به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه بینالملل خبرگزاری فارس، نشست مجازی شورای امنیت سازمان ملل برای ارائه گزارش شش ماهه درباره اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ این شورا امروز سهشنبه برگزار شد.
در این گزارش اظهارات نمایندگان کشورها آمده است.
اتحادیه اروپا: برجام در برابر فشارها دوام آورده است
نماینده اتحادیه اروپا در نشست شورای امنیت درباره اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ گفت که برجام علیرغم همه فشارها دوام آورده است.
او گفت لازم است که همکاریها با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خصوص برنامه هستهای ایران ادامه داشته باشد.
وی خاطرنشان کرد که برجام هیچ جایگزین مثبتی ندارد. نماینده اتحادیه اروپا گفت اقدام ایران در کاهش تعهدات خود ذیل برجام به ویژه انباشت اورانیوم کمغنا نگرانکننده است.
او در ادامه گفت: «آمریکا عضو برجام نیست و بعد از خروج از این توافق در فعالیتهای مرتبط با این توافق شرکت نکرده است و به همین جهت نمیتواند فرایند اجرای خودکار تحریمهای بینالمللی علیه ایران را آغاز کند. اکثر اعضای شورای امنیت تصریح کردهاند که اقدام آمریکا در آغاز روند احیای تحریمها علیه ایران فاقد مبنای قانونی است.»
سازمان ملل: تحریمهای آمریکا مغایر با اهداف برجام و قطعنامه است
معاون دبیر کل سازمان ملل: ?اقدام آمریکا در احیای تحریمهای یکجانبه خود علیه ایران مغایر با اهداف مشخصشده در برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ هستند. ?علاوه بر این، اقدام آمریکا در عدم تمدید معافیتهای مربوط به تجارت نفت با ایران و همچنین همکاری در پروژههای صلحآمیز هستهای ممکن است در توانایی ایران و سایر اعضا برای اجرای برخی از مفاد برجام اخلال ایجاد کرده باشد.
?هیچ گزارشی مبنی بر عرضه، فروش یا اننقال اقلام هستهای و اقلام دارای کاربری دوگانه به ایران که در مغایرت با بند ۲ ضمیمه B باشد دریافت نکردهایم.
نماینده آمریکا: اعضای شورا اقدامات ایران را نادیده میگیرند
نماینده آمریکا: ?در حالی که ایران قطعنامههای این شورا را نقض میکند متأسفانه بسیاری از اعضای شورا دارند بیاعتنایی ایران به محدودیتهای اعلامشده از سوی این شورا را نادیده بگیرند.
اعضای شورای امنیت باید اقدامات ایران را که تهدید علیه امنیت جهانی هستند محکوم کرده و با مماشات اقتصادی به رفتارهای خطرناک رژیم پاداش ندهند. ?اگر ایران رفع تحریم و فرصتهای اقتصادی میخواهد باید نشان دهد که آماده است رفتارش را تغییر دهد. ?ایران باید اخاذی هستهای را پایان دهد و برای مذاکره بر سر توافقی جامع که حاوی مفادی درباره برنامه موشکی باشد پای میز مذاکره بیاید.
?ما بار دیگر از دبیر کل سازمان ملل و همه اعضا میخواهیم همه تحریمها از جمله تحریمهای احیا شده از طریق مکانیسم بازگشت خودکار تحریمها را اجرا کنند.
چین: توازن میان حقوق و تکالیف در برجام باید احیا شود
نماینده چین: ?خروج یکجانبه آمریکا از برجام و به کارگیری سیاست فشارحداکثری علیه ایران دلیل معضلات کنونی بر سر برنامه هستهای ایران است. ?قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت از لحاظ حقوقی الزامآور است و باید به طور کامل اجرا شود. ?اعضای شورای امنیت تلاش آمریکا برای تمدید محدودیتهای تسلیحاتی علیه ایران و احیای تحریمهای بینالمللی علیه این کشور را رد کردهاند. ?همه طرفها باید سعی کنند توازن میان تکالیف و حقوق در برجام را احیا کنند.
?در نشست دیروز وزرای خارجه اعضای برجام طرفها تعهد خود به حفظ برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ را اعلام کردند. ? وزرای خارجه توافق کردند تلاشهایی مشترک برای بازگشت آمریکا به برجام در اسرع وقت به کار گیرند. ?نشست وزرای خارجه پیامی مثبت و قوی به دنیا ارسال کرده که همه طرفها بایستی از فرصتها برای تعامل و تقویت دیپلماسی و بازگرداندن برجام به مسیر صحیح استفاده کنند. ?مهمترین وظیفه در حال حاضر این است که آمریکا رویههای خودش را اصلاح کند و بدون قید و شرط به برجام بازگردد.
روسیه: اقدامات آمریکا علیه ایران از عقلانیت خارج شده است/ سازمان ملل شجاعت ایستادگی مقابل آمریکا را ندارد/ عدم محکومیت ترور سلیمانی و فخزیزاده نشانه کمجرأتی است
نماینده روسیه:
?طی سال گذشته ایالات متحده از هر فرصتی برای تنبیه ایران استفاده کرده است.
?این اقدامات ماهیتی بیپروا پیدا کردهاند و از عقل سلیم فاصله گرفتهاند.
?مقامهای ایالات متحده تلاش کردهاند خودشان و بقیه دنیا را متقاعد کنند که فشار حداکثری علیه ایران تنها روش ممکن برای حل و فصل همه مشکلات است. ?همه این تلاشها شکست خوردند و اعضای شورای امنیت اتحاد قابل توجهی نشان دادند.
?جدیدترین گزارش دبیر کل سازمان ملل چیزی نیست که بتوانیم آن را سندی کاملا متوازن بدانیم. ?نمیتوان از یک طرف خواست که کاملاً به چیزی پایبند باشد و کاری در خصوص عدم پایبندی طرف دیگر انجام نداد. ?همه ما میدانیم که عدم پایبندی ایران به تعهداتش [در برجام]، واکنش مستقیم به اقدامات مخرب و تحریکآمیز ایالات متحده است. ?ایران قبلاً درباره تبعات چنین اقداماتی هشدار داده بود و این مسئله در بند ۳۶ برجام هم آمده است. یکبار دیگر ابراز تأسف میکنیم که سران سازمان ملل به اندازه کافی شجاعت نداشتند که به صراحت از آمریکا بخواهند به طور کامل و بیقید و شرط به پایبندی به قطعنامه و برجام برگردند و تمامی اقداماتی که در نقض این سندها انجام دادهاند را متوقف کنند.
?از عبارتپردازیهای خودخواهانهای که در این گزارش درباره قتل ایرانیها آمده است متحر شدیم. ?هیچ عبارتی در محکومیت این اقدامات دیده نمیشود یا اشارهای به تبعات احتمالی آنها نشده است. ?درباره قتل قاسم سلیمانی ابراز تأسف نشده و درباره محسن فخریزاده هم همینطور است. این را فقط میتوان نشانه کمجرأتی دانست.
آلمان: موضع ما درباره برجام تغییر نکرده/از اقدامات ایران نگرانیم
نماینده آلمان: ?موضع ما درباره برجام تغییر نکرده است. ما سه کشور اروپایی تلاشهای خستگیناپذیری برای حفظ برجام داشتهایم. ?در جلسه دیروز وزرای خارجه ما احتمال بازگشت آمریکا به برجام را مد نظر قرار داده و بر ضرورت تلاش مشترک در این خصوص تأکید کردیم. ?لازم است ایران تمامی اقداماتی که مغایر با تعهدات هستهای این کشور است را متوقف کند و از انجام اقدامات بیشتری که ممکن است نقض برجام و مصداق تضعیف آن باشد خودداری کند. ?از اقدام ایران در نصب سانتریفیوژهای پیشرفته در نطنز عمیقاً نگرانیم. این نقض آشکار برجام است. ?مصوبه اخیر مجلس ایران نیز با گسترش دادن برنامه هستهای ایران نقض برجام است.
موضعگیری انگلیس درباره ترور شهید فخریزاده
نماینده انگلیس:
?انگلیس به برجام تعهد راسخ دارد. مکرراً مراتب تأسف و نگرانیمان را از تصمیم آمریکا برای خروج از این توافق و بازگرداندن تحریمها علیه ایران ابراز کردهایم. ?ما از تأثیراتی که این اقدام روی ایران و مردم ایران داشته آگاهیم. ?بیانیه مشترک طرفهای باقیمانده در برجام در نشست دیروز کمیسیون مشترک، جدیدترین نشانه تعهد ما است. ?از می ۲۰۱۸ تلاشهای خستگیناپذیری برای حفظ برجام داشتهایم و به تعهداتمان پایبند بودهایم. ?بابت انتقاداتی که ایران از رویه سه کشور اروپایی میکند ابراز تأسف میکنیم. ?اینکه ایران از ژانویه ۲۰۲۰ اقداماتی مغایر با تعهداتش در برجام انجام داده نیز مایه تأسف است. ?شرایط مربوط به مرگ دانشمند هستهای ایران، محسن فخریزاده هنوز مبهم است.
?تا به امروز هیچ بازیگر دولتی یا غیردولتی مسئولیت آن را به عهده نگرفته است اما انگلیس مکرراً قتلهای فراقضایی را در هر زمان و مکانی که اتفاق بیفتند محکوم کرده است. ایران نیز در این مورد مستثنی نیست.
?تمایل دارم اظهاراتم را با تأکیدمان بر نگرانی از تنشهای موجود در منطقه خاتمه دهم. تشدید تنشها به نفع هیچکس نخواهد بود.
?امیدواریم سال آینده شاهد بازگشت آمریکا به برجام و بازگشت ایران به تبعیت از این توافق باشیم.
ایران: تلاش برای پیوند زدن برجام به مسائل غیرهستهای محکوم به شکست است
نماینده ایران: ?برجام را نمیتوان با هیچ موضوع دیگری پیوند زد؛ چرا که دستورکار مذاکرات برجام از ابتدا مسئله هسته ای بود. ?ما تصمیم گرفتیم اجازه ندهیم مسائل دیگر، مذاکرات پیشاپیش دشوار را پیچیده تر کند. ?این یک تصمیم بسیار عاقلانه بود که توسط تمام اعضای برجام اتخاذ شد. ?بنابراین، در حال حاضر هر گونه تلاش برای پیوند زدن آینده برجام به مسائل غیرمرتبط و متفرقه محکوم به شکست است.
?در چهار سال گذشته، آمریکا بیش از ۱۵۰۰ تحریم علیه ایران اعمال کرده و تمامی بخش های اقتصاد ایران را هدف قرار داده و تقریباً تمامی عواید ایران از برجام را از بین برده است.
?چنین تحریمهایی که انتظار می رود تعداد آنها حتی تا آخرین دقایق حضور دولت کنونی آمریکا در قدرت نیز افزایش یابد، در واقع یک جنگ تمام عیار است که در آن، ابزار اقتصادی جایگزین سلاح شده است. ?تحریمها مانع واردات کالاهای بشردوستانه نظیر تجهیزات درمانی و داروهای حیاتی برای بیماریهای خاص و دشوار میشود. ?ادعای آمریکا در مورد معاف بودن اقلام بشردوستانه از تحریم ها کاملا دروغ است. ?به عنوان مثال، حتی امروزه هم ما نمی توانیم به آسانی داروهای تسکین مشکلات تنفسی آسیب دیدگان از سلاح های شیمیایی را سلاحهایی را که توسط برخی کشورهای غربی به صدام ارائه و توسط وی در تجاوز به ایران استفاده شد، وارد کنیم.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آنتونیو گوترش در دهمین گزارش اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت که پس از توافق هستهای ایران در سال ۱۳۹۴ با اجماع بهتصویب رسید، بار دیگر یادآور شد این قطعنامه از همه کشورهای عضو، سازمانهای منطقهای و سازمانهای بینالمللی میخواهد از اجرای برجام حمایت کنند.
وی برجام را شاهدی بر اثربخشی چندجانبهگرایی، دیپلماسی، گفتوگو و موفقیت در منع گسترش سلاحهای هستهای دانست و افزود: من بهطور مداوم بر این باور بودهام که این برنامه بهترین راه برای اطمینان از یک راهحل جامع، بلندمدت و مناسب برای مسئله هستهای ایران و همچنین کمک به صلح و امنیت منطقهای و بینالمللی است.
دبیرکل سازمان ملل متحد ادامه داد: من به تعهد مداوم شرکتکنندگان در حفظ و اهمیت کارایی این برنامه برای همه از جمله ارائه مزایای اقتصادی ملموس برای مردم ایران اشاره میکنم. من همه کشورها را به حمایت از این برنامه تشویق کردهام و بر این عقیدهام که مواردی که مستقیماً با این برنامه ارتباط ندارند باید بدون تعصب برای حفظ توافق و دستاوردهای آن مورد رسیدگی قرار گیرند.
گوترش همچنین با ابراز تأسف از خروج یکجانبه آمریکا از برجام، اعمال دوباره تحریمهای ملی را که طبق برجام لغو یا از آنها چشمپوشی شده بود مغایر با اهداف تعیینشده در برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ (۲۰۱۵) دانست.
وی تصریح کرد سایر اقدامات انجامشده توسط ایالات متحده برای محدود کردن فعالیتهای مجاز در چارچوب این برنامه همچنین ممکن است مانع توانایی جمهوری اسلامی ایران و سایر کشورهای عضو در اجرای برخی از مفاد برجام و قطعنامه شود.
دبیرکل سازمان ملل متحد همچنین به ادعای دولت ترامپ برای استفاده از مکانیسم ماشه و بازگرداندن تمام تحریمهای شورای امنیت که بهموجب قطعنامه ۲۲۳۱ خاتمه یافتهاند، اشاره کرد و گفت: اکثر اعضای شورای امنیت و جمهوری اسلامی ایران به رئیس شورای امنیت نامه نوشتند که نامه ۲۰ اوت وزیر خارجه آمریکا بهمعنای بند ۱۱ قطعنامه ۲۲۳۱ تلقی نمیشود.
گوترش یادآور شد: آنها همچنین بر حمایت قاطع خود از برجام و ادامه اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ (۲۰۱۵) تأکید کردند. رئیس شورای امنیت در ماه اوت و رئیس شورای امنیت در ماه سپتامبر نشان دادند که آنها در موقعیتی نیستند که بتوانند با توجه به نامه ۲۰ اوت ایالات متحده اقدامی انجام دهند.
وی همچنین با ابراز تأسف از اقدامات کاهش تعهدات جمهوری اسلامی ایران که بهموجب مواد برجام انجام شده است، اظهار کرد: توجه میدهم که جمهوری اسلامی ایران اظهار داشته است که میخواهد در برجام باقی بماند و تأکید کرده است که همه اقدامات از اول ژوئیه ۲۰۱۹، قابل برگشت است.
دبیرکل سازمان ملل متحد به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره فعالیت هستهای ایران هم اشاره کرد و گفت: بار دیگر از جمهوری اسلامی ایران درخواست میکنم که به اجرای کامل برجام بازگردد، همچنین از جمهوری اسلامی ایران میخواهم که سایر نگرانیهای مطرحشده توسط سایر مشارکتکنندگان برجام و کشورهای عضو سازمان ملل در مورد قطعنامه ۲۲۳۱ (۲۰۱۵) را با دقت در نظر بگیرد و آنها را برطرف کند.
گوترش در این گزارش افزود: من از کشورهایی که به حمایت از ابزار پشتیبانی از مبادلات تجاری ادامه میدهند، سپاسگزارم. من دوباره بر اهمیت ابتکارات در حمایت از روابط تجاری و اقتصادی با جمهوری اسلامی ایران بهویژه در چالشهای اقتصادی و بهداشتی کنونی ناشی از بیماری همهگیر ویروس کرونا (کوویدـ۱۹) تأکید میکنم.
وی ادامه داد: من مشارکت دیگر کشورهای عضو را برای حفظ این برجام مورد تأکید قرار میدهم و همچنان آنها را تشویق میکنم با مشارکتکنندگان در برجام برای ایجاد شرایط لازم فعالان اقتصادی خود در تجارت با جمهوری اسلامی ایران مطابق با قطعنامه ۲۲۳۱ همکاری مؤثر داشته باشند.
دبیرکل سازمان ملل متحد در بخش دیگری از گزارش خود به ادعاهای مربوط به ارسال سلاح ایران پرداخت و مدعی شد نمیتواند تشخیص دهد که این تجهیزات در مغایرت با قطعنامه ۲۲۳۱ قرار دارند یا خیر، همچنین تصاویر با کیفیت بالا نشان میدهد تسلیحات توقیفشده توسط استرالیا منشأ ایرانی ندارند.
گوترش همچنین در بخشی دیگر از گزارشش ابراز کرد: در نامه ۲۷ نوامبر ۲۰۲۰، نماینده دائمی جمهوری اسلامی ایران به من و رئیس شورای امنیت اطلاع داد که آقای محسن فخریزاده دانشمند برجسته ایرانی در یک حمله تروریستی ترور شد.
قرار است این گزارش روز سهشنبه در نشست دورهای شورای امنیت که با موضوع اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ برگزار میشود، قرائت شود.
سرویس جهان مشرق – باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا (بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷)، تجربیات دوران ریاستجمهوریاش را در قالب مجموعهای دو جلدی مکتوب کرده است که جلد اول آن تحت عنوان «سرزمین موعود
[۱] » در ۷۶۸ صفحه، روز سهشنبه، ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰ (۲۷ آبان ۹۹) منتشر شد. این کتاب که توانسته نظر مساعد منتقدان را به خود جلب کند، مورد استقبال فوقالعاده خوانندگان هم قرار گرفته است؛ استقبالی که خود اوباما هم اقرار دارد آن را تا اندازهای به پیروزی جو بایدن، معاون اولش در دوران ریاستجمهوری، در انتخابات اخیر ریاستجمهوری در آمریکا مدیون است
[۲] .
سرویس جهان مشرق قصد دارد طی روزهای آینده، ترجمه بخشهای مهم کتاب «سرزمین موعود»، به ویژه بخشهای مربوط به ایران، را در قالب یک مجموعه گزارش منتشر کند. لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از محتوای کتاب باراک اوباما این مجموعه گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات کتاب مذکور لزوماً مورد تأیید مشرقنیست.
آنچه در ادامه میخوانید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» است. قسمتهای قبلی این مجموعه را میتوانید از لینکهای انتهای همین گزارش بخوانید. قسمتهای بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد.
قسمت چهارم/
عملیات آژاکس [۳] [کودتای ۲۸ مرداد در ایران توسط سیآیای و امآی۶ – جزئیات بیشتر] الگویی را برای محاسبات غلط آمریکا در برخورد با کشورهای درحالتوسعه ایجاد کرد که در طی جنگ سرد نیز ادامه داشت: اشتباه گرفتنِ آرمانهای ملیگرایانه با توطئههای کمونیستی؛ برابر دانستنِ منافع تجاری با امنیت ملی؛ و براندازی دولتهای منتخب دموکراتیک و همسویی با حکومتهای مستبد وقتی این کار را به نفع خودمان تشخیص میدادیم. با این حال، سیاستگذاران آمریکایی احتمالاً تا بیستوهفت سال اول فکر میکردند ترفند آنها در ایران خوب جواب داده است. شاه به همپیمان پروپاقرصی برای آمریکا تبدیل شد که قراردادهای خود با شرکتهای نفتی آمریکایی را تمدید میکرد و تسلیحات گرانقیمت آمریکایی را میخرید. روابط دوستانهای با اسرائیل داشت، به زنان حق رأی داد، از ثروتِ روبهرشد کشور برای مدرنسازی اقتصاد و نظام آموزشی استفاده کرد، و راحت با بازرگانان غربی و خانوادههای سلطنتی اروپا نشستوبرخاست میکرد.
محمدرضا پهلوی و جیمی کارتر رئیسجمهور وقت آمریکا، در ظاهر روابط خوبی با یکدیگر داشتند (+)
آنچه برای خارجیها کمتر مشهود بود، نارضایتی روزافزون از ریختوپاشهای شاه، سرکوب بیرحمانه مردم (پلیس مخفی شاه [ساواک] به خاطر شکنجه و کشتار مخالفان زبانزد بود)، و ترویج آداب و رسوم اجتماعی غربی بود که از نظر روحانیون محافظهکار و پیروانِ فراوان آنها، ناقض اصول اصلی اسلام محسوب میشدند. تحلیلگران سیآیای نیز چندان توجهی به تأثیر فزاینده آیتالله خمینی، روحانی موعودگرای شیعه که در تبعید به سر میبرد، نکردند؛ کسی که در نوشتهها و سخنرانیهایش شاه را به عنوان دستنشانده غرب محکوم میکرد و از مؤمنان میخواست تا نظام موجود را با دولتی اسلامی تحت حاکمیت قانون شرع جایگزین کنند. بنابراین اوایل سال ۱۹۷۸ وقتی راهپیماییهای داخل ایران به یک انقلاب پوپولیستیِ تمامعیار منجر شد، مقامات آمریکایی غافلگیر شدند.
اشتباه محاسباتی آمریکاییها درباره انقلاب اسلامی و عدم شناخت آنها از امام خمینی [دانلود]
خلاصهای کوتاه از سرنوشت محمدرضا پهلوی؛ از رسیدن به قدرت تا فرارسیدن مرگ [دانلود]
کارگران ناراضی، جوانان بیکار، و نیروهای دموکراسیخواهی که به دنبال بازگشت حکومت مشروطه بودند، فوجفوج به طرفداران [آیتالله] خمینی در خیابانها میپیوستند. در آغاز سال ۱۹۷۹ که تعداد تظاهرکنندگان به میلیونها نفر رسیده بود، شاه بیسروصدا از کشور فرار کرد و مدت کوتاهی برای مداوا در آمریکا بستری شد. اخبار شبانه آمریکا پر از تصاویر همین آیتالله (با ریش سفید و چشمان نافذ یک پیامبر) بود که در بازگشتی پیروزمندانه از تبعید، در برابر دریای طرفدارانش، از هواپیما خارج میشد.
امام خمینی در هواپیمایی که ایشان را پیروزمندانه به ایران بازگرداند (+)
توصیفات همسایههای امام خمینی در «نوفللوشاتو» و خبرنگار رویترز در فرانسه درباره بنیانگذار جمهوری اسلامی [دانلود]
بیشترِ آمریکاییها در زمان وقوع انقلاب ایران اطلاعات کمی درباره این تاریخ [دخالتهای آمریکا در ایران، مانند کودتای ۲۸ مرداد] داشتند و نمیدانستند چرا مردم یک کشور در آنطرف دنیا، ناگهان آدمک «عمو سام [۴] » [نماد آمریکا] را میسوزانند و شعار «مرگ بر آمریکا» میدهند. من هم نمیدانستم. آن زمان هفدهساله بودم، هنوز دبیرستان میرفتم و تازه در آستانه کسب آگاهی سیاسی بودم. فقط به طور مبهم جزئیات اتفاقات بعدی را متوجه شدم. اینکه [آیتالله] خمینی چگونه جای پای خود را به عنوان رهبر عالی محکم کرد و همپیمانان سابق سکولار و اصلاحطلبش را به حاشیه راند؛ چگونه نیروی شبهنظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل داد تا هر کسی را که رژیم جدید را به چالش بکشد، در هم بکوبد؛ و چگونه از ماجرای حمله دانشجویانِ افراطی به سفارت آمریکا و گروگانگیری آمریکاییها برای کمک به تقویت انقلاب و تحقیر قدرتمندترین کشور جهان استفاده کرد.
ظهور امام خمینی به عنوان یک رهبر دینی، تمام معادلات آمریکاییها درباره ایران را به هم ریخت (+)
اما اگر بگویم که سی سال بعد از آن انقلاب، پیامدهای ناشی از آن رویدادها هنوز هم چشمانداز ژئوپلتیک دوران ریاستجمهوری من را شکل میداد، اغراق نکردهام. انقلاب ایران الهامبخش جنبشهای اسلامی افراطی زیادی شد که قصد تکرار موفقیت آن را داشتند. فراخوان [آیتالله] خمینی برای سرنگونی نظامهای پادشاهی سنی عربی، ایران و آلسعود را به دشمنان قسمخورده تبدیل کرد و درگیریهای فرقهای در سراسر خاورمیانه را شدت بخشید. تلاش سال ۱۹۸۰ عراق برای حمله به ایران و جنگ خونین هشتسالهی متعاقب آن (جنگی که در آن کشورهای خلیج [فارس] صدام حسین را تأمین مالی میکردند و در عین حال، شوروی تسلیحات، از جمله تسلیحات شیمیایی، در اختیار ارتش [آیتالله] خمینی قرار میداد) باعث شد حمایت ایران از تروریسم به عنوان راهی برای جبران برتری نظامیِ دشمنانش، شتاب بیشتری بگیرد. (آمریکا در دوران ریاستجمهوری [رونالد] ریگان [۵] [رئیسجمهور آمریکا بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹] با فرصتطلبی تلاش کرد هر دو طرف را داشته باشد؛ علناً از عراق حمایت میکرد، اما مخفیانه به ایران اسلحه میفروخت [۶] .)
سوگند [آیتالله] خمینی درباره محو اسرائیل از روی نقشه (که در حمایتِ سپاه از نیروهای نیابتی مسلح مانند شبهنظامیان شیعه حزبالله در لبنان و شاخه نظامی گروه مقاومت فلسطین، حماس، آشکار است) رژیم ایران را به بزرگترین تهدید امنیتی اسرائیل تبدیل کرد و در رویکرد سختگیرانه اسرائیل نسبت به صلح احتمالی با همسایگانش مؤثر بود.
نتانیاهو: «میخواهید سه تهدید بزرگ علیه اسرائیل را بشناسید؟ ایران، ایران، ایران» [دانلود]
[آیتالله] خمینی، سال ۱۹۸۹ درگذشت. جانشین وی آیتالله [سید] علی خامنهای (روحانیای که بهندرت به خارج از کشور خود سفر کرده بود و دیگر هم هیچوقت سفر نکرد) ظاهراً در نفرت از آمریکا با [آیتالله] خمینی همانند بود. [آیتالله] خامنهای با وجود داشتن عنوان «رهبر عالی»، اختیارات مطلق نداشت؛ بلکه مجبور بود با شورای قدرتمندی متشکل از روحانیون مشورت کند. به علاوه، مسئولیت اداره امور روزمرهی دولت نیز به عهده رئیسجمهوری بود که با آرای عمومی انتخاب میشد.
در یک بازه زمانی در اواخر دولت [بیل] کلینتون
[۷] [رئیسجمهور آمریکا بین سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱] و اوایل دولت [جورج] بوش
[۸] [رئیسجمهور قبل از اوباما، بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹]، نیروهای میانهروتری در داخل ایران محبوبیت به دست آوردند و این، گرم شدن روابط ایران و آمریکا را محتمل میکرد. پس از ۱۱ سپتامبر، محمد خاتمی
[۹] رئیسجمهور وقت ایران، حتی با پیشنهاداتی برای کمک به آمریکا در کشور همسایهاش افغانستان، با دولت بوش تماس برقرار کرد. اما مقامات آمریکایی این ژست را نادیده گرفتند و وقتی بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا، در سخنرانی «وضعیت کشور» در سال ۲۰۰۲، ایران را همراه با عراق و کره شمالی بخشی از «محور شرارت» نامید، هرگونه پنجرهی دیپلماتیکی که میان دو کشور وجود داشت، عملاً بسته شد.
پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، جورج بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا، ایران را بخشی از «محور شرارت» در جهان معرفی کرد و عملاً پنجرهی روابط دیپلماتیک میان دو کشور را بست (+)
* * *
زمانی که من مسئولیت خود را آغاز کردم، تندروهای محافظهکار به رهبری رئیسجمهور جدید، محمود احمدینژاد قدرت را به دست گرفته بودند؛ کسی که لفاظیهای جنونآمیز ضدغربیاش، اقدامش به انکار هولوکاست و برخورد قضاییاش با همجنسگراها و افراد دیگری که آنها را تهدید میدانست، عصارهی عالیای از نفرتبارترین ابعادِ رژیم بود. سلاحهای ایرانی هنوز برای شبهنظامیانی ارسال میشد که قصد کشتن سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان را داشتند. حمله آمریکا به عراق موقعیت استراتژیک ایران در منطقه را به شدت تقویت کرده بود، چراکه دشمنِ قسمخوردهاش، صدام حسین، را با حکومتِ شیعهای تحت نفوذِ ایران جایگزین کرده بود. حزبالله، نیروی نیابتی ایران، با موشکهایی که ایران در اختیارش میگذاشت و حالا بردشان به تلآویو هم میرسید، به عنوان قدرتمندترین جناح در لبنان مطرح شده بود. سعودیها و اسرائیلیها با لحن نگرانکنندهای درباره گسترش «هلال شیعیِ [۱۰] » نفوذ ایران هشدار میدادند و علاقه خود نسبت به «تغییر رژیم» احتمالی در ایران توسط آمریکا را علناً ابراز میکردند.
مسیرهای شمالی (قرمز) و جنوبی (سبز) کوریدور زمینیای که ایران را تا مدیترانه و تا مرزهای رژیم صهیونیستی میرساند (جزئیات بیشتر) (+)
بنابراین تحت هر شرایطی، ایران دردسر شماره یک دولت من محسوب میشد. اما این برنامه هستهای پرشتاب این کشور بود که میتوانست این وضعیت بد را به بحرانی تمامعیار تبدیل کند. رژیم، تأسیسات هستهای ساختهشده در زمان شاه را به ارث برده بود، و طبق پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای سازمان ملل متحد (که ایران از زمان تصویب این پیمان در سال ۱۹۷۰ امضاکننده آن بود) این حق را داشت که از انرژی هستهای برای مقاصد صلحآمیز استفاده کند. متأسفانه همان فناوری سانتریفیوژی که برای چرخش و غنیسازی اورانیوم با غنای کم (که سوخت موردنیاز نیروگاههای هستهای را تأمین میکند) استفاده میشود، را میتوان دستکاری کرد و از آن برای تولید اورانیوم با غنای بالا و ساخت سلاح استفاده نمود.
به قول یکی از کارشناسان ما، «با داشتن اورانیوم کافی با غنای بالا، هر دانشآموز باهوش دبیرستانیای که به اینترنت دسترسی داشته باشد، میتواند بمب تولید کند.» میان سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹، ایران تعداد کل سانتریفیوژهای غنیسازی اورانیوم خود را از صد به پنج هزار دستگاه افزایش داد و این رقم بسیار بیشتر از چیزی بود که بتوان با یک برنامه صلحآمیز هستهای آن را توجیه کرد. جامعه اطلاعاتی آمریکا اطمینانِ منطقیای داشت که ایران هنوز سلاح هستهای ندارد. اما همچنین اعتقاد داشت که رژیم «ظرفیت گریز» خود (فرصت زمان لازم برای تولید اورانیوم کافی برای ساخت یک سلاح هستهای عملیاتی) را تا یک سطح بالقوه خطرناک کاهش داده است.
سانتریفیوژهای IR8 ساخت ایران؛ آنچه نهایتاً آمریکا را وادار به پذیرش حق غنیسازی ایران کرد (و مقدمات دستیابی به توافق هستهای را فراهم آورد)، پیشرفتهای ایران در فناوری هستهای بود (+)
زرادخانه هستهای ایران نیازی به تهدید خاک آمریکا نداشت؛ صِرفِ احتمال وقوع حمله هستهای یا تروریسم هستهای در خاورمیانه، گزینههای رئیسجمهور آینده آمریکا برای مهار تجاوزگری ایران علیه همسایگانش را به شدت محدود میکرد. سعودیها احتمالاً با تلاش برای ساخت یک «بمب سُنی» واکنش نشان میدادند، و رقابت تسلیحاتی هستهای در بیثباتترین منطقه جهان آغاز میشد. در همین حال، اسرائیل (که ظاهراً خودش کلکسیونی از سلاحهای هستهای اعلامنشده در اختیار دارد) ایرانِ مسلح به سلاح هستهای را تهدیدی موجودیتی تلقی میکرد و گویا در حال تهیه طرحهایی برای حملهی پیشدستانه به تأسیسات هستهای ایران بود. هرگونه اقدام، واکنش یا اشتباه محاسباتی توسط هر یک از این طرفها میتوانست خاورمیانه (و آمریکا) را به ورطهی جنگی دیگر بکشاند؛ آن هم در زمانی که هنوز ۱۸۰,۰۰۰ نیروی نظامی ما در طول مرزهای ایران بهشدت در معرض خطر قرار داشتند، و در حالی که هرگونه افزایش شدید قیمت نفت میتوانست اقتصاد رکودزدهی جهان را وارد سقوط آزاد کند. در دوران دولت من، گاهی سناریوهایی را مطرح میکردیم در اینباره که درگیری با ایران چهطور ممکن است پیش برود. وقتی این جلسات را ترک میکردم، این واقعیت روی شانهام سنگینی میکرد که در صورت ضرورت پیدا کردنِ جنگ، تقریباً همه چیزهای دیگری هم که میخواستم به دست بیاورم، نابود خواهند شد.
پیامدهای جنگ با ایران برای هر رئیسجمهوری در آمریکا غیرقابلتحمل خواهد بود (+)
به همه این دلایل، من و تیمم در مرحله انتقال قدرت، بیشترِ وقت خود را صرف بحث در مورد چگونگی جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای کردیم؛ البته در حالت ایدهآل، از طریق دیپلماسی و نه شروع جنگی دیگر. روی یک استراتژی دو مرحلهای به توافق رسیدیم. از آنجا که از سال ۱۹۸۰ تقریباً هیچ ارتباط سطح بالایی میان آمریکا و ایران وجود نداشت، مرحله اول شامل ارتباط مستقیم بود. همانطور که در سخنرانی مراسم سوگند ریاستجمهوری خود گفتم، ما آماده بودیم دست خود را به سوی کسانی دراز کنیم که تمایل داشتند مُشتِ گرهکردهی خود را باز کنند. ظرف چند هفته پس از آغاز به کار، نامهای محرمانه از طریق کانالی که با دیپلماتهای ایرانی در سازمان ملل داشتیم برای آیتالله خامنهای ارسال کردم و پیشنهاد دادم که گفتوگوی میان دو کشور را در مورد موضوعات مختلف از جمله برنامه هستهای ایران آغاز کنیم. پاسخ [آیتالله] خامنهای صریح بود: ایران علاقهای به گفتوگوی مستقیم ندارد. با این حال، وی از این فرصت استفاده کرده و راههایی پیشنهاد کرده بود که آمریکا از نقش خود به عنوان یک قلدرِ امپریالیست دست بردارد.
رؤسایجمهور آمریکا (میمیرند و) بدنهایشان خوراک کرم و مور و مار میشود، اما جمهوری اسلامی همچنان ایستاده است [دانلود]
پاسخهای رهبر ایران به پیامهای ترامپ در دیدار با شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن؛ ۲۳ خرداد ۹۸ [دانلود]
رام [اسرائیل امانوئل [۱۱] ، رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰] پس از خواندن نسخهای از نامه [آیتالله] خامنهای که از زبان فارسی ترجمه شده بود، گفت: «فکر میکنم به این زودیها مشتش را باز نمیکند.» گفتم: «فقط همینقدر [باز میکند] که انگشت وسطش را به من نشان بدهد.»
واقعیت این بود که هیچیک از ما در کاخ سفید انتظار پاسخ مثبتی نداشتیم. اما من باز هم این نامه را فرستادم، چون میخواستم ثابت کنم که مانع دیپلماسی، سازشناپذیری آمریکا نیست، بلکه سازشناپذیری ایران است. من از طریق تبریک سال نوی سنتی ایرانی (نوروز) که در ماه مارس به صورت آنلاین منتشر کردیم، پیام استقبالمان [از رابطه با ایران] را به عموم مردم ایران مخابره کردم.
پیام نوروزی باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ (با زیرنویس فارسی رسمی کاخ سفید) [دانلود]
اما وقتی میرحسین موسوی، نامزد معارضانِ ایرانی، مقامات دولتی را، به تقلب در رأیگیری برای کمک به انتخاب مجدد احمدینژاد برای دوره دوم ریاستجمهوری متهم کرد، هرگونه چشمانداز دستیابی به موفقیتِ زودهنگام در ماه ژوئن سال ۲۰۰۹ محو شد. میلیونها معترض در داخل ایران برای به چالش کشیدن نتیجه انتخابات به خیابانها آمدند و یک «جنبش سبزِ» خودخوانده را آغاز کردند که یکی از مهمترین چالشهای داخلی علیه دولت اسلامی از زمان انقلاب سال ۱۹۷۹ بود.
بخشی از بودجه مستقیم و غیرمستقیم دولت آمریکا برای «ترویج دموکراسی» در ایران طی سالهای منتهی به و پس از اغتشاشات سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹ میلادی) در این کشور که به نام «جنبش سبز» شهرت پیدا کرد (جزئیات بیشتر) (+)
سرکوب متعاقب این جنبش، بیرحمانه و سریع بود. موسوی و دیگر رهبران مخالف تحت بازداشت خانگی قرار گرفتند. راهپیمایان مسالمتآمیز مورد ضربوجرح قرار گرفتند و تعداد قابلتوجهی کشته شدند. یک شب، در آرامش محل اقامتم، گزارش اعتراضات را به صورت آنلاین بررسی کردم و فیلمی از زن جوانی [اشاره به ندا آقاسلطان] دیدم که در خیابانها هدف گلوله قرار گرفته بود و در حالی که خون در صورتش جاری بود و چشمهایش به ملامت به سمت بالا خیره شده بودند، جان داد.
این تصویر که از فیلم «لحظات آخر زندگی ندا آقاسلطان» گرفته شده، چشمهای او را در حالت مشکوکی نشان میدهد که موجب شده گمانهزنیهای مختلفی درباره ساختگی بودن ماجرای قتل او مطرح شود (+)
این صحنه، نوعی یادآوریِ فراموشنشدنی از بهایی بود که بسیاری از مردم در سراسر جهان میپردازند چون میخواهند نقشی در تعیین نحوه حکومت در کشورهایشان ایفا کنند؛ و اولین واکنش غریزی من این بود که میخواستم حمایت شدیدم را از تظاهرکنندگان در ایران ابراز کنم. اما وقتی تیم امنیت ملی را جمع کردم، کارشناسان ما در امور ایران مخالف چنین اقدامی بودند. میگفتند هرگونه بیانیهای از طرف من احتمالاً نتیجه معکوس خواهد داشت. تندروهای رژیم، پیشاپیش این داستان ساختگی را تبلیغ میکردند که عوامل خارجی در پشت تظاهرات حضور دارند و فعالان داخل ایران میترسیدند که هرگونه بیانیه حمایتی دولت آمریکا برای بیاعتبار کردن جنبش آنها مورد بهرهبرداری قرار گیرد. [روایت مشابه هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، در اینباره را در بخش ایران در کتاب «انتخابهای سخت» از کتابخانه مشرق بخوانید.] خودم را موظف دانستم به این هشدارها توجه کنم و با امضای یک سری بیانیههای بوروکراتیک ملایم («ما همچنان کل وضعیت را بهدقت رصد میکنیم»؛ «باید به حقوقِ جهانیِ اجتماع و آزادی بیان احترام گذاشته شود») خواستار راهحلی صلحآمیز بر مبنای خواست و اراده ملت ایران شدم.
نماد «مشت گرهکرده» (راست) یکی از ابداعات با بودجه سازمان آمریکاییِ «موقوفه ملی دموکراسی» در جریان انقلابهای رنگی بود که بعدها برای استفاده در اغتشاشات سال ۸۸ در ایران «بومیسازی» شد (چپ) (جزئیات بیشتر) (+)
با شدت گرفتن خشونتها، محکومیت من نیز شدیدتر شد. با این وجود، چنین رویکرد منفعلی باب میل من نبود؛ نه فقط به این دلیل که مجبور بودم به فریاد اعتراض جمهوریخواهانی گوش بدهم که میگفتند دارم با یک رژیمِ قاتل با نازونوازش رفتار میکنم. داشتم درس دشوار دیگری را درباره ریاستجمهوری میآموختم؛ اینکه اکنون قلبم به ملاحظات استراتژیک و تحلیلهای تاکتیکی زنجیر شده و اعتقاداتم تحت تأثیر استدلالهای خلاف غریزهام قرار گرفته است؛ اینکه با وجودِ داشتن قدرتمندترین سِمتِ روی زمین، اکنون نسبت به زمانی که سناتور بودم (یا حتی به عنوان یک شهروندِ عادیِ منزجر از دیدنِ زن جوانی که به ضرب گلولهی دولت خودش کشته شده) آزادیِ کمتری در بیان آنچه در دلم بود و عمل به آنچه احساس میکردم باید بکنم، داشتم.
با توجه به اینکه تلاشها برای باز کردن بابِ گفتوگو با ایران پذیرفته نشده و این کشور در هرجومرج و سرکوبِ فزایندهای فرو میرفت، مرحله دوم استراتژی منع اشاعهی هستهایمان را کلید زدیم: بسیج جامعه بینالمللی برای اِعمال تحریمهای اقتصادی سخت و چندجانبهای که بتواند ایران را وادار به نشستن پشت میز مذاکره کند. شورای امنیت سازمان ملل پیشاپیش چندین قطعنامه تصویب کرده و از ایران خواسته بود فعالیتهای غنیسازی خود را متوقف کند. همچنین مجوز تحریمهای محدود علیه ایران را صادر کرده و گروهی موسوم به ۱+۵ (پنج عضو دائم شورای امنیت، یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین، به علاوه آلمان) را تشکیل داده بود تا به امید وادار کردن رژیم به پایبندی به پیمان منع اشاعه هستهای، با مقامات ایرانی دیدار کنند.
گروه ۱+۵ که در نهایت به همراه نماینده اتحادیه اروپا با ایران درباره برنامه هستهای تهران مذاکره کرد، پیشاپیش توسط شورای امنیت سازمان ملل تشکیل شده بود (+)
مشکل این بود که تحریمهای موجود بیشازحد ضعیف بودند و نمیتوانستند تأثیر زیادی داشته باشند. حتی همپیمانان آمریکا مانند آلمان به تجارت پررونق خود با ایران ادامه میدادند و تقریباً همه، نفت این کشور را خریداری میکردند. دولت بوش به صورت یکجانبه، تحریمهای آمریکایی بیشتری علیه ایران وضع کرده بود، اما این تحریمها عمدتاً نمادین بودند، زیرا شرکتهای آمریکایی از سال ۱۹۹۵ از تجارت با ایران منع شده بودند. ایران با افزایش قیمت نفت و رشد اقتصادش، با کمال میل ۱+۵ را با جلسات منظمِ مذاکره که نتیجهای جز تعهد به مذاکرهی بیشتر نداشتند، دنبال خودش میکشید.
برای جلب توجه ایران، باید کشورهای دیگر را متقاعد میکردیم که گرهِ تحریمها را محکمتر کنند. و این یعنی باید موافقت دو دشمنِ قدرتمند و تاریخیمان [روسیه و چین] را جلب میکردیم که اصولاً تحریمها را دوست نداشتند، روابط دوستانه دیپلماتیک و تجاری با ایران داشتند، و تقریباً به اندازه تهران نسبت به اهداف آمریکا بیاعتماد بودند.
آنچه خواندید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» نوشتهی باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا بود. قسمتهای بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد. قسمتهای قبلی این مجموعه گزارش را میتوانید از لینکهای زیر بخوانید:
برای مطالعه ترجمههای قبلی مشرق از کتابهای مهم بینالمللی، از جمله کتاب «اتاقی که اتفاق آنجا افتاد» نوشته جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا در دولت دونالد ترامپ، و کتاب «انتخابهای سخت» نوشته هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا در دولت اول باراک اوباما، میتوانید به کتابخانه مشرق مراجعه کنید.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، ۱۸ آذر سال ۱۳۷۰، سازمان ملل متحد با انتشار بیانیهای بهصورت رسمی «صدام» را آغازگر جنگ هشت ساله علیه جمهوری اسلامی ایران معرفی کرد. در گزارش «خاویر پرز دکوئیار» دبیر کل وقت سازمان ملل به شورای امنیت تصریح شده است؛ مسئول آغاز جنگ عراق علیه ایران، رژیم بغداد است که در ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ به خاک ایران حمله کرده است.
گزارش «خاویر پرز دکوئیار» دبیر کل وقت سازمان ملل
از آنجایی که بند ۶ قطعنامه ۵۹۸ دبیرکل سازمان ملل را موظف کرده بود تا طی گزارشی به شورای امنیت، مسئول جنگ عراق و ایران را معرفی کند، «خاویر پرز دکوئیار» دبیرکل وقت سازمان ملل به شورای امنیت در ۲۳ مرداد سال ۱۳۷۰ از دو کشور ایران و عراق خواست تا طی گزارشهای جامعی، نظرات خود را درباره شروع جنگ تسلیم وی کنند.
ایران در ۲۴ شهریور گزارش کاملی که تجاوز عراق را به ایران اثبات میکرد، تسلیم «دکوئیار» کرد و عراق نیز در ۷ شهریور، پاسخ کامل خود را برای دبیر کل فرستاد.
«دکوئیار» با بررسی ابعاد دلایل ایران و عراق، طی گزارشی در آذر سال ۱۳۷۰، پاسخ عراق را غیر محتوایی توصیف کرد و دلایل این کشور برای شروع جنگ را غیرقابل قبول دانسته و اعلام کرد: این واقعیت روشن است که توضیحات عراق برای جامعه بینالمللی قابل و کافی نیست.
بنابر گزارش دبیرکل وقت سازمان ملل؛ «حمله روز ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ علیه ایران براساس منشور ملل متحد و هرگونه قواعد و اصول شناختهشده بینالمللی و با اصول اخلاق بینالمللی نمیتوان آن را موجه دانست و [صدام]متضمن مسئولیت آغاز جنگ است».
در گزارش دبیر کل وقت سازمان ملل به موارد متعدد نقض قوانین و مقررات بینالمللی در جنگ اشاره شده و به صراحت اعلام شده است که عراق در یک مورد، یک منطقه بیدفاع شهری ایران را هدف حمله شیمیایی خود قرار داده است. اشاره «دکوئیار» به بمباران شیمیایی مناطق مسکونی شهر «سردشت» توسط رژیم بعث عراق بود.
«دکوئیار» در گزارش خود، با اشاره به عدم پایبندی بهموقع در اجرای مفاد قطعنامه ۵۲۸، متذکر شده اگر توصیه شورای امنیت در پاراگراف ۸ قطعنامه ۵۹۸ به موقع اجرا شده بود، میتوانست منطقه را از فاجعه بعدی که رخ داد (تجاوز عراق به کویت) برهاند.
مهمترین نکات گزارش دبیر کل وقت شورای امنیت
در گزارش دبیر کل وقت سازمان ملل به شورای امنیت، نکات مهم زیر به چشم میخورد:
۱- شروع جنگ با ایران نقض حقوق بینالمللی بوده است.
۲- عراق به تمامیت ارضی یک کشور عضو سازمان ملل احترام نگذاشته است.
۳- توضیحات عرق برای جامعه بینالمللی پذیرفتنی و کافی نیست.
۴- عراق از زور استفاده غیرقانونی کرده است.
۵- حمله ۲۲ سپتامبر سال ۱۹۸۰ عراق به ایران، براساس منشور سازمان ملل متحده اصول و قوانین شناخته بینالمللی توجیهشدنی نیست و این کشور مسئول است.
تحلیل مفسران غربی از گزارش
انتشار گزارش دبیر کل وقت سازمان ملل متحد به شورای امنیت پیرامون مسئولیت عراق در آغاز جنگ علیه ایران، توجه رسانههای جهانی را به خود جلب کرد. مفسران غربی به استناد به اظهارات منابع دیپلماتیک در سازمان ملل متحد نتیجهگیری کردند؛ گزارش دبیر کل سازمان ملل متحد، سندی روشن از حقانیت جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع در برابر تجاوز نظامی رژیم بعث عراق است.
روزنامه «ایندیپندنت» چاپ لندن در گزارش خود، با اشاره به مقصر دانستن رژیم بعث عراق در گزارش دبیر کل سازمان ملل نوشت: دبیر کل سازمان ملل متحد ضمن مقصر شناختن عراق در آغاز جنگ خونین علیه ایران، صدام را به خاطر حمله ۲۲ سپتامبر سال ۱۹۸۰ به خاک ایران مجرم معرفی کرده است که این اقدام عراق بر اساس منشور سازمان ملل متحد و هر اصل دیگری در قانون بینالمللی قابل توجیه نیست.
مفسر «ایندیپندنت» ادامه داد، سازمان ملل متحد اینک به صراحتاً ابراز عقیده میکند که دفاع هشت ساله ایران در برابر تجاوز عراق نهتنها بیهوده نبوده است، بلکه اقدامی در جهت ایستادگی در مقابل تجاوز و دفع آن بوده است. این روزنامه تأکید کرد، گزارش دبیر کل سازمان ملل متحد ضربهای هولناک به پیکر رژیم صدام در بغداد است.
«تایمز لندن» نیز در گزارشی نوشت: یک دهه بعد از آغاز جنگ عراق علیه ایران، سازمان ملل متحد اینک فصل تازهای را در عملکرد جامعه بینالمللی در قبال جنگ عراق با ایران میگشاید.
مفسر «تایمز لندن» با اشاره به سکوت دهساله سازمان ملل در قبال جنایت رژیم بعث عراق در حمله به خاک ایران، ادامه داد: ۱۰ سال سازمان ملل متحد از تجاوز عراق به ایران چشمپوشی کرد و این نبود مگر اعمال نفوذ برخی از قدرتهای بزرگ که قصد خدشهدار کردن انقلاب اسلامی ایران را داشته است.
مفسر «تایمز لندن» افزود:، اما امروز که سازمان ملل متحد تجربه تلخ این چشمپوشی را عامل تشویق عراق در ارتکاب تجاوزی دیگر به کشوری دیگر در منطقه خلیج فارس میبیند، از اقدام ۱۰ سال پیش خود ابزار ندامت میکند.
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، با نگاهی عمیق و منطقی به ۸ سال دفاع مقدس درمییابیم که این اتفاق بیشتر شبیه معجزه الهی است تا یک حادثه تاریخی. بلوک شرق و غرب به پشتیبانی رژیم بعث عراق رفتند تا انقلاب نوپای ایران را از پای درآورد. انقلابی که با دستان خالی، نوکر و دستپروده آمریکا در کشورمان را فراری داد و روی جوانان این مرز و بوم حساب کرد.
چندی از شادی پیروزی ملت ایران نگذشته بود که خبر حمله سراسری رژیم بعث و به خاک و خون کشیده شدن مردم در غرب و خوزستان، کام مردم را تلخ کرد. مردمی که با دست خالی انقلاب کرده بودند الان هم با دستان خالی به دفاع از اسلام و میهن پرداختند.
بسیار سادهانگارانه است که بگوییم موضوع اروند و عربزبانان خوزستان دغدغه اصلی صدام برای حمله به ایران بود؛ چراکه با ورق زدن اسناد تاریخی دوران «جنگِ قبل از جنگ» ــ یعنی از سال ۵۸ تا ابتدای جنگ ــ این رژیم بعث بود که به تجهیز گروهکهای مرزی و اقدامات خرابکارانه در خاک کشورمان پرداخت و با بمبگذاریهای متعدد، مردم این خطه را به خاک و خون کشید.
بهعقیده بسیاری از کارشناسان همراستا شدن منافع صدام و آمریکا برای حمله به کشورمان دلیلی بود که صدام نقشه هجوم سراسری را در ذهن خود بپروراند، از طرفی دیکتاتور عراق خواستار افزایش سرزمینی خود بود و از طرفی زمین زدن انقلابی اسلامی که بلای جان آمریکا شده بود؛ منافع هر دو مستکبر را کنار یکدیگر قرار داد تا با یککاسه کردن تمام اهداف خود در آخرین روز تابستان سال ۱۳۵۹ به ایران اسلامی هجوم بیاورند.
نهتنها آمریکا و شوروی بلکه اروپا و حتی کشورهای آفریقایی هم به کمک صدام آمدند تا آمریکا و صدام را به اهدافشان برسانند اما با وجود نیروی انسانی فراوان و تجهیزات گستردهای که برای عراق گسیل شد؛ نتوانست در برابر اراده فولادین ملت ایران قد علم کند.
رژیم بعث عراق علاوه بر اینکه از حمایتهای مادی از قبیل کمکهای مالی، نیروی انسانی، تجهیزات نظامی جهان برای حمله به کشورمان بهرهمند شده بود؛ مورد حمایت سیاسی آنها نیز قرار گرفت؛ تا جایی که سازمان ملل پس از ۱۱ سال، عراق را به عنوان متجاوز اعلام کرد.
سازمان ملل پس از ۱۱ سال سکوت و کتمان، حقایق سرانجام هجدهم آذرماه ۱۳۷۰ به طور صریح دشمنان جنایتکار ایران را محکوم و برخلاف میل جهانخواران و حزب بعث، به استناد تاریخ دفاع مقدس، عراق را رسماً به عنوان متجاوز معرفی کرد.
* اقدامات سازمان ملل پس از حمله رژیم بعث عراق
در ساعات پایانی روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ دبیرکل وقت سازمان ملل ضمن مذاکره با نمایندگان دو دولت ایران و عراق پیشنهاد کرد این موضوع بهصورت مسالمتآمیز رفع شود، اما با پاسخی روبهرو نشد.
روز بعد دبیرکل بر اساس ماده ۹۹ منشور ملل متحد از شورای امنیت خواست که با توجه به خطر محتمل افزایش مخاصمه، فوراً تشکیل جلسه دهد. همان روز نشست شورای امنیت برگزار و اولین موضعگیری شورا طی بیانیهای اعلام شد.
سوم مهر ۱۳۵۹ دبیرکل به شورای امنیت اطلاع داد که جنگ عراق علیه ایران ادامه دارد و پیشنهاد کرد شورای امنیت مسئله را با فوریت رسیدگی کند. این جلسه در روزهای ۲۶ و ۲۸ سپتامبر تشکیل و اولین قطعنامه را به اتفاق آرا در جلسه شماره ۲۲۴۸ شورا مورخ ششم مهر ۱۳۵۹ تصویب کرد.
پس از صدور قطعنامه ۴۷۹، عراق آن را پذیرفت و اعلام موافقت کرد. اما ایران به دلیل حضور نیروهای عراق در خاک خود از پذیرش آن خودداری کرد. به نظر بسیاری از کارشناسان دلیل عدم پذیرش جمهوری اسلامی ایران بیحکمت نبود، چراکه اگر آن قطعنامه یا آتشبس توسط کشورمان مورد پذیرش قرار میگرفت، هیچگاه نمیتوانستیم، سرزمینهایی که توسط صدام و صدامیان اشغال شده بود را پس بگیریم.
پس از آن قطعنامههای ۵۱۴، ۵۲۲، ۵۴۰، ۵۸۲، ۵۸۸ و سرانجام ۵۹۸ به تصویب رسیدند.
پس از تصویب قطعنامه ۵۹۸، دبیرکل اظهار کرد: “قطعنامهای که اینک تصویب شد، اوج تلاشهای مشترک اعضای شورای امنیت به عنوان نمایندگان جامعه بینالمللی برای برقراری راه حلی جامع، عادلانه و شرافتمندانه برای منازعه ایران و عراق است. برای پایان بخشیدن به جنگ در این منطقه لازم است سیاستهای ملی همه اعضا، هماهنگ با نیات اعلام شده شورا شود. در این جهت، پاراگراف اجرایی شماره پنج قطعنامه مسئولیت مشترکی را برای همه کشورهای عضو سازمان ملل متحد در پی دارد. یک قدم اساسی با مشورت دو کشور و سایر کشورهای منطقه، برقراری ترتیباتی برای امنیت و ثبات منطقه خواهد بود. در مورد مسئولیت منازعه در اسرع وقت با مشورت دو طرف احتمال تشکیل هیأت بیطرف برای رسیدگی به موضوع، هدف اصلی خواهد بود. بیایید همه با هم همکاری کنیم. شما اعضای شورا، ایران و عراق و من به عنوان دبیرکل سازمان ملل متحد.”
پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران،دبیرکل گزارشی به «شماره ۲۰۰۹۳/ اس» به شورای امنیت تسلیم کرد که منجر به صدور قطعنامه شماره ۶۱۹ شد.
این قطعنامه که در ۱۸ مرداد ۱۳۶۷، به اتفاق آرا به تصویب رسید، مبنای تأسیس و اعزام گروههای ناظر نظامی ایران و عراق (ملل متحد unmog) شد.
سرانجام ۱۱ سال پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و ۳ سال پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ و با تلاشهای پیگیر سیاسی مسئولان نظام جمهوری اسلامی، حقانیت ایران در دفاع به اثبات رسید و «خاویر پرز دکوئیار» دبیرکل وقت سازمان ملل متحد در روز ۹ دسامبر سال ۱۹۹۱ برابر با ۱۸ آذرماه سال ۱۳۷۰ ، مطابق با ۱۸ آذرماه سال ۱۳۷۰ طی یک گزارش رسمی به شورای امنیت اعلام کرد که عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به ایران حمله کرده است.
این اقدام علاوه بر پیروزی ملت ایران در ۸ سال دفاع مقدس که با غرور و شرف خود اجازه ندادند سانتیمتری از خاک کشورمان در تصرف بعثیها باشد، در بعد سیاسی هم باعث پیروزی ملت ایران شد چراکه مستکبرانی که همواره پشتیبان حزب بعث بودند، الان لب به واقعیت گشودند و رژیم بعث عراق را به عنوان متجاوز اعلام کردند.