هست اما روزی که صدام فرودگاه‌های ما را در ۳۱ شهریور ۵۹ بمباران کرد، جنگ به طور رسمی آغاز شد. همان روز همراه اصغر به سمت جبهه غرب حرکت کردیم. با او تا خط مقدم رفتم. اصغر و گروهش دشمن را در سرپل ذهاب متوقف کردند و کمکم عقب زدند. من همراه دکتر کیهانی و ۳ نفر دیگر در درمانگاه شهید نجمی سرپل ذهاب ساکن شده بودیم. درمانگاهی که دکتر کیهانی و همسرش آقای تهرانی آن را برای رسیدگی به مجروحین راه اندازی کرده بودند تا در نزدیک ترین فاصله از خط مقدم جلوی خونریزی آنها را بگیرند تا مجروحین از شدت خونریزی به شهادت نرسند. هر از چند گاهی همراه اصغر برای عکاسی به خط مقدم می‌رفتم. یک‌بار یکی از رزمنده‌ها از دیدن من آنجا متعجب و تا حدی هم عصبانی شده بود، از دور با اشاره دست گفت: اینجا چه کار می‌کنی؟ من هم گفتم خودت چه کار می‌کنی؟ اسلحه اش را بالا برد و گفت: می‌جنگم! من هم دوربینم را بالا بردم و گفتم من هم عکس می‌گیرم!

به سادگی اوایل جنگ نبود

۲۸ آبان روز عاشورا بود. حال خوبی نداشتم، نفسم سنگین شده بود. غروب بود که خبر مجروح شدن اصغر را آوردند. خودم را به بیمارستان اسلام آباد رساندم. تیر به سرش اصابت کرده بود. لحظات آخر کنارش بودم که چشم‌هایش را بست، من هم چشم‌هایم را بستم و به صاحب آن روز سپردمش. بعد شهادت اصغر چند روزی را تهران بودم اما خیلی زود کوله ام را بستم و به سمت منطقه حرکت کردم. برای مدتی خبرنگاری را کنار گذاشتم چون دیگر مواضع روزنامه انقلاب اسلامی را قبول نداشتم. در آن مدت یا به دکتر کیهانی در درمانگاه کمک می‌کردم یا اینکه برای عکاسی همراه ابوشریف فرمانده سپاه به مناطق مختلف جبهه می‌رفتم. بعد از آن وارد تحریریه کیهان شدم.

سال ۶۲ بود که به توصیه یکی از دوستان، مدتی را برای ادامه تحصیل به هندوستان رفتم؛ اما با آن اوضاع ایران اصلاً نتوانستم تحمل کنم و زود برگشتم. این بار در مجله زن روز مشغول به کار شدم و تا آخر جنگ بهانه‌های مختلف برای خبرنگاری یا تهیه گزارش به جبهه جنوب می‌رفتم. هر چند دیگر حضور در جبهه برای من به عنوان یک زن به سادگی اوایل جنگ نبود اما هیچکس نمی‌توانست حریف من بشود.»

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

داستان مریم؛ خبرنگار جنگ و هم‌سفر فرمانده دستمال سرخ‌ها بیشتر بخوانید »