شوش

شهید «حسن درویش»؛ فرمانده‌ای که برای بسیجی‌هایش اشک می ریخت!

شهید «حسن درویش»؛ فرمانده‌ای که برای بسیجی‌هایش اشک می ریخت!


شهید «حسن درویش»؛ فرمانده‌ای که برای بسیجی‌هایش اشک می ریخت!

به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ حسن درویش در سال ۱۳۴۱ هجری شمسی در روستای جعفر آباد از توابع شهرستان شوش دانیال در یک خانواده کشاورز و مذهبی چشم به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایی خود را در شوش گذراند. به دلیل ظلم حاکمان ستمشاهی به بهانه تقسیم اراضی، زمین های کشاورزی را از آنان می گیرند و لذا مجبور به ترک روستا و خانه و کاشانه خود می‌شوند. ابتدا به دزفول مهاجرت کرده و سپس بعد از گذشت سه سال و پایان دوره تحصیلات متوسطه خانواده او به شهر شوش باز می‌گردند. بعد از ازدست دادن زمین‌های کشاورزی خود، وضعیت اقتصادی خانواده‌اش در شرایط سختی قرار گرفت. حسن، آستین همت و غیرت را بالا زده و در کنار برادرش مشغول به کار شد تا از این طریق بتواند بخشی از مشکلات اقتصادی خانواده را کمتر کند. او گمشده اش را در مسجد و کتاب خدا یافت و همین امر سبب شد که شبها برای فراگیری قرآن در همان سنین نوجوانی در مجالس قرائت شرکت کند. به ورزش وزنه‌برداری علاقه زیادی داشت و هنوز هم وزنه‌هایش در خانه به یادگار مانده است. روزی به مادرش گفت: «مادر! برادرم تنها کار می‌کند و کسی نیست به او کمک کند. وضع زندگی‌مان هم خوب نیست. من ترک تحصیل می کنم و به کمک برادرم می‌روم.»

 

فرمانده «محور عملیاتی شوش» که دشمن را در «کرخه» زمینگیر کرد

سردار حسن درویش از ابتدای شروع جنگ در میادین نبرد حضور یافت. او در اوایل جنگ و در سال ۱۳۵۹ فرماندهی چند قبضه خمپاره انداز را در جبهه شوش دانیال بر عهده داشت، آنگاه كه ارتش بعث تا كنار رودخانه كرخه به قصد تصرف شوش و جاده استراتژيك اهواز – انديمشك پيش‌روی كرده بود، حسن درويش با چند نيروی جان‌بركف كه تنها يك قبضه آر.پي.جي در اختيار داشتند، به جنگ تيپ ۵۷ پياده مكانيزه عراق رفت و با اقدام به موقع مانع تلاش دشمن برای زدن پل بر روی رودخانه كرخه و تصرف شهر شوش شد.
شهيد حسن درويش مهارتش در استفاده از آر.پي.جي‌۷ بي‌نظير بود. او با قايق‌های محلی به آن سوی رودخانه كرخه و قلب نيروهای دشمن می‌رفت و تانك‌های ارتش بعث را شكار می‌كرد. پس از مدتی به دلیل شایستگی خود به عنوان جانشین فرمانده و سپس فرماندهی محور عملیاتی آن منطقه منصوب شد. به عنوان فرمانده تیپ در عملیات فتح المبین، عملیات بیت المقدس، عملیات رمضان ، عملیات محرم و عملیات والفجر مقدماتی حضور داشت. چند روز پس از عملیات فتح المبین، بنا به دستور فرمانده وقت کل سپاه، سرلشکر محسن رضایی، مأمور تشکیل تیپ ۱۷ قم شد و فرماندهی آن به ایشان واگذار شد که ظرف مدت ۲۰ روز آن را تشکیل داد و یکی از بهترین یگان های عمل کننده در عملیات رمضان بود. 

 

از «شرق دجله» و «هورالهویزه» تا جبهه «لبنان»

مأموریت تشکیل تیپ ۱۵امام حسن (علیه السلام) نیز از دیگر مسئولیت های این سردار رشید جبهه های نبرد بود که با تلاش شبانه روزی او تشکیل و سازماندهی شد و به نام تیپ مستقل ۱۵ تکاور دریایی (تیپ ۱۵ آبی_خاکی امام حسن مجتبی (علیه السلام) ) نقش مهمی در عملیات‌های بزرگ خیبر و بدر در هورالهویزه، شرق رودخانه دجله و کنار اتوبان العماره – بصره و خطوط پدافندی داشت.

او مدتی بعد به لبنان اعزام شد که بعد از بازگشت در لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) مشغول به خدمت شد و در ادامه به تیپ امام حسن (ع) بازگشت. 

 

اسم پسرش را، «امام» گذاشت «عبدالله» 

سردار «رئوفی» فرمانده لشکر ۷ ولی عصر(عج) درباره نامگذاری فرزند شهید توسط حضرت امام (ره) می‌گوید: «ایشان آنچنان عشق و علاقه ای به حضرت امام  می‌ورزیدند، چه در حرکاتش چه در عملکردهایش آنچنان تابع دستورات امام، آنچنان شیفته فرموده‌های امام بود و آنچنان عشقی به این فرمانده کل قوا، به این امام امتمان به این بت شکن تاریخ می‌ورزیدند که زمانی که خداوند نوزادی به ایشان عنایت فرموده بود، ایشان حتی آن اسم نوزادش را هم می خواست از امام سؤال کند، آن اسمی که امام انتخاب می کند ایشان بر نوزاد خودش بگذارد. در ملاقاتی که خدمت امام بودیم، اصرار داشت که با امام صحبت بکند و در گوشی به امام این قضیه را بگوید که امام اسمی را به ایشان پیشنهاد بکند. یادم هست که امام به ایشان گفته بود که اسم پسرش را عبدالله بگذارد. ایشان احساس می کرد که در این عملیات بدر آنچنان شور و حالی ایجاد شده که باید به هر وسیله ای دشمن را خوار و زبون کرد. به عنوان یک نفر که سلاحی را به دست گرفته بود، در عملیات بدر شرکت کرده بود و خداوند ایشان را به بالاترین درجه و مقام، واصل کرد.»

پدر! این ماشین بیت المال است!

پدرش می گوید: «من هر سال در شب بیست و یکم ماه رمضان یک گوسفند ذبح کرده و مجلسی را برپا می کنم. یک سال بیستم ماه رمضان ماشین نداشتم. دو ماشین داشتم ولی یکی به اهواز و دیگری به شهرک امام رفته بودند. در فکر بودم که گوسفند را چگونه به منزل بیاورم. در همین احوال حسن با ماشینی از جبهه آمد. من خدا را شکر کردم که مشکل حل شد. به حسن گفتم: می توانی یک کار برای من انجام دهی؟ یک گوسفند در خارکو است آن را بیاور که ذبح کنیم. گفت: با چه وسیله ای بروم؟ گفتم: با همین ماشین این ده کیلومتر را برو و گوسفند را بیاور. گفت: پدر این ماشین بیت المال است و من این کار را نمی کنم. گفتم: پول بنزین آن را می دهم و بیشتر هم میدهم. و خلاصه هر چه اصرار کردم نپذیرفت. گفت: شما می بینی که من هر وقت با ماشین سپاه به منزل می آیم، کارهای خود را با موتورسیکلت شخصی انجام می دهم نه با ماشین بیت المال!»

 

فرمانده‌ای که برای بسیجی‌هایش اشک می ریخت!

به گفته یکی از همرزمان و یاران شهید: «از پایان عملیات تا شاید روزها بعد از عملیات، دائم از آن مسائل و مشکلاتی که برای نیروهایش پیش آمده بود، نسبت به نیروهای بسیجی یگانش، دائم چند روزی گریه می کرد و اشک می ریخت و حتی مدتها از همین ناراحتی هایی که نسبت به نیروهای بسیجی برایش پیش آمده بود و آن عشق و علاقه ای که به نیروهای بسیجی داشت، مدت ها شاید سری به خانواده خویش هم نمی زد که به عنوان استراحت یا مرخصی باشد.»

 

نامه‌ای از طرف «سید علی خامنه‌ای» برای: «فرمانده لشکر ۱۵ امام حسن مجتبی (ع)»!

 

بهمن ماه ۱۳۶۱ ساعت ۲ بعد از ظهر زنگ خانه به صدا در می آيد. پدر كه نزديكترين نفر به درب خانه است، آن را باز مي كند. خودرويی با دو نفر كه متواضعانه سلام می كنند، كادر چشم هايش را پر می كنند؛ يكی از آنها در حالی كه لبخندی صميمي بر لب دارد، دودستی، نامه‌ای تقديم می‌كند. آنگاه آنها خداحافظی می‌كنند و می‌روند. آنقدر غرق نامه می شود كه رفتن آنها را هم متوجه نمی‌شود. چرخی می‌خورد و به درون خانه می‌رود. چيزي غريب در دلش و التهابي شديد از جستجو در درونش شكوفه مي زند. نامه از طرف رياست جمهور، حضرت آيت الله خامنه اي  است و او متعجبانه پشت و روي پاكت نامه را خوب نگاه مي كند. با خود مي گويد: رئيس جمهور كجا و منزل ما كجا؟ شايد نامه مال كسي ديگر است و آنها اشتباهي آن را آورده اند، ولي آدرس دقيقا درست است؛ نامه مربوط به پسرش حسن است، اما او بي آنكه متوجه باشد، حريصانه نامه را باز مي كند مي خواند:

بسمه تعالي

برادر حسن درويش فرمانده لشکر ۱۵ امام حسن مجتبی (ع)

شهادت پاسداران عزيز و سرافراز و سرخ رويان دنيا و آخرت، برادران حسن باقری و مجيد بقايی و برادران شهيد همراه آنان را به شما همسنگر مقاومشان تبريك و تسليت می‌گوييم و ياد همه كبوتران خونين بال انقلاب اسلامی را گرامی می‌داريم.

اميدوار به رحمت خدا و مطمئن به پيروزی نهايی، راه آن عزيزان را تا پايان ادامه دهيد. «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مومنين»                                      

سیدعلی خامنه ای

رئیس جمهوری اسلامی ایران

 

 

من فرمانده نیستم، من خاک پای بسیجیانم!

 

 

امضای حضرت آيت الله خامنه ای در پايين نامه، برق شادی را در چشمان پدر به همراه می‌آورد. ولی متعجبانه هنوز به عنوان نامه خيره شده است. همانجايی كه نوشته شده: برادر حسن درويش، فرمانده لشکر ۱۵ امام حسن (ع)

پدر با خود می‌گويد: آيا درست نوشته‌اند؟ حسن پسرم فرمانده لشکر است؟ ولی چرا هر وقت می‌پرسيدم در جبهه چه كاره‌ای هيچ وقت جواب درستی به من نمی‌داد و فقط می‌گفت: مثل همه بسيجی‌ها پست می‌دهم. روی به آسمان می‌كند و در حالی كه همچنان خوشحال است، زير لب می‌گويد: خدايا شكر كه پسرم فرمانده لشکر توست و بعد به تندی مثل بچه‌ای که ناشيگرانه بخواهد خطايش را بپوشاند، در نامه را می‌بندد و در حياط خانه، نامه را به حسن می‌دهد. حسن نگاهی مشكوك به نامه می‌كند. آن را باز می‌كند و می‌خواند. متعجبانه می‌پرسد:

پدر! در نامه باز بود؟

–   نه بسته بود.

–   پس كی آن را باز كرد؟

پدر با شرمساری می‌گويد: ببخش فرزندم من آن را باز كردم.

مثل كسی كه دوست نداشته باشد، جواب مثبت بشنود، می‌پرسد: حتما نامه را هم خوانده‌ای؟

پدر با همان لحن شرمساری می‌گويد: بله فرزندم و فهميدم كه تو فرمانده‌ای؛ چيزی كه هميشه از من پنهان كرده بودی.

حسن عقب عقب می‌رود و به جايی تكيه می‌دهد و می‌گويد: من فقط برای اسلام و اجرای احكام قرآن به سپاه رفته‌ام. به من فرمانده نگوييد. من خاك پای بسيجيانم، من فقط يك خدمتگزارم. حضرت امام با آن عظمتش می‌گويد: به من رهبر نگوييد خدمتگزار بگوييد و من كه خاك پای اويم به خودم لقب فرمانده بدهم؟!

 

 

شهادت، پاکبازان را دهد آواز بر پرواز…

 

 

سرانجام، این سردار دلیر و فاتح کرخه و فرمانده شجاع و حماسه آفرین، در عملیات بدر، بصورت گمنام و بدون مسئولیت و فرماندهی، شرکت کرد و در سخت ترین نقطه عملیات برای نابودی کمین های دشمن، روز ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ از ناحیه سر مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و راه عرش خدا را بر بال بیقراری جان خویش، گشوده یافت و بال در بال ملائک به دیدار حق شتافت. 

 

بنده حقیر کثیرالتقصیر: حسن درویش!…

و سرانجام، وصیتنامه شهید که مشحون از عشق خالصانه او به امام شهیدان و مقتدای عاشقان است:

 

اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن

سلام و صلوات خداوند بر شهدای اسلام عزیز از صدر تا کنون ؛ سلام بر صالحان که صراط مستقیم را پیشه راه خود کردند و ندای حسین گونه روح الله را لبیک گفتند و سر از پای نمی شناسند در راه خدا.

وصیت نامه ام را چنان آغاز می کنم که ای امام! ای فرزند پاک رسول الله ! ای فرزند حضرت امیر! که همچون حضرت امیر در میان از خدا بی خبران به تنهایی از حق و دین خدا و سنت رسول الله و اسلام عزیز دفاع می کنید. ای امام عزیز! ای امام مؤمنم! ای امام شجاعم! ای امامی که از تمام هستی خویش همچون رسول خدا گذشتی! در آن زمان که کفار قریش وعده های پادشاهی ثروت و سایر امکانات فانی را به رسول خدا می دادند، چه زیبا فرمود آن حضرت: اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهید، دست از دعوتم بر نمی دارم تا این که کشته شوم.

 

ای امام! به جان رسول الله قسم اگر شمه ای از صفات مؤمنین در ضمیر سربازانت وجود دارد، آن را از دریای بیکران وجود خدادادی حضرتعالی کسب کرده اند. خدایا! تو را به حق قرانت و به حق رسولانت و به حق مقربانت، امام، این حافظ اسلام عزیز را در پناه اقدس خویش تا ظهور حضرت ولی عصر روحی فداه حفظ بفرما۔

 

دنیای بی کفایت بداند که روح اللهیان آمدند تا عرصه زمین را برای ورود حضرت ولی عصر از آلودگی ها تطهیر نمایند و ان شاء الله با نصرت خدای رحمن دست آنان را از این همه خیانت و ظلم که در حق بندگان بی پناه خدا انجام میدهند، کوتاه کنند. چه می اندیشند؟! آیا تصور می کنند می توانند یک بار دیگر در سرزمین های اسلامی قد علم کنند؟! اگر در این تصور آرزوهای شیطانی را پرورش می دهند، آرزویشان را به گور خواهند برد. ای دشمنان اسلام بدانید و آنهایی که در ظاهر آدم و در باطن حیوان، شما هم بدانید، این انقلاب شکست نخورده و نمی خورد که گفته روح الله است، چرا که او بود که گردنکشی های شما را با توکل بر خدا و عشق به اسلام کوتاه کرد و در دنیا خوار و ذلیلتان نمود. امت اسلام بدانید که تنها راه تداوم این حرکت خدایی، توکل به خدای رحمن است؛ توکل کنید. و امام عزیز را همچون گذشته نگاهبان باشید. خداوند در این مسیر حق به همه ما ایمان، تقوا و شجاعت عنایت فرماید

 

چند جمله ای را با خانواده ام در میان می گذارم. اگر فرزندتان را در راه خدا دادید، او را در راه خدا داده اید؛ بر کسی خدای ناکرده سخت یا منت نگذارید. پدر و مادر شیون مکنید، زیرا اباعبدالله را در کربلا ناجوانمردانه شهید کردند. همسرم زینب وار استقامت کن که رضای خداوند در همین است. و شما فرزندانم عبدالله و زینب! بدانید که پدرتان راه حسین را رفت و بر شما حق و لازم است که ادامه دهید راهی را که من رفتم و بدانید سعادت دنیا و آخرت در همین راه نهفته است.

 

بنده حقیر، کثیر التقصیر حسن درویش

 

 

انتهای گزارش/



منبع خبر

شهید «حسن درویش»؛ فرمانده‌ای که برای بسیجی‌هایش اشک می ریخت! بیشتر بخوانید »

واژگونی خودروی تیبا در جاده حر شوش ۶ مصدوم برجا گذاشت

واژگونی خودروی تیبا در جاده حر شوش ۶ مصدوم برجا گذاشت



سخنگوی اورژانس ۱۱۵ خوزستان گفت: واژگونی یک دستگاه خودروی تیبا در محور شوش به حر در سه راهی شرکت قند ۶ نفر مصدوم بر جا گذاشت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عارف شرهانی چهارشنبه بیان کرد: گزارش حادثه واژگونی خودروی تیبا در محور شوش به حر به سامانه ۱۱۵ اعلام شد و بلافاصله تکنسین‌های اورژانس به همراه ۲ دستگاه آمبولانس به محل حادثه اعزام شدند.

وی افزود: این خودرو که با ۶ سرنشین به هنگام حرکت و به دلایل نامشخص از مسیر اصلی منحرف و در محل واژگون شده که تمام سرنشینان آن دچار مصدومیت و پس از انجام اقدامات اولیه درمانی همه این مصدومان به بیمارستان نظام مافی شوش اعزام شدند.

وی با بیان اینکه علت این واژگونی توسط کارشناسان پلیس راهور در دست بررسی است از رانندگان خواست با سرعت مطمئن و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی در مسیرها حرکت کنند.

همواره حوادث جاده‌ای تلخ منجر به فوت در تنها جاده دسترسی به شهر حر رخ می‌دهد و در یک حادثه شهردار وقت جان خود را از دست داد.

طی یک ماه گذشته نیز چندین مورد تصادف جاده ای، واژگونی خودرو و همچنین مرگ ۲ جوان راکب موتورسیکلت در این جاده ثبت شده است.

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

واژگونی خودروی تیبا در جاده حر شوش ۶ مصدوم برجا گذاشت بیشتر بخوانید »

فیلم/  بارش سنگین باران در شوش‌

فیلم/ بارش سنگین باران در شوش‌



تصاویری از بارش شدید باران در شهرستان شوش را مشاهده می کنید.


دریافت
۳۲۸ KB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ بارش سنگین باران در شوش‌ بیشتر بخوانید »

کشف اجساد پدر و کودک ۵ ساله‌اش در منزل

دستگیری مرده‌ای که مواد مخدر قاچاق می‌کرد



یکی از بزرگ ترین توزیع کنندگان مواد مخدر در شهرستان شوش که خود را مرده جا زده بود، شناسایی و بازداشت شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سجاد اسدی مهر، دادستان عمومی و انقلاب شوش استان خوزستان گفت: پس از تلاش های شبانه روزی مرجع قضایی و پلیس یکی از بزرگ ترین توزیع کنندگان مواد مخدر در شوش شناسایی و بازداشت شد.

وی افزود: متهم یکی از بزرگ ترین توزیع کنندگان مواد مخدر است که اقدام به ترانزیت وسیع مواد مخدر از شهرستان های همجوار به داخل شوش کرده و در سال های اخیر در انتقال مواد مخدر نقش زیادی داشت.

دادستان عمومی و انقلاب شوش استان خوزستان گفت: او برای فرار از قانون و جلوگیری از اجرای محکومیت ها و مختومه شدن پرونده های اجرا نشده با همکاری برخی از کارمندان دولتی در شهرستان های دیگر به ساخت گواهی فوت جعلی اقدام کرده و قبری برای خودش خریده بود.‌

منبع: جام جم آنلاین

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دستگیری مرده‌ای که مواد مخدر قاچاق می‌کرد بیشتر بخوانید »

سالروز آغاز عملیات «الی بیت المقدس»

خاکستر شدن آرزوهای صدام با اجرای عملیات «الی بیت‌المقدس»


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، امروز (دهم اردیبهشت) سالروز آغاز عملیات «الی‌بیت‌المقدس» است که در سال ۱۳۶۱ انجام شد و در پی آن خرمشهر آزاد شد. به همین علت، گزارشی از این عملیات در زیر می‌آید:

اطلاعاتی که از اسرای عراقی درباره جنگ تحمیلی به دست آمده است، به روشن شدن جریانات و حوادثی که در خلال این جنگ اتفاق افتاده کمک شایانی کرده است. ضمن اینکه بررسی عملیات‌های رزمندگان اسلام از زبان دشمن، خالی از لطف نخواهد بود. متن زیر بخشی از گزارش یکی از فرماندهان اسیر عراقی درباره عملیات «الی بیت‌المقدس» است.

آمادگی عراق

پس از «عملیات فتح‌المبین» در منطقه شوش و دزفول، عراق متحمل شکست نظامی بزرگی شد؛ بنابراین، به فکر حمله آینده و قریب‌الوقوع به نیرو‌های اسلام در جنوب و منطقه اهواز و خرمشهر افتاد و اقدامات سریع و گسترده‌ای را برای تمرکز و بسیج نیرو و نیز تهیه طرح‌های پدافندی انجام داد تا حمله نیرو‌های اسلام را به شکست کشانده و انتقام عملیات فتح‌المبین را بگیرد.

اطلاعات موجود نزد فرماندهی عراق و عکس‌های هوایی، فعالیت‌های شناسایی گروه‌های گشتی، بالگردها، استراق سمع و افسران اطلاعاتی‌ای که مأمور به شناسایی نیرو‌های ایران بودند، حاکی از آن بود که نیرو‌های اسلام قصد انجام عملیات عبور از رود کارون در منطقه پل «هالوب» و «منطقه کوت العبید» (طاهری) را دارند.

پیش‌بینی عراق از حمله نیرو‌های ایران

عراق طرح تک نیرو‌های اسلام را به شرح زیر پیش‌بینی کرده بود:

الف: تک و عبور از رود کارون با فلش اصلی در منطقه کوت‌العبید و پل هالوب و پیشروی به سمت جاده اهواز – خرمشهر و انهدام نیروی مستقر در غرب کارون.

ب: حمله با فلش فرعی به منطقه اهواز از محور پادگان حمید (منطقه لشکر ۵)

ج: حمله با فلش فرعی دیگر در منطقه هویزه (منطقه لشکر ۶)

د: بعد از کسب موفقیت در این عملیات، عبور از منطقه «کوت شیخ» به سمت خرمشهر.

طرح پدافندی عراق

فرماندهی نیرو‌های مسلح دستور تقویت نیرو‌های خرمشهر را صادر کرد و به دنبال این دستور یگان‌هایی از «سپاه ۱» در شمال و «سپاه ۲» در منطقه میانی و نیز «سپاه ۴» به زیر امر «سپاه ۳» که مسئولیت منطقه جنوبی را داشتند درآمدند.

همچنین صدام شخصاً دستوراتی به این مضمون صادر کرد: «دفاع از خرمشهر همانند دفاع از بغداد و بصره بوده و خرمشهر تکیه‌گاه بصره به شمار می‌رود؛ بنابراین باید پیروزی در نبرد آینده را با هر قیمتی به دست آورد و نیرو‌های ایرانی را منهدم کرد.»

همچنین فرماندهان به کلیه نیرو‌ها تاکید کردند که این آخرین نبرد است و باید در این عملیات مقاومت کنند تا جنگ پایان پذیرد.

گسترش نیرو‌های عراق

الف: «لشکر ۱۱ پیاده» از شهر خرمشهر تا روستای «گصبه» واقع بر رود کارون (داخل) را پدافند می‌کرد.

ب: «لشکر ۳ زرهی» به دلیل تحرکی که داشت در غرب جاده اهواز – خرمشهر و مقابل منطقه احتمالی عبور نیرو‌های اسلام مستقر و یگان‌های زرهی، مکانیزه و پیاده را تحت امر آن قرار داده بودند.

ج: «لشکر ۵ مکانیزه» از منطقه اهواز در محل زیر آب برده شده طاهری و پادگان حمید و ساختمان‌های مسکونی پدافند کرد.

د: «لشکر ۶ زرهی» در هویزه تا هورالهویزه پدافند می‌کرد و چند تیپ پیاده هم به آن مأمور و در خط پدافندی اول مستقر شد.

ه: «لشکر ۹ زرهی» مستقر در «جفیر» به عنوان «احتیاط عمومی لشکر ۵ مکانیزه» و «لشکر ۶ زرهی» برای انهدام و مقابله با هرگونه رخنه در مواضع دو لشکر یاد شده تعیین شد.

و: «لشکر ۱۰ زرهی» هم (من‌های تیپ ۱۷ زرهی) به اضافه «تیپ ۲۴ مکانیزه احتیاط لشکر ۳ زرهی» مستقر شد.

ز: «تیپ ۲۳ پیاده لشکر ۸» با واحد‌های پیاده مستقر در شلمچه به عنوان احتیاط خرمشهر زیر امر لشکر ۱۱ قرار گرفت.

ح: «لشکر ۷ پیاده» به عنوان احتیاط عمومی سپاه زیر امر سپاه سوم قرار گرفت.

ط: بعد از عبور نیرو‌های اسلام، تیپ ۳۲ نیروی مخصوص زیر امر سپاه سوم قرار گرفت.

ی: «تیپ ۱۰ زرهی» نیز زیر امر سپاه سوم قرار گرفت.

به تمامی یگان‌ها دستور داده شد برای جلوگیری از غافلگیری، هوشیاری و آمادگی خود را حفظ کنند.

نیرو‌هایی که مأمور پاتک (ضد حمله) بودند، بایستی در تمامی مناطق لشکر‌ها به طور مداوم برای بهتر انجام دادن مأموریت محوله تمرین می‌کردند.

آغاز عملیات توسط نیرو‌های ایران

در نخستین لحظات روز ۱۳۶۱/۲/۱۰، نیرو‌های اسلام حمله‌ای که انتظار آن می‌رفت از سه محور به شرح زیر بر علیه سپاه سوم انجام دادند:

الف: نیرو‌های اسلام با تلاش اصلی از منطقه طاهری و با عبور از رود کارون، نیرو‌های تأخیری را پشت سر گذاشته و توانستند به جاده اهواز – خرمشهر برسند.

ب: حمله با تلاش پشتیبانی فرعی به جبهه «لشکر ۵ مکانیزه» در منطقه اهواز که نیرو‌های اسلام توانستند مواضع جلویی این منطقه را منهدم کنند، ولی به دلیل مقاومت شدید نتوانستند به عمق مواضع رخنه کنند.

ج: حمله با تلاش فرعی به جبهه «لشکر ۶ زرهی» در منطقه هویزه، که نیرو‌های اسلام در این منطقه نیز نتوانستند به عمق مواضع رخنه کنند و فقط توانستند نیرو‌های خط مقدم را عقب برانند.

تجزیه و تحلیل عراق از وضعیت جبهه‌ها و اتخاذ تصمیمات لازم

عراق وضعیت جبهه را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و تصمیمات نظامی سریعی اتخاذ می‌کند. بعد از پیشروی خوب و مؤثر نیرو‌های اسلام به سمت مرز‌های بین‌المللی و راندن تمامی نیرو‌های عراقی و تمرکز اغلب نیرو‌های اسلام در سمت چپ جاده اهواز – خرمشهر، موارد زیر برای فرماندهی عراق نمایان شد.

الف: چنانچه نیرو‌ها به پیشروی خود از خاکریز‌های مرزی ادامه دهند به «تنومه» در بصره و «نشوه» خواهند رسید و این به این معنی است که تمامی پل‌های شط العرب را به تصرف خود در آورده‌اند.

ب: به این ترتیب نیرو‌های اسلام با پیشروی در پشت «لشکر ۵ مکانیزه، لشکر ۹ زرهی و لشکر ۶ زرهی» آن‌ها را محاصره، نیروهایش را اسیر کرده و سرانجام سپاه سوم عراق را منهدم می‌کنند.

ج: نیرو‌های مستقر در خرمشهر نیز بدون درگیری به محاصره و اسارت درخواهند آمد.

بنابراین، فرماندهی عراق تصمیمات زیر را اتخاذ کرد:

الف: عقب کشیدن لشکر ۶ زرهی از محور نشوه به عراق و تخلیه و انهدام شهر هویزه با مواد منفجره.

ب: عقب کشیدن لشکر ۵ به شلمچه

ج: انتقال لشکر ۹ به منطقه کتیبان

د: تمامی لشکر‌های مزبور پس از انتقال به عقب برای مقابله با تعرض‌های احتمالی دشمن به پل‌های «شط‌العرب» آماده باشند.

ه: افزایش نیرو‌ها و اصلاح موضع پدافندی در منطقه خرمشهر به سمت نیرو‌های اسلام که البته لازم است یادآوری شود خرمشهر در برابر نیرو‌های اسلام به صورت نعل اسبی قرار داشت و تصمیم گرفته شده بود که تمامی نیرو‌ها شهر را تخلیه کرده و به مرز‌های بین‌المللی انتقال یابند.

و: صدام شخصاً تصمیم گرفت نبرد در داخل خرمشهر به هر قیمتی که تمام شود انجام گیرد.

طرح دفاعی عراق از شهر خرمشهر پس از عبور نیرو‌های ایران

تنها هدف فرماندهی نیرو‌های مسلح عراق حفظ و نگهداری خرمشهر به هر قیمت ممکن بود. به طوری که در این مورد رهنمود‌هایی از شخص صدام صادر شد. وی همچنین معاون خود «عزت الدوری» و بعضی از اعضای فرماندهی کشوری را برای بررسی وضعیت و آگاهی از نظرات آنان درباره نبرد آینده خرمشهر به «سپاه سوم» اعزام کرد و به این موضوع به دلیل وجود نیرو‌های عراقی در داخل خرمشهر که امکان محاصره آن‌ها وجود داشت اهمیت داده شد و بهترین روش مقابله با وضعیت موجود تشخیص داده شد و هیچکس جرأت دادن پیشنهاد عقب کشیدن نیرو‌ها را نداشت.

فرماندهی عراق به رسته مهندسی دستور داده بود پل مهندسی از نوع «پی. ام. پی» بر روی اروندرود در فاصله دو کیلومتری شمال «جزیره ام‌الرصاص» بسازند. این پل که آمادگی‌های نصب آن از قبل انجام شده بود در اثنای «عملیات طاهری» نصب شد.

طرح دفاعی فرماندهی عراق از خرمشهر به شرح زیر بوده است:

الف: لشکر ۱۱ پیاده مسئولیت اداره عملیات را به عهده داشت.

ب: سرهنگ «احمد زیدان» فرمانده «تیپ ۱۱۳» مسئول هماهنگی واحد‌های زیر امر لشکر در خرمشهر بود.

ج: «تیپ ۳۳» برای مقابله با رخنه‌های احتمالی در جبهه، احتیاط لشکر و در خرمشهر مستقر بود. (این تیپ احتیاط محلی و مستقیم خرمشهر به شمار رفته و به محض صدور دستور لشکر وارد عمل می‌شد)

د: شهر به وسیله نیرو‌های اضافی تقویت شد.

ه: جبهه یگان‌ها به سمت رود کارون بود و سپس به سمت اهواز قرار داده شدند؛ اما بعضی از واحد‌ها برای مقابله با عبور احتمالی (با تلاش فرعی) نیرو‌های اسلام در فاصله‌ای نزدیک رود کارون همچنان باقی ماندند.

و: ذخیره کردن مهمات به مقدار زیاد

ز: تقویت واحد‌های توپخانه

ح: مأمور کردن تیپ ۲۳ پیاده به لشکر ۱۱

ط: فرماندهی کل نیرو‌های مسلح عراق لشکر هفت پیاده را برای بهره‌گیری در صورت نیاز زیر امر سپاه سوم قرار داد.

ی: «تیپ ۳۲ نیرو مخصوص» نیز به سپاه سوم مأمور شد.

خلاصه طرح پدافندی عراق از خرمشهر:

الف: مقاومت و پایداری در سنگر تا آخرین گلوله و نفر دنبال شود.

ب: به محض ایجاد رخنه در یکی از مواضع، تیپ ۳۳ نیروی مخصوص موظف بود فوراً با آن مقابله کند. چنانچه رخنه گسترده بود و تیپ ۳۳ نیروی مخصوص قادر به مقابله با آن نبود به ترتیب لشکر و سپاه نیروی احتیاط خود را وارد عمل می‌کردند.

طرح تک و باز پس گیری خرمشهر توسط نیرو‌های ایران در تاریخ ۶۱/۳/۱

خلاصه طرح تک نیرو‌های خودی به شرح زیر است:

الف: رخنه و پیشروی به وسیله دو ستون در جبهه نیرو‌های عراقی در شمال «نهر عرایض» که ستون نخست؛ ستونی به سمت شط‌العرب و ستون دوم؛ ستونی به سمت نیرو‌های مستقر در نزدیک جاده اهواز – خرمشهر برای محاصره آن‌ها بود.

ب: نگهداری منطقه متصرفی بعد از موفقیت رخنه با تکیه بر نهر عرایض به عنوان یک مانع اصلی و قوی تا از شکستن محاصره توسط نیروی مستقر در شهر جلوگیری به عمل آید.

ج: نیرویی به سمت راست نهر عرایض برای تنگ کردن حلقه محاصره و وادار کردن آنان به تسلیم شدن پیشروی کند.

د: نیرویی به غرب نهر عرایض برای پدافند به سمت شلمچه اعزام بشود تا از رسیدن نیرو‌های کمکی سپاه برای محاصره شهر جلوگیری به عمل آید.

تک نیرو‌های ایران در روز ۶۱/۳/۱

الف) در ساعت ۱۳:۳۰ روز ۶۱/۳/۱، نیرو‌های اسلام تک (حمله) سریع و برق‌آسای خود را بر جبهه تیپ ۲۲ و تیپ ۴۲۲ انجام دادند و توانستند به آسانی خط را شکسته و به سرعت به جاده خرمشهر – بصره برسند. همچنین پیشتازان این نیرو‌ها به نزدیک «پل نو» و قرارگاه تیپ ۳۳ که گردان ۹ و گردان ۱۰ را اعزام کرده بود، رسیدند و توانستند تمامی نیرو‌های تأخیری و تعویقی را منهدم کنند به طوری که قرارگاه تیپ ۳۳ به عقب‌نشینی به سمت شط‌العرب وادار شد.

ب: لشکر ۱۱ فوراً به تیپ‌ها برای اجرای طرح از پیش تعیین شده درباره دفاع از خرمشهر دستوراتی صادر کرد ولی بدون نتیجه ماند و نیرو‌های اسلام توانستند بخش عظیمی از تیپ‌های ۲۲ و ۴۲۲ را منهدم و پیشروی خود را به سمت اروندرود ادامه دهند.

ج: گزارش‌های واصله از تیپ‌ها دقیق و واضح نبود. تیپ ۳۳ به گردان ۹ دستور داد که گروه‌های گشتی را به عقب برگرداند اما این گروه‌ها از نقطه رهایی واقع در منطقه «گردان ۱ تیپ ۴۸» حدود ۱۰ تا ۱۲ کیلومتر دور شدند که این امر به تیپ گزارش شد و تیپ فوراً به گردان ۱۰ که در «پادگان دژ» به عنوان احتیاط گردان ۹ مستقر بود برای مقابله با رخنه ایجاد شده در جبهه دستور حرکت داد.

گردان ۱۰ به سمت قرارگاه تیپ حرکت کرد ولی به علت تاریکی و آشنا نبودن فرمانده جدید آنکه چند روزی بیش از انتصاب وی به این سمت نگذشته بود، نتوانست مأموریت خود را انجام دهد و در بامداد روز ۶۱/۳/۲ در قسمت غرب ساختمان‌های مسکونی (پیش ساخته) در محاصره کامل قرار گرفت و مجبور شد خود را به نیرو‌های اسلام تسلیم کند اما گردان ۹ توانست یک گروهان به علاوه یک دسته به پادگان دژ اعزام دارد تا منتظر بازگشت گروه‌های گشتی شوند و خود را برای مأموریت آینده آماده کند.

د: پس از بازگشت گروه‌های گشتی، گردان به سمت پادگان دژ حرکت کرد و با توجه به تماس بی‌سیمی خوبی که با قرارگاه برقرار بود، وضعیت به تیپ گزارش داده شد. همچنان وضعیت برای اغلب یگان‌ها به دلیل آشنا نبودن با محور‌های پیشروی و اماکن متصرفی نیرو‌های اسلام نامشخص بود و اینکه آیا تردد از جاده خرمشهر به سمت پل نو توسط نیرو‌های خودی انجام می‌گیرد. در ساعت پنج و ۳۰ دقیقه روز ۶۱/۳/۲، گردان ۱۰ گزارش داد که در منطقه نزدیک مواضع توپخانه و ساختمان‌های مسکونی در میان نخلستان‌های پراکنده محاصره شده و بعد از تسلیم نیرو‌ها قادر به انجام کاری نیست.

با تسلیم شدن گردان ۱۰ مشخص شد که نیرو‌های اسلام بر جاده خرمشهر تا قرارگاه تیپ ۳۳ کنترل دارند و پل نو و قرارگاه تیپ ۳۳ نیز به دست این نیرو‌ها سقوط کرده و روشن شد که نیرو‌های اسلام به طور کامل بر نهر عرایض مسلط و حلقه محاصره را بر نیرو‌های عراق تثبیت کرده است. در این حین تماس با قرارگاه تیپ قطع شد تا پایان نبرد این وضع ادامه پیدا کرد و این مسئله به دلیل به اسارت درآمدن نیرو‌های گردان ۱۰ بود که باعث تغییر فرکانس‌ها شد و علی رغم آن، تماس هم چنان قطع بود.

ه: ما از داخل پادگان دژ مشاهده کردیم که یگان‌های عراقی به سمت خرمشهر در حرکت بودند و دلیل آن را نمی‌دانستیم. شخصاً با قرارگاه تیپ ۱۱۳ تماس گرفتم آن‌ها اعلام کردند لشکر به یگان‌ها دستور عقب‌نشینی به داخل شهر داده است. این تصمیم بسیار اشتباه بود زیرا یگان‌ها در داخل شهر متراکم و کنترل آنان دشوار می‌شد و چنانچه نیرو‌ها به دلیل وجود مهمات و تدارکات در مواضع خود باقی می‌ماندند، کنترل آنان نیز آسان می‌شد. این تصمیم را می‌توان یکی از اشتباهات اصلی فرماندهی عراق در نبرد‌های خرمشهر به حساب آورد.

و: ساعت ۹ صبح سرهنگ «احمد زیدان» فرمانده تیپ ۱۱۳ و فرمانده نیرو‌های مستقر در خرمشهر بنا به دستور لشکر ۱۱ دستور داد که منطقه بندر برای انجام حمله و شکستن محاصره شناسایی شود.

سرهنگ احمد زیدان کنترل خود را از دست داده و دستپاچه شده بود و حتی حین شناسایی بندر به طور آشکار معلوم شد که وی در حال شناسایی و جست‌وجوی محلی برای عبور از اروندرود است. در ساعت ۰۰:۱۵ سرهنگ احمد زیدان دستورات لشکر را به نیرو‌هایی که به طور انباشته و فشرده تجمع کرده بودند (به طور غیرقابل وصفی کپه شده بودند) ابلاغ کرد. همچنین، شنیدیم که وی در داخل یکی از میادین مین خرمشهر رفته و سرهنگ ستاد «خمیس مخیلف» فرمانده تیپ ۴۸ به جای وی منصوب شده است. نیمه شب ۶۱/۳/۲ تمام یگان‌ها داخل بندر بودند.

ز: در ساعت هشت صبح روز ۶۱/۳/۳ لشکر هفت پشتیبانی در منطقه شلمچه پاتک کرد ولی با شکست رو به رو شد. همچنین از نیرو‌های عراقی محاصره شده در شهر خواسته شد برای شکستن محاصره، از بندر به سمت قصر «شیخ خزعل» اقدام به حمله کنند، ولی با پاتک نامنظم به دلیل وجود نهر عرایض و اجرای آتش انبوه سلاح‌ها با شکست رو به رو شد، و نیرو‌های عراقی متحمل تلفات زیادی شدند.

ح: نیرو‌های اسلام حلقه محاصره را در منطقه بندر تنگ‌تر کردند به طوری که تا دروازه بندر رسیدند. در این حال تمامی مهمات نیرو‌های عراقی که در موقع عقب‌نشینی از مواضع‌شان با خود حمل کرده بودند تمام شده و هزاران نفر خود را تسلیم نیرو‌های اسلام کردند.

ط: فرماندهی عراق سرتیپ ستاد «سعید محمد فتحی» را از سِمَت فرماندهی لشکر ۱۱ برکنار کرد و هدایت عملیات به عهده سرلشکر ستاد «قدوری الدوری» دبیر فرماندهی کل نیرو‌های مسلح واگذار شد.

وی از نیرو‌های عراقی خواست مقاومت کنند و قول داد که نیرو‌های المنصور با پشتیبانی نیرو‌های زرهی در حال پیشروی به سمت خرمشهر هستند ولی این اظهارات به طور کلی نادرست بودند.

ی: وضعیت به همین صورت ادامه داشت و هزاران نفر از جمله فرماندهان تیپ‌ها و گردان‌ها در قرارگاه نیرو‌های کماندویی موجود در بندر گرد آمدند در حالیکه ترس، اضطراب و دستپاچگی همه را در بر گرفته بود و توپخانه نیرو‌های اسلام به اجرای آتش خود ادامه می‌داد که باعث کشته و زخمی شدن ده‌ها نفر شد.

سرانجام در تاریخ ۶۱/۳/۳ نیرو‌های اسلام موفق شدند بندر را تصرف کنند و هزاران نفر از نیرو‌ها و فرماندهان عراقی که در محاصره بودند را به اسارت در آورند و به این ترتیب تصرف بندر خرمشهر پایان یافت.

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خاکستر شدن آرزوهای صدام با اجرای عملیات «الی بیت‌المقدس» بیشتر بخوانید »