به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در عملیات خیبر، هنگامیکه رزمندگان دلیر ایرانی که متأثر از پیام رهبر محبوبشان حضرت امام (ره) که قبل از عملیات فرموده بود: «شما در نهایت پیروزید، اما لازمه آن حسین وار جنگیدن است»، شجاعانه در نبردی نابرابر از مناطق متصرفاتی عملیات در جزایر جنوبی و شمالی مجنون دفاع میکردند، نظامیان عراقی که مستأصل از پاتکهای سنگین و بیشمار خود شده بودند، با مشاوره مستشاران جنگهای نوین آمریکایی، روسی، انگلیسی و… از صبح ۶ اسفند ۱۳۶۲ همزمان با بمبارانهای بسیار شدید با استفاده از سلاحهای متعارف، به بمباران بسیار گسترده و بیسابقه شیمیایی روی آوردند.
این جنگ شیمیایی غافلگیرانه بهقصد انتقام از رزمندگان ازجانگذشته ایران که مقابل پاتکها و بمبارانهای دشمن مردانه مقاومت میکردند، انجام گرفت. دشمن بعثی، هر روز صبح تا ساعتی پس از طلوع آفتاب و هنگام عصر تا غروب آفتاب، در چند نوبت، سراسر جبههها و خطوط پشتیبانی را بمباران شیمیایی میکرد.
عراق در عملیات خیبر با اجرای حدود یکصد حمله شیمیایی، نزدیک به ۱۰۰۰ بمب و راکت حامل عوامل شیمیایی و بیش از ۳۰۰۰ گلوله توپ شیمیایی علیه مواضع ایران شلیک کرد.
شورای امنیت سازمان ملل که از ابتدای جنگ تا این زمان در خصوص اعتراضات کتبی جمهوری اسلامی در قبال حملات شیمیایی محدود عراقیها واکنشی نشان نداده بود، این بار و پس از اعتراض رسمی ایران، هیئتی را برای بررسی استفاده عراق از سلاح شیمیایی علیه رزمندگان ایرانی اعزام کرد.
پس از دریافت گزارش هیئت اعزامی به ایران و بعد از پیگیریهای ایران در خصوص جنایت رژیم بعثی در استفاده وسیع از سلاح و بمب شیمیایی علیه رزمندگان ایران در عملیات خیبر، بیانیهای توسط شورای امنیت سازمان ملل صادر شد.
در این بیانیه بدون نام بردن از کشور استفادهکننده از سلاح شیمیایی، صرفاً استفاده از این سلاح محکوم شده بود. درحالیکه در گزارش هیئت اعزامی، استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی علیه ایران تائید شده بود. اما به دلیل اعمالنفوذ آمریکا و همپیمانان آمریکا، در این بیانیه از کشور عراق بهعنوان متجاوز و بهکارگیرنده سلاح، ذکری به میان نیامد.
صدور بیانیه ۳۰ مارس ۱۹۸۴ (۱۰ فروردین ۱۳۶۳) شورای امنیت را میتوان چراغ سبز این شورا به حکومت عراق قلمداد کرد. پیام روشن این بیانیه، بیتوجهی به مقررات بینالمللی و خواستههای بهحق ایران مبنی بر محکومیت و تنبیه کشور بهکاربرنده سلاحهای کشتارجمعی و ممنوعه شیمیایی و نشانه بیاعتنایی سازمان ملل به جنایات جنگی صدام بود.
این بیانیه حصول اطمینانی بود برای جنایتکاران عراق که استفاده آنان از چنین تسلیحاتی مجاز و محکومیتی در پی نخواهد داشت. این آغاز فاجعهای بود که تا پایان جنگ تحمیلی دامنگیر رزمندگان ایران بهویژه در عملیاتهایی همچون بدر در سال ۱۳۶۳ و والفجر هشت در سال ۱۳۶۴ شد و از سال ۱۳۶۶ علاوه بر رزمندگان، غیرنظامیان و شهروندان ایران را در برگرفت و آنان را قربانی جانبداری شورای امنیت از حکومت عراق و عدم قاطعیت آن با صدور بیانیهای بیخاصیت، بهجای قطعنامهای با ضمانت اجرایی کرد.
فجایع انسانی نظیر فاجعه یکشنبه سیاه با حمله شیمیایی به مردم بیپناه سردشت در ۷ تیر ۱۳۶۶، فاجعه حلبچه در جمعه سیاه ۲۸ اسفند ۱۳۶۶ که طی آن بیش از ۵۰۰۰ نفر کشته و ۷۰۰۰ نفر مجروح شدند، کشتار بیرحمانه زنان و کودکان در «دیره» و «زرده» در ۳۱ تیر ۱۳۶۷ و شیخ عثمان «اشنویه» در ۱۱ مرداد ۱۳۶۷ همگی محصول این جانبداری و بیتفاوتی سازمان ملل در خصوص جنایت جنگی رژیم بعثی در عملیات خیبر بود.
در این سالها حجم بهکارگیری سلاحهای شیمیایی توسط رژیم بعثی به حدی رسید که پزشکان و کادر درمان برای معالجه انبوه بیماران و مصدومان شیمیایی به اماکن غیر بیمارستانی و درمانی همچون ورزشگاهها و… پناه میبردند که در یک مورداستفاده از فضای استادیوم ۱۲۰۰۰ نفری آزادی تهران حکایت از عمق فاجعه داشت.
یکی از نکات قابلتوجه این است که آثار شوم این جنایتها و کاربرد سلاحهای کشتارجمعی نهتنها تاکنون، بلکه سالیان سال بر نسلهای آتی باقی خواهد ماند.
منابع:
– فصلنامه نگین ایران شماره ۴۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، زمستان ۱۳۹۱
– فصلنامه نگین ایران شماره ۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، زمستان ۱۳۸۲
– باقری، محمدرضا، تاریخ شفاهی دفاع مقدس، (طبیب زندان دولتو)، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۹.
*مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در عملیات خیبر، هنگامیکه رزمندگان دلیر ایرانی که متأثر از پیام رهبر محبوبشان حضرت امام (ره) که قبل از عملیات فرموده بود: «شما در نهایت پیروزید، اما لازمه آن حسین وار جنگیدن است»، شجاعانه در نبردی نابرابر از مناطق متصرفاتی عملیات در جزایر جنوبی و شمالی مجنون دفاع میکردند، نظامیان عراقی که مستأصل از پاتکهای سنگین و بیشمار خود شده بودند، با مشاوره مستشاران جنگهای نوین آمریکایی، روسی، انگلیسی و… از صبح ۶ اسفند ۱۳۶۲ همزمان با بمبارانهای بسیار شدید با استفاده از سلاحهای متعارف، به بمباران بسیار گسترده و بیسابقه شیمیایی روی آوردند.
این جنگ شیمیایی غافلگیرانه بهقصد انتقام از رزمندگان ازجانگذشته ایران که مقابل پاتکها و بمبارانهای دشمن مردانه مقاومت میکردند، انجام گرفت. دشمن بعثی، هر روز صبح تا ساعتی پس از طلوع آفتاب و هنگام عصر تا غروب آفتاب، در چند نوبت، سراسر جبههها و خطوط پشتیبانی را بمباران شیمیایی میکرد.
عراق در عملیات خیبر با اجرای حدود یکصد حمله شیمیایی، نزدیک به ۱۰۰۰ بمب و راکت حامل عوامل شیمیایی و بیش از ۳۰۰۰ گلوله توپ شیمیایی علیه مواضع ایران شلیک کرد.
شورای امنیت سازمان ملل که از ابتدای جنگ تا این زمان در خصوص اعتراضات کتبی جمهوری اسلامی در قبال حملات شیمیایی محدود عراقیها واکنشی نشان نداده بود، این بار و پس از اعتراض رسمی ایران، هیئتی را برای بررسی استفاده عراق از سلاح شیمیایی علیه رزمندگان ایرانی اعزام کرد.
پس از دریافت گزارش هیئت اعزامی به ایران و بعد از پیگیریهای ایران در خصوص جنایت رژیم بعثی در استفاده وسیع از سلاح و بمب شیمیایی علیه رزمندگان ایران در عملیات خیبر، بیانیهای توسط شورای امنیت سازمان ملل صادر شد.
در این بیانیه بدون نام بردن از کشور استفادهکننده از سلاح شیمیایی، صرفاً استفاده از این سلاح محکوم شده بود. درحالیکه در گزارش هیئت اعزامی، استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی علیه ایران تائید شده بود. اما به دلیل اعمالنفوذ آمریکا و همپیمانان آمریکا، در این بیانیه از کشور عراق بهعنوان متجاوز و بهکارگیرنده سلاح، ذکری به میان نیامد.
صدور بیانیه ۳۰ مارس ۱۹۸۴ (۱۰ فروردین ۱۳۶۳) شورای امنیت را میتوان چراغ سبز این شورا به حکومت عراق قلمداد کرد. پیام روشن این بیانیه، بیتوجهی به مقررات بینالمللی و خواستههای بهحق ایران مبنی بر محکومیت و تنبیه کشور بهکاربرنده سلاحهای کشتارجمعی و ممنوعه شیمیایی و نشانه بیاعتنایی سازمان ملل به جنایات جنگی صدام بود.
این بیانیه حصول اطمینانی بود برای جنایتکاران عراق که استفاده آنان از چنین تسلیحاتی مجاز و محکومیتی در پی نخواهد داشت. این آغاز فاجعهای بود که تا پایان جنگ تحمیلی دامنگیر رزمندگان ایران بهویژه در عملیاتهایی همچون بدر در سال ۱۳۶۳ و والفجر هشت در سال ۱۳۶۴ شد و از سال ۱۳۶۶ علاوه بر رزمندگان، غیرنظامیان و شهروندان ایران را در برگرفت و آنان را قربانی جانبداری شورای امنیت از حکومت عراق و عدم قاطعیت آن با صدور بیانیهای بیخاصیت، بهجای قطعنامهای با ضمانت اجرایی کرد.
فجایع انسانی نظیر فاجعه یکشنبه سیاه با حمله شیمیایی به مردم بیپناه سردشت در ۷ تیر ۱۳۶۶، فاجعه حلبچه در جمعه سیاه ۲۸ اسفند ۱۳۶۶ که طی آن بیش از ۵۰۰۰ نفر کشته و ۷۰۰۰ نفر مجروح شدند، کشتار بیرحمانه زنان و کودکان در «دیره» و «زرده» در ۳۱ تیر ۱۳۶۷ و شیخ عثمان «اشنویه» در ۱۱ مرداد ۱۳۶۷ همگی محصول این جانبداری و بیتفاوتی سازمان ملل در خصوص جنایت جنگی رژیم بعثی در عملیات خیبر بود.
در این سالها حجم بهکارگیری سلاحهای شیمیایی توسط رژیم بعثی به حدی رسید که پزشکان و کادر درمان برای معالجه انبوه بیماران و مصدومان شیمیایی به اماکن غیر بیمارستانی و درمانی همچون ورزشگاهها و… پناه میبردند که در یک مورداستفاده از فضای استادیوم ۱۲۰۰۰ نفری آزادی تهران حکایت از عمق فاجعه داشت.
یکی از نکات قابلتوجه این است که آثار شوم این جنایتها و کاربرد سلاحهای کشتارجمعی نهتنها تاکنون، بلکه سالیان سال بر نسلهای آتی باقی خواهد ماند.
منابع:
– فصلنامه نگین ایران شماره ۴۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، زمستان ۱۳۹۱
– فصلنامه نگین ایران شماره ۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، زمستان ۱۳۸۲
– باقری، محمدرضا، تاریخ شفاهی دفاع مقدس، (طبیب زندان دولتو)، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۹.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق؛ محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی در سومین و آخرین روز سفر خود به روسیه در گفت و گو با شبکه روسیه ۲۴ با رضایت بخش توصیف کردن همکارهای تهران و مسکو در حوزه های امنیتی و سیاسی، سطح تعاملات اقتصادی و تجاری دو کشور مناسب نیز و هدف ما از این سفر ارتقای سطح رابطه موجود به سطح راهبردی است.
وی با اشاره به تقدیم پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به دولت روسیه و اهمیت این پیام تاکید کرد: تغییرات در هیات حاکمه آمریکا عنصر تغییر دهنده ای در رابطه تهران و مسکو نیست بلکه این سابقه همکاری مثبت در سوریه، در مجامع بین المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل و شورای حکام آژانس و همکاری اقتصادی در قالب اتحادیه اقتصادی اوراسیا را به سطح بالاتر یعنی سطح راهبردی ارتقا دهیم.
قالیباف با بیان این که در این مرحله حساس از نظم جهانی، همکاری ایران و روسیه در سطوح راهبردی باعث ارتقای جایگاه هر دو کشور خواهد بود افزود: همکاری های راهبردی ایران و روسیه از تحولات سوریه آغاز شده است که منجر حذف تروریسم از این منطقه شد و این همکاری ها در دیگر حوزه ها قابلیت توسعه دارد.
وی تاکید کرد: لازمه این همکاری ها توسعه روابط دو جانبه در همه سطوح است که پارلمان های دو کشور می توانند نقش موثری در آن بازی کنند. ما به افق همکاری ۲۰ ساله و ۵۰ ساله می اندیشیم. ایران و روسیه می توانند در حوزه های مختلف تکمیل کننده یکدیگر باشند.
قالیباف درباره سرنوشت برجام این که چه برداشتی از سیگنال های دولت جدید آمریکا دارد، گفت: از مواضع رسمی دولت بایدن سیگنال های متفاوتی به ما رسیده است هرچند هیچ سیاست جدیدی از سمت آنها ندیدیم ولی ظاهرا در دولت بایدن قدرت تصمیم گیری های بزرگ وجود ندارد.
رئیس مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: دولت بایدن برای انجام تعهدات خود پیش شرط تعیین کرد اما دولت آمریکا حقی ندارد که برای انجام تعهداتی که چند سال است انجام نداده است، پیش شرط تعیین کند. آنها بوده اند که از برجام خارج شده و به اقتصاد ایران خسارت وارد کرده اند. بنابراین آنها بدون هیچ پیش شرطی باید ابتدا تعهدات خود را عمل کنند و ما باید به صورت ملموس نتایج رفع تحریم ها را ببینیم و سپس تعهدات خود را اجرا کنیم.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق به نقل از تارنمای الخلیج الجدید، مقام های صهیونیستی، سال گذشته میلادی (۲۰۲۰) اقدامات هدفمندی برای سرکوب مردم فلسطین انجام دادند.
بر اساس این گزارش، محاصره ۱۳ ساله نوار غزه توسط صهیونیست ها، باعث شده تا دو میلیون فلسطینی در این باریکه، از حق آزادی تردد محروم شوند و اقتصاد آنان را نابود کرده است.
دیده بان حقوق بشر با بیان اینکه اقدام رژیم صهیونیستی برای انتقال هر چه بیشتر صهیونیست ها به شهرک های واقع در کرانه باختری، «جنایت جنگی» است، گزارش داده است: طی سال ۲۰۲۰، برای ساخت ۱۲ هزار و ۱۵۹ واحد مسکونی در شهرکهای صهیونیستنشین، پیشرفتهای زیادی وجود داشته که از سال ۲۰۱۲ تا کنون، بیشترین آمار ساختوساز در اراضی اشغالی فلسطینی است.
در این گزارش همچنین آمده است، ۶۶۱ هزار صهیونیست و ۱۳۲ شهرک بزرگ در کرانه باختری احداث شده است و رژیم صهیونیستی تا ۱۹ اکتبر ۲۰۲۰، ۵۶۸ منزل متعلق به شهروندان فلسطین را تخریب کردند که باعث آوارگی ۷۵۹ نفر شده است.
این گزارش می افزاید، پیکر ۶۷ نفر از شهدای فلسطینی که از سال ۲۰۱۵ شهید شدهاند، در گروگان صهیونیست ها قرار دارد. تلآویو از این پیکرها به عنوان اهرم فشار استفاده میکنند.
رژیم اشغالگر قدس در هفتههای اخیر که حامی اصلی اقدامات غیر قانونی آنها «دونالد ترامپ» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شکست خورد، تحرکات خود در تخریب منازل فلسطینیان و دستگیری جوانان فلسطینی در مناطق مختلف کرانه باختری را شدت بخشیدهاند.
احداث واحدهای جدید شهرکسازی نقض آشکار قطعنامه ۲۳۳۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد است. این قطعنامه که ۲۳ دسامبر ۲۰۱۶ (۳دی ۹۵) با رای مثبت ۱۴ عضو و تنها رای ممتنع آمریکا به تصویب رسید، ضمن غیر قانونی خواندن شهرکسازی در خاک فلسطین، از رژیم صهیونیستی میخواهد که عملیات شهرکسازی را متوقف کند.
سرویس جهان مشرق – باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا (بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷)، تجربیات دوران ریاستجمهوریاش را در قالب مجموعهای دو جلدی مکتوب کرده است که جلد اول آن تحت عنوان «سرزمین موعود
[۱] » در ۷۶۸ صفحه، روز سهشنبه، ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰ (۲۷ آبان ۹۹) منتشر شد. این کتاب که توانسته نظر مساعد منتقدان را به خود جلب کند، مورد استقبال فوقالعاده خوانندگان هم قرار گرفته است؛ استقبالی که خود اوباما هم اقرار دارد آن را تا اندازهای به پیروزی جو بایدن، معاون اولش در دوران ریاستجمهوری، در انتخابات اخیر ریاستجمهوری در آمریکا مدیون است
[۲] .
سرویس جهان مشرق قصد دارد طی روزهای آینده، ترجمه بخشهای مهم کتاب «سرزمین موعود»، به ویژه بخشهای مربوط به ایران، را در قالب یک مجموعه گزارش منتشر کند. لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از محتوای کتاب باراک اوباما این مجموعه گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات کتاب مذکور لزوماً مورد تأیید مشرقنیست.
آنچه در ادامه میخوانید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» است. قسمتهای قبلی این مجموعه را میتوانید از لینکهای انتهای همین گزارش بخوانید. قسمتهای بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد.
قسمت چهارم/
عملیات آژاکس [۳] [کودتای ۲۸ مرداد در ایران توسط سیآیای و امآی۶ – جزئیات بیشتر] الگویی را برای محاسبات غلط آمریکا در برخورد با کشورهای درحالتوسعه ایجاد کرد که در طی جنگ سرد نیز ادامه داشت: اشتباه گرفتنِ آرمانهای ملیگرایانه با توطئههای کمونیستی؛ برابر دانستنِ منافع تجاری با امنیت ملی؛ و براندازی دولتهای منتخب دموکراتیک و همسویی با حکومتهای مستبد وقتی این کار را به نفع خودمان تشخیص میدادیم. با این حال، سیاستگذاران آمریکایی احتمالاً تا بیستوهفت سال اول فکر میکردند ترفند آنها در ایران خوب جواب داده است. شاه به همپیمان پروپاقرصی برای آمریکا تبدیل شد که قراردادهای خود با شرکتهای نفتی آمریکایی را تمدید میکرد و تسلیحات گرانقیمت آمریکایی را میخرید. روابط دوستانهای با اسرائیل داشت، به زنان حق رأی داد، از ثروتِ روبهرشد کشور برای مدرنسازی اقتصاد و نظام آموزشی استفاده کرد، و راحت با بازرگانان غربی و خانوادههای سلطنتی اروپا نشستوبرخاست میکرد.
محمدرضا پهلوی و جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا، در ظاهر روابط خوبی با یکدیگر داشتند (+)
آنچه برای خارجیها کمتر مشهود بود، نارضایتی روزافزون از ریختوپاشهای شاه، سرکوب بیرحمانه مردم (پلیس مخفی شاه [ساواک] به خاطر شکنجه و کشتار مخالفان زبانزد بود)، و ترویج آداب و رسوم اجتماعی غربی بود که از نظر روحانیون محافظهکار و پیروانِ فراوان آنها، ناقض اصول اصلی اسلام محسوب میشدند. تحلیلگران سیآیای نیز چندان توجهی به تأثیر فزاینده آیتالله خمینی، روحانی موعودگرای شیعه که در تبعید به سر میبرد، نکردند؛ کسی که در نوشتهها و سخنرانیهایش شاه را به عنوان دستنشانده غرب محکوم میکرد و از مؤمنان میخواست تا نظام موجود را با دولتی اسلامی تحت حاکمیت قانون شرع جایگزین کنند. بنابراین اوایل سال ۱۹۷۸ وقتی راهپیماییهای داخل ایران به یک انقلاب پوپولیستیِ تمامعیار منجر شد، مقامات آمریکایی غافلگیر شدند.
اشتباه محاسباتی آمریکاییها درباره انقلاب اسلامی و عدم شناخت آنها از امام خمینی [دانلود]
خلاصهای کوتاه از سرنوشت محمدرضا پهلوی؛ از رسیدن به قدرت تا فرارسیدن مرگ [دانلود]
کارگران ناراضی، جوانان بیکار، و نیروهای دموکراسیخواهی که به دنبال بازگشت حکومت مشروطه بودند، فوجفوج به طرفداران [آیتالله] خمینی در خیابانها میپیوستند. در آغاز سال ۱۹۷۹ که تعداد تظاهرکنندگان به میلیونها نفر رسیده بود، شاه بیسروصدا از کشور فرار کرد و مدت کوتاهی برای مداوا در آمریکا بستری شد. اخبار شبانه آمریکا پر از تصاویر همین آیتالله (با ریش سفید و چشمان نافذ یک پیامبر) بود که در بازگشتی پیروزمندانه از تبعید، در برابر دریای طرفدارانش، از هواپیما خارج میشد.
امام خمینی در هواپیمایی که ایشان را پیروزمندانه به ایران بازگرداند (+)
توصیفات همسایههای امام خمینی در «نوفللوشاتو» و خبرنگار رویترز در فرانسه درباره بنیانگذار جمهوری اسلامی [دانلود]
بیشترِ آمریکاییها در زمان وقوع انقلاب ایران اطلاعات کمی درباره این تاریخ [دخالتهای آمریکا در ایران، مانند کودتای ۲۸ مرداد] داشتند و نمیدانستند چرا مردم یک کشور در آنطرف دنیا، ناگهان آدمک «عمو سام [۴] » [نماد آمریکا] را میسوزانند و شعار «مرگ بر آمریکا» میدهند. من هم نمیدانستم. آن زمان هفدهساله بودم، هنوز دبیرستان میرفتم و تازه در آستانه کسب آگاهی سیاسی بودم. فقط به طور مبهم جزئیات اتفاقات بعدی را متوجه شدم. اینکه [آیتالله] خمینی چگونه جای پای خود را به عنوان رهبر عالی محکم کرد و همپیمانان سابق سکولار و اصلاحطلبش را به حاشیه راند؛ چگونه نیروی شبهنظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل داد تا هر کسی را که رژیم جدید را به چالش بکشد، در هم بکوبد؛ و چگونه از ماجرای حمله دانشجویانِ افراطی به سفارت آمریکا و گروگانگیری آمریکاییها برای کمک به تقویت انقلاب و تحقیر قدرتمندترین کشور جهان استفاده کرد.
ظهور امام خمینی به عنوان یک رهبر دینی، تمام معادلات آمریکاییها درباره ایران را به هم ریخت (+)
اما اگر بگویم که سی سال بعد از آن انقلاب، پیامدهای ناشی از آن رویدادها هنوز هم چشمانداز ژئوپلتیک دوران ریاستجمهوری من را شکل میداد، اغراق نکردهام. انقلاب ایران الهامبخش جنبشهای اسلامی افراطی زیادی شد که قصد تکرار موفقیت آن را داشتند. فراخوان [آیتالله] خمینی برای سرنگونی نظامهای پادشاهی سنی عربی، ایران و آلسعود را به دشمنان قسمخورده تبدیل کرد و درگیریهای فرقهای در سراسر خاورمیانه را شدت بخشید. تلاش سال ۱۹۸۰ عراق برای حمله به ایران و جنگ خونین هشتسالهی متعاقب آن (جنگی که در آن کشورهای خلیج [فارس] صدام حسین را تأمین مالی میکردند و در عین حال، شوروی تسلیحات، از جمله تسلیحات شیمیایی، در اختیار ارتش [آیتالله] خمینی قرار میداد) باعث شد حمایت ایران از تروریسم به عنوان راهی برای جبران برتری نظامیِ دشمنانش، شتاب بیشتری بگیرد. (آمریکا در دوران ریاستجمهوری [رونالد] ریگان [۵] [رئیسجمهور آمریکا بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹] با فرصتطلبی تلاش کرد هر دو طرف را داشته باشد؛ علناً از عراق حمایت میکرد، اما مخفیانه به ایران اسلحه میفروخت [۶] .)
سوگند [آیتالله] خمینی درباره محو اسرائیل از روی نقشه (که در حمایتِ سپاه از نیروهای نیابتی مسلح مانند شبهنظامیان شیعه حزبالله در لبنان و شاخه نظامی گروه مقاومت فلسطین، حماس، آشکار است) رژیم ایران را به بزرگترین تهدید امنیتی اسرائیل تبدیل کرد و در رویکرد سختگیرانه اسرائیل نسبت به صلح احتمالی با همسایگانش مؤثر بود.
نتانیاهو: «میخواهید سه تهدید بزرگ علیه اسرائیل را بشناسید؟ ایران، ایران، ایران» [دانلود]
[آیتالله] خمینی، سال ۱۹۸۹ درگذشت. جانشین وی آیتالله [سید] علی خامنهای (روحانیای که بهندرت به خارج از کشور خود سفر کرده بود و دیگر هم هیچوقت سفر نکرد) ظاهراً در نفرت از آمریکا با [آیتالله] خمینی همانند بود. [آیتالله] خامنهای با وجود داشتن عنوان «رهبر عالی»، اختیارات مطلق نداشت؛ بلکه مجبور بود با شورای قدرتمندی متشکل از روحانیون مشورت کند. به علاوه، مسئولیت اداره امور روزمرهی دولت نیز به عهده رئیسجمهوری بود که با آرای عمومی انتخاب میشد.
در یک بازه زمانی در اواخر دولت [بیل] کلینتون
[۷] [رئیسجمهور آمریکا بین سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱] و اوایل دولت [جورج] بوش
[۸] [رئیسجمهور قبل از اوباما، بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹]، نیروهای میانهروتری در داخل ایران محبوبیت به دست آوردند و این، گرم شدن روابط ایران و آمریکا را محتمل میکرد. پس از ۱۱ سپتامبر، محمد خاتمی
[۹] رئیسجمهور وقت ایران، حتی با پیشنهاداتی برای کمک به آمریکا در کشور همسایهاش افغانستان، با دولت بوش تماس برقرار کرد. اما مقامات آمریکایی این ژست را نادیده گرفتند و وقتی بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا، در سخنرانی «وضعیت کشور» در سال ۲۰۰۲، ایران را همراه با عراق و کره شمالی بخشی از «محور شرارت» نامید، هرگونه پنجرهی دیپلماتیکی که میان دو کشور وجود داشت، عملاً بسته شد.
پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، جورج بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا، ایران را بخشی از «محور شرارت» در جهان معرفی کرد و عملاً پنجرهی روابط دیپلماتیک میان دو کشور را بست (+)
* * *
زمانی که من مسئولیت خود را آغاز کردم، تندروهای محافظهکار به رهبری رئیسجمهور جدید، محمود احمدینژاد قدرت را به دست گرفته بودند؛ کسی که لفاظیهای جنونآمیز ضدغربیاش، اقدامش به انکار هولوکاست و برخورد قضاییاش با همجنسگراها و افراد دیگری که آنها را تهدید میدانست، عصارهی عالیای از نفرتبارترین ابعادِ رژیم بود. سلاحهای ایرانی هنوز برای شبهنظامیانی ارسال میشد که قصد کشتن سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان را داشتند. حمله آمریکا به عراق موقعیت استراتژیک ایران در منطقه را به شدت تقویت کرده بود، چراکه دشمنِ قسمخوردهاش، صدام حسین، را با حکومتِ شیعهای تحت نفوذِ ایران جایگزین کرده بود. حزبالله، نیروی نیابتی ایران، با موشکهایی که ایران در اختیارش میگذاشت و حالا بردشان به تلآویو هم میرسید، به عنوان قدرتمندترین جناح در لبنان مطرح شده بود. سعودیها و اسرائیلیها با لحن نگرانکنندهای درباره گسترش «هلال شیعیِ [۱۰] » نفوذ ایران هشدار میدادند و علاقه خود نسبت به «تغییر رژیم» احتمالی در ایران توسط آمریکا را علناً ابراز میکردند.
مسیرهای شمالی (قرمز) و جنوبی (سبز) کوریدور زمینیای که ایران را تا مدیترانه و تا مرزهای رژیم صهیونیستی میرساند (جزئیات بیشتر) (+)
بنابراین تحت هر شرایطی، ایران دردسر شماره یک دولت من محسوب میشد. اما این برنامه هستهای پرشتاب این کشور بود که میتوانست این وضعیت بد را به بحرانی تمامعیار تبدیل کند. رژیم، تأسیسات هستهای ساختهشده در زمان شاه را به ارث برده بود، و طبق پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای سازمان ملل متحد (که ایران از زمان تصویب این پیمان در سال ۱۹۷۰ امضاکننده آن بود) این حق را داشت که از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز استفاده کند. متأسفانه همان فناوری سانتریفیوژی که برای چرخش و غنیسازی اورانیوم با غنای کم (که سوخت موردنیاز نیروگاههای هستهای را تأمین میکند) استفاده میشود، را میتوان دستکاری کرد و از آن برای تولید اورانیوم با غنای بالا و ساخت سلاح استفاده نمود.
به قول یکی از کارشناسان ما، «با داشتن اورانیوم کافی با غنای بالا، هر دانشآموز باهوش دبیرستانیای که به اینترنت دسترسی داشته باشد، میتواند بمب تولید کند.» میان سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹، ایران تعداد کل سانتریفیوژهای غنیسازی اورانیوم خود را از صد به پنج هزار دستگاه افزایش داد و این رقم بسیار بیشتر از چیزی بود که بتوان با یک برنامه صلحآمیز هستهای آن را توجیه کرد. جامعه اطلاعاتی آمریکا اطمینانِ منطقیای داشت که ایران هنوز سلاح هستهای ندارد. اما همچنین اعتقاد داشت که رژیم «ظرفیت گریز» خود (فرصت زمان لازم برای تولید اورانیوم کافی برای ساخت یک سلاح هستهای عملیاتی) را تا یک سطح بالقوه خطرناک کاهش داده است.
سانتریفیوژهای IR8 ساخت ایران؛ آنچه نهایتاً آمریکا را وادار به پذیرش حق غنیسازی ایران کرد (و مقدمات دستیابی به توافق هستهای را فراهم آورد)، پیشرفتهای ایران در فناوری هستهای بود (+)
زرادخانه هستهای ایران نیازی به تهدید خاک آمریکا نداشت؛ صِرفِ احتمال وقوع حمله هستهای یا تروریسم هستهای در خاورمیانه، گزینههای رئیسجمهور آینده آمریکا برای مهار تجاوزگری ایران علیه همسایگانش را به شدت محدود میکرد. سعودیها احتمالاً با تلاش برای ساخت یک «بمب سُنی» واکنش نشان میدادند، و رقابت تسلیحاتی هستهای در بیثباتترین منطقه جهان آغاز میشد. در همین حال، اسرائیل (که ظاهراً خودش کلکسیونی از سلاحهای هستهای اعلامنشده در اختیار دارد) ایرانِ مسلح به سلاح هستهای را تهدیدی موجودیتی تلقی میکرد و گویا در حال تهیه طرحهایی برای حملهی پیشدستانه به تأسیسات هستهای ایران بود. هرگونه اقدام، واکنش یا اشتباه محاسباتی توسط هر یک از این طرفها میتوانست خاورمیانه (و آمریکا) را به ورطهی جنگی دیگر بکشاند؛ آن هم در زمانی که هنوز ۱۸۰,۰۰۰ نیروی نظامی ما در طول مرزهای ایران بهشدت در معرض خطر قرار داشتند، و در حالی که هرگونه افزایش شدید قیمت نفت میتوانست اقتصاد رکودزدهی جهان را وارد سقوط آزاد کند. در دوران دولت من، گاهی سناریوهایی را مطرح میکردیم در اینباره که درگیری با ایران چهطور ممکن است پیش برود. وقتی این جلسات را ترک میکردم، این واقعیت روی شانهام سنگینی میکرد که در صورت ضرورت پیدا کردنِ جنگ، تقریباً همه چیزهای دیگری هم که میخواستم به دست بیاورم، نابود خواهند شد.
پیامدهای جنگ با ایران برای هر رئیسجمهوری در آمریکا غیرقابلتحمل خواهد بود (+)
به همه این دلایل، من و تیمم در مرحله انتقال قدرت، بیشترِ وقت خود را صرف بحث در مورد چگونگی جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای کردیم؛ البته در حالت ایدهآل، از طریق دیپلماسی و نه شروع جنگی دیگر. روی یک استراتژی دو مرحلهای به توافق رسیدیم. از آنجا که از سال ۱۹۸۰ تقریباً هیچ ارتباط سطح بالایی میان آمریکا و ایران وجود نداشت، مرحله اول شامل ارتباط مستقیم بود. همانطور که در سخنرانی مراسم سوگند ریاستجمهوری خود گفتم، ما آماده بودیم دست خود را به سوی کسانی دراز کنیم که تمایل داشتند مُشتِ گرهکردهی خود را باز کنند. ظرف چند هفته پس از آغاز به کار، نامهای محرمانه از طریق کانالی که با دیپلماتهای ایرانی در سازمان ملل داشتیم برای آیتالله خامنهای ارسال کردم و پیشنهاد دادم که گفتوگوی میان دو کشور را در مورد موضوعات مختلف از جمله برنامه هستهای ایران آغاز کنیم. پاسخ [آیتالله] خامنهای صریح بود: ایران علاقهای به گفتوگوی مستقیم ندارد. با این حال، وی از این فرصت استفاده کرده و راههایی پیشنهاد کرده بود که آمریکا از نقش خود به عنوان یک قلدرِ امپریالیست دست بردارد.
رؤسایجمهور آمریکا (میمیرند و) بدنهایشان خوراک کرم و مور و مار میشود، اما جمهوری اسلامی همچنان ایستاده است [دانلود]
پاسخهای رهبر ایران به پیامهای ترامپ در دیدار با شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن؛ ۲۳ خرداد ۹۸ [دانلود]
رام [اسرائیل امانوئل [۱۱] ، رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰] پس از خواندن نسخهای از نامه [آیتالله] خامنهای که از زبان فارسی ترجمه شده بود، گفت: «فکر میکنم به این زودیها مشتش را باز نمیکند.» گفتم: «فقط همینقدر [باز میکند] که انگشت وسطش را به من نشان بدهد.»
واقعیت این بود که هیچیک از ما در کاخ سفید انتظار پاسخ مثبتی نداشتیم. اما من باز هم این نامه را فرستادم، چون میخواستم ثابت کنم که مانع دیپلماسی، سازشناپذیری آمریکا نیست، بلکه سازشناپذیری ایران است. من از طریق تبریک سال نوی سنتی ایرانی (نوروز) که در ماه مارس به صورت آنلاین منتشر کردیم، پیام استقبالمان [از رابطه با ایران] را به عموم مردم ایران مخابره کردم.
پیام نوروزی باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ (با زیرنویس فارسی رسمی کاخ سفید) [دانلود]
اما وقتی میرحسین موسوی، نامزد معارضانِ ایرانی، مقامات دولتی را، به تقلب در رأیگیری برای کمک به انتخاب مجدد احمدینژاد برای دوره دوم ریاستجمهوری متهم کرد، هرگونه چشمانداز دستیابی به موفقیتِ زودهنگام در ماه ژوئن سال ۲۰۰۹ محو شد. میلیونها معترض در داخل ایران برای به چالش کشیدن نتیجه انتخابات به خیابانها آمدند و یک «جنبش سبزِ» خودخوانده را آغاز کردند که یکی از مهمترین چالشهای داخلی علیه دولت اسلامی از زمان انقلاب سال ۱۹۷۹ بود.
بخشی از بودجه مستقیم و غیرمستقیم دولت آمریکا برای «ترویج دموکراسی» در ایران طی سالهای منتهی به و پس از اغتشاشات سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹ میلادی) در این کشور که به نام «جنبش سبز» شهرت پیدا کرد (جزئیات بیشتر) (+)
سرکوب متعاقب این جنبش، بیرحمانه و سریع بود. موسوی و دیگر رهبران مخالف تحت بازداشت خانگی قرار گرفتند. راهپیمایان مسالمتآمیز مورد ضربوجرح قرار گرفتند و تعداد قابلتوجهی کشته شدند. یک شب، در آرامش محل اقامتم، گزارش اعتراضات را به صورت آنلاین بررسی کردم و فیلمی از زن جوانی [اشاره به ندا آقاسلطان] دیدم که در خیابانها هدف گلوله قرار گرفته بود و در حالی که خون در صورتش جاری بود و چشمهایش به ملامت به سمت بالا خیره شده بودند، جان داد.
این تصویر که از فیلم «لحظات آخر زندگی ندا آقاسلطان» گرفته شده، چشمهای او را در حالت مشکوکی نشان میدهد که موجب شده گمانهزنیهای مختلفی درباره ساختگی بودن ماجرای قتل او مطرح شود (+)
این صحنه، نوعی یادآوریِ فراموشنشدنی از بهایی بود که بسیاری از مردم در سراسر جهان میپردازند چون میخواهند نقشی در تعیین نحوه حکومت در کشورهایشان ایفا کنند؛ و اولین واکنش غریزی من این بود که میخواستم حمایت شدیدم را از تظاهرکنندگان در ایران ابراز کنم. اما وقتی تیم امنیت ملی را جمع کردم، کارشناسان ما در امور ایران مخالف چنین اقدامی بودند. میگفتند هرگونه بیانیهای از طرف من احتمالاً نتیجه معکوس خواهد داشت. تندروهای رژیم، پیشاپیش این داستان ساختگی را تبلیغ میکردند که عوامل خارجی در پشت تظاهرات حضور دارند و فعالان داخل ایران میترسیدند که هرگونه بیانیه حمایتی دولت آمریکا برای بیاعتبار کردن جنبش آنها مورد بهرهبرداری قرار گیرد. [روایت مشابه هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، در اینباره را در بخش ایران در کتاب «انتخابهای سخت» از کتابخانه مشرق بخوانید.] خودم را موظف دانستم به این هشدارها توجه کنم و با امضای یک سری بیانیههای بوروکراتیک ملایم («ما همچنان کل وضعیت را بهدقت رصد میکنیم»؛ «باید به حقوقِ جهانیِ اجتماع و آزادی بیان احترام گذاشته شود») خواستار راهحلی صلحآمیز بر مبنای خواست و اراده ملت ایران شدم.
نماد «مشت گرهکرده» (راست) یکی از ابداعات با بودجه سازمان آمریکاییِ «موقوفه ملی دموکراسی» در جریان انقلابهای رنگی بود که بعدها برای استفاده در اغتشاشات سال ۸۸ در ایران «بومیسازی» شد (چپ) (جزئیات بیشتر) (+)
با شدت گرفتن خشونتها، محکومیت من نیز شدیدتر شد. با این وجود، چنین رویکرد منفعلی باب میل من نبود؛ نه فقط به این دلیل که مجبور بودم به فریاد اعتراض جمهوریخواهانی گوش بدهم که میگفتند دارم با یک رژیمِ قاتل با نازونوازش رفتار میکنم. داشتم درس دشوار دیگری را درباره ریاستجمهوری میآموختم؛ اینکه اکنون قلبم به ملاحظات استراتژیک و تحلیلهای تاکتیکی زنجیر شده و اعتقاداتم تحت تأثیر استدلالهای خلاف غریزهام قرار گرفته است؛ اینکه با وجودِ داشتن قدرتمندترین سِمتِ روی زمین، اکنون نسبت به زمانی که سناتور بودم (یا حتی به عنوان یک شهروندِ عادیِ منزجر از دیدنِ زن جوانی که به ضرب گلولهی دولت خودش کشته شده) آزادیِ کمتری در بیان آنچه در دلم بود و عمل به آنچه احساس میکردم باید بکنم، داشتم.
با توجه به اینکه تلاشها برای باز کردن بابِ گفتوگو با ایران پذیرفته نشده و این کشور در هرجومرج و سرکوبِ فزایندهای فرو میرفت، مرحله دوم استراتژی منع اشاعهی هستهایمان را کلید زدیم: بسیج جامعه بینالمللی برای اِعمال تحریمهای اقتصادی سخت و چندجانبهای که بتواند ایران را وادار به نشستن پشت میز مذاکره کند. شورای امنیت سازمان ملل پیشاپیش چندین قطعنامه تصویب کرده و از ایران خواسته بود فعالیتهای غنیسازی خود را متوقف کند. همچنین مجوز تحریمهای محدود علیه ایران را صادر کرده و گروهی موسوم به ۱+۵ (پنج عضو دائم شورای امنیت، یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین، به علاوه آلمان) را تشکیل داده بود تا به امید وادار کردن رژیم به پایبندی به پیمان منع اشاعه هستهای، با مقامات ایرانی دیدار کنند.
گروه ۱+۵ که در نهایت به همراه نماینده اتحادیه اروپا با ایران درباره برنامه هستهای تهران مذاکره کرد، پیشاپیش توسط شورای امنیت سازمان ملل تشکیل شده بود (+)
مشکل این بود که تحریمهای موجود بیشازحد ضعیف بودند و نمیتوانستند تأثیر زیادی داشته باشند. حتی همپیمانان آمریکا مانند آلمان به تجارت پررونق خود با ایران ادامه میدادند و تقریباً همه، نفت این کشور را خریداری میکردند. دولت بوش به صورت یکجانبه، تحریمهای آمریکایی بیشتری علیه ایران وضع کرده بود، اما این تحریمها عمدتاً نمادین بودند، زیرا شرکتهای آمریکایی از سال ۱۹۹۵ از تجارت با ایران منع شده بودند. ایران با افزایش قیمت نفت و رشد اقتصادش، با کمال میل ۱+۵ را با جلسات منظمِ مذاکره که نتیجهای جز تعهد به مذاکرهی بیشتر نداشتند، دنبال خودش میکشید.
برای جلب توجه ایران، باید کشورهای دیگر را متقاعد میکردیم که گرهِ تحریمها را محکمتر کنند. و این یعنی باید موافقت دو دشمنِ قدرتمند و تاریخیمان [روسیه و چین] را جلب میکردیم که اصولاً تحریمها را دوست نداشتند، روابط دوستانه دیپلماتیک و تجاری با ایران داشتند، و تقریباً به اندازه تهران نسبت به اهداف آمریکا بیاعتماد بودند.
آنچه خواندید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» نوشتهی باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا بود. قسمتهای بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد. قسمتهای قبلی این مجموعه گزارش را میتوانید از لینکهای زیر بخوانید:
برای مطالعه ترجمههای قبلی مشرق از کتابهای مهم بینالمللی، از جمله کتاب «اتاقی که اتفاق آنجا افتاد» نوشته جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا در دولت دونالد ترامپ، و کتاب «انتخابهای سخت» نوشته هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا در دولت اول باراک اوباما، میتوانید به کتابخانه مشرق مراجعه کنید.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، عصر جمعه ۷ آذر بود که بعد از ساعتها گمانه زنی و اخبار ضد و نقیض درباره ترور یکی از دانشمندان هستهای و دفاعی کشورمان توسط یک گروهک تروریستی مسلح در شهر آبسرد، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با صدور اطلاعیهای ترور و شهادت محسن فخریزاده معاون وزیر و رئیس سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی (سپند) در یک عملیات تروریستی را تائید کرد.
فخریزاده به عنوان یکی از پنج شخصیت ایرانی در فهرست ۵۰۰ نفره قدرتمندترین افراد جهان از سوی نشریه آمریکایی فارین پالیسی نام برده شده است.
نام او تحت عنوان «دانشمند ارشد وزارت دفاع و رئیس پیشین مرکز تحقیقاتی فیزیک (PHRC)» در تاریخ ۲۴ مارس ۲۰۰۷ میلادی، در فهرست تحریم شدگان ایران توسط شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت.
نقش رژیم صهیونیستی در ترور شهید فخری زاده
اگر چه هنوز فرد یا گروه خاصی مسئولیت این اقدام غیر انسانی علیه ملت ایران و ترور دانشمند ایرانی را برعهده نگرفته است اما شواهد و قرائن گویای نقش رژیم صهیونیستی در این جنایت و ادامه تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی علیه مسئولان نظامی و دانشمندان هستهای ایران است. «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی نام او را مستقیماً در اقدامات تبلیغاتی سال گذشته خود به زبان آورد و مدعی شد روی برنامه تسلیحاتی اتمی کار میکرده است.
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان نیز دقایقی بعد از تائید خبر شهادت شهید فخری زاده با انتشار توئیتی به ردپای جدی رژیم صهیونیستی در او اشاره کرد و نوشت: تروریستها یکی از دانشمندان برجسته ایرانی را ترور کردند. این عمل بزدلانه که شواهد جدی از نقش اسرائیل در آن دیده میشود، نشاندهنده جنگ طلبی از سر بیچارگی مرتکبین آن است.
وی افزود: ایران از جامعه بینالمللی، بویژه اتحادیه اروپا میخواهد که استانداردهای دوگانه شرمآور خود را خاتمه دهند و این عمل تروریستی را محکوم کنند.
سردار یدالله جوانی معاون سیاسی سپاه پاسداران نیز، با بیان اینکه این نوع اقدامات علیه ملت ایران تازگی ندارد و دارای یک پیشینه تاریخی است، ما از ابتدای انقلاب با پدیده شوم تروریسم مواجه بودیم به گونهای که میتوان گفت جمهوری اسلامی ایران یکی از قربانیان اصلی تروریسم است.
وی با اشاره به حمایت آمریکا و کشورهای اروپایی از گروههای تروریستی خاطر نشان کرد: جالب است که پشت صحنه این ترورها نیز کشورهای مدعی مبارزه با تروریسم هستند، اگرچه صهیونیستها پشت بسیاری از این ترورها هستند اما ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی نیز در پشتیبانی از رژیم صهیونیستی برای انجام این ترورها حضور دارند و بارها به آن اعتراف کردهاند. کشورهایی که در ظاهر مدعی مبارزه با تروریستها هستند اما در عمل از تروریستها حمایت میکنند.
ترور دانشمندان هستهای ایران
ترور و شهادت محسن فخریزاده معاون وزیر و رئیس سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی (سپند) تنها اقدام دشمنان ملت ایران برای توقف پیشرفتهای علمی و فناوری ایران نیست و آنها در طول این سالها دست به یک سلسله ترورهای هدفمند علیه دانشمندان هستهای ایران در طی سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ زدند که طی این عملیات مجید شهریاری، مصطفی احمدی روشن، مسعود علیمحمدی، داریوش رضایینژاد، رضا قشقایی فرد و محسن فخری زاده به شهادت رسیدند، اما فریدون عباسی دوانی رئیس وقت سازمان انرژی اتمی از ترور جان سالم بدر برد.
در چند سال اخیر که صهیونیستها با پشتیبانی و حمایت آمریکا، کشورهای اروپایی و برخی کشورهای مرتجع منطقهای پروژه ناجوانمردانه و رذیلانه ترور دانشمندان هستهای کشورمان را در پیش گرفتند، ۴ دانشمند هستهای به فیض شهادت نائل آمدند؛ شهیدان علی محمدی، شهریاری، احمدی روشن، رضایی نژاد و قشقایی؛ در این گزارش نگاهی گذرا به نحوه شهادت این دانشمندان شهید صنعت هستهای داریم.
شهید مسعود علیمحمدی
ترور شهید علی محمدی در انفجار بمب در قیطریه تهران در ساعت ۷:۳۰ صبح ۲۲ دی ۱۳۸۸ روی داد. در این حادثه مسعود علیمحمدی به شهادت رسید و دو فرد دیگر زخمی شدند و خساراتی به ساختمان مجاور وارد شد. بمب منفجرشده در یک موتورسیکلت که به فاصله یک متری از در ورودی منزل او به یک درخت بسته شده بود، جاسازی شده بود.
مسعود علیمحمدی معروف به استاد علیمحمدی، یکی از دانشمندان ارشد فناوری هستهای ایران بود که در ۳ شهریور ۱۳۳۸ در تهران (کن) متولد شد و در بامداد ۲۲ دی ۱۳۸۸ و در سن ۵۰ سالگی، به هنگام بیرون آمدن از منزلش بر اثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور ترور شد و به درجه رفیع شهادت رسید.
او مدرک کارشناسی را از دانشگاه شیراز (۱۳۶۴) و کارشناسی ارشد (۱۳۶۷) و دکترای فیزیک با گرایش ذرات بنیادی را از دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۷۱ کسب کرد. او از دانشجویان نخستین دوره دکترای فیزیک در داخل ایران بود و نخستین شخصی است که در ایران دکترای خود را در فیزیک دریافت نموده است. او دهها مقاله ISI منتشر نمود. او همچنین به همراه وحید کریمی پور اولین دانشجویان پسادکترا در پژوهشگاه دانشهای بنیادی بودند.
تخصص اصلی او ذرات بنیادی، انرژیهای بالا و کیهانشناسی بودهاست. با پژوهشگاه دانشهای بنیادی (مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات) نیز طی سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ همکاری داشتهاند.
در ۲۰ آذر سال ۱۳۸۹ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد موفق به دستگیری عامل این اقدام شده است. در همین ارتباط اعترافات تلویزیونی فردی به نام «مجید جمالی فشی» از تلویزیون پخش شد.
مجید جمالی فشی در این مصاحبه به نقش خود در ترور استاد شهید علیمحمدی اعتراف کرد و گفت، آموزشهای مورد نیاز برای این ترور را در سفری به اسرائیل و دورههایی را زیر نظر مأمورین موساد دیده است.
وی همچنین در بخش دیگری از اعترافات تلویزیونی، مدعی شد که در پادگانی نظامی در جوار اتوبان تلآویو به وی آموزشهایی نظیر «تعقیب و گریز، تعقیب ماشین، جمعآوری اطلاعات از یک محل خاص و چسباندن بمب به زیر ماشین» داده شده است.
شهید مجید شهریاری
شهید مجید شهریاری دانشمند فرزانه و استاد فیزیک هستهای دانشگاه شهید بهشتی ایران یکی دیگر از دانشمندان هستهای ایران است که در ۸ آذر ۱۳۸۹ در تهران توسط رژیم صهیونیستی و با همکاری اطلاعاتی منافقین در یک عملیات تروریستی به شهادت رسید.
شهید مجید شهریاری در سال ۱۳۴۵ در زنجان متولد شد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زنجان، دوره کارشناسی را در رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه صنعتی امیر کبیر (از سال ۱۳۶۳ تا سال ۱۳۶۸)، دوره کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی هستهای در دانشگاه صنعتی شریف (از سال ۱۳۶۹ تا سال ۱۳۷۱) و دوره دکترا را در رشته مهندسی هستهای در دانشگاه امیرکبیر (از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۷) گذارند. بدین تربیت، این شهید عزیز تمام تحصیلات خود را در کشور جمهوری اسلامی ایران گذرانده است.
شهید شهریاری پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه امیرکبیر به عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه مشغول به کار شد. شروع به کارش به عنوان عضو هیأت علمی در دانشگاه شهید بهشتی در دانشکده مهندسی هستهای و در گروه آموزشی کاربرد پرتوها با مرتبه استادیاری پیمانی بود.
وی در ۲۸ اردیبهشت ۸۳ از مرتبه پیمانی به مرتبه رسمی آزمایشی تغییر وضعیت داد و حدود چهار سال بعد از شروع به کار به مرتبه دانشیاری ارتقا پیدا کرد.
شهید شهریاری سال ۱۳۸۸ و بر اساس تصویب هیأت ممیزه به درجه استادی ارتقا پیدا کرد. در دوره دانشیاری، استاد راهنمای ۱۷ دانشجوی کارشناسی ارشد و ۵ دانشجوی دکترا بود و ۲۱ مقاله تخصصی در مجلات علمی پژوهشی به چاپ رساند. همچنین در ۲۴ کنفرانس بین المللی به ایراد سخنرانی در رشته تخصصی خود پرداخت و در این دوره مجری ۵ طرح پژوهشی بود.
شهید شهریاری از سال ۸۳ تا زمان شهادت نماینده دانشگاه شهید بهشتی در امور اجرایی همکاری با سازمان انرژی هستهای بود. وی همچنین عضویت در انجمن هستهای ایران، مدیریت گروه کاربرد پرتوها، عضویت در شورای آزمایشگاه و شورای فناوری دانشگاه، عضویت در کمیته تخصصی فنی و مهندسی هیأت ممیزه، مشاور جمهوری اسلامی ایران در پروژه سزامی و برگزاری چهار کمیته علمی و کارگاه آموزش را در پرونده اجرایی خود داشت.
شهید مصطفی احمدی روشن
شهید احمدی روشن نیز دیگر شهید هستهای است که در ۲۱ دی ۱۳۹۰ پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران، میدان کتابی ترور شد.
مصطفی احمدی روشن در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۸ در روستای سنگستان استان همدان متولد شد. وی دوران کودکی خود را در خانوادهای فقیر گذراند.
وی دانش آموخته رشته مهندسی پلیمر از دانشگاه صنعتی شریف بود. شهید احمدی روشن با سن پایین حدود ۳۲ سال، دارای مقالات متعدد علمی در رشته پلیمر بود. او در سال ۱۳۸۰ و در دوران تحصیل خود در این دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جدا سازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام میشد، همکاری داشت.
شهید احمدی روشن همچنین دارای چندین مقاله ISI به زبانهای انگلیسی و فارسی بود و در زمان شهادت دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار میرفت که مسئولیت معاونت بازرگانی سایت هستهای نطنز را نیز به عهده داشت.
شهید داریوش رضایی نژاد
شهید داریوش رضایی نژاد یکی از شهدای هستهای کشور است که در اول مرداد ۱۳۹۰ توسط سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد)، در مقابل چشمان دخترش آرمیتا و همسرش به ضرب گلوله به شهادت رسید.
شهید داریوش رضایی نژاد در صبح چهارشنبه ۲۹ بهمن سال ۱۳۵۶ در شهرستان آبدانان در استان ایلام به دنیا آمد. وی در مهر ماه ۱۳۷۳ در رشته مهندسی برق، در گرایش قدرت، در دانشگاه پذیرفته شد. با وجود اینکه در برخی از رشتههای مهندسی در دانشگاههای معتبر تهران، اصفهان، شیراز و… پذیرفته شده بود، اما بنا بر انتخاب خود وارد دانشگاه صنعتی مالک اشتر اصفهان شد.
شهید داریوش رضایی نژاد با وجود نبوغ ذاتی در امور کارگاهی و آزمایشگاهی که از ویژگیهای تمامی نوابغ و مخترعان است، در تحصیل و پذیرش و اجرای آکادمیک نیز بسیار منظم و کوشا بود. وی ضمن فراگیری و کسب تجربه در رشته خود، در زمینه استفاده از رایانه و علوم کامپیوتری بسیار توانا بود. با داشتن چنین تواناییهایی، توانست در مدت هفت ترم و با رتبه اول، به عنوان دانشجوی برتر دانشگاه خود فارغ التحصیل شود.
شهید داریوش رضایی نژاد به محض فارغ التحصیلی به عنوان پژوهشگر در مراکز مهم تحقیقاتی و علمی کشور مشغول به کار شد. در عرصهای که فعالیت داشت، توانایی فراوانی داشت و نبوغ و تلاش خود را در مسیر خدمت به وطن خویش قرارداد. در همان نخستین سال شروع به کار، در آزمون کارشناسی ارشد سال ۱۳۷۸ در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه دولتی ارومیه پذیرفته و مشغول به ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد شد.
در چند سال قبل از شهادت ضمن تدریس و انجام فعالیتهای تحقیقاتی و مسئول اجرای بسیاری از طرحهای تحقیقاتی در دانشگاههای تهران، شهید بهشتی و خواجه نصیرالدین طوسی، بود در ۳۴ سالگی معاونت انرژی اتمی ایران را به عهده داشت. تخصص اصلی وی، بررسی سیستم انفجار در کلاهکهای هستهای بود.
شهید رضایی نژاد با قبولی در تمام مراحل آزمون دکترا سال ۱۳۹۰ در دانشگاه خواجه نصرالدین طوسی پذیرفته شد، اما فرصت به پایان رساندن این مقطع تحصیلی نشد و در تاریخ اول مرداد ۱۳۹۰ توسط سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) به شهادت رسید.
شهید رضا قشقایی
شهید رضا قشقایی همزمان با شهید مصطفی احمدی روشن ساعت ۸:۳۰ صبح روز ۲۱ دی سال ۱۳۹۰ به شهادت رسید. رضا قشقایی فرد به شدت مجروح شده و به بیمارستان رسالت تهران منتقل میشود اما علیرغم تلاش پزشکان، رضا قشقایی فرد پس از ساعاتی به شهادت رسید. صفرعلی براتلو، دبیر شورای تأمین استان تهران جزئیات ترور را اینگونه شرح میدهد: «این بمب از نوع مغناطیسی و همانهایی است که قبلاً نیز برای ترور دانشمندان از آنها استفاده میشده و در واقع کار صهیونیستهاست. به نظر میرسد در آستانه انتخابات تلاش صهیونیستها این است که فضا را امنیتی کنند تا کاهش مشارکت صورت گیرد. دشمنان احساس کردهاند که تحریمها و فشارهای تحریم به تنهایی پاسخ نمیدهد، از این رو آنها تلاش میکنند با این ترورها فضا را امنیتی کرده و کاهش مشارکت را در انتخابات رقم بزنند. دشمن میخواهد از غفلت ما سوءاستفاده کند از این رو مردم باید بیشتر در صحنه حضور پیدا کنند.»
وقتی با هر شهید پیشرفت هستهای شتاب میگیرد
پس از طرح موضوع پرونده هستهای ایران و دستیابی کشورمان به سطوح بالایی از دانش هستهای و پس از آنکه دشمن نتوانست روند رشد فزاینده علمی کشور را با تحریم و تهدید متوقف کند، دست به کار ترور دانشمندان هستهای شد. آنها فکر میکنند حال که با فشار و تحریم همه جانبه، جنگ نظامی و رسانهای نتوانستهاند مانع رشد و شکوفایی علمی ایران شوند با به شهادت رساندن دانشمندان هستهای و نظامی ایران از دستیابی ایران به علوم و فنون روز جلو گیری کنند، اما همانگونه که از ابتدای انقلاب و با شهادت مردان بزرگی همچون شهیدان بهشتی، مطهری، رجایی، با هنر، شهید قرنی، صیاد شیرازی و حاج قاسم سلیمانی روند رشد و پیشرفت کشور در همه عرصهها متوقف نشده است، در حوزه صنعت هستهای کشور نیز بارها تجربه است که پس از ترور دانشمندان هستهای نه تنها رشد و پیشرفت کشور متوقف نشده بلکه خون شهیدان باعث میشود سرعت رشد و پیشرفت شتاب بگیرد.
در همین رابطه سرلشکر باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح گفت: ترور این مدیر توانا و شایسته گرچه تلخ و ضربه سنگینی به مجموعه دفاعی کشور بود، اما دشمنان کوردل بدانند راهی را که شهید فخری زادهها آغاز کردهاند، هرگز متوقف نخواهد شد. گروههای تروریستی و آمران و عاملان این اقدام کور هم بدانند که انتقام سختی در انتظار آنها خواهد بود.
وزیر دفاع نیز در همین باره اظهار داشت: این اقدام حداکثر استیصال آنها را نشان میدهد. آنها وقتی نمیتوانند با روشهای دیگری مانند توسل به شورای امنیت، تحریم و محدودیتهای مختلف جلوی پیشرفت ملت ایران را در حوزه دفاعی بگیرند همواره به شیوههای ناجوانمردانه متوسل میشوند و با ترور دانشمندان تصور میکنند که میتوان در این مسیر خللی ایجاد کنند اما ما با قدرت این مسیر را ادامه خواهیم داد.
علاوه بر این، محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی نیز در همین باره میگوید: آحاد ملت قهرمان ایران در طول سالهای گذشته ثابت کردهاند اینگونه تحرکات ناجوانمردانه و اقدامات تروریستی هیچ گونه خللی در اراده راسخ و ایستادگی آنان وارد نخواهد ساخت و همچون همیشه سربلند و سلحشور دست از اهداف و آرمانهای استکبارستیز و ضدیت با رژیم آدمکش صهیونیستی برنخواهند داشت و پاسخ قاطع و کوبنده خود را در زمان مناسب خواهند داد.
از سوی دیگر، امیرحسین قاضی زاده هاشمی نایب رئیس اول مجلس شورای اسلامی نیز تصریح کرد: ترور دانشمندان و بزرگان علمی و تحقیقاتی کشور نه تنها در روند رشد و پیشرفت کشور تأثیری نخواهد داشت بلکه انگیزهها را برای سرعت بخشی به انجام پروژههای علمی و تحقیقاتی در زمینههای موشکی و هستهای را تقویت میکند، زیرا ما هزاران «فخری زاده» در کشور داریم که با ارادهای مستحکمتر برای گرفتن انتقام سخت از دشمنان این مرز و بوم به میدان خواهند آمد تا جای خالی شهید بزرگوار فخری زاده احساس نشود؛ بر همین اساس برنامههای صنعت هستهای و موشکی کشور نه تنها به عقب نمیافتد بلکه سرعت رشد و پیشرفت در این دو صنعت کشور بیشتر خواهد داشت