شهید کاظمی

شهادت جمعی از کارکنان نیروی زمینی سپاه در سال جاری

شهادت جمعی از کارکنان نیروی زمینی سپاه در سال جاری


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، سردار سرتیپ «علی اکبر پورجمشیدیان» معاون هماهنگ‌کننده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی صبح امروز در سالگرد شهادت «حاج احمد کاظمی» و شهدای عرفه که در ستاد این نیرو برگزار شد، در سخنانی کوتاه اظهار داشت: امسال قریب به ۴۰ نفر از همرزمان ما در مأموریت‌های مختلف در جبهه مقاومت و یا به دست اغتشاشگران و ضد انقلاب به شهادت رسیدند که یاد و نام آن‌ها را گرامی می‌داریم.

سردار پورجمشیدیان تأکید کرد: امنیت امروز مرهون خون چنین شهدایی است؛ لذا به همه این شهدا مدیون هستیم.

این مراسم به‌منظور گرامیداشت سرداران رشید اسلام هم‌چون شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حاج احمد کاظمی و نورعلی شوشتری و سایر شهدا برگزار شد.

سردار سرلشکر‌ پاسدار «حسین سلامی» فرمانده کل سپاه، سردار سرتیپ پاسدار «علی عبداللهی» معاون هماهنگ‌کننده ستاد کل نیرو‌های مسلح، سردار سرتیپ پاسدار «امیرعلی حاجی‌زاده» فرمانده نیروی هوافضای سپاه، امیر سرتیپ خلبان «حمید واحدی» فرمانده نیروی هوایی ارتش و جمعی از خانواده معظم شهدا در این مراسم حضور یافتند.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهادت جمعی از کارکنان نیروی زمینی سپاه در سال جاری بیشتر بخوانید »

 عملیات اجرایی پروژه خط انتقال آب ارس به دشت شبستر و دریاچه ارومیه

عملیات اجرایی پروژه خط انتقال آب ارس به دریاچه ارومیه از سوی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء (ص)


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، «محمد رستمی» مدیرعامل هلدینگ تخصصی نیروی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء (ص) سپاه پاسداران درباره آغاز عملیات اجرایی پروژه خط انتقال آب ارس به دشت شبستر و دریاچه ارومیه، اظهار داشت: طرح خط انتقال آب ارس به دشت شبستر و دریاچه ارومیه شامل ۱۱۰ کیلومتر خط انتقال، سه ایستگاه پمپاژ، یک تصفیه‌خانه، ۱۱ مخزن و همچنین توسعه آبگیرِ موجود است.

رستمی در خصوص اهداف این طرح افزود: تأمین نیاز آب شرب و بهداشتی کلانشهر تبریـز و سـایر شـهر‌ها و روسـتا‌ها در طول مسیر خط لوله، تأمین نیاز آبی منطقه آزاد تجاری-صنعتی ارس و سایر صنایع و شهرک‌های صنعتی، تأمین حقابه زیست‌محیطی دریاچه ارومیه و نیز تعادل‌بخشی آبخوان‌ها و منابع آب زیرزمینی حوزه دریاچه ارومیه از اهداف این طرح است.

وی درباره دیگر پروژه‌های آبرسانی در استان آذربایجان شرقی هم گفت: هم‌اکنون هلدینگ تخصصی نیروی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء (ص) در حال اجرای پروژه‌های سد «پیغام‌چای» در شهر کلیبر و خط لوله دوم آبرسانی به شهر تبریز به عنوان یکی از بزرگ‌ترین طرح‌های انتقال آب کشور است که این پروژه به موازات خط اول آبرسانی تبریز و به عنوان پشتیبان خط لوله و پدافند غیرعامل با ظرفیت پنج مترمکعب برثانیه احداث شده و از سرچشمه سد شهید کاظمی بوکان و آبگیر بند انحرافی نوروزلو آغاز می‌شود و پس از گذر از شهر تبریز تا باسمنج و شبستر ادامه می‌یابد.

مدیرعامل هلدینگ تخصصی نیروی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء (ص) در ادامه تصریح کرد: این هلدینگ ظرفیت و آمادگی لازم را برای اجرای سایر پروژه‌ها در حوزه آب، برق، کشاورزی و محیط زیست را در شمال غرب کشور داراست.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عملیات اجرایی پروژه خط انتقال آب ارس به دریاچه ارومیه از سوی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء (ص) بیشتر بخوانید »

روایتی از دیدار تا وداع/ روزی که یک ملت در سوگ سردار دل‌ها گریست

روزی که یک ملت در سوگ سردار دل‌ها گریست


گروه اجتماعی دفاع‌پرس – سعید نوروزی‌پور؛ قلم را در دست می‌گیرم، نمی‌دانم از کجا شروع کنم از زمان دیدار یا زمان خداحافظی؛ دو رکعت نماز می‌خوانم و دلم و قلمم را به او می‌سپارم. گویی دیگر قلم از آنِ من نیست؛ همه خوبی‌ها، تعاریف و خاطرات چند باری که او را دیدم را به یاد می‌آورم. یاد روزی می‌افتم که برای اولین او را دیدم.

چندساعتی از ظهر می‌گذرد در خبرگزاری مشغول کار هستم که خبر برگزاری مراسم ختم شهید «حمید تقوی» می‌آید؛ سردبیر اسم مرا برای پوشش خبر می‌دهد؛ آماده می‌شوم که از خبرگزاری خارج شوم، سردبیر آرام به من می‌گوید حاج قاسم هم می‌آید.

اسم حاج قاسم که می‌آید، خستگی‌ها را فراموش می‌کنم و با خوشحالی تمام راهی برنامه می‌شوم، گویی «عاشق برای دیدار معشوقش می‌رود» در راه خدا را شکر می‌کردم که برای اولین بار قرار است نمادی از جبهه مقاومت و اسوه اخلاق را ببینم. پس از حدود یک ساعت وارد شهرک محلاتی می‌شوم و بعد از سوال از چند نفر، مسجد محل برگزاری مراسم ختم سردار تقوی را پیدا می‌کنم.

پس از تشریفات اولیه وارد مسجد می‌شوم، حاج قاسم برای خیر مقدم جلوی همه ایستاده و به گرمی با همه دست می‌دهد، پس از عرض تسلیت به خانواده شهید تقوی در قسمتی از مسجد می‌نشینم تا حاج قاسم را به خوبی ببینم، حواسم به حاج قاسم است، نمی‌خواهم دقیقه‌ای نگاهم را از او برگردانم. پس از ساعتی مراسم تمام می‌شود؛ به رسم ادب دوباره سردار مردم را بدرقه می‌کند، این بار کمی جرات پیدا می‌کنم و با سردار چند کلمه‌ای صحبت می‌کنم و پیشانی او را می‌بوسم، سردار این بار هم همان جمله معرفشان را می‌گویند «دعا کنید که شهید شوم».‌

نمی‌دانستم که آیا درباره سردار باید چنین دعایی بکنم یا نه. اما پس از بازگشت به خبرگزاری همچون کودکی که ذوق دارد برای همه تعریف کردم حاج قاسم را دیدم و پیشانی او را بوسیدم.

پس از دیدن حاج قاسم علاقه من به او خیلی بیشتر از گذشته شد؛ خیلی از برنامه‌ها را به امید دیدن سردار دل‌ها می‌رفتم، اما دیدار «حبیب» نصیب من نمی‌شد. تا اینکه جهت پوشش برنامه‌ای به حسینیه سپاه رفتم؛ آنجا باز هم سعادت داشتم که حاج قاسم را ببینم. این بار نتوانستم جلو بروم، ولی چشم از سردار برنمی‌داشتم و فقط او را نگاه می‌کردم. آرامش زیادی در چهره حاج قاسم بود؛ آرامشی که به سایرین هم منتقل می‌شد.

دیدار سوم من با حاج قاسم کمی طولانی شد و این بار سردار دل‌ها را در مراسم ختم پدر بزرگوارشان، ایشان را در مصلی امام خمینی (ره) دیدم؛ در این مراسم حاج قاسم با تواضع از همه استقبال می‌کرد.

این مراسم مهمان ویژه‌ای داشت؛ مهمانی که همچون برادر برای حاج قاسم بود. سردار تا قبل از آمدن او اشکی در فراق پدر نریخت، اما وقتی «ابومهدی المهندس» آمد، سربر شانه او گذاشت و گریه کرد؛ با اینکه چند سالی از آن مراسم گذشته، اما هنوز آن صحنه را به خوبی به یاد دارم؛ گویی با آمدن ابومهدی، حاج قاسم کمی آرام شده است.

حال که به آن زمان فکر می‌کنم، می‌گویم خدا را شکر که این دو با هم شهید شدند؛ چرا که اگر یکی از آن‌ها به شهادت می‌رسید، ماندن برای دیگری بسیار سخت و ملال‌آور می‌شد و اینجاست که به یاد اشک‌های سردارِ جان در فراق شهید کاظمی می‌افتم که همچون باران بهاری اشک می‌ریخت و از فراق دوست صمیمی و همرزم شهیدش بی‌تابی می‌کرد.

روایتی از دیدار تا وداع/ روزی که یک ملت در سوگ سردار دل‌ها گریست

مراسم که تمام شد، جلو رفتم و با حاج قاسم دست دادم و به ایشان تسلیت گفتم و فرصتی شد با ابومهدی المهندس هم دست بدهم.

اخبار مربوط به حاج قاسم را پیگیری می‌کردم؛ روز‌ها و شب‌ها گذشت تا اینکه آن شب شوم فرارسید؛ ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ شیفت شب خبرگزاری بودم، دقایقی بود که پس از پایان کارم، به خواب رفت بود، اما ساعت ۱:۳۰ بامداد با صدای زنگ تلفن از خواب پریدم و خبر آمد که حاج قاسم، امید مستضعفان و مالک اشتر جبهه مقاومت به شهادت رسیده است؛ خبر به حدی تلخ بود که نمی‌خواستم آن را باور کنم و دوست داشتم این یک کابوس تلخ باشد که تنها در خواب دید‌ام. تلویزیون را روشن کردم. شبکه خبر سیما، خبر شهادت حاج قاسم را اعلام کرد.

نمی‌دانستم باید چه کنم. لپ‌تاپ را روش کردم؛ در حالی که اشک می‌ریختم، خبر شهادت حاج قاسم را منتشر کردم، گویی دنیا روی سرم آوار شده بود، شوکه بودم و فقط گریه می‌کردم. تا صبح اخبار مرتبط با شهادت حاج قاسم را با دیدگانی اشکبار منتشر می‌کردم.

صبح با اینکه از من خواسته بودند که به دلیل خستگی، دیرتر در خبرگزاری حاضر شوم، ولی خودم نمی‌توانستم قبول کنم و با اصرار به خبرگزاری رفتم. وارد محل کار که شدم، انگار وارد ماتم‌کده شده بودم؛ همگی اشک می‌ریختیم و کار می‌کردیم.
سخت‌ترین روز را در دوران کاری‌ام تجربه می‌کردم؛ چشمانم را بستم و یاد جمله حاج قاسم افتادم که گفته بود «دعا کن شهید شوم».

خیلی سخت بود، اما باید به دنیا اعلام می‌کردیم که راه، هدف، مکتب و منش حاج قاسم چه بود و چرا ترامپ تروریست دستور ترور حامی مستضعفان را داده است. نمی‌دانم چطور بگویم، قلم من را یاری نمی‌کند تا بتوانم احساسی که در آن روز‌ها داشتم را بیان کنم.

چهره شهر عوض شده بود، همه منتظر آمدن پیکر حاج قاسم بودند تا بدرقه باشکوهی از او و یاران با وفایش صورت گیرد. پس از تشییع پیکر حاج قاسم در کربلا، کاظمین، اهواز، مشهد و قم، پیکر مطهر سیدالشهدای مقاومت وارد تهران شد.

نمی‌دانم در وصف جمعیتی که آمده بودند، چه بگویم؛ اما مراسم تشییع شهید عزیزمان بی‌نظیر و به قدری شلوغ بود که چندین ساعت طول کشید تا از مترو خارج شوم. مردم با هر سلیقه و هر نظری آماده بودند تا از زحمات و مجاهدت‌های سردار دل‌ها تشکر کنند.

پس از ساعت‌ها خودم را به ورودی دانشگاه تهران رساندم؛ همه به صف ایستاده بودند تا نماز میت را به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی بخوانند؛ در بخشی از نماز پس از اینکه رهبر گریه کردند، همه کسانی که در آنجا بودند نیز به گریه افتادند؛ گریه‌های مردم معنای زیادی داشت؛ این گریه‌ها اعلام کرد که همواره به ندای رهبرشان لبیک می‌گویند و در تمامی صحنه‌ای پشت ولایت هستند؛ این گریه اعلام کرد که همچون هشت سال دفاع مقدس در برابر کسانی که چشم طمع به کشورمان دارند، ایستادگی می‌کنیم و نخواهیم گذاشت حتی وجبی از خاک کشورمان به دست دشمن بیفتد و این گریه اعلام کرد که گرچه حاج قاسم را به شهادت رساندند، اما ما همه حاج قاسم تو و فداییِ شما هستیم‌ای امام عزیز.

مراسم تمام شد و تابوت حاج قاسم را از دانشگاه بیرون آوردند. چشمم به تابوت سردار جان که افتاد، یاد روزی افتادم که او را دیدم و پیشانی‌اش را بوسیدم. در دلم گفتم (سردار نمی‌دانم سر در بدان داری یا نه، اما به آرزویت رسیدی). اشک امانم نمی‌داد، اما اشک‌هایم را پاک می‌کردم تا بتوانم برای آخرین بار سردار دل‌ها را ببینم.

روایتی از دیدار تا وداع/ روزی که یک ملت در سوگ سردار دل‌ها گریست

بعد از وداع با حاج قاسم آرام آرام قدم می‌زدم و با خودم می‌گفتم‌ای کاش عکسی به یادگار با حاج قاسم می‌داشتم.‌ای کاش می‌توانستم دوباره بر چهره ماهش بوسه بزنم و‌ای کاش این دیدار، دیدارِ آخر نبود.

روز‌ها و شب‌ها از شهادت حاج قاسم می‌گذرد و به سالروز شهادت سردار دل‌ها می‌رسیم؛ باید از خودمان سوال کنیم که چه موضوعی باعث می‌شود تا حاج قاسم به این سطح از بزرگی برسد که رهبر معظم انقلاب اسلامی از او و مرامش به‌عنوان «مکتب سلیمانی» یاد کنند و خون این شهید چه برکت و جوششی دارد که نیرو‌های جبهه مقاومت را وامی‌دارد تا قوی‌تر و باصلابت‌تر از گذشته به راه خود ادامه دهند.

حالا پس از گذشت نزدیک به سه سال از شهادت سردار دل‌ها سپهبد حاج قاسم سلیمانی انگشتری از ایشان به من رسیده که هم مسئولیت من را نسبت به گذشته بیشتر می‌کند و آرامشی برای من در این روز‌ها شده است؛ سردار جان هرگاه دلتنگ شما می‌شوم نگاهی به این انگشتر می‌کنم و یاد آن لحظه باور نکردی می‌افتم که خبر شهادت شما مخابره شد یاد اشک‌هایی که ملت ایران در مراسم تشییع پیکر شما ریختند می‌افتم؛ راستی سردار عزیز این روز‌ها جای شما خیلی خالیست…

روایتی از دیدار تا وداع/ روزی که یک ملت در سوگ سردار دل‌ها گریست

انتهای پیام/ 241

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روزی که یک ملت در سوگ سردار دل‌ها گریست بیشتر بخوانید »

شهید «کاظمی» امنیت را به کردستان بازگرداند

شهید «کاظمی» امنیت را به کردستان بازگرداند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، در منطقه پر تلاطمی که کشور ما در آن واقع شده است، مسئله ایجاد امنیت از جمله چالش‌های بزرگ برای همه دولت‌هاست؛ وجود ده‌ها گروه و سازمان تروریستی در این نقطه از جهان که از جانب بیگانگان و دولت‌های استکباری تأمین مالی و تسلیحاتی می‌شوند، منطقه ما را با مشکلات فراوانی مواجه ساخته است اما به یمن و خون شهدا و ایثارگری رزمندگان امنیت، آسایش و آرامشی فراهم آمده که باعث شده ایران به‌عنوان الگویی در تامین امنیت شناخته شود.

باوجود اهمیت مسئله امنیت، پیچیدگی و محرمانگی امر موجب شده مجاهدت‌های شهدا و رزمندگان این حوزه بیش‌تر ناگفته باقی بماند و چه‌بسا می‌توان آن‌ها را جز مظلوم‌ترین مجاهدان دانست.

سردار «قربانعلی پاشایی» یکی از رزمندگانی است که در دوران دفاع مقدس و بعد از آن بخش عمده‌ای از عمر خود را در مناطق غربی و شمال‌ غربی کشور در راه مبارزه با گروهک‌های تروریستی گذرانده و اکنون که به افتخار بازنشستگی نائل آمده، بخشی از خاطرات خود را در کتاب «جهنم درّه سبز» بیان کرده است. به بهانه انتشار این کتاب، خبرنگار دفاع‌پرس در تبریز با وی مصاحبه‌ای انجام داده است که قسمت دوم آن را در ادامه می‌خوانید:

دفاع‌پرس: فعالیت در این مناطق چه تفاوتی با جاهای دیگر داشت؟

کردستان دارای پیچیدگی خاصی در مقایسه با جبهه غرب و جنوب (یعنی جبهه عراق) بود. در مبارزه با عراق، دشمن پشت آن خاکریز قرار داشت و ما در پشت این خاکریز. کردستان به این شکل نبود. ممکن بود دشمن داخل پایگاه تو یا کنار آن باشد. من مدت کمی در «بوکان» فرمانده گردان بودم که ضدانقلاب حمله کرد و گردان سقوط کرد و بیش از 60 نفر شهید دادیم. علت این بود که سربازان بومی گردان نفوذی دشمن بودند. در اثر همین موضوع، یک گردان از بین رفت. یا مثلا خبر می‌دادند که دشمن در فلان منطقه قرار دارد و ما می‌رفتیم تا با آن‌ها درگیر شویم.

دشمن، مردم را سپر قرار می‌داد و در خانه‌ها و چادرهای آنان پناه می‌گرفت. ما نمی‌خواستیم که شهروند خودمان را بزنیم و باید صف مردم را از آنان جدا می‌کردیم. اگر تعلل می‌کردیم، دشمن می‌آمد و ما را محاصره می‌کرد و ضربه می‌زد. اگر هم سریع عمل می‌کردیم، توپ یا خمپاره به خانه مردم برخورد می‌کرد و شهروندان قربانی می‌شدند. درنتیجه مردم هم نسبت به نظام یا سپاه بدبین می‌شدند. از طرفی دادگاه هم بابت این خطاها و اشتباهات رزمنده‌ها را احضار می‌کرد و باید جوابگو می‌بودیم.

من جایی مسئول عملیات شهری بودم؛ سردار «محمدی‌اصل» (فرمانده فعلی سپاه استان اردبیل) هم فرمانده گروهانمان بود. شب او را برای کمین فرستاده بودم. او را شدیدا مجروح کرده بودند و به زحمت خودش را نجات داده بود.

بعد از جنگ، حوالی سال 72 به بعد، رهبر معظم انقلاب یک فرمان هشت ماده‌ای برای شهید «احمد کاظمی» صادر کردند؛ شهید «کاظمی» فرمانده بزرگی بودند، حیف شد که ایشان را از دست دادیم. خداوند توفیق بدهد بتوانیم راهش را ادامه بدهیم. شهید «کاظمی» آمدند و اوضاع را سر و سامان دادند؛ نقاط ضعف را برطرف کردند، گردان‌های واکنش سریع تشکیل دادند، پایگاه‌های آسیب‌پذیر را تقویت کردند.

قبلا اتفاق می‌افتاد که دشمن در یک شب، دو پایگاهمان را می‌گرفت و نه‌تنها عده‌ای را به شهادت می‌رساند، بلکه امکانات و سلاح‌ها را هم تصاحب می‌کرد.   

دفاع‌پرس: از چه زمانی اوضاع کردستان آرام شد و تسلط کامل به‌وجود آمد؟

بعد از اجرای همان فرمان هشت ماده‌ای رهبر معظم انقلاب. یعنی پس از جنگ عراق هم اوضاع کردستان ناآرام بود و بحبوحه درگیری‌های ما سال‌های 71 و 72 بود. فرمان هشت ماده‌ای حضرت آقا مبتنی بر تحلیل‌ها و بررسی‌هایی بود که ستادکل نیروهای مسلح به ریاست شهید «صیاد شیرازی» انجام داده بودند.

هر ماده از این فرمان حاوی نکات و دستوراتی بود. وقتی این فرمان اجرا شد و رهبری به آذربایجان غربی سفر کردند، شهید «کاظمی» وضعیت را از سال 58 تا 74 برایشان گزارش دادند. ناگفتنی‌های فراوانی در این باره وجود دارد که همچنان قابل بیان نیست.

دفاع‌پرس: به‌نظرتان تاکنون در رسانه‌ها و مکتوبات چقدر به موضوع رزمندگان و شهدای امنیت غرب کشور پرداخته شده است؟

خیلی کم؛ نهایتا 5 درصد آن گفته شده است. حضرت آقا فرموده‌اند خدمت کردن در کردستان جهاد خاموش است. یعنی کاملا بدون سر و صداست. علتش هم این است که موضوع، دعوای خانوادگی و داخل خانه است و نمی‌توان همه جا آن را مطرح کرد. برای همین همیشه می‌گوییم رزمندگان و شهدای «مظلوم» کردستان.

دفاع‌پرس: چه زمانی بازنشسته شدید و الان به چه کاری مشغول هستید؟

سال 96 بازنشسته شدم و هیچ کار خاصی انجام نمی‌دهم. این هم یکی از نقاط ضعف ماست که سرداران و امیران ما بعد از بازنشستگی به خانه‌شان می‌روند و از تجارب فراوانشان کم‌تر استفاده می‌شود. انتظار می‌رود نهادهایی مثل سپاه‌های استان‌ها یا بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، کانونی ایجاد کنند که پیشکسوتان جمع شوند و تجارب خود را بازگو کنند تا به جوان‌ترها منتقل شود و بدانند که چه روزهایی بر این کشور گذشته است.

دفاع‌پرس: اخیرا خاطرات خود را در کتابی به نام «جهنم درّه سبز» منتشر کرده‌اید. فکر تألیف این کتاب از کجا به وجود آمد؟

خیلی تمایل داشتم این کار را انجام بدهم ولو آنکه کسی حمایت نکند و به هزینه شخصی منتشر کنم؛ هدفم این بود گوشه‌ای از تاریخ را ثبت کنم تا به‌عنوان باقیات‌الصالحات، آیندگان بدانند رزمندگان چه زحماتی برای این کشور کشیده‌اند. یعنی احساس مسئولیت و ادای دین کردم. سال‌های قبل هم تلاش کرده بودم یادواره شهدای امنیت در آذربایجان غربی به صورت مرتب برگزار شود ولی موضوع عقیم باقی مانده بود.

موضوع کتاب را با مدیرکل وقت حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس آذربایجان شرقی سردار «عباسقلی‌زاده» مطرح کردم که ایشان استقبال کردند. نهایتا با حمایت و پیگیری اداره‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان تهیه و منتشر شد.

دفاع‌پرس: چرا «جهنم درّه» و چرا «سبز»؟!

من عناوین دیگری مثل «جهاد خاموش» درنظر داشتم و واژه «جهنم درّه سبز» پیشنهاد نویسنده، خانم «جعفرزاده» بود. «جهنّم درّه» اسم منطقه‌ای در آذربایجان غربی است. ما قرار بود عملیاتی در این منطقه انجام بدهیم که خیلی فراز و فرود درباره آن پیش آمد، چون تردیدهای زیادی درباره اجرا یا عدم اجرای آن وجود داشت.

نهایتا هم عملیات در زمان نامناسبی انجام شد و شهدای سرشناس فراوانی دادیم. «جهنم درّه» منطقه امنی برای ضدانقلاب بود که در این عملیات نهایتا مقرّ آن‌ها تصرف شد. لذا از این جهت واژه «جهنم درّه» انتخاب شد. «سبز» بودن هم به یاد شهداست و با این هدف است که نام آنان همیشه سبز و جاویدان باقی بماند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شهید «کاظمی» امنیت را به کردستان بازگرداند بیشتر بخوانید »

پدر شهید «ابوالقاسم کاظمی» به فرزند شهیدش پیوست

پدر شهید «ابوالقاسم کاظمی» به فرزند شهیدش پیوست


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از اصفهان، «سید ابوالقاسم کاظمی» پدر شهید «سید حسین کاظمی» که عصر روز گذشته (پنجشنبه) در ۸۸ سالگی بر اثر بیماری قلبی و کهولت سن دارفانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست، امروز (جمعه) تشییع در شهر ورزنه تشییع و در آرامستان مجاور گلستان شهدای این شهر به خاک سپرده شد.

شهید والامقام «سید ابوالقاسم کاظمی»، متولد ۱۳۴۸، بر اثر بمباران هوایی در جاده اهواز- سوسنگرد در سال ۱۳۶۳ به درجه رفیع شهادت نائل آمد؛ شهرستان ورزنه بیش از ۱۸۸ شهید را تقدیم اسلام و انقلاب کرده است.

 

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پدر شهید «ابوالقاسم کاظمی» به فرزند شهیدش پیوست بیشتر بخوانید »