اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین نعمت بخشیم و آنها را پیشوایان و وارثین روی زمین قرار دهیم. سوره قصص آیه ۵
انقلاب شکوهمند اسلامی در حالی در ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ به پیروزی نهایی دست یافت که جهان در چنگال اراده دو قطب شرق و غرب، گرفتار بود. از یک سو، بلوک شرق به سردمداری اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی حضور داشت که اوج قدرتش را با برژنف تجربه میکرد و از دیگر سو، بلوک غرب به جلوداری آمریکا بود که با پشت سر نهادن خرابی های جنگ جهانی دوم، در جلوه خداوندگاران رفاه و تلذذ و آزادی ظاهر بودند.
با وجود اختلاف در معرفتشناسی که یکی بر اشتراکیگرایی تاکید داشت و دیگری بر فردگرایی و سود شخصی، هر دو در سطح هستیشناسی، سخن و رویکرد واحد داشتند و آن، سکولاریسم در معنای دنیاگرایی و نفی معنویت و معاد بود. در واقع جهان در دوره «جنگ سرد» یعنی حدفاصل پایان جنگ جهانی دوم تا فروریختن دیوار برلین و سرانجام فروپاشی شوروی، صحنه جنگ حیدری-نعمتی میان دو شکل متفاوت از انسانگرایی مطلق و مادیگرایی محض بود؛ یکی در پوشش «خلق طراز قهرمان» و دیگری در لفافه کاذب انسان آزاد.
در میانه این دور باطل، هولناک و در عین حال دروغین، ناگهان جلوه ای از نور میل به روشنایی کرد و خواستار تغییر شرایط و درانداختن طرحی الهی در مناسبات انسانی شد. حمله به مدرسه فیضیه قم و سپس قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲، نقطه عزیمت حرکت انقلابی امام خمینی و یاران و پیروان وفادار ایشان تا موعد و موسم پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ شد.
امام خمینی با حمله به ارکان پهلوی و سالها پس از آن با شرح و بسط ایده ولایت فقیه در نجف، نه تنها به مردم ایران، جرات گذر و گذار از رژیم پوسیده سلطنت را دادند بلکه در بعد جهانی، فتح بابی برای جنبش و به حرکت درآمدن ملت های آزادی خواهی که دولت هاشان به ناگزیر در پادویی دو بلوک شرق و غرب به سر میبردند نیز شدند.
به بیان دیگر قیام امام خمینی و یاران ایشان، انسان به ماهو انسان را از شر بازی شرق و غرب نجات داد و بدیل اسلام سیاسی به عنوان الگوی حکمرانی پیشرو و مترقی را پیش چشم جهانیان قرار داد.
ارائه تعریف نو از انسان و متعاقب آن از روابط انسانی با صیحه رستاخیزی انقلاب اسلامی، موجب برهمخوردن بازی مشترک استکبار جهانی شد و لاجرم برافروختن خشم آنها علیه ملت به پاخاسته را همراه آورد.
به همین مناسبت از آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون، جریان استکبار با انواع و اقسام روشها همچون اعمال تحریمهای اقتصادی، طرحریزی برای کودتا، کمک بی شائبه به رژیم بعثی در جنگ تحمیلی، ترور نخبگان، جنگ روانی رسانه ای و… در پی حصول مقصود و برانداختن هیمنه نظام بوده اما هر نوبت جز هزیمت، عائدی دیگری به کف نیاورده است.
در غائله ماه های اخیر نیز دشمنان قسمخوردهی ایران ضمن جای دادن غایت اصلی خود یعنی براندازی و تجزیهطلبی در زرورق فریبنده زن، زندگی و آزادی و همچنین با تدارک شدیدترین و پیچیده ترین «جنگ ترکیبی» علیه بنیان های فرهنگی و ارزشی جامعه ایرانی، رویای تحقق انقلاب کاریکاتوری ۱۴۰۱ را در سر میپروراندند اما مردم بصیر با اقتفا از مقتدای خود امام خامنه ای(حفظه الله تعالی)، تمام رشته های آنها را پنبه کردند و مزدوران و مواجببگیران سرویس های جاسوسی غرب را بار دیگر با شکست، بدرقه کردند.
چهل و چهارمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی را در حالی جشن میگیریم که ایران عزیزمان طی بیش از چهار دهه گذشته، به برکت تحقق حکمرانی اسلام سیاسی ذیل لوای درایت های حکیمانه خمینی کبیر و خلف صالح ایشان حضرت امام خامنه ای و نیز حضور شعورمندانه مردم آگاه، افتخارات بی شماری را در حوزه های مختلف از جمله نظامی، امنیتی، پزشکی، علمی، ورزشی، عمرانی، آموزشی، بهداشت و درمان و… کسب کرده است.
این افتخارات بی بدیل در شرایطی حاصل شده که دشمنان ایران و انقلاب و نظام، این «چهار راه استراتژیک جهان» را تحت سنگین ترین تحریم های خود قرار داده و کماکان میدهند، به این امید که آرمان های انقلابی مردم دچار تخفیف و تضعیف شده و با خستگی و دلزدگی متروک بمانند؛ حاشا و کلا.
سازمان بسیج مستضعفین کشور به نمایندگی از بسیجیان جان برکف سراسر ایران اسلامی، ضمن تبریک یوم الله ۲۲ بهمن و دعوت از مردم برای حضور همه جانبه در راهپیمایی بزرگداشت این روز عزیز، بار دیگر عهد خود در استقامت بر آرمان های انقلاب اسلامی و نظام سیاسی برآمده از آن را یادآوری میکند و تصریح میدارد تا فرج حضرت حجت، فجرآفرینی ها ادامه خواهد یافت و خدمت خالصانه به مردم با قدرتی بیشتر و فزاینده تر، ادامه خواهد یافت؛ ان شاالله.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
یک دلیل مهم، این است که آنها در راه اندازی اغشاشات پیچیده اخیر، ریسک بزرگی کردند و با یک محاسبه غلط، تمام شبکه نفوذ را به دست خود نابود کردند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:
آمریکا، انگلیس و برخی دولت های اروپایی، به بیش فعالی در مقابل جمهوری اسلامی ایران دچار شده اند. تحریم (نمایشی) پشت تحریم، جنجال پشت جنجال، و فشار سیاسی پشت هیاهوی رسانه ای. چند وقتی هم هست که قرار دادن نام سپاه پاسداران در فهرست گروه های تروریستی را زمزمه می کنند. اما چرا؟
یک دلیل مهم، این است که آنها در راه اندازی اغشاشات پیچیده اخیر، ریسک بزرگی کردند و با یک محاسبه غلط، تمام شبکه نفوذ را به دست خود نابود کردند.
آنها نه تنها شبکه نفوذ باز سازی و گسترده شده ظرف۱۳ سال را نابود کردند، بلکه اکنون هراسانند که ایران کجا و چگونه، ضربات راهبردی متقابل را وارد خواهد کرد.
آنها دیده اند که در ماجرای میکونوس، و سپس دست درازی آمریکا و انگلیس به نفتکش ها، جمهوری اسلامی چگونه طرف های غربی را تحقیر کرد. سفرای اروپایی، دست از پا دراز تر باز گشتند و سفیر آلمان با تاخیر به ایران راه داده شد. در ماجرای نفتکش ها نیز آمریکا و انگلیس مجبور به آزاد سازی نفتکش ایرانی شدند.
اما بیش فعالی دولت های غربی، علت مهم تری هم دارد و آن این که ایران پس از ۳۰۰ سال انفعال، در حال نقش آفرینی فعال در عرصه سیاست جهانی و باز آفرینی نظم جدید است.
آمریکا و متحدانش، در همین دو دهه گذشته، دو بار مرتکب جنگ افروزی مستقیم و نیابتی در غرب آسیا و در کنار مرز های ایران شدند. نام این دو جنگ را هم جنگ جهانی چهارم و سوم گذاشتند.
بنا بود طرح خاورمیانه جدید، نقشه منطقه را زیر و رو کند، و کشورهای اسلامی از جمله ایران را تجزیه نماید. اما نقشه جامع آنها گرفتار سوء محاسبه شد.
آنها حساب این را نکرده بودند که ولایت فقیه و انبوه نیروهای پاکباخته، در میانه میدان می ایستند و با تدبیر و شجاعت و خطر پذیری و مجاهدت، از تهدید بزرگ دشمن، فرصتی بزرگ تر برای گسترش جبهه مقاومت اسلامی می سازند.
آن روز که مجله نیوزویک، عکس سردار سلیمانی را در صفحه اول خود گذاشت و تیتر زد “او نخست با آمریکا جنگید و اکنون در حال خورد کردن داعش است”، گوشه ای از احساس عجز و حقارت و کینه آمریکایی ها را نشان می داد.
سپاه پاسداران در فهرست گروه های تروریستی آمریکا قرار گرفت و سردار سلیمانی ترور شد، اما مقامات ارشد پنتاگون بارها اعلام کردند که از آن پس، حملات و ضربات به نیروهای آمریکایی در منطقه بیشتر و شدید تر شده است. پایگاه های آمریکا و تاسیسات رژیم های وابسته به آنها بارها به شکل بی سابقه ظرف چند دهه اخیر، به تیر غیب گرفتار شد.
بیش فعالی سر در گم غرب، از این جهت است که می بینند ایران برای اولین بار در دویست سال گشته، نه تنها منفعل نیست، بلکه دوران سازی می کند. مجموعه تدابیر پیچیده ایران توانست سرنوشت زنجیره جنگ ها در منطقه را خلاف نقشه شوم غرب رقم بزند. در عین حال، اینک غربی ها طعم تلخ احساس نا امنی و جنگ را می چشند.
اروپائیان، قرن ها عادت کرده بودند در دیگر مناطق دنیا آتش افروزی کنند و همچون سلاطین، به تماشای تفریحی جنگ گلادیاتور ها بنشینند. اما حالا آتش به منطقه امن خود آنها سرایت کرده است.
آنها در دهه گذشته، تا می توانستند کودتای مخملین در کشور های همجوار روسیه راه انداختند، و پایگاه نظامی و جاسوسی ساختند. روسیه هر چند دیر متوجه شد و چند سال به هوای توافق مینسک مماشات کرد و زمان را از دست داد، اما سرانجام به خود آمد و فن بدل را به اقدامات خزنده ناتو زد.
دولت های اروپایی، بانیان اصلی دو جنگ جهانی اول و دوم هستند که موجب جان باختن ده ها میلیون انسان بیگناه در غرب و شرق عالم (از جمله کشور ما) شد.
هر چند حکومت ایران در هر دو جنگ، اعلام بیطرفی کرده بود، اما کشور ما به اشغال متفقین درآمد. انگلیسی ها به همراه روس ها، در جنگ جهانی اول که احمد شاه قاجار حکومت می کرد، ایران را اشغال کردند.
وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه، موجب عقب نشینی روسیه شد. اما انگلیس، نیروهایش را هنگامی از ایران خارج کرد که با انجام کودتا، رضا خان را بر تخت سلطنت نشاند و رژیم پهلوی را برای۵۴ سال به ملت ایران تحمیل کرد.
در جنگ جهانی دوم نیز، متفقین (آمریکا، انگلیس و شوروی) خاک ایران را اشغال کردند؛ سپس آمریکا و انگلیس، محمد رضا پهلوی را جای رضا خان نشاندند تا شوم ترین دوره اختناق و استبداد و غارت منابع ایران را به مدت ۳۷ سال رقم بخورد.
خشم و عقده ناگشوده دولت های غربی از ایرانِ قدرتمند، به یک یا دو مسئله کوچک محدود نمی شود. آنها با یک قدرت نوظهور مواجهند که درست در بحبوحه انفعال روسیه و چین و هند و دیگران، توانست در برابر طرح خاورمیانه جدید قد علم کند و با مدیریت میدان، مقدمات تشکیل نظام جهانیم تکثر را فراهم سازد. اکنون عزادار خروج جهان از وضعیت تک قطبی مسلط، داستان مرگ و زندگی برای “غربِ فرتوت” است.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
گروه دفاعی امنیتی دفاعپرسـ رحیم محمدی؛ طی چند سال اخیر در واژگان سیاسی بهخصوص از زمانی که داعش در سوریه و عراق موجودیت پیدا کرد، کلمه «جنگ نیابتی» (Proxy war) به دفعات مورد استفاده قرار گرفته به نحوی که امروز به کلمهای پرکاربرد در ادبیات سیاسی تبدیل شده است؛ اما چرا جنگ نیابتی؟
جنگ نیابتی زمانی رخ میدهد که دو کشور درگیر به جای تقابل رو در رو با حمایتهای مالی، تسلیحاتی و تبلیغاتی از کشورها یا گروههای مسلح دیگری که با قدرت مقابل یا متحدین آن در جنگند، در جهت تضعیف آن قدرت یا فشار بر آن تلاش میکنند؛ به عبارت دیگر، چون درگیری نظامی مستقیم بین دو دولت که با یکدیگر دشمنی دارند، هزینههای سیاسی، اقتصادی و انسانی بالایی را برای هر دو طرف در پی دارد به همین دلیل همواره طرفین سعی میکنند بهمنظور پرهیز یا کاهش خسارات چنین جنگی، اهداف خود را با هزینه کمتری با حمایت از گروهها و دولتهای ثالث دنبال کنند.
گفته میشود که جنگهای نیابتی از زمان جنگ سرد رواج یافت؛ برای اینکه دو ابرقدرت وقت یعنی ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق به علت ترس از وقوع جنگ هستهای تمایلی به درگیری مستقیم با یکدیگر نداشتند؛ لذا به جای آن همواره در تلاش بودند تا دامنه نفوذ خود را در کشورهای مختلف افزایش دهند به همین دلیل دو کشور یادشده سعی میکردند که برای تحت فشار قرار دادن یکدیگر، کشورهای بیشتری را تحت حمایتهای خود قرار دهند و از این روی، اغلب کشورهای اروپایی و چند کشور از سایر مناطق مانند کره جنوبی و شمالی، ژاپن و کوبا به یکی از این دو قدرت جهانی وابسته بودند.
مثال دیگری که در این رابطه میتوان به آن اشاره کرد، جنگ ویتنام و افغانستان است؛ آمریکا علیرغم اینکه سالها در ویتنام جنگید و میلیاردها دلار هم هزینه کرد، ولی نتوانست بر ویتکنگها پیروز شود؛ این موضوع برای شوروی در جنگ با افغانها نیز صادق است؛ زیرا آنها هم با وجود متحمل شدن هزینههای بسیار زیاد در جنگ با افغانها، سرانجام مجبور شدند که از ادامه حضور در این کشور انصراف دهند و از افغانستان عقبنشینی کنند.
در این رابطه، «هیلاری کلینتون» وزیر وقت امور خارجه آمریکا اعتراف میکند که القاعده در افغانستان را آمریکا با کمک دولتهای پاکستان و عربستان سعودی تاسیس کرد تا مقابل ارتش شوروی سابق بجنگند؛ البته آنها همین برنامه را هم با تأسیس داعش در عراق و بعد در سوریه، لیبی و نیجریه داشتند با این تفاوت که اینبار هدف آمریکا از ایجاد داعش در عراق، مقابله و یا تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی ایران بود که با دوراندیشی و مدیریت رهبر معظم انقلاب اسلامی و حضور میدانی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، حکومت داعش که خود را «دولت اسلامی عراق و شام» معرفی میکرد، به پایان رسید و بساط این گروه تروریستی تکفیری بهصورت سازمانی برچیده شد.
ناگفته نماند که هدف نهایی آمریکا از تأسیس داعش برابر آنچه وزیر امور خارجه وقت آمریکا در کتاب خود به آن اشاره کرده است، علاوه بر تجزیه ایران، تجزیه کشورهای عربی منطقه نیز بوده است.
حال چنانچه بخواهیم نمونه بارزتری از جنگ نیابتی را ذکر کنیم که هماکنون در جریان است، جنگ روسیه و اوکراین را میتوان عنوان کرد؛ جنگی که مصادق بارز جنگ نیابتی آمریکا و اروپا و متحدان آنها با روسیه است؛ بدین صورت که کشورهای غربی به پرچمداری آمریکا با ارسال انواع سلاح و مهمات به سوی اوکراین، این کشور را در برابر روسیه حمایت و پشتیبانی میکنند.
انتهای پیام/ 231
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام علت تامه برای تبدیل اعتراضات به فتنه، دخالت دشمن دانست و گفت: فتنهها، عبرتها و درسهایی دارند، باید آنها را آموخت و جلوی تکرار اشتباهات را گرفت.
به گزارش مجاهدت از مشرق، محمدباقر ذوالقدر در جمع روسای کمیسیونها، کمیتهها، مدیران و کارکنان دبیرخانه مجمع با تبریک ایام ربیع و هفته وحدت و میلاد مسعود پیامبر اکرم (ص) و حضرت امام جعفر صادق (ع) با اشاره به شروع دوره جدید مجمع گفت: مجمع تشخیص مصلحت یک مرجع قانونی بسیار مهم در نظام حکمرانی جمهوری اسلامی است که به عنوان هیأت عالی مستشاری رهبری در تعیین سیاستهای کلی و راهبردها و جهت گیری های اساسی اداره کشور ایفای نقش میکند و در مقام داوری بین مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان در موارد اختلافی بر سر مصلحت نظام، بن بست شکنی و گره گشائی میکند و در مقام مشاور امین رهبری در شناسائی و رفع معضلات و چالشهایی که در اداره کشور پدید میآید مشارکت میکند و با وجود مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی هیچگاه دچار خلأ و بن بست نمیشود.
وی در ادامه با مرور عملکرد و فعالیتهای مجمع در دوره هشتم گفت: در این دوره با وجود محدودیتهای ناشی از بیماری کرونا، مجمع تشخیص ۱۱۱ جلسه برگزار کرده و به ۲۵ موضوع و مساله اختلافی در موضوع تشخیص مصلحت، رسیدگی کرده و تصمیم گرفته است. در دوره هشتم دو سیاست کلی «تامین اجتماعی» و «برنامه هفتم توسعه» را تدوین و تقدیم مقام معظم رهبری نموده است. همچنین در این دوره در ۳۴ جلسه از جلسات شورای مجمع موضوعات و مسائل مهم کشور با حضور مسئولان مربوط مورد بحث و بررسی و احیاناً تصمیم گیری قرار گرفته است.
وی نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی را وظیفه دیگر مجمع دانست که از سوی مقام معظم رهبری به مجمع تفویض شده و تصریح کرد این امر به هیئت عالی نظارت که جمع برگزیدهای از اعضای مجمع هستند سپرده شده است و این هیئت تاکنون به ۴۲ موضوع نظارتی ورود کرده و اتخاذ تصمیم نموده و نتایج را به دستگاههای ذی ربط برای اصلاح و اعمال ابلاغ کرده است.
ذوالقدر تنقیح و بازنگری در سیاستهای کلی ابلاغ شده را از ماموریتهای دوره جدید مجمع دانست و اظهار داشت: حسب فرمان مقام معظم رهبری، سیاستهای کلی که تاکنون ابلاغ شدهاند و بالغ بر ۴۰ سیاست میباشند، میبایست تنقیح شوند و در صورت لزوم مورد بازنگری قرار گیرند و روزآمد شوند.
وی ضمن تشکر از همه مدیران، مسئولان و کارکنان مجمع تشخیص بخاطر تلاشها و زحماتشان دراین دوره، اظهار امیدواری کرد که دوره جدید، دوره شکوفایی مجمع باشد و دبیرخانه بتواند با موفقیت از عهده مسئولیتهای سنگین خود بر آید.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به مسائل جاری کشور گفت: در یک ماه اخیر برخی استانها و شهرها دست خوش ناآرامی و بی نظمیهایی شدهاند. ماجرا از فوت تأسف بار یک دختر جوان در یکی از مراکز پلیس آغاز شد و مرگ این دختر دستمایه و بهانه بروز مجموعهای از اعتراضات نسبت به برخورد پلیس با زنان در موضوع پوشش و حجاب قرار گرفت. اما این اعتراض که میتوانست به صورت قانونی و مسالمت آمیز برای روشن شدن مسأله و برخورد با خاطیان صورت گیرد، با تحریک دشمن و ورود جریانات ضد انقلاب به سرعت به اغتشاشات و بی نظمیهای خشونت آمیز و بروز برخی ناامنیها منجر شد. این جریان هرچند با هوشیاری مردم و اقدامات مدبرانه و موثر دستگاههای امنیتی و نیروهای انتظامی کنترل شد، اما باید به درستی آن را شناخت و برای جلوگیری از تکرار آن تدبیر کرد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به مفهوم فتنه در ادبیات سیاسی کشور گفت: در وضعیت فتنه حق و باطل در هم میآمیزد و جریان فتنه تلاش میکند افکار عمومی را که ممکن است بر اساس یک مطالبه به حق، حساس شده باشد، در جریان یک جنگ شناختی ناجوانمردانه با به کارگیری همه ظرفیتهای ارتباطی و رسانهای و دروغ پردازی خود تحریک کند و آنرا در جهت اهداف شوم و ضد ملی خود به کار گیرد.
وی افزود: فتنهها معمولاً با یک عامل و بهانه سیاسی، یا اجتماعی، یا اقتصادی و در این فتنه اخیر، فرهنگی، که مورد مطالبه بخشی از جامعه است شروع میشوند و به میزان قدرت بسیج کنندگی جریان فتنه و حمایت اجتماعی از آن، میتوانند گسترش پیدا کنند. این اولین فتنه نیست و آخرینش هم نخواهد بود. در کشور ما الگوی فتنه بارها تکرار شده است.
وی با اشاره به برخی فتنهها پس از انقلاب اسلامی، در سال ۷۸ به بهانه توقیف یک “روزنامه”، در سال ۸۸ به بهانه «تقلب در انتخابات»، در سال ۹۶ به بهانه «گرانی». در سال ۹۸ به بهانه «بنزین» اظهار داشت: در سال گذشته بیش از ۱۵۰۰ اعتراض درسطح کشور به صورت تجمع، راهپیمایی، تحصن و اعتصاب وجود داشته است که همگی در چارچوب قانونی به طور منطقی و به صورت مسالمت آمیز انجام شده، درخواست و صدای اعتراض کنندگان شنیده شده و بسیاری از آنها هم به نتیجه رسیده است، افزود: حادثه اخیر مصداق یک فتنه بود. حجاب و رعایت پوشش مناسب زنان و مردان در جامعه یک واجب شرعی و یک وظیفه و الزام قانونی است که برای آن جرم انگاری شده است و مرتکب آن، مجرم شناخته میشود. پلیس ضابط قوه قضائیه است و حسب قانون باید با جرائم مشهود برخورد کند. در اینجا پلیس وظیفه قانونی خود را انجام داده است. پلیس با یک تدبیر درست و هوشمندانه و در غیاب برنامهها و اقدامات مؤثر فرهنگی و بی عملی و بدعملی نهادهای مسئول فرهنگی کشور، به جای برخورد پلیسی و قضائی، با موضوع پوشش، به صورت ارشادی و تربیتی با خاطیان برخورد میکند و این رویهای است که به طور مستمر انجام میشود و در حد خودش نیز مؤثر بوده است و از این حیث باید از پلیس تشکر و قدردانی کرد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: در این مورد خاص این خانم که بعداً معلوم شد بیماری زمینهای حاد داشته و تحت مراقبت پزشکی بوده است، در کلاس توجیهی دچار عارضه سکته میشود و برغم تلاشهای صورت گرفته، فوت میکند و این تبدیل میشود به یک سوژه و بهانهای برای ایجاد یک فتنه جدید. در تحلیل این واقعه دو دیدگاه وجود دارد. یکی نگاه ساده اندیشانه و البته جهت دار که در این حادثه و مشابه آن، از همان ابتدا انگشت اتهام را متوجه نظام میکند و در این مورد خاص، نظام و پلیس را عامل قتل معرفی میکند و نقش عامل خارجی و دشمن را در طراحی و یا بهره برداری از این حوادث یا به کلی کتمان میکند و یا بسیار کمرنگ می بیند. در این جریان برخی گروهها و عناصر سیاسی، برخی مشهورین ورزشی و هنری و حتی تعدادی از مقامات و خواص، قبل از آنکه حقیقت ماجرا روشن شود، انگشت اتهام را متوجه نظام کردند. پلیس را متهم به اعمال خشونت و ایراد ضرب و جرح کردند و به این ترتیب بر دامنه اعتراضات و خشونتها و گسترش دایره ناامنیها افزودند.
وی ادامه داد: نگاه واقع بینانه در تحلیل این حادثه و موارد مشابه آن است که وجود ضعفها، کاستیها و احیاناً اشتباهات دستگاههای مسئول، در بروز اعتراضات قابل انکار نیست ولی عامل مسلط، نقش و اثرگذاری و مدیریت دشمن در تبدیل اعتراض به اغتشاش و آشوب و ناامنی و استفاده از آن برای مقابله با نظام و به تعبیری که خود مدام آنرا تکرار میکنند، براندازی نظام است!
ذوالقدر گفت: علت تامه برای تبدیل اعتراضات به فتنه، دخالت دشمن است که مترصد است تا از هر زمینهای برای ضربه زدن به نظام و کشور استفاده کند.
وی افزود: انکار نقش دشمن در این فتنه و فتنههای پیشین از سوی برخی بسیار تعجب برانگیز است. چگونه میتوان نقش دشمن را نادیده گرفت در شرایطی که خود با صراحت به آن اعتراف میکند و پیاده نظام و سواره نظام خود را آشکارا در داخل و خارج وارد کرده و از هیچ جنایتی فروگذار نکرده است! البته باید به دشمن یعنی امریکا و نظام سلطه حق داد که با ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی دشمنی کند چون این ملت و این نظام بیش از ۴۰ سال است در مقابل سلطه جوئی و زیاده خواهی او ایستاده است و دست او را از غارت منابع و ثروتهایش کوتاه کرده است.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: ملت ایران یک ملت آزاده و کشور ایران یک کشور مستقل است و اجازه نمیدهد قدرتهای استکباری بر مقررات او چنگ اندازی کند و این برای امریکا و نظام سلطه قابل تحمل نیست و لذا هیچ فرصتی را برای ضربه زدن به این کشور و نظام از دست نمیدهد.
وی با اشاره به توطئهها و فتنههای دشمن طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفت ملت ما همواره با اراده پولادین در مقابل توطئههای دشمن ایستاده و با یاری خداوند بر همه آنها فائق آمده است و از این پس هم، چنین خواهد بود.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با استناد به بیان مقام معظم رهبری که ” جمهوری اسلامی در زمانی که نهالی نورس بود دو قدرت بزرگ جهانی امریکا و شوروی که در دهها مساله با هم اختلاف داشتند در یک مسأله متفق بودند و آن ضدیت با جمهوری اسلامی بود، خیال میکردند میتوانند این نهال را از ریشه بکنند، و نتوانستند. این نهال امروز تبدیل به یک درخت تناور شده است، غلط میکند کسی که حتی بخواهد فکر کندن آن را بکند! “، عوامل استحکام و پایداری و ماندگاری نظام جمهوری اسلامی را برشمرد و گفت: اولین عامل پایداری نظام جمهوری اسلامی در برابر تمامی توطئهها و دشمنیها پایگاه مردمی نظام است و اظهار داشت نظام جمهوری اسلامی یک نظام مردمی است، مردم مسلمان ایران نظام اسلامی مورد علاقه خود را ایجاد کردند و همواره باهمه وجود از آن حمایت و پشتیبانی کردهاند. مردم ایران یک ملت آزاد و مستقل است و از نظام جمهوری اسلامی که از آزادی و استقلال آنها حراست میکنند حمایت میکنند.
ذوالقدر گفت: ملت ایران برای تشکیل نظام جمهوری اسلامی سالها و بلکه قرنها مرارت کشیدهاند و رنج بردهاند و برای استقرار و بقاء آن از جان و مال هزینه کردهاند، صدها هزار شهید و جانباز برای حفظ این نظام و آبادانی و امنیت این سرزمین تقدیم کردهاند، چگونه ممکن است مردم پشت این نظام را خالی کنند؟
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام عامل دیگر استحکام و پایداری نظام جمهوری اسلامی را وجود رهبر الهی، فرهمند، فرهیخته و محبوب در رأس نظام دانست و اظهار داشت رهبری نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر نظریه ولایت فقیه، رکن اساسی و تعیین کننده قدرت ملی، استحکام، بقاء و پویائی نظام است این رهبری چه در دوره امام راحل و چه امروز در عصر امام خامنه ای که بی گمان در همه تاریخ ایران و بی اغراق در تاریخ معاصر جهان نظیر ندارد، توانسته است کشور را از حوادث و گردنههای سخت به سلامت عبور داده و درخت تناور جمهوری اسلامی را استوار و سرافراز روز به روز بالنده و بالندهتر کند.
وی بنیانهای مستحکم ایدئولوژیک نظام، مبتنی بر اسلام ناب و تشیع علوی، دستاوردها، کامیابیها و پیشرفتهای کشور ایران در پرتو نظام جمهوری اسلامی و وجود توان نظامی و امنیتی قدرتمند و مردمی در کشور و فوق همه اینها، امدادها و نصرتهای الهی را عوامل دیگر بقاء و پایداری جمهوری اسلامی دانست و افزود خداوند که نجات و پیروزی کسانی را که برای یاری او و نصرت دین او قیام میکنند، تضمین کرده و دفاع از مؤمنان و یاری آنها را برخود فرض دانسته است، همواره از این ملت مؤمن و انقلابی و نظام اسلامی که برای خدا قیام کرده و با دشمنان خدا پنجه در پنجه افکنده است، دفاع کرده است و این رمز اصلی بقاء جمهوری اسلامی و موفقیتهای ملت ایران است.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با تاکید بر اینکه هرچند فتنهها برای کشور خسارت بار اند، اما عبرتها و درسهایی دارند که باید آنها را آموخت و ضعفها و کاستیها را برطرف کرد. باید جلوی تکرار اشتباهات را گرفت و از تجربیات حاصل از آن برای پیشرفت کشور بهره گرفت.
وی افزود: مهمترین درس آن است که سرمایه اجتماعی نظام باید ارتقا پیدا کند، حضور هرچند اندک و همراهی برخی جوانان و زنان با جریان فتنه نشان داد که نظام باید بر روی سرمایه اجتماعی خود بیش از پیش کار کند. نباید گذاشت دشمن در صفوف متراکم ملت رخنه کند و از میان جوانان و زنان سرزمین ما سربازگیری کند.
وی با اشاره به ضرورت روشنگری نسبت به اهداف شوم و مقاصد دشمنان و از سوی دیگر لزوم تبیین اهداف و برنامههای نظام و پیشرفتهای کشور که متأسفانه بسیاری از مردم و به ویژه جوانان از آنها مطلع نیستند، تصریح کرد: درس دیگر آن است که “روشنگری و تبیین” به صورت یک جهاد عمومی و تلاش جمعی، توسط نیروهای انقلاب باید گسترش پیدا کند و به این حد نباید قناعت کنیم. درس سوم لزوم تقویت وحدت ملی و انسجام داخلی است به ویژه با توجه به تفاوتها و تکثر قومی و مذهبی در کشور و اینکه دشمن تلاش میکند از این تفاوتها بهره برداری کند، باید راه نفوذ دشمن را بست و اختلافات و احیاناً دلخوری هائی که وجود دارد را برطرف کرد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه داد: درس چهارم. پیشرفت کشور است که دشمن تلاش میکند با ایجاد فتنههای ساختگی و بحرانهای مصنوعی و درگیر کردن مردم و مسئولان در آن، آنها را از موضوع بسیار مهم پیشرفت بازدارد. از این رو هیچ امری نباید مردم، مسئولان، برنامه ریزان و کارگزان را در تلاش برای پیشرفت به ویژه در بخش اقتصاد و گشایش در معیشت مردم و تلاش برای آبادانی کشور متوقف کند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
جوزف نای، دانشمند سیاسی برجسته آمریکایی و بنیانگذار نظریه «جنگ نرم» معتقد است وقوع جنگ در اوکراین دلایل عمیق، میانه، و بیواسطهای دارد که از گسترش ناتو تا آرمانهای پوتین برای روسیه را شامل میشود.
سرویس جهان مشرق – نظریههای مختلفی تا کنون دربارهی دلایل آغاز جنگ اوکراین مطرح شده است. برخی کارشناسان پوتین را در سودای بازگرداندن «روسیهی بزرگ» توصیف میکنند و برخی صاحبنظران معتقدند گسترش ناتو تا نزدیکی مرزهای روسیه، رئیسجمهور این کشور را تحریک کرد تا دست به اقدام نظامی بزند. حتی تحلیلگران در آمریکا نیز به هیچ عنوان بر سر پاسخ این سؤال که «جنگ اوکراین چرا شروع شد» متفقالقول نیستند.
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، ماه نوامبر سال ۲۰۱۸ از پنجرهی تفرجگاه شهر «آناپا» در جنوب بخش اروپایی روسیه، در ساحل دریای سیاه، به دریا نگاه میکند. برخی کارشناسان، پوتین را متهم میکنند که به دنبال احیای «روسیهی بزرگ» است و جنگ اوکراین را نیز به همین خاطر به راه انداخته است. (+)
مشرق پیش از این نظر «جان میرشایمر[۱]» دانشمند سیاسی آمریکایی دربارهی دلایل احتمالی آغاز جنگ میان روسیه و اوکراین، و پیشبینی او دربارهی بروز جنگ اوکراین چندین سال پیش از آغاز آن، را مفصلاً خدمت مخاطبان محترم ارائه کرده است. (گزارشهای مشرق در اینباره را از اینجا و اینجا بخوانید.) آنچه اکنون پیش روی شماست، نظریهی «جوزف نای» یکی دیگر از دانشمندان سیاسی آمریکا، استاد دانشگاه هاروارد، از بنیانگذاران نظریهی نئولیبرالیسم در روابط بینالملل، و همچنین بنیانگذار نظریهی «قدرت نرم» است. نای معتقد است نمیتوان فقط یک عامل را موجب آغاز جنگ اوکراین دانست، بلکه برای پی بردن به علت شروع این جنگ باید به دلایل عمیق، میانی، و بیواسطهی این بحران توجه کرد. «نای» طی مقالهای تحت عنوان «جنگ اوکراین چه دلایلی داشت؟[۲]» در پایگاه تحلیلی «پراجکتسیندیکت» برخی از این دلایل را از دیدگاه خود برشمرده است. در ادامه، ترجمهی این مقاله را میخوانید.
سخنرانی «جان میرشایمر» دانشمند سیاسی آمریکایی، دربارهی دلایل و پیامدهای بحران اوکراین – قسمت اول [متن کامل و جزئیات بیشتر] [دانلود با حجم ~ ۴۷ مگابایت]
سخنرانی «جان میرشایمر» دربارهی دلایل و پیامدهای بحران اوکراین – قسمت دوم [متن کامل و جزئیات بیشتر] [دانلود با حجم ~ ۳۶ مگابایت]
جان میرشایمر پاسخ میدهد:
››چرا بحران اوکراین تقصیر غرب است؟
››آیا پوتین به دنبال ایجاد «روسیه بزرگ» است؟
لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای محافل رسانهای-اندیشکدهای بینالمللی این گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارش لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.
جنگ روسیه در اوکراین، مخربترین درگیریای است که اروپا از سال ۱۹۴۵ [و پایان جنگ جهانی دوم] تا کنون به خود دیده است. اگرچه بسیاری در غرب این جنگ را نتیجهی تصمیم مختارانهی ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، میدانند، خود پوتین میگوید این جنگ، نتیجهی تصمیم ناتو در سال ۲۰۰۸ دربارهی عضویت اوکراین در این ائتلاف نظامی[۳] است. به اعتقاد پوتین، تصمیم ناتو مبنی بر اینکه اوکراین در نهایت عضو ناتو خواهد شد، پای یک تهدید موجودیتی را به مرزهای روسیه کشاند. در عین حال، عدهای دیگر دلیل جنگ اوکراین را در پایان جنگ سرد و عدم حمایت کافی غرب از روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جستوجو میکنند. اما چگونه میتوانیم ریشههای جنگی را پیدا کنیم که ممکن است سالها طول بکشد؟
یک مرد اوکراینی، ماه مارس سال ۲۰۲۲، مقابل ایستگاه مرکزی قطار شهر «تروستیانتس» در شمال شرقی اوکراین دوچرخهاش را از میان گلولای و آوار و از کنار یک تانک تخریبشدهی روس عبور میدهد. روسها پیشتر از این ایستگاه قطار به عنوان پایگاه نظامی خود استفاده میکردند. (+)
در همینباره بخوانید:
›› متحدان خاورمیانهای آمریکا در بحران اوکراین طرف روسیه هستند
جنگ جهانی اول بیش از یک قرن پیش رخ داد؛ با این حال، مورخان هنوز دربارهی این مسئله که علت آن جنگ چه بود، کتاب مینویسند. آیا جنگ به این دلیل آغاز شد که سال ۱۹۱۴ یک تروریست صرب یک آرشیدوک اتریشی را ترور کرد[۴]؟ یا مسئله بیشتر به قدرت روزافزون آلمان در مقابل بریتانیا برمیگشت؟ یا به ملیگرایی روبهافزایش در سراسر اروپا ربط داشت؟ پاسخ صحیح، این است: «همهی موارد بالا؛ به علاوهی موارد دیگر». با این وجود، جنگ تا لحظهای (در ماه آگوست سال ۱۹۱۴) که شروع شد، همچنان اجتنابپذیر بود؛ و حتی همان موقع هم، تداوم این قتلعام به مدت چهار سال، ناگزیر نبود.
برای نظم بخشیدن به بحث، خوب است میان دلایل عمیق، میانی، و بیواسطه تمایز قائل شویم. تصور کنید میخواهید یک آتش بزرگ روشن کنید: روی هم انباشتن کندهها، یک دلیل عمیق است؛ اضافه کردن آتشزنه و کاغذ، یک علت میانی است؛ و زدنِ کبریت یک علت تسریعکننده [و بیواسطه] است. با این حال، حتی همان موقع هم روشن شدن یک آتش بزرگ، اجتنابناپذیر نیست. به عنوان مثال، ممکن است یک باد شدید، کبریت را خاموش کند؛ یا یک باران شدید و ناگهانی، چوبها را خیس نماید. چنانکه «کریستوفر کلارک» مورخ، در کتاب خود دربارهی منشأ جنگ جهانی اول، تحت عنوان «خوابگردها»، مینویسد، سال ۱۹۱۴ «[پنجرهای به سوی] آینده هنوز هم باز بود؛ اندکی[۵].» تصمیمهای اشتباه سیاستی عامل مهم بروز فاجعه بودند.
آرشیدوک «فرانتس فردیناند» (وسط) ولیعهد اتریش، و همسرش «سوفی خوتک» (چپ) کمی پیش از ترورشان توسط «گاوریلو پرنسیپ» ملیگرای صربستانی، در اواخر ماه ژوئن سال ۱۹۱۴ در شهر «ساراویو» پایتخت بوسنیوهرزگوین. این ترور را بیواسطهترین دلیل آغاز جنگ جهانی اول میدانند، اما آیا میتوان صرفاً این ترور را دلیل آغاز یک جنگ جهانی تصور کرد؟ (+)
در اوکراین[۶]، شکی نیست که پوتین ۲۴ فوریه [۲۰۲۲]، وقتی به نیروهای روسیه دستور حمله داد، کبریت را روشن کرد. احتمالاً او هم مثل رهبران قدرتهای بزرگ در سال ۱۹۱۴، تصور میکرد این عملیات، یک جنگ کوتاه و تندوتیز با یک پیروزی سریع خواهد بود؛ کموبیش مانند اقدام اتحاد جماهیر شوروی به تصرف بوداپست در سال ۱۹۵۶، یا پراگ در سال ۱۹۶۸. نیروهای هوابرد، فرودگاه را تصرف میکنند؛ تانکها، بهتاخت، کییف را تصرف مینمایند؛ ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، را برکنار میکنند؛ و یک دولت دستنشانده را به قدرت میرسانند.
پوتین به مردم کشورش گفت میخواهد یک «عملیات نظامی ویژه» با هدف «از بین بردن نازیسم» در اوکراین و جلوگیری از گسترش ناتو تا مرزهای روسیه انجام دهد. با این وجود، با توجه به اشتباه محاسباتی فاحشی که مرتکب شد، باید بپرسیم پوتین واقعاً چه فکری در سر داشت. از نوشتههای خود پوتین[۷] و همچنین زندگینامهنویسهای مختلف او، مانند «فیلیپ شورت»[۸]، میدانیم که علت میانی این جنگ، امتناع پوتین از نگاه کردن به اوکراین به عنوان یک کشور مشروع [و مستقل از روسیه] بود. پوتین از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، که شخصاً به عنوان یک افسر کاگب در آن خدمت کرده بود، ناراحت بود؛ و به دلیل نزدیکی فرهنگی اوکراین و روسیه، اوکراین را کشوری جعلی میدانست. به علاوه، اوکراین قدرنشناس هم بود: با «قیام میدان[۹]» در سال ۲۰۱۴ که دولت طرفدار روسیه را برکنار کرد، و همینطور تعمیق روابط تجاری با اتحادیهی اروپا[۱۰]، به مسکو توهین کرده بود.
«میشل اوباما» (دوم از چپ) بانوی اول وقت آمریکا، و «هتر هیگینباتم» (راست) معاون وقت مدیریت و منابع وزیر خارجهی این کشور، در مراسم تقدیم «جایزهی بینالمللی زنان شجاع وزارت خارجه» در سال ۲۰۱۴ به «روسلانا لیژیچکو» (مرکز تصویر با پرچم اوکراین) خواننده، سیاستمدار و فعال اوکراینی. لیژیچکو از حامیان «انقلاب نارنجی» سال ۲۰۰۴ در اوکراین و از رهبران اعتراضات «قیام میدان» یا «یورومیدان» علیه روسیه و در حمایت از ملحق شدن اوکراین به اتحادیهی اروپا بود. (+)
«هیلاری کلینتون» وزیر خارجهی سابق آمریکا، در دولت باراک اوباما، در کنار «روسلانا لیژیچکو» خوانندهی اوکراینی، از رهبران جنبش ضدروسیه و اعتراضات «قیام میدان» در حمایت از روابط میان اوکراین و اتحادیهی اروپا (+)
در همینباره بخوانید:
›› کتاب هیلاری کلینتون: خواننده معارض اوکراینی در آغوش وزیر خارجه آمریکا
پوتین به دنبال احیای چیزی است که آن را «جهان روسی[۱۱]» مینامد؛ و اکنون به ۷۰ سالگی نزدیک میشود، دارد به میراث خود فکر میکند. رهبران قبلی روسیه، مانند «پیتر کبیر» [یا «پطر کبیر»]، در زمان خود قدرت این کشور را گسترش داده بودند. با توجه به تحریمهای ضعیف غرب علیه روسیه پس از حملهی این کشور به اوکراین و الحاق شبهجزیرهی کریمه در سال ۲۰۱۴، به نظر میرسد پوتین پیش خودش فکر کرده است: چرا از این جلوتر نروم؟
زنان داوطلب اوکراینی، در روز چهارم جنگ، در شهر «لفیف» در غرب اوکراین پارچه رشتهرشته میکنند تا از آنها تور استتار ساخته شود. رسانههای غربی یک کارزار گستردهی رسانهای برای انداختن تمام تقصیر جنگ اوکراین به گردن روسیه و کمرنگ کردن نقش توسعهطلبی ناتو، و در رأس آن آمریکا، به راه انداختهاند. بخشی از این کارزار، قهرمانسازی از مردم اوکراین در «مقاومت» مقابل روسیه است. (+)
شهروندان اوکراینی در حال تمرین پرتاب کوکتل مولوتف برای دفاع از شهر «ژیتومیر» در شمال غربی اوکراین در جریان جنگ با روسیه؛ رسانههای غربی «مقاومت قهرمانانه»ی مردم اوکراین مقابل ارتش روسیه را به مردم جهان نشان میدهند، اما ناگفته پیداست که اگر در همین تصویر، به جای پرچم اوکراین، پرچم فلسطین بود، همین رسانهها افراد حاضر در تصویر را «تروریست» معرفی میکردند. (+)
در همینباره بخوانید:
››دیپلمات سابق آمریکایی: تحریمها علیه روسیه نتیجه عکس خواهد داد
چشمانداز گسترش ناتو یک علت میانی کماهمیتتر بود. اگرچه غرب یک «شورای ناتو-روسیه[۱۲]» تشکیل داد که افسران نظامی روسیه از طریق آن میتوانستند در برخی از جلسات ناتو شرکت کنند، اما روسیه از این رابطه انتظارات بیشتری داشت. و اگرچه اوایل دههی ۱۹۹۰، «جیمز بیکر» وزیر خارجهی وقت آمریکا، به همتای روس خود گفته بود که ناتو گسترش نخواهد یافت[۱۳]، مورخانی مانند «ماری ساروت» نشان دادهاند[۱۴] که بیکر بهسرعت تضمین شفاهی خود را، که هرگز هم پشتش به یک توافقنامهی کتبی گرم نبود، پس گرفت.
نقشهی گسترش ناتو طی دهههای مختلف از تشکیل در سال ۱۹۴۹ تا دههی ۲۰۲۰. چنانکه مشخص است، طی دهههای گذشته، ناتو دائماً به سمت شرق و مرزهای روسیه گسترش پیدا کرده است. این ائتلاف نظامی از زمان سقوط دیوار برلین تا کنون ۱۴ عضو جدید (به رنگهای صورتی و بنفش) گرفته است که همگی در مناطق شرقیتر بودهاند. توجه داشته باشید که در این نقشه، کشورهای آمریکا، کانادا، و ایسلندف با وجود عضویت در ناتو، نمایش داده نشدهاند. (+)
جلد کتاب «حتی یک اینچ» نوشتهی «ماری الیس ساروت» مورخ آمریکایی و استاد دانشگاه «جانز هاپکینز» آمریکا. این سه کلمه، بخشی از عبارتی بودند که «جیمز بیکر» وزیر خارجهی وقت آمریکا، سال ۱۹۹۰، پس از سقوط دیوار برلین، از آنها استفاده کرد تا به «میخایل گورباچف» رهبر شوروی، وعده دهد اگر شوروی بخش تحت نفوذ خود در آلمان را رها کند، «ما ناتو را حتی یک اینچ به سمت شرق نمیآوریم.» گورباچف نفوذ شوروی را از آلمان برداشت، اما واشینگتن پس از فروپاشی شوروی، به حرف بیکر عمل نکرد؛ به این نتیجه رسیده بود که میتواند «دستاورد بزرگ» فروپاشی شوروی را به یک «دستاورد بزرگتر» تبدیل کند. اکنون وعدهی بیکر معنای دیگری پیدا کرده بود: «حتی یک اینچ سرزمین نیز نباید از دسترس طرح گسترش ناتو خارج باشد.» (+)
دههی ۱۹۹۰، وقتی بیل کلینتون، رئیسجمهور آمریکا، این موضوع [گسترش ناتو] را با بوریس یلتسین، رئیسجمهور روسیه، در میان گذاشت[۱۵]، روسیه بهرغم میل باطنی بخشی از گسترش ناتو را پذیرفت، اما انتظارات دو طرف با یکدیگر متفاوت بود. تصمیم ناتو، در نشست سال ۲۰۰۸ در بخارست، مبنی بر گنجاندن اوکراین (و گرجستان) در فهرست اعضای بالقوه در آینده، بدترین تصورات پوتین دربارهی غرب را تأیید کرد.
در عین حال، اگرچه شاید تصمیم سال ۲۰۰۸ ناتو اشتباه بوده باشد، اما تغییر نگرش پوتین مربوط به پیش از آن تصمیم است. وی پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به آمریکا کمک کرده بود[۱۶]، اما سخنرانیاش در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۰۷ نشان میدهد پیش از اجلاس بخارست نیز نسبت به غرب ترش کرده بوده است[۱۷]. بنابراین، احتمال گسترش ناتو تنها یکی از چندین دلیل میانی بود؛ آن هم دلیلی که بلافاصله پس از نشست بخارست، زمانی که فرانسه[۱۸] و آلمان[۱۹] اعلام کردند عضویت اوکراین در ناتو را وتو خواهند کرد، اهمیت خود را بیشازپیش از دست داد.
«ناتو از آرمانهای اروپایی-آتلانتیکی اوکراین و گرجستان در عضویت در ناتو استقبال میکند. ما امروز توافق کردیم که این کشورها در نهایت عضو ناتو خواهند شد… امروز بهوضوح اعلام میکنیم که از درخواست این کشورها برای آغاز طرح اقدام [و فرآیند] عضویت حمایت مینماییم. بنابراین، اکنون دورهای از همکاری فشرده با هر دو کشور در سطح بالای سیاسی را با هدف حل مسائل باقیمانده دربارهی درخواست طرح اقدام عضویت آنها آغاز خواهیم کرد.» بخشی از بیانیهی نشست سال ۲۰۰۸ «شورای آتلانتیک شمالی» نهاد سیاسی اصلی ناتو، در بخارست، پایتخت رومانی. (+)
در همینباره بخوانید:
››«دیکتاتور خوب» و «جنایتکار جنگی خوب»؛ سیاست خارجی آمریکا بر چه مبنایی است؟
›› ایرانیهای بد – ایرانیهای خوب؛ حمایت آمریکا از اغتشاشگران ایرانی
ورای همهی اینها، دلایل دور یا عمیقی بودند که پس از پایان جنگ سرد به وجود آمدند. در ابتدا، هم در روسیه و هم در غرب خوشبینی زیادی وجود داشت مبنی بر اینکه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی موجب ظهور دموکراسی و اقتصاد بازارمحور در روسیه شود. طی سالهای اول، کلینتون و یلتسین تلاش جدیای برای توسعهی روابط حسنه میان دو کشور انجام دادند. با این حال، اگرچه آمریکا اقدام اعطای وام و کمک اقتصادی به دولت «یگور گایدار» نخستوزیر روسیه، کرد[۲۰]، اما روسها انتظارات بسیار بیشتری داشتند. علاوه بر این، پس از هفت دهه برنامهریزی متمرکز، تبدیل ناگهانی اقتصاد روسیه به یک اقتصاد بازارمحور شکوفا غیرممکن بود. تلاشها برای تحمیل چنین تحولات سریعی بدون شک منجر به ایجاد ناآرامیهای گسترده، فساد، و نابرابری شدید خواهد شد. اگرچه برخی از الیگارشها و سیاستمداران روس در نتیجهی خصوصیسازی سریع داراییهای دولتی بهشدت ثروتمند شدند، اما شاخص زندگی در میان اکثر مردم روسیه کاهش پیدا کرد[۲۱].
«بوریس نمتسوف» (که بعداً ترور شد) فرماندار شهر «نیژنی نووگورود» در روسیه، ماه فوریهی سال ۱۹۹۷ در شهر «داووس» [در سوئیس، میزبان «مجمع جهانی اقتصاد»] اینگونه گزارش داد: هیچکس در روسیه مالیات نمیپردازد و دولت در پرداخت دستمزدها عقب مانده است. سپس، ماه سپتامبر سال بعد، «گریگوری یاولینسکی» نمایندهی لیبرال پارلمان روسیه [که طرح ۵۰۰ روزهی گذار از شوروی به یک اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد را نوشته بود]، در یک ضیافت شام در «مدرسهی کندی» دانشگاه هاروارد گفت: «روسیه کاملاً فاسد است و یلتسین هیچ برنامهای برای آینده ندارد.» یلتسین که نمیتوانست با پیامدهای سیاسی شرایط روبهوخامت اقتصادی دستوپنجه نرم کند، و وضعیت سلامتیاش نیز روبهافول بود، برای بازگرداندن نظم به روسیه به پوتین روی آورد که آن زمان یک مأمور سابق ناشناختهی کاگب بود.
«یانکیها به فریاد: داستان محرمانهی کمک مشاوران آمریکایی به یلتسین برای پیروزی»؛ جلد شمارهی ۱۵ جولای ۱۹۹۶ (۲۵ تیر ۱۳۷۵) مجلهی «تایم» آمریکا با موضوع کمک واشینگتن به «بوریس یلتسین» برای پیروزی در انتخابات سال ۱۹۹۶ روسیه (+)
هیچکدام از اینها به این معنا نیست که جنگ اوکراین اجتنابناپذیر بود؛ بلکه با گذشت زمان رفتهرفته محتملتر شد. پوتین ۲۴ فوریهی ۲۰۲۲ دچار اشتباه محاسباتی شد و کبریتی را روشن کرد که این آتشسوزی بزرگ را به راه انداخت؛ و بعید به نظر میآید [در کوتاهمدت] آن را خاموش کند.
در همینباره بخوانید:
›› کشتار غیرنظامیان «وحشیانه» است؛ مگر توسط آمریکاییها
››جنگ اوکراین محکوم است؛ اما جنگها و جنایات آمریکا چهطور؟
[۱] جان مرشایمر لینک
[۲]What Caused the Ukraine War? Link
[۳]Ukraine formally applies for fast-track NATO membership Link
[۴]Did Franz Ferdinand’s Assassination Cause World War I? Link
[۵]The Sleepwalkers Link
[۶]Everything you need to know about the ۲۰۱۴ Ukraine crisis Link
[۷]Article by Vladimir Putin ”On the Historical Unity of Russians and Ukrainians“ Link
[۸]Putin Link
[۹] یورومیدان لینک
[۱۰]Association agreementbetween the European Union and its Member States, of the one part, and Ukraine, of the other part Link
[۱۱]Putin’s World Is Now Smaller Than Ever Link
[۱۲]About NRC Link
[۱۳]Russia’s belief in Nato ‘betrayal’ – and why it matters today Link
[۱۴]Not One Inch Link
[۱۵]For Clinton, Sticking with Yeltsin Sealed Agreement on NATO Link
[۱۶]U.S.-Russia Relations After September ۱۱, ۲۰۰۱ Link
[۱۷]Speech and the Following Discussion at the Munich Conference on Security Policy Link
[۱۸]France won’t back Ukraine and Georgia NATO bids Link
[۱۹]Merkel defends ۲۰۰۸ decision to block Ukraine from NATO Link
[۲۰]The American Aid to the Russian Reforms at the End of the Twentieth Century Link
[۲۱]The Soviet Union’s Demise As Seen by Today’s Russians Link
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است