صدا و سیما

 منشا این همه خشونت، کجاست؟!

 منشا این همه خشونت، کجاست؟!



کشتن بیرحمانه حافظان امنیت یا افراد دارای چهره مذهبی، با چاقو و قمه، پنجه بوکس یا اسلحه، تکه تکه کردن و حتی سوزاندن افراد این سؤال را به ذهن می‌آورد که منشأ این حد از خشونت و توحش کجاست؟!

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد عبداللهی در یادداشتی نوشت: خشونت عجیب و رفتارهای وحشیانه بعضی آشوبگران هر بیننده ای را به تعجب وا میدارد. کشتن بیرحمانه حافظان امنیت یا افراد دارای چهره مذهبی، با چاقو و قمه، پنجه بوکس یا اسلحه، تکه تکه کردن و حتی سوزاندن افراد این سوال را به ذهن می آورد که منشا این حد از خشونت و توحش کجاست؟! چگونه جامعه ایران که به مهربانی و خونگرمی، به نجابت و مدارا شناخته میشود، چنین افرادی را از بطن خود بیرون می ریزد؟! که تا این حد نسبت به یک «انسان» میتوانند شقاوت و قساوت به خرج دهند. (نمونه اش قتل وحشیانه شهید آرمان علی وردی)

اندیشمندان علوم اجتماعی و تحلیلگران سیاسی دلایل زیادی برمی شمرند: از اخبار عصبانی کننده و نفرت پراکنی شبکه های ماهواره ای تا بازی های خشن رایانه ای. هرچه هست ریشه خشونت و نفرت در «رسانه» است. خوب است به نقش رسانه دیگری نیز بپردازیم: سینما و فیلم.

این برخی از معروفترین و پرفروش ترین فیلم های سینمایی ده سال گذشته ایران است: به موضوع و محتوای آنها دقت کنید:

– مغزهای کوچک زنگ زده: داستان یک خانواده معتاد و قاچاقچی که ۳ پسرش قاچاقچی و معتاد و آدمکش و باند مواد مخدر دارند. در فیلم حمله مسلحانه باند شکور به پلیس و دستگیری مظلومانه آنها! نشان داده میشود.

– متری ۶ و نیم: قهرمان فیلم، قاچاقی ای است (نوید محمدزاده) که با پول قاچاق، میخواهد خانواده و اقوامش را خوشبخت کند! در سرتاسر فیلم، پلیس به صورت نیرویی عصبی، فحاش، و ظالم تصویرپردازی میشود. (تمام لوکیشن فیلم در «زندان» است)

– ابد و یک روز: داستان خانواده ای که پسر معتاد آنها (نویدمحمدزاده) بخاطر خرده فروشی کل خانواده را درگیر میکند. پسر باهوش خانواده، پلیس را فریب میدهد، مادر مواد پسرش را مخفی میکند و خواهر (پریناز ایزدیار) برای پرداخت قرض برادر بزرگش، خانواده ای افغان را وعده ازدواج میدهد. دو خواهر دیگر (مطلقه و شوهرمرده). خانواده ایرانی فروپاشیده و تلخ و سیاه بخت.

– فروشنده: زنی که با شوهرش خانه سابق یک فاحشه را اجاره میکنند و مورد تعرض یکی از مشتریان زن فاحشه قرار میگیرد! زن و شوهر هیچکدام به دستگاه قضایی مراجعه و اعتماد نمیکنند و تلاش میکنند خودشان متجاوز را پیدا و مجازات کنند.

– دارکوب: داستان زنی معتاد که بدنبال شوهر سابق و فرزندش است. دوربین در سرتاسر فیلم در خانه زنان معتاد و محل های مصرف و پخش مواد مخدر میچرخد. سکانسهای چندش آور مصرف مواد مخدر به راحتی جلو چشم بیننده پخش میشود. حمله پلیس به لانه معتادان حمله ای ظالمانه و بی فایده تصویر میشود.

– سرخپوست: پلیس به دنبال مردی بیگناه ولی فراری است. پلیس عاشق (زمان پهلوی) به خاطر عشق به دختر امدادگر زندان (که هرگز در دوره پهلوی چنین موضوعی وجود نداشته) سرانجام پس از یافتن فراری او را رها میکند. تمام فیلم در «زندان» میگذرد.

– نهنگ عنبر: (کمدی مثلا) دختری عاشق آمریکا که بی هیچ دلیلی شیفته «مهاجرت» به امریکاست تا جاییکه عشق دوران کودکیش را رها میکند و سالها به امریکا مهاجرت میکند!

– جدایی نادر از سیمین: زنی که بخاطر «مهاجرت» تصمیم به طلاق دارد.

– میلیونر میامی: چهار نفر به دنبال «جسد سوخته» ای میگردند که او را بجای خود جا بزنند و از بیمه پول هنگفتی به جیب بزنند. در سکانس های متعدد فیلم، سوخته یک انسان عادی سازی میشود و با لذت و ولع و خنده و خوشحالی از خودکشی یا انسان سوخته و جزغاله شده یاد میشود.

– خوک: تم اصلی این فیلم هم «قتل» است. قاتلی در شهر کارگردان های مهم سینما را میکشد و روی پیشانی آنها مینویسد «خوک». یکی از کارگردانها منتظر قاتل نمیماند و خود او را به دام میندازد و کشتن با اسلحه. قهرمان فیلم هم زن دارد هم معشوقه (لیلاحاتمی). معشوقه ای که گویا معشوقه دیگر کارگردانها هم میشود. و فیلم به سادگی از این روابط نامشروع میگذرد.

– ژن خوک: پسری برای رسیدن به معشوقش با همراهی زندانی دیگری از «زندان» فرار میکند. یکی از آنها به شکل مظلومانه ای! توسط پلیس ظالم و بیرحم! کشته میشود ولی نهایتا دو عاشق فراری فرار میکنند. این تم حتی در دوره پهلوی قفل بوده و فرار از دست قانون از جمله خط قرمزهای سینما بوده است.

دقت کردید: فیلم هایی با ۴ تم اصلی: اعتیاد، مهاجرت، تجاوز و قتل و مقابله حتی مسلحانه با پلیس.

با تماشای این فیلم ها نه تنها هیچ حس مثبت و «حال خوب»ی دریافت نمیکنید (شعار تکراری بازیگران و سینماگران)؛ برعکس با اعصاب و روح و روانی سیاه و منفی و آلوده مجبور میشوید فیلمهایی تلخ را تحمل کنید. فیلمهایی که حتی کمدی شان هم ژانر عجیبی دارد به اسم «کمدی سیاه»! فیلم هایی سراسر سیاه و سیاهی. سراسر نکبت و فلاکت. دریغ از معنویت، اخلاق، نگاه زیبابین، دریغ از قهرمان هایی مثبت و سازنده.

شبکه خانگی با فیلمهای سیاه و سراسر خیانت و تجاوز و قتل (شهرزاد، زخم کاری، یاغی، دل، مانکن و..) خود داستان غمناک دیگری است. صدا و سیما هم وضع بهتری ندارد. سریالها حتی سریالهای طنز، کمدی سیاه است و به تصویر کشیدن خانواده های بدبخت و مفلوک. دریغ از سریالی که الهامبخش امید و کار و کارآفرینی به جوانان مملکت باشد. سازنده و هنرمندانه، ارزشهای اخلاقی و انسانی و فرهنگ اسلامی ایرانی را به تصویر بکشد.

هرگز گمان نکنید این فیلم ها، بدون برنامه ریزی، بی هدف و بدون استراتژی خاصی و صرفا از سر دغدغه و علاقه کارگردان و فیلمساز ساخته میشوند. برخلاف وزارت ارشاد و صداوسیمای ایران که بی هیچ هدف و استراتژی و به صورت پراکنده و گتره ای تصمیم میگیرند، این فیلم ها با نقشه راه و کاملا برنامه ریزی شده و هدفمند ساخته میشوند. و اثرگذاری آنها در تشدید آسیب های اجتماعی واقعی و ملموس است. نگاهی به روند صعودی و هولناک آمارهای مهاجرت، طلاق، خودکشی، قتل، قتل های خانگی بیندازید تا اثرگذاری مستقیم رسانه بر جامعه را ببینید. تاثیر سیاسی امنیتی این فیلم های به ظاهر اجتماعی، در تزریق نفرت و خشونت، تمایل به قتل و کشتن و سوزاندن حافظان امنیت، بی تردید یکی از اثرات رسانه و سینمای سیاه و نفرت پراکن است.

خشونت عجیب و رفتارهای وحشیانه بعضی آشوبگران هر بیننده ای را به تعجب وا میدارد. کشتن بیرحمانه حافظان امنیت یا افراد دارای چهره مذهبی، با چاقو و قمه، پنجه بوکس یا اسلحه، تکه تکه کردن و حتی سوزاندن افراد این سوال را به ذهن می آورد که منشا این حد از خشونت و توحش کجاست؟! چگونه جامعه ایران که به مهربانی و خونگرمی، به نجابت و مدارا شناخته میشود، چنین افرادی را از بطن خود بیرون می ریزد؟! که تا این حد نسبت به یک «انسان» میتوانند شقاوت و قساوت به خرج دهند. (نمونه اش قتل وحشیانه شهید آرمان علی وردی)

تا زمانی که وزارت ارشاد، صداوسیما، سازمانهای سینمایی ظاهرا انقلابی، نهادها و دستگاههای فرهنگی کشور، سیاستگذاری و خطوط قرمز ساخت فیلم را به دقت تعیین و اجرا نکنند، فیلمسازان را وادار یا تشویق به فیلم های سازنده (بجای تخریبگر) نکنند، منتظر فاجعه های بدتر از این در کف جامعه ایران باشید. رهبر انقلاب شاه کلید فرهنگ و فعالیت های فرهنگی و هنری و حتی سیاسی کشور را مدتهاست اعلام کرده اند: زنده کردن «امید» در جامعه. «امید موتور پیشران جامعه است». هر فیلمی که مایوس کننده، مخرب امید و پیشرفت باشد از همان ابتدا نباید ساخته شود. نه اینکه ساخته شود و بعد با توقیف، معروفتر و محبوبتر شود. مسئولان فرهنگی کشور را بیدار کنید.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

 منشا این همه خشونت، کجاست؟! بیشتر بخوانید »

چرخه درآمدزای سلبریتیسم ضد امنیت‌ملی را قفل کنید


002.jpg

سلبریتی‌ها را رسانه‌ها می‌سازند. چهره‌هایی که به واسطه تکرار و تلقین رسانه‌ها رفته‌رفته در بین مردم شناخته می‌شوند و اعتبار می‌یابند و به عنوان گروه‌های مرجع مطرح می‌شوند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، کافی است نگاهی به دور و بر خودمان بیندازیم تا متوجه شویم سردمداران آگهی‌های بازرگانی و تجاری چهره‌های هنری درجه چندمی هستند که به واسطه پروپاگاندیسم معیوب با حداقل توانایی در حوزه هنری و ورزشی توانسته‌اند از حلقه فیلم‌های تجاری دسته‌چندم یا موفقیت‌های ورزشی حداقلی، به حلقه تبلیغات راه بیابند.

این افراد بعد از دیده‌شدن در تکرار و تلقین تبلیغات و آگهی‌های تجاری بازرگانی، در مرحله بعدی وارد حلقه فعالیت‌های ضد دینی و ضد ارزشی شده‌اند! در واقع انگار جریانی از پشت صحنه این روند معیوب را مدیریت می‌کند تا در زمان مناسب این افراد را به میدان بیاورد تا لیدر و پرچمدار حرکت‌های ضد دینی و ضد ارزشی شوند!

این در حالی است که در همه جای دنیا ضوابطی بر این موضوع حاکم است، چراکه چنین چرخه معیوبی موجب ناراضی‌سازی می‌شود و بسیاری از نخبگان علمی، فرهنگی، هنری و ورزشی وقتی می‌بینند یک سلبریتی درجه چندم، در چرخه‌ای فاسد می‌تواند درآمدهای میلیاردی داشته باشد، اما یک استاد دانشگاه و یک نخبه علمی و هنری باید با حداقل‌ها به کشورش خدمت کند، دچار حس خسران می‌شوند!

پس این چرخه معیوب باید در یک‌جا متوقف شود و سررشته توقف این چرخه در دست دولت و نهادهای رسمی است. درست همان نهادهایی که اجازه می‌دهند صدا و تصویر چنین افرادی روی بیلبوردهای شهر قرار گیرد یا از تلویزیون بارها و بارها پخش شود.

سلبریتی‌ها را رسانه‌ها می‌سازند. چهره‌هایی که به واسطه تکرار و تلقین رسانه‌ها رفته‌رفته در بین مردم شناخته می‌شوند و اعتبار می‌یابند و به عنوان گروه‌های مرجع مطرح می‌شوند.

با وجود این، هر هنرمند ورزشکار و چهره‌ای را نمی‌توان سلبریتی دانست. در دنیای امروز معنای سلبریتی تغییر کرده‌است و سلبریتی بودن به معنای داشتن استعداد ویژه در هنر یا ورزش نیست، بلکه سلبریتی‌ها افرادی هستند که به مدد رسانه‌ها توانسته‌اند به شهرت دست یابند و بیشتر رؤیای مخاطبان را تحریک کنند!

پایه‌های شکل‌گیری یک چرخه معیوب

فرهنگ شهرت چیزی فراتر از علاقه به افراد مشهور و انعکاسی از ارزش‌های اجتماعی و نمایش رابطه پیچیده میان انتظارات اجتماعی و واقعیت‌های اقصادی -اجتماعی است.

از سوی دیگر آگهی‌های بازرگانی و تبلیغات هم کارشان القای نیاز و رؤیافروشی است.

بر این اساس، آگهی‌های بازرگانی تلاش می‌کنند یک زندگی آرمانی را برابر چشم مخاطب به تصویر بکشند و از این طریق به او القا کنند با داشتن وسیله یا استفاده از خدماتی خاص می‌تواند به آن زندگی آرمانی و رؤیایی دست پیدا بکند.

حالا تلفیق این دو را در نظر بگیرید که چه خواهد شد؟! یعنی رؤیافروشی و القای زندگی آرمانی به وسیله یک چهره یا سلبریتی! اینجاست که چرخه معیوب شکل می‌گیرد.

چهره‌های درجه چندم سردمداران آگهی‌های تجاری

در این چرخه اغلب هنرمندان و ورزشکاران چهره‌های واقعی و اصیل وارد نمی‌شوند! خیلی از چهره‌هایی که سردمدار آگهی‌ها هستند، در عرصه سینما و تلویزیون اثر قابل‌تأملی نداشته‌اند.

هنرمندان آثار ماندگار سینما و تلویزیون کشور و فیلم‌هایی همچون آژانس شیشه‌ای، ناخدا خورشید و مادر یا سریال‌هایی همچون سربداران و هزاردستان، سهمی از آگهی‌های بازرگانی ندارند، بلکه چهره‌های هنری و ورزشی درجه چندم که در حالت عادی با اقبال اجتماعی مواجه نبوده و نتوانسته‌اند در کارنامه کاری خود اثر قابل‌توجه و ماندگاری را بر جای بگذارند، وارد این چرخه می‌شوند تا بتوانند آن توجهی که نتوانسته‌اند از طریق حرفه و کار خود کسب کنند، با تکرار و تلقین آگهی‌های بازرگانی و تبلیغات به دست بیاورند.

بازیگران و چهره‌هایی که نهایت حضورشان در سینما و تلویزیون آثار لمپنی و سطح پایینی بوده که نه فقط نقش مثبتی در فرهنگ و هنر این مرز و بوم نداشته‌اند، بلکه خود این آثار چالش‌برانگیز هم بوده‌است.

چهره‌های ورزشی و سایر چهره‌هایی که سردمدار آگهی‌های بازرگانی هستند نیز حکایت‌شان همین است. از همین روست که شاهد سردمداری سلبریتی‌های درجه چندم در تبلیغات و آگهی‌های بازرگانی هستیم.

چرخه معیوب

افراد درجه یک ورزشی و هنری جایشان در آگهی‌های تبلیغاتی نیست، چون چرخه پروپاگاندیسمی که به دنبال چهره‌سازی و سلبریتی‌سازی است، خود معیوب است.

سردمداری سلبریتی‌های درجه چندم در آگهی‌های بازرگانی و تبلیغات تجاری، اتفاقی‌است که مرحله بعدی آن ورود این چهره‌ها و سلبریتی‌ها به دنیای سیاست و شکل‌دهی رفتارها و حرکات ضددینی و ضدارزشی از سوی آنهاست.

انگار پشت پرده این ماجرا و صحنه‌گردانی آن رخدادی کاملاً حساب شده‌است؛ موضوعی که علاوه بر آسیب‌های اجتماعی می‌تواند موجب شکل‌گیری نارضایتی در گروه‌های اجتماعی مرجع و نخبگان واقعی جامعه شود.

افرادی که با حداقل‌ها در راستای سازندگی و آبادانی این کشور تلاش می‌کنند و پیش رویشان تصویر سلبریتی‌هایی است که با وجود استفاده از امکانات دولتی و منابع عمومی، در چرخه‌ای فاسد درآمدهای میلیاردی دارند.

نظارت بر فعالیت سلبریتی‌ها در همه دنیا

در تمام دنیا آگهی‌های بازرگانی و فعالیت سلبریتی‌ها ضوابطی دارد و رها شده نیست! در کشور ما هم این چرخه معیوب و سیکل ناصواب باید در یک‌جایی متوقف شود. صدا و سیما و شهرداری‌ها باید چنین تبلیغاتی را تا ابد ممنوع کنند و اجازه ندهند در تبلیغات و آگهی‌های بازرگانی از چهره‌هایی استفاده شود که بعد از آن که با فعالیت‌هایشان در این کشور و با استفاده از امکانات و منابع بیت‌المال، پول‌های کلانی به جیب زدند و همه را در قمار باختند، به دنبال آن باشند تا انتقام باخت‌هایشان را از نظام بگیرند!

حتی در نظام‌های لیبرال هم چنین رویکردی غیر قابل‌قبول است که کسی از امکانات دولت و منابع عمومی استفاده و در نهایت علیه منافع ملی کشورش فعالیت کند.

در همه جای دنیا پرچم سرود ملی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و اقدام علیه پرچم یا سرود ملی جرم محسوب می‌شود و مشمول مجازات است. همچنان که در فرانسه بی‌احترامی به پرچم ملی زندان دارد.

گامی بلند در عرصه رضایت عمومی و عدالت اجتماعی

توقف این چرخه ناصواب و سیکل معیوب گام بلندی در راستای کسب رضایت عمومی جامعه و برقراری عدالت اجتماعی محسوب می‌شود.

در شرایطی که یک استاد دانشگاه یا یک پژوهشگر و محقق یا بسیاری از افراد دیگر با درآمدهای ناچیز در مسیر پیشرفت و توسعه کشور گام بر می‌دارند، درآمدهای میلیاردی سلبریتی‌ها و چهره‌های هنری و ورزشی درجه چندم در چنین چرخه‌های معیوبی هم با عدالت اجتماعی ناسازگار است و هم منجر به بروز نارضایتی‌های اجتماعی خواهد شد؛ همچنان که فرهنگ شهرت و القای نیاز و پرورش رؤیاهای آرمان‌گرایانه در ذهن افراد از طریق آگهی‌ها و تبلیغات بازرگانی و نمایش سبک زندگی سلبریتی‌ها در جامعه می‌تواند منجر به بروز احساس تبعیض میان مردم شود و در نهایت چرخه آسیب‌های اجتماعی را شدید کند و نارضایتی عمومی را بالا ببرد.

منبع: روزنامه جوان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرخه درآمدزای سلبریتیسم ضد امنیت‌ملی را قفل کنید بیشتر بخوانید »

پشت صحنه اتفاقات اخیر کشور امشب از تلویزیون پخش می‌شود

پشت صحنه اتفاقات اخیر کشور امشب از تلویزیون پخش می‌شود



مستند «فصل شکار» با محوریت پاسداشت مدافعان امنیت در وقایع و اتفاقات اخیر، امشب از شبکه دو سیما پخش می‌شود.

به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از روابط عمومی صداوسیما، مستند «فصل شکار» با محوریت پاسداشتِ مدافعان امنیت در وقایع و اتفاقات اخیر امشب یکشنبه ـ ۱۵ آبان ماه ـ ساعت ۱۹ از شبکه دو سیما روانه آنتن می‌شود.

پشت صحنه اتفاقات اخیر کشور امشب از تلویزیون پخش می‌شود

«فصل شکار» حاوی پشت صحنه اتفاقات اخیر، میدان‌داری شبکه‌های معاند و کشورهای استعمارگر برای هدایت این جریان، فایل‌های صوتی کمتر شنیده شده از برخی مجریان شبکه‌های ماهواره‌ای، گفت‌وگو با بازداشت‌شدگان و … است.

همچنین گفت‌وگو با نیروهای امنیتی و گزارشی از فرماندهان میدانی در اتفاقات اخیر یکی دیگر از بخش‌های این مستند است.

مستند «فصل شکار» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی سعید چاری کاری از گروه دانش و اقتصاد است که یکشنبه، ۱۵ آبان ساعت ۱۹ پخش می‌شود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، تیزر کوتاهی از مستند فصل شکار را در زیر ببینید:

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پشت صحنه اتفاقات اخیر کشور امشب از تلویزیون پخش می‌شود بیشتر بخوانید »

فیلم/ ماجرای حضور تانک‌ها در صداوسیما چه بود؟

فیلم/ ماجرای حضور تانک‌ها در صداوسیما چه بود؟



با انتشار عکس هایی از حضور تانک و نفربر در محوطه صدا وسیما شایعات مختلفی در شبکه های اجتماعی پخش شد؛ اما واقعیت ماجرا چیست؟


دریافت
2 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ ماجرای حضور تانک‌ها در صداوسیما چه بود؟ بیشتر بخوانید »

دایه‌های نامطمئن

دایه‌های نامطمئن



دانستن ارزش نسل نوجوان و جوان پاک‌سرشتی که ما داریم به این است که برای تعالی آنها تلاش کنیم.

به گزارش مجاهدت از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: یکی از موضوعاتی که درخصوص آشوب‌های اخیر و رخدادهای تلخ روزهای گذشته زیاد مطرح می‌شود، حضور اندک برخی نوجوانان و جوانان در تجمعات و همراهی بعضاً از روی هیجان یا ناشی از نداشتن اطلاعات کافی از پشت‌پرده اغتشاشات است.

هرچند نمی‌توان این موضوع را به‌طور کامل منکر شد یا نادیده گرفت اما نباید از بزرگنمایی و ضریب دادن هدفمند رسانه‌ای این اتفاق توسط دستگاه‌های تبلیغاتی معاند برای نشان دادن فریبکارانه یک چهره ناسازگار یا مخالف هنجارها از نوجوانان و جوانانمان غافل شد. 

واقعیت آن است که با وجود برخی گلایه‌ها و اعتراضات در سطح جامعه، نه گروه‌های چندده یا چندصد نفره حاضر در صحنه‌های اغتشاش و اعتراضات خشن نماینده همه ۸۵ میلیون نفر مردم کشور بودند و نه اندک نوجوانان و جوانان فریب خورده حاضر در این ماجرا (که آنها نیز فرزندان این کشورند) معرف و نماینده همه هم‌سن و سالان خود هستند، هرچند افتادن همین تعداد اندک از افراد کم‌سن و سال در دام فریب طراحی‌شده دشمن در اتفاقات اخیر هشداردهنده و نیازمند واکاوی بیشتر از سوی مسئولان، رسانه‌ها و کارشناسان حوزه‌های مختلف است.

از آنجا که هدف از نگارش این سطور بررسی آشوب‌ها و اغتشاشات اخیر یا آسیب‌شناسی آن نیست، صرفاً به بهانه همین نگرانی ایجادشده درخصوص چرایی حضور اندک برخی نوجوانان و جوانان موسوم به «دهه هشتادی‌ها» در ماجراهای اخیر، نگاهی می‌اندازیم به چند حوزه مهم که در شکل‌دهی ذهن و شخصیت و تربیت نسل جوان و نوجوان کشور نقش و مسئولیت‌های قابل توجهی دارند اما ظاهراً آن‌طور که باید؛ از سال‌های گذشته تاکنون در عمل به وظیفه خود نمره قبولی یا رضایت‌بخشی نمی‌گیرند از جمله صداوسیما، آموزش و پرورش، برخی خانواده‌ها و مسئولان و فعالان عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی کشور.

البته در همین ابتدا باید بر این باور قلبی تاکید کنیم که اکثریت و بخش عمده همین دهه هشتادی‌ها و دهه نودی‌ها به‌عنوان سرمایه‌های ارزشمند و آینده‌سازان کشور را فرزندانی پاک‌سرشت، متین و دارای فطرت‌های پاک تشکیل می‌دهند و حضور انبوه آنها در مراسمات معنوی همچون اربعین و تشییع شهدا، حماسه سرود «سلام فرمانده» و تجمعات انقلابی مختلف موید این ادعاست، اما با همه اینها تعالی همه‌جانبه و رشد بالنده آنها وظیفه خطیری است و نباید از آن غفلت کرد.

۱- خانواده به‌عنوان نخستین و مهم‌ترین عرصه حضور فرزندان جایگاه بسیار مهمی در شکل‌گیری شخصیت افراد و تربیت آنها دارد. خیلی مختصر می‌توان به برخی تغییرات شکل‌گرفته در این نهاد مهم طی دو سه دهه اخیر که منجر به اثرگذاری منفی روی خروجی آن یعنی فرزندان و در نهایت جامعه شده اشاره کرد.

سال‌هاست که به‌دلیل مشکلات اقتصادی بسیاری از خانواده‌ها اداره امورات خود را نیازمند اشتغال همزمان زوجین می‌دانند و در نتیجه ممکن است پدر و مادر ساعت‌های طولانی در محیط خانواده حضور نداشته باشند، همچنین تحمیل فرهنگ غلط و مخرب تک‌فرزندی یا کاهش فرزندآوری هم آثار منفی محسوس و نامحسوس زیادی برای خانواده‌ها داشته است.

البته در این دو موضوع اصرار به اشتغال بانوان و کاهش فرزندآوری نمی‌توان تحمیل باورهای نامأنوس با فرهنگ بومی را نادیده گرفت تا آنجا که حتی بسیاری از خانواده‌های فاقد مشکلات اقتصادی نیز بر اشتغال بانوان اصرار دارند یا از فرزندآوری امتناع می‌کنند!

در موضوع اشتغال بانوان متاسفانه در مواردی که شاید ضرورت اقتصادی برای این کار وجود نداشته است هم با تکیه بر باور غلط رایج که القا می‌کند اجتماعی بودن زن تنها با اشتغال خارج از خانه محقق می‌شود شاهد دامن زدن به موج غیبت مادران در خانه و در کنار فرزندان هستیم حال آنکه چه بسیار بانوانی که به ضرورت و اقتضای شرایط، حضور پررنگی در اجتماع برای تحصیل و فعالیت‌های موثر برای خود و خانواده و جامعه دارند و اصطلاحا اجتماعی هستند اما لزوما شاغل نیستند یا اصراری به شاغل بودن ندارند.

 ذکر این نکته نیز ضروری است که اسلام و بزرگان دین و نظام ما نیز بر اجتماعی بودن زن تاکید دارند و اساساً وجود احکام حجاب زنان نشان از اجتماعی بودن زن مسلمان است. 

دور بودن طولانی افراد خانواده از یکدیگر یا تنها ماندن طولانی فرزندان در محیط خانه که ‌نمایی آشنا از بسیاری از خانواده‌های امروزی است باعث شده، پدران و مادران به سراغ جایگزین‌ها یا شاید دایه‌هایی برای پر کردن زمان غیبت خود در خانه و نبودن‌شان در کنار فرزندان بروند.

مواردی همچون سپردن مداوم کودکان به مهدهایی که متاسفانه بسیاری از آنها در حوزه امور تربیتی و فرهنگی مشغول نسخه‌برداری از فرهنگ غربی هستند یا مشغول کردن فرزندان در ساعت‌های تنهایی با انواع گیم‌ها و بازی‌های رایانه‌ای پرخطر و کم‌خطر (که حتی به عقیده کارشناسان، تداوم بر بی‌خطر آنها نیز خطرناک است)، تهیه انواع سی‌دی‌های انیمیشن غربی که بسیاری از آنها سنخیتی با فرهنگ ما ندارد، در مواردی متاسفانه دادن اجازه به فرزندان برای سپری کردن اوقات تنهایی با نشستن پای شبکه‌های ماهواره‌ای و از همه نگران‌کننده‌تر سپردن فرزندان به دایه‌ای نامطمئن به نام فضای مجازی و گوشی‌های هوشمند که هرآنچه بقیه موارد دارند او یکجا دارد!

از طرفی متاسفانه در زمان حضور پدران و مادران خسته و بازگشته از کار روزانه نیز شاید کمتر حوصله یا رمقی برای سر و کله زدن یا هم‌صحبتی و وقت گذاشتن برای فرزندان باقی مانده باشد و چه گزینه‌ای بهتر از همان گوشی و سی‌دی و گیم و… برای سرگرم کردن فرزندان؟ نسخه‌ای که حتی بسیاری از مادران غیرشاغل نیز برای راحتی خود به آن تن می‌دهند.

قطعاً نمی‌توان گفت این پدران و مادران که تا این حد خود را برای تامین مایحتاج مادی فرزندان یا مثلا تامین شهریه مدرسه آنها به زحمت می‌اندازند، دغدغه تربیت فرزندان‌شان یعنی مهم‌ترین سرمایه زندگی‌شان را نداشته باشند اما آیا این مسیر را درست طی می‌کنند؟

اما آیا پدر و مادری که مثلاً بر روی انتخاب دوست فرزندشان در مدرسه و محله حساس هستند، فضای مجازی بی‌در و پیکر را با گرگ‌های کمین‌گرفته که فرزندشان ساعت‌ها در آن سیر می‌کند، محیط مناسبی برای دوست‌یابی و تربیت می‌دانند؟

پدر و مادری که از پهن‌شدن دام خطرناک اعتیاد در مسیر تردد فرزند نوجوان و جوان‌شان وحشت دارند می‌دانند که در این فضای مجازی یله کشور ما مانند اینستاگرام و تلگرام و… که فرزندشان در آن حضور دارد انواع صفحات و کانال‌های اغواکننده فروش موادمخدر به‌شدت فعال هستند؟

خانواده‌ای که بر روی حریم و چارچوب‌های اخلاقی تاکید دارد می‌داند که چه تعداد صفحات مجازی مروج فحشا، شبهه، گروه‌های ناهنجار و مروجان خشونت و… ممکن است روزانه از جلوی نظر فرزندشان گذشته باشد؟ با همه مزایای مثبتی که می‌توان برای فضای مجازی برشمرد اما نمی‌توان آثار مخرب آن را که گاه قابل جبران نیست انکار کرد.

آیا پدران و مادران به‌طور کامل از سلامت و مناسب بودن این دایه‌هایی که به‌جای خود فرزندشان را به آنها سپرده‌اند اطمینان دارند و همه آنها نظارت و کنترل ضابطه‌مند در این خصوص را رعایت می‌کنند؟

متاسفانه برخی از والدین خود نیز غرق در این فضا شده‌اند. مسئولان دولت قبل و کسانی که برای رسیدن به قدرت، رها بودن فضای مجازی را پسندیدند جوابی برای آسیب‌های امروز دارند؟

۲- یکی دیگر از عناصر و نهادهای موثر در تربیت صحیح فرزندان این سرزمین آموزش و پرورش است.

در این خصوص به اجمال باید گفت؛ کمرنگ کردن نقش امور تربیتی که از بیش از دو دهه قبل شروع شد و پرداختن بیش از اندازه به آموزش و غفلت محسوس از پرورش و مهارت‌آموزی‌های مفید، میدان دادن به مدارس غیردولتی و تا حدی خودمختار، کمک به پا گرفتن مافیای کنکور با گردش مالی چندهزار میلیاردی و رخنه بساط تست و کنکور و کتاب‌های کمک‌آموزشی پولساز تا سطح مدارس ابتدایی و باز هم سپردن نقش مادرانه تربیتی به دایه‌های کنکوری و مروج بی‌عدالتی آموزشی، وارد کردن انبوه افرادی به جایگاه رفیع معلمی در سال‌های اخیر به بهانه کمبود و اضطرار که برخی از آنها و نه همه این عزیزان متاسفانه کیفیت لازم از لحاظ مربی بودن و انسان‌سازی را نداشته‌اند، اکتفا به امور تربیتی کم‌مایه و بخشنامه‌ای و رفع تکلیفی بخشی از کم‌کاری‌های آموزش و پرورش در این سال‌هاست.

آیا همین مسئله نبود عدالت آموزشی که دانش‌آموزان با همه وجود آن را درک می‌کنند و سال‌هاست عقده‌ها و حسرت‌های ناشی از آن را فرو می‌برند نمی‌تواند دستاویز تحریک دشمن و سوارشدن روی ذهن نوجوانان شود؟

درخصوص همین مسئله حجاب و آشنایی عمیق و معرفتی نوجوانان دختر با فلسفه و ارزش آن یا بالابردن سواد رسانه‌ای و قدرت تحلیل دانش‌آموزان که این روزها بهانه فرصت‌طلبی دشمن شده است کدام کار جدی و اثرگذار در طول ۱۲ سال تحصیل انجام شده است؟

راستی خروجی کم‌توجهی به مسائل تربیتی و تکیه صرف به درس و آموزش و تست و کنکور و قربانی‌شدن عدالت آموزشی را هفته گذشته در دانشگاه شریف دیدید؟

۳- صداوسیما که به تعبیر حضرت امام(ره)باید دانشگاه و مرکز تربیت و انسان‌سازی باشد سال‌هاست از قافله عقب مانده است.

پرداختن بیش از حد به موضوع سرگرمی در قالب‌های مختلف و رها کردن رسالت انسان‌سازی، تولید پرهزینه سریال‌ها و برنامه‌هایی که بسیاری از آنها هیچ کمکی به رشد و تربیت جامعه نمی‌کند، غفلت از توجه به نوجوانان و جوانان و دادن فضایی مناسب و همیشگی برای طرح حرف‌ها، نیازها و مشکلات آنها و هم‌زبانی و هم‌کلام شدن با این نسل مهم، از جمله خطاهای رسانه ملی است.

آیا این قشر فقط سریال سرگرم‌کننده و فیلم‌ هالیوودی یا فوتبال و انیمیشن می‌خواهد، چقدر برای شناساندن الگوها و قهرمانان میهن‌مان به نسل کودک و نوجوان و تقویت هویت ملی و دینی آنها در رسانه ملی تلاش شده است؟

عجیب نیست که به تعبیر حضرت آقا نسل نوجوان ما رونالدو را می‌شناسد اما دانشمند بزرگ هم‌عصر خود دکتر کاظمی‌آشتیانی مؤسس مجموعه رویان را نمی‌شناسد؛ مقصر کیست؟ هزینه ده‌ها میلیاردی برای یک برنامه بی‌محتوا و پول‌دادن کلان و بی‌حساب و کتاب به سلبریتی‌هایی که سر بزنگاه‌هایی مانند روزهای گذشته چشم بر لطف صداوسیما و مردم می‌بندند و حرف و خواسته دشمن را تکرار می‌کنند چه توجیهی دارد؟

راستی رسانه ملی در این سال‌ها چند برنامه قابل توجه و مؤثر و با زبان روز برای آشنایی جامعه با فلسفه و ارزش حجاب و پاسخ به شبهات فکری نوجوانان و جوانان ساخته است؟ مشکل کمبود بودجه و اولویت داشتن جیب فراخ سلبریتی‌هاست یا اراده‌ای برای این کارها وجود نداشته است؟

آیا رسانه‌های دیداری و مجازی دشمن با این همه هزینه و ریخت و پاش به راحتی از کنار این نسل رهاشده و نادیده گرفته‌شده در رسانه ملی می‌گذرند؟

۴- در کنار صداوسیما؛ مسئولان فرهنگی و هنری در حوزه‌های مختلف در این سال‌ها و دولت‌های مختلف چه نمره‌ای به خود در قبال توجه به نقش تربیتی برای نوجوانان و جوانان می‌دهند؟ سلبریتی‌هایی که سریع در نقش دلسوز ملت فرو می‌روند چند فیلم سینمایی و تولید هنری موثر و مفید برای نوجوانان و جوانان در کارنامه خود دارند؟

چه کسانی مجوز یا هزینه ساخت سریال‌های خانگی مخرب حجاب و عفاف یا سریال‌های «یاغی»پرور را می‌دهند اما برای ساخت فیلم و سریال‌های در تراز تربیت نوجوان ایرانی انقلابی و معرفی الگوهایی همچون نوجوان شهید پهلوان سعید طوقانی یا بهنام محمدی و علی لندی و محسن حججی و دختران شهیده و عفیف این سرزمین کاری نمی‌کنند؟ 

۵- مسئولان دولتی و اجرایی کشور و سازمان‌های عریض و طویل فرهنگی از سال‌های گذشته تاکنون هم باید متوجه نقش مهم و پاسخگوی عملکرد خود در پرورش درست نوجوانان و جوانان و معرفی درست ارزش‌ها و هنجارها به آنها باشند اما بعید است همه این دستگاه‌ها و مسئولان آنها در سال‌های اخیر نمره قبولی در این حوزه‌ها بگیرند.

تامین خواسته‌های به‌حقی همچون تحصیل همراه با عدالت و اشتغال مناسب و ازدواج آسان نیز از خواسته‌های این نسل است که باید به‌درستی و دقت مورد توجه قرار گیرد.

دانستن ارزش نسل نوجوان و جوان پاک‌سرشتی که ما داریم به این است که برای تعالی آنها تلاش کنیم.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

دایه‌های نامطمئن بیشتر بخوانید »