طالبان

ارمغان غرب برای افغانستان؛ فروپاشی هویت زن در خانه‌های امن! / روایتی ناگفته از طراحی خشونت جنسی علیه زنان افغان توسط آمریکایی‌ها

ارمغان غرب برای افغانستان؛ فروپاشی هویت زن در خانه‌های امن! / روایتی ناگفته از طراحی خشونت جنسی علیه زنان افغان توسط آمریکایی‌ها



در سال ۲۰۰۳ در کابل و برخی از ولایت‌های افغانستان پروژه شیلتر یا به اصطلاح خانه امن با هدف نگهداری از زنان و دخترانی که به هر دلیلی از خانه و کاشانه خود فرار و یا مورد خشونت قرار می‌گرفتند اجرا شد.

سرویس جهان مشرق*- با اشغال افغانستان توسط نیروهای متجاوز ناتو به سرکردگی آمریکا در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ به بهانه نابودی القاعده و طالبان، افراد بی‌گناه زیادی اعم از کودکان و بزرگسالان قربانی سیاست‌های سلطه‌جویانه غرب شدند. اصلی‌ترین قربانی لشکرکشی غرب به افغانستان، زنان هستند که با بروز و ظهور هر تحول یا منازعه‌ای بیشترین آسیب را از هر لحاظ دیده‌اند، با تشکیل حکومت مورد حمایت آمریکا در افغانستان و فعالیت سازمان ملل متحد و گروه‌های مرتبط با آن در این کشور، این نوید داده شد تا زنان افغان بتوانند شرایط جدیدی را به سوی پیشرفت و ترقی همه جانبه تجربه کنند.

بسیاری از مسئولین و کارگزاران بر این باور بودند که حضور غرب در افغانستان و مشارکت و برنامه‌ریزی آن‌ها در امور فرهنگی و اجتماعی می‌توانست زمینه رشد و شکوفا شدن زنان افغان را به همراه داشته باشد، به همین خاطر تبعیت و اجرای برنامه‌های خارجی در امور زنان را در اولویت قرار دادند.

با وجودی که مدت زیادی از روی کار آمدن دولت جدید در افغانستان نمی‌گذشت، اما توجه به مسئله خشونت علیه زنان یا کنترل خشونت علیه زنان، چیزی بود که دست مایهٔ بسیاری از نشست‌های خبری و هم‌اندیشی‌ها شد تا جایی که «خانه‌های امن» از دل آن بیرون آمد.

در سال ۲۰۰۳ میلادی (۱۳۸۲) در کابل و برخی از ولایت‌های افغانستان «پروژه شیلتر» (Shelter) یا به اصطلاح خانه امن با هدف نگهداری از زنان و دخترانی که به هر دلیلی از خانه و کاشانه خود فرار و یا مورد خشونت قرار می‌گرفتند اجرا شد. براساس این برنامه، وقتی فردی به یکی از نهادهای مرتبط با خانه‌های امن مراجعه می‌کرد؛ در وهله اول باید تلاش می‌شد تا با میانجی‌گری و مشاوره مشکل پیش آمده حل شود و چنانچه مسئله پابرجا می‌ماند، فرد مذکور به یکی از مراکز خانه‌های امن معرفی می‌گردید.

USAID، بنیاد راکفلر، افرن فرانسه و دیگر نهادهای خارجی وکشورهای غربی مستقیم یا غیر مستقیم حامیان مالی و برنامه ریزان اصلی این پروژه بودند و در دوره‌های معینی ضمن بازدید از مراکز مذکور، برنامه‌های آموزشی و مراقبتی خود را مورد ارزیابی قرار می‌دادند. باید به این مطلب هم اشاره کرد که شناسایی استعدادها و تفکیک آنها از دیگر زنان، تربیت بانوانی با گرایشات خاص و تفکرات لیبرالی، بخشی از مواردیست که ذیل برنامه‌های آموزشی و مراقبتی خانه‌های امن به آن می‌پرداختند.

ارمغان غرب برای افغانستان؛ فروپاشی هویت زن در خانه‌های امن! / روایتی ناگفته از طراحی خشونت جنسی علیه زنان افغان توسط آمریکایی‌ها

خانه‌های امن؛ وضعیت ناخوشایند، اهداف نامطلوب

در آغاز اجرای طرح شیلتر و با حمایت‌های همه جانبه به نظر می‌رسید چیزی که به آن کنترل خشونت یا مقابله با خشونت علیه زنان گفته می‌شود به هدف خود نزدیک شده، اما با گذشت زمان مشخص شد نه تنها اهداف مطلوبی که نقل قول محافل و رسانه‌ها بود حاصل نشده، بلکه وضعیت موجود نیز دستخوش تغییرات ناخوش‌آیندی قرار گرفته است.

«حامد کرزی» رئیس‌جمهور وقت حکومت پیشین افغانستان طی سخنانی در مورد وضعیت خانه‌های امن گفته بود به دلیل رفتارهای مشکوک، فساد و عدم شفافیت مالی در خانه‌های امن، دولت در نظر دارد تا این مراکز را بصورت مستقیم تحت پوشش حاکمیت قرار دهد و از اختیار نهادهای بین‌المللی و غیر دولتی خارج کند.

همچنین «حبیب الله غالب» وزیر دادگستری وقت نیز در آن زمان تأکید داشت که خانه‌های امن منبع فساد هستند و زنان و دختران را به بی‌بند و باری و بی عفتی سوق می‌دهند و آنها را وادار به فاصله گرفتن از چارچوب خانواده می‌کنند. وی گفته بود که تأسیس خانه‌های امن آورده کشورهای غربی به افغانستان است و در تضاد با فرهنگ حاکم بر این کشور می‌باشد.

سخنان مقامات وقت افغانستان با واکنش‌های مختلفی مواجه شد به طوری که سفارت آمریکا در کابل و سازمان ملل نیز از نحوه مدیریت و سرپرستی خانه‌های امن توسط نهادهای غیردولتی حمایت کردند. در واقع خانه‌های امن به بهانه کمک به زنان و دختران افغانستان، بستر مناسبی را برای کشورهای غربی و سازمان‌های بین‌المللی به منظور رسیدن به مقاصد خود همچون مافیای مفاسد اخلاقی و پولشویی فراهم کرده بود.

منابع آگاه می‌گویند؛ مقامات ناتو برای تفریح نیروهای خارجی در جشن‌ها و ایام تعطیل پروازهایی را بصورت اختصاصی از برده‌های جنسی به افغانستان ترتیب می‌داند، اما مافیای فساد تا جایی پیش رفت که برای این منظور از خانه‌های امن استفاده می‌کردند و پروازهای اختصاصی به حداقل رسید.

ارمغان غرب برای افغانستان؛ فروپاشی هویت زن در خانه‌های امن! / روایتی ناگفته از طراحی خشونت جنسی علیه زنان افغان توسط آمریکایی‌ها

ارمغان غرب برای افغانستان؛ فروپاشی هویت زن در خانه‌های امن! / روایتی ناگفته از طراحی خشونت جنسی علیه زنان افغان توسط آمریکایی‌ها

تبلیغات ویژه رسانه‌های ناتو برای خانه‌های امن کابل!

خانه‌های امن؛ افزایش خشونت علیه زنان

حداکثر مدت اقامت در خانه‌های امن دو سال بود، اما افرادی بودند که بیش از ۱۰ سال در این مکان‌ها حضور داشتند و حتی فرزندان خود را متولد و بزرگ می‌کردند. عدم شفافیت و اطلاع مردم از برنامه‌ها و ساختار خانه‌های امن و همچنین مسائلی متعددی که پیرامون این مراکز رخ داده بود و به گوش می‌رسید و از سوی دیگر بافت سنتی و فرهنگی افغانستان، باعث بی‌اعتمادی مردم به این اماکن بود بطوری که بسیاری از خانواده‌ها دیگر حاضر به پذیرفتن و بازگرداندن زنان و دختران نبودند.

این افراد به ناچار در این مراکز باقی می‌ماندند و یا سعی می‌کردند به تنهایی در جامعه به زندگی بپردازند که همین امر نیز باعث بوجود آمدن مشکلات متعدد روانی و اجتماعی برای آنها می‌شد. خانه‌های امن نه تنها نتوانستند امنیت زنان و دختران آسیب دیده را تأمین کنند، بلکه دور شدن و فرار آنها از ارکان خانواده بیشتر زمینه ناامنی و آسیب پذیری را فراهم کرده است.

خانه‌های امن؛ حمایت سمبلیک و خشونت سیستماتیک

ممکن است حمایت نمادین کشورهای غربی و سازمان‌های بین‌المللی از زنان و دختران آسیب دیده بتواند مصونیتی ظاهری ایجاد کند، اما آسیب‌های بزرگ اجتماعی و فرهنگی که در پی دارد بیش از پیش خشونت را علیه زنان افزایش داده است.

اینکه به بهانه حمایت از زنان و دختران به فرار از خانه و دور شدن از خانواده وجاهت قانونی دادند و در پس پرده ظواهر قانونی به خواسته‌های خود رسیدند، در واقع خشونتی پنهان و ظلمی سیستماتیک علیه زنان و دختران بی‌گناهی بود که ارمغان حضور غرب و نیروهای ناتو به سرکردگی آمریکا در افغانستان است.

با وجودی که افغانستان ۲۰ سال در اشغال ارتش تروریستی آمریکا و متحدانش بود و نهادهای حقوق بشری و سازمان‌های بین‌المللی همگی حضوری پررنگ داشتند و حتی دولت مطلوب غرب برسرکار بود، اما هیچ فرد یا نهادی پاسخگوی ظلم‌های آشکار و پنهان به زنان این کشور نبود.

باید به این مسئله توجه داشت که مصونیت‌های افراطی و برگشت ناپذیر برای زنان، توسط کشورهای غربی و به واسطه نهادهای بین‌المللی در چارچوب طرح‌های حقوق بشری به دولت وقت افغانستان ارائه می‌شد و ظاهری قانونی کسب می‌کرد که این امر اقدامی نرم در جهت استحاله فرهنگی و از بین بردن ارزش‌های ملی و مذهبی مردم افغانستان بود تا فرهنگ منحط و شکست خورده غرب به مرور زمان غلبه یابد.

پروژه خانه‌های امن در افغانستان نیز یکی از برنامه‌هایی بود که در همین راستا از بدو ورود ارتش تروریستی آمریکا و متحدانش به این کشور کلید خورده بود که به واسطه آن زنان آسیب دیده از خشونت رهایی نمی‌یافتند، بلکه بطور سیستماتیک زیر بار ظلمی قرار می‌گرفتند که آنها را به مسیر انحطاط کامل سوق می‌داد.

ارمغان غرب برای افغانستان؛ فروپاشی هویت زن در خانه‌های امن! / روایتی ناگفته از طراحی خشونت جنسی علیه زنان افغان توسط آمریکایی‌ها

خشونت علیه زنان، حقیقت انکار ناپذیر

نمی‌توان از واقعیت خشونت علیه زنان در افغانستان چشم پوشی کرد اما آیا فرار از آن به خانه‌های امن و سلب امنیت اخلاقی توانست به حل مسئله کمکی کند؟ بیش از یکسال است که افغانستان توسط حکومت سرپرست امارت اسلامی طالبان اداره می‌شود و تغییرات زیادی در ساختار اداری و نحوه حکومتداری این کشور بوجود آمده است.

یکی از اولین اقدامات طالبان پس از به قدرت رسیدن و استقرار در کابل، تعطیلی تمام مراکز خانه‌های امن بعد از دودهه فعالیت در افغانستان بود. سازمان عفو بین‌الملل خواستار بازگشایی خانه‌های امن شد اما حکومت طالبان با اعلام مخالفت صریح در این خصوص اذعان داشت که تلاش می‌کند هیچ تهدیدی برای زنان وجود نداشته باشد.

با روی کار آمدن طالبان، نیروهای ارتش تروریستی آمریکا و متحدانش افغانستان را ترک کردند و طرح‌ها و برنامه‌های به اصطلاح بشردوستانه و حمایتی خود را رها کردند و این فرصت ایجاد شده تا با بررسی شکاف‌ها و معضلات موجود، عرصه را برای امنیت اخلاقی و اجتماعی زنان آسیب دیده فراهم کرد.

دستیابی به حقوق شرعی و قانونی زنان در یک جامعه اسلامی، نیازمند حمایت قضایی براساس موازین اسلامی است. به نظر می‌رسد یکی از اقداماتی که می‌تواند در مسئله برخورد یا کنترل خشونت علیه زنان کمک شایانی کند، تأسیس دادگاه‌های ویژه خانواده است تا بطور اخص به مسائل مرتبط به امور زنان و خانواده رسیدگی شود.

** سید احمد حسین پور/ کارشناس مسائل افغانستان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ارمغان غرب برای افغانستان؛ فروپاشی هویت زن در خانه‌های امن! / روایتی ناگفته از طراحی خشونت جنسی علیه زنان افغان توسط آمریکایی‌ها بیشتر بخوانید »

کاخ سفید: تصمیم برای خروج از افغانستان درست بود

کاخ سفید: تصمیم برای خروج از افغانستان درست بود



جو بایدن رئیس جمهور آمریکا همچنان معتقد است که تصمیم برای خروج از افغانستان درست بوده است. او با شرایط خاصی وارد شد که توانایی تغییرش را نداشت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، جان کربی هماهنگ کننده کننده ارتباطات راهبردی شورای امنیت ملی کاخ سفید روز پنجشنبه به وقت محلی در جمع خبرنگاران در مورد گزارش پنتاگون درخصوص خروج آمریکا از افغانستان، از جمله حمله انتحاری در دروازه ابی و حمله هوایی آمریکا در کابل که منجر به کشته شدن ۱۰ غیرنظامی شد، توضیح داد و گفت: بدون شک تصمیمات اتخاذ شده و عدم برنامه‌ریزی توسط دولت پیشین آمریکا، به شکل قابل توجهی گزینه‌های ما را محدود کرد.

کربی تصریح کرد جو بایدن رئیس جمهور آمریکا همچنان معتقد است که تصمیم برای خروج از افغانستان درست بوده است. او با شرایط خاصی وارد شد که توانایی تغییرش را نداشت.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کاخ سفید: تصمیم برای خروج از افغانستان درست بود بیشتر بخوانید »

سروش و فرجام رؤیای روشنفکری

سروش و فرجام رؤیای روشنفکری



آنهایی که با رسانه‌های جهانی تا دیروز عَلَمِ علم و آزادی بر سر دست داشتند امروز آشکارا از تجزیه ایران هزاران ساله سخن می‌گویند. آغوش ملت همیشه به روی فرزندان خود باز است و با کریمان کارها آسان است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، منصور مهدوی طی یادداشتی نوشت: پس از نشست برخی عناصر برانداز در واشنگتن (دانشگاه جرج تاون) در اواخر بهمن ۱۴۰۱ برخی روشنفکران بدان واکنش نشان دادند. از این میان دکتر عبدالکریم سروش با سرعت و شتاب زبان به شکایت گشود. حکایت سروش از این نشست به واقعیت نزدیک بود. پیشینه برهنگی و تجزیه‌طلبی برخی اعضای نشست بیش از هر چیز به چشم سروش آمده‌بود: شنیده‌اید دیروز … جلسه‌ای بود و چند نفر شرکت کرده‌بودند که تقریبا بساط رهبری برای ایران پهن کردند و به گمان اینکه نامی در رسانه‌ها دارند فکر کردند که در دلها هم جایی دارند یکی از آنها که تا امتحان نداد و سرتاپا برهنه نشد او را به درون خانواده هنری نپذیرفتند چند تایی از آنها اصلا از عالم سیاست خبری ندارند در میان‌شان حتی یک پرچم ایران به چشم نمی‌خورد. نامی از اسلام و دیانت قاطبه مردم ایران در میان نبود بلکه اکثریت آنها کمال ناآشنایی با این سنت عظیم و قویم ایرانی داشتند یکی‌شان از تجزیه طلبان مشهور و بنام است.

بنابراین این افراد مگر برای دلخوشی خود و مگر برای پرکردن برنامه‌هایی که می‌دانیم از کجاها سرمایه آنها و خط سیاسی آنها می‌رسد مگر برای آنها [کارفرمایان] کاری بکنند [وگرنه] برای ملت ایران کاری نمی‌توانند بکنند.

با این همه آنچه بیش از همه خاطر سروش را آزرده ساخته و بیانش را گداخته می‌نمود «ادعای رهبری ملت ایران» از سوی این جماعت کم‌مایه بود: نه از ایران چندان شناسایی و آشنایی دارند نه از دیانت مردم نه از سنت و ارزشهای آنها. بیشتر این افراد در میان مردم ایران هرگز نزیسته‌اند و نبوده‌اند و با دردهای آنها آشنایی ندارند و بعد با کمال بی‌خیالی و بلکه با کمال جسارت دعوی رهبری این قوم [ایرانیان] را هم دارند و گمان می‌کنند که کافی است زمام امر بدست آنان سپرده شود.

سخنان سروش از یک حیرت و شگفتی عمیق حکایت دارد. او که نزدیک به چهار دهه رویارویی با حکومت دینی را در کوله‌بار خود دارد، حال از اینکه می‌دید افرادی ناشایست و ناصالح از راه رسیده‌اند و دعوی رهبری دارند حیرانی و سرگردانی خود را نشان می‌دهد.

به راستی پیشینه سروش بیش از آن است که به چشم نیاید. پیش از آنکه برخی حاضران در نشست واشنگتن به دنیا بیایند سروش در دنیای کتاب و رسانه به نبرد با مبانی حکومت دینی آمده بود؛ او بین دانش و ارزش مرز کشید؛ صراط مستقیم دین را به صراط‌های نامستقیم فروخت؛ با بهانه‌های کم‌بها دین را آنقدر فروکاست تا هیچگاه نتواند قبای ایدئولوژی حکومت بر تن کند، او در کسوت روشنفکر دینی، دینی را ترویج می‌کرد که به دنبال استقرار است و نه انقلاب، سکون می‌طلبد و نه صعود. بر این اساس نظم موجود جهانی را ‌پذیرفت؛ مولوی بلخی را از قله معنویت به زیر کشیده و اشعار پرمایه مثنوی را برای دعاوی بی‌مایه‌ای چون کثرت‌گرایی هزینه کرد و … .

سروش، جوان نبود اما جویای نام بود. او در جمع دانشجویان و افراد ناآشنا به مبانی فکری خویش، بیان شاعرانه و لحن ساحرانه را به کار گرفت؛ افزون برآن، خوش داشت قهرمان‌نمایی کند و در شهرآورد اندیشه خود را بی‌هماورد بنمایاند. از این رو در عین گریز از مناظره آشکار، با گفتار و کردار، نسبت‌های ناروا و ناشایست نثار عالمان دین می‌کرد هرچند در جلسات پنهانی توان رویارویی با آنان را نداشت.

با این همه آرام آرام نامش بر سر زبان‌ها افتاد و به ویژه پس از ۲ خرداد ۱۳۷۶ تشریفِ رهبری فکری طالبان اصلاح را بر قامت خود راست می‌دید و با «تیغ و طپانچه» نمایی، رئیس دولت وقت را به شورش تمام‌عیار علیه نظام اسلامی فرامی‌خواند. نقش ویرانگر سروش علیه مبانی معرفتی نظام دینی همچنان ادامه داشت تا اینکه انقلاب رنگین آمریکایی-انگلیسی در انتخابات ۱۳۸۸ سربرآورد. در این برهه او بخشی از چهره واقعی خود را نشان داد و از مسند معلمی و سخندانی برون جست و کسوت انقلابی‌گری، دشمن‌تراشی و پیکارجویی بر تن کرد، همان‌ چیزی که سالها پیش به عنوان خصلت‌های شوم ایدئولوژی‌گرایی آن را فروکوبید.

او که کامش از نتایج جنبش دوم خرداد برنیامده‌بود این‌بار کوشید تا به مثابه عضو مؤسس اتاق فکر جنبش سبز، گره از کارفروبستۀ خویش بگشاید و محصول دهها سال تلاش برای مقابله با حکومت دینی را بردارد.

حال چنین کسی با چنان پیشینه‌ای با چشمانی شگفت‌زده ناظر صحنه‌ای است که نمی‌تواند در برابر آن سکوت کند. افرادی که به تعبیر هوشنگ امیراحمدی «کودک و کوتوله هستند»[۱] از گرد راه نرسیده در اندیشه رهبری ملت ایران هستند؛ از این رو سروش تاب و طاقت از کف داده و فریاد برآورده که این نورسیده‌ها «با کمال جسارت دعوی رهبری این قوم [ایرانیان] را هم دارند»! در واقع سروش از سرگرانی اربابان این جماعت بی‌تاب است چرا که او بی‌تاب مستوری است. وی با این گفتار سر از روزن برآورده است.

با این همه، جدال او با حاضران نشست واشنگتن پایان نپذیرفت. در روزهای پایانی اسفند ۱۴۰۱ پس از یک ماه از اولین اظهار نظر درباره آن افراد کوته‌مایه، عبدالکریم سروش بار دیگر خروشید و خشم خود را نشان داد. با این تفاوت که این‌بار سروش از در معرفت‌ورزی درآمده و به مناظره با یکی از حاضران آن نشست پرداخت، شاید در خاطر خویش چنین می‌پنداشت که می‌تواند خلأ معرفتی او را جبران کند:

کسانی که از تنانگی‌ و فمینیزمی افراطی دفاع می کنند، گرفتار حسن و قبح مُدهای زمانه‌اند که گویی حقایقی ازلی و ابدی‌اند.

عریانی و عورت‌نمایی که اکنون به گمان آنان بدل به فضیلت شده، تا چندی پیش یک رذیلت بود، و شاید فردا دوباره ورق برگردد و باژگونه رذیلت شود. گرفتار رسوم زمانه‌اند نه حقایقی جاودانه. نه مقدس اند، نه پایدار.

می‌گویند کسی حق قضاوت درباره برهنه‌شدنشان را ندارد و قضاوت‌گری را محکوم می‌کنند. نمی‌اندیشند که خود غرق در قضاوت‌اند و آن عمل را نیکو می‌شمارند و ملامتِ ملامت‌گران را بر نمی‌تابند.

می‌گویند زن مالک بدنش است و حق هرگونه تصرفی در آن را دارد و نمی‌اندیشند که این حق مالکیت، همچون حقوق دیگرست و محدود به حدودی است.

دهه ۱۳۷۰ یادآور فراخوان‌های پرشمار عالمانی است که از سرتکلیف می‌کوشیدند از رهگذر مناظره با سروش، صراط مستقیم را به او و بی‌خبرانی نشان دهند که بیش از آنکه مشعوف پندار سروش باشند مسحور گفتار او شده‌بودند. اما سروش هر بار با زبانی زهرآگین و قلمی آهنگین آنان را نواخت. حال سروش پس از گذر روزان و شبان به لحظه‌ای رسیده‌است که با کسی مناظره می‌کند که به تعبیر خودش «تا امتحان نداد و سرتاپا برهنه نشد او را به درون خانواده هنری نپذیرفتند». از آن اوج دعوت به گفتگو از جانب عالمان تا حضیض مناظره با برهنگان، راه بسیار درازی است؛ اما خودکرده را چه تدبیر است؟ شاید هم این حضیض، تاوان آن همه ژاژخایی و دشنام‌گویی باشد!

اما پردۀ ظریف‌تری در این دستگاه هست که خوبست سروش و سروش‌ها گوش جان بدان بسپارند؛ دیکتاتوری رضاخانی با همّت روشنفکران غرب‌گرا قوام گرفت و به حمیّت همان‌ها دوام یافت. زمانی که عالمان دین برای سامان‌دادن به امور دین و دنیا با پرچم عدالت‌خواهی کوشیدند حکومت قاجار را در خدمت آیین و سرزمین درآورند روشنفکران غرب‌گرا با نمادمشروطه‌خواهی و با راهنمایی سفارت انگلیس به مقابله با عالمان و حاکمان برخاسته و ابتدا پیکر شیخ فضل الله نوری را بر دار کردند آنگاه ارکان حکومت را آنچنان تضعیف کردند که در نهایت یک قزاق بی‌سواد -که برکشیده آیرون ساید بود- با جوقی سرباز «پایتخت» را تصرف کرده و سردار سپه شد.

انگلیس با تربیت نسلی از فراماسون‌ها و روشنفکران غرب‌گرا آنان را به رویارویی با دین، حکومت قاجار و اقدام علیه منافع ملی واداشت. پس از آنکه با فراز و نشیب‌های بسیار، حکومت قاجار به نهایت ضعف رسید انگلیس به دست همین ماسون‌ها و روشنفکران دین‌ستیز، حکومت قاجار را برانداخت ولی به جای آنکه یکی از آنها را به حکومت برساند به روشنفکران اعتماد نکرده و یک قزاق جاهل را به ریاست آنها گماشت. شگفتا که روشنفکرانی مانند حسن تقی‌زاده، محمدعلی فروغی، ولی الله نصر، میرزاکریم خان رشتی، ابراهیم حکیمی، تیمورتاش، علی اکبر داور و … همگی به خدمت رضاخان میرپنج تن دادند.

روشنفکران غرب‌گرا که در توهم خویش علیه استبداد قاجار مبارزه کرده بودند، در عصر رضاخان تازه معنای استبداد را چشیدند تا جایی که میرزا کریم خان رشتی و علی اکبر داور از ترس رضاخان خودکشی کردند، تیمورتاش را در زندان با آمپول هوا کشتند، تقی‌زاده خود را بی‌اراده و «آلت فعل» نامید و فروغی درباره احوال خویش طی نامه‌ای به یکی از نزدیکانش گفت:

در کف شیر نر خونخواره‌ای غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای[۲]

با آنکه استعمارگران غربی با شعار آزادی در کشورهای دیگر نفوذ می‌کنند، ولی ایجاد دیکتاتوری در سایر کشورها برای حفظ منافع استعماری، یکی از سیاست‌های راهبردی آنهاست. که هنوز هم در حال اجراست.

استعمارگر انگلیس به مدد بسترسازی روشنفکران غرب‌گرا به ایجاد هرج و مرج، کشتار عالمان، نسل کشی نزدیک ۹ میلیون ایرانی به خاطر قحطی، حذف شخصیت‌های ملی، اشغال کشور (در جنگ جهانی اول)، نفی استقلال و تغییر حکومت ایران مبادرت ورزید.

کار به جایی رسید که موج غرب گرایی و تباه شدن کشور، حتی غربگرایان را نیز سرخورده و نادم کرد. تا جایی که احمد کسروی با افسوس می‌گوید: «اگر [عدالت‌خانه] بدان سان که با دست علما برخاست اگر با دست ایشان پیش می‌رفت باری این نتیجه بسیار سودمند را داشت که از آسیب اروپایی‌گری ایمن باشد».

حال سروش درست در موقفی ایستاده است که روزگاری امثال تقی‌زاده در آن وقوف داشتند. رؤیای روشنفکران چنان بود که وقتی ورق یک حکومت را برگردانند صفحه جدید را خود بنگارند این رؤیا در پس زمینه گفتار سروش به طور کامل پیداست. همچنان که روشنفکران پشیمان در عصر رضاخان نیز هرگز انتظار نداشتند یک قزاق قُلتَشن را بالای سر خود ببینند اما واقعیت چیزی دیگری بود، دست انگلیس که از آستین روشنفکران درآمده بود برای آنها جای انتخاب باقی نگذاشت.

سروش نیز آنگاه که در تاخت و تازهای روشنفکرانه، ندای دلسوزان را به هیچ می‌انگاشت خود را به حمایت‌های دولت‌های استعمارگر غربی مستظهر می‌دانست چرا که آنها را مشتری علم و عرفان می‌پنداشت ولی او ندانست که اوضاع جهان طور دیگری است.

تاریخ نشان داده است که انگلیس با دست روشنفکران غرب‌گرا، عالمان را کنار زد و حکومت را برانداخت اما آنان را به خدمت جاهلان گماشت. آیا دل عبرت‌بینی هست که از دیده عبرت بگیرد؟ این نقشه امروز نیز در حال اجراست؛ روشنفکران و هنرمندان غرب‌گرا در چند دهه گذشته بر پیکر کشور خود دشنه‌ها فروکردند تا به پندار خود آزادی را به ارمغان بیاورند و امروز ناباورانه می‌بینند استعمارگران، برهنگان و تجزیه‌طلبان را بر منصب رهبری ملت ایران نشانده‌اند!

گناه روشنفکران بسیار بزرگ است و «اگر روزی حساب گرفته‌شود، روشنفکران این کشور گناه‌کارترین مردم شناخته خواهند شد … اکثر روشنفکران ایران، به نحو نومیدکننده‌ای ایران را از یاد برده‌اند.»[۳]

جادارد سروش و سروش‌ها دست کم از چرخ روزگار بیاموزند و بیش از این بر مرکب خصومت با میهن و آیین خود نتازند و درصدد زدودن کاستی‌ها و همراهی با مردم خویش برآیند و ایران را از یاد نبرند. زیرا آنهایی که با رسانه‌های جهانی تا دیروز عَلَمِ علم و آزادی بر سر دست داشتند امروز آشکارا از تجزیه ایران هزاران ساله سخن می‌گویند. آغوش ملت همیشه به روی فرزندان خود باز است و با کریمان کارها آسان است.

[۱] . هوشنگ امیراحمدی مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه، که خود سالیان طولانی برای ایجاد ارتباط بین ایران و آمریکا تلاش می کرد در واکنش به نشست واشنگتن و منشوری که آنها نوشته‌اند می‌گوید: «این منشور، منشور تجزیه ایران است … در این منشور اسمی از تمامیت ارضی ایران برده نشده است. … [اینکه] زبان ملی در منشور نباشد مهم نیست؟ تمامیت ارضی مهم نیست؟ [مطابق این منشور] نه مردم مهم هستند نه عدالت مهم است نه ایران مهم است و … . [تنظیم کنندگان این منشور] یک عده کودک و کوتوله هستند.»

[۲] . رضاخان وقتی این نامه را دید، فروغی را احضار کرده و به او گفت: «زن ریش‌دار».

[۳] . محمدعلی اسلامی ندوشن، ایران را از یاد نبریم، ص ۷۵-۷۸.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سروش و فرجام رؤیای روشنفکری بیشتر بخوانید »

طالبان: هیچ شهروند آمریکایی در افغانستان زندانی نیست

طالبان: هیچ شهروند آمریکایی در افغانستان زندانی نیست



پس از اظهارات وزیر خارجه آمریکا مبنی بر تلاش واشنگتن برای آزادی چند شهروند این کشور در زندان‌های افغانستان، سخنگوی طالبان اعلام کرد هیچ تبعه آمریکایی در زندان‌های افغانستان به‌سر نمی‌برد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «ذبیح‌الله مجاهد»، سخنگوی طالبان گفت که هیچ شهروند آمریکایی در افغانستان زندانی نیست.

به‌تازگی آنتونی بلینکن، وزیر خارجه‌ آمریکا در اظهارنظری گفته بود که این کشور تلاش دارد تا چند شهروند آمریکایی‌ که در بازداشت طالبان هستند را آزاد کند.

وی که در مورد خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در کنگره سخن می‌گفت، تصریح کرد که مقامات طالبان «چندین آمریکایی» را بازداشت کرده‌اند.

سخنگوی طالبان اما در گفت‌وگو با طلوع‌نیوز خاطرنشان کرد که هیچ شهروند آمریکا در افغانستان در زندان نیست و به‌تازگی نیز هیچ آمریکایی بازداشت نشده است.

به‌گفته‌ بلینکن، حدود ۱۷۵ نفر که تابعیت ایالات متحده را دارند در افغانستان حضور دارند.

وزیر خارجه آمریکا افزود که ۴۴ نفر از این افراد آماده‌ خروج از افغانستان هستند.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

طالبان: هیچ شهروند آمریکایی در افغانستان زندانی نیست بیشتر بخوانید »

انفجار در حوزه هشتم امنیتی شهر کابل

انفجار در حوزه هشتم امنیتی شهر کابل



منابع آگاه از وقوع انفجار در حوزه هشتم امنیتی شهر کابل خبر می دهند.

به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از خبرگزاری اسپوتنیک، سخنگوی فرماندهی امنیت دولت موقت طالبان در افغانستان از وقوع انفجاری در شهر کابل پایتخت این شکور خبر داد.

بر اساس اعلام این خبرگزاری، حادثه در منطقه کارته نو در حوزه هشتم امنیتی شهر کابل روی داده ست.

‏«خالد زدران» سخنگوی فرمانده امنیت دولت موقت طالبان در این ارتباط اعلام کرد: حادثه بر اثر انفجار یک بمب مغناطیسی رخ داده است.

تا کنون اطلاعاتی درباره خسارت ها و یا تلفات احتمالی این حادثه منتشر نشده است.

گفتنی است که در هفته‌ های گذشته وقوع انفجار در برخی از ولایت‌ های افغانستان گزارش شده است؛ اما طالبان در خصوص این رویدادها تا کنون توضیحاتی ارائه نکرده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

انفجار در حوزه هشتم امنیتی شهر کابل بیشتر بخوانید »