شهید کشوری

فیلم/ سیمرغی که نگذاشت آسمان ایران جولانگه مگس‌های بعثی شود

فیلم/ سیمرغی که نگذاشت آسمان ایران جولانگه مگس‌های بعثی شود



امروز سه‌شنبه ۱۵ آذر سالروز شهادت شهید احمد کشوری است. وی از نیروهای هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که در جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۵۹ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.


دریافت
4 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ سیمرغی که نگذاشت آسمان ایران جولانگه مگس‌های بعثی شود بیشتر بخوانید »

ملت ایران با وحدت و انسجام تحریم‌ها را پشت سر گذاشت

ملت ایران با وحدت و انسجام تحریم‌ها را پشت سر گذاشت


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از ساری، یادواره امیران، سرداران و ۱۵۰ شهید شهرستان سیمرغ و یادواره سرلشگر خلبان شهید احمد کشوری عصر امروز با حضور مردم ولایتمدار و شهیدپرور در سالن ورزشی شهید احمد کشوری برگزار شد.

امیر سرتیپ «حسین یاسینی» مشاور فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای دوران دفاع مقدس از شهید کشوری به عنوان فردی توانمند، بامدیریت، با صلابت، شجاع، متدین و دوب در ولایت یاد کرد و اظهار داشت: شهید کشوری هیچ چیز را برای خود نمی‌خواست و همه معامله‌اش با خداوند بود.

وی با اشاره به حماسه آفرینی سرلشکر شهید کشوری افزود: مردم ایلام شناخت زیادی از شهید کشوری دارند و خود و خانواده را مدیون حماسه آفرینی این شهید والامقام می‌دانند.

مشاور فرماندهی نیروی زمینی ارتش بیان کرد: مردان جنگ آموختند تا با وضوی خون در قبله استقامت به نماز بایستند و از سجاده‌های آتش و خون پرواز کنند.

وی افزود: مردان جنگ با نواخته شدن شیپور جنگ از خانه و کاشانه گذر کردند و پای در نبرد نهادند و با دستی تفنگ و قلبی مالامال از عشق به وطن تیر‌های خشم را به سمت خصم نشانه رفتند و از دامن مادران، رزمندگانی پرورانده شدند و امروز جای خالی آن را با سرشت دیده مرطوب می‌کنیم.

امیر یاسینی بیان کرد: دوران جنگ فراز و نشیب‌های زیادی سپری کردیم، ولی وجبی از خاک را به کسی ندادیم و با همه تحریف‌ها و تحریم‌ها در کنار هم ماندیم و ارتش، سپاه و بسیج به رهبری حضرت امام راحل استقامت کردند.

امیر سرتیپ یاسینی با بیان اینکه امروز دشمن در پی تصرف زمین نیست بلکه به دنبال تسخیر ضمیر است، هوشیاری جوانان را ضروری دانست و گفت: نباید به وعده‌های دشمن اهمیت داد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ملت ایران با وحدت و انسجام تحریم‌ها را پشت سر گذاشت بیشتر بخوانید »

خلبانان شهید؛ تداوم دهندگان عزت ملی در صحنه‌های تاریخی کشورند

خلبانان شهید؛ تداوم‌دهندگان عزت ملی در صحنه‌های تاریخی کشور


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس- سرهنگ خلبان «بهمن ایمانی» استاد خلبان ارتش و رئیس گروه معارف جنگ پایگاه چهارم هوانیروز ارتش به‌مناسبت سالگرد شهادت خلبانان شهید امدادرسانی این پایگاه در ارتفاعات شهرکرد یادداشتی را در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس قرار داد که به شرح زیر است:

سیزدهم اسفند‌ماه، سالروز پرواز ابدی و شهادت سه قهرمان هوانیروز ارتش در کوه‌های چهارمحال و بختیاری است.

خلبان شهید مسعود خاجوی، خلبان شهیدعلی‌ ودعی و مهندس فنی بالگرد شهید علی‌اشرفی، سه جوانمردی بودند که در کوه‌های صعب‌العبور بختیاری و در مسیر کمک به هموطنان پر به آسمان گشودند و به شرف شهادت نائل شدند.

آسمان میزبان روح این شهیدان شد. این قهرمانان، جان شیرین خویش را در راه جان بخشیدن به هموطنان هدیه کردند تا چشمان منتظر همسر و فرزندانشان، برای یک عمر، به آسمانی باشد به وسعت ایران اسلامی که بارها شاهد شعار (ارتش فدای ملت) بوده است.

چند روز پیش، دو خلبان قهرمان و شریف هواپیمای اف ۵ نیروی هوایی ارتش، سرهنگ خلبان شهید صادق فلاحی و سرگرد خلبان شهید علیرضا حنیفه‌زاد در حالی که برای حفظ توانمندی دفاعی کشورمان، بر فراز آسمان تبریز در حال پرواز بودند، هواپیمایشان دچار نقص فنی شد و در حالی که فقط چند ثانیه فرصت تصمیم‌گیری برای خروج از این پرنده آهنین و نجات خودشان داشتند، اما جلوگیری از آسیب رسیدن به مردم را انتخاب کرده، قاطعانه، هوشمندانه و فداکارانه جان‌ دادند و شهید شدند و همراه پرنده‌شان به زمین خوردند تا نام ارتش و شعار «ارتش فدای ملت»، در اوج بماند. اینگونه ایثارگری‌ها و جانفشانی‌ها همواره در ارتش فداکار و سایر نیروهای مسلح جاری و ساری بوده است.

تاریخ را در ذهنم ورق زدم، به یاد خلبان شهید شیرودی و حماسه غیرت و شهادتش در بازی‌دراز افتادم. به یاد شهید عباس دوران و حماسه‌‌ پرواز و شهادتش در دفاع از حیثیت و قدرت ایران اسلامی افتادم. به یاد خلبان شهید عباس بابایی و شهادت عاشقانه‌اش افتادم و شرف و شکوه پروازهای خلبان شهید احمد کشوری در ایلام را به یاد آوردم.

خلبان شهید منصور وطن‌پور و فرماندهی بی‌نظیرش در دفاع از جنوب خوزستان و شرف خلبان شهید حاج احمد نجاریان در غرب دزفول در ذهنم مجسم شدند.

خلبان تازه‌داماد، شهید عباسعلی جاهدی‌زاده که در مهرماه سال ۱۳۵۹، در دفاع از خوزستان شهید شد تا عشق و ایثار و شرف را معنی ببخشد را به یاد آوردم.

به این فکر می‌کنم که هرگاه برای تداوم عزت و رفاه ملت و آزادی و استقلال میهن عزیزمان صحنه حساسی پیش آمده است، انسان‌هایی از جنس ایمان و اخلاص و شرف و غیرت وجود داشته‌اند و با ایفای نقش مؤثر و اهدای جان، تداوم غرور و افتخار ملی را رقم زده‌اند.

اشک عشق و افتخار در چشمانم حلقه می‌زند. در دلم با این قهرمانان هم‌کلام می‌شوم و ارزویم این است که احساس این قهرمانان را در لحظات منجر به شهادت بدانم.

یکی از هم‌پروازانم، فایل صوتی اخرین مصاحبه خلبان شهید فلاحی را برایم ارسال می‌کند، با دقت به آن گوش می‌دهم، خلبان شهید فلاحی چند روز قبل از شهادت، در آخرین جمله‌اش می‌گوید: «تصمیم‌گیری در لحظه و به‌موقع خیلی مهم است» و بدین‌سان، راز تصمیم شهید در آماده شدن برای تصمیم‌گیری در لحظه‌‌‌ی حساس و سرنوشت‌ساز برایم آشکار می‌شود. او مصمم است که در لحظه نیاز، فدای ملتش شود.

و من در دلم، به او و همه خلبانان شهید ایران اسلامی درود می‌فرستم که در لحظه و به‌موقع، تصمیم شرافتمندانه‌شان، بر جان دادن و شهید شدن برای تداوم عزت دین و میهنشان بوده است.

عشق و امید در دلم می‌جوشد‌. ایران اسلامی میهن ماست و امانت ماندگار شهدایمان است. یاد شهدایمان را گرامی خواهیم داشت و در نگهبانی از امانت شهدا، لحظه‌‌ای را از دست نخواهیم داد. بار دیگر جمله زیبای «ارتش فدای ملت» را زیر لب زمزمه می‌کنم تا فراموش نکنم که شهدایمان چرا رفتند.

انتهای پیام/ 221

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خلبانان شهید؛ تداوم‌دهندگان عزت ملی در صحنه‌های تاریخی کشور بیشتر بخوانید »

وقتی اسلام در خطر باشه من این سینه رو نمیخوام!


به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، کاربرفضای مجازی در توییتر نوشت: ترکشی به سینه اش نشسته بود، بردنش برای آخرین عمل جراحی، قبل عمل بلند شد که بره، بهش گفتن بمون بعد از عمل مرخصت میکنن، اینجوری خطرناکه!

گفت: وقتی اسلام در خطر باشه من این سینه رو نمیخوام!

امروز چهل و یکمین سالگرد شهادت احمد کشوری گرامی باد!

شادی روح بلندشان صلوات!

وقتی اسلام در خطر باشه من این سینه رو نمیخوام!

وقتی اسلام در خطر باشه من این سینه رو نمیخوام!

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.





منبع

وقتی اسلام در خطر باشه من این سینه رو نمیخوام! بیشتر بخوانید »

مقاومت شهید «احمد کشوری» دربرابر یک گناه بزرگ

مقاومت شهید «احمد کشوری» دربرابر یک گناه بزرگ



شهید کشوری

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سیمرغ‌ها در تاریخ دفاع مقدس، با حماسه‌های مردانی جاودانه شدند که امروز به‌عنوان اسطوره‌های این سرزمین شناخته می‌شوند؛ همان مردانی که از همان دوران ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، برای حفظ و حراست از آرمان‌های بلند امام و امت، با سیمرغ‌های خود به پرواز درآمدند و هرگز زمین‌گیر نشدند، مگر زمانی که در این راه، جان خود را فدا کرده بودند.

خلبان شهید «احمد کشوری» یکی از این مردان همیشه‌جاویدان است که هم در صحنه مبارزه با دشمن، و هم در زندگی شخصی خود، مردانگی، غیرت، انسان‌دوستی و ولایت‌مداری با تمام وجود معنا کرده بود. این را می‌توان از آن‌چه که فرماندهان و همرزمانش گفته‌اند، فهمید؛

آمادگی خود را برای اهدای قلب به رهبرش اعلام کرد

سرلشکر شهید «ولی‌الله فلاحی» درباره این اسطوره ماندگار ایران‌زمین گفته است: «من شبی برای مأموریت سختی در کردستان داوطلب خواستم، هنوز سخنم تمام نشده بود که یکی از صف بیرون آمد و گفت «من آماده‌ام»، دیدم خلبان کشوری است. در جنگ از خود شجاعت و لیاقت فراوانی نشان داد و یک‌بار که خودش به شدت زخمی و به هلی‌کوپترش نیز آسیب شدید وارد شده بود، توانست با هوشیاری و مهارت، آن را به مقصد برساند.

«احمد» فرشته‌ای بود در قالب انسان؛ «کشوری» کار و فعالیت را عبادت می‌دانست و تمام فکرش انجام وظیفه بود. درباره میزان علاقه به فرزندانش می‌گفت: «آن‌ها را به اندازه‌ای دوست می‌دارم که جای خدا را نگیرند».

«کشوری» همواره برای وحدت و انسجام دو قشر ارتشی و پاسدار می‌کوشید، چنان‌که مسئولان، هماهنگی و حفظ غرب کشور را مرهون تلاش او می‌دانستند. او می‌گفت: «تا آخرین قطره خون برای اسلام عزیز و اطاعت از ولایت فقیه خواهم جنگید و از این مزدوران کثیف که سرهای مبارک عزیزانم (پاسداران) را نامردانه بریدند، انتقام خواهم گرفت.»

به امام خمینی (قدس سره) عشق می‌ورزید؛ وقتی در بین راه خبر کسالت قلبی ایشان را شنید، از شدت ناراحتی خودرو را در کنار جاده نگه داشت و در حالی که می‌گریست، گفت «خدایا از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بیفزا».

وقتی به تهران رسید، عازم بیمارستان شد و آمادگی خود را برای اهدای قلب به رهبرش اعلام کرد. بر این عقیده بود تا در دنیا هست و فرصتی دارد، باید توشه‌ای برای آخرت بیاندوزد. شهادت در راه خدا برای او از عسل شیرین‌تر بود».

با جسمی مجروح به جبهه رفت

خلبان شهید «علی‌اکبر شیرودی» نیز درباره همرزم خود، شهید «احمد کشوری» گفته است: «احمد استاد من بود. زمانی که «صدام» آمریکایی به ایران یورش آورد، «احمد» در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه‌اش بود؛ اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز «صدام»، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود؛ اما او جواب داده بود: «وقتی که اسلام در خطر است، من این سینه را نمی‌خواهم».

او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آن‌گونه جنگید که بیابان‌های غرب کشور را به گورستانی از تانک‌ها و نفرات دشمن تبدیل کرد. «کشوری» شجاعانه به استقبال خطر می‌رفت، مأموریت‌های سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می‌داد، شب‌ها دیر می‌خوابید و صبح‌ها خیلی زود بیدار می‌شد و نیمه‌شب‌ها نماز شب می‌خواند».

گل سرسبد در گلستان مردانگی

سرهنگ خلبان «مسعود جولایی» نیز یکی دیگر از همرزمان شهید «احمد کشوری» است که درباره او این‌گونه می‌گوید: «روزهای پایانی تابستان ۱۳۵۱ پس از اتمام تحصیلات دبیرستان و اخذ مدرک پایان دوره متوسطه، در تکاپوی ادامه تحصیل یا یافتن کاری درست و حسابی بودم. به هرجا سرک کشیدم و هر روزنامه‌ای را ورق می‌زدم؛ تا اینکه در لابه‌لای روزنامه‌ها، آکهی استخدام هوانیروز را دیدم…

روز بعد به ستاد هوانیروز در خیابان «حافظ»، کوچه «ایرج» رفتم و دیدم بسیاری از جوانان مشتاق نیز آن‌جا جمع‌اند… در بین داوطلبان، یک جوان شمالی بود که مثل همه ما به عشق پرواز و یافتن کار آن‌جا بود. او وقار و جذبه خاصی داشت. جلو رفتم و سلام کردم. قبل از اینکه خودم را معرفی کنم، با ادب و تواضع؛ اما با صلابت گفت: «سلام، احمد کشورری هستم.» سپس من و او در مسیر بازگشت تا خانه دایی وی در خیابان «فرزانه» هم‌مسیر شدیم. ارتباط ما کم‌کم بیشتر شد و رنگ و بوی دوستی گرفت… سرانجام آزمایش‌های مختلف انجام و بیشتر داوطلبان حذف شدند و با توجه به نتیجه، باقیمانده افراد به دو دسته خلبانی و فنی تقسیم شدند. بلافاصله ۴۰ نفر برای رسته فنی مشغول آموزش شدند و ما هفت نفر که برای خلبانی پذیرفته شده بودیم، پس از چند روز بلاتکلیفی، سرانجام وارد پادگان ۰۶ تهران شدیم و آموزش را آغاز کردیم…

گروه هفت نفره خلبانی همه از بچه‌های با هوش و ذکاوت بودند و بیشتر آنان در دانشگاه‌های تهران، شیراز و… قبول شده بودند. جالب این‌که اگر طبق معمول دوران آموزشی به یک نفر بازداشتی می‌دادند، شش نفر دیگر تقاضای ماندن کنار او می‌کردند و این همدلی‌ها موجب تعجب و حتی حسد بعضی‌ها می‌شد. «احمد کشوری» هم در این گلستان گل سرسبد بود».

«احمد کشوری» روزی فقیری را به خانه می‌برد و برای مدتی از او پذیرایی کرده و ظرف میوه‌ای را نزد او می‌گذارد. وقتی می‌بیند که آن مرد با ولع و حسرت به میوه‌ها نگاه می‌کند، از این همه فقر مردم، غمی بر دل وی می‌نشیند. آن‌چنان که بعدها می‌گفت: «نزدیک بود از نگاه پرحسرت آن مرد، شاهرگم پاره شود». از آن پس با اینکه بخش اعظم حقوق خود را خرج فقرا می‌کرد، باز هم از خرید میوه امتناع می‌کرد، مگر آن‌که مجبور به خرید میوه می‌شد.

طراحی آرم و نماد هوانیروز

سرتیپ خلبان «رحمان قضات» هم درباره شهید «احمد کشوری» می‌گوید: «احمد کشوری فردی هنرمند، خوش‌فکر و خلاق بود. روزی با کاغذهای رنگی، بالگردی را طراحی کرد و روی دیوار آسایشگاه چسباند که بعدها آرم و نماد هوانیروز شد. به طوری‌که فرماندهان و همه کارکنان مرکز پیاده شیراز هنگام ورود به آسایشگاه، با دیدن طرح، متوجه می‌شدند در آسایشگاه خلبانان هستند».

دوری از گناهی بزرگ

سرهنگ خلبان «حمیدرضا آبی» یکی دیگر از دوستان و همرزمان شهید «احمد کشوری» است که از سال ۱۳۵۳، زمانی که در مرکز پیاده شیراز، دوره‌های مقدماتی و عالی را می‌گذراند، با این شهید والامقام آشنا شده است. وی درباره شهید «کشوری» این‌گونه گفته است: «با او هم پرواز بودم و تا حدود زیادی او را می‌شناختم. با همه شوخ‌طبعی‌ها و چهره شاداب و هنری که داشت، نسبت به مسائل مذهبی و عقیدتی توجه خاص و به عبارتی وسواس داشت… به‌همین خاطر اهل تقید و تعهد بود. با جو حاکم در آن زمان و نزدیک بودن مرکز آموزش خانم‌ها با آقایان، از آن‌جا که بسیاری از خانم‌ها حجاب را رعایت نمی‌کردند، هرگز به طرف آن‌ها نمی‌رفت و به همه توصیه اکید می‌کرد که آن‌جا نروید، چون گناهی بزرگ و موجب ناخشنودی خداست».

صداقت و دقت نظرش را می‌ستودند

آشنایی سرهنگ خلبان «عیسی ممدوحی» با خلبان شهید «احمد کشوری» برمی‌گردد به هنگامی که وی در پایگاه کرمانشاه خدمت می‌کرد. وی می‌گوید: «یکی از افسران خلبانی که مورد توجه همه بود، ستوان دوم «احمد کشوری» نام داشت. پس از چندی او را به پست مهندسی منتقل کردند و آن افسر درستکار و جوان، مأمور خرید شد تا نیازمندی‌های پست مهندسی را از بازار تهیه کند. او هر روز با سر و وضع مرتب و با یک کیف دستی در محل خدمت حاضر می‌شد. با این‌که اولین تجربه‌اش بود، با دقت خاصی کارش را انجام می‌داد. رئیس و همه گروه مهندسی از حسن انجام وظیفه‌اش راضی بودند و صداقت و دقت نظرش را می‌ستودند…، اما پاکی و صداقت «احمد» بر دیگران گران می‌آمد و آزارشان می‌داد، تا اینکه پس از چندماه انجام وظیفه خالصانه، به بهانه بهره‌گیری از توان فنی‌اش در جای دیگر، او را برکنار کردند.

تهیه مایحتاج زندگی برای فقرا

افسر فنی هوائی «محمد نیک‌رهی»، خلبان شهید «احمد کشوری» را این‌گونه توصیف کرده است: وقتی مأمور خرید قبلی را کنار گذاشتند، من جانشین او شدم. چون تجربه این کار را نداشتم به‌همان جاهایی می‌رفتم که افسر قبلی، ستوان دوم «احمد کشوری» می‌رفت. به هر کجا می‌رفتم و با هر کسی برخورد می‌کردم، آن‌چه می‌شنیدم تعریف و تمجید از خصوصیات اخلاقی و درستکاری و راستی او بود… سپس با او آشنا شدم و بعد از آن به گفتار مردم در مورد او اعتماد کامل پیدا کردم.

یک روز پیش ما آمد و گفت: «بچه‌ها من صندوق اعانه‌ای درست کرده‌ام، هرکس هرچقدر که دلش می‌خواهد کمک کند». با توجه به سابقه درخشانش همگی قبول کردند… بعدها از محل این صندوق مجله «مکتب اسلام» می‌خرید و بین بچه‌ها تقسیم می‌کرد تا دانش دینی همکاران و دوستان ارتقا پیدا کند و از باقیمانده پول برای فقرایی که قبلاً شناسائی کرده بود، آذوقه و دیگر مایحتاج زندگی تهیه می‌کرد…

در یک شب بهاری ساعت ۱۰ شب بود که با یک پیکان جوانان فیروزه‌ای جلوی منزل ما آمد. لباسم را پوشیدم و رفتم. خودرو پر از بسته‌هایی شامل برنج، روغن و… بود. به راه افتادیم و پس از طی مسافتی، به «تازه‌آباد» کرمانشاه یکی از روستاهای بسیار محروم منطقه رسیدیم. در هر خانه‌ای را که می‌زد، صاحب‌خانه را با نام صدا می‌کرد… داخل یک کوچه گل‌آلود در انتهای روستا، خانه‌ای با دیوار کاه‌گلی و در چوبی کوچکی قرار داشت. احمد صاحب‌خانه را به اسم صدا زد. گفتم: «این دیگر کیست و چه کاره است؟»، گفت: «این بنده خدا قبلاً چای و دارچین می‌فروخته؛ ولی مدتی است که نابینا شده است و نمی‌تواند کار کند». پس از دادن بسته آذوقه و پول به آن‌ها ـ سال ۱۳۵۶ که هنوز حرفی از انقلاب نبود ـ در مقابل تشکرهای فراوان آن‌ها می‌گفت: «این پول‌ها از طرف آیت‌الله خمینی از مراجع بزرگ شیعه در خارج از کشور به شما می‌رسد»».

یاری‌رسانی شهید «کشوری» به مردم همه‌جانبه بود

خلبان «احمد سیفعلی» هم گفته است: یاری‌رسانی «احمد کشوری» به مردم همه‌جانبه بود. به‌عنوان مثال، پیرمرد فقیری بود که فرزندی نداشت و از قضا مریض هم بود. یک‌روز آن پیرمرد را کول می‌کند و با خودرواش او را به میدان شهرداری کرمانشاه می‌برد. چون مطب پزشک داخل کوچه‌ای باریک و بلند بود که امکان عبور خودرو نداشت؛ بنابراین پیرمرد را در شلوغ‌ترین مکان کرمانشاه به پشت می‌گیرد و نزد پزشک می‌برد و پس از معاینه دوباره به‌همان شکل به منزل برمی‌گرداند. با توجه به موقعیت و جو آن زمان نظامی‌ها، به‌ویژه خلبانان که تعدادشان انگشت‌شمار بود، از این اعمال هیچ ابایی نداشت و کسر شأن خود نمی‌دید.



منبع خبر

مقاومت شهید «احمد کشوری» دربرابر یک گناه بزرگ بیشتر بخوانید »