طالبان

چین چه برنامه‌ای برای افغانستانِ بدون حضور آمریکا دارد؟

چین چه برنامه‌ای برای افغانستانِ بدون حضور آمریکا دارد؟


سرویس جنگ نرم مشرق – اندیشکده مرکز مطالعات راهبردی بگین سادات در گزارشی نوشت: اعلام خروج آمریکا از افغانستان می‌تواند فرصتی برای پکن به وجود آورد تا نفوذ ژئوپلیتیکی خود را به سمت غرب بسط و گسترش دهد. این امر با مخاطرات امنیتی فراوان برای استان سین‌کیانگ چین و آسیای میانه همراه خواهد بود. پکن ممکن است در خصوص نحوه مدیریت مسئله افغانستان از خود خلاقیت نشان دهد و گروهی متشکل از چهار کشور تشکیل دهد که نه تنها منافع امنیتی و اقتصادی مشترکی دارند، بلکه از نظم جهانی تحت رهبری آمریکا عمیقاً بیزارند.


مخاطبان گرامی، محتوا و ادعاهای مطرح‌شده در این گزارش، صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاه‌های رسانه‌های غربی منتشر شده است و ادعاها و القائات احتمالی این مطالب هرگز مورد تأیید مشرق نیست.

خروج آمریکا از افغانستان موجب ایجاد یک خلأ ژئوپلیتیکی خواهد شد

در این گزارش آمده است: خروج آمریکا از افغانستان موجب ایجاد یک خلأ ژئوپلیتیکی خواهد شد ــ امری که پیامد ناگزیر هرگونه عقب‌نشینی چه فیزیکی و چه سیاسی است. یکی دیگر از بدیهیات این است که خلأهای ژئوپلیتیکی همانند همه خلأهای دیگر برای همیشه خالی نمی‌مانند.

چین یک بازیگر کلیدی در ارتباط با مسئله افغانستان است. از نظر پکن، افغانستان هم یک کریدور ژئوپلیتیکی و هم یک بستر مستعد برای شکل‌گیری تهدیدات امنیتی است. این تهدیدات نه تنها کنترل چین بر استان ناراضی سین‌کیانگ، بلکه همچنین موضع این کشور در آسیای میانه را به مخاطره می‌اندازند ــ آسیای میانه در راستای اجرای سیاست شی جین‌پینگ موسوم به ابتکار کمربند و جاده بسیار مهم است.

چین چه برنامه‌ای برای افغانستانِ بدون حضور آمریکا دارد؟

نگرانی‌های امنیتی چین در خصوص افغانستان

چین ۸۰ کیلومتر مرز مشترک با افغانستان دارد و منافعش در این کشور طی یک دهه گذشته پیچیده گردیده‌اند. برنامه خروج آمریکا از افغانستان به نگرانی‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت در چین دامن زده است. چین همچنین بیم آن دارد که با توجه به دورنمای چند دهه گذشته، خروج آمریکا از خاورمیانه و افغانستان به نفع واشنگتن تمام شود و دو هدف مهم آمریکا را محقق سازد. اولاً، خلأ به وجود آمده حواس چین را از دیگر مناطق (مهم‌تر از همه منطقه اقیانوس آرام) پرت می‌کند؛ ثانیاً، آمریکا دستش بازتر می‌شود و منابع بیشتری در اختیارش قرار می‌گیرد تا بر روی موضوع مهار چین در دریای چین جنوبی و چین شرقی متمرکز شود.

چین در اینجا بازیگر اصلی است. هیچ قدرت دیگری از نفوذ مالی یا ژئوپلیتیکی کافی برخوردار نیست که پس از خروج آمریکا بر سرتاسر منطقه از آسیای میانه گرفته تا مدیترانه تأثیر بگذارد. چین در خصوص تحکیم موقعیت خود در این منطقه به پیشرفت‌های عظیمی نائل آمده است، اما باید به خاطر داشت که نگرانی پکن از این بابت است که در مواجهه با بنیه و توان آمریکا و متحدانش در منطقه اقیانوس آرام در چنین مسیری قرار گرفته است. در حقیقت، نگرانی در خصوص ضربه پس‌زننده احتمالی از طرف آمریکا در دریا در صورت بروز جنگ بود که موجب شد چین در راستای جبران وضعیت متزلزل خود در دریا به سمت درون و قلب اوراسیا گرایش پیدا کند. اینگونه بود که ابتکار کمربند و جاده پدیدار شد.

چین چه برنامه‌ای برای افغانستانِ بدون حضور آمریکا دارد؟

عقب‌نشینی آمریکا یک فرصت چشمگیر برای چین

این اندیشکده در ادامه عنوان کرد: البته آنجا فضایی وجود داشت که چین می‌توانست آن را پر کند. آسیای میانه اگرچه به لحاظ سنتی حوزه نفوذ ژئوپلیتیکی روسیه قلمداد می‌شود، اما یک بستر مستعد برای فعالیت‌های اقتصادی چین به وجود آورد. این امر در مورد پاکستان و اخیراً ایران نیز صادق بوده است. در سمت غرب، نفوذ چین در منطقه مدیترانه نیز در حال افزایش بوده است.

این امر در مقطعی اتفاق افتاد که آرزوهای آمریکا در خصوص ایجاد یک دنیای تک‌قطبی نقش بر آب شده بودند و حمله به عراق و حضور نظامی در افغانستان به اقتدار آمریکا و پروژه بین‌الملل‌گرایی لیبرال لطمه زده بود. چنین چیزی در بلندمدت واکنش منفی کشورهای منطقه را در پی داشت و اکنون تلاش‌های فزاینده و هماهنگی به منظور به حاشیه راندن آمریکا در رابطه با گفتگوهای صلح و مسائل امنیتی در جریان هستند. شرایط برای نگاه چین به سمت غرب مساعد بود، اما فشار آمریکا مؤثر واقع شد و این روند متوقف گردید.

عقب‌نشینی آمریکا یک فرصت چشمگیر برای چین رقم می‌زند: ترویج یک نظم جهانی جایگزین که در قالب آن حضور نظامی غربی‌ها در آسیا کاهش می‌یابد و چین از فضای مانور بیشتری در غرب مرزهایش برخوردار می‌گردد.

اثرات منفی خروج آمریکا برای چین

این امر همچنین با نگرش دیگر کشورهای همفکر همخوانی دارد. این کشورها در حال شکل دادن به یک جنبش غیرلبیرال هستند که در قالب آن مفهوم وستفالی از تقدم و تعرض‌ناپذیری کشور و مرزهایش قویاً مورد حمایت قرار می‌گیرد. این مسئله در واکنش اولیه وانگ یی وزیر امور خارجه چین به اعلام برنامه خروج آمریکا بازتاب پیدا کرد. او استدلال کرد که پکن از خروج نیروهای خارجی از افغانستان حمایت می‌کند و آماده است به ارتقای «ثبات و توسعه» در آینده کمک کند. از نظر پکن، آمریکا در افغانستان خیلی وقت پیش از هدف اصلی‌اش که همانا مقابله با تروریسم بود، منحرف گردید و به سمت یک پروژه ژئوپلیتیکی به منظور ممانعت از رشد قدرت چین گرایش پیدا کرد.

با وجود این، در بلندمدت، مداخله گسترده‌تر چین در مسئله افغانستان موجب خواهد شد تا این کشور حواسش از دیگر مناطق ژئوپلیتیکی مهم که در آنجا با آمریکا رقابت می‌کند، پرت شود. بنابراین، از نظر چین، اثرات منفی ناشی از خروج آمریکا به مرتب بیشتر از مزایایی است که می‌تواند برای مفهوم وستفالی و افزایش قدرت چین در غرب آسیا به ارمغان بیاورد.

چین چه برنامه‌ای برای افغانستانِ بدون حضور آمریکا دارد؟

حضور نظامی برای عملیات صلح‌بانی و مبارزه با هسته‌های تروریستی و افراط‌گرایی

در بخش دیگری از این گزارش آ «ده است: در آن صورت پکن در راستای حفظ یک فضای کمتر زیانبخش در افغانستان از کدام گزینه عملی در حوزه سیاست خارجی برخوردار خواهد بود؟ تحلیلگران در قالب یکی از ایده‌های پیشنهادی خود استدلال کرده‌اند که پکن می‌تواند حضور امنیتی نوپا و محدود خود در شمال افغانستان را به یک عملیات نظامی گسترده‌تر، یعنی یک عملیات صلح‌بانی، ارتقا دهد. این امر به سطح تهدیدات امنیتی غیردولتی بستگی دارد، اما محتمل‌ترین مسیر امنیتی که پکن در پیش خواهد گرفت این است که تلاش‌های خود را با دیگر کشورهای منطقه ادغام می‌کند تا هسته‌های تروریستی و افراط‌گرایی را در افغانستان مهار کند و در صورت نیاز از بین ببرد. روسیه، پاکستان، و ایران با خرسندی در این زمینه با چین همکاری خواهند کرد و این امر بطور اعم غرب و بطور اخص آمریکا را در منطقه به حاشیه خواهد راند.

ایجاد یک چتر امنیتی کارآمدتر  با همکاری میان کشورهای منطقه

این برانگیختگی از جهتی می‌تواند موجب تلاش و کوشش بیشتر از طرف هر چهار کشور شرکت‌کننده شود، چرا که همه بازیگران عضو گروه چهارجانبه فرضی با فشارهای مشابه (در درجات مختلف) از طرف غرب مواجهند. آنها به دنبال ایجاد حداقل یک نظم جهانی هستند که به میزان قابل توجهی با منافع آنها تطبیق داده شده است ــ اگرنه یک نظم جهانی کاملاً جدید (که مقصود نظر چین است). این گروه چهارجانبه شاید حتی کارآمدتر از روند طولانی و ناموفق آمریکایی‌ها در خصوص دولت‌سازی در افغانستان عمل کند. تحلیلگران چینی پیشاپیش اظهارنظر کرده‌اند که همکاری میان کشورهای منطقه موجب ایجاد یک چتر امنیتی کارآمدتر می‌شود.

چین چه برنامه‌ای برای افغانستانِ بدون حضور آمریکا دارد؟

گروه چهارجانبه می‌تواند تلاش‌ها به منظور ممانعت از حاکمیت طالبان بر افغانستان را مردود شمارد، اما هرجا که لازم است در راستای مهار این گروه تلاش کند و بدین طریق رفتارهای طالبان را تحت تأثیر قرار دهد و این رفتارها را با اهداف امنیتی چین، روسیه، پاکستان، و ایران سازگار سازد.

فعال شدن سازمان همکاری شانگهای در افغانستان

بی‌علاقگی نسبت به نظام‌های داخلی حاکم بر کشورها مشخصه بارز نگرش جهانی چین است که بر اساس آن، همکاری‌های اقتصادی و امنیتی یک عامل محرک اولیه قلمداد می‌شوند، نه یک کیش و آیین لیبرال که آمریکا به گونه‌ای ناموفق دنبال می‌کرد. این امر می‌تواند یک بستر محکم جهت همکاری با هرگونه دولت حاکم بر افغانستان به وجود بیاورد. انتخاب یک راهکار نظامی یکجانبه یا حتی چهارجانبه برای مسئله افغانستان همانگونه که برای آمریکا ناکارآمد بود، احتمالاً برای چین و سه کشور دیگر نیز ناکارآمد واقع خواهد شد.

یک کار بدیع دیگر که چین می‌تواند انجام دهد این است که کاری کند تا سازمان همکاری شانگهای نقش امنیتی فعال‌تری در افغانستان بر عهده گیرد. این امر می‌تواند الگویی برای فعالیت‌های مشابه این سازمان در آینده باشد. این سازمان هنوز فرصت پیدا نکرده جوهره خود را نشان دهد.

چین چه برنامه‌ای برای افغانستانِ بدون حضور آمریکا دارد؟

چین افغانستان را به حال خود رها نمی‌کند

راهبردی اندک متفاوت‌تر نیز ممکن است دنبال شود ــ راهبردی که طالبان را وادار به همکاری می‌کند، اما این همکاری همسو با منافع اقتصادی و امنیتی چین و دیگر کشورهای عضو گروه چهارجانبه احتمالی صورت خواهد گرفت. احتمال آن نمی‌رود که چین افغانستان را به حال خود رها کند. اگرچه پکن تا پایان سال ۲۰۱۷ سرمایه‌گذاری‌های ناچیزی (۴۰۰ میلیون دلار) در افغانستان صورت داده بود، اما این کشور به لحاظ جذابیت اقتصادی بقدری مهم است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت ــ ذخایر معدنی این کشور ۱ تا ۳ تریلیون دلار ارزش‌گذاری شده‌اند.

پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، چین با پیامدهای امنیتی منفی احتمالی در آسیای میانه و استان سین‌کیانگ مواجه خواهد شد. این کشور در منطقه عاری شده از حضور نظامی آمریکا منافع بلندمدتی را مشاهده خواهد کرد و همچنین قابلیت ایجاد یک مکانیسم ثانویه به منظور حل‌وفصل مسئله افغانستان را شاهد خواهد بود.

این سیستم ممکن است جواب دهد

مرکز مطالعات راهبردی بگین سادات در پایان گزارش خود تصریح کرد: چین پیوندهای نزدیک و تقریباً راهبردی با روسیه، پاکستان، و ایران دارد و ممکن است یک گروه چهارجانبه به منظور رسیدگی به مسئله افغانستان تشکیل دهد. این کشور شاید به دنبال همکاری‌های اساسی‌تر با طالبان باشد، اما همانگونه که قبلاً استدلال شد، صرفاً در چارچوب الگوهای اقتصادی و امنیتی که به نفع گروه چهارجانبه و به ویژه چین تمام می‌شوند. پاکستان مخالف مشارکت هند خواهد بود. هند یک قدرت دیگر است که منافعی در منطقه دارد. بنابراین، چین و گروه چهارجانبه اطمینان می‌دهند که دهلی شرکت داده نخواهد شد. در نهایت، در کمال تعجب غربی‌ها، این سیستم ممکن است جواب دهد. در حالت حداقلی، این سیستم نقشی که غربی‌ها ایفا کرده‌اند را بی‌اعتبار می‌سازد و یک اردوگاه دیگر تحت رهبری کشورهای غیرلیبرال می‌افزاید.

چین طالبان افغانستان

پکن ممکن است در خصوص نحوه مدیریت مسئله افغانستان از خود ابتکار نشان دهد و گروهی متشکل از چهار کشور تشکیل دهد که نه تنها منافع امنیتی و اقتصادی مشترکی دارند، بلکه از نظم جهانی آمریکا عمیقاً بیزارند.



منبع خبر

چین چه برنامه‌ای برای افغانستانِ بدون حضور آمریکا دارد؟ بیشتر بخوانید »

روزی ۳۰۰ گرم گوشت برای نظامیان افغانستان!

روزی ۳۰۰ گرم گوشت برای نظامیان افغانستان!



شهید عباس حیدری

گروه جهاد و مقاومت مشرق – همین چند روز پیش، زیر تیغ آفتاب ظهرگاهی تابستان، روبروی دانشگاه آزاد شهر پیشوا ایستاده بودیم که مردی میان‌سال با قامتی متوسط و نگاهی که برقش از پشت عینک قابل تشخیص بود، ما را از گرمازدگی نجات داد و به خنکای خانه‌اش در خیابان بالایی برد.

حاج خدابخش حیدری،  پدر شهید مدافع حرم فاطمیون، عباس حیدری، همراه با همسرش (مادر شهید) بدون فوت وقت، روی مبل‌های راحتی و ساده نشستند تا با دقت و جزئیات به سئوالات ما درباره پسرشان پاسخ بدهند. پسری که رزمنده‌ای کارکشته و حرفه‌ای بود و همسر و پسرش را به عشق دفاع از حرم گذاشت و رفت؛ پسری که با همسرش از ایران ردمرز شده بود اما اعتقادات مذهبی و شیعی‌اش را وسط سختی‌ها و در به دری‌های زندگی معامله نکرد؛ پسری که پدری پولدار داشت اما وقتی شور حرم به سرش افتاد، زن و زندگی آرام و مرفه در هرات را کنار گذاشت و قاچاقی خودش را به ایران رساند تا به سوریه برود؛ پسری که حالا در چند قسمت، این شمایید و این گفته‌های صادقانه و خواندنی مادر و پدرش حاج خدابخش حیدری.

قسمت اول این گفتگو را هم بخوانید:

دسته اسکناس دولت افغانستان روی تابوت شهدا!

برادر «اردلان» از پاسداران سپاه پیشوا که رسیدگی به امور خانواده‌های مدافع حرم را برعهده دارد، ما را با این خانواده آشنا کرده و مقدمات گفتگو را فراهم کرد که سپاسگزارش هستیم.

***

**: فرزندانتان برای تحصیل در ایران مشکلی نداشتند؟

پدر شهید: چرا،‌ مشکلاتی به وجود آمد؛ متاسفانه همان سال که باید هر دانش‌آموز افغانی سیصد و خرده‌ای پول می‌داد،‌به مشکل خوردیم. واقعا زیاد بود برای ما. چون من سه تا دانش آموز داشتم. بعد از آن طرف هم، در مدرسه بچه‌هایم را خیلی سرکوفت می زدند که «شما افغانی‌ها چرا نمی روید؟ چه می خواهید از ما؟ مملکت خودمان درگیر است…» متاسفانه خیلی به بچه‌هایم گیر می دادند. پسرم عباس (خدا رحمتش کند) گفت واقعا اینجا درس خواندن فایده ندارد. مغزمان کلا از درِ مدرسه که داخل می رویم درگیر این قضیه است؛ تا می رویم داخل، معلممان می خندد و می گوید تو که «باز هم آمدی!» به هر حال ما مجبور شدیم اینها را ببریم افغانستان. افغانستان که رفتیم، چون در ایران بهش قول داده بودم و راستش واقعا عُقده کرده بودم، گفتم می برمت آنجا و مستقیم می فرستمت نظام و دانشکده افسری. ما یک چیزی گفتیم حالا. او هم در مغزش مانده بود.

روزی ۳۰۰ گرم گوشت برای نظامیان افغانستان!

**: عباس‌آقا ۱۵ ساله بود، دانشکده نظام و افسری قبولش می کردند؟

پدر شهید: نه، آنجا که رفتیم من او را بردم به مدرسه افغانستان و با بقیه بچه‌ها ثبت نامشان کردم، آنجا خیلی با آغوش باز اینها را پذیرفتند چون مهاجر بودند؛ ولی متاسفانه چون مشکل زبان پشتو داشت، با مشکلاتی روبرو شد. در هرات و در همه افغانستان درس پشتو هست. درس زبان پشتو را باید یاد بگیرند. فرزندانم همه آزمون ها را تقریبا جواب دادند اما در پشتو گیر کردند، چون اصلا یک کلمه هم بلد نبودند. همه آنها یک سال عقب افتادند.

**: یعنی زبان پشتو مثل زبان دوم آنجا تدریس می شد؟

پدر شهید: زبان اول است.

**: نه، یعنی مثل انگلیسی است؟

پدر شهید: بله.

**: متن همه کتاب‌های درسی که پشتو نیست؟

پدر شهید: نه، یک کتابی دارد به نام درس پشتو، مثل اینجا که عربی و انگلیسی داریم؛ آنجا هم یک درس پشتو دارند. یعنی هر دانش آموزی که از ایران یا هر کشور دیگری می آید، در این درس کم می‌آورد و می ماند دیگر، چون بلد نیست. خیلی هم سخت است. خلاصه دیدیم آنجا هم نمی شود و ماندیم و صبر کردیم. یک سال تقریبا همینطور آنجا بلاتکلیف ماندیم. دخترها را فرستادیم مدرسه به هر حال، عباس هم می رفت. عباس را به مدرسه شخصی فرستادیم؛ گفتم اصلا مدرسه دولتی نرو. ماه به ماه آن حقی که می گویند را به مدرسه شخصی (غیر انتفاعی) می دهم. گرفتاری ها و مشکلات خیلی زیاد بود.

**: دخترها توانستند آن درس را پاس کنند؟

پدر شهید: دخترها باز بهتر توانستند پشتو را یاد بگیرند. دو تایشان تا پایه چهارده خواندند. یکی مامایی خواند و یکی هم معلم شد.

**: تا چهارده یعنی بیشتر از دبیرستان؛ یعنی دو سال از دانشگاه را هم حساب کردید؟

پدر شهید: بله، ما آنجا می گوییم «چهارده پاس». خوب دوازده هست، دوازده به بالا می شود دانشگاه. این دخترم آنجا دو سال دانشگاه تربیت معلم درس خواند و معلم شد. دومی هم رشته مامایی می خواند، او هم رفت آنجا معلم از طرف برک بود. برک یک موسسه‌ای است از طرف کشور بنگلادش که آنجا مدرسه شخصی برای خودش درست می کند و مثلا بچه ها را جمع می کند و درس می دهد. حقوق معلم‌هایش را هم خودش می دهد. تمام هزینه بچه ها را هم می دهد. از طرف کشور بنگلادش به نام برک؛ یکی از دخترانم در آنجا تدریس می کرد.

**: بنگلادش چرا اینکار را می کرد؟ در حالی که کشور پولداری نیست…

پدر شهید: سیاست دیگه این حرف ها را ندارد.

**: مادر شهید: تا پنجم را درس می دهند، بعد از پنجم دوباره اینها را می فرستند مدرسه دولتی.

پدر شهید: تا پنجم هم که درس می دهند، تابستان و زمستان ندارد، یکسره می خوانند تا پنجم. وقتی دانش‌آموزان به سال پنجم رسیدند، مدرسه را به دولت واگذار می کنند و دوباره می روند مدرسه دیگری را در محل دیگری می سازند. مدرسه قبلی هم که با همان دانش آموزان و با هدایت سیستم دولتی به کار خودش ادامه می دهد.

**: مدرسه را واگذار می کند و دوباره می رود مدرسه جدید می سازد؟

پدر شهید: بله، این دخترم آنجا مشغول بود تا اینکه عباس گفت من را وعده داده بودی که در مدرسه نظامی ثبت نام کنی. خلاصه اعصاب هایمان خرد بود دیگر؛ چون وقتی به افغانستان رفتیم طوری که ما واقعا توقع داشتیم، نبود.

**: شما شغلتان را چه کردید؟ اینجا مشغول چه کاری بودید؟

پدر شهید: اینجا من کارگری آزاد می کردم، بیشتر چاه می کندم و مغنی بودم. آنجا که رفتیم دیدم این کار هم پیش نمی رودو وسائلی که برای کار می خواستم، مهیا نبود.

**: نیازی به این کار در آنجا نبود؟

پدر شهید: نیاز بود ولی من وسیله ای که داشتم آنجا نتوانستم جور کنم، چون من اینجا که کار می کردم دو تا بالابر داشتم، بالاخره راحت تر کار می کرد؛، آنجا که رفتیم اول مشکل برق داشتم چون اصلا برق نبود؛ خلاصه نمی شد دیگر، من نتوانستم کار کنم، یکی دو سال اول را نتوانستم کار کنم.

**: پس شما با چه امنیت شغلی رفتید آنجا؟ چه دورنمایی داشتید؟

پدر شهید: من به فکر خودم نبودم که چکار کنم، گفتم بالاخره کشور خودم است از هر راهی بشود خانواده‌ام را تامین می کنم؛ بالاخره یک کاریش میکنم، اما آنجا که رفتم دیدم نه، آن کارهایی که من بلد هستم هیچ کدام به درد آنجا نمی خورد. این بود که من دو سال تقریبا همین طوری مثل کلاف سردرگم دور خودم پیچیدم.

روزی ۳۰۰ گرم گوشت برای نظامیان افغانستان!

**: در این دو سال تأمین معاش چطور بود؟

پدر شهید: واقعیتش، همان چیزی که پس‌انداز داشتیم و طلاهای خانم، همه را مصرف کردیم. حتی یک خانه‌ای ساختیم برای خودمان. اما پسرم گفت: اگر یادت باشد تو به من قول دادی که می فرستمت نظام. گفتم: خب نمی گیرند؛ سنت پایین است. گفت: شما شما نگران نباش، من درستش می کنم.

من هم یک روز رفتم نمایندگی این اتوبوس های بین شهری که بلیط می فروشند و آنجا کار گیر آوردم و تقریبا یکی دو سال نماینده فروش آنجا بودم. بعد عباس آمد گفت که بابا من کارهای شناسنامه ام را درست کرده‌ام و دیگر می روم. شناسنامه افغانستان را دستکاری کرده بود و سنش را بالا برده بود.

**: که زودتر برود برای جذب نظام؟

پدر شهید: بله؛ عباس در حالی که ۱۶ ساله بود، شناسنامه‌اش را کرده بود ۱۸ ساله، دستکاری کرده بود. هیکلش درشت بود و به دو سال بزرگتر، می خورد. من دیدم یک روز با ماشین رنجر (آنجا نظامی‌هایشان ماشین رنجر دارند) آمد و ایستاد دم نمایندگی اتوبوس‌ها. اول، هر کسی باشد می ترسد که ماشین نظامی آمد چه خبر است؟! دیدم او پیاده شد و خندید و گفت: بابا! من کارهایم را ردیف کردم. شما یک امضا بزن اینجا که رضایت داشته باشی. من اول گفتم: نرو، درست نیست، خوب نیست؛ زمانی که به تو قول داده بودم فکر نمی کردم شرایط این است، اما الان که آمدم می بینیم نه، آن نیست؛ خطر دارد؛ نرو. گفت: نه دیگر، مرد است و قولش، حرف زدی، دیگر نزن زیرش!

**: اینقدر علاقه داشت به کار نظامی؟

پدر شهید: بله. واقعیتش ما مثل رفیق بودیم. گفت: دیگر نزن زیر قولت. من هم گفتم «باشد.» من هم به جای اینکه یک امضا کنم، سه تا امضا کردم. عباس رفت کابل برای آموزش. ۶ ماه آنجا آموزش دید، بعد از ۶ ماه فارغ شد از آنجا.

**: شما سه فرزند داشتید؟

پدر شهید: شش فرزند؛ سه پسر، سه دختر.

۶ ماه تقریبا آنجا بود و بعد از ۶ ماه زنگ زد گفت من درس‌هایم تمام شده الان می روم که افسری بخوانم. گفتم برو افسری بخوان. منظورم این بود که از آن قرارگاه بیرون نیاید تا خطری تهدیدش نکند و الا مجبور بود به عملیات برود که خطر داشت. گفتم برو افسری را بخوان.

**: که همه‌اش مشغول آموزش باشد و نرود به عملیات…

پدر شهید: بله؛ ـنجت باشد تا فکرش بازتر شود. بعد از این گفت: این هم تمام شد. گفتم باز هم همانجا ادامه بده. می‌خواستم از آموزشگاه نظامی بیرون نیاید.

**: چقدر فاصله افتاده بود؟

پدر شهید: تقریباً سه سال. او در همان پایگاه کمتیسیِ کابل، خودش دیگر استاد جنگ نظامی شده بود یعنی بقیه را درس می داد. این کلاس و سوادی که از ایران داشت به دردش خورد. دستخط بسیار قشنگی داشت، فکر خیلی بازی داشت که آنجا دیگر گفتند این در حد یک تحصیلکرده حساب می شود؛ چون طالبان که سواد نداشتند اصلا.

روزی ۳۰۰ گرم گوشت برای نظامیان افغانستان!
شهید مدافع حرم، عباس حیدری

**: پس سواد به کمکشان آمد…

پدر شهید: بله.

**: اینکه فرمودید درس می داد؛ چه رشته ای دقیقا درس می داد؟

پدر شهید: تعلیم آموزش نظامی می داد به اینها، اسلحه و تاکتیک و… نزدیک به سه سال آنجا خودش استاد جنگ نظامی بود. بعد یک وقتی گفت بابا من دیگر خسته شده‌ام، اینقدر داد زدم که دیگر خسته شده‌ام. هر سری که می آوردند مثلا به ۲۰۰ نفر تعلیم می‌دادم می گفتند ما این تعداد را مثلا ۳ ماه دیگر می خواهیم از تو. یعنی همه جوره باید آماده‌شان کرد. بعد آمد گفت من دیگر خسته شده‌ام.

**: این آموزش ها در ارتش افغانستان بود؟

پدر شهید: بله. در اردوی ملی افغانستان. همان چیزی که شما به آن بسیج می ‌گویید. از تمام اقوام نیروها را می آورند. مثلا اول که آمدیم اینها گفتند از هر اقوام ۲۰۰ نفر باید بیایند، ۲۰۰ نفر پشتون، ۲۰۰ نفر تاجیک، ۲۰۰ نفر هزاره، به همین منوال تا که این رفته رفته دامنه اش گسترش پیدا کرد این دویست نفر رسید به چند هزار نفر.

**: می شود مثل بسیج یا دوران سربازی در ایران؟

پدر شهید: اولش مثل بسیج می شود ولی بعدش نیروهای نظامی می شوند و در ارتش باقی می مانند.

بعد از سه سال گفت من خسته شدم. گفتم خسته شدی بیا بیرون بس است دیگر.

**: از لحاظ قانونی می توانستند ارتش را ترک کنند؟

پدر شهید: نه، از لحاظ قانونی نه، چون کسی که می رود آنجا ورقی را که امضا می کند ۲۰ ساله است. ۲۰ سال باید خدمت کند؛ بعد از آن هم مخیر است و تا ۴۰ سالگی می تواند در نظام بماند تا ۴۰ ـ‌ ۴۵ سالگی. بعد از آن هم به قول شما بازنشسته می‌شود. ما در افغانستان می گوییم «تقاوت کردن». شما می گویید بازنشسته ها، آنها می گویند مثلا «تقاوتی‌ها نشستند آنجا زیر درخت صحبت می کنند.»

**: آن وقت حقوق و مزایای اینها هم خوب پرداخت می شود؟

پدر شهید: خوب است. حقوقشان را ماه به ماه پرداخت می‌کنند. از نظر خورد و خوراک هم که اصلا ارتش افغانستان حرف ندارد. هر نظامی و هر سرباز ساده در روز ۳۰۰ گرم گوشت گوسفند سهمیه دارد. خیلی خرج می کنند برای اینها. میوه هم هست، تخمه پوست‌کنده هم هست. خلاصه کلی به غذای نظامی‌ها می رسند که اذیت نشوند. از این نظر خیلی خوب است. خلاصه ایشان بعد از سه سال از نظام،‌ آمد بیرون، گفت یعنی از این کَمتیسی خسته شدم؛ خیلی تکراری شده برایم. وقتی آمد، ناگهان شنیدم که در منطقه قندهار است. تبدیل وضعیت کرده بود خودش را به شهر قندهار.

**: یعنی ماموریت گرفت برای قندهار؟

پدر شهید: بله، آمده به عنوان افسر به قندهار. وقتی گفت من آمدم قندهار، من واقعیتش تکان خوردم و ترسیدم. چون قندهار مرکز طالبان است؛ به نوعی پایتخت طالبان است. بعد گفتم کجای قندهار تبدیل کردی خودت را؟ گفت: پنج واهی. این پنج واهی یک منطقه ای است که کوهستان است، شب ها طالبان می آیند بالا سر کوه را می گیرند و محاصره می کنند. اصلا خیلی ناجور است. من همانجا فاتحه اش را خواندم. واقعیت به خودم گفتم این دیگه تمام است. پنج واهی آمده دیگه تمام است. چون یک پسر برادرم قبل از این برنامه، بنده خدا در همان منطقه شهید شده بود.

**: ماموریتشان حفاظت از آنجا بود؟

پدر شهید: بله

**: یعنی پاسگاهی دستشان بود؟

پدر شهید: پایگاه داشتند آنجا، پایگاه خیلی بزرگی داشتند که چند هزار نفر آنجا بودند. بعد این نزدیک به تقریبا ۳ سال در همین منطقه پنج واهی بود که من خودم یک بار رفتم در پایگاهشان و یک شب آنجا بودم. بعد از ۳ سال از آنجا خودش را تبدیل وضعیت کرد به هراتِ خودمان.

*میثم رشیدی مهرآبادی

ادامه دارد…

روزی ۳۰۰ گرم گوشت برای نظامیان افغانستان!
شهید مدافع حرم، عباس حیدری



منبع خبر

روزی ۳۰۰ گرم گوشت برای نظامیان افغانستان! بیشتر بخوانید »

دسته اسکناس دولت افغانستان روی تابوت شهدا!

دسته اسکناس دولت افغانستان روی تابوت شهدا!



شهید مدافع حرم، عباس حیدری - کراپ‌شده

گروه جهاد و مقاومت مشرق – همین چند روز پیش، زیر تیغ آفتاب ظهرگاهی تابستان، روبروی دانشگاه آزاد شهر پیشوا ایستاده بودیم که مردی میان‌سال با قامتی متوسط و نگاهی که برقش از پشت عینک قابل تشخیص بود، ما را از گرمازدگی نجات داد و به خنکای خانه‌اش در خیابان بالایی برد.

حاج خدابخش حیدری، پدر شهید مدافع حرم فاطمیون، عباس حیدری، همراه با همسرش (مادر شهید) بدون فوت وقت، روی مبل‌های راحتی و ساده نشستند تا با دقت و جزئیات به سئوالات ما درباره پسرشان پاسخ بدهند. پسری که رزمنده‌ای کارکشته و حرفه‌ای بود و همسر و پسرش را به عشق دفاع از حرم گذاشت و رفت؛ پسری که با همسرش از ایران ردمرز شده بود اما اعتقادات مذهبی و شیعی‌اش را وسط سختی‌ها و در به دری‌های زندگی معامله نکرد؛ پسری که پدری پولدار داشت اما وقتی شور حرم به سرش افتاد، زن و زندگی آرام و مرفه در هرات را کنار گذاشت و قاچاقی خودش را به ایران رساند تا به سوریه برود؛ پسری که حالا در چند قسمت، این شمایید و این گفته‌های صادقانه و خواندنی مادر و پدرش حاج خدابخش حیدری.

برادر «اردلان» از پاسداران سپاه پیشوا که رسیدگی به امور خانواده‌های مدافع حرم را برعهده دارد، ما را با این خانواده آشنا کرده و مقدمات گفتگو را فراهم کرد که سپاسگزارش هستیم.

***

**: حاج‌آقا اهل کجا هستید؟

پدر شهید: افغانستان، شهر هرات.

دسته اسکناس دولت افغانستان روی تابوت شهدا!

**: چه جالب که شما هراتی هستید، در این دوستانی که تا به حال مصاحبه کرده‌ام هیچکدام اهل هرات نبودند. چند نفر اهل دیکندی بودند، که البته آمدند هرات و از آنجا توانستند بیایند به ایران. امروز هم خدمت خانواده ای بودیم که مزاری بودند. من عاشق هرات هستم، دوست دارم آنجا زندگی کنم.

پدر شهید: رفته‌اید؟

**: تا مرز دوغارون رفتم، البته شب که رسیدیم به مشهد، برج های دوقلو را زدند، یادتان است سال ۲۰۰۱ بود، برج ها را که زدند مرزها بسته شد. تا مرز هم رفتیم، البته با یک گروهی بودیم که نیروهای پاسدار بودند؛ گفتیم اینها که هستند حتما راه باز می شود و می رویم. ولی هر چه تلاش کردند دیدند آنجا اصلا امنیت نیست. آمریکا انداخت گردن افغانستان که بعد بتواند به این کشور حمله کند.

پدر شهید: بله، بهانه خوبی گیرش آمد.

**: من خیلی دوست داشتم که بیایم هرات و توفیق نشد.

پدر شهید: هرات شهر خیلی قشنگی است، یعنی معروف است به عروس افغانستان. خیلی شهر تمیزی است، واقعا شهر قشنگی است.

**: به لحاظ فرهنگی خیلی نزدیک به ایران است.

پدر شهید: آره،  با ایران خیلی فرق نمی کند، فرهنگ ما و شما زیاد توفیری ندارد، فقط یک مقدار لهجه‌ها فرق دارد. در ایران هم این تفاوت‌ها هست دیگر.

**: مثل تفاوت تهرانی ها و لرستانی ها.

پدر شهید: بله، مثل شهری و دهاتی می ماند دیگر، ما فقط لهجه داریم ، ولی از نظر زیبایی، شهر هرات شهر دیدنی است، شهر انبیاست.

**: از نظر امنیت در آن زندگی هم می شود کرد؟

پدر شهید: شهر هرات خیلی عالی است. ولی متاسفانه اطرافش در این یکی دو ماه اخیر، طالبان خیلی ناهنجاری کردند. شهر هرات خیلی زیارتگاه‌های زیادی دارد، برادر و خواهر امام رضا (ع) آنجاست، پدر شاه عبدالعظیم آنجاست، گازرگاه شریف که می گویند عبای پیغمبر آنجاست، یک زیارتگاه دیگر هم دارد به نام «موی مبارک» که یک تار از موی پیغمبر آنجاست. زیارتگاه‌های زیادی دارد.

**: حتما عکس هایش در اینترنت هست.

پدر شهید: بله تصاویر خوبی از زیارتگاه ها هست. 

**: می‌شود «موی مبارک» و «عبا» را بیشتر توضیح بدهید؟

**: پدر شهید: پدر شاه عبدالعظیم در «خرقه شریف» است به اسم سلطان آقا. برادر و خواهر امام رضا هم آنجاست که متاسفانه زیارتگاهش اصلا قابل قبول نیست، چون خیلی مخروبه است، اینقدر مخروبه است که فقط یک اتاق تقریبا ۱۷ **: ۱۸ متری با گنبدی کلوخی باقی مانده.

**: مردم نساختند یا ساختند و تخریب شده؟

پدر شهید: نه اصلا نساختند، اصلا کسی نرفته دست بگذارد روی اینها.

**: آستان قدس رضوی هم اقدامی نکرده؟

پدر شهید: نه، امام رضا آنجا زمین کشاورزی زیاد دارد.

**: یعنی وقف امام رضاست؟

پدر شهید: بله. آنطور که صحبت می کنند امام رضا که آمده بوده اولین بار در هرات آمده بوده، یعنی از آن مسیر برگشتند و آمدند اینطرف، دهقان دارد، کشاورز دارد، که همه سود سالانه اش برمی گردد به حرم رضوی.

**: یعنی کشت و کار می کنند؛ دست مزد را برمی دارند و سودش را می فرستند به مشهد؟

پدر شهید: بله؛ سودش را می فرستند برای حرم رضوی. بعد آنجا زمین زیاد دارد. یک جای دیدنی هم دارد به اسم شهرک المهدی که گذرگاه مهدی آنجا است و همه قبور شهدا آنجاست.

**: شهدا از همین نبردهایی که در این سالها بوده؟…

پدر شهید: از زمان شوروی تا به حال همه شهدا آنجا هستند. کل شهدا آنجاست. یک قطعه ای دارد به نام شهدای حزب الله که همان حزب الله افغانستان است، **: اینجا هم حزب الله دارد **: که شهدای آن در زمان شوروی که شهید شدند و کلا یک قطعه مربوط به خودشان است و دورش هم با تکه های گلوله تانک به نحوی خیلی قشنگ، تزئین کرده‌اند.

**: این نزدیک قبرستان شهر است یا جداست؟

پدر شهید: جداست.

**: مثل بهشت زهرا نیست که گلزار شهدا کنار قبرستان شهر باشد؟…

پدر شهید: البته هست، اما زیاد نیست. کم است. شهدای از زمان طالبان که به وجود آمده کلا آنجاست، من خودم سه تا پسر برادرم شهید شده‌اند و آنجا فن هستند.

**: در جنگ با طالبان در دوره اول؟

پدر شهید: بله، اول و دوم، یکی از آنها همین ۷ – ۸ ماه پیش در جنگ با طالبان شهید شد.

**: در همین درگیری های اخیر؟

پدر شهید: بله.

**: اینکه می گویید شهید، عنوان شهید را دولت می دهد به شهید، یعنی آنجا خانواده‌ها مورد حمایت دولت هستند؟

پدر شهید: متاسفانه دولت ما اصلا در این چیزها فکری ندارد. اصلا همچین چیزی وجود ندارد.

**: مثلا الان که می آید به مردم می گوید شما بیایید اسلحه بگیرید در مقابل طالب‌ها بایستید، بعد هیچ حمایتی نمی کند؟

پدر شهید: اینها شخصی است؛ اصلا دولتی در کار نیست، گروه های شخصی است که مردم مجبور شدند از خودشان دفاع کنند، مثلا در این منطقه شما حساب کن یک دفعه هزار نفر می آیند بسیج می شوند و افتخاری به جبهه می روند.

دسته اسکناس دولت افغانستان روی تابوت شهدا!

**: پشتیبانی و تسلیحاتش از چه طریقی تامین می شود؟

پدر شهید: همه‌اش شخصی است. فقط دولت تازگی‌ها چون خیلی زیرسوال رفته نیروهای «اردوی ملی» را یک درصد خیلی کمی کمک می کند و به آنها حقوق می دهد.

**: نیروهای اردوی ملی که مال شرق افغانستان هستند؟

پدر شهید: نه نه، کلا در افغانستان یک نیرو داریم به نام «اردوی ملی». اینها وقتی که به شهادت می رسند دولت از آنها هم به عنوان شهید اسم می برد، بعد به آن بندگان خدا یک درصد خیلی کم کمک می‌کنند. شما حساب کن وقتی جنازه شهید را می آورند، حالا شاید چند تومانی (به پول ایران) روی همان تابوت می گذارند و تمام. در همین حد.

**: اینطور نیست که حمایت ها ادامه داشته باشد؟

پدر شهید: نه، حتی جنازه اش را نمی آورند. برادر خودم پسرش که شهید شد، (سه تا پسر برادرم شهید شده اند) ما رفتیم جنازه‌اش را خودمان آوردیم از آنجا که شهید شده. در راه هم که می آیی ممکن است طالبان ایست بازرسی داشته باشند. شما حساب کن از اینجا (شهر پیشوا) وقتی حرکت می کنی تا تهران که می روی ممکن است ده جا طالبان پُسته [پُستَ ایست و بازرسی] داشته باشند. ما شهدایمان را که می آوردیم می گفتیم این نفر از ساختمان افتاده و مُرده! حادثه بوده.

**: یعنی اگر کنار بزنند ممکن است جای اثر تیر را هم ببینند؟

پدر شهید: ببینند که دیگر هیچی. دیگر آن کسی که باهاش آمده او را هم می گیرند و می کشند.

**: خیلی خطر دارد. پس دولت به چه درد می خورد؟

پدر شهید: شما اگر شنیده باشید اخبار را این هفته، مثلا صد  و چند منطقه را که طالبان تصرف کردند، اصلا بدون رد و بدل کردن یک گلوله بوده. چون دولت الان می گوید آقا شما حق ندارید به طالب تیراندازی کنید. بهانه اش هم چیست؟ می گوید او بد است تو چرا بد می شوی، تو چرا تیر می زنی؟! این الان همین بهانه دست اینهاست که آقا او بد است، تو چرا بد می شوی؟! تو حق نداری تیراندازی کنی!

**: طالبان هم که می آید آرامش را می بیند باز قتل عام می کند یا نه؟

پدر شهید: برای آنها هیچ توفیری ندارد، هیچ فرقی نمی کند.

**: یعنی موقعی که شما مقاومت نمی کنی، مسالمت آمیز، او باز می کشد یا نه؟

پدر شهید: این حرف ها سرش نمی شود. باز هم می کشد، فرق به حال او نمی کند. شما فرض کند این داعشی ها چطوری هستند؟ تا بگیرد سرش را می بُرد.

**: کاری ندارد که این جنگجوست یا پیرمرد…

پدر شهید: این جنگجوست؛ این پیرمرد است؛ این پیرزن است، اصلا این حرف ها نیست. منطقه ای که آنها مسلط شوند می شود شهر مرده ها می‌شود.

**: آن وقت شهری که مرده باشد به نفع آنهاست؟ به درد آنها می خورد؟

پدر شهید: خب آنها اینطوری فکر می کنند دیگر. آنها می گویند دستور دستور امیرالمومنین ابوبکر بغدادی است، هر چه ایشان بگوید درست است، متوجه شدید؟ اینها یک تصوراتی دارند که می گویند فقط هر چه او بگوید درست است. اصلا شیعه ها را یک گروه کثیف می دانند.

**: خونشان را حلال می دانند…

پدر شهید: مثل فلسطینی ها که خون اهدایی بردند و خون را نگرفتند و گفتند اینها کثیف است. آنها هم همین است؛ فرقی نمی کند. از آن نظرها اصلا قابل مقایسه نیست.

**: شما کِی آمدید ایران؟

پدر شهید: کل آمدنم ایران، سال ۵۸ بود.

**: با خانواده، یعنی پدر و اینها؟

پدر شهید: ۵۸ با پدر و مادرم و اینها. تازه آقای رجایی رییس جمهور بود **: خدا رحمت کند **: آن زمانی که من آمدم ایران ۱۳ ساله بودم. من هشت ساله‌ی ۵۴ هستم. ۱۰ **: ۱۲ سال بیشتر نداشتم.

**: هشت ساله ۵۴، می شود متولد ۴۶.

پدر شهید: بله، ما آمدیم اینجا، دیگر از این جنگ ها و دغدغه ها دور بودیم واقعا. تا سال ۸۵

**: آن زمان جنگ با کمونیست‌ها بود ؟

پدر شهید: اولش با کمونیست ها بود، اولش جنگ خوبی هم بود، با ارزش هم بود، واقعا می ارزید جنگید. که من در آن زمان در همان سن ۱۰ **: ۱۱ ساله ای که داشتم در شهر کابل زندگی می کردیم.

**: چرا کابل؟

پدر شهید: پدر و مادرم گفتند برویم کابل شاید بهتر باشد.

**: امکانات بیشتر باشد.. اصالتا هراتی هستید؟

پدر شهید: بله. من در همان سن کوچکی که داشتم شب ها اطلاعیه پخش می کردم، آنجا می گویند شب نامه، من اطلاعیه پخش می کردم از طرف سازمان حرکت اسلامی که به رهبری آیت الله محسنی (خدا رحمت کند) بود. من در آن زمان در آن تشکیلات کار می کردم، بچه تیزپایی هم بودم، خیلی هم افتخار می کردم که من شب ها کار می کنم، من را کسی نمی تواند بگیرد. اعلامیه ها را از سر درها می انداختیم، از در مغازه ها می انداختیم، در خیابان ها پخش می‌کردیم.

ما آن زمان آمدیم ایران دیگر اینجا ماندیم تا سال هشتاد و چند که من اینجا ازدواج کردم. ۱۸ سال پیش.

**: یعنی ۱۳۸۲.

پدر شهید: بله.

**: آن موقعی بود که می گفتند باید افغان‌ها بروند؟

پدر شهید: بله، بروند و کشورشان را آباد کنند. که اتفاقا خیلی هم فرصت خوبی هم بود. بعد ما رفتیم افغانستان، چون اینجا هم مشکلاتی برای دانشجویان افغانی به وجود آمد، که من آن زمان سه تا فرزند مدرسه ای داشتم، شهیدمان بود که کلاس نهم می رفت اینجا، در همین گلزار امروز، سرکلک آن زمان، «گلزار» پاکدشت. دو تا دخترم هم هفتم و ششم می رفتند در همان منطقه.

*میثم رشیدی مهرآبادی

ادامه دارد…



منبع خبر

دسته اسکناس دولت افغانستان روی تابوت شهدا! بیشتر بخوانید »

اقدام مرموز آمریکا درباره زنان افغانستانی

اقدام مرموز آمریکا درباره زنان افغانستانی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق یک کاربر در توئیتی نوشت: امریکایی ها اعلام کردن برای زنان در معرض خطر طالبان ویزا صادر می کنن، که مثلا نشان دهنده رعایت حقوق زنانه.

اما کسی نیست از اونها بپرسه در این ۲۰ سال اشغال چه بلایی سر افغانستان آوردید که نه تنها زنان بلکه مردان و کودکان درحال از بین رفتن هستن.

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.





منبع خبر

اقدام مرموز آمریکا درباره زنان افغانستانی بیشتر بخوانید »

سوالاتی درباره افغانستان که هرگز پاسخ داده نشد!+ فیلم

سوالاتی درباره افغانستان که هرگز پاسخ داده نشد!+ فیلم



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق نورنیوز در توئیتی نوشت: بازی خروج‌ از افغانستان و سوالاتی که هرگز پاسخ داده نشد!

دانلود

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.





منبع خبر

سوالاتی درباره افغانستان که هرگز پاسخ داده نشد!+ فیلم بیشتر بخوانید »