صدام

تصاویر/ سردار سپهبد شهید «غلامعلی رشید» (۲)

فیلم/ روزی که صدام مغنّی شد!

گروه ساجد دفاع‌پرس: حضرت امام خمینی (ره) به خوبی دریافتند که صحنه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یک جنگ بین دو همسایه نیست؛ بلکه صحنه رویارویی جبهه اسلام با استکبار جهانی هست؛ بر این اساس، به‌خوبی نقش مردمی که انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی رسانده بودند را در این جنگ تشخیص داده و همگان را به مشارکت در جبهه‌ها فراخواندند و در مقابل نیز رزمندگان اسلام به فرمان امام خمینی (ره) لبیک گفتند.

فیلمی که در ادامه مشاهده می‌کنید، پیرمرد رزمنده‌ای را نشان می‌دهد که همگان را به حضور در جبهه‌ها فرامی‌خواند و خطاب به کسانی که به جبهه نیامده‌اند، می‌گوید: روزی می‌رسد که امام را بشناسید و پشیمان شوید، مانند کسانی که امام حسین (ع) را نشناختند، برخیزید و بیایید به جبهه، در خانه‌های‌تان ننشینید… او همچنین از همه اقشار مختلف صنوف از جمله بناها، گچ‌کارها، صاف‌کارها و مغنی‌ها دعوت می‌کند که به جبهه‌ها بیایند و در میان کلام خود، در واکنش به حفر چاه‌های متعدد در جبهه‌ها، به طنز می‌گوید که صدام هم خودش مغنی شده هست!

کد ویدیو

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

فیلم/ روزی که صدام مغنّی شد!

فیلم/ روزی که صدام مغنّی شد! بیشتر بخوانید »

جنگ تحمیلی؛ مقابله سخت استکبار جهانی با انقلاب اسلامی

جنگ تحمیلی؛ مقابله سخت استکبار جهانی با انقلاب اسلامی


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: جنگ هشت‌ساله ایران و عراق در حالی رخ داد که ۲ قدرت جهانی و هم‌پیمانان آن‌ها در دوران جنگ سرد، در حمایت از یک طرف جنگ اتفاق نظر داشتند و همچنین مهم‌تر از همه، عدم حل و فصل نهایی جنگ و بسیاری مسائل دیگر، سبب شد تا علت نحوه و نتایج جنگ، تا سال‌هایی مدید همچنان مورد بحث و بررسی قرار گیرد؛ بنابراین شکل‌گیری زمینه‌ها و مجموعه عواملی که امکان وقوع جنگ را فراهم ساخت، به‌دلیل ابعاد و نتایج نظامی سیاسی و حقوقی آن، همواره به‌عنوان یکی از جدی‌ترین مباحثی بوده که از زمان وقوع جنگ و پس از آن، مورد بحث و بررسی قرار داشته هست. حال باید به این سوال پاسخ داد که آیا این امکان وجود داشت که از وقوع جنگ جلوگیری شود؟ طبیعتاً بدون توصیف و تشریح اوضاع حاکم بر ایران انقلابی پس از سقوط رژیم شاه و التهاب و نگرانی‌های موجود در مورد نتایج و تاثیرات ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه و سپس کالبد شکافی دلایل عراق برای تجاوز به ایران، نمی‌توان به درک و پاسخ درستی در این زمینه دست یافت.

انقلاب اسلامی ایران و آثار و نتایج آن، به عقیده اغلب محققین غربی بیشترین تأثیر را در وقوع جنگ تحمیلی داشته هست؛ بدین معنا که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بنای استراتژی آمریکا که بر دو ستون ایران و عربستان سعودی پی‌ریزی شده بود، فروریخت و این مسئله مناسبات میان دو کشور ایران و عراق را دست‌خوش تغییر و تحول کرد؛ بدین‌ترتیب که «موازنه نسبی قوا» که بین ایران و عراق حاکم بود، تغییر کرد و با پیدایش خلاء قدرت در منطقه، موج اسلامی می‌توانست ثبات منطقه را مورد تهدید جدی قرار دهد؛ در نتیجه اعاده نظم پیشین، لازمه تأمین منافع آمریکا و غرب در منطقه بود.

ارزیابی غربی‌ها از علل وقوع جنگ و ماهیت آن که به اعتباری نشان‌دهنده نحوه نگرش غربی‌ها و مفهوم‌سازی آن‌ها در مورد جنگ، با هدف توضیح و تشریح رخداد وقایع آن هست، ناظر بر این معناست که انقلاب اسلامی ایران نظم موجود و حاکم بر منطقه و ایران را برهم زد و نتایج ناشی از این تحول، زمینه‌های وقوع جنگ را به وجود آورد. در واقع در غرب، جنگ ایران و عراق از زاویه تجاوز و دفاع که بیان‌کننده واقعیات جنگ و مبین دیدگاه و نظریات ایران هست، مورد بررسی قرار نمی‌گیرد؛ بلکه بیشتر وضعیتی که منجر به وقوع جنگ شد، مورد نظر هست. در این نگرش، مفهوم جنگ به‌عنوان یک امر نامطلوب پس از جنگ جهانی دوم، در چارچوب نظریه توسعه و تکامل مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ به همین دلیل، جنگ یک عامل بالقوه مغایر با نظم مطلوب جهان ارزیابی می‌شود. بر پایه این مفهوم، غربی‌ها وقوع انقلاب اسلامی و تأثیرات ناشی از آن را برای منافع غرب شامل نفت، ثبات کشور‌های مرتجع منطقه، امنیت اسرائیل و همچنین مقابله با نفوذ شوروی به عنوان جنایتی علیه نظم جهانی قلمداد می‌کنند.

چنین باوری در مورد انقلاب اسلامی، مقابله با آن را با استفاده از زور و کلیه ابزار و وسایل مورد لزوم نه‌تنها ضروری؛ بلکه اجتناب‌ناپذیر می‌کند؛ زیرا مسئله اصلی مفهوم درگیری و جنگ نیست؛ بلکه در این جنگ، هدف به‌عنوان هسته مرکزی ضرورت واژگون ساختن نظام انقلابی حاکم بر ایران و یا تعدیل و مهار آن به‌منظور اعاده نظم پیشین بوده هست. در این راستا «جیمز بیل» یکی از کارشناسان مسائل منطقه خلیج فارس و خاورمیانه، در مورد دلیل واقعی جنگ در کتاب خود نوشته هست: «دلیل واقعی جنگ، درگیری سیاسی برای دست یافتن به برتری و سلطه یافتن بر خلیج فارس بود. در این روند عراق امیدوار بود انقلاب ایران را در نطفه خفه کند و نابود سازد که این برای کشور‌های منطقه نظیر عربستان سعودی و شیخ‌نشین‌های خلیج فارس، هدف چندان ناخوشایندی نبود».

عراقی‌ها در توضیح علل شروع جنگ، بر مفهوم حقوقی «پیشگیری» تأکید می‌کنند و در اظهارات خود، بدون آن‌که دلایل روشن و درستی ارائه نمایند، می‌گویند پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برابر وضعیتی قرار داشتند که به جز مقاومت و برخورد با تجاوزگری، راهی برای حفظ کشور خود نداشتند. در نهمین کنگره حزب بعث – که برای نخستین‌بار مباحث آن در مورد جنگ ایران و عراق منتشر شد – تاکید می‌شود که در برابر رهبران عراق تنها اختیار یک راه وجود داشت، یا مقاومت و جلوگیری از تجاوزات دشمن و یا اینکه تسلیم شدن به برنامه‌های (امام) خمینی. همچنین «مجید خدوری» عراقی‌الاصل مقیم آمریکا در کتاب خود، در توجیه علل تجاوز عراق به ایران نوشته هست: عراق در موقعیتی قرار داشت که ناگزیر شد برای دفاع از خود، دست به اقدام بزند. وی در عین حال به دلیل اینکه چنین ادعایی فاقد مبانی حقوقی روشن و مشخص می‌باشد، اضافه می‌کند: «البته مناسب بود که عراق به شورای امنیت متوسل می‌شد و خود رأساً دست به کار نمی‌شد».

در هر صورت وجود اختلاف مرزی و ارضی میان ایران و عراق – که با انعقاد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر حل و فصل شده بود و حتى وقوع تشنج مجدد میان دو کشور – که مبانی و راه‌حل‌های رفع اختلافات در قرارداد الجزائر تعیین شده بود – به تنهایی نمی‌توانست انگیزه و علت اصلی تجاوز عراق به ایران باشد؛ زیرا پیش از این، دو کشور ایران و عراق در اوضاع بسیار حادتری قرار داشته‌اند که هرگز به یک جنگ تمام عیار متوسل نشده‌اند. مهم‌تر آن‌که ایران به‌دلیل وضعیت انقلابی و منازعات داخلی – که به‌طور طبیعی انقلاب‌ها پس از پیروزی درگیر آن‌ها هستند – فرصت و امکان آن را نداشت که عراق را تحریک و یا مورد تهاجم قرار دهد.

بررسی اوضاع داخلی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی هرچند به‌صورت اجمالی و گذرا، نشان‌دهنده این معناست که ایران نه‌تنها برای جنگ که حتی برای دفاع نیز آمادگی نداشته هست؛ زیرا علاوه‌بر منازعه‌ای که در داخل کشور بلافاصله پس از پیروزی انقلاب میان نیرو‌های انقلابی و لیبرال‌ها آغاز شد، اقتصاد کشور فوق‌العاده ضعیف شده بود و بسیاری از جریانات ضدانقلابی در مناطق مختلف کشور برای تضعیف دولت مرکزی تلاش می‌کردند. منابع تسلیحاتی ایران به‌دلیل ماهیت ضدآمریکایی قطع شده بود و در مجموع ایران بسیار آسیب‌پذیر به نظر می‌رسید. در این میان وضعیت نیروهای ارتش که وظیفه دفاع از مرزهای ایران را برای مقابله با تهدیدات و تهاجم دشمن بیگانه بر عهده داشتند، بسیار نامطلوب بود. گروه‌های سیاسی شعار انحلال ارتش را سر می‌دادند که با درایت و هوشمندی امام خمینی خنثی شد؛ ولی در عین حال ارتش با مشکلات اساسی که بسیاری از آن‌ها ریشه در ساختار”، «هویت»، «آموزش» و «فرماندهی و کنترل» داشت، برای انتقال از یک ارتش طاغوتی به ارتش اسلامی دست و پنجه نرم می‌کرد. این روند همچنان ادامه یافت و حتی جریان ضدانقلابی در درون ارتش برای اعاده وضعیت پیشین، کودتای نقاب را در تیر سال ۱۳۵۹ و تنها ۵۰ روز قبل از آغاز تجاوز دشمن، سازماندهی و اجرا کرد و از طرفی هم سپاه پاسداران در این وضعیت با ماموریت دفاع از انقلاب، درگیر ماموریت‌های امنیتی در داخل کشور و در شهرها بود و بخشی از توان آن در کردستان در مصاف با گروه‌های ضدانقلاب صرف می‌شد. همچنین بسیج نیز که به فرمان امام خمینی در ششم آذر سال ۱۳۵۸ تشکیل شد، به‌دلیل موانع موجود، فاقد هویت نظامی بود؛ این درحالی هست که رژیم بعثی حاکم بر عراق دقیقاً به چنین وضعی آگاه بود. در واقع وضعیت نظامی ایران نشان‌دهنده کاهش توان دفاعی کشور و در نتیجه از میان رفتن قدرت بازدارندگی ایران در برابر عراق بود و این مسئله قطعاً نقش بسیار اساسی در تصمیم‌گیری عراق برای تجاوز به ایران داشته هست.

رژیم عراق به‌منظور دستیابی به نقش جدید در منطقه و در فضای برخورد خصومت‌آمیز آمریکا و غرب علیه نظام انقلابی ایران بی‌ثباتی ناشی از انقلاب در داخل ایران را به مثابه یک فرصت استثنایی برای تسلط بر خلیج فارس، به سود خود ارزیابی می‌کرد. در واقع روند تحولات ظاهراً به نفع عراق تمام شده بود؛ زیرا به جای یک ایران قوی در مقابل یک عراق ضعیف و منزوی، یک عراق قوی در مقابل یک ایران ضعیف و متفرق قرار گرفته بود. در این مرحله، گرایش سیاسی عراق که به‌طور سنتی به سوی شرق بود، تدریجاً به سمت غرب به چرخش درآمد؛ زیرا برای عراق، مقابله با انقلاب اسلامی در چارچوب منافع و سیاست‌های غرب در مقایسه با شرق عملی و امکان‌پذیرتر بود. عراقی‌ها احتمال قطع ارسال تسلیحات روسی را پیش‌بینی کرده بودند و با توجه به سلاح‌هایی که پیش از این خریداری کرده و انعقاد قرارداد تسلیحاتی چهار میلیارد دلاری با فرانسه، تصور می‌کردند در یک جنگ سریع و کوتاه‌مدت دچار مشکلات اساسی نخواهند شد. البته این مسئله نیز قابل پیش‌بینی بود که روس‌ها هم با تهاجم عراق به ایران موافق باشند؛ زیرا این مسئله علاوه بر اینکه تمرکز و انرژی ایران را به جنگ با عراق منتقل می‌کرد، می توانست جمهوری اسلامی ایران را به گسترش روابط به‌ویژه در زمینه نظامی با مسکو سوق دهد.

شمارش معکوس برای شروع جنگ متعاقب ناامیدی آمریکایی‌ها از حل معضل گروگان‌ها در تسخیر لانه جاسوسی در سال ۱۳۵۸ آغاز شد. در تیر سال ۱۳۵۹ برابر اعترافات «رکنی» یکی از عناصر کودتای نقاب، آمریکایی‌ها در مورد تقدم و تأخر کودنا و جنگ به بحث و بررسی پرداختند و اجرای کودتا را در تقدم اول قرار دادند؛ زیرا در صورت موفقیت کودتا، دیگر نیازی به تهاجم نظامی عراق نبود. ضمن این‌که شکست کودتا با توجه به نقش محوری ارتش در اجرای آن، می‌توانست موقعیت روحی و روانی آن را متزلزل کند. همچنین بنابر برخی گزارش‌ها، رهبران عراق از ناحیه هوایی ایران بسیار نگران بوده‌اند؛ بنابراین وقوع کودتا می‌توانست تا اندازه‌ای نگرانی عراق را که در اندیشه تجاوز به ایران بود، نیز برطرف سازد. سرانجام با شکست کودتای نقاب و فرار عناصر کودتاچی به عراق و تشریح وضعیت نظامی ایران، عراقی‌ها که از چندماه قبل برای تجاوز به ایران در آمادگی به سر برده و همزمان با کودتای نقاب نیز در ۲۰ نقطه مرزی درگیری ایجاد کرده بودند، بر نقل و انتقالات خود افزودند و سرانجام در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تهاجم سراسری خود را آغاز کردند.

با توجه به آن‌چه که توضیح داده شد، تهاجم عراق به ایران در واقع تهاجم به یک انقلاب بود. به‌عبارت دیگر، ایران بهای انقلاب خود را پرداخت؛ زیرا راه‌حل‌هایی که فراروی خود داشت، امکان ممانعت از وقوع جنگ را از میان برده بود. ایران برای جلوگیری از وقوع جنگ که زمینه‌های آن به نحو اجتناب‌ناپذیری در حال شکل‌گیری و تکوین بود، سه راه حل شامل «بازدارندگی»، «یارگیری سیاسی» و «ارائه امتیاز» فراروی خود داشت. قدرت بازدارندگی ایران ظاهراً به دلیل وضعیت نیرو‌های ارتش کاهش یافته بود و نیرو‌های انقلابی نظیر سپاه و بسیج نیز از لحاظ امکانات در وضعیت مناسبی قرار نداشتند. حضور لیبرال‌ها در رأس هرم قدرت سیاسی در این مقطع، عوارض نامطلوب و غیرقابل جبرانی به‌دنبال داشت؛ زیرا لیبرال‌ها به لحاظ بینش و تفکر و عدم درک ماهیت و مبانی انقلاب، قادر به حل معضلات انقلاب نبودند. بنی‌صدر در حد فاصل اسفند سال ۱۳۵۸ تا شهریور سال ۱۳۵۹ علاوه بر ریاست جمهوری، به‌عنوان فرمانده کل قوا منصوب شده بود؛ لیکن نه تنها نیرو‌های انقلابی را منزوی کرد؛ بلکه در به کارگیری ارتش برای بازدارندگی در برابر عراق نیز ناتوان بود.

یارگیری سیاسی و مشارکت در یک ائتلاف سیاسی منطقه‌ای یا جهانی نیز به‌دلیل فقدان ثبات سیاسی در کشور برای تصمیم‌گیری و همچنین به‌دلیل ماهیت انقلاب اسلامی عملی نبود؛ زیرا وضعیت کشور مانع از شکل‌گیری روابط سیاسی پایدار بود. ضمن این‌که ارائه امتیاز آشکار نیز کاملاً با خط مشی انقلاب در تضاد بنیادین بود و عملاً هیچ‌گونه تاثیری در ممانعت از وقوع جنگ نداشت و تنها می‌توانست زمان آن را به تأخیر اندازد. در نتیجه مردم ایران بر پایه هویت جدیدی که با انقلاب اسلامی کسب کردند، تهاجم عراق را در چارچوب سیاست‌های آمریکا و با هدف براندازی نظام انقلابی حاکم بر ایران تفسیر و به دفاع در برابر متجاوزین مبادرت کردند.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

جنگ تحمیلی؛ مقابله سخت استکبار جهانی با انقلاب اسلامی

جنگ تحمیلی؛ مقابله سخت استکبار جهانی با انقلاب اسلامی بیشتر بخوانید »

نقش انتظامی در دوران دفاع مقدس

نقش انتظامی در دوران دفاع مقدس


گروه جامعه دفاع‌پرس: در ۳۱ شهروماه ۱۳۵۹ جنگ تحمیلی با حمایت آمریکا، کشورهای اروپایی و برخی ازکشورهای منطقه با حمایت از صدام علیه کشورمان آغاز شد؛ صدام در ابتدای جنگ در پیامی تلویزیونی ادعا کرد ظرف چند روز خوزستان را به تصرف خود در خواهد آورد؛ با حمله گسترده رژیم بعث عراق نیروهای مردمی در کنار نیروهای ارتش، سپاه و فرماندهی انتظامی کل کشور که در آن زمان در قالب (ژ اندارمری، شهربازی و کمیته انقلاب اسلامی) فعالیت می‌کرد جلوی پیشروی دشمن را گرفتند.

دفاع مقدس” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1404/6/30/3135549_547.jpg” alt=”نقش انتظامی در دوران دفاع مقدس” width=”600″ height=”400″>

پاسداران انتظامی در طول هشت سال دفاع مقدس با شجاعت و از خودگذشتگی تمام، در عملیات‌های بزرگ و سرنوشت‌سازی همچون عملیات والفجر مقدماتی، والفجر ۱ و ۲، بیت‌المقدس، کربلای۴ و ۵ و … حضور یافتند و نقش محوری در پیروزی نیرو‌های ایرانی بر ارتش بعث عراق ایفا کردند. حضور پررنگ نیروهای فراجا در این عملیات‌ها، نشان از اهمیت ویژه و جایگاه رفیع این نیرو در کنار سایر نیرو‌های مسلح داشت.

نیروهای انتظامی علاوه بر حضور در خط مقدم با توحه به وظایف و مسئولیت‌هایی که بر عهده داشت با حفظ امنیت پشت جبهه‌ها، مانع از نفوذ دشمن و بروز هرج و مرج شدند تا مردم بتوانند به زندگی عادی خود ادامه دهند. پاسداران با تأسیس پایگاه‌های مقاومت و بسیج مردمی، شهر‌ها و روستا‌ها را از دستبرد دشمن حفظ کردند.

آموزش نیرو‌های بسیج و تجهیز آنان، امداد رسانی به آوارگان و مجروحان، تأمین آذوقه مردم و مبارزه با گران‌فروشی و قاچاق از دیگر نقش‌های مهمی بود که بر عهده مأموران انتظامی گذاشته شده بود. آنها با تمام وجود این مسئولیت خطیر را انجام دادند تا کشور در مقابل هجوم دشمن ایستادگی کند.

فرماندهی انتظامی کل کشور در طول هشت سال دفاع مقدس وظایفی از جمله حفظ امنیت داخلی، حفاظت از تأسیسات حیاتی،شرکت در عملیات‌های نظامی، حفاظت از مناطق مرزی بر عهده داشت؛ در حوزه امنیت داخلی نیروهای انتظامی مسئول حفظ امنیت داخلی کشور در برابر تهدیدات خارجی و داخلی بودند. آنها وظیفه داشتند تا از نفوذ دشمنان به مناطق داخلی و تهدید امنیت شهروندان جلوگیری کنند. در حوزه حفاظت از تأسیسات حیاتی نیرو‌های انتظامی مسئول حفاظت از تأسیسات حیاتی مانند پایگاه‌های نظامی، صنایع نفت و گاز، سد‌ها و نیروگاه‌ها بودند. آنها با حضور خود، از حملات دشمنان به این تأسیسات جلوگیری کرده و صدمات جدی به اقتصاد کشور را کاهش دادند. در حوزه حفاظت از مناطق مرزی نیروهای انتظامی مسئول حفاظت از مرزهای کشور بودند. آنها با نظارت بر فعالیت‌های مرزی و مقابله با تسلیحات ممنوعه و گروه‌های تروریستی، از تهدیدات خارجی مرزها جلوگیری کردند. شرکت در عملیات‌های نظامی نیروهای انتظامی تکمیل‌کننده نیروهای نظامی در عملیات‌های جنگی بودند. آنها برای حفظ ارتباط با سایر بخش‌های ارتش، حمله به مواضع دشمن و کمک به نیروهای ارتش در انجام وظایف خود، نقش بسیار مهمی را ایفا کردند.

از دیگر اقدامات پلیس در طول هشت سال دفاع مقدس می‌توان به حفظ نظم و امنیت در شهرها و مناطق غیرجبهه‌ای، گشت‌زنی، برقراری نظم عمومی، جلوگیری از تخلفات و جرایم و کنترل ترددها ،مسئولیت انتقال زخمی‌ها و مجروحان از مناطق جنگی به بیمارستان‌ها و مراکز درمانی، تأمین امنیت پشت جبهه و جلوگیری از نفوذ عوامل متخاصم، حمل و نقل تدارکات و تجهیزات نظامی به مناطق عملیاتی اشاره کرد.

فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در طول ۸ سال دفاع مقدس نقش بسزا و حیاتی در تأمین امنیت پشت جبهه‌ها و پیروزی نهایی در جنگ تحمیلی ایفا کرد. این نیرو با حفظ نظم و آرامش در شهرها، مقابله با جاسوسان، امدادرسانی به آسیب‌دیدگان، جلوگیری از قاچاق و اخلال در امور و همکاری با نیرو‌های مسلح نقش کلیدی در پشتیبانی از جبهه‌ها داشته هست. امام خمینی (ره) نیز همواره بر اهمیت حفظ امنیت پشت جبهه به عنوان یک عامل تعیین‌کننده در پیروزی تأکید داشتند. بدون شک نیروی انتظامی یکی از ارکان محوری در دفاع مقدس به شمار می‌رود.

با وجود نقش بسیار کلیدی نیرو‌های انتظامی در پشتیبانی از جبهه‌ها و حفظ انسجام کشور، گاه یاد و خاطره این قهرمانان در سایه فراموشی قرار می‌گیرد. اما در این میان، جا دارد که از زحمات بی‌دریغ و فداکاری‌های بی‌نظیر این سربازان گمنام اسلام و انقلاب تجلیل شود و نامشان برای همیشه در تاریخ دفاع مقدس جاودانه گردد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

نقش انتظامی در دوران دفاع مقدس

نقش انتظامی در دوران دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

پیروزی ایران بر پروپاگاندای رژیم بعث و چرخش رسانه‌های غربی در دفاع مقدس

پیروزی ایران بر پروپاگاندای رژیم بعث و چرخش رسانه‌های غربی در دفاع مقدس


گروه بین‌الملل دفاع‌پرس: دفاع مقدس، به عنوان یکی از حماسی‌ترین فصل‌های تاریخ معاصر ایران، نمادی از مقاومت تمام عیار ملت ایران در برابر تجاوزگری رژیم بعثی صدام هست. این جنگ هشت‌ساله، که از شهریور ۱۳۵۹ (سپتامبر ۱۹۸۰) با حمله غافلگیرانه ارتش عراق به خاک ایران آغاز شد و تا مرداد ۱۳۶۷ (اوت ۱۹۸۸) ادامه یافت، نه تنها ایمان، وحدت و استقامت ایرانیان را به ورطه آزمایش کشید، بلکه در عرصه بین‌المللی نیز بازتاب گسترده‌ای داشت.

دفاع مقدس” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1404/6/25/3127960_352.jpg” alt=”پیروزی ایران بر پروپاگاندای رژیم بعث و چرخش رسانه‌های غربی در دفاع مقدس” width=”600″ height=”402″>

در طول این جنگ بی‌رحمانه، رسانه‌های جهانی، به ویژه رسانه‌های غربی مانند نیویورک تایمز، بی‌بی‌سی و واشنگتن پست، نقش محوری در شکل‌دهی به افکار عمومی جهان ایفا کردند. این رسانه‌ها، تحت تأثیر سیاست‌های ژئوپلیتیکی غرب، روایت‌هایی را ارائه دادند که اغلب مغرضانه و ناعادلانه بود. 

حمایت آشکارا از متجاوز و نادیده گرفتن قربانی 

در سال‌های نخست جنگ، رسانه‌های غربی عمدتاً تحت تأثیر سیاست‌های ضدایرانی آمریکا و متحدانش، روایتی یک‌جانبه و مغرضانه ارائه کردند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ (فوریه ۱۹۷۹)، ایران به عنوان «تهدید انقلابی» و نماد «اسلام‌گرایی افراطی» به جهانیان نشان داده شد. بحران گروگان‌گیری سفارت آمریکا در تهران (۱۳۵۸-۱۳۵۹) برابر با (۱۹۷۹-۱۹۸۱) این تصویر را تقویت کرد.

در مقابل، صدام حسین به عنوان دیکتاتوری سکولار و متحد بالقوه غرب برای مقابله با گسترش انقلاب اسلامی ایران، از حمایت رسانه‌ای بالایی برخوردار بود. برای نمونه، گزارش‌های اولیه بی‌بی‌سی در سپتامبر ۱۹۸۰، حمله عراق را «درگیری مرزی ناشی از اختلافات تاریخی» توصیف کرد و هیچ اشاره‌ای به تجاوز آشکار رژیم بعث به خاک ایران نداشت. این رسانه در جریان این روایت وارونه، سعی در جلوه دادن ایران به عنوان «مهاجم ایدئولوژیک» داشت که با صدور انقلاب، منطقه را به سوی بی‌ثبات می‌کشاند و در مقابل ارتش مدرن عراق را «قربانی جاه‌طلبی‌های آیت‌الله خمینی» نشان می‌دادند.

این جانبداری عامدانه، ریشه در منافع ژئوپلیتیکی کشور‌های غربی داشت. غرب، با ارائه حمایت مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی به عراق (از جمله فروش مواد شیمیایی برای تولید سلاح‌های کشتار جمعی)، جنگ را به ابزاری برای تضعیف جمهوری اسلامی نوپا تبدیل کرد. نیویورک تایمز در گزارش‌های پاییز ۱۹۸۰، پیروزی‌های اولیه عراق در شهر‌هایی مانند خرمشهر و آبادان را «موفقیت‌های استراتژیک» می‌خواند، اما پیشروی‌های ایران در عملیات‌های اولیه را «تهاجم‌های وحشیانه و غیرانسانی» توصیف می‌کرد. این دوگانگی نه تنها عدالت را نادیده می‌گرفت، بلکه جنایات اولیه عراق مانند بمباران شهر‌های غیرنظامی ایران را کم‌اهمیت جلوه می‌داد. 

واشنگتن پست نیز در سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۲، بر «تهدید ایران برای امنیت خلیج فارس» تمرکز داشت و صدام را به عنوان «رهبری قاطع در برابر بنیادگرایی» ستایش می‌کرد. این پوشش، با نادیده گرفتن بسیج مردمی ایران و تأکید بر «استفاده از کودکان در جبهه‌ها»، تصویر ایران را به عنوان کشوری «عقب‌مانده و متعصب» ترسیم می‌کرد.

با این حال، گزارش‌های پراکنده از تلفات غیرنظامیان ایرانی، بذر‌های انتقادی را در دل مخاطبین کاشت و همدردی پنهانی با «مردم عادی ایران» را در افکار عمومی غرب برانگیخت. این مرحله، مقدمه‌ای بر شکست اخلاقی رسانه‌های غربی بود که منافع سیاسی را بر حقیقت ترجیح دادند.

افشای جنایات رژیم بعثی و همدردی با ایران

با طولانی شدن جنگ و آشکار شدن جنایات رژیم بعثی، روایت‌های رسانه‌ای غربی به تدریج دگرگون شد. نقطه عطف این ماجرا، استفاده سیستماتیک عراق از سلاح‌های شیمیایی بود که از سال ۱۹۸۳ (۱۳۶۲) آغاز شد و هزاران ایرانی را قربانی کرد. واشنگتن پست در مارس ۱۹۸۸، گزارش داد که آمریکا استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی را محکوم کرده، اما نشانه‌هایی از استفاده محدود سلاح شیمیایی توسط ایران نیز وجود دارد. این گزارش، صدام را از «رهبری قاطع» به «جنایتکار جنگی» تبدیل کرد و فشار افکار عمومی را افزایش داد. بی‌بی‌سی نیز در گزارش‌های خود از سال ۱۹۸۵، بر «وحشتناک بودن استفاده از سلاح شیمیایی» تأکید و تصاویر قربانیان ایرانی را پخش کرد؛ اتفاقی که در معرفی ایران به عنوان «قربانی بی‌گناه» تاثیر بسزایی داشت.

در سال ۱۹۸۸، پس از حمله شیمیایی عراق به حلبچه (کردستان عراق) و سردشت (ایران)، رسانه‌های جهان موجی از محکومیت جهانی به راه انداختند. نیویورک تایمز در مارس ۱۹۸۸ گزارش داد که ایران، عراق را متهم به کشتن هزاران کرد غیرنظامی با گاز‌های سمی کرده هست. این گزارش‌ها، همراه با تصاویر دلخراش، روایتی مرگبار از «جنایات صدام» ساختند که حمایت غرب از عراق را زیر سؤال برد. 

بدین ترتیب بازتاب رسانه‌ای ایران از «رادیکال‌های روان‌پریش» به «ملت مقاوم در برابر تجاوز» تغییر یافت. گزارش‌های تحلیلی دهه ۱۹۸۰ در رسانه‌هایی مانند نیویورک تایمز، بسیج مردمی ایران را «نماد وحدت ملی و ایثار» ستودند، در حالی که ارتش عراق را «ماشین سرکوب دیکتاتوری» توصیف کردند. برای مثال، پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران در ژوئیه ۱۹۸۸، در نیویورک تایمز به عنوان «پیروزی اخلاقی تهران» خوانده شد، زیرا ایران علی‌رغم فشار‌های غرب و تحریم‌ها، تا آخرین لحظه مقاومت کرد.

این چرخش ۱۸۰ درجه‌ای رسانه‌های غربی، از فشار جنبش‌های ضدجنگ در اروپا و آمریکا نشأت گرفته بود و فعالان حقوق بشر با تمرکز بر قربانیان ایرانی، صدام را «صدام گازی» نامیدند و رسانه‌ها را وادار به بازنگری حقایق کردند. روایت‌های مقایسه‌ای بیش از پیش رنگ گرفت: ایران، با تأکید بر دفاع مشروع و ارزش‌های انسانی، به عنوان «قهرمان مقاومت» ظاهر شد، و در مقابل تصویر برند عراق، با حمایت از تروریسم و سرکوب اقلیت‌ها، «امپراتوری شر» نام گرفت. این تحول، نه تنها شکست رسانه‌ای صدام را نشان داد، بلکه برتری روایت ایرانی را در عرصه جهانی اثبات کرد.

پیروزی اخلاقی و رسانه‌ای ایران 

مقایسه روایت‌های رسانه‌های غربی، دوگانگی عمیقی را آشکار می‌سازد. در پوشش اولیه، ایران به عنوان «تهدید وجودی برای غرب» و عراق به عنوان «متحد استراتژیک» به تصویر کشیده می‌شد، اما افشای جنایات بعثی (از بمباران شیمیایی تا نسل‌کشی کردها) این تعادل را برهم زد. بدین صورت در جریان این روایت‌ها، ایران به عنوان نماد استقامت در برابر دیکتاتوری ترسیم شد.

از منظر تحلیلی، این بازتاب نشان‌دهنده شکست پروپاگاندای بعثی هست. صدام، به رغم انجام سرمایه‌گذاری سنگین روی رسانه‌های غربی از طریق پرداخت مبالغی به خبرنگاران برای تهیه گزارش‌های سوگیرانه به نفع رژیم بعث عراق، نتوانست بر جنایاتش هولناکش سرپوش بگذارد. در مقابل، سادگی و صداقت روایت ایرانی، با تأکید بر دفاع از وطن، اسلام و ارزش‌های انسانی، افکار عمومی را تسخیر کرد.

این مقایسه، برتری اخلاقی ایران را برجسته ساخته و تاکید می‌کند که ایران علی‌رغم تحریم‌های شدید و انزوای بین‌المللی، میلیون‌ها نفر را بسیج و یک میلیون شهید و مجروح را تقدیم کرد. رسانه‌های غربی، که ابتدا به سمت عراق تمایل داشتند، در نهایت ناچار به پذیرش واقعیت شدند و این امر، پیروزی رسانه‌ای ایران را تثبیت کرد. دفاع مقدس، نه تنها یک جنگ سخت نظامی، بلکه نبردی رسانه‌ای بود که علی‌رغم تحریف مستقیم و مبرهن وقایع، با در پیش گرفتن صداقت، در میدان رسانه‌ای نیز به پیروزی دست یافته و صدای مظلومیت خود را به گوش جهانیان رساند.

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پیروزی ایران بر پروپاگاندای رژیم بعث و چرخش رسانه‌های غربی در دفاع مقدس

پیروزی ایران بر پروپاگاندای رژیم بعث و چرخش رسانه‌های غربی در دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

بررسی زمینه‌ها و اهداف شروع تهاجم صدام به ایران

بررسی زمینه‌ها و اهداف شروع تهاجم صدام به ایران



اهداف عراق از تهاجم به ایران را با توجه به همسویی منافع رژیم بعثی با آمریکا در مهار انقلاب اسلامی و تمایلات توسعه‌طلبانه این رژیم، می‌توان در سه سطح لغو قرارداد ۱۹۷۵، تجزیه و در صورت امکان براندازی جمهوری اسلامی دسته‌بندی کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، در آستانه هفته دفاع مقدس و گرامیداشت چهل و پنجمین سالگرد آن با توجه به این‌که هجوم سراسری رژیم بعثی عراق به ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ دارای زمینه‌های قبلی است و می‌توان برای تبیین آن چندین جلد کتاب و مقاله نوشت، برآن شدیم تا به بررسی برخی از این زمینه‌ها و مقدماتی بپردازیم؛ مقدماتی که در نهایت در آخرین روز تابستان سال ۱۳۵۹ منجر به آغاز بزرگترین و طولانی‌ترین جنگ قرن شد.

در ادامه از کتاب «سیری در جنگ ایران و عراق (جلد ۱)؛ خونین‌شهر تا خرمشهر» نوشته شده توسط محمد درودیان از نویسندگان و روایان دفاع مقدس در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه، به بیان این موضوع می‌پردازیم.

زمینه‌های شکل‌گیری تهاجم

انقلاب اسلامی پس از یک سال و اندی از پیروزی آن با توجه به ستیزه‌جویی و معارضه ذاتی با اهداف و منافع استکبار جهانی و نفی هرگونه مصالحه و سازش، به نحوی گسترده و شدید زیر فشارهای داخلی و خارجی قرار داشت. در این میان، ادامه نگهداری گروگان‌های آمریکایی (در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی) هم بر خصومت آمریکا با انقلاب اسلامی می‌افزود؛ به‌ویژه اینکه سیاست خارجی آمریکایی‌ها و موقعیت دموکرات‌های این کشور برای پیروزی مجدد در انتخابات ریاست جمهوری به‌شدت از ماجرای گروگان‌گیری متأثر بود و عامل زمان برای «کارتر» رئیس‌جمهور وقت آمریکا اهمیت ویژه‌ای داشت.

در چنین وضعیتی با فرارسیدن سال ۱۳۵۹ روند تحولات داخلی و خارجی شکل جدیدی به خود گرفت. میزان تشنج در مرزهای ایران و عراق تا حد زیادی افزایش یافت؛ تا آنجا که در ۱۸ فروردین ۱۳۵۹ و فقط یک روز پیش از اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران، صدام رئیس‌جمهور عراق اعلام کرد ایران باید از سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی خارج شود. او همچنین گفت: عراق آماده است با زور تمام اختلافات خود با ایران را حل کند.

همزمان یکی از مقام‌های کاخ سفید هم گفت: آمریکا به بررسی عملیات احتمالی نظامی از قبیل محاصره دریایی و هوایی ایران و جنگ در بیابان پرداخته است.

عملیات طبس در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹ بخشی از تلاش‌های آمریکایی‌ها برای آزادکردن گروگان‌ها بود که به شکست بزرگی برای آمریکا و به‌ویژه برای کارتر رئیس‌جمهور این کشور تبدیل شد. برژینسکی پس‌ازاین واقعه اظهار داشت: آمریکا قادر است تمام کوشش‌های لازم را به عمل آورد و تمام وسایل لازم را نیز در اختیار دارد تا ایران را به قبول نظریات آمریکا وادار سازد.

هم‌زمان عراق ضمن ادامه و تشدید درگیری‌های مرزی با ایران با استفاده از عوامل خود در برخی از شهرهای مرزی کشورمان از جمله خرمشهر، مبادرت به بمب‌گذاری و خراب‌کاری کرد. این اوضاع جدید، دو کشور را در آستانه جنگ قرار داد طوری که محافل سیاسی – نظامی جهان به ارائه تحلیل‌های مختلفی دراین‌باره پرداختند. اشپیگل در این زمینه نوشت:

دلایل بسیاری وجود دارد که جمهوری اسلامی ایران، در یک جنگ مسلحانه با عراق شکست خواهد خورد؛ زیرا عراق دارای یک ارتش مجهز و تعلیم‌یافته است. به همین دلیل دولت عراق سعی نمی‌کند که از عصبانیت قبلی بکاهد.

هرالد تریبون هم در تحلیلی نوشت: تحلیلگران آمریکایی معتقدند که در حال حاضر ارتش ایران قادر نیست از مرزهای کشور علیه هرگونه تهاجم مشخص دفاع کند و در یک جنگ سخت و سنگین پیش از چند روز و شاید یک یا دو هفته دوام بیاورد.

تأثیر جنگ بر اوضاع داخلی و تغییر موقعیت جناح موسوم به لیبرال‌ها هم بخش دیگری از تحلیل‌های مرتبط با بحران و مناقشه ایران و عراق را شامل می‌شد. مجله الحوادث در این زمینه نوشت.

بنی‌صدر می‌داند ارتش وی که اکنون فاقد انسجام و سازمان مناسب است، قادر به رویارویی با ارتش عراق نیست و از آن گذشته رهبران ارتش یا اعدام شده و یا فرار کرده‌اند و تکنسین‌ها کنار گذاشته‌شده‌اند، اما خوب می‌داند که اگر ارتش عراق بخواهد وارد ایران بشود، برای وی فرصتی خواهد بود تا نیروهای ملی و ارتش را به شکل مناسب‌تری به دور خود گردآورد.

آمریکا پس از حاصل‌نشدن نتیجه لازم و مطلوب از تشدید فشارهای داخلی و خارجی به جمهوری اسلامی، به‌ویژه پس از شکست عملیات طبس، کودتای نافرجام نقاب را که از مدت‌ها قبل طرح‌ریزی‌شده بود به اجرا گذاشت. بنا به اطلاعات به‌دست‌آمده آمریکایی‌ها پس از ماجرای طبس، طرح کودتا و جنگ را بررسی کردند و بنا به دلایلی کودتا را در اولویت قرار دادند، اما یکی از عناصر کودتا در قسمتی از اعترافاتش می‌نویسد:

بحث بود که بین جنگ و کودتا، ابتدا کدام یک شروع شود. در صورت شکست کودتا جو حاکم بر ارتش و بی‌اعتمادی و غیره، زمینه خوبی جهت ایجاد جنگ فراهم می‌کرد. هم‌زمان با کودتا، عراق با ایجاد درگیری در ۲۰ منطقه مرزی، اوضاع را به‌گونه‌ای متشنج کرد که نظرها از داخل به مسائل مرزی معطوف شود؛ ضمن اینکه بر اساس شواهد و قراین، عراق و برخی دیگر از کشورهای منطقه در کمک و حمایت از عناصر کودتاچی نقش فعالی داشتند؛ چنان‌که صدام پس از شکست کودتا بار دیگر برای آغاز جنگ اعلام آمادگی کرد و در یکی از سخنرانی‌هایش گفت: اینک برای استرداد سه جزیره واقع در خلیج‌فارس که توسط شاه اشغال‌شده است، توانایی نظامی لازم را داریم. هرگز از زمان اشغال این سه جزیره ساکت ننشسته‌ایم و پیوسته از نظر نظامی و اقتصادی برای پس گرفتن سه جزیره مذکور آمادگی داشته‌ایم.

چنان‌که برژینسکی پیشتر اشاره‌کرده بود، واگذاری نقش جدید به عراق به‌منظور وادار کردن ایران به پذیرش خواسته‌ها و نظریه‌های آمریکا سبب شد عراق پس از شکست کودتا بی‌درنگ مقدمات لازم را با انتقال نیرو به مرز و گسترش درگیری در نوار مرزی فراهم کند.

اهداف عراق از تهاجم سراسری

پس‌ از آنکه صدام قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را در ۱۷ سپتامبر ۱۹۸۰ (۲۶ شهریور ۱۳۵۹) لغو و تسلط کامل عراق بر آبراه اروند را اعلام کرد، حاکمان بغداد اساس این باور که توازن نظامی به نفع کشورشان تغییر کرده است و همه عوامل از جمله اوضاع ایران، وضعیت منطقه و مناسبات بین‌المللی، به تحقق اهداف آنها کمک خواهد کرد؛ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تهاجم سراسری خود را از هوا، دریا و زمین به خاک جمهوری اسلامی ایران آغاز کردند.

استعداد نیروی زمینی عراق در آغاز تهاجم بالغ بر ۴۸ یگان می‌شد که عبارت بودند از ۱۲ لشکر (شامل پنج لشکر پیاده، پنج لشکر زرهی و دو لشکر مکانیزه) و ۱۵ تیپ مستقل (شامل ۱۰ تیپ پیاده، یک تیپ زرهی، یک تیپ مکانیزه و سه تیپ نیروی مخصوص) به‌اضافه تیپ ۱۰ گارد ریاست جمهوری و نیروهای گارد مرزی که در مجموع شامل ۲۰ تیپ مرزی می‌شد.

در آن زمان، ماشین نظامی عراق با بهره‌مندی کامل از تجهیزاتی نظیر ۸۰۰ قبضه توپ، ۵۴۰۰ دستگاه تانک و نفربر، ۴۰۰ قبضه توپ ضدهوایی، ۳۶۶ فروند هواپیما و ۴۰۰ فروند بالگرد، آمادگی عملیاتی مناسبی داشت.

اهداف عراق از این تهاجم را با توجه به همسویی منافع این کشور با آمریکا در مهار انقلاب اسلامی و تمایلات توسعه‌طلبانه رژیم بعثی برای بهره‌برداری از خلأ ناشی از سقوط رژیم شاه در سه سطح می‌توان دسته‌بندی کرد

۱- لغو قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر؛

۲- تجزیه ایران با جداکردن استان خوزستان از آن؛

۳- براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران

در این میان، به نظر می‌رسد لغو قرارداد الجزایر و تسلط کامل عراق بر رودخانه اروند، نازل‌ترین بخش از اهداف رژیم عراق بود که در صورت تحقق این هدف، براندازی حکومت و تجزیه ایران هم در عمل پیگیری می‌شد.

گرچه لغو قرارداد الجزایر بدون حمله سراسری امکان‌پذیر بود؛ لکن همان‌طور که گفته شد؛ اهداف عراق از تهاجم به خاک ایران به‌طورقطع فراتر از موارد ذکرشده بود و حاکمان عراق می‌پنداشتند پس‌ازاین تهاجم، دست‌کم قادر خواهند بود قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را لغو و بدین ترتیب معضل راهیابی کشورشان به شمال خلیج فارس را حل کنند.

با این زمینه‌ها، اهداف و استدلالات، صدام هجوم سراسری خود به ایران را در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به‌طور رسمی آغاز کرد.

منبع: دفاع پرس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بررسی زمینه‌ها و اهداف شروع تهاجم صدام به ایران

بررسی زمینه‌ها و اهداف شروع تهاجم صدام به ایران بیشتر بخوانید »