ضدانقلاب

گوشه‌ای از رشادت‌های شهید «کاوه» از زبان دوستان/ قهرمان من

شگفتی‌سازی شهید کاوه و یارانش در آزادسازی شهر بوکان


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «محمود کاوه» در سال ۱۳۴۰ در مشهد و در خانواده‌ای مذهبی و دوست‌دار اهل بیت (ع) به دنیا آمد.

پدرش از کسبه متعهد به‌شمار می‌آمد و در دوران ستمشاهی و اختناق، با علماء و روحانیون مبارز، از جمله آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، شهید هاشمی‌نژاد و شهید کامیاب ارتباط داشت.

وی که برای تربیت فرزندش اهمیت زیادی قائل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبی و نماز جماعت می‌برد و از این راه فرزندش را با مکتب اسلام و اهل بیت (ع) آشنا می‌کرد.

سردار «محمود کاوه» سرانجام روز روز دهم شهریور ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۲ در منطقه حاج عمران به شهادت رسید.

در نوشتار زیر، بخش‌های کوچکی از خاطرات دوستان و همرزمان شهید کاوه در مورد دلاوری‌ها و رشادت‌های در مورد این شهید والامقام است:

تفکرات و استدلال شهید کاوه با همه فرق می‌کرد

«مهدی مختاری» در خاطراه‌ای از فتح بوکان نقل کرد: «خاطرم هست سال ۶۰ محمود کاوه قبل از اینکه تیپ ویژه شهدا را تشکیل بدهد، برای فتح بوکان اقدام کرد. آن زمان من سن و سالم خیلی پایین بود و به سختی خودم را وارد جبهه کردم.

یکی از تجربیاتی که کاوه در کردستان و مناطق جنگی به‌دست آورده و از آن به‌عنوان حربه استفاده می‌کرد، راهپیمایی‌های جنگی غیر قابل تصور بود. خیلی از مناطق به همین شیوه توسط محمود کاوه پاکسازی می‌شد.

مقارن با این ایام، روبه‌روی سپاه سقز یک زمین ورزش بود. همه ما را برای تست گرفتن برد، با این قانون که با خودش برآورد کرده بود، هرکس ۲۰ دور دوید، آماده این راهپیمایی است.

خیلی‌ها ۱۹ دور دویدند و کاوه هم نامشان را خط زد و می‌گفت: «کسی که در ۱۹ دور بماند، قادر نیست این راه سخت را طی کند، ولی کسی که ۲۰ دور بدود می‌تواند ۲۵ دور هم بزند.»

من با سن کمی که داشتم ۲۰ دور را دویدم، در حالی که شناسنامه‌ام را دست‌کاری کرده بودم و بدون آموزش وارد کردستان شده بودم. اما کاوه گفت: «تو برای نبرد بوکان بیا از نظر من آماده‌ای.»

واقعا تفکرات و استدلالش با همه فرق می‌کرد. خدا شاهده طوری سریع و رعدآسا بوکان را پاکسازی کردیم که همه انگشت حیرت به دهان گرفته بودند. بوکان که توسط تروریست‌ها اشغال شده بود را فقط با تقدیم دو شهید پاکسازی کردیم. در حالی که آن دو نفر هم خوب به حرف‌های آقا محمود گوش ندادند و الا به شهادت نمی‌رسیدند.»

با هر فشنگ، یک نفر از دشمن را باید هدف گرفت

«جواد نظام‌پور» در مورد چابکی کاوه در روز‌های سرد و استخوان‌سوز کردستان در خاطره‌ای نقل کرد: «محمود کاوه در عملیات‌ها خیلی سبکبال حرکت می‌کرد. کوله‌پشتی و نارنجک بر نمی‌داشت و گاهی فقط اسلحه با دو خشاب همراهش بود و می‌گفت: «با هر فشنگ یک نفر از دشمن را باید هدف گرفت.

چرا بیخود تیر می‌زنید، چرا بیخود رگبار می‌بندید، اصلا چرا چیزی را که نمی‌بینید می‌زنید؟»

حتی گاهی قمقمه آب هم برنمی‌داشت. در سرمای استخوان‌سوز کردستان زیر لباس فرم خودش لباسی نمی‌پوشید. می‌گفت جلوی تحرک سریع را می‌گیرد و از سرعت آدم کم می‌کند، خیلی چالاک و قوی بود. دائم ورزش می‌کرد و روز‌های متمادی می‌توانست با کمترین آب و غذا پیاده‌روی کند و بعد از آن هم، اصلا خستگی را نمی‌فهمید. انرژی فوق‌العاده‌ای داشت.»

برای فتح جنگل‌های «آلواتان»، نگاه فرماندهان ارتش و سپاه به کاوه بود

«جواد نظام‌پور» با بیان خاطره‌ای در مورد آزادسازی جنگل‌های «آلواتان» و خلاقیت شهید کاوه در طراحی این عملیات نقل کرد:

«دسته‌ای از کُرد‌های عراقی هستند که با نام «بارزانی» شهرت دارند. این بارزانی‌ها در زمان غائله کردستان حامی جمهوری اسلامی شدند و تحت امر قرارگاه حمزه با لشکر ویژه شهدا همکاری می‌کردند. رئیس این‌ها در آن زمان برادر «مسعود بارزانی» یعنی ادریس بارزانی بود.

شهید کاوه اصلا از این‌ها خوشش نمی‌آمد و خیلی به آن‌ها بدبین بود. دائم می‌گفت: «این‌ها خیانت می‌کنند»، ولی شهید بروجردی به او می‌گفت: «محمود جان با این‌ها راه بیا برایشان هزینه شده ما باید از این‌ها کار بکشیم و برای نبرد اعزام‌شان کنیم.»

به خاطر دارم که در یک جلسه، همین ادریس بارزانی که آن زمان خیلی جوان بود، با چند تا BMW، بادیگارد و تشریفات به جلسه فرماندهان سپاه و ارتش آمد.

همانجا کاوه چند تشر محکم با حرف بهش زد و حسابی حالش را گرفت و با جدیت به او گفت: «خیانت نکنید. حواستان باشد که اگر دست از پا خطا کنید بالای سرتان هستیم.»

عاقبت؛ هم همین شد و شهید کاوه که همیشه به بارزانی‌ها بد بین بود، حرفش راست از آب درآمد.

گوشه‌ای از رشادت‌های شهید «کاوه» از زبان دوستان/ قهرمان من

در جریان آزادسازی «دوله‌تو» و فتح جنگل «آلواتان» فرمانده این‌ها از سر جهل، غرور، ترس، خیانت یا هر چیز دیگری، به ضدانقلاب پیغام داده بود که ما داریم به‌سمت شما می‌آییم.

ضدانقلاب هم که با کسی شوخی نداشت، چند خمپاره وسط این‌ها زده بود که همه‌شان با آن همه ادعا، بعد از دادن چند کشته، سریع پشت به میدان جنگ کرده و فرار کردند و با فرارشان به کلی طرح عملیات را از بین بردند و نیرو‌های تیپ شهدا به فرماندهی شهید قمی در یک ستون منظم دوباره به پادگان برگشتند و قفل جنگل آلواتان و گره کور آن با باز نشدن این منطقه همچنان باقی ماند.

واقعا هیچ راهی برای فتح این جنگل نبود. همه فرماندهان زبده سپاه و ارتش شور و مشورت کردند و به جایی نرسیدند. همه نگاه‌ها به سمت کاوه که فرمانده عملیات بود معطوف شد. کاوه، خود، جوانی بود ۲۱ ساله و باید راه حلی برای این مشکل پیدا می‌کرد.

گوشه‌ای از رشادت‌های شهید «کاوه» از زبان دوستان/ قهرمان من

در نهایت با طرحی که شهید کاوه ارائه کرد، تنها راه عقلانی و اصولی گشودن جنگل و دژ مستحکم «آلواتان»، با آتش بود. وی گفت: «جنگل را آتش می‌زنیم تا راه باز شود.» واقعا هم تنها راه همین بود و همه موافقت کردند.

اینگونه بود که بار دیگر عزم‌ها برای فتح آلواتان جزم شد. طرح محمود کاوه وآتش زدن جنگل آلواتان برای پاکسازی ارائه شد و با پشتیبانی قرارگاه حمزه، کامیون‌هایی حاوی مواد سوختی را به‌سمت جنگل هدایت کردیم تا آتش، راه بسته ما را باز کند.

بعد از آنکه مواد اشتعال‌زا را در جنگل پخش کردیم به وسیله مواد انفجاری، آتش مهیبی به راه افتاد، اما در کمتر از یک دقیقه طومار آتش درهم پیچید و جنگل نسوخت. همه ما مات و مبهوت ماندیم و از پاکسازی جنگل ناامید شدیم.

بروجردی و سپاه روی کاوه، طرح و عملیاتش اعتقاد زیادی داشتند

کاوه فرمانده عملیات بود و همه مسئولیت‌ها متوجه او می‌شد. از جان نیرو‌ها تا پاکسازی و پیروزی یا شکست در عملیات و… همان لحظه گفت: نقشه را بیاورید و بعد از آن روی زمین نشست و نقشه را پهن کرد و به آن خیره شد. کسی هم نزدیکش نمی‌شد. اخلاقش اینطور بود که موقع طرح‌ریزی عملیات نمی‌گذاشت کسی طرفش بیاد. تمام ایران برای آلواتان نگاه‌شان به ارتش و سپاه بود و ارتش و سپاه هم به محمود کاوه!

گوشه‌ای از رشادت‌های شهید «کاوه» از زبان دوستان/ قهرمان من

آخر سر محمود بلند شد و گفت: بلند شوید تا به پادگان برویم و نفت پالایشگاه آبادان را هم بیاوریم. اینجا آتش نمی‌گیرد. در واقع محمود آنجا نقشه عملیاتی ایجاد تنگه آتش را طرح‌ریزی کرده بود و از ارتش درخواست توپخانه ۱۰۵ که برد کم و نواخت تیر بالا را داشت، همراه با هزار گلوله کرده بود.

هیچ کس هم نمی‌دانست که او چه در سر دارد. چرا که در جنگ چریکی، توپخانه معنا نداشت و همه متحیر مانده بودند که چگونه می‌خواهد قفل آلواتان را باز کند. از طرف ارتش هم حرف‌هایی زده می‌شد که با ۱۰۰ هزار گلوله هم نمی‌تواند کاری بکند و ظاهراً هم درست بود.

دشمن بالای هزار نفر نیروی چریک را در منطقه آلواتان مستقر کرده بود که اصلا نمی‌شد آن را کاری کرد، اما خواست محمود باید اجرا می‌شد. حاج محمد بروجردی و سپاه روی کاوه و طرح و عملیاتش اعتقاد زیادی داشتند.

گوشه‌ای از رشادت‌های شهید «کاوه» از زبان دوستان/ قهرمان من

در نهایت شب عملیات، یک گروهان از لشکر ویژه شهدا پای کار رسید. محمود آمد و آن‌ها و توپخانه ارتش را کاملا توجیه کرد و آنجا برای اولین بار طرحی عملیاتی را بیان کرد که الآن در دانشگاه‌های دنیا تدریس می‌شود، و ما تازه آنجا فهمیدیم هزار تا گلوله را برای چه می‌خواهد.

کاوه فرمانده توپخانه را صدا کرد. گفت: «ببین آقا جان، می‌خواهم یک خط آتش را در هر ۵۰ متر از این قله برایم ثبت کنی و با گلوله راه گردان را باز کنی.»

از آن طرف هم فرمانده گردان را کاملا توجیه کرده بود و اینطور شد که در ساعت ۱۰ شب با فرمان شهید محمود کاوه که پای قله آلواتان مانند شیری بی‌باک به کمین دشمن نشسته بود، صدای آتش مهیب توپخانه، کوهستان‌ها را به لرزه درآورد و جنگل آلواتان شبی را به چشم دید که تا دنیا دنیا باشد نخواهد دید.

گام‌های دلاوران لشکر ویژه شهدا طبق نقشه و فرماندهی شهید محمود کاوه در تنگه آتش به رأس قله رفیع آلواتان رسید.»

روش کاوه برای ایجاد امنیت در منطقه 

«سید مجید ایافت» طی خاطره‌ای از ضد کمین شهید کاوه علیه ضدانقلاب نقل کرد: «یک بی‌سیم قوی برای محمود آوردیم. گفت: «آن را به ماشینم ببندید، دور و بر شهر برویم تا ببینیم بردش چقدرست» حدود ۲۰ کیلومتر از شهر دور شدیم که گفت: خوب است برمی گردیم.

پنج نفر بودیم. من، محمود، راننده، متصدی بی‌سیم و «کاک عارف» فرمانده پیشمرگان سقز. در یکی از معبر‌های خطرناک نزدیک روستای «کمن تو» به کمینی با زنجیره ۵۰۰ متری از آدم و اسلحه که برای ما در اطراف جاده چیده بودند، برخوردیم. آن‌ها ماشین محمود را کاملاً می‌شناختند. از رنگش بگیر تا شماره پلاکش، همه را می‌شناختند و معلوم بود در مسیر برگشت منتظرمان بودند تا ما را بزنند.

راننده که نامش کاظم افخمی و از پاسداران مشهد بود، اصلا خودش را نباخت و با حدود صد کیلومتر سرعت، فرمان را کج کرد و یک چرخ را در خاکی بُرد و پایش را تا انتها روی پدال گاز گذاشت.

ما هم شیشه‌ها را پایین دادیم و از قاب پنجره شلیک می‌کردیم. صدای پوکه‌ها غوغایی به پا کرده بود. دو طرف، همدیگر را به رگبار بسته بودیم. با این تفاوت که ما پنج نفر بودیم که دو نفرمان راننده و بیسیم چی بودند، اما آن‌ها زنجیره ۵۰۰ متری از چریک بودند.

محمود به بیسیم‌چی داد زد و گفت: زود بگو بچه‌های گروه ضربت آماده باشند. کارشان دارم.

از کمین رد شدیم و به بچه‌های گروه ضربت سپاه سقز رسیدیم که نشسته در ماشین و مسلح به کالیبر ۵۰ و آماده بودند.
محمود از ماشین پایین پرید و گفت: «آماده‌اید؟»

همه با صدای بلند گفتند: «بله»

ماشین ما آبکش شده بود، ولی خودمان حتی زخم کوچکی هم بر نداشته بودیم. به کاظم که راننده‌اش بود، گفت که ماشین را سر و ته کُنَد، و با دست علامت داد که حرکت می‌کنیم و به من گفت که یک ستون نیرو بردارم و به دره‌ای نزدیک مرز بروم و هردومان می‌دانستیم راه فرارشان آنجاست.

خودش و بچه‌های گروه ضربت هم با شتاب به محل کمین رفته بودند. کمینی‌ها به جاده آمده بودند تا ببیند چه کار کرده‌اند که به محمود و کالیبر ۵۰‌های گروه ضربت برمی‌خورند.

فراری‌هایشان به طرفی می‌آمدند که منتظرشان بودیم. فرصت تعجب هم به آن‌ها ندادیم. همه‌شان را به گلوله بستیم. هیچ‌کدامشان نتوانستند از برد تیرهایمان دربروند.

شهید کاوه منطقه را اینطور امن می‌کرد. با ضدکمینی که حتی خودمان از آن خبر نداشتیم، چه برسد به آن‌ها که کمین زده بودند.»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

شگفتی‌سازی شهید کاوه و یارانش در آزادسازی شهر بوکان بیشتر بخوانید »

تلاش پدر، برای تربیت اسلامی «محمود» / شرح رشادت‌های شهید «کاوه» در جبهه شمال‌غرب/ قهرمان من

نقش شهید کاوه در آزادسازی سد بوکان و محور راهبردی پیرانشهر/ راز محبوبیت شهید در میان نیروهایش


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «محمود کاوه» در سال ۱۳۴۰ در مشهد و در خانواده‌ای مذهبی و دوست‌دار اهل بیت (ع) به دنیا آمد.

پدرش از کسبه متعهد به‌شمار می‌آمد و در دوران ستمشاهی و اختناق، با علماء و روحانیون مبارز، از جمله آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، شهید هاشمی‌نژاد و شهید کامیاب ارتباط داشت.

وی که برای تربیت فرزندش اهمیت زیادی قائل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبی و نماز جماعت می‌برد و از این راه فرزندش را با مکتب اسلام و اهل بیت (ع) آشنا می‌کرد.

شهید کاوه دوران تحصیلات ابتدایی خود را در چنین شرایطی سپری کرد. با علاقه قلبی و مشورت پدر وارد حوزه علمیه شد و همزمان، تحصیلات دوران راهنمایی و دبیرستان را نیز ادامه داد. با شروع جریانات انقلاب، محمود که جوانی بانشاط، فعال و مذهبی بود، با شرکت در محافل درسی مسجد جوادالائمه (ع) و امام حسن مجتبی (ع) که در آن زمان از مراکز تجمع نیرو‌های مبارز بود، از هدایت‌ها و تعالیم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بهره‌های فراوانی برد و ره‌توشه‌های همین تعالیم را با خود به محیط دبیرستان و میان دانش‌آموزان منتقل می‌کرد.

او در دبیرستان به‌عنوان محور مبارزه شناخته می‌شد. با علاقه وافر، به پخش اعلامیه‌های امام خمینی (ره) می‌پرداخت و فعالانه در راهپیمایی‌ها و درگیری‌های زمان انقلاب شرکت داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی، شهید کاوه جزء اولین عناصر مؤمن و متعهدی بود که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهر مشهد پیوست و پس از گذراندن یک دوره آموزش شش ماهه چریکی، به آموزش نظامی برادران سپاه و بسیج پرداخت.

پس از آن برای حفاظت از بیت شریف حضرت امام (ره) در یک مأموریت شش‌ماهه به تهران عزیمت کرد و با شروع جنگ تحمیلی به‌همراه تعدادی از نیرو‌های خراسان به جبهه‌های جنوب اعزام شد. مدتی بعد به‌علت نیاز شدیدی که پادگان به مربی داشت، او را برای آماده سازی و آموزش نیرو‌ها به مشهد فراخواندند.

تلاش پدر، برای تربیت اسلامی «محمود» / شرح رشادت‌های شهید «کاوه» در جبهه شمال‌غرب/ قهرمان من

آزادسازی سد بوکان و جاده ۴۷ کیلومتری آن، آزادسازی جاده صائبین دژ به تکاب، پاکسازی منطقه کیلر واشتوزنگ، آزادسازی محور استراتژیک پیرانشهر به سردشت که به‌عنوان مرکزیت و نقطه ثقل ضدانقلاب به‌شمار می‌آمد و منجر به انهدام مرکز رادیویی آن‌ها و فتح ارتفاعات مهم مرز منطقه (آلواتان و آزادسازی زندان دوله‌تو) و کشتن بیش از ۷۵۰ نفر از ضدانقلاب شد، از جمله نبرد‌های تهاجمی بود که توسط شهید کاوه و همرزمانش در تیپ ویژه شهدا طرح‌ریزی و اجرا شد.

کاوه در عملیات‌های گوناگون شرکت داشت و کارآزموده میدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم، اداره واحد، مدیریت قوی، دوستی و رفاقت با عناصر لشکر، از لحاظ معنوی، اخلاق، ادب، تربیت، توجه و ذکر، یک انسان جوان، اما برجسته بود.

تلاش پدر، برای تربیت اسلامی «محمود» / شرح رشادت‌های شهید «کاوه» در جبهه شمال‌غرب/ قهرمان من

پس از شهادت شهیدان ناصر کاظمی و محسن گنجی‌زاده و محمد بروجردی در خرداد ۱۳۶۲، رسماً به فرماندهی تیپ منصوب شده بود و با تلاش همه‌جانبه برای آموزش، سازماندهی و آماده‌سازی نیرو‌ها از هیچ کوششی دریغ نمی‌کرد.

با حکم فرمانده سپاه، در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۶۲، تیپ ویژه شهدا مأموریت یافت تا در عملیات برون‌مرزی والفجر ۲ که در منطقه حاج‌عمران انجام می‌گرفت، شرکت کند. در این عملیات، شهید کاوه با هدایت قوی رزمندگان، اهداف از پیش تعیین شده تیپ، از جمله ارتفاعات ۲۵۱۹ را با موفقیت تصرف کرد. همزمان با عملیات والفجر ۴، مأموریت پاکسازی محور سردشت از وجود ضدانقلاب (دموکرات‌ها و منافقین) به این تیپ واگذار شد.

رزمندگان غیور و سلحشور نیز ضمن تسلط به ارتفاعات مرزی کوه سیر، قوری، تالشو و روستای اسلام‌آباد، مرکز رادیویی منافقین و مقر دموکرات‌ها را تصرف کردند. تیپ ویژه شهدا در سال ۱۳۶۳ در عملیات بدر، همراه با سایر یگان‌های سپاه با دشمن تا بن دندان مسلح جنگید و در روز ۲۳ تیر ۱۳۶۴ در عملیات قادر (همراه با یگان‌هایی از ارتش) در جبهه شمالی سیدکان عراق باعث برهم زدن آرایش نظامی دشمن شد. همچنین برهم زدن آرایش نظامی دشمن شد.

همچنین در عملیات پشتیبانی والفجر ۹ که در منطقه چوارته عراق انجام شد، در انهدام قوای دشمن و تصرف بخشی از خاک آنها، نقش مؤثر داشت، که هر کدام نشانی از دلاوری‌ها و حماسه‌آفرینی شهید کاوه و یارانش را در خود ثبت کرده است.

تلاش پدر، برای تربیت اسلامی «محمود» / شرح رشادت‌های شهید «کاوه» در جبهه شمال‌غرب/ قهرمان من

مربی آموزش نظامی، مسئول محافظین بیت امام (ره)، مسئول عملیات سقز، مسئول عملیات تیپ ویژه ‎شهدا، فرمانده تیپ ویژه شهدا و فرمانده لشکر ویژه شهدا از عمده‌ترین مسئولیت‌های شهید کاوه بود. شهید کاوه بار‌ها از ناحیه سر، صورت، دست و شکم مجروح شد که تنها در اردیبهشت ۱۳۶۵ در منطقه عمومی «حاج عمران» مورد اصابت ۱۲ ترکش نارنجک به ناحیه سر قرار گرفت. سرانجام روز دهم شهریور ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۲ در منطقه حاج عمران به شهادت رسید.

روحیه اطاعت‌پذیری و ولایت‌مداری، هوش سرشار و چابکی در عملیات، مسلح بودن به سلاح تقوا و اخلاق حسنه، شجاعت و بی‌باکی، ساده‌زیستی و صمیمیت با نیرو‌ها از جمله ویژگی‌های شخصیتی آن شهید والامقام است.

تلاش پدر، برای تربیت اسلامی «محمود» / شرح رشادت‌های شهید «کاوه» در جبهه شمال‌غرب/ قهرمان من

با وجودی که در مقابل ضدانقلاب، سازش‌ناپذیر، جسور و باشهامت بود، اما در داخل تیپ با نیرو‌های تحت امر خود، برخوردی بسیار متواضعانه و باصفا و صمیمی داشت و همین تواضع او سبب شده بود که محبوبیت خاصی در بین نیرو‌ها داشته باشد.

شهید کاوه در قلب نیرو‌های بسیج و سپاه جای داشت و مصداق بارز تلفیق محبت و قاطعیت در امر فرماندهی نظامی بود.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نقش شهید کاوه در آزادسازی سد بوکان و محور راهبردی پیرانشهر/ راز محبوبیت شهید در میان نیروهایش بیشتر بخوانید »

حکم اعدام جواد روحی و مهدی محمدی‌فر در دیوان عالی کشور نقض شد

حکم اعدام «جواد روحی» و «مهدی محمدی‌فر» در دیوان عالی کشور نقض شد


به گزارش مجاهدت از گروه اجتماعی دفاع‌پرس، حکم «جواد روحی» که به اتهامات افساد فی‌الارض، محاربه، ارتداد و مهدورالدم بودن به علت هتک حرمت به قرآن کریم به سه بار اعدام و «مهدی محمدی‌فر» بابت افساد فی‌الارض و محاربه به دو بار اعدام محکوم شده بودند، در دیوان عالی کشور نقض و به شعبه هم عرض ارجاع شد.

بررسی محتویات پرونده و مفاد رأی صادره چنین حکایت دارد که نام‌بردگان، به‌دنبال فراخوان شبکه‌های معاند و ضد انقلاب جهت تجمع و اغتشاش در میادین نوشهر حضور پیدا کردند و موجب اخلال در امنیت و نگرانی مردم شدند و نقش قابل توجهی در تحریک مردم و اخلال در نظم، تخریب و تحریق داشتند، اما گستردگی حرکات ساختارشکنانه فوق ناشی از تلاش‌های افراد زیادی در صحنه بوده و نقش دو متهم مذکور در حد تلاش‌های انفرادی آنان بوده و با توجه به تفسیر مضیق قوانین جزائی به نفع متهمان طبعاً نمی‌تواند از مصادیق محاربه و افسادفی‌الارض موضوع مواد ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی و مواد ۶۷۵ و ۶۸۷ قانون تعزیرات باشد و قابل انطباق با تبصره ذیل ماده ۲۸۶ قانون مجازات اسلامی یعنی حبس تعزیری درجه پنج یا شش است.

همچنین محکومیت نامبردگان از باب حدود به مجازات افساد فی الارض و محاربه هم از باب تعزیر به چندین فقره حبس با یکدیگر در تناقض بوده و از این حیث قابل ابرام نیست.

در رأی شعبه دیوان عالی کشور چنین تصریح شده که احراز محاربه و تعیین مجازات مستقل و احراز اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور و اغوا و تحریک مردم به قصد برهم زدن امنیت کشور به جنگ و کشتار با یکدیگر و تبلیغ علیه نظام توأمان صحیح نیست.

در نتیجه فرجام‌خواهی فرجام‌خواهان فوق‌الذکر وارد تشخیص مستنداً به مقررات شق چهارم از بند ماده ۴۶۹ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب سال ۱۳۹۲ ضمن نقض دادنامه صادره، رسیدگی مجدد پرونده به دادگاه هم عرض صادرکننده رأی ارجاع و محول می‌شود.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حکم اعدام «جواد روحی» و «مهدی محمدی‌فر» در دیوان عالی کشور نقض شد بیشتر بخوانید »

بازخوانی اولین ترور پس از پیروزی انقلاب اسلامی

بازخوانی اولین ترور پس از پیروزی انقلاب اسلامی


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، سرلشکر محمدولی قر‏نی، اولین رئیس ستاد مشترک ارتش پس از پیروزی انقلاب اسلامی که در مهار حوادث کردستان نقش مهمی ایفا کرده بود، در تاریخ ششم فروردین ۱۳۵۸ به دستور مهندس بازرگان، نخست‌وزیر دولت موقت، برکنار شد. یکی از مهم‌ترین علل برکناری قر‏نی، قاطعیت وی در برخورد با توطئه‌ی ضدانقلاب بود.

در این زمان از سوی گروه‌های مختلف، قرنی به عنوان یکی از چهره‌های نظامی حکومت شاه مطرح می‌شد که سوابقش با سیاه‌نمایی هر چه شدیدتر در بیانیه‌ها و مطبوعات منعکس می‌شد. مورد آشکار دیگر در ترور سرلشکر قرنی را می‌توان در ادعای گروه فرقان مشاهده کرد. این گروه در ارگان خود، با بیان این سؤال که چرا قر‏نی در جریان مشارکتش در کودتا علیه شاه فقط سه سال به زندان رفته است، وی را محکوم به نفاق می‌کند. از طرفی نقش قرنی در مبارزه با ضدانقلابیون کردستان و بی‌توجهی به دستورات وزیر کشور وقت، مورد استناد فرقانیان قرار می‌‏گرفت. طرح اولین ترور فرقان از سوی اکبر گودرزی و محمد متحدی رئیس شاخه‌ی نظامی، مطرح و در روز دوشنبه سوم اردیبهشت ۱۳۵۸، اجرایی شد.

در اولین ترور، فرقانی‏‌ها اتاقی در هتل روبه‌روی منزل مسکونی محمدولی قرنی تهیه کردند و به صورت شبانه‌روزی رفت و آمد‌های داخل خانه‏ او مورد کنترل آن‌ها قرار می‏‌گرفت. پس از مشخص شدن زمان‏‌های ورود و خروج قر‌نی، تیم ترور که متشکل از چهار نفر بود این عملیات را انجام دادند. یکی از اعضای این تیم محسن (ابوالقاسم) سیاهپوش بود که عمل شناسایی از داخل هتل را برعهده داشت. به گفته‏ سیاهپوش وی تنها در کار شناسایی منزل قرنی در هتل روبه‌روی آن سکونت داشته، اما هنگام عملیات در محل نبوده و هتل را ترک کرده بود.

در بررسی پرونده حمید نیکنام، موارد زیر معلوم شده است: «طبق مدارک به دست آمده از هتل جم که در روی برگه‌ای رفت و آمد در منزل تیمسار قرنی کنترل شده، دست‌خط، متعلق به حمید نیکنام است که با علیرضا یوسفی‏‌نسب، به آن هتل رفته که علیرضا، با نام رضا نوبر، اتاق گرفته است.» حمید نیکنام معتقد است علیرضا یوسفی مسئول کنترل، ثبت رفت و آمد و یافتن فرصت مناسب جهت انجام ترور بوده است.

بر این اساس روز ترور نیکنام به همراه یوسفی از هتل خارج می‏‌شوند و بهرام آذرتیموری با موتور سیکلت درب منزل قرنی منتظر می‏‌ماند. غلامرضا یوسفی از باغبان منزل قرنی مراقبت کرده و حمید نیکنام به سراغ قرنی در درون خانه می‌‏رود. باغبان سعی دارد که در حیاط را ببندد که با شلیک نیکنام مواجه می‏‌شود.

گروه فرقان در اولین اعلامیه‏ ترور خود با بیان آیه‏‌ای از قرآن و قسمتی از کتاب اصول تفکر قرآنی، عناصر ضدانقلاب را دشمنان خدا و خلق معرفی کرده که در راستای مقاصد اهریمنانه‌ی خود از سیاست سرکوب و شکنجه استفاده می‏‌کنند. برای همین عاملین شکنجه و کشتار توده‏های خلق و انقلاب‏گران توحیدی باید در پیکار انقلابی نابود شوند. فرقان ریشه‌‏کن کردن این عناصر را هدفی کوتاه‌مدت دانسته و در مقابل هدف بلند‌مدت خود را برداشتن سد‌ها و موانع دین خداوند از طریق مسدود کردن راه‌‏های فریب و نیرنگ اعلام می‌‏کند، چرا که از این طریق مردم به صورت آگاهانه و آزادانه دین خدا را پذیرا می‌‏شوند.

فرقان نمونه‌ی گویای این جنایت‏کاران خدانشناس را که عامل شکنجه و سرکوب، مایه‌ی فریب و نیرنگ و مانع تحقق اراده‏ خداوندی است، سرلشکر محمدولی قرنی معرفی می‏کند. آن‏گاه در این اعلامیه سوابق قرنی در حکومت پهلوی، مسئولیت وی به عنوان رئیس ستاد مشترک پس از انقلاب اسلامی و نقش وی در حوادث کردستان را بررسی و آن را نمونه‌ی بارز سرکوب و شکنجه از طرف قرنی می‏‌داند.

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بازخوانی اولین ترور پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر بخوانید »

ارمغان شهدای ایران چه بود؟

ارمغان شهدای ایران؛ قوی‌تر از ماهواره، اثرگذارتر از شبکه‌های اجتماعی


گروه اجتماعی دفاع‌پرس: کسانی که جان خود را فدای میهن و ملت و آرمان مشترک جمع کثیری از مردم می‌کنند، در هر جای دنیا مورد احترام و تکریم هستند و صدالبته که اوج این تکریم و احترام همواره در ایران اسلامی و نسبت به شهدا صورت گرفته است.

از آنجا که حیات یک ملت به استحکام پیوند‌ها میان اقشار مختلف مردم وابسته بوده و این پیوندها سرشار از احساسات مشترک و عواطف ماندگار است و تضعیف آنها مترادف با از میان رفتن همه سرمایه‌های تاریخی و فرهنگی، تلاش برای تقویت آنها یکی از اساسی‌ترین نیازهای هر جامعه است.

یک ملت ریشه‌دار و اصیل در طول تاریخ بارها و بارها طعم تلخی‌ها و شیرینی‌ها را چشیده و احساسات و عواطف خود را دستخوش طوفان‌های گوناگون و ناسازگاری‌های روزگار دیده است.

تجارب حاصل از این اتفاقات در حافظه تاریخی مردم می‌ماند و دوباره در مقاطع حساسس، مبدل به همراهی، همنوایی و تقویت پیوند و مودت و وحدت می‌شود.

قوی‌تر از ماهواره، اثرگذارتر از شبکه‌های اجتماعی

تشییع شهدای گمنام دفاع مقدس چند روزیست که حال و هوای ایران را تغییر داده است. این چند روز گویی فراخوان‌های ضدانقلاب و فعالیت رسانه‌های معاند و لفاظی‌های متعدد، باعث تهییج معترضان و اغتشاشگران نمی‌شود. اینها و موارد پرشمار دیگر، آنقدر برای ما طی سال‌های پس از انقلاب عادی بود که شاید کمتر متوجه برکات نفس‌های قدسی رزمندگان و جایگاه والای شهدا بودیم.

ارمغان شهدای ایران چه بود؟

اینکه جبهه کفر و عناد، با تمام نیروی خود به میدان آمده و همه داشته‌هایش را برای از میان برداشتن جمهوری اسلامی ایران خرج کرده است تنها نشانگر یک واقعیت بوده و آن، لزوم هوشیاری و درک شرایط حساس کنونی است.

تشییع شکوهمند شهدای گمنام به ما یادآوری کرد که وجود پربرکت یادگاران دفاع مقدس، نه تنها از دستگاه تبلیغاتی دشمن و جیره‌خواران داخلی آنها قوی‌تر است بلکه تمامی جبهه کفر نیز حریف قطرات خون شهیدان نمی‌شود.

فرصتی که باید قدر دانسته شود

زبان مشترک همه انسان‌ها، حق و حقیقت و نوع‌دوستی است. همه این عناصر در دوران دفاع مقدس و دیگر مقاطع انقلاب اسلامی، جزئی لاینفک از زندگی و عروج شهدا بوده و سبب گرایش دل‌های پاک و خداجو به سمت آنها شده است.

اینکه برای چند روز یا چند ساعت، تعداد زیادی از جوانان، از تیررس رسانه‌های بیگانه و تبلیغات مسموم در شبکه‌های اجتماعی دور شده و آماده شنیدن سخنان مبتنی بر حق و حقیقت هستند، بهترین فرصت برای رسانه‌های داخلی و همه دلسوزان نظام و انقلاب اسلامی ایران است.

ارمغان شهدای ایران چه بود؟

همین جوانانی که بعد از سه یا چهار دهه به دامان وطن برگشته‌اند، بهترین نشانه و چراغ راه برای هدایت نسل جوانان و نوجوان ایران اسلامی هستند به شرط آنکه پیام آنها با شیوه‌های مناسب و هوشمندانه به مخاطب منتقل شود.

اگر مسئولان و سیاست‌گذاران فرهنگی به دنبال تاثیر گذاری عمیق و ماندگار در میان اقشار مختلف ملت خصوصاً نسل جوانان هستند، باید مراسم بزرگ فرهنگی تشییع پیکر شهدای گمنام را با خلاقیت‌ و نوآوری‌های مختلف همراه کنند. بر همین اساس لازم است تا آیین‌های مربوط به تشییع شهدای گمنام به عنوان یک برنامه بزرگ و بی‌رقیب فرهنگی، به‌شکلی فراگیر، همه‌جانبه و فرابخشی طرح‌ریزی و اجرا شود.

انتهای پیام/ 933

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ارمغان شهدای ایران؛ قوی‌تر از ماهواره، اثرگذارتر از شبکه‌های اجتماعی بیشتر بخوانید »