صله رحم

عکس/ حال و هوای عید فطر در خوزستان

عکس/ حال و هوای عید فطر در خوزستان



عید سعید فطر در میان مردم عرب ایران دارای جایگاه ویژه‌ای است. مردم عرب در شهرهای خوزستان به رسم هر سال صبح عید پس از نماز عید فطر به صورت دسته جمعی دید و بازدید را آغاز می‌کنند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عکس/ حال و هوای عید فطر در خوزستان بیشتر بخوانید »

چرا صله رحم باعث طولانی شدن عمر می‌شود؟

چرا صله رحم باعث طولانی شدن عمر می‌شود؟



متأسفانه در فرهنگ امروزی ما این ارزش‌ها در حال کم‌رنگ شدن است و گاهی با هزار افسوس فراموش می‌شوند. حتی فرزندان با پدر و مادر بدرفتاری می‌کنند. باید به فرهنگ اسلامی خودمان برگردیم.

به گزارش مجاهدت از مشرق، خطبه فدکیه نام سخنرانی حضرت فاطمه (س) در مسجدالنبی که در اعتراض به غصب فدک ایراد شد. خلیفه اول پس از جریانات بعد از رحلت پیامبر (ص) با منسوب کردن روایتی به پیامبر مبنی بر اینکه پیامبران از خود ارث برجای نمی‌گذارند، زمین‌های فدک را که پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) بخشیده بود، به نفع خلافت مصادره کرد. فاطمه (س) پس از بی‌ثمر بودن دادخواهی‌اش به مسجد پیامبر رفت و خطبه‌ای ایراد کرد که به خطبه فدکیه مشهور شد. ایشان در این خطبه بر مالکیتش درباره فدک تصریح کرد. همچنین به دفاع از حق حضرت علی (ع) درباره خلافت پرداخت و مسلمانان را به‌خاطر سکوت در مقابل ستم به اهل بیت (ع) سرزنش کرد.

خطبه فدکیه مجموعه‌ای از معارف ناب در زمینه‌های خداشناسی، معاد شناسی، نبوت و بعثت پیامبر اسلام (ص)، عظمت قرآن، فلسفه احکام و ولایت را در بردارد.

آن‌چه پیش رو دارید قسمت سی و دوم از سخنان مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی است که در خصوص شرح خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ایراد کرده‌اند:

وَ بِرَّ الْوَالِدَیْنِ وِقَایَةً مِنَ السُّخْطِ وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ مَنْسَأَةً فِی الْعُمُرِ وَ مَنْمَاةً لِلْعَدَد؛

ترجمه تحت اللفظی این فقره از خطبه صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها این است که «خدای متعال نیکی به والدین را واجب فرمود تا از غضب او جلوگیری کند و پیوند با خویشاوندان را واجب کرد تا هم عمرتان طولانی شود و هم بر تعدادتان افزوده شود». موضوع این دو جمله احسان به والدین و صله رحم است. این دو تکلیف بسیار به هم نزدیک و مربوط‌اند.

شکر والدین قرین شکر خداوند

همه ما می‌دانیم که در اسلام به این دو موضوع فوق‌العاده اهمیت داده شده است. خدای متعال در چند مورد در قرآن کریم ابتدا به پرستش خودش امر می‌فرماید و بعد احسان به والدین را اضافه می‌کند؛ وَ قَضَی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا. گویا بعد از انجام وظیفه بندگی نسبت به خدای متعال چیزی واجب‌تر از رسیدگی به پدر و مادر نیست. این تعبیر خیلی تعبیر عجیب، رسا و هشداردهنده‌ای است.

در آیه مشابهی می‌فرماید: «أَنِ اشْکُرْ لِی وَلِوَالِدَیْکَ؛ شکر من را و پدر و مادرت را به جای آور.» نمی‌فرماید: مرا شکر کن و پدر و مادرت را هم شکر کن؛ بلکه «لی» و «لوالدیک» را به هم عطف می‌کند و با یک امر بیان می‌فرماید. از این آیات و صدها روایت، اهمیت این تکلیف از لحاظ شارع مقدس اسلام کاملاً روشن می‌شود.

با تعبیری مشابه این تعبیر البته مقداری نازل‌تر در مورد خویشاوندان می‌فرماید: «وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَ الأَرْحَامَ؛ تقوای الهی داشته باشید؛ همان خدایی که او را در روابطتان مورد قسم قرار می‌دهید و وقتی از کسی چیزی می‌خواهید می‌گوئید: تو را به خدا! این کار را انجام بده، یا برای اثبات امری نام او را می‌برید؛ خدایی که این قدر برای خود شما مقدس است باید مواظب باشید که حقش را ادا کنید.» بعد می‌فرماید: وَ الأَرْحَامَ؛ یعنی حق خدا را رعایت کنید و بعد حق خویشاوندان را. این مقارنت خیلی معنادار است.

حقی بدون قید و شرط

نکته‌ای که در میان ده‌ها روایت توجه انسان را جلب می‌کند این است که شرط احسان به والدین، مؤمن بودن و حتی مسلمان بودن نیست. اگر پدر و مادر کافر هم باشند حق اطاعت و احسان را بر عهده فرزندان دارند؛ البته اگر مسلمان باشند حق مضاعفی خواهند داشت و اگر شیعه باشند حق سومی، و اگر احسان‌هایی در حق فرزند کردند باز حق دیگری پیدا می‌کنند؛ اما صرف این‌که پدر و مادرند و فرزند از آن‌ها متولد شده است بر فرزند حقی دارند که مسلمان باشند یا کافر، عادل باشند یا فاسق، مهربان باشند یا بداخلاق، هیچ تأثیری در این حق نمی‌گذارد. فقط نباید در معصیت خدا از آن‌ها تبعیت کرد.

مراتب و احکام صله رحم

در مورد صله رحم این مسأله اجماعی است که قطع رحم حرام است. قطع رحم یعنی انسان از خویشاندانش به گونه‌ای بِبُرد که گویا این‌ها خویشاوندش نیستند؛ نه دیدی و بازدیدی، نه احترامی، نه هدیه‌ای و نه ارتباط دیگری، هیچیک در کار نباشد.

این قطعاً حرام است و یکی از گناهان کبیره است. اما صله رحم تا اندازه‌ای واجب است که قطع رحم لازم نیاید؛ چون این دو از هم انفکاک ندارند. آنچه یقینی است این است که قطع رحم حرام است. اما مصداق قطع رحم چگونه معلوم می‌شود؟ در جواب تقریباً همه علما فرموده‌اند امری عرفی است.

شرایط زمانی و مکانی و مرتبه خویشاوندی فرق می‌کند. ارتباط با آن‌هایی که خیلی نزدیک‌اند یک اقتضا و ارتباط با آن‌هایی که دورترند مرتبه کم‌تری را اقتضا دارد و آن‌هایی که در شهر یا کشور دیگری هستند صله رحم‌شان طور دیگری است. گاهی یک تماس تلفنی کفایت می‌کند. به هرحال باید طوری باشد که عرفاً بگویند رابطه با خویشاوندانش را نبریده است.

قطع رحم از بزرگ‌ترین گناهان کبیره شمرده شده و حتی تأکید شده است که اگر خویشاوندانتان از شما بریدند شما از آن‌ها نبرید. امام سجاد علیه‌السلام می‌فرمایند: خداوند دو قدم را خیلی دوست دارد؛ قدمی که در راه جهاد برداشته می‌شود و قدمی که برای برقراری رابطه با آن خویشاوندی برداشته می‌شود که قطع رابطه کرده است. ۵‏

زمینه‌ساز شکر خدا

سرّ این همه تأکید چیست؟ آن‌چه به این مناسبت به طور خلاصه می‌توان گفت این است که اولاً انسان در مورد پدر و مادر مخصوصاً مادر عاطفه‌ای فطری و خدادادی دارد. هر کس می‌تواند این عاطفه را تجربه کند؛ لذا خیلی احتیاج به بحث ندارد. دلیل طبیعی این امر هم خیلی روشن است؛ پدر و مادر سبب وجود انسان‌اند. اگر مادر نه ماه جنین را در رحم پرورش ندهد، اگر او را شیر ندهد و بزرگ نکند، اگر زحمات پدر نباشد فرزند کجا می‌تواند ادامه حیات دهد؟ ایشان حق حیات بر گردن فرزند دارند. در کنار عاطفه آن‌ها، خدا دل فرزند را هم با آن‌ها پیوند داده است؛ به طوری که دوستشان دارند.

متأسفانه در تحت تأثیر فرهنگ الحادی، بعضی از جوان‌ها که افکار شیطانی در آن‌ها نفوذ کرده است می‌گویند: «پدر و مادر می‌خواستند خوش باشند، ما هم به وجود آمدیم. این‌ها چه حقی به گردن ما دارند؟!» این افراد به این جنبه‌ها توجه ندارند که حیات ما مرهون پدر و مادر است. آن‌ها زحماتی برای ما کشیده‌اند که هیچکس چنین زحماتی را نکشیده و نمی‌تواند بکشد.

امام زین‌العابدین صلوات‌الله‌علیه در رساله حقوقشان می‌فرمایند: «حق مادر این است که تو توجه داشته باشی که او تو را در جایی نگه داشته و حمل کرده (رحم) که هیچ فردی، فرد دیگری را این‌گونه حمل نمی‌کند. او از شیره جانش به تو خورانیده که هیچکس در حق کسی این‌گونه رفتار نمی‌کند.شب و روز راحتی خودش را به گونه‌ای صرف تو کرده است که هیچکس حاضر نیست راحتی خودش را به این صورت صرف کسی کند. حاضر شده است گرسنه بماند تا تو سیر شوی و تشنه بماند تا تو سیراب باشی ….»

اگر انسان به چنین کسی بی‌اعتنایی کند اولاً به زحمت می‌شود اسمش را انسان گذاشت و ثانیاً آیا چنین کسی برای حق کسی دیگر ارزش قائل می‌شود؟ آیا چنین کسی نسبت به همسرش یا دوستش وفادار می‌شود؟ این چنین شخصیتی طبعاً نسبت به حق خدا هم ناسپاس خواهد شد. زیرا او حق مادر را با چشم می‌بیند و بی‌مهری می‌کند؛ وقتی خدا را نمی بیند به طریق اولی غافل می‌شود.

پس یکی از بهترین عواملی که می‌تواند انسان را به طرف خدا سوق دهد و انگیزه خداپرستی، حق‌شناسی و شکرگزاری را در انسان بیدار کند توجه به عواطف پدر و مادر و حق و حقوقی است که آن‌ها بر عهده انسان دارند.

خداوند متعال شکر پدر و مادر را در کنار شکر خودش ذکر می‌کند؛ گویا این دو، یک نوع شکر است. اگر کسی حق‌شناس پدر و مادر شد می‌تواند حق خدا را رعایت کند؛ زیرا وقتی انسان توجه پیدا کرد به این‌که پدر و مادر چه خدمتی به انسان کرده‌اند کم‌کم روح شکرگزاری و حق‌شناسی در او تقویت می‌شود و آن وقت به فکر شکر خدا هم می‌افتد. اما اگر حق پدر و مادر را ندیده گرفت و گفت: می‌خواستند این کارها را نکنند! در مقابل خدا هم می‌گوید: می‌خواست خلق نکند! پس شکر پدر و مادر و توجه به حقی الهی که آن‌ها بر ما دارند بهترین راه برای خداپرستی و تکامل ماست.

از این‌رو بهترین راه برای نجات گناه‌کاران هم این است که از این‌جا شروع کنند؛ یعنی به پدر و مادرشان خدمت کنند. شخصی خدمت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و گفت: یا رسول‌الله! من هر کار زشتی که بگویید را مرتکب شده‌ام؛ آیا راه نجاتی برای من هست؟ حضرت فرمودند: پدر و مادر داری؟ گفت: پدر دارم. حضرت فرمودند: برو به پدرت خدمت کن. وقتی رفت حضرت فرمودند: ای کاش مادرش زنده بود.

سرّ این‌که درباره ارحام هم این همه سفارش شده این است که نعمت‌هایی که خدای متعال به وسیله خویشاوندان به انسان می‌رساند آن قدر پرارزش است که بعضی از این خدمات را انسان حاضر است با قیمت خیلی گرانی بخرد. به طور طبیعی وقتی مشکلی برای یکی از افراد یک خانواده پیش بیاید مثلاً نیاز داشته باشد که نصف شب به بیمارستان برود سایر افراد خانواده به او کمک می‌کنند و منتی هم ندارند.

البته این قاعده استثنا هم دارد؛ اما صحبت ما درباره افراد معمولی و فطرتا سالم است. خداوند این چنین، انسان‌ها را با عاطفه خویشاوندی (که شعاعی است از همان عاطفه پدر و فرزندی و مادر و فرزندی) به هم مرتبط کرده است. اگر انسان، خویشاوندان را مثل بیگانه حساب کند و با آن‌ها ارتباط برقرار نکند کم‌کم آن‌ها هم دل‌سرد می‌شوند و قطع رابطه می‌کنند و کم‌کم طرفین از این نعمت‌ها محروم می‌شوند.

یعنی باب رحمتی را که خدای متعال به طور طبیعی برای آن‌ها فراهم کرده است به دست خود مسدود می‌کنند. کسی که چنین باب رحمتی را که این همه برایش فایده دارد به دست خودش ببندد و آن رابطه طبیعی و خدادادی و پاک را قطع کند دیگر عواطفش با دیگران ریشه‌ای نخواهد داشت و رفاقت‌هایش صوری و برای منافع زودگذر است. از این روست که بعد از پدر و مادر نوبت به آن کسانی می‌رسد که رابطه طبیعی انسان با آن‌ها بیشتر است.

خدا انسان‌ها را آفریده تا او را بشناسند و الطاف و نعمت‌های او را درک کنند و با عبادت به قرب الهی برسند. وقتی کسی بر ضد این روش حرکت می‌کند و آن راه‌هایی را می‌بندد که خدا برای قدرشناس شدن باز کرده است طبعاً خدا از او ناراضی خواهد شد. پس احسان به والدین حقیقتی است که انسان را از سخط الهی حفظ می‌کند (وَ بِرَّ الْوَالِدَیْنِ وِقَایَةً مِنَ السُّخْطِ).

متأسفانه در فرهنگ امروزی ما این ارزش‌ها در حال کم‌رنگ شدن است و گاهی با هزار افسوس فراموش می‌شوند. حتی فرزندان با پدر و مادر بدرفتاری می‌کنند. باید به فرهنگ اسلامی خودمان برگردیم و این ارزش‌ها را زنده کنیم.

قرب خدا، ملاک ارزش‌های اسلامی

در این‌جا یک نکته علمی و فلسفی وجود دارد که قابل تأمل است. وقتی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها حکمت‌های تشریعات الهی را ذکر می‌فرمایند در برخی موارد منافع دنیوی آن‌ها را بیان می‌کنند. از جمله در مورد صله رحم می‌فرمایند: صله رحم باعث طولانی شدن عمر و افزایش جمعیت فامیلتان می‌شود. حال سوال این است که ملاک ارزش‌های اسلامی چیست؟ آیا ملاک ارزش‌ها در اسلام منافع دنیوی است؟

اصولاً ما برای تقرب به خدا آفریده شده‌ایم و این مقامی است که جز در سایه بندگی خدا نمی‌توان به آن رسید. وقتی خداوند می‌فرماید: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ،۸ به این جهت است که ما در سایه عبادت به آن مقام برسیم که از فرشتگان هم برتر شویم. پس اصل ارزش‌ها آن حقیقتی است که انسان را به خدا نزدیک کند. اما افعال ما دو نوع است: یک نوع مستقیماً با قرب به خدا ارتباط دارد مثل نماز خواندن. یعنی این افعال اصلاً برای یاد خدا، خوف و خشیت خدا و محبت خدا هستند. پیداست که ارزش این افعال به همان تأثیری است که در قرب به خدا دارند.

اما بعضی افعال مثل سخاوت داشتن، مهربان بودن و صله‌رحم کردن، دو نوع ارزش دارند؛ اولاً دارای ارزش اخلاقی هستند؛ یعنی انسان را برای ارتباط با خدا مهیا می‌کنند. بخل غلّ و زنجیری است که دست و پای آدم را می‌بندد و نمی‌گذارد به طرف خدا برود.

قرآن می‌فرماید: وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ گرفتگی، امساک، بخل ورزیدن و خودخواهی سدهایی است که مانع ارتباط با خدا می‌شوند. شکسته شدن این سدها می‌تواند زمینه ارتباط با خدا و رسیدن به قرب الهی را فراهم کند. این یک نوع ارزش است که فقط رفع مانع یا تقویت زمینه می‌کند. ثانیاً همین کارهای تقویت کننده با این‌که مستقیماً با خدا ارتباط ندارند می‌توانند وسیله مستقیم قرب الهی شوند. راهش این است که به این نکته توجه کنم که خدا این اعمال را دوست دارد و براین اساس بگویم: «خدایا! چون تو این کار را دوست داری آن را انجام می‌دهم.»

این اعمال خودبه‌خود ارزش اخلاقی مطلوبی دارند؛ یعنی انسان را برای رسیدن به کمال مستعد می‌کنند. این‌که گفته می‌شود: خدا حاتم طایی را به خاطر بخشش‌هایش جهنم نمی‌برد، یعنی گرچه او را به بهشت در همسایگی انبیا نمی‌برند، اما این‌گونه اعمال او کمک می‌کنند که از عذابش کاسته شود و آمادگی بیشتری برای تقرب به خدا پیدا کند. اما اگر کسی ایمان داشت و این کارها را برای اطاعت خدا انجام داد خود این اعمال می‌شود متن عبادت.

بنابراین اگر ما احسان به والدین و صله رحم را به خاطر عواطف انجام دهیم کار خیلی خوبی است و ما را برای ارزش‌های والاتر و رسیدن به هدف آفرینش‌مان (قرب به خدا) مهیا می‌کند؛ اما خودش مستقلاً عبادت نیست. اما اگر همین کار را به قصد اطاعت خدا انجام دهیم مثل نماز می‌شود عبادتی که مستقیماً با خدا ارتباط دارد. این نکته را باید غنیمت بشماریم و سعی کنیم که در کارهای خوب قصد عبادت کنیم؛ یعنی بگوییم: خدایا! چون تو دوست داری این کار را انجام می‌دهم.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا صله رحم باعث طولانی شدن عمر می‌شود؟ بیشتر بخوانید »

ناگفته‌های سبک زندگی «حاج قاسم» از زبان برادرش

ناگفته‌های سبک زندگی «حاج قاسم» از زبان برادرش



ناگفته‌های سبک زندگی «حاج قاسم» از زبان برادرش/از حضور سردار در مهدکودک نوه‌ها تا تربیت «زینب سلیمانی»

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار شهید قاسم سلیمانی در سال های اخیر به نامی تبدیل شده بود که لرزه بر اندام آمریکا و اسرائیل و داعش انداخت، سرداری که عکس او با برق نگاه پر صلابتش تصویر اصلی یکی از شماره‌های مجله newsweek شده با تیتری تحت این عنوان: «ابتدا با آمریکا جنگید، الان در حال له کردن داعش است».

بیشتر بخوانید:

«از چیزی نمی‌ترسیدم» حاج قاسم رونمایی شد

این سردار فاتح و مقتدر جمهوری اسلامی ایران دی ماه سال ۹۸ در اقدامی بزدلانه و تروریستی از سوی آمریکایی ها به شهادت رسید اما زندگی او همراه با راز و رمزهایی بوده و بدون شک سبک زندگی حاج قاسم سلیمانی و نحوه ارتباط این سردار ایرانی با خانواده خود، برای خیلی‌ از مردم به ویژه جوان‌های ایرانی جالب توجه است.

بیشتر بخوانید:

“تحریف حاج قاسم” در سالروز شهادت حاج قاسم!

به همین جهت و در سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی با برادر کوچک تر او سهراب سلیمانی گفت و گو کردیم تا برایمان از ناگفته های زندگی این شخصیت مجاهد و مبارز بگوید.

تعجب مربیان از حضور حاج قاسم در مهد کودک

وی در گفت و گو از سبک زندگی خاص سردار می گوید، اینکه همیشه بسیار ساده و به دور از هرگونه تجملاتی زندگی می کرد: «وسایل منزل ایشان شاید مربوط به ۲۰ سال قبل باشد و افرادی که به منزل حاج قاسم آمده اند، این صحبت را تأیید خواهند کرد. حتی مبل های منزل در دو مرحله تعمیر شده اند چرا که ایشان هرگز حاضر به تغییر وضعیت و سبک زندگی در سطح معمولی و رو به بالا نبود، با حقوق سپاه زندگی خود را اداره می کرد و هرگز هیچ درآمدی خارج از حقوق سپاه نداشت و خانواده هم به این شرایط قانع بودند.

منزل ایشان مزین به تصاویر شهدا و دوستان شهیدش است و در اتاق بزرگ منزل ایشان که به عنوان مهمانخانه محسوب می شود هر عصر جمعه روضه خانوادگی برقرار بود، حاجی علی رغم مشغله کاری و دوری از زن و فرزند از اول جنگ تا زمان شهادت، بسیار صمیمی و مهربانانه و مثل یک دوست با خانواده رفتار می کرد.

برادر من به فرزندان خود عشق می ورزید و آن ها را ولایی و دوستدار اهل بیت تربیت کرد، نسبت به مسائل و اوضاع روز بسیار حساس بود و مراقبت می کرد که خدای نکرده آسیبی به بچه ها نرسد، حتی در زمان تحصیل از دبستان تا اتمام دانشگاه سعی می کرد حداقل سالی دوبار شخصاً به محل تحصیل بچه ها برود و در جریان وضعیت تحصیلی فرزندانش قرار گیرد. حتی به یاد دارم چند ماه قبل از شهادت، سر زده به مهد کودکی که نوه های دوقلویش حضور داشتند مراجعه کرد و از مربیان مهد احوال بچه ها را جویا شد و از آنجایی که همه ایشان را می شناسند، این اقدام باعث تعجب مربیان آن مهد شد.»

توجه ویژه سردار سلیمانی  به صله رحم

برادر حاج قاسمغ در ادامه از توجه ویژه حاج قاسم به صله رحم می گوید: «حاج قاسم سعی می کرد در هر فرصتی که پیش می آمد بچه ها را دور هم جمع کند و چند ساعت فراغت را با بچه ها سپری کند و معمولاً جمعه ها اگر منزل بود، همه اقوام نزدیک که در تهران ساکن هستند در منزل ایشان جمع می شدند تا ناهار را با هم صرف کنند.»

بچه ها اجازه استفاده از نام و عنوان پدر را نداشتند

علی رغم شایعاتی که برخی به دنبال دامن زدن به آن هستند بچه های حاج قاسم هیچ کدام از نام و عنوان پدر استفاده نکردند، سلیمانی می گوید: «به لطف خدا بچه های حاج قاسم از شجاعت و دینداری برخوردار هستند، تا حد امکان اخلاق و روش زندگی پدر را دنبال کرده و با مراقبت و حساسیت پدر به دور از هرگونه حاشیه اقتصادی و اجتماعی زندگی خود را اداره کرده اند.

علی رغم اینکه دارای شغل آزاد هستند هرگز نه خودشان تمایل به استفاده از نام و عنوان پدر در کار روزمره داشتند و نه  و حاج قاسم این اجازه را می داد، چرا که برادرم معتقد بود با تلاش و درگیر شدن با مشکلات می توانند مشکلات شان را برطرف کنند و شاید تا این لحظه کسی ندیده و یا نشنیده که فرزندان ایشان از نام و موقعیت پدر استفاده‌ای داشته باشند.»

چرا از بین بچه‌های اج قاسم، دختر کوچک تر نماینده پدر شد؟

برای خیلی ها سخنوری و نگاه و تسلط خاص دختر کوچک حاج قاسم نسبت به مسائل خاورمیانه عجیب است، سهراب سلیمانی در این خصوص می گوید: «زینب خانم به لحاظ اینکه فرزند کوچک خانواده است بیشتر اوقات را با پدر سپری می کرد و خیلی از اوقات هم در مسافرت های مختلف همراه پدر بود، به همین خاطر هم دوستان حاجی، زینب خانم را کاملاً می شناختند.

در واقع زینب شجاعت و نوع برخورد پدر را با مسائل مختلف چه در منزل و چه در مأموریت ها از نزدیک می دید و همین باعث شد تا بیشتر روی پدر شناخت داشته باشد، تسلط او به زبان عربی هم به دلیل ارتباط با دوستان پدر در جبهه مقاومت است. تربیت صحیح به لطف خدا در همه بچه های حاج قاسم وجود دارد اما مقرر کردند که زینب به عنوان نماینده فرزندان موضوعات را پیگیر کند اما همه بچه ها در پیگیری امورات پدر بعد از شهادت مشارکت فعال دارند.»

احترام خاص حاج قاسم به والدین/دعای پدر برای شهادت پسر

وی در ادامه از ویژگی های اخلاقی حاج قاسم صحبت می کند: «برادرم از همان دوران نوجوانی از شجاعت و بی باکی خاصی برخوردار بود که باعث می شد از دیگر هم سن و سالهایش متمایز شود، حاجی به لحاظ حل مشکلات اقتصادی مجبور به مهاجرت به کرمان شد اما نسبت به پدر و مادر عشق می ورزید و سعی می کرد علی رغم مشغله های کار از اوضاع و احوال اقوام و پدر و مادر غافل نشود.

همیشه در اولین فرصتی که به دست می آورد به پدر و مادر سر می زد و احترام خاصی برای آنها قائل بود و معتقد بود یکی از دلائل اینکه خداوند روزی اش را خدمت به اسلام و مسلمین و مظلومان جهان قرار داده دعای پدر ومادر، لقمه حلال و دینداری آنها بوده است.

هیچ وقت ندیدم و نشنیدم که بالای حرف والدین حرفی بزند و یا خواسته آنها را که عمدتاً رسیدگی به گرفتاری مردم و افراد مراجعه کننده به آنها بود نادیده بگیرد، همیشه سعی می کرد رضایت پدر و مادر را جلب کند چرا که رضایت خدا را در رضایت آن ها می دانست، حتی بچه ها و اقوام را به احترام به پدر و مادر سفارش می کرد. ایشان همیشه دست پدر  و پای مادر را می بوسید، پدرمان خیلی دوست داشت حاجی به آرزویش که شهادت است برسد و همیشه برایش دعا می کرد که این آرزوی برادرم برآورده شود.»

داستان ساعت کوکی/ تشویق به نماز به سبک حاج قاسم

برادر این ژنرال ایرانی با اشاره به اینکه حاج قاسم به نماز اول وقت اهمیت می داد و همه را به نماز اول وقت سفارش می کرد، به خاطره ای جالب  اشاره می کند: «من سال ۵۵ از روستا به کرمان آمدم و نزد ایشان سال تحصیلی اول راهنمایی را شروع کردم و تا پایان دوره دبیرستان با حاج قاسم زندگی می کردم.

در تمام این سال ها که تحت تعلیم و تربیت ایشان و پسرخاله شهیدم احمد سلیمانی قرار گرفتم، مهم ترین سفارش حاجی انجام واجبات به خصوص نماز اول وقت از آن سن برای من بود، به خاطر همین هم یک ساعت وستن واچ برایم خرید و می گفت که ساعت را باید برای ۵ صبح کوک کنم وگرنه ساعت خراب می شود، من هم به عشق ساعت آن را کوک می کردم و برای نماز بیدار می شدم.

بعد از نماز هم باید مشغول مرور درس های روزانه می شدم، هر جمعه به دیدار اقوام که در کرمان ساکن بودن می رفتیم و صله رحم که ایشان به شدت به آن معتقد بودند انجام می گرفت. من و برادر دیگرم به همراه حاج قاسم در خیلی از عملیات های دوران دفاع مقدس حضور داشتیم و هرکدام با توجه به وظیفه محوله کار خود را انجام می دادیم و ایشان هرگز فرقی بین ما و دیگر رزمندگان قائل نمی شد.

نگاه خاص و ویژه سردار به جوان های ایرانی

حاجی هیچ وقت خود را در گروه و یا حزبی قرار نداد، خط قرمز ایشان ولایت بود و به شدت نسبت به امام خمینی (ره) و حضرت آقا تعصب داشت. عاشق و دلباخته همه مردم بود و برایش فرق نمی کرد از چه سلیقه سیاسی و رفتار اجتماعی برخوردار باشند. خود را فدای مردم می کرد و خدمت به انسان های مظلوم را عبادت می دانست، در فرصت هایی که پیش می آمد با اقشار مختلف مردم دیدار می کرد و دسترسی به ایشان برای همه راحت بود، به خصوص فرزندان شهدا که در هر حالتی خود را مکلف به خدمت به آنها می دانست.»

سهراب سلیمانی از توجه ویژه حاج قاسم به جوانان به اصطلاح نابهنجار چنین می گوید: «حاجی در ایام فاطمیه هر عصر دو ساعت قبل از روضه در بیت الزهرا حضور پیدا می کرد تا افراد مختلف بتوانند مشکلات خود را عنوان کنند، حتی مقرر شده بود در ایام فاطمیه ۹۸ افرادی که معمولاً جامعه آنها را نابهنجار می شناسند جمع کند و یک جلسه برای آنها داشته باشد.

حاجی معتقد بود اینها فرزندان ما هستند اگر به ناهنجاری کشیده شده اند شاید کوتاهی ما بوده، در ملاقات ها احترام خاصی برای جوانان قائل بود و اگر کسی مانع ملاقات آنها می شد حاج قاسم به شدت ناراحت می شد و اعتراض می کرد چون معتقد بود اینها ولی نعمت ما هستند، نباید فکر کنند که دسترسی به ما برایشان ممکن نیست. در یک کلام شجاعت و مردمی بودن ایشان الگوی خیلی از نوجوانان و جوانان ما شده بود.»

پرداخت هزینه های آب وبرق در صورت استفاده از اماکن بیت المال

حساسیت حاج قاسم به بیت المال و حق الناس موضوعی است که برادرش درباره آن چنین می گوید: «حاجی نسبت به بیت المال بسیار حساس بود، تمام تلاش خود را می کرد که خدای ناکرده مدیون بیت المال نشود، در وسایل بیت المال که در اختیار داشت به شدت سختگیر بود و هرگز یادم نمی‌آید که اجازه استفاده را به نزدیکان بدهد.

در ایام مختلف که در یکی از مکان های مربوط به سپاه بود حضور پیدا می کردیم تمامی هزینه های استفاده شده حتی هزینه های آب وبرق استفاده شده مربوط به خانواده را بلافاصله پرداخت می کرد، شاید باور این حرف ها برای مردم سنگین باشد اما خدا می داند اینهایی که می گویم عین واقعیت زندگی ایشان در استفاده از بیت المال بود.»

 خط قرمز آشکار حاج قاسم چه بود؟

وی به دو خط قرمز آشکار حاج قاسم اشاره می کند: «حاجی دو خط قرمز آشکار داشت، یک ولایتمداری و حفظ حرمت ولایت و دیگری امنیت مردم، کمک به مظلومان جهان و حفظ حرمت خانواده شهدا. حاجی عاشق شهادت بود و برای رسیدن به این آرزو ضجه می زد. خدا می داند که چقدر عاشق اربا اربا شدن بود و دوست داشت در آتش کینه دشمنان دین خدا بسوزد، اینها در دل نوشته هایش برای دوستان و فرزندانش موجود است.»

این جای خالی پُِر نمی شود…

سلیمانی از جای خالی برادرش می گوید: «هرچند امروز جسم حاج قاسم در بین ما نیست اما عشق او در دل همه مردم از بچه ۵ ساله تا افراد سالخورده زنده است، امروز مردم و مستضفین و مظلومان جهان مانند خانواده نبودش سردار را احساس می کنند چرا که او سرباز دنیای اسلام و کشورش بود، سرباز راستین ولایت بود و هنوز هم خانواده علی رغم اینکه در هر سفر از اول جنگ تحمیلی تا هنگام شهادت منتظر این خبر دردناک بودند، نبود حاج قاسم را باور نمی کنند و منتظر بازگشت او از سفر هستند.

مردم کرمان هنوز منتظر هستند تا در ایام فاطمیه با عشق به ائمه اطهار و شوق دیدار حاج قاسم در بیت الزهرا حاضرشوند، مردم شهرستان هنوز انگار منتظر هستند تا عید بیاید و حاجی را که برای زیارت قبر پدر و مادر آمده ملاقات کنند.

مطمئنم حضرت آقا شب و روز بیاد حاج قاسم هستند اما برادرم به آرزویش رسید و آن طور که خودش دوست داشت و به دست شقی ترین و کثیف ترین افراد عصر حاضر به شهادت رسید. امروز سردار در قلب مردم است، خون او نظام مقدس جمهوری اسلامی را بیمه و گروهای مقاومت را با انگیزه تر کرده است.»



منبع خبر

ناگفته‌های سبک زندگی «حاج قاسم» از زبان برادرش بیشتر بخوانید »