شهید چمران

وزارت دفاع ادامه راه شهید چمران را رسالت دائمی خود می‌داند

وزارت دفاع ادامه راه شهید چمران را رسالت دائمی خود می‌داند


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با صدور بیانیه‌ای، ضمن گرامی‌داشت سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران، تفکر و سلوک این شهید والامقام به‌عنوان انسانی متعهد و متخصص را نمونه‌ای راه‌گشا برای تمام کسانی دانست که آزادگی و آزاد اندیشی، مشی و منش دائمی آن‌هاست.

متن بیانیه وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح به شرح زیر است:

مِنَ المُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا

۳۱ خرداد سالروز آسمانی شدن مجاهد دانشمندی است که در مکتب خمینی کبیر (ره) بالید و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. فرمانده‌ای خستگی‌ناپذیر که رفاه و آسایش ظاهری و زرق و برق ساختگی دنیای غرب را رها کرد و دفاع از مظلومان و مستضعفان عالم به ویژه مردم مظلوم لبنان و فلسطین را وجهه همت بلند خویش قرار داد و گام در مسیر خطیر مبارزه با استکبار نهاد و در راه پیشرفت و شکوه انقلاب اسلامی تلاشی وصف‌ناپذیر نمود.

بی‌تردید تفکر و سلوک شهید دکتر مصطفی چمران به‌عنوان انسانی متعهد و متخصص می‌تواند نمونه‌ای راه‌گشا برای تمام کسانی باشد که آزادگی و آزاد اندیشی، مشی و منش دائمی ایشان است، بینش ژرف و آینده‌نگری توام با علم و دانش روز و نیز تقوای مثال‌زدنی او که به مثابه عارفی ربانی در کلام و رفتار وی متجلی است، باعث شد تا شهید دکتر چمران از هر حیث از سایر همرزمان خود متمایز شود، این برجستگی را می‌توان با نگاهی اجمالی به کارنامه درخشان او در تصدی مسئولیت وزارت دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی ایران به وضوح مشاهده نمود، این دوره به ظاهر کوتاه، مشحون از مسئولیت‌پذیری، ولایت‌مداری و سرشار از بارقه‌های نبوغ و اندیشه‌های نوینی بود که از تجربه عملی و علمی وی در محور مبارزه نشأت می‌گرفت.

وزارت دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح ضمن گرامی‌داشت یاد و خاطره این دانشمند برجسته و تحول‌گرا، فرمانده شجاع و مجاهد خستگی‌ناپذیر شهید دکتر مصطفی چمران، ادامه راهی را که ایشان در پیش گرفته بود را رسالت دائمی خود می‌داند و با اجرای فرامین حکیمانه مقام معظم رهبری و فرماندهی معزز کل قوا حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) به‌منظور دست‌یابی به فناوری‌های پیشرفته نظامی جهت صلابت و اقتدار هر چه بیشتر و امنیت روز افزون نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در تمامی عرصه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، از هیچ کوششی فروگذار نخواهد کرد و با تلاش بی‌وقفه رزمندگان، متخصصان و دانشمندان خود، این مسیر نورانی و برحق را تا رسیدن به قله‌های بلند افتخار ادامه خواهد داد و به خوبی واقف است که پیروزی‌های حاصله در جبهه‌های حق علیه باطل ثمره مجاهدت و ایثار بزرگ مردانی چون شهید دکتر مصطفی چمران است.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

وزارت دفاع ادامه راه شهید چمران را رسالت دائمی خود می‌داند بیشتر بخوانید »

«دیدار در سوسنگرد»

«دیدار در سوسنگرد»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اردبیل، کتاب «دیدار در سوسنگرد» نگاهی بر نقش رزمندگان اردبیل در نبرد سوسنگرد است که به نویسندگی «سید سعید اطهر نیاری» توسط انتشارات «خط هشت»» در هزار نسخه با حمایت مالی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان اردبیل به چاپ رسیده است.

آنچه در این کتاب نگاشته شده است خاطرات فرماندهان، رزمندگان و شهدای استان اردبیل در سوسنگرد است که در روز‌های ابتدایی جنگ با حضور در منطقه، با دلیری از خاک پاک میهن دفاع کردند و در جای جای منطقه و به ویژه مناطق حساس خرمشهر، بستان، سوسنگرد و… کام بعثیان کوردل را تلخ نمودند و با عملیات‌های غرورآفرین بر سیطره دشمن که با هدف براندازی نظام و با فکر و وسوسه واهی حکومت بر ایران قسمت عظیمی از استان خوزستان را تحت تسلط خود گرفته بودند؛ تاختند و با غیرت اسلامی همه آنها را از بین بردند.

در بخشی از کتاب آمده است:

در منطقه کوت عبدالله بودیم. خبر آوردندکه سوسنگرد به محاصره نیرو‌های عراقی درآمده است. دستور دادند خودمان را به آنجا برسانیم و از سقوط شهر جلوگیری کنیم. به سوسنگرد که رسیدیم، با خرابی‌ها و ویرانی‌های بسیار مواجه شدیم. اکثر بچه‌های اردبیل باهم بودیم. داخل سوسنگرد پیرمردی را دیدیم، خودمان را به او رساندیم. او ابتدا با دیدن ما به وحشت افتاد؛ مضطرب و نگران خودش را عقب کشید و از ما فاصله گرفت. وقتی فهمید ایرانی هستیم شروع کرد به ناله و گریه، بر سر و صورت خود می‌زدو با صدای بلند گریه میکرد. کمی آرامش کردیم و علت کار را پرسیدیم. هر چه اصرار کردیم چیزی نگفت. زمان که گذشت و به ما اعتماد کرد به حرف آمد. از تجاوز نیرو‌های عراقی در شهر سوسنگرد گفت و از جنایاتی که انجام داده بودند حرف زد. عراقی‌ها در داخل شهر بودند و وحشیانه به مردم بی دفاع سوسنگرد می‌تاختند. پیرمرد را از شهر خارج و مشغول نبرد شدیم.

در جاده سوسنگرد-هویزه درگیری شدیدی بین ما و عراقی‌ها رخ داد. ژ-۳ دستم بود. یکی از نیرو‌های عراقی را که جلوتر از بقیه حرکت می‌کرد زدم و با سرنیزه شکمش را دریدم. حرف‌ها و گریه‌های پیرمرد جلوی چشمم بود، انگار تلافی همه جنایت‌های عراقی‌ها را از آن سرباز عراقی می‌گرفتم. دست‌ها و لباس هایم پر از خون شده بود وقتی دکتر چمران مرا در آن حال دید گفت: سریع برو بهداری و آمپول کزاز بزن و برگرد. قبول نکردم. به راننده اش دستور داد که مرا به بهداری ببرد و برگرداند. قبول کردم و سوار جیپ دکنر شدم. راننده مرا به بیمارستان صحرایی دب حردان رساند. آن آمپول را تزریق کردند و بلافاصله به خط برگشتم. تا نزدیکی‌های صبح، درگیر بودیم. خبری از دکتر نبود. دم دما صبح دکتر را با میرجعفر دیدم.

به محض دیدن دکتر چمران گفتم:فرمانده که به خط مقدم نمی‌آید! از پشت خط با بی سیم دستور می‌دهد و نیرو‌ها را مدیریت می‌کند. خندید و گفت:من که فرمانده نیستم. برادر، دوست و همرزم شما هستم. شیفته دکتر شده بودم و از این که در کنار او دفاع می‌کردم به خودم می‌بالیدم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«دیدار در سوسنگرد» بیشتر بخوانید »

شهید چمران پرورش یافته مکتب امام خمینی وپایه گذار تفکر مقاومت است

شهید چمران پرورش‌یافته مکتب امام خمینی و پایه‌گذار تفکر مقاومت است


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، آیت‌الله «علی سعیدی شاهرودی» رییس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی کل قوا شامگاه چهارشنبه در آئین گرامی‌داشت سالگرد شهید چمران در ساوه اظهار داشت: حضور فعالانه نیرو‌های مقاومت در منطقه به‌ویژه کشور‌هایی همچون لبنان و فلسطین علیه رژیم صهیونیستی و استکبار نتیجه اندیشه و تفکر شهید چمران است.
 
آیت‌الله سعیدی افزود: هر انقلابی برای پایداری باید پنج مرحله شامل بسترسازی، پیروزی، استقرار، استکمال و استمرار را سپری کند که طی این مسیر برای نهضت‌های مختلف نیازمند حضور فعال نیرو‌های آن است.
 
رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرمانده کل قوا اضافه کرد: نهضت روح الله نیز که هم‌اکنون در مرحله استمرار با رهبری داهیانه رهبر معظم انقلاب مسیر رو به جلو خود را طی می‌کند برای رسیدن به این مرحله در کنار هدایت‌های امام راحل و رهبر معظم انقلاب شاهد حضور نیرو‌های مخلصی همچون شهید چمران بوده است.
 
وی شاهرودی با بیان اینکه شهید چمران چهره‌ای کمتر شناخته شده است، افزود: این شهید در دوران قبل از انقلاب نقش بسزایی در بسترسازی انقلاب در داخل ایران داشت و با حضور در مصر و لبنان توانست این نهضت را به نقاط مختلف دنیا معرفی کند.
 
آیت‌الله سعیدی یادآور شد: اقتدار منطقه‌ای از دستاورد‌های نظام جمهوری اسلامی در زمان حاضر است که پایه گذاری آن به دست چمران با حضور او در کشور‌های مختلف برای مقابله با استکبار صورت گرفته است.
 
انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید چمران پرورش‌یافته مکتب امام خمینی و پایه‌گذار تفکر مقاومت است بیشتر بخوانید »

روایت لحظه شهادت مردی آسمانی با سلاح تاشو و محاسن پرپشت

روایتی از لحظه شهادت «چمران»


گروه استان‌های دفاع‌پرس – ابوالفضل بمانی؛ ‌«مصطفی چمران» وزیر دفاع، نماینده امام خمینی (ره) در شورای عالی دفاع و فرمانده ستاد جنگ‌های نامنظم بود که در دهلاویه به شهادت رسید.

مجید گلفشان از جانبازان دوران دفاع مقدس است که خاطره لحظه شهادت ‌چمران را در آخرین روز خرداد سال ۱۳۶۰ در مسیر دهلاویه به سوسنگرد به خوبی بیاد دارد.

وی متولد هفتم آذرماه سال ۱۳۳۸ و از معلمان بازنشسته قم است و در طول سال‌های دفاع مقدس پنج بار به جبهه اعزام و در دهلاویه و کرخه به درجه جانبازی نائل شده است.

یکی از خاطرات این معلم رزمنده و جانباز، دیدار با شهید چمران لحظاتی قبل از شهادت آن شهید بزرگوار است. به بهانه ایام سالگرد شهید مصطفی چمران با وی به گفتگو می‌نشینیم.

دفاع پرس: در‌باره نخستین اعزامتان به جبهه بفرمایید.

بنده ابتدا معلم یکی از روستا‌های شهر خمین بودم. خرداد ماه سال ۶۰ بعد از برگزاری امتحانات و اعلام نتایج، به قم برگشتم. اوایل جنگ بود و آتش تهاجمات دشمن روز بروز شعله ور می‌شد. این بود که با سه نفر از دوستانم برای انجام مقدمات اعزام، به تهران رفتیم و در ستاد جنگ‏های نا منظم ثبت نام کردیم و فردای همان روز راهی اهواز و سپس سوسنگرد شدیم.

دفاع پرس: در چه مناطقی از جبهه مستقر شدید؟

چند ساعتی که در سوسنگرد توقف داشتیم، برای نخستین بار خرابی‏های فراوان جنگ را در آنجا دیدیم. سپس به سمت روستای دهلاویه حرکت کردیم. به جایی رسیدیم که جاده‏ آسفالت توسّط یک خاکریز قطع شده بود. کنار جاده یک جیپ فرماندهی قرار داشت که بر اثر اصابت ترکش سوراخ سوراخ شده بود. جیپ متعلق به شهید ایرج رستمی فرمانده منطقه بود که شب قبل از ورود ما به شهادت رسیده بود. سمت راست جاده‏ آسفالته در امتداد خاکریز حرکت کردیم. بعد از طی طول ۲۰۰ متر به سمت چپ برگشتیم. آن جا خظ مقدم ما با نیرو‌های دشمن بعثی بود. پشت خاکریزی مستقر شده بودیم که در کنار آن یک کانال قرار داشت. سنگر‌های ما حفره‌های کوچک و بدون سقف بودند. خمپاره‌‏‏‏‏های عراقی مرتّب در اطراف ما به زمین می‌خورد.

دفاع پرس: با آب و هوای آن منطقه در آخرین روز‌های بهار سازگاری پیدا کردید؟

اواخر خرداد ‌بود گرمای شدید روز و هجوم پشه‏ها در شب، امان بچه‏ها را بریده بود. عراقی‏ها در داخل روستای دهلاویه بودند و ما خارج روستا. خط پدافندی سختی بود. بدون کمترین وسایل و تجهیزات در مقابل دشمن تا دندان مسلح قرار داشتیم. اما ایمان و اخلاص بچه‏ها باعث شده بود با تمام سختی‌هایی که در منطقه وجود داشت از جمله گرمای هوا، محکم و استوار بایستیم.

دفاع پرس: چگونه موفق به دیدار با شهید چمران شدید؟

در یکی از روز‌های استقرارمان در دهلاویه متوجه شدم که می‌گفتند: «دکتر چمران آمده!». من در آخرین سنگر بودم. بعد از سنگر انفرادی من میدان مین قرار داشت. می‏خواستم از سنگر خارج شوم که دکتر را مقابل خود دیدم. چند نفر همراه ایشان بودند. یکی از آن‏ها لباس ارتش بر تن داشت. با دکتر چمران دیده بوسی کردم. ایشان به من خسته نباشید گفتند و چند سؤال در مورد وضعیت منطقه پرسیدند و من هم پاسخ دادم.

دفاع پرس: از لحظه شهادت شهید چمران چه خاطره‌ای به یاد دارید؟

شهید چمران پس از آن احوالپرسی و گفت و شنود کوتاه با بنده، به مسیر خود ادامه دادند و کمی آن طرف‌تر با دوربین مشغول کنترل منطقه شدند. در این هنگام خمپاره‌ای در پشت خاکریز فرود آمد، اما آسیبی به کسی نرسید. لحظاتی بعد خمپاره‏ ۶۰ دیگری در بین دکتر و همراهانشان منفجر شد. بلافاصله خودم را به دکتر رساندم. بیهوش شده بودند. ترکش به سرو سینه شان اصابت کرده بود. آن نیروی ارتشی همراه دکتر به شهادت رسیده بود و یک نفر دیگر نیز از ناحیه‏ بازو به شدت مجروح شده بود.

دفاع پرس: پس از این حادثه چه اقدامی انجام دادید و چه احساسی داشتید؟

بعد از انفجار، شهید چمران را با برانکارد به آمبولانس رساندیم. آمبولانس به سرعت دور شد تا در سوسنگرد اقدامات اولیه را انجام دهد و به بیمارستان اهواز برود. به سنگر خودم برگشتم. کسی حال حرف زدن نداشت. بغض راه گلویم را بسته بود. همه در حال دعا و مناجات برای سلامتی دکتر چمران بودیم، ولی ظاهرا دکتر در طول مسیر به شهادت رسیده بود. وضعیت شهید چمران به سرعت در منطقه پیچید. آن شب تا صبح خوابم نبرد. در سنگر دراز کشیدم. به ستاره‌‏‏‏‏های بیشمار آسمان دهلاویه چشم دوختم و به مرور خاطره‏ اولین و آخرین دیدارم با شهید چمران پرداختم. بعد از گذشت ۴۲ سال هنوز چهره‏ خندان، محاسن پر پشت و اسلحه کلاش قنداق تاشوی این شهید بزرگوار از خاطرم محو نشده است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از لحظه شهادت «چمران» بیشتر بخوانید »

از عشق موتورسواری تا عشق به شهید چمران

از عشق موتورسواری تا عشق به شهید چمران


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، صدای بوق گوشی را که می‌شنیدم در لحظه به این موضوع فکر می‌کردم که راوی کتاب «موتورسوار چمران» قرار است چگونه گفتگو را رد کند که بعد از صحبت کردن و قرار گذاشتن مصاحبه فهمیدم تا چه اندازه اشتباه می‌کردم.

سیدعباس حیدر رابوکی از آن لوطی‌ها و با معرفت‌هایی است که به قول خودش به خاطر شهید چمران پایش به جبهه جنگ باز شد و سعی کرد که هر کاری از دستش برمی‌آید انجام دهد.

عباس رابوکی از آن‌هایی بوده که در جوانی عشق موتورسواری و تک‌چرخ زدن و بالا رفتن از صخره‌ها را داشته و جزء ۱۰ نفر موتورسواران برتر در آن دوران بوده است. همین موتورسواری هم راهی برای جنگ به روی او باز کرد و به اندازه کتاب ۵ هزار صفحه‌ای از روز‌های جنگ و جبهه خاطره دارد.

وقتی برای گفتگو روبه‌روی او نشستم به حدی صاف، ساده و زلال بود که همان اول صحبت‌هایش گفت اصلا قصدم بزرگ‌نمایی و اسطوره‌سازی از اشخاص نیست همه‌چیز را صادقانه و بدون هیچ اغراقی می‌گویم. در ادامه گفت‌وگو با «سیدعباس حیدر رابوکی» درباره موتوسواریش در جنگ و ملاقاتش با دکتر چمران و همراهی او در جنگ را می‌خوانید.

یهویی سر از اهواز درآوردیم

حیدر رابوکی درباره رفتن‌اش به جنگ و دیدارش با دکتر چمران می‌گوید، «سمت پیست موتورسواری در محله گیشا بودیم که یکی از دوستانم به نام «محسن طالب‌زاده» که ما صداش می‌کردیم «محسن لانتوری» آمد پیشم و گفت دکتر چمران آمده و موتوسواری تو و چندتا از بچه‌ها را دیده است و می‌خواهد با تو حرف بزند. من هم تعجب کردم و گفتم محسن تو کجا و دکتر چمران کجا! اول فکر نمی‌کردم واقعی بگوید که دکتر چمران آمده من هم از تپه آمدم پایین و به سمت ماشینی که اشاره کرده بود رفتم و دیدم که دکتر چمران در اتومبیل نشسته است.

سلام کردم و ایشان گفتند سلام عزیزجان (تیکه کلامش همین بود؛ عزیزجان) این کار‌هایی که با موتورت انجام دادید هم می‌توانی در جبهه انجام بدید که من هم در جواب ایشان گفتم بله برای من کاری ندارد. قرار شد فردای همان روز در نهاد جمع شویم و صحبت کنیم.»

او ادامه می‌دهد، وقتی فردای روز ملاقاتم با دکتر چمران به وزارت‌خانه رفتم همه موتوسواران که نزدیک به ۱۵ یا ۱۶ نفر بودیم جمع شده بودند تا من را دیدند به محسن طالب‌زاده گفتند که «سیدعباس» هم آمد. با بچه‌ها گپ و گفت داشتیم که موتور‌های خریداری شده را به من نشان دادند و من هم به وجد آمدم همین طور که با بچه‌ها صحبت می‌کردیم و می‌خندیدیم موتورهایمان را سوار کامیون کردند و ما هم چشم باز کردیم سوار اتوبوس شدیم و به سمت اهواز حرکت کردیم.»

از شکارچی تانک تا بردن نامه به فرمانده‌ها

حیدر رابوکی درباره فعالیت‌هایش در جنگ بیان می‌کند، «روز‌های اولی که حضور داشتیم خیلی فعالیت‌ها مشخص نبود و سعی می‌کردیم گوشه‌ای از کار را بگیریم، چون در ماسه‌ها و محل عبور و مرور گذر با اتومبیل سخت بود و پیاده هم مسیر طولانی بود با موتور به خوبی می‌توانستیم مسیر را طی کنیم و نامه‌ها و برخی از وسایل را جابه‌جا می‌کردیم».

خاطراتش در مجموعه «موتورسوار چمران» واقعیت محض است

رابوکی درباره نگارش و تعریف خاطراتش هم عنوان می‌کند که «دورانی بود که کاملا منزوی بودیم و چیزی از اتفاقات و رویداد‌های جنگ نگفته بودیم، وقتی جوانبخت آمد و پیشنهاد داد تا کتاب را بنویسیم گفتم من بچه میدان خراسان هستم. همان چیزی که می‌گویم را دوست دارم در کتاب بیاوری بدون هیچ‌گونه اغراق یا اسطوره‌سازی، نگارش و بیان کتاب به زبان آدم‌های کوچه و بازار است تا برای فهم واقعیت‌های جنگ فکر نکنند غلو و بزرگ‌نمایی شده است.»

در مسیر شهادت چمران…

او درباره شهادت دکتر چمران و لحظه شنیدن خبر می‌گوید، «در مسیر سوسنگرد بودم که نامه مافوقم را باید به یکی از فرمانده‌ها می‌رساندم وقتی برگشتم خبر شهادت مافوقم را شنیدم، سرگردان بودم و ناراحت، به سمت دهلاویه حرکت کردم که ببینم پیکرش را کجا برده‌اند تا برای آخرین بار با او وداع کنم وقتی به دهلاویه رسیدم دیدم همه‌جا شلوغ شده و همهمه زیادی وجود دارد یکی از اشخاصی را که می‌شناختم پرسیدم چه شده که گفت دکتر چمران به شهادت رسیده است، بهت‌زده شدم و اصلا نمی‌دانستم چه‌کار کنم حتی خبر شهادت مافوقم را هم فراموش کردم.»

اهواز تا چمران؛ از خاطرات جوانی تا اسطوره

حیدر رابوکی درباره تک کلماتی که از او پرسیدیم این‌گونه حس و حالش را بیان کرد، «چمران: اسطوره، موتوسواری: هنر، جنگ: ویران کننده، اهواز: خاطرات جوانی من، ایران: وطنم، پارتیزان: از خود گذشته.»

منبع: تبیان

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

از عشق موتورسواری تا عشق به شهید چمران بیشتر بخوانید »