صحیفه امام

بستر‌ها و زمینه‌های موفقیت دشمن در جنگ ترکیبی

بستر‌ها و زمینه‌های موفقیت دشمن در جنگ ترکیبی


گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ ناصر امین‌زاده، فعال فرهنگی و رسانه‌ای در یادداشتی نوشت: امام خمینی (ره) بر نقش بی‌بدیل و حیاتی فرهنگ در حیات جامعه تأکید ویژه داشته و استقلال نهایی جامعه را در گرو استقلال فکری می‌دانند.

ایشان در پیامی به دانشجویان و دانش‌آموزان می‌نویسند: «بی‌شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می‌دهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بعد‌های اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میان‌تهی است. اگر فرهنگ جامعه‌ای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا می‌کند و بالأخره در آن مستهلک می‌شود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می‌دهد.

استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت می‌گیرد و ساده‌اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آن‌ها امکان‌پذیر است. بی جهت و من باب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران که در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیرسلطه است.» (صحیفه امام جلد۵)

بخشی از بستر‌ها و زمینه‌های درون‌زای موفقیت دشمن در جنگ نرم

صرف وجود برنامه‌ریزی و سطوح مختلف راهبری و مدیریت در جنگ ترکیبی یا شناختی به تنهایی نمی‌تواند دشمن را به اهداف کامل خود نائل سازد. بدیهی و طبیعی است زمانی توفیق دشمن در این نبرد حاصل می‌شود که بستر‌های مساعد و مناسب برای اقدامات و برنامه‌ریزی‌های سطوح مختلف مدیریت مذکور فراهم باشد. کما آنکه تاکنون هم هر میزان که این بستر‌ها فراهم بوده‌اند دشمن در رسیدن به اهداف خود موفق بوده و به عکس، آنجا که بستر‌ها و زمینه‌های مساعدی موجود نبوده، دشمن ناکام مانده است.

البته این بستر‌ها و زمینه‌ها همه در یک سطح نیستند و پاره‌ای از آن‌ها منشأ داخلی داشته و خواسته و ناخواسته توسط شرایط و عوامل داخل کشور یا بر اثر نحوه‌ی عمل مدیران و مسئولان فراهم شده و می‌شوند که مصادیقی از بستر‌های درون‌زای موفقیت دشمن در جنگ ترکیبی و شناختی را برمی‌شماریم:‌

نبود هوشمندی لازم نسبت به جنگ ترکیبی در بین مدیران

باید اذعان کرد که متاسفانه در بین مدیران و مسئولین نهاد‌ها و سازمان‌های فرهنگی، مسئله تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمن، یا جدی گرفته نشده و یا با اهمال و برخورد‌های سطحی و مقطعی با آن مواجه شده است. مضافاً در مقاطعی در برخی مدیران و مسئولین فرهنگی کشور اساساً دغدغه، اعتقاد و باوری به این تهاجم وجود نداشته و ندارد. این در حالی است که در جبهه دشمن، کاملا به عکس، روز به روز شاهد پیشرفته شدن و دقیق‌تر شدن برنامه‌ریزی‌ها و روش‌ها و ابزار‌ها در این زمینه بوده‌ایم.

طبعا هر اندازه این برنامه‌ریزی‌های دشمن، مانعی جدی و مستحکم (که همان هوشمندی، دغدغه‌مندی و تدبیر لازم و به موقع مدیران و مسئولین باشد) را در مقابل خود نیابند، امکان پیشروی بیشتری می‌یابند. پس به جاست که فقدان هوشمندی لازم نسبت به این امر خطیر در بین مدیران و مسئولین را در زمره‌ی بستر‌های موفقیت دشمن در جنگ ترکیبی بدانیم.

فقر در شناخت لازم و کامل ابزار‌ها و فناوری‌های مدرن و به کارگیری آن‌ها

یکی دیگر از نکات بسیار مهمی که مانع از فهم درست و دقیق پدیده جنگ ترکیبی-شناختی و ابعاد و پیامدهایش توسط متولیان و مسئولین برخی دستگاه‌های فرهنگی شده است، فقدان شناخت لازم و کافی مدیران کم‌دانش، بی‌تجربه و ناوارد این مجموعه‌های مهم از ابزار‌های این جنگ و در نتیجه عدم احاطه به مختصات نبرد می‌باشد. بی‌گمان بدون شناخت دقیق و همه‌جانبه از حریف و امکانات و سلاح‌هایش، رفتن به میدان رزم جز شکست، چیزی در پی ندارد و این یکی از دلایلی است که مع‌الاسف باید اعتراف کنیم در جنگ شناختی ترکیبی با دشمن در مقاطعی کار چندانی از پیش نبرده و قافله را باخته‌ایم؛ بنابراین یکی از موانع اصلی بر سر راه، مقابله‌ی کارآمد و موثر با تهاجماتی که از این ناحیه متوجه ما میشود همین آشنایی ناکافی و غیر روزآمد و وسیع و دقیق از ابزار‌های رسانه‌ای و فنآوری‌های ارتباطی و نیز توشه اندک متولیان فرهنگی از تجارب بهره‌گیری از این ابزار و امکانات است.

رخوت، کسالت، انفعال و محافظه‌کاری در بین مدیران و مسئولین فرهنگی

رخوت، کسالت، انفعال و محافظه‌کاری در بین مدیران و مسئولین فرهنگی غلبه روحیه انفعال، محافظه‌کاری و حفظ موقعیت، منفعت طلبی، کسالت، رخوت و بی برنامگی و مسئله‌یابی غلط در بین برخی از مسئولین و مدیران فرهنگی و نیز روزمرگی و عدم تحرک و پویایی لازم و صحیح در قبال اقدامات فرهنگی دشمنان از دیگر آفاتی است که متاسفانه به وفور در سازمان و نهاد‌های فرهنگی مختلف شاهدش هستیم. همین روحیه سبب شده است که این مسئولین به جای برنامه‌ریزی مناسب و اتخاذ تدابیر پیشگیرانه و تهاجمی فرهنگی علیه دشمن، در بهترین حالت صرفا به اقدامات کلیشه‌ای و از موضع انفعال بسنده کرده و به جای گشودن جبهه‌های جدید، منتظر اقدام دشمن نشسته و سپس در تقابل با آن وارد عمل می‌شوند. طبیعی است مادامی که این روند ادامه یابد، نباید انتظار کسب وضعیت بهتر و دست بالاتر نسبت به دشمن در عرصه‌های فرهنگی را داشت.

علاوه بر موارد مذکور، برخورد‌های سیاسی و شخصی، ضعف و سوءمدیریت فرهنگی و بی‌توجهی به ظرافت‌ها و تخصص‌های لازم در برخی دستگاه‌ها و نهاد‌ها و نیز فقدان مدیریت کارآمد و متمرکز فرهنگی مبتنی بر رویکرد علمی، زیربنایی و جامع را هم باید از جمله بستر‌های درون‌زای زمینه ساز موفقیت دشمن در جنگ ترکیبی- شناختی به حساب آورد.

به تبع موارد مذکور و فقدان سیاست فرهنگی مدون و رسمی و نیز فقر نظری، مسئولین برخی نهاد‌های فرهنگی موثر و جریان‌ساز در مواجهه با مسائل و تنگنا‌های پیش‌آمده، لاجرم اغلب دست به دامن سهل الوصول‌ترین و معمول‌ترین روش‌ها که عمدتا منسوخ نیز گشته، شده‌اند و به جای حل ریشه‌ای معضلات و چالش‌ها که نیازمند اتخاذ رویکردی علمی، زیربنایی و جامع است، منفعت طلبانه و محافظه کارانه سراغ گزینه‌هایی رفته‌اند که نهایتا در کوتاه مدت (دوره مسئولیت خودشان) چونان مسکنی موقتاً از معضل عبور کنند.

حاصل آنکه در بسیاری موارد، همان گزینه‌هایی مورد توجه و اقبال قرار گرفته که از قضا با مدل‌های عمل غربی و مورد انتقاد، در فرم و صورت تفاوتی نداشته‌اند. تنها سعی شده لعابی از محتوای دینی یا انقلابی یا ملی بر آن‌ها کشیده شده، ولی در ماهیت عمل نمی‌توان تفاوتی را دید.

ماحصل این عمل، (پناه جستن به فعالیت‌ها و برنامه‌های کلیشه‌ای، پرطمطراق و پرهزینه از ترس مواجهه با فقر استراتژی و از دست دادن جایگاه)، آسیب‌پذیری فرهنگ جامعه‌ای است که قرار است درگام دوم انقلاب اسلامی با هجمه عظیم فرهنگی دشمن مقابله و اقدام به جامعه سازی و سپس تمدن سازی کند!

متاسفانه در خواب زدگی برخی مسئولین، عده‌ای انقلابی‌نمای افراطی مزاج با رویکرد خوارج مآبانه در پست‌های مدیریتی، چنان تیشه به ریشه حاکمیت می‌زنند که حکم کاتالیزور را در پروژه استحاله نظام دشمن رو بازی می‌کنند.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بستر‌ها و زمینه‌های موفقیت دشمن در جنگ ترکیبی بیشتر بخوانید »

گرهی که بسته ماند و بختی که باز نشد

صف مقدم شهیدان



حد ارزش این ایثار مخلصانه جان چقدر است؟ آیا برای ما قابل درک و محاسبه می‌باشد؟ مسلماً خیر. چون عوالم ما با عالم شهیدان تناسبی ندارند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: دی ماه را می‌توان ماه شهیدان دانست و البته ماه‌های دیگر هم در جمهوری اسلامی ماه شهیدان است اما ظاهراً در میان ماه‌ها شهادت در دی‌ماه جلوه پرفروغ‌تری دارد؛ ۲۲۸۲۱ شهید دی ماه گواه آن است.

در این ماه شهید عظیم‌الشأن «حاج قاسم سلیمانی» به همراه شهیدان ابومهدی المهندس، حسین پورجعفری، شهیدهادی طارمی، شهید شهرود مظفری‌نیا و شهید وحید زمانیان در مصاف با کفر جهانی به شهادت رسیده‌اند و نام شهدای دیگری نیز بر تارک شهدای دی ماه می‌درخشد؛ شهید سیدمجتبی نواب صفوی، شهید آیت‌الله حسین غفاری، شهید احمد کاظمی، شهید اسماعیل دقایقی، شهید مسعود علی‌محمدی، شهید مصطفی احمدی‌روشن، شهید آیت‌الله نمرباقر النمر، شهید سیدمجتبی علمداری، شهید محمدرضا بیضایی، شهید اکبر خردپیشه شیرازی، شهید مهدی نوروزی، شهید محمد قربان‌خانی و شهید محمد فرومندی.

شهدای دی ماه دو تجلی برجسته هم داشته‌اند؛ فراری دادن طاغوت در ۲۶ دی ماه و قیام تاریخی نهم دی ماه. این هر دو نتیجه قیام شهیدانی است که جان خود را «مخلصانه» تقدیم کردند و جاودانی شدند و زنده فعال باقی ماندند. و این معما را البته با هیچ معیار مادی و دنیوی نمی‌توان حل کرد. چطور می‌توان «بقاء» و «ابدیت» آنچه به خدا تقدیم شده است را با معیارهای دنیایی توضیح داد؟

حضرت امام خمینی – ره – فرموده‌اند: «گمان ندارم هیچ معیاری جز عقیده به مکتب و ایثار در راه خدا و هدف معنوی قادر به حل این معما باشد (صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۲۰۳) این چیزی نیست که بتوان حتی در قالب هنر که بازگوکننده رازها و رمزهاست؛ تصویر کرد «آن بعد الهی عرفانی و آن جلوه معنوی ربانی که جان‌ها را به سوی خدا پرواز می‌دهد و آن قلب‌های ذوب‌شده در تجلیات الهی را با چه قلم و چه هنر و چه بیانی می‌توان ترسیم کرد؟» (صحیفه امام، ج ۶۸،ص ۳۳۱ – ۳۳۳).

ما چطور می‌توانیم این عظمت را درک کنیم؟ رهبر معظم انقلاب اسلامی در یازدهم دی ماه ۱۳۷۰ فرموده‌اند «شهادت یعنی وارد شدن به «حریم خلوت الهی» و میهمان شدن بر سر سفره ضیافت الهی». واقعاً بشری که خود وارد حریم خلوت الهی نشده و معنای واقعی آن را هم نمی‌داند، چطور می‌تواند درباره واردان و واصلان آن تصوری داشته باشد؟

از آن طرف، آنکه آن‌قدر وسعت قلب پیدا کرد که وارد حریم خلوت الهی شد، چگونه دستش از اثربخشی در حریم جلوت الهی (دنیا) کوتاه می‌شود؟ کسی که وارد حریم خلوت الهی شد، در قدرت خدا حل شده است. بنابراین دست او از اثرگذاری در دنیا کوتاه نشده است.

بر این اساس امام خامنه‌ای – دامت برکاته – ۲۵ مرداد ۱۳۶۸ فرموده‌اند «خاصیت کشته شدن در راه خدا این است که انسانی که جان خود را صرف می‌کند برای یک هدف و مقصد الهی و خدای متعال هم در پاسخ این ایثار و گذشت بزرگ، حضور او را در ملت او تداوم می‌بخشد و یاد و فکر و آرمان او زنده می‌ماند».

بر این اساس بسیاری از مردم برای حل یک مشکل دشوار خود تجربه کمک گرفتن از شهدا را دارند. شفا دادن شهیدان و حل معماها تجربه‌ای است که بسیاری در اختیار دارند. آیا می‌توان تصور کرد شهیدان عزیز برای حل مسئله یک مؤمن قدم پیش می‌گذارند، اما در رفع موانع نظام اسلامی که برای آن خون داده‌اند، بی‌تفاوت هستند؟ سعه وجودی شهیدان آن‌قدر است که به طور ابدی «عندالرب» هستند و به قدرت لایزال الهی وصلند و به یک نظر حل معما می‌کنند و البته این نزول نظر، زمین مستعد هم می‌خواهد وگرنه خود خداوند در آیات ۶ سوره منافقین و ۸۰ سوره توبه قرآن کریم خطاب به پیامبر عظیم‌الشأن می‌فرماید «تو بر آن مردم (منافق) طلب مغفرت بکنی یا نکنی، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشید» و صد البته وجود مقدس پیامبر هم هرگز گوشه چشمی به مغضوبین الهی ندارد.

پس شهیدان در جبهه کنونی انقلاب هستند و در صف مقدم آن هم هستند؛ چرا که اگر ما به واسطه احساس تهدید نسبت به نظام اسلامی به میدان می‌آئیم و به‌اندازه سعه‌اندک وجودی‌مان اثری بر جای می‌گذاریم، شهیدان سریع‌تر و عمیق‌تر به این حس می‌رسند و سعه آنان تا آنجاست که به حریم خلوت الهی ورود کرده‌اند پس اثرشان هم قاطع و هم قطعی است.

شهیدان در همین قضایای اخیر که در واقع از یک بعد تکرار جنگ خندق – جنگ احزاب و طیف‌های داخل و خارج مدینه علیه پیامبر(ص) – بود، برای دفاع از انقلاب اسلامی به صحنه آمدند و این صحنه پیچیده که شدیدترین جنگ ترکیبی علیه ملت ایران بود را به صحنه شکست دشمنان تبدیل کرده و سرمایه‌های فراوان جبهه کفر و شرک و نفاق را بر باد دادند. حضرت امام خمینی – ره – می‌فرمایند «شهید به‌ظاهر از دست رفته است و در واقع باقی هست و برای شما شرافت تحصیل کرده است. آنچه برای خدا تقدیم می‌شود، باقی و ابدی است» (صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۲۵۷).

حضرت امام خامنه‌ای – دامت برکاته – دوازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۸۴ رمز این قدرت و حضور را توضیح داده است. «شهدا این هدیه الهی را آسان و رایگان به دست نیاورده‌اند؛ به قیمت مجاهدت به دست آورده‌اند؛ در راه خدا جهاد کردند، از خودشان گذشتند و خدا این هدیه را به آنها داد».

حد ارزش این ایثار مخلصانه جان چقدر است؟ آیا برای ما قابل درک و محاسبه می‌باشد؟ مسلماً خیر. چون عوالم ما با عالم شهیدان تناسبی ندارند.

امام در این رابطه فرموده‌اند: «این ایثار و اخلاصی است که حتی در ترازوی عالم غیب هم نمی‌شود که سنجش بشود. آن پیش خدای تبارک و تعالی سنجش می‌شود» (صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۱۹۶)

پس ما از درک حقیقت این موضوع عاجزیم، اما به شرطی که دقت نمائیم از درک آثار عینی آن عاجز نیستیم. ما وقتی هجوم آمریکا، اروپا، ارتجاع عربی، نفاق‌، مفسدان، منحرفان و تروریست‌ها را در یک جنگ ترکیبی علیه جمهوری اسلامی مشاهده می‌کنیم و در حالی که در جنگ ترکیبی توانایی‌ کافی نداریم بر آن غلبه می‌کنیم و اعتراف دشمنان را می‌بینیم، درک می‌کنیم که برای شکست جنگ ترکیبی دشمن، دست قدرت رازآلودی وجود دارد که در این معرکه پناه این ملت بوده است.

آیا این دست شهیدان نیست؟ این دست قدرت، دست حاج قاسم سلیمانی و سایر شهیدان این مرز و بوم نیست؟

ما واژگان و بیانی درخور این شهیدان نداریم. وقتی قلم عارف و مجاهد خالص عظیم‌الشأنی مثل حضرت امام آنگاه که به شهیدان می‌رسد، بر خود می‌شکافد، و اظهار عجز می‌کند، از قلم ما چه برمی‌آید؟ امام می‌فرماید «ما را چه رسد که با این قلم‌های شکسته و بیان‌های نارسا در وصف شهیدان و جانبازان و مفقودان و اسیرانی که در جهاد فی سبیل‌الله جان خود را فدا کرده و یا سلامت خویش را از دست داده‌اند یا به دست دشمنان اسلام اسیر شده‌اند، مطلبی نوشته یا سخنی بگوییم» (صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۴۱-۴۰)

شهیدان اگرچه در قید جان نبودند، نسبت به «جان تقدیم شده»، تعصب دارند. چون این جان ایثارشده، آنان را وارد «حریم خلوت الهی» کرده است و این ایثار جان در فضای جمهوری اسلامی ممکن شده است.

اگر فضای تأسیس حاکمیت اسلامی و یا فضای جمهوری اسلامی نبود، صرف ایثار جان، شهادت نبود. تنها آن‌هایی شهیدند که به تعبیر منتسب به امام حسین بن علی علیه‌السلام (ان‌کان دین محمّد لم یستقم الّا بقتلی فیا سیوف خذینی) برای حفظ اسلام به مصاف رفته‌اند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در ۲۵ مرداد ۱۳۶۸ فرموده است «راه و رسم شهادت و سنت الهی قتل فی سبیل الله، با نظام اسلامی زنده شد». آیا شهیدان بنایی که با نثار خون خود پدید آورده و آن را در کوران حوادث حفظ کرده‌اند و با این کار در «حریم خلوت الهی» مسکن گزیده‌اند، علت فاعلی ورود به این حریم که جمهوری اسلامی است را در حوادث تنها می‌گذارند؟ مسلماً این‌طور نیست. یکی از شخصیت‌های عرفانی که مایل نیست از او نام برده شود، می‌گوید «در خواب و بیداری حاج قاسم سلیمانی را دیدم از او پرسیدم آیا هنوز در میدان هستی و او پاسخ داد خیلی جدی‌تر و بیش‌تر از قبل در صحنه‌های سخت هستم، پرسیدم چگونه؟ گفت آن‌گونه که من دشمنان و اقدامات ‌آنان را می‌بینم و آنان از درک حضور من ناتوانند، ضربات امروز من به آنان کاری‌تر از قبل است».

بنابراین شهیدان نه تنها شفا می‌دهند و شفاعت می‌کنند، بلکه هنوز در میدان جهاد فی سبیل‌الله هم هستند، هنوز پنجه در پنجه دشمنان دارند. خداوند متعال در آیاتی از قرآن کریم از جمله در آیه ۴۰ سوره توبه به مؤمنان می‌گوید: «من شما را به نیرویی که خود نمی‌دیدید، مدد رساندم و در جاهایی هم می‌فرماید من ملائکه الله را به کمک شما فرستادم. قدر مسلم در این‌جا مؤمنین و جبهه ایمان به شهیدان هم مدد می‌شوند، همان‌گونه که شهیدان شفا می‌دهند و شفاعت می‌کنند. اینها مقامی والاتر از ملائکه دارند و اساساً به تعبیر حضرت امام؛ شهیدان در ترازوی عالم غیب هم قابل سنجش نیستند در حالی که فرشتگان که در ترازوی عالم شهود قابل سنجش نمی‌باشند، در ترازوی عالم غیب قابل درک و سنجش هستند.

اما البته شهیدان در جایی ورود می‌کنند که رضایت خدا در ورود آنان است پس ما اگر می‌خواهیم محل نزول شهیدان باشیم و از حمایت‌شان برخوردار شویم، باید در خود استعداد آن را ایجاد کنیم وگرنه نور راهی به دل تاریک نخواهد داشت. و اما واحسرتا که ما فقط دریغاگو و ثناگوی شهیدان بوده و خود از وصول به آنچه آنان به آن رسیدند، محروم باشیم. از خود شهیدان مخصوصاً از شهیدانی که در دنیا با آنان مأنوس بودیم، بخواهیم که خداوند شهادت در مصاف با کفر و نفاق را نصیب ما هم بفرماید و ورود به «حریم خلوت الهی» را درک کنیم.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

صف مقدم شهیدان بیشتر بخوانید »