به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ناصر کنعانی رییس دفتر حفاظت منافع جمهوری اسلامی ایران در مصر، در یادداشتی آورده است: “کنت مک کنزی” فرمانده نیروهای مرکزی آمریکا “سنتکام” در سفر اخیر خود به مصر در گفتگو با شبکه تلویزیونی “ام بی سی” در پاسخ به پرسش خبرنگار این شبکه مصری، مدعی شد که ایران بزرگترین تهدید در منطقه سنتکام است که اقدام به صادرات تروریسم و ساخت موشک های بالستیک تهدیدکننده همسایگان می کند. مک کنزی مهار ایران را دارای اهمیت زیادی برای نیروهای تحت فرماندهی خود خواند. او در بخش دیگری از اظهارات خود، مهمترین مشغولیت کنونی نیروهای سنتکام را خروج تدریجی نیروهای آمریکائی از افغانستان، موضوع عراق و سوریه و تهدیدهای ناشی از اقدامات ایران خواند.
برای تنویر بیشتر افکار کسانی که اتهامات مک کنزی به جمهوری اسلامی ایران را شنیده اند، نکاتی را ذکر می کنم.
کل بودجه نظامی سالانه ایران با جمعیتی حدود ۸۵ میلیون نفر و قرار داشتن در منطقه ای کاملا بحرانی و پرآشوب، کمتر از ۱۳ میلیارد دلار است. حال این بودجه را با بودجه نظامی برخی دیگر از کشورهایی که در منطقه مشترک با جمهوری اسلامی ایران قرار دارند، مقایسه می کنیم.
براساس اعلام اندیشکده آمریکاییِ موسوم به «مؤسسه بین المللی مطالعات راهبردی» (IISS)؛ بودجه نظامی عربستان سعودی (با حدود ۳۳ میلیون نفر جمعیت) در سال ۲۰۱۹ معادل ۷۸.۴ (هفتاد و هشت ممیز چهار دهم) میلیارد دلار بوده که اولین در سطح منطقه و سومین در سطح جهان بوده است! بودجه نظامی رژیم صهیونیستی(با کمتر از ۷ میلیون جمعیت یهودی) در همین سال ۲۲.۶ (بیست و دو ممیز شش) میلیارد دلار بوده است. در همین سال بودجه نظامی ایران (با جمعیت حدودا ۸۵ میلیون نفر) کمتر از ۱۳ میلیارد دلار (۱۲.۶۲۳) بوده است. بنابر این بودجه نظامی ایران در سال ۲۰۱۹ حدود یکچهارم بودجه نظامی عربستان سعودی در همین سال است! ایران در رتبه بندی این مؤسسه و دیگر مؤسسات بین المللی، از نظر بودجه نظامی حتی در میان ۲۵ کشور اول جهان نیز قرار ندارد. در همین سال، بودجه نظامی یک ساله آمریکا ۷۳۲ میلیارد دلار بوده است!
و اما گزارش موسسه معتبر بینالمللی تحقیقات صلح استکهلم “سیپری” از معاملات نظامی جهان در دوره زمانی پنج ساله ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ واقعیات تکان دهنده ای را بطور شفاف نشان می دهد. براساس این گزارش در دوره زمانی ۵ ساله یادشده:
– واردات اسلحه توسط کشورهای خاورمیانه ۶۱ درصد افزایش یافته و ۳۵ درصد مجموع خرید جهانی سلاح را طی این مدت به خود اختصاص داده است.
– ریاض، ابوظبی و دوحه، بیشترین سهم از واردات جهانی تسلیحات را به خود اختصاص دادهاند.
– عربستان در مقایسه با دوره زمانی مشابه قبل، شاهد رشد ۱۳۰ درصدی واردات اسلحه بوده و ۱۲ درصد از کل اسلحه فروخته شده در جهان، به ارتش عربستان رسیده است. ژ
– در همین دوره زمانی (از زمان آغاز جنگ یمن)، آمریکا ۷۳ درصد، بریتانیا ۱۳ درصد و فرانسه ۴.۳ درصد سلاح مورد نیاز عربستان را تامین کردهاند.
– امارات ۳.۴ درصد کل تسلیحات فروخته شده در دنیا را بخود اختصاص داده و ۶۸ درصد خرید خود را از آمریکا و ۱۱ درصد آن را از فرانسه خریداری کرده است.
– قطر ۳.۴ درصد خرید کل تسلیحات فروخته شده در دنیا را بخود اختصاص داده که رشدی ۶۳ درصدی نسبت به دوره مشابه داشت و ۵۰ درصد خرید خود را از آمریکا انجام داده است.
– رژیم صهیونیستی ۲ درصد از خرید کل تسلیحات فروخته شده در دنیا را انجام داد که رشدی ۱۸۱ درصدی به نسبت دوره ۵ ساله مشابه قبل داشت و ۷۸ درصد تسلیحات خود را از آمریکا خریده است.
– آمریکا به ۹۶ کشور جهان تسلیحات عمده فروخته که نیمی از کل فروش تسلیحات آمریکایی در این سالها راهی خاورمیانه شده است و یک چهارم کل فروش این سلاح ها به عربستان رسیده است.
قدمت تأسیس دولت ایالات متحده آمریکا حدود ۲۴۰ سال است. در حالیکه ایران در طول عمر دولت ایالات متحده آمریکا (۲۴۰ سال) هیچ سابقه ای از تجاوز و حمله نظامی به هیچ کشوری را ندارد، اما ایالات متحده آمریکا تنها از نیمه قرن بیستم حدود ۱۰۰ اقدام نظامی و غیرنظامی علیه دیگر کشورهای مستقل داشته است! این اقدامات شامل کودتای نظامی، طراحی و اجرای عملیات براندازی حکومتها، اقدام مستقیم نظامی و اشغال کشورها و … بوده است. اقدام دولت آمریکا در ۶ و ۹ آگوست سال ۱۹۴۵ در بمباران اتمی شهرهای ناکازاکی و هیروشیمای ژاپن، نام آمریکا را بعنوان اولین و تنها کشور استفاده کننده از بمب اتمی در جهان بشری به ثبت رسانده و افتخار! نسل کشی اتمی را برای این کشور به ارمغان آورده است. آمریکا از پایان جنگ جهانی دوم رسما سیاست مداخله در اقصی نقاط جهان به منظور استیلای جهانی خود را در پیش گرفت و مداخله گرایی به منظور غلبه هژمونیک بر جهان به ماهیت اصلی سیاست خارجی این کشور بدل گردید.
از زمان تأسیس غیرقانونی رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸، آمریکا به تدریج به حامی اصلی این رژیم و تجاوزات نظامی و اشغالگرانه آن تبدیل شد و دهه های متمادی است که حمایت مطلق از رژیم اشغالگر اسرائیل به اصل خدشه ناپذیر سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است. آمریکا بطور مستقیم و غیرمستقیم همراه اسرائیل در اشغال جنوب لبنان و بیروت در سال ۱۹۸۲ نقش داشته است. آمریکا رسما مشوق و حامی رژیم اشغالگر در جنگ ۳۳ روزه تابستان ۲۰۰۶ علیه لبنان بوده است و کوندولیزا رایس وزیر خارجه جنگ طلب و نومحافظه کار آمریکا، کشته شدن فجیع شهروندان و کودکان لبنانی در بمباران شهرهای لبنان توسط رژیم صهیونیستی را، درد زایمان خاورمیانه جدید توصیف کرده بود!
دولت آمریکا از حامیان اصلی حمله رژیم بعث عراق به ایران در سال ۱۹۸۱ بود که ۸ سال بطول انجامید. در طول همین جنگ آمریکا رسما در خلیج فارس دست به اقدامات نظامی علیه اهداف نظامی و غیرنظامی ایران زد و نهایتا در ۳ جولای ۱۹۸۸ هواپیمای مسافربری ایران را با بیش از ۲۹۰ مسافر بوسیله موشک شلیک شده از ناو نظامی وینسنس ساقط کرد.
مداخلات آمریکا در جهان بویژه خاورمیانه و شمال آفریقا از آغاز هزاره سوم میلادی با به قدرت رسیدن نومحافظه کاران جنگ طلب و تلاش آنان برای تثبیت رهبری بلامنازع آمریکا بر جهان وارد مرحله جدیدی شد.
دولت آمریکا از سال ۲۰۰۱ تاکنون رسما علیه کشورهای افغانستان (۲۰۰۱)، عراق (۲۰۰۳)، لیبی (۲۰۱۱) و سوریه (۲۰۱۱) حمله نظامی غیرقانونی و بدون مجوز انجام داده و این حملات را بصورت مستقیم و غیرمستقیم ادامه می دهد. در سوریه علاوه بر حمایت مستقیم و همه جانبه از تروریسم تکفیری، حملات متعدد نظامی داشته و با اشغال بخشی از خاک این کشور، بطور غیرقانونی و برغم مخالفت دولت سوریه، پایگاه و مقرهای نظامی تأسیس کرده و نیروی نظامی در آنها مستقر کرده است!
البته در طول همین سالها مداخلات آمریکا در انقلاب های رنگین در آسیای مرکزی و قفقاز نیز پرونده مفصل دیگری است که شرح مبسوطی می طلبد.
حال پرسش این است که چه کسی مسبب ناامنی در منطقه و جهان است و چه کسی از دامن زدن به ناامنی و بی ثباتی سود می برد.
جهانیان می دانند که آمریکا مسئول ناامنی نه فقط در خاورمیانه و شمال آفریقا، بلکه در کل جهان است فلذا اتهام زنی به ایران توسط “کنت مک کنزی” که در رأس “نیروی تروریستی سنتکام” قرار دارد، مضحک و بی ارزش است. تمام تلاش های آمریکا برای ساقط کردن نظام ایران در ۴ دهه گذشته به این دلیل است که ایران سلطه آمریکا و صهیونیسم بر منطقه را نمی پذیرد و معتقد به ضرورت خروج آمریکا از منطقه و آزادی کامل فلسطین از بحر تا نهر است.
آمریکا به بحران و تنش در منطقه نیاز دارد، تا بتواند سلاح بفروشد و آمار مؤسسه سیپری نیز این را به خوبی نشان می دهد. ایالات متحده آمریکا در طول تاریخ حیات سیاسی خود، صلاحیت اخلاقی برای راهبری و شراکت در امنیت منطقه ای و بین المللی را نداشته و ندارد، فلذا سیاست سلطه بر جهان را در بستر تنش آفرینی و بحران دنبال می کند. فلذا آنان که امنیت خود و منطقه خود را در همکاری با آمریکا جستجو میکنند، بدانند که قصر بر آب بنا میکنند و خانه امن خود را به غارتگر میسپارند.
پرسش این است که راهکار عبور از بی ثباتی در منطقه و عبور از آمریکا چیست؟ پاسخ روشن است؛ بازگشت کشورهای منطقه به عناصر ملی و منطقهای تشکیل دهنده قدرت ملی، گفتگو و همکاری دسته جمعی منطقهای.
جمهوری اسلامی ایران بعنوان قدرت مسئولیت پذیر منطقه ای حسن نیت خود را در این زمینه بارها نشان داده است. ایران ژئوپلیتیک به هم پیوسته ای با جهان عرب دارد و اتفاقا در ۴۰ گذشته از ناحیه جغرافیای همجوار عربی مورد حمله مستقیم نظامی ۸ ساله واقع شده است. معهذا برای خروج از شرایط کنونی نابهنجار منطقه و کوتاه کردن دست مداخله جو و غارتگر آمریکا، ایران به راه حل منطقه ای معتقد است و بر آن اصرار دارد. اینکه کشورهای منطقه به جای خریدهای دهها میلیاردی تسلیحات و تبدیل منطقه به انبار تسلیحات ساخته شده آمریکا و اروپا و ائتلاف با رژیم غاصب صهیونیستی، به توسعه منطقه با استفاده از ظرفیت های عظیم اقتصادی، انرژی، حمل و نقل و تجارت بیندیشند. برای این منظور، ایران علاوه بر آنکه همواره از ابتکارات منطقهای استقبال کرده، خود نیز مبدع ابتکارات منطقهای بوده است.
– ایران از ابتکار سال ۲۰۱۶ شیخ صباح امیر فقید کویت به کشورهای ذیربط منطقه با تمرکز بر حل اختلافات منطقه ای استقبال کرد. هرچند بعدها با روی کار آمدن ترامپ رئیس جمهور ماجراجوی آمریکا، این طرح به کناری نهاده شد!
– ایران در سال ۲۰۱۹ ابتکار “صلح هرمز” یا “ائتلاف امید” را رسما در سازمان ملل متحد رونمائی کرد. جزئیات این طرح رسما در اختیار کشورهای منطقه خلیج فارس حتی بحرین و عربستان قرار گرفت. طرح صلح هرمز بر پایه اصول مهمی همچون پایبندی به اهداف و اصول ملل متحد، احترام متقابل، منافع متقابل، جایگاه برابر، گفتگو و تفاهم، احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی، خدشهناپذیری مرزهای بینالمللی، حل و فصل مسالمتآمیز تمامی اختلافات و از همه مهمتر دو اصل بنیادین «عدم تجاوز» و «عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر» قرار دارد. ایران همچنان معتقد است که این ابتکار میتواند یک راه حل سازنده و مبتنی بر منافع مشترک برای همه کشورهای منطقه و نیز صلح و امنیت بین المللی باشد.
– جمهوری اسلامی ایران حتی از پیشنهاد روسیه با عنوان «بررسی جامع وضعیت در خلیج فارس» استقبال کرد و محمدجواد ظریف وزیر خارجه در نشست مجازی مربوط به آن در شورای امنیت سازمان ملل در اکتبر ۲۰۲۰ شرکت کرد. عراق و قطر نیز در این نشست مشارکت کردند، اما دیگر کشورهای این حوزه از جمله عربستان غایب بودند!
– البته در بند ۸ قطعنامه ۵۹۸ که پایان بخش جنگ عراق علیه ایران بود، هم وظیفه ای برای دبیرکل سازمان ملل مشخص شده که گفتگو میان ایران و عراق و کشورهای منطقه را پیش ببرد. ایران بارها این موضوع را به سازمان ملل متحد و طرف های منطقه ای بعنوان یک گزینه منطقه ای یادآور شده است، اما محل توجه قرار نگرفته است. البته شاید برای برخی کشورهای منطقه که دهها میلیارد دلار صرف حمایت از رژیم صدام در جنگ ۸ ساله علیه ایران کرده بودند، رجوع به قطعنامه ۵۹۸ که پایانی بر تجاوز نظامی شکست خورده علیه ایران بود، آسان نباشد!
– ایران حتی از ابتکار روسیه برای گفتگوهای منطقه ای نیز که در ۲۰ اکتبر سازمان ملل ارائه شد، استقبال کرد. فلذا ایران و عراق و قطر در آن شرکت کردند، اما بقیه کشورهای عربی منطقه از جمله عربستان غایب بودند! آمریکا ۷۶۰۰ مایل با منطقه و خانه مشترک ما فاصله دارد. دولت آمریکا امنیت کشورش و استمرار فروش تسلیحات کمپانیهای اسلحه سازی خود را در ناامنی خلیج فارس، خاورمیانه و شمال آفریقا جستجو میکند و هیچگاه شریکی برای صلح و امنیت نخواهد بود.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در عملیات خیبر، هنگامیکه رزمندگان دلیر ایرانی که متأثر از پیام رهبر محبوبشان حضرت امام (ره) که قبل از عملیات فرموده بود: «شما در نهایت پیروزید، اما لازمه آن حسین وار جنگیدن است»، شجاعانه در نبردی نابرابر از مناطق متصرفاتی عملیات در جزایر جنوبی و شمالی مجنون دفاع میکردند، نظامیان عراقی که مستأصل از پاتکهای سنگین و بیشمار خود شده بودند، با مشاوره مستشاران جنگهای نوین آمریکایی، روسی، انگلیسی و… از صبح ۶ اسفند ۱۳۶۲ همزمان با بمبارانهای بسیار شدید با استفاده از سلاحهای متعارف، به بمباران بسیار گسترده و بیسابقه شیمیایی روی آوردند.
این جنگ شیمیایی غافلگیرانه بهقصد انتقام از رزمندگان ازجانگذشته ایران که مقابل پاتکها و بمبارانهای دشمن مردانه مقاومت میکردند، انجام گرفت. دشمن بعثی، هر روز صبح تا ساعتی پس از طلوع آفتاب و هنگام عصر تا غروب آفتاب، در چند نوبت، سراسر جبههها و خطوط پشتیبانی را بمباران شیمیایی میکرد.
عراق در عملیات خیبر با اجرای حدود یکصد حمله شیمیایی، نزدیک به ۱۰۰۰ بمب و راکت حامل عوامل شیمیایی و بیش از ۳۰۰۰ گلوله توپ شیمیایی علیه مواضع ایران شلیک کرد.
شورای امنیت سازمان ملل که از ابتدای جنگ تا این زمان در خصوص اعتراضات کتبی جمهوری اسلامی در قبال حملات شیمیایی محدود عراقیها واکنشی نشان نداده بود، این بار و پس از اعتراض رسمی ایران، هیئتی را برای بررسی استفاده عراق از سلاح شیمیایی علیه رزمندگان ایرانی اعزام کرد.
پس از دریافت گزارش هیئت اعزامی به ایران و بعد از پیگیریهای ایران در خصوص جنایت رژیم بعثی در استفاده وسیع از سلاح و بمب شیمیایی علیه رزمندگان ایران در عملیات خیبر، بیانیهای توسط شورای امنیت سازمان ملل صادر شد.
در این بیانیه بدون نام بردن از کشور استفادهکننده از سلاح شیمیایی، صرفاً استفاده از این سلاح محکوم شده بود. درحالیکه در گزارش هیئت اعزامی، استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی علیه ایران تائید شده بود. اما به دلیل اعمالنفوذ آمریکا و همپیمانان آمریکا، در این بیانیه از کشور عراق بهعنوان متجاوز و بهکارگیرنده سلاح، ذکری به میان نیامد.
صدور بیانیه ۳۰ مارس ۱۹۸۴ (۱۰ فروردین ۱۳۶۳) شورای امنیت را میتوان چراغ سبز این شورا به حکومت عراق قلمداد کرد. پیام روشن این بیانیه، بیتوجهی به مقررات بینالمللی و خواستههای بهحق ایران مبنی بر محکومیت و تنبیه کشور بهکاربرنده سلاحهای کشتارجمعی و ممنوعه شیمیایی و نشانه بیاعتنایی سازمان ملل به جنایات جنگی صدام بود.
این بیانیه حصول اطمینانی بود برای جنایتکاران عراق که استفاده آنان از چنین تسلیحاتی مجاز و محکومیتی در پی نخواهد داشت. این آغاز فاجعهای بود که تا پایان جنگ تحمیلی دامنگیر رزمندگان ایران بهویژه در عملیاتهایی همچون بدر در سال ۱۳۶۳ و والفجر هشت در سال ۱۳۶۴ شد و از سال ۱۳۶۶ علاوه بر رزمندگان، غیرنظامیان و شهروندان ایران را در برگرفت و آنان را قربانی جانبداری شورای امنیت از حکومت عراق و عدم قاطعیت آن با صدور بیانیهای بیخاصیت، بهجای قطعنامهای با ضمانت اجرایی کرد.
فجایع انسانی نظیر فاجعه یکشنبه سیاه با حمله شیمیایی به مردم بیپناه سردشت در ۷ تیر ۱۳۶۶، فاجعه حلبچه در جمعه سیاه ۲۸ اسفند ۱۳۶۶ که طی آن بیش از ۵۰۰۰ نفر کشته و ۷۰۰۰ نفر مجروح شدند، کشتار بیرحمانه زنان و کودکان در «دیره» و «زرده» در ۳۱ تیر ۱۳۶۷ و شیخ عثمان «اشنویه» در ۱۱ مرداد ۱۳۶۷ همگی محصول این جانبداری و بیتفاوتی سازمان ملل در خصوص جنایت جنگی رژیم بعثی در عملیات خیبر بود.
در این سالها حجم بهکارگیری سلاحهای شیمیایی توسط رژیم بعثی به حدی رسید که پزشکان و کادر درمان برای معالجه انبوه بیماران و مصدومان شیمیایی به اماکن غیر بیمارستانی و درمانی همچون ورزشگاهها و… پناه میبردند که در یک مورداستفاده از فضای استادیوم ۱۲۰۰۰ نفری آزادی تهران حکایت از عمق فاجعه داشت.
یکی از نکات قابلتوجه این است که آثار شوم این جنایتها و کاربرد سلاحهای کشتارجمعی نهتنها تاکنون، بلکه سالیان سال بر نسلهای آتی باقی خواهد ماند.
منابع:
– فصلنامه نگین ایران شماره ۴۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، زمستان ۱۳۹۱
– فصلنامه نگین ایران شماره ۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، زمستان ۱۳۸۲
– باقری، محمدرضا، تاریخ شفاهی دفاع مقدس، (طبیب زندان دولتو)، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۹.
*مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در عملیات خیبر، هنگامیکه رزمندگان دلیر ایرانی که متأثر از پیام رهبر محبوبشان حضرت امام (ره) که قبل از عملیات فرموده بود: «شما در نهایت پیروزید، اما لازمه آن حسین وار جنگیدن است»، شجاعانه در نبردی نابرابر از مناطق متصرفاتی عملیات در جزایر جنوبی و شمالی مجنون دفاع میکردند، نظامیان عراقی که مستأصل از پاتکهای سنگین و بیشمار خود شده بودند، با مشاوره مستشاران جنگهای نوین آمریکایی، روسی، انگلیسی و… از صبح ۶ اسفند ۱۳۶۲ همزمان با بمبارانهای بسیار شدید با استفاده از سلاحهای متعارف، به بمباران بسیار گسترده و بیسابقه شیمیایی روی آوردند.
این جنگ شیمیایی غافلگیرانه بهقصد انتقام از رزمندگان ازجانگذشته ایران که مقابل پاتکها و بمبارانهای دشمن مردانه مقاومت میکردند، انجام گرفت. دشمن بعثی، هر روز صبح تا ساعتی پس از طلوع آفتاب و هنگام عصر تا غروب آفتاب، در چند نوبت، سراسر جبههها و خطوط پشتیبانی را بمباران شیمیایی میکرد.
عراق در عملیات خیبر با اجرای حدود یکصد حمله شیمیایی، نزدیک به ۱۰۰۰ بمب و راکت حامل عوامل شیمیایی و بیش از ۳۰۰۰ گلوله توپ شیمیایی علیه مواضع ایران شلیک کرد.
شورای امنیت سازمان ملل که از ابتدای جنگ تا این زمان در خصوص اعتراضات کتبی جمهوری اسلامی در قبال حملات شیمیایی محدود عراقیها واکنشی نشان نداده بود، این بار و پس از اعتراض رسمی ایران، هیئتی را برای بررسی استفاده عراق از سلاح شیمیایی علیه رزمندگان ایرانی اعزام کرد.
پس از دریافت گزارش هیئت اعزامی به ایران و بعد از پیگیریهای ایران در خصوص جنایت رژیم بعثی در استفاده وسیع از سلاح و بمب شیمیایی علیه رزمندگان ایران در عملیات خیبر، بیانیهای توسط شورای امنیت سازمان ملل صادر شد.
در این بیانیه بدون نام بردن از کشور استفادهکننده از سلاح شیمیایی، صرفاً استفاده از این سلاح محکوم شده بود. درحالیکه در گزارش هیئت اعزامی، استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی علیه ایران تائید شده بود. اما به دلیل اعمالنفوذ آمریکا و همپیمانان آمریکا، در این بیانیه از کشور عراق بهعنوان متجاوز و بهکارگیرنده سلاح، ذکری به میان نیامد.
صدور بیانیه ۳۰ مارس ۱۹۸۴ (۱۰ فروردین ۱۳۶۳) شورای امنیت را میتوان چراغ سبز این شورا به حکومت عراق قلمداد کرد. پیام روشن این بیانیه، بیتوجهی به مقررات بینالمللی و خواستههای بهحق ایران مبنی بر محکومیت و تنبیه کشور بهکاربرنده سلاحهای کشتارجمعی و ممنوعه شیمیایی و نشانه بیاعتنایی سازمان ملل به جنایات جنگی صدام بود.
این بیانیه حصول اطمینانی بود برای جنایتکاران عراق که استفاده آنان از چنین تسلیحاتی مجاز و محکومیتی در پی نخواهد داشت. این آغاز فاجعهای بود که تا پایان جنگ تحمیلی دامنگیر رزمندگان ایران بهویژه در عملیاتهایی همچون بدر در سال ۱۳۶۳ و والفجر هشت در سال ۱۳۶۴ شد و از سال ۱۳۶۶ علاوه بر رزمندگان، غیرنظامیان و شهروندان ایران را در برگرفت و آنان را قربانی جانبداری شورای امنیت از حکومت عراق و عدم قاطعیت آن با صدور بیانیهای بیخاصیت، بهجای قطعنامهای با ضمانت اجرایی کرد.
فجایع انسانی نظیر فاجعه یکشنبه سیاه با حمله شیمیایی به مردم بیپناه سردشت در ۷ تیر ۱۳۶۶، فاجعه حلبچه در جمعه سیاه ۲۸ اسفند ۱۳۶۶ که طی آن بیش از ۵۰۰۰ نفر کشته و ۷۰۰۰ نفر مجروح شدند، کشتار بیرحمانه زنان و کودکان در «دیره» و «زرده» در ۳۱ تیر ۱۳۶۷ و شیخ عثمان «اشنویه» در ۱۱ مرداد ۱۳۶۷ همگی محصول این جانبداری و بیتفاوتی سازمان ملل در خصوص جنایت جنگی رژیم بعثی در عملیات خیبر بود.
در این سالها حجم بهکارگیری سلاحهای شیمیایی توسط رژیم بعثی به حدی رسید که پزشکان و کادر درمان برای معالجه انبوه بیماران و مصدومان شیمیایی به اماکن غیر بیمارستانی و درمانی همچون ورزشگاهها و… پناه میبردند که در یک مورداستفاده از فضای استادیوم ۱۲۰۰۰ نفری آزادی تهران حکایت از عمق فاجعه داشت.
یکی از نکات قابلتوجه این است که آثار شوم این جنایتها و کاربرد سلاحهای کشتارجمعی نهتنها تاکنون، بلکه سالیان سال بر نسلهای آتی باقی خواهد ماند.
منابع:
– فصلنامه نگین ایران شماره ۴۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، زمستان ۱۳۹۱
– فصلنامه نگین ایران شماره ۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، زمستان ۱۳۸۲
– باقری، محمدرضا، تاریخ شفاهی دفاع مقدس، (طبیب زندان دولتو)، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۹.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق؛ محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی در سومین و آخرین روز سفر خود به روسیه در گفت و گو با شبکه روسیه ۲۴ با رضایت بخش توصیف کردن همکارهای تهران و مسکو در حوزه های امنیتی و سیاسی، سطح تعاملات اقتصادی و تجاری دو کشور مناسب نیز و هدف ما از این سفر ارتقای سطح رابطه موجود به سطح راهبردی است.
وی با اشاره به تقدیم پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به دولت روسیه و اهمیت این پیام تاکید کرد: تغییرات در هیات حاکمه آمریکا عنصر تغییر دهنده ای در رابطه تهران و مسکو نیست بلکه این سابقه همکاری مثبت در سوریه، در مجامع بین المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل و شورای حکام آژانس و همکاری اقتصادی در قالب اتحادیه اقتصادی اوراسیا را به سطح بالاتر یعنی سطح راهبردی ارتقا دهیم.
قالیباف با بیان این که در این مرحله حساس از نظم جهانی، همکاری ایران و روسیه در سطوح راهبردی باعث ارتقای جایگاه هر دو کشور خواهد بود افزود: همکاری های راهبردی ایران و روسیه از تحولات سوریه آغاز شده است که منجر حذف تروریسم از این منطقه شد و این همکاری ها در دیگر حوزه ها قابلیت توسعه دارد.
وی تاکید کرد: لازمه این همکاری ها توسعه روابط دو جانبه در همه سطوح است که پارلمان های دو کشور می توانند نقش موثری در آن بازی کنند. ما به افق همکاری ۲۰ ساله و ۵۰ ساله می اندیشیم. ایران و روسیه می توانند در حوزه های مختلف تکمیل کننده یکدیگر باشند.
قالیباف درباره سرنوشت برجام این که چه برداشتی از سیگنال های دولت جدید آمریکا دارد، گفت: از مواضع رسمی دولت بایدن سیگنال های متفاوتی به ما رسیده است هرچند هیچ سیاست جدیدی از سمت آنها ندیدیم ولی ظاهرا در دولت بایدن قدرت تصمیم گیری های بزرگ وجود ندارد.
رئیس مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: دولت بایدن برای انجام تعهدات خود پیش شرط تعیین کرد اما دولت آمریکا حقی ندارد که برای انجام تعهداتی که چند سال است انجام نداده است، پیش شرط تعیین کند. آنها بوده اند که از برجام خارج شده و به اقتصاد ایران خسارت وارد کرده اند. بنابراین آنها بدون هیچ پیش شرطی باید ابتدا تعهدات خود را عمل کنند و ما باید به صورت ملموس نتایج رفع تحریم ها را ببینیم و سپس تعهدات خود را اجرا کنیم.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق به نقل از تارنمای الخلیج الجدید، مقام های صهیونیستی، سال گذشته میلادی (۲۰۲۰) اقدامات هدفمندی برای سرکوب مردم فلسطین انجام دادند.
بر اساس این گزارش، محاصره ۱۳ ساله نوار غزه توسط صهیونیست ها، باعث شده تا دو میلیون فلسطینی در این باریکه، از حق آزادی تردد محروم شوند و اقتصاد آنان را نابود کرده است.
دیده بان حقوق بشر با بیان اینکه اقدام رژیم صهیونیستی برای انتقال هر چه بیشتر صهیونیست ها به شهرک های واقع در کرانه باختری، «جنایت جنگی» است، گزارش داده است: طی سال ۲۰۲۰، برای ساخت ۱۲ هزار و ۱۵۹ واحد مسکونی در شهرکهای صهیونیستنشین، پیشرفتهای زیادی وجود داشته که از سال ۲۰۱۲ تا کنون، بیشترین آمار ساختوساز در اراضی اشغالی فلسطینی است.
در این گزارش همچنین آمده است، ۶۶۱ هزار صهیونیست و ۱۳۲ شهرک بزرگ در کرانه باختری احداث شده است و رژیم صهیونیستی تا ۱۹ اکتبر ۲۰۲۰، ۵۶۸ منزل متعلق به شهروندان فلسطین را تخریب کردند که باعث آوارگی ۷۵۹ نفر شده است.
این گزارش می افزاید، پیکر ۶۷ نفر از شهدای فلسطینی که از سال ۲۰۱۵ شهید شدهاند، در گروگان صهیونیست ها قرار دارد. تلآویو از این پیکرها به عنوان اهرم فشار استفاده میکنند.
رژیم اشغالگر قدس در هفتههای اخیر که حامی اصلی اقدامات غیر قانونی آنها «دونالد ترامپ» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شکست خورد، تحرکات خود در تخریب منازل فلسطینیان و دستگیری جوانان فلسطینی در مناطق مختلف کرانه باختری را شدت بخشیدهاند.
احداث واحدهای جدید شهرکسازی نقض آشکار قطعنامه ۲۳۳۴ شورای امنیت سازمان ملل متحد است. این قطعنامه که ۲۳ دسامبر ۲۰۱۶ (۳دی ۹۵) با رای مثبت ۱۴ عضو و تنها رای ممتنع آمریکا به تصویب رسید، ضمن غیر قانونی خواندن شهرکسازی در خاک فلسطین، از رژیم صهیونیستی میخواهد که عملیات شهرکسازی را متوقف کند.
سرویس جهان مشرق – باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا (بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷)، تجربیات دوران ریاستجمهوریاش را در قالب مجموعهای دو جلدی مکتوب کرده است که جلد اول آن تحت عنوان «سرزمین موعود
[۱] » در ۷۶۸ صفحه، روز سهشنبه، ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰ (۲۷ آبان ۹۹) منتشر شد. این کتاب که توانسته نظر مساعد منتقدان را به خود جلب کند، مورد استقبال فوقالعاده خوانندگان هم قرار گرفته است؛ استقبالی که خود اوباما هم اقرار دارد آن را تا اندازهای به پیروزی جو بایدن، معاون اولش در دوران ریاستجمهوری، در انتخابات اخیر ریاستجمهوری در آمریکا مدیون است
[۲] .
سرویس جهان مشرق قصد دارد طی روزهای آینده، ترجمه بخشهای مهم کتاب «سرزمین موعود»، به ویژه بخشهای مربوط به ایران، را در قالب یک مجموعه گزارش منتشر کند. لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از محتوای کتاب باراک اوباما این مجموعه گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات کتاب مذکور لزوماً مورد تأیید مشرقنیست.
آنچه در ادامه میخوانید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» است. قسمتهای قبلی این مجموعه را میتوانید از لینکهای انتهای همین گزارش بخوانید. قسمتهای بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد.
قسمت چهارم/
عملیات آژاکس [۳] [کودتای ۲۸ مرداد در ایران توسط سیآیای و امآی۶ – جزئیات بیشتر] الگویی را برای محاسبات غلط آمریکا در برخورد با کشورهای درحالتوسعه ایجاد کرد که در طی جنگ سرد نیز ادامه داشت: اشتباه گرفتنِ آرمانهای ملیگرایانه با توطئههای کمونیستی؛ برابر دانستنِ منافع تجاری با امنیت ملی؛ و براندازی دولتهای منتخب دموکراتیک و همسویی با حکومتهای مستبد وقتی این کار را به نفع خودمان تشخیص میدادیم. با این حال، سیاستگذاران آمریکایی احتمالاً تا بیستوهفت سال اول فکر میکردند ترفند آنها در ایران خوب جواب داده است. شاه به همپیمان پروپاقرصی برای آمریکا تبدیل شد که قراردادهای خود با شرکتهای نفتی آمریکایی را تمدید میکرد و تسلیحات گرانقیمت آمریکایی را میخرید. روابط دوستانهای با اسرائیل داشت، به زنان حق رأی داد، از ثروتِ روبهرشد کشور برای مدرنسازی اقتصاد و نظام آموزشی استفاده کرد، و راحت با بازرگانان غربی و خانوادههای سلطنتی اروپا نشستوبرخاست میکرد.
محمدرضا پهلوی و جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا، در ظاهر روابط خوبی با یکدیگر داشتند (+)
آنچه برای خارجیها کمتر مشهود بود، نارضایتی روزافزون از ریختوپاشهای شاه، سرکوب بیرحمانه مردم (پلیس مخفی شاه [ساواک] به خاطر شکنجه و کشتار مخالفان زبانزد بود)، و ترویج آداب و رسوم اجتماعی غربی بود که از نظر روحانیون محافظهکار و پیروانِ فراوان آنها، ناقض اصول اصلی اسلام محسوب میشدند. تحلیلگران سیآیای نیز چندان توجهی به تأثیر فزاینده آیتالله خمینی، روحانی موعودگرای شیعه که در تبعید به سر میبرد، نکردند؛ کسی که در نوشتهها و سخنرانیهایش شاه را به عنوان دستنشانده غرب محکوم میکرد و از مؤمنان میخواست تا نظام موجود را با دولتی اسلامی تحت حاکمیت قانون شرع جایگزین کنند. بنابراین اوایل سال ۱۹۷۸ وقتی راهپیماییهای داخل ایران به یک انقلاب پوپولیستیِ تمامعیار منجر شد، مقامات آمریکایی غافلگیر شدند.
اشتباه محاسباتی آمریکاییها درباره انقلاب اسلامی و عدم شناخت آنها از امام خمینی [دانلود]
خلاصهای کوتاه از سرنوشت محمدرضا پهلوی؛ از رسیدن به قدرت تا فرارسیدن مرگ [دانلود]
کارگران ناراضی، جوانان بیکار، و نیروهای دموکراسیخواهی که به دنبال بازگشت حکومت مشروطه بودند، فوجفوج به طرفداران [آیتالله] خمینی در خیابانها میپیوستند. در آغاز سال ۱۹۷۹ که تعداد تظاهرکنندگان به میلیونها نفر رسیده بود، شاه بیسروصدا از کشور فرار کرد و مدت کوتاهی برای مداوا در آمریکا بستری شد. اخبار شبانه آمریکا پر از تصاویر همین آیتالله (با ریش سفید و چشمان نافذ یک پیامبر) بود که در بازگشتی پیروزمندانه از تبعید، در برابر دریای طرفدارانش، از هواپیما خارج میشد.
امام خمینی در هواپیمایی که ایشان را پیروزمندانه به ایران بازگرداند (+)
توصیفات همسایههای امام خمینی در «نوفللوشاتو» و خبرنگار رویترز در فرانسه درباره بنیانگذار جمهوری اسلامی [دانلود]
بیشترِ آمریکاییها در زمان وقوع انقلاب ایران اطلاعات کمی درباره این تاریخ [دخالتهای آمریکا در ایران، مانند کودتای ۲۸ مرداد] داشتند و نمیدانستند چرا مردم یک کشور در آنطرف دنیا، ناگهان آدمک «عمو سام [۴] » [نماد آمریکا] را میسوزانند و شعار «مرگ بر آمریکا» میدهند. من هم نمیدانستم. آن زمان هفدهساله بودم، هنوز دبیرستان میرفتم و تازه در آستانه کسب آگاهی سیاسی بودم. فقط به طور مبهم جزئیات اتفاقات بعدی را متوجه شدم. اینکه [آیتالله] خمینی چگونه جای پای خود را به عنوان رهبر عالی محکم کرد و همپیمانان سابق سکولار و اصلاحطلبش را به حاشیه راند؛ چگونه نیروی شبهنظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل داد تا هر کسی را که رژیم جدید را به چالش بکشد، در هم بکوبد؛ و چگونه از ماجرای حمله دانشجویانِ افراطی به سفارت آمریکا و گروگانگیری آمریکاییها برای کمک به تقویت انقلاب و تحقیر قدرتمندترین کشور جهان استفاده کرد.
ظهور امام خمینی به عنوان یک رهبر دینی، تمام معادلات آمریکاییها درباره ایران را به هم ریخت (+)
اما اگر بگویم که سی سال بعد از آن انقلاب، پیامدهای ناشی از آن رویدادها هنوز هم چشمانداز ژئوپلتیک دوران ریاستجمهوری من را شکل میداد، اغراق نکردهام. انقلاب ایران الهامبخش جنبشهای اسلامی افراطی زیادی شد که قصد تکرار موفقیت آن را داشتند. فراخوان [آیتالله] خمینی برای سرنگونی نظامهای پادشاهی سنی عربی، ایران و آلسعود را به دشمنان قسمخورده تبدیل کرد و درگیریهای فرقهای در سراسر خاورمیانه را شدت بخشید. تلاش سال ۱۹۸۰ عراق برای حمله به ایران و جنگ خونین هشتسالهی متعاقب آن (جنگی که در آن کشورهای خلیج [فارس] صدام حسین را تأمین مالی میکردند و در عین حال، شوروی تسلیحات، از جمله تسلیحات شیمیایی، در اختیار ارتش [آیتالله] خمینی قرار میداد) باعث شد حمایت ایران از تروریسم به عنوان راهی برای جبران برتری نظامیِ دشمنانش، شتاب بیشتری بگیرد. (آمریکا در دوران ریاستجمهوری [رونالد] ریگان [۵] [رئیسجمهور آمریکا بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹] با فرصتطلبی تلاش کرد هر دو طرف را داشته باشد؛ علناً از عراق حمایت میکرد، اما مخفیانه به ایران اسلحه میفروخت [۶] .)
سوگند [آیتالله] خمینی درباره محو اسرائیل از روی نقشه (که در حمایتِ سپاه از نیروهای نیابتی مسلح مانند شبهنظامیان شیعه حزبالله در لبنان و شاخه نظامی گروه مقاومت فلسطین، حماس، آشکار است) رژیم ایران را به بزرگترین تهدید امنیتی اسرائیل تبدیل کرد و در رویکرد سختگیرانه اسرائیل نسبت به صلح احتمالی با همسایگانش مؤثر بود.
نتانیاهو: «میخواهید سه تهدید بزرگ علیه اسرائیل را بشناسید؟ ایران، ایران، ایران» [دانلود]
[آیتالله] خمینی، سال ۱۹۸۹ درگذشت. جانشین وی آیتالله [سید] علی خامنهای (روحانیای که بهندرت به خارج از کشور خود سفر کرده بود و دیگر هم هیچوقت سفر نکرد) ظاهراً در نفرت از آمریکا با [آیتالله] خمینی همانند بود. [آیتالله] خامنهای با وجود داشتن عنوان «رهبر عالی»، اختیارات مطلق نداشت؛ بلکه مجبور بود با شورای قدرتمندی متشکل از روحانیون مشورت کند. به علاوه، مسئولیت اداره امور روزمرهی دولت نیز به عهده رئیسجمهوری بود که با آرای عمومی انتخاب میشد.
در یک بازه زمانی در اواخر دولت [بیل] کلینتون
[۷] [رئیسجمهور آمریکا بین سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱] و اوایل دولت [جورج] بوش
[۸] [رئیسجمهور قبل از اوباما، بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹]، نیروهای میانهروتری در داخل ایران محبوبیت به دست آوردند و این، گرم شدن روابط ایران و آمریکا را محتمل میکرد. پس از ۱۱ سپتامبر، محمد خاتمی
[۹] رئیسجمهور وقت ایران، حتی با پیشنهاداتی برای کمک به آمریکا در کشور همسایهاش افغانستان، با دولت بوش تماس برقرار کرد. اما مقامات آمریکایی این ژست را نادیده گرفتند و وقتی بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا، در سخنرانی «وضعیت کشور» در سال ۲۰۰۲، ایران را همراه با عراق و کره شمالی بخشی از «محور شرارت» نامید، هرگونه پنجرهی دیپلماتیکی که میان دو کشور وجود داشت، عملاً بسته شد.
پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، جورج بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا، ایران را بخشی از «محور شرارت» در جهان معرفی کرد و عملاً پنجرهی روابط دیپلماتیک میان دو کشور را بست (+)
* * *
زمانی که من مسئولیت خود را آغاز کردم، تندروهای محافظهکار به رهبری رئیسجمهور جدید، محمود احمدینژاد قدرت را به دست گرفته بودند؛ کسی که لفاظیهای جنونآمیز ضدغربیاش، اقدامش به انکار هولوکاست و برخورد قضاییاش با همجنسگراها و افراد دیگری که آنها را تهدید میدانست، عصارهی عالیای از نفرتبارترین ابعادِ رژیم بود. سلاحهای ایرانی هنوز برای شبهنظامیانی ارسال میشد که قصد کشتن سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان را داشتند. حمله آمریکا به عراق موقعیت استراتژیک ایران در منطقه را به شدت تقویت کرده بود، چراکه دشمنِ قسمخوردهاش، صدام حسین، را با حکومتِ شیعهای تحت نفوذِ ایران جایگزین کرده بود. حزبالله، نیروی نیابتی ایران، با موشکهایی که ایران در اختیارش میگذاشت و حالا بردشان به تلآویو هم میرسید، به عنوان قدرتمندترین جناح در لبنان مطرح شده بود. سعودیها و اسرائیلیها با لحن نگرانکنندهای درباره گسترش «هلال شیعیِ [۱۰] » نفوذ ایران هشدار میدادند و علاقه خود نسبت به «تغییر رژیم» احتمالی در ایران توسط آمریکا را علناً ابراز میکردند.
مسیرهای شمالی (قرمز) و جنوبی (سبز) کوریدور زمینیای که ایران را تا مدیترانه و تا مرزهای رژیم صهیونیستی میرساند (جزئیات بیشتر) (+)
بنابراین تحت هر شرایطی، ایران دردسر شماره یک دولت من محسوب میشد. اما این برنامه هستهای پرشتاب این کشور بود که میتوانست این وضعیت بد را به بحرانی تمامعیار تبدیل کند. رژیم، تأسیسات هستهای ساختهشده در زمان شاه را به ارث برده بود، و طبق پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای سازمان ملل متحد (که ایران از زمان تصویب این پیمان در سال ۱۹۷۰ امضاکننده آن بود) این حق را داشت که از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز استفاده کند. متأسفانه همان فناوری سانتریفیوژی که برای چرخش و غنیسازی اورانیوم با غنای کم (که سوخت موردنیاز نیروگاههای هستهای را تأمین میکند) استفاده میشود، را میتوان دستکاری کرد و از آن برای تولید اورانیوم با غنای بالا و ساخت سلاح استفاده نمود.
به قول یکی از کارشناسان ما، «با داشتن اورانیوم کافی با غنای بالا، هر دانشآموز باهوش دبیرستانیای که به اینترنت دسترسی داشته باشد، میتواند بمب تولید کند.» میان سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹، ایران تعداد کل سانتریفیوژهای غنیسازی اورانیوم خود را از صد به پنج هزار دستگاه افزایش داد و این رقم بسیار بیشتر از چیزی بود که بتوان با یک برنامه صلحآمیز هستهای آن را توجیه کرد. جامعه اطلاعاتی آمریکا اطمینانِ منطقیای داشت که ایران هنوز سلاح هستهای ندارد. اما همچنین اعتقاد داشت که رژیم «ظرفیت گریز» خود (فرصت زمان لازم برای تولید اورانیوم کافی برای ساخت یک سلاح هستهای عملیاتی) را تا یک سطح بالقوه خطرناک کاهش داده است.
سانتریفیوژهای IR8 ساخت ایران؛ آنچه نهایتاً آمریکا را وادار به پذیرش حق غنیسازی ایران کرد (و مقدمات دستیابی به توافق هستهای را فراهم آورد)، پیشرفتهای ایران در فناوری هستهای بود (+)
زرادخانه هستهای ایران نیازی به تهدید خاک آمریکا نداشت؛ صِرفِ احتمال وقوع حمله هستهای یا تروریسم هستهای در خاورمیانه، گزینههای رئیسجمهور آینده آمریکا برای مهار تجاوزگری ایران علیه همسایگانش را به شدت محدود میکرد. سعودیها احتمالاً با تلاش برای ساخت یک «بمب سُنی» واکنش نشان میدادند، و رقابت تسلیحاتی هستهای در بیثباتترین منطقه جهان آغاز میشد. در همین حال، اسرائیل (که ظاهراً خودش کلکسیونی از سلاحهای هستهای اعلامنشده در اختیار دارد) ایرانِ مسلح به سلاح هستهای را تهدیدی موجودیتی تلقی میکرد و گویا در حال تهیه طرحهایی برای حملهی پیشدستانه به تأسیسات هستهای ایران بود. هرگونه اقدام، واکنش یا اشتباه محاسباتی توسط هر یک از این طرفها میتوانست خاورمیانه (و آمریکا) را به ورطهی جنگی دیگر بکشاند؛ آن هم در زمانی که هنوز ۱۸۰,۰۰۰ نیروی نظامی ما در طول مرزهای ایران بهشدت در معرض خطر قرار داشتند، و در حالی که هرگونه افزایش شدید قیمت نفت میتوانست اقتصاد رکودزدهی جهان را وارد سقوط آزاد کند. در دوران دولت من، گاهی سناریوهایی را مطرح میکردیم در اینباره که درگیری با ایران چهطور ممکن است پیش برود. وقتی این جلسات را ترک میکردم، این واقعیت روی شانهام سنگینی میکرد که در صورت ضرورت پیدا کردنِ جنگ، تقریباً همه چیزهای دیگری هم که میخواستم به دست بیاورم، نابود خواهند شد.
پیامدهای جنگ با ایران برای هر رئیسجمهوری در آمریکا غیرقابلتحمل خواهد بود (+)
به همه این دلایل، من و تیمم در مرحله انتقال قدرت، بیشترِ وقت خود را صرف بحث در مورد چگونگی جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای کردیم؛ البته در حالت ایدهآل، از طریق دیپلماسی و نه شروع جنگی دیگر. روی یک استراتژی دو مرحلهای به توافق رسیدیم. از آنجا که از سال ۱۹۸۰ تقریباً هیچ ارتباط سطح بالایی میان آمریکا و ایران وجود نداشت، مرحله اول شامل ارتباط مستقیم بود. همانطور که در سخنرانی مراسم سوگند ریاستجمهوری خود گفتم، ما آماده بودیم دست خود را به سوی کسانی دراز کنیم که تمایل داشتند مُشتِ گرهکردهی خود را باز کنند. ظرف چند هفته پس از آغاز به کار، نامهای محرمانه از طریق کانالی که با دیپلماتهای ایرانی در سازمان ملل داشتیم برای آیتالله خامنهای ارسال کردم و پیشنهاد دادم که گفتوگوی میان دو کشور را در مورد موضوعات مختلف از جمله برنامه هستهای ایران آغاز کنیم. پاسخ [آیتالله] خامنهای صریح بود: ایران علاقهای به گفتوگوی مستقیم ندارد. با این حال، وی از این فرصت استفاده کرده و راههایی پیشنهاد کرده بود که آمریکا از نقش خود به عنوان یک قلدرِ امپریالیست دست بردارد.
رؤسایجمهور آمریکا (میمیرند و) بدنهایشان خوراک کرم و مور و مار میشود، اما جمهوری اسلامی همچنان ایستاده است [دانلود]
پاسخهای رهبر ایران به پیامهای ترامپ در دیدار با شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن؛ ۲۳ خرداد ۹۸ [دانلود]
رام [اسرائیل امانوئل [۱۱] ، رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰] پس از خواندن نسخهای از نامه [آیتالله] خامنهای که از زبان فارسی ترجمه شده بود، گفت: «فکر میکنم به این زودیها مشتش را باز نمیکند.» گفتم: «فقط همینقدر [باز میکند] که انگشت وسطش را به من نشان بدهد.»
واقعیت این بود که هیچیک از ما در کاخ سفید انتظار پاسخ مثبتی نداشتیم. اما من باز هم این نامه را فرستادم، چون میخواستم ثابت کنم که مانع دیپلماسی، سازشناپذیری آمریکا نیست، بلکه سازشناپذیری ایران است. من از طریق تبریک سال نوی سنتی ایرانی (نوروز) که در ماه مارس به صورت آنلاین منتشر کردیم، پیام استقبالمان [از رابطه با ایران] را به عموم مردم ایران مخابره کردم.
پیام نوروزی باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ (با زیرنویس فارسی رسمی کاخ سفید) [دانلود]
اما وقتی میرحسین موسوی، نامزد معارضانِ ایرانی، مقامات دولتی را، به تقلب در رأیگیری برای کمک به انتخاب مجدد احمدینژاد برای دوره دوم ریاستجمهوری متهم کرد، هرگونه چشمانداز دستیابی به موفقیتِ زودهنگام در ماه ژوئن سال ۲۰۰۹ محو شد. میلیونها معترض در داخل ایران برای به چالش کشیدن نتیجه انتخابات به خیابانها آمدند و یک «جنبش سبزِ» خودخوانده را آغاز کردند که یکی از مهمترین چالشهای داخلی علیه دولت اسلامی از زمان انقلاب سال ۱۹۷۹ بود.
بخشی از بودجه مستقیم و غیرمستقیم دولت آمریکا برای «ترویج دموکراسی» در ایران طی سالهای منتهی به و پس از اغتشاشات سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹ میلادی) در این کشور که به نام «جنبش سبز» شهرت پیدا کرد (جزئیات بیشتر) (+)
سرکوب متعاقب این جنبش، بیرحمانه و سریع بود. موسوی و دیگر رهبران مخالف تحت بازداشت خانگی قرار گرفتند. راهپیمایان مسالمتآمیز مورد ضربوجرح قرار گرفتند و تعداد قابلتوجهی کشته شدند. یک شب، در آرامش محل اقامتم، گزارش اعتراضات را به صورت آنلاین بررسی کردم و فیلمی از زن جوانی [اشاره به ندا آقاسلطان] دیدم که در خیابانها هدف گلوله قرار گرفته بود و در حالی که خون در صورتش جاری بود و چشمهایش به ملامت به سمت بالا خیره شده بودند، جان داد.
این تصویر که از فیلم «لحظات آخر زندگی ندا آقاسلطان» گرفته شده، چشمهای او را در حالت مشکوکی نشان میدهد که موجب شده گمانهزنیهای مختلفی درباره ساختگی بودن ماجرای قتل او مطرح شود (+)
این صحنه، نوعی یادآوریِ فراموشنشدنی از بهایی بود که بسیاری از مردم در سراسر جهان میپردازند چون میخواهند نقشی در تعیین نحوه حکومت در کشورهایشان ایفا کنند؛ و اولین واکنش غریزی من این بود که میخواستم حمایت شدیدم را از تظاهرکنندگان در ایران ابراز کنم. اما وقتی تیم امنیت ملی را جمع کردم، کارشناسان ما در امور ایران مخالف چنین اقدامی بودند. میگفتند هرگونه بیانیهای از طرف من احتمالاً نتیجه معکوس خواهد داشت. تندروهای رژیم، پیشاپیش این داستان ساختگی را تبلیغ میکردند که عوامل خارجی در پشت تظاهرات حضور دارند و فعالان داخل ایران میترسیدند که هرگونه بیانیه حمایتی دولت آمریکا برای بیاعتبار کردن جنبش آنها مورد بهرهبرداری قرار گیرد. [روایت مشابه هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، در اینباره را در بخش ایران در کتاب «انتخابهای سخت» از کتابخانه مشرق بخوانید.] خودم را موظف دانستم به این هشدارها توجه کنم و با امضای یک سری بیانیههای بوروکراتیک ملایم («ما همچنان کل وضعیت را بهدقت رصد میکنیم»؛ «باید به حقوقِ جهانیِ اجتماع و آزادی بیان احترام گذاشته شود») خواستار راهحلی صلحآمیز بر مبنای خواست و اراده ملت ایران شدم.
نماد «مشت گرهکرده» (راست) یکی از ابداعات با بودجه سازمان آمریکاییِ «موقوفه ملی دموکراسی» در جریان انقلابهای رنگی بود که بعدها برای استفاده در اغتشاشات سال ۸۸ در ایران «بومیسازی» شد (چپ) (جزئیات بیشتر) (+)
با شدت گرفتن خشونتها، محکومیت من نیز شدیدتر شد. با این وجود، چنین رویکرد منفعلی باب میل من نبود؛ نه فقط به این دلیل که مجبور بودم به فریاد اعتراض جمهوریخواهانی گوش بدهم که میگفتند دارم با یک رژیمِ قاتل با نازونوازش رفتار میکنم. داشتم درس دشوار دیگری را درباره ریاستجمهوری میآموختم؛ اینکه اکنون قلبم به ملاحظات استراتژیک و تحلیلهای تاکتیکی زنجیر شده و اعتقاداتم تحت تأثیر استدلالهای خلاف غریزهام قرار گرفته است؛ اینکه با وجودِ داشتن قدرتمندترین سِمتِ روی زمین، اکنون نسبت به زمانی که سناتور بودم (یا حتی به عنوان یک شهروندِ عادیِ منزجر از دیدنِ زن جوانی که به ضرب گلولهی دولت خودش کشته شده) آزادیِ کمتری در بیان آنچه در دلم بود و عمل به آنچه احساس میکردم باید بکنم، داشتم.
با توجه به اینکه تلاشها برای باز کردن بابِ گفتوگو با ایران پذیرفته نشده و این کشور در هرجومرج و سرکوبِ فزایندهای فرو میرفت، مرحله دوم استراتژی منع اشاعهی هستهایمان را کلید زدیم: بسیج جامعه بینالمللی برای اِعمال تحریمهای اقتصادی سخت و چندجانبهای که بتواند ایران را وادار به نشستن پشت میز مذاکره کند. شورای امنیت سازمان ملل پیشاپیش چندین قطعنامه تصویب کرده و از ایران خواسته بود فعالیتهای غنیسازی خود را متوقف کند. همچنین مجوز تحریمهای محدود علیه ایران را صادر کرده و گروهی موسوم به ۱+۵ (پنج عضو دائم شورای امنیت، یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین، به علاوه آلمان) را تشکیل داده بود تا به امید وادار کردن رژیم به پایبندی به پیمان منع اشاعه هستهای، با مقامات ایرانی دیدار کنند.
گروه ۱+۵ که در نهایت به همراه نماینده اتحادیه اروپا با ایران درباره برنامه هستهای تهران مذاکره کرد، پیشاپیش توسط شورای امنیت سازمان ملل تشکیل شده بود (+)
مشکل این بود که تحریمهای موجود بیشازحد ضعیف بودند و نمیتوانستند تأثیر زیادی داشته باشند. حتی همپیمانان آمریکا مانند آلمان به تجارت پررونق خود با ایران ادامه میدادند و تقریباً همه، نفت این کشور را خریداری میکردند. دولت بوش به صورت یکجانبه، تحریمهای آمریکایی بیشتری علیه ایران وضع کرده بود، اما این تحریمها عمدتاً نمادین بودند، زیرا شرکتهای آمریکایی از سال ۱۹۹۵ از تجارت با ایران منع شده بودند. ایران با افزایش قیمت نفت و رشد اقتصادش، با کمال میل ۱+۵ را با جلسات منظمِ مذاکره که نتیجهای جز تعهد به مذاکرهی بیشتر نداشتند، دنبال خودش میکشید.
برای جلب توجه ایران، باید کشورهای دیگر را متقاعد میکردیم که گرهِ تحریمها را محکمتر کنند. و این یعنی باید موافقت دو دشمنِ قدرتمند و تاریخیمان [روسیه و چین] را جلب میکردیم که اصولاً تحریمها را دوست نداشتند، روابط دوستانه دیپلماتیک و تجاری با ایران داشتند، و تقریباً به اندازه تهران نسبت به اهداف آمریکا بیاعتماد بودند.
آنچه خواندید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» نوشتهی باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا بود. قسمتهای بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد. قسمتهای قبلی این مجموعه گزارش را میتوانید از لینکهای زیر بخوانید:
برای مطالعه ترجمههای قبلی مشرق از کتابهای مهم بینالمللی، از جمله کتاب «اتاقی که اتفاق آنجا افتاد» نوشته جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا در دولت دونالد ترامپ، و کتاب «انتخابهای سخت» نوشته هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا در دولت اول باراک اوباما، میتوانید به کتابخانه مشرق مراجعه کنید.