طالبان

پشت‌ پرده احتمال استقرار آمریکا در بگرام

پشت‌ پرده احتمال استقرار آمریکا در بگرام



استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل شبه قاره گفت: بگرام، چه به‌صورت حضور مستقل آمریکایی‌ها و چه به‌صورت گسترده‌تر که نشانه نفوذ آمریکا در حکومت طالبان باشد، برای روسیه و ایران هم خطرناک است.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در تاریخ ۲۰ سپتامبر، در پیامی در شبکه اجتماعی Truth Social طالبان را تهدید کرد و نوشت: «اگر افغانستان پایگاه هوایی بگرام را پس ندهد… اتفاقات بدی خواهد افتاد» او اکنون خواهان بازپس‌گیری همان پایگاهی است که در جریان توافق خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، دولت اولش در سال ۲۰۱۹ آن را به طالبان واگذار کرده بود.

پایگاه هوایی بگرام (Bagram Airfield) بزرگ‌ترین و مهم‌ترین پایگاه نظامی ایالات متحده و نیروهای ائتلاف در افغانستان بود که در حدود ۶۰ کیلومتری شمال کابل، در استان پروان واقع شده است.

این پایگاه در دوران اشغال شوروی ساخته و در اوایل دهه ۲۰۰۰ پس از حمله آمریکا به افغانستان توسعه یافت و به مرکز اصلی عملیات نظامی، لجستیکی و اطلاعاتی آمریکا در منطقه تبدیل شد. بگرام دارای دو باند طولانی برای نشست و برخاست هواپیماهای سنگین، تأسیسات گسترده تعمیر و نگهداری، بیمارستان مجهز، و بازداشتگاهی مشهور به «زندان بگرام» بود که در آن افراد مظنون به فعالیت‌های تروریستی نگهداری می‌شدند.

تا پیش از خروج نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۲۱، این پایگاه نقش محوری در پشتیبانی از عملیات هوایی علیه طالبان و گروه‌های افراطی در سراسر افغانستان داشت.

بگرام نه‌تنها مرکز نظامی، بلکه نماد حضور و نفوذ آمریکا در افغانستان به شمار می‌رفت. با خروج نیروهای آمریکایی و تحویل پایگاه به ارتش افغانستان، و سپس سقوط کابل به دست طالبان، بگرام به نمادی از پایان بیست سال حضور نظامی آمریکا در منطقه و تغییری بنیادین در معادلات ژئوپلیتیک آسیای جنوبی بدل شد.

از ابتدای سال ۲۰۲۵، ترامپ بارها از بگرام یاد کرده، نه به‌عنوان یک هدف نظامی، بلکه به‌مثابه مهره‌ای در صفحه شطرنج تقابل راهبردی خود با چین. او این پایگاه را «در فاصله یک ساعت از محل ساخت سلاح‌های هسته‌ای چین» توصیف کرده و آن را موقعیتی حیاتی دانسته که آمریکا هرگز نباید از دست می‌داد.

از نگاه او، بازپس‌گیری بگرام می‌تواند سلطه ازدست‌رفته آمریکا را در منطقه‌ای که به‌زعم وی به مدار نفوذ پکن لغزیده، احیا کند.

این موضع همچنین روایتی سیاسی و تبلیغاتی قدرتمند برای ترامپ است: بازپس‌گیری آنچه بایدن از دست داده، بازگرداندن قدرت، و نمایش اراده آمریکا در عصر افول قدرت ملی. اما در حالی که ترامپ از «بازپس‌گیری بگرام» سخن می‌گوید، چین عملاً در آنجا مستقر شده است. پس از خروج آمریکا در سال ۲۰۲۱، پکن در گسترش نفوذ خود در افغانستان لحظه‌ای درنگ نکرد و در سال ۲۰۲۳ نخستین کشوری بود که سفیر طالبان را به رسمیت شناخت.

همزمان جمهوری اسلامی ایران نیز از نزدیک رابطه میان هیات حاکمه سرپرستی افغانستان و ایالات متحده آمریکا را رصد می‌کند.

«اسماعیل بقائی» سخنگوی وزارت امور خارجه در نشست خبری هفته گذشته درباره احیای حضور آمریکا پایگاه‌های نظامی در داخل افغانستان گفته بود: «قطعا بحث ایجاد یا احیای پایگاه‌های نظامی در داخل افغانستان یا در محیط پیرامونی آن، موضوعی است که موجب نگرانی مشترک کشورهای منطقه است. ما تجربیات گذشته را به‌خوبی در ذهن داریم؛ حضور حدود ۲۰ ساله نیروهای نظامی آمریکا و ائتلاف ناتو در افغانستان، جز ویرانی، ناامنی و گسترش تروریسم نتیجه‌ای در بر نداشت.

همچنین معتقدیم که بخش عمده مشکلات و بحران‌هایی که امروز دامنگیر افغانستان است، نتیجه مستقیم همان حضور اشغالگرانه است و مسئولیت آن بر عهده آمریکا و کشورهایی است که به مدت دو دهه این کشور را در اشغال خود داشتند.»

نوذر شفیعی، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل شبه قاره به سوالاتی در خصوص حساسیت‌های جمهوری اسلامی ایران در قبال بازگشت آمریکا به افغانستان و تاثیرات این حضور بر امنیت منطقه پاسخ داد.

استقرار آمریکا در بگرام، تهدیدی توامان برای چین، روسیه و ایران است

حضور آمریکا در پایگاه بگرام به معنی نفوذ آمریکا بر دولت طالبان خواهد بود

از ماه سپتامبر، بازگشت آمریکا به افغانستان و بازپس‌گیری پایگاه بگرام مطرح شده است؛ از ۲۰۲۱ که آمریکا از افغانستان خارج شد، عملا این پایگاه به نمادی از خروج آمریکا از منطقه تبدیل شد و در آن زمان ایران هم از خروج آمریکا استقبال کرد. آیا واقعا این صحبت‌های ترامپ مواضعی‌ست که قرار است اعمال شود یا ابزاری برای چانه‌زنی است؛ به این معنا که آیا ترامپ می‌خواهد ایالات متحده به آمریکا بازگردد یا بحث بگرام را مطرح می‌کند تا به هدف دیگری برسد؟

منظور ترامپ هرچه باشد، پایگاه بگرام برای آمریکا بسیار مهم است و این به چند دلیل است. اول اینکه در اسناد امنیت ملی آمریکا، بزرگ‌ترین منبع تهدید علیه منافع آمریکا کشور چین معرفی شده؛ بنابراین آمریکا باید منابعش را در جهت محدودسازی قدرت چین بسیج کند. یکی از این سیاست‌ها «مهار» چین است.

اگر قرار باشد آمریکا چین را از ناحیه غرب تحت محاصره قرار دهد، بگرام برای آمریکایی‌ها اهمیت زیادی دارد، چون فاصله قطر تا مرزهای غربی چین زیاد است و بگرام از این منظر برای آمریکایی‌ها ارزشمند استدر حال حاضر مهار چین به شکل‌های مختلف اتفاق می‌افتد ولی یکی از رایج‌ترین اشکال آن، استقرار پایگاه‌های آمریکا در ژاپن، کره جنوبی، تایوان، برخی کشورهای جنوب‌شرقی آسیا، هند و بر اساس اظهارات ترامپ، افغانستان است. اصطلاحاً می‌گویند به شکل حرف C انگلیسی چین را تحت محاصره قرار داده‌اند. شما می‌بینید که در این نیم‌حلقه، چه میزان افغانستان اهمیت دارد؛ این یک نکته است.

نکته بعدی این است که اگر آمریکا در بگرام مستقر شود، بگرام نزدیک‌ترین پایگاه آمریکا به چین از سمت غرب خواهد بود. پیش از بگرام، نزدیک‌ترین پایگاه آمریکا به غرب چین پایگاه العدید قطر بوده است. اگر قرار باشد آمریکا چین را از ناحیه غرب تحت محاصره قرار دهد، بگرام برای آمریکایی‌ها اهمیت زیادی دارد، چون فاصله قطر تا مرزهای غربی چین زیاد است و بگرام از این منظر برای آمریکایی‌ها ارزشمند است. به‌طور تقریبی، بگرام در مجموع نسبتاً به چین نزدیک‌تر است.

نکته سوم اینکه برای آمریکا فقط بحث چین مطرح نیست؛ بحث روسیه هم مطرح است. بنابراین اساسا حضور آمریکا در پایگاه بگرام به معنی نفوذ آمریکا بر دولت طالبان نیز خواهد بود. بنابراین بگرام، چه به‌صورت حضور مستقل آمریکایی‌ها و چه به‌صورت گسترده‌تر که نشانه نفوذ آمریکا در حکومت طالبان باشد، برای روسیه و ایران هم خطرناک است؛ لذا ممکن است هدف آمریکایی‌ها توامان چین، روسیه و ایران باشد. این البته بسته به شرایط است: در یک دوره ممکن است هدف‌گیری علیه ایران برجسته شود، در دوره‌ای دیگر علیه روسیه یا علیه چین.

جریان رادیکال‌ در طالبان بر استقلال و خوداتکایی افغانستان تاکید دارد

در خصوص نگاه طالبان به بازگشت آمریکا، مباحث مختلفی مطرح شده چرا که طالبان یکپارچگی ندارد؛ در اراده حاکمیت، بخشی ممکن است بخواهند که همکاری را با آمریکا افزایش دهند و بخشی هم اساسا آمریکا را اشغالگر می‌دانند. با این وضعیت، چقدر احتمال دارد که این صحبت‌های بازگشت باعث بی‌ثباتی در خود افغانستان شود؟

همان‌طور که گفتید، در طالبان دسته‌بندی‌های مختلفی وجود دارد و این دسته‌بندی‌ها در یک–دو سال اخیر بیشتر خود را نشان داده‌اند. این دسته‌بندی‌ها بیشتر در ارتباط با مسائل داخلی افغانستان ظهور پیدا کردند؛ مثلاً درباره تحصیل یا کار زنان، جناح‌های مختلف طالبان دیدگاه‌های متفاوتی دارند.

اگر بخواهیم این دیدگاه‌ها را به‌طور کلی تقسیم کنیم، می‌توان دو دسته کلی ارائه کرد: رادیکال‌ها (مذهبیون) و میانه‌روها (عمل‌گراها). رادیکال‌ها بر احکام اسلامی و تفسیر تنگ‌نظرانه‌ای از اسلام تأکید دارند؛ میانه‌روها نگرشی وسیع‌تر دارند. این تفاوت در نگرش‌ها درباره موضوعات مختلف افغانستان، چه در حوزه سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی، مشهود است.

رادیکال‌ها بر استقلال و خوداتکایی افغانستان و مبارزه با «کفر» که بخشی از مظاهر آن تمدن غربی است، تاکید دارند. میانه‌روها اما به انعطاف در سیاست داخلی و سیاست خارجی معتقدند و بر این باورند که اگر افغانستان در سیاست داخلی و خارجی نشان دهد با کشورهای غربی از جمله آمریکا رابطه برقرار می‌کند، حکومت طالبان تثبیت و مشروعیت پیدا خواهد کرد.

بنابراین ممکن است جناح میانه‌رو تمایل داشته باشد که آمریکا به افغانستان بازگردد، چون از دید آن‌ها: اول، حکومت طالبان که تا کنون توسط جامعه بین‌المللی به‌طور کامل به رسمیت شناخته نشده، ممکن است به رسمیت شناخته شود؛ دوم، تحریم‌های مربوط به طالبان برداشته شود و دارایی‌های طالبان در خارج که الآن مسدود است، به آن‌ها بازگردد؛ سوم، با حضور آمریکا در افغانستان، میزان تهدیدات خارجی علیه طالبان کاهش یابد. ممکن است دلایل دیگری هم وجود داشته باشد.

اگر این خط را در نظر بگیریم، بخش‌هایی از دلایل تمایل آمریکا برای بازگشت به بگرام ممکن است ناشی از مصالحه‌ها و توافق‌هایی باشد که طالبان هنگام مذاکرات دوحه با آمریکا داشته‌اند؛ و اگر این خط را دنبال کنیم، می‌توان گفت سقوط دولت اشرف غنی هم بخشی از این مصالحه‌ها میان آمریکا و طالبان بوده است.

ایران، روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و چین نسبت به افغانستان حساسیت‌های مشابهی دارند

یک سوال تکمیلی در این حوزه این است که بسیاری از تحلیلگران بر این باور هستند که پایگاه بگرام بیشتر برای این است که آمریکا بتواند بر چین تسلط داشته باشد. با این حال اما این نگرانی هم وجود دارد که این پایگاه مثل سایر پایگاه‌های آمریکا در منطقه برای اقدامات نظامی علیه ایران مورد استفاده قرار گیرد. با توجه به اینکه آمریکا به پایگاه‌هایی در پاکستان هم دسترسی دارد مانند پایگاه‌هایی در ایالت‌های خیبرپختونخواه و پنجاب، آیا برای نزدیک شدن به چین لازم است بگرام نیز وجود داشته باشد؟ چقدر احتمال دارد این مسئله ابعاد نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران پیدا کند؟

اولا پایگاه‌هایی که آمریکا در پاکستان دارد، به اعتقاد من به هیچ عنوان علیه چین استفاده نخواهد شد چون پاکستانی‌ها این اجازه را نخواهند داد. یکی از قوی‌ترین پیوندهای استراتژیک در جهان، پیوند بین چین و پاکستان است؛ این نکته اول. ضمن اینکه آن پایگاه‌ها بیشتر مربوط به دوره جنگ سرد بوده و به هر حال کماکان در پاکستان حفظ شده‌اند؛ درباره کارکردشان ابهاماتی وجود دارد. پیش‌تر این پایگاه‌ها علیه القاعده و طالبان استفاده می‌شد؛ اکنون کارکرد آن‌ها ممکن است از حالت نظامی به حالت امنیتی و اطلاعاتی تغییر کرده باشد. این نکته اول.

نکته دوم اینکه بعید می‌دانم پاکستان اجازه دهد آمریکا از این پایگاه‌ها علیه ایران استفاده کند؛ اما ممکن است از آن‌ها در حوزه گردآوری اطلاعات و شناسایی علیه ایران استفاده شود. با وجود این پایگاه‌ها، چه نیازی به بگرام وجود دارد؟ به دو دلیلی که عرض کردم: اول پیوند استراتژیک چین و پاکستان که دست پاکستان را در این موضوع بسته می‌کند، و دوم اینکه بگرام موقعیت و قدرت مانور آمریکا را در منطقه ارتقا می‌دهد.

آیا ممکن است از این پایگاه‌ها علیه ایران اقدام نظامی صورت بگیرد؟ من باز هم سخت بتوانم چنین چیزی را تصور کنم، چون اساساً فضای شرق و جنوب ایران طوری نیست که کشورهای منطقه بخواهند پایگاه‌هایشان را در اختیار آمریکا برای حمله به ایران قرار دهند. همان‌طور که دیدید، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به هیچ‌وجه اجازه ندادند که آمریکا از پایگاه‌هایشان برای چنین کاری استفاده کند. ممکن است آمریکا از این پایگاه‌ها برای گردآوری اطلاعات یا برنامه‌های جزئی‌ترش استفاده کرده باشد، اما اقدام نظامی مستقیم بعید به نظر می‌رسد.

ایران، روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و چین نسبت به افغانستان حساسیت‌های مشابهی دارند؛ اگر هدف آمریکا ایجاد مزاحمت برای یکی از این کشورها باشد، این کشورها به‌طور متحدانه و یکپارچه اقدام خواهند کرد و هزینه را برای آمریکایی‌ها بسیار افزایش خواهند داد. در ارتباط با طالبان هم به چند دلیل این کار دشوار است. اول اینکه آمریکا پیش از طالبان با افغانستان توافق‌نامه همکاری استراتژیک داشته که در آن حساسیت‌های ایران مورد توجه قرار گرفته بود؛ حتی توافق‌نامه مشابهی میان ایران و حکومت افغانستان مطرح شده بود.

دوم اینکه با وجود پیشینه متغیر روابط ایران و طالبان، طی سال‌های اخیر ایران تنها کشوری بوده که عملاً همکاری‌های اقتصادی گسترده‌ای با طالبان انجام داده و این همکاری‌ها باعث شده طالبان از بسیاری بحران‌های اقتصادی عبور کند.

سوم اینکه اگر طالبان بر تعارض با ایران بایستد، نیروهای سیاسی، نظامی و اجتماعی گسترده‌ای در افغانستان با این امر مخالفت خواهند کرد و ممکن است منشا دوره جدیدی از بی‌ثباتی شود.

چهارم اینکه حتی اگر طالبان اکنون به آمریکا اجازه دهد که پایگاه بگرام را در اختیار بگیرد، طالبان باید مراقب باشد که ممکن است روزی همین پایگاه و نیروهای آمریکایی مستقر در آن علیه طالبان و متحدانش مثل القاعده عمل کنند.

در نهایت، ایران، روسیه، کشورهای آسیای مرکزی و چین نسبت به افغانستان حساسیت‌های مشابهی دارند؛ اگر هدف آمریکا ایجاد مزاحمت برای یکی از این کشورها باشد، این کشورها به‌طور متحدانه و یکپارچه اقدام خواهند کرد و هزینه را برای آمریکایی‌ها بسیار افزایش خواهند داد.

یادمان باشد که در خود پاکستان هم نیروهای معارضی وجود دارند که پیوندهایی با افغانستان دارند و جهت‌گیری ضدآمریکایی دارند. بنابراین سرجمع بحث این است که اگر استقرار آمریکا در بگرام با در نظر گرفتن همه شرایط و حساسیت‌ها اتفاق نیفتد و اگر طالبان ملاحظات داخلی و منطقه‌ای را نادیده بگیرد و روزی این پایگاه علیه منافع کشورهای منطقه مورد استفاده قرار گیرد، به نظرم حالت بومرنگ خواهد داشت؛ یعنی ضربه‌ای که رها می‌شود در بازگشت به خود حکومت افغانستان و طالبان برمی‌گردد و به آن‌ها آسیب خواهد زد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پشت‌ پرده احتمال استقرار آمریکا در بگرام

پشت‌ پرده احتمال استقرار آمریکا در بگرام بیشتر بخوانید »

پاسخ کوبنده مقامات طالبان به تهدید ترامپ درباره پایگاه بگرام

پاسخ کوبنده مقامات طالبان به تهدید ترامپ درباره پایگاه بگرام



مقامات طالبان تهدیدهای آمریکا برای بازپس‌گیری پایگاه هوایی بگرام را قویا رد و تاکید کرده‌اند که هرگونه تلاش برای حضور نظامی مجدد واشنگتن در کابل، با مقاومتی سخت روبه‌رو خواهد شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، به نقل از چاینادیلی، اظهارات و تهدیدهای دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا درباره بازپس‌گیری پایگاه هوایی بگرام، واکنش تند مقامات طالبان را به همراه داشته است.

ملا تاج‌میر جواد، معاون اول اداره کل اطلاعات حکومت سرپرست افغانستان در پاسخ به اظهارات ترامپ برای بازپس‌گیری این پایگاه راهبردی توسط، گفت که حکومت کنونی افغانستان سیستم و ساختار فعلی را حفظ خواهد کرد.

همچنین محمد یعقوب مجاهد، وزیر دفاع افغانستان گفت: زمانی که آمریکا در حال خروج از (افغانستان) بود، آنها خواستار حفظ پایگاه‌ها شدند. ما به آنها گفتیم «اگر بمانید، آماده‌ایم ۲۰ سال دیگر با شما بجنگیم.»

وی اضافه کرد که «پاسخ ما این است؛ اگر بخواهید پایگاه‌هایی داشته باشید، آماده‌ایم ۲۰ سال دیگر بجنگیم.»

ذاکر جلالی، رئیس سوم سیاسی وزارت امور خارجه افغانستان، با رد بازگشت آمریکا به کابل تاکید کرد که افغان‌ها «هرگز نیروهای خارجی را در خاک خود نپذیرفته‌اند» و در هرگونه گفتگو با واشنگتن مسئله اشغال و حضور نظامی مجدد منتفی است.

ترامپ پنجشنبه هفته گذشته در نشست مطبوعاتی مشترک با کِر استارمر نخست وزیر انگلیس که در پایان سفرش به این کشور برگزار شد، گفت که «بگرام یکی از بزرگترین پایگاه‌های هوایی جهان است. ما آن را رایگان به آنها دادیم. ضمناً ما در تلاشیم آن را پس بگیریم. در تلاشیم این پایگاه را پس بگیریم زیرا طالبان به کمک ما نیاز دارند. ما آن پایگاه را می‌خواهیم. همانطور که می‌دانید، یکی از دلایلی که ما این پایگاه را می‌خواهیم این است که یک ساعت با جایی که چین سلاح‌های هسته‌ای خود را می‌سازد، فاصله دارد.»

رئیس جمهور آمریکا دیشب نیز با انتشار پیامی تهدیدآمیز در شبکه اجتماعی وی موسوم به «تروث سوشال» نوشت: «اگر افغانستان پایگاه هوایی بگرام را به ما بازنگرداند، اتفاقات بدی رخ خواهد داد»!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پاسخ کوبنده مقامات طالبان به تهدید ترامپ درباره پایگاه بگرام

پاسخ کوبنده مقامات طالبان به تهدید ترامپ درباره پایگاه بگرام بیشتر بخوانید »

افغانستان پس از دهه‌ها آماده سرشماری جمعیت می‌شود

افغانستان پس از دهه‌ها آماده سرشماری جمعیت می‌شود



رئیس اداره ملی آمار و اطلاعات حکومت طالبان از آغاز سرشماری نفوس و فهرست‌برداری خانه‌به‌خانه در افغانستان خبر داد و اعلام کرد که این فرآیند پس از بیش از ۴۰ سال به نتیجه خواهد رسید.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «عبدالقاهر ادریس» رئیس اداره ملی آمار و اطلاعات حکومت طالبان در هشتمین نشست رؤسای ادارات آمار سازمان همکاری‌های اقتصادی (اکو) گفت: «از سال ۱۹۷۹ تاکنون هیچ سرشماری جمعیت در افغانستان انجام نشده و اکنون شرایط برای اجرای آن فراهم شده است.»

وی با اشاره به ظرفیت‌های اداره آمار و اطلاعات افغانستان افزود که با وجود چالش‌های موجود، این اداره می‌تواند داده‌های معتبر برای سیاست‌گذاری و نیازهای توسعه‌ای ارائه دهد.

اداره ملی آمار و اطلاعات کنونی افغانستان همچنین از کشورهای عضو اکو درخواست کرد که تجربیات و کمک‌های فنی خود در اجرای پروژه‌های بزرگ آماری را در اختیار حکومت طالبان قرار دهند.

افغانستان طی دهه‌ها سرشماری جمعیت انجام نداده است و همین موضوع باعث شده آمارهای مختلفی از جمعیت این کشور منتشر شود؛ اداره کنونی آمار و اطلاعات افغانستان، جمعیت این کشور را ۳۶.۴ میلیون نفر و سازمان ملل حدود ۴۰ میلیون نفر برآورد کرده است.

سرشماری جمعیت در افغانستان طی دهه‌ها انجام نشده و آخرین سرشماری رسمی در سال ۱۹۷۹ صورت گرفته است. نبود داده‌های دقیق جمعیتی باعث شده تا برنامه‌ریزی‌های توسعه‌ای و ارائه خدمات عمومی با چالش جدی مواجه شود.

در بیش از چهار دهه گذشته، جنگ‌ها، ناامنی و محدودیت‌های مالی و لجستیکی مانع اجرای سرشماری شده‌اند. با آغاز سرشماری خانه‌به‌خانه انتظار می‌رود که حکومت طالبان بتواند داده‌های موثری برای برنامه‌ریزی‌های توسعه‌ای، ارائه خدمات عمومی و کمک‌های بین‌المللی به دست آورد.

این اقدام در حالی آغاز می‌شود که جمعیت‌شناسی دقیق برای مسائل حیاتی مانند آموزش، سلامت، خدمات اجتماعی و بودجه‌بندی افغانستان اهمیت بالایی دارد و فقدان داده‌های معتبر طی دهه‌ها، یکی از موانع توسعه پایدار این کشور به شمار می‌رود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

افغانستان پس از دهه‌ها آماده سرشماری جمعیت می‌شود

افغانستان پس از دهه‌ها آماده سرشماری جمعیت می‌شود بیشتر بخوانید »

طالبان: تجاوز رژیم اسرائیل به قطر زنگ خطر برای صلح و ثبات جهانی است

طالبان: تجاوز رژیم اسرائیل به قطر زنگ خطر برای صلح و ثبات جهانی است



وزیر خارجه حکومت طالبان در نشستی با سفرا و نمایندگان سازمان‌های بین‌المللی در کابل حمله اخیر رژیم صهیونیستی به قطر را محکوم کرد و آن را «زنگ خطر برای صلح و ثبات جهانی» دانست.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «امیرخان متقی» وزیر خارجه حکومت طالبان طی نشستی در کابل گفت تجاوز رژیم صهیونیستی به قطر اقدامی خطرناک است که پیامدهای آن تنها محدود به منطقه نخواهد بود.

وی افزود که این رویداد نشان‌دهنده تهدیدی جدی علیه صلح و ثبات جهانی است و جامعه بین‌المللی نباید در برابر آن سکوت کند.

متقی در نشستی با سفرا و نمایندگان سازمان‌های بین‌المللی در کابل همچنین با اشاره به نیازهای انسانی افغانستان، از کشورهایی که بالگردهای این کشور را در اختیار دارند خواست تا این تجهیزات را برای عملیات نجات به کابل بازگردانند.

وزیر خارجه حکومت طالبان تأکید کرد که این بالگردها در زلزله‌های اخیر نقش مهمی در نجات جان آسیب‌دیدگان داشته‌اند و افغانستان به دلیل تجربه مکرر آفات طبیعی به‌شدت به چنین امکاناتی نیاز دارد.

وی همچنین تحریم‌های بانکی علیه افغانستان را «غیرقانونی و ظالمانه» خواند و گفت این محدودیت‌ها مانع کمک افغان‌های مقیم خارج به آسیب‌دیدگان زلزله شده است.

امیرخان متقی افزود: «اینکه حتی از کمک به قربانیان آفات طبیعی جلوگیری می‌شود، خلاف تمام موازین بشری است.»

وزیر خارجه حکومت طالبان در پایان از کشورها و سازمان‌های بین‌المللی به خاطر همکاری در کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان افغانستان قدردانی کرد.

پیش‌تر نیز، حکومت طالبان با صدور بیانیه‌ای حملۀ رژیم صهیونیستی به دفتر سیاسی جنبش حماس در دوحه، را به شدت محکوم کرده بود و این اقدام را «وحشیانه و مغایر با تمام موازین بین المللی و انسانی» دانسته بود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

طالبان: تجاوز رژیم اسرائیل به قطر زنگ خطر برای صلح و ثبات جهانی است

طالبان: تجاوز رژیم اسرائیل به قطر زنگ خطر برای صلح و ثبات جهانی است بیشتر بخوانید »

زلزله افغانستان؛ وقتی آوار طبیعت با ویرانی‌های اشغالگری گره می‌خورد

زلزله افغانستان؛ وقتی آوار طبیعت با ویرانی‌های اشغالگری گره می‌خورد



زلزله در افغانستان بیش از ۱۰۰۰ قربانی گرفت اما فاجعه اصلی پیش‌تر آغاز شده بود؛ وقتی اشغالگری آمریکا فرصت ساختن را از افغانستان گرفت و امروز مردم این کشور میان آوار خاک و سیاست بی‌پناهند.

زمین دوباره بر افغانستان خشم گرفت؛ کشوری که گویی هیچ‌گاه مجال نفس کشیدن و آرامش نمی‌یابد. زلزله‌ای به بزرگی ۶ ریشتر در بامداد ۳۱ اوت (۹ شهریور) ولایت‌های ننگرهار و کنر در شرق افغانستان را لرزاند و خانه‌های خشتی و کوچه‌های باریک روستاها را به تلی از خاک بدل کرد.

بر اساس گزارش رسمی طالبان، این فاجعه تا این لحظه ۱۴۵۷ کشته و ۳۳۹۴ زخمی بر جای گذاشته است؛ ارقامی که هر لحظه سنگینی‌شان بر وجدان جهانیان بیشتر می‌شود.

این زلزله تنها فرو ریختن دیوارها و سقف‌ها نبود، بلکه فرو ریختن آخرین رشته‌های امید مردمی بود که سال‌هاست میان جنگ، فقر و بی‌ثباتی دست‌وپا می‌زنند. در میان این ویرانی، صحنه‌هایی شکل گرفته که هم دل را می‌شکند و هم پرسشی بزرگ را پیش رو می‌گذارد و آن، اینکه آیا جهان، باز هم رنج افغانستان را نادیده خواهد گرفت؟

رنجی فراتر از آوار؛ مرگ انسان‌های بی‌گناه در غبار فراموشی

زلزله چند روز پیش افغانستان تنها لرزش زمین نبود، لرزش جان و امید بود. در دل تاریکی بامداد، وقتی که مردم روستاهای شرق کشور هنوز در خواب بودند، زمین ناگهان خشم خود را فریاد زد. صدای فرو ریختن دیوارهای خشتی با جیغ‌های مادران و گریه کودکان درهم آمیخت و در چند ثانیه زندگی بیش از یک هزار نفر به ویرانه بدل شد.

زلزله افغانستان؛ وقتی آوار طبیعت با ویرانی‌های اشغالگری گره می‌خورد

در میان خشت‌های فرو ریخته، کودکانی بیرون کشیده می‌شوند؛ بعضی بی‌جان، بعضی با چشمانی نیمه‌باز که هنوز در پی یافتن نگاه مادر است. مادرانی با دستان خون‌آلود، روی آوار می‌نشینند و نام عزیزانشان را فریاد می‌زنند، بی‌آنکه پاسخی بشنوند. در کنارشان، مردانی با دست‌های خالی، آوار را تکان می‌دهند تا شاید نفسی، حتی کمرنگ، در زیر خاک مانده باشد.

اما این تراژدی تنها در عدد و رقم خلاصه نمی‌شود. هر یک از ۱۴۵۷ جان ازدست‌رفته داستانی داشتند: نوجوانی که تازه به مدرسه راه یافته بود، نوزادی که هنوز دنیا را نشناخته بود، مادری که تنها نان‌آور خانه بود. هر یک از ۳۳۹۴ مجروح روایتی هستند از آینده‌ای نیمه‌کاره و بدنی زخمی که با فقر و بی دارویی پیوند خورده است.

در کوچه‌های خاک‌گرفته، صدای گریه، صدای غالب است. پیرمردی می‌گوید: «ما جنگ را دیده‌ایم، گلوله و بمب را تحمل کرده‌ایم، اما هیچ‌وقت زمین، این‌گونه علیه ما نشوریده بود». این جمله، عصاره حقیقت تلخی است که افغانستانی‌ها در دل خود حمل می‌کنند: سرزمینی که میان جنگ و فقر و حالا هم طبیعت بی‌رحم گرفتار است.

رنج انسانی این فاجعه، فراتر از آوارهاست. زخم اصلی در دل مردمی است که احساس می‌کنند تنها مانده‌اند؛ مردمی که نه دیوارهای مقاومی برای پناه دارند و نه اطمینانی از اینکه جهان صدای‌شان را بشنود. زلزله، سقف‌ها را شکست اما بی‌توجهی جهانیان، قلب‌ها را خرد کرد. این همان زخمی است که از خود زمین‌لرزه سنگین‌تر است؛ زخمی به نام «فراموش‌شدگی».

بحران ساختاری و خانه‌های ویران شده پیش از زلزله

زلزله افغانستان نه‌تنها خانه‌ها، بلکه حقیقتی عریان را فرو ریخت: اینکه این کشور پیش از هر لرزشی، از درون فروپاشیده بود. ساختمان‌های خشتی و کاهگلی، بدون هیچ استانداردی، سال‌هاست در برابر کوچک‌ترین لرزش طبیعت بی‌دفاع مانده‌اند. دیوارها بارها ترک برداشته بودند، اما مردمی که حتی نان شبشان را به‌سختی تأمین می‌کنند، چگونه می‌توانستند به مقاوم‌سازی فکر کنند؟

زلزله افغانستان؛ وقتی آوار طبیعت با ویرانی‌های اشغالگری گره می‌خورد

وقتی زمین لرزید، فروپاشی نه‌تنها دیوارها بلکه زیرساخت‌های حیاتی را هم دربر گرفت. بیمارستان‌های محلی در همان دقایق نخست پر شدند، تخت‌ها پر از مجروحانی شد که جای دیگری برایشان نبود. پزشکان با چراغ قوه جراحی کردند، زیرا برق قطع شده بود. در برخی مناطق، حتی آمبولانسی نبود که مصدومان را منتقل کند؛ مردم مجبور بودند زخمی‌ها را روی تراکتور یا پشت وانت‌های شخصی بگذارند و به نزدیک‌ترین درمانگاه ببرند.

راه‌های اصلی با رانش زمین و ریزش کوه بسته شد و کمک‌های امدادی روزها در پشت ترافیک خاک و سنگ متوقف ماندند. پل‌های قدیمی شکسته، ارتباط روستاها با شهرها را قطع کردند. در نبود جاده، امدادگران ناچار شدند با پای پیاده یا به کمک حیوانات باربر به مناطق آسیب‌دیده برسند. این تصویر، یادآور کشوری است که گویا در قرن بیست‌ویکم هنوز از ابتدایی‌ترین امکانات محروم است.

اما این بحران تنها در حوزه امداد و درمان خلاصه نمی‌شود. نبود شبکه پایدار برق و مخابرات، مدیریت بحران را فلج کرد. مقامات محلی حتی نمی‌توانستند آمار دقیق را در ساعات نخست جمع‌آوری کنند. هر منطقه، خود تنها مانده بود و مردمانش به جای انتظار کمک، با دست‌های خالی به نبرد آوار رفتند.

در حقیقت، زلزله آنچه را که سال‌ها پنهان مانده بود، آشکار کرد: افغانستان بر بستری از ضعف ساختاری بنا شده است. کشوری که دو دهه جنگ و مداخلات خارجی، فرصت بازسازی و توسعه را از آن گرفت، امروز در برابر یک زمین‌لرزه‌ی ۶ ریشتری به زانو درآمد.

زخم‌های باز اشغالگری

زلزله‌ای که افغانستان را لرزاند، فقط گسل‌های زمین را بیدار نکرد، بلکه زخم‌های سیاسی و تاریخی را هم دوباره باز کرد. بسیاری از مردم می‌پرسند: چرا در کشوری که دو دهه حضور آمریکا و متحدانش را تجربه کرده، هنوز یک بیمارستان مجهز یا جاده‌ای امن برای زمان بحران وجود ندارد؟ چرا میلیاردها دلاری که به ادعای غرب در این سال‌ها خرج شد، جز خرابه و وابستگی چیزی برای مردم بر جای نگذاشت؟

زلزله افغانستان؛ وقتی آوار طبیعت با ویرانی‌های اشغالگری گره می‌خورد

اشغالگری آمریکا وعده امنیت، بازسازی و توسعه می‌داد اما نتیجه چیزی جز زیرساخت‌های نیمه‌کاره، پروژه‌های ناکام و اقتصادی فرسوده نبود. امروز، وقتی زمین می‌لرزد، مردم نه‌تنها با آوار خانه‌های خشتی روبه‌رو می‌شوند، بلکه با آوار سیاست‌هایی مواجه‌اند که سال‌ها فرصت ساختن یک افغانستان پایدار را از آنان گرفت.

این فاجعه نشان داد که حضور آمریکا به جای تقویت، ریشه‌های استقلال و خودکفایی افغانستان را سست کرد. کشوری که باید روی پای خود می‌ایستاد، به کمک‌های مقطعی وابسته شد. اکنون، در دل این بحران، افغان‌ها دوباره احساس می‌کنند تنها رها شده‌اند.

آوار زلزله، تنها دیوارها را فرو نریخت؛ آوار تاریخ معاصر هم روی سر مردم فرود آمد. هر پیکری که از زیر خاک بیرون کشیده می‌شود، پرسشی در خود دارد: اگر سال‌ها جنگ و اشغالگری به نام «آینده بهتر» نبود، آیا امروز افغانستان این‌قدر بی‌پناه و شکننده در برابر طبیعت می‌بود؟

این زلزله بیش از آنکه یک فاجعه طبیعی باشد، آینه‌ای است از ناکامی جهانی در قبال ملتی که بارها قربانی بازی قدرت شده است. افغانستانی‌ها اکنون با صدایی بغض‌آلود می‌گویند: «زمین لرزید، اما ما پیش‌تر از سیاست و جنگ لرزیده بودیم.»

امروز، بیش از هر زمان دیگر، جهان باید صدای افغانستانی‌ها را بشنود. این حادثه تنها یک فاجعه طبیعی نیست؛ زنگ هشداری است برای جامعه جهانی که بارها رنج این ملت را نادیده گرفته است. کمک‌های فوری می‌توانند دردهای لحظه‌ای را تسکین دهند اما اگر ریشه‌های فقر، بی‌اعتمادی و زیرساخت‌های پوسیده درمان نشود، هر زلزله بعدی تکرار همین کابوس خواهد بود.

افغانستان دیگر تحمل یک فاجعه فراموش‌شده دیگر را ندارد. این بار، مسئولیت وجدان جهانی است که نگذارد صدای مردمی که در میان آوار امید به دنبال زندگی می‌گردند، در غبار سیاست و بی‌توجهی خاموش شود.

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

زلزله افغانستان؛ وقتی آوار طبیعت با ویرانی‌های اشغالگری گره می‌خورد

زلزله افغانستان؛ وقتی آوار طبیعت با ویرانی‌های اشغالگری گره می‌خورد بیشتر بخوانید »