صدام

پرده آخر از نمایش دورهمی براندازان/ اپوزیسیون پَر!

پرده آخر از نمایش دورهمی براندازان/ اپوزیسیون پَر!



خروج حامد اسماعیلیون از ائتلاف همبستگی منسوب به براندازان مصداق روشنی بر فروپاشی دورهمی دوماهه اپوزیسیون بود؛ کسانی که علیرغم هزینه‌های هنگفت و نمایش‌های متعدد باز هم محکوم به شکست شدند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، آخر هفته گذشته «حامد اسماعیلیون»، کسی که در پی از دست دادن خانواده‌اش در حادثه پرواز اوکراینی شناخته شد و ماه‌های اخیر به دنبال آن بود تا از خود چهره‌ای سیاسی بسازد، از «ائتلاف همبستگی» براندازان جمهوری اسلامی خارج شد.

ائتلاف مذکور میان براندازان در حالی از هم پاشیده است که از تشکیل آن دو ماه هم نمی‌گذرد. پهلوی، اسماعیلیون، مصی علینژاد، بنیادی، عبادی و مهتدی اعضای این ائتلاف را که ۱۹ اسفند ماه شکل گرفت تشکیل می‌دادند؛ کسانی که هر کدام در یک نقطه از دنیا و گرایش سیاسی متفاوتی با دیگر افراد ائتلاف داشتند.

خودزنی به سبک اپوزیسیون

این اولین بار نبود که جریان مخالف جمهوری اسلامی چنین تلاشی را رقم می‌زد اما از آنجا که این ائتلاف با چالش‌های متعددی از جمله پراکندگی جغرافیایی، فقدان پایگاه مؤثر اجتماعی، نداشتن رهبری، اختلاف نظر مبنایی و نظری و تضاد منافع در بدیهیات و جزئیات مواجه بود، بار دیگر با بن‌بست مواجه شد؛ همچنانکه دفعات قبل نیز به نتیجه نرسید.

گرچه طبیعی بود ائتلافی متشکل از یک جمهوری خواه ساکن استرالیا، یک تجزیه‌طلب ساکن سوئد، یک پادشاهی‌خواه ساکن واشنگتن به لحاظ اجرایی نتواند سامان و انسجامی داشته باشد؛ اما شاید انتظار می‌رفت این جریان پس از هزینه‌های هنگفت مادی و تبلیغاتی، حداقل برای حفظ وجهه خود نزد طرفدارانش، چند صباحی بیشتر نمایش خود را ادامه دهد.

با این وجود فروپاشی زودهنگام آنها رقم خورد و اسماعیلیون علت تصمیم جدایی‌اش را، عدم اجرا و تحقق دموکراسی در این جمع برشمرد. این در حالی است که ائتلاف مذکور با ادعای ایجاد دموکراسی در ایران دورهمی‌شان را شکل داده بودند. پس از آنکه مدتی قبل «رضا پهلوی» و «نازنین بنیادی» این ائتلاف را ترک کردند، حالا خروج اسماعیلیون، به یک ناچاری برای مرگ خودخواسته از سوی این جریان شباهت داشت.

در حقیقت ائتلاف پر سر و صدا اما پوچ همبستگی در حالی به کار خود پایان داد که هنوز بدون آنکه پاسخی از سوی نظام جمهوری اسلامی دریافت نکرده بود مثل یک ویروس داخلی، خودش باعث نابودی خودش شد. «کامران فلاحتی» پژوهشگر اپوزیسیون می‌گوید: «اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور، خود اثبات ناکارآمدی خودشان هستند و هم از طرف دیگر ادعاهایی که مطرح می‌کنند را به واسطه عملکرد خود نقض می‌کنند.»

جای خالی دانش و ایدئولوژی در میان براندازان

فارغ از اینها، چهره مخدوش و معدوم افراد ائتلافِ از هم‌گسسته همبستگی، نقطه ضعفی بود که از سوی کارشناسان و صاحب‌نظران سیاسی و اجتماعی همواره مورد نقد جدی قرار داشت. آنها معتقدند کسانی که به عنوان سردمداران براندازی دور هم جمع شده‌اند که دانش، تخصص، اعتبار و جایگاهی برای پیشبرد یک کنش سیاسی در مقیاس مقابله با یک حکومت ۴۰ ساله و قدرتمند را ندارند و فاقد هرگونه ایدئولوژی برای تحقق شعارهایی هستند که از آن دم می‌زنند.

«محمدکاظم انبارلویی» فعال سیاسی سیاست داخلی کشور در این باره می‌گوید: «یکی از نعمات بزرگی که خدا به ملت ما داده است، وجود اپوزیسیون روسیاه، بدسابقه و احمق هست. ما در برابر اپوزیسیونی قرار داریم که نه تنها کم‌ترین ریشه اجتماعی و سیاسی در داخل ایران را ندارند؛ بلکه با کارنامه ننگین خود به عنوان منفورترین چهره‌ها شناخته می‌شوند.»

صحت اظهارات انبارلویی با نگاهی به پیشینه جریان‌های سیاسی حاضر در ائتلاف همبستگی محرز است؛ چراکه بخش مهمی از حامیان اپوزیسیون همان کسانی هستند که با کمک به صدام در تجاوز به ملت ایران بدترین سابقه را دارند و ۱۷ هزار نفر از ایرانیان را به شهادت رساندند.

دومین گروه از اپوزیسیون، سلطنت‌طلب‌ها هستند که کارنامه آنها در تاریخ ایران به عنوان ننگین‌ترین دوران وطن‌فروشی و غارت ملت ایران مطرح است و رضا پهلوی به عنوان بازمانده این رژیم هر بار با اقدامی که به خودزنی شبیه است، دست خالی خود را روتر می‌کند. انبارلویی با اشاره به سفر اخیر پهلوی به سرزمین اشغالی فلسطین می‌گوید: «رضا پهلوی در سفر اخیرش به سرزمین‌های اشغالی ثابت کرد که هیچ حظ و بهره‌ای از سیاست نبرده است چراکه در شرایطی که رژیم صیهونیستی دچار فروپاشی است این اقدام را انجام داده است.»

وی ادامه می‌دهد: «اغلب افرادی که در این ائتلاف حضور داشتند از جمله اسماعیلیون، از لحاظ اعتباری عددی نیستند و هیچ گونه ریشه و دانش اجتماعی، تاریخی و سیاسی ندارند. از طرف دیگر افرادی دور هم جمع شده بودند که هیچ‌گونه اتحاد و همبستگی با هم نداشتند.»

کاریکارتوریست شعارهای مدنی و کاسبان سیاسی

علیرغم آنکه جریان براندازی پس از تلاش‌های بسیار، نتوانست کاری از پیش ببرد و به نتایج و اهداف خود نرسید، اما نگاهی دقیق‌تر و موشکافانه‌تر به ما نشان می‌دهد که این جریان توانست در بخش کمی از فضای جامعه رسوخ کند و بر روی آن اثرگذار باشد و این موضوع را القا کند که جمهوری اسلامی رفتنی است! صاحب‌نظران معتقدند علت عمده این اثرگذاری فعالیت گسترده آنها در فضای مجازی و تاخت و تاز بی‌سابقه حساب‌های کاربری منسوب به طرفداران آنها بوده است.

جریان براندازی در این سال‌ها به واسطه بودجه‌های کلانی که دریافت می‌کرد، لشکرهای مجازی به راه انداخت. آنها با ایجاد لشکرها و مؤسسات مجازی تحت عناوین مؤسسات حقوق بشری یا دفاع از حقوق زنان، کاریکاتوری از نهادهای مدنی را در خارج از کشور ایجاد کردند و زیر سایه عناوین خوش آب و رنگی که برای خود ساخته بودند، فعالیت‌های ضد بشری، ضد انسانی و ضد ایرانی انجام می‌دادند.

فلاحتی درباره بودجه‌هایی که از طریق مداخله‌جویان به دست اپوزیسیون می‌رسیده و همچنان می‌رسد، بیان می‌کند: «آنها بودجه‌ها و منابع هنگفت و مختلفی از دولت‌های متخاصم و سرویس‌های امنیتی دریافت کرده و از طرف دیگر مبالغی را از مردم عادی به شیوه‌های مختلف کلاهبرداری می‌کنند. بخشی از درآمدشان نیز از طریق صندوق‌هایی که به بهانه جلب کمک‌های مالی راه‌اندازی کرده به دست می‌آید و از این طریق ارتزاق می‌کنند.»

انبارلویی نیز تاکید دارد که سرویس‌های سیا، موساد، انگلیس و فرانسه مخارج کارهای تبلیغاتی و سازمانی این گروه را تأمین کرده و اظهار می‌کند: «این افراد یک مشت کاسب سیاسی هستند و خودشان هم می‌دانند که پایگاهی در میان مردم ندارند. شاید بتوانند مدتی با توزیع پول و شبکه‌سازی کارهایی انجام دهند اما هرگز نمی‌توانند به عنوان یک اپوزیسیون دارای ایدئولوژی، طرح یا برنامه و… ظاهر شوند.»

نظر به آنچه گفته شد، براندازان گروهی از افراد را در فضای مجازی سامان دادند تا هرگاه به آنها نیاز داشته باشند اهداف خود را در عرصه مجازی پیش ببرند. همچنین با راه‌اندازی مؤسسات نظرسنجی روی ذهن ایرانیان کار می‌کنند. البته فلاحتی نظرسنجی‌هایی که توسط جریان اپوزیسیون به کمک بودجه‌های تزریقی از سوی کشورهای و قدرت‌های مداخله‌جو صورت می‌گرفت را نوعی نظرسازی معرفی می‌کند و متذکر می‌شود: «گرچه شیوه‌های به کار رفته در این نظرسنجی‌ها از نگاه بسیاری کارشناسانِ مستقل، غیرعلمی، ضعیف و غیرقابل استناد بودند اما اثرگذاری آنها بر درصدی از جامعه غیرقابل انکار است؛ بخشی از مردم که در فضای مجازی حضور دارند ممکن است در پی فعالیت‌های سازماندهی شده مجازی جریان مخالف تصور کنند نظرات این گروه در جامعه غالب است در حالی که این راهکار جریان براندازی است که می‌خواهد دروغی را در لفافه واقعیت به داخل کشور القا کنند.»

سلبریتی‌ها؛ خدمتکاران بی‌جیره مواجب

نکته قابل ذکر آن است که علاوه بر حامیان مالی غرب‌نشین، براندازان از طرف تعدادی از چهره‌های شناخته شده داخلی مورد حمایت قرار می‌گرفتند. برخی «سلبریتی‌ها» در فضای مجازی به مثابه نماینده اپوزیسیون در داخل کشور عمل کرده و به بلندگوی آنها تبدیل شده بودند.

اپوزیسیون صراحتاً اعلام کرده بود که یکی از راهبردهای آنها در اجرای اهداف براندازانه و دشمنی کردن با جمهوری اسلامی، «بهره‌برداری از سلبریتی‌ها» است؛ البته فلاحتی چنین نگاهی به سلبریتی‌ها را توهین به آنها می‌داند و می‌گوید: «چنین عبارتی برای افراد سرشناس در عرصه‌های مختلف توهین بسیار بزرگی است. براندازان در اظهارات شفاف خود تاکید کرده‌اند که برای رسیدن به اهداف خود از چهره‌های مشهور استفاده می‌کنیم.»

از نگاه او بخشی از علت این موضوع به ضعف دستگاه‌های فرهنگی کشور برمی‌گردد: «این ضعف فرهنگی جامعه ما است که جامعه تا حد زیادی به پدیده سلبریتی سوق پیدا می‌کند. متأسفانه اغلب سلبریتی‌های ما مطالعه کافی و تخصصی ندارند؛ اغلب قوه تحلیل به ویژه در مسائل کلان سیاسی و امنیتی را ندارند و سطح برداشت آنها از مسائل، بسیار نازل است. این افراد به واسطه القائات فضای مجازی احساس می‌کنند که چون فردی شناخته شده هستند می‌توانند در همه حوزه‌ها نظر بدهند و در همه ساختارها ورود کنند.»

به نظر می‌رسد وقتی راهبری الگوهای فکری از طبقه فرهیخته به قشر سلبریتی تنزل پیدا کند، بخشی از جامعه به لحاظ فرهنگی دچار اشکال خواهد شد. این پژوهشگر بیان می‌کند: «سلبریتی‌ها در پی فقدان دانش مورد نیاز به راحتی در دام گروه‌های معارض و براندازی قرار می‌گیرند و آگاهانه یا ناآگاهانه خدمتکاران بی‌جیره و مواجب گروه‌های ضدمیهنی و ضدوطنی می‌شوند.»

فلاحتی یادآوری می‌کند که مناسبات فرهنگی ما نامناسب و ناسالم هستند و در حوزه قانونی و برخوردهای قضائی نیز دچار ضعف هستیم چراکه در خصوص تخلفات مختلف افراد مشهور با آنها با تسامح برخورد می‌شود.

جهان وهم‌آلود براندازان

با وجود حامیان مادی خارجی و مدافعان معنوی داخلی، پایگاه اجتماعی حقیقی جریان براندازی در دنیای واقعی فاصله قابل توجهی با چینش و ارقامی که در فضای مجازی به ارائه می‌شد داشت. برخی بر این باورند اختلاف فاحش میان حامیان مجازی براندازان و طرفداران آنها در دنیای واقعی به علت آن است که اپوزیسیون، گروهی از افرادی را به خط کرده بود که به صورت شبانه روزی و شیفتی کار می‌کنند تا برای جریان‌سازی فکری در فضای اجتماعی فعالیت داشته باشند.

به هر شکل، با وجود همه تلاش براندازان و حامیان آنها، این جریان نه در دنیای حقیقی و نه در فضای مجازی نتوانست راه به جایی ببرد. گرچه آنها تا حدی توانستند در فضای مجازی جریان‌سازی کنند و با تحمیل نظر خود در ایام اعتراضات، با اعمال نوعی دیکتاتوری مجازی گروهی از مردم را تحت فشار گذاشتند و آنها را از کسب و کار روزانه و فعالیت‌های اجتماعی منع کردند اما در نهایت امر و با گذشت زمان، با سنگ محک‌هایی مختلفی به خود و همگان اعتراف کردند که پایگاه اجتماعی لازم برای کنش‌گری سیاسی را ندارند. «انبارلویی» در این خصوص می‌گوید: «آخرین تلاش براندازان فتنه پاییز ۱۴۰۱ بود و خودشان هم فهمیدند که لشکری در ایران ندارند و فقط می‌توانند روی سرویس‌های امنیتی و جاسوسی خودشان حساب کنند.»

به نظر می‌رسد دو مشکل عمده درباره اپوزیسیون وجود دارد. اول؛ نداشتن «پایگاه اجتماعی مؤثر» است. یعنی پایگاهی که در تعارف سیاسی بگنجد و منجر به خیزش یا ایجاد تغییری محسوس شود که کارکردهای جریان سیاسی متبوع خود را محقق کند و دوم؛ فقدان دانش وسیع نسبت به اطلاعات داخل و مناسبات حاکم بر جامعه ایرانی.

کاستی‌ها و کوتاه‌قدی‌های جریان براندازی باعث شد آنها به ناچار به دنیایی از اوهام روی بیاورند و با ساختن فضایی حباب‌گونه به خود و اندک اعضای پایگاه اجتماعی روحیه ببخشند؛ تا جایی که بعضاً امر بر خود آنها نیز مشتبه شد و با خیال آنکه که طرفداران میلیونی یا لشکری از حامیان و نظامیان دارند، سیرک‌های متعدد همچون «نشست دانشگاه جرج تاون» و کمپین «من وکالت می‌دهم» را به راه انداختند.

رقیب سبک‌وزن جمهوری اسلامی

بنا بر آنچه گفته شد براندازان به واسطه مجموعه اختلافاتی که داشتند نه تنها به کرسی قدرت نرسیدند بلکه حتی به آن نزدیک هم نشدند؛ اما نکته قابل توجه آن است که آنها در همین شرایطی ابتدایی هم بر سر قدرتی که برابر با هیچ است، به جان هم افتادند.

ائتلافی که بعد از ۴۴ سال دشمنی با جمهوری اسلامی شکل گرفته بود در مدت کوتاهی از هم گسست، این در حالی است که جمهوری اسلامی و مردم ایران دخالت چندانی در این فروپاشی نداشتند و براندازان خودشان به علت طمع قدرت داخلی، اختلافات بنیادین و حملاتی که در فضای مجازی به یکدیگر می‌کردند به این سرانجام دچار شدند. آنها تلاش کردند که حتی در حد یک نمایش، پیام اتحاد، همنشینی و همبستگی خود را منعکس و منتقل کنند اما توان آنها حتی برای یک بازی نمایشی هم کفایت نکرد.

انبارلویی با تاکید بر اینکه این جریان در آینده نیز فرجامی نخواهد داشت، عنوان می‌کند: «حتی اگر تحت شرایطی اتحادی میان آنها حاصل شود و کار خود را ادامه دهند، باز هم اعتبار و وزنه لازم برای آنکه مقابل انقلابی که بر دنیا و منطقه تأثیر گذاشته و معادلات قدرت جهانی را تغییر داده بایستند را ندارند و نمی‌توانند در برابر ملت ایران قد علم کنند»

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پرده آخر از نمایش دورهمی براندازان/ اپوزیسیون پَر! بیشتر بخوانید »

چرا این نسل خار چشم دشمن است؟

چرا این نسل خار چشم دشمن است؟



برپایی تجمعات با شکوه لیالی قدر در شهرها و روستاهای سراسر کشور با حضور انبوه اقشار مختلف مردم یک بار دیگر جریان داشتن دین و باورهای اعتقادی در رگ‌های جامعه را به نمایش گذاشت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: برپایی تجمعات با شکوه لیالی قدر در شهرها و روستاهای سراسر کشور با حضور انبوه اقشار مختلف مردم یک بار دیگر جریان داشتن دین و باورهای اعتقادی در رگ‌های جامعه را به نمایش گذاشت. این در حالی است که برخی در داخل و خارج تلاش و اصرار دارند تا به روش‌ها و ترفندهای خاص، تصویری ضد دین و بی‌اعتقاد را از جامعه ایرانی معرفی و مطرح کنند.

نکته مهم‌تر اینکه در مناسبت‌های ماه مبارک رمضان و محافل و مجالس مذهبی از جمله شب‌های قدری که پشت سر گذاشتیم بیش از هر چیز حضور انبوه نوجوانان و جوانان و استقبال آنها از این برنامه‌ها جلوه‌گری می‌کرد و اساساً بار اصلی برپایی چنین محافل و مجالسی بر عهده جوانان با انگیزه و تلاشگر است.

در کنار این، حضور افراد مختلف از زنان و مردان و دختران و پسران که برخی از آنان ظاهری داشتند که شاید در نگاه اول در نظر برخی حضور آنها در مجالس دعا و نیایش و نشستن پای سخنرانی مذهبی و مداحی باورپذیر نباشد، یک بار دیگر اثبات کرد که فطرت جوانان و مردم این سرزمین با هر ظاهر و شمایلی پاک و خداجو است هرچند ممکن است در مواقعی به اشتباه یا از روی غفلت این فطرت در برخی، زیر ظواهر نامانوس با عرف و ارزش‌های جامعه یا تحت القائات بیرونی خناسان آن‌طور که باید فرصت خودنمایی و بروز کامل پیدا نکرده باشد.

این استقبال جوانان و نوجوانان از برنامه‌های مذهبی و دلبستگی به شعائر ارزشی تجلی یافته در بستر انقلاب اسلامی تنها به ایام ماه رمضان و شب‌های قدر محدود نمی‌شود و در مناسبت‌های مختلفی همچون؛ عزاداری ماه محرم، سفر اربعین، اعتکاف رجبیه، حضور پرشور در اجراهای مختلف سرود سلام فرمانده، استقبال از اردوهای راهیان نور، حضور در مراسم تشییع شهدا، راهپیمایی ۲۲ بهمن و… به وضوح قابل مشاهده است.

همین دیروز در راهپیمایی با شکوه روز قدس در کنار حضور چندین میلیونی اقشار مختلف مردم در سراسر کشور، انبوهی از نوجوانان و جوانان پس از پشت سر گذاشتن یک شب احیاء و راز و نیاز و مناجات، با زبان روزه برای حمایت از ملت مظلوم فلسطین و لبیک به فرمان امامی که دوران او را درک نکرده‌اند در میدان حاضر شده بودند تا جلوه دیگری از پایبندی خود به ارزش‌ها را نمایان سازند.

این پایبندی نسل جدید به ارزش‌های انقلاب در حالی که آنها چهار دهه قبل و مبارزات و حوادث منتهی به پیروزی نهضت اسلامی را نه دیده و نه درک کرده یا دلبستگی آنها به ارزش‌های برآمده از دل دفاع مقدس در حالی که سال‌ها بعد از جنگ تحمیلی به دنیا آمده‌اند، برای بسیاری در داخل و خارج قابل هضم و باور نیست اما واقعیت آن است که این فرهنگ انقلابی و ارزش‌های اسلامی نسل به نسل در حال انتقال است.

وجود چنین نسل جوان و نوجوان مومن، معتقد، پاک‌سرشت و زیبا فطرتی که فراتر از ظواهر و شمایل به ارزش‌های دینی و باورهای انقلابی پایبند است، یک مزیت و نقطه قوت ارزشمند برای کشور و نظام اسلامی محسوب می‌شود؛ این دقیقاً یکی از مهم‌ترین و کلیدی‌ترین نقاط تقابلی ما با نظام سلطه و دشمنی است که کمر به تضعیف و نابودی این کشور و نظام اسلامی بسته است.

کار دشمن در تقابل با کشور، حکومت و مردمی که در برابرش ایستادگی کنند، شناسایی نقاط قوت و قدرت و تلاش برای ضعیف کردن یا از بین بردن این مزیت‌هاست. این پروژه در رویارویی نظام استکباری حاکم بر غرب به سرکردگی آمریکا با نظام جمهوری اسلامی و مردم دیندار و ارزشمدار ایران هم قابل مشاهده است.

نظام سلطه که منافع خود در ایران را با وقوع انقلاب اسلامی بر باد رفته می‌دید، تا آنجا که در توان داشت از رژیم دست‌نشانده پهلوی حمایت کرد اما نتوانست بر اراده مردم این کشور غلبه کند. هنوز مدت زیادی از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که جنگ همه‌جانبه را با پیش انداختن صدام و قطار کردن کشورهای مختلف در حمایت از او علیه ایران به راه انداخت تا از راه نظامی سقوط جمهوری اسلامی را محقق کند اما باز هم مقاومت جوانان ایران‌زمین و لبیک آنها به رهبری حکیمانه امام خمینی(ره) نتوانست دشمن را پس از هشت سال رویارویی نظامی به هدف برساند و چیزی جز سرشکستگی برای دشمن و پیروزی برای مردم این سرزمین در پی نداشت.

سیاست دشمن در قبال ایران پس از جنگ، شناسایی و زدن نقاط قوت و هر چیزی که می‌تواند باعث پیشرفت و مقاومت نظام اسلامی‌شود بوده است. در سال‌های اخیر تلاش دشمن برای اخلال در نظام اقتصادی کشور و ممانعت از بهره‌برداری درست از منابع سرشار و فرصت‌های اقتصادی و به عبارتی جنگ اقتصادی دامنه زیادی پیدا کرده است.

از سوی دیگر تلاش برای نابودی توان صلح‌آمیز هسته‌ای ایران در سال‌های اخیر با انواع حیله‌ها، قطعنامه‌ها، حتی ترور دانشمندان بی‌گناه هسته‌ای یکی دیگر از جلوه‌های تلاش دشمن برای جلوگیری از بروز توانمندی‌ها و قدرتمند شدن کشورمان است.

همین ماجرا به نوعی دیگر در مورد توانایی موشکی، پهپادی و نظامی کشورمان از سوی دشمن دنبال می‌شود تا به خیال خود با قطعنامه یا تهدید،ترور و… ترمز این پیشرفت‌های خیره‌کننده را بکشد.

سنگ‌اندازی‌هایی دیگر در مسیر پیشرفت و قدرت‌یابی کشورمان حتی در زمینه‌هایی مانند تولید واکسن کرونا توسط دانشمندان جوان ایرانی از دیگر موارد کارنامه پر از خباثت دشمن در تقابل با این سرزمین است.

وقتی همان‌طور که اشاره شد پذیرفتیم و باور کردیم که کار دشمن در تقابل با کشور، حکومت و مردمی که در برابرش ایستادگی کنند، شناسایی نقاط قوت و قدرت و تلاش برای ضعیف کردن یا از بین بردن این مزیت‌هاست و از طرفی متوجه این نکته مهم نیز شدیم که وجود یک نسل جوان و نوجوان پاک‌سرشت و زیبا فطرت و مومن و معتقد به ارزش‌های دینی و باورهای انقلابی، یک مزیت و نقطه قوت ارزشمند برای کشور و نظام اسلامی محسوب می‌شود، باید این واقعیت را نیز بپذیریم که دشمن در مقابل این نقطه قوت مولد و ثروت غیرقابل تصور هم بیکار و منفعل نخواهد نشست.

تلاش دشمن برای اثرگذاری بر روح و ذهن کودکان و نوجوانان و جوانان کشورمان از طریق تولید و نشر انواع شبهات، محتوای غیر اخلاقی و مستهجن، تبلیغ سبک زندگی و فرهنگ غربی با عنوان دروغین فرهنگ برتر در فضای سهمگین مجازی و نشستن در جایگاه دروغین دلسوزی و دفاع از نوجوانان و جوانان ایرانی با طرح مباحثی بدون پشتوانه درخصوص حجاب یا آزادی با تعریف نامانوس با فرهنگ ایرانی اسلامی را در همین چارچوب برنامه‌های دشمن می‌توان تحلیل کرد.

این‌جاست که در بحثی مانند کشف حجاب با عمیق‌تر شدن در لایه‌های طرح و برنامه دشمن می‌توان به وضوح تحرکات و برنامه‌های به ظاهر پشت پرده را دید اما متاسفانه خیلی از کسانی که فریب القائات دشمن و رسانه‌های وابسته به آن یا فریب و تظاهر به دلسوزی برای زنان و جوانان ایرانی را باور کرده و اسیر آن شده‌اند از دامی که به آن افتاده‌اند و زمینی که در آن بازی می‌کنند غافلند. ای‌کاش این فریب‌خوردگانی که دلسوزی مصنوعی دشمن برای زن ایرانی را باور کرده‌اند از خود می‌پرسیدند چرا این دشمن که خود را دلسوز زنان ایرانی می‌داند فقط بر روی مسئله حجاب حساسیت دارد و چرا برای زنانی که به علت تحریم و نرسیدن دارو در ایران جان خود را از دست دادند ارزشی قائل نیست؟!

غیر از این است که در همین کشور زنان فرهیخته بسیاری با حفظ حجاب به بالاترین قله‌های علم و موفقیت‌های ورزشی و اجتماعی رسیده‌اند و می‌توانند الگوی زنان در کشورهای دیگر و نابودکننده هیمنه سبک زندگی غربی و ظلم‌هایی که در آن به زنان می‌شود باشند؟! چیزی که دشمن از آن وحشت دارد.

رهبر انقلاب در دیدار اخیر رمضانی با مسئولان نظام به نکته مهمی اشاره کرده و فرمودند: «…خیلی از کسانی که کشف حجاب می‌کنند نمی‌دانند این را؛ اگر بدانند، بدانند که پشت این کاری که اینها دارند می‌کنند چه کسانی هستند، قطعاً نمی‌کنند. من می‌دانم. خیلی از اینها کسانی هستند که اهل دین‌اند، اهل تضرع‌اند، اهل ماه رمضان‌اند، اهل‌گریه و دعا هستند؛ توجه ندارند که چه کسی پشت این سیاست رفع حجاب و مبارزه با حجاب است. جاسوس‌های دشمن، دستگاه‌های جاسوسی دشمن دنبال این قضیه است. اگر بدانند حتماً نمی‌کنند…»

حال که باور داریم دشمن به شدت برای محروم کردن کشورمان از مزیت و قدرت بی‌بدیل جوانان مومن و پای کار انقلاب، با طرح و برنامه و با استفاده از همه امکانات وارد گود شده است، بر همه مسئولان اجرایی، فرهنگی، اجتماعی و همه قوا و همه متولیان دولتی و غیردولتی عرصه فرهنگ در رده‌های مختلف تا حتی سخنرانان محافل مذهبی، رسانه‌ها، نظام آموزشی و… واجب است در ارتباط با نوجوانان و جوانان کم‌کاری نکنند و با روش‌های به روز، علمی، محبت‌آمیز، جذاب، روشنگرانه و کاربردی از فرصت حضور آنها در مدارس، دانشگاه‌ها، مجالس مذهبی، سطح جامعه، پای رسانه و… به بهترین وجه برای مصون‌سازی این نسل ارزشمند در برابر دام‌های رنگی و سراب جذاب دشمن محافظت کنند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا این نسل خار چشم دشمن است؟ بیشتر بخوانید »

آخرین پیام شهید صدر به امام خمینی چه بود؟

آخرین پیام شهید صدر به امام خمینی چه بود؟



آیت‌الله صدر خطاب به امام خمینی(ره): شما به مسلمانان از وجود خود و فکر خود چیزی را عطاء نمودید که در طول تاریخ الگوی عظیمی برای تمامی مجاهدین می‌ماند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر از جمله مراجعی بود که با انقلاب اسلامی و امام خمینی پیوندی عمیق داشت تا جایی که او را شهید انقلاب اسلامی ایران دانسته‌اند. او به همراه خواهرش بنت‌الهدی صدر در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ توسط ماموران امنیتی رژیم بعث ربوده شد و به شهادت رسید.

آیت‌الله سید عبدالهادی حسینی شاهرودی از شاگردان شهید صدر در خاطرات خود درباره آخرین پیام شهید صدر به امام خمینی می‌گوید: پس از انقلاب اسلامی و انعکاس آن در حوزه‌ی نجف اشرف، دولت بعث عراق به آیت‌الله صدر چندان مهلت نداد و در این مدت ایشان چند جزوه‌ی تحقیقی درباره‌ی حکومت دینی به عنوان هدیه برای انقلاب اسلامی به رشته تحریر درآورد و چهارده جلسه به عنوان تفسیر موضوعی، تدریس نمودند و نامه‌نگاری‌هایی در دفاع از انقلاب اسلامی نوشته‌اند.

دولت بعث عراق در نوبت اول، ایشان را زندانی و سپس آزاد کرد و آن‌گاه ایشان را در منزل محبوس نمودند و در چند نوبت به طور ناشناس اقدام به ترور آیت‌الله صدر کردند اما موفق نشدند. بالاخره ایشان در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ بازداشت شدند و به دست صدام به شهادت رسیدند.

در ایام حصر خانگی، از ایران با ایشان تماس تلفنی گرفتم که متن آن گفتگو را پیاده نموده و به ترجمه آن می‌پردازیم.

‌گوینده‌ی تلفن: السلام علیکم؛

شهید صدر: علیکم السلام؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا کیف صحتکم؟

شهید صدر: الحمدلله؛

‌گوینده‌ی تلفن: مرتاحین إن شاء الله؟

شهید صدر: احمد لله، الله برعاکم؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا؛

شهید صدر: نعم؛

‌گوینده‌ی تلفن: فی فی ما یخص الحوادث الاخیره، شنو نظرکم؟

شهید صدر: إجابتاً علی البرقیات … آیة الله العظمی الامام المجاهد السید الخمینی (دام ظله) استعمت الی برقیتکم التی عبّرت عن تفقدکم الابویه لی و إنی(ابداً) لا یتاح لی الجواب علی برقیه لأنی مودع فی زاویه البیت لا یمکن أن أری احداً او أن یرانی احد، لا یسعنی إلا أن اسئل المولی سبحانه و تعالی أن یدیم ظلکم مناراً للإسلام و یحفظ الدین الحنیف بمرجعتکم القائده کما اسئله تعالی أن یتقبل منا العناء فی سبیله و یوفقنا للحفاظ علی عقیده الأمه و حریتها العظمیه و لیست حیات ای انسان إلا بقدر ما یعطی لأمته من وجوده و حیاته و فکره.

و قد أعطیتم للمسلمین من وجودکم و فکرکم ما سیظل علی مر التاریخ مثلاً عظیماً لکل المجاهدین. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا؛

شهید صدر: نعم؛

‌گوینده‌ی تلفن: هذا کان برقیتکم للسید الخمینی … سیدنا؟

شهید صدر: نعم؛

‌گوینده‌ی تلفن: اللی أنا ادری أنه برقیات کثیره و کثیره جداً من طهران و بعثت الیکم و لکن متواصل البیتکم؛

شهید صدر: نعم، أنا فقط هذا سمعته من الأذاعه؛

‌گوینده‌ی تلفن: صحیح، هناک برقیات کثیره و کثیره جداً و التظاهرات و المظاهرات عظیمه فی طهران تاییداً لکم و للحوزه الاسلامیه فی العراق؛

شهید صدر: نسئل الله أن برعاکم و بحفظکم بعینه. الله یحفظکم و السلام علیکم؛

‌گوینده‌ی تلفن: و علیکم السلام، سیدنا ما عدکم شی آخر أتبلغونا؟

شهید صدر: الان ما عندی شی، ما عندی شی؛

‌گوینده‌ی تلفن: طیب، سیدنا؛

شهید صدر: نعم؛

‌گوینده‌ی تلفن: اسمعنا اخیراً أن صحتکم غیر جیده، سیدنا صحتکم زینه الیوم یولا؟

شهید صدر: صحتی لا قیمه؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا؛

شهید صدر: لا قیمه لصحتی.

ترجمه فارسی مکالمه تلفنی:

‌گوینده‌ی تلفن: سلام علیکم؛

شهید صدر: علیکم السلام؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا حال شما چطور است؟

شهید صدر: الحمدلله؛

‌گوینده‌ی تلفن: شما إن شاء الله راحت هستید؟

شهید صدر: خدا را ستایش می‌کنم و خداوند شما را تحت نظر داشته باشد؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا؛

شهید صدر: بله؛

‌گوینده‌ی تلفن: در، در آنچه درباره‌ی حوادث اخیر اتفاق افتاده، نظر شما چیست؟

شهید صدر: برای پاسخ به تلگراف‌ها … [آنگاه خطاب به امام خمینی می‌فرماید]: آیت‌الله العظمی امام مجاهد آقای خمینی (دام ظله) شنیدم و گوش فرا دادم به تلگراف حضرتعالی که نشانی از تفقد و توجه پدرانه‌ی شما به بنده بود و برای من ابداً امکانپذیر نیست که جواب هیچ نامه و تلگرافی را بدهم چرا که در کنج خانه سپرده(اسیر) شده‌ام و امکان ندارد که کسی مرا ببیند یا من کسی را ببینم.

برای بنده هیچ کاری امکان ندارد مگر اینکه از خداوند سبحانه و تعالی مسئلت می‌نمایم که سایه‌ی شما را به عنوان چراغ هدایت برای اسلام نگه دارد و دین یگانه‌پرستی را با مرجعیت رهبری‌کننده شما نگه دارد.

همچنین از خداوند متعال می‌خواهم که از ما سختی در راهش قبول کند و ما را موفق بدارد برای نگه داشتن عقیده‌ی امت و آزادی بزرگ آن، چراکه زندگی انسان نیست مگر به اندازه‌ای که به امت خود، از وجود خود، از حیات خود و فکر خود می‌پردازد.

شما به مسلمانان از وجود خود و فکر خود چیزی را عطاء نمودید که در طول تاریخ الگوی عظیمی برای تمامی مجاهدین می‌ماند. والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا؛

شهید صدر: بله؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا این تلگراف شما برای آیت‌الله العظمی خمینی بود؟

شهید صدر: بله؛

‌گوینده‌ی تلفن: آنچه من می‌دانم این است که تلگراف‌های زیاد و بسیار زیادی از تهران برای شما ارسال شده است ولی به منزل شما نرسیده است؛

شهید صدر: بله، من فقط این را از رادیو شنیده‌ام؛

‌گوینده‌ی تلفن: صحیح، در آنجا تلگراف‌های زیاد و بسیار زیادی صورت گرفته و تظاهرات و راهپیمایی‌های بزرگی در تهران برای تأیید شما و حوزه اسلامی عراق انجام شده است؛

شهید صدر: از خداوند می‌خواهم که شما را حمایت کند و زیر چشم خود نگه دارد و خداوند شما را حفظ کند والسلام علیکم.

‌گوینده‌ی تلفن: و علیکم السلام، سیدنا چیز دیگری نیست به ما بفرمایید؟

شهید صدر: اکنون چیزی ندارم، چیزی ندارم؛

‌گوینده‌ی تلفن: خوب، سیدنا؛

شهید صدر: بله؛

‌گوینده‌ی تلفن: شنیدیم که اخیراً سلامتی شما خوب نیست سیدنا، بفرمایید سلامتی شما امروز خوب است یا نه؟

شهید صدر: صحت و سلامتی من قیمتی ندارد؛

‌گوینده‌ی تلفن: سیدنا؛

شهید صدر: ارزشی برای سلامتی من نیست.

منبع: «کتاب تداوم اندیشه» خاطرات آیت‌الله سید عبدالهادی حسینی شاهرودی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

پی‌نوشت:

به نظر می‌رسد این متن توسط دستگاه امنیتی بعث عراق ضبط شده باشد چراکه پس از سقوط دولت بعث منتشر شده است. قابل توجه اینکه ضبط اینگونه مسائل بر خود ایشان امکان‌پذیر نبوده است و چنانکه توسط دستگاه‌های ایران ضبط می‌شد، حتماً پس از شهادت ایشان منتشر می‌گردید.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آخرین پیام شهید صدر به امام خمینی چه بود؟ بیشتر بخوانید »

مارادونا را رها کنید؛ غلامحسین را بگیرید!

مارادونا را رها کنید؛ غلامحسین را بگیرید!



رفتار شخصی در مشهد که برای ارشاد دو خانم بی‌حجاب، با روشی غلط به نهی از منکر پرداخت محکوم است اما قطار کلمات شهردار سابق تهران در توئیتر و در واکنش به این عمل از ریل انصاف خارج شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، این همه ناپخته‌گی جای بسی تعجب دارد. از یک رجال سیاسی با سابقه انتظار بیشتری می‌رفت. ظرف ماستی در مشهد خبرساز شد اما موضوع در حد امنیت ملی و ذبح موضوعات کلان امنیتی کشور نبود.

قطعاً رفتار شخصی در مشهد که برای ارشاد دو خانم بی حجاب، با روشی غلط به نهی از منکر پرداخته و پا را از تذکر کلامی فراتر گذاشت، محکوم است. آن فرد هم به درستی پیگرد قانونی قرار گرفت؛ اما غلامحسین کرباسچی به عنوان یک رجال قدیمی سیاسی با توئیتی در حساب کاربری خود یک جنجال جدید و بی ربط به پا کرد.

غلامحسین کرباسچی در حساب کاربری خود در توئیتر نوشت:

«وقتی در کشور کسانی باشند که از ماست استفاده صلح‌آمیز نکنند، چطور می‌شود دنیا اطمینان حاصل کند که از امکانات حساس دیگر استفاده صلح‌آمیز بشود. # حجاب_اجباری»

این سیاستمدار اصلاح طلب و شهردار سابق تهران کاملاً ناشیانه و در واکنش به رفتار ناپسند آن فرد خاطی، جملات را به گونه‌ای به دنبال هم قطار کرد که انتهای مسیر این قطار خروج از ریل انصاف است. هر چند وی بعد از ساعتی این توئیت را حذف کرد اما جنجالی به پا کرد و واکنش‌های زیادی را به پا کرد و آب به آسیاب دشمنان ریخت.

در این میان حتی صدای عطاالله مهاجرانی یار و همراه اصلاح‌طلب او هم از لندن در آمد. وی در حساب کاربری خود در واکنش به این سخنان کرباسچی نوشت: «دوست قدیمی حضرت کرباسچی! به نظرم یک کاسه ماست ظرفیت چنین تفسیر جهان شمولی را ندارد! جهان می‌بایست نگران استفاده از سلاح اتمی توسط آمریکا باشد که هیروشیما و ناکازاکی را بمباران اتمی کرد و در اشغال عراق، از سلاح اتمی کنترل شده استفاده کرد. این تعمیم عمل یک فرد به نظام غریب بود.»
در ادامه واکنش‌ها سیدنظام الدین موسوی نماینده تهران در مجلس نیز چنین به توئیت کرباسچی پاسخ داد: «جناب کرباسچی! کار آن فرد ماست پرت کن، خطا و محکوم اما تعمیم آن به انرژی هسته‌ای عجیب است. اگر قرار بر این تعمیم‌های ناروا باشد، به دلیل کار آقای نجفی در قتل فجیع همسرش با اسلحه، به شما اصلاح‌طلبان نیز باید به عنوان عناصر خطرناک، نه تنها اجازه ازدواج، که اجازه تردد در خیابان هم ندهند!»

باید توجه داشت سوابق آمریکا و اقمارش در استفاده از ابزارهای تسلیحات نامتعارف برای اهل همه دنیا مشخص است. هیروشیما و ناکازاکی تا دهه‌ها از آثار بمب‌های هسته‌ای امریکایی‌ها رنج کشید. گلوله‌های با اورانیوم ضعیف شده استفاده شده در عراق سونامی سرطان را نه در عراق حتی در استان‌های مرزی و همجوار عراق برای سال‌ها بوجود آورد. حلبچه و سردشت دو شهری بودند که با سکوت و حمایت‌های آمریکا از صدام بمباران شیمیایی شدند. همه اینها بخشی از جنایت‌های استفاده دشمنان از تسلیحات نامتعارف است.

این در حالی است که ایران جدا از عدم تمایل به داشتن تسلیحات نامتعارف، وسواس خاصی در رعایت ضوابط انسانی در ساخت تسلیحات نظامی حتی متعارف دارد. ساخت موشک‌های دقیق نقطه زن با اصرار و تاکید مقام معظم رهبری بوده است.

در عین حال دقت بالای نیروهای ایران در زمان جنگ با عراق، برای به خطر نیفتادن جان مردم بی گناه در انواع عملیات‌های هوایی، موشکی و زمینی زبانزد اهل انصاف است. از سویی کارشناسان بی‌طرف نظامی در جنگ سوریه در نحوه مقابله نیروهای مستشاری ایران با داعش، اعتراف داشتند که ایران بر خلاف برخی قدرت‌ها حتی در مقابله با دشمنانش سیاست سرزمین سوخته را دنبال نمی‌کند.

بدین ترتیب از مقامات و رجل سیاسی کشور انتظار می‌رود جانب انصاف و عدالت را در سخنان و نوشته‌هایشان نگه دارند. اگر این سخنان را اپوزسیون و معاندان کشور می‌گفتند جای ملامت نداشت، چون موضوع آنان مشخص است؛ اما همراهان کشور با هر نوع سلیقه و گرایشی باید بیشتر مراقب باشند. به گونه‌ای نشود که از این به بعد آن طنز معروف گل به‌خودی – که روزی خود او در دادگاهش استفاده کرد- از این به بعد اینگونه به‌روزرسانی شود که «مارادونا را رها کنید؛ غلامحسین را بگیرید!»

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مارادونا را رها کنید؛ غلامحسین را بگیرید! بیشتر بخوانید »

فرمانده‌ی مو بوری که لقبش «عقرب زرد» بود+ عکس

فرمانده‌ی مو بوری که لقبش «عقرب زرد» بود+ عکس



همه‌ی نیروهایش شهید شدند. باید برمی‌گشت ایران. تنها، مجبور به عقب‌نشینی شد که توی راهش به یک گروهان از صدامی‌ها رسید. یا باید تسلیم می‌شد یا اینکه همان کاری را می‌کرد که فقط عقرب زرد از پسش برمی‌آمد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، یک نوزاد سرخ و سفید بود؛ با موهای ریز زرد و بور که شاخ روی کله‌ی کوچکش ایستاده بود. وقتی پدرش بغلش گرفت تا اولین اذان را زیر گوشش بخواند با چشم‌های آبی و درخشانش توی صورتش خندید. پدر هم که با دیدن زلال چشم‌های «علی» یاد فرات و تشنگی سید الشهدا (ع) افتاده بود، پسرش را نذر کرد که «سقا» شود!

فرمانده‌ی مو بوری که لقبش «عقرب زرد» بود+ عکس

آن روزها توی همدان این نذرها رسم نبود. اصلا از آن‌جا که خانه‌ی پدری علی بود تا علقمه و کربلا آن‌قدر راه بود که این نذر از سرش بیفتد. صدام هم که تمام راه‌های رسیدن به کربلا را بسته بود و بهانه‌ی خوبی بود برای جا ماندن از قافله‌ی سیدالشهدا (ع) و تکرار زمزمه‌ی «یا لیتنا کنا معکم و نفوز فوزاً عظیما». اما مگر می‌شد سقای علمدار نتواند خودش را به خیمه‌ی حسین (ع) برساند؟ علی بزرگ میشد؛ مثل بذری که سینه‌ی خاک را برای نخلی تنومند شدن می‌شکافد و سرش را به آسمان می‌رسانَد. سر نترسی داشت سقا و شده به قیمت سرخی خونش، دنبال رسیدن به کربلا بود.

فرمانده‌ی نوزده ساله

سن و سالی نداشت که برای علمداری، سرش را سپرد به خدا و خودش را رساند به جبهه‌ی مهران. بیشتر از خودش می‌فهمید! عاقله مردی بود در کالبد پسری نوجوان که تازه پشت لبش سبز شده. به زبان عربی مسلط بود. یک تنه و یک نفس، انگار که مثلا یکی از خود عراقی‌ها باشد تا بیخ سینه‌ی سنگرهایشان می‌رفت و عین خیالش نبود. از این طرف هم چهار گردان چشم به راه یک اشاره‌ی دست او بودند که چه کنند.

فرمانده‌ی مو بوری که لقبش «عقرب زرد» بود+ عکس

اولین بار نبوغ این نوجوانِ چشم آبیِ مو بورِ کله شقِ نترس را «علی شادمانی» کشف کرد اما وقتی قصه‌ی جنون سقا دهن به دهن پیچید «حاج همت» نتوانست بی‌خیال خلاقیتش شود؛ هرچند «همدانی» زودتر دست جنباند و به سقای نوزده ساله‌ی همدان، حکم فرماندهی داد! آن هم فرماندهی کجا؟ علی نوزده ساله شد فرمانده‌ی اطلاعات و عملیات لشگر «انصار الحسین».

جوان ریش خرمایی

توی یکی از جلسات، فرمانده قرارگاه نجف پرسید: «این جوون ریش خرمایی که همه جا حرفشه، کیه؟» یکی از فرماندهان گفت: «مسؤول اطلاعات و عملیاته؛ اعجوبه‌اییه تو کار اطلاعات» وقتی علی را صدا زدند تا آخرین گزارشش را بدهد، روبه‌روی نقشه ایستاد و با انگشت روی جاده‌ی «زرباطیه» به «بدره» کشید و ریز به ریز به فرماندهان گفت که فرمانده تیپ عراقی کی می‌آید، با چه می‌آید، از کدام خط می‌آید و کجا می‌رود. چشم‌های فرمانده‌ی قرارگاه از تعجب گرد شده بود. چه کسی باورش می‌شد که این جوان و نیروهایش توانسته‌اند توی یک ماه، خطوط سه و چهار بعثی‌ها را این‌طور دقیق شناسایی کرده باشند اما سقا از پسش برآمده بود.

فرمانده‌ی مو بوری که لقبش «عقرب زرد» بود+ عکس

علی دست بردار نبود و دست آخر خودش را به کربلا رساند! آن هم نه یک بار و دو بار که چند بار. بعثی‌ها را عاصی کرده بود. همه جا بود و هیچ جا نبود. نیششان میزد و دستشان به علی نمی‌رسید. آن‌قدر کفری‌شان کرد که اسمش را گذاشتند «عقرب زرد»! وقتی گزارشش را به «صدام» دادند خیلی عصبانی شد. فرماندهیشان را به هم ریخته بود و «بعث» زیر سوال رفته بود. می‌گویند روی میزش کوبیده و یک جایزه‌ی سنگین برای سرش گذاشته اما کدام دست بود که به عقرب زرد برسد؟

اسیر گرفتن با دست خالی

در یکی از عملیات‌هایش که توی خاک عراق بود همه‌ی نیروهایش شهید شدند. خودش ماند و خدای خودش. باید برمیگشت ایران. تنها، مجبور به عقب‌نشینی شد که توی راهش به یک گروهان از صدامی‌ها رسید. یا باید اسلحه‌اش را میگذاشت زمین و زیرپیرهنی سفیدش را درمی‌آورد و سر دستش می‌گرفت و داد می‌زد: «تسلیم» یا اینکه همان کاری را می‌کرد که فقط عقرب زرد از پسش برمی‌آمد.

علی جلو آمد. با همان سرِ افراخته و سینه‌ی فراخ و نگاه نافذش. روبه‌رویشان ایستاد و گفت: «من علی چیت‌سازیانم؛ عقرب زرد! اگه مقاومت کنید تا آخرین گلوله باتون می‌جنگم و الا تسلیم بشید و جون سالم به در ببرید.»

فرمانده‌ی مو بوری که لقبش «عقرب زرد» بود+ عکس

علی، دست خالی، صد و چهل نفر را اسیر گرفت و برگشت. وقتی به خاک ایران رسید، دیده‌بان‌ها جمعیتی دیدند که یک نفر مدام دور آن‌ها می‌چرخد و به جلو هدایتشان می‌کند. اسلحه‌ها برای شلیک آمده می‌شود اما جمعیت هر چقدر نزدیک‌تر می‌شد آن مرد جوانی که دورشان می‌چرخید آشناتر به نظر می‌آمد، تا اینکه وقتی روبه‌رویشان قرار گرفت دیدند آقای فرمانده است، همان فرمانده‌ی به قول خودی‌ها، «ریش خرمایی» و به قول بعثی‌ها، «عقرب زرد».

سردار «علی چیت‌سازان»، آن سقای همدانی، سرانجام در چهارم آذر سال یک هزار و سیصد و شصت و شش، در منطقه «ماووت»، و در حالی که در گیر و دار عملیات شناسایی بود، در سن بیست و پنج سالگی خودش را به قافله‌ی سیدالشهدا (ع) رساند و به دست شمرهای زمانه‌اش، به شهادت رسید.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فرمانده‌ی مو بوری که لقبش «عقرب زرد» بود+ عکس بیشتر بخوانید »