فیلم/ مروری بر نقش شهید فلاحی در شکست حصر آبادان
فیلم/ مروری بر نقش شهید فلاحی در شکست حصر آبادان بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آنچه در ادامه میخوانید، روایتی از تدبیر شهید کلاهدوز برای حفظ کردستان به نقل از کتاب مژه های سوخته است.
غائله کردستان که پیش آمد، سپاه و بنی صدر رو در رو شدند. سپاه و دولت جلسه فوق العاده تشکیل دادند. بنی صدر گفت کاری نمی توانیم بکنیم و همه بحث ها به بن بست کشیده می شد. گفت نه از زمین کاری می توانیم بکنیم و نه از هوا.اصلا آنجا مجال جنبیدن نیست.
کلاهدوز عصبانی سر بنی صدر فریاد زد که اگر شما قبلا به نتیجه رسیدید که کاری ازتان ساخته نیست، اینجا جمع شدید که چه کار کنید؟ بعد با دونفر دیگر که از سپاه آمده بودند از جلسه بیرون رفت.
یوسف همان شب به رحیم صفوی که فرمانده عملیات سپاه اصفهان بود زنگ زد. یک ساعت به اذان صبح مانده. گفت ما تا دوسه ساعت دیگر یعنی قبل طلوع خورشید باید در کردستان نیرو پیاده کنیم. وضعمان بسیار حساس است. هر کاری از دستت بر می آید انجام بده. صفوی که نمی دانست چه بگوید و چه قولی بدهد گفت خب اگر نیروها را بسیج کردیم با چی برویم؟ از اصفهان تا کردستان راه کم نیست. کلاهدوز گفت: تا تو جمع و جور کنی من دو فروند هواپیمای سی-۱۳۰ می فرستم اصفهان. صفوی گفت باشه من نیروها را آماده میکنم اما تردید داشت کلاهدوز بتواند در این مدت کوتاه هواپیما فراهم کند. به گمانش خیلی زود برسند ظهر شده. با این حال از کلاهدوز بدقولی و تاخیر ندیده بود.
خانهشان نزدیک فرودگاه اصفهان بود. چیزی به اذان نمانده بود که صدای هواپیما آمد. با فرودگاه تماس گرفت. جواب دادند دو فروند هواپیمای سی-۱۳۰ از تهران آمده. یوسف هواپیماها را از ارتش گرفته بود. چند ساعت طول کشید تا رحیم صفوی و ۲۰۰ نفر نیروی پاسدار و بسیجی آماده شوند. ساعت ده صبح هواپیماها از روی باند بلند شدند و اولین نیروها را به کردستان رساندند
تعجب سردار رحیم صفوی از فرود ۲ هواپیما در فرودگاه اصفهان بیشتر بخوانید »
گروه حماسه و جهاد دفاعپرس ـ هادی مرادپیری*؛ ارتش پیش از انقلاب اسلامی، به طور کامل آمریکایی بود. آمریکاییها این ارتش را برای تامین منافع خود، تجهیز کرده و توسعه داده بودند. دکترین، راهبردها و آموزشهای ارتش ایران در راستای اهداف آمریکا تعریف شده بود. حدود ۵۰ هزار مستشار آمریکایی با حضور در ارتش ایران، هدایت و راهبری این سازمان نظامی را انجام میدادند. از این رو اندیشه، دکترین و آییننامههای دفاعی کشور از سوی غرب تولید میشد. ایران در آن زمان عضو پیمان سنتو وابسته به پیمان ناتو بود.
حمایت راهبردی امام از ارتش
با پیروزی انقلاب اسلامی و خروج مستشاران آمریکایی، ارتشبدها، سپهبدها، سرلشکرها و تعداد بسیاری از سرتیپهای ارتش ایران یا از کشور فرار کردند و یا بازنشسته شدند. در نتیجه سطح راهبردی ارتش که هدایت و راهبری این سازمان را برعهده داشت، از صحنه خارج شد. در رابطه با بدنه ارتش نیز متاسفانه در دوران دولت موقتِ مهندس بازرگان تصمیماتی گرفته شد که موجب تضعیف آن بخش از ارتش شد. به طور مثال مدت زمان سربازی از دو سال به یک سال کاهش یافت. در نتیجه بسیاری از پادگانها خالی و با کمبود سرباز مواجه شد. همچنین بخشنامهای صادر شد که هر ارتشی میتواند در هر منطقهای که مایل است، خدمت کند. به همین دلیل در لشکر ۹۲ زرهی اهواز تانک داشتیم، اما خدمه نبود. بسیاری از ارتشیها نیز با تایید دولت موقت پیش از موعد بازنشسته شدند. تمامی این موارد در تضعیف و تنزل جایگاه ارتش نقش داشت.
در آن برهه تنها کسی که مدافع ارتش و ارتشیان بود، امام خمینی (ره) بود. مسئولان پیرو خط امام یعنی آیتالله خامنهای، آیتالله بهشتی و آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز برای حفظ ارتش تلاش میکردند. از این رو آیتالله خامنهای به عنوان نماینده امام در ارتش مشغول به فعالیت شد و ارتباط نزدیکی با ارتشیها پیدا کرد و توانست تاحدودی با همکاری ارتشیان، آن سازمان نظامی را سر و سامان دهد. البته حدود سه ماه پیش از آغاز جنگ تحمیلی، کودتای نقاب در ایران شکل گرفت. شکلگیری این کودتا صدماتی را به ارتش ایران به خصوص نیروهای زمینی و هوایی وارد کرد.
در چنین وضعیتی ارتش عراق و به معنای دقیقتر آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که میتوانند به نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی ایران حمله کنند. ارتش عراق با چراغ سبز آمریکا، کمکهای اطلاعاتی فرماندهان ارتش شاهنشاهی و حمایتهای تجهیزاتی و مالی شوروی و کشورهای حوزه خلیج فارس و عربی حمله سراسری به ایران را در نیمه سال ۵۹ آغاز کرد.
ضعف ایران در مقابله با ارتش عراق
ارتش عراق با آغاز جنگ علیه ایران، طی سه روز تا یک هفته توانست بخش زیادی از مناطق کشور را که بالغ بر ۱۷، ۲۰ و ۲۵ هزار کیلومتر مربع برشمرده میشود، به اشغال خود درآورد. ارتشیها در حد توانِ خود در برابر تجاوز دشمن ایستادگی کردند و من معتقدم که بیش از آن به دلیل شرایطی که داشتند، نمیشد دفاع کرد.
اما در آن زمان فرماندهی کل قوا با ابوالحسن بنیصدر اولین رئیسجمهور ایران بود. تصور بنیصدر این بود که در دنیای دوقطبی، هیچ کشوری به کشور دیگری حمله نمیکند. ارتشیها و پاسدارها که در مناطق مرزی حضور داشتند، مرتب به بنیصدر گزارش میدادند که ارتش عراق در مناطق مرزی آرایش جنگی گرفته است، اما بنیصدر، چون باور به احتمال حمله نظامی عراق به ایران نداشت، توجهی نمیکرد و دستورات لازم را به ارتش صادر نمیکرد. نهایت باور او این بود که عراق شاید در مناطق مرزی، درگیریهایی با ما به وجود بیاورد. از این رو ایران علیرغم آگاهی تاکتیکی از اقدامات نظامی دشمن، نسبت به وقوع جنگ تحمیلی دچار غافلگیریِ راهبردی شد.
ارتش در دوران فرماندهی بنیصدر چهار عملیات با هدف مقابله با پیشروی دشمن بعثی انجام داد، اما هر چهار عملیات با ناکامی روبرو شد. یکی از آن عملیاتها در سمت رودخانه کرخه و شوش اجرا شد. عملیاتی نیز در منطقه آبادان و با نام «توکل» انجام گرفت که آن هم همراه با پیروزی و موفقیت نبود. یکی دیگر از عملیاتها هم «نصر» بود که نیروهایی از سپاه پاسداران در آن مشارکت داشتند و حسین علمالهدی و یارانش در آن عملیات به شهادت رسیدند.
دلیل شکستهای بنیصدر، حاکم بودن تفکر کلاسیک و غیرانقلابی بر ارتش بود. نیروی زمینی ارتش ایران بر مبنای آن نگاه کلاسیک به دلیل وضعیتی که داشت و بدان اشاره شد، توان مقابله و رویارویی با نیروی زمینی ارتش عراق را نداشت. از این رو نیازمند نیروی هوایی بود. نیروی هوایی نیز اگرچه در مقطع نخست جنگ عملکرد خوبی از خود به جای گذاشت، اما، چون تفکر حاکم بر جبههها ناشی از نگاه بنیصدر و مشاورانش مبنی بر عدم مشارکت نیروهای مردمی و سپاه بود، منجر به پیروزی عملیاتهای زمینی نشد.
سپاه نیز آن زمان وضعیت مناسبی نداشت و این سازمان نظامی مبتنی بر سپاههای شهری بود. نیروهای سپاههای شهری در ابتدای جنگ با حضور در مناطق عملیاتی به ارتشیان اعلام کردند که ما آماده کمک به شما هستیم، اما همانطور که گفته شد، چون تفکر بنیصدر بر ارتش حاکم بود، برخی ارتشیان از نیروهای سپاهی استفاده نمیکردند و بهره نمیبردند. این وضعیت موجب شد تا نتوانیم به خوبی دفاع کنیم و دشمن را از سرزمینهای اشغالی بیرون برانیم. بنیصدر، چون اعتقادی به استفاده از نیروهای سپاهی و مردمی نداشت، نتوانست در برابر دشمن دفاع کند.
بنیصدر پس از تحمل آن شکستها در صحنه نظامی، صحنه سیاسی کشور را تغییر داد و بحران داخلی به وجود آورد. او وقتی که دید در صحنه جنگ نتوانسته است پیروزی به دست بیاورد، ادعا کرد که روحانیون و پاسداران اجازه نمیدهند من کارهایم را به خوبی انجام بدهم؛ آنان عامل شکستها هستند. اوج این بحران را در غائله روز ۱۴ اسفند ۵۹ در دانشگاه تهران شاهد هستیم. در نهایت بنیصدر با فرمان امام خمینی (ره) از فرماندهی کل قوا عزل شد و چند روز بعد نمایندگان مجلس شورای اسلامی، رای به عدم کفایت سیاسی وی دادند.
تغییر راهبرد و اولین پیروزی
پس از عزل بنیصدر، امیر سرتیپ فلاحی به عنوان جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش از سوی امام عهدهدار اختیارات فرماندهی کل قوا شد. دو سه ماه بعد نیز با حکم امام خمینی (ره)، محسن رضایی به فرماندهی کل سپاه منصوب شد؛ البته آن زمان شهید یوسف کلاهدوز به عنوان قائم مقام فرمانده کل سپاه مسئولیت امور جنگ را در سپاه برعهده داشت. در دوره جدید فرماندهی در ارتش و سپاه، حفظ وحدت و بهکارگیری نیروهای مردمی در دستور کار قرار گرفت.
اولین عملیات با فرماندهی مشترک ارتش و سپاه، مهر ماه سال ۶۰ و با هدف شکست حصر آبادان انجام شد. طرح این عملیات از چند ماه پیش و پس از صدور فرمان امام مبنی بر شکست محاصره آبادان توسط شهید حسن باقری، سیدیحیی (رحیم) صفوی و شهید کلاهدوز آماده شد. سردار صفوی میگوید ما این طرح را به فرودگاه دزفول بردیم.
آیتالله خامنهای، شهید محمد منتظری، مرحوم پرورش و امیران فلاحی و ظهیرنژاد آنجا حضور داشتند. طرح را دیدند و به تصویب رساندند. پس از آن فرماندهان لشکر ۷۷ خراسان طی چند جلسه نسبت به طرح عملیات توجیه شدند. همانطور که گفته شد این طرح در نخستین روزهای مهر ماه سال ۶۰ اجرا و حصر آبادان شکسته شد. در نتیجه با تغییر تفکر و راهبرد عملیاتی ایران، پیروزی مهمی به دست آمد.
عملیات ثامنالائمه اولین تجربه انجام عملیات به صورت فرماندهی مشترک بود. در این عملیات سه تیپ از لشکر ۷۷ خراسان و حدود ۱۶ گردان نیرو از سپاه حضور داشتند. نیروهای مردمی نیز در صحنه نبرد حضور داشتند و ایران در این عملیات توانست غنائمی از ارتش عراق به دست آورد.
متاسفانه پس از انجام عملیات ثامنالائمه، هواپیمای حامل کلاهدوز، فلاحی، فکوری، نامجو و جهانآرا در مسیر تهران دچار سانحه شد و این فرماندهان به شهادت رسیدند. در نتیجه پس از آن عملیات، محسن رضایی فرمانده کل سپاه، خود فرماندهی صحنه نبرد را برعهده گرفت و با انتصاب تیمسار ظهیرنژاد فرمانده وقت نیروی زمینی به ریاست ستاد مشترک ارتش، سرهنگ صیادشیرازی افسر جوان و انقلابی ارتش که توسط بنیصدر از فرماندهی قرارگاه عملیاتی ارتش در غرب کشور برکنار شده بود، با حکم رهبر کبیر انقلاب فرمانده نیروی زمینی ارتش شد.
توسعه توان رزم سپاه و ارتش
پس از شکست محاصره آبادان، سلسله عملیاتهایی با عنوان «کربلا» و با هدف آزادسازی مناطق اشغالی و هجوم به دشمن طراحی شد. اولین عملیات، آزادسازی بستان بود که بعدها عملیات «طریقالقدس» نام گرفت. در این عملیات، تجهیزاتی به غنیمت رزمندگان اسلام درآمد. ارتش به دلیل اینکه سلاحهایش غربی بود، علاقهای به استفاده از سلاحهای شرقی نداشت. در نتیجه تمام غنائم اعم از توپ، تانک، نفربر و خودرو در اختیار سپاه قرار گرفت. سپاه با استفاده از تجهیزات ارتش عراق، توانست ساختار سازمان رزمش را توسعه دهد.
ضمن اینکه برای اولین بار در عملیات طریقالقدس تیپهای سپاه با نامهای «کربلا»، «عاشورا» و «امام حسین (ع)» به فرماندهی «مرتضی قربانی»، «محمدعلی جعفری» و «حسین خرازی» (شهید) شکل گرفت که البته استعداد هر تیپ به لحاظ سازمانی ممکن بود یک لشکر تقویتشده باشد.
بعد از اجرای موفق عملیات طریقالقدس، عملیات فتحالمبین در شمال استان خوزستان اجرا شد. در این عملیات علاوه بر آزادسازی مناطق اشغالی، تعداد بسیاری تانک، نفربر و توپ از دشمن به غنیمت گرفته شد. در نتیجه سپاه در این عملیات اقدام به تشکیل تیپ زرهی با استفاده از تانکهای عراقی کرد. سه تیپ پیاده نیز به بیش از ۱۲ تیپ در عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس افزایش یافت. در کنار هر تیپ نیز یک گردان زرهی قرار گرفت. تیپهایی جدیدی که در سپاه شکل گرفتند، بر مبنای حضور نیروهای بسیج و نیروهای مردمی در جبهههای جنگ بود.
البته مهمات توپها و تانکها با استفاده از روشهای مختلف از جمله مهندسی معکوس توسط وزارت سپاه در کارخانجات مهماتسازی «حدید» ساخته و تولید میشد. ضمن اینکه خریدهای نظامی نیز برای تامین مهمات و تسلیحات انجام میگرفت. از این رو سازمان رزم سپاه به تدریج گسترش پیدا کرد و به سمت تخصصی شدن پیش رفت. توپخانه سپاه به قدری پیشرفت کرد که در عملیات والفجر هشت توانست خوش بدرخشد و با زیر آتش قرار دادن نیروهای دشمن که از بصره به سمت فاو حرکت میکردند، تلفات بسیاری از آنان بگیرد.
در حوزه مهندسی جنگ نیز جوانان مهندس و متخصص که در جهاد سازندگی و واحدهای مهندسی لشکرها حضور داشتند، به انجام اقدامات و ابتکاراتی پرداختند که نمونههای آن طراحی و ساخت پلهای خیبری (به طول ۱۴ کیلومتر) و بعثت در عملیاتهای خیبر و والفجر هشت است.
شکوفایی خودباوری نظامی
عملیات والفجر ۸ که در سال ۱۳۶۴ اجرا شد، نقطه اوج شکوفایی رزمی و موفقیت ایران در تغییر راهبرد و استراتژی جنگ بود. بنا بر گفته بسیاری از فرماندهان نظامی دنیا، نیروهای مسلح ایران (سپاه و ارتش) در میانه جنگ تحمیلی و در پی اجرای عملیات والفجر هشت به بلوغ فکری نظامی رسیدند. عملیات والفجر ۸ را رزمندگان در شرایطی انجام دادند که در طول تاریخ، هیچ غواص و شناگری جرات عبور از رودخانه اروند نداشته است. نیروهای انقلابیِ سپاه با ابتکار، خلاقیت و تفکر جهادی که داشتند، حدود سه هزار غواص را آموزش، دو هزار نفر از آنان را انتخاب و بیش از هزار نفر در شب اول عملیات از اروند وحشی عبور دادند.
عبور آن تعداد غواص از اروند نیازمند تدبیر و منطق بود تا تداخلی در حرکت نیروها به وجود نیاید و غواصان در ساعت معین و مقرر به ساحل دشمن برسند و خط اول آنان را بشکنند. در عملیات والفجر هشت علاوه بر عبور رزمندگان از اروند، عملیات سرپلگیری، جنگ شهری در فاو، عملیات در دشت و در کارخانه نمک و عملیات دریایی (مقابله با پاتکهای دریایی دشمن در خورعبدالله) انجام گرفت. این عملیاتِ بسیار پیچیده با موفقیت رزمندگان اجرا و پس از ۷۵ روز مقاومت، پیروزی ایران تثبیت شد. در این عملیات برای نخستین بار در شب اول، لشکر از لشکر عبور کرد که در عملیات کربلای پنج، این عمل ارتقا یافت و قرارگاه از قرارگاه عبور کرد. عبور لشکر از لشکر و قرارگاه از قرارگاه نیازمند هماهنگیهای بسیار بین بخشهای مختلف است تا نیروها برای دستیابی به مقاصد تعیین شده، همدیگر را هدف قرار ندهند و تداخل آتش به وجود نیاید.
به هر حال عملیات والفجر ۸ موجب حیرت کشورهای مختلف و به خصوص حامیان صدام شد. کسی باور نمیکرد که رزمندگان اسلام بتوانند چنین عملیاتی را طراحی و اجرا کنند. بدین ترتیب ایران با عملیاتهایی که انجام داد و پیروزیهایی که کسب کرد، نشان داد دکترین و راهبرد دفاعی بومی دارد. این دکترین و راهبرد دفاعی موجب آزادسازی مناطق اشغالی، تعقیب متجاوز و در نهایت تحقق برخی از خواستههای ایران برخلاف میل حامیان صدام و دو قدرت بزرگ شرق و غرب یعنی شوروی و آمریکا شد.
انتهای پیام/ 112
«دفاع مردمی»؛ راهبرد پیروزیهای انقلاب اسلامی بیشتر بخوانید »