سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
“چون دوست، دشمن است؛ شکایت کجا بریم؟!”
این راهپیمایی ارزانی خودتان آقای ربیعی!
علی ربیعی، فعال اصلاحطلب و سخنگوی دولت اعتدال در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایلنا که گویا در حاشیه راهپیمایی 22 بهمن انجام شده با بیان اینکه انقلاب۵۷ یک ضرورت تاریخی اجتنابناپذیر و نتیجه خواستههای انباشت شده چند نسل بود(!) اظهار کرده است: این نگرانی وجود دارد، آنچه که موجب انقلاب شد، بار دیگر در جامعه بازسازی نشود.
او همچنین میافزاید: انقلاب باید بتواند مدام آرمانها را بازتبدیل کرده و پاسخگو و حلکننده مسائل نوین باشد.
ربیعی در ادامه میگوید: زمانی که جریاناتی که هرکدام بخشی از افکار جامعه را نمایندگی میکنند، حذف شوند، به طور طبیعی شکاف ایجاد شده و در نهایت به حذف و کنار گذاشتن مردم و سرمایههای اجتماعی منجر میشود. بنابراین یکی از راههای بیبدیل جبران این اشتباهات، بازگشت به انتخابات بهگونهای است که همه بتوانند در آن حضور یافته و سلایق خود را در یک سبد بزرگ بیابند.
این چهره امنیتی اصلاحطلب در بخش دیگری از صحبتهای خود نیز تصریح میکند: بیش از ۹۰ درصد از کسانی که در روزهای اول بازداشت شده بودند، بر اساس اطلاعی که من دارم هیچگونه سابقهای نداشتند و این نشان میدهد که این صدا، یک صدای طبیعی بود.[1]
*پیرامون صحبتهای کنایهآمیز ربیعی تحلیلهای مهمی وجود دارد که خوانش آنها ضروریست:
یکم: این طعنه که میگوید: “انقلاب اسلامی یک ضرورت تاریخی اجتنابناپذیر بود” به این معنیست که این ضرورت مجددا میتواند ایجاد شود! کما اینکه میبینیم ربیعی در ادامه به همین مسئله اشاره و تصریح میکند که امکان بازسازی علل موجده انقلاب وجود دارد.
البته چنین امکانی درباره هر انقلابی وجود دارد. اما فضای طعنه آنجاست که ربیعی نمیگوید این ضرورت (بازسازی علل موجده انقلاب) هنگامی رخ مینماید که انقلاب از مسیر شعارهای اصلی خود یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی خارج شود.
به دیگر سخن، مادام که انقلاب اسلامی بر مسیر آرمانهای خود در حرکت باشد نه تنها بر قوت آن افزوده خواهد شد بلکه هیچ احتمال عقلانی درباره ضرورت یافتن رفورم بروز نمییابد.
ضمن اینکه مسئله بازتبدیل آرمان که ربیعی آنرا مطرح میکند نیز به لحاظ فلسفی یک مسئله غلط است. زیرا آرمان یک مقوله قابل تبدیل نیست و یک ملت و یک انقلاب همواره باید در طول تاریخ خود به سمت آرمانها در حرکت باشد اگرچه نتواند بصورت کامل به این آرمانها دست یابد.
لذاست که میتوان گفت طعنه درباره بازسازی اصول موجده انقلاب در شرایطی که نظام دقیقا بر مدار اصلی خود در حال حرکت است؛ نه یک هشدار بلکه زمینهچینی برای آشوب یا براندازی است.
دوم: ربیعی میگوید: جریاناتی که هرکدام بخشی از افکار جامعه را نمایندگی میکنند نباید حذف شوند و همه باید بتوانند سلایق خود را در سبد اسامی نامزدهای انتخاباتی ببینند!
این حرف غلط نیز در حالی است که جریان منافقین در ابتدای پیروزی انقلاب سمپات کم نداشت. اما نظام اسلامی و عقلای کشور دانستند که این افراد؛ بیعقل، خونریز و معارض انقلاب هستند و لذاست که دست به حذف آنها زدند. نظیر این اقدام را میتوان به موضع سلبی امام خمینی(ره) درباره تشکل نهضت آزادی هم تعمیم داد.
در واقع ربیعی با این اظهارات مشغول پوپولیسم شده است و حرفی را میزند که اگرچه ظاهری شیک دارد اما پر واضح است که در دامان آن خطرات بزرگی برای مردم و نظام نهفته است.
بیان پاسخ برای این شبهه هم ضروریست که در منطق دموکراسی هنگامی که فردی نامزد مطلوب خود را در انتخابات نمییابد بایستی به گزینههای نزدیکتر به آرمان خود رأی بدهد.
سوم: خطرناکترین بخش اظهارات ربیعی اما تأکید اوست بر اینکه اعتراضات اخیر یک صدای طبیعی بود!
لکن ربیعی باید پاسخ بدهد که این چه صدای طبیعی بود که دهها بسیجی و پلیس و حافظ امنیت را در کف خیابان سلّاخی کرد، به قتل صبر میکشت، اموال مردم را آتش میزد، بهانهاش غیر منطقی بود و هیچ مانیفست عقلانیای هم نداشت؟!
آقای ربیعی که سابقه امنیتی دارد چطور میتواند مدعی طبیعی بودن (بخوانید منطقی و اجتماعی بودن) صدایی شود که در کف دانشگاه شعار رکیک میداد؟!
این صدای برآمده از طبیعت جامعه بود یا صدای توأمان فریبخوردگی و اوباشگری؟!
در هشدارها و تأملات تفکر عقلانی و اسلامی ممکن است فردی یک کار درست ظاهری را انجام دهد اما در باطن دچار اعوجاج باشد. نظیر حضور آقای ربیعی در راهپیمایی 22 بهمن که اقدامی پسندیده و در خور تحسین است لکن وقتی صحبتهای او را میشنویم؛ به یک جهان پر از اعوجاج میرسیم که از منتهیالیه آن قرار است انقلابی علیه انقلاب اسلامی رخنمون شود!
لذاست که باید از این قبیل رفتارها عبرت گرفت و درون و برون را با مسیر دین خدا و عقلانیت تنظیم کرد.
***
سور و سات تاجیک برای رقصیدن در میانه “جشن جنبش آینده”
محمدرضا تاجیک، از تئوریسینهای جریان چپ و از حامیان آشوب، به تازگی طی یادداشتی که اعتمادآنلاین آنرا منتشر کرد، مدعی شد که مسئولان کشور اهل دیدن واقعیت نیستند.
او سپس مینویسد:
“واقعیتهای سرکوب شده و تحت انقیاد و رویتناشده، سر به شورش برداشتهاند و خشونتبار در حال فتح دژهای ذهنی هستند. با بیانی لکانی، واقعیتها در صورت و سیرت «امر واقع» ظاهر شدهاند و انحصار و اقتدار بازنمایی و سخن گفتن از خویش (واقعیت) را، از نظم نمادین مسلط دریغ داشتهاند. واقعیتها، جشنِ جنبش برپا کردهاند و در هر کوی و برزنی نشان و نشانهای از خود بر در و دیوار ذهنی مردمان شهر نقش کردهاند. از هر پرده و حجاب برون افتادهاند، وارد ساحت نگاه و احساس و زبان همگان شدهاند و نقل و نقل هر مجلس و محفل و هر جمع و جمعیت شدهاند. واقعیتها، از خود زبانی یافتهاند و از نهانها پردهها برداشتهاند و در خموشی، گفتِ خویش اظهر میکنند.“[2]
*تاجیک پیش از این و در بحبوحه اغتشاشات نیز گفته بود که این اغتشاشات “جشن جنبش” است و خشونت آن نیز خشونتی الهیاتی است.
ضمن اینکه او از کسانی است که با لحنی تشویقگون تأکید دارد آشوبها مجددا تکرار خواهد شد. (ما نیز چنین دأبی داریم. با این تفاوت که ما آنرا محکوم میکنیم، معتقدیم زمینههای آن باید مسدود شود و برای معترضین نیز راه حل صندوق رأی را پیشنهاد میدهیم نه اینکه همانند تاجیک مشوق خیابانها شویم!)
تاجیک همچنین از زیر و رو شدن اوضاع-در آینده و با پشتوانه آشوب و آشوبگران- نیز سخن رانده است.[3]
باید به مردم عزیز ایران این نکته را صادقانه عرض کرد که وقتی کسی از جماعت اراذل و اوباش و از کسانی که خصلتشان کشتن به صبر است؛ با ایما و اشاره و حتی سکوت حمایت میکند، هیچ شماتتی ندارد و حتی حرکت وحشیانهی آنها را “جشن جنبش” مینامد یعنی کسی در هنگامه خواب خواص و چشمان ناظر مشغول جمع کردن هیزم برای آتش فتنه است و در حالی که کسی متوجه نیست؛ تقلا میکند تا اوباش را به خط کند و آنها را مسلحتر از قبل به میدان بفرستد.
کسی اگر متوجه این توطئه شوم باشد؛ بسته به موقعیتی که دارد با آن برخورد میکند.
اگر شخصی عادی باشد متوجه خطر میشود و سعی میکند از هر فتنه خیابانی به دور باشد.
اگر یک فرد سیاسی باشد به عرصه جهاد تبیین ورود میکند و بافتههای امثال تاجیک را پنبه میکند.
و اگر یک شخص مسئول باشد؛ بسته به مسئولیتی که دارد در بازه “خدمت اقتصادی به مردم تا برخورد امنیتی با دشمنان مردم” فیالفور وارد عمل خواهد شد.
بدانیم و باور کنیم که خطر “فتنه اقتصادی” با عملگری برخی رجال حاضر در ستاد هسته سخت اصلاحات جدی است فلذا باید بیش از این به همهی مردم گفت که راه حل مشکلات؛ خیابان نیست بلکه “رأی خوب” در صندوق رأی است.
***
عطریانفر: این یک نگاه تسامحی بود نه عفو!
ناجوانمردی در حق “عفو رهبری”
محمد عطریانفر، فعال چپ و از دستگیرشدگان فتنه 88 در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایسنا پیرامون عفو رهبری برای محکومان اغتشاشات اخیر گفته است:
“باید از این رویکرد حاکمیت برای عفو استقبال کنیم ولی به حاکمیت هم بگوییم که نگاه پیشگیرانه داشته باشد و هرکدام از عناوین اتهامی را براساس قوانین موضوعه خود بررسی کند تا دیگر در ادامه نیازی به وجود نگاه تسامحی نداشته باشد. من معتقدم که اگر نگاه آسیبشناسی و پیشگیرانهای وجود داشته باشد، دیگر نیاز نیست که از ظرفیت رهبری برای عفو استفاده کنیم.“[4]
*آقای عطریانفر باید بداند که عفو مقام معظم رهبری هرگز یک “تسامح” نبود و بلکه صرفا یک بخشش از موضع اقتدار بود.
چه اینکه تسامح در حیطه ولی فقیه هیچ جایی ندارد و بلکه برای رهبریت یک جامعه “سیّئه” محسوب میشود. زیرا هیچ مسئولی در نظام اسلامی حق ندارد از حق مردم با تسامح بگذرد و برخورد با هنجارشکنان و کسانی که زمینه ناامنی را ایجاد کردهاند نیز در زمره حقوق مردم است.
دستور اخیر رهبر معظم انقلاب برای عفو؛ نظیر سایر فرامینی است که ایشان همهساله در برخی اعیاد و مناسبتها برای زندانیان و محبوسین روا میدارند و بر اساس اختیارات ولایی خود “امر عفو” را صادر میکنند.
لذاست که میتوان گفت آقای عطریانفر با این اظهار نظر خود در حالت خوشبینانه مرتکب ناشکری و تحلیل غلط در قبال دستور حکومتی رهبر انقلاب شدهاند.
همچنین است که باید دانست تمامی دستگیرشدگان اغتشاشات اخیر بر اساس نصوص قانونی و وظائف ذاتی نهادهای حافظ امنیت کشور دستگیر شدهاند (مثالهای نقض البته باید پیگیری شود) و رواداری تسامح در قبال اینان یک کار غیر عقلانی است که صرفا حاکمانِ در معرض اضمحلال تن به آن میدهند.
لکن عفو رهبری هرگز به معنی نقض یا زائد بودن هیچ قانونی نیست و همانطور که از اسم آن پیداست؛ به معنی گذشتی است که در حیطه ولایت فقیه قرار دارد و هرگز به معنی عدول از حق مردم و امنیت کشور هم نیست.
خواص حق دارند که برخی مقولات را ندانند اما هنگامی که حقیقت یک مسئله روشن میشود؛ بایستی سریعا اشتباه و موضع غلط خود را اصلاح کنند. بماند که به نظر میرسد تسامح نامیدن عفو مقام معظم رهبری یک ناجوانمردی نیز هست.
***
1_ https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1329628
2_ https://www.etemadonline.com/tiny/news-596585
3_ mshrgh.ir/1458176
4_ isna.ir/xdNkQX