شوروی

دسته اسکناس دولت افغانستان روی تابوت شهدا!

دسته اسکناس دولت افغانستان روی تابوت شهدا!



شهید مدافع حرم، عباس حیدری - کراپ‌شده

گروه جهاد و مقاومت مشرق – همین چند روز پیش، زیر تیغ آفتاب ظهرگاهی تابستان، روبروی دانشگاه آزاد شهر پیشوا ایستاده بودیم که مردی میان‌سال با قامتی متوسط و نگاهی که برقش از پشت عینک قابل تشخیص بود، ما را از گرمازدگی نجات داد و به خنکای خانه‌اش در خیابان بالایی برد.

حاج خدابخش حیدری، پدر شهید مدافع حرم فاطمیون، عباس حیدری، همراه با همسرش (مادر شهید) بدون فوت وقت، روی مبل‌های راحتی و ساده نشستند تا با دقت و جزئیات به سئوالات ما درباره پسرشان پاسخ بدهند. پسری که رزمنده‌ای کارکشته و حرفه‌ای بود و همسر و پسرش را به عشق دفاع از حرم گذاشت و رفت؛ پسری که با همسرش از ایران ردمرز شده بود اما اعتقادات مذهبی و شیعی‌اش را وسط سختی‌ها و در به دری‌های زندگی معامله نکرد؛ پسری که پدری پولدار داشت اما وقتی شور حرم به سرش افتاد، زن و زندگی آرام و مرفه در هرات را کنار گذاشت و قاچاقی خودش را به ایران رساند تا به سوریه برود؛ پسری که حالا در چند قسمت، این شمایید و این گفته‌های صادقانه و خواندنی مادر و پدرش حاج خدابخش حیدری.

برادر «اردلان» از پاسداران سپاه پیشوا که رسیدگی به امور خانواده‌های مدافع حرم را برعهده دارد، ما را با این خانواده آشنا کرده و مقدمات گفتگو را فراهم کرد که سپاسگزارش هستیم.

***

**: حاج‌آقا اهل کجا هستید؟

پدر شهید: افغانستان، شهر هرات.

دسته اسکناس دولت افغانستان روی تابوت شهدا!

**: چه جالب که شما هراتی هستید، در این دوستانی که تا به حال مصاحبه کرده‌ام هیچکدام اهل هرات نبودند. چند نفر اهل دیکندی بودند، که البته آمدند هرات و از آنجا توانستند بیایند به ایران. امروز هم خدمت خانواده ای بودیم که مزاری بودند. من عاشق هرات هستم، دوست دارم آنجا زندگی کنم.

پدر شهید: رفته‌اید؟

**: تا مرز دوغارون رفتم، البته شب که رسیدیم به مشهد، برج های دوقلو را زدند، یادتان است سال ۲۰۰۱ بود، برج ها را که زدند مرزها بسته شد. تا مرز هم رفتیم، البته با یک گروهی بودیم که نیروهای پاسدار بودند؛ گفتیم اینها که هستند حتما راه باز می شود و می رویم. ولی هر چه تلاش کردند دیدند آنجا اصلا امنیت نیست. آمریکا انداخت گردن افغانستان که بعد بتواند به این کشور حمله کند.

پدر شهید: بله، بهانه خوبی گیرش آمد.

**: من خیلی دوست داشتم که بیایم هرات و توفیق نشد.

پدر شهید: هرات شهر خیلی قشنگی است، یعنی معروف است به عروس افغانستان. خیلی شهر تمیزی است، واقعا شهر قشنگی است.

**: به لحاظ فرهنگی خیلی نزدیک به ایران است.

پدر شهید: آره،  با ایران خیلی فرق نمی کند، فرهنگ ما و شما زیاد توفیری ندارد، فقط یک مقدار لهجه‌ها فرق دارد. در ایران هم این تفاوت‌ها هست دیگر.

**: مثل تفاوت تهرانی ها و لرستانی ها.

پدر شهید: بله، مثل شهری و دهاتی می ماند دیگر، ما فقط لهجه داریم ، ولی از نظر زیبایی، شهر هرات شهر دیدنی است، شهر انبیاست.

**: از نظر امنیت در آن زندگی هم می شود کرد؟

پدر شهید: شهر هرات خیلی عالی است. ولی متاسفانه اطرافش در این یکی دو ماه اخیر، طالبان خیلی ناهنجاری کردند. شهر هرات خیلی زیارتگاه‌های زیادی دارد، برادر و خواهر امام رضا (ع) آنجاست، پدر شاه عبدالعظیم آنجاست، گازرگاه شریف که می گویند عبای پیغمبر آنجاست، یک زیارتگاه دیگر هم دارد به نام «موی مبارک» که یک تار از موی پیغمبر آنجاست. زیارتگاه‌های زیادی دارد.

**: حتما عکس هایش در اینترنت هست.

پدر شهید: بله تصاویر خوبی از زیارتگاه ها هست. 

**: می‌شود «موی مبارک» و «عبا» را بیشتر توضیح بدهید؟

**: پدر شهید: پدر شاه عبدالعظیم در «خرقه شریف» است به اسم سلطان آقا. برادر و خواهر امام رضا هم آنجاست که متاسفانه زیارتگاهش اصلا قابل قبول نیست، چون خیلی مخروبه است، اینقدر مخروبه است که فقط یک اتاق تقریبا ۱۷ **: ۱۸ متری با گنبدی کلوخی باقی مانده.

**: مردم نساختند یا ساختند و تخریب شده؟

پدر شهید: نه اصلا نساختند، اصلا کسی نرفته دست بگذارد روی اینها.

**: آستان قدس رضوی هم اقدامی نکرده؟

پدر شهید: نه، امام رضا آنجا زمین کشاورزی زیاد دارد.

**: یعنی وقف امام رضاست؟

پدر شهید: بله. آنطور که صحبت می کنند امام رضا که آمده بوده اولین بار در هرات آمده بوده، یعنی از آن مسیر برگشتند و آمدند اینطرف، دهقان دارد، کشاورز دارد، که همه سود سالانه اش برمی گردد به حرم رضوی.

**: یعنی کشت و کار می کنند؛ دست مزد را برمی دارند و سودش را می فرستند به مشهد؟

پدر شهید: بله؛ سودش را می فرستند برای حرم رضوی. بعد آنجا زمین زیاد دارد. یک جای دیدنی هم دارد به اسم شهرک المهدی که گذرگاه مهدی آنجا است و همه قبور شهدا آنجاست.

**: شهدا از همین نبردهایی که در این سالها بوده؟…

پدر شهید: از زمان شوروی تا به حال همه شهدا آنجا هستند. کل شهدا آنجاست. یک قطعه ای دارد به نام شهدای حزب الله که همان حزب الله افغانستان است، **: اینجا هم حزب الله دارد **: که شهدای آن در زمان شوروی که شهید شدند و کلا یک قطعه مربوط به خودشان است و دورش هم با تکه های گلوله تانک به نحوی خیلی قشنگ، تزئین کرده‌اند.

**: این نزدیک قبرستان شهر است یا جداست؟

پدر شهید: جداست.

**: مثل بهشت زهرا نیست که گلزار شهدا کنار قبرستان شهر باشد؟…

پدر شهید: البته هست، اما زیاد نیست. کم است. شهدای از زمان طالبان که به وجود آمده کلا آنجاست، من خودم سه تا پسر برادرم شهید شده‌اند و آنجا فن هستند.

**: در جنگ با طالبان در دوره اول؟

پدر شهید: بله، اول و دوم، یکی از آنها همین ۷ – ۸ ماه پیش در جنگ با طالبان شهید شد.

**: در همین درگیری های اخیر؟

پدر شهید: بله.

**: اینکه می گویید شهید، عنوان شهید را دولت می دهد به شهید، یعنی آنجا خانواده‌ها مورد حمایت دولت هستند؟

پدر شهید: متاسفانه دولت ما اصلا در این چیزها فکری ندارد. اصلا همچین چیزی وجود ندارد.

**: مثلا الان که می آید به مردم می گوید شما بیایید اسلحه بگیرید در مقابل طالب‌ها بایستید، بعد هیچ حمایتی نمی کند؟

پدر شهید: اینها شخصی است؛ اصلا دولتی در کار نیست، گروه های شخصی است که مردم مجبور شدند از خودشان دفاع کنند، مثلا در این منطقه شما حساب کن یک دفعه هزار نفر می آیند بسیج می شوند و افتخاری به جبهه می روند.

دسته اسکناس دولت افغانستان روی تابوت شهدا!

**: پشتیبانی و تسلیحاتش از چه طریقی تامین می شود؟

پدر شهید: همه‌اش شخصی است. فقط دولت تازگی‌ها چون خیلی زیرسوال رفته نیروهای «اردوی ملی» را یک درصد خیلی کمی کمک می کند و به آنها حقوق می دهد.

**: نیروهای اردوی ملی که مال شرق افغانستان هستند؟

پدر شهید: نه نه، کلا در افغانستان یک نیرو داریم به نام «اردوی ملی». اینها وقتی که به شهادت می رسند دولت از آنها هم به عنوان شهید اسم می برد، بعد به آن بندگان خدا یک درصد خیلی کم کمک می‌کنند. شما حساب کن وقتی جنازه شهید را می آورند، حالا شاید چند تومانی (به پول ایران) روی همان تابوت می گذارند و تمام. در همین حد.

**: اینطور نیست که حمایت ها ادامه داشته باشد؟

پدر شهید: نه، حتی جنازه اش را نمی آورند. برادر خودم پسرش که شهید شد، (سه تا پسر برادرم شهید شده اند) ما رفتیم جنازه‌اش را خودمان آوردیم از آنجا که شهید شده. در راه هم که می آیی ممکن است طالبان ایست بازرسی داشته باشند. شما حساب کن از اینجا (شهر پیشوا) وقتی حرکت می کنی تا تهران که می روی ممکن است ده جا طالبان پُسته [پُستَ ایست و بازرسی] داشته باشند. ما شهدایمان را که می آوردیم می گفتیم این نفر از ساختمان افتاده و مُرده! حادثه بوده.

**: یعنی اگر کنار بزنند ممکن است جای اثر تیر را هم ببینند؟

پدر شهید: ببینند که دیگر هیچی. دیگر آن کسی که باهاش آمده او را هم می گیرند و می کشند.

**: خیلی خطر دارد. پس دولت به چه درد می خورد؟

پدر شهید: شما اگر شنیده باشید اخبار را این هفته، مثلا صد  و چند منطقه را که طالبان تصرف کردند، اصلا بدون رد و بدل کردن یک گلوله بوده. چون دولت الان می گوید آقا شما حق ندارید به طالب تیراندازی کنید. بهانه اش هم چیست؟ می گوید او بد است تو چرا بد می شوی، تو چرا تیر می زنی؟! این الان همین بهانه دست اینهاست که آقا او بد است، تو چرا بد می شوی؟! تو حق نداری تیراندازی کنی!

**: طالبان هم که می آید آرامش را می بیند باز قتل عام می کند یا نه؟

پدر شهید: برای آنها هیچ توفیری ندارد، هیچ فرقی نمی کند.

**: یعنی موقعی که شما مقاومت نمی کنی، مسالمت آمیز، او باز می کشد یا نه؟

پدر شهید: این حرف ها سرش نمی شود. باز هم می کشد، فرق به حال او نمی کند. شما فرض کند این داعشی ها چطوری هستند؟ تا بگیرد سرش را می بُرد.

**: کاری ندارد که این جنگجوست یا پیرمرد…

پدر شهید: این جنگجوست؛ این پیرمرد است؛ این پیرزن است، اصلا این حرف ها نیست. منطقه ای که آنها مسلط شوند می شود شهر مرده ها می‌شود.

**: آن وقت شهری که مرده باشد به نفع آنهاست؟ به درد آنها می خورد؟

پدر شهید: خب آنها اینطوری فکر می کنند دیگر. آنها می گویند دستور دستور امیرالمومنین ابوبکر بغدادی است، هر چه ایشان بگوید درست است، متوجه شدید؟ اینها یک تصوراتی دارند که می گویند فقط هر چه او بگوید درست است. اصلا شیعه ها را یک گروه کثیف می دانند.

**: خونشان را حلال می دانند…

پدر شهید: مثل فلسطینی ها که خون اهدایی بردند و خون را نگرفتند و گفتند اینها کثیف است. آنها هم همین است؛ فرقی نمی کند. از آن نظرها اصلا قابل مقایسه نیست.

**: شما کِی آمدید ایران؟

پدر شهید: کل آمدنم ایران، سال ۵۸ بود.

**: با خانواده، یعنی پدر و اینها؟

پدر شهید: ۵۸ با پدر و مادرم و اینها. تازه آقای رجایی رییس جمهور بود **: خدا رحمت کند **: آن زمانی که من آمدم ایران ۱۳ ساله بودم. من هشت ساله‌ی ۵۴ هستم. ۱۰ **: ۱۲ سال بیشتر نداشتم.

**: هشت ساله ۵۴، می شود متولد ۴۶.

پدر شهید: بله، ما آمدیم اینجا، دیگر از این جنگ ها و دغدغه ها دور بودیم واقعا. تا سال ۸۵

**: آن زمان جنگ با کمونیست‌ها بود ؟

پدر شهید: اولش با کمونیست ها بود، اولش جنگ خوبی هم بود، با ارزش هم بود، واقعا می ارزید جنگید. که من در آن زمان در همان سن ۱۰ **: ۱۱ ساله ای که داشتم در شهر کابل زندگی می کردیم.

**: چرا کابل؟

پدر شهید: پدر و مادرم گفتند برویم کابل شاید بهتر باشد.

**: امکانات بیشتر باشد.. اصالتا هراتی هستید؟

پدر شهید: بله. من در همان سن کوچکی که داشتم شب ها اطلاعیه پخش می کردم، آنجا می گویند شب نامه، من اطلاعیه پخش می کردم از طرف سازمان حرکت اسلامی که به رهبری آیت الله محسنی (خدا رحمت کند) بود. من در آن زمان در آن تشکیلات کار می کردم، بچه تیزپایی هم بودم، خیلی هم افتخار می کردم که من شب ها کار می کنم، من را کسی نمی تواند بگیرد. اعلامیه ها را از سر درها می انداختیم، از در مغازه ها می انداختیم، در خیابان ها پخش می‌کردیم.

ما آن زمان آمدیم ایران دیگر اینجا ماندیم تا سال هشتاد و چند که من اینجا ازدواج کردم. ۱۸ سال پیش.

**: یعنی ۱۳۸۲.

پدر شهید: بله.

**: آن موقعی بود که می گفتند باید افغان‌ها بروند؟

پدر شهید: بله، بروند و کشورشان را آباد کنند. که اتفاقا خیلی هم فرصت خوبی هم بود. بعد ما رفتیم افغانستان، چون اینجا هم مشکلاتی برای دانشجویان افغانی به وجود آمد، که من آن زمان سه تا فرزند مدرسه ای داشتم، شهیدمان بود که کلاس نهم می رفت اینجا، در همین گلزار امروز، سرکلک آن زمان، «گلزار» پاکدشت. دو تا دخترم هم هفتم و ششم می رفتند در همان منطقه.

*میثم رشیدی مهرآبادی

ادامه دارد…



منبع خبر

دسته اسکناس دولت افغانستان روی تابوت شهدا! بیشتر بخوانید »

پذیرش قطعنامه، تلخ‌تر از جام زهر/ شجاعانه‌ترین تصمیم برای امام، پذیرش آتش‌بس بود

شجاعانه‌ترین تصمیم برای امام، پذیرش آتش‌بس بود


پذیرش قطعنامه، تلخ‌تر از جام زهر/ شجاعانه‌ترین تصمیم برای امام، پذیرش آتش‌بس بودبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، قطعنامه‌های سازمان ملل متحد از ابتدای جنگ عمدتا به نفع رژیم عراق و بدون توجه به خواسته‌های ایران صادر می‌شد. به هر حال با عدم عقب نشینی کامل ارتش عراق از خاک ایران و نپذیرفتن قرارداد ۱۹۷۵ از سوی رژیم بعثی به عنوان مبنایی برای حل اختلافات و با تصور ایران از توانایی خود برای وارد کردن ضربه اساسی به رژیم بعثی عراق، جنگ پس از آزادسازی خرمشهر تداوم یافت.

گرچه امام خمینی (ره) در ابتدا موافق ورود قوای ایران به خاک عراق نبودند ولی پس از برگزاری دو جلسه شورای عالی دفاع و اعلام نظر مقامات سیاسی و نظامی کشور منع عبور از مرز برداشته شد. از این پس عراق برای مقابله با قوای ایران و اجرای سیاست عملیاتی خود، دفاع مستحکم در زمین و استفاده از جنگ‌افزار‌های شیمیایی در جبهه‌ها و گسترش تهاجمات هوایی در خلیج فارس و حمله به مراکز اقتصادی و تأسیسات نفتی ایران را در دستور کار قرار داد.

البته از بیانات و اظهار نظر‌های امام خمینی (ره) اینگونه بر می‌آید که ایشان در تداوم جنگ در پی ساقط کردن صدام از قدرت و کمک به مردم عراق برای تغییر رژیم بعثی بودند. طبیعی بود که قدرت نظامی ایران، امکان حمله به بغداد و یکسره کردن کار صدام را نمی‌داد، بنابراین تلاش ایران عمدتاً برای انجام عملیات‌هایی در منطقه نفت خیز جنوب عراق و در پیرامون بصره دومین شهر بزرگ عراق متمرکز بود.

گرچه ایران در مسیر اجرای این سیاست گام‌های جدی و موثری برداشت اما تصرف منطقه فاو در اواخر زمستان ۱۳۶۴ و انجام عملیات کربلای ۵ در زمستان سال ۱۳۶۵ نشان داد که علاوه بر اقدامات نظامی، لزوم انجام تلاش‌های سیاسی و فعالیت‌های دیپلماتیک در سطح بین‌المللی نیز از نیازمندی‌های پایان دادن به جنگ است.

یکی از ظرفیت‌های بین‌المللی برای پایان دادن به جنگ، شورای امنیت سازمان ملل بود که ایران آن را بازیچه قدرت‌های بزرگ و طرفدار عراق محسوب می‌کرد و به مؤثر بودن اقدامات وی زیاد اطمینان نداشت. بر همین اساس در روز‌های آغاز و تداوم جنگ آنچنان که باید، برای خاتمه دادن به جنگ به این نهاد بین‌المللی مراجعه نمی‌کرد.

سر انجام پس از گذشت حدود پنج ماه از عملیات کربلای ۵، قطعنامه ۵۹۸ در ۲۹ تیر سال ۱۳۶۶ برابر با ۲۰ ژوئیه ۱۹۸۷ از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد به منظور خاتمه دادن به جنگ عراق با ایران، صادر شد. می‌توان گفت که هماهنگی سیاست ابرقدرت‌ها در سازمان ملل، باعث تنظیم و تصویب قطعنامه ۵۹۸ توسط شورای امنیت شد.

این قطعنامه حاصل ۹ ماه کار دیپلماسی کشور‌های آمریکا، شوروی، عراق، عربستان، فرانسه، انگلیس، آلمان غربی و چند کشور دیگر بود. تدوین‌کنندگان قطعنامه ۵۹۸ که قدرت‌های بزرگ جهانی بودند به دنبال آن بودند که تا حدودی دل طرف پیروز جنگ را بدست آورند به گونه‌ای که ایران بتواند این قطعنامه را بپذیرد.

در واقع تنظیم قطعنامه ۵۹۸ علی‌رغم واژه‌ها و مندرجات بی‌طرفانه آن از موضع عدالت نبود بلکه به منظور ایجاد فشار به ایران جهت خاتمه دادن به جنگ بود. به همین دلیل طرح تحریم تسلیحاتی ایران در صورت عدم پذیرش قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی توسط آمریکا مطرح شد. این اقدام بیانگر نگرانی جامعه بین‌المللی نسبت به ادامه جنگ از سوی ایران بود. البته آمریکا نتوانست قطعنامه تحریم علیه ایران را به تصویب برساند.

قطعنامه ۵۹۸ در ۱۰ بند به تصویب رسید و در بند اول، خواستار آتش بس و بازگشت نیرو‌های دو کشور به مرز‌های شناخته شده بین‌المللی شده بود. تا قبل از قطعنامه ۵۹۸ در هیچ یک از قطعنامه‌های دیگر صحبتی از بازگشت نیرو‌های طرفین به مرز‌های دو کشور، شناسایی متجاوز و طرح پرداخت خسارات جنگ نشده بود.

قطعنامه ۵۹۸، برای اولین بار بر روی اختلافات ایران و عراق و تعیین چارچوبی برای پایان دادن به جنگ متمرکز شده بود.

بند سوم خواستار آزادی اسرای جنگی و بند چهارم خواستار یک راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه مورد قبول دو طرف در مورد تمام موضوعات موجود، منطبق با اصول مندرج در منشور ملل متحد شده بود.

بند پنجم هم درباره خویشتن‌داری همه کشور‌ها به منظور عدم تشدید و گسترش منازعه بود. گرچه در بند ششم این قطعنامه به تحقیق راجع به مسئولیت منازعه اشاره شده بود ولی همچون قطعنامه‌های گذشته اشاره‌ای به کشور آغازکننده جنگ در آن وجود نداشت. اگر در این بند به جای تعیین آغازگر جنگ، از عبارت تعیین متجاوز استفاده می‌شد، منافع ایران بهتر تأمین می‌شد. بند هفتم درباره بررسی ابعاد خسارات وارد شده به طرفین بود.

در این بند نیز بایستی به جای تعیین خسارت، تعیین غرامت مطرح می‌شد تا ایران بتواند خسارات جنگ را از عراق دریافت کند. بند هشتم نیز درباره راه‌های افزایش امنیت و ثبات در منطقه بود. باید توجه داشت که به رغم اینکه ظاهراً بعضی امتیازات در این قطعنامه در راستای خواسته‌های جمهوری اسلامی قرار داشت، اما در عمل، دو کشور به یک میزان در خصوص جنگ مقصر قلمداد شده بودند.

به عنوان مثال در موضوع تأسیس صندوقی برای جذب کمک‌های کشور‌های دیگر جهت تأمین خسارات وارده، مقرر شده بود تا دو کشور به یک میزان از کمک‌های این صندوق برخوردار باشند و از نظر حقوقی، تفاوتی بین متجاوز و قربانی تجاوز در فطعنامه وجود نداشت. به هر حال، این قطعنامه برای اولین بار در چارچوب فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد صادر شد تا ضمانت اجرایی داشته باشد.

معنای این اقدام آن بود که عمل به قطعنامه برای همه کشور‌ها از جمله ایران و عراق لازم‌الاجراست؛ بنابراین ایران و عراق موظف به پذیرش آن بودند. در روزی که این قطعنامه به تصویب رسید، به دلیل برتری نظامی ایران، جمهوری اسلامی احساس نیازی به پذیرش این قطعنامه برای پایان دادن به جنگ نمی‌کرد.

پس از صدور قطعنامه، عراق آن را پذیرفته و از شورای امنیت نیز تشکر کرد ولی وزارت امور خارجه ایران طی صدور بیانیه‌ای در ۱۳۶۶/۰۴/۳۰ ضمن ناعادلانه خواندن قطعنامه به تناقض بند‌های آن و خودداری از معرفی آغازگر جنگ اشاره کرد و پس از گذشت یک روز نظرات خود را مبنی بر اینکه ابتدا باید متجاوز مشخص شود به شورای امنیت اعلام کرد.

در مجموع قطعنامه ۵۹۸ تا حدود زیادی با قطعنامه‌های سابق شورای امنیت در مورد جنگ عراق با ایران متفاوت بود و اولین قطعنامه‌ای بود که دارای شرایط صلح و تا حدودی متعادل بود. از زمان تصویب قطعنامه ۵۹۸، از تابستان سال ۱۳۶۶ تا تابستان سال ۱۳۶۷ که قطعنامه مورد پذیرش ایران قرار گرفت، شرایط بسیار سختی برای طرفین جنگ بوجود آمد.

آمریکا اسکورت نفتکش‌های کویتی در خلیج فارس را آغاز کرد و عربستان درست یک هفته پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ دست به کشتار حجاج ایرانی در مکه زد. در این جنایت حدود ۴۰۰ نفر از زنان و مردان زائر به شهادت رسیدند و نزدیک به یک هزار نفر از زائرین مجروح شدند. با این اقدام، دولت عربستان در هماهنگی با برنامه‌های آمریکا و عراق تلاش کرد تا حتی ایام حج را تبدیل به یک فشار جدید علیه ایران بکند.

از مرداد ۱۳۶۶ جنگ شهر‌ها وسعت بی‌سابقه‌ای یافت و شمار زیادی از غیرنظامیان در معرض مستقیم آسیب‌های جنگ قرار گرفتند. تهران و بغداد و بسیاری از شهر‌های بزرگ دو کشور، هدف بمباران‌های هوایی و موشک‌های زمین به زمین بود. جنگ در خلیج فارس توسعه یافت.

نفتکش‌های زیادی مورد اصابت قرار گرفت و ناوگان جنگی آمریکا در خلیج فارس دست به حملات بی‌سابقه‌ای علیه ایران زد. جنگ در جبهه‌های زمینی ادامه یافت. ایران و عراق هر دو سیاست تهاجمی را در زمین، دریا و هوا در پیش گرفتند. از زمان تصویب قطعنامه ۵۹۸، سیاست تهاجمی و خشن آمریکا علیه ایران در خلیج فارس ابعاد تازه‌ای یافت. ناوگان جنگی آمریکا در خلیج فارس، عملاً در مقابل ایران گسترش یافته و آرایش گرفت.

تبلیغات گسترده‌ای علیه ایران در سطح بین‌المللی انجام گرفت. محیط مذاکرات شورای امنیت سازمان ملل به زیان ایران تیره شد. سیاست آمریکا علیه ایران باعث شد تا عملاً توازن نظامی بین طرفین جنگ بهم خورده و با تحریم تسلیحاتی ایران و مداخله نظامی آمریکا موازنه قوا به نفع عراق تغییر یابد. در چنین وضعیتی حملات ارتش عراق از روز ۲۹ فروردین ۱۳۶۷ به جبهه‌های جنگ زمینی در کنار حمله به مناطق مسکونی و نفتکش‌ها و پایانه‌های نفتی هم شروع شد.

درآمد‌های نفتی ایران رو به کاهش بود و آمریکا همزمان با حملات ارتش عراق به مواضع قوای ایران در جبهه فاو، به سکو‌های نفتی سلمان و نصر در خلیج فارس حمله و آن‌ها را منهدم و میلیون‌ها دلار خسارت به ایران وارد کرد. حمایت از نفتکش‌های حامل نفت کشور‌های عربی خلیج فارس به صورت آشکار از سوی آمریکا آغاز شد.

در پی اقدامات همه جانبه ایالات متحده در حمایت از رژیم عراق، امریکا به صورت رسمی از اواخر شهریور ۱۳۶۶ وارد جنگ با ایران درآب‌های خلیج فارس شد. در مجموع آمریکا حدود ۹ ماه به طور مستقیم وارد جنگ با ایران در خلیج فارس شد.

در این مدت، ۱۲ برخورد نظامی بین ایران و آمریکا بوجود آمد که خسارات زیادی را برای ایران و اعتبار آمریکا در بر داشت. آمریکا در حملات اولیه خود به قایق‌های تندروی سپاه و کشتی ایران اجر مربوط به نیروی دریایی ارتش که در مهر ماه ۱۳۶۶ انجام گرفت، سعی در یک درگیری نظامی محدود با نیروی دریایی ایران در خلیج فارس داشت.

اما این حملات در ماه‌های پایانی جنگ به سکو‌های نفتی ایران توسعه یافت و با پرتاب دو موشک ناو وینسنس آمریکایی به سوی هواپیمای مسافربری هما در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ و کشته شدن ۲۹۰ سرنشین ایرباس به اوج جنایت رسید.

از سوی دیگر در حالی که پس از حمله عراق به فاو و شلمچه، منافقین به مهران حمله کرده بودند و احتمال حمله ارتش عراق به جزایر مجنون وجود داشت. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در روز سه شنبه ۱۳۶۷/۰۳/۳۱ به کرمانشاه سفر کرد و در محل قرارگاه رمضان مستقر شد. ایشان در همان شب پس از دریافت گزارش وضعیت جبهه‌ها از فرمانده سپاه به وی گفتند: «قبل از این سفر به اتفاق رئیس‌جمهور و حاج احمد آقا در روز جمعه ۱۳۶۷/۰۳/۲۷ خدمت امام رفتیم.

وضع جبهه‌ها، نیروها، امکانات کشور و وضع دشمن را برای امام تشریح کردیم و دو راه بسیج نیرو‌ها و امکانات برای جنگ یا پذیرش ختم جنگ را برای امام مطرح کردیم. ایشان راه اول را انتخاب کردند و برای صدور حکم واجب بودن رفتن به جبهه‌ها برای هم (کاری که سال گذشته نشد و پیشنهاد شده بود) اظهار آمادگی کردند.»

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به فرمانده سپاه گفت: «به امام گفتم: ارتش عراق در حال باز پس گیری بعضی مواضعی است که از او گرفته‌ایم و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند ممکن است حتی ارتش عراق از مرز‌ها عبور کند و بخش‌هایی از کشور را اشغال کند.

امام فرمودند طرح تان چیست؟ گفتیم جنگ را با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ تمام کنیم. امام فرمودند نه ما باید جنگ را ادامه دهیم. به امام گفتم برای ادامه جنگ فرماندهان از ما امکانات و وسایلی می‌خواهند که ما در شرایط فعلی کشور بودجه لازم را برای تهیه آن‌ها نداریم. امام گفتند بروید از مردم مالیات بگیرید. به ایشان گفتم این کار را قبلا کرده‌ایم و دیگر گرفتن مالیات بیشتر از مردم برای دولت امکان ندارد و میزان آن به حداکثر خود رسیده است. امام گفتند خوب استقراض کنید.

پس از این مسئله به امام گفتم نیرو‌های مردمی به جبهه نمی‌آیند. امام گفتند من برای حل این مشکل به مردم حکم جهاد می‌دهم. گفتم در کشور ارز نداریم تا بعضی نیاز‌های جنگ را از خارج خریداری کنیم. امام گفتند برای آن راهی پیدا کنید. بروید نفت پیش فروش کنید. پس از طرح این مطالب، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی گفت: ما هم به نتیجه رسیده بودیم که یا باید جنگ را تمام کرد و یا بسیج نیرو و امکانات بدهیم و کشور را وارد جنگ کنیم.

حال که امام راهکار ورود امکانات کشور در جنگ را تصویب کرده‌اند شما طرح و برنامه خودتان را تهیه کنید و به ما بدهید.»

به این ترتیب وی در این جلسه از فرمانده سپاه خواست تا برنامه خود را به منظور ادامه جنگ تهیه و ارائه کنند. بدین منظور در تاریخ دوم تیر سال ۱۳۶۷ محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه نامه‌ای را خطاب به فرماندهی جنگ نوشت و در آن کلیات طرحی را تقدیم ایشان کرد که هدف نبرد انهدام صدام و حزب بعث عراق منظور شده بود.

بر اساس این طرح باید ارتش و سپاه هر دو ظرف پنج سال هر کدام به میزان حدود ۵.۲ و هفت برابر افزایش کمی می‌یافتند و برای تامین نیرو‌های مورد نیاز می‌بایستی افراد بین ۱۷ تا ۴۰ سال، سالانه چهار ماه در جبهه باشند. دولت و مجلس شورای اسلامی هم باید در اولویت یکم، بودجه و امکانات مورد نیاز نیرو‌های مسلح را در اختیار جانشین فرماندهی کل قوا قرار می‌دادند.

صنایع و کارخانجات کشور نیز در اولویت یکم موظف به تأمین مایجتاج رزمندگان اسلام بودند. همچنین فرض بر آن بوده است که انگیزه آمریکا، شوروی، صدام و حزب بعث علیه انقلاب اسلامی نه تنها کاهش نیافته بلکه با رشد بیداری اسلامی در جهان مشکلات سیاسی ابر قدرت‌ها در جهان بیشتر از گذشته شده است و آن‌ها قوی‌تر از گذشته به جنگ خلیج فارس ادامه خواهند داد.

از سوی دیگر عراق به توسعه سازمان رزم و سازماندهی نیرو‌های منافقین، ادامه خواهد داد. تقدیم این نامه که ۲۵ روز قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ صورت گرفت، تاثیر فراوانی در به تصمیم رساندن فرماندهی کل قوا برای آینده جنگ داشت. در این اوضاع و احوال ایران چاره کار را در خاتمه دادن به جنگ از طریق پذیرش قطعنامه ۵۹۸ دید و در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ با اعلام رسمی پذیرش قطعنامه راه جدیدی را در پیش گرفت.

گرچه پذیرش آتش بس برای امام تلخ و اتخاذ چنین تصمیمی برای ایشان چون زهر کشنده بوده است و از چنین شرایطی راضی نبوده‌اند ولی حضرت امام خمینی شجاعانه‌ترین تصمیم دوران حیات خود را در یک فرصت مهم اتخاذ کردند و با پذیرش مسئولیت قبول قطعنامه از سایر مسئولین کشور سلب مسئولیت کردند. به هر حال یک سال و یک روز کم، طول کشید تا ایران قطعنامه ۵۹۸ را در روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷ بپذیرد و راه را برای خاتمه یافتن جنگ هشت ساله باز کند. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران گرچه به یکباره اتفاق افتاد ولی نتیجه فرآیندی بود که در سال‌های پایانی جنگ آغاز شده بود.

گزارش از حسین علایی

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

شجاعانه‌ترین تصمیم برای امام، پذیرش آتش‌بس بود بیشتر بخوانید »

دو سرنگونی هواپیما و دو موضع متفاوت!

دو سرنگونی هواپیما و دو موضع متفاوت!


دو سرنگونی هواپیما و دو موضع متفاوت!به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، ماجرا با اختلاف پنج سال رخ داده است. یکی حمله ناو آمریکایی وینسنس به پرواز شماره ۶۵۵ ایران‌ایر در مسیر تهران به دبی و شهادت ۲۹۰ سرنشین آن در سوم جولای ۱۹۸۸ و دیگری سرنگونی پرواز شماره ۰۰۷ شرکت هواپیمایی کره (KAL) در مسیر نیویورک به سئول در ۱ سپتامبر ۱۹۸۳توسط نیروی هوایی شوروی و کشته شدن ۲۶۹ مسافر آن، نشانی بزرگ از سیاست‌های دوگانه امریکا دارد که در جایی محکوم می‌کند و درجایی هم ناخدای ناو، ویلیام راجرز از طرف رئیس‌جمهور آمریکا مدال لژیون لیاقت و یا مدال مبارزه‌ای که به افرادی با «سرعت و دقت» بالا، داده می‌شود.

سیاستی که پس از سرنگونی هواپیمای ایرانی توسط ناو آمریکایی، ادعا‌هایی از طرف ناخدای ناو و مقامات آمریکایی مطرح می‌شود که یکی پس از دیگری با بررسی نوار‌های صوتی به‌دست‌آمده از مرکز اطلاعات کشتی و… رد می‌شوند. برای مثال می‌توان به ادعا‌هایی ازجمله اشتباه گرفتن هواپیمای مسافربری با جنگنده اف ۱۴، با توجه به کاهش ارتفاعی که به سمت ناو داشته و یا حضور ناو در آب‌های بین‌المللی اشاره کرد که پس از بررسی‌ها مشخص شد که نه‌تنها در حال کاهش ارتفاع، بلکه در حال اوج‌گیری و در مسیر همیشگی خود قرار داشت و همچنین ناو آمریکایی با تجاوز به آب‌های سرزمینی ایران، با چند ناوچه ایرانی درگیر بود. همچنین با توجه به سامانه‌های راداری پیشرفته ناو، تشخیص اشتباه اف ۱۴ با ایرباس مسئله‌ای درخور توجه است.

علاوه بر بررسی‌های فنی که تاکنون به‌صورت گسترده‌ای در سطح بین‌المللی انجام شده و گزارش‌های آن در دسترس است، موضوع عجیب‌تر مواضع مقامات آمریکایی است. به‌طوری‌که در ۱۹ اوت ۱۹۸۸، حدود هفت هفته پس‌ از این رویداد، پنتاگون گزارش ۵۳ صفحه‌ای در مورد این حادثه منتشر کرد. در این متن، ادعا‌های پیشین مقامات آمریکایی (هرچند نه به‌ صورت آشکار) رد شد، اما با این‌حال همچنان تأکید شد که کاپیتان و دیگر افسران وینسنس به‌ درستی عمل کردند!

برای مشخص شدن چگونگی عملکرد درست خدمه وینسنس، مواضع سیاستمداران آمریکایی و همچنین نتایج این اقدام راهگشا خواهد بود. به‌طوریکه در جلسۀ شورای امنیت سازمان ملل، جرج بوش، معاون رئیس جمهور امریکا در برابر اعتراض وزیر خارجۀ ایران به اقدام جنایت‌کارانۀ ناو آمریکایی در حمله به هواپیمای مسافربری، به‌صراحت اظهار داشت: «آقای وزیر به شما می‌گویم بین پایان جنگ یا تقابل با ما، باید یکی را انتخاب کنید. [۱]»

همچنین ریگان رئیس‌جمهور وقت آمریکا وقوع این حادثه را برای ضرورت دستیابی به برقراری صلح با حداکثر شتاب، دوچندان دانست! [۲]

بررسی چنین مواضعی، افکار عمومی را به این سمت سوق می‌دهد که پس از بی‌نتیجه بودن تلاش‌های متعدد و حمایت‌های تسلیحاتی گسترده آمریکا از صدام برای تسلیم کردن ایران، نیاز به یک اقدام جدی و قاطع بوده که به قیمت تمام شدن جان ۲۹۰ نفر سرنشین بی‌گناه هواپیما ایرباس ایرانی تمام شد.

اما برای روشن شدن این پرسش که آیا مقامات آمریکایی برای رسیدن به اهدافشان، ازجمله نشان دادن قاطعیت خود و تسلیم نمودن ایران در جنگ دست به این اقدام زده‌اند یا خیر، باید به تاریخ کوتاه‌مدت آمریکا و حوادثی ازجمله حمله به دو شهر هیروشیما و ناکازاکی مراجعه نمود تا از استراتژی‌های آمریکایی در مواجهه با مخالفانش بیشتر مطلع شد.

منابع

[۱]- تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق، ج ۲، حسین علایی، نشر مرزوبوم، تهران، ۱۳۹۵، ص ۴۴۰

[۲]- سیری در جنگ ایران و عراق-۶، آغاز تا پایان (بررسی وقایع سیاسی-نظامی جنگ از زمینه‌سازی تهاجم عراق تا آتش‌بس)، محمد درودیان، چ ۲۱، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۴، ص۱۸۸

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

دو سرنگونی هواپیما و دو موضع متفاوت! بیشتر بخوانید »

دفاع جانانه «پدافند هوایی» در مقابل تجهیزات پیشرفته ابرقدرت‌ها/ از سرنگونی «میگ ۲۵» تا دفاع از گلوگاه اقتصاد کشور


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، هدف جنگ‌افروزان از تحمیل جنگ هشت‌ساله بر ملت ایران، درهم کوبیدن انقلاب اسلامی ایران بود، برای همین ابرقدرت‌های شرق و غرب نظیر آمریکا، شوروی و همچنین کشورهای اروپایی و سازمان «ناتو»، با سوءاستفاده از روحیات و جاه‌طلبی‌های «صدام»، او را برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران پیش انداخته و با انواع و اقسام تجهیزات و تسلیحات پیشرفته نظامی، ارتش بعث عراق را تجهیز کردند؛ مثلاً براساس اسنادی که بعداً رو شد، ثابت کرد که آمریکا پیش از آغاز جنگ، با «صدام» توافق‌هایی داشته است و کمک‌های تسلیحاتی و اطلاعاتی بسیار ذی‌قیمتی مرتباً در طول جنگ به سمت نیرو‌ها و قوای «صدام» و حزب بعث سرازیر می‌شد.

حمایت‌های همه‌جانبه ابرقدرت‌ها از ارتش بعث عراق در حالی بود که جمهوری اسلامی ایران در محدودیت‌هایی نظیر تحریم‌های اقتصادی و تسلیحاتی قرار داشت و نیروهای مسلح نیز با کمبودها و نواقصی در ابتدای شروع جنگ تحمیلی روبه‌رو بودند؛ هرچند که این کمبودها و نواقص کم‌کم با هدایت‌های امام خمینی (ره) و همچنین مجاهدت‌ها و ایثارگری‌های جوانان و متخصصان این مرز و بوم وضعیت بهتری پیدا کرد؛ اما با این وجود، ارتش عراق به یاری ابرقدرت‌ها، از لحاظ تجهیزات نظامی همیشه نسبت به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران برتری داشت؛ البته که جمهوری اسلامی ایران نیز در مقابل، از سلاح قدرتمندتری برخوردار بود که توانست در این «جنگ نامتقارن»، مقابل یک دنیا ایستادگی کند و این سلاح چیزی نبود جز ایمان به خدا و ایثارگری و مجاهدت‌های ملت و نیروهای مسلح.

اگر رویدادها و حوادث دوران دفاع مقدس را مرور کنیم، خواهیم دید که «نبرد هوایی» یکی از عرصه‌های جنگ نابرابری بود که ابرقدرت‌های جهان به انقلاب اسلامی ایران تحمیل کردند؛ اما با این وجود، متخصصان این مرز و بوم با توکل به خدا و ایثارگری‌‌های خود، توانستند با تخصص و اراده پولادین، مقابل این تهدیدات نابرابر «دفاع جانانه» کنند که در این راستا، نام امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری» به‌عنوان یکی از نخبگان این سرزمین، بر قله حماسه‌های دفاع هوایی دوران دفاع مقدس می‌درخشد.

دفاع جانانه «پدافند هوایی» در مقابل تجهیزات پیشرفته ابرقدرت‌ها/ از سرنگونی «میگ ۲۵» تا دفاع از گلوگاه اقتصاد کشور

سرهنگ کنترل شکاری بازنشسته «سید احمد کیا» یکی از یادگاران دوران هشت سال دفاع مقدس است که در راستای دفاع از حریم هوایی کشور، در عملیات‌ها و مناطق مختلف در کنار شهید «منصور ستاری» حضور داشته و مسئولیت‌هایی نظیر جانشین فرمانده و رئیس عملیات سایت راداری تاکتیکی جنوب غرب کشور واقع در بندر امام خمینی (ره) را بر عهده داشته است؛ بنابراین به گفت‌وگو با این پیشکسوت نیروی پدافند هوایی و دوران دفاع مقدس نشسته‌ایم تا حماسه‌های «پدافند هوایی» ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس را برای ما تشریح کند.

          بیشتر بخوانید:

                    * انهدام ۷۲ جنگنده دشمن در عملیات «والفجر ۸» با تدبیر سرلشکر ستاری

سرهنگ «سید احمد کیا» می‌گوید: «کشور‌های مختلف، خصوصاً کشور‌های مرتجع عرب در منطقه و همچنین کشور‌های مستکبر نظیر «شوروی» از سمت شرق، «آلمان» و «فرانسه» از سمت غرب و کشور‌های دیگر نیز در پشت صحنه، در طول هشت سال دفاع مقدس کمک‌های زیادی را از لحاظ تسلیحاتی و نیروی انسانی به ارتش بعث عراق کردند که کمک‌های آن‌ها باعث می‌شد تا عراق با تمام توان رزمی خود، علیه ما وارد عمل شود».

وی همچنین معتقد است: «پدافند هوایی قهرمان ما توانست مقابل تمام این تشکیلات و تجهیزاتی که ابرقدرت‌های شرق و غرب در اختیار کشور متخاصم عراق قرار داده بودند، دفاع جانانه‌ای داشته باشد و از تمام منابع و اماکن حیاتی و حساس کشور محافظت کرده و از رزمندگان اسلام در مناطق عملیاتی، در برابر حملات هوایی دفاع کند».

دفاع جانانه «پدافند هوایی» در مقابل تجهیزات پیشرفته ابرقدرت‌ها/ از سرنگونی «میگ ۲۵» تا دفاع از گلوگاه اقتصاد کشور

آن‌چه در ادامه می‌خوانید، ماحصل گفت‌وگوی خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس با سرهنگ کنترل شکاری بازنشسته «سید احمد کیا» است:

دفاع‌پرس: عملکرد کلی دفاع هوایی در دوران دفاع مقدس را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

«دفاع هوایی» در طول هشت سال دفاع مقدس، به‌طور کلی در سه مرحله به‌وقوع پیوست؛ در مرحله اول، ما در برابر هجوم دشمن ایستادگی کردیم و توانستیم تا حد زیادی از پیشروی دشمن جلوگیری کنیم. در مرحله دوم موضوع بازپس‌گیری مناطق تصرف‌شده توسط دشمن مطرح بود که شامل چند عملیات نظیر «بیت‌المقدس» و… شد و مرحله سوم نیز مرحله «تنبیه متجاوز» بود که با عملیات‌هایی نظیر «والفجر هشت»، «کربلای پنج» و… صورت گرفت. این درحالی است که پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز در کنار دیگر نیرو‌های مسلح کشور، در محاصره اقتصادی و تسلیحاتی قرار داشت؛ اما با این وجود، با بهره‌گیری از تلاش، ایثار و غیرت کارکنان خود، با تهدیدات دشمن مقابله کرد که این رمز پیروزی رزمندگان اسلام در دفاع هوایی بود.

دفاع‌پرس: تهدیدات هوایی در دوران دفاع مقدس چگونه بود؟

در طول هشت سال دفاع مقدس، کشور‌های مختلف خصوصاً کشور‌های مرتجع عرب در منطقه و همچنین کشور‌های مستکبر نظیر «شوروی» از سمت شرق، «آمریکا»، «آلمان» و «فرانسه» از سمت غرب و کشور‌های دیگر در پشت صحنه، کمک‌های زیادی را از لحاظ تسلیحاتی و نیروی انسانی به ارتش بعث عراق کردند که این کمک‌ها باعث می‌شد تا عراق با تمام توان رزمی خود، علیه ما وارد عمل شود.

عراق پیش‌بینی‌های لازم را پیش از آغاز جنگ تحمیلی به‌عمل آورده بود؛ یعنی پیش از ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ که رسماً ۱۱ پایگاه و فرودگاه و ۱۹ شهر ما را مورد حمله قرار داد، تجاوزاتی به مناطق مرزی و هوایی شمال‌غرب، غرب و جنوب غرب کشور انجام داده بود که نهایتاً حملات خود را در ۳۱ شهریور گسترش داد.

رژیم بعث عراق در زمینه نبرد هوایی پیش‌بینی‌های مختلفی، از جمله استقرار رادار‌های هوایی، هواپیما‌های متعدد و سایت‌های شنود را انجام داده بود، تا جایی که ۹۰ سایت شنود را در مرز‌های ما مستقر و هواپیما‌های «میراژ» و «سوپراتاندار» را سه‌ماه زودتر از فرانسوی‌ها خریداری کرد که هواپیما‌های «سوپراتاندارد» را در نبرد دریایی، علیه نفت‌کش‌ها و شناور‌های تجاری و اقتصادی ما به‌کار برد؛ به‌طوری که سکو‌های نفتی و جزیره «خارگ» که نبض اقتصاد کشور ما در آن دوران بود را مورد حمله قرار می‌داد. عراق همچنین با دریافت هلی‌کوپتر‌های «سوپر فرلون» که حامل موشک‌های «اگزوسه» بودند، پیوسته شناور‌های تجاری و نفت‌کش‌های ما را مورد حمله قرار می‌داد.

دفاع جانانه «پدافند هوایی» در مقابل تجهیزات پیشرفته ابرقدرت‌ها/ از سرنگونی «میگ ۲۵» تا دفاع از گلوگاه اقتصاد کشور

بخش نارنجی دم هواپیماهای «میراژ» ارتش بعث عراق نشانه‌ای بود که ایرانی‌ها به مصری بودن آن پی بردند

همچنین دشمن برای حمله به مناطق عملیاتی، پرواز‌های دسته‌جمعی انجام می‌داد؛ به‌طوری که در نوک حمله، از هواپیما‌های اختلال الکترونیکی استفاده کرده و بر روی تمامی رادار‌های ما پارازیت می‌انداخت تا ما نتوانیم موقعیت دقیق هواپیما‌های عراقی که به ما حمله می‌کردند را تشخیص دهیم. علاوه‌بر آن، پشت سر این هواپیماها، هواپیما‌های ضدرادار نظیر «سوخو ۲۲» که «شوروی» به صدام داده بود، قرار می‌گرفتند که حامل موشک‌های X28 بوده و علیه رادار‌های موج دائم «High Power» و سایت‌های موشکی «هاگ» و رادار‌های «تپشی» ما فعال بودند. از سویی دیگر، دشمن به هواپیما‌های «میراژ» فرانسوی مجهز بود که حامل موشک‌های هوا به سطح «AS37» بودند و با این تحهیزات، چشم رادار‌های ما را کور می‌کردند و پشت سر این هواپیما‌ها نیز، از هواپیما‌های بمباران خود استفاده می‌کردند که توسط ۲ سری هواپیما، در ارتفاع بالا و ارتقاع پایین، پوشش رزمی داده می‌شدند؛ بنابراین پرواز‌های دسته‌جمعی آن‌ها نفوذناپذیر می‌شدند.

دفاع‌پرس: با وحود تجهیزات پیشرفته‌ای که غرب و شرق در اختیار ارتش بعث عراق قرار می‌دادند، پدافند هوایی ارتش چگونه با این تهدید‌ها مقابله می‌کرد؟

پدافند هوایی قهرمان ما توانست در مقابل تمام تشکیلات و تجهیزاتی که ابرقدرت‌های شرق و غرب در اختیار کشور متخاصم عراق قرار داده بودند، دفاع جانانه‌ای داشته باشد و از تمام منابع و اماکن حیاتی و حساس کشور محافظت کرده و از رزمندگان اسلام در مناطق عملیاتی، در برابر حملات هوایی دفاع کند.

به‌عبارتی دیگر؛ پدافند هوایی در این برهه از زمان می‌بایستی، هم از اقتصاد کشور، هم از سراسر مرز‌های کشور و هم از مناطق عملیاتی از رزمندگان اسلام دفاع می‌کرد؛ بنابراین، پدافند هوایی چتری بود به مسافت ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار کیلومتر مربع که کل فضای کشور و ماورای آن و همچنین مرز‌های کشور را پوشش می‌داد تا کوچک‌ترین تحرکی که از طرف کشور‌های همسایه، خصوصاً کشور عراق صورت می‌گرفت را کشف و رصد کند و برای این‌که ماهیت این پرواز‌ها مشخص شود، سایت‌های شناسایی با دریافت فرکانس‌های الکترونیکی، اطلاعات لازم را در اختیار ما قرار می‌دادند تا متوجه شویم هواپیمایی که می‌خواهد به ما حمله نظامی کند، از چه نوعی و از چه امکاناتی برخوردار هستند.

دفاع جانانه «پدافند هوایی» در مقابل تجهیزات پیشرفته ابرقدرت‌ها/ از سرنگونی «میگ ۲۵» تا دفاع از گلوگاه اقتصاد کشور

همچنین، هواپیما‌های شکاری نیروی هوایی ارتش در مناطق عملیاتی، به‌صورت پیوسته و ۲۴ ساعته با استفاده از سوخت‌گیری هوایی و کنترل رادار‌ها حضور داشتند و نفوذ هواپیما‌های عراقی را به حداقل می‌رساندند؛ به‌طوری‌که رادار‌های زمینی، این هواپیما‌ها را در مناطقی که از قبل مشخص شده بودند، هدایت می‌کردند و آن‌ها در گردش دورانی که در آن منطقه داشتند، بلافاصله بعد از رصد اولین تهدید توسط رادار، به‌سمت آن هدف متخاصم می‌رفتند که بعد از مراحل درگیری اولیه، با اجرای طرح تاکتیکی مناسب، علیه حمله دشمن اقدام تاکتیکی می‌کردند؛ مثلا اگر هواپیمای ما F14 بود، با استفاده از رادار خود می‌توانست از فاصله ۶۰ کیلومتری هواپیمای متخاصم دشمن را هدف قرار دهد. در مرحله نهایی رهگیری هوایی، خلبان هواپیما اعلام می‌کرد که من آماده دارم مسئولیت عملیات را برعهده بگیرم و بعد از اعلام این پیام، بر روی هواپیمای دشمن Lock-On انجام داده و سپس موشک خود را شلیک می‌کرد.

دفاع‌پرس: یکی از افتخارات پدافند هوایی ارتش در دوران دفاع مقدس، انهدام هواپیمای «میگ ۲۵» ارتش بعث عراق بود؛ این اقدام چگونه صورت گرفت؟

در سراسر دنیا سابقه ندارد که بتوانند هواپیمای «میگ ۲۵» روسی را سرنگون کنند؛ چراکه هواپیمایی بلندپرواز است که بالای ۶۵ هزار پا، با سرعت ۳ تا ۳.۵ ماخ می‌تواند پرواز کند؛ ولی با این وجود، در آذر سال ۱۳۶۰ یک هواپیمای «میگ ۲۵» عراقی وقتی از پایگاه «حبانیه» عراق به‌پرواز آمد، توسط رادار مستقر در بندر امام خمینی (ره) رصد شد، اما با توجه به ارتفاع و سرعتی که داشت، نمی‌توانست علیه آن اقدام تاکتیکی انجام دهد؛ بنابراین آن را به رادار «بوشهر» واگذار کرد و رادار بوشهر نیز مسئولیت آن را با تاکتیک «حمله از روبه‌رو» در ۱۰۰ مایلی آن – که حدود ۱۸۰ کیلومتر می‌شود- به هواپیمای F14 واگذار کرد.

خلبان F14 با توجه به این‌که در یک ارتفاع پایین‌تری نسبت به «میگ ۲۵» می‌توانست پرواز کند، با مهارتی داشت، توانست به ۷۰ مایلی آن رفته و «میگ ۲۵» را در صفحه رادار خود ببیند و آن‌جا بود که اعلام کرد «من می‌توانم این هواپیما را هدف قرار دهم» و سپس با استفاده از حالت «پس‌سوز» یا همان «Afterburner» و با رفتن به ارتفاع ۴۸ هزار پا و ۵۵ هزار پا، بر روی هواپیمای «میگ ۲۵» Lock کرد و آماده AirAttack شد و نهایتاً موشک خود را در ۶۰ مایلی آن شلیک و آن هواپیما را بر فراز سکو‌های نوروز بر فراز «خلیج فارس» سرنگون کرد.

دفاع جانانه «پدافند هوایی» در مقابل تجهیزات پیشرفته ابرقدرت‌ها/ از سرنگونی «میگ ۲۵» تا دفاع از گلوگاه اقتصاد کشور

رادار «بوشهر» یکی از رادار‌های بسیار ارزشمندی برای پدافند هوایی در هشت سال دفاع مقدس بود؛ به‌طوری‌که به‌وسلیه هواپیما‌های F۱۴ و هواپیما‌های F۴ طرح پدافندی که به‌صورت ۲۴ ساعته در اختیار داشت، از جزیره «خارگ» دفاع می‌کرد؛ البته علاوه‌بر آن نیز می‌توانست از هواپیما‌های F۱۴ و F۴ پایگاه‌های دیگر که در حالت «اسکرامبل» قرار داشتند نیز استفاده کند.

دفاع‌پرس: ابتدای این گفت‌وگو، گفتید که هواپیما‌های «سوپراتاندار» و هلی‌کوپتر‌های «سوپر فرلون» ارتش بعث عراق شناور‌های تجاری و نفت‌کش‌های ما را در خلیج فارس تهدید می‌کردند، پدافند هوایی چگونه با این تهدیدات مقابله می‌کرد؟

بله؛ یکی دیگر از این مأموریت‌های پدافند هوایی در دوران هشت سال دفاع مقدس، حفظ و حراست از فضای خلیج فارس بود؛ به‌خصوص این‌که بندر خرمشهر نیز توسط بعثی‌ها تصرف شده بود و ما نمی‌توانستیم در آن‌جا عملیات پهلوگیری ناوگان دریایی را داشته باشیم.

پدافند هوایی در این مقطع می‌بایستی با تهدیداتی که در خلیج فارس که توسط هواپیما‌های «سوپراتاندارد»، هلی‌کوپتر‌های «سوپر فرلون»، میراژ‌های ۲۰۰۰ و همچنین میراژ‌های حامل موشک‌های «اگزوسه» صورت می‌گرفت، مقابله می‌کرد؛ در این راستا، یکی از مأموریت‌های ما اسکورت کاروان‌های کشتیرانی در خلیج فارس بود و معمولا هر ۱۵ روز یک‌بار در این منطقه دلاورمردان پدافند هوایی در عرصه کشتی‌های نفت‌کش یا تجاری، با ضدهوایی مستقر شده و علیه تهدیدات هوایی که از طریق رادار‌ها به آن‌ها ابلاغ می‌شد، اقدام تاکتیکی می‌کردند. علاوه بر آن، زمانی که اسکورت کشتی‌ها و کاروان‌ها را داشتیم، حدود ۶ تا ۸ ساعت طول می‌کشید تا آن‌ها از دهانه «تنگه هرمز» وارد منطقه شوند و در بندر «امام خمینی (ره)» و یا در بندر «بوشهر» پهلو بگیرند.

دفاع جانانه «پدافند هوایی» در مقابل تجهیزات پیشرفته ابرقدرت‌ها/ از سرنگونی «میگ ۲۵» تا دفاع از گلوگاه اقتصاد کشور

خدمه عراقی در فرانسه در کنار «سوپراتاندارد» نیروی دریایی فرانسه

در این مقطع حساس، استکبار جهانی هم به کمک عراق می‌آمد؛ مثلاً هواپیما‌های «آواکس» آمریکایی اطلاعات پروازی ما را به عراقی‌ها می‌دادند و کشور‌های مرتجع عرب که در قسمت جنوبی خلیج فارس هستند نیز اطلاعات را در اختیار عراق قرار می‌دادند؛ ولی با این وجود، با تمهیداتی که اندیشیده می‌شد، نیروی هوایی ارتش با هدایت هواپیما‌های شکاری F۴ و F۱۴ و هواپیما‌های سوخت‌رسان، کشتی‌ها و نفتکش‌ها را اسکورت می‌کرد، به‌طوری‌که حدود ۱۰ تا ۱۲ ساعت مقدمات عملیات طول می‌کشید و عملیات اسکورت نیز طی ۶ تا ۸ ساعت انجام می‌شد و نهایتاً می‌توانستیم کشتی‌های خود را به بنادر برسانیم.

در این مقطع اگر هواپیمایی علیه نفتکش‌ها و کشتی‌های ما اقدامی می‌کرد، ما نیز علیه آن‌ها اقدام می‌کردیم؛ اگرچه به‌طور کلی در جنگ، هرچه هم که دفاع صورت بگیرد، ممکن است که در یک لحظه دشمن موفق به انجام اقداماتی شود، خصوصاً این‌که در دوران دفاع مقدس عراق از موشک‌های «اگزوسه» بهره می‌برد که توسط هواپیما‌های «میراژ» و «سوپراتاندار» و نیز هلی‌کوپتر‌های «سوپر فرلون» مورد استقاده قرار می‌گرفت؛ ولی با این وجود، با چنگ و دندان از فضای آسمان «خلیج فارس» دفاع می‌کردیم، تا این کاروان‌ها به‌سلامت به مقصد برسند.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

دفاع جانانه «پدافند هوایی» در مقابل تجهیزات پیشرفته ابرقدرت‌ها/ از سرنگونی «میگ ۲۵» تا دفاع از گلوگاه اقتصاد کشور بیشتر بخوانید »