شیعه

ماجرای مجاهد افغان و کرینکوف روسی! +‌عکس


مدافع حرم فاطمیون شهید سیدجعفر امیری

گروه‌گرایی که شد، دیدیم یک تیر از برادرهای خودمان آمد و به پاشنه پای رفیقمان از نفرات خودمان خورد! همانجا به فرمانده‌شان گفتم بیا پایین، آمد، کرینکوف را از میلش گرفتم و روی سنگ زدم و شکستم!

ماجرای مجاهد افغان و کرینکوف روسی! +‌ عکس
سید امین امیری (عموی شهید) در کنار مادر و خواهر شهید سید جعفر امیری



منبع

ماجرای مجاهد افغان و کرینکوف روسی! +‌عکس بیشتر بخوانید »

سهم ما در تحولات افغانستان و افق آن

سهم ما در تحولات افغانستان و افق آن


آیا چشم‌انداز تحولات افغانستان برای ایران امیدآفرین یا نگران‌کننده است؟ هر تحلیلگری نوعا با نگاه و اعتماد به دسته‌ای از اخبار و اطلاعات درصدد پاسخ به این سوالات برمی‌آید.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، «سعدالله زارعی» در یادداشتی برای «کیهان» نوشته است: 

تحولات افغانستان چه نسبتی با جمهوری اسلامی دارد؟ آیا چشم‌انداز تحولات این کشور برای ایران امیدآفرین یا نگران‌کننده است؟ طبیعتا در پاسخ به این دو سوال نظرات مختلفی مطرح می‌گردد. دلیل این اختلاف این است که هر تحلیلگری نوعا با نگاه و اعتماد به دسته‌ای از اخبار و اطلاعات درصدد پاسخ به این سوالات برمی‌آید و تحلیلگر دیگر با نگاه و اعتماد به دسته‌ای دیگر از اخبار و اطلاعات اظهارنظر می‌کند.

بر این اساس بسیاری از تحلیلگران با نگاه به اختلاف عقیدتی میان جمهوری اسلامی و طالبان و نیز با نگاه به سطح نفوذ سیستم‌های اطلاعاتی پاکستان و آمریکا که رفتارشان با ایران دشمنانه است و همین‌طور با نگاه به اقلیت ۱۷ تا ۲۰ درصدی شیعه در مقایسه با اقلیت بزرگ‌تر ۴۰ تا ۴۲ درصدی پشتون معتقدند، تحولات افغانستان و چشم‌انداز آن به ضرر جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.

در همان حال تحلیلگران دیگر معتقدند از آنجا که یک ضلع خارجی اصلی که دشمن اول ایران به حساب می‌آمده با شکست مطلق مواجه گردیده و یک ضلع داخلی حلقه که در حکم دست‌نشانده آمریکا بوده، از میان رفته است هم تحولات و هم افق آن من‌حیث‌المجموع به نفع جمهوری اسلامی خواهد بود و به احتمال خیلی زیاد وزن ایران را در تحولات افغانستان افزایش خواهد داد.

در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

۱- در فاصله سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۹، یک قدرت بین‌المللی و یک قدرت منطقه‌ای و دو قدرت رسمی و غیررسمی داخلی سهم عمده‌ای در تحولات افغانستان داشتند؛ آمریکا به عنوان یک قدرت بین‌المللی برای اعمال نفوذ و دستیابی به اهداف و اجرای سیاست‌های خود از یک‌سو به حدود ۱۵۰ هزار نیروی نظامی و اطلاعاتی و از سوی دیگر به دولت دست‌نشانده افغانستان متکی بود و کارهای خود را پیش می‌برد. پاکستان هم به عنوان یک قدرت نسبی منطقه‌ای در پی تحکیم و افزایش قدرت خود با بهره‌گیری از سیستم اطلاعاتی خارجی خود و روابط سنتی با پشتون‌های افغان بود.

در فضای داخلی، دولت نیروی رسمی بود که از سوی آمریکا، اروپا، هند، چین و سازمان ملل حمایت می‌شد، طالبان هم نیروی قدرتمند غیراصلی بود که با تکیه بر قوم پشتون و سلاح و نیز با برخورداری از حمایت خاص و البته جهت‌دار پاکستان درصدد افزایش قدرت و سیطره خود بود. در این بین نقش ایران عمدتا در دو محور معنا پیدا می‌کرد؛ جلوگیری از تداوم درگیری‌های بین برادران افغان و جلوگیری از تداوم اشغال افغانستان از سوی آمریکا.

این چهار ضلع اگرچه تعارضاتی هم در بعضی موضوعات داشتند، در موضوعات حساس با یکدیگر تعامل می‌کردند. به عنوان مثال در ضرورت تغییرات اساسی در حکومت، بین طالبان، آمریکا و پاکستان تعامل صورت گرفت و دولت اشرف غنی هم به عنوان ضلعی ضعیف با آن همراهی کرد.

الان دو ضلع این مربع یعنی حضور نظامی آمریکا و دولت غنی از میان رفته است. دو ضلع دیگر یعنی طالبان و پاکستان باقی مانده‌اند که در نحوه اداره حکومت اختلاف دارند. جمهوری اسلامی در حد فاصل ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۹ در صحنه افغانستان حضور داشت و حضور مبتکرانه‌ای هم بود. افغانستان در این سه دهه با ورود سنگین نظامی آمریکا با تغییر اساسی در وضعیت خود مواجه گردید. هم اینک حذف دو مهره مخالف ایران از صفحه شطرنج افغانستان به جمهوری اسلامی امکان می‌دهد تا تأثیرات بیشتری بر تحولات داشته باشد.

در این صورت، چشم‌انداز آن هم می‌تواند موقعیت‌ساز و منفعت‌ساز باشد؛ البته این بستگی به میزان دقت و تلاش ما دارد.

سهم ما در تحولات افغانستان و افق آن

۲- پاکستان طی بیش از ۴۰ سال گذشته با بهره‌گیری از نفوذ اطلاعاتی خود تلاش کرده تا محیط افغانستان برای فعالیت کشورهای دیگر ناامن باشد و نتوانند اداره تحولات را از دست پاکستان بگیرند و یا در آن شریک شوند. بر این اساس در طول چهار دهه گذشته سرویس پاکستان برای از میدان به در کردن ایران اقدامات ویژه‌ای انجام داده و حتی متهم است که در سال ۱۳۷۵ برای جلوگیری از برقراری روابط سیاسی بین ایران و حکومت جدید افغانستان، در بعضی اقدامات تروریستی علیه ایران دخالت داشته است.

روابط این سرویس با طالبان و حکومت فعلی از پیچیدگی و چندلایگی برخوردار است. پاکستان به نوعی خود را پدر طالبان معرفی می‌کند و این چندان دور از واقعیت هم نیست؛ خانم «بی‌نظیر بوتو» نخست‌وزیر پاکستان که در ششم دی ماه ۱۳۸۶ به نحو مرموزی در راولپندی به قتل رسید، در همان دوره حکومت طالبان گفته بود: «طالبان با برنامه آمریکا، اطلاعات فرانسه و پول عربستان پدید آمده و ما فقط آن را حفظ کرده‌ایم». اما روابط پاکستان و طالبان در دهه اخیر چندان هم دوستانه نبوده است برخی شخصیت‌های معروف طالبان شامل شهاب‌الدین دلاور، سهیل شاهین و ملا عبدالسلام ضعیف، معتقدند طالبان پس از آمریکا بیشترین ضربات را از پاکستان خورده است.

با سقوط دولت غنی که اسلام‌آباد با ملاحظه طالبان، با آن میانه‌ای نداشت، پاکستان از یک‌سو به دخالت‌های بیشتر در این کشور ترغیب می‌گردد و از سوی دیگر مشکلات طالبان در مواجهه با پاکستان بیشتر می‌شود.

۳- کشور افغانستان یک کشور غنی و در عین‌حال نیازمند است و به عبارتی درویشی توانگر است. این کشور با ۱۱ معدن و حدود سه تریلیون دلار سرمایه می‌تواند با سرعت از یک کشور فقیر به کشور بسیار ثروتمند تبدیل گردد. افغان‌ها مردمانی باهوش، پرتلاش و مومن هستند و گفته می‌شود نزدیک به ۸۲ درصد آن را جمعیت زیر ۳۰ سال تشکیل می‌دهد.

پس نیروی کار کافی و ظرفیت بالقوه نیروی ماهر را دارد ولی الان برای فعال‌سازی اقتصاد و تجارت خود به کمک احتیاج دارد. ما در همسایگی این کشور هستیم. کشوری که ۷۷ درصد مردم آن به فارسی صحبت می‌کنند و در مقایسه با سه همسایه شمالی از نظر تکنولوژی در موقعیت ویژه و برتر هستیم و نیز از دو قدرت تکنولوژیک- هند و چین- مرز بیشتری با افغانستان داریم

. ایران از نظر علمی و تکنولوژیک می‌تواند به کمک مردم افغانستان بشتابد. هم‌اینک لااقل نیمی از ظرفیت آموزشی و تحصیلات عالیه در ایران خالی است و این به آن معنی است که ما فقط در حوزه تحصیلات تکمیلی می‌توانیم روی ظرفیت خالی حدود دو میلیون نفری در سال حساب کنیم و این ظرفیت را برای توسعه افغانستان به‌کار بگیریم. کما اینکه ایران می‌تواند در حوزه معدن، کاستی‌های خود در زمینه معادن اورانیوم را برطرف نماید.

۴- در افغانستان اتفاقات ریز و درشت فراوانی می‌افتد و همچنانکه در این ۵۰ سال شاهد بوده‌ایم، چرخ رخدادهای آن هم هیچ‌گاه از حرکت بازنمی‌ایستد! این کشور با ایران رابطه تمدنی، فرهنگی، زبانی، دینی و حتی پیوستگی سیاسی تاریخی دارد و به همین دلیل مردم ایران نسبت به رخدادهای افغانستان احساس قرابت دارند و لذا می‌بینیم موضوعاتی مثل درگیری‌های پنجشیر که فاصله واقعیت و تصویرهای آن زیاد هم نبود، در چند روز متوالی محل توجه رسانه‌ها واقع می‌شود.

در اینجا فارغ از تحلیل درباره این سوژه خاص، چند سوال اساسی و کلیدی وجود دارد؛ کدام دسته از تحولات به‌طور واقعی با مصالح ایران و چشم‌انداز منطقه‌ای ما «ارتباط جدی» دارد و لازم است تا درباره آن حساسیت نشان دهیم؟ در حال حاضر ما بر کدام دسته از تحولات افغانستان می‌توانیم اثرگذار بوده و آن را مطابق الگو و مطلوب خود مدیریت کنیم؟ موضوعات اصلی ما در افغانستان کدامند؟ این موضوعات اصلی طبعا نمی‌تواند از چهار تا پنج مورد فراتر رود، در حالی که در افغانستان لااقل ۱۰۰ مسئله وجود دارد که حتما ایران باید فقط در ۴ و ۵ مورد اصلی و حیاتی ورود کند و آنها را مطابق مصلحت و منفعت مشترک مردم افغانستان و ایران مدیریت کرده و به پیش ببرد.



منبع

سهم ما در تحولات افغانستان و افق آن بیشتر بخوانید »

ضرورت راه اندازی هیأت ویژه کودک و نوجوان

ضرورت راه اندازی هیأت ویژه کودک و نوجوان


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، این روزها و همزمان با فرا رسیدن ماه محرم بسیاری از کودکان و نوجوانان به همراه والدین خود در مساجد، هیأت ها و تکایا حضور پیدا کرده و پای صحبت های مداحان و سخنرانان مذهبی می نشینند، در حالی که فهم درستی از مباحث مطرح شده ندارند.

علاقه به امام حسین (ع) از کودکی در قلب بچه ها ریشه می کند اما ای کاش این دلبستگی همراه با آگاهی بخشی های متناسب با سن کودکان و نوجوانان باشد تا خیلی زود از حضور در این مراسم خسته نشوند.

شاید یکی از اقداماتی که می توان در این زمینه انجام داد این است که در هیأت ها از نوحه‌خوان‌های جوان و کودک بهره برد، همچنین ایجاد محیطی باز و منحصر نکردن برنامه‌های آن به زمان‌های خاص تأثیر بسزایی در جذب کودکان به هیأت های عزاداری دارد.

بسیار پیش آمده که والدین فرزندشان را با خود به هیأت برده و از او خواسته اند که برای مدتی طولانی در یک مکان مشخص بماند،‌ یا گاهی پیش آمده که بچه ها به دلیل شیطنت هایی که اقتضای سن شان بوده با تذکر و رفتار بدی از سوی دیگران مواجه شده اند.

اینها بخشی از مشکلات حضور کودک و نوجوان در هیأت های بزرگسالان است،‌ بماند که گاهی بچه ها به دلیل شدت گریه اطرافیان در هیأت ها و یا نحوه عزاداری هایی که شاهد آن بوده اند دچار ترس شده اند.

این روزها جای خالی هیأت های مذهبی ویژه کودکان و نوجوانان به شدت احساس می شود، هیأت ها و مراسم های مذهبی که در آن مباحث دینی به نحوی بیان شود که برای بچه ها مفید باشد و به نوعی با زبان خودشان مفاهیم دینی به آن ها منتقل شود.

هیأت هایی که در کنار آن ها شاهد برگزاری مسابقات و اردوها و کلاس‌های آموزشی و ورزشی، نگاه کلان و برنامه‌ریزی شده و آینده نگری در برنامه‌ها، دوری از سوءنگری در برنامه‌ها و بهره مندی از سخنران و مداح خوب باشیم اما واقعاً چه تعداد از مداحان، وعاظ، روحانیون و مخاطبان مساجد و هیأت‌ها با ادبیات کودک آشنا هستند؟

بخش مهمی از ادبیات عاشورایی کودکان ما به حوزه پژوهش و مردم‌شناسی مرتبط می شود، اما متأسفانه ما در این حوزه بسیار ضعیف عمل کرده‌ایم.

متأسفانه بخش بزرگی از وقایع عاشورا از دسترس مردم به دور مانده و تلقی رایج ما این است که ظهر عاشورا همه چیز تمام می شود، در صورتی که آن موقع تازه شروع ماجراست.

قدرت تأثیرگذاری واژه‌ها برکسی پوشیده نیست و اگر نویسنده‌ای بر این قدرت بی پایان احاطه داشته باشد می تواند به صورتی واقعه عاشورا را برای کودکان طرح کند که اثرش خیلی تلخ نشود، واقعه عاشورا از آن دست موضوعاتی است که می تواند حضوری مؤثر در ادبیات کودکان داشته باشد.

در همین راستا با سعید مدرسی دکترای علوم تربیتی و کارشناس سواد رسانه به گفت و گو نشستیم که مشروح آن را در زیر می خوانید.

ضرورت راه اندازی هیأت ویژه کودک و نوجوان

 در حوزه ادبیات مذهبی نوجوانان چقدر ضعف داریم؟

مدرسی:‌ اگر منظور شما مناسبت های عاشورایی پیش رو باشد، مسأله ای که داریم این است که تدوین های ما محدود به یک برش تاریخی خاص شده و اتفاقاتی که در بازه زمانی ۵ روزه عاشورا پررنگ شده را در ادبیات برای نسل امروز فرآوری کرده ایم.

اگر هم خواستیم رمان یا داستانی برایشان فراهم کنیم، باز محدود به همان واقعه تاریخی چندروزه شده که آن را تبدیل به یک قصه اکشن، تراژدی یا درام کرده ایم، در واقع ما در لا به لای یک متن تاریخی متوقف شده ایم.

به عبارت بهتر به جای اینکه رئالیستی کار کنیم، ایده آلیستی جلو رفته ایم، حضرت سید الشهدا (ع) طبق فرمایش خودشان کاری که انجام می دادند احیای دین جدّشان بود، نگاه شان بحث عدالت طلبی، کمک به مظلوم، احیای حکومت شیعی و …  بود اما هیچ کدام از این موارد در ادبیات مذهبی کودکان و نوجوانان بیان نشده است.

 برای رفع این نقاط ضعف باید چه اقداماتی صورت گیرد؟

مدرسی: ما نیازمند این هستیم که حتماً این برش تاریخی را بیان کنیم تا به دلالت های آن هم اشاره داشته باشیم اما گاهی در تاریخ متوقف می شویم، با عرض ارادت به ساحت اهل بیت (ع) اما باید گفت برای نوجوان امروز باید درس آموزه های امروزی استخراج کرد، مثلاً کمک به همنوعان، یاری امام بر حق جامعه، گسترش دین نبی مکرم اسلام و…

در واقع کاری که امام حسین (ع) انجام دادند را تبدیل به یک درس امروزی کرده و در قالب ادبیات کودک و نوجوان عرضه کنیم، کار امام حسین (ع) بدعت بوده، یعنی آنچه که در دین نبوده و وارد دین شده است، حالا باید دید کودک و نوجوان ما چه کاری در این حیطه می تواند انجام دهد.

ضرورت راه اندازی هیأت ویژه کودک و نوجوان

در زمان دفاع مقدس نوجوان های ما در این زمینه مصداق یابی کرده بودند و آن هم جهاد و حضور در جبهه بود،‌ امام حسین (ع) در راه خدا جهاد کردند و حق جهاد را به جا آودند، یعنی آنچه در توان داشتند عرضه کردند، خب اگر این موضوع را به زندگی کودک و نوجوان یا به طور کلی زندگی امروز دلالت دهیم نتیجه اش این می شود که در هر نقطه ای که هستی اگر دانش آموز هستی، اگر معلم هستی، اگر فعال اجتماعی هستی تو هم اهل «حق جهاد» باش.

یعنی نهایت تلاش برای به ثمر رسیدن کاری، شاید این یک گذر تاریخی از سال ۶۱ هجری به ۱۴۰۰ و بالاترین درسی باشد که بتوان از سید الشهدا (ع) گرفت.

ما در زیارت سید الشهدا داریم که ایشان جانشان را فدا کردند تا امت را از جهالت و بی خبری نجات دهند، اگر نوجوان چنین چیزی را متوجه شود،‌ آیا نسبت به انحرافات هم سن و سال های خود بی تفاوت خواهد بود؟ آیا نسبت به آسیب های اخلاقی که پیرامون خودش وجود دارد بی تفاوت عبور می کند؟

در واقع نوجوان می فهمد که اگر ترک گناه و فعل باطل را انجام دهد بخشی از هدف امام حسین (ع) را دنبال کرده و با امام در این مسیر همراه شده است، آن وقت به عنوان شیعه امروزی نسبت به آسیب های رفتاری، اخلاقی و اجتماعی اطرافش هم بی تفاوت عبور نمی کند، چون خود را سرباز امام می داند.

به همین جهت باید رفتارهای کلان سید الشهدا را از این واقعه تاریخی چند روزه و چند ساعته بیرون بکشیم، آن را امروزی کنیم و بگوییم اگر سید الشهدا الان بود چه می کرد و اگر یارانش بودند چه می کردند.

ضرورت راه اندازی هیأت ویژه کودک و نوجوان

 گاهی همراهی کودکان و نوجوانان با والدین و حضور آن ها در هیأت های مذهبی بزرگسالان باعث می شود پای صحبت هایی بنشینند که درک درستی از آن نخواهند داشت،‌ والدین چگونه می توانند این بحث ها را مدیریت کنند تا واقعه عاشورا صرفاً برای بچه ها به لباس مشکی و عزاداری ختم نشود و پیش زمینه ذهنی حداقلی داشته باشند؟

مدرسی: قطعاً والدین باید در این زمینه مطالعات گسترده ای داشته باشند تا بتوانند به سوالات بچه ها جواب های قانع کننده ای بدهند، همین حضور در هیأت و پوشیدن پیراهن مشکی زمینه ارتباط عاطفی با امام حسین (ع) را فراهم می کند، به همین جهت باید به آیین ها و مراسم واقف باشند اما قرار بر این است که این مسیر را امتداد دهیم، این ارتباطات عاطفی زمینه را برای شبیه امام حسین  (ع) شدن فراهم می کند.

 بحث بر سر همین شناخت ویژگی ها و خصایص اخلاقی است، مادری برای من از دعوای دو فرزند ۷ و ۱۱ ساله خود بر سر مشکی پوش کردن خانه شان برای محرم صحبت می کرد و به عنوان یک مادر آگاه دعوای فرزندانش را با ترغیب آنها به گذشت و فداکاری که یکی از خصاصیص اخلاقی امام حسین بود پایان داد. 

ضرورت راه اندازی هیأت ویژه کودک و نوجوان

مدرسی: احسنت! ما داریم پرچم می زنیم، غذا می دهیم، روضه می خوانیم و اشک می ریزیم اما نباید در این مناسک متوقف شویم،‌ چون اینها برای یک گام بلندتری قرار است اجرا شود. 

امام حسین (ع) اهل ایثار، گذشت،‌ فداکاری و کمک به دیگران بوده پس خروجی عزاداری باید این باشد که اگر اطراف ما خانواده هایی هستند که در دوره کرونا دچار مشکل شده اند طبق درسی که از امام حسین گرفتیم به آنها کمک کنیم، پس تو وقتی حسینی هستی که خلق و خوی حسینی داشته باشی.

 ما چقدر از این پدران و مادران آگاه داریم که بتوانند این موضوعات را به فرزندان شان به بهترین شکل منتقل کنند؟ آیا در این زمینه هم ضعف داریم؟

مدرسی: قطعاً، ما تبیین های روزآمد از واقعه عاشورا انجام نداده ایم که در ادامه آن،‌ شاهد خلق ادبیات و کودک و نوجوان در این زمینه باشیم. شنیده اید که به داعشی ها می گوییم تکفیری- سلفی، سلفی به این معناست که آنها در یک گذشته ای متوقف شده اند و سایرین برایشان محلی از اعراب ندارند.

ما گاهی اوقات در خلق ادبیات حادثه عاشورا دچار توقف مضمونی می شویم، والدین به روزآمد کردن ادبیات عاشورایی مسلط نیستند و همین می تواند بزرگترین ضعف در این راستا باشد.

ما از قالب های هنری که در بستر آن ها می توانستیم حادثه عاشورا را به بهترین شکل تببین کنیم، غفلت کرده ایم، نکته بعدی این است که کانال ارتباطی بچه ها با والدین خیلی وصل نیست چون ادبیات مشترکی ندارند، دلیل آن هم زیست رسانه ای بچه هاست.

در واقع فرصت گفت و گویی وجود ندارد که پدر بخواهد کتابی باز کند و یا پدر و مادر زمان و حس و حال گفت و گو را ندارند، ما برای صحبت باید ملات لازم را داشته باشیم، هم پدران و مادران آگاه باید در این زمینه خود را مسلح کنند و هم مبلغین بزرگوار باید کلان گزاره های عاشورایی را کشف، تبیین و تبلیغ کنند.

ضرورت راه اندازی هیأت ویژه کودک و نوجوان

 لزوم وجود هیأت های مذهبی ویژه کودکان و نوجوانان چقدر احساس می شود؟

مدرسی: همانطور که صنایع غذایی کودک از صنایع غذایی بزرگسال جداست و با توجه به طبع کودک، مواد خوراکی تولید می شود، برای خوراک روح و ذهن بچه ها هم باید مخاطب شناسی صورت گیرد.

آن مبلغی که بالای منبر مشغول تببین حادثه عاشوراست به مخاطبین خود نگاه می کند و خب مخاطبین او هم آدم های بزرگی هستند که از قوه عقلانی حداکثری برخوردارند. 

ولی اگر قرار باشد تبیین دقیق نسلی انجام شود نیازمند هیأت های مخصوص کودکان و نوجوانان با ابزار ها و ادبیات خاص خودشان هستیم، در واقع جای این جهاد تربیتی در بین مداحان اهل بیت (ع) خالی است.

مداحان باید به این نکته توجه داشته باشند که هیأت ویژه بزرگسالان کم نداریم، اما جای مجالس کودکانه ای که این خوراک و ادبیات تاریخی،‌مذهبی و معرفتی را به کودکان منتقل کند به صورت جدی خالی می بینیم،‌ ما مهد قرآن داریم اما هیأت مخصوص کودکان نداریم.

ضرورت راه اندازی هیأت ویژه کودک و نوجوان

 متأسفانه در حوزه تولید آثار دینی هم توجهی به ویژگی های روانشناختی کودکان و نوجوانان نمی شود.

مدرسی: دقیقاً، باید به این نکته توجه شود که وقتی از حادثه عاشورا صحبت می کنیم سطح خشونتی که از این واقعه بازنمایی می کنیم مناسب سن بچه ها باشد، حتی  القاء حزنی که صورت می گیرد باید متناسب با روحیات و ویژگی های روانی و ذهنی کودکان و نوجوانان باشد.

من مجبورم تلخ صحبت کنم اما واقعیت دارد که ما متأسفانه برای نسل جدید یک امام حسینِ شکست خورده تبیین کرده ایم، به فرموده شهید مطهری توجهی به وجوه حماسی آن چند ساعت نکرده ایم تا باعث انرژی مضاعف برای بچه ها شود.

 به همین جهت هم من در ابتدای گفت و گو عنوان کردم که بچه ها محرم و واقعه عاشورا را صرفاً با لباس مشکی و عزاداری می شناسند و خبری از پشت پرده ها و جلوه های حماسی این واقعه تاریخی ندارند.

مدرسی،: بله، شاید نیاز است سازمان های مذهبی و نخبگان فرهنگی در این زمینه کاری انجام دهند، باید از سازمان تبلیغات سوال شود که در این چند سال برای خلق ادبیات عاشورایی برای بچه ها چه کارهایی کرده اند؟ منظور ما باز دوباره خوانی های صرف نیست بلکه درس آموزه های امروزی این واقعه تاریخی است.

منبع: فارس

ضرورت راه اندازی هیأت ویژه کودک و نوجوان/جای خالی «جهاد تربیتی» در بین مداحان اهل بیت (ع)

مدرسی گفت: همانطور که صنایع غذایی کودک از صنایع غذایی بزرگسال جداست و با توجه به طبع کودک، مواد خوراکی تولید می شود، برای خوراک روح و ذهن بچه ها هم باید مخاطب شناسی صورت گیرد.



منبع خبر

ضرورت راه اندازی هیأت ویژه کودک و نوجوان بیشتر بخوانید »

تنها جرم «سیداحمد» دفاع از حرم بود! + عکس

تنها جرم «سیداحمد» دفاع از حرم بود! + عکس



مدافع حرم فاطمیون شهید سید احمد سادات - کراپ‌شده

گروه جهاد و مقاومت مشرق برای گفتگو با خانواده چند شهید مدافع حرم فاطمیون راهی شهر اشتهارد شدیم. اولین خانه‌ای که درش را به روی ما گشود؛ منزل شهید سید احمد سادات بود. آقامجتبی (فرزند شهید) و سرکار خانم سیده‌صدیقه حسینی (همسر شهید) از زندگی پر فراز و نشیب پدر خانواده گفتند و در نهایت، ما را به بیابان‌های اطراف شهر بردند تا مزار این شهید عزیز را نیز زیارت کنیم.

قسمت‌های قبلی گفتگو را نیز اینجا بخوانید:

«سید احمد» سلاح برادر شهیدش را برداشت و رفت +‌ عکس

فرار شبانه «سید احمد» از خانه پدری!

مدافع‌حرمی که با اجبار پیگیر امور جانبازی شد! + عکس

«ج الف»؛ «هـ س» و «م ی» را شناسایی کنید!

آنچه در ادامه می‌خوانید،‌ پنجمین قسمت از گفتگوی ما با این خانواده رنج‌کشیده است که داغ پدر هنوز در گفته‌هایشان پیدا بود… در این بخش از گفتگو بیشتر با روحیات شهید سادات آشنا می‌شویم و با مظلومیت همسر و فرزندانش در غربت شهر اشتهارد بیشتر آشنا می‌شویم.

**: این حق طبیعی شما است که پدرتان تکریم شود…

پسر شهید: بله، ولی من دلم از این می‌سوزد که مگر پدر ما چه کار کرده بود؟ چه کار کرده بود که حرمتش از بین رفت؟ چه کار کرده بود که مجبور شدیم او را در بیابان خاکسپاری کنیم؟ مگر خطایی کرده بود؟ مگر جرمی مرتکب شده بود؟ تنها جرمش این بود که مدافع حرم بود؛ من دلم از این می‌سوزد. ما اگر در افغانستان بودیم می‌گفتیم خیلی خب؛ مجبوریم به این اتفاق؛ من دلم می‌سوزد که در مملکت شیعه هستیم، پدرم در مسجد شهر اذان گفته، سخنرانی کرده، حرف زده، گریه کرده، پای منبر همین روحانیون نشسته، اما متاسفانه مراسم تشییع پدرمان اینقدر مظلومانه برگزار شد. عجیب مظلومانه برگزار شد. دردی که داریم غیرقابل توصیف است.

**: خود فامیل و هم‌وطنان افغان هم آمدند برای مراسم؟

پسر شهید: پدر من در مسجد خیلی رفیق دارد، هنوز خیلی از همرزمانش نمی‌دانند که پدرم شهید شده است. چند شب پیش در اینستاگرام یکی به من پیام داد گفت سید احمد کی شهید شد؟ گفتم ۲۸ فرودین. سریع پشت تلفن زد زیر گریه که اصلا چرا اینطوری شد؟ کی تشییع شد؟ چرا اطلاع‌رسانی نکردید؟ سید،‌ شخصیت کمی نبود. پدر من ۲۸۳ عملیات موفق دارد. در جبهه مقاومت رکورد زده. این را من نمی‌گویم؛ فرمانده میدانی‌شان آقای «ص» فرمانده تیپ «الف» می‌گویند.

**: خود آقای «ص» افغانستانی است؟

پسر شهید: افغانستانی هستند ولی چون فرمانده تیپ هستند تبعه ایران شدند و شناسنامه گرفتند. می‌گفت همان موقعش هم پدرت را دستِ کم می‌گرفتیم؛ شما پدرتان را دست کم نگیرید. تِدمُر دوبار که آزاد شد، توپخانه کی فعال بود؟ می‌گفت پدر شما بهترین نیروی شرق سوریه ؛ می‌گفت و گریه می‌کرد؛ خود ایشان تعریف می‌کرد که ما در حرم حضرت زینب(س) که می‌رفتیم من یکی دو بار دیدم که کسی نشسته و دارد دعا می‌خواند و گریه می‌کند. عرب‌ها دورش جمع می‌شدند و با او گریه می‌کردند. از شدت گریه پدرتان، عرب‌ها هم گریه می‌کردند. به خاطر آن اخلاص و خلوص نیتی که سید داشت.

**: این حقوق حمایتی که الان خانواده می‌گیرند در اختیار چه کسی است؟

پسر شهید: حقوق اندکی به مادرم می‌دهند.

**: این حقوق به واسطه جانباز بودن حاج آقاست؟

پسر شهید: بله.

**: پس قبول دارند که آقاسید جانباز است؟

پسر شهید: بله؛ قبول دارند.

**: ولی باز هم نپذیرفتند در قطعه صالحین خاکسپاری شوند؟

پسر شهید: نپذیرفتند؛ ما مدارک شهادت پدر را فرستادیم برای کمیسیون ۱۲۴ ؛ کمیسیونی که برای احراز شهادت است. مدارک را نگاه می‌کنند و نظر می‌دهند.

رمانده میدانیِ پدرم می‌گفت من مقصر هستم! من سید را فرستادم داخل کارخانه داعشی که بعدش آن عارضه ریوی شروع شد. جواب پزشک قانونی مستندتر بود و خیلی هم صریح جواب داد بود. مدارکش هست. قشنگ داخل آن نوشته عفونت پیشرفته ریوی. همان لحظه از دکتر پرسیدم یعنی چی؟ کِی اتفاق افتاده؟ گفت نمی‌دانم اما دود و اینها نمی‌تواند همچین بلایی سر ریه بیاورد. یک چیز فراتری است. مواد خاصی است که این بلا را سر ریه آورده است.

**: تعجب من این است که جانبازی سید را قبول داشتند ولی این اتفاقات افتاد.

پسر شهید: جانبازی که بر اثر کورنت اتفاق افتاده را قبول داشتند.

**: بحث تابعیت آقا سید و شما چطور است؟ پیگیر شناسنامه بودید یا هستید؟

پسر شهید: اگر شهادتشان احراز شود چرا، اما نوشدارویی است بعد از مرگ سهراب. ما را آقای یگانه بردند و یک فرم‌هایی پر کردیم. به ما گفتند حق و حقوق سید برای شما می‌ماند، درست است که این اتفاق افتاده. گفتند ما یک چیزی به شما می‌دهیم؛ اگر بدهند و اگر ندهند است دیگر. چون یک قانونی برای اینها هست که می‌گوید جانبازانی که ده درصد هستند بعد از فوتشان اگر خانواده از لحاظ مالی تامین نشوند، خود به خود سیستم درصد جانبازی را ۲۵ درصد می‌کند؛ می‌فرستند و ۲۵ درصد می‌شود؛ هم حقوقی برای مادرم تعیین می‌شود و هم اینکه به جانبازان ۲۵ درصد شناسنامه تعلق می‌گیرد.

همسر شهید: بچه‌های زیر سن قانونی می‌توانند شناسنامه بگیرند، اما بقیه بچه‌ها، نه.

پسر شهید: بچه‌های زیر ۲۵ سال می‌روند تحت پوشش. این یک مبحثی است. پیگیری کردم و فرستادم به کمیسیون اصل ۱۲۴. آقای «ط» که مسئول یگان فاطمیون استان البرز هستند گفتند که صحت مدارک سید مشخص است و ما خیلی امید داریم که سید را شهید اعلام کنند چون سید در مناطق آلوده هم بوده.

**: هنوز جواب کمیسیون نیامده؟

پسر شهید: هنوز کمیسیون تشکیل نشده؛ ولی رئیس گفتند که ما امیدواریم تا ۸۰ درصد سید را شهید اعلام کنند، به خاطر اینکه سید اولا ۱۶ روز بوده که از منطقه آمده بوده، دوم اینکه ۷ سال سابقه جهادی دارد. اصلا عجیب و غریب آنجا بود همیشه؛ سوم اینکه سید در مناطق آلوده و مناطقی که شیمیایی زدند، بوده؛ چهارم اینکه کارش ادوات بوده؛ ادوات دود و گرد و خاک است دیگر.

**: نگفتند کِی این کمیسیون تشکیل می‌شود؟

پسر شهید: نگفتند هنوز؛ اعلام نکرده‌اند. من کاری به اینها ندارم ولی برای ما یک چیزی روشن شده است دیگر؛ علت شهادت پدرم همین‌هایی  است که گفتم.

**: از باب اینکه حق و حقوق شما هر چه زودتر به شما داده شود،‌ این موضوع از نظر زمانی هم مهم است.

پسر شهید: پدر ما یک شخصیتی داشتند که اصلا هیچ وقت [به این چیزها] چشم نداشتند. اینقدر به ایشان می‌گفتند یا آقای «ط» زنگ می‌زد که سید بیا اینجا و کارهایت را پیگیری کن، ماهیانه مبلغی به تو می‌دهند، دانشگاه بچه‌ات رایگان می‌شود، بیا تا اینجا و این فرم را پر کن؛ پدرم می‌گفت باشد من هر وقت فرصت کردم! می‌خندید. می‌گفتند بیا، می‌گفت حالا ببینم چه می‌شود!

حتی برای کارت‌های آمایش که ما می‌گیریم، چون خانواده فاطمیون رایگان هستند، پدر ما هیچ وقت زیر بار این نرفت که ما هزینه ندهیم.

**: آن عوارضی که از سایرین می‌گیرند را فاطمیون نمی‌دهند…

پسر شهید: مثلا پدرم می‌گفت ماهی سی تومان را شما باید بدهید. امسال که پدر به رحمت خدا رفت و از نظر مالی یک مقدار به مشکل برخوردیم دیگر مجبور شدیم و زنگ زدیم و وقتی آقای «ط» شنید، گفت برای فاطمیون از سال ۹۱ رایگان است؛ مگر شما این همه سال از این موضوع خبر نداشتید؟ شما سالی دو ملیون و چهارصد هزار تومان دارید پولِ کارت می‌دهید؟ گفتیم که خواست پدر بوده. پدر اصلا از هیچ کدام از مزایا استفاده نمی‌کرد.

**: این اتفاق افتاد و دیگر هزینه را ندادید؟

پسر شهید: نه، چون پدر که شهید شد از نظر مالی در مضیقه بودیم.

**: این حق طبیعی شماست؛‌ کارتتان به راحتی صادر می‌شد؟

پسر شهید: کارت صادر می‌شد و ما هم مثل خانواده‌های عادی می‌رفتیم آنجا هزینه را می‌دادیم و کارت را می‌گرفتیم، مثل یگان فاطمیون نمی‌رفتیم که رایگان بگیریم.

**: آن مرکز کجا بود؟

پسر شهید: تا سال ۹۹ مدارکمان در هشتگرد صادر می‌شد، بعد از این اتفاقاتی که افتاد آمدیم ماهدشت. آخرین مدارک اقامتی که به صورت کامل گرفتیم را از ماهدشت گرفتیم؛ دفتر کفالت ماهدشت.

**: قضیه خاکسپاری‌شان شوک‌آور بود. اصلا فکر نمی‌کردم اینگونه باشد. مقایسه می‌کنم با جاهای دیگر که واقعا چگونه شهدای مدافع حرم را تکریم می‌کنند.

همسر شهید: اصلا هیچ کس نبود. دخترم «فاطمه» افغانستان بود. سید مصطفی هم که حال خوبی نداشت. سید زنگ می‌زد از سوریه به آقای «ط»، به آقای «د ف» که من نیستم، یک کاری بکنید که اوضاع این پسر من ردیف شود، موج گرفتگی دارد؛ اما هیچ کس هیچ کاری نکرد.  چون سید مصطفی دفترچه اقامتش را هم گم کرده خدای نکرده اگر می‌خواستند رد مرز کنند، چون از بچه‌های فاطمیون هستند و این‌ها را در افغانستان شناسایی می‌کنند، در جا گردنش را می‌زدند. طالبان و داعش همه جا هست. گفتیم یک کاری بکنیم برای سید مصطفی.

**: این دخترتان که فرمودید، افغانستان رفتند؟

همسر شهید: در کابل زندگی می‌کند.

**: با این شرایط جدید، امنیت دارند؟

همسر شهید: شرایط خیلی سخت است.

پسر شهید: خواهرم آنجا مراسمی برای پدر گرفته بوده ولی عکسی از پدر نگذاشت، چون می‌دانست که در حد دو سه تا عکس که آمده بود بیرون، رسانه‌ای شده. چون دامادمان هم رئیس دانشگاهی در افغانستان است. هر چند الان بورسیه گرفته و دارد به ایران می‌آید برای ادامه تحصیل تا مقطع دکتری را بخواند. متاسفانه خواهرم آنجا ماند و نرسید که بیاید چون تا الان که سه ماه از شهادت پدرم گذشته، برای خواهرم ویزا صادر نکرده‌اند که بتواند بیاید.

همسر شهید: فاطمه که نبود، سید مصطفی هم که حال خوبی نداشت. یک موقعی به سید مصطفی گفته بودند که بابات اینطور شده، ولی من می‌گویم نه مامان! دروغ است؛ الکی می‌گویند! چون حالش خوش نیست،‌ حتی خبر نداده‌ایم که پدرش شهید شده.

**: یعنی خبر ندارد؟

پسر شهید: نه؛ جون حال مساعدی ندارد. ممکن است آسیب بیشتری ببیند.

همسر شهید: غیرمستقیم بهش چیزهایی گفتیم ولی مثلا چند بار می‌گوید فلانی گفته اینطور شده، راست است یا دروغ است؟ می‌گویم دروغ است!

پسر شهید: می‌گوییم اینطور که گفته‌اند نیست.

ما حتی از جانب فامیل‌های خودمان هم دچار کم لطفی شدیم. متاسفانه یک اتفاقاتی افتاد؛ همان روزی که پدرم شهید شدند، ساعت دو یا سه بود، برادرم بیمارستان بود، یک دفعه زنگ زد به عمویم سید اکبر. کارگر عمویم تلفن را جواب می‌دهد و برادرم هم می‌گوید گوشی را بده به عمو. می‌گوید عمو نمی‌تواند صحبت کند. می‌گوید من با او کار دارم. می‌گوید عمویت بیمارستان است! متوجه می‌شود عمو را به همین بیمارستانی آورده‌اند که پدرم آمده بوده. می‌رود نگاه می‌کند می‌بیند عمویم دچار تصادف خیلی شدید شده بود و به صورت اتفاقی آورده بودند همانجا. خیلی جالب بود؛ ساعت سه پدرم وارد شد، عمویم هم ساعت سه آمد.

یک سوتفاهمی که برای فامیل ایجاد شده بود این بود که پسرهای سید احمد زنگ زدند به سید اکبر که پدرمان اینطوری شده و او هم تعادلش را از دست داده و تصادف کرده! بعد از اینکه عمویم حالش بهتر شد معلوم شد که اصلا ما زنگ نزدیم، و عمویم  اصلا نمی‌دانست که سید احمد شهید شده. چهل روز بعد از شهادت پدر تازه اینها رفتند و عمویم را خبر کردند. این اتفاق که افتاده بود ما خیلی از طرف فامیل دچار کم‌لطفی شدیم. حتی آن روزی که پدر شهید شد ما شبش تنها نشسته بودیم و گریه می‌کردیم!

**: یعنی از فامیل نیامدند؟

همسر شهید: هیچ کس نیامد!

 پسر شهید: هیچ کس نبود که به ما دلداری بدهد، یک اتفاق خیلی عجیب و غریبی افتاد. شب سختی بود.

همسر شهید: زن عمویش آمد لب و لوچه‌اش را آویزان کرده بود که شما زنگ زدید و بر اثر تماس شما سید اکبر تصادف کرده. یک بنده خدا هست به نام آقای گنجی. گفت برفرض اینکه اینها هم زنگ زده باشند به سید اکبر؛ به عمویشان زنگ زده‌اند؛ در آن وضعیت به کی باید زنگ بزنند؟ اگر هم تصادف کرده مقصر خودش است؛ باید احتیاط کند؛ در صورتی که ما زنگ نزده بودیم. بعد از اینکه سید اکبر خوب شد و ترخیص شد، بعد از چهل سید احمد گفتند ما می‌خواهیم به سید اکبر خبر بدهیم برادرش اینطور شده، حالا شما بیایید. گفتیم ما خانه شما نمی‌آییم.

**: در این چهل روز آقای سید اکبر به هوش بود اما کسی به او چیزی نگفت؟

پسر شهید: بله، حتی وقتی ما می‌رفتیم مثلا دامادش می‌پرسید بابا! فلان چیز کجاست؟ می‌گفت مثلا بالا پشت بام و فلان جا؛ می‌گفتند که شاید یادش رفته شما زنگ زدید. تا چهلمش که شد اینها کاملا متوجه شدند که اصلا داستان این نیست و اصلا خبر شهادت سید احمد را نمی‌داند.

همسر شهید: آقا سید اکبر سوار موتور بوده؟ قبلا هم سابقه تصادف داشته‌اند؟

پسر شهید: بله؛ با موتور بودند. عمویم یک مقدار سهل‌انگار است. چندین بار تصادف کرده.

**: حالا حالشان خوب شد؟

پسر شهید: بله خوب شد. ولی ما، هم از جانب فامیل‌ها مورد کم‌لطفی قرار گرفتیم، هم از جانب مردم شهر و هم از جانب مسئولان.

همسر شهید: امان از آن عده مردم اشتهارد که چنین برخوردی با ما کردند.

پسر شهید: من و برادرم یک مقدار پس انداز داشتیم برای آینده‌مان. هر چه داشتیم را روی هم گذاشتیم و خرج مراسم پدر کردیم.

**: با توجه به کرونا توانستید مراسم بگیرید؟

پسر شهید: با توجه به کرونا که خیر، گفتند شما حق ندارید در مسجد مراسم بگیرید، اما صاحبخانه‌مان پارکینگ و زیرزمین‌شان را در اختیار ما قرار دادند و ما سه شب ماه رمضان را افطاری و شام دادیم. یک گوسفند قربانی کردیم و به مردم غذا دادیم. خواهرم در افغانستان عزادار بود؛ مادرم شوهرش رفته بود؛ برادرم و من یتیم شده بودیم، هیچ کسی نبود دور و بر ما؛ حتی کسی نبود که برای ما حلوا درست کند. ما مجبور شدیم حلوای حاضری بگیریم. هیچ کس نبود، هیچ کس نبود، خیلی سخت گذشت.

**: حتی روایت داریم که داغدار است تا هفت شبانه روز اصلا نباید غذا درست کند؛ یعنی بقیه باید بیایند و حتی غذایشان را هم درست کنند و کمکشان کنند…

پسر شهید: پدرم واقعا جوان رفت…

همسر شهید: من با اشک و گریه می‌رفتم در آشپزخانه برایشان غذا درست می‌کردم، اینها که اشتها نداشتند و چیزی نمی‌خوردند…

پسر شهید: پدر ما یک شخصیتی بود که با بچه‌هایش رفیق بود، یعنی وقتی من و مرتضی با پدرمان می‌نشستیم اینقدر صدای خنده‌مان می‌رفت بالا که مادرم می‌گفت من دارم دیوانه می‌شوم؛ ساکت باشید…

همسر شهید: وقتی سید مرتضی زنگ می‌زد به پدرش،  باید می‌گفت «بابا جان» اما وقتی کنار فرماندهانش نشسته بود زنگ می‌زد و می‌گفت «چطوری احمد آقا؟» می‌گفتند سید! چقدر با تو بچه‌هایت رفیقی. انگار هم سن خودشان است، با هم شوخی می‌کردند و می‌خندیدند…

*میثم رشیدی مهرآبادی
ادامه دارد…



منبع خبر

تنها جرم «سیداحمد» دفاع از حرم بود! + عکس بیشتر بخوانید »

فوائد و آثار قرائت زیارت عاشورا چیست؟

فوائد و آثار قرائت زیارت عاشورا چیست؟


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، زیارت عاشورا مجموعه‌ای از درس‌های عقیدتی، سیاسی، فکری است که هر کدام از آن ارزش‌هایی را ارائه می‌دهد و سر فصل‌های غیر قابل تردیدی را فرا راه انسان می‌گشاید و می‌تواند آدمی را در پیمودن راه راست و رسیدن به حقیقت راسخ و استوار نماید. زیارت عاشورا خود منشوری است که از هر جهت نوری از آن جلوه گر است چرا که این صحیفه بهانه‌ای است برای بیان مختصر امّا کامل از اسلام شناسی، معرفت‌شناسی، امام شناسی، جامعه شناسی و انسان شناسی. در این ایام می‌طلبد اندیشمندان به مدد اعتقادات راستین و فضیلت مدار مؤمنان بیایند و با تبیین صحیح اعتقادات اسلامی مردم را با عشق و معرفت بیشتر نسبت به ساحت مقدس پیامبر اعظم (ص) و اهل بیت (ع) آشنا کنند.

بر همین اساس حجت الاسلام والمسلمین سید محمدباقر علم الهدی استاد حوزه علمیه تهران از رهگذر شرح و تفسیر زیارت عاشورا، زوایای پنهانی که در این زیارت نامه قدسی نهفته است را در ایام ماه محرم مطرح و مطالب آن تقدیم مخاطبان می‌شود:

زیارت به معنای ملاقات رفتن و دیدار کردن است. زیارت‌های گوناگونی در کتب ادعیه بیان شده تا از رهگذر این زیارت، امکان عشق و ارتباط‌گیری هر چه بیشتر با اهل بیت (ع) فراهم شود. بین زیارت و دعا تفاوت وجود دارد چرا که انسان در دعا از خداوند خواسته خود را طلب می‌کند و با پروردگار نجوا دارد اما در زیارت آدمی با کسی غیر خداوند روبرو است. برای همین بخشی از کتاب مفاتیح‌الجنان اختصاص به دعا و قسمتی نیز مربوط به زیارات می‌شود.

همه زیارت‌ها مانند زیارت قبور والدین از ناحیه خداوند متعال توصیه و دستور داده شده است برای همین ما مسلمانان خود را ملزم به انجام آن می‌دانیم.

زیارت اهل بیت (ع) به دو صورت خوانده می‌شود نخست زیارت مطلقه است که زائر می‌تواند آن را در هر زمان و مکانی قرائت کند و صورت دیگر مربوط به زیارت موقته می‌شود که در این نوع زیارت زائر در زمان و مکان خاصی این زیارت را به جای می‌آورد. برای مثال زیارت جامعه کبیره مطلق است و ما می‌توانیم به نیت اهل بیت (ع) در هر زمان و مکانی بخوانیم یا زیارت عرفه و عاشورا نیز از جمله زیارت موقته به شمار می‌رود.

قرائت زیارت عاشورا فواید فراوانی دارد به گونه‌ای که وقتی انسان این زیارت را در جوار مرقد مطهر امام حسین (ع) قرائت می‌کند از لهو و لعب و غیر جدا می‌شود و یک ارتباط ملکوتی با مزور برقرار می‌کند.

قرائت زیارت عاشورا فواید فراوانی دارد به گونه‌ای که وقتی انسان این زیارت را در جوار مرقد مطهر امام حسین (ع) قرائت می‌کند از لهو و لعب و غیر جدا می‌شود و یک ارتباط ملکوتی با مزور برقرار می‌کند

فایده دیگر این زیارت وفای به عهد است. امام رضا (ع) فرمودند: هر امامی به گردن شیعیان خود عهدی دارد که وفای به عهد وقتی به اتمام می‌رسد که شیعیان به زیارت قبر ایشان بروند.

از فواید دیگر این زیارت دریافت شفاعت است، طبق صریح روایات؛ هر کسی که از روی میل و رغبت به زیارت امام برود ایشان شفاعت خود را در قیامت نصیب او خواهد کرد، وقتی انسان در زیارت به محضر مزور می‌رسد امام که حجت خدا است و بر اساس دیدگاه شیعه زنده است زائر را می‌بیند. برای همین وقتی انسان به محضر امام معصوم چون امام حسین (ع) شرفیاب می‌شود خود را در محضر ایشان می‌بیند و نقشه زندگی خود را در محضر حضرت تنظیم می‌کند. بنابراین زیارت یک فرصت بسیار ارزشمند است تا انسان‌ها بتوانند با بهره‌گیری از برنامه‌ریزی ارزشی زندگی آینده خود را در مسیر درست تنظیم کنند. همچنین وعده‌های پنهانی که انسان با حجت خدا می‌بندد و قول و قرارهایی که با امام معصوم می‌گذارد همه جنبه‌های تربیتی و معنوی دارد.

یکی دیگر از فواید زیارت غفران گناهان و ذنوب است. در روایت تاکید شده اگر کسی امام حسین (ع) را با معرفت زیارت کند همه گناهان آینده و گذشته او بخشیده می‌شود؛ مقصود از این کلام آن است که اگر انسان با معرفت امام معصومی را زیارت کند دیگر به سراغ انجام هیچ گناهی نمی‌رود چرا که امام را هادی، راهبر و فرستاده الهی و اطاعت از ایشان را برخود واجب می‌داند.

شفاعت امام حسین (ع) کارسازترین عنصر حیات است. بر این اساس فایده دیگری که برای زیارت ذکر شده نه اینکه تنها خود زائر مورد شفاعت قرار گیرد بلکه به او مقام شفاعت نیز عطا می‌شود و می‌تواند در قیامت شفاعت کننده باشد. از دیگر فواید زیارت فایده دنیوی است که شامل طولانی شدن عمر، افزایش رزق و برکت، داشتن زندگی با سعادت دنیوی و … می‌شود.

زیارت آدابی دارد که باید زائر آن را رعایت کند. امام علی (ع) می‌فرمایند هر چیزی نیاز به عقلی دارد و عقل نیازمند ادب است؛ بعضاً زائر هنگام زیارت کارهایی انجام می‌دهد که با آداب زیارت منافات دارد برای مثال انسان هنگام زیارت نباید دیگر زائران را اذیت کند برای اینکه دستش به ضریح برسد. غسل کردن، لباس پاکیزه پوشیدن و با خضوع گام برداشتن از جمله آداب زیارت به شمار می‌رود و از مهمترین فلسفه‌های غسل زیارت جدا شدن از گناه و آلودگی‌های روحی و باطنی است.

منبع: مهر

قرائت زیارت عاشورا فواید فراوانی دارد به گونه‌ای که وقتی انسان این زیارت را در جوار مرقد امام حسین (ع) قرائت می‌کند از لهو و لعب و غیر جدا می‌شود و یک ارتباط ملکوتی با امام برقرار می‌کند.



منبع خبر

فوائد و آثار قرائت زیارت عاشورا چیست؟ بیشتر بخوانید »