طلاق

آسیب‌های اجتماعی چگونه به حاشیه رفت؟

آسیب‌های اجتماعی چگونه به حاشیه رفت؟



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، می‌گویند به جای آسیب‌اجتماعی باید بگوییم مساله‌اجتماعی که ترجمه فارسی سوشال پرابلم است. همچنین می‌گویند آسیب یا مساله‌اجتماعی آن چیزی است که از نظر بخش زیادی از مردم مغایر معیارها و هنجارهای حاکم بر اجتماع است؛ اموری که نظم اجتماعی و گذران زندگی را دچار اختلال می‌کند و در ضمن باعث ایجاد دشواری‌هایی برای روان مردم و روح اجتماع می‌شود.با این تعریف، دایره آسیب‌های اجتماعی در جامعه‌ای مثل ما وسیع است و روزی نیست با این آسیب‌ها رخ به رخ نباشیم اما برای اینکه رصد این آسیب‌ها نظمی بگیرد، سراغ آسیب‌هایی می‌رویم که پنج‌سال قبل در پاییز ۹۵ رهبر انقلاب بر اساس آن یک تقسیم کار ملی را به وزارت‌کشور پیشنهاد دادند و خواستند رسیدگی به پنج معضل‌اجتماعی در اولویت باشد:

اعتیاد و مواد مخدر، حاشیه‌نشینی، طلاق، مفاسد اخلاقی و مناطق بحران‌خیز

.از سال ۹۵ به بعد این موضوع بارها و بارها از زبان مسؤولان تکرار شد و چنین می‌نمود که رسیدگی به پنج آسیب‌اجتماعی اولویت‌دار کشور در راس فعالیت دستگاه‌ها و نهادهای مسؤول است و خواهدبود؛ حتی بر این اساس، سازمان امور اجتماعی در دل وزارت‌کشور شکل گرفت. حالا اما با گذر ایام نه این سازمان حضوری پررنگ درحوزه آسیب‌های اجتماعی دارد و نه حتی پورتال خبری و آماری‌اش کامل است، سایر دستگاه‌هایی که باید در این حوزه فعال باشند نیز دچار نوعی خمودگی‌اند و حتی سازمان‌هایی که موظف به ارائه آمار یا جمع‌بندی آمارهای ارائه شده از سوی دیگرانند، بی‌انگیزه نشان می‌دهند. دسترسی به آمار در حوزه آسیب‌های اجتماعی دشوار است. آمارهای این حوزه به‌شدت مبهم و ناقص است و حتی به‌راحتی می‌تواند دستکاری شود.

به همین دلیل مقایسه وضعیت گذشته با حال نیز کاری بس پرچالش است. سالنامه‌های آماری مراکزی همچون مرکز آمار ایران و سازمان ثبت‌احوال‌کشور نیز به همه سوالات پاسخ نمی‌دهد. این وضع در واقع یادآور یکی از سخنرانی‌های رهبرانقلاب در باب آسیب‌های‌اجتماعی است، سخنرانی در یکی از روزهای اردیبهشت ۹۵ که گفتند درحوزه آسیب‌های اجتماعی نباید به کارهای معمولی و جاری دستگاه‌ها اکتفا شود و هر از گاهی برای رفع تکلیف گزارش داده شود بلکه به آسیب‌ها باید طوری نگاه شود که انگار داخل خانواده خودمان یک اتفاقی افتاده‌است. با این وصف و در شرایطی که رفتار متولیان خلاف این تذکرات است، ما براساس آمارهایی که استخراج کرده‌ایم با قلمی لرزان باید بنویسیم که در هشت سال اخیر رویه نادرست در مواجهه با آسیب‌های اجتماعی ادامه‌یافته و در بسیاری از حوزه‌ها، آمارها افزایشی شده‌است.

حرکت خزنده اعتیاد

درحوزه اعتیاد هیچ‌گاه آمار دقیقی که بازتاب‌دهنده تعداد واقعی مصرف‌کنندگان موادمخدر باشد در کشورمان وجودنداشته و فقط معتادان به دو دسته رسمی و تفننی تقسیم شده‌اند که اولی‌ها آمار دارند و آمار دومی‌ها تخمینی است.
سال ۹۲ و قبل از آن آماری که از جمعیت مصرف‌کنندگان موادمخدر ارائه می‌شد یک‌میلیون و۳۵۰ هزارنفر بود و گفته می‌شد تعداد کسانی که اعتیاد دائمی ندارند و مصرف‌کننده تفننی‌اند دو تا سه‌برابر این رقم است. آن سال‌ها حرف از این بود که ۹۰/۷ درصد معتادان رسمی مرد هستند و ۹/۳ درصد آنها زن.

یک بار نیز وزیر کشور درسال ۹۳ اعلام کرد اعتیاد زنان در چهار سال گذشته یعنی از سال ۸۹ تا ۹۳ چهاربرابر شده، آماری که پیش از آن حول و حوش ۵درصد می‌چرخید. اکنون نیز دبیرکل ستادمبارزه با موادمخدر اعلام می‌کند اعتیاد زنان اطراف ۵درصد دور می‌زند، عددی که قبول آن دشوار می‌نماید چرا که اکنون جمعیت معتاد تاییدشده درکشور دو میلیون و ۸۰۰ هزار نفر است و معاون این ستاد نیز تخمین می‌زند چهار میلیون و ۴۰۰ هزار معتاد شناسایی نشده باید در کشور وجود داشته‌باشد. به سالنامه آماری مرکز آمار ایران در سال ۹۸ نیز که رجوع کنیم و آن را با اطلاعات سالنامه سال ۹۲ مقایسه کنیم، اطلاعات با اینکه مخدوش و ناقص است و مخصوصاً در سال ۹۲ اطلاعات دندان‌گیری از آن استخراج نمی‌شود ولی با این حال می‌توان نتیجه گرفت در حوزه اعتیاد و موادمخدر اوضاع فعلی نسبت به گذشته بدتر شده و کاهش ۲۵ درصدی معتادان که تکلیف قانونی برنامه ششم توسعه برای متولیان بود، در عمل بر زمین مانده‌است.

در سال ۹۲ تعداد افراد پذیرش‌شده در مراکز مجاز درمان اعتیاد ۷۶۴ هزار و ۵۰۰ نفر بوده درحالی‌که این رقم در سال ۹۸ به یک‌میلیون و ۳۵۳ هزار و ۵۰۰ نفر رسیده و رشدی محسوس داشته است. البته این رشد می‌تواند ناشی از افزایش تعداد مراکز و افزایش تمایل به ترک باشد ولی به‌هرحال افزایش تعداد مراجعان گویای افزایش تعداد معتادان و نیز افزایش شکست در ترک اعتیاد هم هست.

همچنین طبق آمارهای سازمان پزشکی قانونی کشور در سال ۹۲، ۲۹۵۷ نفر بر اثر سوءمصرف موادمخدر جان‌باخته‌اند که این تعداد در سال ۹۸ به ۴۴۷۲ نفر رسیده. نکته مهم این‌که تعداد این مرگ‌ومیرها در سال‌های قبل از ۹۸ نیز افزایشی بوده به‌طوری‌که در سال ۹۷، ۳۷۶۲ نفر و در سال قبل از آن ۳۰۵۶ نفر بر اثر سوءمصرف موادمخدر جان‌شان را از دست داده بودند.

غم‌انگیز این‌که در سال ۹۸ مجردها با ۴۶/۸ درصد فراوانی در صدر کشته‌های اعتیاد بوده‌اند و در این سال ۵/۱ درصد از جانباختگان نیز کمتر از ۱۸ سال داشته‌اند. این آمارها در مجموع نشان می‌دهد در هشت سال گذشته با این‌که اعتیاد و مواد مخدر یکی از آسیب‌های پرتکرار و مهم در کشور بوده اما برنامه‌ریزی‌ها به سمت کاهش مصرف و حتی کاهش مرگ‌ومیر پیش نرفته که این برای کشوری که تحقیقات نشان می‌دهد اعتیاد در آن عامل ۵۵ درصد طلاق‌ها، علت ۶۵ درصد همسرآزاری‌ها، سبب ۳۰ درصد کودک‌آزاری‌ها، عامل ۲۵ درصد قتل‌های عمد، ۲۳ درصد نزاع‌ها و عامل ۴۰ درصد سرقت‌هاست و بیش از ۶۵ درصد زندانیان نیز به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم با موادمخدر در ارتباطند، آسیبی افسارگسیخته است.

طلاق، آسیبی با حرکت جهشی

اگر طلاق را از هم پاشیدن کانون خانواده‌ها و سرگردانی زنان و مردان و فرزندان بدانیم قطعاً یکی از مهم‌ترین آسیب‌های اجتماعی کشور ماست. طلاق که در دهه‌های قبل قبح و زشتی داشت سال به سال که می‌گذرد نه‌تنها از زشتی‌اش کاسته می‌شود بلکه تبدیل به حقی می‌شود که هر فرد متاهل برای خویش قائل است. از زبان اعداد و ارقام نیز که حرف بزنیم روی آوردن جامعه ایرانی به طلاق در گذر زمان مشهود است و مخصوصاً اوجگیری‌اش در چند سال اخیر و پیش افتادن نگران‌کننده‌اش از ازدواج چیزی نیست که به چشم نیاید. گرچه آمارهای کلی سال ۹۹ درباره ازدواج و طلاق‌های ثبت‌شده فعلاً در دسترس نیست و مجبوریم به آمارهای سال ۹۸ به قبل استناد کنیم ولی همین آمارها که در دسترس است به‌خوبی از روند فزاینده طلاق در کشور حکایت دارد، رشد ناخوشایندی که در عمر دو دولت یازدهم و دوازدهم شدت گرفت و حتی در سال ۹۸ به ثبت یک رکورد تاریخی در کشور منجر شد.

سال ۹۰ که نخستین سال دهه ۹۰ خورشیدی بود در ازای ۸۷۴ هزار و ۷۹۲ ازدواجی که به ثبت رسید ۱۴۲ هزار و ۸۴۱ طلاق ثبت شد. سال بعد از این، ازدواج‌ها با حدود ۴۰ هزار مورد کاهش به عدد ۸۲۹ هزار و ۹۶۸ رسید و طلاق‌ها نیز به افزایش حدود ۷۰۰۰ موردی به ۱۵۰ هزار و ۳۲۴ طلاق رسید.

سال ۹۲ که پایان عمر دولت دهم بود ۷۷۴ هزار و ۵۱۳ نفر ازدواج کردند و در عوض ۱۵۵ هزار و ۳۶۹ نفر نیز گزینه طلاق را برگزیدند. سال ۹۳ اما در ازای ۷۲۴ هزار و ۳۵۲ نفری که زندگی مشترک را آغاز کرده بوند ۱۶۳ هزار و ۵۶۹ نفر از هم جدا شدند که اولی کاهش و دومی افزایش را نشان می‌دهد.

سال ۹۴ اما ۶۸۵ هزار و ۳۵۲ ازدواج در ازای ۱۶۳ هزار و ۷۶۵ طلاق ثبت شد که نشان می‌داد گرچه ازدواج‌ها نسبت به سال قبل کاهش یافته ولی طلاق ثابت مانده است. در سال ۹۵ اما این معادله به‌هم خورد و ازدواج و طلاق هر دو افزایشی شدند، به‌طوری‌که عدد ازدواج‌های ثبت‌شده به ۷۰۴ هزار و ۷۱۶ و عدد طلاق‌های به ثبت رسیده به ۱۸۱ هزار و ۴۹ مورد رسید.

سال ۹۶ اما ازدواج‌ها کاهش یافت ولی طلاق‌ها بار دیگر سیر صعودی پیدا کرد و در ازای ۱۷۴ هزار و ۵۹۰ نفری که طلاق گرفته بودند ۶۰۸ هزار و ۹۷۷ نفر زندگی مشترک را آغاز کردند. در واقع سال ۹۶ سالی بود که در آن افت یکباره ازدواج‌ها به‌طور ملموس حس شد و به عدد صدهزار نزدیک شد. سال ۹۷ نیز این روند کاهشی ملموس و معنی‌دار ادامه یافت و ازدواج‌ها به ۵۴۹ هزار و ۸۶۱ مورد و طلاق‌ها به ۱۷۴ هزار و ۶۹۸ مورد رسید.

با این حال ولی وضعیت ازدواج و طلاق در سال ۹۸ از همه سال‌هایی که ذکرش رفت، وخیم‌تر شد. در این سال درحالی که طلاق تقریباً ثابت ماند و روی عدد ۱۷۴ هزار و ۸۳۱ ایستاد، ۵۳۰ هزار و ۲۲۵ ازدواج ثبت شد که کمترین رقم در ۱۰ سال اخیر بود.

در میان این اعداد و ارقام اما آن چیزی که باعث نگرانی است نه فقط کاهش تعداد ازدواج بلکه نسبت ازدواج به طلاق در کشور است که سال به سال طلاق‌های بیشتری را به ازای هر ازدواج نشان می‌دهد. در سال ۸۷ به ازای هر ازدواج یک طلاق وجود داشت اما در سال ۹۷ به ازای هر سه ازدواج یک طلاق ثبت شد، نسبتی که گویاتر از هر کلامی، تزلزل بنیان خانواده را نشان می‌دهد. ما کشوری هستیم که یک سند چشم‌انداز ۲۰ ساله داریم که در آن آینده‌ای روشن برای کشورمان ترسیم شده؛ آینده‌ای که سال ۱۴۰۴ یعنی در چهار سال آینده سر می‌رسد و در آن سال جامعه ما باید جامعه‌ای باشد برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تامین اجتماعی، فرصت‌های برابر، توزیع مناسب درآمد به دور از تبعیض و فساد و البته صاحب نهاد مستحکم خانواده.

همچنین ما سیاست‌های کلی خانواده را داریم که خانواده را کانون رشد و تعالی انسان و پشتوانه اعتلای معنوی کشور می‌داند و معتقد است حرکت نظام باید به این سمت باشد: ایجاد جامعه‌ای خانواده‌محور، تقویت و تحکیم خانواده و محور قرار گرفتن خانواده در قوانین و برنامه‌ها و سیاست‌ها.‌

اگر رشد فزاینده طلاق‌ها و کاهش ازدواج‌ها را ملاک قضاوت قرار دهیم در این هشت سال نه تنها در جهت سیاست‌های کلی خانواده حرکت نشده بلکه تحقق اهداف چشم‌انداز ۱۴۰۴ نیز مبهم است؛ ضمن اینکه پدیده طلاق به‌عنوان یکی از پنج آسیب اجتماعی اولویت‌دار کشور نیست و چیزی نیست به جز پدیده‌ای رها شده و بی‌برنامه.

اوجگیری حاشیه‌نشینی

حاشیه‌نشینی را خاستگاه اصلی آسیب‌های اجتماعی می‌دانند و یک حاشیه‌نشین را کسی می‌گویند که نابرابری را لمس می‌کند، ساختار شغلی مناسب ندارد و از مسکن مناسب، امنیت پایدار و خدمات و بهداشت مطلوب بی‌بهره است. با این‌که آمارها در حوزه حاشیه‌نشینی در کشورمان نیز مثل سایر آسیب‌ها مخدوش و مبهم و متناقض است اما آخرین آمارهایی که از جمعیت حاشیه‌نشین کشور در دست است عدد ۲۱ میلیون نفر را نشان می‌دهد که ۱۱ میلیون نفر از آنها در بافت‌های فرسوده به مساحت حدود ۵۵ هزار هکتار زندگی می‌کنند و ۹ میلیون نفرشان در سکونتگاه‌های غیررسمی به مساحت بیش از ۵۰ هزار هکتار.

اگر به قبل از سال ۹۰ برگردیم آمارهای موجود که از گفته برخی مسؤولان استخراج می‌شود عدد حاشیه‌نشین‌های کشور را بسیار کوچک‌تر از رقم فعلی نشان می‌دهد. از جمله شهریور ۹۹ معاون شرکت بازآفرینی شهری اعلام کرد تا قبل از سال ۹۰، در ۱۱۰۰ محله از ۱۱۰ شهر کشور حدود شش‌میلیون و ۷۰۰ هزار نفر ساکن سکونتگاه‌های غیررسمی بودند در حالی که این رقم در سرشماری سال ۹۵ به بیش از ۱۱ میلیون نفر رسید.

سال ۹۳ نیز دو عضو مجلس نهم دو آمار قابل ملاحظه را اعلام کردند که مهر تاییدی بر رشد فزاینده حاشیه‌نشینی در کشور بود. هفت سال قبل عباس صلاحی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس از وجود ۱۰ میلیون حاشیه‌نشین در کشور انتقاد کرد، همچنین علیرضا محجوب دیگر عضو این کمیسیون نیز اعلام کرد به‌طور متوسط مهاجرت حاشیه‌نشین‌ها به کلانشهرها نسبت به سال ۶۱، ۱۷ برابر افزایش یافته است.
به این ترتیب با اینکه آماری در دست نیست که به‌طور مشخص بگوییم از ابتدای دهه ۹۰ خورشیدی به این‌سو هر سال جمعیت حاشیه‌نشین کشور چند نفر بوده و این جمعیت در کدام بازه‌های زمانی رشد قابل ملاحظه داشته است ولی می‌دانیم از یک دهه قبل جمعیت حاشیه‌نشین‌ها همواره رو به رشد و در عوض میزان توجه به این آسیب اجتماعی همواره کاهشی بوده است.

اگر به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از سال ۹۹ مرکز پژوهش‌های مجلس استناد کنیم این گزارش اعلام می‌کند که در بودجه این سال از اعتبار ویژه مقابله با آسیب‌های اجتماعی در مجموع ۹/۸ درصد کاسته شده که یکی از بیشترین کاهش‌ها مربوط به اعتبارات حاشیه‌نشینی و بافت‌های فرسوده بوده است. دفتر مطالعات زیربنایی مرکز پژوهش‌های مجلس نیز فروردین امسال گزارشی را منتشر کرد که کم‌کاری‌های دولت در سال‌های اخیر نسبت به پدیده حاشیه‌نشینی به‌خوبی ملموس است. این دفتر به محقق نشدن سیاست‌های بازآفرینی شهری اشاره دارد و تاکید می‌کند که با وجود گذشت نزدیک به ۱۰ سال از تصویب قانون حمایت از احیا، بهسازی و نوسازی بافت‌های فرسوده و ناکارآمد شهری و همچنین با وجود گذشت بیش از پنج سال از تهیه آیین‌نامه اجرایی تأمین منابع مالی اجرای این قانون و نیز به‌رغم تدوین سند ملی راهبردی احیا، بهسازی و نوسازی و توانمندسازی بافت‌های فرسوده و ناکارآمد اما عملکرد دولت در این بخش بسیار ضعیف بوده است.

دفتر مطالعات زیربنایی مرکز پژوهش‌های مجلس یک گواه بر گفته خویش دارد و وجود فاصله میان اقدامات انجام شده با اهداف برنامه ششم توسعه را با یک عدد اثبات می‌کند یعنی وجود بیش از دو میلیون و ۸۰۰ هزار واحد مسکونی در بافت‌های فرسوده و ناکارآمد و همچنین حاشیه‌نشینی و اسکان حدود ۱۲ میلیون نفر در این مناطق. در این میان آماری که استاندار تهران به‌تازگی ارائه داده نیز می‌تواند کمک کننده باشد. به گفته انوشیروان محسنی بندپی، ۳۶ درصد جمعیت استان تهران (۴/۵ میلیون نفر) در بافت فرسوده زندگی می‌کنند، درحالی که ۱۰ درصد مساحت استان در حوزه شهری معادل ۱۵ هزار هکتار نیز یا فرسوده یا در تصرف سکونتگاه‌های غیررسمی است.

به این ترتیب اگر نگوییم مسؤولان در هشت سالی که گذشت دست روی دست گذاشته و پدیده حاشیه‌نشینی به عنوان یک معضل اجتماعی را تنها نظاره کرده‌اند، باید بگوییم حتماً توجه به حاشیه‌نشینی و تلاش برای مقابله با آن جزو اولویت‌های دولت نبوده است.

معاون سازمان امور اجتماعی کشور: می‌شد درحوزه آسیب‌ها بیشتر نتیجه گرفت

در شلوغی ماه‌های آخر عمر دولت دوازدهم، پیداکردن مسوولان سازمان‌های مختلف کمی سخت‌تر از قبل شده و در سازمان امور اجتماعی کشور نیز -که متولی اصلی رسیدگی به آسیب‌های اجتماعی کشور است- همین قاعده حاکم است. بااین حال ما موفق به ۱۰ دقیقه صحبت با رضا محبوبی، معاون امور آسیب‌ها و امور اجتماعی این سازمان شدیم، کسی که می‌گوید سازمان متبوعش در حوزه کنترل و کاهش آسیب‌های اجتماعی، هم موفقیت داشته و هم ناکامی.

در زمان تاسیس سازمان امور اجتماعی کشور با چه حجم از آسیب‌های اجتماعی روبه‌رو بودید و اکنون که پایان کار دولت نزدیک است چه وضعیتی را قرار است تحویل بدهید؟

بر اساس گزارش‌هایی که در سال‌های ۹۲ و۹۳ تهیه شده و بر مبنای اولویت‌هایی که رهبر انقلاب مشخص کردند و در واقع چهار حوزه‌ای که حجم آسیب‌ها در آن زیاد بود سازمان امور اجتماعی کشور بر چهار موضوع طلاق، اعتیاد، حاشیه‌نشینی و مفاسد اخلاقی و اجتماعی تمرکز کرد.

البته این به آن معنا نبود که بقیه آسیب‌ها مورد توجه نباشد، چرا که در چهار سال اخیر موضوعاتی مثل الکل، ایدز، آسیب‌های فضای مجازی و آسیب‌های دانش‌آموزان و دانشجویان نیز مورد توجه بود که در نهایت پس از برگزاری جلسات با رهبری و تاکیداتی که قانون برنامه ششم توسعه داشت، طرح جامع کنترل آسیب‌ها با اولویت ساماندهی چهار آسیب اجتماعی تدوین و یک سلسله اقدامات انجام شد.

در مجموع آیا عملکرد سازمان متبوع خود در حوزه آسیب‌های اجتماعی را قابل قبول می‌دانید؟

آسیب‌های اجتماعی تک علتی نیستند که اگر در یک عامل مداخله شد مشکلات حل شود. یکسری سیاست‌های کلان وجود دارد که باعث تولید آسیب‌های اجتماعی می‌شود. مثلاً وقتی فقر و بیکاری در جامعه وجود دارد یا اجتماع درگیر ناامیدی نسبت به آینده است باید بدانیم که این شرایط باعث تشدید آسیب‌های اجتماعی می‌شود. بنابراین اگر قرار است آسیب‌های اجتماعی از بین برود باید در سطح کلان، میانی و خرد مداخلاتی انجام شود. همچنین در یک پدیده مشخص مثلاً طلاق چند دستگاه مختلف از فرهنگی گرفته تا حمایتی دخیل هستند و همه باید با هم اقدام کنند و البته منابع مورد نیاز هم به موقع تامین شود.

با این نگاه با وجود این‌که اقدامات زیادی در سال‌های اخیر انجام شده و در برخی آسیب‌ها موجب کندشدن روند افزایشی آنها شده اما شاید در مجموع انتظار داشتیم که بیشتر نتیجه بگیریم.

از کدام بخش از عملکرد سازمان امور اجتماعی در بخش آسیب‌ها راضی هستید و آن را قابل دفاع می‌دانید؟

ما اقدامات گسترده و محسوسی در حوزه طلاق توافقی انجام دادیم به طوری که رشد شتابنده این طلاق‌ها کنترل شد و اندکی نیز کاهش یافت. همچنین در حوزه حاشیه‌نشینی و سکونتگاه‌های غیررسمی، نهادهای تسهیلگری را در ۲۰۵ محله از هزار محله حاشیه‌ای کشور که سه میلیون نفر جمعیت و ۳۰ هکتار وسعت داشت فعال کردیم. همچنین با کمک جوانان متخصص در بخش غیردولتی، این محلات را به طور دقیق شناسایی کردیم و با مشارکت ساکنان این مناطق تا ۵,۵۰۰ میلیارد تومان فعالیت در آن انجام دادیم. همچنین در چهار سال اخیر بیش از ۴۰۰۰ کودک بازمانده از تحصیل را به مدرسه بازگرداندیم. این اقدامات باعث ایجاد تحول کالبدی در مناطق حاشیه‌نشین و کنترل آسیب‌های اجتماعی در آن شد.

با این حال خیلی‌ها معتقدند عملکرد این سازمان در حوزه کودکان کار ضعیف بوده است.

ما در حوزه سیاستگذاری و مدیریت اجتماعی کودکان کار و خیابان نیز ورود کردیم که شاید نتایجش فعلاً در کف خیابان ملموس نباشد ولی امیدواریم آثار آن به تدریج مشخص شود. در مجموع دوست داشتیم در حوزه‌های مختلف آسیب‌های اجتماعی بیش از این کار کنیم.

پس چه شد که بیشتر کار نکردید؟

به نظر می‌رسد برخی از عدم موفقیت‌ها به خاطر برخی موازی‌کاری‌ها و ضعف‌های ساختاری باشد. پس اگر می‌خواهیم موفقیت بیشتری کسب کنیم باید به اصلاحات ساختاری و افزایش کارایی سیستم بپردازیم. معتقدم در برخی حوزه‌ها مثل کودکان کار یا معتادان و ارائه خدمات به آنها باید بیش از این کار شود.



منبع خبر

آسیب‌های اجتماعی چگونه به حاشیه رفت؟ بیشتر بخوانید »

مهم‌ترین عامل بروز تعارض میان زوجین

مهم‌ترین عامل بروز تعارض میان زوجین



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، هانیه شفیعی، اظهار داشت: یکی از مسائلی که به طور مشترک در بسیاری از روابط زناشویی وجود دارد، تفاوت همسرداری سنتی و مدرن است. نگرش متفاوت به آئین همسرداری که برخی به شکل قدیمی مردسالارانه و گروهی نیز به شکل زن سالارانه، آن را در زندگی خود دنبال می‌کنند.

بیشتر بخوانید:

تبیین روابط همسران به سبک اسلامی از نگاه رهبر انقلاب

وی تصریح کرد: در مدل سنتی مرد تنها نان آور خانه و زن هم در منزل امور خانه را انجام می‌دهد که اگر از آنها می‌پرسیدیم که چه کسی در زندگی شما، مهم‌تر است به طور حتم آنها نقش مرد را مهم‌تر و اساسی‌تر بیان می‌کنند و اگر مرد به هر دلیلی فوت و یا از رابطه خارج شود، اساس و مدیریت اقتصادی آن زندگی مختل می‌شود.

وی ادامه داد: در حال حاضر با جامعه‌ای از افراد روبرو هستیم که در مقابل دیدگاه مردسالاری، دیدگاه زن سالار بودن را بیان می‌کنند و از حقوق زنان در برابر مردان دفاع می‌کنند در حالی که در یک رابطه بانشاط و پویا، نه زن سالار و نه مرد سالار مطرح نیست.

شفیعی با بیان اینکه رابطه نیاز به برابری جنسیت و نقش‌ها دارد؛ افزود: کوچک شمردن وظایف یکدیگر تنها باعث تخریب زندگی می‌شود؛ زن و شوهر باید واقف باشند که حضور و بودن هردویشان در رابطه به یک اندازه مغتنم و مفید است و قدرت باید در تعادل باشد و اگر در یک مورد، قدرت بیشتر سمت مرد است در موردی دیگر قدرت باید سمت زن باشد.

این زوج درمانگر اضافه کرد: زوج‌هایی که در رابطه زناشویی خود دچار مشکل هستند باید توجه داشته باشند که تعادل و تقسیم قدرت، احساس اجحاف و ظلم را در رابطه از بین می‌برد و نباید هیچ کدام نقش قربانی و احساس مظلوم بودن را داشته باشند چراکه موجب نارضایتی آنها می‌شود.

وی یادگیری مهارت‌های رابطه زناشویی را برای زوجین ضروری دانست و افزود: زوجین نیاز دارند که روش همسرداری صحیح را بیاموزند تا بتوانند رابطه‌های پایدار و خشنود داشته باشند و زمانی که این اتفاق میسر شود، آسیب‌های اجتماعی ناشی از طلاق و فرزندهای طلاق و آسیب‌های شخصیتی و تربیتی این فرزندان به شدت کاهش میابد و جامعه‌ای شادتر و سالم‌تر خواهیم داشت.

شفیعی گفت: روابط درون خانوادگی از اهمیت و حساسیت فوق العاده ای برخوردار است و چگونگی این روابط نقش بسزایی در شکل گیری نگرش‌ها و بازخوردهای اجتماعی، آمادگی و توسعه مهارت‌های اجتماعی اعضای خانواده خواهد داشت. به طور کلی چگونگی روابط درون خانوادگی بیشترین تأثیر را در توان و نحوه برقراری و استمرار رابطه با دیگران را در بین اعضای خانواده خواهد داشت.

این روانشناس تاکید کرد: اساس روابط درون خانوادگی بر محور رابطه زن و شوهر (پدر و مادر) استوار است. نحوه ارتباط فی مابین زن‌ها و شوهرها می‌تواند ترسیمگر چگونگی روابط بین پدرها، پسرها، مادرها و دخترها، خواهرها و برادرها و بلکه عروس‌ها و مادرشوهرها و نوه‌ها ومادربزرگها باشد.

شفیعی خاطرنشان کرد: رابطه خوشایند و آرامبخش زن و شوهر نه تنها مناسب‌ترین بستر رشد و شکوفایی شخصیت آنها را فراهم می‌کند، بلکه چنین رابطه‌ای در تعالی فرزندان نیز تأثیرگذار خواهد بود.

منبع: مهر



منبع خبر

مهم‌ترین عامل بروز تعارض میان زوجین بیشتر بخوانید »

طلاق ریشه در کودکی افراد دارد

طلاق ریشه در کودکی افراد دارد



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، به گفته روانشناسان، سخت‌ترین کار در دنیا، مدیریت زندگی مشترک است ام این مسئله نیازمند توامندهای مختلفی است که انسان باید در طول زندگی آن‌ها را کسب کند. اگر زوجین قبل از ازدواج مهارت‌های زندگی را فرا نگیرند و به وسیله انتخاب‌های نادرست، وارد یک زندگی مشترک شوند، با مشکلات بسیاری رو به رو می‌شوند که در برخی موارد به طلاق و سرگردانی فرزندان ختم می‌شود.

بیشتر بخوانید:

میانگین سن طلاق از سال ۹۲ تا ۹۷ چقدر است؟

بر اساس قانون، زوجینی که قصد دارند به صورت توافقی از یکدیگر جدا شوند، ابتدا باید در چندین جلسه مشاوره و روانشناسی حضور پیدا کنند تا شاید از این طریق مشکلات خانوادگی آن‌ها رفع شده و از طلاق منصرف شود. در صورتیکه زوجین پس از این جلسات نیز، بر تصمیم خود مصر بودند، با گرفتن تاییدیه از روانشناس، به دادگاه ارجاع داده می‌شوند.

به گفته یکی از مشاوران خانواده این مراکز، متاسفانه بیشتر زوجین با موضع خاصی در مقابل روانشناسان قرار می‌گیرند که این مسئله، درمان را دشوار می‌کند.

بیشتر بخوانید:

دلایل طلاق در دوران میانسالی

اسلام میرزاپور گفت: ما دو نوع پرونده طلاق و سازش در مرکز داریم. زوجینی که برای طلاق یا سازش از طرف مراجع قضایی به واحدهای مشاوره معرفی می‌شوند، باید در چندین جلسه حضور پیدا کنند.

وی افزود: در جلسه اول، معمولا با زوجین آشنا می‌شویم و داستان آن‌ها را گوش می‌کنیم تا به یک شناخت کلی دست یابیم. در جلسات بعدی به ترتیب به صورت تکی و دوتایی با آن‌ها صحیت می‌کنیم و تلاش می‌کنیم مشکلات را رفع کنیم تا خانواده‌ای از هم نپاشد.

تلاش برای کاهش آسیب در پرونده‌های طلاق

این مشاور خانواده بیان کرد: متاسفانه بیشتر زوجینی که قصد طلاق دارند، از قبل تصمیم خود را گرفته اند و فقط در این جلسات شرکت می‌کنند تا از ما تاییدیه مورد نظر را برای حکم قاضی دریافت کنند.

وی ادامه داد: ما در این پرونده‌ها تلاش می‌کنیم با افزایش سطح آگاهی و اطلاعات، آسیب‌های بعد از طلاق را کاهش دهیم. همچنین در زمینه سرپرستی و حضانت فرزندان نیز، تلاش بهترین تصمیم گرفته شود.

این مشاور و روانشناس خانواده اظهار کرد: از دیگر آسیب‌های طلاق، بروز بیماری در فرزندان یا زوجین است که به عنوان مثال عده‌ای به افسردگی و وسواس دچار می‌شوند که علاوه بر تجدید جلسات مشاوره، با معرفی به روانپزشک، باید دارو مصرف کنند.

بیشتری علت‌های طلاق کدامند؟

اسلام میرزاپور گفت: سه دلیل عمده برای طلاق وجود دارد. اولین دلیل، انتخاب اشتباه است. یعنی زن و شوهر اصلا مناسب یکدیگر نیستند و، چون شناخت و آگاهی لازم را نداشتند، برای ازدواج فرد اشتباهی را انتخاب کرده اند.

وی با اشاره به اینکه بیشتر طلاق‌ها در پنج سال اول زندگی رخ می‌دهد، افزود: متاسفانه بیشتر پرونده‌های طلاق ما به همین خاطر تشکیل می‌شود که در بیشتر موارد قابل حل نیست. زیرا نه تنها در مدارس و خانواده، حتی در دانشگاه‌ها نیز شناخت صحیح و مهارت‌های زندگی به افراد آموزش داده نمی‌شود و افراد با تصورات اشتباه به زیر یک سقف می‌روند، در صورتیکه اصلا نمی‌دانند زندگی مشترک یعنی چیه؟

این مشاور ازدواج بیان کرد: حضور در جلسات مشاوره‌های پیش از ازدواج و کسب مهارت‌های لازم برای زندگی مشترک، می‌تواند از بروز این مشکلات در آینده زوجین جلوگیری کند.

مشکلات اقتصادی دومین علت طلاق در جامعه ماست

اسلام میرزاپور درباره دومین علت طلاق گفت: مشکلات مالی و اقتصادی، باعث می‌شود زن و شوهر از یکدیگر دور شده و روابط عاطفی کمرنگ شود.

وی افزود: به عنوان مثال وقتی هم زن و هم مرد، برای پول درآوردن، از صبح تا شب بیرون از خانه هستند و یکدیگر را نمی‌بینند، مشکلات دیگری نیز بر مشکلات اقتصادی آن‌ها اضافه می‌شود که همان مشکلات عاطفی زوجین است.
مشکلات روحی تحمل افراد را کاهش می‌دهد.

این مشاور ازدواج بیان کرد: مشکلات روحی و روانی زوجین نیز، سومین علت طلاق هاست. اختلالات شخصیتی، نداشتن تعادل روحی، پرخاشگری، افسردگی، اضطراب و … از جمله این مشکلات است.

وی ادامه داد:اگر فردی همسرش به این مشکلات دچار باشد، پس از مدتی از زندگی دلسرد شده و دیگر تحمل ادامه زندگی را نخواهد داشت.

دخالت خانواده‌ها نباید منجر به طلاق شود

وی ادامه داد: در سنین پایین، برخی از مشکلات خیلی کوچک هم می‌تواند علت طلاق باشد. به عنوان مثال زوجین بلد نیستند شرایط بین خانواده‌ها را مدیریت کنند که این مسئله منجر به دخالت خانواده می‌شود.

مشاور و روانشناس خانواده اظهار کرد: دخالت خانواده‌ها و سایر مشکلات کوچک، نباید علت طلاق باشد و اگر افراد آموزش ببینند از سایر مشکلات جلوگیری می‌شود. همچنین در این باره باید دقت کرد که از خوددرمانی و مشاوره‌های سایر اعضای خانواده استفاده نشود.

اسلام میرزاپور درباره اینکه زنان بیشتر متقاضی طلاق هستند یا مردان، گفت: در گذشته بیشتر مردان متقاضی طلاق توافقی بودند، اما این روزها شاهد هستیم که تعداد زنان و مردان تقریبا برابر شده است.

پرونده‌های سازش

وی با اشاره به پرونده‌های سازشی افزود: این پرونده ها، پرونده‌هایی هستند که زوجین مشکلاتی دارند که بر اساس آن اسما قصد طلاق گرفتن دارند، اما در مجموع نیت و قصد اصلی آنها، طلاق گرفتن نیست به دنبال رفع مشکلات هستند.

این مشاور خانواده بیان کرد: ما در این پرونده‌ها تلاش می‌کنیم ابتدا شناخت افراد را از یکدیگر بالا ببریم، سپس با آموزش مهارت‌های زندگی، به آن‌ها بیاموزیم چگونه درست رفتار کنند تا مشکلات کمتری ایجاد شود. همچنین تلاش می‌کنیم در برابر مشکلات، قدرت تحمل و تاب آوری آن‌ها را بالا ببریم.

وی درباره نقش سایر اعضای خانواده در این نوع پرونده‌ها ادامه داد: در پرونده‌های سازشی، علاوه بر زوجین، برای پدر و مادر و فرزندان آن‌ها نیز جلسات مشاوره‌ای برگزار می‌کنیم تا آن‌ها نیز برخی آموزش‌ها را دریافت کنند که با کمک آن‌ها مشکلات زوجین برطرف شود.

اهمیت مشاوره و آموزش پیش از ازدواج را فراموش نکنید

این مشاور و روانشناس خانواده اظهار کرد: همه افراد باید در مراحل مختلف زندگی خود، تحت آموزش قرار گیرند. این آموزش‌ها از دوران کودکی آغاز می‌شود که یکی مهم‌ترین مولفه‌های ازدواج، مسئولین پذیری است که دانش آموزان باید آن را از دوره ابتدایی و در مدارس یاد بگیرند. همچنین در سال بعدی نیز، مهارت‌های زندگی باید به دانش آموزان تدریس شود.

مشاور و روانشناس خانواده اظهار کرد: متاسفانه آموزش‌های پیش از ازدواج، می‌تواند از بروز بسیاری از مشکلات خانوادگی که به طلاق ختم می‌شود، جلوگیری کند.

اسلام میرزاپور گفت: سیستم آموزشی کشور ما، هیچگونه مهارت زندگی رابه دانش آموزان تدریس نمی‌کند، بنابراین در آینده بسیاری از افراد در این باره دچار مشکل می‌شوند.

وی با اشاره به اینکه تصور افراد از مشاوره غلط است، افزود: عده بسیاری تصور می‌کنند اگر بیماری خاص روحی ندارند، نباید به مشاوره و روانپزشک مراجعه کنند؛ در حالیکه همه ما نیاز به دریافت آموزش‌های اجتماعی محور برای زندگی بهتر داریم.

این مشاور ازدواج بیان کرد: متاسفانه بدبینی به روانشناس، حتی در جوانان تحصیلکرده ما نیز مشاهده می‌شود که باعث ایجاد تصورات اشتباه و اقدامات غلط خواهد شد.

مشاور و روانشناس خانواده اظهار کرد: در واقع تصمیمات اشتباه امروز ما که باعث طلاق می‌شود، ریشه‌ای عمیق در کودکی و نوجوانی افراد دارد که آموزش و تجربه در آن نقش مهمی دارند.

میرزاپور گفت: در مجموع ما تلاش می‌کنیم پرونده‌های طلاق توافقی، را به پرونده‌های سازش تبدیل کنیم تا با رفع مشکلات، از پاشیده شدن خانواده‌ها جلوگیری کنیم.

ازدواج دانشجویی می‌تواند مفید باشد

این مشاور ازدواج گفت: در گذشته مادران پسران، عروس آینده خود را از بین دختران فامیل یا در گیر جمع‌های زنانه انتخاب می‌کردند، اما این روش دیگر وجود ندارد و خود دختر و پسر یکدگیر را برای ازدواج انتخاب می‌کنند.

وی افزود: پس بالاخره یک جایی دختر و پسر باید یکدیگر را ملاقات کنند؛ این آشنایی می‌تواند در دانشگاه یا محل کار اتفاق افتد.

میرزاپور اظهار کرد: درباره آشنایی افراد در دانشگاه اظهار کرد: افرادی که در یک رشته تحصیل می‌کنند، با احوالات یکدگیر راحت‌تر آشنایی پیدا کرده و خلق و خوی نزدیکی با یکدیگر دارند. همچنین در آینده شرایط را بهتر درک می‌کنند.

این روانشناس گفت: در ازدواج باید دید چه تفکری قالب است. وقتی می‌خواهیم ازدواج کنیم و نظام مقدس خانواده را ایجاد کنیم این مسئله که از چیزهای کوچک زندگی بسازی؛ بسیار خوب است و باعث می‌شود طرفین قدر زندگی خود را بیشتر بدانند.

وی افزود: ازدواج دانشجویی می‌تواند ایده آل باشد در صورتی که دختر و پسر تصمیم بگیرند با یکدیگر زندگی بسازند.
 

منبع: میزان



منبع خبر

طلاق ریشه در کودکی افراد دارد بیشتر بخوانید »

اینستاگرام با خانواده‌های ایرانی چه کرد؟/ از تغییر در سبک زندگی تا دگرگونی نگرش‌ها

اینستاگرام با خانواده‌های ایرانی چه کرد؟/ از تغییر در سبک زندگی تا دگرگونی نگرش‌ها


خبرگزاری فارس – سعیده اسدیان: بسیاری از ما در طول شبانه روز با شبکه های اجتماعی مختلفی همچون اینستاگرم، تلگرام، واتس اپ و… سر و کار داریم و از همین طریق هم حجم زیادی از اطلاعات صوتی و تصویری و محتواهای اجتماعی را دریافت می کنیم.

در این میان اینستاگرام بیش از سایر شبکه های اجتماعی مورد استقبال قرار گرفته و در سال های اخیر به منبع مشترکی برای دریافت اخبار و اطلاعات و یا اشتراک گذاری محتواهای مختلف تبدیل شده است. بسیاری از مشاغل مسیر خود را به سمت این شبکه اجتماعی کج کرده اند و بخشی از فعالیت خود را در اینستاگرام ادامه داده اند،‌ این شبکه اجتماعی پرقدرت طی سال های اخیر عناوین شغلی جدیدی را خلق کرده و ما روزانه شاهد فعالیت اقتصادی افرادی هستیم که در پیج هایی با تعداد فالوور بالا با عنوان بلاگر یا اینفلوئنسر کسب درآمد می کنند.

برخی از این افراد خود را بلاگر سفر، زیبایی، طراحی داخلی و یا مد و لباس معرفی می کنند و عده ای هم برچسب بلاگر اجتماعی به خود زده اند، گروهی از این افراد با به اشتراک گذاشتن ویدیوهایی از غذاخوردن خود در رستوران های مختلف عنوان فودبلاگری به خود داده اند و برخی هم با به اشتراک گذاشتن لحظه به لحظه زندگی شخصی شان توانسته اند افراد کنجکاو را پای صفحه خود بنشانند، حتی به این قیمت که از بچه های خود در مسیر این کسب درآمد استفاده کنند.

اما سوال اصلی اینجاست که این شبکه اجتماعی با تصاویر پر زرق و برق و ویدیوهای لاکچری درون خود چه بر سر خانواده های ایرانی آورده است؟

احساس می کنم بدترین همسر و مادر دنیا هستم!

آیدا یکی از خانم های جوانی است که به گفته خودش روزانه 8 تا 10 ساعت از زمان خود را در اینستاگرام می گذراند، وقتی از او در مورد تأثیر اینستاگرام بر زندگی شخصی اش سؤال می کنم، می گوید: «چند سالی است که به شدت کمال گرا شده ام، از چهره خودم، از اندامم، از نحوه شوهرداری و بچه داری و خانه داری ام بدم آمده و احساس می کنم زشت ترین، بی اعصاب ترین، بی سلیقه ترین و بدترین زن، همسر و مادر دنیا من هستم.

نکته منفی که بیشتر آزارم می دهد این است که از تمام وسایل خانه مان بدم آمده و دلم می خواهد همه را دور بریزم و از نو همه چیز بخرم، طی یک سال گذشته همه حقوقم را بابت خرید لوازم آرایش هایی داده ام که بیوتی بلاگرها تبلیغ می کنند و آخر هم خیلی از آنها را بدون استفاده و به دلیل گذشتن تاریخ مصرفش دور ریخته ام.»

از همسرم انتظار دارم که در مناسبت های مختلف سورپرایزم کند

مریم هم مادر یک دختر 2ساله است که تأثیرات اینستاگرام بر زندگی شخصی اش را اینگونه بیان می کند: «وابستگی بیش از حد، عقب افتادن از کارهای خانه، احساس نارضایتی از ظاهرم، گیر دادن های بی دلیل به همسرم که چرا ما مثل این همه آدمی که مدام در سفر و خوش گذرانی هستند، نیستیم نتیجه استفاده مدام من از اینستاگرام است.

مدام بلاگرهایی را دنبال می کنم که تا همین پارسال وضع خانه و زندگی شان خیلی پایین تر از عادی بود ولی الان آنقدر پیشرفت کرده اند که من باید حسرت وضع مالی شان را بخورم،‌ با خودم می گویم چرا من نمی توانم؟ یا مثلاً از همسرم انتظار دارم که در مناسبت های مختلف سورپرایزم کند، می دانم این کارها را بلد نیست اما وقتی در اینستاگرام ویدیوها را می بینم دلم می خواهد من هم حس آن خانم را تجربه کنم.»

احساس کمبود می کنم 

فاطمه دختر 28ساله مجردی است که می گوید با دیدن تصاویر اینستاگرام احساس کمبود می کند: «چون کسی در زندگی ام نیست وقتی عکس دوستانم را پارتنرهایشان را می بینم حسرت می خورم که چرا من کسی را ندارم. فکر می کنم اگر در این فضا نباشم راحت تر با تنهایی ام کنار می آیم، شاید واقعاً مشکل از من است که نمی توانم زیبایی های زندگی ام را ببینم.»

تپش قلب و تنگی نفس ارمغان اخبار منفی اینستاگرام بود
محمدرضا از طرفداران پر و پاقرص اینستاگرام بوده اما مدتی است که به قول خودش آن را دی اکتیو کرده است، او می گوید: «من خیلی پیج های خبری را دنبال می کردم، مدام در حال خواندن خبرهای بد بودم و حال روحی ام خراب شده بود.

اینستاگرام و خبرهای داخل آن باعث شده بود از شدت استرس مدام تپش قلب و تنگی نفس داشته باشم، یک روز به خودم آمدم و همه این پیج های خبری را آنفالو کردم اما باید قبول کنیم که اینستاگرام اعتیادآور است و من هم مدتی است که در حال ترک آن هستم و خداروشکر الان حال روحی بهتری دارم.»

دوست دارم عمل زیبایی انجام دهم

مبینا دختر 18 ساله ای است که سه سال از حضورش در اینستاگرام می گذرد، او می گوید: «به شدت از طرز لباس پوشیدنم و ظاهرم بدم آمده و دوست دارم عمل زیبایی انجام دهم اما پول ندارم،‌ فیلترهای اینستا آنقدر صورت آدم را صاف و زیبا می کند که وقتی بدون آن ها از خودم عکس می اندازم حسمی کنم زشتم، صورتم چروک دارد و مدام خودم را با عکس فیلتردارم مقایسه می کنم.

از طرف دیگر هم که اینستا پر شده از عکس گل و کادو و مهمانی، حس مس کنم از بقیه عقب مانده ام و همین هم باعث می شود حس کمبود به سراغم بیاید.»

اینستاگرام اعتقادات همسرم را سست کرد

حامد دو سال است که از همسرش جدا شده، تا اسم اینستاگرام را می شنود می گوید: «خدا لعنت کند باعث و بانی راه اندازی این برنامه ها را، شاید خنده دار باشد اگر بگویم اینستاگرام زندگی ام را از هم پاشید، هر زمان که به خانه می آمدم همسرم سرش در گوشی بود و وقتی هم اعتراض می کردم می گفت برای به روز بودن نباید از اینجا (اینستاگرام) غافل شد.

واقعاً کلافه کننده بود با کسی زندگی کنم که حتی در ماشین هم سرش در گوشی بود و طوری رفتار می کرد که انگار اصلاً نفر دومی وجود ندارد، مدام زندگی مان را با آدم های مجازی مقایسه می کرد و همین باعث شد تا من احساس بی فایده بودن و ناکافی بودن داشته باشم.

تیر خلاص هم وقتی بود که به مرور عکس هایی با حجاب نامناسب را در صفحه اش منتشر می کرد،‌ وقتی هم معترض می شدم انگ اُمُل بودن را به من می زد.»

مقایسه حقوقم با درآمد بلاگرها دیوانه ام می کند

عماد در یک شرکت کوچک کار می کند و ماهیانه 4 میلیون تومان درآمد دارد اما می گوید: «وقتی درآمدم را با درآمد ماهیانه بلاگرها که می گویند بالای یک میلیارد است مقایسه می کنم دلم می خواهد بمیرم، اینکه اینقدر بلاگرها در ایران زندگی هایشان زیر و رو می شود باعث شده تا ما فکر کنیم خیلی چیزها را نداریم.

مدام تبلیغ و همه چیز رایگان، در این شرایط کرونایی بلاگرها بهترین امکانات را دارند و شاید رایگان و نصف قیمت سفر می روند آنوقت ما یا صبح تا شب سرکار هستیم یا آخر هفته ها کنج خانه زندگی آنها را تماشا می کنیم.»

ترجیح می دهم بیشتر بنویسم و بخوانم

البته در این میان افرادی هم بودند که به خوبی های اینستاگرام اشاره کردند، مثلاً سپیده می گوید: «من تلاش کردم صفحات خوبی را دنبال کنم که چیزی به من اضافه کند، ضمن اینکه این شبکه اجتماعی خریدکردن آن هم در شرایط کرونا را برایم آسان تر کرده اما به طور کلی گوش کردم و حرف زدن برایم سخت تر شده و ترجیح می دهم بیشتر بنویسم و بخوانم.»

از تغییر در سبک زندگی تا نگرش های سیاسی و مذهبی با اینستاگرام

ایران جزو 8 کشور فعال در فضای اینستاگرام است و بر اساس مطالعات انجام شده، زنان و دختران حدود 70 درصد از مخاطبان این شبکه اجتماعی را تشکیل می دهند، بپذیریم یا نه این شبکه اجتماعی طی سال های اخیر تغییرات زیادی را در سبک غذا خوردن، خودآرایی، پوشش، محیط زندگی خانوادگی، تفریحات، نگرش های سیاسی، اجتماعی و حتی مذهبی ایجاد کرده و با قدرت و سرعت به دنبال نفوذ هرچه بیشتر بر فرهنگ ایرانی و اسلامی ما به ویژه در میان زنان است.

در دوره ای که اینستاگرام ملاک و معیار همه چیز شده چندان دور از ذهن نیست که بگوییم بسیاری از طلاق ها هم ریشه در استفاده از این شبکه اجتماعی دارد، مهمان ناخوانده ای که اگر حواس مان نباشد نحوه تفکر، زمان و قدرت تصمیم گیری مان را مختل و کنترل زندگی مان را به دست می گیرد.

انتهای پیام/





منبع خبر

اینستاگرام با خانواده‌های ایرانی چه کرد؟/ از تغییر در سبک زندگی تا دگرگونی نگرش‌ها بیشتر بخوانید »